نرجس
 
   



کودک خوش اقبال و فرخنده!

جابر گوید: امام باقر (علیه السلام) به من خبر داد:

یکی از زنان طایفه بنی هلال، دایه حضرت علی (علیه السلام) بود که در زمان شیرخوارگی حضرت در خیمه خود به او شیر می داد و نگهداریش می کرد، آن زن پسری هم داشت که برادر همشیر علی (علیه السلام) به حساب می آمد ولی سنش یازده ماه و چند روز از علی بزرگتر بود در کنار خیمه آنان چاهی قدیمی قرار داشت روزی آن طفل بر لب چاه آمد و سر خود را داخل آن نمود علی (علیه السلام) نیز مصمم شد به دنبال او برود، پای علی (علیه السلام) به ریسمانهای خیمه پیچیده شد و آنگاه طنابها را کشید تا خود را به برادر رضاعی خود برساند آنگاه به یک پا و دست او چسبید به حالتی که دست او را در دهان و پایش را به دست گرفت تا از فرو افتادن او در چاه آب جلوگیری کند. در همین حال مادر رضاعی علی (علیه السلام) از راه رسید و صحنه را مشاهده کرد و شیون کنان فریاد زد: ای اهل قبیله ام، ای طایفه ام بیائید، چه بچه فرخنده و مبارکی علی فرزندم را نگه داشته تا در چاه نیفتد سپس دو کودک را از سر چاه دور کرد مردم نیز از نیروی طفلی با آن سن و سال در شگفتی فرو رفته بودند، که با بند شدن پای علی (علیه السلام) به طنابهای خیمه چگونه خود را کشیده تا دستش را به برادرش برساند لذا بدین جهت مادر رضاعیش او را میمون نامید یعنی مبارک و فرخنده و آن کودک در میان طایفه بنی هلال به معلق میمون شهرت یافته بود.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1396-12-05] [ 08:37:00 ق.ظ ]




داستان های عبرت انگیز از پیامبران

داستان های پیامبران همیشه شنیدنی و خواندنی بوده اند، آسمونی در این مقاله چند داستان کوتاه و عبرت آموز از پیامبران را برای شما عزیزان تهیه کرده است که پیشنهاد می کنیم حتما این مقاله را تا انتها مطالعه بفرمایید.

کفران نعمت

رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: در روزگار گذشته قوم دانیال نبی بر اثر کفران نعمت دچار قحطی شدند و کارشان به آدم خواری کشید.

قالت امراءه ……. (1)

ترجمه…

زن بچه داری به زن دیگر، که او نیز فرزند داشت ، پیشنهاد کرد که فلانی ! بیا امروز من بچه خود را می گذارم و هر دو نفر گوشتش را می خوریم و روز بعد تو بچه ات را بیاور تا هر دو بخوریم ! گفته او مورد قبول واقع شد.

زن اول که خود پیشنهاددهنده بود از فرزندش دل برگرفت و هر دو نفر طفلش را قطعه قطعه کردند و خوردند. نوبت بعد که گرسنه شدند، زن اولی به دومی مراجعه کرد ولی زن دوم از کشتن بچه خود امتناع نمود و کار به خصومت و دعوا کشید. برای حکمیت به دانیال مراجعه کردند، دانیال نبی از شنیدن چنین دعوایی سخت ناراحت شد و گفت : ((کار گرسنگی به این جا کشیده شده است ؟)) گفتند: ((بلی ! و از این هم سخت تر شده است .))

دانیال دست به دعا برداشت و از پیشگاه الهی درخواست تفضل و رحمت نمود و خداوند قحطی را برطرف نمود.(2)

1- الکافی ، ج 6، ص 302.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:36:00 ق.ظ ]





مناظره شيطان

بسم الله الرحمن الرحيم

بعد از آن كه به شيطان امر شد : به آدم سجده كند و آن ملعون سرپيچي نمود و حاضر نشد كه در برابر آدم سجده كند! فرشتگان با او گفت و گو كردند و او را سرزنش نمودند كه چرا بر آدم سجده نكردي و به اين وسيله خود را بد بخت و ملعون خدا و خلايق نمودي؟
در جواب گفت: من قبول دارم كه خداوند، هم آفريدگار من است و هم همه موجودات . او عالم ، قادر، حكيم و مدبر است، از قدرت و مشيت و اراده او سوال نمي شود ، زيرا وقتي چيزي را اراده كند ، فورا همان مي شود . الا اين كه 7 سوال متوجه علم و حكمت او مي شود.
ملائكه گفتند : اي معلون! آن 7 سوال كه متوجه علم و حكمت خداوند است چيست؟
شيطان گفت: اول اينكه ، خداوند قبل از اين كه مرا خلق كند، مي دانست در آينده چه رفتاري از من سر مي زند ( كفر و شرك و مخالفت با او) پس چرا از اول مرا آفريد؟
حكمت خلقت من چه بود؟
دوم اينكه : حال كه مرا به حكمت و اراده خلق نمود ،چرا مرا مكلف نمود تا او را بشناسم و از او پيروي كنم، چه حكمتي در تكليف من بود؟
در حالي كه نه اطاعت و بندگي، و نه نافرماني من ضرري به او نمي رساند.
سوم، حال كه مرا خلق كرد و به اطاعت از خود واداشت، و من هم او را شناختم و اطاعت نمودم ، چرا تكليفم نمود كه در مقابل آدم سجده كنم؟ اين چه دليلي مي توانست داشته باشد، در حالي كه سجده بر آدم ، بينش مرا نمي افزود؟
چهارم، حال كه مرا آفريد و به كارهايي فرمانم داد ، من هم از روي دشمني سجده نكردم! چرا لعنتم كرد و مستحق عقاب دانست و از بهشت بيرونم راند؟
چه حكمتي بود كه به چنين سرنوشتي دچارم نمايد، با اين كه نه سودي براي او داشت و نه براي ديگري، مگر اين كه من زيان ديدم در حالي كه من هيچ كار قبيحي مرتكب نشده بودمم . فقط گفتم : من غير از تو را سجده نمي كنم. اطاعت و بندگي و سجده من فقط براي تو است؟
پنجم : آن گاه كه مرا آفريد و به اطاعت از خود و سجده بر آدم واداشت و من هم از سجده بر آدم سر پيچي كردم ، از بهشت بيرونم كرد چرا دوباره راهم داد تا با نيزنگ هايم آدم را مغرور كنم و او هم از درخت منع شده بخورد ، در نتيجه ، هم من و هم او را از بهشت بيرون كنند، و اين چه دليلي داشت؟ در حاليكه اگر دوباره به بهشت راهم نمي داد، براي هميشه در آن جا مي ماند و از مكر و حيله من در امان بود.
ششم: بر فرض كه مرا آفريد و دستورهايي درباره بندگي و شناخت و اطاعت از خود به من داد و من سرپيچي كردم ، و قيامت ميان ما دشمني پديد آمد. چرا بار ديگر مرا بر او و فرزندانش چيره نساخت، به گونه اي كه من و اولادم آنان را ببينيم، ولي آنان من و اولادم را نبينند؟ چرابايد مكر و حيله هاي من در آنها اثر كند ولي قدرت و قوت ايشان در من و اولادم اثر نكند؟
براي اين كارش چه حكمتي نهفته بود؟
در حالي كه خداوند آنان را بر فطره اسلام و خداشناسي خلق نمود و ايشان مطيع و فرمان بردار بودند. اگر من بر آنها مسلط نبودم ايشان بهتر و موافق حكمت و اراده خداوند بود.
هفتم: گيرم كه من همه كارهاي خود را بپذيرم و به نا فرماني هاي خويش اعتراف كنم. چرا وقتي من گفتم: خدايا! مهلتم بده تا روز قيامت ، خداوند فرمود: تو را مهلت دادم تا روز معلوم و حرف مرا قبول فرمود و مرا مهلت داد؟
در اين مهلت دادن چه حكمتي بود؟
چرا بعد از آن قضايا مرا هلاك نكرد؟
اگر بعد از آن كه مرا از بهشت راند، نابود مي كرد و براي هميشه همه آفريده ها، از دست من راحت مي شدند و ديگر شر و فسادي در عالم واقع نمي شد.
سپس آن معلون گفت:
آيا اگر همه هستي در خير بود بهتر نبود تا اين كه خير و شر مخلوط هم باشند؟
اگر من نبودم شري در عالم نبود و عالم يك پارچه خير بود.
آن معلون در آخرين مناظره اش گفت: دليل و حجت من بر مخالفتم با حضرت آدم عليه السلام و سجده نكردنم اين است . جواب مرا بدهيد !!!!!!

اما ملائكه نتوانستند جواب او را بدهند .

 

· 

شروع کننده موضوع





شيطان و شراب خواران قمار باز



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ از جمله چيزهايى كه شيطان را به سرمايه گذارى روى آن تشويق مى كند، اختلاف انداختن در ميان مردم است ، چون بر اثر دشمنى ، آمد و شدها قطع شده و اختلاف و جدايى پديد مى آيد. در نتيجه به زد و خورد و كشت و كشتار، مى انجامد و مايه خرسندى او مى گرد.
به طورى كه قرآن گفته : عداوت و دشمنى از شراب و قمار ناشى مى شود.(445) انسان شراب خورد عقل خود را از دست مى دهد و ديگر كسى را نمى شناسد، مانند حيوان درنده به همه افراد حمله مى كند و آنها را مى زند، مجروح كرده و مى كشد. تاريخ به ياد دارد، كسان زيادى كه در اثر شرب خمر كشته و مجروح شده اند.
و قمار باز، وقتى باخت دشمنى برنده را در دل مى گيرند و در كمين مى نشيند، هر وقت فرصت پيدا كرد انتقام خود را از وى مى گيرد.
قمار باز چندين ساعت تمام حواس خود را جمع كرده تا بر حريف خود غالب شود. او به هيچ چيز جز برنده شدن نمى انديشد، اگر ناكام بماند با تنى رنجور و اعصابى در هم ريخته به مردم پرخاش مى كند و ناسازگارى مى نمايد و اگر خسته به خانه و بازار رود. ديگر تحمل شنيدن هيچ چيز را ندارد و حاضر است به بهانه هاى پوچ زمينه اى فراهم شود كه با مردم نبرد كند، همان چيزى كه شيطان به دنبال آن است .
طبق گفته قرآن و اخبار: چند چيز از خواسته هاى شيطان است . مانند شراب و قمار، بت پرستى و بخت آزمايى ، بازى با شطرنج و حتى بازى بچه ها با پول و گردو. كسانى كه اين بازى ها را مى كنند، سينه خويش را براى شيطان لانه كرده اند نه نام خدا و رحمان .

تا به كى ابليس را بر عرش يزدان راه دادن

از چه ديو دزد را بر گنج دل محرم نمودن

·


:. شيطان عاقبت را از آن اغنيا مى داند! .:


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ امام صادق عليه السلام فرمود: در بنى اسرائيل عابدى بود كه مكرر مى گفت (الحمد الله رب العالمين و العاقبه للمتقين ). شيطان از مداوت او بر اين گفتار در خشم شده و شيطانى را نزد او فرستادو به او گفت بگو: (و العاقبه للاءغنياء) يعنى عاقبت نيكو از براى توان گران است .
چون شيطان پيش عابد آمد و اين را گفت : ميان او و عابد مؤمن نزاع در گرفت قرار گذاشتند نخستين كسى را كه ببينند، از او بپرسند و به نظر او راضى شوند. به شرط اين كه نظر هر كدام موافق بود، او دست ديگرى را قطع كند. كمى رفتند تا به شخصى رسيدند كه از شياطين بود به شكل انسان از او پرسيدند: آيا عاقبت نيك از آن پرهيزگاران است يا توان گران ؟
گفت : عاقبت نيكو مال توان گران است . چون شيطان اين را شنيد فورا دست عابد را قطع نمود. باز عابد مى گفت : (الحمد الله رب العالمين و العاقبه للمتقين ).
شيطان ناراحت شد و گفت : هنوز همين را مى گويى ؟ باز ميان آن دو، مشاجره شد. اين بار نيز قرار گذاشتند از اولين كسى كه مى بينند بپرسند. بار ديگر شيطان مجسم شد. چون قضيه را براى او گفتند، گفته شيطان را تاءييد كرد، و گفت : (والعاقبه للاءغنياء)شيطان دست ديگر عابد را قطع نمود. باز هم عابد آن جمله را زمزمه مى كرد كه مرتبه سوم نزاع ميانشان واقع شد. اين دفعه قرار شد به اول كسى كه برخورد كنند و وى به نفع هر كس قضاوت نمايد او گردن ديگرى را بزند. پس خداوند ملكى را به صورت شخصى فرستاد. چون قضيه را مطرح نمودند. آن شخص گفت : عاقبت نيكو براى تقوا پيشگان است و فورا دست هاى آن عابد را به جاى خود گذاشت و دست بر آن ماليد سالم شد او هم گردن شيطان را زد.
از آيات و روايات به دست مى آيد كه فقط پرهيزگاران رستگار مى شوند و اعمال آنان مورد قبول است . قرآن هم با صراحت مى فرمايد:
انما يتقبل الله من المتقين
((

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:35:00 ق.ظ ]






:. جواب از مناظره شيطان .:


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ وقتى شيطان راجع به علم و حكمت خداوند متعال با ملائكه گفت و گو كرد و به حكمت خداوند اعتراض نمود، اگر چه ملائكه نتوانستند جواب وى را بدهند، ولى ايراد او بى جواب نماند، يك جواب كلى داد و جوابى هم بعضى از بزرگان از همه ايرادات او دادند.
اما پاسخى كه خداوند متعال داده ، اين است كه : خطاب به او نمود و گرفت : اى ابليس ! تو هنوز (بعد از آن همه عبادت و بندگى ) مرا نشناختى ، اگر شناخته بودى ، مى دانستى كه درباره هيچ يك از افعال من ايرادى نيست ؛ زيرا من خداوندگار جهان هستم و غير از من خدايى نيست ، هر كارى انجام دهم كسى نبايد از آن سؤ ال يا اعتراض كند.
در بعضى از عبارات آمده ، خداوند به ملائكه وحى نمود كه : در جواب او بگويند: اين كه تو گفتى من در مقابل خدا تسليم هستم و قبول دارم كه خداوند، هم خالق من است و هم خالق همه چيز، دروغ مى گويى ؛ زيرا اگر راست گو بودى ، يقين داشتى كه من خداى جهانيان هستم و تمام كارهاى من از روى حكمت است و كسى نبايد از من بپرسد، در حالى كه من از همه خلايق سؤال مى كنم .
در جاى ديگر خداوند جواب او را اين طور مى دهد: اين كه شيطان مى گويد: من غير تو را سجده نمى كنم و فقط تو را مى پرستم دروغ مى گويد؛ زيرا از اول هم ، عبادت و بندگى او خالص نبود و همه آن عبادت ها ظاهرى بوده است .

·  

 

 

 


غرور ، عجب ، کبر و … همه اینها مانع شد تا عبادات او نتیجه بدهد.

 

*** الهی العفو ***

·




یک روز یک روضه خونی داشت تو مجلس روضه خونی میکرد
و حسابی به یزید لعنت فرستاد و یک حال حسابی از یزید
گرفت
یزید شب اومد بخوابش و گفت :
حالا دیگران لعنت بفرستند خوب حق دارند اما برای تو که وسیله
نون در آوردن شدیم تو چرا هی به ما فحش ناسزا و لعنت میفرستی
جلوی جماعت
حالا داستان شیطونه
خوب بهانه ای دست برو بچ حضرت آدم داد
هر جنایتی میکنند میگند تقصیر شیطون بود!
بعضی ها اما مثل اینکه با شیطون خیلی ندارند
تا بچه شون بازیگوشی میکنه میگن
یک بچه شیطونی دارم ماشالله یک دقیقه هم آروم نمیگیره
یا عجیب اسم این توپ کوچولوی خوشکل و رنگارنگ میزارند
“شیطونک”
خلاصه هیچ کس جز خدا از کار بنده هاش سر در نمیاره
یا شیطون برای توجیه کارش میگه
عاشق واقعی من هستم چون فقط به خدا سجده کردم نه به هیچ
موجود دیگری حتی تو جناب ادم
اما تو چی آدم!!!
هر کیو دیدی پشت میزه تا نافت جلوش دولا شدی
سنگ و چوب درست کردی جلوش سجده کردی
گاو و ماه وستاره و سیاره و…هم جلوش سجده کردی
خلاصه هر چیو توتم خودت کردی و جلوش سجده کردی
البته آدم ها تا دلتون بخواد زبون دارند
میگن
ما ندونسته و از ندونستن سجده کردیم
تو چی که هزاران سال سجده کردی بازم نفهمیدی خدا خداست
و با غرورت نافرمانی کردی.
سجده خدا نکرده خلیفه او شدیم
شیطان هزار سال عبادت کردی و از درگاهش رانده شدی

آفت تفکر تعصب است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ق.ظ ]




گريه دروغين شيطان .:


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْاولين كسى كه به دروغ گريه نمود شيطان بود. (آن ملعون به واسطه گريه ، دل بعضى را مى سوزاند، بعضى را غافل گير مى كند و بر آنها مسلط مى شود و منحرفشان مى سازد.) اولين گريه دروغين او پيش حوا بود. وقتى كه از فريب دادن آدم عليه السلام ماءيوس شد، در حالى كه گريه مى كرد و اشك مى ريخت نزد حوا آمد و او دلش به حال شيطان سوخت . پرسيد: چرا گريه مى كنى ؟ گفت : اى حوا! دلم به حال تو مى سوزد حيف از اين زيبايى و جوانى تو كه مى ميرى و زير خاك مى شوى .
حوا گفت : چه كنم كه نميرم ؟ گفت : اگر تو و همسرت از اين درخت بخوريد، ديگر مرگ به سراغ شما نخواهد آمد. حوا رفت پيش آدم عليه السلام و داستان گريه او را بيان كرد و هر دو از آن درخت خوردند و از بهشت بيرون شدند.
نيز نقل شده كه : حضرت يحيى بن زكريا (س ) روزى به ابليس برخورد نمود، در حالى كه آن ملعون گريه مى كرد. يحيى علت گريه او را پرسيد؟ گفت : اى پيامبر خدا! هر چه در خانه خدا مى روم و او را مى خوانم ، جوابم را نمى دهد و عنايت در حقم نمى فرمايد. يحيى از روى دل سوزى عرض كرد: خدايا! چه مى شد اگر درب عنايت خويش را به روى اين مرد باز مى كردى و او را مشمول رحمت خود مى فرمودى ؟!
خطاب رسيد: اى يحيى ! شيطان به دروغ گريه مى كند، گريه او براى فريب دادن بندگانم است . اگر مى خواهى دروغ او بر تو هويدا شود به او بگو: خدا تو را مى بخشد، در صورتى كه بروى كنار قبر آدم عليه السلام و بر خاك او سجده كنى !
يحيى جريان را براى شيطان بازگو كرد و از خواست تا بر سر آدم عليه السلام رود و سجده كند! گفت اى يحيى ! آن وقت كه آدم عليه السلام بر مسند عزت و قدرت تكيه زده بود او را سجده نكردم ، چگونه حال كه مرده و زيرخاك رفته است بروم و خاكش را سجده كنم ؟ هرگز چنين كارى نخواهم كرد.
خطاب از جانب خدا رسيد:اى يحيى ! حال دانستى كه گريه آن ملعون نيرنگ بوده و مقصودش منحرف كردن مردم است ؟!چند نفر از شاگردان و پيروان شيطان هم از او پيروى نمودند و به دروغ گريه كردند. يكى پسران يعقوب كه شبانه پيش پدر آمدند، در حالى كه گريه دروغين مى كردند و گفتند:اى پدر! يوسف را گرگ خورد و پيراهن خون آلود او را به پدر نشان دادند.
هم چنين در شام ، به امر معاويه به بهانه پيراهن عثمان كه خون آلود بود عده اى گريه هاى دروغين كردند و مردم را عليه حضرت على عليه السلام شوراندند. و نيز ماءمون عباسى كه در شهادت امام رضا عليه السلام در خراسان به دروغ گريه كرد.

· 

 

 

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ



در اين هنگام من دوال را بر طبل مى زنم و سه مرتبه به آواز بلند ندا مى دهم . نداى اول اين است كه : ((الطمع الطمع ))چون اين ندا به گوش ‍ جمعى از مردم طمع كار رسد، در همان ساعت روى از نماز بگردانند و در دل خود گويند:
اگر ديگر اين جا توقف كنيم از فلان كار و فلانمعامله باز مى مانيم !
پس زود بيرون آمده و به زير پرچم من جمع مى شوند. چون هنگام مرگ ايشان رسد از اين تير زهرآلود به شكم ايشان مى زنم تا در شك و شبهه افتند و بدون ايمان و بدون توبه از دنيا بروند.
نداى دوم من اين است كه : مى گويم : ((الحرص الحرص ))پس‍ هر كه در دل او حرص دنيا باشد با خود مى گويد:
اگر بيش از اين توقف كنم ، ديگران خريد و فروش كنندو سود زيادى برند، ولى من از آن محروم مى شوم !
پس زود از مسجد بيرون مى آيند و زير پرچم من جمع مى شوند.
آواز سوم من اين است كه : ((المنع المنع ))چون اين صدا به گوش مردم رسد بخيلان در دل خود گويند:
اگر بيش از اين در مسجد درنگ نماييم ، ممكن است فقيرى داخلشود و از ما چيزى بخواهد.
با اين وسوسه زودتر خود را به بيرون از مسجد رسانده و به زير پرچم من مى آيند . در اين هنگام من به ايشان مى گويم : خوش آمديد، شما از يارانو لشكريان ماييد.

ولى آنان كه در جاى خود نشينند و تعقيب نماز بخوانند، از بندگانخالص خدا خواهند بود


كه حق تعالى درباره آنها فرمود: الاعبادك منهم المخلصين ((شيطان به خدا گفت : تمام بندگان را گمراهمى كنم - مگر بندگان مخلص ‍ را)) پس اى مؤمنان بعد از نماز اندكى در جاى خود به تعقيبات بپردازيد و زود از مسجد فرار ننماييد و فريب شيطان را نخوريد و مخالفت با خدا را نكنيد كه دنيا به كسى وفا نكرده و بى اعتبارى آن بر همه معلوم است .

 

از خواندن قسمتهای قرمز مو بر تن آدمی سیخ میگردد .
شما چه طور



(( الهی برسان امام زمان ما ار ))

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:32:00 ق.ظ ]