نرجس
 
   



خدا در قیامت به این افراد رحم می ‌کند!

 

به هم دیگر رحم كنید تا خداى متعال به شما رحم كند

 

خداوند مهربان در آیات متعدد در سوره هاى قرآن خویشتن را با صفت رحم و شفقت و مهربانى یاد کرده و خود را به بندگانش با این اوصاف جمیله معرفى نموده است. (المعجم المفهرس ماده رحم از باب نمونه: سوره اعراف (7)، آیه 156 و آیه 151 و سوره یوسف (12)، آیه 64 و آیه 92)


و هنگامى که مسلمانان حقیقى و پیروان واقعى آئین مقدس اسلام را در کتاب آسمانى خود توصیف و تمجید مى کند، درباره آن مى فرماید: مومنین به همدیگر رئوف (فتح (48)، آیه 29، و سوره حدید (57)، آیه 27 و بلد (90)، آیه 17) و مهربان و به یکدیگر دلسوز و غمخوار هستند .

مرحوم علامه مجلسى(ره) در کتاب بحارالانوار بابى راجع به این موضوع و مطلبی به نام “التراحم و التعاطف و التودد” منعقد نموده است.(بحار، ج 74، ص 390)


خود را بنده خدا بدانیم
به هم رحم كنید تا خداى متعال به شما رحم كند. كسانى كه دستشان باز است، دست تعدّى به سمت منافع و مصالح دیگران دراز نكنند. كسانى كه زرنگى و هوش و امكانات و قدرت و مسئولیت و توانایی هاى گوناگون فردى و اجتماعى دارند، از این توانایی ها در راه تعدّى به دیگران استفاده نكنند.

خود را بنده خدا بدانیم؛ در مقابل بقیه بندگان خدا، خود را موظّف به همراهى، احسان، نیكى و رعایت انصاف بدانیم؛ آن‏ گاه باران رحمت و

فضل خدا بر سر ما خواهد بارید؛ ما را شستشو خواهد داد و بركات خود را بر ما نازل خواهد كرد.

البته این وظیفه همه است؛ ولى كسانى كه در جامعه تمكّن و قدرت و مقام و ثروت و نفوذ كلمه‏اى در میان مردم دارند، بیش از دیگران در مقابل این بار سنگین - بار خودسازى و محدود كردن قواى خود از تجاوز به دیگران - مسئولند.(بیانات آیت الله خامنه ای)

 

موفقیت در پرتو دلسوزی
ما اگر صفحات تاریخ پیشینیان و گذشتگان را ورق بزنیم و حالات آنان را تجزیه و تحلیل نموده و کاملا بررسى کنیم ، خواهیم دید که اکثریت موفقیت و کامیابى آنان در پیشرفت اهداف مقدسه و عامل نفوذ افکار پاک تربیتى آن بزرگواران در روحیه مردم جهان از همین راه بوده است و به وسیله شفقت و مهربانى، پله هاى تعالى و ترقى را پیموده اند و به درجه نهائى رسیده اند.


چنانچه از فضیل بن عثمان منقول است که گفت: از حضرت صادق (علیه السلام ) شنیدم فرمود: هر که واجد نرم خوئى و ملایمت بوده و با مردم خوش رفتارى نماید، هر هدفى که داشته باشد، مى تواند فراهم کرده و به دست آورد. کافى، ج 2، ص 120)

چنانچه خداوند متعال درباره خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله) مى فرماید: اگر تندخوى و بى رحم و سنگدل بودى، از اطراف و پیرامونت متفرق و پراکنده مى شدند. (آل عمران (3)، آیه 159)

علامت تقوا
صفت مزبور را رهبران دینى نشانه تقوا و پرهیزگارى معرفى نموده اند چنانچه حضرت باقر (علیه السلام ) از پدر بزرگوارش امیرالمومنین على (علیه السلام ) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: براى متقین و پرهیزگاران و دینداران علائم و آثارى است که به وسیله آنها معلوم و شناخته مى شوند. و حضرت پس از شمردن چند نشانه یکى را هم دلسوزى و غمخوارى ضعفا و ناتوانان و بیچارگان نام برد. (بحار، ج 70، ص 282، حدیث 2) 

 

خداوند از میان بندگانش به رحم کنندگان رحم می کند

 

 اعمال سنگدلان توقیف مى شود
از بعضى اخبار معلوم مى شود کسانى که با مخلوقات و بندگان خدا رئوف و مهربان نیستند و در مواقع گرفتارى و مصائب از وضع رقت بار و اسف انگیز آنان ناراحت نمى شوند و به داد و فریادشان نمى رسند، خداوند عبادات و اعمالشان را قبول ننموده و نمى پذیرد و به فرشتگان و حافظین اعمال دستور مى دهد که اعمالشان را به طرف خودشان برگردانید.


چنانچه در خبر معاذ از پیامبر خدا به این مطلب تصریح شده است و در آخر آن خبر است که: فرشتگان و حافظین اعمال کارهاى نیک و شایسته انسان را با طمطراق و شأن و شوکت مخصوص به آسمان ششم مى رسانند و دربان و نگهبان آسمان مزبور دستور مى دهد توقف کنید زیرا من مأمور رحمت و شفقتم . پس از رسیدگى و ارزیابى، امر مى کند آن را به صورت صاحبش بزنید تا چشمانش کور و نابینا گردد زیرا صاحب آن رحم ندارد و اگر بنده و عبد پروردگار به چیز دنیوى و یا اخروى دچار و گرفتار مى گشت دلش براى او نسوخته بلکه او را سرزنش و مسخره مى کرد و من موظف و مکلفم که نگذارم عمل او از من بالاتر برود. (انوار نعمانیه ، ج 2، ص 210 و بحار، ج 70، ص 247، حدیث 20)


و از این جهت است که نرم خویى و خوش رفتارى را بهترین و با فضیلت ترین اعمال و کردار بشر معرفى نموده اند و سخت گیرى و درشتى و تندخویى را معادل شرک و کفر ذکر کرده اند.


خدا در قیامت به این افراد رحم می ‌کند
از پیامبر خدا (صلی الله و علیه وآله) نقل شده که فرمودند: “هر کس به مسلمانان رحم نکند، خداوند به وی رحم نمی کند.” (نهج الفصاحه، ص745 ، ح2885 )


همان حضرت (صلی الله و علیه وآله) فرمودند: “جز این نیست خداوند از میان بندگانش به رحم کنندگان رحم می کند.” (همان)


از پیامبر خدا (صلی الله و علیه وآله) نقل شده که فرمودند: “مَثل مومنین در رحم آوردن به یکدیگر و دوستی کردن و پیوستن به همدیگر مانند یک جسدند چون عضوی از آن به درد آید سایر اعضاء در بیدار ماندن و تب داری با آن همدردی می کنند.” (نهج الفصاحه، ص745)

از امیرالمومنین (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: “رساترین چیزی که رحمت حق به وسیله آن کشیده می شود آن است که برای همه مردم مهربانی را در دل داشته باشی.” (سفینه البحار)


و در بعضی از روایات امیرالمومنین (علیه السلام) از پیامبر خدا (صلی الله و علیه وآله) نقل کرده اند که آن بزرگوار فرمودند: “خداوند به مخلوقات و بندگان خویش شفیق و مهربان است و کسانی که دلشان برای آنان می سوزد مورد توجه خدا قرار گرفته و ایشان را دوست می دارد.” (بحار الانوار)

در آثار رحم کردن در اخبار و روایات وارد شده است: “به آنکه نرم خوئی و خوش رفتاری با بندگان خدا داده شده است، خیر و سعادت و خوشبختی هر دو جهان به او عطا شده است و هر که از این خوی نیکو و خصلت پسندیده محروم شده از خیر نیکبختی هر دو گیتی بی نصیب و بی بهره گردیده است.” (همان)

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1397-03-05] [ 09:15:00 ق.ظ ]




چرا جهنم ابدی است؟

 

کسانی که در ارتباط با برزخ هستند اشراف کلی دارند

 

ارتباط عالم برزخ با دنیا

 کسانی که در ارتباط با این عالم هستند اشراف کلی دارند. اگر مومن باشند همه خوبی های اهلشان را مشاهده می کنند و لذت می برند. اگر کافر باشند برعکس خوبی ها را اجازه نمی دهند مشاهده بکنند و فقط بدی ها را می بینند.

افرادی که می میرند بر اساس قرآن و روایات معصومین (علیهم السلام) به عالم برزخ منتقل می شوند. اما سوالات فراوانی در زمینه برزخ مطرح است از جمله: رابطه این اشخاص که در برزخ هستند با دنیا و اهل دنیا چگونه است؟ آیا این رابطه قطع شده وهیچ اطلاعی از همدیگر ندارند وانتظاری هم از اشخاص دنیایی ندارند یا اگر ارتباط دارند کیفیت این ارتباط

به چه شکل است؟ آیا پرونده اعمال بسته شده یا نه فرصت تغییر در این پرونده وجود دارد؟ از طرفی وظیفه ما نسبت به افرادی که در برزخ هستند وهمچنین نسبت به برزخ خودمان چیست؟

زندگی در برزخ
کسانی که در ارتباط با برزخ هستند اشراف کلی دارند. اگر مومن باشند همه خوبی های اهلشان را مشاهده می کنند و لذت می برند. اگر کافر باشند برعکس خوبی ها را اجازه نمی دهند مشاهده بکنند و فقط بدی ها را می بینند. اینکه گفته می شود می توانند به دیدن اهل دنیا بیایند فقط بر حسب مقام و مرتبه شان در آن عالم است.


اختیار و آزادی به این شکل  که در دنیا هست در عالم برزخ  وجود ندارد بلکه تحت مقررات همان عالم است. بنابراین بعضی افراد ممکن است هفته ای یک بار، بعضی دیگر  ماهی یک بار، بعضی ها سالی یکبار اجازه داشته باشند به دیدن خانواده خود بیایند. به هر حال این امکان برایشان هست که بتواند بیایند و بر خانواده، اهل  یا دوستانشان آ گاهی  پیدا بکنند.


امکان ارتباط از هر دو طرف یعنی هم دنیا و هم برزخ وجود دارد. یعنی انسان اگر تزکیه نفس و تهذیب نفس کرده باشد می تواند به طور ارادی با افراد در عالم برزخ ارتباط داشته باشد. البته از این مسئله خیلی سوء استفاده می شود.

 

متأسفانه برخی افراد ادعاهایی می کنند که این ادعاها دروغ است و بیش از نود درصد کسانی که ادعای ارتباط با ارواح و احضار ارواح و مسائلی از این قبیل می کنند دروغ می گویند. اگر چه هم عقلاً ، هم وجداناً و هم نقلاً امکانش وجود دارد.


امکان ارتباط بین این عالم و انسان ها با عالم برزخ و ارواح که همان وجودهای برزخی  هستند را هم علم و تجربه تا حدی پذیرفته و هم در شرع و آیات و روایات به این موضوع اشاره شده. اما در این زمینه نباید حرف هر مدعی را پذیرفت.


ارواح اجازه دارند گاهگاهی با دنیا ارتباط برقرار بکنند یا در عالم رویا و یا در عالم بیداری و از این طرف برای اهل دنیا هم امکان ارتباط هست مشروط بر اینکه تهذیب نفس و تزکیه شده باشد و روح قدرت ورود به  برزخ را داشته وانسان چشم برزخی و گوش برزخی پیدا کرده باشد.


البته همه انسان ها وجود برزخی دارند و همین الان در باطن وجود هر یک از ما وجود برزخ موجود است.همان وجودی که در عالم رویا تحقق و تجلی پیدا می کند، آن وجود، وجود برزخی انسان است. منتها آن برزخ، متصل است. زیرا انسان بطور کامل از عالم دنیا منفصل نشده اگرچه مرتبه ای از مراتب وجود برزخ در وجود اوهست. در حالی که  بحث در باره عالم برزخ، برزخ منفصل است. زیرا انسان از مراتب چهارگانه هستی سه مرتبه را حائز است:

1 - وجود مادی که عالم ناسوتی است.
2 - وجود ملکوتی یا وجود برزخ که همان عالم ملکوت انسان است.
3 - وجود جبروتی یا وجود تجرد محض که عالم عقل و روح است.

بنابراین انسان هر سه مرتبه را دارد که این مراتب در عالم رویا تجلی پیدا می کنند .وقتی انسان در حال خواب رویایی را می بیند در واقع با وجود برزخ خود ادراک دارد.


اما اآیا آنها می توانند در سرنوشت ما تأثیر بگذارند؟ بله، مخصوصاً آنهایی که ذوی الحقوق ما هستند. ای بسا پدر و مادری که در عالم برزخ دعا می کنند و خدا دعا یشان را در حق فرزندشان مستجاب می کند. لذا در روایات داریم که یکی از جاهایی که انسان خوب است دعا بکند کنار قبر پدر و مادر است.

 وظیفه ما
اما وظیفه ما چیست و باید چکار بکنیم؟ آنچه که مسلم است تکلیف ما این است که مشکلات آنها را در آن عالم حل بکنیم. آنها در عالم برزخ گرفتاری های فراوانی دارند. اگر حق الناسی برگردنشان هست باید رفع بکنیم. اگر حق الله بر گردنشان هست یا عباداتشان را انجام ندادند اما انجام بدهیم، برای آنها استغفار کنیم، قرآن بخوانیم، خیرات بدهیم و کارهایی از این قبیل که شدیداً نیاز دارند. این کارها به نفع ما نیز هست.


خیرات رساندن به مردگان ، هم به نفع آنهاست هم به نفع ما. بنابراین ما تکلیف داریم که آنها را کمک کنیم، مشکلاتشان را حل کنیم. اما در مشکلات واجبات در اولویت هستند . واجبات ممکن است حق الناس یا حق الله باشد. در مرحله بعد باید به مستحبات بپردازیم.


پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در شب معراج باطن انسان ها را دید و برزخ انسان ها یعنی ملکوت انسان ها، ملکوت افعال و اعمال را گاهی را به دیگران نشان می دادند. اهل بیت(علیهم السلام ) بهشت و جهنم برزخ را به دیگران نشان می دادند. کسانی هستند که به سادگی می توانند در همین بیداری با ارواح در عالم برزخ، در ارتباط باشند. یعنی به قبرستان می روند، صحبت می کنند، حرف می زنند  خبر می گیرند و خبر می دهند.


روایات هم تأیید می کند که ائمه(علیهم السلام) سر قبر صحبت می کردند و این صحبت ها گاهی مفصل و گاهی خلاصه بوده.

امام علی(علیه السلام) وقتی که از جنگ صفین برمی گشتند قبل از اینکه وارد کوفه بشوند در قبرستان شروع کردند با اهل مزار سخن گفتن. این حادثه قبلاً هم اتفاق افتاده بود. در جنگ نهروان حضرت دستور داد ذوالحدیثه و دیگرانی که کشته شده بودند را نشاندند بعد به آنها گفت ما آنچه که پروردگار به ما وعده داده بود به حق یافتیم. آیا شما هم وعده عذاب الهی را درک کردید؟


شبیه این را پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)  در جنگ بدر انجام داد. وقتی کشته های بدر را درچاه ریختند ، رفتند سر چاه و آنها را به اسم یکی یکی صدا زدند  فلانی، فلانی، …  وعده الهی را ما تحقق یافته دیدیم آیا شما هم عذاب های الهی را تحقق یافته دیدید؟ وقتی سوال کردند یا رسول الله اینها که مرده اند، نمی فهمند، فرمود: شماها از آنها شنواتر نیستید. یعنی سخن گفتن و ارتباط با آنها ممکن است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:13:00 ق.ظ ]




پنج خصوصیت یک فرد موفق

 

۱ـ خود آگاهی مثبت یا خودشناسی :
افراد موفق كسانی هستند كه از یك خودآگاهی واقعی برخوردارند . افراد موفق مایل اند از نیروی بالقوهٔ خود در عرصه پیكار زندگی اطلاع حاصل كنند و آن را زیركانه به كار برند . افراد موفق امین و درستكارند . افراد موفق افرادی هستند حساس و با عاطفه و با اطرافیان سازگارند آنها در برابر پیش آمدهای ناگوار نیازی به دارو های آرام بخش ندارند آنها خود را به خوبی با مسائل و مشكلات زندگی تطبیق می دهند .
افراد موفق افرادی هستند و طرق مختلفی را برای حل مسائل در نظر می گیرند و مناسب ترین آنها را انتخاب می كنند . افراد موفق یك خصوصیت استوار روحی و فكر را در خود رشد می دهند به عنوان مثال وقتی می گوییم فلان شخص فردی محكم است به این معنی است كه شكست ها و بدآوردن ها در این افراد ایجاد سستی و ناراحتی روحی و روانی نمی كند و از آن هدفی كه دارند دور نمی شوند . افراد موفق خود را می شناسد و می دانند كه هستند ، چه عقیده دارند و چه نقشی در زندگی ایفا می كنند و استعداد آنها چه قدر است .
البته : ما نیز می توانیم یك شخص موفق شویم در صورتی كه چشمان خود را به امكانات و راه كارهای موجود ، كه در دسترس ما است ، باز كنیم .
ما باید : وضع و نحوهٔ زندگی كنونی خود را تغییر دهیم و به نیروی كم نظیر باطنی خود متكی باشیم .
ما باید : بیاموزیم كه چگونه بر فشارهای روحی مسلط شویم و هر قدر كه می توانیم خود را درجهت مثبت سوق دهیم و تاثیرات منفی را از پیش برداریم .
یك تمرین برای خود شناسی ( راهی برای اصلاح خصوصیات بد و تقویت خصوصیات خوب ) :
لیستی از من هستم ها درست كنید كه دارای دو ستون باشد در بالای یك ستون نوشته شود صفات خوب و بالای ستون دیگر صفاتی كه نیاز به اصلاح دارند نوشته شود .
در هریك از ستون ها ده عدد از خصوصیات مورد نظر را با واقع بینی كامل بنویسید .
در مرحله اول سه صفتی را كه نیاز به اصلاح دارند و در نظر گرفته و برای اصلاح آنها اقدام كنید ( از افراد موفق در آن مورد می توان استفاده كرد ) و بقیهٔ خصوصیاتی را كه باید اصلاح شوند موقتاً فراموش كنید و با ده عدد از صفات برجسته خود را كه در ستون نام برده اید در نظر گرفته و با آنها زندگی كنید این صفات شما را به سوی هدفی كه می خواهید بروید خواهد رسانید .
۲ـ عزت نفس :
« من خودم را دوست دارم و به آنچه كه از پدر و مادرم به من رسیده و در سرشت من به ودیعه گذارده شده ارج می نهم . من از وجود خودم خوشحالم و ترجیح می دهم خودم باشم نه فردی دیگر . »
گفته های بالا نظر یك فرد موفق است . این گفته ها كلید اتكا به نفس در شخص می باشد .
اما : برای دستیابی به یك عزت نفس صحیح باید به موفقیت های گذشته خود در زندگی تمركز كرد و شكست ها و نقاط منفی خود را فقط به عنوان تصحیح كننده ای برای راهنمائی به سوی هدف هائی كه داریم به حساب آوریم . برای تقویت عزت نفس باید تصمیم هائی كه می گیریم بر مبنای عقل و منطق باشد نه صرفاً احساسات .
مؤثرترین راه برای تقویت حس عزت نفس گفتگو و تلقین به خود است باید افكار مثبت خود را در مورد تصویری كه از خود در آینده در ذهن می پرورانیم و كارهائیكه برای نیل به هدف انجام می دهیم تقویت نمائیم .
یك شخص موفق :
توجه عمیقی به لیاقت و ارزش ذاتی خود دارد و از ترس و اضطراب كه بین افراد عمومیت دارد واقفند ولی هیچ گاه تسلیم آن نمی شود و پیوسته باخود نجوا می كنند كه: « من از عهده انجام كارهایم به خوبی بر می آیم » .
همه ما این واقعیت را درك می كنیم كه ما هیچكدام با وضع فیزیكی و روحی مساوی به دنیا نیامده ایم ولی با این حقوق مساوی به دنیا آمده ایم كه احساس داشته باشیم ، لذت ببریم ، شاد باشیم و خود را مستحق احراز بالاترین مقام ها بدانیم .
ما می توانیم از همین امروز از عزت نفس بیشتری برخوردار باشیم به شرط اینكه :
۱ـ همیشه در زندگی آراسته باشیم .
۲ـ در هر مكالمه تلفنی یا اولین ملاقات ابتدا نام خود را بر زبان آورده و خود را معرفی كنید . با ارج نهادن به نام خود ، عادت می كنید برای خود ارزش قائل شوید .
۳ـ فهرستی از خصائل خوبی كه برای عزت نفس در خود سراغ دارید تهیه كنید و روی كاغذ بنویسید .
۴ـ هنگامی كه فردی از شما تقدیر می كند با كلمه ای ساده و مؤدبانه « متشكرم » جواب دهید .
۵ـ هنگام شركت در سخنرانی و كنفرانس ها در جلوترین صف بنشینید و در صورت امكان بحث كوچكی در جلسه داشته باشید .
۶ـ افراشته و مقتدرانه با حالت آرام و گام های تند راه بروید ، ثابت شده افرادیكه چنین راه می روند به خود اعتماد دارند .
۷ـ خود را با دیگران مقایسه نكنید .
۸ـ با زبان مثبت و دلگرم كننده صحبت كنید .
۹ـ به هر زبان كه صحبت كنید لبخندی بر لبان داشته باشید .
۳- كنترل خود و قبول مسئولیت:
افراد موفق در زندگی مسئولیت كارهائی را كه انجام می دهند گردن می گیرند . افراد موفق بر این باورند كه خود آنها قادر به كنترل و جلوگیری از خیلی از حوادث زندگی بوده و می باشد ما هم از همین امروز برای تقویت حس قبول مسئولیت و كنترل خود وارد عمل می شویم به شرط اینكه :
۱ـ آشكارا و شرافتمندانه مسئولیت وضع كنونی خود را به گردن گیریم .
۲ـ اراده داشته باشیم و به جای جمله من باید ، بگویید من تصمیم دارم و به جای جمله من بیم دارم ، بگویید من خوش دارم این كار را انجام دهم .
۳ـ همه روزه در هر كاری این شعار مثبت را با خود داشته باشیم :
« پاداش هایی كه من در زندگی دریافت می كنم دلیل خدماتی است كه انجام می دهم »
۴ـ یك برنامه زمانی منظم ، هر هفته برای نامه ها و تلفن های در خواست كار در نظر بگیرید .
۵ـ « كار امروز را به فردا واگذار نكنید » این روش را شعار همیشگی زندگی خود قرار دهید .
۶ـ بنشینید ، و وضع و عادات واقعی و روش زندگی خود را آنچه كه هست روی كاغذ بیاورید .
۷ـ حداكثر تلاش خود را وقف كار شركت ، كارهای جاری و خدمت به دیگران نمائید .
۸ـ دانش و هنر خود را توسعه دهید .
۹ـ لحظه بیداری خود را نیم ساعت جلو بكشید و این نیم ساعت را به این سؤال پاسخ دهید كه چگونه وقت خودم را امروز صرف كارهای مهم خود تقسیم نمائیم .
۴ـ خود انتظاری مثبت ( انتظار پیش آمدهای خوب برای خود )
ما معمولاً آنچه را كه انتظار داریم به دست می آوریم . بهترین نشانه بارز و چشم گیر یك فرد موفق خود انتظاری مثبت او است كه در وی ایجاد یك خوش بینی كامل را می كند افراد موفق تردید به خود راه نمی دهند همچنین افراد موفق می دانند كه بد شانسی با تفكرات منفی شخس به وجود می آید . خوش بینی در كار و انتظار مثبت موجب چرخش زندگی به سوی بالا و جلب بهترین شانس ها می گردد .
ترس ها و نگرانی های ما منجر به ایجاد اضطراب می شود كه بی اندازه پریشان كننده است بر عكس با انتظار داشتن بهترین ها در زندگی ، شما خود را از لحاظ فكری و فیزیكی آماده قبول موفقیت می نمائید . پس از همین امروز برای خود انتظاری مثبت بیشتری وارد عمل شویم . به شرط اینكه :
۱ـ از صبحگاه تا شام با خود از مسائل و مطالب مثبت صحبت كنید برای مثال : « امروز هم یك روز خوب دیگری برای من است » .
۲ـ در بین تمام مناسبات و روابط شخصی خود ، مطلب جالبی كه موجب عبرت شما شده در نظر بگیرید و به تجربه ای كه كسب نموده اید اهمیت بگذارید .
۳ـ به مشكلات به عنوان فرصتی برای كسب تجربه نگاه كنید . لیستی از مشكلاتی كه مانع انجام كار شما شده است تهیه كنید و یك و یا دو جمله درباره هر كدام شرح دهید .
دوباره برگردید و دوباره دوباره آنها را شرح دهید ولی این دفعه از یك زاویه دیگر !! و به مشكلات به صورت موقعیت و فرصتی كه برای بكار گرفتن خلاقیت و مهارت شما دست داده به آنها نگاه كنید .
۴ـ سعی كنید همیشه سازنده و سودمند باشید و هنگامی كه فشار عصبی و اضطراب به شما روی می كند شروع به تنفس عمیق و آرام كنید . برای پائین آوردن تن صدا و آهنگ آن به صندلی تكیه كرده و عضلات خود را ریلكس و آرام كنید و به ملایمت به مسائل جواب كفته و راه حل سنجیده پیشنهاد نمائید .
۵ـ به سلامت خودتان توجه كامل داشته باشید . ناراحتی هائی كه قابل معالجه است رفع كنید و از آنچه كه به سلامت شما لطمه می زند و قابل احتراز است دوری كنید و از استراحت كردن لذت ببرید .
۶ـمكالمات روزمره شما نشان دهندهٔ هیجانات درونی و سلامت شما است . پس همیشه صحبت های دل چسب و تقویت كننده روحیه به خود و دیگران بگویید .
به عنوان مثال همیشه با خود بگوئید : « حس می كنم جوان و قوی هستم »
۷ـ بهترین راه برای اینكه پیوسته خوش بین باشید معاشرت با افراد خوش بین و موفق است .
۸ـ با شادی و خوشحالی از خواب برخیزید ، با موزیك از خواب برخیزید ، در زیر دوش آواز بخوانید ، صبحانه را با فرد خوش بین و با نشاط صرف كنید . بین راه منزل و كار به موزیك شاد گوش كنید . كتاب ها و مقالات آموزنده و الهام بخش را مطالعه كنید .
۵ـ وسعت نظر مثبت یا بلند نظری
یك شخص موفق در گذشته زندگی نمی كند بلكه از تجارب گذشته پند می گیرند و اشتباهات خود را تكرار نمی كنند ولی از خاطرات خوش گذشته لذت می برد . یك شخص موفق زندگی خود را به آینده كه دور از دید و نظر آنها است و قابل رؤیت نیست موكول نمی كند . هدف هائی را برای آینده قابل پیش بینی خود را در نظر می گیرند كه موجب فعالیت روزانه آنها می گردد .
افراد موفق درحال زندگی می كنند . در لحظه ای از زمان كه روی آن كنترل دارند . زندگی می كنند افراد موفق ، پیروزی خود را با محبوب ها و دوستان و اجتماعی كه كدر آن زندگی می كنند تقسیم می نمایند .
افراد موفق مرگ را آخرین مرحله زندگی نمی دانند بلكه مرگ را یك تحول و نقل و انتقال می دانند به این جهت ترسی به خود راه نمی دهند . ما نیز میتوانیم وسعت نظر داشته باشیم ، به شرط اینكه :
۱ـ از خود بپرسیم : من چه شایستگی هایی در خانواده ، بین دوستان ، همكاران ، اجتماع و دنیای خود دارم .
۲ـ از مردم مانند برادران و خواهران خود مراقبت كنیم .
۳ـ برای همسر یا آن كسی را كه دوست دارید ارزش قائل شویم و با جمله « من ترا دوست دارم » او را دلگرم كنیم .
۴ـ از امشب كودك خود را هنگام خواب ببوسیم و به او بگوئید : « من تو را برای همان چه هستی دوست دارم » و فردا مانند اینكه همبازی او هستند با او بازی كنیم .
۵ـ با تلفن یا ملاقات شخصی ، امروز به یكی از والدین یا منسوبان خود بگوئیم آنها برای شما چقدر ارزش دارند .
۶ـ در هفته چند ساعتی با یكی از پیران فامیل ملاقات و گفتگو كرده و به او دلگرمی بدهیم .
۷ـ به اندازه كافی بخوابیم و تغذیه مناسب داشته باشیم و ورزش را فراموش نكنیم .
۸ـ به شخص یا موسسه ای كه نیاز دارد و منبع درآمدی ندارد كمك مالی بكنیم .
۹ـ یك یا دو زبان خارجی بیاموزیم و عادات آن ملت ها را یاد بگیریم .

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:12:00 ق.ظ ]




براي عبور از گردنه صراط چه کنیم؟

 

 پرستاري از بيماران، وسيله‌اي است براي عبور از گردنه صراط

مومن زرنگ و باهوش است. انسان زرنگ از هر موقعيتي بيشترين استفاده را از آنِ خود مي‌نمايد. از تهديدها فرصت مي‌سازد. از ناخوشي‌ها و نامرادي‌ها نه تنها شکايت نمي‌کند بلکه با نگاهي خوشبينانه و دلي دريايي و قلبي شاکر، ضمن طي کردن مسير خروج از مشکلات، بيش از اينکه خارهاي پيشِ پا را ببيند گل‌هاي زيبا و معطر را ديده و تا آنجا که بتواند از آنها  مي‌چيند.

در مسير زندگي، يکي از کارهايي که اجر و پاداش فراواني دارد، خدمت و رسيدگي به بيماران است. چرا که خداوندِ مهربانتر از مادر، به بيماران توجه خاصي داشته و ايام بيماري بندگان مومنش را به صورت ويژه حساب مي‌کند. تحمل درد و بيماري آنان را عبادت به حساب آورده و چندين برابر به آنان پاداش مي‌دهد. امام باقر عليه السلام فرمودند:

تب يک شب با عبادت يک سال و تب و درد يک شب با عبادت شصت سال و در سه شب با عبادت هفتاد سال برابري مي‌کند. [1]

آري بيماري را عبادت و بيماران را عابدان شب زنده دار، محسوب مي‌نمايد. و اينگونه، هر کسي هم که به اين عابدان خدمت کند، در درگاه خداوند متعال عزيز و محترم شمرده شده و مورد عنايات خاص پروردگار عالم قرار مي‌گيرد.

براي خدمت به بيماران نيز، عرصه‌هاي مختلفي وجود دارد که در بين آنها، پرستاري و رسيدگي به بيمار، ارزش و اهميت فراواني دارد.

پرستاري از بيماران آنقدر اهميت دارد که پيامبر خدا صلى‏‌الله ‏عليه‌ و‏آله وسلّم فرمودند :

هر كس يك شبانه روز بيمارى را پرستارى كند ، خداوند ، او را همراه با ابراهيم خليل ، برمى‏ انگيزد و به سان برقى پُر درخشش ، از صراط مى‏گذرد . [2]

آري پرستاري از مريض، وسيله اي مطمئن براي عبور از پل صراط بوده و اينچنين، هرکس که دغدغه عبور از صراط را دارد، مي‌تواند از اين وسيله بهره برده و راه پيش روي خود را هموار نمايد.

با اين بيان، معلوم مي‌شود که سختيهاي پرستاري از بيمار، در مقابل آنچه که انسان به دست مي‌آورد، هيچ و به مثابه کاهي در مقابل کوهي است.

حال که اينگونه است بايد براي اين امر مقدس قدم برداشت و به ياري بيماران شتافت. مخصوصا بيماراني که همراه نداشته و نياز به مراقبت بيشتري دارند.

اکنون که پرستاري از بيماري، وسيله‌اي است براي عبور از گردنه صراط، هر که دل در گرو سعادت خويش دارد، مي‌بايست عاشقانه براي پرستاري و مراقبت از بيماران بشتابد و کمر همت براي خدمت اين عزيزان ببندد.

اما توجه به اين نکته ضروري است که هرچه کاري اهميتش بيشتر باشد به همان ميزان، پرداختن به آن نيز مي‌بايست بيشتر شود. در مسئله پرستاري بيماران ، هم خود اين مسئله اهميت فراواني دارد و هم پاداشي که براي آن در نظر گرفته شده بسيار ارزشمند است. چرا که اگر کسي موفق به عبور از پل صراط نشود، قافيه را باخته و جهنم و عذاب سوزان آن را براي خود خريده است.

از اين رو، مي‌بايست ازسويي به اين کار اهتمام بيشتري ورزيد و از سوي ديگر دايره پرستاري خود را وسيعتر نمود. براي توسعه ميدان خدمت نيز، راه‌هاي زيادي فراروي انسان قرار دارد که در اين ميان  “وقف"، چيز ديگريست که جلوه و درخشش ويژه‌اي هم دارد.

وقف براي پرستاري از بيماران، خدمت ماندگاري است که تا قيامت مي‌تواند امتداد داشته و زير پروبال بسياري از  بيماران رنجور وتنها را بگيرد.

با وقف براي پرستاري از بيماران، مي‌توان سرپناهي مطمئن براي خدمت صادقانه و بي‌منت براي تمام بيماراني که به نوعي نياز به پرستاري و مراقبت دارند بنا نمود.

با وقف براي پرستاري از بيماران، مي‌توان از هم اکنون تا قيامت براي بيماران غريبي که در گوشه‌ي بيمارستان يا در کنج خانه‌اي نيازمند پرستاري هستند چاره‌اي انديشيد و پرستاراني مهربان براي آنان اجير نمود تا آنان را تروخشک نموده و دردي از دردهاي آنان را بکاهند.

وقف براي پرستاري از بيماران، اجر و تأثير فراواني دارد. چرا که يک کار است و چند نتيجه. واقف خيرانديشي که با اين انگيزه وقف مي‌کند از سويي از پاداش وقف بهره مند شده و نامش در زمره واقفين ثبت مي‌شود و از سوي ديگر، پاداش ارزشمند پرستاري از تعداد زيادي از بيماران نصيبش شده و نامش در زمره پرستان بندگان خدا، ثبت مي‌شود و از سوي ديگر، با اين کار براي تعداد زيادي از افراد مستعد، ايجاد شغل و کار مي‌نمايد.

خدمت و پرستاري آنقدر ارزشمند است که علامه طباطبايي فرموده اند:


«من حاضرم ثواب تمامي نماز شب هايم را با يک شب پرستاري از بيمار عوض کنم»

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:11:00 ق.ظ ]




چرا برای اموات ختم قرآن می‌گیریم؟!

 

 

 

 

ما كه زنده ایم ،از قرآن چه بهره‌ای گرفته ایم كه می‌خواهیم برای مرده‌ها مجلس ختم قرآن بگیریم و به آنها بهره برسانیم! در مجلس ختم مرده‌ها هم مردم اصلاً گوش به صدای قرآن نمی‌دهند. وقتی اشعار خوانده می‌شود، گوش می‌دهند. دوست دارند یكی چهچه بزند و آنها هم به به بگویند و ثوابش را به روح خُلْد آشیانِ جَنَّت مكان هدیه كنند. ما نسبت به قرآن جفا می‌كنیم و سرانجام چوب آن را می‌خوریم.
فهم قرآن بهتر از ختم قرآن
( أ فَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أمْ عَلی قُلُوبٍ أقْفالُها ) ؛
«مگر این دلها بسته است كه قرآن راهی برای نفوذ در آنها نمی‌یابد.»
ده بار و صد بار هم كه ختم قرآن كنید از قرآن بی خبرید. یك آیه را بگیرید و روی آن تكیه كنید و در دل بنشانید و در عمل پیاده كنید، از ده ختم قرآن نافع تر است. شما كه زنده اید، از قرآن چه بهره‌ای گرفته اید كه می‌خواهید برای مرده‌ها مجلس ختم قرآن بگیرید و به آنها بهره برسانید! در مجلس ختم مرده‌ها هم مردم اصلاً گوش به صدای قرآن نمی‌دهند.
وقتی اشعار خوانده می‌شود، گوش می‌دهند. دوست دارند یكی چهچه بزند و آنها هم به به بگویند و ثوابش را به روح خُلْد آشیانِ جَنَّت مكان هدیه كنند. ما نسبت به قرآن جفا می‌كنیم و سرانجام چوب آن را می‌خوریم.
 یاران؛ به هوش باشید!
(‌… فَإنَّما یبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ…‌) ؛
می‌گوید: به هوش باشید كه دارید از خودتان مایه می‌گذارید و سعادت ابدی را از دست می‌دهید! شرف و عزّت انسانی خود را به پای جمادات و نباتات و حیوانات می‌ریزید! شما مرده پرستی می‌كنید دائماً این جمادات مرده را تر و خشك می‌كنید! مگر این خانه و ساختمانتان جماد نیست؟! مگر این ماشین و فرش و لباس و دكورهای زندگیتان جماد نیست؟! شما یك عمر است كه به همین‌ها عشق می ورزید؛ پس خودتان كجایید؟! هیچ به خودتان رسیده اید كه من چه كاره ام؟!  دیوار خانه را رنگ آمیزی و نقاشی كردید، آیا دیوار خانه‌ی قلبتان نقاشی و رنگ آمیزی نمی‌خواهد؟( صِبْغَةَ اللهِ وَ مَنْ أحْسَنُ مِنَ اللهِ صِبْغَةً … ) ؛
پس رنگ خدا در جان شما كجاست؟ مرگ بر آن انسانی كه شرف و شخصیتش بسته به جمادات باشد.
( قُتِلَ الْإنْسانُ ما أكْفَرَهُ ) ؛
خانه‌ی من زیبا و ویلای من اعلا و ماشین من رهوار است؛
من آنم كه رستم بود پهلوان!
خیاط، لباس خوب دوخته و بنّا، خانه‌ی خوب ساخته و نجّار، در و پنجره‌ی خوب درست كرده؛ شما خودت چه هستی و چه كردی؟!
انسان هر چه در این دنیا اضافه كند، از خودش كم كرده است. عمر و بینایی و شنوایی و قوای درّاكه‌ی روحی را از دست داده و یك مشت موجودات فنا پذیر را به دست آورده است!
ثعلبه چه كرد؟! خدا را با گاو و گوسفند و شتر معاوضه كرد!! آیا این معامله، احمقانه نیست؟  صَدَقَ اللهُ الْعَلی الْعَظیمُ؛
تمام دنیا را هم كه بگیرد و خدا را از دست بدهد زیان كرده است.
وَ كُلُّ وِجْدانِ حَظٍّ لاثَباتَ لَهُ             فَاِنَّ مَعْناهُ فِی التَّحْقیقِ فِقْـدانٌ
 هرچه كه بقا ندارد وجدان آن در واقع فقدان است! چون نیروهای الهی خود را از دست داده و آن فانی را به دست آورده است؛ پس در واقع وجدان نیست بلكه فقدان است؛ یافتن نیست بلكه باختن است.
آبادانی دنیا به چه قیمت؟!
یا عامِراً لِخَرابِ الدَّهْرِ مُجْتَهِداً                  بِاللهِ هَلْ لِخـَرابِ الدَّهْرِ عُمْرانٌ
 «ای كسی كه می‌كوشی دنیا را آباد كنی؛ [خانه و ماشین و تجمّلات زندگی‌ات را تازه و نو سازی] تو را به خدا قسم، آیا آنچه را كه روزگار ویران می‌كند تو می‌توانی آن را آباد كنی؟!»
روزگار دارد خودت را ویران می‌كند؛ موهای سیاه را سفید؛ صورت زیبا را پرچین و چروك ؛ چشم را نابینا و گوش را ناشنوا كرده است!! او دارد علی الدّوام روی تو كار می‌كند و پایه‌های ساختمان وجودت را در هم می‌ریزد؛ تو داری روی جمادات كار می‌كنی و آنها را می آرایی و آب و رنگ تازه و نو به آنها می‌زنی.
بـِلالُ الشَّیـْبِ فى فـَوْدَیــْكَ*  نادی
باَعْلَی الصَّوْتِ: حَی عَلَی الذِّهابِ
 این شاعر تشبیه خوبی كرده است: بلالِ مۆذّن بالای مناره می‌رود و فرارسیدن وقت نماز را اعلام می‌كند و می‌گوید: (حَی عَلَی الصَّلَوةْ)؛ «بشتاب به سوی نماز.» این موهای سفید بناگوش ما نیز دمِ گوش ما نشسته و اذان می‌گوید و فرا رسیدن وقت رفتن را اعلام می‌كند و می‌گوید:
(حَی عَلَی الذِّهابِ)؛ «بشتاب برای رفتن و آماده‌ی رفتن باش»
 ملاك انسانیت، روح و جان انسان است
یکی از معیارهای دیگر برای انسانیت، مسئولیت و تكلیف است. می گویند انسان كسی است كه احساس تكلیف بكند و بداند مسئول جامعة خویش است.
عرفای اسلامی كمال انسان را در سیر و سلوك الی الله و رسیدن به لقاءالله می دانند و از نظر فیلسوفان و حكمای اسلامی كمال انسان، یكی در حكمت است و دیگر در عدالت. مقصودشان از عدالت، عدالت اخلاقی است (عدالت اجتماعی تابع عدالت اخلاقی است) یعنی در میان قوا و غرائز انسان تعادل و توازن بر قرار باشد و این قوا و غرائز تحت حكومت قوّة عاقله باشد، یعنی عقل مسلّط بر سائر قوا و غرائز باشد.
 روح آدمی انسانیت را خواهد ساخت
انسانیت انسان به روح او است، چون از نظر فلسفی برای ما ثابت شده كه شیئیّت شیء به صورت او است. تا آن هست، شیء باقی است و چون از بین رفت، شیء هم از میان خواهد رفت. شكی نیست كه قرآن انسان را مركّب از روح و بدن می داند و آیة فإذا سویته و نفخت فیه من روحی؛ چون او را موزون كردم، از روح خود در او دمیدم. از این آیه و آیات دیگر استفاده می شود كه حقیقت روح چیزی غیر از بدن است و تا آن نباشد انسان به وجود نمی آید :
 یا خادِمَ الْجِسْمِ كَمْ تَسْعَی لِخِدمَتِهِ        فَاَنْتَ بِالنَّفْسِ لا بِالْجِـِــسْمِ اِنْسـانٌ
 ای نوكر جان نثار بدن؛ تو كه دایم مشغول چاق و چِلّه كردن این بدن هستی؛ گاه زیاد می‌خوری كه چاقش كنی، گاه رژیم می‌گیری كه لاغرش سازی! این بدنی كه چند روز دیگر خوراك مار و مور خواهد بود!! چرا به خودت نمی‌رسی؟! تو آخِر روح و جان نیز داری. ملاك انسانیت تو، روح و جان توست؛ نه این جسم و تن تو! بدن را می آرایی و برای كرم های زیر خاك، خوراك مناسب فراهم می‌كنی! امّا اصلاً خبر از روح بیچاره ات نمی‌گیری كه او چه هست و از كجا آمده است و به كجا می‌رود و برنامه‌ی چاق و لاغر كردن آن كدام است؟!!
خلاصه آن كه خداوند حكیم قصّه‌ی ثعلبه را برای ما گفته است تا هشدارمان بدهد كه: مراقب باشید؛ همچون ثعلبه نشوید كه خدا را بفروشید و گاو و گوسفند و شتر بخرید.اَلـْحَذَر؛ اَلـْحَذَر؛ خدا را از دست ندهید كه با پول های انباشته ی از راه نا مشروع، خانه و كاخ و برج و بارو بسازید و از دادن مال اندكی به عنوان خمس و زكات، طبق دستور خدا بخل بورزید كه فردا به طور مسلّم ـ همانگونه كه قرآن فرمود ـ طوق آتشین گردنتان خواهد شد!
( وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذِینَ یبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یوْمَ الْقِیامَةِ …)(آل عمران / 180)

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-02-26] [ 09:06:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم