نرجس
 
   



لحظات آخر عمرحضرت فاطمه (س) چگونه گذشت

حضرت فاطمه بانو و اسطوره ی بانوان دوعالم حتی در آخرین لحظات عمرشان زیبایی روح و کلامشان پابرجا بود. روایتی ازآن لحظات حضرت زهرا را در این مطلب خواهید خواند.
 حضرت فاطمه زهرا بانوی بزرگوار اسلام  در دوران بیماری شان قبل از شهادت برخی نکات را به همسر و فرزندانشان بیان کردند اما داستان لحظات اخر عمر ایشان غم دیگری در خود داشت که دانستن انها تاثیرات مثبت بسیاری بر روح عاشقان آن حضرت در این روزها خوهد گذاشت.


علی (ع) در مسجد نماز خوانده و به خانه بر می گردد.

 خادم فاطمه(س) با گریه به استقبال علی( ع) آمده است.

 - چه شده است؟ چرا ناراحت و مضطربی؟

 - یا علی دخترعموی خود فاطمه را دریاب گرچه گمان نمی کنیم او را دریابی.

 امام علی(ع) با سرعت تمام به سمت فاطمه(س) رفت، گویی نفسش بالا نمی آمد، مضطر شده بود. به فاطمه رسید. فاطمه(س) در میان بستر خویش در پارچه سفیدی افتاده بود به راست و چپ می غلطید. علی(ع) ردا را از دوش خود افکند نزد فاطمه آمد وسر مبارک او را بردامن گرفت.

 

- یا زهرا!

 پاسخی نشنید.

 - یا بنت محمد مصطفی.

 پاسخی نشنید.

 گویی قلب علی داشت از حرکت می ایستاد.

 برای بار سوم صدا زد.

 - ای دختر کسی که زکات رادر دامن خود برای فقرا می برد؟ ای دختر کسی که با ملائکه نماز می خواند.

 «یا فاطمه! کلمینی». ای فاطمه! با من سخن بگو. من پسر عموی تو علی ابن ابی طالب هستم.

 

فاطمه با صدای علی تکانی خورد. گویی روح تازه ای در فاطمه(س) دمید. فاطمه زهرا(س) چشمان خویش را بروی علی(ع) باز کرد، لحظه ای نگریست و بعد گریست. علی(ع) گریان شد.

 - فاطمه جان تو را چه شده است! من پسرعمویت علی ام.

 

یاد آن روزهایی باش که وقتی به خانه می آمدم به استقبالم می آمدی امروز که نیامدی، امروز که خادمان تو به استقبالم آمدند، غم دنیا دلم را گرفت. من بدون تو چه کنم. هر جا هر کس مضطر شود نام مرا فریاد می زند. پدرت در جنگ ها وقتی کارها سخت می شد مرا که می دید گره از خم ابرویش باز می شد. فاطمه جان حال من مضطرم. من چه کنم. تو برایم دعا کن. دعا کن. علی بی فاطمه چه کند. می بینمت آب می شوم تنم می لرزد ولی رفتنت را چه کنم. بعد ازتو محرم اسرارم که خواهد بود؟

 

- علی جان! من هم اکنون آن اجلی را می بینم که از آن نمی توان گریخت. یا علی پس از من نمی توانی ازدواج نکنی فقط مراعات حال کودکانم را بنما.

آنها دیگر بی مادر می شوند. آنها دیگر یتیم اند مبادا بر آنها صیحه بزنی. آنها دل شکسته اند حسنین طاقت بی مادری را ندارند. دیروز بود که جدشان پیامبر(ص) را از دست دادند و امروز هم غم مادرشان آنها را می شکند. وای برکسانی که حسنین را می کشند و با ایشان بغض و دشمنی می ورزند.

 

 

«ابکنی ان بکیت یاخیر هادی

واسبل الدمع فهو یوم الفراق»

اگر گریه می کنی برمن گریه کن ای بهترین هدایت گران و اشک بریز که امروز روز فراق رسید. خصوصاَ حسین قتیل کربلا را فراموش نکن.

حسنین من یتیم و حیران و سرگردان خواهند شد. خدا فرمود که امروز روز جدایی است.

 

- فاطمه جان، وحی که قطع شده؟ اینها را از کجا می دانی؟!

 - علی جان، در خواب پدرم را در میان قصر سفیدی از دُر دیدم که مرا دید و فرمود:ای دخترم نزد من بیا، من مشتاق توام. گفتم:پدرجان والله که من بیشتر شوق ملاقت تو را دارم. پدرم فرمود:تو امشب نزد من خواهی آمد. پدرم شخصی راستگوست و به وعده خود عمل می کند. یا علی مرا با لباسم غسل بده و با اهل خانه بر جنازه ام نماز بگذار و مرا شبانه به خاک بسپار.

 

فاطمه(س) این را گفت و از هوش رفت.

 امام علی(ع) برای نماز بعد به مسجد رفته بود. فاطمه(س) بهوش آمد و اسماء را صداکرد اسماء جبرئیل در موقع حالت پدر بزرگوارم مقداری کافور برایش آورد پدرم آن را به سه قسمت تقسیم نمود یکی را برای خود ویکی را برای علی و آخری را برای من. آن را بیاور.

 

حضرت زهرا(س) خود را شستشو داد و با آن وضو ساخت.

 - اسماء لباس نمازم را برایم حاضر ساز و بوی خوش برایم بیاور.

 لباس ها را پوشید و خود را عطر آگین کرد و رو به قبله در بسترش خوابید.

 - اسماء تو ساعتی صبر کن، وآنگاه مرا صدا کن اگر جوابت را شنیدی بدان که من از دنیا مفارقت کرده ام و آنگاه علی را صدا کن.

 اسماء ساعتی بانوی خویش فاطمه را به حال خویش گذاشت سپس حضرت را صدازد، پاسخی نشنید، باز صدا زد:

- ای دختر محمد مصطفی.

صدایی نشنید!

- ای دختر آنکه در مقاب قرب به پروردگارش به قاب قوسین یا نزدیکتر رسید!

صدایی نشنید! پارچه را از روی صورت فاطمه(س) برداشت و دید که از دخت گرامی رسول الله(ص) و یادگار او از دنیا مفارقت کرده است. باورش نمی شد. خود را بر روی حضرت انداخت و بوسه های فراوان بر او میزد.

 

- ای فاطمه آنگاه که پدر بزرگوارت را ملاقات کردی سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان.

 و با ناله و زاری از اتاق بیرون آمد.

 - اسماء چه شده؟ چرا بی تابی؟ مادرمان چطور است؟

 اسماء ساکت مانده بود. چگونه به حسن و حسین(ع) بگوید که دیگر یتیم شده اید، بی مادرشده اید؟

 زمین می لرزد. حسنین( ع) به سمت بستر مادر خویش می دوند، می ترسند ببینند آیا مادر زنده است؟ حسین(ع) جرات می کند، بدن مادر را تکان می دهد.

- حسن جان خدا تو را در مصیبت از دست رفتن مادرمان پاداش دهد.

حسن(ع) خود را برروی مادر می اندازد، می بوسد، می بوسد و می گرید.

- ای مادر! با من سخن بگو قبل از اینکه روح از بدنم جدا شود. با من سخن بگو!

حسین(ع) جلو می آید، پاهای مادر را می بوسد وصورت بر پاهای مادر می گذارد.

- مادرجان! من پسرت حسینم. بامن سخن بگو قبل از اینکه قلبم متلاشی شود و بمیرم.

 

اسماء می گوید:

- ای فرزندان رسول خدا به نزد پدرتان علی(ع) روید و او را از مرگ مادرتان آگاه سازید.

 حسنین روانه مسجد می شوند.

 - یا محمدا! یا احمدا! یا محمدا! یا احمدا.

 به مسجد می رسند.

 - چه شده است فرزندان رسول خدا(ص)؟ چرا گریه می کنید؟ چرا بی تابید.

 - مادرمان از دنیا رفت؟ بی مادر شدیم یتیم شدیم.

 امیر المومنین علی(ع) بر روی زمین می افتد و از هوش می رود. آب بر صورتش می پاشند، به هوش می آید.

 - ای دخت محمد مصطفی( ع) بعد از تو خود را به که تسلی دهم، هرگاه غم ها و مصائب جهان به من روی می آورد تو دلداریم می دادی، بعد از تو من چه کنم؟ چه کسی مرا تسلی دهد؟

علی(ع) ناله اش بلند شده بود.

 

«لکن اجتماع من خلیلین فرقته

و کل الذی دون الفراق قلیل

و ان افتقادی فاطما بعد احمد

دلیل علی ان لا یدوم خلیل»

 

فاطمه جان! هردو دستی روزی از هم جدا می شوند و هر مصیبتی جز مصیبت جدایی و مرگ کوچک است. فاطمه جان! تو که بعد از پدرت از کنارم رفتی، دیگر هیچ دوستی در عالم باقی نخواهد ماند. چرا که شما بهترین دوستانم بودید.

 

چه شب سخت و سنگینی است امشب. گویی فردا قیامت است. گویی فردا قرار است خاک از آسمان ببارد. ابرهای تیره در هم رفته اند، زمین جوشش می کند، کوه به خروش آمده، پرندگان از آواز مانده اند، درختان سر خم کرده اند، ملائکه بال پرواز ندارند و همه یکی پس از دیگری خسته و نالان به خانه علی(ع) سقوط می کنند و بر سر می کوبند.

 

در و دیوار به ناله در آمده، زمین شرمنده است که چنین سوگ عظیمی را تاب می آورد. تابوت فاطمه(س) می خواهد از هم بگسلد. آب گریان شده، دعا می کند ای کاش نبود و خشک شده بود و بر چنین بدن مطهری به قصد غسل میت نمی ریخت. کاسه تاب ندارد آب را در خود جای دهد. اسماء چه کند؟ چاره ای جز آب آوردن ندارد. پاهایش می لرزد.

 

و از همه ناتوان تر دستان علی(ع) است. همان دستانی که در خیبر را از جای کند، همان دستانی که در بدر مشرکان زیادی را به زمین زد، همان دستانی که عمر بن عبدود را به زمن زد، حال ناتوان شده ولرزان. گویا بند بند انگشتش می خواهد از هم جدا شود. چشمانش شده ابر بهاری، شده باران، شده دریا، دیگر چشمانش برای او نیستند. می گریند و می گریند و می گریند.

 

حسنین سر بردیوار می کوبند و زاری می کنند. گویا دیوار آنها را در برگرفته، گویا دیوار آنها را بغل کرده ودلداری می دهد.

 

زینب و ام کلثوم گریان و مبهوت که چه کنند بعد ازمادرشان! آنها خیلی کوچکند؟ خیلی کوچکند برای اینکه بی مادر شوند.

 

علی(ع)گویا با اشک چشمش فاطمه را غسل می دهد. نیازی به آب اسماء نیست، دریای اشک علی است که بر بدن فاطمه جاری است. آنچه نیاز به غسل دارد، آنچه نیاز به آب دارد دل سوخته علی است. آنچه نیاز به یاری دارد کمر خم شده علی است و آنچه از خدا برای ماندن مدد می جوید دستهای ناتوان علی است.

 

چه گویم که هر چه گویم کم است. اشک های زینب باید بیاید و توصیف کند.

خشت های ریخته شده بر زمین بر اثر کوبیدن سر حسین به دیوار باید بیاید و توصیف کند.

لرزه های بدن علی باید زبان گیرند و توصیف کنند.

کاش محسن بود و می توانست صحبت کند. او می گفت، او می گفت که چه گذشت.

 

اسماء آب بیاور. بدن فاطمه پاک مطهر است، بر صورت ام کلثوم ریز. بر دستهای کوچک زینب ریز که در چشماش حلقه شده اند.

بر دیوار ریز که کمی نرم تر شود و سر حسین را نیازارد و بر صورت علی(ع).

 

آری صدای ناله علی است که به آسمان رفته. مگر او خود کودکان را تسلی نمی داد! پس چه شد که خود بلند بلند ضجه می زدند؟ به زخمهای فاطمه رسیده؟ بدن ورم کرده فاطمه را لمس می کند. آه… چقدر سخت است برای او؟ خدایا کمکش کن. خدایا کمکش کن. گویی خاطرات سیلی و تازیانه که به زهرا(س) زدند بر او تازه شده، گویا لگدی که به فاطمه زدند هم اکنون بر گلوی او زدند و بغض ترکید.

گویی آن لگد راه نفس علی را بسته، خدایا کمکش کن.

 

می خواهد فاطمه را کفن کند ولی از دلش نمی آید. خدایا چه کند؟ وداع با فاطمه سخت است.

- فرزندان فاطمه بیایید و با مادرتان وداع کنید.

«یا ام کلثوم یا زینب یا فضه یا حسن یا حسین هلموا تزودوا من امکم الزهرا فهذا الفراق و لقاء فی الجنه».

آه و واحسرتا، ای مادر حسن! ای مادر حسین! وقتی به حضور رسول الله(ص) رسیدی سلام ما را به او برسان و بگو بعد از تو در دنیا یتیم ماندیم.

آه! آه! چگونه غم دل ما از فراق پیامبر(ص) و مادرمان خاموش گردد؟

 

ناله جانکاهی به آسمان بلند می شود، فاطمه دستهای خویش را بلند می کند و فرزندانش را بر سینه می چسباند.

امیرالمومنین علی(ع) می فرماید:«انی اشهد الله انها قد حنت و انت و مدت یدیها و ضمتهما الی صدر هاملیا» خدا را گواه می گیرم که فاطمه ناله کشید و دستهای خود را دراز کرد و فرزندانش را به سینه اش چسبانید.

 

زمین و زمان به لرزه آمده. زمین دیگر نمی خواهد و نمی تواند تحمل کند. عرش و فرش به هم پیچیده، ملائکه به خروش آمده اند. ناگاه هاتفی در آسمان صدا می زند:

«یا اباالحسن ارفعهما عنها فلقد ابکیا و الله ملائکة السماء فقد اشتاق الحبیب الی المحبوب».

«ای علی، حسن و حسین را از روی سینه مادرشان بلند کن به خدا قسم این حالت آنها فرشتگان آسمان را به گریه انداخت، دوست مشتاق لقای دوست است».

 

علی(ع) دو کودک دلبند فاطمه(س) را از روی سینه مادرشان بلند می کند.بند کفن را می بندد.

 

- «وفراقک اعظم الاشیاءعندی

و فقدک فاطمه اهی الثکول».

جدایی تو از من بزرگترین غم هاست و از دست دادن تو سخت ترین مصیبت هااست.

من برا ی حسرت و غم خودم ناله می کنم که فاطمه بهترین راه مرگ را رفت.

ای چشم من کمکم کن، حزن من دائمی است و برای حبیب خود گریانم.

 

حسن به دنبال عزیزان پدر میرود. ابوذر، سلمان، مقداد، عقیل و عمار.

 

- حسن جان چه شده؟ چرا ناراحتی؟

 

- بیایید که دیگر یتیم شدیم. بیایید به کمک پدرم، بیایید ما را در تدفین مادرمان یاری کنید.

 

چه دوستان نیکویی، چه همراه هان با وفایی، تمام مردم سست و بی دین مدینه فدای یک تار موی سلمان، فدای یک گفتار بران ابوذر، فدای مردانگی مقداد.

سلمان و ابوذر که گویی دیگر از اهل بیتند. گویی خواهر خود را از دست داده اند. گویی همه کس آنها مرده است.

 

همگی بر فاطمه(س) نماز می خوانند. پیکر زهرای اطهر را تشییع می کنند. سپس امام علی(ع) پیکر مطهر فاطمه(س) را دست می گیرد و رو به بارگاه رسول الله(ص) میکند.

«السلام علیک یا رسول الله السلام علیک یا حبیب الله السلام علیک یا نورالله السلام علیک یا صفوه الله منی السلام علیک».

 

- درود و تحیت من و دخترت فاطمه که بر تو وارد می شود برتو باد. حقا که امانتت را باز گرداندم. آه از حزن رسول، آه از حزن بتول، دنیا برایم تیره و تار شده، خوشحالی و سروراز من دور شده. آه از حزن و غم من.

 

سپس فاطمه را در قبر می گذارد.

 

- ای زمین امانت خود را که دختر رسول خداست به تو سپردم.

 

از زمین ندایی بر می آید:یا علی من مهربانترم به او از تو، برگرد و آزرده خاطر مباش!

 

علی(ع) چه کند تاب خاک ریختن بر فاطمه را ندارد. نمی داند چگونه از او دل بکند. امتحانی بسیار سخت است برای او. خدایا! فاطمه تمام جوانی علی بود، فاطمه بعد از رسول الله(ص) تمام وابستگی علی به این زمین خاکی بود. حال چه کند؟ بر روی او خاک بریزد؟ دیگر بادیدن روی چه کسی غمهایش را فراموش کند؟خدایا کمکش کن.

 

چاره ای ندارد، جز اینکه دو رکعت نماز بخواند و از خدایاری جوید.

- خدایا صبری به من عطا کن تا بتوانم پیکر زهرا را تدفین کنم.

 

آری، خداست که نظاره گر است، نظاره گر این جدایی عظیم، علی حالا حالا ها باید تحمل کند. و خدا کمکش کرد والا جان داده بود برسر جنازه فاطمه(س).

علی(ع) خاک را بر روی پیکر مطهر فاطمه زهرا(س) می ریزد و برای همیشه با او وداع می کند. حسن و حسین(ع) بر روی قبر مادرشان می افتند و مادر مادر می گویند. زمین چگونه از هم شکافته نمی شود خدا میداند و بس!

علی(ع) زینب را دلداری می دهد و سلمان و ابوذر و مقداد، حسنین را آرام می کنند.

 

آری همانگونه که پیامبر(ص) فرمود:فاطمه(س) دختر من، بزرگترین زنان اولین و آخرین اهل جهان است، فاطمه زهرا پاره تن من است، زهرا نور دو چشم من است. زهرا میوه قلب من است وروح و جان من است. زهرا حوریه ای است که به شکل انسان درآمده هنگامی که فاطمه در مقابل پروردگار خود در میان محراب عبادت می ایستد، نور او برای ملائکه آسمان نظیر نور ستارگان برای اهل زمین می درخشد، خدای رئوف به ملائکه خود می گوید:ای ملائکه من به فاطمه که بزرگترین کنیزان من است نظر کنید که چگونه در مقابل من قرار گرفته است، اعضاء و جوارح او از خوف من می لرزد. فاطمه با توجه قلبی مشغول عبادت من شده است من شما را شاهد می گیرم که شیعیان وی را در امان گذارم.

 

سپس حضرت فرمود:هرگاه فاطمه را مشاهده می کنم به یاد آن ستم هایی می افتم که بعد از من درحق او خواهد شد. گویا می بینم که ذلت داخل خانه وی شده باشد، احترامش از دست رفته باشد، حقش را غصب نموده باشند و از دریافت ارث خود محروم شده باشد و پهلویش شکسته شده و جنینش سقط شده باشد و او فریاد می زند:«یامحمداه» ولی کسی به دادش نمی رسد. استغاثه می کند، ولی کسی به فریادش نخواهد رسید. لذا بعد از من دائماً غصه دارو گریان است. گاهی یادآور می شود که وحی از خانه اش قطع شده گاهی مفارقت مرا به خاطر خواهد آورد، هر گاه شب شود برای اینکه صدای تلاوت قرآن مرا در نماز شب نمی شنود دچار وحشت خواهد شد. سپس خویشتن را بعد از آنکه در ایام پدر عزیزترین بود ذلیل خواهد دید. در همین موقع است که خدای رئوف ملائکه را مونس فاطمه قرار میدهد. ملائکه فاطمه را به همان ندائی ندا می کنند که حضرت مریم را ندا کردند و به وی می گویند:ای فاطمه خدا تو را از میان زنان جهان انتخاب کرده است ای فاطمه فرمانبردار پروردگارخویش باش و با سجده کنندگان و رکوع کنندگان ساجد و راکع باش. سپس درد و بیماری براو غلبه خواهد کرد آنگاه خدای سبحان حضرت مریم را می فرستد تا پرستار و مونس فاطمه اطهر باشد.در همین موقع است که زهرا می گوید پروردگارا من از زندگی سیرشده و از مردم دنیا بیزارم. مرابه پدرم ملحق نما و خدای تعالی او را به من ملحق می نماید. زهرا اول کسی است از اهل بیت من که به من ملحق خواهد شد. فاطمه زهرا در حالی که محزون، غصه دار و مغموم است، با حق غصب شده و شهیده، بر من وارد خواهد شد. من در آن موقع می گویم بار خدایا هرکسی را که به فاطمه ظلم کرده باشد لعن کن، آن کسی را که حق زهرا را غصب نموده باشد، عقاب و عذاب کن، آن کسی را که فاطمه را ذلیل کرده باشد ذلیل کن و آن کسی را که ضربه به پهلوی فاطمه زد تا کودک خود را سقط نمود وارد دوزخ جاودانی کن و ملائکه می گویند آمین.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1397-11-06] [ 08:57:00 ق.ظ ]




شب اول قبر انسان چگونه شبی است؟

به محض ورود میت به قبر ، شب اول قبر آغاز می شود که ممکن است تحمل همان سختی های اولیه ، جهت آشنایی با جهان آخرت ، پذیرفتن حقایق هولناکی چون حساب و کتاب ،نکیر و منکر ،برزخ و قیامت و… باشد.
شب اول قبر چگونه است
انسان پس از مرگ وارد عالمی می شود به نام«عالم برزخ» حیات برزخ و حقیقت باطن همین عالم دنیاست. دنیا ظاهری دارد و باطنی، ظاهر دنیا که بدان عالم مُلک گفته می شود همین دنیای مادی که ما در آن زندگی می کنیم که خصوصیات خاص خودش را دارد(مکان، زمان، مادی بودن…) همین دنیا باطنی دارد که بعضی خصوصیات عالم دنیا را داراست. مثلاً شکل و اندازه و رنگ و بو در آن عالم هم وجود دارد و لکن ماده در آنجا نیست. صورت مردمان برزخی رنگ و اندازه مشخصی دارد و در آنجا خوشحالی و مسرّت و غضب و نگرانی هست در آ نجا نور هست و لکن آنجا ماده نیست


در بعضی از روایات از همین حیات برزخی به«عالم قبر» تعییر شده است. در روایتی است که از امام صادق ـ علیه السّلام ـ پرسیدند:برزخ چیست آن حضرت فرمود:قبر از هنگام مرگ آدمی است تا روزی که قیامت می شود

پس مراد از قبر در بعضی روایات این گودال خاکی که بدن میت در آن جا می گیرد، نیست بلکه باطن همین قبر مراد است که همان عالم برزخ است از آنجایی که قبر خاکی جایگاه و محل استقرار بدن جسمانی است و عالم برزخ نیز جایگاه استقرار روح انسان است به عالم برزخ عالم قبر نیز گفته می شود.

در روایت مفصّلی است از حضرت امیرالمؤمنین که آن حضرت در وصف مرگ انسان و انتقال او به قبر و شاهدات او در قبر توضیحاتی می فرماید که ما به قسمتی از آن اشاره می کنیم، در بخشی که مربوط به مرگ مؤمنان و مشاهدات آنان است این چنین می فرماید:… او می شناسد کسی را که او را غسل می دهد و قسم می دهد افرادی را که جنازة او را حمل می کنند که به سرعت ببرند و زودتر به خاک بسپارند و وقتی که او را وارد در قبرش می کنند دو مَلَک به نزد او می آیند و آن دو، دو فرشتة بازپرسی و باز جوئی کننده از عقائد و کردار او هستند …


با توجه به نکات گفته شده و این بخش از روایت حضرت امیرالمؤمنین می توانیم نتیجه می گیریم که شب اول قبری که در روایات ما برای اموات ذکر شده و شرح حال آنها در قبر می باشد مراد شب اولی که ما به حساب دنیایی می سنجیم نیست یعنی این چنین نیست که اگر قسمتی را صبح دفن کنند حتما 10 یا 12 ساعت باید بگذرد تا شب هنگام شود آنگاه فرشتگان پرس و جو بیایند و از او سؤالاتی بنمایند بلکه به محض دفن شدن فرشتگان بازپرس به سراغ میت می آیند چرا که عالم برزخ شب و روزی چون عالم دنیا ندارد و اگر شبی برای میّت ذکر شده است، شاید شب برای او مشتمل می شود درست شبیه حالت خواب که آدم در خواب می بیند در شبی هولناک را می گذراند و حال آنکه در وسط روز خوابیده است همانگونه که در وسط روز انسان خواب شب تار را می بیند، همین طور است که انسان را در روز دفن می کنند و همان لحظه شب اول قبر او باشد در حقیقت میت در عالم قبر و برزخ شب برای او نمایان می شود در این روایت هم آمده به محض دفن کردن میت فرشتگان بازپرس به سراغ میت می آیند.
البته شب اول قبر تنها برای کسانی نیست که دفن می شوند حتی کسانی هم که بدنشان دفن نمی شود، باز عذاب قبر دارند سؤال قبر دارند شب اول قبر هم خواهند داشت وقتی قبر را به معنی عالم برزخ گرفتیم و شب آنجا را هم، مخصوص به وضع آنجا دانستیم لذا لازم نیست تا حتماً میت دفن شود آنگاه مراسم شب اول قبر برزخ صورت پذیرد

 

شب اول قبر انسان چگونه است؟


و امّا پرسش نهایی که مربوط به تأثیر دعا و یا خیرات بر آن میت است باید در جواب بگوئیم آنچه که از روایات استفاده می شود این است که هر آنچه برای اموات صورت می پذیرد به گونه ای به آنها می رسد.


از امام صادق منقول است:که بسا باشد که میّت در تنگی و شدّتی بوده باشد و حق تعالی به او وسعت دهد و تنگی را از او بردارد پس به او گویند که این فرح که تو را روی داد به سبب نمازی است که فلان برادر مؤمن برای تو کرد


در روایت دیگری است که حضرت فرمود:
نماز و روزة و حجّ و تصدّق و سایر اعمال خیر و دعا و ثواب آن اعمال برای کسی که آن اعمال را انجام داده و برای مرده هر دو نوشته می شود و وارد قبر او می شود


آیا دعا و خیرات از طرف زنده ها موجب کاهش عذاب قبر شخص مرده می شود؟ و اصولاً چه چیزهای موجب افزایش یا کاهش عذاب قبر می شود؟


آنچه به درجة اول مایة نجات و رهایی از عذاب قبر می شود، کارهای نیک و گفتار پسندیده ای است که انسان در طول حیات خود انجام داده است، اما پاسخ پرسش نخست این است که در مواردی شرع مقدس سرنوشت اموات را بوسیله ی کارهای نیک یابد دیگران قابل تغییر معرفی کرده است.


در یک قانون کلی حدیث می فرماید:هر کسی سنت و روش نیکی بنیاد گذارد برای او ثواب هر کسی که به آن عمل کند می رسد و هر کسی سنت و روش بدی بنیاد نهد برای او گناه و عقابی هر کسی که به آن عمل کند می رسد.


پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:روزی حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ از کنار قبری گذشت که صاحب آن در عذاب بود، سال بعد نیز گذر کرد ولی از عذاب صاحب قبر خبری نبود، سبب را از خداوند پرسید، وحی آمد که از این میّت فرزندی صالحی به بلوغ رسید و برای مردم راهی درست کرد و یتمی را پناه داد به برکت آن از پدر گذشتیم


و نیز درباره بهبودی سرنوشت اموات می گوید:هرگاه کسی به نیّت وجه الله نذری کند تا ثوابش برای میتی باشد چنین نذری مفید و وفاء به آن لازم است


بنابر احادیث صحیح و مشهور صدقه دادن بازماندگان برای اموات سودمند است.
در روایتی صحیحة سعد از پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ می پرسد، آیا صدقه دادنِ من برای روح مادرم سودی دارد؟ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:بلی


زیارت اهل قبور مستحب و سفارش شده است همچنین دعا و قرآن خواندن برای میّت مفید است. زیارت اهل قبور در روزهای جمعه موجب می شود امواتی که در تنگی و تنگناه باشند در فراخی قرار گیرند. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود:هرگاه شخصی به نیّت میتی صدقه دهد، خداوند جبرئیل را فرمان می دهد که این هدیه را به قبر او برساند[11] و نیز فرمود:بواسطة نمازی که برای میت خوانده می شود تنگی قبر او به فراخی تبدیل می شود.


ابن عباس در روایتی از رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل می کند:خواندن سورة«تبارک الملک» بر سر قبر میت مایة نجات از عذاب قبر است.


از کتاب دعوات قطب راوندی نقل شده است که؛ هرگاه میتی دفن شد، بر قبر او سه بار این جمله را بخوانند، خداوند عذاب را از او تا روز دمیده شدن صور برمی دارد، اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد ان لا تغذب هذا المیت.


رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و پس از خاکسپاری دختر گرامی خود(رقیه) با چشم گریان فرمود:از خدای سبحان خواستم عذاب قبر را از او بردارد و خداوند او را بخشید. پس دعا مؤثر است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:55:00 ق.ظ ]




آنچه ما کردیم با خود نابینا نکرد/در میان خانه گم کردیم صاحب خانه را

تعجیل در فرج آمام زمان /صلوات/

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:50:00 ق.ظ ]




امام جواد"ع” می فرماید:کسی که پدرم را با معرفت به حقش در طوس زیارت کند نزد خدا تعالی بهشت برایش ضمانت میکنم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ق.ظ ]




محبت و مهروزی به فرزندان

دانشمندان علوم تربیتی می گویند: کودکان در تمام دوران کودکی به محبت و اظهار علاقه نیازمندند. کودک می خواهد پدر و مادر او را دوست داشته باشند و نسبت به او اظهار علاقه کنند. کودک چندان توجهی به لباس، خوراک و محل زندگی ندارد اما به این موضوع توجه دارد که آیا او را دوست دارند یا نه؟

درس محبت در خانه حضرت زهرا(س) به طور کامل ارائه می شد و آن حضرت که خود از سرچشمه محبت و عطوفت رسول خدا(ص) سیراب شده و قلبش کانون محبت به همسر و فرزندانش بود در این جهت نیز وظیفه مادری خود را به بهترین شکل انجام می داد.

سلمان فارسی می گوید: روزی حضرت فاطمه زهرا(س) را دیدم، که مشغول آسیاب کردن غله است. فرزندش حسین(ع) به گریه افتاد و بیتابی می کرد. عرض کردم: برای کمک به شما، غله را آسیاب کنم یا بچه را آرام نمایم؟ حضرت فرمود: من به آرام کردن فرزند اولی هستم. شما آسیاب را بچرخانید.(2)

خوب شوهرداری کردن

برای زن بزرگترین موفقیت و ارزش این است که در شئون گوناگون زندگی، خشنودی همسرش را به دست آورد و از هر گونه عملی که موجب ناراحتی شوهر می گردد پرهیز نماید. حضرت علی(ع) می فرمایند: «جهاد زن، خوب شوهرداری است» زن برای اینکه بتواند در این جهاد پیروزمند باشد باید تمام سعی و تلاش خود را بکار گیرد تا خانه را محل آرامش مرد قرار دهد.

شوهرداری حضرت زهرای مرضیه(س) بهترین الگو برای زنان مسلمان است. رفتار حضرت زهرا(س) با شوهر در عالی ترین مرحله صفا و مهربانی بود. نه تنها هرگز خاطر شوهر را نرنجاند بلکه یاوری مهربان برای او بود.

حضرت علی(ع) می فرمایند: «سوگند به خدا، من زهرا(س) را تا آن زمان که خداوند او را به سوی خود برد، خشمگین نساختم و در هیچ کاری موجب ناخشنودی او نشدم. او نیز هیچ گاه مرا خشمگین نکرد و عملی از او سر نزد تا باعث ناخشنودی من شود.»(3)

و همچنین نقل است که امام علی(ع) فرمود:

«هرگاه به چهره او «زهرا(س)» نگاه می کردم هر گونه غم و اندوه از من برطرف می شد.»(4)

پس از ماجرای تلخ سقیفه، سران سقیفه برای جلب افکار عمومی مردم به فکر چاره افتادند تا به گونه ای که از حضرت زهرا(س) دلجویی نمایند که اجازه ملاقات می خواستند. اما فاطمه زهرا(س) هر گونه پیشنهادی را رد می نمود و موضع اعتراض و سکوت و بیزاری را ادامه می داد.

روزی امام علی(ع) وارد منزل شد و فرمود: فاطمه جان خلیفه و عمر در پشت درب منزل، منتظر اجازه ورود می باشند، تا نظر شما چه باشد. حضرت زهرا(س) فرمودند: «علی جان خانه، خانه توست و من همسر تو می باشم هر آنچه می خواهی انجام ده.»(5)

تفاهم در زندگی مشترک

امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید: «به خدا سوگند (در سراسر زندگی مشترک با فاطمه(س) تا آنگاه که خدای عزیز و جلیل او را قبض روح فرمود هرگز او را خشمگین نساختم و بر هیچ کاری او را اکراه و اجبار نکردم، و او نیز مرا هرگز خشمگین نساخت و نافرمانی من نکرد؛ هر وقت به او نگاه می کردم رنج ها و اندوه هایم برطرف می شد.»(6)

دعا در حق دیگران

امام مجتبی(ع) نقل فرموده اند که: «مادرم فاطمه(س) را دیدم شب جمعه در محراب خود به عبادت برخاسته است و تا نمایان شدن سپیده صبح در عبادت و رکوع و سجود می بود، و می شنیدم که برای مؤمنین و مؤمنات دعا می فرمود و آنان را نام می برد و برایشان دعا می کرد، و برای خود هیچ دعا نمی کرد، به او گفتم: مادر! چرا همان طوری که برای دیگران دعا می فرمایی برای خودت دعا نمی کنی؟»

فرمود: «پسرم، ابتدا همسایه سپس خانه خود.»(7)

تشویق فرزندان به فراگیری علم

حضرت زهرا(س) از همان آغاز کودکی فرزندانش، عبادت خدای تعالی را در روح و روان آنها تثبیت کرد و خوی پرستش خدای یکتا را در فطرت لطیف آنها سرشت و از همان آغاز به آنها علم آموخت و آنها را برای کسب معارف و تشویق در فراگیری، آماده می کرد، به عنوان مثال به فرزندش حسن(ع) که هفت ساله بود می فرمود: «به مسجد برو، آنچه را از پیامبر شنیدی فراگیر و نزد من بیا و برای من بازگو کن.»(8)

مقام ایثار و گذشت

شیعه و سنی نقل کرده اند، امیرمؤمنان و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین(ع) و خادمه آنان «فضه» طبق نذری که کرده بودند سه روز، روزه گرفتند.

شب اول هنگام افطار فقیری در زد، حضرت علی(ع) افطار خود را به او داد. سایرین نیز به او اقتدا کرده و افطار خود را به فقیر دادند و با آب افطار کردند. شب دوم یتیمی در زد و باز افطار خود را به او دادند. شب سوم نیز اسیری آمد و چیزی طلبید، این بار نیز افطار خود را به او دادند. 

آنگاه از سوی خدای متعال سوره «هل آتی علی الانسان» نازل شد(9) و در آن آیه «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا» اشاره به ایثار و انفاق آن بزرگواران دارد.(10)

تفسیر این داستان را در تفاسیر شیعه و سنی و از جمله در تفسیر معروف «کشاف» تألیف عالم و مفسر بزرگ سنی «جاراللّه زمخشری» می توان یافت.

تقسیم کار منزل با همسر

امام صادق(ع) می فرماید: «… علی(ع) آب و هیزم می آورد و حضرت فاطمه آرد می کرد و خمیر می ساخت و نان می پخت و لباس ها را وصله می زد، و آن بانوی گرامی از زیباترین مردم بود و گونه های مطهرش از زیبایی مثل گل بود. درود خدا بر او و پدر و فرزندانش باد.»(11)

امام علی(ع) فرموده است: «فاطمه به قدری با مشک آبکشی کرد تا بر سینه اش اثر گذاشت، و به قدری با آسیاب دستی آرد کرد تا دست هایش مجروح شد و آنقدر خانه روبی کرد و برای پخت و پز آتش زیر دیگ نهاد که لباس هایش گردآلود و دودی گردید؛ و در این امور زحمت و رنج بسیار به او می رسید …»(12)

پیامبر(ص) به فاطمه(س) کمک می کند.

رسول خدا(س) به منزل حضرت علی وارد شد، او را دید که همراه فاطمه(س) مشغول آسیاب کردن هستند، پیامبر فرمودند: «کدامیک خسته تر هستید؟»

حضرت علی عرض کرد: «فاطمه ای رسول خدا!»

پیامبر(ص) به فاطمه(س) فرمودند: «دخترم برخیز» و فاطمه برخاست و پیامبر(ص) به جای او نشست و با علی(ع) در آرد کردن دانه ها یاری فرمود.(13)

بنابراین احترام به همسر و رعایت حقوق همسر و همسردوستی و فرزنددوستی و سختکوش در کار خانه و تبدیل خانه به مدرسه و تبدیل بخشی از خانه به مسجد و عبادتگاه و برنامه ریزی در کار خانه و رعایت حق خدمتکار و آموزش قرآن و اخلاق به خدمتکار از ویژگی های حضرت زهرا(س) بود چنان که تبدیل خانه به سنگر جهاد و مبارزه بر علیه ستمگران و دفاع از ولایت را در راستای وظایف خویش می دانست، همچنین توجه به دعا در حق همسایه و قانع بودن به خانه اجاره ای در اول زندگی و ایجاد روحیه عبادت و انفاق گروهی و خانوادگی در بین اعضا و و رعایت تفاهم با همسر و قبول مسئولیت شخصی در تربیت فرزندان و تقسیم کار در امور خانه و مشورت در امور و بردباری و تحمل فقر خانوادگی و مشکلات خانوادگی و فرمان پذیری از همسر از اخلاق و روحیات خاص حضرت زهرا(س) بود حتی رسیدن به انواع موفقیت های خانوادگی و سرودن شعر برای شوهر و فرزندان و پدر. نیز از اخلاق خانوادگی حضرت زهرا(س) می باشد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:33:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم