... |
در روایت زیبایی است که حضرت عزرائیل(ع) بر ابراهیم خلیل الله وارد شد. حضرت ابراهیم(ع) وقتی او را دید پرسید: آیا تو الان من را دعوت میکنی که به اختیار آن طرف بیایم، یا زمان اختیار گذشته و خواهی نخواهی باید بروم؟ حضرت عزرائیل(ع) گفتند نه به اختیار خود شما است که بیایید یا نیایید. حضرت ابراهیم چیزی گفت که حضرت عزرائیل را به فکر وادار کرد: خدا دوست و خلیل من است، آیا دیده ای که یک دوستی مرگ را به دوست خود هدیه بدهد؟ حضرت عزرائیل درمانده شد. از خداوند متعال خطاب به حضرت عزرائیل رسید که به او بگو آیا دیده ای که دوستی از دیدار دوست خود بدش بیاید. تو به طرف دوست خود میآیی و دوست مشتاق دیدن دوست است.
اگر بخواهیم این نگاه را به مرگ داشته باشیم مستلزم این است که ایمان داشته باشیم. در این صورت چقدر این لحظه برای فرد زیبا خواهد بود. در آیه 27 «سوره ی ابراهیم» آمده است که خداوند مومنین و افراد با ایمان را نگاه میدارد و در دنیا و آخرت آنها را تثبیت میکند. در روایتی داریم که دو شاخه ی گل بسیار معطر از حرم الهی برای او آورده می شود. بوی یکی از آنها به گونه ای است که فرد خانواده و اموال خودرا فراموش میکند تا سختی نکشد. و بوی دیگری از نسیم رحمت الهی آنچنان حالتی در او ایجاد میکند که سخاوتمندانه جان خود را بدهد. اینها همه برای مومن است.
روایتی است از حضرت امام صادق(ع) که می فرماید: روزی گذر سلمان در کوفه به بازار آهنگرها افتاد. یک مرتبه دید جوانی بیهوش شده و مردم اطراف او را گرفته اند. سلمان که از آن نزدیکی عبور میکرد، یکی از آن افراد دوید و به او گفت یا اباعبدالله این جوان مریض و بیهوش است بیا یک دعایی بالای سر او بخوان که بهوش بیاید. حضرت سلمان وقتی نزدیک شد و به بالین جوان رسید او چشم باز کرد. تا سلمان را دید سر خود را بلند کرد و گفت یا اباعبدالله اینطور نیست که مردم گمان می کنند من بیمار هستم. وقتی گذر من به بازار آهنگرها افتاد و دیدم که با چکش های آهنی به میله های سرخ میکوبیدند، یاد این آیه افتادم: نگهبانان جهنم با چکشهای آهنین بر دوزخیان میزنند. در این حالت دیگر نفهمیدم و از هوش رفتم. سلمان دید این فرد با معرفت است با او دوست شد. بعد از یک مدتی این جوان مریض شد، سلمان به عیادت او رفت و دید که موقع مرگ او است. سلمان به حضرت عزرائیل(ع) خطاب کرد که یا ملک الموت این جوان برادر و دوست من است، لطفاً مراعات او را بکن. حضرت عزرائیل فرمود: یا اباعبدالله من مراعات این جوان و تمام مومنین را خواهم کرد و با آنها دوست هستم.
بنابراین اصلیترین شرط برای راحت مردن ایمان است. البته اگر میخواهیم ایمان در لحظه ی مرگ و پس از آن در مراحل ابدیت حافظ ما باشد باید در دنیا حافظ ایمان خود باشیم. ما حافظ ایمان خود باشیم تا ایمان در سختی ها حافظ ما باشد. بعضی از افراد هستند که از ایمان و اعتقادات خود محافظت ندارند. چه بسا که اعتقادات آنها لغزنده و سست است. در روایت داریم که اعتقادات و ایمان بعضی از افراد عاریهای است، از این دست میگیرند و از آن دست میدهند. مثلاً تا یک مقدار وضع مالی جابجا میشود، حقوق کم و زیاد میشود و فشار زندگی وارد میشود چه بسا افراد خدا را به ظلم متهم میکنند. اینها خطرناک است.
باید ایمان ها را تثبیت کرده و نگاه داشت. تثبیت ایمان و اعتقادات هم فقط با خواندن کتاب و یا رفتن به کلاس عقیدتی نیست. اینها خوب است و میتواند عقل را قانع کند. اما دل انسان نیز باید قانع شود. باید قلب انسان باور کند و ایمان در قلب رسوخ کند. باور قلب با عمل به دست میآید. هرچقدر ما اعمال خود را طبق وظایف و دستورات دینی انجام دهیم مانند چکشی که بر میخ میرود و فرو می رود باعث تثبیت اعتقادات در قلب و باور آنها میشود. این آیه ی قرآن است: اگر می خواهید به یقین و باور قلبی برسید، عبودیت و بندگی انجام دهید.
عمل صالح هم حافظ و تثبیت کنندهی ایمان و هم ارتقاء دهندهی آن است. هم ایمان عمل صالح را خالصتر میکند و هم برعکس. هر گناه و معصیت بندهای ایمان و اعتقادات را شل و پاره میکند. چه بسا بعد از مدتی اگر انسان دچار معاصی و آلودگی ها شود و توبه نکرده و باز نگردد از درون خالی میشود. و در این صورت شاید در حادثههای سنگین مانند لحظهی مرگ نتواند ایمان خود را حفظ کند.
مرحوم آیت الله کوهستانی چند سال قبل از انقلاب فوت کردند. کسانی که در شمال ایران هستند یعنی در استان مازندران و گلستان این بزرگوار را که از اولیای خدا بود خوب میشناختند. الان هم در شهر کوهستان که در نزدیک ساری است، مدرسهی ایشان که بسیار بامعنویت هم است، برقرار است. کسانی که در هنگام مرگ اطراف ایشان بودند نقل میکنند که با اینکه آقا دو یا سه روز آخر حال حرف زدن نداشتند. اما در لحظات آخر، یکی از اطرافیان از ایشان سوال کردند که آیا شما ذکر خود را می گویید؟ ایشان فرموده بودند که خدا لعنت کند شیطان را من هرموقع میخواهم ذکر بگویم سرفه ام میگیرد. اما من به دهان او میزنم و ذکر خود را میگویم. این افراد این چیزها را فراموش نمیکنند چون در دل آنها بوده است.
مرحوم آیت الله طباطبایی، فارابی زمان ما، در هنگام مرگ دچار فراموشی شدیدی شده بودند. طوری که بسیاری از اصطلاحات علمی و فلسفه ها و قیل و قال های کلامی رافراموش کرده بودند. حتی رئیس بیمارستانی که ایشان بستری بودند می گفتند اگر یک لیوان آب به دست ایشان می دادیم همینطور در دست خود نگاه میداشتند مگر اینکه به ایشان میگفتیم آن را بخورید. اما با این وجود برخی از بستگان ایشان میگفتند ما دیدیم در لحظات آخر لب ایشان تکان میخورد و گویی حرف میزنند. از ایشان سوال کردیم که چکار میکنید؟ فرمودند تکلم. گفتیم تکلم با چه کسی؟ گفت با حضرت حق. این را فراموش نکرده چون در جان او رسوخ کردهاست.
محبت و ولایت اهل بیت(ع)
ولایت اهل بیت(ع) جدای از توحید نیست. ولایت اهل بیت یک دستگاهی جدای از ولایت و سرپرستی خداوند عالم نیست. لطف اهل بیت(ع) در همه جا به محبین آنها میرسد. هم در دنیا، هم در مرگ و هم بعد از آن در برزخ و قیامت و در همه ی عوالم. در هیچ عالمی از عوالم نیست که ما بی نیاز از اهل بیت باشیم. در هیچ عالمی از عوالم نیست که دست اهل بیت کوتاه و بسته باشد.
در زیارت جامعه ی کبیره میخوانیم که اهل بیت، رحمت موصوله ی خدا هستند. رحمت موصوله یعنی قطع نمیشود و دائم متصل است. ممکن است سوال کنید که ما روایاتی داریم که می فرماید شفاعت ما اهل بیت (ع) در برزخ به شما نمیرسد. آن روایات باید در جای خود معنا شود. یا مقصود این روایات این است که قیامت مراحل بسیار سختی دارد که شفاعت اصلی ما آنجا بروز میکند. اینجا شفاعت ما است اما شفاعت اصلی نیست. لذا شفاعت و دستگیری در برزخ هم است که در آخر زیارت عاشورا میگوییم: الهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود. یعنی از همان لحظهی ورود به عالم آخرت شفاعت میخواهد. پس شفاعت وجود دارد اما آن شفاعت اصلی مربوط به قیامت است. یا به این دلیل است که اسم لطف هایی که اهل بیت (ع) در برزخ میکنند شفاعت نیست.
بنابراین ولایت اهل بیت (ع)، سکرات را آسان میکند، خصوصاً محبت امیرالمومنین علی(ع). اینکه میگوییم خصوصاً چون امیرالمومنین (ع) مرز و ملاک حق و باطل است. شیعه و سنی از پیامبر(ص) نقل کردهاند که فرمود: یا علی حب تو داشتن ایمان است و بغض نسبت به تو داشتن کفر است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: اگر کسی علی(ع) را دوست داشته باشد سکرات و سختیهای مرگ برای او آسان میشود.
صله رحم بخصوص نسبت به والدین
در روایت است که خداوند متعال فرمود: من از صد جزء محبت و رحمت خود، یک جزء آن را در عالم دنیا فرستادهام که این محبت ها بین پدر و مادر و فرزند و برادر و خواهر و فامیل درست شدهاست. بقیه ی آن را آن طرف میبینید. اگر رحم، یک خاندان و یک خانواده که بین آنها محبت است، این محبت را نسبت به هم قطع کنند، یعنی در واقع رحمت خدا را قطع کردهاند. به این جهت است که خیلی با آن برخورد شده که قطع رحم نکنید. وقتی رحمت خدا را قطع کردید طبیعتاً در مرگ سختی می بینید. اما اگر کسی صلهی رحم کرد در حال جذب رحمت خدا است. بنابراین چون شما قدر رحمت خدا را خصوصاً نسبت به والدین دانسته اید مرگ را آسان می کند. آن فردی که به مادر خود جفا کرده بود حتی نتوانست تلقین پیامبر را جواب دهد تا زمانی که مادر او راضی شد و او را بخشید.
تسبیحات حضرت زهرا(س)
همچنین یکی دیگر از چیزهایی که خیلی توصیه شده است، تسبیحات حضرت زهرا(س) بعد از نمازهای واجب است. من تقاضا می کنم که این گنج است و آن را از دست ندهید. امام باقر(ع) فرمود: اگر هدیه ای بالاتر از تسبیحات زهرا(س) بود پیامبر آن هدیه را به حضرت زهرا میداد. امام صادق(ع) فرمود: ما به بچه های خود همانطور که نماز را توصیه میکنیم این تسبیحات را هم توصیه میکنیم. و بعد فرمود اگر کسی مداومت داشته باشد به خواندن تسبیحات حضرت زهرا(س) بعد ازهر نماز سختیهای مرگ بر او آسان میشود.
انگشتر به دست کردن
خصوصا انگشتر عقیق که از علائم مومن است.
خواندن هفت بار «بِسمِ اللهِ اَلرحمنِ الرَحیم، لا حَولَ و لاقُوةَ اِلا بِالله العَلیُ العَظیمم در تعقیبات نماز صبح
مرحوم محدث قمی این مطلب را در مفاتیح آورده است.
خواندن دعای عدیله
مومنین حداقل یک بار در عمر خود این دعای عدیله را بخوانند، اعتقادات خود را صادقانه، نزد خدا به امانت بسپارند. چون در آخر دعای عدیله داریم که خدایا تو بهترین امانت دار هستی. این اعتقادات خود را پیش تو امانت میگذارم تا هنگام مرگ که زمانی است که انسان خیلی چیزها را از یاد میبرد به من باز گردان.
خواندن قرآن بعد از هر نماز
پیامبر اکرم(ص) فرمود: اگر هر کسی بعد از هر نماز قرآن بخواند، سکرات موت بر او آسان میشود و خود ملک الموت شهادتین را بر او تلقین میکند.
وظایف ما در کنار شخص محتضر
گاهی اوقات انسان با فردی مواجه میشود که در لحظات بسیار سخت و حساس احتضار است و نیاز دارد که کسی به او کمک بدهد، معمولا اطرافیان محتضر، که در کنار او هستند، اصلاً نمیدانند که چکاری بکنند. برای یک مسلمان زشت است که در آن هنگام نداند چکار باید بکند. در بارهی شخص محتضر یک وظیفهی واجب و تعدادی نیز وظیفهی مستحب داریم.
وظیفه واجب
وظیفه ی واجب این است او را رو به قبله کنیم. این کار بر هر مسلمانی واجب است البته اگر کسی او را رو به قبله کرد از دیگران ساقط است یعنی واجب کفایی است. باید طوری او را به پشت بخوابانیم که کف پاهای او به سمت قبله باشد. البته اگر در جایی بود که این کار امکان پذیرنبود، مثلاً بر روی تخت بیمارستان که به فرد سرم و دستگاه های مختلفی وصل است و این امکان وجود ندارد، باید حتی الامکان و تا جایی که به این شکل شبیه تر است او را قرار داد. اگر هم نشد که ساقط است.
در روایتی از پیامبر اکرم(ص) فلسفه ی این کار گفته شده است. ایشان فرمود اگر کسی را اینگونه رو به قبله کنید، دائم تا زمان قبض روحش، خداوند و ملائکه، با رحمت خود به او رو میکنند.
* آداب و مستحبات
تلقین شهادتین
شخصی که در سکرات موت قرار دارد، به قدری در سرگردانی و تحیر است که چه بسا اسم خود را نیز به یا نمیآورد. او در یک حالت گیجی و تحیر تام است. لذا در روایات متعدد گفته شده که به او کمک بدهید. شهادتین را به این صورت به او تلقین کنید، در کنار او نشسته و آرام آرام نه با داد و بیداد و دعوا و اینطور چیزها که بیشتر او را اذیت کند به لو تلقین کنید که بگوید: «لااله الا الله، محمدا رسول الله، علیا ولی الله» پیامبر اکرم(ص) فرمود: این کار را بکنید و حرفهای پراکنده دیگر نزنید و سپس فرمود: اگر به این صورت تلقین کنید آن کسی که بر زبان او این کلمات باشد و با اینها از دنیا برود داخل بهشت میشود. البته معلوم است که از روی اعتقاد این کلمات را میگوید و طوطی وار بیان نمیکند.
تلقین دعای فرج
دعای فرج آن چیزی است که در قنوتها در رسالهها گفته شده است. افراد میتوانند در رسالهها در قسمت قنوت مراجعه کنند. «لا اله الا الله الحلیم و الکریم، لااله الا الله العلی العظیم، سبحان الله رب السماوات السبع و…» این دعای فرج، مرور اعتقادات توحیدی است. امیرالمومنین(ع) بر بالین هر محتضری که میرفتند، این دعا را میخواندند و میفرمودند که دیگر ترسی نیست.
خواندن قرآن، بخصوص آیت الکرسی و سوره های یس و صافات
این ها را بخوانیم و لازم نیست تلقین کنیم. درروایات داریم سوره یس را که میخوانید ملائک رحمت نازل میشوند و سوره صافات را که میخوانید، وسوسههای شیطان دفع میشود.
القاء امید به رحمت خدا
خوف و رجاء و بیم و امید یک مومن تا وقتی که زنده است باید مساوی باشد. باید در مورد اعمال خود و آخرت هم از عذاب خدا بترسد و هم به رحمت خدا امیداور باشد. اما در روایات متعدد داریم که هنگام مرگ باید فقط امید باشد. لذا به آن شخصی که هنگام احتضار است رحمت خدا را القا کنید. اهل بیت به تو کمک میدهند و جایی میروی که به استقبال تو میآیند. ما در روایت داریم که رحمت خدا در آخرت به گونه ای است که حتی ابلیس به آن طمع میکند. ابلیسی که گناه اولین و آخرین به عهده ی او است وقتی رحمت خدا را میبیند، میگوید شاید ما را هم ببخشند. باید این رحمت را با خواندن همین روایات به فرد القاء کرد و اگر هم بلد نیستیم بگوییم که لطف خداوند متعال بی نهایت است، گناه ما محدود است اما رحمت او نامحدود است. لطف خدا بیشتر از جرم ماست.
[شنبه 1398-02-14] [ 11:52:00 ق.ظ ]
|