نرجس
 
   



سبک زندگی (3): توصیه های زیبا از حاج آقا دولابی برای سبک زندگی

استاد اخلاق میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه ۱۵ دستورالعمل را ذکر می‌کند که به ترتیب در ذیل آورده شده است:


۱٫ هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

۲.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

۳.اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

۴. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

۵.موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

۶.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

۷.تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

۸.هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

۹. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.

۱۰.با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

۱۱.خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

۱۲. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.

۱۳.ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله

۱۴.دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”

۱۵.هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا”، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله”را بگو همه ی دلت را تصرف کند.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1397-02-15] [ 10:26:00 ق.ظ ]




استاد اخلاق میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه ۱۵ دستورالعمل راذکر می‌کند که به ترتیب درذیل آورده شده است.

 


۱.هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

۲.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

۳.اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

۴. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

۵.موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

۶.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:25:00 ق.ظ ]




در تقوا وپرهیز از گناه
يا أباذر المتقون ساده. و الفقهاء قاده. و مجالستهم زياده. ان المؤمن ليرى ذنبه كأنه تحت صخره يخاف أن تقع عليه. و ان الكافر ليرى ذنبه كأنه ذباب مر على أنفه. يا أباذر ان الله تبارك و تعالى اذا أراد بعبد خيرا جعل الذنوب بين عينيه ممثله، و الاثم عليه ثقيلا وبيلا؛ و اذا أراد بعبد شرا أنساه ذنوبه. يا أباذر لا تنظر الى صغر الخطيئه، و لكن انظر الى من عصيت.يا أباذر ان نفس المؤمن أشد ارتكاضا من الخطيئه من العصفور حين يقذف به فى شركه. يا أباذر من وافق قوله فعله، فذاك الذى أصاب حظه. و من خالف قوله فعله فانما يوبخ نفسه. يا أباذر ان الرجل ليحرم رزقه بالذنب يصيبه.
اى ابوذر متقيان و پرهيزكاران بزرگواران‏اند. و فقها و علما قائد و راهنماى مردمان‏اند. و همنشينى علما كردن موجب زيادتى علم و كمالات است. و به درستى كه مؤمن گناه خود را چنان عظيم مى‏بيند و از آن در حذر است كه گويا در زير سنگى است كه مى‏ترسد كه بر سرش فرود آيد. و به تحقيق كه كافر گناه خود را چنان سهل مى‏داند كه گويا مگسى بر بينى او نشست و گذشت. اى ابوذر به درستى كه هرگاه حق تعالى خير و سعادت بنده را خواهد گناهان او را پيوسته در ميان دو چشم او ممثل6 مى‏گرداند كه منظور نظر7 او باشد، و گناه را بر او گران و دشوار مى‏گرداند. و اگر سعادت بنده را نخواهد و او شقى باشد گناه او را از خاطر او فراموش مى‏سازد. اى ابوذر نظر مكن به كوچكى و خرد بودن گناه، وليكن نظر كن به بزرگوارى و عظمت خداوندى كه معصيت او كرده‏اى. اى ابوذر نفس مؤمن اضطرابش از گناهان بيشتر است از اضطراب گنجشكى كه در دام افتاده باشد. اى ابوذر هركه گفتارش با كردارش موافق بوده باشد، پس او بهره خود را از سعادت يافته است. و اگرنه چنين باشد، كه قولش نيكو و كردارش بد باشد، در قيامت خود راسرزنش و ملامت خواهد كرد. اى ابوذر بسيار است كه كسى از روزى خود محروم مى‏گردد به سبب گناهى كه از او صادر مى‏شود. بدان كه تقوا درجه‏اى رفيع است از درجات مقربان. و بعد از اين مجملى از احوال متقيان ان‏شاءالله مذكور خواهد شد. و مجالست و همنشينى علماى ربانى كه به شرايط علم عمل كرده باشند و به آثار آنچه دانسته‏اند متصف شده باشند8، موجب سعادت دنيا و آخرت است. چنانچه از حضرت امام موسى صلوات‏الله عليه منقول است كه: با عالم گفت‏وگو كردن و صحبت داشتن بر روى مزبله‏ها بهتر است از سخن گفتن و مصاحبت كردن با جاهل بر روى فرشها و تكيه‏گاههاى زيبا. و به سند معتبر منقول است از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله كه: حواريان9 به حضرت عيسى گفتند كه: با چه جماعت همنشينى كنيم؟ فرمود كه: با كسى بنشينيد كه خدا را به ياد شما آورد ديدن او، و علم شما را بيفزايد سخن گفتن او، و ديدن عمل او شما را به آخرت راغب10 گرداند. و منقول است كه: لقمان به فرزند خود گفت كه: به ديده بصيرت نظر كن و از روى بينايى مجالس را براى خود اختيار كن. پس اگر بينى جماعتى را كه خدا را ياد مى‏كنند با ايشان بنشين. پس اگر تو عالم باشى علم براى تو نفع خواهد كرد در اين مجلس، و اگر جاهل باشى آن جماعت تو را تعليم خواهند كرد. و گاه باشد كه رحمتى از خدا بر ايشان نازل گردد و تو را با ايشان فراگيرد. و اگر جماعتى را بينى كه در ياد خدا نيستند با ايشان منشين، كه اگر عالم باشى چون با ايشان نشينى علم تو به تو نفع نمى‏دهد، و اگر جاهل باشى جهل تو را زياده مى‏گردانند. و شايد كه عقوبتى بر ايشان نازل گردد و تو را فراگيرد. و بدان كه مفاسد گناهان هرچند صغيره باشند عظيم است و موجب جرئت شيطان و سلب توفيق خداوند عالميان مى‏گردد و باعث قساوت قلب و سياهى دل و دورى از رحمت الهى مى‏شود. بلكه مكروهات را سهل نمى‏بايد شمرد، كه ارتكاب مكروهات موجب دخول در محرمات و گناهان صغيره مى‏شود، و بر گناهان صغيره كه مُصِر11 شدند و از آنها توبه نكردند خود كبيره مى‏شوند. زيرا كه اصرار بر صغيره كبيره است و باعث جرئت بر گناهان كبيره نيز مى‏گردند. و ارتكاب كباير آدمى را به كفر و شرك مى‏رساند نعوذبالله منه12. پس بايد كه گناهان را خرد نشمارند و نظر به عظمت پروردگار كنند كه معصيت عظيم سهل13 نمى‏باشد. چنانچه حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه فرمود كه: صغير و خرد نمى‏باشد چيزى كه در روز قيامت نفع دهد، و صغير نمى‏باشد چيزى كه در روز قيامت ضرر كند. و از حضرت امام رضا عليه‏السلام منقول است كه: گناهان صغيره راههايند به گناهان كبيره. و كسى كه در اندك از خدا نترسد در بسيار هم نمى‏ترسد. و اگر خدا مردم را به بهشت و دوزخ نمى‏ترسانيد واجب بود بر مردم كه او را اطاعت كنند و معصيت او نكنند براى تفضلهايى14 كه به ايشان فرموده و احسانهايى كه نسبت به ايشان كرده و نعمتهايى كه بدون استحقاق بر ايشان فرستاده. و حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله فرمود كه: حقير مشماريد چيزى از بدن را هرچند خُرد نمايد در نظر شما، و اعمال خير خود را بسيار مدانيد هرچند بسيار نمايد در نظر شما. به درستى كه كبيره باقى نماند با استغفار، و صغيره صغير نيست با اصرار.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:23:00 ق.ظ ]




مراقب نفست باش!

ای عزیز! در کارهای خود دقیق شو و از نفس خود در هر عملی حساب بکش و او را در برابر هر پیشامدی، استنطاق کن که اِقدامش در خیرات و در امور شریفه برای چیست؟ دردش چیست که می خواهد از مسائل نماز شب سؤال کند؟ یا اذکار آن را تحویل بدهد؟ می خواهد برای خدا مسأله بفهمد یا بگوید؟ یا می خواهد خود را از اهل آن قلمداد کند؟ چرا سفر زیارتی که رفته، با هر وسیله ای است به مردم می فهماند؟ حتی عددش را. چرا صدقاتی را که در خفا می دهد، راضی نمی شود که کسی از او مطلع نشود؟ با هر راهی شده، سخنی از آن به میان آورده، به مردم ارائه می دهد؟ اگر برای خداست و می خواهد که مردم دیگر به او تأسی کنند و مشمول «الدالّ علی الخیر کفاعله»1 گردد، اظهارش خوب است. شکر خدا کند به این ضمیر صاف و قلب پاک؛ ولی ملتفت باشد که در مناظره با نفس، گول شیطنت او را نخورده باشد و عمل ریایی را با صورت مقدسی به خوردش ندهد و اگر برای خدا نیست، ترک آن اظهار کند که این «سمعه» است و از شجرة ملعونه ریا است و عمل او را خداوند منان قبول نمی فرماید و امر می فرماید در سجین قرار دهند. باید به خدای تعالی از شر مکاید2 نفس پناه ببریم که مکاید آن خیلی دقیق است.

اگر ما بندة مخلص خداییم، چرا شیطان در ما اینقدر تصرف دارد؟ با آنکه او با خدای خود عهد کرده است که به «عباد لله المخلَصین» کار نداشته باشد و دست به ساحت قدس آنها دراز نکند. به قول شیخ بزرگوار ما شیطان، سگ درگاه خدا است. اگر کسی با خدا آشنا باشد، به او عوعو نمی کند و او را اذیت نمی کند. سگ در خانه، آشنایان صاحب خانه را دنبال نمی کند. شیطان نمی گذارد کسی که آشنایی به صاحب خانه ندارد، وارد خانه شود. پس اگر دیدی شیطان با تو سر و کار دارد، بدان کارهایت از روی اخلاص نیست و برای حق تعالی نیست. اگر شما مخلصید، چرا چشمه های حکمت از قلب شما به زبان، جاری نشد؟ با اینکه چهل سال است به خیال خود قربة الی الله عمل می کنید، با این که در حدیث وارد است که کسی که برای خدا، چهل صباح اخلاص ورزد، چشمه های حکمت از قلبش به زبانش جاری گردد.3 پس بدان اعمال ما برای خدا نیست و خودمان هم ملتفت نیستیم و درد بی درمان همین جا است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:22:00 ق.ظ ]




انسان بعد از مرگ کجا میرود آیا روح انسان بعد مرگ با ما ارتباط دارد؟

 

روح پس از آن كه به وسیله فرشته مرگ قبض شد، در جهان دیگری به نام برزخ قرار می‌گیرد و ارتباط او با دنیا قطع می‌گردد؛ البته رابطه روح با افرادی كه در دنیا هستند، امری محال و غیرممكن نیست‌، امّا چنین نیست كه روح هر فردی بتواند با هر كسی كه بخواهد رابطه برقرار كند، چنان كه انسان‌های زنده هم نمی‌توانند با ارواح مردگان تماس بگیرند.

آن چه مسلّم است این كه ارتباط باارواح در عالم بیداری و خواب‌، برای برخی اتفاق افتاده كه به دو مورد اشاره می‌شود:

الف ـ پیامبر اكرم به سلمان فارسی فرمود: هنگامی كه مرگت نزدیك شود، مرده‌ای با تو سخن می‌گوید در مرضی كه سلمان‌(رض‌) در آن از دنیا رفت‌، دستور داد او را به قبرستان ببرند؛ با صدای بلند بر مردگان سلام كرد و گفت‌: من سلمان فارسی هستم‌، دوست دارم یكی از شما با من سخن بگوید؛ روح مرده‌ای پاسخ او را داده گفت‌: هر چه می‌خواهی بپرس‌، سلمان پرسید:
آیا اهل بهشتی یا دوزخ‌، گفت‌: بهشتی هستم‌، هم چنین او درباره چگونگی مرگش و اوضاع و احوال پس از مرگ‌، پرسش‌هایی نمود و پاسخ شنید، سپس فرمود او را به منزل بردند، شهادتین بر زبان جاری كردو جان به جان آفرین تسلیم نمود.[۱]

ب ـ در یكی از شهرهای ایران مرد مؤمن و پرهیزكاری از دنیا می‌رود، مدّتی پس ازمرگ به خواب پسرش می‌آید و می‌گوید: پانصد تومان به فلان فرد بدهی دارم‌، قرض مرا پرداخت كنید تا مشكل من برطرف گردد، پسر به این گفته اعتنا نمی‌كند، پس از مدّتی دوباره پدرش را در خواب می‌بیند و پدر همان تقاضا را تكرار می‌كند. پسر می‌گوید: شما نشانه‌ای بدهید كه یقین كنم بدهكارید، می‌گوید: به یاد داری روزی انگشتر من گم شد، هر چه جست و جو كردیم پیدا نشد؛ همان روز بر اثر باران فراوان‌، دیوار اطاقك روی چاه منزل خراب شده بود و دو نفری آن را تعمیر كردیم‌، انگشتر در لابه‌لای گِل‌ها در فلان گوشة دیوار است‌، پسر تا از خواب بیدار شد، آن محل را با تیشه‌ای تراشید و انگشتر را یافت‌، سپس پانصد تومان را به طلب‌كار پرداخت نمود.[۲]

بنابراین‌، رابطة روح مرده یا افراد دیگر، در مواردی امكان‌پذیر است‌، لكن چنین نیست كه در هر شرایطی این امر تحقق پیدا كند؛ البته از روایات استفاده می‌شود كه روح مرده در بعضی اوقات‌، به ویژه در شب و روزهایی كه انتظار مردگان برای احسان و نیكی به آن‌ها بیش‌تر است‌، مانند شب‌های جمعه و قدر، به خانوادة خود سركشی كرده التماس می‌كند كه به یاد من باشید و به من كمك كنید؛ با سیر كردن گرسنه‌ای و یا پوشاندن برهنه‌ای‌، مرا یاری كنید، لیكن چنین نیست كه بستگان وی ندای او رابشنوند، و این هشداری است كه باید به یاد مردگان بود و با انجام كارهای نیك به نیّت آن‌ها، كمی از مشكلات آن‌ها در جهان برزخ را كاهش داد.

در مورد دیدار روح مرده از بستگان خود، روایات فراوان رسیده كه دو نمونه از آن‌ها در این جا بیان می‌شود: ۱. اسحاق بن عمّار می‌گوید: از موسی بن جعفر(ع)پرسیدم‌: آیا روح مؤمن كه مرده‌، به زیارت خانواده خود می‌آید، فرمود: آری‌، عرض كردم‌: در چه مدت و زمان‌، فرمود: به مقدار رتبه و فضیلتی كه مؤمن دارد، بعضی از آن‌ها هر روز به كسان خود سر می‌زنند، بعضی دو روز یك بار، برخی در سه روز یك مرتبه و كم‌ترین فرد مؤمن از نظر منزلت‌، در هر جمعه به بستگان و خانواده خود سركشی می‌كند، اسحاق می‌پرسد در چه ساعتی‌؟ حضرت فرمود: هنگام زوال خورشید، روح مؤمن وقتی می‌بیند بستگان او در طاعت وبندگی خدا مشغول هستند، مسرور و شادمان می‌شود.[۳] در روایت دیگر امام صادق(ع) می‌فرماید: هیچ فرد مؤمن و كافری نیست‌، مگر این كه هنگام زوال شمس‌، به خانه خود می‌آید، هنگامی كه خانواده و بستگان خود را مشغول به عمل صالح می‌بیند، مسرور می‌شود و حمد و ثنای الهی به جای می‌آورد، ولی كافر اگر خانواده خود را مشغول به كار خیر ببیند، باعث حسرت و حُزن او می‌شود، زیرا خود او به واسطه ترك اعمال خیر، گرفتار عذاب شده‌.[۴]

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:07:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم