نرجس
 
   



شبیه ترین مردم به حضرت زهرا(س)کیست؟

حضرت زینب(س) خصوصیات مشترک فراوانی با حضرت زهرا(س) داشتند و تنها تفاوتشان، معصوم بودن فاطمه(س) بود.

عقیق:حجت الاسلام و المسلمین عبد العلی گواهی تولیت امامزاده صالح(ع) تجریش و کارشناس مذهبی در گفت و گویی با اشاره به شخصیت حضرت زینب(س) گفت: شبیه ترین مردم به حضرت زهرا(س)، حضرت زینب(س) بودند.

چرا که تمامی ویژگی های بانوی دو عالم، با دخترشان یکی بود. البته تنها تفاوت این دو بانوی بزرگوار، معصومیت بود، که خداوند آن را به حضرت زهرا(س) اهدا کردند.

وی افزود: شاید، بهترین توصیف از حضرت زینب(س) همان حدیث امام سجاد(ع) باشد. ایشان می فرمایند: «یَا عَمَّه أنتِ بِحَمدِلله عَالِمَه غَیرَ مُعَلّمَه وَ فَهمه غَیر مُفَهّمه»بهترین دلیل گفتار است که حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) محدّثه و عالمه و معلمه بوده، آن هم از سرچشمه نبوت و ولایت سیراب گشته و در علوم دینیه و آثار باطنیه مهارتی بسزا داشته است.

کارشناسان مذهبی خاطر نشان کرد: حضرت زهرا(س) با تمام وجودشان از ولایت و امام زمانشان، از جان خود مایه گذاشتند. همین کار را حضرت زینب(س) نیز ادامه دادند و ایشان هم یاوری برای امام حسین(ع) بودند که طبق روایات، زمانی که اباعبدالله(ع) در مسیر کربلا و حتی حین جنگ، با سختی مواجه بودند، حضرت زینب(س) را که مشاهده می کردند، جانی دوباره می گرفتند. تنها کسی که مسکن سید الشهدا(ع) در کربلا بودند، حضرت زینب(س) بودند.

تولیت امامزاده صالح(ع) تجریش در خصوص چگونگی نمود این ویژگی ها در حضرت زینب(س) بیان کرد: زینب کبری(س) زمانی که متولد شدند، وجود مقدس پیامبراکرم(ص) ، حضرت فاطمه(س)، امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را درک کردند. رشد این بانو، در بالین 5 معصوم انجام شد و علاوه بر این وجود دو معصوم دیگر، یعنی امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) در معنویت و بالندگی روحی ایشان تأثیر فراوان داشت. ایشان در تمام عمر شریفشان با معصومان(ع) زندگی کردند و از هر کدام بهره گرفتند.

گواهی ادامه داد: آن چه که می توان از عملکرد حضرت زینب(س) دریافت کرد، قدرت مدیریت والای ایشان در شرایط گوناگون بود. در بدترین شرایط، حضرت زینب(س) بهترین عملکرد را داشتند. دوران سخت اسارت، با مدیریت خواهر امام حسین(ع) باعث شد که حماسه کربلا زنده بماند و در تاریخ جریان داشته باشد.

گواهی در پایان گفت: اگر بخواهیم خصوصیات حضرت زینب(س) را مطرح کنیم، باید به چهار ویژگی ایشان اشاره کنیم.

نخست، شوهر داری حضرت(ع) بود. با وجود همراهی امام حسین(ع)، عبدالله بن جعفر همسر حضرت زینب(س) احساس کمبود نکردند. دیگر خصایص مهم ایشان، شکیبایی، تربیت درست فرزندان و وفاداری به امام زمانشان بود.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[جمعه 1395-11-15] [ 08:53:00 ق.ظ ]




بسم الله الرحمن الرحيم
سالروز ولادت امام حسن عسكري عليه السلام
سالروز ولادت با سعادت امام يازدهم حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) را به تمامى شيعيان جهان تبريك عرض نموده، اميدواريم خداوند متعال توفيق پيروى آن امام همام را به همه ما عنايت فرموده ودر فرج فرزند بزرگوارش حضرت مهدى (عليه السلام) تعجيل فرمايد

حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) در سال 232 هجرى قمرى در روز هشتم ماه ربيع الثانى در شهر مدينه به دنيا آمد، پدر آن حضرت امام بزرگوار حضرت هادى، ومادرش خانمى به نام حديثه بود. نام ايشان حسن، وكنيه آن بزرگوار ابو محمّد واز القاب ايشان زكى و عسكرى است.
آنچه از صفات بزرگ وفضائل كه لازمه امامت است در آن حضرت جمع بود، يعنى: در علم، وزهد، كامل بودن در عقل وخرد، عصمت، شجاعت، كرم وبزرگوارى از تمام مردم زمان خود برتر بود، وعلاوه بر نصوص كه از پيامبر(صلى الله عليه وآله) وامامان گذشته در باره امامت آن حضرت وارد شده بود، حضرت امام هادى (عليه السلام) يعنى پدر بزرگوارشان نيز تصريح به امامت آن جناب فرمودند، ودر روايتى كه مرحوم شيخ مفيد (رحمه الله) در كتاب گرانقدر ارشاد نقل كرده است، حضرت امام هادى (عليه السلام) چهار ماه قبل از شهادت امام عسكرى (عليه السلام) را وصىّ خود قرارداد، وبه امامت آن حضرت تصريح كرده وگروهى از دوستان و شيعيان را بر اين امر گواه گرفت.
آن حضرت در ميان مردم وبزرگان وحتّى افراد مخالف از احترام خاصى برخوردار بود، به حدّى كه حتى ناخواسته آن حضرت را احترام مى كردند. در اينجا به همين مناسبت وبراى آنكه فضل آن بزرگوار براى خواننده عزيز معلوم شود، داستانى را كه مرحوم شيخ مفيد (رحمه الله)در كتاب ارشاد نقل كرده است مى آوريم.
مرحوم شيخ مفيد (رحمه الله) از ابن قولويه نقل كرده است كه: احمد بن عبيدالله بن خاقان متصدى املاك وخراج شهر قم بود كه از طرف بنى عباس به اين كار گماشته شده بود، پس روزى نام علويان و مذهب آنان، در مجلس او برده شد و او مردى بود كه با اهل بيت دشمنى بسيار داشت. در عين حال گفت:
من مردى از علويان مانند حسن بن على «حضرت امام عسكرى» در وقار وآرامش وعفّت وپاكدامنى وبزرگوارى در نزد خاندان خود نديده ونشناخته ام، به طورى كه همه فاميل او را بر سالمندان وبرزگان خود مقدّم مى داشتند، همچنين همه سران لشگر ووزراء وعموم مردم او را بر سايرين مقدم داشته احترام مى كردند.
روزى پدرم براى ديدار با مردم نشسته بود، ومن بالاى سر او ايستاده بودم، ناگاه در بانان آمده وگفتند: ابو محمّد ابن الرضا بر در خانه است، پدرم به آواز بلند گفت: اجازه اش دهيد تا وارد شود.
من از آنچه از ايشان شنيدم واز جرأت آنان كه نام مردى را در حضور پدرم با كنيه نام بردند متعجب شدم، با آنكه جز خليفه يا وليعهد، يا كسى را كه سلطان دستور داده بود نزد پدرم، با كنيه نام نمى بردند.
پس ديدم مردى گندمگون، خوش اندام، خوش صورت، جوان، باجلالت و هيبتى نيكو وارد شد. چون چشم پدرم به او افتاد، از جا برخاست وچند قدم به سوى او رفت، ومن به ياد ندارم با هيچ يك از بنى هاشم و افسران و برزگان چنين رفتارى كرده باشد، چون به او نزديك شد او را در آغوش كشيده صورت وسينه او را بوسيد، و دست او را گرفته بر مسند خود كه روى آن مى نشست نشانيد، و در كنار او نشسته رو به او كرد وبا او به گفتگو پرداخت.
در ضمن سخنان به آن حضرت مى گفت: قربانت شوم، فدايت شوم، ومن همچنان از آنچه مى ديدم در تعجب بودم، در اين هنگام دربانان آمدند، وخبر از ورود «موفق» برادر خليفه دادند، امّا پدرم همچنان سر گرم گفتگو با امام عسكرى (عليه السلام) بود اعتنايى به آنچه دربانان گفته بودند نكرد، تا زمانى كه غلامان ونوكران برادر خليفه آمدند، پدرم در اين حال آن حضرت را بااحترام وعزت هر چه تمام تر بدرقه كرد، وبه طورى كه موفّق آن حضرت را نبيند او را در آغوش كشيده وبا آن حضرت خداحافظى كرده وآن بزرگوار رفتند. من كه همچنان متعجب بودم به نوكران گفتم: واى بر شما اين چه كسى بود كه شما وپدرم او را اين چنين احترام نموديد؟ گفتند: اين شخص مردى علوى است به نام حسن بن على ومعروف به ابن الرضا، من همچنان در تعجب بودم تا آنكه شب شد، ورسم پدرم آن بود كه شبها بعد از نماز گزارش كارهاى روزانه را تنظيم مى كرد، چون نماز را خواند در برابر او نشستم، گفت: اى احمد كارى دارى؟
گفتم: آرى، اگر اجازه دهى پرسش كنم، گفت: اجازه ات دادم، گفتم: پدر جان اين مردى كه امروز به اينجا آمد وتو به او مى گفتى: پدر ومادرم فداى تو، وآنچنان او را احترام كردى كه بود؟
گفت: پسر جان اين امام وپيشواى رافضيان حسن بن على معروف به ابن الرضا است، سپس كمى سكوت كرده ومن نيز ساكت بودم، آنگاه گفت: پسر جان! اگر خلافت و زمامدارى از خاندان بنى العباس بيرون رود، هيچ كس از بنى هاشم غير او شايسته خلافت نيست، واين به خاطر برترى وفضل وپاكدامنى وپارسايى وزهد وعبادت وخوش خلقى وشايستگى اوست، واگر پدرش را ديده بودى مردى بود خردمند وهوشيار ودانشمند.
احمد مى گويد: من كه اين سخنان را از پدرم شنيدم وآن رفتار را باامام عسكرى (عليه السلام) از او ديدم دچار حيرت وخشم وسرگردانى شدم، بعد از آن تصميم گرفتم كه خود در اين باره تحقيق كنم، به دنبال اين تصميم از افراد مختلف راجع به او پرسيدم، از هيچ يك از بنى هاشم، وسركردگان ونويسندگان وقاضيان وفقهاء وديگر مردم نپرسيدم جز آنكه همه به فضل وكمال او اعتراف كرده او را مردى محترم شمردند، از اين رو مقام وشخصيت او در نظرم بزرگ شد، زيرا ديدم دوست ودشمن او را به نيكى ياد كرده تمجيد وستايش مى كنند.
آن بزرگوار همانند پدران گرامى خويش از چنان اخلاق ورفتار والائى برخوردار بود كه دشمنان نيز تحت تأثير اخلاقش قرار مى گرفتند، به عنوان مثال آن حضرت را به زندانبانى به نام على بن اوتاش سپردند، اين شخص به شدّت باخاندان پيامبر دشمنى مىوزريد، وبا آل ابى طالب با شدت وخشونت رفتار مى كرد، وقتى آن حضرت را به زندان او فرستاند به او گفتند: با او چنين وچار رفتار كن، بيش از يك روز نگذشته بود كه آنچنان در مقابل امام (عليه السلام)تواضع مى كرد كه گونه بر خاك مى گذشت، وسر بزير انداخته به آن بزرگوار نگاه نمى كرد، وهنگامى كه آن حضرت از زندان او بيرون رفت اين شخص از بهترين شيعيان شده بود، واين بواسطه جلالت ومهابت واخلاق امام عسكرى (عليه السلام) بود.
آن حضرت همانند پدران بزرگوارش داراى كرامات ومعجزايى نيز بوده اند كه مورخان نقل كرده اند وما در اينجا فقط به ذكر دو مورد مى پردازيم.
اول: شخصى مى گويد: سر راه امام عسكرى (عليه السلام) نشستم، وقتى آن حضرت رسيد از تنگدستى خويش به آن بزرگوار شكايت كردم وقسم خوردم كه نه درهم ودينارى دارم ونه غذاى صبح وشام، آن حضرت فرمود: آيا به دروغ سوگند مى خورى با اينكه دويست دينار در زير خاك پنهان كرده اى، واينكه مى گويم نه براى آن است كه چيزى به تو ندهم، اى غلام آنچه باخود دارى به او بده، غلامش صد دينار به من داد، سپس روى بمن كرده فرمود: تو آن دينارها كه در زير خاك پنهان كرده اى در وقتى كه سخت بدانها نيازمند هستى از آنهامحروم خواهى ماند، وراست فرمود، زيرا آن پول كه حضرت داد خرج كردم، ودرهاى روزى بر من بسته شد، وبه ناچار به سراغ پولى كه در زير خاك پنهان كرده بودم رفتم اما اثرى از آن نيافتم، بعد فهميدام كه پسرم جاى پولها را دانسته، وآنها را برداشته وگريخته است، وبه هيچ چيز از آن پولها دست نيافتم.
دوم: شخصى به نام احمد بن محمد مى گويد: در زمانى كه مهتدى عباسى دست به كشتار مواليان ترك ووابستگان خود زد، من نامه اى به حضرت عسكرى (عليه السلام) نوشتم كه: سپاس خداى را كه او را از ما به خود سرگرم كرد، زيرا من شنيده بودم كه او شما را تهديد به قتل كرده است وگفته است كه: من ايشان را از روى زمين بر مى دارم، حضرت عسكرى (عليه السلام) به من نوشت: عمر او به اين كارها كفاف نخواهد داد، از امروز پنح روز بشمار وروز ششم پس از خوارى وذلتى كه به او برسر گشته خواهد شد، وچنان شد كه آن حضرت فرموده بود.
ودر اينجا بعض از كلمات حكمت آميز حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) ذكر ميكنيم.
1 ـ فرمود جدال مكن ميرود خوبى و حسن تو و مزاح مكن كه جرئت مى كنند ودلير مى شوند بر تو.
2 ـ وفرمود از تو اضح است آنكه سلام كنى بر هر كس كه ميگذرى بر او، وآنكه بنشينى در جائى كه پست تر است از مكان شريف مجلس
3 ـ وفرمود پارساترين مردم كسى است كه توقف كند نزد شبهه، وعابدترين مردم كسى است كه بپا دارد فرائض را، وزاهدترين مردم كسى است كه ترك كند حرام را، واز همه مردم كوشش ومشقّتش بيشتر است كسى كه ترك كند گناهان را.
4 ـ وفرمود مشغول نسازد تورا روزى كه خدا ضامن آن شده از عملى كه بر تو فرض است.
5 ـ وفرمود از ادب دور است ظاهر كردن خوشحالى نزد شخص غمناك.
6 ـ وفرمود: همانا از براى جود وبخشش اندازه ومقدارى است پس هر گاه زياد شده از آنمقدار پس آن اسراف است.
براى خرم واحتياط مقدارى است پس يرگاه زياد شد از آنمقدار پس آن جبن وترس است.
واز براى اقتصاد وميانه روى مقدارى است پس هرگاه زياد شد بر آن پس آن بخل است.
واز براى شجاعت مقدارى است پس هرگاه زياد شد بر آن تهوّر وبى أدبى است.
وكافى است تورا از براى ادب كردن نفست اجتناب كردنت از چيز يكه مكروه وناپسند بيشمارى از غير خودت

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[شنبه 1395-10-18] [ 08:28:00 ق.ظ ]




زندگاني حضرت امام حسن عسکري(ع)

امام حسن عسکري (ع) در سال 232هجري در مدينه چشم به جهان گشود. مادر والا گهرش سوسن يا سليل زني لايق و صاحب فضيلت و در پرورش فرزند نهايت مراقبت را داشت، تا حجت حق را آن چنان که شايسته است پرورش دهد.

اين زن پرهيزگار در سفري که امام عسکري (ع) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنيا رحلت کرد. کنيه آن حضرت ابامحمد بود.

صورت و سيرت امام حسن عسکري (ع)
امام يازدهم صورتي گندمگون و بدني در حد اعتدال داشت. ابروهاي سياه کماني، چشماني درشت و پيشاني گشاده داشت. دندانها درشت و بسيار سفيد بود. خالي بر گونه راست داشت.

امام حسن عسکري (ع) بياني شيرين و جذاب و شخصيتي الهي باشکوه و وقار و مفسري بي نظير براي قرآن مجيد بود. راه مستقيم عترت و شيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه براي اصحاب بزرگوارش - در ايام عمر کوتاه خود - روشن کرد.

دوران امامت
به طور کلي دوران عمر 29ساله امام حسن عسکري (ع) به سه دوره تقسيم مي گردد:
دوره اول 13سال است که زندگي آن حضرت در مدينه گذشت.
دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت.
دوره سوم نزديک 6 سال امامت آن حضرت مي باشد.

دوره امامت حضرت عسکري (ع) با قدرت ظاهري بني عباس رو در روي بود. خلفايي که به تقليد هارون در نشان دادن نيروي خود بلندپروازيهايي داشتند.

امام حسن عسکري (ع) از شش سال دوران اقامتش، سه سال را در زندان گذرانيد. زندانبان آن حضرت صالح بن وصيف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را - به وسيله آن دو غلام - آزار بيشتري دهد، اما آن دو غلام که خود از نزديک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثير آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاري گراييده بودند.

وقتي از اين غلامان جوياي حال امام شدند، مي گفتند اين زنداني روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نياز با معبود خود سرگرم است و با کسي سخن نمي گويد.

عبيدالله خاقان وزير معتمد عباسي با همه غروري که داشت وقتي با حضرت عسکري ملاقات مي کرد به احترام آن حضرت برمي خاست، و آن حضرت را بر مسند خود مي نشانيد. پيوسته مي گفت: در سامره کسي را مانند آن حضرت نديده ام، وي
زاهدترين و داناترين مردم روزگار است.

پسر عبيدالله خاقان مي گفت: من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم. مردم را نسبت به او متواضع مي يافتم. مي ديدم همه مردم به بزرگواريش معترفند و دوستدار او مي باشند.

با آنکه امام (ع) جز با خواص شيعيان خود رفت و آمد نمي فرمودند، دستگاه خلافت عباسي براي حفظ آرامش خلافت خود بيشتر اوقات، آن حضرت را زنداني و ممنوع از معاشرت داشت.

از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکري (ع) يکي نيز اين بود که از طرف خلافت وقت، اموال و اوقات شيعه، به دست کساني سپرده مي شد که دشمن آل محمد (ص) و جريانهاي شيعي بودند، تا بدين گونه بنيه مالي نهضت تقويت نشود.چنانکه نوشته اند که احمد بن عبيدالله بن خاقان از جانب خلفا، والي اوقاف و صدقات بود در قم، و او نسبت به اهل بيت رسالت، نهايت مرتبه عداوت را داشت.

نيز اصحاب امام حسن عسکري، متفرق بودند و امکان تمرکز براي آنان نبود، کساني چون ابوعلي احمد بن اسحاق اشعري در قم و ابوسهل اسماعيل نوبختي در بغداد مي زيستند، فشار و مراقبتي که دستگاه خلافت عباسي، پس از شهادت حضرت رضا (ع) معمول داشت، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترين نوع درگيري واداشته بود. اين جناح نيز طبق ايمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلي، اين همه سختي را تحمل مي کرد، و لحظه اي از حراست (و نگهباني) موضع غفلت نمي کرد.

اينکه حضرت هادي (ع) و حضرت امام حسن عسکري (ع) هم از سوي دستگاه خلافت تحت مراقبت شديد و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با ياران خاص و کساني که براي حل مشکلات زندگي مادي و ديني خود به آنها مراجعه مي نمودند - کمتر معاشرت مي کردند به جهت آن بود که دوران غيبت حضرت مهدي (ع) نزديک بود، و مردم مي بايست کم کم بدان خو گيرند، و جهت سياسي و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهاي مذهبي بودند بخواهند، و پيش آمدن دوران غيبت در نظر آنان عجيب نيايد.

باري، امام حسن عسکري (ع) بيش از 29سال عمر نکرد ولي در مدت شش سال امامت و رياست روحاني اسلامي، آثار مهمي از تفسير قرآن و نشر احکام و بيان مسائل فقهي و جهت دادن به حرکت انقلابي شيعياني که از راههاي دور براي کسب فيض به محضر امام (ع) مي رسيدند بر جاي گذاشت.

در زمان امام يازدهم تعليمات عاليه قرآني و نشر احکام الهي و مناظرات کلامي جنبش علمي خاصي را تجديد کرد، و فرهنگ شيعي - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته هاي ديگر نيز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگي چون يعقوب بن اسحاق کندي ، که خود معاصر امام حسن عسکري بود و تحت تعليمات آن امام، گرديد.

در قدرت علمي امام (ع) - که از سرچشمه زلال ولايت و اهل بيت عصمت مايه گرفته بود - نکته ها گفته اند. از جمله: همين يعقوب بن اسحاق کندي فيلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ايراني ابونصر فارابي شاگرد مکتب وي بوده است، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابي را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانيد و بعدها از دوستداران و در صف پيروان آن حضرت درآمد.

شهادت امام حسن عسکري (ع)
شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجري نوشته اند.

در کيفيت وفات آن امام بزرگوار آمده است: فرزند عبيدالله بن خاقان گويد: روزي براي پدرم (که وزير معتمد عباسي بود) خبر آوردند که ابن الرضا - يعني حضرت امام حسن عسکري - رنجور شده، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت و خبر را به خليفه داد. خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد.

يکي از ايشان نحرير خادم بود که از محرمان خاص خليفه بود، امر کرد ايشان را که پيوسته ملازم خانه آن حضرت باشند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبيبي را مقرر کرد که هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز براي پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است، و ضعف بر او مستولي گرديده. پس بامداد سوار شد، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطباي مسيحي و يهودي در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضي القضات (داور داوران) را طلبيد و گفت ده نفر از علماي مشهور را حاضر گردان که پيوسته نزد آن حضرت باشند.

و اين کارها را براي آن مي کردند که آن زهري که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال 260 ه. ق آن امام مظلوم در سن 29سالگي از دار فاني به سراي باقي رحلت نمود.

بعد از آن خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد، زيرا شنيده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولي خواهد شد، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد… تا دو سال تفحص احوال او مي کردند….

اين جستجوها و پژوهشها نتيجه هراسي بود که معتصم عباسي و خلفاي قبل و بعد از او - از طريق روايات مورد اعتمادي که به حضرت رسول الله (ص) مي پيوست، شنيده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکري فرزندي پاک گهر ملقب به مهدي آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص) ولادت خواهد يافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد. بدين جهت به بهانه هاي مختلف در خانه حضرت عسکري (ع) رفت و آمد بسيار مي کردند، و جستجو مي نمودند تا از آن فرزند گرامي اثري بيابند و او را نابود سازند.

به راستي داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهيم (ع) و حضرت موسي (ع) تکرار مي شد. حتي قابله هايي را گماشته بودند که در اين کار مهم پي جويي کنند. اما خداوند متعال - چنانکه در فصل بعد خواهيد خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ کرد، و همچنان نگاهداري خواهد کرد تا مأموريت الهي خود را انجام دهد.

باري، علت شهادت آن حضرت را سمي مي دانند که معتمد عباسي در غذا به آن حضرت خورانيد و بعد، از کردار زشت خود پشيمان شد. بناچار اطباي مسيحي و يهودي که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند، به ويژه در مأموريتهايي که توطئه قتل امام بزرگواري مانند امام حسن عسکري (ع) در ميان بود، براي معالجه فرستاد. البته از اين دلسوزيهاي ظاهري هدف ديگري داشت، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقيقت ماجرا بود.

بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکري (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت، و از هر سوي صداي ناله و گريه برخاست. مردم آماده سوگواري و تشييع جنازه آن حضرت شدند.

ماجراي جانشين بر حق امام عسکري (ع)
ابوالاديان مي گويد: من خدمت حضرت امام حسن عسکري (ع) مي کردم. نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي بردم. در مرض موت، روزي من را طلب فرمود و چند نامه اي نوشت به مدائن تا آنها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهي شد و صداي گريه و شيون از خانه من خواهي شنيد، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.

ابوالاديان به امام عرض مي کند: اي سيد من، هرگاه اين واقعه دردناک روي دهد، امامت با کيست؟
فرمود: هر که جواب نامه من را از تو طلب کند.

ابوالاديان مي گويد: دوباره پرسيدم علامت ديگري به من بفرما.
امام فرمود: هرکه بر من نماز گزارد.

ابوالاديان مي گويد: باز هم علامت ديگري بگو تا بدانم.
امام مي گويد: هر که بگويد که در هميان چه چيز است او امام شماست.

ابوالاديان مي گويد: مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چيز ديگري بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتي به در خانه امام رسيدم صداي شيون و گريه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکري را ديدم که نشسته، و شيعيان به او تسليت مي دهند و به امامت او تهنيت مي گويند. من از اين بابت بسيار تعجب کردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت گفتم. اما او جوابي نداد و هيچ سؤالي نکرد.

چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمي آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ايستاد، طفلي گندمگون و پيچيده موي، گشاده دنداني مانند پاره ماه بيرون آمد و رداي جعفر را کشيد و گفت: اي عمو پس بايست که من به نماز سزاوارترم.

رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ايستاد. سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوي امام علي النقي عليه السلام دفن کرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را که با تو است تسليم کن. من جواب نامه را به آن کودک دادم. پس «حاجزوشا» از جعفر پرسيد: اين کودک که بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمي شناسم و هرگز او را نديده ام.

در اين موقع، عده اي از شيعيان از شهر قم رسيدند، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره کردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند: بگو که نامه هايي که داريم از چه جماعتي است و مالها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند! در آن حال خادمي از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت: اي مردم قم با شما نامه هايي است از فلان و فلان و همياني (کيسه اي) که در آن هزار اشرفي است که در آن ده اشرفي است با روکش طلا.

شيعياني که از قم آمده بودند گفتند: هر کس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامه ها و هميان را به او تسليم کن.

جعفر کذاب نزد معتمد خليفه آمد و جريان واقعه را نقل کرد. معتمد گفت: برويد و در خانه امام حسن عسکري (ع) جستجو کنيد و کودک را پيدا کنيد. رفتند و از کودک اثري نيافتند. ناچار «صيقل» کنيز حضرت امام عسکري (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اينکه او حامله است. ولي هرچه بيشتر جستند کمتر يافتند.

خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نيز در کنف حمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان مي باشد. درود خداي بزرگ بر او باد.

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 08:27:00 ق.ظ ]




۴ روایت درباره ارزش اشک برای امام حسین (ع)
در روایات ما، ارزش زیادی برای عزاداری و گریه برای امام حسین (ع) قائل شد است. در این راستا احادیثی نیز در مورد ثواب اشک ریختن برای امام حسین (ع) وارد شده است که در زیر به ۴ مورد آن اشاره می‌شود.
در احادیث گران‌قدر اهل‌بیت علیهم السلام پاداش‌های عظیمی برای گریه کنندگان بر مصائب امام حسین (ع) ذکر شده است. ممکن است این سؤال به ذهن خطور کند که پاداش‌های فراوان ذکر شده ، در مقابل چه مقدار اشک و گریه است؟ پاسخ این سؤال را می‌توان از روایات ائمه اطهار (ع) به دست آورد:

روایت ۱: امام صادق (ع) فرمودند: «مَنْ ذُکِرَ الْحُسَیْنُ علیه‌السلام عِنْدَهُ، فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ [عَیْنَیْهِ‏] مِنَ الدُّمُوعِ مِقْدَارُ جَنَاحِ ذُبَابٍ کَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ یَرْضَ لَهُ بِدُونِ الْجَنَّهِ؛ کسى که یادى از حضرت حسین بن على (ع) نزدش بشود و از چشمش به مقدار بال مگسی اشک خارج شود، اجر او بر خدا است و حق‌تعالی به کمتر از بهشت براى او راضى نیست».[۱]
توضیحات: در این روایت به صراحت بیان شده که اگر مقدار اشکِ انسان برای امام حسین (ع) آن‌قدر کم باشد که حتی به اندازه بال مگسی باشد، آن‌قدر نزد خدای متعال ارزشمند است که پاداش آن چیزی کمتر از بهشت نمی‌تواند باشد.

روایت ۲: امام صادق (ع) فرمودند: «مَنْ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَفَاضَتْ عَیْنَاهُ وَ لَوْ مِثْلَ جَنَاحِ بَعُوضَهٍ [الذُّبَابِ‏] غُفِرَ لَهُ ذُنُوبُهُ وَ لَوْ کَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ؛ کسى که نام ما اهل‌بیت (ع) نزد او برده شود و از چشمانش اشک بیاید، اگرچه به‌قدر بال پشه (مگس) باشد، گناهانش آمرزیده شود، حتی اگر آن گناهان به اندازه کف روى دریاها باشد».[۲]
توضیحات: در این روایت نیز تصریح شده که اگر کسی برای ائمه اطهار (ع) به مقدار بسیار اندکی حتی در حدّ بال مگس یا پشه، اشک بریزد، خداوند گناهان آن بنده را حتی اگر آن‌قدر زیاد بوده که به وسعت کف روی کل دریاها باشد، می‌آمرزد.

روایت ۳: امام علی بن الحسین (ع) فرمودند: «مَنْ قَطَرَتْ عَیْنَاهُ فِینَا قَطْرَهً وَ دَمَعَتْ عَیْنَاهُ فِینَا دَمْعَهً بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا فِی الْجَنَّهِ غُرَفاً یَسْکُنُهَا أَحْقَاباً وَ أَحْقَاباً؛ کسى که از دو چشمش قطره‏اى اشک در راه ما بیاید، خداوند متعال در بهشت خانه‌ای به او عطا فرماید که روزگارها در آن ساکن گردد».[۳]
توضیحات: مقدار اشک ،در این روایت نیز با لفظ «قَطْرَهً» بیان شده که مقدار اندکِ یک قطره اشکِ انسانِ محب اهل‌بیت (ع) و دل‌سوخته مصائب ایشان، این فرد را مستحق پاداشی عظیم که زندگی در خانه بهشتی است، می‌کند.

روایت ۴: محمد بن أبی عماره الکوفی می‌گوید: از امام جعفر صادق (ع) شنیدم که می‌فرمودند: «من دمعت عینه فینا دمعهً لدم سفک لنا أو حق لنا نقصناه أو عرض انتهک لنا أو لأحد من شیعتنا بوأه الله تعالى بها فی الجنه حقبا؛ کسى که براى خونى که از ما ریخته شده، یا حقى که از ما پامال شده، یا آبروئى که از ما از بین رفته، یا براى یکى از شیعیان ما چشمش یک قطره اشک بریزد خداى رئوف او را سال‏هاى متمادى در بهشت جاى خواهد داد».[۴]
توضیحات: در روایت چهارم نیز کلمه «دمعهً» نشان می‌دهد که مقدار اندکِ «یک قطره اشک» برای اهل‌بیت (ع)، می‌تواند انسان را سزاوار بهره‌مندی از نعمت زندگی در بهشت کند.

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-08-04] [ 08:41:00 ق.ظ ]




مبریدم:

مرا در این دشت کاری هست/گرچه گل نیست ولی صحنه گلزاری هست

سا ربانا مزنید ساز رحیل/که مرا در این دشت کاروان سالاری هست

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-07-25] [ 10:39:00 ب.ظ ]




میون همه دلها امون از دل زینب…چه خون شد دل زینب

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[جمعه 1395-07-23] [ 10:20:00 ب.ظ ]




آیا گریه بر امام حسین(علیه السلام) حق الناس را پاک می کند؟


یکی از زیبایی ها و برجستگی های مهم آموزه های اسلامی، توجه و اهتمام خاص به موضوع حق الناس است. فرهنگ اسلامی برای افراد، حقوق مشخصی را تعیین کرده، که هیچ کس نمی تواند بدون جهت متعرض آن حقوق شود. در اهمیت و جایگاه این حقوق همین بس که حتی کودکان غیر بالغ نیز در قبال این حقوق مسئول بوده، از این رو اگر باعث تضییع و از بین رفتن آن شوند ضامن جبران آن حقوق به شمار می آیند.
علی بیرانوند/کارشناس حوزه - بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

دامنه حق مردم بسیار گسترده است به طوری که جان، مال، و آبروی افراد را در بر می گیرد و هر چیزی که این موارد را در معرض تهدید و خطر قرار دهد موجب ضمان خواهد بود.
جایگاه و اهمیت حق الناس در فرهنگ اسلامی
رعایت توجه به حق الناس از چند جهت دارای اهمیت است، اول آنکه، حق الناس از جمله حقوق اسلامی است که علاوه بر حق افراد، حق الهی نیز در آن نهفته است؛ چرا که خدای متعال در آیات خود به رعایت آن سفارش نموده است، به همین جهت حق خداوند بر بندگان است که در رعایت آن اهتمام خاص داشته باشند و از طرفی حق اختصاصی افراد است که دیگران نباید متعرض آنها شوند. در مذمت و نکوهش تضییع حق مردم، همین بس که می تواند توفیق همراهی با امام معصوم(علیه السلام) را نیز از انسان سلب کند، کما اینکه در متون و منابع روایی از امام حسین(علیه السلام) این چنین نقل شده است: «عَن مُوسَى بنِ عُمِیر الأنصاری، عَن أبیه قَال: أَمَرَنِی حُسِین بن عَلی فَقال: نَاَد فِی النَّاس اَن لا یُقاتِلنَ مَعِی رَجُل عَلیه دَینُ فَاِنَّه لَیسَ مِن رَجُل یَموت وَ عَلیه دَین لا یَدع لَه وفاء الّا دَخَل النّار. فَقَام الیه رَجُل فَقَال: اِنَّ اِمرَأَتی تَکَفَّلتُ عنَّی. فَقَال: وَ مَا کَفاله اِمرأه وَ هَل تَقضی امرأه.[1] موسى بن عمیر الأنصاری، از پدرش این چنین نقل می کند که امام حسین(علیه السلام) این چنین بیان فرمودند: کسی که بدهکار است همراه من پیکار نکند؛ چرا که هیچ بدهکاری نیست که بمیرد و قرض خود را ادا نکرده باشد مگر آن که وارد آتش می شود. مردی برخاست و گفت: همسرم عهده دار آن شده است. فرمود: عهده داری زن چیست؟ آیا زن ادا می کند؟» در ادامه به بعضی از این حقوق اشاره می کنیم.
از جمله مصادیق بارز حق الناس ایجاد ضرر جانی و بدنی به دیگران است، بر اساس آموزه های اسلامی هیچ کس حق ندارد جان مسلمان، و یا ضرر و لطمه ای از قبیل ضرب و جرح به دیگری وارد کند؛ چرا که مصداق روشن ظلم و ستم به دیگران به حساب می آید. هر چند که ظلم شامل موارد قبلی نیز می شود
مصادیق حق الناس در آیات و روایات
1-در آبرو مردم خدشه وارد نکن: یکی از مواردی بسیار مهمی که آموزه های اسلامی برای آن ارزش فراوانی قائل شده و به هیچ کس اجازه لگد مال کردن آن را نداده اند، از بین بردن آبرو دیگران است. جایگاه و موقعیت دینی و اجتماعی دیگران یا به عبارتی از بین بردن آبروی مردم یکی از موارد مهم حق الناس است، که متأسفانه در جامعه دینی امروزی بسیاری از افراد آلوده به آن می باشند. سهم بسزایی از این تضییع حقوق توسط زبان صورت می گیرد، عضو کوچک و مفیدی از انسان که می تواند ابزار تحصیل قرب خدای متعال باشد، متأسفانه تبدیل به وسیله ایی برای برپایی و گرم کردن مجالس غیبت و تهمت و ناسزاگویی و تخریب دیگران شده است. در مذمت یکی از این افعال غیر اخلاقی در روایتی از امام حسین(علیه السلام) این چنین نقل شده است: حضرت به مردى كه در حضور ایشان از دیگرى غیبت مى كرد، فرمود: اى فلان! از غیبت كردن دست بردار كه غیبت خورش سگ هاى جهنّم است».[2] بالاتر از این سخن را خدای متعال در قرآن کریم بیان می فرماید: «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یَأْكُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَكَرِهْتُمُوه؛[سوره حجرات، آیه 12] و هیچ یك از شما دیگرى را غیبت نكند، آیا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر كراهت دارید».
2-مال مردم را ضایع نکن: از جمله مصادیق بارز حق الناس از بین بردم مال و دارایی افراد است. بعضی افراد با یک برداشت اشتباه این چنین تصور می کنند که خدشه و ضرری های کوچک مشکلی ندارد، و با این تصور باطل مجوز تخریب و ضرر مالی به دیگران را برای خود صادر می کنند. این در حالی است که این موارد نیز در زمره ی حقوق مردم قرار دارد که کسی نباید به آن دست درازی کند. در هر صورت در نکوهش تصرف نابجا در مال و دارایی دیگران خدای متعال می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْباطِلِ؛[سوره نساء، آیه29] اى كسانى كه ایمان آورده اید! اموال یكدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید». بر اساس منطق قرآن هرگونه تصرف نابجا و بدون مجوز در مال و دارایی دیگران ممنوع است، از این رو اگر کسی از راه دزدی، ربا، فریبکاری و غش، مالی را بدست آورد، می بایست اقدام به تحصیل رضایت صاحب مال و یا باز پس دادن آن نماید.
امام حسین(علیه السلام) این چنین بیان فرمودند: کسی که بدهکار است همراه من پیکار نکند؛ چرا که هیچ بدهکاری نیست که بمیرد و قرض خود را ادا نکرده باشد مگر آن که وارد آتش می شود. مردی برخاست و گفت: همسرم عهده دار آن شده است. فرمود: عهده داری زن چیست؟ آیا زن ادا می کند؟»
3-ضرر جانی و بدنی به دیگران: از جمله مصادیق بارز حق الناس ایجاد ضرر جانی و بدنی به دیگران است، بر اساس آموزه های اسلامی هیچ کس حق ندارد جان مسلمان، و یا ضرر و لطمه ای از قبیل ضرب و جرح به دیگری وارد کند؛ چرا که مصداق روشن ظلم و ستم به دیگران به حساب می آید. هر چند که ظلم شامل موارد قبلی نیز می شود.

ادامه »

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-07-14] [ 09:46:00 ق.ظ ]




امشب مگه شب سوم نیست؟!مگه شب رقیه نیست؟! این حرفاچیه میزنی؟! معمولا روضه خونها اون روضه سخته رو میزارن آخر؛اینهایی که گفتم پیش اون روضه سبکه*
صداهای پس ازاین لحظه راتاعصر عاشورا به ترتیب این چنین بشنو:
و اول ازهمه سوت صداهای هزاران تیررا
توی کمانهادر کمین بشنو
صدای چک چک شمشیر
صدای کودکی که گفت درخیمه چرا کرده عمویم دیر؟
صدا وقتی کشید در باد عمودخیمه رااز زیر
صدای خسته ی ارباب،هل من ناصرن
ذیل صدای گریه ی یک کودک بعدش صدای خوردن یک تیر
صدای بوسه ی خنجر
صدای خس خس حنجر
صدای یابنی یا غریب مادرِ مادر
صدای بوسه ی مادر؛صدای این غم دل چسب
صدای استخوانها؛صدای تلخ نعل اسب
(صدای هلهله، غارت،صدای کیسه ی لبریزاز خلخالهاو زیورآلات گران قیمت
صدای دست روی گردن طفلی
صدای تیزسیلی خوردن طفلی)۲
صدای گوشواره موقع کنده شدن ازگوش
صدای خس خس سخت نفس وقتی که طفلی میرودازهوش
*غریب کربلا حسین حسین ….
گوش بده گریه کن"گوش بده"ضجه بزن …” گوش بده ناله بزن گوش بده” لطمه بزن گوش بده،هرکاری کنی حقه*
صدای گوشواره موقع کنده شدن ازگوش
صدای خس خس سخت نفس
وقتی که طفلی میرود ازهوش
صدای ممتد افتادن طفلی زناقه دربیابان وصدای زجر وقتی میفشارد دندان به دندان و‌ …
صدای قرمزشلاق و روی پیکرزخمیِ بیجان و‌…
صدای گریه درکنج خرابه وقت خوابیدن
صدای خوردن سر بر زمین۳
و حس ترسیدن…
صدای بوسه های آبدار ازگونه ی خشک پدرچیدن
به شوق آمدن بی هوش شد،کم کم…
وبعدازاین صدای گریه اش خاموش شدکم کم…
شنیدن آخرین حسیست که ازکارمی افتد
واین گونه صدای پای بابایش که می آید
رقیه پیش بابا باکبودی هاش زهرا وار می افتد
حسین بن علی طفل رامیبیند و یاد درودیوار…
*حسین"تانفس داری نفس بگیروبگو، ریشه کنیِ هرچی دشمن شیعه هست” ریشه کنی هرکی نمیتونه رقیه ما راببینه"حسین…"گفتم برات،شنیدی، گریستی خودتو زدی"گفتم شنیدن میشود ماننددیدن امابا همه حرفا دوباره تحصیح میکنم برادر:شنیدن کی بود…. امان ازدل زینب،حسین

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 09:06:00 ق.ظ ]




صداگاهی برای گوش چون داروست۲
صداگاهی خودش ازگوشها سرمیرود دراستخوان،درپوست
بوی یاس و بوی عودو بوی دود
*امشب باحس شنواییتون کاردارم*
صداهم طعم دارد درمیان گوش یا گرمست یاسردست”
صدا هم جنس های مختلف دارد
صدا گاهی لطیف و گاه نامردست
صداهم رنگ داردنیلی و آبی وسرخ وگاه هم زردست
شنیدن بعد میبخشدبه فهمیدن
شنیدم بعد خواهد دادبر دیدن
اگردقت کنی امشب! یقین سمت صداهای زیادی گوشمان معطوف خواهدشد
شب سوم شنیدن روضه ای مکشوف خواهدشد
ببند ای روضه خوان چشم و
فقط اینبارتمرین شنیدن کن
شنیدن رابرای مستمع ماننددیدن کن
*همیشه میکن شنیدن کی بود ماننددیدن اماامشب میخواهیم کاری کنیم شنیدن بشودماننددیدن*
صداهای زیادی میرسداز روضه ی امشب شب سوم
صداهایی که درآن هست خیلی ازصداها گم
صدای راه رفتنهای طفلی خُرد برصحرا
*شنیدین؟!دنبال این صدا روبگیربیا*
به دنبال صدا که راه می افتم
صدا بعداز شتابی تند هم می ایستد کم کم
ومیگردم …”
*دنبال صدا آمدم صدای پای این نازدانه ابتدا تندباشتاب بعددیدم آرام شدایستاد،حالاصدای دوم*
صدای پرده ای که میرود برآستان خیمه ای بالا
*اینجابود که من خودم صاحب صدای این پاهاشنیدم و شناختم فهمیدم خانم سکینه هست پرده خیمه های بچه ها رو بالازده روزعاشورا*
صدای پا شتابش بیشتراز پیش میگردد
*باعجله واردخیمه ی بچه هاشد؛بچه ها به جهت انس وعلاقه ای که به بی بی سکینه خانم دارند،برای چندلحظه گل خنده رو لباشون پیداشد؛ گفتن حتما خبرخوش آورده؛ عموآب آورده"شماها همیشه یه سال اینجورین خیلی در مصیبت ها آقا امام حسین گرم وداغین مخصوصا دراین ایام دهه عاشورا من همه سعی ام اینه قدم قدم جلو بریم یه هو گُر نگیریم” بتونیم زیادگریه کنیم،زیادگریه کنیم"خیلی زیادگریه کنیم الان هزاردویست چندساله آقا ومولای ما، امام زمان،هرروزداره زارمیزنه هرروز داره گریه میکنه ناله میزنه برای جدغریبش” حسین جانم،بریم؟! چه خبربودتوخیمه؟!*
صدای پاشتابش بیشترشدازپیش2
صدای خنده های کودکانه باعث آرامشند نه باعث تشویش میگردد
صدای پای کودک میشود کم کم صدای خش خش چیزی شبیه پوست روی خاک …”
*رمق دیگه نیست*
صدای العطش ها هم بلندست ازدم این خیمه تا افلاک
صدابا بچه های خیمه میگوید:
عموعباس اگرکه رفت دیگربرنمیگردد
*منتظرآب نباش!*
شب سنگین و سرد بی عمویی هم به زودی سرنمیگردد
اگرتشنه اگربی تاب …
آی بچه ها بیاییداز عمو دیگرنخواهیم آب
*دیگه کسی صحبت آب نکنه*
صداهای پس ازاین لحظه راتا عصر عاشورا به ترتیب این چنین بشنو:
*عباسو که زدن؛ازآب که دیگه خبری نبود،یکی یکی سروصداها زیاد شد*
صدای اول و اول ازهمه صوت صداهای هزاران تیررا توی کمانهادر کمین بشنو
صدای چَک چَک شمشیر
صدای کودکی که گفت درخیمه چرا کرده عمویم دیر
صداوقتی کشید ارباب عمودخیمه رااززیر
صدای خسته ی ارباب؛هل من ناصر ؟؟
ذیل صدای گریه یک کودک و بعدش صدای خوردن یک تیر
صدای بوسه ی خنجر
صدای خس خس حنجر
صدای یابنیَّ یاغریب مادرِ مادر…

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 09:02:00 ق.ظ ]




برای شانه ی افتاده ام، پری بدهید
دل شکسته ی ما را به دلبری بدهید
محبتی بکنید و مرا حرم ببرید
نشان راه به چشم کبوتری بدهید
کجاست خیمه ی سبزت،مسافرم برگرد
برای درک شما کاش باوری بدهید
به لطف فاطمه بیت الجنون همین جا هست
رسیده ایم به می خانه،ساقری بدهید
شنیده ام که شب،پای روضه ها هستی
نشسته ایم بنالیم ،حنجری بدهید
نمی رود به خدا جای دور،جان شما
اگر برات حرم را به نوکری بدهید
خبر رسیده خرابه شکسته ای می گفت
بابا چه می شود به ما چند روسری بدهی
از لحظه ای که حرف کنیز آمده وسط
خوابش نمی برد ز غم و ترس خواهرت
در این میانه جای اباالفضل خالی است
تا پس بگیرد از عدوی پست معجرم
در شهر مسلمین نشود دفن،خارجی
لزره فتاده بر دل و ترسان مادرت
پیغام داده اند اهالی شهر شام
بیرون کشند از دل هر خاک پیکرم
میان کوچه به زحمت به عمه اش می گفت
چقدر بوی غذا بین شام پیچیده
کمی مواظب من باش بین نامحرم
چه حرف ها که در این ازدهام پیچیده
برای شانه ی سرخش لباس سنگین است
عجیب زخم تنش بین روز می سوزد
برای بردن یک گوشواره دعوا شد
هنوز لاله ی گوشش هنوز می سوزد
چقدر مردم این شهر اهل خیرات اند
گرفته سرش را که بیشتر نزنند
حواس عمه شده جمع زیر پا نرود
میان کوچه نماند،ز پشت سر نزنند
محله های یهودی ز خارها پر بود
که زخم آبله در زیر پای او می سوخت
تمام روز ز سر شعله را جدا می کرد
تمام شب نوک انگشت های او می سوخت
ادا شده نذر همه ی پیرزن هاشان
از این به بعد فقط تکه آستین مانده
رباب نخ قنداقه ای کنارش بود
که از برادر شش ماه ام همین مانده
کشید دست خودش را یه زخم گوشش ،گفت
به دختران سنان گوشواره می آید
میان بازی خود کودکان هولًم دادند
عمو کجاست خدایا،دوباره می آید
ستاره های شبم را شمرده ام اما
هزارو نهصد پنجاه ،تا نشد عمه
حرامزاده ای انگشتر پدر را داشت
بدون موی سر از من جدا نشد عمه

موضوعات: اهل بیت(ع), گلچین  لینک ثابت
 [ 09:02:00 ق.ظ ]





السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی جمیعا سلام الله ابدا ما بقیت و بقی الیل و النهار ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین*
*هرکی یقین داره آقا جواب سلامشو میده:*
“السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین”
دوباره دست گرفتی دوباره فرصتم دادی
هزار شکر که بر گریه رخصتم دادی
به پیش مادر سادات نام من بردی
دوباره ماه محرم خجالتم دادی
بهشت را به کسی که حرم نرفته دهی2
مرا فقط به همین خانه عادتم دادی..
*یه سال انتظار می کشیدم،می گفتم یعنی می شه محرمو ببینم،یعنی می شه لباس سیاه اربابو بپوشم؟!!نمردم و سیاهیارو دیدم،نمردم و کتیبه های روضه هاتو دیدم*
همین که مادر من شد مریض یادم هست
مرا جواب نکردید و تربتم دادی
کسی که مُحرم این خیمه گشت مَحرم شد
میان روضه نشستم سیادتم دادی
مرا که رانده ام از هر دری صدا کردی
حسین گفتم و دیدم که قیمتم دادی …
*یه وقت هست برا مستمع روضه باید بچینی،یه وقت هست مثل شماها که انتظار می کشید اصلا احتیاج نیست که
یعنی اصلا خواننده ای که برا شماها مقدمه بچینه اون خواننده داره توهین می کنه به فهم این مستمع چون این مستمع الحمدالله ایقدر عاشق بوده که یه عمر تو بساط سیدالشهدا نوکری کرده خودش می دونه،پس منم آروم آروم میرم جلو،ان شاءالله خدا منم کمک کنه*
بازاین چه شورش است که درخلق عالم است
بازاین چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
بازاین چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
گویا طلوع می کند از مغرب،آفتاب
گاه شور در تمامی ذرات عالم است
*حسین …*
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
که این رستخیز آه که نامش محرم است
*فقط من و توایم مگه گریه می کنیم؟*
دربارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
*تو عالم رویا دید،منبری از نور اولیا،انبیا از آدم تا خاتم همه جمع اند،چه خبره؟
گفتند پیغمبر اکرم برا حسینش روضه گرفته(نمی خوام بگم گریه کنیا خودت می دونی)تا نگاه کرد،داره تو عالم رویا می بینه مقبل کاشانی،کسی که جذامی بود؛به نگاه ابی عبدالله شفا گرفت و اول بیتی که گفت تا امروز همه جا می خونن:
شب عاشوراست امشب
کربلا غوغاست امشب
یک مرتبه دید همه اومدن،اولیا و انبیا همه بلند شدن گفتند چه خبر شده؟گفتند علی و زهرا دارن میان،مادر روضه داره میاد؛همه نشستند،مقبل میگه گفتم الان چه خبر می شه؟یه وقت دیدم پیغمبر صدا زد محتشم کاشانی بیا،میگه تا محتشم اومد،پیغمبر فرمود: بخون اون شعری که برای حسین من گفتی شروع کرد به خوندن،پیغمبر فرمود:برو بالا منبر،اول پله ایستاد :
*بازاین چه شورش است که در خلق عالم است*
پیغمبر گریه کرد و فرمود محتشم یه پله بالاتر برو،مقام گرفت،شروع کرد به خوندن :
کشتی شکت خورده طوفان کربلا
*ببخشید شب اولی نمک می خوام به زخمت بزنم*
در خاک و خون ، تپیده ….
می دونی یعنی چی؟
شاید همون غلتیدنه …
در خاک و خون تپیده به میدان کربلا…
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب،سلیمان کربلا …
*ناله پیغمبر بلند شد،همه دارن گریه می کنن؛یک مرتبه پیغمبر فرمود:محتشم یه پله بالاتر برو،(مقام بعدی)،شروع کرد خوندن:*
بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا بر سلسله ی انبیا زدند
*همچین شروع کرد به همه اینا خواندن یک مقامی دیگه داد فکر می کنم آخر، بیتش بود دوازده بندشو نتونست بخونه،
رفت بالا شروع کرد یه روضه ای گفتن …*
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست
*یک مرتبه،این روضه رو خواند،ندا اومد بس کن،گفت خود پیغمبر فرمودند بخوانم گفتند بس کن به خدا فاطمه غش کرد …”

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-07-12] [ 08:44:00 ق.ظ ]






ابی عبدالله دو تا دست این نیروی ارزشی و قدرتمند رو که حالا دستاش از کار افتاده روی گردن مبارکش انداخت،یه زمزمه ای کرد این صحابی،صدا زد حالا کی مثل منه؟من خورشید رو تو بغل گرفتم.روز اوله من میخوام بهش بگم:تو روز خورشید رو تو بغل گرفتی؛ما یه شهیده سراغ داریم دل شب خورشیدو تو بغل گرفت… یا رقیه… کجا رفتیم؟حالا من روضه ی روز رو میخونم؛آقاجان روز عاشورا همه ی شهدا رو رفتی بالین سرشون؛خوش به حالشون! اما یه شهید تو کوفه داشتی ……”
به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود را
زیارت میکنم با دست بسته رهبر خود را
*حسین جان … حسین جان …*
به یاد حنجر خونین و کام خشک مولایم
لب عطشان نهادم زیر خنجر،حنجر خود را
به هر جا پا نهادم بر رویم بستند درها را
که بر دیوارها بگذاشتم دیشب سر خود را
به موج تیغ دشمن دوست را کردم چنان پیدا
که گم کردم حساب زخم های پیکر خود را
*حسین جان … حسین جان … *
الا ای یوسف زهرا،میا کوفه که میترسم
به چنگ گرگ ها بینی،علی اکبر خود را
عذار نیلی از سیلی،کنم چو هدیه بر زهرا
فرستادم به همراه سکینه دختر خود را
میا از مکه ای مولا من،در این منای خون
که بینی بر فراز دست،ذبح اصغر خود را
*حسین جان … *
نوشته رو دیوار و درها
به خط اشک و خون ، غریبی
کوفه میا عزیز زهرا
حبیبی یا حسین حبیبی ….
کوفه وفا نداره آقا
شرم و حیا نداره آقا
از آسمون به جای بارون
کرب و بلا میباره آقا
نامه نوشتند بیا آقا ،،، اما نیا ۳
گفتند که میوه داده باغا ،،، اما نیا ۳
خواستم برات کاری کنم من،،،اما نشد۳
خواستم تو رو یاری کنم من،،،اما نشد۳
میا که اکبرت جوونه
اصغر تو شیرین زبونه
میا که دختر سه سالت
کنج خرابه ها میمونه
میا که قصه ی شهادت
میره تا آخر اسارت
میا که توی شهر کوفه
به خواهرت میشه جسارت
دستای مهمونو میبندن،،،آقا نیا۳
(به اشک زینبت میخندن،،،آقا نیا۳)۲
دلم خوشه که از سفیرت
برات یه یادگار میمونه
یه دختر سه ساله دارم
که خیلیم شیرین زبونه
حالا که پیش مرگت شدم من
برات دعا کردم با گریه
الهی دختر سه سالم
بشه فدایی رقیه
هزار دفه برات بمیرم،،،بازم کمه۳
برای بچه هات بمیرم،،،بازم کمه۳
*همچین که خبر رسید مسلمو کشتن فرمود همینجا منزل کنید، یه خیمه بزنید کار دارم؛همه مخدرات جمع شدند تو این خیمه،همچین که ابی عبدالله وارد شد و بر مسند نشست،دل زینب گرفت،ام کلثوم بغض کرد،چه اتفاقی افتاده؟مدتی ابی عبدالله سر پایین انداخت سکوت کرد،بعد سر بلند کرد،فرمود:دختر مسلم بیاد . دخترو تو دامن نشوند،شروع کرد نوازش کردن،بی اختیار اشکا میریخت رو سر دختر،دختر اونقدر ذوق کرد تو دامن حسین نشست،از همونجا یه نگاه کرد به رقیه،رقیه یه لبخند زد،این دختر آروم گرفت . یه آقایی اذن گرفت سوال کرد:آقا مگه اتفاقی برای مسلم افتاده؟ ابی عبدالله یه جور جواب داد همه به گریه افتادند،نوازش کرد این دخترو، فرمود:از امروز دیگه من بابای این دخترم…
گفت:ای دسته گل زیبایم
من از امروز تو را بابایم
دختر کوچک من،خواهر توست
خواهر غم زده ام مادر توست

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 08:40:00 ق.ظ ]




 

دارم هوایت را هوایم را نداری
چه نوکری هستی غم آقا نداری؟
بیهوده نام منتظر بر خود مگذار
تو غصه ای جز غصه ی دنیا نداری
کافیست لفاظی ، مرا هم خسته کردی
خوب ادّعا داری عمل امّا نداری
شرط زیارت کردنم ترک گناه است
من را نمی بینی اگر تقوا نداری
اصلاً شده باور کنی بی من یتیمی؟
اصلاً شده باور کنی بابا نداری؟
دیگر نگو از جایگاهت بین هیئت
وقتی میان خیمه من جا نداری
)صبح و مساء گریه به جد بی کسم کن
بی گریه بر او جا به قلب ما نداری)2
حتی ته گودال هم یاد شما بود
ای وای اگر از ماتمش آوا نداری

کم کم غروب شد همه رفتن خانه ها
پشت سرم چه زود در آمد بهانه ها
کم کم غروب شد همه در کوفه جا زدن
در کوچه ها چقدر به من پشت پا زدن …
در بین یک سپاه از بن مردهای پست
یک پیرزن به بی کسی ام رحم کرده است
من سنگ می خورم به گناه محبتم
این صورت شکسته به قربان صورتت …
اخه افتاده ام زمین به یاد تن توام
من قصه دار زیر لگد بودن توام …
*واقعا ادب داشته حضرت مسلم؛اصلا تو حرمش میری ، دو تا حرم هست وقتی میری اصلا نوحه خوان و روضه خوان نمیخوای؛ یکی حرم مسلمه یکی حرم دو طفلانشه …اصلا وارد میشی حالت عوض میشه …. عرض میکنه، زبان حال:*

هرچند دست بسته شدم خواهرم که نیست
هنگام دست وپا زدنم مادرم که نیست …
*میگه:*
من ذبح میشوم ….
*راوی می گه دیدم بالای دارالاماره سرشو جدا کردن،اول سر افتاد بعد پیکر افتاد ….*
من ذبح میشوم اما زنم اسیر نیست
در کوفه دخترم ز غم و قصه پیر …..
تیر سه شعبه دیدم و آب از سرم گذشت
یک لحظه حال و روز رباب از سرم گذشت
حسین …….. مهجة قلب زینب ….
هر چند سخت بود خزانم حسین جان
روی عبا نرفت جوانم حسین جان
صد شکر مفتخر به وصال تو میشوم
من پیش مرگ اهل و عیال تو میشوم ….
حسین

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 08:39:00 ق.ظ ]





من شب اول قبل از اینکه دلا رو ببرم سمت کربلا یا کوفه حتما باید قبلش دلا رو ببرم مدینه؛چون هر جنایتی تو کربلا اتفاق افتاد ریشه تو مدینه داره…از حضرت زهرا اجازه بگیریم بگیم مادر میخوایم برای فرزندت حسین جامه سیاه به تن کنیم؛اجازه میدید مادر؟مادر جان یه نگاه کن! ما میخوایم برای فرزندت عزاداری کنیم.تو تشت گذاریا میرن در خونه ی ابالفضل!حالا میگیم پوشیدن لباس سیاه،چون اون کلمه منابعم منابع قوی ای نیست حالا بذاریم سیاه پوشی و شروع سوگواری ابی عبدالله علیه السلام،چاوشی محرم مثلا،بعد اونجا میرن در خونه ی قمر منیر بنی هاشم علیه السلام،خیلی خوبه،عیب نداره ولی من عرض میکنم اول آدم باید بره بشینه در خونه ی صاحب عزا؛صاحب عزا کیه؟اونیه که بیشتر از همه ضجه میزنه.هنوز حسینی در کربلا نرفته،هنوز سری بریده نشده؛هر وقت فاطمه یاد مصیبتای حسین میفتاد جوری ضجه میزد که پیغمبرخدا از حجره میومد بیرون،زهرا رو آروم میکرد.یا بقیه الله برای تسلای قلب شما عرض میکنم:خبر دادند یا رسول الله فاطمه ی شما وضع حمل کرده،پیغمبر خدا فرمودند:بیارید فرزند فاطمه رو.عرض کردند:یا رسول الله داریم تمیزش میکنیم.فرمودند:کی رو؟!فرزند فاطمه رو؟"طُهر طاهر مطهر من طهر طاهر"پاکه… آوردنش.تو دامان پیغمبر،فاطمه جان میدونی اسمش چیه؟نه! خدا نام فرزند تو رو حسین گذاشته.دخترم حسینتو دوست داری بابا؟"قرة عینی،ثمرة فوادی” اینو خانم ها بهتر میدونند.بانویی که تازه به وضع طبیعی وضع حمل کرده میگن روز اول بگیره بخوابه،استراحت کنه؛روز دوم زیر بغلاشو بگیرید،نمیتونه از زمین بلند بشه،دید پیغمبر داره گریه میکنه،بابا داری گریه میکنی؟فرمودند:جبرییل خبر آورد این حسینو در سرزمینی به نام کرب و بلا با لب تشنه…اون خانم باردار رو عرض کردم خدمتتون که وضع حمل میکنه؟حالا…یه وقت دیدند مادر ما که تازه وضع حمل کرده تمام قامت تو بستر ایستاد؛رو زمین نشست؛بابا حسینم رو سر میبرند؟هر کی تو خونه بود به ضجه ی زهرا شروع کرد به ضجه زدن.وقتی یه مقدار آروم شد،عرض کرد بابا یا رسول الله این اتفاق کی میفته؟حضرت فرمود:دخترم من نیستم،تو هم نیستی،باباش علی هم نیست،برادرش حسن هم نیست،باز دیدند مادر ما بلند شد یه ناله ای زد،بابا یعنی حسین منو غریب میکشند؟فرمود:غصه نخور دخترم میاد در آخرالزمان قومی که مردا برا حسین تو مثل زنیکه بچش مرده داد میزنند؛روز قیامت از این مردا من دستگیری میکنم از زنها تو شفاعت میکنی بابا؛حالا یه جمله روضه ی مادر بخونم بعد بریم گوشه ی مسجد کوفه‌.به خدا روضه ی حضرت زهرا قلب آدمو به درد میاره.

صفحات: 1 · 2

موضوعات: اهل بیت(ع), گلچین  لینک ثابت
 [ 08:38:00 ق.ظ ]




آقا سلام به غزل  اشک ماتمت/بر مسجد وحسینیه وروضه ودمت

چندی گذشت در غم هجران اشک تو/ژر می کشد دل به هوای کرمت.

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-07-06] [ 10:34:00 ق.ظ ]




در کتاب عیون اخبار الرّضا درباره مجلس بحثی که مأمون در دربار خود تشکیل داده بود، چنین آمده است: امام علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمودند: «خداوند پاکان بندگان خود را در آیه مباهله مشخص ساخته است و به دنبال نزول این آیه، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را با خود به مباهله برد. این مزیّتی است که هیچ کس در آن بر اهل بیت پیشی نگرفته و فضیلتی است که هیچ انسانی به آن نرسیده و شرفی است که قبل از آن، هیچ کس از آن برخوردار نبوده است».
در کتاب غایة المرام به نقل از صحیح مسلم آمده است: روزی معاویه به سعد بن ابی وقاص گفت: چرا ابوتراب را دشنام نمی گویی؟ گفت: از آن وقت که به یاد سه چیز افتادم که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم درباره علی فرمود، از این کار صرف نظر کردم. یکی آن بود که وقتی آیه مباهله نازل شد پیغمبر تنها از فاطمه و حسن و حسین و علی دعوت کرد و سپس فرمود: «اللهم هؤلاء اهلی؛ خدایا، اینها خاصّان منند».

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-07-05] [ 09:15:00 ق.ظ ]





دعوتم کرده سر سفره اش این بار، جدا
سعی کردم که شود یار از اغیار، جدا
بخت یارم نشد و من شدم از یار، جدا
روزگاری است کمر بسته به قتلم بی او
حلقه ي دار جدا، حلقه نگهدار، جدا
اشک با فیض قدم هاش می افتد راه و
می کند راه مرا از خودش انگار، جدا
ذره پرور بود از بس که دو چشم تر او
دعوتم کرده سر سفره اش این بار، جدا
خوی بیمار مرا برده به دریای نمک
کرده از این سگ خود، سنگ نمکزار، جدا
تا سحر بود لبم ملتمس خاک درش
تا از او کرد مرا این همه اصرار، جدا
با همین روضه کوتاه می آمد ای کاش
جان من شد ز بدن موقع دیدار، جدا
——————————
آه از آن لحظه که می ریخت زمین آب و حسین
تشنه می کرد ز چشمان کسی خار، جدا

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-06-28] [ 09:44:00 ق.ظ ]





السلام علیک یا ابا عبدالله
روضه ات حال مرا سامان داد
اشک در روضه تنم را جان داد
چایی مجلس تو نوشیدم
روح عصیان زده را ایمان داد
هرزمان نام تو یاد آوردم
قلب بر گریه مرا فرمان داد
سخن وسیره تو در عالم
خیل حق جوی جهان فرقان داد
خوردن ذره ای از تربت تو
تن بیمار مرا درمان داد
مهری از تربت پاکت مولا
سجده ام را سبب رجحان داد
یاد زینب،سر ببریده،مرا
دیده ی ابری پر باران داد
یاد حال تو کتار اکبر
دل ماتم زده راطوفان داد
هر که در ماتم تو گریان شد
اجر جنت به عوض یزدان داد
یا حسین بن علی وزهرا
عشق تو جان به تن بی جان داد

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 09:41:00 ق.ظ ]




موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[شنبه 1395-06-27] [ 02:02:00 ب.ظ ]




موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 01:52:00 ب.ظ ]





علامه شيخ شريف جواهرى در كتاب مثيرالاحزان آورده كه فاطمه دختر امام حسين «عليه السلام» گويد: عمه زينب«سلام الله عليها» درشب دهم محرم در محراب عبادتش ايستاده دعا مى خواند و به خدا استغاثه مى كرد، آن شد ديدگان هيچ يك از ما به خواب نرفت و آه و ناله اش فرو ننشست.
علاقه به نماز شب
حضرت زينب«سلام الله عليها» در عبادت نسخه مادر خود حضرت زهرا«سلام الله عليها» بود و در تمام شبها تهجد و تلاوت قرآن را به جا مى آورد.
و بعضى از صاحبان فضل گفته اند حضرت زينب«سلام الله عليها» براى رضاى خدا در تمام سفرکربلا تهجد و عبادت شب را ترك نكرد حتى شب يازدهم از ماه محرم .
همچنين از امام زين العابدين «عليه السلام» نقل شده كه ديدم در همان شب يازدهم محرم نماز را نشسته مى خواند.
نماز شب در شب عاشورا
از فاطمه صغرى ، دختر امام حسين «عليه السلام» روايت شده كه مى فرمود: اما عمتى زينب فانها لم تزل قائمة فى تلك الليلة ، اى العاشرة من المحرم فى محرابها يعنی عمه ام زينب در شب دهم محرم تا به صبح در محراب عبادتش به نماز ايستاده بود.

صفحات: 1 · 2

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[شنبه 1395-06-20] [ 09:21:00 ق.ظ ]




موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[جمعه 1395-06-19] [ 01:28:00 ق.ظ ]




موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-06-14] [ 09:29:00 ب.ظ ]




موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 09:29:00 ب.ظ ]




موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[شنبه 1395-06-13] [ 01:42:00 ق.ظ ]




موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 01:41:00 ق.ظ ]




موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 01:40:00 ق.ظ ]




فرا رسید ن شهادت امام جواد راتسلبت عرض میکنم…

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 12:12:00 ق.ظ ]




از امام حسن"ع"سوال شد:مروت چیست؟

فرمود:حفظ دین .عزت نفس.نرمش.احسان پرداخت حقوق واظهار دوستی نسبت به مردم…..

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-06-08] [ 09:51:00 ق.ظ ]




باغزل هایم چه کردی قافیه بر وزن توست/تا که من گفتم حسین بیت الغزل شد شعر من/

یاحسین گفتم ولی انگار مصراعی کم است/ذکر یا مولا حسن بردم عسل شد شعر من

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 09:48:00 ق.ظ ]




کربلا شهریست ای دل….شهریارش زینب است/اعتبارش از حسین واقتدارش زینب است..

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 09:45:00 ق.ظ ]




هر کس برای خویش شفیعی گزیده است..

ما را غبار ناقه زینب کفایت است…

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[شنبه 1395-06-06] [ 04:32:00 ب.ظ ]




ماییم انس والفت تو یا ابا الجواد

درجان ماست محنت تو اباالجواد….

با اذن فاطمه به دل ما رسیده است.

سرمایه محبت تو یا اباالجود

این قلبهای ماکه بنام تو می تپد

جامی است از ولایت تو یا ابالجواد…

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 04:27:00 ب.ظ ]




یا رسول الله مددی کن…برما گدایان مولا نظری کن…

ما عاشق ودلباخته روی تو هستم….محتاج عطا وعنایات تو هستم

حاجات ما را از کرم اقا روا کن…..درد تمام عاشقانت را دوا کن….

موضوعات: بدون موضوع, اهل بیت(ع), ولادت  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-02-15] [ 12:06:00 ب.ظ ]




جان ارباب نگاهی تو بر این نوکر کن…..

این گدا را به دفاع از حرمت پرپر کن…..

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-01-31] [ 08:32:00 ق.ظ ]




سرسبز ترین قیافه ی شعر خدایی ……

اینه ی که پرخاطره ی آل عبایی….

آلاله ی  زیبای گلستان محمد(ص)…

دردانه ترین غنچه بستان رضایی……

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-01-30] [ 08:28:00 ق.ظ ]




دنبال حیدر میدوید. زهرا یازهرا…….از سینه اش خون می چکید .زهرا یا زهرا..

 

دیگرآن خنده زیبا به لب مولانیست..

همه هستند ولی هیچ کس زهرا نیست ..

قطره اشک علی تا به چاه رسید…..

چاه فهمید که کسی همچو علی تنها نیست……..

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[دوشنبه 1394-12-03] [ 07:59:00 ق.ظ ]




عرشیان امشب زمین را لاله باران می کنند/خاک را خوشبوتر اززلف نگاران می کنند/آفرینش فیض از دیدار میبرد/کعبه امشب سجده بر خاک محمد میبرد……

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[دوشنبه 1394-10-07] [ 09:55:00 ق.ظ ]




ای اهل دلان عید گذشت وخبر از یار نیامد/بر زخم دل فاطمه غمخوار نیامد/چند روز دگر مانده که با ناله بگوییم/
ای اهل حرم میر وعلمدار نیامد…..

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[چهارشنبه 1394-07-15] [ 07:49:00 ق.ظ ]




کربلا خود رامهیا کن که می آید حسین……
از جفا خود را مبرا کن که می آید حسین…..
ذره ذره خاک خود راشستشو کن در فرات……
چون حرم آغوش خود را وا کن که می اید حسین…
همراه او هست زینب با زنان و کودکان….
خیمه ای از عشق بر پاکن که می آیدحسین…..
او زمکه تا به اینجا طی منزل کرده است….
با قدوم او مدارا کن که می اید حسین……
من گمانم در سفر از تشنگی آزرده است…
جامی از آب گوارا کن که می آید…….

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 07:44:00 ق.ظ ]




غربت را با غربتت دوست دارم....
موضوعات: آیات وروایات, اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[پنجشنبه 1394-07-09] [ 08:06:00 ق.ظ ]