عوامل و موانع تقرب به خدا
آهنگ كمال طلبی انسان
آدمی به سوی كمال گرایش ذاتی دارد و در جستوجوی آن از جان مایه میگذارد؛ هر چند كه در بیشتر موارد در مصادیق كمالی به خطا و اشتباه میرود ولی این بدان معناست كه كمالجویی، ریشه در فطرت و غرایز انسانی دارد. هر انسانی میكوشد تا از نقص و كاستی در درون و برون خویش بكاهد و به سوی كمال و زیبایی برود. قرآن با توجه به این خواسته و گرایش ذاتی انسان و برای جلوگیری و كاهش اشتباه در تشخیص مصادیق، آدمی را به مصادیق عینی كمال توجه میدهد و با تبیین مصادیق كمال نما و یا ضد كمالی میكوشد تا انسان در مسیر درست كمال قرار گیرد.
در تبیین قرآنی خداوند كمال مطلق است و هر كسی اگر بخواهد به كمالی دست یابد میبایست از او كه پروردگار و پرورش دهنده هر موجودی در مسیر كمالی است و زمینه و بستر كمال را برای او فراهم میآورد، بهره جوید و به او و دستورهای وحیانیاش تمسك كند. از این رو خداوند هم مقصد كمال و هم مسیر كمال و هم عامل و موجب ایجاد كمال در اشخاص است. (انعام آیه 83، اعراف آیه 176 و یوسف آیه 76) كه بیان میكنند كه رسیدن به منزلتهای معنوی و تقرب به خدا و بهرهمندی از كمالات آن كمال مطلق تنها در سایه سار توجهات و مشیت خداوندی است و تنها اوست كه كمالی را در شخص ایجاد و یا زمینهها و بستر بهرهگیری را فراهم میآورد. از این رو خداوند در بینش و نگرش قرآنی منشا هرگونه كمالی در درون و بیرون انسان است كه این مطلب بر پایه دیدگاه توحید محض تبیین میگردد كه قرآن و مؤمنان بر این باورند.
قرآن بیان میكند كه انسان همواره در معرض خطر است و باید به خدا تكیه كند وگرنه گرفتار شده و از مقام تقرب به كمال دور میافتد چنان كه بلعم باعورا با همه پیشرفتی كه داشت در نهایت در دام وسوسههای شیطانی افتاد و از كمال و تقرب به مبدا باز ماند
به سخنی دیگر چنان كه خداوند اول و آخر و نیز ظاهر و باطن است. همو صمدی است كه جایی از هستی از وجودش خالی نیست و بی او هستی و كمالی نیست. بنابراین هر كسی كمالی بخواهد میبایست به او تقرب جوید و از او بخواهد؛ در غیر این صورت، انسان به جایی نمیرسد و در حقیقت ترازوی وجودیاش خالی از هرگونه كمال بلكه از هر چیزی است؛ زیرا در نگرش قرآنی غیر او باطل است و باطل به جهت هیچ بودن از وزن و ارزشی برخوردار نمیباشد. در این نوشتار سعی شده است بر پایه آموزههای وحیانی مساله تقرب و آهنگ كمالی انسان و چگونگی تقرب واقعی به كمال مورد بررسی قرار گیرد و عوامل و موانع آن شناسایی شده و آثار تقرب بیان گردد.
تقرب در آموزههای قرآن
تقرب به معنای آهنگ و شتاب در منافع خود است. این واژه هنگامی در مورد تقرب انسان به خدا به كار میرود كه به معنای نزدیكی و تقرب معنوی و روحانی باشد كه شخص با اتصاف خود به صفات كمالی و پاك كردن خویش از عیوب و نقایص میتواند به این مقام معنوی دست یابد. (نگاه كنید: مفردات راغب اصفهانی ص 664 و 665 ذیل واژه قرب)
تقرب در اصطلاح قرآنی به معنای تقرب مكانی نیست و این مطلب به ویژه در كاربرد آن نسبت به خدا به خوبی آشكار میشود؛ زیرا خداوند پاك و منزه از مكان است؛ از این رو مقصود از تقرب به خدا، تقرب معنوی و روحانی است.
قرآن برای بیان معنای تقرب، افزون بر واژه قرب و از واژگانی دیگر استفاده كرده است كه از آن جمله میتوان به كلماتی چون زلفی، عند ربهم، عنده، عند ربك، عندالله، درجات، قریب، وسیله و نیز برخی از جملات و گزارههایی كه این معنا و مفهوم را میرساند اشاره كرد.
عوامل تقرب
قرآن برای تقرب به كمال مطلق و بهرهمندی از آن عوامل چندی را بر میشمارد كه انسان میتواند با استفاده از آنها خود را به كمال مطلق نزدیك سازد و به سخنی خود را متأله و ربانی نماید و از درجات ربانیون و متالهین برخوردار گردد.
متألّه و ربانی در اصطلاح قرآنی انسانهایی هستند كه با بهرهمندی از آموزههای قرآن و دیگر آموزههای وحیانی و الهی مانند دستورهای پیامبران و امامان (ع) ظرفیتها و توانمندیهای سرشته در نهاد و ذات خویش را كه در قرآن ازآن به نام اسماء یاد شده است، به فعلیت درآورند و خود را به شكل خدا و صورت او درآورند. این همان معنایی است كه در برخی روایات از آن به: خلق الانسان علی صورته، بیان شده است؛ به این معنا كه خداوند انسان را به صورت اسماء خویش آفرید و این امكان را به وی داد كه با استفاده از ظرفیت اسمایی كه به صورت تعلیمی به وی داده شده به شكل خدا و به صورت وی تجلی كند و به عنوان خلیفه خدا در قرارگاه زمین عمل كند.
این مطلب به ویژه زمانی تاكید میشود كه خلیفه میبایست با "مستخلفٌ عنه” و كسی كه جانشین وی شده در بیشتر اموری كه مرتبط به استخلاف و خلیفهگری است مشترك باشد. از این رو تنها كسانی خلیفهی الهی در قرارگاه زمین خواهند بود كه انسان كامل باشند و همه اسمای الهی تعلیمی را به فعلیت درآورده باشند.
بر این اساس كسانی كه انسان كامل نیستند و به حكم خلافت در زمین عمل میكنند غاصب حكومت خواهند بود و خلافت ایشان باطل و ناروا است.
پس این انسان متألّه و كامل ربانی است كه به جهت تقرب به خدا از خلافت الهی بهرهمند میشود. برای دستیابی به این مقام انسان میبایست خود را در مسیری قرار دهد كه آموزههای وحیانی آسمانی آن را بیان كرده است. از این رو قرآن از جمله عوامل مهم تقرب را ایمان برمیشمارد كه به معنای شناخت درست به همه واقعیتها و عمل به همه آموزههای وحیانی است. (انفال آیه 4 و توبه آیه 20 و آیات دیگر).
در حقیقت پیروی از آیات الهی و آموزههای وحیانی و عمل به آن، مهمترین عامل تقرب به خدا و متاله و ربانی شدن است (اعراف آیه 175 و 176).
آدمی به سوی كمال گرایش ذاتی دارد و در جستوجوی آن از جان مایه میگذارد؛ هر چند كه در بیشتر موارد در مصادیق كمالی به خطا و اشتباه میرود ولی این بدان معناست كه كمالجویی، ریشه در فطرت و غرایز انسانی دارد. هر انسانی میكوشد تا از نقص و كاستی در درون و برون خویش بكاهد و به سوی كمال و زیبایی برود
اگر به آیات قرآنی كه به عوامل مهم تقرب و متاله شدن اشاره میكند توجه شود، این نكته به خوبی و روشنی قابل درك است كه مهمترین و اصلیترین عامل، همین ایمان واقعی و حقیقی است كه در آیه 4 سوره انفال بیان شده است. بنابر این دیگر عوامل بیان شده در آیات دیگر به معنای بیان مصادیق آن است كه عبارتند از:
تقوا (آل عمران آیه 15 و مائده آیه 27)،
توجه به قیامت (مزمل آیه 17 و 19)،
جلب رضایت خدا (آل عمران آیه 162 و 153)،
خوف از خدا و بیم از آینده و خشم او (اسراء آیه 57)،
عقیده به حق (فاطر آیه 10)،
علم و آگاهی به حقانیت كه از آن به علم رشدی یاد میشود (مجادله آی 11)
نماز (انفال آیه 3 و 4)،
قرآن و تذكارهای آن (انسان آیه 29)
سجده (علق آیه 19)،
عبودیت و پرستش خدای یگانه (هود آیه 61)،
سبقت در اطاعت (واقعه آیه 10 و 11)
جهاد (مائده آیه 35)
و شهادت (آل عمران آیه 169).
در حقیقت همه این موارد گفته شده و گفته نشده همان ایمان (سبا آیه 7)
و عمل صالح (سبا آیه 7) است.
انسان متأله و كامل كسی است كه با برخورداری از هدایت الهی (بقره آیه 38) اسمای الهی سرشته در خویش را به فعلیت رسانده به مقام تقرب یعنی همانندی در این بخش از صفات و اسما دست یافته است كه بیان دیگر از مقام قاب قوسین او ادنی (نجم آیه 9) است.
عوامل و موانع تقرب به خدا
آهنگ كمال طلبی انسان
آدمی به سوی كمال گرایش ذاتی دارد و در جستوجوی آن از جان مایه میگذارد؛ هر چند كه در بیشتر موارد در مصادیق كمالی به خطا و اشتباه میرود ولی این بدان معناست كه كمالجویی، ریشه در فطرت و غرایز انسانی دارد. هر انسانی میكوشد تا از نقص و كاستی در درون و برون خویش بكاهد و به سوی كمال و زیبایی برود. قرآن با توجه به این خواسته و گرایش ذاتی انسان و برای جلوگیری و كاهش اشتباه در تشخیص مصادیق، آدمی را به مصادیق عینی كمال توجه میدهد و با تبیین مصادیق كمال نما و یا ضد كمالی میكوشد تا انسان در مسیر درست كمال قرار گیرد.
در تبیین قرآنی خداوند كمال مطلق است و هر كسی اگر بخواهد به كمالی دست یابد میبایست از او كه پروردگار و پرورش دهنده هر موجودی در مسیر كمالی است و زمینه و بستر كمال را برای او فراهم میآورد، بهره جوید و به او و دستورهای وحیانیاش تمسك كند. از این رو خداوند هم مقصد كمال و هم مسیر كمال و هم عامل و موجب ایجاد كمال در اشخاص است. (انعام آیه 83، اعراف آیه 176 و یوسف آیه 76) كه بیان میكنند كه رسیدن به منزلتهای معنوی و تقرب به خدا و بهرهمندی از كمالات آن كمال مطلق تنها در سایه سار توجهات و مشیت خداوندی است و تنها اوست كه كمالی را در شخص ایجاد و یا زمینهها و بستر بهرهگیری را فراهم میآورد. از این رو خداوند در بینش و نگرش قرآنی منشا هرگونه كمالی در درون و بیرون انسان است كه این مطلب بر پایه دیدگاه توحید محض تبیین میگردد كه قرآن و مؤمنان بر این باورند.
قرآن بیان میكند كه انسان همواره در معرض خطر است و باید به خدا تكیه كند وگرنه گرفتار شده و از مقام تقرب به كمال دور میافتد چنان كه بلعم باعورا با همه پیشرفتی كه داشت در نهایت در دام وسوسههای شیطانی افتاد و از كمال و تقرب به مبدا باز ماند
به سخنی دیگر چنان كه خداوند اول و آخر و نیز ظاهر و باطن است. همو صمدی است كه جایی از هستی از وجودش خالی نیست و بی او هستی و كمالی نیست. بنابراین هر كسی كمالی بخواهد میبایست به او تقرب جوید و از او بخواهد؛ در غیر این صورت، انسان به جایی نمیرسد و در حقیقت ترازوی وجودیاش خالی از هرگونه كمال بلكه از هر چیزی است؛ زیرا در نگرش قرآنی غیر او باطل است و باطل به جهت هیچ بودن از وزن و ارزشی برخوردار نمیباشد. در این نوشتار سعی شده است بر پایه آموزههای وحیانی مساله تقرب و آهنگ كمالی انسان و چگونگی تقرب واقعی به كمال مورد بررسی قرار گیرد و عوامل و موانع آن شناسایی شده و آثار تقرب بیان گردد.
تقرب در آموزههای قرآن
تقرب به معنای آهنگ و شتاب در منافع خود است. این واژه هنگامی در مورد تقرب انسان به خدا به كار میرود كه به معنای نزدیكی و تقرب معنوی و روحانی باشد كه شخص با اتصاف خود به صفات كمالی و پاك كردن خویش از عیوب و نقایص میتواند به این مقام معنوی دست یابد. (نگاه كنید: مفردات راغب اصفهانی ص 664 و 665 ذیل واژه قرب)
تقرب در اصطلاح قرآنی به معنای تقرب مكانی نیست و این مطلب به ویژه در كاربرد آن نسبت به خدا به خوبی آشكار میشود؛ زیرا خداوند پاك و منزه از مكان است؛ از این رو مقصود از تقرب به خدا، تقرب معنوی و روحانی است.
قرآن برای بیان معنای تقرب، افزون بر واژه قرب و از واژگانی دیگر استفاده كرده است كه از آن جمله میتوان به كلماتی چون زلفی، عند ربهم، عنده، عند ربك، عندالله، درجات، قریب، وسیله و نیز برخی از جملات و گزارههایی كه این معنا و مفهوم را میرساند اشاره كرد.
عوامل تقرب
قرآن برای تقرب به كمال مطلق و بهرهمندی از آن عوامل چندی را بر میشمارد كه انسان میتواند با استفاده از آنها خود را به كمال مطلق نزدیك سازد و به سخنی خود را متأله و ربانی نماید و از درجات ربانیون و متالهین برخوردار گردد.
متألّه و ربانی در اصطلاح قرآنی انسانهایی هستند كه با بهرهمندی از آموزههای قرآن و دیگر آموزههای وحیانی و الهی مانند دستورهای پیامبران و امامان (ع) ظرفیتها و توانمندیهای سرشته در نهاد و ذات خویش را كه در قرآن ازآن به نام اسماء یاد شده است، به فعلیت درآورند و خود را به شكل خدا و صورت او درآورند. این همان معنایی است كه در برخی روایات از آن به: خلق الانسان علی صورته، بیان شده است؛ به این معنا كه خداوند انسان را به صورت اسماء خویش آفرید و این امكان را به وی داد كه با استفاده از ظرفیت اسمایی كه به صورت تعلیمی به وی داده شده به شكل خدا و به صورت وی تجلی كند و به عنوان خلیفه خدا در قرارگاه زمین عمل كند.
این مطلب به ویژه زمانی تاكید میشود كه خلیفه میبایست با "مستخلفٌ عنه” و كسی كه جانشین وی شده در بیشتر اموری كه مرتبط به استخلاف و خلیفهگری است مشترك باشد. از این رو تنها كسانی خلیفهی الهی در قرارگاه زمین خواهند بود كه انسان كامل باشند و همه اسمای الهی تعلیمی را به فعلیت درآورده باشند.
بر این اساس كسانی كه انسان كامل نیستند و به حكم خلافت در زمین عمل میكنند غاصب حكومت خواهند بود و خلافت ایشان باطل و ناروا است.
پس این انسان متألّه و كامل ربانی است كه به جهت تقرب به خدا از خلافت الهی بهرهمند میشود. برای دستیابی به این مقام انسان میبایست خود را در مسیری قرار دهد كه آموزههای وحیانی آسمانی آن را بیان كرده است. از این رو قرآن از جمله عوامل مهم تقرب را ایمان برمیشمارد كه به معنای شناخت درست به همه واقعیتها و عمل به همه آموزههای وحیانی است. (انفال آیه 4 و توبه آیه 20 و آیات دیگر).
در حقیقت پیروی از آیات الهی و آموزههای وحیانی و عمل به آن، مهمترین عامل تقرب به خدا و متاله و ربانی شدن است (اعراف آیه 175 و 176).
آدمی به سوی كمال گرایش ذاتی دارد و در جستوجوی آن از جان مایه میگذارد؛ هر چند كه در بیشتر موارد در مصادیق كمالی به خطا و اشتباه میرود ولی این بدان معناست كه كمالجویی، ریشه در فطرت و غرایز انسانی دارد. هر انسانی میكوشد تا از نقص و كاستی در درون و برون خویش بكاهد و به سوی كمال و زیبایی برود
اگر به آیات قرآنی كه به عوامل مهم تقرب و متاله شدن اشاره میكند توجه شود، این نكته به خوبی و روشنی قابل درك است كه مهمترین و اصلیترین عامل، همین ایمان واقعی و حقیقی است كه در آیه 4 سوره انفال بیان شده است. بنابر این دیگر عوامل بیان شده در آیات دیگر به معنای بیان مصادیق آن است كه عبارتند از:
تقوا (آل عمران آیه 15 و مائده آیه 27)،
توجه به قیامت (مزمل آیه 17 و 19)،
جلب رضایت خدا (آل عمران آیه 162 و 153)،
خوف از خدا و بیم از آینده و خشم او (اسراء آیه 57)،
عقیده به حق (فاطر آیه 10)،
علم و آگاهی به حقانیت كه از آن به علم رشدی یاد میشود (مجادله آی 11)
نماز (انفال آیه 3 و 4)،
قرآن و تذكارهای آن (انسان آیه 29)
سجده (علق آیه 19)،
عبودیت و پرستش خدای یگانه (هود آیه 61)،
سبقت در اطاعت (واقعه آیه 10 و 11)
جهاد (مائده آیه 35)
و شهادت (آل عمران آیه 169).
در حقیقت همه این موارد گفته شده و گفته نشده همان ایمان (سبا آیه 7)
و عمل صالح (سبا آیه 7) است.
انسان متأله و كامل كسی است كه با برخورداری از هدایت الهی (بقره آیه 38) اسمای الهی سرشته در خویش را به فعلیت رسانده به مقام تقرب یعنی همانندی در این بخش از صفات و اسما دست یافته است كه بیان دیگر از مقام قاب قوسین او ادنی (نجم آیه 9) است.
عوامل و موانع تقرب به خدا
آهنگ كمال طلبی انسان
آدمی به سوی كمال گرایش ذاتی دارد و در جستوجوی آن از جان مایه میگذارد؛ هر چند كه در بیشتر موارد در مصادیق كمالی به خطا و اشتباه میرود ولی این بدان معناست كه كمالجویی، ریشه در فطرت و غرایز انسانی دارد. هر انسانی میكوشد تا از نقص و كاستی در درون و برون خویش بكاهد و به سوی كمال و زیبایی برود. قرآن با توجه به این خواسته و گرایش ذاتی انسان و برای جلوگیری و كاهش اشتباه در تشخیص مصادیق، آدمی را به مصادیق عینی كمال توجه میدهد و با تبیین مصادیق كمال نما و یا ضد كمالی میكوشد تا انسان در مسیر درست كمال قرار گیرد.
در تبیین قرآنی خداوند كمال مطلق است و هر كسی اگر بخواهد به كمالی دست یابد میبایست از او كه پروردگار و پرورش دهنده هر موجودی در مسیر كمالی است و زمینه و بستر كمال را برای او فراهم میآورد، بهره جوید و به او و دستورهای وحیانیاش تمسك كند. از این رو خداوند هم مقصد كمال و هم مسیر كمال و هم عامل و موجب ایجاد كمال در اشخاص است. (انعام آیه 83، اعراف آیه 176 و یوسف آیه 76) كه بیان میكنند كه رسیدن به منزلتهای معنوی و تقرب به خدا و بهرهمندی از كمالات آن كمال مطلق تنها در سایه سار توجهات و مشیت خداوندی است و تنها اوست كه كمالی را در شخص ایجاد و یا زمینهها و بستر بهرهگیری را فراهم میآورد. از این رو خداوند در بینش و نگرش قرآنی منشا هرگونه كمالی در درون و بیرون انسان است كه این مطلب بر پایه دیدگاه توحید محض تبیین میگردد كه قرآن و مؤمنان بر این باورند.
قرآن بیان میكند كه انسان همواره در معرض خطر است و باید به خدا تكیه كند وگرنه گرفتار شده و از مقام تقرب به كمال دور میافتد چنان كه بلعم باعورا با همه پیشرفتی كه داشت در نهایت در دام وسوسههای شیطانی افتاد و از كمال و تقرب به مبدا باز ماند
به سخنی دیگر چنان كه خداوند اول و آخر و نیز ظاهر و باطن است. همو صمدی است كه جایی از هستی از وجودش خالی نیست و بی او هستی و كمالی نیست. بنابراین هر كسی كمالی بخواهد میبایست به او تقرب جوید و از او بخواهد؛ در غیر این صورت، انسان به جایی نمیرسد و در حقیقت ترازوی وجودیاش خالی از هرگونه كمال بلكه از هر چیزی است؛ زیرا در نگرش قرآنی غیر او باطل است و باطل به جهت هیچ بودن از وزن و ارزشی برخوردار نمیباشد. در این نوشتار سعی شده است بر پایه آموزههای وحیانی مساله تقرب و آهنگ كمالی انسان و چگونگی تقرب واقعی به كمال مورد بررسی قرار گیرد و عوامل و موانع آن شناسایی شده و آثار تقرب بیان گردد.
تقرب در آموزههای قرآن
تقرب به معنای آهنگ و شتاب در منافع خود است. این واژه هنگامی در مورد تقرب انسان به خدا به كار میرود كه به معنای نزدیكی و تقرب معنوی و روحانی باشد كه شخص با اتصاف خود به صفات كمالی و پاك كردن خویش از عیوب و نقایص میتواند به این مقام معنوی دست یابد. (نگاه كنید: مفردات راغب اصفهانی ص 664 و 665 ذیل واژه قرب)
تقرب در اصطلاح قرآنی به معنای تقرب مكانی نیست و این مطلب به ویژه در كاربرد آن نسبت به خدا به خوبی آشكار میشود؛ زیرا خداوند پاك و منزه از مكان است؛ از این رو مقصود از تقرب به خدا، تقرب معنوی و روحانی است.
قرآن برای بیان معنای تقرب، افزون بر واژه قرب و از واژگانی دیگر استفاده كرده است كه از آن جمله میتوان به كلماتی چون زلفی، عند ربهم، عنده، عند ربك، عندالله، درجات، قریب، وسیله و نیز برخی از جملات و گزارههایی كه این معنا و مفهوم را میرساند اشاره كرد.
عوامل تقرب
قرآن برای تقرب به كمال مطلق و بهرهمندی از آن عوامل چندی را بر میشمارد كه انسان میتواند با استفاده از آنها خود را به كمال مطلق نزدیك سازد و به سخنی خود را متأله و ربانی نماید و از درجات ربانیون و متالهین برخوردار گردد.
متألّه و ربانی در اصطلاح قرآنی انسانهایی هستند كه با بهرهمندی از آموزههای قرآن و دیگر آموزههای وحیانی و الهی مانند دستورهای پیامبران و امامان (ع) ظرفیتها و توانمندیهای سرشته در نهاد و ذات خویش را كه در قرآن ازآن به نام اسماء یاد شده است، به فعلیت درآورند و خود را به شكل خدا و صورت او درآورند. این همان معنایی است كه در برخی روایات از آن به: خلق الانسان علی صورته، بیان شده است؛ به این معنا كه خداوند انسان را به صورت اسماء خویش آفرید و این امكان را به وی داد كه با استفاده از ظرفیت اسمایی كه به صورت تعلیمی به وی داده شده به شكل خدا و به صورت وی تجلی كند و به عنوان خلیفه خدا در قرارگاه زمین عمل كند.
این مطلب به ویژه زمانی تاكید میشود كه خلیفه میبایست با "مستخلفٌ عنه” و كسی كه جانشین وی شده در بیشتر اموری كه مرتبط به استخلاف و خلیفهگری است مشترك باشد. از این رو تنها كسانی خلیفهی الهی در قرارگاه زمین خواهند بود كه انسان كامل باشند و همه اسمای الهی تعلیمی را به فعلیت درآورده باشند.
بر این اساس كسانی كه انسان كامل نیستند و به حكم خلافت در زمین عمل میكنند غاصب حكومت خواهند بود و خلافت ایشان باطل و ناروا است.
پس این انسان متألّه و كامل ربانی است كه به جهت تقرب به خدا از خلافت الهی بهرهمند میشود. برای دستیابی به این مقام انسان میبایست خود را در مسیری قرار دهد كه آموزههای وحیانی آسمانی آن را بیان كرده است. از این رو قرآن از جمله عوامل مهم تقرب را ایمان برمیشمارد كه به معنای شناخت درست به همه واقعیتها و عمل به همه آموزههای وحیانی است. (انفال آیه 4 و توبه آیه 20 و آیات دیگر).
در حقیقت پیروی از آیات الهی و آموزههای وحیانی و عمل به آن، مهمترین عامل تقرب به خدا و متاله و ربانی شدن است (اعراف آیه 175 و 176).
آدمی به سوی كمال گرایش ذاتی دارد و در جستوجوی آن از جان مایه میگذارد؛ هر چند كه در بیشتر موارد در مصادیق كمالی به خطا و اشتباه میرود ولی این بدان معناست كه كمالجویی، ریشه در فطرت و غرایز انسانی دارد. هر انسانی میكوشد تا از نقص و كاستی در درون و برون خویش بكاهد و به سوی كمال و زیبایی برود
اگر به آیات قرآنی كه به عوامل مهم تقرب و متاله شدن اشاره میكند توجه شود، این نكته به خوبی و روشنی قابل درك است كه مهمترین و اصلیترین عامل، همین ایمان واقعی و حقیقی است كه در آیه 4 سوره انفال بیان شده است. بنابر این دیگر عوامل بیان شده در آیات دیگر به معنای بیان مصادیق آن است كه عبارتند از:
تقوا (آل عمران آیه 15 و مائده آیه 27)،
توجه به قیامت (مزمل آیه 17 و 19)،
جلب رضایت خدا (آل عمران آیه 162 و 153)،
خوف از خدا و بیم از آینده و خشم او (اسراء آیه 57)،
عقیده به حق (فاطر آیه 10)،
علم و آگاهی به حقانیت كه از آن به علم رشدی یاد میشود (مجادله آی 11)
نماز (انفال آیه 3 و 4)،
قرآن و تذكارهای آن (انسان آیه 29)
سجده (علق آیه 19)،
عبودیت و پرستش خدای یگانه (هود آیه 61)،
سبقت در اطاعت (واقعه آیه 10 و 11)
جهاد (مائده آیه 35)
و شهادت (آل عمران آیه 169).
در حقیقت همه این موارد گفته شده و گفته نشده همان ایمان (سبا آیه 7)
و عمل صالح (سبا آیه 7) است.
انسان متأله و كامل كسی است كه با برخورداری از هدایت الهی (بقره آیه 38) اسمای الهی سرشته در خویش را به فعلیت رسانده به مقام تقرب یعنی همانندی در این بخش از صفات و اسما دست یافته است كه بیان دیگر از مقام قاب قوسین او ادنی (نجم آیه 9) است.