نرجس
 
   



هشدارهای اجتماعی(7) / غیبت و زشت یادی

13

قال علی (علیه السلام):

«ایاک و الغیبة فأنها تمقتک الی اللّه و الناس و تُحبط اجرک؛از غیبت و (پشت سرگویی و زشت یادی) دیگران دوری کن، چه این که (با این رفتار) خدا و مردم را دشمن خود کرده ای و پاداش (کارهای نیکت) از بین خواهد رفت».(1)

یکی دیگر از بیماریهای اجتماعی که شیوع فراوان دارد و آسیبهای جبران ناپذیری به جوامع بشری و جامعه دینی وارد می سازد، غیبت کردن و یاد کرد زشت و ناروا پشت سر دیگران است؟ اسلام نسبت به این رذیلت اخلاقی در رابطه با اجتماع و صدماتی که به آن وارد می شود و پیکره جامعه را از اعتدال خارج می سازد، هشدارهای جدی داده و نکوهشهای شدیدی نموده است از آن جمله است حدیث نورانی که در آغاز آوردیم، در این کلام نورانی سه پیامد منفی بزرگ برای غیبت بیان شده است:

1. مبغوض شدن انسان در پیش گاه خدا

2. منفور شدن او پیش مردم

3. حبط و از بین رفتن پاداش اعمال نیک

زشتی و پلشتی این گناه به اندازه ای است که خدای رئوف و رحیم نسبت به بنده ای که اهل غیبت است دشمن می شود و غیبت کننده از چشم و نگاه خدا می افتد و کسیکه چنین شد سزاوار عذاب و کیفر الهی خواهد شد.

افزون بر این، غیبت کننده پایگاه و جایگاه اجتماعی خویش را از دست می دهد و مردم نسبت به او بی اعتماد می شوند، و با خود چنین می گویند: این شخص که به آسانی پیش ما از دیگران به زشتی یاد می کند و مطالبی را بر زبان جاری می سازد که آبرو و حیثیت اجتماعی فرد یا افراد را به خطر می اندازد، از کجا معلوم که پشت سرما و پیش دیگران چنین نکند؟

آن که عیب دگران پیش تو آورد و شمردبی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد

دیگر آن که غیبت، حسنات و کارهای نیکی که انسان به زحمت به دست آورده و در پرونده او به ثبت رسیده است آنها را ضایع می سازد، و گاهی هم آنها را به پرونده کسی که از او غیبت شده منتقل و جابجا می کند و این خسران بزرگ و کیفر عظیمی است که چه بسا اگر انسان دقت کند دست از این عمل زشت و گناه آلود خود برخواهد داشت

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1396-01-19] [ 09:49:00 ق.ظ ]




یا أیها الذین آمنوا علیکم أنفسکم، لا یضرکم من ضل إذا اهتدیتم، إلی الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم تعملون»

( سوره مائده،آیه 105)

ای کسانی که ایمان آورده اید، بر شما لازم است که مواظب خویشتن باشید.. حال که شما هدایت شده اید، زیان کسی که گمراه شده است، به شما نمی رسد.. بازگشت همه شما به سوی خدا است تا شما را به آنچه عمل می کردید، آگاه سازد.

هرچند آیه تصریح می کند که اگر شما مواظب خود باشید و از راه راست منحرف نشوید، ضرر گمراهان به شما نخواهد رسید ولی از آن استفاده دوری جستن از امر به معروف و نهی از منکر نمی شود چه اینکه برخی مردم نا أبالی و بی قید و بند و راحت طلب خواهند از این آیه استفاده غلط بکنند و بگویند که آیه صراحت دارد بر اینکه زیان گمراهان به ما نمی رسد و ما باید فقط مواظب خودمان باشیم و کاری به کار دیگران نداشته باشیم، و با این استدلال غلط شانه از زیر بار مسئولیت خالی می کنند و نه تنها امر به معروف و نهی از منکر نمی کنند بلکه اگر کسی خواست امر به معروف کند یا از فسادی جلوگیری نماید، او را منع می کنند و به آیه استدلال می کنند. و روشن است که این استفاده نامشروع از چنین آیه مبارکی است زیرا این آیه نیامده است که آیات بسیار امر به معروف و نهی از منکر را نسخ کند بلکه مطلب دیگری را گوشزد می کند.

در کوتاه سخن می خواهد بگوید اگر شما اعمال خود را انجام دادید و امر به معروف و نهی از منکر را کنار نگذاشتید و به تکلیف خود عمل کردید، دیگر ناراحت نباشید که بیشتر مردم گمراهند و راه راست را کنار گذاشته و به سوی خطهای کژ و انحرافی روی آورند، زیرا در آن صورا زیان گمراهی آنان به شما نخواهد رسید. و درست این مطلب به عکس تصور واهی آن خوشگذرانان است، زیرا می خواهد تأکید کند که شما تکلیف خود را انجام دهید، آنگاه نترسید که خداوند شما را به گناه قومتان مؤاخذه کند.

علیکم أنفسکم، معنایش این نیست که تنها گلیم خودرا از آب بیرون بکشیم، و نگاهی به دیگران که در منجلاب فساد و گناه غرق شده اند نیاندازیم زیرا امر شده است که نه تنها خودرا بلکه علی الاقل خویشان خود را نجات دهیم “قو أنفسکم و أهلیکم نارا وقودها الناس و الحجارة” خود و خویشان خود را از آتشی دور نگه دارید که هیزمش مردم و سنگهاست.

و اصلا در روایتی دیدم که رسول خدا در تفسیر آیه فرمود: “آمر بالمعروف و انه عن المنکر و اصبر علی ما أصابک حتی اذا رأیت شحا مطاعا و هوی متبعا و اعجاب کل ذی رأی برأیه، فعلیک بنفسک و دع عنک أمر العامة “(تفسیر عیاشی ج1 ص 348) در این آیه می بینیم که حضرت رسول صلی الله علیه و آله تأکید بر امر به معروف و نهی از منکر می کنند تا سوء استفاده از آیه نشود و تا آنجا بر آن امر تأکید دارد که از طرف مقابل می خواهد که در این راستا پیش برو و هر چه بر سرت آمد برای خدا تحمل کن و در صورتی که نتوانستی عامه مردم را نجات دهی و آنان به رای و نظر خود بسنده کردند و نظر تو را نپذیرفتند، و به کار زشت خویش شادمان بودند، و بخل و هوای نفس بر آنان حکومت می کرد، آنها را رها کن و به خودت برس وعوام را به کار خود واگذار. پس اصل امر به معروف است و اصل بر حذر داشتن دیگران از خطر فساد و انحراف است و در صورتی که کار به جائی نرسد خود را دریاب و مواظب باش که مانند آنان به انحراف کشیده نشوی و مطمئن باش که در روز رستاخیز، آنگاه که همه شما به سوی خدای خود بازگشتید ، هر کس به جزای کار خویش می رسد و در محکمه عدل الهی، ظالمان و فاسدان کیفر خواهند شد و شما مؤمنان هدایت یافته پاداش خوبی خواهید داشت.

آری ! اگر شما خودتان را نگه داشتید و به سوی انحراف و خطهای ضد خدائی کشیده نشدید، تمام دنیا اگر کافر شوند به شما آسیبی نخواهد رسید زیرا هر کسی در گرو کار خویشتن است: “کل نفس بما کسبت رهینة” ولی همانطور که بیان شد ضمن این که باید مواظب اعمال و رفتار خود باشیم نباید هرگز در بازداشتن دیگران از کارهای بد و گناه کوتاهی کنیم زیرا رسول خدا پیوسته فرموده است که هر کس منکری را ببیند و بتواند آن را تغییر دهد واجب است که تغییر دهد، آغاز با دست و اگر نتواند با زبان و در صورتی که نتواند لا زبان دیگران را از کار بد نهی کند واجب است که با قلبش اظهار ناراحتی کند “من رأی منکرا واستطاع أن یغیره فلیغیره بیده و ان لم یستطع فبلسانه و ان لم یستطع فبقلبه” و با قلب خویش معنایش آن نیست که فقط در درون خود ناراحت باشد بلکه به نحوی این ناراحتی را ابراز کند تا طرف مقابل متوجه بدی و زشتی کارش شود.

به هر حال چنانکه گفته شد از خود کلمه “علیکم أنفسکم” شود استنباط کرد که برای نجات خویش باید به فکر چاره برای دیگران نیز بود، پس جائی برای شانه خالی کردن در نظام محمدی نیست ولی در صورتی که وظیفه ات را به خوبی و چنانکه مأموریت داری، انجام دادی ولی نتوانستی به نتیجه مثبتی برسی، بر تو تکلیفی نیست و تمرد و عصیان آنان تورا آسیبی نخواهد رساند، آنها را رها کن و از آنان جدا شو و به راه خودت که پیروی از حق است ادامه بده و مطمئن باش که در روز دیدار با خدا، تو پاداش خوبیهایت را خواهی دید و آنان کیفر گناهانشان را زیرا نه تنها تو بلکه حتی رسول خدا نیز نمی تواند آنان را که خداوند بر قلبهایشان مهر زده است، هدایت کند. مگر نه خود به رسولش می فرماید: “انک لا تهدی من أحببت و لکن الله یهدی من یشاء". به این امید که ما جزو هدایت شدگان باشیم آمین رب العالمین

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:47:00 ق.ظ ]




انسانها به چهار دسته تقسیم می شوند:

1ـ کسانی که از اوّل تا آخر عمر خوب و در مسیر صحیح بوده اند، این گونه افراد کمند و بارزترین مصداق آن ها انبیاء، امامان و اولیاء الهی هستند.

این گروه یقیناً عاقبت بخیر هستند و هیچگونه جای بحث ندارد هر چند خود این گروه نسبت به آینده خویش نگران و ترسان هستند.

2ـ کسانی که از اوّل عمر تا پایان بَدو شرّ بوده اند، و لحظه ای در مقابل فرامین الهی سر تعظیم فرود نیاوردند.این گروه در عاقبت به شرّشان شکّی نیست و این گروه نیز مورد بحث نیست.

3ـ گروه سوّم انسان هایی هستند که در اوائل زندگی اهل خیر و نیکی و در مسیر هدایت هستند ولی بر اثر عدم تسلّط هواهای نفسانی و پاکیزه شدن از صفات رذیله، کم کم به انحراف کشیده شده و سرانجام عاری از ایمان و در حال ارتداد و کفر از دنیا رفته، این گونه افراد را می گوییم افرادی که عاقبت به شر شده اند. این گروه به عنوان درس عبرت محل بحث و اشاره خواهد بود و در قرآن آیات فراوانی داریم به این مضمون که «آمنوا ثم کفروا».

4ـ گروهی در اوائل زندگی بر اثر غفلت و نادانی دچار گناه و انحرافات هستند ولی با گذشت زمان و رشد عقلی آرام، آرام در مسیر صحیح قرار گرفته و سرانجام باایمان کامل و کوله باری از اعمال صالح و توبه قبول شده از

دنیا می روند، این گروه را عاقبت بخیر می نامیم و بحث اصلی این مقال نیز درباره همین گروه خواهد بود.

مقصود از عاقبت به خیری

عمر انسان مجموع لحظات است و یکی از آن لحظات همان لحظه آخر و پایانی عمر انسان است. انسان باید تلاش کند که در آن لحظه در حالی باشد که دارای ایمان کامل و توبه مقبوله باشد و اگر ذرّه ای کوتاهی و بی مبالاتی کند امکان دارد در همان لحظه شیطان ایمان را از انسان بگیرد و خدای ناکرده دلبسته به غیر خدا باشد.

اهمّیت عاقبت به خیری

الف: قرآن

آیات متعددی از قرآن بر این امر تأکید دارد که مردم تلاش کنید مسلمان و عاقبت به خیر از دنیا بروید که به نمونه هایی اشاره می شود.

1ـ وصیّت خداوند

خداوند متعال مؤمنان را این گونه توصیه می کند: «یا ایّها الّذین آمنوا اتّقوا اللّه حقّ تقاته و لاتموتنّ الّا و انتم مسلمون؛(1) ای کسانی که ایمان آورده اید! آن گونه که حق تقوا و پرهیزکاری است تقوای الهی داشته باشید، و از دنیا نروید، مگر این که مسلمان باشید (تلاش

کنید تا پایان عمر گوهر ایمان را حفظ کنید.)»

2ـ وصیّت ابراهیم به فرزندان

«و وصّی بها ابراهیم بنیه و یعقوب یا بنیّ انّ اللّه اصطفی لکم الدّین فلا تموتنّ الّا و انتم مسلمون؛(2) و ابراهیم و یعقوب(در واپسین لحظات عمر) فرزندان خود را به این آیین، وصیّت کردند(و هر کدام به فرزندان خود گفتند) فرزندان من! خداوند این آیین پاک را برای شما برگزیده، و شما جز به آیین اسلام (تسلیم در برابر فرمان خدا) از دنیا نروید.(تسلیم الهی بودن همان عاقبت به خیری است.)»

تسلیم امر الهی بودن در هر زمانی متدین به دین الهی آن زمان بودن است و در این زمان عاقبت به خیری به این است که انسان واقعاً مسلمان و در حال داشتن دین اسلام و ایمان عمیق به اصول و ارکان آن از دنیا برود.

3ـ درخواست راسخان در علم عاقبت به خیری

«الرّاسخون فی العلم آمنّا به…ربّنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمةً انّک انت الوهّاب؛(3) راسخان در علم می گویند: «ما به آن (قرآن) ایمان آوردیم…پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی (از راه حق) منحرف مگردان و از سوی

خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بخشنده ای».

آیه فوق نکات مهمی در رابطه با عاقبت به خیری دارد:

1ـ راسخان علم با آن عظمت مواظب روح و دل خود هستند (رّبنا لاتزغ قلوبنا).

2ـ در خط قرار گرفتن و هدایت شدن مهم است ولی مهم تر آن است که انسان از خط خارج نشود و تا آخر خط بماند.

3ـ از خطر سوء عاقبت روح و دل نباید غافل شد و همیشه در این زمینه از خداوند باید استمداد جُست.

4ـ وقتی راسخان در علم از عاقبت به خیری ترس داشته باشند تکلیف دیگران مشخص است که چه قدر باید برای عاقبت به خیری تلاش نمایند.

4 ـ «…ربّنا آتنا فی الدّنیا حسنة و فی الآخرة حسنة و قنا عذاب النّار؛(4) و بعضی می گویند: پروردگارا! به ما در دنیا «نیکی» عطا کن، و در آخرت نیز «نیکی» مرحمت فرما و ما را از عذاب آتش نگهدار». در روایات آمده که رضایت الهی، بهشت، حورالعین حسنات آخرتند و حسنات دنیا علم و عبادت، اخلاق و توسعه در معاش و همسر نیک می باشند.(5)

از جمله امام صادق (ع) در تفسیر آیه فوق فرمود: «رضوان اللّه و الجّنة فی الآخرة و السّعة فی المعاش و حسن الخلق فی الدّنیا؛(6) خشنودی خدا و بهشت در آخرت (حسنه است) و توسعه در معاش و خوش خلقی در دنیا (حسنه) می باشد.»

ب: روایات

روایات فراونی دلالت بر اهمّیت عاقبت به خیری دارند که ما فقط به چند نمونه بسنده می کنیم.

1ـ از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که فرمود: «انّ العبد لیعمل عمل اهل النّار و انّه من اهل الجنّة و انّه لیعمل عمل اهل الجنّة و انّه من اهل النّار، و انما الاعمال بالخواتیم؛(7) براستی بنده عمل جهنمیان را انجام می دهد در حالی که خود اهل بهشت است و براستی بنده عمل بهشتیان را انجام می دهد در حالی که خود اهل آتش است (سرّ این مطلب این است) که میزان در اعمال فقط به پایان آن است (که در آخرین روزها چگونه رفتار می کند).»

نمونه جالب مصداق این حدیث، هارون است. مورخان نوشته اند: روزی هارون به دیدار «فضیل بن عیاض» یکی از مردان وارسته و آراسته و آزاده آن روز، رفت، فضیل با سخنان درشت به انتقاد از اعمال ناروای او پرداخت و وی را از عذاب الهی که در انتظار ستمگران است بیم داد هارون وقتی این نصایح را شنید به قدری گریست که از هوش رفت! و چون به هوش آمد، از فضیل خواست دوباره او را موعظه نماید. چندین بار نصایح فضیل و به دنبال آن بیهوشی هارون تکرار گردید،سپس هارون هزار دینار به او داد تا در موارد لزوم مصرف نماید.»(8)

این عمل بارزترین مصداق عمل بهشتی است ولی خود هارون بر اثر ظلم بی شمار و به شهادت رساندن امام هفتم موسی بن جعفر(ع) مستحق جهنّم است.

می و مستوری و مستی همه بر عاقبت استکس ندانست که آخر به چه حالت برود

گِرَوی آخر عمر از می معشوق بگیرحیف ایّام که یک سر به بطالت برود

2ـ غصّه علی(ع) عاقبت به خیری است

پیامبراعظم(ص) بعد از ایراد خطبه شعبانیه در پایان آن شروع کرد به گریه، علی(ع) عرض کرد: ای رسول خدا(ص) چرا گریه می کنی؟ فرمود: یا علی! گریه ام برای آن چیزی است که در این ماه (ماه رمضان) بر تو وارد می شود گویا می بینم که برای پروردگارت نماز می خوانی در حالی که شقی ترین انسان و شقی تر از پی کننده ناقه ثمود، برانگیخته می شود پس ضربتی بر پیشانی تو وارد می سازد که بر اثر آن محاسنت (با خون) خضاب می شود، قال امیرالمؤمنین: فقلت یا رسول اللّه و ذلک فی سلامةٍ من دینی؟ فقال: فی سلامةٍ من دینک؛ امیرمؤمنان می گوید، گفتم: ای رسول خدا این (شهادت) در حال سالم بودن دینم(و مسلمان بودنم) است، فرمود: (بلی) در حال سلامت دینت خواهد بود.»(9)

توجّه داریم در کار معصومی همچون علی(ع) تعارف وجود ندارد، آن حضرت نپرسید، چگونه، در کجا و در چه زمانی به شهادت می رسم، بلکه غصّه اصلی حضرت این بود که مسلمان از دنیا می رود یا نه؟ از این می فهمیم که تا آخر مسلمان باقی ماندن و دین و ایمان را حفظ نمودن کاری است کارستان، و عملی است بسیار دشوار.

در ذیل نامه به مالک اشتر علی(ع) می فرماید: «و ان یختم لی ولک بالسّعادة و الشّهادة؛(10) و اینکه پایان عمر من و تو را به شهادت و سعادت ختم فرماید.»

3ـ خیر انسان در عاقبت به خیری است

پیامبراکرم(ص) فرمود: «اذا اراد اللّه بعبدٍ خیراً طهّره قبل موته قیل ما طهوره العبد؟ قال: عملٌ صالح یلهمه ایّاه حتّی یقبضه علیه؛(11) هرگاه خداوند نسبت به بنده ای اراده خیر کند او را پیش از مرگ پاک و پاکیزه می کند. گفته شد چگونه بنده را پاک می کند؟ فرمود: عمل صالحی به او الهام می کند (که او بر آن مداومت کند) تا زمانی که از دنیا برود.»

در تعبیر دیگر آمده است که حضرت فرمود: «اذا اراد اللّه بعبدٍ خیراً عمله قیل ما عمله؟ قال یفتح له عملاً صالحاً قبل موته ثمّ یقبضه علیه؛(12) هرگاه خداوند به بنده ای اراده خیر کند عمل صالح به او الهام می کند قبل از مرگش سپس بر همان عمل قبض روحش می کند.»

ج: دعاها

در این زمینه دعای معصومین(ع) غوغا می کند، به گونه ای که کمتر دعایی می یابیم که در آن از عاقبت به خیری سخن به میان نیامده باشد، و گاه تمام یک دعا درباره عاقبت به خیری می باشد، که به نمونه هایی در این مورد اشاره می شود.

1ـ زیارت عاشورا

این زیارت که از زیارات قدسی و معروفی است به ما تلقین می کند که یکی از دعاهای شما عاقبت به خیری باشد به این صورت که «اللّهم اجعل محیای محیا محمّدٍ و آل محمّد و مماتی ممات محمّدٍ و آل محمّد؛ بار خدایا زندگی من را (همچون) زندگی محمّد و آل محمّد، و مرگ مرا (همچون) مرگ محمّد و آل محمّد (که با عاقبت به خیری از دنیا رفتند) قرار بده.»

2ـ صحیفه سجّادیه

حضرت سجّاد(ع) در این زمینه گوی سبقت را از همه ربوده ،در زبور آل محمد، صحیفه سجّادیّه، دعای مخصوصی دارد درباره عاقبت به خیری. بعد از این که یاد خدا را شرف و شکر او

را فوز دانسته و درخواست می کند که همیشه به یاد او باشد. می فرماید: «و اذا نقضت ایّام حیاتنا، و تصرّمت مدد اعمارنا، و استحضرتنا دعوتک الّتی لابدّ منها و من اجابتها؛ و آن زمان که ایام حیات ما سپری شد و رشته عمرهایمان قطع شد، و دعوت تو(یعنی مرگ) که از آن و اجابت آن گریزی نیست، حاضر گشت، فصلّ علی محمّدٍ و آله، و اجعل ختام ماتحصی علینا کتبة اعمالنا توبةً مقبولةً لاتوقفنا بعدها علی ذنبٍ اجترحناه، ولامعصیةٍ اقترفناها؛پس بر محمّد و آل او درود فرست و پایان (کار ما و) آنچه را که نویسندگان اعمال ما ثبت کرده اند توبه مقبوله قرار بده، توبه ای که پس از آن ما را بر گناهی که مرتکب شده ایم و معصیتی که انجام داده ایم، سرزنش و توبیخ نفرمایی.»(13)

3ـ دعای ابوحمزه ثمالی

دعای ابوحمزه سراسر عاقبت به خیری است در بخشی از آن می خوانیم: «و توفّنی فی سبیلک و علی ملّة رسولک…اللهم انّی اسئلک ایماناً لااجل له دون لقائک؛(14) خدایا! مرا به راه خدا و بر دین رسولت بمیران… خدایا از تو ایمان می خواهم که پایانی جز ملاقات تو نداشته باشد.»

4ـ دعای جوشن کبیر

دعای جوشن که توسط جبرئیل به پیغمبر(ص) تعلیم داده شده است و مشتمل بر اسم اعظم الهی است و اثر خواندن آن درک شب قدر، نجات از آتش جهنّم، و رفتن به بهشت است، صد بند دارد، در هر بندی دو اسم خداوند ذکر شده است، بعد از هر بندی جمله تکرار می شود که مضمون آن همان عاقبت به خیری است و آن این است: «سبحانک یا لا اله الّا انت، الغوث الغوث، خلّصنا من النّار یا ربّ؛(15) منزهی تو ای خدای که جز تو خدایی نیست، به فریاد(م) برس، به فریاد(م) برس (و) رهایمان کن از آتش ای پروردگار.»

5 ـ دعای مجیر

این دعا که از تعلیمات جبرئیل به پیغمبر اکرم(ص) و اثر گناه زدایی فوق العاده دارد، حدود نود بار بعد از سبحانک و تعالیت دو اسم مبارک الهی آمده، و بعد از آن این جمله آمده است: «اجرنا من النّار یا مجیر؛(16) پناه ده ما را از آتش ای پناه دهنده.»

6ـ دعای هر روز ماه رجب

در بخشی از این دعا می خوانیم: «و اختم لی بالسّعادة فیمن ختمت و احینی ما احییتنی موفوراً و امتنی مسروراً و مغفوراً و تولّ انت نجاتی من مسألة البرزخ…و اجعل لی الی رضوانک و جنانک مصیراً؛(17) و به پایان بر برای من به سعادت و خوشبختی در زمره کسانی که (عمر آنان را) به پایان بردی، و زنده بدار مرا تا زمانی که زنده می داری با پیروزی (و وفور نعمت) و بمیران مرا در حالی که خوشحال و بخشیده شده هستم، و عهده دار باش نجات مرا از سؤالات (عالم) برزخ،… و قرار بده برای من به سوی خشنودیت و بهشتت راه».

7ـ دعای عدیله

در پایان دعای عدیله می خوانیم: «اللّهم انّی اعوذ بک من العدیلة عند الموت؛(18) خدایا پناه می برم به تو از عدول کردن (از دین و ایمان) در لحظه مردن.»

8 ـ دعای عالیة المضامین

«و تجعل عاقبة امری محمودة حسنةً سلیمةً؛(19) و (خدایا) عاقبت کارم را پسندیده، خوب و سالم قرار ده.»

اهمّیت عاقبت به خیری در رفتار بزرگان

1ـ گریه سلمان

سلمان محمّدی که به مدال «سلمان منّا اهل البیت» دست یافت و به ده درجه کامل ایمان رسیده بود و علم اوّلین و آخرین را درک کرد، با این حال در لحظات آخر اشک می ریخت که مبادا بر سنّت پیغمبر نباشد.(20)

2ـ گریه مرحوم بروجردی

از مرحوم آیة اللّه بروجردی نقل شده است، که در لحظات آخر چون ابر بهار گریه می کرد و می گفت رفتیم ولی برای آخرت خود کاری نکردیم و عملی انجام ندادیم…شخصی به او می گوید: آقا شما دیگر چرا؟ ما بیچاره ها این حرف ها را باید بزنیم شما چرا؟ بحمد اللّه شما این همه آثار خیر از خود باقی گذاشته اید مسجد به این عظمت ساخته اید…آقا می فرماید: عمل را باید خالص کرد، نقاد آگاه آگاهی آنجا هست….(21)

3ـ امام راحل و غصّه عاقبت به خیری

از مرحوم اشراقی داماد امام راحل(ره) نقل شده است که بنده محضر امام بودم و او از من پرسید اگر خداوند یک دعای از شما مستجاب کند چه از خدا می خواهی؟ عرض کردم: علم زیاد همراه با عمل من از امام پرسیدم شما اگر باشید از خداوند چه می خواهید؟ فرمود: عاقبت به خیری.

4ـ دعای سه عالم

آقای محسن قرائتی در یکی از جلسات درس قرآن خود گفت: شخصی سه عالم بزرگوار را همزمان در حرم امام هشتم(ع) در سه گوشه می بیند و از هر کدام بدون اطلاع دیگری می پرسد اگر خداوند بفرماید یک دعای مقبوله در این مکان دارید، چه از خداوند می خواهید؟ تک تک آنها فرمودند: عاقبت به خیری .

5 ـ خاطره ای از آقای فاطمی نیا

ایشان در یکی از سخنرانیهای خود گفت: استادم اکیداً سفارش می کرد که در مجالس عروسی آهسته ذکر خدا را بگویید تا رابطه قطع نشود، و مبادا در آن حال عزرائیل سراغ انسان آید.(22)

نمونه عاقبت به خیرها

1ـ زهیر عثمانی، حسینی می شود

زهیر در ابتدا عثمانی بود و علاقه ای به اهل بیت(ع) نداشت در سال شصت هجری همراه خانواده اش به حج مشرف شد در بازگشت از حج با قافله امام حسین(ع) همراه شد، در یکی از منزلها امام حسین(ع) قاصدی دنبال او فرستاد، او بعد از ملاقات با امام حسین(ع) کاملاً عوض شد، عثمانی بود، حسینی شد و در شب عاشورا خطاب به امام حسین(ع) گفت: «به خدا قسم دوست دارم کشته شوم، بعد زنده شوم باز کشته شوم و بعد زنده شوم تا هزار مرتبه، تا بدینوسیله خداوند متعال مرگ را از شما و از جوانان شما دور سازد.»(23)

2ـ حرّبن یزید به حسین می پیوندد

حرّ اوّلین کسی بود که با چهارهزار نفر سر راه بر امام حسین(ع) گرفت ولی همین شخص روز عاشورا توبه کرد و آمد خدمت امام حسین(ع) عرض کرد: «آمدم توبه کنم و در مقابل شما جانم را فدا کنم، آیا توبه من پذیرفته است. حضرت فرمود: آری، خداوند متعال توبه تو را می پذیرد و گذشته تو را می بخشد» و سرانجام در راه امام حسین(ع) به شهادت رسید.(24) و عاقبت به خیر شد.

3ـ حضرت نفیسه خاتون با زبان روزه در حال قرآن خواندن از دنیا می رود

نفیسه خاتون همسر اسحاق بن جعفر الصادق(ع) دختر حسن بن زیدبن الحسن المجتبی(ع) که در مصر دفن است، قبل از مرگش قبری برای خود حفر کرده بود و داخل آن قرآن می خواند، در سال 208 هجری از دنیا رفت، وقت احتضار روزه دار بود به او گفتند روزه خود را افطار کن، گفت: هرگز چنین کاری نمی کنم، چرا که سی سال است که از خداوند خواسته ام که با زبان و دهان روزه او را ملاقات کنم. آنگاه شروع کرد به خواندن سوره انعام رسید به این آیه «و لهم دارالسّلام عند ربّهم» روحش به سوی ملکوت پرواز نمود.(25)

4ـ مردی در جنگ اُحُد مسلمان شد

مردی در جنگ اُحد از کفّار بود ولی در حین جنگ تحوّلاتی در او پیش آمد که اسلام اختیار کرد و بلافاصله از پیامبر اجازه جهاد و جنگ گرفت، حضرت نیز اجازه داد، بعد از این که مقداری جنگید به شهادت رسید، و از اسلام جز شهادتین و جهاد در راه خدا کاری انجام نداده بود. همین دو عامل وسیله عاقبت بخیری او شد.(26)

5 ـ مرد اعرابی

جابربن عبداللّه می گوید: مردی اعرابی نزد رسول خدا(ص) آمد آن حضرت اسلام را بر او عرضه کرد و او پذیرفت، در آن هنگام ناگهان شتری که بر آن سوار بود لغزید و او به زمین افتاد رسول خدا(ص) فرمود: او را دریابید، عمار و حذیفه شتابان به سوی او رفتند امّا آن اعرابی از دنیا رفته بود. رسول خدا(ص) فرمود: «او از جمله کسانی است که تعب و سختی کمی را تحمّل کرد و به نعمت طولانی دست یافت او از جمله کسانی است که بر ایمان خود لباس ظلم نپوشانید.(27)او را غسل دهید، سپس فرمود: من همسر او را در بهشت دیدم که به او از میوه های بهشتی می دهد».(28)

جوان خوش عاقبت

جوانی از یهودیان بسیار نزد پیامبراکرم(ص) می آمد و کم کم با آن حضرت انسی گرفته بود. رسول خدا(ص) نیز او را به حضور می پذیرفت، گاهی هم او را دنبال کاری می فرستاد، یا نامه ای به دستش می داد تا به یکی ازخویشاوندانش بدهد.

چند روزی گذشت و پیامبر او را ندید. جویای حال وی گشت. گفتند: بیمار شده و نزدیک به مردن است. حضرت با چند تن از یاران خویش به عیادت آن جوان یهودی رفت و آن بزرگوار را برکتی بود که با هر کس سخن می گفت، پاسخش را می داد، اگرچه در آخرین لحظات حیات بود.

پیامبر بر بالین بیمار محتضر نشست و صدا زد:فلانی! جوان چشم گشود و عرض کرد: «لبیک یا اباالقاسم» فرمود:بگو «اشهد ان لا اله الّا اللّه و انّی رسول اللّه» به یگانگی خدا و رسالت من گواهی بده.

جوان یهودی وقتی این سخن را شنید، نگاهی به چهره پدر خویش انداخت و چیزی نگفت گویا از پدر خود شرم داشت و یا می ترسید، برای بار دوم حضرت او را صدا زد و به گفتن شهادتین هدایتش نمود. جوان باز نگاهی به چهره پدر انداخت و سخنی نگفت. در مرتبه سوم نیز که پیغمبر او را صدا زد، چشمش را باز کرد و به چهره پدرش نگاه می کرد.

در این هنگام رسول خدا(ص) فرمود: «اختیار با توست». اگر می خواهی گواهی بده و در صورتی که مایل نیستی لب فروبند!

در آخرین لحظات که فروغ عمر جوان رو به خاموشی بود او تصمیم گرفت سعادت خود را با دو جمله بخرد و بدون درنگ گفت: «اشهد أن لا اله الّا اللّه و انّک رسول اللّه»، و سپس دیده از جهان فرو بست. پیامبر اکرم(ص) به پدرش فرمود: ما را با این جوان تنها بگذار، اکنون او به ما تعلق گرفت. آنگاه به یاران خویش فرود: او را غسل دهید و کفن کنید و بیاورید تا بر او نماز بگزارم و بعد حضرت از منزل بیرون رفت، در حالی که می گفت: «الحمد للّه الّذی انجی بی الیوم نسمة من النار؛(29)خدای را سپاس گزارم که به وسیله من، امروز یک نفر را از آتش جهنّم نجات داد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:43:00 ق.ظ ]




تفاوت رزق با ثروت و فقر

دارایی و ثروت با رزق متفاوت است، زیرا خداوند بنده اش را بدون رزق نمی‌گذارد، اما ممکن است بنابر مصلحتی او را فقیر کند، برخی به اشتباه دارایی ها را رزق خود تصور می‌کنند و این موجب می شود مسئولیت خود را در قبال فقرا و نیازمندان فراموش نمایند و در امتحان الهی مردود شوند. بنابراین باید بیاندیشد که آیا این رزق من است یا رزق دیگران است که باید از طریق من به آن‌ها برسد. علاوه بر این ممکن است کسی در عین این که رزقش می رسد، فقیر باشد ولی این فقر به نفع او و مانع از سرکشی و عصیانش شود. به فرموده پیامبر(صلی الله علیه و آله): «دنیا از کسی سلب نشده، مگر این که خیر او در آن است».

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:41:00 ق.ظ ]




مبانی رزق در سیره اهل بیت علیهم السلام

اگر انسان با فراموشی نقش خداوند در کسب رزق، گمان کند که خودش همه کاره روزی خویش است، مسئله رزق به مهم‌ترین موضوع زندگی وی تبدیل می‌شود. توجه به سخنان ائمه اطهار(علیهم السلام) می تواند با یادآوری این نقش، ضمن تبیین حقیقت واقعی رزق در منظومه هستی، تشویش و نگرانی برای تهیه رزق را از بین می برد و انسان را به ساحل اطمینان می رساند. در این صورت لازم نیست برای کسب لقمه عیش، زندگی را تباه نموده یا در برابر انسان های دیگر، تن به ذلت ندهیم.

1. خداوند رزاق مطلق: رزاقیت مطلق خداوند متعال اولین نکته ای است که صرف نظر از ادله عقلی، از صریح آیات قرآنی و سخنان اهل بیت(علیهم السلام) به دست می‌آید. با مطالعه آیات و روایت، تردیدی نمی ماند که تقسیم روزی میان موجودات به اراده خداوند متعال بوده و سایر موجودات فقط نقش واسطه را دارند. خداوند در سوره ذاریات بیان می دارد: «ان الله هو الرزق ذو القوه والمتین»؛ در این آیه تأکید شده که خداوند رزق هر جنبه ای را تأمین می کند.

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) نیز در این باره بیان داشته‌اند: «مردم نان خورهای خدا هستند، خداوند روزی آنها را ضمانت و خوراکشان را مقدر کرده است» (نهج البلاغه، خطبه 91). امام سجاد علیه السلام نیز در ستایش خداوند می فرماید: «از رزقی که عطا نموده برای هر جانداری بهره مشخصی قرار داده…» (صحیفه سجادیه، دعای1)

2. رزق، وسیله نه هدف: کسب روزی و ثروت هدف نهایی انسان نیست، بلکه وسیله‌ای است که انسان بتواند بهتر بندگی کرده و قیامت خود را سامان دهد. با مراجعه به تعالیم اسلامی مشاهده می کنیم که هدف انسان نباید انباشتن ثروت باشد، بلکه باید روزی الهی را وسیله‌ای برای نزدیک شدن به خداوند و اصلاح آخرت خود قرار دهد، در غیر این صورت کسب رزق به دغدغه اصلی او تبدیل می شود.

3. رزق مقدر است: رزق، تقدیر و تقسیم آن توسط خداوند است که بی‌توجهی به آن، برای زندگی انسان خسارت بار است. اساساً حکمت خداوند اقتضا می‌کند که رزق ما تضمین باشد؛ زیرا از یک سو زندگی ما منحصر به حیات دنیوی نیست و از سوی دیگر برای رسیدن به ابدیت و قیامت هم به توشه و رزق معنوی نیاز داریم و هم به توشه و رزق مادی. پس همانگونه که فرستادن پیامبر و امام از سوی خداوند برای رسیدن به این هدف ضرورت دارد، تضمین رزق مادی ما نیز لازم است. اگر لازمه زندگی دنیوی، غرق شدن در رزق باشد، دیگر زمانی برای بندگی و رسیدن به قرب الهی وجود ندارد. این حقیقت به این معنی است که تأمین قطعی رزق و تقدیر آن توسط خداوند مورد تأکید مکرر آیات و روایات قرار گرفته است.

4. عدم منافات رزق مقدر با تلاش و حرکت: بیان این نکته ضروری است که تقدیر رزق و تضمین آن از سوی خداوند به این معنی نیست که انسان در گوشه‌ای بنشیند و اهتمامی برای تهیه روزی و آباد کردن دنیا نداشته باشد. اهل بیت(علیهم السلام) در بیانات متعددی با نهی از تنبلی و بیکاری، آباد کردن دنیا را هم ردیف طاعت‌های الهی دانسته و مؤمنان را به آن ترغیب کرده اند؛ چنانچه خود برای ساماندهی زندگی خود و مؤمنان اقدام کرده اند. بنابراین خداوند روزی ما را مقدر کرده است، اما برای کسب آن، تلاش معقول لازم است؛ زیرا عالم مادی، عالم اسباب است و هر چیزی ، هرچند مقدر باشد، در مجرای خود دست یافتنی است.

از سوی دیگر اگر تلاش معقول برای کسب روزی به حرص نامعقول برای جمع آوری مال و سودپرستی تبدیل شود، انگیزه توحیدی خدمتگزاری به مردم از بین می رود، چرا که در این صورت، صرفاً به قصد کسب ثروت انجام می شود و جایی که سفره چرب تری است، اهمیت می یابد. همچنین بر اساس دیدگاه اهل بیت(علیهم السلام) تلاش بیش از اندازه، زرنگی و حیله گری در افزایش رزق و سادگی و کاهش رزق تأثیری ندارد.

5. رزق مقدر همان رزق واقعی و مفید: با توجه به مباحث مطرح شده، مقدار رزق انسان که در چارچوب هدایت الهی تقدیر شده است، با تلاشی معقول از سوی خداوند تأمین می شود؛ بر اساس نامه 31 نهج البلاغه، رزق مفید و واقعی رزقی است که خدا برای انسان مقدر کرده است و خود به دنبال انسان می آید. این رزق، دنیای انسان را طوری سامان می دهد که می تواند آخرت خود را آباد کند اما اگر انسان بیش از آن تلاش کند، وقتی را که باید صرف معرفت الهی و عبادت نماید، ضایع می کند و با سختی دادن به خود، ثروتی را می اندوزد که نه تنها کمکی به تعالی او نمی کند، بلکه مانع رسیدن او به اهداف الهی می گردد و چه بسا مایه دردسر و گرفتاری دنیوی و اخروی شخص نیز می شود.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:40:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم