نرجس
 
   



آفت زبان مسخره کردن

مسخره کردن و توهين به هيچ يک از بندگان خدا به هر طريقي جايز نيست و

از گناهان بزرگ و حرام است. قرآن کريم در سوره حجرات در مورد حرمت و ممنوع بودن تمسخرو

غيبت و برخي صفات اخلاقي زشت ديگر مي فرمايد :

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ

عَسى‏ أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ

وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (11) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ

وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ

وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ (12 )


ترجمه:

11- اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را استهزا كنند،

شايد آنها از اينها بهتر باشند، و نه زنانى از زنان ديگر شايد آنان بهتر از اينان باشند،

و يكديگر را مورد طعن و عيبجويى قرار ندهيد، و با القاب زشت و ناپسند ياد نكنيد،

بسيار بد است كه بر كسى بعد از ايمان نام كفر بگذاريد، و آنها كه توبه نكنند ظالم و ستمگرند.

12- اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از بسيارى از گمانها بپرهيزيد، چرا كه بعضى از گمانها گناه است،

و هرگز (در كار ديگران) تجسس نكنيد، و هيچيك از شما ديگرى را غيبت نكند،

آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟

(به يقين) همه شما از اين امر كراهت داريد، تقواى الهى پيشه كنيد

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-03-07] [ 11:35:00 ق.ظ ]




چطور می شود انسان بنده خاص خدا شود؟

یک حدیث بسیار ممتازی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) هست که می فرمایند: هر کس که عبادت خالص خود را به نزد خدا و به بالا می فرستد و عباداتش مخلوط نیست…

حداقل خلوص این است که ما در نماز می گوییم قربة الی الله. یعنی من این دو رکعت نماز را برای خشنودی شما نمی خوانم. شما خوشتان بیاید یا نه فرقی ندارد. من دو رکعت نماز را برای خدا می خوانم. این حداقل است که اگر این حداقل را نداشته باشد نماز باطل است. یعنی اگر من نمازم را کمی برای خوشایند شما چرب کنم، نمازم باطل است. ولو یک کلمه اش را اینگونه بخوانم نماز باطل است. این حداقل است. قصد قربت در برابر ریا است.

می گویند آقا شیخ رجبعلی خیاط هر شب در مفاتیح می گشت تا ببیند هر نماز و ذکر و دعایی چه اثری دارد. یک شب هرچه گشت چیزی پیدا نکرد و همینطوری دو رکعت نماز خواند. به او گفتند این دو رکعت نماز را برای ما خواندی. آن قبلی ها برای چیزهای دیگر بود.

معمولا همه ما پی نتیجه اعمالیم ؛ مثلا می پرسیم ثواب این عمل چیه؟! اگر انسان پی این نباشد و ثوابش در خاطرش نباشد، به دنبال نتیجه و اینکه چه بلایی را از جان انسان دور می کند نباشد، نیتش خالص می شود. اگر برای رضای مردم انجام دهد که پست ترین مرحله نیت است. اگر از این بگذرد و یاد ثواب هم نباشد و فقط به یاد رضایت خدا باشد درست است. اعمال درجه خلوص دارند. هرچه خلوص بیشتر باشد، نتیجه اش بیشتر است.

در عافیت یعنی در عافیت دینی. دینش هیچ عیب نمی کند. تمام مدت عمرش زندگی می کند. هفتاد سال، هشتاد سال. صد جور بلا هم برایش پیش می آید اما خللی به دینش نمی رسد

اخلاص چهل روز اعمال

«مَن أخلصَ لله أربَعینَ صَباحا» هر کس که به اخلاص خدا را بندگی کند و کارهایش را با اخلاص انجام دهد، چشمه های حکمت در قلبش می جوشد و از قلبش به زبانش جاری می شود. نه اینکه فقط نمازش را به اخلاص بخواند. آن هم برای خودش نتیجه دارد اما این که می گوییم باید همه چیزش خالص باشد. هر کس چهل روز به اخلاص باشد، چشمه های حکمت در قلبش می جوشد و از قلبش به زبانش جاری می شود.

حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) فرمودند: هر کس عبادات خالصانه به درگاه خداوند بفرستد، خدای متعال افضل مصلحت او را برای او می فرستد. از طرف این فرد اخلاص در عبادت و از طرف خدای متعال افضل مصلحت. یعنی تمام امورش تحت کنترل مرحمت خداست. خدای متعال ذره ذره اعمال و رفتار و زندگی اش را کنترل می کند، اداره می کند و مدیریت می کند و بهترین چیزی که برای او باید پیش آید را برایش پیش می آورد. این همانی است که در حدیث قبلی هم آمده.

اگر آدم به اخلاص عمل کند، زیر نظر عنایت الهی می رود. آنجا فرمود: یَغذوهُم بنِعمَتِهوَ یحبُوهُم بعافِیَتِه وَ یُدخِلهُمُ الجنَّة َبِرَحمَتهِ تمُرُّ بهمُ البَلایا وَ الفِتن مِثلُ الرِّیاح ما تضُرُهُم شَیئا عالم پر از فتنه می شود اما او یک ذره صدمه نمی خورد. عالم پر از بلا می شود اما او یک ذره صدمه نمی خورد. چکار کنیم؟ در حدیث حضرت صدیقه (سلام الله علیها) فرمودند اگر تو بی غرض، عمل به اخلاص کنی، نقشه و نظری نداشته باشی، به آن می رسی.

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-03-06] [ 11:26:00 ق.ظ ]




چگونه بنده خاص خدا شویم؟


یک حدیث بسیار ممتازی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) هست که می فرمایند: هر کس که عبادت خالص خود را به نزد خدا و به بالا می فرستد و عباداتش مخلوط نیست…


جایگاه بندگان خاص خداوند

روایتی از حضرت باقر علیه السلام است ، فرمودند: «اِنَّ للهِ عَزَّوَجَلّ ضَنائِنَ یَضُنّ بـِهـِم عَن البَلاء»

ضن یعنی چه؟

«ضن» با «ض» یعنی بخل. یعنی خداوند یک کسانی دارد، یک چیزهایی دارد، یک آدم هایی دارد که نسبت به آنها بخل می ورزد. «یَضُنّ بـِهـِم عَن البَلاء» اصلا نمی‌خواهد دست بلا به دامن آنها برسد.

اینها بندگانی هستند که خدای متعال نمی خواهد گرفتار بلا شوند. بخل می ورزد یعنی آنها را نزد خودش جمع می کند و اینها بندگان مخصوص خودش هستند. دوست ندارد آنها گرفتار بلا شوند این ها  بندگان اختصاصی خداوند هستند.

 

دست حوادث از آنان دور است

بلا در مورد ائمه یک معنای خاصی دارد. می گوییم خدا شما را از فتنه ها حفظ کرده است. فتنه یعنی امتحان. بلا هم به همان معناست. خدا یک بندگانی دارد که خودش آنها را به طور اختصاصی برای خودش قرار داده است و نمی گذارد دست حوادث روزگار به آنها برسد.

 

نتیجه بنده خاص خدا بودن چیست؟

در عافیت زندگی می کند «فـَیُحییهـِم فی العافیة» آنها را زنده می دارد. تمام عمر بر این می گذرد. هفتاد سال، هشتاد سال بر او می گذرد، همه در عافیت. به هیچ طرف از جانش بلا نمی رسد. معنای بلا این نیست که مثلا سر درد نمی گیرد. درونش درد نمی گیرد. پایش به زمین نمی خورد. معنایش اینها نیست.

این تمام عمرش در عافیت زندگی می کند. به قدری قیمتی است که حد ندارد.

 

در عافیت رزق می خورد

«وَ یَرزُقهُم فِی العافِیة» تمام مدت به آنها رزق می دهد در عافیت. گاهی نان خشک می خورد و گاه همان نان خشک هم گیرش نمی آید.

اگر آدم به اخلاص عمل کند، زیر نظر عنایت الهی می رود. آنجا فرمود: یَغذوهُم بنِعمَتِهوَ یحبُوهُم بعافِیَتِه وَ یُدخِلهُمُ الجنَّة َبِرَحمَتهِ تمُرُّ بهمُ البَلایا وَ الفِتن مِثلُ الرِّیاح ما تضُرُهُم شَیئا ؛ عالم پر از فتنه می شود اما او یک ذره صدمه نمی خورد. عالم پر از بلا می شود اما او یک ذره صدمه نمی خورد. چکار کنیم؟ در حدیث حضرت صدیقه (سلام الله علیها) فرمودند اگر تو بی غرض، عمل به اخلاص کنی، نقشه و نظری نداشته باشی، به آن می رسی

بزرگی به خانه آمد ، گفت حاج خانم این چراغ را بیاور مثلا یک دعایی بخوانم، یک مطالعه ای بکنم. حاج خانم گفت که آقا امروز نفت نداریم. گفت خب الحمدلله. پس شمع را بیاور. گفت آقا امروز هیچ چیز نداشتیم. نه گوشت داشتیم بپزیم و نه نان داشتیم که… بسیار شاد شد و بسیار خدا را شکر کرد که خانه ما تازه مانند خانه آل محمد صلی الله علیه و آله شده است. این آن «وَ یَرزُقهُم فِی العافِیة» است. رزقشان می دهند. هرچه از گلویشان پایین می رود در عافیت می رود.

در عافیت زندگی می کند در عافیت رزق می‌خورد در عافیت می‌میرد. در عافیت یعنی در عافیت دینی .

در جایی دیگر آمده که یَغذوهُم بنِعمَتِه ، خود خدا در دهانشان لقمه می گذارد. نعمت خودش را به آنها می دهد نه نان و چلو و پلو. آنها را به نعمت خودش غذا می دهد.

وَ یحبُوهُم بعافِیَتِه ، آنها را در عافیت خودش غرق می کند. خدای متعال یک بندگانی دارد که ذره ذره نعمت خودش را به آنها می دهد. آنها را به عافیت خودش غرق می کند. آنها غرق عافیت و نعمت اند.

تـَمُرُّ بهمُ البَلایا وَ الفِتن مِثلُ الرِّیاح بلاهایی مانند طوفان نوح برای او مانند یک نسیم است. طوفان نوح نسیم نیست. اما برای او مانند یک نسیم است. فتنه ها پیش می آید، اما گرد آن هم به دامان او نمی نشیند.«ما تضُرُهُم شَیئا» این فتنه ها و بلایا هیچ ضرری برای آنها ندارد.

در عافیت می میرد

سوم می فرماید: «وَ یُمیتـُهُم فی العافِیة» آنها را می میراند. آخر دیگر مردن که عافیت ندارد. خدایی نکرده آدم سکته می کند. زیر ماشین می رود. یک بلایی سرش می آید که از دنیا می رود دیگر. بلا سرش می آید در عافیت. معلوم می شود این عافیت، عافیت معمول نیست. فرمود در عافیت زندگی می کند. در عافیت رزق می خورد. در عافیت می میرد. در عافیت یعنی در عافیت دینی. دینش هیچ عیب نمی کند. تمام مدت عمرش زندگی می کند. هفتاد سال، هشتاد سال. صد جور بلا هم برایش پیش می آید اما خللی به دینش نمی رسد.

مثلا حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نمی دانم چهار سال، هفت سال، چقدر زندان بودند. زنجیرش می‌کنند. اما در عافیت. اینگونه. حضرت رضا علیه السلام به تخت سلطنت می نشیند، در عافیت است.  حضرت حسین علیه السلام صد تا، دویست تا، چقدر تیر در بندش بود؟ همه اش عافیت بود. همه اش به عافیت بود.

من یک ذره دندانم درد می گیرد، یکی از عزیزانم را از دست می دهم ، کمی در زندگی به مشکل مالی می رسم عافیتم به هم می خورد. یعنی شک می کنم. اوقاتم تلخ می شود. غرغر می کنم ، به زمین و زمان بد می گویم اما آنها اینگونه نیستند. هرچه می گذرد و پیش می آید و هرچه اتفاق است در دنیا برایش به عافیت است. یعنی در واقع همه حوادث به نفعش می شود. همه حوادثی که در دوران عمرش پیش می آید، به نفعش می شود. یک چیزی که به ضررش باشد وجود ندارد.

 

با عافیت به قیامت می آید

«وَ یَبعَثـهُم فی العافیة» وقتی هم به قیامت می آید با عافیت می آید. این قیامت خیلی عظیم است. ما اصلا به حد فهم قیامت نرسیدیم. به حد فهم مرگ هم نرسیدیم. که اگر آدم به حد فهم مرگ برسد دیگر گناه دورش پر نمی زند. دیگر گناه دورش پر نمی زند.

«وَ یَبعَثـهُم فی العافیة وَ یَسکنُهُم الجَنَّة فِی العافیة» آنها را در عافیت در بهشت ساکن می کند. همه اول و آخر عمرش می شود عافیت. اینها اختصاصی هستند. بندگان اختصاصی خدا.

«وَ یُدخِلهُمُ الجَنـّة َبـِرَحمَته» و آنها را به رحمت خودش به بهشت می برد. از ابتدا که چشمش را باز می کند غرق نعمت و عافیت است. آخرش هم بهشت است .

معمولا همه ما پی نتیجه اعمالیم ؛ مثلا می پرسیم ثواب این عمل چیه؟! اگر انسان پی این نباشد و ثوابش در خاطرش نباشد، به دنبال نتیجه و اینکه چه بلایی را از جان انسان دور می کند نباشد، نیتش خالص می شود. اگر برای رضای مردم انجام دهد که پست ترین مرحله نیت است. اگر از این بگذرد و یاد ثواب هم نباشد و فقط به یاد رضایت خدا باشد درست است. اعمال درجه خلوص دارند. هرچه خلوص بیشتر باشد، نتیجه اش بیشتر است

مقامی که همه ما می توانیم به آن برسیم

بین بندگان خدا یک چنین انسان هایی هم هستند. اینها اگر اختصاصی بودند و چهارده نفر بودند که البته آن چهارده نفر هم هستند، هیچ. اما اینگونه نیست. این مساله مخصوص آن چهارده نفر نیست. تمام ما می توانیم به این جایگاه برسیم.

مقام امامت یک مقام اختصاصی است که به کسی نمی دهند. خود خدا باید تعیین کند و بگوید این امام است. مقام نبوت هم اینگونه است. خود خدا باید روی یک بنده ای دست بگذارد و بگوید این پیغمبر است. این رسول است، این نبی است و این امام است. اینها را که کنار بگذاریم، سایر مقاماتی که انبیاء و اولیاء دارند عمومی است. دیگر اختصاصی نیست. مقام امامت اختصاصی است و مربوط به چهارده نفر است. مقام نبوت مربوط به صد و بیست و چهار هزار نفر است. اما واقعیت این مقام ها و اصل و ریشه این مقامات عمومی است و همه می توانند از آن برخوردار باشند. بنابراین خدا یک بندگانی دارد که بندگان خاص او هستند.

پس «ضنائن» به معنای خواص بندگان است. خداوند یک بندگانی دارد که بندگان خاص خودش هستند. آنها را به نعمت خودش غرق می کند. در عافیت خودش غرق کرده است. آنها را به بهشت می رساند. از ابتدا تا انتها رحمت و نعمت و عافیت است و این برای همه ما هم ممکن است.

اینکه می فرماید «یَغذوهُم بنِعمَتِه» خدا آنها را به نعمت خودش غذا می دهد، به زبان بنده، لحظه لحظه لقمه نعمت در دهانش می گذارد، و انسان اینکه خدا آنها را در عافیت خودش غرق کرده، حس می کند. اگر مقدماتش را فراهم کند این اتفاق می افتد. مقدمه اش دست ما است. نعمت و رحمت و عافیت دست خداست. اگر کسی مقدمه اش را فراهم کرد به این جایگاه می رسد که بنده خاص خدا می شود. چطور می شود انسان بنده خاص خدا شود؟ این بنده خاص، اختصاصی است اما شدنی است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:24:00 ق.ظ ]




راهکار اصلی برای مخلص خدا شدن


برای رسیدن به اخلاص، باید در بینش و اعتقاد و باورهای دینی دقت کرد. نوع بینش در نیّت انسان مؤثّر است.


اخلاص، پاکیزه کردن عمل از هرگونه آلودگی به غیر خداست و انسان مخلص، در انجام عمل محرّکی غیر از خداوند ندارد، فقط قصد تقرّب به خداست که او را به کار وامی‌دارد و بس. این حالت، مقام بسیار بزرگی است و کسی می‌تواند، به آن برسد که غرق در محبّت خدا باشد، به حدّی که در دلش برای محبت‌های دنیایی، جایی نبوده و اگر از خوراک، پوشاک، مسکن و امور مادی استفاده می‌کند، به خاطر لذّت بردن از آن‌ها نباشد، بلکه به خاطر آن باشد که نیروی بیشتری برای عبادت خدا، به دست آورد.

 

چگونه مخلص شویم؟

برای رسیدن به اخلاص، باید در بینش و اعتقاد و باورهای دینی دقت کرد. نوع بینش در نیّت انسان مؤثّر است.

اگر باور داشته باشیم که:

انسان، برترین مخلوقات و جانشین خدا در زمین و عصاره هستی و هدف آفرینش است،

طرف حساب ما در اعمالمان خداست، اوست که پاداش می‌دهد و حتّی کارهای جزئی را در صورت نیّت پاک، اجری بزرگ می‌دهد،

هیچ کار کوچک و بزرگی در حساب خدا گم نمی‌شود و انسان در دنیا و آخرت، نتیجه اعمال خود را خواهد دید،

خداوند، کارهای فاسد و عیوب ما را می‌پوشاند و خوبی‌های ما را آشکار می‌سازد،

ارزش و قیمت انسان، «بهشت» است و انسان غیر از بهشت، خود را به هر که بفروشد، ضرر کرده است، و بد تجارتی است که انسان، «دنیا» را بهای خود قرار دهد.( نهج‌البلاغه، خطبه 32)

در قیامت، همه واسطه‌ها و شفیع‌ها از کار می‌افتند، تنها خلوص و عمل صالح و عبادات همراه با تقوا و اخلاص، سود می‌بخشد و در آن روز، هر کس به فکر خود است و از این و آن که در دنیا به محبّت‌هایشان دل می‌بندیم، کاری ساخته نیست و هر فردی نتیجه کار خود را می‌بیند و محصول خویش را درو می‌کند

مشتری اعمال انسان خداوند است و در عبادات، انسان با خدا معامله می‌کند و با او طرف حساب است،

هر چه داریم از خداست، او «ولیّ نعمت» و صاحب اختیار و پروردگار مهربان ماست،

انسان در یک دل، محبّت دو امر متضادّ را نمی‌تواند داشته باشد،( سوره احزاب، آیه 4) یا خدا دوستی یا دنیاطلبی، یا عشق به اللَّه یا عشق به دنیا،

دنیا، شکوفه‌ای زودگذر است، غنچه‌ای است که برای کسی باز نشده و به کسی وفا نکرده است، و خداوند، دنیا را کالای غرور و متاعی اندک به حساب آورده است،

در قیامت، همه واسطه‌ها و شفیع‌ها از کار می‌افتند، تنها خلوص و عمل صالح و عبادات همراه با تقوا و اخلاص، سود می‌بخشد و در آن روز، هر کس به فکر خود است و از این و آن که در دنیا به محبّت‌هایشان دل می‌بندیم، کاری ساخته نیست و هر فردی نتیجه کار خود را می‌بیند و محصول خویش را درو می‌کند.

ریاکاران، اگر در دنیا هم مردم را فریب دهند، ولی در آخرت رسوا خواهند شد و اعمال خود را بر باد رفته و تباه خواهند دید.

آری، اگر این باورها را در دل داشته باشیم، به خلوص نزدیک‌تر می‌شویم و کمتر برای غیر خدا کار می‌کنیم و نظر و پسند مردم، برای ما مهمّ نخواهد بود. محرّک و انگیزه قوی‌تر ما، این خواهد شد که خدا می‌خواهد و خدا می‌پسندد و خدا پاداش می‌دهد.

اگر ما خدا را نمی‌بینیم، او که ما را می‌بیند.

اگر عذابی هم در کار نباشد، به خاطر نعمت‌های او، باید شکرگزار باشیم و خالصانه عبادت کنیم و از نافرمانی بپر هیزیم. عالم، محضر خداست، در محضر خدا نباید گناه کرد.

جهان، سفره گسترده نعمت‌های الهی برای ماست، رو به دیگران کردن و ریا و تظاهر نمودن، ناسپاسی در برابر خدای رحمان و نعمت‌های بی پایان اوست. عبادت را، حتّی نه برای رسیدن به بهشت یا ترس از جهنم، بلکه به خاطر آنکه خداوند، شایسته پرستش است، باید انجام داد، و این‌گونه پرستش، «عبادت آزادگان» است که امیرالمؤمنین، خدا را این‌گونه عبادت می‌کرده است.

کسی به مقام اخلاص می‌رسد که به مرحله یقین رسیده باشد. و به تعبیر حضرت علی علیه‌السلام اخلاص، میوه یقین است:

«الاخلاص ثمرة الیقین» ( فهرست غررالحکم، واژه اخلاص)

اگر یقین داشته باشیم که در محضر خدائیم و او همه کارهای ما را می‌بیند و از نیّت‌های قلبی ما آگاه است و هر گونه عزّت و ذلّت به دست اوست، و رضای او در مقابل دنیای زودگذر، ارزش بیشتری دارد، … بیشتر و سریع‌تر به اخلاص می‌رسیم و دیگر از دیگران، توقّع تعریف و ستایش و چشمداشت تقدیر و تشکّر نداریم.

آن گونه که خانواده امیرالمؤمنین، به خاطر خدا سه روز، افطار خود را به یتیم و اسیر و مسکین بخشیدند، بی آنکه امید سپاس و توقّع تشکّر داشته باشند،( سوره انسان، آیه 9) خداوند هم به پاس انفاق و اطعام مخلصانه آنان، سوره «هل اتی …» را نازل کرد و از آن اهل بیت، تجلیل نمود.

انسان مخلص، در راه انجام وظیفه، با تعریف یا انتقاد مردم، کند یا تند نمی‌شود.

بی توجهی مردم، او را دلسرد و پشیمان از کار نیک نمی‌سازد.

هر کار را به خاطر ادای تکلیف شرعی انجام می‌دهد،

به خاطر نظر این و آن، برنامه‌هایش را متفاوت نمی‌سازد.

مال و مقام، مانع او از اجرای فرمان خدا نمی‌شود، ظاهر و باطنش یکی است.

در راه خدا و دین، ملامت‌ها و بی‌مهری‌ها را تحمّل می‌کند.

از تعصّب و خودخواهی به دور است،

به کارهای اشتباه، اصرار نمی‌کند و ادامه نمی‌دهد.

مطیع «تکلیف» است، نه مجری دلخواه خود یا پسند مردم!

علی ـ علیه‌السلام ـ در این باره فرمود: «ثمره العلم إخلاص العمل» اخلاص عمل، ثمره و میوه علم است. یعنی هر چه آگاهی انسان از حقایق هستی بیشتر شود و به عظمت خالق و ناچیزی خود علم پیدا کند، اخلاص او بیشتر می‌شود. و نیز فرمود: «اخلاص العمل من قوّه الیقین…»

دستورالعملی از معصومین

در سخنان پیشوایان معصوم، راه‌هایی برای رسیدن به اخلاص بیان شده که به اختصار ذکر می‌کنیم؛

الف ـ قطع طمع از غیر خدا

امام باقر ـ علیه‌السلام ـ در این باره می‌فرماید:

«بنده، پرستشگر واقعی خدا نمی‌شود، مگر آنکه از همه مخلوقات بریده و به او بپیوندد، آن گاه خداوند می‌فرماید: این عمل خالص برای من است و به کرمش آن را می‌پذیرد.»( مستدرک الوسائل، ج 1، صفحه 101، آل البیت)

ب ـ افزودن بر علم و یقین

علی ـ علیه‌السلام ـ در این باره فرمود: «ثمره العلم إخلاص العمل» ( شرح غررالحکم، ج 3، صفحه 332)

اخلاص عمل، ثمره و میوه علم است.

یعنی هر چه آگاهی انسان از حقایق هستی بیشتر شود و به عظمت خالق و ناچیزی خود علم پیدا کند، اخلاص او بیشتر می‌شود. و نیز فرمود: «اخلاص العمل من قوّه الیقین…» ( همان، ج 1، صفحه 343 )

اخلاص عمل از قوت یقین است.

ج ـ کم کردن آرزوها

امیر مؤمنان در این زمینه فرمود:«قلِّل الامال تخلص لک الأعمال» ( شرح غررالحکم، ج 4، صفحه 511)

آرزوها را کم کن، تا اعمالت خالص گردد.

د ـ پرهیز از گناه و هوای نفس

پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه واله ـ فرمود:«تمام الاخلاص اجتناب المحارم» ( میزان الحکمه، ج 3، صفحه 63)

دوری کردن از کارهای حرام کمال اخلاص است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:23:00 ق.ظ ]




آراستگی ظاهر و باطن در اسلام

 

 





 

 

زیبایی ظاهر

با توجه به آراستگی، امری فطری است که هر موجود و هرگونه رشد و نمو و بالاخره هر سیر و تکاملی از آن بهره برداری دارد تا هر زشتی را به زیبایی و هر زیان و بی فایدگی را به آن چه ثمربخش است و هر ناقصی را به مراحلی از کمال برساند که در خور و در حیطه امکانات اوست.
آراستگی و تزیین شدن زمین به گونه های رستنی ها، گل ها و گیاهان و هم چنین در سیر و گردش موجودات زنده، حشرات، حیوانات، پرندگان و جز اینها که پیوسته در تکاپو و جنب و جوش هستند؛ حتی در دل ظاهراً جامدِ ماده و طبیعت؛ به وسیله دگرگونی سایه ها، روشنی ها که لحظه به لحظه با حرکت خورشید، جا به جا می شوند، خودنمایی می کند.
به همین گونه است زینت یافتن آسمان با ستارگان، که خداوند آن را یکی از راه های مهم تنبّه انسان در کتاب آسمانی دانسته است تا مردم از آن راه به عظمت و قدرت او پی ببرند.
نگاهی به صحنه های نظم و آراستگی آفرینش، نشان می دهد که در این عالم با به کارگرفتن اسباب و عوامل گوناگون، زشتی ها و یک نواختی ها از میان رفته است. عالم همیشه در حال دگرگونی و بهبود وضع است، به گونه ای که همواره بدون دخالت وسیله خارجی، خود به خود، دشت ها و کوه ها و صحراها، از فضولات و کثافات ومواد متعفّن پاک می شود و پیوسته خود را به زینت ها می آراید، به گونه ای که در گذر اعصار و قرون، عوامل دیگر نتوانسته اند زیبایی اش را از میان ببرند! اما چنان که می بینیم در شهرها و مراکز تمدن که تحت تصرف انسان ها قرار دارند، وضع برعکس است؛ یعنی در این مراکز، دخل و تصرف بی رویه و بی نظم بشر هم چون آلوده کردن هوا و آلوده نمودن آب ها با فاضلات کارخانه ها و مانند اینها مانع می شود که طبیعت از عهده پاک سازی و آراستگی محیط زندگی برآید.

نقش اجتماعی آراستگی

بی شک، زندگی انسان اجتماعی است. او در میان همنوعان خود، به صورت اجتماع زندگی می کند و این زندگی به پیوند میان انسان ها نیاز دارد که به وسیله محبت، دوستی، تفاهم و مانند اینها به وجود می آید. هرآن چه برمهربانی و ارتباط قلبی بیفزاید و انسان ها را به یکدیگر نزدیک تر نماید، پایه های زندگی اجتماعی را مستحکم تر شد، منافع برخورداری ها را که از راه اجتماع، عاید انسان می شود افزایش می دهد؛ زیرا وجود انسان به گونه ای است که کمال استحقاقی او، در ظروف اجتماع و زندگی مشترک با یگران به وجود می آید؛ از این رو در ارتباط با دیگران، ناگزیر باید از عواملی که موجب تنفّر دیگران می شود، دوری گزیند، تا زمینه برای برقراری مهر و الفت میان قلب ها فراهم آید.
پس لازمه رفاه زندگی اجتماعی این است که مهربانی میان افراد جامعه به وجود آید و آن با برطرف کردن زشتی ها و همه عواملی که به تنفّر و کراهت می انجامد، تحقق می یابد و در نتیجه، آراستگی و مرتب بودن موجب جذب دل های دیگران می شود. چنان که یادآور شدیم، آراستگی ظاهر، از امور فطری و از سنّت های ثابت و همیشگی است که به با ترقّی و تنزّل فرهنگ و مدنیّت، تغییر می کند. از روزگاران قدیم، توجه به ظاهر و آراستگی، متداول بوده؛ از این رو، خداوند متعال، عالمِ طبیعت را برای انسان زینت کرده، تا خود را با آن چه در عالم تکوین وجود دارد هم آهنگ سازد. در عین حال، تشریع نیز مردم را به این امر توجه داده است.

نقش فردی آراستگی ظاهر

آراستگی ظاهر، نه تنها آثار مثبت روحی و روانی بر دیگران دارد، آثار مثبتی در خود فرد نیز به وجود می آورد. بسیار روشن است که مرتب بودن و آراستگی ظاهر و پرهیز از هرگونه آشفتگی و پریشانی در درجه نخست، از وجود نظام فکری و ذوق سلیم انسان، نشئت می گیرد. این بدان معنا است که آشفتگی برونی، خود، برآشفتگی درونی دلالت میکند. کسانی که با داشتن فهم و فطرت سلیم، به آراستگی ظاهری بی اعتنا هستند، در واقع پیش از آن، باید از یک آشفتگی و بی نظمی در دورن خود جست و جو کنند؛ که بی نظم و عدم توجه به مرتب نمودن ظاهر، نشانه ای از کشمکش های درونی است. از نظر اسلام، درست نیست که کسی خود را در معرض اهانت و سبک شمردن دیگران قرار دهد. وضع ظاهری ژولیده و مراعات نکردن پاکیزگی و آراستگی ظاهر، مؤمن در نگاه ها، خوار می نماید و زبان طعن و سرزنش دشمن را می گشاید؛ بنابراین در تعالیم اسلامی سفارش شده که خود را بینوا، افسرده و نامرتّب نشان ندهید. خداوند در این باره فرموده:
بگو چه کسی زینت خدا و روزی پاکیزه را که خداوند برای بندگانش ایجاد کرده، حرام نموده است. بگو آن برای مؤمنان است… (1)
و نیز فرموده: «ای پسران آدم! زینت خودتان را در هنگام [رفتن به] هر مسجد برگیرید». (2)
آیه دیگر چنین است:
زمین را خشک و افسرده می بینی. در هنگامی که بر آن فرو می فرستیم، حرکت می کند و بالا می آید و انواع گیاهان بهجت آور [و شادی آفرین] می رویاند. (3)
در روایات نیز، این موضوع مورد توجه قرار گرفته که نمونه هایی را در این جا می آوریم:
الف) رسول خدا صلی الله علیه و آله مردی را دید که موی سرش ژولیده، جامه هایش چرکین و [بدریخت و] بدحال است؛ آن گاه فرمود: بهره مند شدن [از مواهب زندگی] جزو دین است». (4)
ب) «خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد و دوست دارد که اثر نعمت خود را بر بنده اش ببیند و تنگدستی و تظاهر به دشواری و فقر را مبغوض دارد». (5)
ج) «آراستگی از اخلاق مؤمنان است». (6)
د) «لازم است هر یک از شما هنگامی که به دیدن برادر دینی اش می رود خود را آراسته کند همان گونه که برای بیگانه، به جهت آن که او را به نیکوترین وضعیت ببیند، خود را می آراید». (7)
ه) «برادر دینی ات را با گشاده رویی دیدارکن». (8)
و) «رسول اکرم صلی الله علیه و آله مردی را دید که ریش بلند و نامرتبی داشت؛ آن گاه چنین فرمود: چه زیانی داشت اگر این مرد، ریش خود را اصلاح می کرد». آن مرد به محض شنیدن این سخن، رفت و به حالت معقول اصلاح کرد، سپس نزد آن حضرت آمد، حضرت هنگامی که وقتی اورا دید،فرمود شما نیز این چنین کنید. (9)
امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش روایت کرده است:
کسی که کفشی می گیرد، آن را مرتب نماید؛ کسی که جامه ای دارد آن را پاکیزه گرداند،؛ کسی که برای خود وسیله سواری آماده کرده، به وضع آن برسد؛ کسی که با زنی ازدواج کند او را [محترم و] گرامی بدارد، چرا که همسر هر یک از شما [همدم و] وسیله سرگرمی اوست پس او را ضایع نگرداند؛ کسی که [موی] سر می گذارد، باید از عهده آن برآید و [آن را] شانه بزند [و تمیز نگه دارد]؛ کسی که موی بگذارد و فرق باز نکند [یعنی آن را شانه نزند] خداوند در روز قیامت با وسیله ای از آتش برایش فرق قرار می دهد. (10)
در روایات فراوانی دستور داده شده که خودتان را خوش بو کنید. از امام صادق علیه السلام نقل شده: [استفاده از] بوی خوش [و عطر] از سنت های پیامبران است» (11) و نیز از امام رضا علیه السلام نقل است که: [بهره مندی از] بوی خوش از اخلاق انبیاست». (12) در روایات دیگر، از قول پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است: «بوی خوش، قلب را محکم می کند». (13)
برخی از روایات دلالت دارد که درباره عطر هرچه هزینه کنند، اسراف شمرده نمی شود. (14) روشن است که بوی خوش، نقش به سزایی در بهداشت و سلامت ایفا می کند و موجب انبساط خاطر و شادمانی می گردد و نیز سبب تقویت قوای فکری و روحی است. از سوی دیگر، سبب دوستی می گردد؛ بدین معنا که طبع مردم، کسی را که پاکیزه و خوشبو است می پذیرد و مایلند با او معاشرت و هم نشینی کنند و به او احترام می گذارند و شخصیت اجتماعی او محفوظ می ماند.
در تفسیر فخر رازی ذیل آیه 32 سوره اعراف، چنین آمده است:
همه انواع زینت ها از هر جهت، هم چون پاکیزگی بدن، مرکب برازنده و عالی، انواع زیورآلات هم چون طلا و نقره و ابریشم اگر نص بر حرمتش برای مردان نمی بود، زیرعنوان زینت که در این آیه آمده داخل می شد و نیز طیّبات هرچیزی را که انسان به آن تمایل داشته باشد از خوردنی ها و آشامیدنی ها و لذّت بردن از زنان و بوی خوش را، فرا می گیرد و بر مسلمانان حلال شده است و فهمیده می شود که قانون نخستین در این گونه موارد، اباحه است، مگر آن که با دلیل ویژه ای منع شده باشد.
حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: سه نفر از زنان به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدند. یکی از ایشان گفت شوهرم گوشت نمی خورد؛ دیگری گفت: شوهرم بوی خوش نمی بوید؛ سومی گفت: شوهرم با زنان آمیزش ندارد. در این هنگام پیامبر صلی الله علیه و اله از جای خود برخاست در حالی [از عجله] ردایش به زمین کشیده می شد، آن گاه به منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: چه می اندیشند گروهی از اصحاب من که گوشت نمی خورند و بوی خوش نمی بویند و با زنان آمیزش نمی کنند؟! آگاه باشید که من گوشت می خورم، از بوی خوش بهره می برم و با زنان آمیزش دارم؛ پس کسی که از روش من اعراض کند از من نیست.(15)

خودآرایی معقول

آن چه در این باره باید به آن توجه شود این است که با وجود سفارش اسلام به آراستگی ظاهر، پیشوایان دین مقرر داشته اند که باید خودآرایی و تزیین، از راه حل صورت گیرد و روا نیست که انسان، در این راه، خود را به سختی بیندازد و از حدّ توان خارج شود و در هنگام توانایی و ثروت نیز بایسته است که از اسراف و تبذیر دوری شود؛ بنابراین، دستور اسلام درباره خودآراستگی با حدود و قیودی همراه است که با توجه به آنها مردم از تجمّل پرستی در امان می مانند. بی شک کسانی دنبال تجمّل و ظاهرآرایی می روند که ثروت های سرشار و بادآورده دارند و از تقوا بی بهره اند؛ افراد با ایمان که با کسب حلال، مال فراهم می آورند هیچ گاه از اعتدال خارج نمی شوند و هرگز مال حلال آن اندازه فراوان نیست که راه تجمّل پرستی، اسراف و زیاده روی را در پیش گیرند.
امام صادق علیه السلام فرموده است:
بپوش و خود را زیبا گردان که خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد؛ اما این لباس و وسیله زیبایی باید از حلال باشد. (16)
مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و اله رسید که موهای صورت وسرش به هم ریخته و نامرتب بود. فرمود: «آیا این مرد روغنی نبود که با آن وسیله مویش را مرتب کند؟!» سپس فرمود: «این مرد [با ریختی ناهنجار] بر یکی ازشما وارد می شود که گویی شیطانی است!» (17)
حسن به جهم گفته است: حضرت ابی الحسن علیه السلام را دیدم که مویش را رنگ کرده است. عرض کردم: فدایت گردم، رنگ کرده ای؟ فرمود: آری؛ همانا خود را آماده کردن [و آراستن] برای همسران از اموری است که پاکدامنی آنان را افزایش می دهد و هر آینه زنان به سبب این که شوهران، خود را آماده نکرده [و نیاراسته] اند، بی عفت شده اند، سپس فرمود: آیا خوشحال می شوی که همسرت را هم چون خودت که برای او آماده نکرده [و آراسته ننموده] ای، بدون آراستگی ببینی؟! عرض کردم: نه. فرمود: [عیناً] او نیز همین گونه است. (18)
از جمله خودآرایی هایی که در اسلام ممنوع شده،این است که زنان در اجتماع با قیافه ای که نظر مردان را جلب نمایند، ظاهر می شوند و جوانان را به فساد بکشانند. زن مسلمان باید متین، با وقار و در عین حال فعّال باشد و خود را از مردان شیطان صفتی که از نگاهشان، پستی و حیوانیّت می بارد، در امان دارد و ارزش و شخصیت خود را در برابر مطامع نامشروع و اهریمنی خرد نکند که اگر خدای نخواسته چنین باشد و زنانی پیدا شوند که بر اثر جلوه گری و خودآرایی بازیچه شوند، باید بدانند که سخت در اشتباهند. تنها افراد بی بند و بار به رایگان از این وضع نابهنجار سوء استفاده می کنند که نتیجه اش خوارساختن و لطمه زدن به آبروی آن خانمی است که از روی غفلت خود را در معرض انظار زهرآلود ناپاکان قرار داده است. همین افراد، اگر زمانی بخواهند ازدواج کنند، هیچگاه با زنانی که در اجتماعات، خودآرایی و جلوه گری می نمایند، ازدواج نمی کنند و در پایان، همان زنی که خودآرایی و جلوه گری نامشروع کرده زیان دیده است.
برابر دستور اسلام، زنان و مردان باید متانت و عفت داشته باشند و چنین نباشد که در برابر نیروی جنسی ای که حیوانات به مراتب از آن نیرو بیشتر لذت می برند، معنویت و شرافت خود را پایمال سازند و برای لذت مادی زودگذر به هوسرانی و بی بند و باری بپردازند.
از پیامبر صلی الله علیه و اله بازگو شده: «ازدواج کنید و طلاق ندهید که خداوند مردان و زنان هوسران را دوست ندارد». (19)

خودآرایی درونی

بسیار آشکار است که خودآرایی در اسلام تنها در آراسته نمودن ظاهر خلاصه نمی شود، بلکه اسلام با برنامه ریزی منظم و جدّی درباره سازندگی معنوی، آراستن باطن به فضایل و کمالات نیز سفارش های مؤکد و فراوانی نموده است.
پیامبر ما، پیامبر نور است و از پیروانش خواسته که دارای نورانیّت و پاکیزگی بیرون و درون باشند و سیما و سرشان را، صفا و خرمی بخشند. او در همه حال از خداوند درخواست می کرد که نور بیشتری به وی عطا کند به گونه ای که غرق در نور گردد، تا هیچ راهی برای او تاریک نباشد و حقایق همیشه در نظرش روشن باشد.
آری؛ آن حضرت همواره از خداوند می طلبید که در اطراف او هاله ای از نور که هرگز خاموش نشود، در تجلّی باشد، بلکه آن نور آن چنان در سراسر وجودش نفوذ کرده باشد که با پوست و پی اش درآمیزد. (20)
از ابن عباس روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی نماز رفت در حالی که دعایش این بود:
خدایا دردلم نوری، در دیده ام نوری، در گوشم نوری، از طرف راستم نوری، پشت سرم نوری، در پی ام نوری، در گوشتم نوری، در خونم نوری، در مویم نوری و در بشَرَه ام نوری قرار بده. (21)
پاکیزگی تن و ظاهر، عمل پسندیده ای است که هیچ کس نمی تواند آن را انکار نماید؛ اما این کار در صورتی کامل می گردد که با طهارت باطن همراه باشد. ممکن است کسی در ظاهر پاکیزه باشد؛ اما درونی داشته باشد که بر اثر کینه و حسد و بخل و خودخواهی، پیوسته در رنج و عذاب باشد و عمری را این گونه سپری کند. این زندگی چه سودی می تواند داشته باشد؟!
هنگامی بشر سعادتمند و خوشنود است که درون و برونش را از همه آلودگی ها و پلیدی ها پاک سازد. در این صورت است که به کمال مطلوب خود می رسد و از زندگی لذت می برد.
یک میلیاردر آمریکایی دردل کرده، می گوید:
بیش از 120 میلیارد دلار ثروت دارم؛ هر روز سیصد هزار دلار بر ثروتم افزوده می شود؛ اما چه فایده؟! ای کاش روزانه، یک جو، خوشبختی به من داده می شد. ویلاهای گوناگون دارم، مجلل ترین ضیافت ها را می دهم؛ ولی هرگز روحم راضی و آرام نمی شود. رضایت و آرامش روح، چیز دیگری است که ممکن است یک مرد بینوا آن را داشته باشد؛ اما یک میلیاردر، در جست و جوی آن،آه بکشد! دستورهای مرا در همه جا با سرعت اجرا می کنند؛ ولی من به چه کسی باید دستور بدهم که برایم شادی خریداری کند؟ من چقدر تیره بختم! حالا فقط با درد دل کردن می توانم اندکی اندوهم بکاهم… . (22)
از این گفتار چنین برمی آید که ثروت و زرق و برق ها و آراستگی های ظاهری تا هنگامی که همراه آراستگی باطنی نباشد و نورانیّت حاصل نشود که حقایق درک گردد، راهی به سوی سعادت نمی گشایند و نیک بختی را تامین نمی کنند و تیرگی ها و آلودگی های معنوی آدمی را ناراحت می سازد. از این رو است که در اسلام در دستورهایی که به بهداشت و پاکیزگی تن مربوط است، به بهداشت روان نیز توجه شده و بُعد معنوی آن نیز مورد نظر بوده است؛ برای نمونه در هنگام غسل مقرّر شده که بگویند: «اللهم طهِّر قَلبی و تقبّل سَعی.. اللهم اجعَل لی طَهُوراً و شِفاءً و نوراً …» (23) چنان که می بینیم، با آن که در غسل، شست و شوی بدن و ظاهر، مورد نظر است، نورانیت و طهارت درونی نیز لحاظ شده است.
بنابراین اگر به احکام طهارت و نجاست فقهی با دید بازتر و کامل بنگریم می فهمیم که در دین اسلام، نجاسات به دو گروه تقسیم شده است و تطهیرشان نیز به دو گونه است؛ یک گروه با وسایل فیزیکی و شیمیایی از قبیل آب، آتش، زمین و غیره انجام می یابد و گروه دیگر با متدهای مخصوص، هم چون «پسیکوسوماتیک» (pasychosomatic) پاک می گردد؛ مانند توجه و ارتباط با خالق هستی، توبه، استحلال از کسی که به او تهمت زده اند، پرداخت حقوق یا وامی که پرداخت نشده است، هدایت کسی که اغوا کرده اند، ادای حق الله و حق الناس و غیر اینها.
قرآن کریم این دو موضوع را یادآوری کرده است و کسی که از این دو نوع آلودگی، خود را محفوظ بدارد، دوست خداوند به حساب می آید.بدین جهت می توان گفت هرچه پلیدی است در این دو نوع جای دارد و دوست خدا کسی است که پلیدی ها را از هرگونه که باشد با تطهیر و توبه از خود دور سازد؛ که «همانا خداوند توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد». (24)
در آیه 90 سوره مائده، قمار و شراب را رجس و از اعمال شیطان و گناه می داند و روشن است که در فقه، شراب نجس است و با استحاله [و سرکه] شدن پاک می شود و قمار با توبه و برگرداندن پول به صاحبانش، شراب با مطهر حسی و قمار با مطهّر روانی.
در سوره توبه می خوانیم:
از اموال ایشان زکات بگیر تا بدین وسیله ایشان را [از دل بستگی به دنیا]پاک و [از نظر اخلاق] پاکیزه گردانی. (25)
در مورد دیگر چنین آمده است: «… آنان [کافران و برخی از یهودان] کسانی هستند که خداوند نخواسته است دل هایشان را پاک گرداند…» (26)
در دعای ابوحمزه ثمالی چنین است: «مرا از همه گناهان پاک کن» (27) و نیز در دعای روز بیست و سوم ماه رمضان است: «خدایا در این روز گناهان مرا بشوی و مرا از عیب های روحی و معنوی] پاک ساز». (28)
از امام صادق علیه السلام در این باره، بیان بسیار لطیف و ظریفی نقل شده است، آن حضرت می فرماید:
به همان گونه که رحمت خداوند [و الطاف و توجهات او] گناهان بندگان را پاک می کند [و دل های ایشان را صفا و روشنی می بخشد] پلیدی ها و آلودگی های ظاهر را نیز، تنها آب برطرف می سازد [و آدمی را از زیان آنها حفظ می دارد]. (29)
مثنوی در این باره می گوید:

 

جز به آب چشم نتوان شستن آن
چون نجاسات بواطن شد عیان

ظاهر کافر ملوّث نیست زین
آن نجاست هست در اخلاق و دین

بلکه بویش آسمان ها بر رود
بر دماغ حور و رضوان برشود

ای یگانه هین دوگانه برگزار
تا مزیّن گردد از تو روزگار

این نجاست ظاهر از آبی رود
وان نجاست باطن افزون می شود

این نجاست بویش آید بیست گام
وان نجاست بویش از ری تا به شام (30)

چه قدر خوب است که ظاهر و باطن، هر دو، آراسته باشند. خداوند در این باره فرموده است:
و به ابراهیم و اسماعیل سفارش نمودیم که خانه ام را برای طواف کنندگان، اعتکاف کنندگان، برای رکوع کنندگان و سجده کنندگان پاکیزه گردانند. (31)
این مضمون می رساند که عبادت و توجه به خداوند، که نتیجه آن پاک کردن روان و باطن از اغیار و ادناس و از دلبستگی به مادیات است، در محیط آلوده و کثیف دست یافتنی نیست همان گونه که آراستگی و پاکیزگی ظاهر با ناپاکی و پلیدی باطن سازگار نمی باشد و مشکلات را از میان نمی برد. ملل پیشرفته امروز تا جایی که می دانند، نکات بهداشتی ظاهر را رعایت می نمایند و ظاهری آراسته دارند؛ اما پرداختن به ظاهر، در صورتی که آشفتگی و پریشانی خاطر، آنان را رنج می دهد و پیوسته در نگرانی درونی و فکری به سر می برند، چه سودی می تواند داشته باشد؟! تا جایی که روان شناسان و روان کاوان برای جوامع بشری احساس خطر کرده اند و در صدد چاره اندیشی هستند که بشر را از این بلای جانکاه و مهلکه سرخوردگی نجات دهند.
بشر به این همه کشفیّات و اختراعات شگفت انگیز دست یافته، نیروهایی را که در نهاد طبیعت وجود دارد به استخدام درآورده و مورد استفاده قرار داده، وسایل رفاه و آسایش مادی را به بهترین وجه برای خود فراهم کرده است. حال این پرسش پیش می آید که آیا این همه ظواهر فرینده و پیشرفت های شگفت انگیز و تلاش هایی که متخصّصان رشته های گوناگون علوم برای خوشبخت کردن و ارامش انسان انجام می دهند، مردم این دوران را از پیشینیان خویش سعادتمندتر نموده است؟! اگر سعادتمندتر نیستند، بلکه فرسنگ ها با بهروزی و آرامش فاصله دارند، علل آن چیست؟
نخستین نتیجه ای که در این باره گرفته می شود، آشکار کردن واقعیتی است که مردم به آن کمتر توجه دارند و آن این است که مهم ترین عامل بهروزی و نیک بختی انسان، همانا مربوط به درون اوست نه برون او؛ از این رو است که در بسیاری از جوامع که به اوج ثروت و نعمت و رفاه مادی رسیده اند، ناراحتی ها و رنجوری ها بسیار زیاد شایع است که شاید یک درصد آن، در دهکده های عقب افتاد دیده نشود و این پدیده، چنان رو به فزونی است که آمارها نشان می دهد 1/3 جمعیت این گونه کشورها کم و بیش به گرفتاری های عصبی مبتلا هستند و باید تحت درمان قرار گیرند. (32)
این وضع پدید نیامده مگر از آن رو که مردم به ظواهر پرداخته و تنها آن چه را مربوط به امور مادی است مورد توجه قرار داده اند؛ اما از تزیین باطن و برطرف نمودن آلودگی های درونی غفلت کرده، به تطهیر آنها نپرداخته اند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:26:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم