بدترین صفت اخلاقی یک مومن چیست؟
عقوبت دروغ گویی، عقوبت عجیبی است
بدترین صفت اخلاقی دروغ است
در جامعه قرآنی، باید صداقت حاکم باشد؛ بدترین صفت اخلاقی و ریشه بسیاری از گناهان، دروغ است؛ خداوند فرموده است که دروغگویان مومن نیستند.
آیات و روایات بسیاری داریم که در رابطه با عقوبت دروغ گویی بحث کردهاند. از امام باقر(ع) نقل شده است «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا وَ جَعَلَ مَفَاتِيحَ تِلْكَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ وَ الْكَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَاب، خداى عزوجل براى بدى قفلهائى قرار داده، و كليدهاى آنها را شراب قرار داده، و دروغ بدتر از شراب است.» اگر به ما بگویند شخصی شراب میخورد، ما او را کنار میگذاریم و دیگر با او صحبت نمیکنیم. اما چگونه است که گاهی انسان خودش دروغ میگوید.
عقوبت دروغ گویی، عقوبت عجیبی است.خداوند در قرآن میفرماید «وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّور، از حرف زور اجتناب کنید.» یکی از مصادیق حرف زور همین دروغ است.
از پیامبر مکرم اسلام(ص) نقل شده است «أربَى الرِّبا الكذبُ، بالاترین حد ربا این است که انسان بخواهد دروغ بگوید.» اینکه یک شخصی به ما اعتماد کرده و پای صحبت ما نشسته است، ما به او خیانت کنیم و به او دروغ بگوییم. این خیانت به انسان است.
امام علی(ع) میفرماید «لكذبُ شَينُ الأخلاقِ، بدترین صفت اخلاقی دروغ است» یعنی اگر از ما پرسیدند که بدترین و پستترین صفت اخلاقی چیست باید بگوییم: دروغ؛ در زندگی باید صداقت حاکم باشد. وقتی پسر شما به خواستگاری یک دختر خانم میرود یا برای دختر شما خواستگار میآید مهمترین دغدغه، صداقت است. چون اگر بدانید که این دختر خانم یا آقا پسر راست میگوید دیگر مشکلی نخواهید داشت. مشکل این است که راست گفته نشود و اگر اینگونه باشد شرایط به هم میریزد. یعنی قبل از ازدواج یک چیز میگوید و بعد از ازدواج میبینید چیز دیگری شده است.
دروغگویان مومن نیستند
شخصی نزد پیامبر اکرم(ص) آمد و گفت: مؤمن زنا مىكند، فرمود: «گاهى امكان دارد»، پرسيد: «مؤمن دزدى مىكند؟» فرمودند «گاهى امكان آن هست»، پرسيد:« يا رسول اللَّه دروغ میگويد؟» فرمودند: «خيرخداوند فرموده دروغگويان مؤمن نيستند.» میگویند ممکن است انسان این کارها را انجام دهد اما دروغ نمیگوید. مومن دروغگو نیست. بعد در ادامه میفرمایند، که خداوند فرموده است که دروغگویان مومن نیستند.
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ، کسانی که دروغ میگویند اصلا ایمان ندارند.» از همین روعلما در الفاظ خود بسیار دقت میکردند.
ناراحتی شیخ عباس قمی از دروغ مصلحتی
در شرح احوال مرحوم حاج شيخ عباس قمي آوردهاند: «هرگز كسي در حضور او جرأت غيبت كردن نداشت؛ هر كس و از هر طبقهاي كه بود. خود نيز چنان از گناهان و غيبت و دروغ احتراز داشت كه فوق تصوّر است. در ايّام بيمارياش كه منجر به وفاتشان شد يكي از علماي تهران براي عيادت به حضورشان رسيد. حاج شيخ عباس آن روز بسيار ناراحت و متفكّر بود. آن عالم بزرگ ميپرسد: «چرا ناراحتيد؟» پاسخ ميدهد: «در سفري كه به حج رفتم در مكّهي معظمه خواستم به روش محدثين كه از يكديگر اجازه ميگيرند از يكي از محدثان عامّه اجازه حديث بگيرم. وقتي اين منظور را با وي در ميان نهادم، عالم سنّي مطلبي گفت، و من روي مصالحي، به دروغ، آن را انكار كردم. اكنون در اين فكرم كه فرداي قيامت، چگونه اين دروغ را در محضر عدل الهي توجيه كنم.»
برای یک دروغ که گناه هم نیست و تقیه بوده، میگوید نمیدانم در آن دنیا اگر خدا از من بازخواست کند چه جوابی باید بدهم. انسان نباید گناه را کوچک بداند. باید انسان مراقبت کند.
انسان راستگو، امین مردم میشود
انسان واقعا از دروغهای بعضیها تعجب میکند. شما خودتان منصف باشید و ببینید کسی که راست میگوید بیشتر به او اعتماد میشود یا کسی که دروغ میگوید؟! مثلا میروید هندوانه بخرید، میگوید همه هندوانهها قرمز هستند، خوب اگر یک بار خریدیم و قرمز نبود دیگر به او اعتماد نمیکنیم. اما از بعضیها که میپرسید این هندوانهها چطور است میگوید من نمیدانم، خودتان انتخاب کنید و ببینید، من نمیدانم. انسان در این حالت اعتماد میکند. حتی اگر ده بار هم سفید بود باز هم از او خرید خواهیم کرد، چون او دروغ نگفته است و تقصیر از من است که هندوانه شناس نبودهام.
انسانی که راست بگوید امین مردم میشود و مردم به او اعتماد میکنند. میآیند از شما لباس بخرند و میپرسند چطور است؟ بگویید نمیدانم، اینگونه میگویند که شما انسان راستگویی هستید. پس مومن همیشه راستگو است.
فقط دروغ نگو!
مردي خدمت حضرت رسول (ص) آمد و عرض كرد :« مرا راهنمائي كن به نافعترين كارها» حضرت فرمود: «اصدق و لا تكذب و اذنب من المعاصي ماشئت، راستگويي را پيشه كن و از دروغ بپرهيز» هر گناه ديگري ميخواهي انجام ده.
از اين سخن مرد در شگفت شد و فرمايش آن جناب را پذيرفته و مرخص گرديد. با خود گفت، پيغمبر(ص) مرا از غير دروغگويي نهي كرده، پس اكنون به خانه فلان زن زيبا ميروم و با او زنا ميكنم. همينكه به طرف خانة او رفت فكر كرد اگر اين عمل را انجام دهد و كسي از او بپرسد از كجا ميآيي نميتواند دروغ بگويد و بر فرض راست گفتن به كيفر شديد و بدبختي بزرگي مبتلا ميشود. لذا منصرف شد. باز فكر كرد گناه ديگري انجام دهد. همين انديشه و خيال را نمود. در نتيجه ازهمه گناهان بواسطه ترك دروغ دوري جست.
کسی که راست میگوید خود به خود مجبور میشود هیچ گناه دیگری انجام ندهد. این اهمیت راستگویی و مهم بودن این جریان است.
آيت الله بهلول مي گفتند: «من در تمام عمرم يك عمل را ترك كرده ام و اصلاً انجام ندادهام و يك عمل را اصلاً ترك نكردهام و تحت هر شرایطي به جا آوردهام و از اين دو كار هم بركت زيادي ديده ام و آن را به همه شما سفارش ميكنم، آن كه ترك كردهام دروغ است، و آن كه ترك نكردهام نماز شب است.»
عوامل دروغگویی
حالا سوالی که پیش میآید این است که عوامل دروغگویی چیست؟ چرا انسان باید راست بگوید؟
خلاص شدن؛ از جمله عوامل دروغگویی است؛ انسان میخواهد از دست چیزی یا کسی خلاص شود، پس دروغ میگوید. از همه بیشتر نیز در برخورد با فرزند و همسر اتفاق میافتد. میرویم مهمانی و بچه شلوغ کاری میکند. به او میگوییم اگر بچه خوبی باشی یک جایزه خوب برای تو میخرم. میپرسیم که جایزه میخری؟ میگوید: جایزه او یک سیلی است که دیگر اینقدر در مهمانی شلوغکاری نکند. این دروغ است.
یا در مقابل حرف همسر خود میگوید که حالا فکر کنیم تا ببینیم چه میشود. میگوییم واقعا میخواهی فکر کنی؟ میگوید نه بگذار فعلا ساکت شود. اینها دروغ به حساب میآید. مومن این دروغها را نمیگوید. یا وقتی از او سوال میشود و حوصله پاسخ دادن را ندارد و میگوید نمیدانم. اینها همه دروغ است.
شوخیهایی که در حکم دروغ است
دومین مورد از عوامل دروغگویی، تفریح است. میخواهند یک خنده و تفریحی داشته باشند و شروع به دروغ گفتن میکنند. از خود خاطراتی تعریف می کند تا بقیه بخندند. خوب نباید بگویید و اینها دروغ به حساب میآیند. اگر طرف مقابل اول باور کند، این دروغ است. یک زمانی ما جوک میگوییم و طرف مقابل این را میداند، این اشکالی ندارد. اما وقتی طرف، اول باور میکند این دروغ است. مثلا میگوید من جنگل رفته بودم و دو شیر به دنبال من آمدند، من هم با لگد شیرها را فراری دادم. میگویند راست میگویی؟ میگوید نه الکی گفتم. این دروغ است.
پیامبر مکرم اسلام (ص) خطاب به ابوذر میفرمایند: «یَا أَبَاذَرٍّ وَیْلٌ لِلَّذِی یُحَدِّثُ فَیَکْذِبُ لِیُضْحِکَ بِهِ الْقَوْمَ- وَیْلٌ لَهُ وَیْلٌ لَهُ وَیْلٌ لَه، اى اباذر واى بر کسى که سخن دروغ میگوید تا به سخن او مردم بخندند واى بر او، واى بر او، واى بر او.» اینقدر مطالب خندهدار راست داریم. چرا انسان باید برای خنداندن دیگران دروغ بگوید. اینقدر خاطرات شیرین و زیبا داریم، خوب اینها را تعریف کنید. چرا دروغ میگویید.
سومین مورد از عوامل دروغ، تعارف یا خجالت بیجا است. جایی برای مهمانی رفتهایم و چای آوردهاند و خوردهایم و حسابی چسبیده است، حالا دوباره چای میخواهیم اما وقتی از ما میپرسند که میل دارید، میگوییم نخیر میل ندارم. این دروغ گفتن است. یا عصر کسی به منزل ما آمده و او را دعوت به شام میکنید، او میگوید نه من شام خوردهام. اینها دروغ و تعارف بیجا است.
نبی مکرم اسلام(ص) فرمودند :« انّ الكذب يكتب كذبا، حتّى تكتب الكذيبة، دروغ را دروغ نويسند، چندانكه دروغهاى اندك را نيز دروغ اندك رقم كنند.» ممکن است کسی بگوید که من خجالت میکشم و پر رو هم نیستم که بگویند چای میل داری بگویم بله. این زشت است دیگر. ما نگفتیم بگویید برای شما چای بیاورند، گفتیم دروغ نگویید.
در دروغ زبانی، انسان با زبان شروع به گفتن دروغ میکند
کلمات معادل، جایگزین حرف دروغ
گاهی اوقات با چرخش یک کلمه دروغ را به راست تبدیل میکند. بسيار راحت است كه هم تعارف كنيم و هم دروغ نگوييم، مثلا اگر گفتند چايي ميل داريد بگوييم: ممنون صرف شد. و يا اگر گفتند: شب بمانيد بگوييم، نه به اندازه كافي زحمت دادهايم. نكته اينجاست كه كلمه معادل زياد است؛ چرا ما از همه جا دروغش را انتخاب كنيم. نیاز نیست که انسان لفظ دروغ را به کار ببندد. با چرخاندن یک کلمه، انسان میتواند راست بگوید.
مورد بعدی که متاسفانه از همه بیشتر اتفاق میافتد، بیدقتی است. اصلا بعضیها دقت نمیکنند که فلان حرف دروغ است. به کسی که در میدان شهدا است زنگ میزنند و میگویند کجایی؟ میگوید چهار راه لشگر هستم. میگوییم دروغ گفتی، میگوید یک کورس تاکسی فاصله دارد دیگر. فرد دقت نمیکند در حالی که بزرگان دقت میکردند.
اصلاح نامه امام به صدا و سیما
یكی از نزدیكان امام (ره) میگفت: روزی خدمت امام رسیدم ایشان نامه ای را به من مرحمت فرمودند تا برای پخش به مسؤول خبر صدا و سیما برسانم. نامه را به مسؤل مربوطه دادم ؛چند دقیقه بعد آقا مرا صدا زده و فرمودند: نامه را سریعا پس گرفته و بیاورید. نامه را آوردم. آقا کلمه ای را تغییر داده و دوباره نامه را به من داده و فرمودند: حالا به واحد خبر بدهید. بنده این کار را کردم بعد خدمت آقا رسیده عرض کردم: نامه چه اشکالی داشت؟ امام فرمودند: در نامه نوشته بودم «من با همه همّم به بسیجیان دعا می کنم»، بعد متوجه شدم که این درست نیست، نوشتم «من با بیشترین همم به بسیجیان دعا می کنم.»
ایشان بسیار دقت داشتند و خیلی عجیب، جملات را انتخاب میکردند. صحبتهای امام و حضرت آقا را ببینید، احتمالات را بیان میکنند که دروغ نشود. میگویند احتمالا اینگونه باید بشود یا مثلا حضرت امام فرمود اگر الان در دنیا از مردم بپرسید، به گمان من منفورترین دولت، دولت آمریکاست. خوب این که معلوم است که منفورترین دولت آمریکا است، ولی با این وجود امام فرمودند به گمان من منفورترین دولت، دولت آمریکاست. مومن دروغ نمیگوید و به اینگونه مسائل دقت میکند. مومن باید دقت کند و بی دقتی در این موارد بسیار بد است.
امام سجاد (ع) فرمودند: «إتَّقُوا الکَذِبَ الصّغیرَ مِنهَ و الکَبیرَ فِی کُلِّ جِدٍّ وَ هَزلٍ، از دروغ بپرهیزید، چه کوچک باشد، چه بزرگ، چه جدّی باشد و چه شوخی. » این یعنی اینکه مواظب باشید و دقت داشته باشید.
پیام تسلیت مرجعتقلید
مادر يكي از نمايندگان مجلس از دنيا ميرود و دفتر يكي از مراجع پيام تسليتي به اين عنوان آماده ميكند.
«جناب دكتر… خبر ارتحال مادر شما به آيتالله العظمي… رسيد؛ ايشان با تمام وجود ناراحت شدند و…» اين پيام را به آن مرجع براي تأييد نشان ميدهند. مرجع تقليد ميگويد من با تمام وجود ناراحت نشدم؛ اين را عوض كنيد. پيام را تصحيح ميكنند و مينويسند: «جناب دكتر ….خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ……رسيد؛ ايشان بسيار ناراحت شدند و…» براي دومين بار اين پيام را به آن مرجع نشان ميدهند. مرجع تقليد ميگويد من بسيار ناراحت نشدم؛ اين را عوض كنيد. دفتر آن مرجع سومين پيام را اينگونه مينويسند: «جناب دكتر ….خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ……رسيد؛ ايشان ناراحت شدند و…»
براي سومين بار اين پيام را به آن مرجع نشان ميدهند. مرجع تقليد ميگويد راستش من ناراحت هم نشدم؛ اين پير زن سالهاست در جا افتاده و الان ناراحتي ندارد. رئيس دفتر ميگويد پس چه بنويسيم؟ نميشود كه نوشت: «جناب دكتر ….خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ……رسيد؛ ايشان خوشحال شدند و…» آن مرجع ميفرمايد چرا اينها را بنويسيد! بنويسيد: «جناب دكتر ….خبر ارتحال مادر شما به …… رسيد؛ ايشان براي علو درجات مادرتان دعا كردند».
بعضیها عادت کردهاند که لفظ دروغ را انتخاب کنند. یک کلمه را بچرخانیم دروغ به راست تبدیل میشود و هیچ کار پیچیدهای هم نیست.
انواع دروغگویی
از عوامل دیگر دروغ، بزرگ کردن خود، مسخرهکردن دیگران و … نیز است و دروغ انواع مختلف دارد؛ زبانی، نوشتاری و عملی.
در دروغ زبانی، انسان با زبان شروع به گفتن دروغ میکند. همین دروغهایی که بعضیها در شبانه روز انجام میدهند، اکثرا با زبان است. گاهی وقتها با گفتن چیزی است و گاهی با نگفتن آن چیز. مثلا آنجا که در هنگام خواستگاری می گویند دختر شما ایرادی ندارد و با قبلا ازدواج نکرده است؟ جوابی نمیدهند. از شما سوال شده است و باید میگفتید.
گاهی وقتها دروغ با نوشتن اتفاق میافتد. پشت در مغازه مینویسند به علت تغییر شغل اجناس نصف قیمت به فروش میرسد. اینجا دو سوال مطرح میشود: یک، آیا واقعا میخواهی شغلت را عوض کنی؟ و دوم آیا واقعا نصف قیمت میفروشی؟ میگوید نصف قیمت نیست اما ۲۰ درصد تخفیف دارد. پس چرا نصف قیمت میزنی. بگو با همان ۲۰ درصد تخفیف به فروش میرسد. این میشود دروغ نوشتاری.
یا برخی جاها روی یک کالا مینویسند ۱۰۰۰ تومان و بعد خط میزند و مینویسد ۵۰۰٫ این دو معنی دارد یا ۱۰۰۰ بوده و من ۵۰۰ میفروشم و یا بقیه جاها ۱۰۰۰ بوده و من ۵۰۰ میفروشم. اگر اینگونه نباشد میشود دروغ.
یا بچهمان را دکتر بردهایم و دکتر میگوید چیزی نیست. میگوییم پس چون امروز مدرسه نرفته است یک گواهی برای او بنویسید، او هم مینویسد. این میشود دروغ. استشهاد محلی میآورند و شما طرف را نمیشناسید و میگویند این را امضا کنید، چرا باید امضا کنیم. معمولا هم ناراحت میشوند ولی ما نمیتوانیم این کار را بکنیم. چرا اگر آدمهای مورد اعتماد واقعیت را بگویند میشود قبول کرد ولی قرار نیست هر کسی آمد ما به عنوان شاهد امضا کنیم. یا نامه ای را که اصلا نمیدانند چیست امضا میکنند. شما که نمیدانید چه بود پس چرا امضا کردید. اینها همه دروغ با نوشتن است.
با عمل خود دروغ انجام میدهیم. میوهها را در سبد چیده اند. ردیفهای بالا را درشت و زیر را ریز میچینند. این دروغ میشود. یا وقتی روحانی برای شما صحبت میکند و به خاطر اینکه نشان دهد که خسته شده دائما عرق خود را پاک میکند در حالی که عرق نکرده است، این میشود دروغ عملی.
خانواده ایمانی و قرآنی بر پایه راستگویی میچرخد.