نرجس
 
   



اهمیت خانه داری
فاطمه (سلام الله علیها)از کسانی نبود که خانه داری را کاری کوچک بشمرد و یا خانه را به شوق اداره و منصبی ترک گوید و یا آن را محل و مرکزی برای بلند پروازی خود قرار دهد. او به این نکته آگاه بود که کانون خانوادگی و اداره آن کمتر از اداره یک کشور نیست و حتی پایه کشورداری به حساب می آید. و هم می دانست و از زبان پیامبر شنیده بود که خدمت در خانه و خانه داری دارای اجر و حسنه است، حسنه ای که هیچ کاری از زن با آن برابری نمی کند.

روزی رسول خدا از اصحاب خود پرسید: زن در چه حالی به خدا نزدیک تر است؟ و اصحاب پاسخ درست آن را ندانستند. فاطمه (سلام الله علیها)این سخن را شنید و پیام فرستاد: «زن در حالی به خدا نزدیک تر است که ملازم خانه باشد و از آن بیرون نشود. »

او می دانست که خانه سنگر است، پایگاه اجتماعی اعضا است، همانند یک نهاد اجتماعی گران قدر است و کاری برای زن از نظر ارزشمندی معادل خانه داری نیست. بدین سان، هم خود را به خانه داری نهاد و اداره و مدیریت آن و نیز تربیت فرزند را در آن به وجهی نیکو پذیرا شد. او در این راه احساس خجلت و ننگی نداشت و زیر بار وظایف آن شانه خالی نمی کرد.

مرکزیت خانه اش در مسیر تربیت فرزند، مشاوره و همدلی با علی (علیه السلام)و مهرورزی به اهل خانه بود و حاصل چنین اقدامی، فاطمه (سلام الله علیها) را بیش از پیش محبوب کرد و او را راضی به این تقسیم کار پیامبر بود که کار درون خانه از آن او و کار بیرون خانه از آن علی (علیه السلام) باشد و خدای را بر این امر سپاس گزار و شاکر بود.

مسئولیت در خانه
او به فرموده رسول گرامی اسلام، رییس خانه بود. کدبانویی مجرب که گویی تمام دوره های مدیریت خانواده را گذرانده و به وظایف خود نیکو آشنا بود. مسئولیتش سنگین بود، در آن روزگار دشوار؛ آن هم در دوره فقر خاندان پیامبر او باید به امور زیر می رسید:

ـ سر و سامان دادن امور خانه، آن هم خانه ای که مرکز آمد و رفت است و چند کودک خردسال درآنند.
ـ تربیت و اداره و نظافت و سرپرستی فرزندان که آن هم کاری اندک و آسان نیست.
ـ پیشه وری و صنعت گری چون بافتن پیراهن برای فرزندان و یا پشم ریسی برای کمک به معاش.
ـ آسیاب کردن گندم یا جو با دستاس که رسول خدا فرموده: «دست فاطمه (سلام الله علیها)در این راه زخمی شده است. »
ـ آوردن آب از بیرون که در آن روزگار این هم مشکلی برای فاطمه (سلام الله علیها)بود و خانه ها آب نداشتند.
ـ هدایت و سرپرستی زنان جدیدالاسلام که از برکت فاطمه (سلام الله علیها)هدایت می شدند.

و بالاخره کارهای دیگری که هر زنی بدان واقف است و به اصطلاح خودشان از بام تا شام در خانه می دوند ولی باز هم کارشان نیمه کاره می ماند. برای تهیه مختصر غذایی آن هم وقت می گذراند ولی باز هم مطبوع طبع آن ها قرار نمی گیرد. درک سنگینی مسئولیت او میسر نیست، مگر آن گاه که آدمی خود در شرایط آن قرار گیرد.

سکون خانه
خانه فاطمه (سلام الله علیها)از آن خانه هایی است که خدا خواسته نام او در آن جا بلند گردد و مورد تسبیح و تقدیس باشد. طبیعی است که چنین خانه ای نمی تواند مرکز آشفتگی و هرج و مرج باشد. نخستین چیزی که باید در آن حضور داشته باشد سکون و آرامش است و فاطمه(سلام الله علیها) سعی داشت چنین کند. او می داند که ترقی و عظمت شوهر، کوشش و تلاش ارزنده او تا حدود زیادی مرهون زندگی آرام و ساکن او در محیط خانه است و خانه باید سنگر آرامش و محل تجدید قوا باشد تا شوهر بنشیند، درست نقشه بکشد و درست طراحی کند و درست تصمیم به اجرا و عمل بگیرد.

خانه باید در سکون و آرامش باشد تا شوهر بتواند در آن خانه احساس راحتی کرده و مشقات بیرون را از تن به در نماید.
خانه فاطمه (سلام الله علیها)برای علی(علیه السلام)چنین وضعی داشت. علی (علیه السلام)در کنار زهرا(سلام الله علیها)احساس آرامش می کرد و حتی هرگاه که از حوادث و مشکلات زندگی به ستوه می آمد به سنگر خانه پناه می برد و در آن جا کمی با فاطمه (سلام الله علیها)سخن می گفت و تجدید قوا می کرد و از نو سرگرم کار و تلاش و مبارزه می شد و این امر در سراسر زندگی علی (علیه السلام) وجود داشت، حتی پس از وفات فاطمه (سلام الله علیها) و در سر مزارش.

گرمی و روشنایی کانون
فاطمه (سلام الله علیها)در محیط خانه چون ماهی درخشان بود که نور وجودش، کانون خانه و دل علی (سلام الله علیها)را روشن می کرد. او مصداق این آیه قرآن بود که : «او روشنی بخش خانه بود، دیدارش رنج ها و غصه ها را از دل می زدود(1)». علی (علیه السلام)خود فرمود: «وقتی به خانه می آمدم و به زهرا نگاه می کردم تمام غم و غصه ام زدوده می شد. (2)»

فاطمه (سلام الله علیها) کانون خانواده را گرم می داشت، علی (علیه السلام) و فرزندان را دل به این خوش بود که در کنار فاطمه اند و در آن کانون اند. از دیدی، او چون شمعی بود که پروانه ها را به دور خود جمع کرده، به آن ها گرمی و نور می داد. خانه اش کانون انس و صفا بود. اعضای خانه با هم انس و آشتی و معاونتی داشتند و در کمال هم رنگی و صداقت، در سایه ایمان به خدا و رسول و کتاب او زندگی می کردند. اگر علی (علیه السلام)تصمیمی می گرفت همگان همراه او بودند و اگر فاطمه (سلام الله علیها)تصمیمی اتخاذ می کرد دیگر افراد خانه با او همگام می شدند و بالاخره فاطمه (سلام الله علیها)در گرم داشتن کانون لطف و عنایت به همسر، رحمت و دلسوزی به فرزندان، مصداق حدیث پیامبر بود که، خیرنسائکم، الطفهن بازواجهن و ارحمهن باولادهن(3)و مصداق احادیث دیگر رسول چون عفیفه بودن، شوهر دوست و فرزند دوست بودن و ضمن این که او خود ملهم به الهامات الهی بود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-12-04] [ 07:59:00 ق.ظ ]




همسرداری وخانه داری  حضرت زهرا"س"

همسرداری و خانه داری حضرت زهرا(س) الگوی زنان عصر حاضر

 

خبرگزاری فارس: از مسایل درس آموز حیات فاطمه (س)، مسأله همسرداری و خانه داری اوست. بنای زندگی ویژه ای که اساس آن مبتنی بر اهداف و مقاصد انسانی و الهی، انس و صفا، تکمیل و تکامل، خلوص و وحدت بوده است و ثمره آن رشد طرفین، تولید نسل و گزینش بر اساس کفویت ایمانی و اخلاقی و برتری یکی بر دیگری در ردیف افسانه هاست.

مکتب فاطمه (سلام الله علیها) مکتبی اعجازآمیز است. مکتبی است که تمام آثار درخشان پدید آمده از این مکتب، حیرت آدمی را بر می انگیزاند. هر بُعد و جنبه ای از حیات فاطمه (سلام الله علیها)که مورد مطالعه قرار می گیرد، نکته آموزنده و هدایت کننده و شگفت آوری دارد. برکات آن بر همه افراد نازل است و بر امتی که خواستار رهایی است نازل تر.
 
 چه بسیارند درس هایی که از زمینه های مختلف زندگی فاطمه (سلام الله علیها)حاصل می شود و مسلمانان با استفاده از آنها، می توانند راه حیات را برای خود هموار سازند. از مسایل درس آموز حیات فاطمه (سلام الله علیها)، مسأله همسرداری و خانه داری اوست. بنای زندگی ویژه ای که اساس آن مبتنی بر اهداف و مقاصد انسانی و الهی، انس و صفا، تکمیل و تکامل، خلوص و وحدت بوده است و ثمره آن رشد طرفین، تولید نسل و گزینش بر اساس کفویت ایمانی و اخلاقی و برتری یکی بر دیگری در ردیف افسانه هاست.
 
خانه فاطمه (سلام الله علیها)
 نخست از خانه فاطمه (سلام الله علیها)حرف بزنیم، جایی که او و علی (علیه السلام)در آن زندگی کرده اند و گل های بوستان خود را در آن پرورش داده اند. تا مدت های زیاد، آن ها در اطاق اجاره ای زندگی را سرکرده اند که دور از خانه پیامبر بود. بعدها رسول خدا با یکی از صحابه سخن گفت و خانه اجاره ای آن ها را به محلی نزدیک تر به خود آورد و سال ها گذشت تا آن ها خود صاحب خانه ای و حجره ای کوچک شدند.
 
 این خانه که در کنار خانه پیامبر بود و بیش از یکی دو متر با آن فاصله نداشت، خانه ای بود کوچک و محقر، فرش آن شامل حصیری بود که تنها نیمی از اطاق را می پوشاند و نیم دیگر با شن نرم مفروش بود. درب آن یک لنگه ای و معرف فقر اهل خانه. در این خانه فاطمه (سلام الله علیها)با علی (علیه السلام)هم راز و بهتر بگوییم هم بند و هم سلول بود. از دیدی محلی برای زندگی و مسکن است، از سویی دیگر کارگاهی است برای کارهای دستی فاطمه (سلام الله علیها) که برای کمک معاش و یا در بسیاری از موارد برای خدمت به فقرا و مساکین انجام می گرفت و از جهتی مرکز آمد و شد یاران علی (علیه السلام)، دوستان فاطمه (سلام الله علیها)، زنان مسأله دار و هدایت خواهی بود.

فاطمه (سلام الله علیها)این خانه را مدرسه و دانشگاهی ساخته بود، نه تنها برای فرزندان خود، بلکه برای زنان مسلمان که سوالات مذهبی خود را از او می پرسیدند. آن را کانون مقدسی ساخته بود که اعضای خانه آن را سنگری دانسته، پناه و سکون خود را درآن جا می جستند. این کانون مطمئن ترین محل آرامش و پناه علی (علیه السلام) بود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:56:00 ق.ظ ]




برگزاری تبلیغ پذیرش حوزه علمیه خواهران توسط معاونت فرهنگی مدرسه علمیه خواهران در ابدانان

به همت معاونت فرهنگی مدرسه علمیه خواهران آبدانان .با حضور در مراسمات ومحافل عمومی دهه فاطمیه علاوه بر بیان مطالب در این برنامه.تشویق خواهران را به حضور در ثبت نام در مدرسه علمیه صحبت کرد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-12-03] [ 09:17:00 ق.ظ ]




ارزشهای دینی و مذهبی
 

به نظر استانلی هال،بالاترین میزان حساسیت مذهبی در 16سالگی دیده می شود.در رابطه با تحول مذهبی،( بوره) معتقد است که عشق به خدا در کودکی که روابط بسیار نزدیکی با محبت نسبت به والدین دارد شدیدتر شده و از آن جدا می شود.این عشق به صورت یک نوع رابطه ذهنی درآمده و بیشتر اوقات در دختران نوجوان با جهش های عارفانه همراه است و در این هنگام است که تمایلات مذهبی روشن و مشخص می شوند.هنگامی که ارزشهای تازه کشف شده با هم در تضاد باشند،ایمان
نوجوان با چند بحران مواجه می شود.این وضع زمانی اتفاق می افتد که ارزشهای معنوی و الهی با بعضی از ارزشهای اجتماعی که برای عزت نفس خوشایند است،برخورد کند. گاهی هم هوسهای شهوانی و جسمانی بر ضد قواعد اخلاق و مذهب طغیان می کنندو در این صورت ممکن است ایمان تحت تأثیر شهوات سرکش قرار گرفته،شکست خورده و سقوط کند.از نظر فکری نوجوان کوشش می کند بین اعتقادات و معلومات خود،توافقی برقرار سازد.در بیشتر موارد در سنین 18-17 سالگی . اصول دینی با برخی از واقعیات علمی تناقض پیدا می کند و نوجوان را با بحرانهای جدیدی روبرو می کند. وجود چنین بحرانهایی در دوران بلوغ و مواجه شدن نوجوان با آنها،پیشرفت های زیادی را در زمینه شخصیت به دنبال دارد. می توان گفت به دنبال این بحرانهاست که وجدان فردی جای خاص خویش را در شخصیت نوجوان پیدا می کند،نوجوان شخصیت اجتماعی پیدا می کند و در نهایت موجب می شود که نوجوان جایگاه خود را نسبت به ارزشهای زندگی بیابد.بین دو مقطع زمانی که نوجوان از ارزشهای شخصی خود آگاه می شود و زمانی که ارزشهای اجتماعی او را احاطه می کنند فاصله ای وجود دارد باید آن را حفظ کرده و از آن استفاده نمود.(11)
چگونگی آموزش ارزشهای اخلاقی و دینی به نوجوانان و جوانان
چگونگی آموزش ارزشهای اخلاقی و دینی به نوجوانان و جوانان در همه جای جهان چه در کشورهای پیشرفته صنعتی و چه در کشورهای در حال توسعه،موضوع بحث های مهمی قرار گرفته است و ما نیز در کشور خود نیاز جدی داریم که آن را به گفتگوهای اساسی و مبتنی بر یافته های علمی بکشانیم.
بسیارند پدر و مادرهایی که نگران بی اعتنایی یا کم اعتنایی نوجوانان و جوانان به ارزشهای معنوی هستند.پدر و مادرهای دیگری نیز هستند که چگونگی آموزشهای اخلاقی و دینی را در مراکز آموزشی نادرست یا همراه با خطاهای فاحش می دانند. مسلماً کسانی نیز هستند،خاصه متولیان آموزشهای اخلاقی و دینی در مراکز آموزشی رسمی که وضع موجود را نزدیک به وضع مطلوب تلقی می کنند و در مقابل انتقاداتی که از اهداف و محتواو روشهای آموزشی آنان به عمل می آید، به شدت ناراحت و برآشفته می شوند.
آموزش پنهان یا ضمنی همیشه و در هر نوع آموزشی وجود دارد،اما همگان آن را نمی بینند.
آموزش پنهان یا ضمنی عبارت از فضای اخلاقی و دینی رایج در مراکز آموزشی است. آموزش پنهان یا ضمنی را 70 سال پیش جان دیوئی(1933) برای اولین بار مطرح کرد و اظهار داشت که جدا از برنامه های آشکار و رسمی آموزشی در مورد آموزش اخلاقی و دینی، هر محیط آموزشی سرشار از برنامه های پنهان اخلاقی و دینی است که بر فضای آموزشی مسلط است.این فضا در مقررات محیط آموزشی و کلاس درس در رفتار و نگرش های مدیر، معلم و سایر کارکنان مرکز،در طرز برخورد آنان در برخورد آنان با فعالیتهای درسی و فوق برنامه و در محتوای کتابهای درسی و سایر مواد آموزشی مشاهده می شود.
الگوهای اخلاقی و دینی که مدیر و معلمان و کارکنان مراکز آموزشی به شاگردان ارائه می دهند، تأثیر عمیقی بر باورها و رفتارهای اخلاقی و دینی شاگردان به جای می گذارد که ممکن است از تأثیر آموزشهای رسمی و برنامه ریزی شده اخلاقی و دینی در مدرسه نیز بیشتر باشد.این الگوها در واقع یک نظام از باورها و رفتار اخلاقی و دینی( مثلا در مورد خوبی و بدی، شیوه برخورد با دیگران، فاصله حرف و عمل،ویژگیها و عمق رفتارهای دینی) را به شاگردان ارائه می دهد.(12)

عوامل بی رغبتی به نماز
 

انسانی که به خوردن غذا یا میوه سالم تمایل ندارد حتماً از سلامت جسمی محروم است و یا آنکه ویتامین وخاصیت غذا برای او ناشناخته است و یا عوامل جانبی او را از خوردن غذا باز می دارد. نیایش و نماز غذای سالم روح است. پس چرا بعضی نسبت به آن بی رغبت و بی تفاوتند؟ و چه عواملی مانع کشش و جذب به آن هستند؟

گناه و آلودگی
 

یکی از میراثهای ارزشمند در فرهنگ اسلامی دعاها و مناجاتهایی است که از ائمه معصومین علیهم السلام به یادگار مانده است که در آن معارف اسلامی به زبان دعا بیان شده است.در دعای ابوحمزه ثمالی، امام سجاد(ع) به بررسی عوامل بی رغبتی نسبت به نماز و مناجات پرداخته و به خداوند تبارک و تعالی عرض می کند:"خدایا چه شده است که هرگاه با خود می گویم که آماده نماز شوم و مناجاتی با تو داشته باشم،کسالت را در هنگام نماز بر من مسلط می نمایی؟و لذت مناجات را از من سلب می کنی… شاید مرا بی اعتنا به ربوبیت خود یافتی و از خود دور نموده ای… شاید به جرم و گناهم مرا مجازات نموده ای؟ شاید مرا مأنوس با اهل بطالت می دانی و انس با نماز را از من سلب کردی؟” آری بدینسان امام علیه السلام،گناه و آلودگی را از عوامل مهم بی رغبتی به نماز معرفی می فرماید.
عدم شناخت و بی مهری به خداوند
شخصیتی که ناشناخته و توصیف نشده باشد،جاذبه و حریم نخواهد داشت. در سوره مبارکه حمد خداوند سبحان، نخست خود را برای جهانیان توصیف می کند که رابطه اش با آنان رابطه مالک و مربی است و او نسبت به مملوکین و مربوبین خویش، سراپا محبت و لطف است و این ارتباط با ختم پرونده انسانها در نشا اولی و دار دنیا قطع نمی گردد و درجهان آخرت، مرکز همه توجهات و قدرتها اوست و لاغیر.پس از آنکه انسان خدای خویش را شناخت و در پرتو این شناخت احساس محبت و عشق پیدا کرد،آنگاه از قول انسان می فرماید:"ایّاک نعبد و ایّاک نستعین". آن کس که در برابر دریای بیکران رحمت و لطف الهی سر تعظیم فرو نمی آورد و نسبت به او احساس محبتی ندارد. در یک روایت قدسی خداوند متعال رغبت و عشق به نماز را ناشی از شناخت و محبت به خداوند می داند و می فرماید:"یَابنَ عِمران لَو رَأَیتَ الّذینَ یُصَلّون لی فی الدّجی وَ قَد مَثُلتُ نَفسی بَینَ اَعیُنِهم وَ هُم یُخاطِبونی… یَابنَ عِمران کَذِبَ مَن زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُنی فَاِذا جَنَّه اللَّیلُ نامَ عَنّی اَلَیسَ کُلُّ مُحِبٍّ یّحِبُّ خَلوَةَ حَبیبهِ.” (13) یعنی: ای موسی، اگر ببینی آنان را که درون شب برای من نماز می خوانند گویا من درپیش چشمان آنانم و با من به گفتگو نشسته اند… ای فرزند عمران،خطا می کند و دروغ می گوید آن کس که می پندارد مرا دوست دارد اما همینکه شب فرا می رسد می خوابد.آیا هر محبی سخن گفتن در خلوت با محبوب خود را دوست نمی دارد؟ (14

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:03:00 ق.ظ ]




خطرات انواع بلوغ
 

دوران نوجوانی و بلوغ دوران خطر است.تحولات سریع و غافلگیرکننده ممکن است برای نوجوان آسیب آور و گرفتارکننده باشد.دامنه این خطرزایی نیز وسیع است:
- خطر انحراف و لغزش در زمینه های غریزی و جنسی مثل روابط ناصواب،به خود مشغول شدن.
- خطر اقتصادی مثل دزدی و مصرف بیهوده مال آن هم در راه اقناع هوس.
- خطر اجتماعی مثل تشکیل باند و گروه و معاشرت های ناصواب و انحراف آمیز.
- خطر فرهنگی در مورد تغییر افکار و آداب،استفاده از ادبیات رسوا و انحراف در هنر.
- خطر بروز بیماری هایی چون اضطراب،وسواس،افسردگی و بیماری های زیستی.
- خطر خجلت و کم حیایی به ویژه برای دختران که این خود زمینه ساز لغزشهای متعدد است.
- خطر وقاهت و بی باکی،سبقت جویی،غرور،خودشیفتگی و… که هر کدام صدمات و آسیب هایی را برای فرد و جامعه به دنبال دارد.
- خطر مذهبی مثل تردید در مذهب،تردید در فراگرفته های اعتقادی و بی اعتنایی به انجام تکالیف شرعی.(4)

رشد دینی در نوجوانی و جوانی
 

در تمام ادیان الهی،دوره نوجوانی به عنوان دوره آغاز عمل به آداب و شعائر دینی و دوره آموزش عملی دینداری به حساب می آید.در این دوره است که عبادت مستمر در خانه و مسجد و کنشت و کلیسا و سایر اماکن مذهبی به نوجوانان تکلیف می شود و آنان نیز،اگر از پیش در خانواده ای با باورهای مذهبی رشد یافته باشند و حرمت نهادن به اصول و بنیادهای دینی را آموخته باشند،با علاقه مندی به دین روی می آورند و هویت مذهبی خود را شکل می دهند.هم در جوامع اسلامی و هم در جوامع زرتشتیان و مسیحیان و سایر ادیان الهی،نوجوانی از نظر دینی دوره ورود به زندگی مذهبی بزرگسالی و دوره تجربه کردن دینداری و استحکام بخشیدن به باورها و احساسات مذهبی است.
در دوره نوجوانی است که نوجوانان هم از نظر احساس نیاز به پرستش کمال مطلق و هم از بابت تفکر انتزاعی برای روی آوردن به دین و درک مفاهیم پیچیده دینی،آمادگی های مقدماتی احساسی و ذهنی لازم را بدست می آورند و خانواده، مدرسه و مراکز دینی فرصت مناسبی در اختیار دارند که باور و رفتار دینی را نیز به آنان بیاموزند.آمادگی های انگیزشی و احساسی و عقلانی دینی از درون فرد جوانه می زند و محیط تربیتی بیرونی است که اگر جاذبه های مناسب و روشهای درستی را به کار گیرد می تواند ایمان مذهبی نوجوانان را تقویت کند و عالیترین تکیه گاه روح انسان، یعنی ایمان به خداوند را در دل و جان او بنشاند.(5)

رشد باورهای مذهبی در نوجوانی و جوانی
 

انتقال باورهای مذهبی به کودکان،نوجوانان و جوانان اساساً توسط خانواده صورت می گیرد و مدرسه و اماکن مذهبی نیز نقش ثانوی خود را در این انتقال ایفا می کنند.باورهای مذهبی هم در نحوه تفکر فرد درباره هستی،هم در احساسات و عواطف او نسبت به خود و دیگران وهم در رفتار او در برخورد با مسائلی که با آنها روبرو است تأثیر غیرقابل انکاری دارد.
در مطالعاتی که در مورد رابطه میان مذهبی بودن پدر و مادر و مذهبی شدن فرزندان صورت گرفت، این نتیجه بدست آمد که نقش مادر در مذهبی شدن دختر و نقش پدر در مذهبی شدن پسر بیشتر است و در صورتی که بین پدر و مادر اتفاق نظر و عمل مذهبی وجود داشته باشد این تأثیر هم
روی دختران و هم روی پسران بیشتر خواهد بود. وقتی که اتفاق نظر مذهبی بین پدر و مادر وجود نداشته باشد،تأثیر پدر بر تربیت مذهبی فرزندان بیشتر است.(6)

رابطه فضای زندگی و مناسبات درون خانواده با باورهای مذهبی
 

تحقیقات نشان می دهد که نوع مناسبات در خانواده باعث ایجاد فضایی از زندگی می شود که تأثیر مهمی در افزایش یا کاهش باورهای دینی فرزندان نوجوان و جوان به جای می گذارد.آن دسته از والدین که هم از فرزندان حمایت می کنند و هم روی آنها کنترل دارند فرزندانی را تربیت می کنند که ارزشهای دینی و اخلاقی مشابه والدین خود خواهند داشت. اما والدینی که فرزندان خود را کاملاً حمایت می کنند ولی کنترلی روی آنها ندارند و نیز والدینی که نه حمایت چندانی از فرزندان خود می کنند و نه روی آنها کنترل دارند، فرزندانی تربیت خواهند کرد که باورها و ارزشهای اخلاقی آنها شباهت چندانی به باورها و ارزشهای اخلاقی پدر و مادرشان نخواهد داشت.
وجود تعارض در خانواده ها و در بین والدین و فرزندان مانع از انتقال ارزشهای دینی به فرزندان نوجوان می شود.
تقریباً در همه کشورها،نوجوانان و جوانان عموماً به مذهب علاقه و توجه نشان می دهند و والدین و بزرگسالان نیز با کمک به ایجاد و توسعه مراکز مذهبی و با شرکت در مراسمهای گوناگون مذهبی زمینه مساعدی را برای پاسخگویی به نیازهای دینی آنان و انتقال سنن مذهبی فراهم می آورند.(7)

تأثیر مدرسه در رشد دینی و اجتماعی نوجوان
 

مدرسه نهادی اجتماعی و نمایانگر فرهنگی است که به نوجوان عادات و رسوم و مهارتهاو دانش خاصی را منتقل می کند.
مدرسه نظام اجتماعی کوچکی است که نوجوان در آن قواعد اخلاقی،عرف اجتماعی،نگرشها و شیوه های برقراری ارتباط با دیگران را می آموزد. مدرسه غالبا شبکه ای از گروه همسالان برای
نوجوان مهیا می کند.تأثیری که مدرسه در اجتماعی شدن بچه ها دارد هم به دلیل وجود شاگردان دیگر و هم به دلیل وجود معلمان و برنامه های درسی،بیشتر از محیط خانه است و بیش از آن تابع دگرگونی های جامعه بوده و اختلاف زیادی با محیط خانه دارد. وظیفه مدرسه است که با ایجاد وتشکیل فعالیت های اجتماعی گوناگون نوجوان را در مسیر رشد وکمال یاری نماید.همچنین مدرسه است که او را با همسالانش جمع می کند و سبب می شود بعضی را دوست داشته و از عده دیگر متنفر شود و مقام و موقعیت تحقیقاتی و اجتماعی خود را با آنها مقایسه کند.از طرز تفکر آنان متأثر شود و به همکاری و کار دسته جمعی عادت کند و بدین ترتیب راه و رسم رقابت صحیح را بشناسد و یاد بگیرد.(8)
اخلاق و ارزشهای دینی به دو صورت مستقیم و غیرمستقیم در مدرسه آموزش داده می شود:
آموزش مستقیم اخلاقی و دینی به معنای ادغام دروس دینی و اخلاقی در برنامه های رسمی مدرسه و تأکید بر ارزشها و ویژگی های معین اخلاقی در احساس و اندیشه و رفتار و گفتار شاگردان است.
آموزش غیرمستقیم اخلاقی و دینی ارتباط مربیان با شاگردان در فعالیت های فوق برنامه یا حتی در برنامه های روزمره برای تشویق شاگردان به گفتگو درباره باورها و ارزشهای دینی و اخلاقی خود و دیگران و کمک به آنان برای دستیابی به نگرش ها و بروز رفتارهایی است که با ارزشهای اخلاقی و دینی آنان همخوانی داشته باشد.
رشد آگاهی اخلاقی نوجوانان و جوانان در جریان تجارب آنان با محیط طبیعی زندگی اجتماعی- فرهنگی خود آنان شکل می گیرد. بنابراین برای بهبود بخشیدن امور اخلاقی(نظیر عدالت، شجاعت، مروت، صداقت، مسؤلیت، مهربانی و اطاعت) در آنان باید از راهنمایی و ارشاد و تشویق و ترغیب استفاده کرد و به شیوه های تنبیهی و اعمال قدرت نیازی نیست.(9)
به علت احساس احتیاج،نوجوان به موقعیت ومفهوم مطلق ،تمایل پیدا می کندکه پا را از محدوده خویش فراتر نهد. ارزشهای معنوی هم از این قانون زندگی فکری او خارج نیستند.او به طور غریزی به سمت بالاترین ارزشها کشانده می شود.برای او اخلاق وسیله ای است که به کمک آن می تواند
نیروی اراده خود را مورد آزمایش قرار دهد. در برابر آرمان زیبایی شناسی که نوجوان دارد آرمان اخلاقی هم وجود دارد.برای نوجوان اخلاق عبارت است از تعهد و قید کامل و نه بیان چند اصل مهم و وظیفه.منظور از اخلاق اطاعت کامل و یا پیروی از اخلاق اجتماعی نیست،بلکه کوششی است برای برای بالا رفتن تمامی وجود.لذا عقل و خرد مورد تنفر نوجوان است و آن را بی مقدار و مناسب حال اشخاص سالخورده می پندارد.
ارزشهای زندگی اخلاقی نوجوانان،یعنی فضیلت های آن،که از فضیلت های سن بلوغ مشخص هستند در صورتی که در هر دو دوره نام این فضایل یکی است،مانند تعاون،سخاوت،ترحم و بردباری،فداکاری و … ،ارزشهایی وجود دارند که عموما نوجوانان آنها را ترجیح می دهند.مثلا به شرافت به عنوان نقطه درخشانی از مناعت شخصی و به شجاعت تا اندازه ای که انسان خود را برای هدفی که دوست دارد فدا کند،عقیده زیادی دارند.باید تذکر دادکه این صفات به شکوفایی کامل توانایی های فردی کمک می نمایند.(10

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:01:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم