نرجس
 
   



رقص شيطان .:


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْاز جاهايى كه خوش آيند شيطان است ، و بى اختيار مى رقصد و كف مى زند، هنگامى است كه زن با شوهر خود نزاع كند و سر و صدا راه بيندازد.
در گوشه گوشه خانه ها شيطانى كمين كرده و مراقب اوضاع و احوال زن و شوهر است كه چه وقت شوهر وارد خانه مى شود. تا پيش زن بيايد و كارهاى روزانه او را پيش چشمش زينت و بزرگ جلوه دهد و كارهاى شوهر را كوچك و بى ارزش .
لذا وقتى شوهر، خسته از كار روزانه ، به خانه باز مى گردد، با وسوسه هاى شيطان و رفتارهاى نادرست زن ؛ در حالى كه گرسنه و تشنه است ، در برابر پرخاش هاى زن و ايرادهايش از كوره در مى رود و بگو مگوها گاهى به قهر كردن از هم مى انجامد و گاهى هم به جدايى مى كشد. اين جا است كه شيطان خرسند و دو مؤمن از زندگى سرخورده مى شوند. او مى رقصد و اين دو به سوگ مى نشينند.
كف زدن و رقصيدن شياطين ادامه پيدا مى كند تا وقتى كه ميان آنها صلح و صفا برقرار شود. در اين هنگام شيطان عزادار مى شود و مى گويد: خدا نور چشم آن كس را ببرد كه نور چشم مرا برد.
در جاى خود گفته شد: شيطان با هر كس كه داخل خانه شود و به اهل خانه سلام نكند، همراه شيطان است . شيطانى كه اسمش ((داسم )) است او را همراهى مى كند و آن قدر وسوسه مى كند تا شر و فتنه ايجاد نمايد و اهل خانه را به جان هم اندازدآن گاه رقص و پاى كوبى مى كند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1396-12-05] [ 08:31:00 ق.ظ ]




داستانهاي عبرت انگيز درباره شيطان


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

شيطان هم مانند جارچيان دنيابراى جمع كردن مردم به زير پرچم خود طبل مى زند، طبلى دارد كه هر وقت مى خواهد مردمرا از ياد خدا غافل كند و هر دسته اى را به هر راهى كه مى خواهد بكشاند، دوال(324)را محكم بر طبل مى زند. وقتى صداى آن بلند شد مردم هر چند مشغول نماز ودعا، جماعت و جمعه ، يا در مسجد و تكيه باشند، كار خود را رها كرده و با عجله خودرا به زير پرچم آن ملعون مى رسانند. در حديثى وارد شده : كه پيغمبرى از پيغمبرانالهى در مسجد با خداى خود مناجات مى كرد و مى گفت : خداوندا! از تو مى خواهم كهشيطان را با سيمايش به من نشان دهى تا او را ببينم و برنامه و كار او را بشناسم . از خداوند فرمان رسيد كه : اى پيامبر! از مسجد بيرون رو او را خواهى ديد. وقتى آنپيغمبر از مسجد بيرون آمد، ابليس را ديد كه بر در مسجد ايستاده در حالى كه پرچمى دردست ، و طبلى به گردن دارد و تيرى به كمر بسته است . آن پيغمبر فرمود:اى ملعون ! آنها چيست ؟گفت : اى پيامبر خدا! من هر روز با اين وضع به در مسجد مى آيم و يكىاز ياران خود را به داخل مسجد مى فرستم تا وقتى مردم سلام نماز را مى دهند، در دلايشان وسوسه كند. در اين هنگام من دوال را بر طبل مى زنم و سه مرتبه به آواز بلندندا مى دهم . نداى اول اين است كه : ((الطمع الطمع ))چون اين ندا به گوش ‍ جمعى از مردم طمع كار رسد، در همان ساعت روىاز نماز بگردانند و در دل خود گويند: اگر ديگر اين جا توقف كنيم از فلان كار و فلانمعامله باز مى مانيم ! پس زود بيرون آمده و به زير پرچم من جمع مى شوند. چون هنگاممرگ ايشان رسد از اين تير زهرآلود به شكم ايشان مى زنم تا در شك و شبهه افتند وبدون ايمان و بدون توبه از دنيا بروند. نداى دوم من اين است كه : مى گويم : ((الحرص الحرص ))پس ‍ هر كه در دل اوحرص دنيا باشد با خود مى گويد: اگر بيش از اين توقف كنم ، ديگران خريد و فروش كنندو سود زيادى برند، ولى من از آن محروم مى شوم ! پس زود از مسجد بيرون مى آيند و زيرپرچم من جمع مى شوند. آواز سوم من اين است كه : ((المنع المنع ))چون اين صدا به گوش مردم رسدبخيلان در دل خود گويند: اگر بيش از اين در مسجد درنگ نماييم ، ممكن است فقيرى داخلشود و از ما چيزى بخواهد. با اين وسوسه زودتر خود را به بيرون از مسجد رسانده و بهزير پرچم من مى آيند . در اين هنگام من به ايشان مى گويم : خوش آمديد، شما از يارانو لشكريان ماييد. ولى آنان كه در جاى خود نشينند و تعقيب نماز بخوانند، از بندگانخالص خدا خواهند بود كه حق تعالى درباره آنها فرمود: الاعبادك منهم المخلصين ((شيطان به خدا گفت : تمام بندگان را گمراهمى كنم - مگر بندگان مخلص ‍ را)) پس اى مؤمنان بعد از نمازاندكى در جاى خود به تعقيبات بپردازيد و زود از مسجد فرار ننماييد و فريب شيطان رانخوريد و مخالفت با خدا را نكنيد كه دنيا به كسى وفا نكرده و بى اعتبارى آن بر همهمعلوم است .

تو رادنيا همى گويد شب و روز

 

كههان از صحبتم پرهيز، پرهيز

 

مدهبر خود فريب رنگ و بويم

 

كههست اين خنده من گرم آميز

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:30:00 ق.ظ ]




محدوده حجاب و پوشش در روایات

عایشه می‎گوید: پس از نزول آیه سوره نور زنان مهاجر، ضخیم‏ترین پوشش‏های پشمین خود را برش داده و با آن سر و گردن خود را پوشاندند.

ام سلمه نیز نقل می‎کند که پس از نزول آیه پوشش در سوره احزاب، زنان انصار از منازلشان با پوشش‎های مشکی خارج می‎شدند، به گونه‏ای که به نظر می‏رسید بر سر ایشان کلاغی نشسته است.

در روایاتی از رسول خدا محدوده حجاب و پوشش زن معین شده است. امام صادق(علیه السلام) از پدران خود از رسول خدا نقل می‎کنند که فرمود: روا نیست زنی که به دوران عادت ماهیانه بلوغ رسیده جلو سر و گیسوان خود را آشکار کند.

در گزارش دیگری پیامبر اکرم به یکی از یاران خود سفارش می‎کند که به همسرش بگوید برای تهیه روسری از آستر استفاده کند تا زیر آن نمایان نباشد. زنانی نیزکه خود را با وضع جدید تطبیق نداده بودند، با اعتراض پیامبر روبه رو می‏شدند.

گزارش شده است که رسول خدا خطاب به اسماء دختر ابوبکر که از پوشش نازک استفاده کرده بود فرمود: “ای اسماء وقتی زن به سنی رسید که عادت ماهانه برای او اتفاق افتاد، جایز نیست که جز صورت و دست وی تا بالای مچ در معرض دید دیگران قرار گیرد.”

 

دلیل عرفانی بسیار زیبا در مورد حجاب از استاد صمدی

کل عالم و مقام عصمت عالم اگر به صورت یک شکل و یک بافت و صورتی در بیاید، قهراً به بافت انسان در می آید . همانطور که قوه خیال، حقایق آنسویی را مطابق با مناسباتی که بینشان است، با اشکال این سویی برای انسان پیاده می کند، قوه خیال عالم، عصمت نظام عالم را در نشئه طبیعت به صورت انسان شکل می دهد و چون عصمت بیشتر با اسم شریف (الباطن) سازگار است، لذا به صورت زن شکل می دهد، نه صورت مرد . چون مرد بیشتر با اسم ( الظاهر) و زن بیشتر با اسم شریف (الباطن) در ارتباط است . لذا همان مقام اسم شریف (الباطن ) آمده در شریعت و برای زن به صورت حجاب مطرح شده است.

ام سلمه نیز نقل می‎کند که پس از نزول آیه پوشش در سوره احزاب، زنان انصار از منازلشان با پوشش‎های مشکی خارج می‎شدند، به گونه‏ای که به نظر می‏رسید بر سر ایشان کلاغی نشسته است

این حجاب در حقیقت صفت خدا داشتن زن است، خداوند هم محجوب است. خودش فرمود: ((از پشت هفت هزار حجاب دارید من را می بینید )) اگر عدد را بالاتر ببرد باز هم حق است .

نه این که دین اگر به زن می گوید(( تو حجاب را نگه داشته باش )) این العیاذ بالله جسارت به زن است این در حقیقت یک احترامی به زن است . به او می گوید :((چون تو مطابق اسم شریف ((الباطن)) الهی پیاده شده ای، ما نمی خواهیم که تو در معرض دید هر کسی قرار بگیری، لذا محجوب باش. بگذار اگر دیگران می خواهند تو را ببینند از پشت حجابها ببینند.))

این حجاب برگرفته از حجاب حق است، لذا حجاب دژ زن است، چه اینکه برای خداوند دژ است. فرمود هر چه کوشش کنید نمی توانید حقیقت غیبیه ذات مرا ببینید، آنقدر محجوبم، آنقدر در حجابم، هر چه کوشش کنید و حجاب ها را خرق کنید و پاره کنید باز هم همچنان مرا در پشت حجاب باید ببینید. هرگز من کشف تام نمی کنم، حتی در قرآن هم کشف تام ذاتی نکرد. قرآن هم اگر چه خدا را به ما معرفی کرد، اما یا با الفاظ یا با معانی یا با صور. هم الفاظ حجابند و هم معانی و هم صور حجابند. از پشت حجاب ها خدا خود را معرفی کرد و الا حق آن طوری که حق است، برای خلق جلوه نمی کند، که اگر بخواهد بکند لازمه جلوه گری حق برای خلق بساط خلق را جمع کردن است .

زن تا موقعی که در حجاب است، حق است؛ موقعی که از حجاب در آمده است وجهه ی خلقی پیدا می کند. وقتی وجهه ی خلقی پیدا کرد، دیگر تواناییش شکسته می شود . این است که حجاب برای زن یک احترام است که زن بیشتر شبیه به خداوند شود و اگر می خواهند ((عصمت اعظم )) را به صورت شکل زنی در بیاورد، ظاهراً به بهترین شکل در می آورد که بهتر و زیباتر از این چهره در نظام هستی پیدا نمی شود . لذا مشابه چهره جناب صدیقه طاهره در عالم هرگز زنی پیدا نمی شود، چه اینکه مشابه چهره پیغمبر و امیرالمومنین هرگز در عالم پیدا نمی شود .

حال که این عصمت کبرای الهی را در حضرت صدیقه طاهره تجلی کرده است او آنچنان در حجاب قرار می گیرد که فقط امیر المومنین لیاقت دیدار همچنین جمالی را خواهد داشت که به او گفتنند: (زهرای عزیز اگر علی ابن ابیطالب نبود برای تو هرگز در عالم کفوی پیدا نمی شد) چون زن وشوهر باید کفو هم دیگر باشند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:29:00 ق.ظ ]




حد پوشش زن در نگاه قرآن و تاریخ

1


قرآن در آیه‏ای دیگر زنان پیامبر را که باید سرآمد و الگوی زنان جامعه اسلامی باشند، از خودنمایی و ظاهر نمودن زیبایی‎ها در مقابل دیگران نهی می‎کند. با توجه به آیات دیگر قرآن، نمی‎توان زنان دیگر را از ممنوعیت تبرج و خودنمایی مستثنی دانست.


موضوع زن در اسلام همچنان که از موضوعات مهم فکری و اندیشه‏ای است از نظر تاریخی نیز اهمیت فق العاده‏ای دارد. با نگاهی به تاریخ صدر اسلام، به ویژه عصر نبوی در می‏یابیم که زنان در عرصه‏های مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حضور فعال داشته‏اند.

 

حد پوشش

اسلام برای کاستن از آسیب‎های حضور اجتماعی زن، دستور به رعایت پوشش مناسب برای زنان داده است. حجاب، هم زمینه انحرافات اخلاقی را کم می‎کند و هم به زن امنیت و آرامش و مصونیت می‎بخشد.

شواهد متعددی از قرآن کریم حاکی از این نکته است که در جامعه عرب قبل از اسلام، زنان برای حضور در اجتماع، پوشش مناسب و مطلوبی نداشتند. نهی قرآن از متابعت از آن الگو و دستورات اصلاحی برای پوشش زنان، از برخی نقص‎ها و کاستی‏ها در پوشش زنان آن دوره و فاصله آن با پوشش مورد نظر اسلام حکایت دارد. برخی تاریخ‏پژوهان نیز این نکته را تأیید می‎کنند.

 

حدود حجاب اسلامی برای بانوان از نظر قرآن كریم

برخی از سوره ها و آیات مربوط به حجاب عبارتند از:

1. سوره نور، آیات 30، 31، 33 و 60; 2. سوره احزاب،، آیات 35، 53، 55، و 59. از نظر شرع اسلام زن باید بدن و موی خود را از مرد نامحرم بپوشاند; ولی پوشاندن صورت و دست ها از مچ به پایین واجب نیست.[ توضیح المسائل مراجع، ج 2، ص 417، مسئله 2435]

حكم پوشش در مكان هایی كه درمعرض دید نامحرم است باید اجرا شود; فرقی نمی كند كه نامحرم در منزل یا غیر منزل باشد; حتّی در مورد افراد نامحرمی كه همیشه با انسان ارتباط دارند، این حكم و امثال آن جاری است.

در مورد حجاب واجب، كافی است كه زن به هر وسیله ای كه می تواند خود را بپوشاند و لباس خاصّی شرط نیست; ولی پوشیدن لباس های تنگ و چسبان و همچنین لباس های زینتی اشكال دارد.[ همان، ص 421]

زن تا موقعی که در حجاب است، حق است؛ موقعی که از حجاب در آمده است وجهه ی خلقی پیدا می کند. وقتی وجهه ی خلقی پیدا کرد، دیگر تواناییش شکسته می شود . این است که حجاب برای زن یک احترام است که زن بیشتر شبیه به خداوند شود

خداوند متعال در سوره نور آیه 31 خطاب به زنان مۆمن می فرماید كه وظیفه دارند زینت هایی را كه معمولا پنهان است، در نزد نامحرمان بپوشانند. 

«وَ قُل لِّلْمُۆْمِنَـتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَـرِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَآئِهِنَّ …; (نور، 31)

و به زنان با ایمان بگو: چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ كنند و زینت خود را جز آن مقدار كه ظاهر است، آشكار ننمایند و ]اطراف [روسری های خود را بر سینه خود افكنند ]تا گردن و سینه با آن پوشانده شود[ و زینت خود را آشكار نسازند، مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان و …»

اگر چه مهم، رعایت حجاب است و پوشیدن چادر، الزامی ندارد، ولی چادر، بهترین نوع حجاب و نشانه ملی زنان جامعه ایرانی است. مانتو و مانند آن، اگر چه با شرایطی مناسب است، اما چون سبب نمایان شدن اندام و برجستگی های بدن زن می شود، ممكن است منشأ تحریك و فساد باشد. عقل انسان بین خوب و خوب تر، قطعاً خوب تر را انتخاب می كند; بنابراین، چادر عاقلانه تر و بهتر است.[تفسیر نمونه، آیة الله مكارم شیرازی، ج 14، ص 434ـ448، دارالكتب الاسلامیة / آن چه باید یك زن بداند، ا]

از آنجا که چگونگی پوشش زنان در جامعه صدر اسلام به گونه‏ای نبود که زیبایی‏ها و زینت‎های آنان را بپوشاند. قرآن آنان را به نحوه صحیح پوشش دستور می‎دهد، خداوند متعال به منظور حفظ عفت جامعه، حتی زنان مسلمان را از نمایان کردن بدن خود بر زنان غیر مۆمن نهی می‏‎کند.

در روایات علت این امر، بی مبالاتی زنان غیر مۆمن در توصیف زنان مسلمان برای شوهران خود دانسته شده است.

قرآن در آیه‏ای دیگر زنان پیامبر را که باید سرآمد و الگوی زنان جامعه اسلامی باشند، از خودنمایی و ظاهر نمودن زیبایی‎ها در مقابل دیگران نهی می‎کند. با توجه به آیات دیگر قرآن، نمی‎توان زنان دیگر را از ممنوعیت تبرج و خودنمایی مستثنی دانست

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:27:00 ق.ظ ]




تجربه آموختن روباه

شیر و گرگ و روباهی با هم رفیق شدند و برای شکار به دشت و کوه رفتند . گرگ و روباه در رکاب شیر به بیشه کوه رفتند و سه حیوان را که عبارت بودند از گاو کوهی و بز کوهی و خرگوش شکار کردند.
گرگ بدون توجه به اینکه شیر سلطان حیوانات است و اختیار و انتخاب با اوست با روباه زمزمه کرد که لابد شیر مانند شاهان دادگستر سهمیه آنها را خواهد داد.
شیر از خیالات و طمع آنها آگاه شد ولی در ظاهر خندان بود و وانمود نمی کرد دل پری از آنها دارد. تا اینکه شیر به گرگ گفت این جانوران شکار شده را عادلانه به نیابت از طرف من تقسیم کن .
 گفت شیرای گرگ این رابخش کن              معدلت را نو کن ای گرگ کهن
نایب من باش  در  قسمت  گری                  تا  پدید  آید که  تو چه  گوهری
 گرگ گفت. ای شیر چون تو بزرگ هستی گاو وحشی از آن تو باشد و بز کوهی چون میان قامت است مال من که میانه هستم و خرگوش نیز به مناسبت کوچکی مال روباه باشد که از همه کوچکتر است .
شیر ناراحت شد و گفت : تا من هستم تو (ما و تو) می کنی؟
سپس بر سر گرگ جهید و او را پاره پاره کرد.
روباه این منظره را دید و از این حادثه تجربه آموخت و عبرت گرفت . به طوری که وقتی شیر به روباه گفت اینک تو این شکار ها را تقسیم کن روباه از روی چاره اندیشی و سیاست گفت:
قربان این گاو فربه برای چاشت شما باشد و این بزکوهی برای ظهر و نهار شما باشد و آن خرگوش برای شام و شب شما باشد.
شیر از این پاسخ شادمان شد و گفت:
ای روبه  تو عدل   افروختی                    این  چنین  قسمت ز که آموختی
ازکجا آموختی این ای بزرگ                   گفت ای شاه جهان از حال گرگ
 سپس همه آن سه شکار را به روباه بخشید و گفت:
روبها ! چون جملگی ما را شدی                چونت آزاریم چون تو ما شدی
ما تو را و جمله آشکاران تو را                 پای  بر گردون هفتم  نه بر آ
چون گرفتی عبرت از گرگ  دنی                 پس تو روبه نیستی شیر منی
و روباه سپاسگزاری کرد.
استخوان و  پشم آن گرگان عیان                 بنگرید  و  پند  گیرید ای مهان
عاقل از سر بنهد این هستی و بار               چون شنید انجام فرعونان و عاد
پس سپاس او را که ما را در جهان              کرد   پیدا  از  پس    پیشینیان
حکایتی از مثنوی مولانا

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1396-12-02] [ 11:18:00 ق.ظ ]