نرجس
 
   



جایگاه اشتغال زنان در سبک زندگی

با نگاهی به آمار و ارقام مشارکت اجتماعی زنان می‌توان دریافت این مهم نیز همانند آمار قبولی دختران در دانشگاه سوار بر منحنی صعودی می‌تازد و زنان در عرصه‌ی اشتغال نیز همچون تحصیل می‌روند تا از مردان پیشی بگیرند. با وجود این، اشتغال زنان یکی از مسائلی است که هنوز هم جای بحث دارد. از همین رو، همواره کار کردن زن در خارج از خانه، با توجه به ویژگی‌های ذاتی و تأثیرگذار وی در خانواده و نقش‌های بی‌بدیل مادری و همسری، با نگاه‌های منتقد همراه بوده است.

از سوی دیگر، باید در نظر داشت مشارکت اجتماعی زن، به صورتی که امروز در تعاریف ما جای گرفته، نقش‌های اصلی و مهمی را که سبک زندگی ‌اسلامی‌-ایرانی برای وی در نظر گرفته است تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. به بیان دیگر، سبک زندگی اسلامی‌-ایرانی نه فقط خانه‌داری را یک شغل بسیار مهم می‌داند، بلکه آن قدر برای نقش‌های مادری و همسری زن ارزش قائل است که دیگر نقش‌های وی را در سایه‌ی این دو وظیفه‌ی حساس تعریف می‌کند، زیرا این نقش‌ها، بر خلاف دیگر وظایف تعریف‌شده در ساختار جامعه، هیچ جایگزینی ندارند.

ادامه »

موضوعات: سبک زندگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-07-28] [ 09:06:00 ق.ظ ]






عروسك باربی در این خصوص جایگاه ویژه‌ای دارد، چرا كه به كمك تبلیغات گسترده‌ای كه حول محور آن صورت می‌گیرد به خوبی می‌تواند مفاهیم مورد نظر طرّاحان خود را القا كرده و انتقال دهد. باربی از منظر‌های مختلف به عنوان الگو و سرمشق به كودكان و نوجوانان تحمیل می‌شود و چون آموزگاری مهربان، دستشان را گرفته و به تعلیمشان می‌پردازد و به طور غیر آشكار به جامعه دختران پر احساس، آموزش می‌دهد كه مردانِ امروز چه انتظاری از آنها دارند و به مردان نیز می‌آموزد كه از زنان چه انتظاراتی باید داشته باشند.
بدون شك بخشی از علل مهمّ الگو شدن باربی برای دختران، ایجاد گرایش شدید در مردان به مدل باربی است. وقتی توسنِ خواهش‌ها و رغبت مردان به سوی زنانی از جنس و نمونه عروسك ظریف اندامِ آمریكایی ره می‌سپارد، بدیهی است كه زنان برای شكار دل مردان، خود را به شكل و شمایل آن در آورند؛ چرا كه زنان به صورت ذاتی خواهان تسخیر قلب مردان هستند؛ بنابراین خواست‌های مردان نیز، فشار مضاعفی را مبنی بر الگوپذیری از مدل باربی بر آنها تحمیل می‌كند. امروزه سیل كالاهای مورد نیاز مردم با آرم باربی در سرتاسر جهان پراكنده شده است تا قالبِ زن مورد پسند مردان و الگوی دختران هماره در مقابل چشمان آنها باشد.
باربی نماد و سمبل فرهنگ آمریكایی با ویژگی تجمّل‌گرایی، مدگرایی و مصرف‌گرایی است كه تلاش می‌كند به همراه خیل عظیم لوازم جانبی یا انبوه سربازان خود، نوع زندگی آمریكایی را به كودكان و نوجوانان جهان تحمیل نماید و مردان و زنان آینده را با فرهنگ و ارزش‌های خود تربیت كند.
زندگی زن آمریكایی آن هم با الگوی باربی مؤلّفه‌های مختلفی دارد كه این عروسك برای نهادینه كردن آنها طرّاحی شده است. مدل لباس‌های باربی، رقص، زندگی تجمّلاتی و فانتزی، مصرف‌گرایی محض، معاشرت‌های بی‌قید و شرط، لذّت‌جویی و اباحه‌گری، دوری از معنویّت و همه و همه برای ساماندهی یك هدف، طرّاحی‌ شده‌اند، اینكه چگونه الگوی زندگی، سلیقه و خواست‌های یك زن آمریكایی را ملكه ذهنی كودكان نمایند و به همراه متعلّقات بی‌شمار باربی، نیازهای زن عشرت‌طلب و رهای آمریكایی را به عنوان نیازهای متورّم شده و واقعی زن‌های آینده ملّت‌های دیگر جا بزنند.
از این رو اگر باربی بتواند احساسات، عواطف، افكار، ذائقه و نیازهای یك زن آمریكایی را به كودكان و نوجوانانِ غیر آمریكایی انتقال دهد و خواست‌ها و روحیّات آنها را متناسب با اهداف مهندسان و تئوری‌پردازان فرهنگی خود راهبری و هدایت كند به اهداف دراز مدّت خود كه همان استیلای فرهنگی است، دست یافته است؛ چرا كه به طور طبیعی تغییر ذائقه و احساس نیاز مصرف كنندگان، به مطالبات جدیدی دامن می‌زند.
دكترین فرهنگی آمریكا بر اومانیسم(بشر مداری به جای خدامحوری)، لیبرالیسم(اباحی‌گری)، سكولاریسم(عرفی اندیشی و دنیاگرایی) و هدونیسم(لذّت محوری) است. طبیعی است كه سیاستمداران و استراتژیست‌های فرهنگی آمریكا تلاش نمایند تا از طریق شیوه و راه‌كارهای مختلف، بنیان فرهنگی خود را تقویت و آن را در آمریكا و در سراسر جهان بسط و تسرّی دهند. یكی از این شیوه‌ها، تربیت دخترانِ آمریكا و سراسر جهان با گزاره‌های فرهنگی آمریكایی است. بنابراین به عنوان بهترین و كارآمدترین راه، اگر دختران سایر ملّت‌ها با ارزش‌های آمریكایی تربیت شوند، این دختران نقش همسران و مادران را در جوامع خودشان عهده‌دار می‌شوند؛ بنابراین مبتنی بر ارزش‌های آمریكایی، جامعه‌شان را اداره می‌كنند و این مهم‌ترین كاركرد تهاجمی یك فرهنگ مهاجم است كه شهروندان دیگر ممالك را با ارزش‌های خود بپروراند. این گونه است كه باربی در استراتژی فرهنگی آمریكا واجدِ بالاترین تأثیرها و ارزش‌گذاری‌هاست.۱
البتّه الگوی زندگی آمریكایی تنها به وسیله باربی تبلیغ نمی‌شود، بلكه باربی در این زنجیره فرهنگ‌سازی، تنها نقش یك حلقه مؤثّر را بازی می‌كند.
در غرب، الگوگیری از باربی به حدّی رایج است كه خوانندگان و هنرپیشگان مشهور هالیوودی با صرف هزینه‌های سرسام‌آور و رفتن به زیر تیغ جرّاحان توانا، خود را به شكل و شمایل آن در می‌آورند تا ذائقه‌های باربی پسند مردم را اشباع نمایند.
اینكه امروز غالب هنرپیشه‌های معروف زن دنیا،اندام،مو،ابرو و آرایشی متناسب با مدل باربی دارند، شاهدی بر دامنه نفوذ پرنسس باربی بر بخشی از سربازان و مبلّغان با نفوذ خود است.
پیش‌تر در جامعه خودمان نیز مد شده بود كه افرادی برای زیبایی چهره‌شان به جرّاحی پلاستیكی گونه و بینی اقدام می‌كردند یا رنگ چشمان مشكی و زیبای خود را، به وسیله لنزهایی به رنگ آبی و سبز تغییر می‌دادند و نیز مادران باردار برای حفظ تناسب اندامشان به سزارین و سپس به شیر خشك متوسّل می‌شدند؛ در حالی كه به گواه همه متخصّصان، زایمان طبیعی و تغذیه بچّه از شیر مادر، علاوه بر سلامت مادران، نقش مهمّ و اساسی در بازگشت تناسب اندام آنها ایفا می‌كند.
بنابراین باربی ابتدا با ایجاد بی‌هویّتی، بی‌اعتمادی و از خود بیگانگی، بنیان ارزش‌های پذیرفته شده كودكان و نوجوانان را فرو می‌ریزد و سپس الگوی خود را با لطایف الحیلی به آنها تحمیل و تزریق می‌كند.
ترفندهای هوشمندانه‌ای كه برای ترویج و نهادینه كردن باربی به كار گرفته می‌‌شود، بدان جهت است كه الگو و مدلی كه به واسطه باربی ارائه می‌شود، دارای تفاوت و بلكه تضادهای اساسی با فرهنگ و ارزش‌های پذیرفته شده كودكان اكثر كشورها است. از این رو برای فتح قلعه دل كودكان، راهی جز حیله‌گری و به كار بستن نیرنگ‌های جذّاب و افسون‌گر وجود ندارد.

قصّه عروسك باربی
آقا و خانم الیود و روت هندلر در سال ۱۹۴۵ م. كمپانی “متل” را در “ایالت كالیفرنیای جنوبی” آمریكا تأسیس كردند. این شركت ابتدا به تولید قاب عكس و مبلمان خانه می‌پرداخت، ولی به مرور زمان و در نهایت به تولید اسباب بازی روی آورد. كمپانی متل در سال ۱۹۵۵ م. برای تبلیغ اسباب‌بازی‌ها در نمایش‌های تلویزیونی با كلوپ “میكی ماوس” به همكاری پرداخت كه موجب دگرگونی ساختاری در تجارت اسباب بازی شد. این كمپانی چهار سال بعد به دلیل علاقه دختر هندلر به عروسك‌های كاغذی، ساخت عروسك را دنبال كرد كه منجر به عقد قرارداد برای دریافت امتیاز عروسك آلمانی “لی لی” شد. عروسك لی لی برگرفته از شخصیّت، اندام و چهره یك زن خیابان‌گرد آلمانی به همین نام بود. لی لی به عنوان یك قطعه كلكسیونی به بزرگسالان به ویژه به كلكسیونرهای اسباب بازی فروخته می‌شد. در مورد عروسك لی لی نقل قول‌های دیگری نیز وجود دارد، از جمله اینكه:
عروسك مو بور و شیك لی لی بر اساس شخصیّت یكی از داستان‌های مصوّر روزنامه “بیلیت” ساخته شد و در سال ۱۹۵۵ م. در “آلمان” به بازار آمد. هدف لی لی جذب مخاطبان بزرگسال بود.۲
كمپانی متل با ایجاد تغییراتی، صورت بندی نژادی عروسك لی لی را به “آنگلوساكسون” همانند كرد.۳ با ایجاد تغییراتی در صورت‌بندی لی لی، عروسك باربی متولّد شد و به زودی در صفّ اوّل اسباب بازی ویژه دختران قرار گرفت.

 

موضوعات: سبک زندگی  لینک ثابت
 [ 09:05:00 ق.ظ ]




شوهرداری حضرت زهرای مرضیه(س) بهترین الگو برای زنان مسلمان است. رفتار حضرت زهرا(س) با شوهر در عالی ترین مرحله صفا و مهربانی بود. نه تنها هرگز خاطر شوهر را نرنجاند بلکه یاوری مهربان برای او بود.
حضرت علی(ع) می فرمایند: «سوگند به خدا، من زهرا(س) را تا آن زمان که خداوند او را به سوی خود برد، خشمگین نساختم و در هیچ کاری موجب ناخشنودی او نشدم. او نیز هیچ گاه مرا خشمگین نکرد و عملی از او سر
نزد تا باعث ناخشنودی من شود.»
و همچنین نقل است که امام علی(ع) فرمود:[5] هرگاه به چهره او «زهرا(س)» نگاه می کردم هر گونه غم و اندوه از من برطرف می شد.[6]
پس از ماجرای تلخ سقیفه، سران سقیفه برای جلب افکار عمومی مردم به فکر چاره افتادند تا به گونه ای که از حضرت زهرا(س) دلجویی نمایند که اجازه ملاقات می خواستند. اما فاطمه زهرا(س) هر گونه پیشنهادی را رد می نمود و موضع اعتراض و سکوت و بیزاری را ادامه می داد.
روزی امام علی(ع) وارد منزل شد و فرمود: فاطمه جان خلیفه و عمر در پشت درب منزل، منتظر اجازه ورود می باشند، تا نظر شما چه باشد. حضرت زهرا(س) فرمودند: «علی جان خانه، خانه توست و من همسر تو می باشم هر آنچه می خواهی انجام ده.»[7]
همسرداری حضرت فاطمه(س) نیز بهترین الگو برای زنان مسلمان است. شیوه رفتار با همسر برای یک زن آن قدر مهم است که حضرت علی(ع) می فرماید: جهاد زن، خوب شوهرداری کردن است.
فاطمه(س) با آن همه فضیلت، همسری نیکو و مطیع برای امیر مؤمنان علی(ع) بود. روایت است هنگامی که علی(ع) به فاطمه (س) می نگریست، غم و اندوهش برطرف می شد.
رسول خدا در اولین شب ازدواج علی (ع) و زهرا(س) کارهای آنان را به این شکل تقسیم نمود: خمیر کردن آرد و پختن نان و تمیز کردن و جارو زدن خانه به عهده فاطمه (س) باشد و کارهای بیرون منزل از قبیل جمع آوری هیزم و مواد غذایی را علی(ع) انجام دهد.
پس از آن بود که حضرت زهرا(س) فرمود: جز خدا کسی نمی داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم، زیرا رسول خدا (ص) مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، باز داشت.
فاطمه (س) هیچ گاه حتی اموری را که احتمال می داد علی(ع) قادر به تدارک آنها نباشد، از او طلب نمی نمود؛ تا آنجا که از علی(ع) در رابطه با فاطمه(س) نقل شده است: به خدا سوگند که او را به خشم نیاوردم و تا هنگامی که زنده بود، او را وادار به کاری که خوشش نیاید نکردم؛ او نیز مرا به خشم نیاورد و نافرمانی هم نکرد.
از ویژگی های مهم حضرت فاطمه(س) این بود که آن بزرگوار بهترین یار و یاور شوهرش علی(ع) در اجرای فرامین الهی بود. پیامبر(ص) از علی(ع) سوال کرد: همسرت را چگونه یافتی؟ و علی(ع) پاسخ گفت: نِعْمَ الْعَوْنُ علی طاعَةِ اللَّه(بهترین یار و یاور برای اطاعت و بندگی خدا).
آن بانوی بزرگوار، نام همسر خود را با احترام یاد می کرد. گاهی وی را با کنیه «ابالحسن» می خواند و گاهی با یاد قرابت نسبی(یا ابن عم) وی را ندا می داد. در حدیث شریف کساء آمده است که حضرت فاطمه(س) می فرماید: ابوالحسن علی بن ابیطالب وارد شد و فرمود سلام بر تو ای دختر رسول خدا گفتم: و بر تو باد سلام ای ابا الحسن و ای امیر مؤ منان. این گونه نقل نام و خطاب احترام آمیز یکی از نکات اصلی رابطه زوجین نسبت به یکدیگر است.
از دیگر نکات متابعت ایشان از شوهر بود. نقل است هنگامی که مصدوم کردن حضرت زهرا(س) از امیرمومنان درخواست ملاقات و عیادت ایشان را کردند، حضرت علی(ع) تقاضای آن دو را به فاطمه(س) ارائه کردند و ایشان در جواب فرمودند: البیت بیتک و الحره امتک(خانه متعلق به شماست و من هم به منزله کنیز و خدمتگزار در خانه شماهستم).
رسیدگی به وضع ظاهری به خاطر همسر از اصول زندگی یک زن و مرد مسلمان است. آمده است پیامبر برای شب عروسی حضرت زهرا(س) دستور داد عطرهایی خوشبو تهیه کنند و حضرت زهرا(س) نیز در داخل خانه دائماً معطر بودند.
تربیت و رفتار با فرزندان
سیره رفتار فاطمه(س) با فرزندان خود نیز سرمشقی مناسب برای تربیت صحیح فرزندان است. ایشان به فرزندان احترام می گذاشتند و آنها را با احترام خطاب می کردند و همیشه سعی در آموزش و تربیت دینی و اخلاقی آنها داشتند.
در حدیث شریف کساء حضرت فاطمه(س) در پاسخ سلام فرزند خود امام حسن(ع) می فرماید: سلام برتو ای نور دیده ام و میوه دلم. و در پاسخ سلام امام حسین(ع) می فرماید: سلام بر تو ای فرزند من و ای نور دیده ام و میوه دلم.
حضرت زهرا (س) فرزندان خود را همیشه برای یادگیری و تعلیم و تزکیه آماده می کرد؛ به عنوان مثال به فرزندش حسن(ع) می فرمود: «به مسجد برو، آنچه را از پیامبر شنیدی فراگیر و نزد من بیا و برای من بازگو کن».
و در عین حال شادی و خوشحالی را در بیت خود تسری می داد و این تا حدی بود که از بازی با کودکان که نقش بسزایی در تربیت آنها دارد اجتناب نمی نمود. نقل شده است که فاطمه(س) فرزندش حسن(ع) را روی دست می گرفت و بالا می انداخت و حرکت می داد و می فرمود: اشبه أباک یاحسن، و اخلع عن الحق الرّسن، و اعبد الهاً ذامنن، و لاتوال ذا الاحسن.(ای حسن، نظیر پدرت باش و ریسمان ظلم از حق دور کن، و خداوندی را که صاحب نعمت هاست پرستش کن و با افراد تیره دل دوست مباش).
ایشان همیشه رسیدگی به فرزندان را در اولویت قرار می داد. سلمان می گوید: روزی فاطمه زهرا(س) را دیدم که مشغول آسیاب بود. در این هنگام فرزندش حسین گریه می کرد. عرض کردم: برای کمک به شما آسیاب کنم یا بچه را آرام نمایم؟ ایشان فرمود: من به آرام کردن فرزند اولی هستم، شما آسیاب را بچرخانید.
همچنین از نکات بارز حضرت زهرا(س) در تربیت فرزندان سبک عملی تشویق به عبادت برای آنها بود. مسلما وقتی والدین الگوی عملی کودکان برای عبادت پروردگار باشند، در آینده و بزرگ سالی آنها نیز به تعصی از والدین این راه را پیش خواهند برد.
در همین زمینه امام حسن(ع) می فرماید: مادرم فاطمه را در شب جمعه در محراب عبادت دیدم که به عبادت و نماز مشغول است، او پیوسته به رکوع و سجود مشغول بود که شب به پایان رسید.
آن حضرت در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان کودکان خود را به بیداری فرا می خواند. حضرت در روز بچه ها را می خواباند تا استراحت کنند و غذای کمتری به آنان می داد تا بدین گونه زمینه و موقعیت بهتری برای شب زنده داری داشته باشند. ایشان نمی گذاشت احدی از اهل خانه خوابش ببرد و می فرمود: محروم است کسی که از برکات شب قدر محروم بماند.
از نکات دیگر تربیتی ایشان عدالت در توجه به کودکان بود. آمده است روزی امام حسن(ع) نزد پیامبر(ص) آمد و اظهار تشنگی کرد. رسول خدا(ص) برخاست، ظرفی برداشت و از گوسفندی که داخل منزل بود مقداری شیر دوشید و به امام حسن(ع) داد. فاطمه زهرا (س)، به پیامبر(ص) گفت: گویا حسن برای شما عزیزتر از حسین است. پیامبر(ص) فرمود: نه. هردو برایم عزیز و محبوبند ولی چون اول حسن تقاضای آب کرد او را مقدم داشتم.
همچنین روزی حسنین(ع) در حضور پیامبر(ص) کشتی گرفتند. در این میان فاطمه(س) شنید که پدر بزرگوارش، امام حسن را به پیروزی بر امام حسین ترغیب می کند. حضرت زهرا(س) از این نوع رفتار پیامبر(ص) اظهار تعجب کرد. پیامبر فرمود: دوستم جبرئیل، حسین را تشویق می کند و من حسن را تشویق می نمایم.
تشویق فرزندان به فراگیری سواد آموزی
حضرت زهرا(س) از همان آغاز کودکی فرزندانش، عبادت خدای تعالی را در روح و روان آنها تثبیت کرد و خوی پرستش خدای یکتا را در فطرت لطیف آنها سرشت و از همان آغاز به آنها علم آموخت و آنها را برای کسب معارف و تشویق در فراگیری، آماده می‏کرد، به عنوان مثال به فرزندش حسن(ع) که هفت ساله بود می‏فرمود: «به مسجد برو، آنچه را از پیامبر شنیدی فراگیر و نزد من بیا و برای من بازگو کن.»[8]
حضرت فاطمه زهرا(س) در آموختن مسائل دین به دیگران از اشتیاق زایدالوصفی بهره مند بود. روزی زنی نزد او آمد وگفت: مادری پیر دارم که در مورد نماز خود اشتباهی کرد و مرا فرستاده تا از شما مسئله ای را بپرسم. حضرت زهرا(س) سؤال او را پاسخ فرمود؛ زن برای بار دوم وسوم مسئله ای پرسید و پاسخ شنید. این کار تا ده بار تکرار شد و هر بار آن بانوی بزرگوار، سؤال وی راپاسخ فرمود. زن از رفت و آمدهای پی در پی شرمگین شد و گفت: دیگر شما را به زحمت نمی اندازم. فاطمه(س) فرمود: باز هم بیا و سوال هایت را بپرس، تو هر قدر سؤال کنی من ناراحت نمی شوم. زیرا از پدرم رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم شنیدم که فرمود: روز قیامت علمای پیرو ما محشور می شوند و به آنها به اندازه دانش شان خلعت های گرانبها عطا می گردد و اندازه پاداش به نسبت میزان تلاش است که برای ارشاد و هدایت بندگان خدا نموده اند.
ساده زیستی زهرایی
ساده زیستی و پرهیز از تجمل از نکات بارز زندگی حضرت فاطمه زهرا(س) است. مهریه کم، جهیزیه مختصر، اکتفا به غذای اندک و معاش کم، استفاده از حداقل امکانات برای زندگی و… همانگونه که در فوق شرح داده شد از خصوصیات آشکار سیده زنان عالم است.
شیعه و سنی نقل کرده‏اند، امیرمؤمنان و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین(ع) و خادمه آنان «فضه» طبق نذری که کرده بودند سه روز، روزه گرفتند.
شب اول هنگام افطار فقیری در زد، حضرت علی(ع) افطار خود را به او داد. سایرین نیز به او اقتدا کرده و افطار خود را به فقیر دادند و با آب افطار کردند. شب دوم یتیمی در زد و باز افطار خود را به او دادند. شب سوم نیز اسیری آمد و چیزی طلبید، این بار نیز افطار خود را به او دادند. آنگاه از سوی خدای متعال سوره «هل آتی علی الانسان» نازل شد.[9] و در آن آیه «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا» اشاره به ایثار و انفاق آن بزرگواران دارد.[10] تفسیر این داستان را در تفاسیر شیعه و سنی و از جمله در تفسیر معروف «کشاف» تألیف عالم و مفسر بزرگ سنی «جاراللّه‏ زمخشری» می‏توان یافت.
روح عبادت و نیایش
تجلی عبادت و روح عادت در سیره حضرت موج میزد به گونهای که عبادت و ایشان زبانزد عام و خاص، دوست دشمن بوده است. حضرت پیامبر(ص) درباره حضرت فاطمه(س)می فرمود: ایمان به خدا در اعماق دل و باطن روح زهراء چنان نفوذ کرده که برای عبادت خدا خودش را از همه چیز فارغ می سازد. فاطمه دخترم بهترین زن عالم است. پاره تن من و نور چشم من و میوه دل من و روح و روان من است. حوریه ای است به صورت انسان. آنگاه که در محراب عبادت می ایستد نورش برای ملائک آسمان درخشندگی دارد و خداوند به ملائکه خطاب می کند: بنده مرا ببینید! چطور در مقابل من به نماز ایستاده و اعضای بدنش را خوف می لرزد و غرق عبادت است! ای ملائکه گواه باشید که پیروان فاطمه را از عذاب دوزخ در امان قرار دادم.
در حدیث دیگری به سلمان می فرماید: ای سلمان! خدای تعالی چنان دل و جان و تمام اعضاء و جوارح دخترم فاطمه را به ایمان پر کرده که یک سره برای عبادت و فرمانبرداری حق تعالی خود را از همه چیز فارغ ساخته است.
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: در دنیا کسی عابدتر از مادرم فاطمه(س) نبود؛ آن قدر به عبادت می ایستاد تا پاهایش ورم می کرد. همین طور ابن عمره از پدرش نقل می کند که گفت: از امام صادق(ع) پرسیدم: چرا فاطمه(س) زهرا نامیده شد؟
فرمود: برای آن که وقتی فاطمه زهرا(س) در محراب عبادت می ایستاد، نورش برای اهل آسمان می درخشید، همان طوری که نور ستارگان برای اهل زمین می درخشد.
امام مجتبی(ع) نقل فرموده اند که: «مادرم فاطمه(س) را دیدم شب جمعه در محراب خود به عبادت برخاسته است و تا نمایان شدن سپیده صبح در عبادت و رکوع و سجود می بود، و می شنیدم که برای مؤمنین و مؤمنات دعا می فرمود و آنان را نام می برد و برایشان دعا می کرد، و برای خود هیچ دعا نمی کرد، به او گفتم: مادر! چرا همان طوری که برای دیگران دعا می فرمایی برای خودت دعا نمی کنی؟ فرمود: پسرم، ابتدا همسایه سپس خانه خود.
سبک زندگی سیاسی و اجتماعی
حضرت فاطمه(س) حتی الامکان از ظاهر شدن در انظار عمومی اجتناب می کرد اما این بدان معنی نبود که در مواقع حساس و لازم از انجام وظیفه خود شانه خالی کند.
ابن ابی الحدید از واقدی نقل می کند که پس از جنگ احد فاطمه(س) با گروهی از زنان مدینه از خانه خارج شد و چون چهره مجروح پدرش را دید او را در آغوش گرفت و خون از صورت مبارکش پاک کرد؛ سپس آبی فراهم نمود و خون های چهره رسول خدا را شست و شمشیر او را پاک کرد.
همچنین می نویسد: زنانی که از مدینه آمده بودند چهارده نفر بودند که زهرا(س) یکی از آنان بود و آب و نان با خود به جبهه برده و در کنار رزمندگان از مجروحین پرستاری می کردند.
همچنین علی(ع) نقل می کند:ما به مراه پیامبر(ص) در جریان حفر خندق بودیم که فاطمه(س) با تکه نانی نزد پیامبر(ص) آمد و آن را به خدمت او برد. پیامبر(ص) فرمود: این چیست فاطمه عرض کرد: از نانی است که برای دو فرزندم پختم، این تکه آن را برای شما آوردم. پیامبر(ص) فرمود: دخترم! این اولین غذایی است که بعد از سه روز وارد دهان پدرت می شود.
دفاع از حریم امامت و ولایت
بدون شک امامت حلقه اتصال نبوت است. پیامبر جانشین و امام بعد از خود را دراندک مناسبت های مختلف قبل از وحی و بعد از رسالت خطیر نبوت بیان می کرد. اما بعد از رحلت جانگداز پیامبر امامت و وصایای پیامبر را کنار گذاشتند. دختر پیامبر برای تبیین موضوع مهم امامت تلاش فراوان نمود. گریه ها و ندبه های این بانوی بهشتی بالاترین فریاد و دفاع از مقام امامت بود. بیرون کشاندن حضرت فاطمه(س) از خانه‌اش به بیت‌الاحزان، نه تنها به نفع خلیفه و دستیارانش تمام نشد؛ بلکه باعث وبال حکومت گردید. آن‌ها می‌خواستند حضرت زهرا(س) را از مسجد رسول ‌خدا(ص) که محل تجمع مردم بود، دور سازند؛ ولی با این کار سند دیگری بر مظلومیت حضرت زهرا(س) افزودند.زیرا مردم می‌دیدند که عده‌ای که خود را از پیروان آنان می‌دانند و به نبوت پدرش اعتراف دارند، ظلم و ستمگری‌شان به جایی رسیده است که نزدیک‌ترین مردم به رسول‌خدا(ص) یعنی دخترش را که عواطف زنانه خود را دارد، در فشار قرار دادند و او را از اظهار حزن و اندوه در فراق پدرش باز داشتند که مبادا حضرت زهرا(س) از ظلمی که بر او روا داشته‌اند، با صدای بلند سخن بگوید. ولی صدیقة طاهر (س) به رغم هیئت حاکمه، به اعتراض خویش در قالب حزن و اندوه ادامه داد و از خانه‌اش به بقیع در زیر درختچه‌ای مأوی گزید. هنگامی که آن درخت را قطع نمودند، امام علی(ع) سایبانی به نام بیت‌الاحزان ساخت و حضرت زهرا(س) در آنجا قرار گرفت.
از مهم ترین و بارزترین قله های زندگی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) دفاع ایشان از حریم ولایت امیرمومنان علی(ع) و خطبه فدکیه آن حضرت است. که سرانجام آن حضرت در راه دفاع از ولایت مجروح شده، نوزادش محسن(ع) را سقط کرده و به شهادت رسید.
پی نوشت ها:
[1] مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص134، کشف الغمه، ج1، ص492، بیت الاحزان، ص37.
[2] کلینی، روضه الکافی، ص165.
[3] مجلسی، بحارالانوار، ج43 و 42 و 82، بیت الاحزان، ص23.
[4] مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص50 و 51، بیت‏ الاحزان، ص21.
[5]حسینی شاهرودی، سید محمد، الگوهای رفتاری حضرت زهرا(س)، تربیت فرزند، ص 16.
[6]حسینی، سیدعلی، کرامات و مقامات عرفانی حضرت زهرا(س)، ص44.
[7]دشتی، محمد، فرهنگ سخنان حضرت فاطمه زهرا(س)، ص

موضوعات: سبک زندگی  لینک ثابت
 [ 09:04:00 ق.ظ ]




سبک زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها
تاريخ : دوشنبه شانزدهم فروردین ۱۳۹۵ | 17:58 | نویسنده : هانیه مرادی-بهرام کریمی
خاندان وحی نبوت به عنوان بهترین اولیاء الهی داری سبک زندگی الهی بودند. و زندگی اهل بیت عصمت و طهارت(علیهمالسلام) راهنمای بسیار روشنی است برای کسانی که بخواهند به بهترین حیات دنیوی و اخروی دست یابند. این مساله آنقدر پر اهمیت است که در برخی احادیث شیعه گی و پیروی از ایشان به التزام و تبعیت عملی از سبک زندگی ایشان در آمده است.
در زیارت مقدسه جامعه کبیره که از امام هادی(ع) نقل شده است می خوانیم:اَلسَّلامُ عَلی مَحاَّلِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ(سلام بر جایگاه های شناسایی خدا)؛ آنچه از این فراز بر می آید این است که بهترین راه و جایگاه برای شناخت خدا و راه رسیدن به خدا بررسی زندگی ائمه و معصومین(ع) است.همین طور در فرازی دیگر از این زیارت امده است: مَنْ اَتیکُمْ نَجی وَمَنْ لَمْ یَاْتِکُمْ هَلَک(هرکس به نزد شما آمد نجات یافت و هر کس نیامد هلاک شد).و ثمره وصال انسان به آن بزرگواران را طیباً لِخَلْقِنا وَ طَهارَةً لاِنْفُسِنا وَ تَزْکیةً لَنا وَ کفّارَةً لِذُنُوبِنا(موجب پاکی اخلاق ما و پاک شدن خود ما و تزکیه ما و کفاره گناهان ما) بیان می کند.
در فرازی از زیارت عاشورا می خوانیم:اللهُمَّ اجْعَلْ مَحْیای مَحْیا مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَمَماتی مَماتَ مُحَمَّد وَآل مُحَمَّد. که همان اشاره به خواست خداوند و دعای شیعه برای قرار گرفتن در مسیر سبک زندگی اهل بیت(ع) است.
از میان معصومین(ع) آن که زندگی پر برکتش به خصوص برای زنان مسلمان همچون خورشیدی نورافشانی می کند، وجود نازنین حضرت فاطمه زهرا(س) است که آشنایی با سبک زندگی آن حضرت بسیار برای ما راهگشا خواهد بود.
در جامعه امروز که نظام سرمایه داری غرب با تهاجم فرهنگی خود سعی دارد الگویی مبتذل و غیرانسانی برای زنان و دختران مسلمان ارائه کند مسلما پرداخت به ابعاد گوناگون شخصیتی آن حضرت می تواند الگوی عملی مناسبی برای جامعه شیعی باشد.
در ذیل به بررسی برخی از گوشه های از سبک زندگی عبرت آموز زندگی سراسر تور حضرت فاطمه زهرا(س) می پردازیم:
رفتار با والدین و احترام محبت آمیز به پدربزرگوار خویش
حضرت فاطمه سلام الله علیها هشت سال در مکه پا به پای پدر در اعتلا و پیشرفت اسلام کوشید و در آزار کفار و مشرکان و منافقان یار و مددکار پدر بود. در دره و شعب ابوطالب، سه سال درکنار پدر تحمل کرد و زمانی که مشرکان پیامبر(ص) را آزار و اذیت و زخمی و یا جسارتی می کردند، پیامبر(ص) را دلداری می داد و زخم هایش را مداوا می کرد؛ این گونه بود که پیامبر(ص) ایشان را «ام ابیها»(مادر پدرش) نامید.
فاطمه زهرا(س) در همه حال به یاد پدر گرامی خویش بود و از هیچ نعمت و کمکی برای یاری به پدر دریغ نمی کرد. در روایت است که: سه روز بود که پیامبر(ص) غذایی نخورده بودند به طوری که بر حضرت سخت می گذشت. در نزد همسرانش خوراکی یافت نمی شد. نزد فاطمه آمد و گفت: دخترم نزد تو چیزی برای خوردن هست که بسیار گرسنه ام؟ عرض کرد: نه به خدا سوگند! وقتی پیامبر(ص) بیرون رفت، دخترش از اینکه نتوانسته پدر را سیر کند محزون شد. ناگهان دختر همسایه در زد و دو قرص نان و یک تکه گوشت خدمت فاطمه(س) آورد. او خوشحال شد و گفت خود را بر رسول خدا مقدم نمی داریم. درحالی که همه گرسنه بودند آن را زیر سبد نهاده و سرپوش بر آن گذاشت. حسن و حسین علیها السلام را خدمت پیامبر(ص) فرستاد، تا جدشان را برای غذا دعوت کنند. پیامبر(ص) تشریف آوردند و غذای بسیار معطری زیر سبد یافت. سوال کرد این غذا از کجاست؟ فاطمه(س) جواب داد: از جانب خدایی که به هر کس بخواهد بدون حساب روزی می دهد. پیامبر(ص) و همه اعضای خانواده علی(ع) و همسران پیامبر(ص) از آن غذا خوردند و برای همسایه ها هم فرستادند.
بانوی عطوفت حضرت زهرا(س) همیشه رفتاری سرشار و آمیخته از ادب و تواضع و فروتنی نسبت به پدر داشت. گرچه رابطه ایشان بسیار عاطفی و سراسر محبت و صمیمیت بود، اما این مانع احترام و تواضع ویژه ایشان نسبت به پیامبر(ص) نمی شد. نقل است از حضرت فاطمه(س) که فرمود: وقتی بر پیامبر(ص) آیه نازل شد(که پیامبر(ص) را با نامش خطاب نکنید)، هیبت پیامبر(ص) مرا گرفت، به طوری که نتوانستم به او “یا ابة” بگویم و یا رسول الله به او می گفتم. حضرت از من روی گرداند. چند بار به همین ترتیب صدا کردم و او جواب نداد. سپس فرمود: دخترم این آیه درباره تو و خاندان تو نازل نشده است. تو از منی و من از تو هستم. این آیه درباره اهل جفا و تکبر و کسانی که فخر می ورزند نازل شده است. تو “یا ابة” بگو. چون برای قلب من محبوب تر و برای پروردگار رضایت بخش تر است.
پیمان عشق و محبت(مرج البحرین یلتقیان)
از جمله نکات مهم زندگی حضرت فاطمه(س) ازدواج آن حضرت بود. ایشان خواستگارانی بسیار در میان صحابه داشت که از نظر مالی در رتبه های بالایی قرار داشتند اما رسول خدا همچنان مسأله را به نظر خداوند موکول می نمود تا سرانجام جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل شد و گفت:ای محمد! خدا بر تو سلام می رساند و می فرماید فاطمه را به عقد علی درآور، خداوند علی را برای فاطمه و فاطمه را برای علی پسندیده است.
و فاطمه(س) و پیامبر(ص) و اگر بهتر بگوییم خداوند تبارک و تعالی، علی(ع) را که جوانی سرشار از ایمان و تعهد بود انتخاب کردند.
مسأله، مسأله زندگی، مهر و عطوفت، آرامش و تربیت، ایمان و تقوا بود. مسأله، مسأله حفظ دین و سلامت فکر و روح بود. قرار بود از محفل ساده و بی تکلف و بی ریای علی(ع) و فاطمه(س) هر لحظه نوری به عرش بلند شود و عرش را نورانی کند که خدا خود خواسته بود و اذن داده بود. آری! «فی بیوت اذن الله ان یرفع و یذکر فیها اسمه». قرار بود ماحصل این ازدواج حسن(ع) و حسین(ع) و زینب(س) وام کلثوم(س) باشند که هرکدام چون نوری در آسمان ولایت بدرخشند و راه زندگی ارادتمندانشان را به سوی خداوند روشن کنند.
فایده ای که آن ازدواج داشت چیزی نبود که با زر و سیم بتوان آن را قیمت گذاشت که هرچه فایده کمتر است معنویت بیشتر به ثمن بخث فروخته می شود و هرچه تجلی معنویت بیشتر باشد مال کم ارزش تر خواهد بود. قرار بود ازدواج علی(ع) و فاطمه(س) الگویی شود برای شیعیانشان تا ابد.در روایاتی نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: اگر علی نبود، فاطمه همتایی نداشت. از اینجا مشخص می شود منظور پیامبر(ص) در کفویت زوجین، ایمان دو طرف است.
در آن زمان دارایی علی(ع) منحصر به شمشیر و زرهی بود برای جهاد در راه خدا و شتری برای کار در باغستان های مدینه. او به دستور پیامبر(ص) زره را کابین فاطمه(س) قرار داد که به حدود 400 درهم به فروش رسید و پول آن صرف فراهم آوردن مقدمات زندگیش شد.پیامبر(ص) مقدار اندکی از پول را به بلال داد تا با آن عطر بخرد و بقیه پول را به چند تن از صحابه داد تا جهیزیه را از بازار فراهم کنند.
جهیزیه ساده و اندکی فراهم و نزد پیامبر(ص) آوردند. ساده و بی تکلف می نمود. پیامبر(ص) چون سادگی بیش از حد اشیاء را نگریست دست به دعا بلند کرده و فرمود: خدا به اهل بیت برکت دهد. و البته خدانیز چنین کرد چرا که «انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» در حق هیچ کسی به جز این خاندان نازل نشد! آری خدا خواست که اهل بیت پاک و مطهر قرار گیرند، به دور از هرگونه رجس و نازیبایی و ناپاکی. و خدا خواست که تا روزگار هست و هست، هرجا کرامتی دیده شود دوستدارانش به یاد حسن(ع) بیفتند و هر جا قیامی در راه خدا بر علیه ظلم ستم کیشی روی دهد با پرچم حسین(ع) افراشته شود و الگوی هر زن مسلمانی زینب(س) باشد.
تفاهم در زندگی مشترک
امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید: «به خدا سوگند(در سراسر زندگی مشترک با فاطمه(س) تا آنگاه که خدای عزیز و جلیل او را قبض روح فرمود هرگز او را خشمگین نساختم و بر هیچ کاری او را اکراه و اجبار نکردم، و او نیز مرا هرگز خشمگین نساخت و نافرمانی من نکرد؛ هر وقت به او نگاه می کردم رنج ها و اندوه هایم برطرف می شد.»[1]
تقسیم کار منزل با همسر
امام صادق(ع) می فرماید: «… علی(ع) آب و هیزم می آورد و حضرت فاطمه آرد می کرد و خمیر می ساخت و نان می پخت و لباس ها را وصله می زد، و آن بانوی گرامی از زیباترین مردم بود و گونه های مطهرش از زیبایی مثل گل بود. درود خدا بر او و پدر و فرزندانش باد.»[2]
امام علی(ع) فرموده است: «فاطمه به قدری با مشک آبکشی کرد تا بر سینه اش اثر گذاشت، و به قدری با آسیاب دستی آرد کرد تا دست هایش مجروح شد و آنقدر خانه روبی کرد و برای پخت و پز آتش زیر دیگ نهاد که لباس هایش گردآلود و دودی گردید؛ و در این امور زحمت و رنج بسیار به او می رسید. ..»[3]
پیامبر(ص) به فاطمه(س) کمک می کند. رسول خدا(س) به منزل حضرت علی وارد شد، او را دید که همراه فاطمه(س) مشغول آسیاب کردن هستند، پیامبر فرمودند: «کدامیک خسته تر هستید؟ حضرت علی عرض کرد: فاطمه ای رسول خدا! پیامبر(ص) به فاطمه(س) فرمودند: «دخترم برخیز» و فاطمه برخاست و پیامبر(ص) به جای او نشست و با علی(ع) در آرد کردن دانه ها یاری فرمود.[4]
بنابراین احترام به همسر و رعایت حقوق همسر و همسردوستی و فرزند دوستی و سخت کوشی در امور خانه و تبدیل خانه به مدرسه و تبدیل بخشی از خانه به مسجد و عبادت گاه و برنامه ریزی در کار خانه و رعایت حق خدمت کار و آموزش قرآن و اخلاق به خدمت کار از ویژگی های حضرت زهرا(س) بود چنان که تبدیل خانه به سنگر جهاد و مبارزه بر علیه ستمگران و دفاع از ولایت را در راستای وظایف خویش می دانست، همچنین توجه به دعا در حق همسایه و قانع بودن به خانه اجاره ای در اول زندگی و ایجاد روحیه عبادت و انفاق گروهی و خانوادگی در بین اعضا و و رعایت تفاهم با همسر و قبول مسئولیت شخصی در تربیت فرزندان و تقسیم کار در امور خانه و مشورت در امور و بردباری و تحمل فقر خانوادگی و مشکلات خانوادگی و فرمان پذیری از همسر از اخلاق و روحیات خاص حضرت زهرا(س) بود حتی رسیدن به انواع موفقیت های خانوادگی و سرودن شعر برای شوهر و فرزندان و پدر. نیز از اخلاق خانوادگی حضرت زهرا(س) می باشد

موضوعات: سبک زندگی  لینک ثابت
 [ 09:00:00 ق.ظ ]




مصرف‌گرایی در سبک زندگی ایرانی و اروپایی

چندی پیش یکی از دوستان بهمراه همسرش برای فرصت مطالعاتی به هلند آمده بود و به قول خودش به اروپا!!! با همسری شمال شهرنشین که بخاطر تک فرزند بودن و پدری متمول داشتن، تمام وسایلش در ایران مارک بود و حتی خوراکی هایش غیرایرانی بودند/ با کلی ذوق و شوق راهی هلند شده بود برای تجربه یک زندگی اروپایی؛ آنهم حداقل به مدت شش ماه.
دو هفته اول همچون ایرانیان و فرهنگ مصرف زده ایرانی، بخوبی خرج میکرد و از بهترین مارک ها و برندهای اروپایی خرید می کرد. بعد از هفته چهارم و ماه اول، نگاه سنگین و متعجب دوستانی که به تازگی در هلند پیدا کرده بود (هلندی و غیرهلندی) را به خوبی لمس کرده بود. نگاهی که مشخص می کرد که این شیوه خرج کردن و مصرف زدگی با فرهنگ رایج هلندی ها جور در نمی آید و نه تنها این کار ارزش نیست بلکه به نوعی کاری غیر منطقی و غیر عقلانی جلوه می نمود
در یک مهمانی خصوصی ایشان تعریف می کرد که برای پر کردن زمان خالی اش در کلاس های زبان هلندی شرکت کرده بود و معلم زن هلندی کلاس گفته بود که یک هلندی اصیل هیچ وقت در این موقع سال که فروشگاه ها تخفیف های آخر تابستان و آخر سال شان را شروع نکرده اند، خرید نمی کند و یک هلندی خریدهای اصلی اش را در زمان تخفیف ها که بعضاً تا ۷۰ درصد هم میرسد انجام می دهد.
حالا بعد از ۹ ماه، آن خانم شمال شهرنشین تنها مارک و برند مصرف کن، به خوبی یاد گرفته است که یک زندگی هلندی چیست؟ دو هفته قبل از عزیمت به ایران مهمانشان بودیم. با کلی ذوق و شوق تعریف می کرد که این سیب زمینی ها را از فلان فروشگاه گرفته ام چون ۳۰ درصد تخفیف داشته ولی ماست و نوشیدنی را از آن فروشگاه نخریدم و آنها را از فروشگاه دیگری با فاصله یک و نیم کیلومتری فروشگاه قبلی خریدم چون ماست و نوشیدنی اش را ۲۵ درصد تخفیف زده بود!
با خودم فکر میکردم که چه گونه است که یک فرد در ایران آنگونه مصرف زده و تجمل گرا و مارک مصرف کن تربیت می گردد ولی همان فرد در عرض کمتر از ۹ ماه به فردی کاملاً اقتصادی و با حساب و کتاب و صرفه جو تبدیل می گردد؟ آدمی که در ایران تنها چیزی که برایش مهم نبود قیمت و پول و مصرف زدگی بود ولی در اینجا به آدمی تبدیل می شود که برای خرید یک نوشابه یک یورویی تخفیف دار حاضر است یک و نیم کیلومتر را با دوچرخه طی کند تا جنسی ارزانتر را تهیه نماید. در حالیکه نسبت درآمد (حقوق) به هزینه ای که در هلند دریافت می کرد حداقل دو برابر بیشتر از آن نسبت در ایران بود.
این فرهنگ یک جامعه است که یا تو را مصرف زده و مصرف گرا بار می آورد و یا آدمی صرفه جو و مقتصد و با حساب و کتاب.
پ.ن: شاید بی پایه و اساس ترین تحلیل و برداشت نسبت به این مساله این باشد که فکر کنیم گران بودن اقلام و هزینه زندگی باعث این تغییر رویکرد می گردد در حالیکه اینگونه نیست و فضای عمومی جامعه جایی برای هنجار دانستن مصرف زدگی و مصرف گرایی بیش از حد نیاز ندارد

موضوعات: سبک زندگی  لینک ثابت
 [ 08:58:00 ق.ظ ]




بیست پرسش رهبر معظم انقلاب درباره سبک زندگی ایرانیان

رهبر معظم انقلاب اسلامی در سفر خراسان شمالی ، «سبک زندگی» را بخش اساسی و حقیقی پیشرفت و تمدن سازی نوین اسلامی خواندند و با دعوت از نخبگان و صاحبان فکر و اندیشه برای «پرداختن به این مفهوم مهم، آسیب شناسی وضع موجود سبک زندگی در ایران و چاره جویی در این زمینه» تأکید کردند: پیشرفت در علم و صنعت و اقتصاد و سیاست که بُعد ابزاری تمدن اسلامی را شکل می‌دهد وسیله ای است برای دستیابی به سبک و فرهنگ صحیح زندگی و رسیدن به آرامش، امنیت، تعالی و پیشرفت حقیقی.
مقام معظم رهبری ، همچنین با توجه به نو بودن بحث “سبک زندگی” در ادبیات و فضای گفتمانی کشور، با طرح سؤالات متعدد به نوعی آسیب شناسی عینی از سبگ زندگی پرداختند:

- چرا فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است؟
- چرا در روابط اجتماعی، حقوق متقابل رعایت نمی شود؟
- چرا در برخی مناطق، طلاق زیاد شده است؟
- چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمی شود؟
- الزامات آپارتمان نشینی چیست، آیا رعایت می شود؟
- الگوی تفریح سالم کدام است؟
- آیا در معاشرتهای روزانه، همیشه به هم راست می گوییم؟
- دروغ چقدر در جامعه رواج دارد؟
- علت برخی پرخاش گریها و نابردباریها در روابط اجتماعی چیست؟
- طراحی لباسها و معماری شهرها چقدر منطقی و عقلانی است؟
- آیا حقوق افراد در رسانه ها و در اینترنت رعایت می شود؟
- علت بروز بیماری خطرناک قانون گریزی در برخی افراد و بعضی بخشها چیست؟
- چقدر وجدان کاری و انضباط اجتماعی داریم؟
- توجه به کیفیت در تولیدات داخلی چقدر است؟
- چرا برخی حرفها و ایده های خوب در حد حرف و رؤیا باقی می ماند؟
- ساعات کار مفید در دستگاهها چرا کم است؟
- چه کنیم ریشه ربا قطع شود؟
- آیا حقوق متقابل زن و شوهر و فرزندان در خانواده ها بطور کامل رعایت می شود؟
- چرا مصرف گرایی، برای برخی افتخار شده است؟
- و چه کنیم تا زن هم کرامت و عزت خانوادگیش حفظ شود و هم بتواند وظایف اجتماعی خود را انجام دهد؟

رهبر انقلاب اسلامی پس از طرح فهرست وار این سؤالات افزودند: دهها سؤال و مسئله اساسی دیگر نیز وجود دارد که همه آنها با سبک و فرهنگ زندگی مرتبطند و به علت اهمیت این مسائل در زندگی انسان است که قضاوت در مورد یک تمدن با توجه به پیشرفت آن در بخش سبک و فرهنگ زندگی صورت می پذیرد.

حضرت آیت الله خامنه ای، پس از تبیین اهمیت عینی «سبک و فرهنگ زندگی»، به مبانی کارگشای این مبحث از منظر اسلام پرداختند و تأکید کردند: اسلام، «خردورزی، اخلاق و حقوق» را مایه های اصلی فرهنگ صحیح می داند و ما نیز باید بطور جدی به این مقولات بپردازیم وگرنه پیشرفت اسلامی و تمدن نوین اسلامی شکل نخواهد گرفت.ایشان در ترسیم چگونگی شکل گیری سبک و شیوه زندگی افزودند: فرهنگ زندگی، متأثر از تفسیر ما از زندگی است و هر هدفی را برای زندگی تعیین کنیم، سبک خاصی را به همراه می آورد.ایشان، تحقق هدف اصلی تعیین شده در هر «مکتب و نظریه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی» را نیازمند اعتقاد و ایمان به آن هدف دانستند و افزودند: بدون اعتقاد جدی و تلاش هیچ هدفی محقق نمی شود.

موضوعات: سبک زندگی  لینک ثابت
 [ 08:57:00 ق.ظ ]




خاطره آیت الله بهجت از علامه مامقانی
یادم هست، ایشان در همان سال های هفتاد، دیدم ظهر که از مسجد آمد، عمامه را برداشت و با لباس دراز کشید. پرسیدم: آقا چی شده؟ آیا حالتان بد شده، دکتر بیاوریم، فرمود: نه نگران نباشید، به شدت نیاز به خواب دارم. نگاه کردم دیدم ایشان کمتر از سه ساعت و نیم، شب و روز می‌خوابید. همه‌اش کار می‌کرد، به این اندازه، خودش درباره بعضی اساتید می‌گفت، یک ساعت از خوابشان کم کردند، فلان کتاب را نوشتند. گویا منظور ایشان مرحوم مامقانی بود که در آخر کتاب خویش نوشته بود من سه ساعت را تبدیل به دو ساعت خواب کردم تا توانستم کتاب را به اتمام برسانم. مرحوم ابوی، می‌فرمودند: من نمی‌دانم دو ساعت هم می‌شود خوابید؟ سه ساعت که می‌شود؛ ولی دو ساعت را نمی‌دانم.
سحر خیزی
از ابتدای سحر که از خواب بیدار می‌شد، مشغول عبادت و راز و نیاز و مناجات بود، حتی اشعار مناجاتی با زبان، عربی و فارسی می خواندند، در هنگام

وضو گرفتن، قبل از وضو و بعداز آن در حال استغفار بود، بعد مشغول نمازها و نوافلش می‌شد و آن هم ادامه داشت، دوباره استغفارش ادامه داشت، سپس به تدبر در قرآن مشغول می شد تا وقت صبحانه. جمعه‌ها و پنج شنبه‌ها عبادات بیشتری داشت و نمازهای بیشتری می خواند.
دعا هنگام ورود به منزل
ایشان، مقید بود، وقتی وارد منزل می شود؛ در هنگام بیرون آوردن کفش، می گفت: رب انزلنی منزلا مبارکا و انت خیر المنزلین. من چند بار از ایشان در راه منزل، مسئله ای را که نیاز به فکر کردن داشت، پرسیدم ببینم این دعا را فراموش می کند یا نه، اما هنگامی که درب منزل می رسید، همان دعا را می گفت و من نتوانستم ایشان را از گفتن دعای مذکور غافل کنم.
سیره عبادی حضرت آیت الله بهجت
حال که صحبت از عبادت و دعا شد، برخی از اذکار و ادعیه ای را که آیت الله بهجت به خواندن آن مداومت داشتند بفرمایید؟
دعای عهد بعد از نماز صبح، مداومت بر خواندن قرآن، تدبر در تلاوت قرآن، زیارت عاشورا. صد لعن و صد سلام را در بین کارها انجام می دادند. بعد از نماز عشاء توسل مخصوص داشتند و حدود سه ربع تا یک ساعت طول می کشید. این اواخر، نوافل را در حال راه رفتن می خواندند. در حرم حضرت معصومه(س)، هر روز زیارت جامعه را می خواندند، به طوری که من در اثر ممارست و مداومت، به تدریج این زیارت را در همان کودکی حفظ شدم. به نیابت از اساتید خویش و دیگران، چندین بار زیارت نیابتی می خواند و انجام می داد. در روزهای جمعه سوره های «صافات و یس» را تلاوت می فرمودند و بر آن مداومت داشتند. ادعیه مخصوص قبل از خواب ایشان، هیچ گاه ترک نمی شد. خیلی به حدیث کساء معقتقد بودند. باور ایشان این بود امام عصر(‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) به مجالس حدیث کساء

توجه ویژه‌ای دارند. به آنهایی که شوق امام عصر(عج) را داشتند، می فرمودند: همزمان با دعای تعجیل در فرج حضرت، صلوات زیادی را به وجود مقدسش اهداء نمایید، زیاد به مسجد جمکران، مشرف شوید و نمازهای مسجد را نیز بخوانید.
هنگام استراحت و فراغت، به ذکر شریف صلوات و استغفار، مشغول بودند. آیت الله بهجت، عقیده‌اش این بود انسان حتی اجازه ندارد دقیقه ای از وقت خود را تلف کند بلکه باید از همه دقایق عمر خود استفاده کنند.
ایشان براى توسل به اهل‌بیت علیه‌السلام به همین دعاهای مأثور توصیه مى‌کردند و مى‌گفتند: «بهترین توسلات، همین توسلات مأثوره است، ولى باید قلب همراه زبان باشد». خود ایشان هم در عمل به این گفتار پیش‌قدم بود و به بسیاری از ادعیه و توسلات مأثور التزام داشتند. در حرم‌هاى ائمه علیهم‌السلام بیشتر زیارت امین‌الله و زیارت جامعه کبیره را مى‌خواند. در حرم حضرت معصومه سلام‌الله ‌علیها نیز زیارت جامعه را قرائت می‌کرد و معتقد بود در اینجا نیز می توان به نیت زیارت تمام ائمه(ع)، این زیارت را بخوانیم. می فرمودند: خودم را در بهشت، می بینم
دو ساعت از صبح را در حرم بودند. گاهی، یک ساعت یا بیشتر را ایستاده در حرم به زیارت مشغول بودند، یک آقای طلبه ای می‌گفت؛ تایم گرفتم بیش از یک ساعت در حرم ایستاده، عبادت می کردند تا سن نود سالگی، هم در حرم مشغول راز و نیاز و عبادت بودند، گاهی می پرسیدیم چرا این همه زیارت نامه طول می کشد؟می فرمودند: ما کسانی را دیدیم چهار ساعت زیارت حرمشان طول می‌کشید. وقتی می پرسیدند برای چی؟، می‌گفت خودم را در بهشت می‌بینم، چطور بیرون بیایم.
*صلوات بلند ختم کن
ایشان اصرار داشت نه ‌تنها در حرم‌های ائمه(ع)، بلکه در حرم فاطمه معصومه(س) نباید صدا را بلند کرد. می‌فرمود: به خدام و زوار بسپارید که در حرم فریاد نزنند و صدای خود را بلند نکنند، چون ملائکه در حال طواف هستند و از صدای بلند اذیت می‌شوند، می‌خواستند هر کسی در حال خودش باشد. می‌گفتند: برخی در همین‌جا متوجه می‌شوند که حاجاتشان برآورده می‌شود.
وصیت آیت الله بهجت
از بیتوته و عبادت طولانی ایشان در حرم سخن به میان آمد، فراوان به یاد داریم ایشان هر هفته، روزهای جمعه، در مسجد فاطمیه، مجلس روضه حضرت اباعبدالله(ع)، نیز برگزار می کردند؟
بله. از همه مهمتر، مسئله روضه حضرت اباعبدلله(ع) بود. این مسأله چنان برای آیت‌الله بهجت مهم بود که حدود 50 سال هر هفته مجلس داشتند، حاضر نبود به این سادگی این کار را ترک کند. حتی در حال کسالت و مریضی اصرار داشت این مجلس برقرار شود و خودشان نیز حضور داشته باشند، خیلی برایش مهم بود از اول مجلس حضور داشته باشد. سال ها این مجلس روضه در منزل ایشان بود و پدرم درها را باز می‌کرد و خودش دم در می‌نشست و به هرکسی که وارد می‌شد، احترام می‌کرد. هیچ وقت فقط برای شخصیت خاصی بلند نمی شد بلکه برای همه این احترام را قائل می‌شد. ایشان از شخصی، نقل می کرد: خدواند متعال، دو نعمت به من ارزانی داشته، یکی توفیق بکا و گریه در عزای سید الشهداء (ع) و دیگری، اینکه قرآن را با کسالت نخواندن. حتی ایشان در وصیت‌نامه خود ذکر کردند بعد از من از ثلث مانده‌هایم، مجلس عزا و روضه حضرت سید‌الشهدا (ع) را اقامه کنید.
گاهی شوخی می‌کردم می‌گفتم: آقاجون مشغول حفظ کردن صلوات است. خودشان هم، متبسم می شدند. زیارت در حرم امام رضا(ع) هم گاهی طول می کشید. این جمله را سه بار در عمرش شاید فرموده باشند که نگران نباش، امتحان کردم، اگر از این کارها کم نگذارم، یک ساعت مطالعه با ده دقیقه تمام می‌شود و دقیقاً یادم است ایشان برای درس خارجشان که می‌رفتند، بیست دقیقه مطالعه می‌کردند، در صورتی که دو ساعت باید مطالعه می کردند.

وقتی سعی صفا و مروه تعریض شد، یعنی از صفا به مروه بیرون از جاده قدیم کوه را کندند و جاده جدیدی گذاشتند، همه نظر دادند امسال حج ساقط است، هیچ کسی حاضر نشد به این قضیه نظر دهد، تنها کسی که در این قضیه نظر داد که اگر بین جبلین، صادق باشد، کافی است، ایشان بود. همه دستور دادند در این مسئله به آقای بهجت مراجعه کنید، والا حج امسال ساقط است، سال بعد همه متفقاَ مطابق ایشان نظر دادند.
*داستان دیر خواندن نماز صبح آیت الله بهجت
قبل از اینکه به سلوک خانوادگی ایشان بپردازیم، برای خیلی‌ها سؤال بوده نماز صبح ایشان در اواخر عمر چرا مقداری دیر می‌شد، اگر صلاح می دانید، این را تشریح کنید که چرا این گونه بود؟
اواخر نبود، ایشان بعد از انقلاب این طور شد. ایشان تا قبل از انقلاب نماز صبح را اول وقت در مسجد فاطمیه اقامه می‌کرد، هر چه طلاب اصرار می‌کردند منزلمان دور است تا اینجا برسیم طول می‌کشد، ایشان توصیه می‌کرد همان محل خودتان جماعت بخوانید. فریضه ای است که دارد از دست می‌رود، این فریضه را اقامه کنید در همه محلات. هر چه اصرار کردند ایشان برای نماز صبح نیم ساعت بعد از اذان بیاید، حاضر نشد. تا اینکه انقلاب شد، روزی داماد حضرت امام(ره) آقای اشراقی بنده را دید و گفت؛ می‌خواهم خدمت آقا برسم، کاری با ایشان دارم. گفتم امشب بیایید ولی به شرط اینکه بعد از نماز مغرب زود تشریف بیاورید، چون آقا نماز مغرب و عشایش طول می‌کشد، شما ممکن است بیایید و آقا هم در منزل، مشغول عبادت می‌شود، دیگر نمی‌توانید

دسترسی داشته باشید. قبول کرد و نماز خواندند و زودتر آمدند. من هم در چای گذاشته بودم از ایشان پذیرایی کردیم. آقا که آمد، گفتم آقای اشراقی آمده، پرسید کاری دارند. گفتم حتماً کاری دارند. آقا رفتند، نزد ایشان، احوالی از فامیل‌ها پرسیدند.
آقای اشراقی گفت؛ قرار است، برای شما مأمور بگذارند. حاج آقا با تعجب پرسید برای چی؟ ایشان گفتند برای اینکه الان ترورها شدت گرفته؛ قرار شد برای چند نفر از شخصیت ها محافظ بگذارند از جمله برای شما. حاج آقا مقداری سرش را به زیر انداخت، بعد فرمود: آن کسی که محافظ محافظ است، محافظ ما هم است. این قدر آقای اشراقی از این جمله خندید و خوشش آمد؛ مجددا خواست تکرار کند، آقا فرمودند: تکرار نفرمایید. گفت حالا که اینطور است، به بنده دستور داده اند تا خدمتتان عرض کنم، شما شب‌ها در را برای احدی باز نکنید، مگر اینکه کاملاً مطمئن باشید که فرد پشت در را می‌شناسید، تا مطمئن نشدید در را برای احدی باز نکنید، همچنین تا هوا روشن نشده از منزل خارج نشوید، بنده، باور نمی‌کردم، آقا این حرف‌ها را جدی بگیرد، چون مأمور را نپذیرفته بود، این‌ها را هم، گفت و خداحافظی کرد و رفت، فردا که شد و به کلاس درسمان رفتیم، از درس که می‌آمدم، دیدم همه بقال و عطار و اهل محل و طلبه‌ها می‌گفتند آقا چرا امروز دیر کرد، نزدیک آفتاب آمد، برایم مسئله بود. آمدم دیدم آقا مشغول وضو گرفتن است. رفتم پیش والده پرسیدم آقا مشکلی برایشان پیدا شد، چرا امروز صبح دیر برای نماز رفته اند گفت: بله؛ من صدای در خانه را وقتی آقا داشت می‌رفت و هوا روشن بود، شنیدم آقا که مشغول وضو بود، دو سه بار تکرار کردم، جواب نداد. اما وقتی وضو به اتمام رسید، گفت: اگر بعد از این هم باز هم پرسیدند، بگویید قرار بر این است که بعد از این همین طور باشد. بعدها متوجه شدیم اگر متخصصی در یک زمینه ای نظر دهد، نظرش را قبول می‌کرد. پزشک هم اگر حاذق بود، حرفش را قبول می‌کرد. این دستور امنیتی را پذیرفته بود و همان روز عمل کرده بود. این خیلی برای من عجیب بود، می توانستند، یک روز صبر کند، برود، و بگویند از فردا این قدر دیر می‌آیم. ولی همان روز دیر رفته بود. البته نماز صبحشان

را در اول وقت در خانه می‌خواندند، بعد برای اقامه نماز جماعت و انجام عمل مستحب و ثواب جماعت، به مسجد می رفتند. نماز اول وقت را ایشان هیچ وقت ترک نمی‌کرد و به هیچ بهانه ای و البته جماعت را مستحب می دانست. و می فرمود: آن استاد اخلاقی نجف، اگر نماز اول وقت، کمی تاخیر داشت، رنگش می پرید.
*سبک زندگی خانوادگی
اکنون اگر موافق هستید، به سبک زندگی خانوادگی ایشان بپردازیم؟
بله. در خانواده هم رفتارش حساب و کتاب داشت. این نبود که همه وقت‌ را بگذارد برای خانواده یا اینکه هیچ وقتی نگذارد. ایشان وقت‌های مخصوص عبادت، مطالعه درس و فکر و ذکر داشتند، همچنین سه وعده غذایی با خانواده صرف می‌کردند چون غذا صرف کردن ایشان زمان بیشتری طول می‌کشید، باعث می‌شد از احوالات افراد خانه، مطلع شود، حتی صله رحمش آنجا انجام می شد، حتی تفحص از همسایه‌ها نیز در زمان صرف غذا بود. مثلاً وقتی غذایش را آماده کرده و یا می‌خواستند بیاورند، از همسایه خبر می گرفت که مثلا آن مشکلش چه شد. لذا شاید یک ساعت نهار ایشان طول می‌کشید، می‌پرسید از فلانی خبر داری، از فلان قوم و خویش خبر نداریم، احوالش را بپرس، نامه بنویسید، بپرسید، بعد، همسایه‌ها را می‌گفت بپرس؛ مشکلات همسایه‌ها را مطرح نموده و می‌گفت بروید، انجام دهید.
مثلاً اگر یک جعبه میوه ای می‌آوردند، می‌گفت، سه قسمت کن یک قسمت را به همسایه‌ها بده، یک قسمت خودت بردار، یک قسمت بگذار برای اینجا. یک بار یادم است ایشان داشت از بالای سر من رد می‌شد، قدری توقف کرد. گفت سوا و جدا نکنی ها، خوب‌هایش برای ما بگذاری!
*می دانست او دارد می میرد
همسایه خیلی دوری کار بدی کرده بود، من نزد بعضی اظهار ناراحتی کرده بودم که این چرا این کار را کرده ؟ آن هم آمده بود و به آقا شکایت کرده بود. آن وقت یک روزی حاج آقا به من

فرمود برو یک غذایی که به مادرت گفتم درست کرده، بردار و ببر. من اصلاً نمی‌خواستم پیش او بروم. کسی که این کار خلاف را کرده، بعد از چند روز به من گفت چرا نمی‌بری، این را برای تو می گویم. من می‌خواهم او از تو ناراحت نباشد. زمانی نگذشت از دنیا رفت. علم داشت که او دارد می‌میرد، حالا که دارد می‌میرد از تو در دلش چیزی نباشد، حتی یک دفعه به من فرمودند؛ گوسفندی بکش و تقسیم کن. من وقت این کارها را نداشتم. گفت؛ آخر این را برای تو می گویم، می فرمود؛ کودک بودی مهمانی داشتیم، گفت عمر ایشان فلان قدر است، مقدار عمرت را گفت، این برای صدقه آن است که خطر رفع شود. گفتم من خیلی هم به عمر مقید نیستم، این کار را کرد و بعد فکر کردم که دقیقاً او اگر مثلاً گفته عمرت چهل سال است، سر چهل سالگی، این دستور را به من می‌دهد. این مهم‌تر از آن است که نشسته زمان را نگه داشته و سر چهل سالگی آمده به من می‌گوید این دو هفته مانده به چهل سالگیت، برو این کار را بکن، این حافظه عجیب خودم هم یادم نمانده بود، اگر ایشان نمی‌فرمود، من یادم نبود.
*پذیرایی از مهمان
ابوی ما، مرحوم آیت الله بهجت، علاقه داشت هر روز ناهار، یک مهمان داشته باشد، بله، این اخلاق را آقا داشت البته خیلی راضی نبودیم از کودکی می گفتیم حالا مهمان را داشته باش، بفرمایید تا بیشتر غذا درست کنند، می فرمودند: نه همان غذا، می‌گفتند: “طعام الواحده یکفی الاثنین". همان غذای من را بدهید، دو نفری با مهمان، می‌خوریم. گاهی ما سر سفره بودیم، و میهمان هم در موقع غذای ما می رسیدند؛ ابوی می فرمودند : حضرت ابراهیم فرسخ ها به دنبال غذا می گشت. حالا این آقا دم در خانه است و مهمان خدا می باشد. به همان اندازه، همان غذایی که اینگونه بود دلش می خواست با دیگران بخورد.
*رفتار در خانواده
درباره روابط زن و شوهر، چگونگی امر و نهی به فرزندان و عمل و رفتار ایشان در منزل چطور بود؟

آقا معتقد بود در روابط خانوادگی، جواب‌ دادن یا رو کم کردن باید به‌صورت کلی کنار گذاشته شود، این کار هیچ ثمره‌ای ندارد. برخورد کردن اقتضای طبیعت حیوانی است، اگر آن یک شاخ زد، این هم دو تا شاخ بزند و اگر هم دو تا نزند، بالأخره یکی را که باید بزند! این طبیعت حیوانی است. انسان باید این حرف‌ها و نزاع‌ها را جدی نگیرد و به خدا واگذار کند، یا اینکه به دفتر شرع مراجعه کند و ببیند الآن وظیفه‌اش چیست. اگر کسی خودش به این روش رفتار کند، طرف مقابل هم رفتار خواهد کرد و قضیه حل می‌شود.
خود ایشان، اصلا جواب اعتراضات را نمی داد، گوش میداد، ولی جواب نمیداد؛گرچه خیلی از حرف ها هم بی ربط و بی انصافی بود. گاهی هم اعتراض می کردم، مگر حرف خلاف نبود؟ چرا پاسخ ندادید؟ می فرمود: مگر با جواب دادن، حرف تمام میشود؟
*امر و نهی به فرزندان
امر و نهی کردن و تحکّم ایشان، بیشتر در حلال و حرام بود. از آن زمان که من بالغ شدم و به سن پانزده سالگی رسیدم، یک‌بار هم دستور نداد نانی بخر یا چیزی تهیه کن. گاهی با عبارات لطیفی به ما می‌فهماند مایلند کاری کنیم؛ مثلاً می‌فرمود: «اگر نانی باشد، شاید اینجا صرف شود». و یا می‌فرمود: «مادرت مایل است که فلان چیز در خانه باشد».
آیا ایشان اصولا عصبانی هم می شدند؟ به ویژه در منزل با فرزندان؟
گاهی کمی عصبانی می شدند، اصولا ایشان تحمل گفتگوی طولانی با کی نداشت. ولی کاملا، بر خود مسلط بود و عصبانیت کمتر بروز و ظهور داشت. در چندجا بیشتر عصبانی ایشان، آشکار می شد، اگر کسی، سخن یا حرکت شبهه ناکی انجام می داد، یا خدای نکرده خلاف شرعی انجام می داد، آنگاه تندی می کرد، و نیز هنگامیکه کسی اسرار ایشان را که مایل نبود دیگران را بدانند، افشا می کرد، ناراحت می شد.ولی در امور دیگر، اغلب سعی می کرد یا از مجلس، بیرون برود یا تهدید به بیرون رفتن می کرد.

همسرداری آیت الله بهجت
رابطه ایشان با والده مکرمه شما، چگونه بود؟
ایشان معتقد بود هماهنگی کامل و موافقت صددرصد، بین زن و مرد در محیط خانواده، از هر لحاظ برای غیر انبیاء و اولیاء دست نیافتنی است. ایشان همواره مدارا را در مورد همسر خود در پیش می گرفتند، در هر شرایطی صبر و تحمل ایشان بر هر چیز دیگری غلبه داشت، حتی گاهی مادر اظهار ناراحتی می کردند، آقا اگر پاسخی هم داشتند، نمی گفتند و در هر صورت ناراحتی را با ناراحتی جواب نمی دادند و البته در اکثر مواقع پاسخی جز سکوت نداشتند،
گاهی که کار مثلا بالا می گرفت، آقا در مرحله اول می گفتند: خب حالا غذایمان را بخوریم، اگر این شیوه هم جواب نمی داد در مرحله شدیدتر تهدید می کردند و مثلاَ می فرمودند : غذایم را به اتاق می برم و تنها می خورم. نهایت امر این بود که در بالاترین حد ممکن غذا را در اتاق خود میل می کردند.
یکبار به مادر گفتم؛ شما مثلا در این مورد اشتباه کرده اید و دلایل آن را ذکر کردم، البته با تندی و ذکر مسائلی که نارحت می شد، وقتی خدمت آقا رسیدم ایشان فرمودند: «نباید می گفتید» گرچه حرفم باعث شد تا مدت ها، دیگر اعتراض نباشد، یعنی حاضر نبودند کوچکترین اصطکاکی در روابط خانوادگی ایجاد شود ، گاهی نیز برای ایشان وسائلی را می گرفتند و به عنوان هدیه می دادند ، به بچه ها هم سفارش می کردند همواره با مادر باید مدارا کرد و نباید به هیچ وجه با تندی پاسخ شان را داد.
*قبل از اینکه به موضوع بعدی منتقل شویم، دوست داشتیم بیشتر در سلوک و سبک زندگی ایشان، بیشتر گفتگو کنیم.
این‌ها خیلی مفصل است. ایشان قبل از اینکه بچه به دنیا بیاید، به او محبت و سفارش می‌کرد، مواظب فرزندت باش، با اینکه هنوز فرزندی نبود. این خیلی برای ما تعجب بود، مقید بودند در گوش بچه اذان و اقامه می گفتند. حتی یک روزی گفتم حاج آقا بچه که به دنیا می‌آید، قیافه‌اش خیلی مطلوب نیست، اول که می‌آید، هنوز یک شکلی است، شکل نگرفته، نمی‌شود او را بوسید. فرمودند: چرا قابل بوسیدن است. گذشت، چند ماه بعد بچه‌ام به دنیا آمد، بچه را گرفت اذان و اقامه گفت، بچه را بوسید. و با لبخند فرمود: . اگر محبت داشته باشی قابل بوسیدن است ، این را خواست به ما یک جوری بیاموزد. یعنی تا این اندازه برخی مسایل را عملا می‌آموخت. می گفت: اینها تازه از نزد پروردگارشان، مراجعت کرده اند و به دنیا آمده اند ، لذا عصمت دارند. عصمت و معصومیت کودکان است که انسان را به خود جذب می کند. نام هایی هم که آقا برای نوزاد، انتخاب می کردند، زینب، فاطمه، زهرا و امثال اینها بود.
ایشان به کار نوه‌ها هم توجه می کرد. توصیه‌های زیادی به آنها داشت و به ما هم راجع ‌به آنها سفارش می‌کرد. هر روز به فرزند من توصیه‌ می‌کرد: «وقتی که می‌خواهی به مدرسه بروی چهار قل و آیت‌الکرسی بخوان و برو». خود ایشان هم دعای «اللهُمَّ اجعَلهُ فِی دِرعِکَ الحَصِینَةِ الَّتِی تَجعَلُ فِیها مَن تُرِید» را برایش می‌خواند. همچنین مقید بود شب‌ها پیش از خواب برای همه‌شان دعا بخواند. در مورد تربیت کودکان هم معتقد بودند بچه ها کمتر به تلویزیون سرگرم شوند و سعی کنید مشغولیت هایی برای آنها ایجاد کنید. مثلا شب به بازی های فکری و اسباب بازی و سرگرمی های طبیعی برای کودک، بیشتر توجه کنید.
معرفی آثار معتبر
شایعات و سخنان بی پایه و اساس، در مورد آیت الله بهجت، فراوان است، برای شناخت ایشان چه آثاری را به علاقه مندان معرفی می نمایید؟
بله. کتاب ها فراوان است. البته هر کدام، بخشی از زندگی ایشان را به تصویر کشیده اند. لکن کتاب های: «در محضر بهجت»، «فریادگر توحید»، «به سوی محبوب»، «العبد»، «رحمت واسعه»، «بهجت عارفان» و «زمزم عرفان» از کتب مورد تایید، می باشند. همچنین، نرم افزار «آیینه روشن»، حاوی زندگی نامه، دستورالعمل ها، تصاویر و فیلم های ناب درباره زندگی ایشان است. همچنین مستند «العبد حدیث سرو»، که توسط معاونت سیمای سازمان صداوسیما و با همکاری مرکز تنظیم و نشر آثار تولید گردیده که از فروشگاه www.bahjatava.ir قابل تهیه است.
البته، همین جا سخنی هم درباره شایعات فراوان بگویم، اهمیت انتشار آثار قابل اطمینان از یک طرف و همچنین حجم بالای شایعات منسوب به آیت‌الله بهجت از طرف دیگر، باعث شده ما، تکذیب شایعات را به‌عنوان اولویت کاری، لحاظ نکنیم؛ ازاین‌رو مطالبی راکه به ایشان، منسوب می‌شود، قطعاً به‌ معنای تأیید آنها نیست و تنها مطالب معتبر، از طریق مرکز تنظیم و نشر آثار آیت الله بهجت به نشانی www.bahjat.ir موردتایید است.
اگر نکته پایانی است، بفرمایید؟
متاسفانه باید گفت، آیت الله بهجت، از کسانی بودند که آن طور که باید، شناخته می شدند، به جامعه معرفی نشدند. تجلیل از ایشان، تجلیل از روحانیت مهذب و وارسته است و موجب علاقه مند شدن جوانان به معنویت و معارف دینی خواهد شد.
ان شاء الله طلاب جوان با مطالعه زندگی و خاطرات ایشان، خود را به الگوی جامع مرجعیت معاصر، سالک و عارف الی الله، نزدیک کنند، لذا امیدواریم سنت حسنه ای که اخیرا در جامعه در نکوداشت برخی از چهره های برجسته علمی و عملی پدید آمده، بتواند بخشی از این کمبودهای مهم فرهنگی را پر کند.

موضوعات: سبک زندگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-07-25] [ 08:31:00 ق.ظ ]




سبک زندگی فردی آیت الله بهجت"ره"

سبک زندگی فردی آیت الله بهجت(ره)
گاهی می پرسیدیم چرا این همه زیارت نامه طول می کشد؟می فرمودند: ما کسانی را دیدیم چهار ساعت زیارت حرمشان طول می‌کشید. وقتی می پرسیدند برای چی؟، می‌گفت خودم را در بهشت می‌بینم، چطور بیرون بیایم.
وارث: حضرت آیت الله بهجت یکی از برجسته ترین مراجع معاصر شیعه و هم زمان، از پارساترین و متقی ترین علماء بلکه از سرآمدترین عرفای شیعی است که عبودیت خویش را تا قله تهذیب رساند. آن بزرگوار که از برجستگان مراجع تقلید معاصر به شمار می‌رفتند، معلم بزرگ اخلاق و عرفان و سرچشمه فیوضات معنوی بی‌پایان بودند. دل نورانی و مصفای آن پارسای پرهیزگار، آیینه‌ روشن و صیقل یافته‌ الهام الهی، و کلام معطر او راهنمای اندیشه و عمل رهجویان و سالکان بود.
حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ علی بهجت در گفت وگو با خبرنگاران سبک زندگی این عارف روشن ضمیر را تشریح کرد.
*سبک زندگی فردی آیت الله بهجت
*از سبک زندگی فردی آیت الله بهجت در منزل (نوع و مقدار غذا، مقدار خواب و …) و نحوه تعامل با خانواده و فرزندان، در مجموع سال هایی که در خدمت پدر بزرگوارتان بودید، بفرمایید؟
خوب قهراً یک انسان خودساخته، می‌داند چه اندازه غذا بخورد. ایشان طوری غذا نمی‌خورد سنگین شود، این جور که ماها می‌دیدیم، غذا بسیار ساده بود، دو وعده را معمولاً با نان و چای سپری می کرد. صبح نان و چای با پنیر و گاهی این اواخر با مقداری گردو معمولاً غذای ایشان برای نهار کته بود یا آب خورشت یا نیمرو. در هفته، تنها دو مرتبه غذایی می‌خورد که گوشت داشته باشد. هر چند گوشتش را نمی‌خورد و بیشتر آب آن را روی برنج ریخته و نرم کرده و با نان می‌خورد.
هفته ای دو بار در شب های جمعه و چهارشنبه جمکرانی ها به عنوان مهمان برای ما آبگوشت درست می‌کردند. شبهای چهارشنبه بعضی می‌رفتند جمکران، آبگوشت درست می‌کردند.
در مقابل، کار و تلاش علمی بسیار زیادی داشتند. اگر غذاهای خوب در خانه می‌آمد، ما می‌خوردیم. غذاهای ساده را ایشان مصرف می‌کرد، حتی تا سن نود سالگی، مادرم می‌گفت این حسرت به دلم ماند یک مرتبه به من بگوید فلان غذا را برای من درست کن. این اواخر، می‌گفت برای من چیزی درست نکنید، اگر شد من نان و اشکنه می‌خورم، یا همان کته را با یک اشکنه می‌خورم؛ یا نهایتاً نیمرویی می‌خورم. یا اگر سرما خورده بود؛ یک فرنی؛ البته در این اواخر، هم با تجویز پزشک، چند روزی در هفته، شیر میل می کرد.
*طلب شفاء برای بیمار
صحبت از بیماری شد، ما مرتب از ایشان می شنیدیم وقتی، شخصی تقاضای شفا و بهبودی مریضی را می کرد، دستورالعمل های خاصی می دادند؛ اشاره ای داشته باشید.
بله! ایشان می فرمودند: اگر انسان به طبّ مأثور اهل بیت و ائمّه اطهار(علیهم السلام) عمل کند، کمتر به بیماری مبتلا می شود. خرما، شیر، ماست و روغن زیتون را جامع بین غذا و دواء می دانست. توصیه داشت تا گرسنه نشدید، نخورید. سفارش می کردند، لقمه ها را کوچک بردارید و زیاد بجوید. البته وقتی کسی می آمد و مریضی داشت، توصیه هایی هم به او داشتند و در کنار دعا، می فرمودند: زیاد صدقه دهید و سعی کنید، حتی اگر مبلغ کمی هم هست، آن را بین فقراء، پخش کنید، صدقه، شفا دهنده است و به مومنین بگویید برای مریض دعا کنند. اگر فرد تمکن مالی داشت، دستور قربانی کردن می دادند تا گوشت آن بین فقراء تقسیم شود. تاکید داشتند در صورت توانایی، مریض در

مابین الطلوعین، در هوای آزاد قدم بزند. وقتی کسی به حالت مضطر می آمد و درخواست طلب شفاء می کردند، می فرمودند: به مریض، مخلوط تربت سیدالشهداء و آب زمزم، مرتب بخورانید.
*مقدار خواب
مقدار خواب ایشان را در این اواخر، بیشتر از پنج ساعت در شبانه روز، ندیدیم؛ حتی خواب دراز کش ایشان بیش از سه یا سه و نیم ساعت، نشد، اگر خیلی هم استراحت لازم داشت، بین ده دقیقه یا یک ربع، به طور نشسته استراحت می‌کرد و معمولاً یک ساعت و نیم در شب های کوتاه و دو ساعت و نیم در شب های بلند، قبل از سحر بیدار می‌شد.

موضوعات: سبک زندگی  لینک ثابت
 [ 08:12:00 ق.ظ ]




توصیه های حاج آقا دولابی برای سبک زندگی...

۱۵توصیه حاج آقا دولابی برای سبک زندگی
استاد اخلاق میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه ۱۵ دستورالعمل را ذکر می‌کند که به ترتیب در ذیل آورده شده است.
به گزارش سرویس فرهنگی مشرق به نقل از آنا، استاد بزرگ اخلاق آقای میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه 15 دستورالعمل را ذکر می‌کند که به ترتیب در ذیل آورده شده است:

1. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

2.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

3.اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

5.موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

6.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

7.تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

8.هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.

10.با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

11.خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.

13.ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله

14.دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”

15.هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, سبک زندگی  لینک ثابت
[شنبه 1395-07-24] [ 07:28:00 ق.ظ ]





حيات هم در مورد دنيا اطلاق مي شود و هم در مورد آخرت ( الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الآخِرَةِ و …) و واژه طيب نيز هم در موارد دنيوي به كار رفته است ( فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ و…) و هم در موارد مربوط به آخرت (وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ و…) پس در اطلاق جداگانه واژه هاي «طيب» و «حيات» هيچ نوع محدوديتي نسبت به مسائل دنيوي و اخروي وجود ندارد.
1- منظور از « حيات » در « حيات طيبه » زندگي نباتي و حيواني و نجات از مرگ، به طور قطع نيست.
2- « حيات » مي تواند حيات فكري و عقلاني يا زندگي جاويدان در سراي ديگر باشد ولي محدود به اين نوع از حيات نيست. در برخي از روايات به اين نوع از زندگي اشاره شده است، به عنوان نمونه از جمله مستحبات روز عرفه خواندن دعاي زير است كه در آن اشاره به حيات طيبه در جهان آخرت شده است : اللهم اجعلني ممن رضيت عمله و اطلت عمره و احييته بعد الموت حياه طيبه .
مرتبه والايي از حيات مي تواند مورد نظر باشد و آن حيات واقعي است كه فقط در مورد ذات باري تعالي به كار مي رود« اللّهُ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ».اگر اين معنا در مورد انسان تحقق يابد « محو شدن كامل در ذات باريتعالي » را معنا مي دهد، اين حيات كاملي است كه بعد از آن خسران و نابودي معنا ندارد و كسي كه به آن برسد، گذر زمان و مكان در وي تاثير نخواهد كرد و اينجاست كه مي توان گفت ائمه اطهار عليهم السلام به اين حيات طيبه رسيده اند و محو در ذات باريتعالي شده اند به طوري كه گذشت سال ها بلكه قرن ها از زنده بودن نام و ياد آنها نخواهد كاست.

صفحات: 1 · 2

موضوعات: سبک زندگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-06-30] [ 09:06:00 ق.ظ ]