نرجس
 
   



. تفاوت های زن و مرد از لحاظ روحی

پس از شش هفته اول بارداری جنس جنین مشخص می شود و مغز نیز در اوایل رشد در جهت نر یا ماده شدن متمایز می شود. ([12]) از طرفی رفتار هر جنس تحت تأثیر سیستم غددی و عصبی قرار دارد.([13]) از آن جا که بین روح و جسم رابطه و تأثیر متقابل وجود دارد، نتیجة تفاوت های جسمی بینِ زن و مرد تفاوت در روح و روان آن دو نیز می شود.

از نظر روانی دختران نسبت به پسران رشد هیجانی سریع تری دارند. تقریباً رشد عاطفی دختران 12 ساله به میزان پسران 14 ساله می باشد و به طور کلی زنان بیشتر از مردان رفتارهای عاطفی دارند و بیشتر تحت تأثیر عواطف می باشند.([14]) حتی نوع عواطف زن و مرد نیز باهم متفاوت است.

«احساسات مرد نیاز آمیز و احساسات زن ناز خیز است. احساسات مرد طالبانه و احساسات زن مطلوبانه است».([15])

پسران غالب اوقات پرخاشگرترند. ([16]) آمار بزهکاران و جنایتکاران در سراسر جهان نشان می دهد که همیشه تعداد مردها از تعداد زن ها بیشتر بوده است. زنان بیشتر پرخاشگری کلامی دارند و حال آن که مردان به برخورد فیزیکی متوسل می شوند. ([17])

دختران در برابر هم بازی های پسر یا دختر خود تسلیم پذیرترند در حالی که پسران تسلیم پذیری کم تری از خود نشان می دهند. ([18]) نوع دوستی، توجه به دیگران، صمیمیت و حمایت از دیگران از خصوصیات زن ها است.([19])

علاقه به زیبایی، توجه به مسائل دینی و اجتماعی در زنان بیشتر از مردان است در حالی که مردها معمولاً به جنبه های سیاسی و تئوری علاقه دارند.([20]) زنان بیشتر از مردان نفوذ پذیرند و خیلی آسان تر از مردان تحت تأثیر قرار گرفته و تغییر عقیده می دهند.([21])

زنان در دوستی علاقه مندتر می شوند و عاطفی تر برخورد می کنند در حالی که دوستی مردان قوی تر و عمیق تر است.([22]) زنان بیشتر از مردان از کلمات و عباراتی که زمینه و محتوای احساسی و عاطفی دارند استفاده می کنند.([23])

دختران نوجوان در مقایسه با پسران نوجوان عزت نفس ضعیف تر و انتظارهای زندگی پایین تری دارند و از نظر اعتماد به نفس و اعتماد به توانایی های خود نیز در سطح پایین تری قرار دارند.([24])

در هوش و سایر استعدادها نیز تفاوت بنیادین دارند، رشد هوشی دختران معمولاً از طریق زبان آموزی شروع می شود در صورتی که رشد هوشی پسران از طریق مهارت های عملی صورت می گیرد.([25]) دختر بچه ها بیشتر در آزمون های کلامی موفق می شوند، حال آن که موفقیت پسران بیشتر در زمینه های عملی است.([26])

در استعدادهای ریاضی پسرها بهتر از دختران هستند، امّا در کارهای دستی مخصوصاً کارهایی که نیاز به چالاکی انگشتان دارد دختران بهترند. دختران دانشجو یا دانش آموز نمراتی اخذ می کنند که پراکندگی کمتری دارد؛ در عوض نمرات پسران از پراکندگی زیادی برخوردار است؛ به عبارت دیگر، دختران معمولاً در حد وسط قرار دارند امّا صاحبان بدترین و بهترین نمرات معمولاً پسرها هستند.([

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-12-23] [ 08:24:00 ق.ظ ]




عدالت مهم ترین آرمان و آرزوی بشر از آغاز خلقت تا کنون بوده است. عدالت عرصه های گوناگونی دارد امّا در این میان، عدالت در حقوق متقابل زن و مرد به عنوان دو رکن عالم هستی جایگاهی بس ویژه دارد. زن مظهر جمال و مرد مظهر جلال خداوند می باشد و هر کدام در نظام آفرینش مقامی خاص و ویژه دارند و هدف هر دو رسیدن به کمال است بدون این که بر یکدیگر برتری داشته باشند. زن و مرد در انسانیت و بهره مندی از فضائل معنوی مساوی هستند و هیچ تفاوتی باهم ندارند امّا در دو بعد جسم و روح ـ در عین داشتن برخی اشتراک ها ـ باهم متفاوتند؛ البته خلقت هر دو به احسن وجه است و جای هیچ گونه تردیدی نیست که خداوند عادل حتی در آفرینش این دو موجود به عدالت رفتار نموده و هیچ کدام را بر دیگری برتری نداده است. زن و مرد مکمّل یکدیگرند و هر کدام وظایف و حقوقی خاص دارند. این تفاوت در حقوق به دلیل تفاوت در خلقت، وظایف و نقش های آن هاست بدون این که تبعیضی در کار باشد. عدالت در حقوق زن و مرد را باید با در نظر گرفتن مجموعه ی حقوق هر کدام بررسی نمود تا روشن شود که دین مبین اسلام در وضع حقوق و تکالیف یکی را بر دیگری برتری نداده است.

 

عدالت در حقوق زن و مرد از جنبه های مختلف قابل بحث و بررسی است. فرض بر این است که منشاء تفاوت در حقوق زن و مرد تفاوت های طبیعی آن هاست و این تفاوت ها نه تنها تبعیض آمیز نیست بلکه بر مبنای عدالت پی ریزی شده است. برای اثبات این فرضیه در قالب چهار بخش به تبیین این موضوع می پردازیم:

1. تفاوت های زن و مرد

زن و مرد به عنوان دو موجود از مخلوقات خداوند، هر دو در داشتن انسانیت مشترک هستند امّا در عین حال تفاوت هایی نیز دارند. به طور کلی این تفاوت ها را می توان به دو بخش عمده تقسیم نمود: تفاوت های زن و مرد از لحاظ جسمی و از لحاظ روحی.

الف. تفاوت های زن و مرد از لحاظ جسمی

دختر و پسر از همان آغاز تولد و حتی قبل از آن، از نظر جسمی باهم تفاوت دارند. جنین پسر در رحم مادر رشد سریع تری نسبت به جنین دختر دارد.([1]) در آغاز تولد پسرها از نظر وزن و قد از دختران پیش افتاده ترند.([2])

پسر بچه ها از همان ابتدای زندگی ماهیچه های قوی تری نسبت به دختران دارند و پس از آن نیز مردها از لحاظ قوای بدنی قوی تر از زن ها هستند. ([3]) شش ها و قلب پسران بزرگ تر از دختران می باشد.([4]) دورة استراحت قلب در هر ضربان در پسرها کوتاه تر از دختران است. ([5])

در دوران نوجوانی دختران اندکی در رشد قد و وزن پیش می افتند و پس از آن دوباره نوبت رشد بیشتر پسران است. ([6]) در سنین 13ـ10 سالگی فشار خون در دختران بیشتر از پسران است ولی پس از آن فشار خون در پسران بیشتر از دختران می شود. ([7])

حس شنوایی زنان در همة دوران زندگی آنها بهتر از مردان است در عوض مردان از بینایی بهتری برخوردار هستند.([8])

در دوران جنینی پسران بیشتر سقط می شوند و آمار مرگ و میر آنان بیشتر از دختران است.([9]) به طور کلی مردان در تمام طول زندگی خود برای مبتلا شدن به سکتة مغزی، عفونت های ویروسی، زخم معده و اثنی عشر، لخته شدن خون در عروق و بعضی از انواع بیماری های روانی آمادگی بیشتری دارند.([10]) در حقیقت زنان قدرت مقاومت بدنی و روحی بیشتری در مقابل بیماری ها نسبت به مردان دارند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:22:00 ق.ظ ]




برتری حجاب  

علوم قرآن وتفسیر

برتر ی حجا ب زن در چادر از منظر قرآن : در قرآن مجید بیش از ده ایه در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرم وجود دارد.یکی از این ایات،ایه59 سوره احزاب است،که برخی از مفسران از ان، معنای پوش با چادر را برداشت کرده اند:” ایها النبی قل لأزواجک و بناتک ونساء المومنین یدنین ذلک أدنی ان یعرفن فلا یوذین وکان الله غفورآ رحیمأ"یعنی ای پیغمبر،به زنان ودخترانت وزنان مو منان بگو خود را بپوشانند تا شناخته نشوند ومورد اذیت قرار نگیرند وخداوند بخشنده ومهربان است. بعضی از مفسران “جلباب” راپوششی فراگیر معنا کرده اند که از بالای سر تا پایین پا را می پوشاند وچیزی در حد واندازه چادر است. البته دیدگاه دیگر،جلباب را پوششی تا زانو و دیدگاه سوم،جلباب را مقنعه می داند.بر این اساس،می توان گفت قران از چادر یا چیزی مانند ان که تمام بدن را بپوشاند،سخن گفته است. علاوه بر مستندات شرع، عقل نیز به برتر بودن چادر حکم می کند.چون اندام بین چادر بهتر مصون می ماند. انچه مهم است،مراعات زن از خود وحجاب وعفت خویش به سبب ایجاد جامعه سالم است وانچه بهتر بتواند این هدف را تأمین کند،برتر است وبا همین حجاب برتر زن نیز نقش اجتماعی خود را بهتر ایفا می کند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-12-22] [ 10:56:00 ق.ظ ]




حفظ و تحكيم بنيان خانواده‏
بى‏ترديد نهاد خانواده، يكى از مقدس‏ترين نهادهاى اجتماعى است كه بشر تا به حال خود ديده است. نقش خانواده در پروسه ايجاد جامعه سالم، يك نقش بى‏بديل است و در اين ميان نقش حجاب و پوشش اسلامى در سلامت و استمرار پيوند خانوادگى، غير قابل انكار است. در مقابل، برهنگى، سمّ كشنده نظم و پيوند موجود در نهاد خانواده است.
آمارهاى مستند نشان مى‏دهد كه با افزايش برهنگى در جهان، طلاق و از هم گسيختگى زندگى زناشويى در دنيا همواره بالا رفته است؛ زيرا «هر چه ديده بيند، دل كند ياد» و هر چه دل در مقوله هوس‏هاى سركش بخواهد، به هر قيمتى باشد، به دنبال آن مى‏رود و به اين ترتيب، هر روز دل به دلبرى جديد مى‏بندد و با قبلى وداع مى‏كند؛ اما در محيطى كه «حجاب» حاكم است و شرايط ديگر اسلامى رعايت مى‏شود، دو همسر تعلق به يكديگر دارند و احساساتشان و عشق و عواطفشان، مخصوص يكديگر است. در بازار آزاد برهنگى، قداست پيمان زناشويى مفهومى ندارد. خانواده‏ها به سادگى متلاشى مى‏شوند و كودكان بى‏سرپرست مى‏مانند.
3. پيش‏گيرى از فحشا و فروپاشى نظم جامعه.
گسترش دامنه فحشا و افزايش فرزندان نامشروع، از دردناك‏ترين پيامدهاى بى‏حجابى و آزادى‏هاى بى‏حد و حصر جنسى است كه در جوامع غربى و ساير جوامع مشابه، كاملا مشهود است. عامل اصلى فحشا و ازدياد فرزندان نامشروع، منحصر به فرهنگ برهنگى و بى‏حجابى نيست؛ بلكه يكى از عوامل اصلى و مؤثر در گسترش دامنه فحشا و جريان روبه‏رشد تولد فرزندان نامشروع ، مسأله برهنگى و بى‏حجابى است. امروزه يكى از مشكلات جوامع غربى، تولد روبه رشد فرزندان نامشروع و بدون شناسنامه است. فرزندانى كه داراى پدر و مادر نامشخصى هستند و از نظر حقوقى، مشكلات فراوانى را به همراه آورده، نظم اجتماعى جوامع غربى را تهديد مى‏كنند.
4. جلوگيرى از نگاه ابزارى به زن و ابتذال وى‏
يكى از مسائل مطرح پيرامون حقوق زنان و بى‏توجهى به آنان، نگاه ابزارى به زنان است. هنگامى كه جامعه، زن را با اندام برهنه بخواهد، طبيعى است روزبه‏روز تقاضاى آرايش بيشتر و خودنمايى افزونتر از او دارد و هنگامى كه زن را از طريق جاذبه جنسى‏اش وسيله تبليغ كالاها و عاملى براى جلب جهان‏گردان و مانند اين‏ها قرار دهد، در چنين جامعه‏اى شخصيت زن تا حد يك عروسك يا يك كالاى بى‏ارزش سقوط مى‏كند و ارزش‏هاى والاى انسانى او به كلى به دست فراموشى سپرده مى‏شود و به اين ترتيب، زن، وسيله‏اى براى اشباع هوس‏هاى سركش برخى مردان آلوده و فريبكار مى‏شود.
عنصر حجاب و پوشش اسلامى، نه تنها زن را از صحنه اجتماع وفعاليت‏هاى اجتماعى دور نمى‏كند، بلكه زمينه‏هاى حضور مستمر و فعال زنان را در عرصه اجتماع -به همراه حقوق اجتماعى برابر- تضمين مى‏كند و شخصيت خدادادى زن را از دستبرد نگاه ابزارى ديگران، مصونيت مى‏بخشد.
توضيح برخي از تاثيرات حجاب:
حجاب و سلامت فرد و خانواده
بي‏ترديد زندگي اجتماعي - خواه بر استدلال عقلي و خواه برخواسته فطري و خواه بر بنيان قراردادهاي اجتماعي و… بنا شده باشد - از تأثير و تأثّر متقابل افراد و عملكرد آن‏ها تهي نيست. خوبي‏ها و زيبايي‏ها براي فرد و خانواده و جامعه مفيدند و زشتي‏ها و بدي‏ها نيز به همه زيان مي‏رسانند. و تأثير خود را بر تمام اعضا و اركان جامعه به جا خواهند گذاشت.
همنوايي آهنگ تكوين و تشريع‏
مدبّر آفرينش كه خواهان تداوم نسل بشر است، خود، به قلم تدبير و تكوين، جاذبه‏ هاي عقلي، اجتماعي، فطري و زيستي - جنسي را در آدميان و حتّي حيوانات و گياهان به وديعت نهاده تا در پرتو جذب و انجذاب دروني هميشگي شعله وجودشان را بر افروخته نگهدارند. خالق هستي براي بقاي ديگر موجودات تنها همين جذب و انجذاب را كافي دانسته، ولي براي بقاي نسل بشر مسؤوليت سپاري را نيز از نظر دور نداشته است؛ زيرا بشر چون جانوران و گياهان نيست كه نسل وي تنها با جاذبه‏ هاي زيستي - جنسي و عشق ورزي آزاد پايدار ماند. نوزاد انسان پس از تولّد به تغذيه، نگهداري و پرورش درست نيازمند است و بدون مراقبت‏هاي بهداشتي، زيستي و… فرصت حيات نمي‏يابد. بر اين اساس، معمار هستي كه نهاد آدمي را آن گونه سرشت، برگنبد تشريع اين گونه نوشت كه ازدواج محبوب‏ترين بنيادها براي بنا نهادن كانون تولّد و مهد پرورش و رشد نوع انسان است‏1، تاهم جذب و انجذاب به محيط خانواده محدود گردد و هم نسلي سالم و متعادل پرورش يابد. چون جذب و انجذاب لجام گسيخته هرگز به بقاي نسل تن نمي‏دهد و آن را مزاحم عشق ورزي خود مي‏بيند؛ همان‏گونه كه نسل ناسالم، پدر و مادري نمي‏شناسد تا آن نژاد را استمرار بخشد2. به اين منظور، انتظار مي‏رود معمار نظام تكوين و تشريع در راه نيل به خواست خود، به تدبير و تشريع لازم دست يازد و اسباب رسيدن به آن هدف را تشريع فرمايد. «حجاب» در شمار اين اسباب جاي دارد. اينك در اين نوشتار، با پرداختن به برخي آثار تربيتي و روان شناختي اين دو پديده، سودمندي و ضرر آفريني هر يك را هويدا مي‏سازيم تا هر كس خود آگاهانه تصميم گيرد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:51:00 ق.ظ ]




فلسفه عفاف و حجاب

ارزش حجاب وعلت برتری چادر در حجاب

مي خواستم راجع به ارزش هايي كه حجاب داره و چرا حجاب برتر چادره، به من كمك كنيد تا جوابم رو پيدا كنم؟

حجاب منحصر در چادر و حتى مانتو نيست، بلكه هر لباسى كه غير از وجه و كفين (دست‏ها تا مچ) را بپوشاند وموجب تحريك و جلب توجه نامحرم نگردد كافى است ولى بايد توجه داشت كه همان طور كه بقيه واجبات داراى مراتب مختلفى مى‏باشند حجاب نيز داراى مراتب خوب، متوسط و خوب‏تر است و چادر حجاب برتر بانوان محسوب مى‏گردد.
در اين جا چند نكته وجود دارد كه براى روشن شدن آنها بايد ديد اساسا فلسفه حجاب چيست؟ حجاب دو فلسفه اساسى دارد كه با يكديگر ارتباط تام دارند:
1) مصونيت زن در برابر طمع‏ورزى‏هاى هوس‏بازان.
2) پيشگيرى از تحريكات شهوانى خارج از ضوابط و هنجارهاى الهى و تأمين سلامت و بهداشت معنوى جامعه.
حجاب با چنين نقش و كاركرد مهم و اساسى پيامى قاطع و كوبنده با خود دارد، و آن اين است كه در برابر همه مردان اجنبى نوعى هشدار و اعلام «دور باش!» مى‏دهد، اكنون بايد ديد چه عواملى در رساندن اين پيام و اثرگذارى آن مؤثر است:
1) حدود و ميزان پوشش: بدون شك هر اندازه بدن زن پوشيده‏تر باشد نقش نيرومندترى در دورسازى ديدگان نظاره‏گر ايفا مى‏كند. اگر نگاه‏هاى آلوده را همچنان كه در روايات آمده است «تيرهاى زهرآلود شيطان» بدانيم، پوشش زن همانند قوسى است كه تير از آن كمانه مى‏كند و منحرف مى‏شود و از اصابت و نفوذ در هدف باز مى‏ماند. بر عكسهر اندازه بدن زن برهنه‏تر باشد تيرهاى شيطانى را بيشتر متوجه خود ساخته و از آن آسيب خواهد ديد. از همين روست كه چادر را حجاب برتر شناخته‏اند، زيرا با وجود شرايط ديگر، بيشترين پوشش و مطمئن‏ترين مصونيت را فراچنگ مى‏آورد.
2) كيفيت پوشش: ميزان ضخامت و حتى كيفيت دوخت لباس خود بخش مهمى از حجاب را تشكيل مى‏دهدبدون شك لباس‏هاى نازك و تنگ و بدن‏نما فرودگاه پيكان مسموم شيطان و موجب خيره شدن چشم‏هاى هرزه و آلودهو به فساد كشاننده جامعه است. در مقابل لباس‏هاى غيربدن‏نما، ديده‏ها را از خود دور مى‏سازد، و سلامت معنوىنفوس را تأمين مى‏كند.
3) رنگ‏ها: ترديدى نيست كه برخى از رنگ‏ها ديده‏ها را خيره مى‏سازد، و پاره‏اى ديگر نگاه‏ها را از خودمى‏راند و دور مى‏سازد. اكنون سؤال مى‏شود كداميك از اين دو براى تأمين حجاب واقعى و مصونيت معنوى جامعه وخيره نكردن چشم‏ها و بر نيفروختن آتش شهوت مفيدتر است؟ مگر ما در جامعه‏اى زندگى نمى‏كنيم كه ميليونها جوان در اوج غريزه جنسى به سر مى‏برند و در سخت‏ترين شرايط جوانى از امكان ازدواج محرومند و كافى است با اندك جرقه‏اى شعله‏هاى غريزه در وجودشان برافروخته شود و به انواع گناهان و ناراحتى‏ها مبتلا گردند؟ پس چرا به هروسيله ممكن ـ حتى با گزينش رنگ مناسب لباس در جامعه ـ به سلامت دينى و روحى و روانى آنان كمك نكنيم وموجب جلب توجه آنان و قرارگرفتن‏شان در دام مفاسد نشويم؟ در عين حال علماى دين نسبت به خصوص رنگ‏هاتأكيد چندانى نكرده، ولى بر اين مسأله پاى مى‏فشارند كه لباس نبايد موجب جلب توجه و عواقب سوء ناشى از آنباشد. ازاين‏رو است كه در طول تاريخ زنان مسلمان به ميل خود لباس مشكى را براى حجاب برگزيدند و اين سنت حسنه مورد تقرير و پذيرش پيامبر(ص) و امامان(ع) قرار گرفت، زيرا آنان به اين وسيله احساس امنيت و مصونيت بيشترى مى‏كردند، (ر.ك: حجاب در اديان الهى، محمدى آشنانى).
4) شيوه‏هاى رفتارى: طرز صحبت و چگونگى راه رفتن و … نيز بخشى از حجاب به معناى وسيع كلمه است.حفظ وقار و متانت هم همان نقشى را دارد كه پوشش زن دارد و عدم رعايت آن نيز برآيندى چون برهنگى در پى دارد.ازاين‏رو قرآن مجيد يكى از صفات خوب زنان مؤمن را كه در رفتار دختران شعيب بيان مى‏كند همان «حيا» و وقاراست.
در رابطه با فلسفه و آثار حجاب در جامعه گفتني است از آن جا كه انسان يك موجود اجتماعي است جامعه بزرگي كه در آن زندگي مي‏كند از يك نظر همچون خانه او است و حريم آن همچون حريم خانه او محسوب مي‏شود پاكي جامعه به پاكي او كمك مي‏كند و آلودگي آن به آلودگيش روي همين اصل در اسلام با هر كاري كه جو جامعه را مسموم يا آلوده كند شديدا مبارزه شده است ؛ چرا كه گناه همانند آتش است هنگامي كه در نقطه‏اي از جامعه اين آتش روشن شود بايد سعي و تلاش كرد كه آتش خاموش يا حداقل محاصره گردد اما اگر به آتش دامن زنيم و آن را از نقطه‏اي به نقطه ديگر ببريم و يا آن را به حال خود واگذاريم حريق همه جا را فرا خواهد گرفت و كسي قادر بر كنترل آن نخواهد بود، از اين گذشته عظمت گناه در نظر مردم و حفظ ظاهر جامعه از آلودگي‏ها خود سد بزرگي در برابر فساد است. اشاعه فحشا و نشر گناه و تجاهر به فسق و تسامح در اين موضوع اين سد را مي‏شكند گناه را در اذهان كوچك و آلودگي به آن را ساده مي‏نمايد. بر همين مبنا حكومت اسلامي موظف است جلو منكرات را بگيرد. اين به معناي تحميل به حجاب نيست، بلكه نوعي واكسينه كردن جامعه در مقابل بيماري‏هاي رواني و معنوي است. در جامعه اسلامي همه وظيفه دارند به بهداشت رواني و سلامت روحاني توجه كنند. اين همان امر به معروف و نهي از منكر و نظارت ملي است. حاكمان اسلامي موظفند موانع رشد فضائل انساني را از بين ببرند و اين در حقيقت بستر سازي براي سلامت رواني جامعه است و بر اين اساس قرآن با اين پديده برخورد كرده، به دنبال آن ديگر زنان بدحجاب نمي‏توانستند هرطور دلشان خواست در اجتماع ظاهر شوند، حتي اقليت‏هاي مذهبي نيز موظف به رعايت مقررات اسلامي در جامعه اسلامي بوده‏اند.
در آيات 31 سوره نور و 34 و 59 سوره احزاب كيفيت حركات در روابط اجتماعي زن مورد توجه قرار گرفته است. نيز از آيات امر به معروف و نهي از منكر مي‏توان استفاده كرد كه جلو هر گونه منكر و زشت بايد ايستاد و اجازه ظهور و بروز به آن نداد.
