نرجس
 
   



تأثیر شخصیت معنوی مادر بر کودک (وراثت)

مجموعه خصلت های روحی و روانی مادر، عامل مؤثری در تکوین شخصیت کودک است. طینت پاک و الهی مادر بر وجود فرزندان چنان اثر می گذارد که زمینه الهی شدن آنها را فراهم می سازد.

برتری و شایستگی های روحی و روانی حضرت زهرا علیهاالسلام عامل مهمی در شکل گیری شخصیت کودکان بزرگوارش بود، چنان که در زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام می خوانیم:

اشهد انک نورا فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره لم تنجسک الجاهلیه بانجاسها.

شهادت می دهم که نوری بودی در صلب مردان بزرگ و در رحم زنانی پاک که هرگز آلوده به ناپاکی های جاهلیت نگردید.

شخصیت عظیمی چون امام حسین علیه السلام نیز از دامان پاک و سرشت الهی ای، چون زهرای مرضیه مقدور و ممکن شده است.

بنابراین، هر مادری که می خواهد فرزندانی باایمان و خداشناس داشته باشد، شایسته است که در ابتدا بر ایمان و تقوای خود بیفزاید تا بتواند فرزندانی پاک و خداپرست را پرورش دهد.

تأثیر نام نیکو بر شخصیت فرزند

نام گذاری، برای طفل اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا اولین چیزی که در فهم لطیف و حساس کودک راه پیدا می کند، نام و شهرت اوست و اینکه این نام حامل چه بار فرهنگی و معنایی است، تأثیر شگرفی بر روح و روان او دارد، بدین جهت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، یکی از حقوقی را که فرزندان بر عهده پدر دارند، نام نیکو و پسندیده می شمارد و می فرماید:

«حق الولد علی الوالد انّ یحسن اسمه؛ تعیین نام مناسب، حقی است که فرزند بر ذمه پدر خود دارد».

حضرت زهرا علیهاالسلام با هم فکری و همیاری پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام زیباترین نام ها را برای فرزندانش انتخاب کرد و حقی که بر عهده داشت به بهترین شکل ممکن ادا کرد تا زمینه ای برای پرورش هر چه بهتر روح و روان فرزندانش به وجود آید.

رفتار و اخلاق عملی

با پند و اندرز نمی توان صحت و درستی صفات اخلاقی ای را که رعایت نمی شود، به دیگران اثبات کرد و آموخت. کسی که می خواهد دیگری را تربیت کند، باید در عمل، به آنچه می گوید پای بند باشد. مادری که به تربیت فرزند خود علاقه مند است، باید خود، دارای فضایل اخلاقی باشد و همواره رفتار صحیح را رعایت کند تا فرزندانش با آسودگی خاطر، در عمل از او الگو گیرند.

حضرت زهرا علیهاالسلام با عمل به آنچه می فرمود، فرزندانش را با اخلاق و رفتار اسلامی آشنا می ساخت، چنان که امام حسن علیه السلام می فرماید:

مادرم، فاطمه علیه السلام را دیدم که شب جمعه در محراب خویش به عبادت ایستاده بود و پیوسته در رکوع و سجود بود تا اینکه سپیده صبح بردمید و از او می شنیدم که برای مردان و زنان مؤمن دعا می کرد و نامشان را بر زبان جاری می ساخت و بر ایشان بسیار دعا می کرد، ولی برای خویش هیچ دعا نمی کرد، من به او گفتم: ای مادر! چرا همان گونه که برای دیگران دعا می کنی، برای خود دعا نمی کنی، فرمود: یا بنیّ! الجّار ثم الدّار؛ ای پسرکم! نخست باید همسایگان را دریافت، آن گاه به خانه پرداخت.

حضرت نصیحتی را به فرزندش آموخت که از شب تا به صبح به آن عمل کرده بود و چنین پند و اندرزی است که اثر می گذارد و تربیت می کند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1396-12-02] [ 10:01:00 ق.ظ ]




آغاز پرورش اخلاقی کودک

کودک از زمانی که پا به عرصه وجود می گذارد، روح او چون لوحی سفید آمادگی پذیرش هر نقشی را دارد و اولین نقاشی که شخصیت او را جزء به جزء ترسیم می کند، مادر است.

آنچه از کودکی بر ضمیر شخص نقش می بندد، درمراحل بعدی زندگی او آثار مهمی از خود بر جای می گذارد. در روایتی آمده است:

مادری نزد دانشمندی رفت و گفت: فرزندم چهار ساله است، از چه زمانی باید تربیت او را شروع کنم؟ مرد دانشمند جواب داد: اگر تا کنون تربیت او را آغاز نکرده ای، عمر او را بیهوده تلف ساخته ای؛ زیرا از موقعی که اولین تبسم بر لب های طفل ظاهر می گردد، زمان تربیت او آغاز می شود.

حضرت زهرا علیهاالسلام از آغازین لحظات زندگی فرزندانش، آنها را بزرگ و گرامی داشت و درصدد تربیت آنها برآمد.

مقدمه

اولین مکان مقدسی که انسان در بدو تولد در آن پرورش روحی و جسمی می یابد، محیط خانه و خانواده است و بی گمان سرنوشت هر انسانی ریشه در روحیات و خصلت های کسانی دارد که در دوران طفولیت و خردسالی، نزدیک ترین انسان ها به او بودند. رفتار پدر و مادر هر گونه که باشد، برای کودکان که از هر نوع رشد عقلی بی بهره اند، الگویی مؤثر خواهد بود تا بتوانند نیکی ها و پلیدی ها را بشناسند. ازاین رو، نقش سازنده پدر و مادر و به ویژه مادر، در تعیین سرنوشت فرزندان، بسیار درخور توجه است.

دامن پدر و مادر محیط مناسبی جهت پرورش بذر سعادت و یا شقاوت در دل فرزندان است، چرا که: «کودکان با علاقه و پیوندی که با اولیای خود دارند، آنها را نمونه و سرمشق خود قرار می دهند و می کوشند رفتارشان را با افعال آنها انطباق دهند».

اسلام، شخصیت آینده کودک را مرهون تربیت و پرورش و مراقبت پدر و مادر می داند. تمام حرکات و سکنات و کردار و گفتار پدر و مادر بر روح حساس و لطیف فرزند تأثیر می گذارد. هر فرزندی نماینده چگونگی سلوک و رفتار پدر و مادرش است. پدر و مادر وظیفه دارند که با کمال دقت، مراقب آینده کودکانشان باشند و مواظب باشند طفل بی گناه که نهادش بر خوبی آفریده شده است، فاسد و بدبخت نگردد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «ادّبوا اولادکم فإنکم مسئولون؛ فرزندان خود را تربیت کنید، چه در برابر آنان مسئولیت بزرگی دارید».

با کمی دقت به سیره ائمه علیهم السلام که الگوهای بی نظیر در تکامل زندگی بشر هستند، درمی یابیم که هر یک از آن بزرگواران با ظرافت و حساسیت و دقت نظر، مسائل تربیتی فرزندان به ویژه پرورش روح و شخصیت آنها را پی می گرفتند.

بی شک توفیق بی مانندی که این بزرگواران و به ویژه حضرت زهرا علیهاالسلام ، به عنوان الگوی مادر مسلمان، در تربیت کودکان داشتند، ناشی از معرفت عمیق و صحیح ایشان از دستوراتی بود که اسلام درباره انسان ارائه کرده است و روش تربیتی و اخلاقی حضرت فاطمه علیهاالسلام بهترین شیوه و تجربه برای ساختن نسلی پاک و سعادتمند است.

حضرت زهرا علیهاالسلام که خود، تربیت یافته دامان وحی بود، به خوبی می دانست که در تربیت اسلامی از چگونگی شیر دادن به کودک و نگاه های محبت آمیز مادر و بوسه زدن بر لب های معصوم کودکان گرفته تا تمام حرکات و اعمال و گفتارش، بر روحیه حساس آنها تأثیر می گذارد.

او می دانست که باید امامانی چون حسن و حسین علیهماالسلام و شیر زنانی چون زینب و ام کلثوم را تربیت کند و نمونه هایی را به جامعه تحویل دهد که آیینه و معرف حقیقت روح اسلام باشند و حقایق و معارف قرآن در وجودشان جلوه گر باشد و انسان های کمال یافته ای که از این مکتب اعجازآمیز بیرون می آیند، به خوبی می توانند روح پرعظمت و نیروی وصف ناپذیر وجودی حضرت زهرا علیهاالسلام را نشان دهند؛ وجود مطهر و روح بی آلایشی که نسلی پاک را به تاریخ هدیه کرد و در حقیقت، مادر روزگار همچو آن را به خود ندیده و نخواهد دید و بر ماست که با به کار بستن شیوه های تربیتی آن حضرت، در تربیت و پرورش نسلی پاک همت گماریم تا از این رهگذر، سعادت جاودان خود و فرزندانمان را تأمین کنیم.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:00:00 ق.ظ ]




روزی تفسیر نمونه را باز کردم و مشغول خواندن سوره یس بودم که آیه ای از آن برایم خیلی جالب بود و آن آیه این بود:

«الیوم نختم علی افوههم و تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون؛امروز بر دهان هایشان مهر می نهیم و دستهایشان با ما سخن می گویند و پاهاشان گواهی می دهند بر آنچه می کردند».(سوره یس،آیه 65)

در جهان آخرت بر دهان ما مهر می زنند و دستها و پاها و تمام اعضای بدن آنچه را که کرده اند،بازگو می کنند؛اما انسان می گوید:من برای دلخوشی شما چنین کارهایی کرده ام من برای دلخوشی و آسایش شما کم فروشی کردم و مال دیگران را خوردم و خود را زینت کردم و از خانه بیرون آمدم یا به صورت یتیم زدم یا…حال شما اینجا آمده اید و بر علیه من سخن می گویید و کارهایی که کرده ام را بازگو می کنید؟!آری در آن روز دیگر اعضای انسان تسلیم تمایلات او نیستند آنها حساب خود را از کل وجود انسان جدا کرده، تسلیم پروردگار می شوند و بر آستان مقدس او سر فرود می آورند و حقایق را با شهادت خود آشکار می سازند و چه دادگاه عجیبی است که گواه آن اعضای پیکر خود بدن انسان است.همان ابزاری است که گناه را با آن انجام داده است.

می دانید که؛کسی در دادگاه شاهد است که خودش در صحنه وجود داشته باشد و حرفها و حرکت های آنها را از نزدیک دیده باشد و شاهد کارهای ما،اعضا و جوارح ما هستند؛پس آنها همین حالا هم زنده هستند.سخن حضرت علی چقدر زیباست که در دعای کمیل آمده است که می گوید:«… و کلّ سیئةٍ امرت باثباتها الکرم الکاتبین، الذین وکلتهم بحفظ ما یکون منّی و جعلتهم شهوداً علی مع جوارحی و کنت انت الرّقیب علی من ورائهم و الشّاهد لما خفی عنهم» خلاصه اش این است که هر کس سه شاهد دارد:

1. خدا که بالاتر از همه است. 2. ملائکه و فرشتگان. 3. اعضا و جوارح انسان

پس انسان نباید در هیچ حالی چه در تاریکی و چه در روشنی یا جایی که کسی است یا جایی که کسی نیست،گناه کند؛زیرا در جایی که انسانی نباشد، باز این سه شاهد هستند.حتی اعضا و جوارح بدن انسان که خود کار را انجام داده و تسلیم خدا می شود و کارهای بد خود را بازگو می کند و چه جای تعجب است همان کسی این قدرت را در قطعه گوشتی به نام زبان آدمی آفریده که سخن بگوید،می تواند این توان را در دست یا پا نیز قرار دهد.شاید گواهی اعضا به خاطر آن باشد که این مجرمان هنگامی که به آنها گفته می شود کیفر شما را در برابر اعمالی که انجام دادید دوزخ است به انکار برمی خیزند به گمان این که دادگاه آنجا نیز قابل انکار است.در آن هنگام گواهی اعضا شروع می شود و تعجب و وحشت سراسر وجود او را فرا می گیرد و تمام راه های فرار بر او بسته می شود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-11-29] [ 09:49:00 ق.ظ ]




مصادیق غیبت

مصادیق غیبت بر سه قسم است:

قسم اول :ذکر کردن چیزی که نقص شرعی یا عرفی نسبت به حال شخص غیبت شده باشد و آن چیز هم، بر شنونده پوشیده باشد به طوری که راضی به فاش شدنش نباشد و غیبت کننده هم در مقابل کوچک کردن آن شخص و عیب گذاری بر اوست.

قسم دوم: نقل عیب پنهان است،لیکن نه به قصد مذمت کردن و عیب گذاردن و پست کردن او، بلکه به غرض دیگری مانند سرگرمی یا از روی دلسوزی، عیب پنهان دیگری را نقل کند که شکّی در حرام بودنش نیست.

قسم سوم: گفتن عیب کسی نزد دیگری که آن را می داند.ظاهر بعضی از روایات آن است که از عنوان غیبت بیرون است، لیکن از تعدادی روایات استفاده می شود که این مورد نیز غیبت است.1

صورت های غیبت:

1. گاهی شخصی غیبت کسی را می کند و اظهار می دارد که من این عمل را انجام نمی دهم و اهل آن نیستم؛ مثلاً اظهار می دارد:الحمدللّه که من مبتلا به حبّ ریاست نیستم.

2. طریق دیگر آن است که گاهی غیبت کسی را ـ با لباس و پوشش تعریف از او ـ می کند؛ مثلاً می گوید:حیف فلانی با وجودی که این همه صفت خوب دارد، امّا صبر ندارد و زود عصبانی می شود.

3. یا اگر در مجلسی غیبتی شود و بعضی حاضران نشنوند و یکی از آنها بخواهد غافلان را متوجّه کند،بگوید:سبحان اللّه چه چیز عجیبی این شخص ذکر می کند و از این روش عیب را فاش کند.

4. و از اقسام دیگر غیبت، گوش کردن به آن است از روی تعجّب، زیرا که او اظهار تعجّب می کند که نشاط غیبت کننده زیادتر شده و او را وادار به غیبت می کند.2

5. یا گاهی اینطور اظهار می دارد که این غیبت نیست، چون به خودش هم گفته ام یا اینکه در وسط مطلبی که راجع به شخصی بیان می کند،می گوید:حالا غیبتش نباشد!! در حالی که تمامی این موارد غیبت است.

غیبت از گناهان کبیره است

در سوره نور آیه 19 آمده است: «و کسانی که دوست دارند خصلت ناشایست افراد با ایمان فاش شود برای آنها عذابی دردناک در دنیا و آخرت می باشد».

همچنین در سوره حجرات آیه 12 آمده است:«و لایغتَب بَعضُکُم بَعضاً اَیحِبُّ اَحَدَکُم اَن یأکُلَ لَهمَ اَخیه مَیتاً فَکَرِهتُموهُ؛ نباید بعضی از شما غیبت بعضی دیگر را بکنند آیا هیچ یک از شما دوست دارند که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ پس کراهت دارید از آن» و شاهد این احتمال هم روایت شریفی از پیامبر (ص) است که می فرماید:در شب معراج گروهی را در آتش دیدم در حالی که مردار می خوردند. از جبرئیل پرسیدم،اینها چه کسانند؟ گفت:اینها کسانی هستند که در دنیا گوشت مردم را می خوردند 3 یعنی غیبت مردم می کردند.

همچنین از پیامبر (ص) روایت شده که روز قیامت شخصی در پیشگاه حق نگهداشته شود و کتابش به او داده شود.پس حسنات خود را در آن نبیند.گوید:خداوندا! این کتاب من نیست، در آن حسنات خود را نمی بینم.به او گفته شود:همانا پروردگار تو گمراه نیست و فراموش نمی کند، عمل توبه واسطه غیبت کردن از مردم از بین رفت.پس از آن، دیگری آورده شود و کتابش را به او می دهند.پس در آن طاعت های بسیاری می بیند.بگوید:بار الها!این کتاب من نیست،زیرا که من این طاعات را نکردم.به او گفته شود:چون فلانی غیبت تو را کرده،حسنات او را به تو دادیم».4

آثار غیبت

پر واضح است که اگر غیبت در بین جمعیتی رایج شود، موجب کینه و حسد و بغض و عداوت شده و ریشه در جامعه می دواند، و درخت دو رویی را بارور می کند و وحدت و اتّحاد جامعه را گسسته و پایه دیانت را سست می کند.

پس بر هر مسلمانی لازم است برای حفظ خود و دیگران از فساد و نفاق و نگهداری حوزه مسلمانان و نگهداری وحدت، خود را از این رذیله حفظ کند و دیگران را نیز از این عمل قبیح،نهی نماید.

درمان غیبت

1. تفکّر: یکی از موانع مهم تهذیب نفس غفلت است.اگر از آثار خطرناک اخلاق رذلیه غافل هستیم، اگر درباره کیفر گناهان و عذاب اخروی فکری نمی کنیم و بالأخره اگر ایمان به معاد در عمق جانمان نفوذ نکرده و از حدّ یک مفهوم ذهنی بالاتر نرفته،چگونه می توانیم درباره تهذیب و پاکسازی نفسمان تصمیم بگیریم و او را در خواسته هایش کنترل و مهار کنیم؟ مگر به این سادگی می توان با نفس امّاره مبارزه کرد؟ غفلت،یکی از بیماریهای بزرگ نفسانی و منشأ بسیاری از بیماری هاست و دوای این درد، تفکّر، عاقبت اندیشی و تقویت نیروی ایمان می باشد.بر انسان لازم است همواره مراقب نفس خویش باشد.حضرت علی (ع) فرموده اند:«هر کس که قلبش را با تداوم فکر، آباد سازد،افعالش در باطن و ظاهر خوب خواهد شد».5

در این مرحله باید این بیماری و درمانش را خوب بشناسیم و با خود بیندیشیم و حساب کنیم که در روز چند بار این عمل (غیبت) را انجام می دهیم.

2. عزم: مرحله دوم،عزم است.عزم، میزان امتیاز انسان است، و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم او است.

جرأت بر معاصی کم کم انسان را بی عزم می کند، و این جوهر شریف را از انسان می رباید.

مرحوم شاه آبادی می فرمودند:«بیشتر از هر چیز گوش کردن به موسیقی و غنا، از انسان سلب اراده و عزم می کند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:48:00 ق.ظ ]




فضه در قرآن

خداوند متعال لباس های بهشتیان را از جنس پارچه نازک حریر و ابریشم توصیف می کند در سوره کهف، آیه31 و حج،آیه23 در مقام تزئین غلمان بهشتی می فرماید:«من أساور من ذهب» دست بندهای آنان از طلاست و در سوره فاطر می فرماید:«جنّات عدّن یدخلونها یحلّون فیها من أساور من ذهب و لولوء؛در بهشت های همیشگی که به آنها در خواهند آمد در آنجا با دست بندهایی از زر و مروارید زیور یابند».(سوره فاطر، آیه 34) اما در سوره انسان خداوند در توصیف جنس ظروف و دست بندهای بهشتیان تنها از جنس نقره که در زبان عربی فضّه است،یاد می کند. و این کلمه را در این سوره در سه جا نام می برد:

ـ «و یطاف علیهم بآنیة من فضّه و أکواب کانت قواریراً»(سوره انسان،آیه 15)

کلمه «آنیة» جمع «اناء» به معنای ظرف.و «اکواب» جمع «کوب»،به معنای ظرف آب است؛البته ظرفی که مانند لیوان نه دسته داشته باشد و نه لوله.

خدّام بهشتی (غلمان) برای اهل بهشت طعام و آب می آورند. با چنین ظرف های نقره فام دور آنان طواف می کنند

ـ «قواریر من فضّة قدّروها تقدیرا؛ آن بلورین کوزه های نقره فام و به اندازه و تناسب (اهلش) مقدّر کرده اند».(سوره انسان، آیه 16)

ـ «علیهم ثیاب سندس خضر و استبرق و حلّوا اساور من فضّة و سقاهم ربّهم شراباً طهورا؛بر بالای بهشتیان، دیبای سبز و حریر سطبر (زخیم) است و بر دستهایشان دستبند نقره فام و خدایشان شرابی پاک و گوارا بنوشاند».(سوره انسان، آیه 21)

بر اساس روایات؛ حسن و حسین (ع) بیمار شدند. پیامبر بزرگ اسلام (ص) با جمعی از یاران به عیادتشان آمدند.پیامبر (ص) به علی (ع) فرمودند:ای ابوالحسن! خوب بود برای شفای فرزندان خود نذری می کردی، علی (ع) و فاطمه (س) و فضّه نذر کردند که اگر آنها شفا یابند،سه روز،روزه بگیرند. بنابه روایت امام صادق (ع):نزد فاطمه (س) مقداری جو بود،آن را آسیاب کرد و با آن غذایی تهیه کرد، همین که آن را پختند و پیش روی خود نهادند تا تناول کنند، مسکینی آمد و گفت:سلام بر شما ای اهل بیت محمد (ص )! خدا رحمتتان کند، مسکینی هستم،علی (ع) برخاست و یک سوم آن طعام را به سائل داد، چیزی نگذشت که یتیمی آمد و گفت:خدا رحمتتان کند، باز علی (ع) برخاست و یک سوم دیگر را به یتیم داد، پس از لحظه ای اسیری آمد و گفت خدا رحمتتان کند، باز علی(ع) ثلث آخر را هم به او داد، و آن شب حتی طعم آن غذا را نچشیدند و خدای تعالی این آیات را در شأن ایشان نازل کرد و این آیات در مورد هر مؤمنی که در راه خدا چنین کند، جاری است.

این سوره به عنوان یکی از افتخارات و فضائل مهم علی (ع) و فاطمه (س) و فرزندانشان محسوب می شود.1

نعمت های بهشتی که در این سوره بیان گردیده،عبارتند از:لباس های بهشتیان از جنس حریر و استبرق، انواع نوشیدنی ها از جمله با طعم کافور و زنجبیل مخصوص و چشمه سلسبیل، درختان بهشتی و سهل الوصول بودن دست یابی به میوه های آنان، خادمان بهشتی(غلمان) که به مروارید های درخشان و پراکنده تشبیه شده اند و در اطراف بهشتیان مشغول خدمتگزاری هستند و آنقدر چهره هایشان نورانی است که نور رویشان به روی یکدیگر می تابد، و در دستهایشان دست بندی از جنس نقره است.

در این سوره خداوند در آیه:«سقاهم ربهم شراباً طهوراً» همه واسطه ها را حذف کرده، نوشاندن شراب طهور را مستقیماً به خود نسبت داده است.

جنس کلیه ظروف طعام و آب را از جنس نقره بیان می کند. و منظور از نقره ای بودن آنها تشبیه رسای ظروف بهشتیان است که از نظر صفا و زیبایی مانند نقره است، نه اینکه حقیقتاً از جنس نقره باشد.2

این را هم باید دانست که در آیات مورد بحث جزو نعمت های بهشتی،حورالعین ذکر نگردیده، با اینکه در قرآن کریم هر جا سخن از نعمت های بهشتی شده،حورالعین جزو مهم ترین آنها ذکر گردیده است. ممکن است از ظاهر آیات چنین فهمیده شود که علت آن این بوده که در بین افراد،کسی از زنان بوده، و خدای تعالی برای رعایت حرمت ایشان سخن از حورالعین به میان نیاورده است.در تفسیر روح المعانی همین معنا را از لطائف قرآن دانسته و گفته:در صورتی که آیات درباره اهل بیت (ع) نازل شده باشد، ذکر نشدن حورالعین از لطیف ترین نکات خواهد بود.و به خاطر رعایت احترام انسیه حور حضرت فاطمه (س) است.3 و نیز در بیان جنس ظروف و دست بندهای آنان،اشاره به فضّه می کند.

این کنیز در خانه دختر پیامبر (ص) به عنوان یک همکار و یکی از اعضای خانواده، مورد احترام بود و هرگز به چشم کنیز و خدمتکار به او نگاه نمی شد.کارهای خانه به طور عادلانه میان حضرت زهرا (س) و فضّه خادمه،تقسیم شده بودوتا فاطمه (س) زنده بود، فضه او را خدمت کرد.پس از وفات او،در خدمت دخترش زینب کبری (س) باقی ماند.

در کربلا نیز به همراه اهل بیت (ع) بود. و از آن جایی که در خانه عصمت و طهارت و در کانون مهبط وحی رشد و نمو کرده بود، آورده اند که قریب به بیست سال جز به قرآن تکلّم نمی کرد.وی علاوه بر مقام علمی و احاطه بر قرآن و فضائل اخلاقی،همچون دیگر بانوان اهل بیت (ع) مصائب بزرگی را متحمّل شد.4 وی از پیروان صدیق و از شیعیان واقعی خاندان نبوّت بود و خدای سبحان همانگونه که به پاس و بزرگداشت از حضرت فاطمه (س) در این سوره از حورالعین نامی نمی برد.با لطافت خاصی نام فضّه را بدون ذکر طلا در قرآن می آورد.و این گونه از تلاش نیکوکاران به صورت اشاره تشکر می کند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:44:00 ق.ظ ]