در هر صورت هنجارهاي ديني در جامعه را بايد به اجرا گذاشت و نمي‏توان تنها به عقيده و ميل مردم اكتفا كرد. فكر كنيد چقدر از مردم حاضرند با ميل و رغبت و از روي اعتقاد از رشوه‏گرفتن و اختلاس اجتناب كنند؟ چقدر حاضرند از شراب و زنا با ميل و رغبت احتراز نمايند تا سپس آنها را آزاد گذاشت تا در عمل هم با ميل و رغبت وظايف خويش را اجرا كنند. اين موضوع منحصر به كشور ما نيست. در هر كشوري يك سلسله دستوراتي است كه به اجبار آنها را به اجرا مي‏گذارند. در كشوري مثل فرانسه - كه آن را مهد آزادي مي‏شمارند - چگونه به اجبار دختران را وادار به بي‏حجابي مي‏كنند تا به مدرسه يا دانشگاه راه يابند! تفاوت در جامعه اسلامي و غيراسلامي در نوع هنجارهاست، نه چگونگي برخورد با آنها.
بسياري از حكمت‏ها و فلسفه‏ هاي حجاب امروزه روشن شده است:
الف) پوشش امري غريزي و فطري براي بشر است كاوش هاي باستان شناسي نشان مي‏دهد كه از دير زمان بشر در حد امكان نسبت به مساله پوشش اهتمام ورزيده است وهمه صاحبان اديان نيز آن را سرلوحه عمل قرار داده‏اند.
ب ) مستور بودن زيباييها و جذبه‏هاي جنسي زن و مرد آنها را از معرض ديد و طمع ورزي شهوت پرستان هرزه محافظت مي‏كند و امنيت و بهداشت رواني جسمي آنان را تأمين مي‏نمايد.
ج ) برهنگي راهبر به سوي بي‏بند و باري و لجام گسيختگي جنسي است كه عواقب شوم و زيانباري دارد؛ از جمله:
1- گسترش فساد و ناهنجاري‏هاي اجتماعي.
2- شيوع بيماري هايي چون سفليس سوزاك ايدز و… .
3- سست شدن پيمان مقدس خانواده گسترش آمار طلاق و بالا گرفتن عقده‏هاي روحي در كودكان.
4- زياد شدن فرزندان نامشروع.
اينها و ده ها مشكل اجتماعي ديگر عواقب شومي است كه جهان غرب را سخت برآشفته و ستاره تمدنش را به افول مي‏كشاند تا آن جا كه حتي فرياد متفكرين ماترياليستي چون راسل را برآورده و جهان را سخت بر آنان تنگ كرده است. ولي مكتب گرانقدر اسلام در پرتو هدايت‏هاي نوراني‏اش همچون حجاب از اساس با اين جريان ويرانگر به مبارزه برخاسته و حجاب را دژي استوار براي صيانت فرد وجامعه از آسيب هاي بيشمار قرار داده است. از همين روست كه استعمارگران براي تخدير جوانان و در بند كشيدن آنان و گسترش اهداف ظالمانه خويش از بي حجابي و برهنگي به عنوان ابزاري قوي سود مي‏جويند.
در هر صورت موضوعاتي نظير:حفظ نظام اجتماعي ، بقائ نسل وخانواده، تامين سلامت فکري ، روحي - رواني افراد جامعه وفراهم نمودن بستري مناسب ومحيطي سالم براي پرورش وتکامل مادي ومعنوي انسان ، وبالآخره پرهيز از عواقب شومي که جوامع ديگر به دليل رعايت ننمودن اين قبيل محدودهها گرفتار آن شده ويادر آن دست وپا ميزنند ؛ نظام اسلامي را ملزم به اجراي اين حکم ارزشمند الهي مي دارد.
توضيحات بيشتر:
به صورت خلاصه فلسفه حجاب (پوشش) مى‏تواند ناشى از امور زير باشد:
1. حفظ تعادل جامعه از نظر امنيت و آرامش روانى.
يكى از غرايز خدادادى در ساختمان وجودى انسان، غريزه جنسى است كه نيرومندترين و ريشه‏دارترين غريزه آدمى است و در صورت كنترل آن، مى‏تواند علاوه بر تداوم و استمرار نسل بشر، موجبات و امنيت روانى انسان‏ها را فراهم كند.
در قوانين اسلام، براى استفاده درست از اين غريزه حياتى، مكانيسم‏هاى گوناگونى مطرح شده است كه «حجاب» و وجود حريم بين زن و مرد، يكى از راهكارهاى مهم آن است.
بدون شك، نبودن حريم بين زن و مرد و آزادى معاشرت‏هاى تعريف نشده و بى‏بندوبار (با آرايش‏هاى گوناگون)، هيجان‏ها و التهاب‏هاى جنسى را فزونى مى‏بخشد و تقاضاى برهنگى را به صورت يك عطش روحى و يك خواست سيرى‏ناپذير درمى‏آورد.
اسلام به قدرت شگرف اين غريزه آتشين توجه كامل داشته و تدابير زيادى براى تعديل و رام كردن اين غريزه انديشيده است و در اين زمينه هم براى زنان و هم براى مردان، تكاليف خاصى معين كرده است. وظيفه مشترك زن و مرد اين است كه چشم خويش را از نگاه به نامحرم بپوشانند و از نگاه شهوت‏آميز بپرهيزند؛ اما زنان - به خاطر جاذبه‏ اى بيش‏تر - وظيفه خاصى دارند و آن اين كه بدن خود را از مردان بيگانه بپوشانند و در اجتماع با آرايش‏هاى تحريك‏آميز، ظاهر نشوند و به جلوه‏گرى و دلربايى نپردازند تا زمينه انحراف مردان و به ويژه جوانان فراهم نشود.
لباس افراد جامعه و مخصوصاً لباس زنان نمى‏تواند به هر شكل و اندازه‏اى باشد و بايد حد و ضابطه‏اى داشته باشد. بى‏بندبارى در پوشش و لباس ، موجب بى‏بندبارى در تحريك غريزه جنسى است. تحقيقات علمى در فيزيولوژى و روانشناسى در باب تفاوت‏هاى جسمى و روحى زن و مرد ثابت كرده است كه مردان نسبت به محرك‏هاى چشمى شهوت‏انگيز، حساس‏تر از زنانند و برعكس زنان در مقابل محرك هاى لمسى حساسيت بيش‏ترى دارند.
آستانه حس لمس و درد در زنان از همان زمان تولد پايين‏تر از مردان است…؛ در عوض مردان بينايى بهترى دارند. اين مزيت‏هاى جنسى در استعداد حسى، آموخته يا اكتسابى نيست؛ بلكه از زمان كودكى آشكار است… .مردان بالغ به محرك‏هاى بينايى شهوانى حساسيت بيش‏تر مى‏داند. اصطلاح «چشم چرانى» كه براى اين ويژگى مردان به كار مى‏رود، زاييده حساسيت مردان نسبت به محرك‏هاى بينايى شهوانى است؛ چون دامنه و برد حس بينايى زياد است؛ يعنى چشم مى‏تواند از فاصله نسبتا دور، تحت تأثير محركها قرار گيرد و از اين گذشته وسعت زيادى از محيط در آن واحد ديده مى‏شود. از سوى ديگر، چون حس لامسه دامنه و برد زياد ندارد و فعاليتش محدود به تماس از نزديك است و هورمون‏هاى جنسى زن به صورتى دوره‏اى ترشح مى‏شوند و به طور متناوب عمل مى‏كند، تأثير محرك‏هاى شهوانى بر زن، صورتى بسيار محدود دارد و از اين نظر فعاليت زنان بسيار كم است؛ به خلاف مردان كه ترشح اندروژن‏ها در آن‏ها صورتى يكنواخت دارد و هيچ عامل طبيعى آن را قطع نمى‏كند. مردان به صورتى گسترده‏تر تحت تأثير محركهاى شهوانى قرار مى‏گيرند و از اين نظر فعال‏ترند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:40:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم