نرجس
 
   



آخرالزمان از زبان پیامبر/ روزگاری که دینتان: پول، قبله گاهتان: زنان و کاسبانتان رباخوار می شوند

غربت چیست؟ پیامبر فرمود” اسلام در غریب ظهور کرد و در آخرالزمان نیز غریب خواهد شد. چه بسیارند مسلمانان که از اسلام جز پوسته ای وارونه بر خویش ندارند.”

از علی (ع) پرسیده شد:” آن زمان چه زمانی است” پاسخ گفته شد:” زمانی است که پست فطرتان همه جا را پر می کنند، بزرگواران کمیاب می شوند، روزگاری است که پادشاهان چون درندگان، تهیدستان طعمه آنان، راستی غارت می شود و دروغ فراوان می گردد. مردمانشان با زبان تظاهر به دوستی دارند اما در دل دشمن هستند. گناه همه جا را فرا می گیرد و علنی به گناه افتخار می کنند و اسلام را چون پوستینی واژگونه می پوشند"( نهج البلاغه . خطبه 108)

احادیثی بی شمار از پیامبر اکرم حضرت محمد رسول الله(ع) در بحارالانوار جلد 22ص453و کنزالاعمال درباره روزگار غریبی اسلام در آخرالزمان از شیعه و اهل سنت نقل شده که در اینجا به انها اشاره می کنیم :

شخصیت های بزرگ، حیله گر خوانده می شوند

روزگاری خواهد آمد که دین خدا تکه تکه خواهد شد. سنت من در نزد آنان بدعت و بدعت در نزد آنان سنت باشد ، شخصیت های بزرگ در نزد آنها حیله گر خوانده می شوند و اشخاص حیله گر در نزد مردم، با شخصیت و وزین خوانده شوند .

مومن در نزد آنان حقیر و بی مقدار می شود و فاسق به پیش آنها محترم و ارجمند باشد ، کودکانشان پلید و گستاخ و بی ادب و زنانشان بی باک و بی شرم و بی حیا شوند، پناه بردن به آنها خواری و اعتماد به آنان ذلت و درخواست چیزی از آنها نمودن، جامه درویشی به تن کردن و مایه بیچارگی و ننگ است .

در آن هنگام خداوند ، آنان را از باران به هنگام، محروم سازد و در وقت نامناسب بر آنها ببارد .

اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند

زمانی بر مردم بیاید که چهره هایشان چهره های آدمیان ولی دل هایشان دل های شیاطین باشد ، بسان گرگان درنده خونریز باشند. از منکرات اجتناب نکنند، پیوسته به کارهای ناپسند خویش ادامه دهند ، اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند و اگر خبری برایشان بازگویی تو را دروغگویی شناسند و چون از آنها غایب باشی غیبتت کنند . افراد بد بر آنان مسلط شود که آنان را به انواع عذاب معذب دارند، نیکانشان دعا کنند ولی اجابت نشود.

شکم هاشان خدایان آنها، و زنانشان قبله گاهشان و پولشان دین شان

 در جایی دیگر رسول خدا فرمود : زمانی بر مردم بیاید که شکم هاشان خدایان آنها شود، و زنانشان قبله گاهشان و پول شان دین شان شود و کالاهای دنیوی را مایه شرف و اعتبار و ارزش خویش دانند .

از ایمان جز نامی و از اسلام جز آثاری و از قرآن جز درس نماند. ساختمان های مسجدهایشان آباد باشد ولی دلهایشان از جهت هدایت خدا خراب شود .

به چهار بلا مبتلا شوند. نخست: تجاوز به ناموس شان

در آن روزگار است که خداوند، آنها را به چهار بلا مبتلا سازد . نخست: تجاوز به ناموسشان و دوم: هتک حرمت از ناحیه زورمندان و ثروتمندانشان ، سوم: خشکسالی، چهارم: ظلم و ستم از جانب زمامداران و قاضیان .

اصحاب از سخنان آن حضرت سخت به شگفت آمدند و گفتند : یا رسول الله ! مگر آنها بت پرست هستند؟ پیامبر فرمود : آری هر پول و درهمی به نزد آنها بتی است که در حد پرستش به آن تعلق خاطر دارند .

آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد

از پیامبر خدا در منابع شیعه و اهل تسنن روایت شده است که در جایی دیگر فرمود:

روزگاری بیاید که مردم شان آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد. در آن هنگام، خداوند آنها را به سه بلا دچار سازد : نخست آنکه برکت از مالشان بگیرد ، دوم: ستمگران را بر آنها مسلط سازد و سوم انکه بی ایمان از دنیا بروند .

یکی از اصحاب از پیامبر پرسید: یا رسول الله دین مردم شان چگونه خواهد بود؟
پیامبر فرمود : زمانی بر مردم بیاید که هر کس دین خویش را به سختی حفظ کند . دینداری شان بسان کسی ماند که آتش در دست خود نگه دارد.

از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند

در جایی دیگر در بحارالانوار جلد52ص190 پیامبر فرمود : زمانی برسد که از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند ، آنچنانکه گروهی به دین خدا در جهان خوانده شوند در حالی که همین گروه از هرکسی از اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حیث ساختمان آباد ولی از نظر هدایت، خراب باشد.

در میان مردمانشان قرآن و اهل آن در اقلیت باشند. مومنانشان در میان مردم باشند ولی در میان آنها نباشند، با مردم باشند ولی براستی با مردم نباشند ، زیرا هدایت با ضلالت همراه نیست گرچه در کنار یکدیگر باشند .

به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند

در بحار ج 77ص369 آمده است پیامبر در اواخر عمر خود اصحاب را جمع کردند و فرمودند: زمانی بر مردم بیاید که اخلاق انسانی از آنان رخت بربندد چنانکه اگر نام یکی را بشنوی به از آن بود که آن را ببینی یا اگر او را ببینی به از آن است که او را بیازمایی. چون او را بیازمایی، حالاتی زشت و ناروا در او مشاهده کنی .

دینشان پول و قبله گاهشان زنانشان شود. برای رسیدن به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند نه خود را در پناه اسلام دانند و نه به کیش نصرانی زندگی کنند . بازرگانان و کاسبان شان رباخوار و فریبکار ، و زنانشان خود را برای نامحرمان بیارایند. در آن هنگام اشرارشان بر آنها چیره گردند و هر چه دعا کنند به اجابت نرسد .

آنچنان به قوانین اسلامی بی اعتنا بشوند که…

روزگاری خواهد امد که مردمانشان به پراکندگی مصمم باشند و از هماهنگی و اتفاق نظر و اتحاد بدور شوند. آنچنان به قوانین اسلامی بی اعتنا بشوند که گویی آنان خود پیشوای قرآن بودند نه قرآن پیشوای آنها . از حق جز نامی نزد آنها نمانده باشد و از قرآن جز خط و ورقی نشناسند. بسا یکی در درس قرآن و تفسیر وارد شود ، هنوز جا خوش نکرده از دین خارج شود . و چون در آخرالزمان دینتان دستخوش افکار گوناگون روایات جدید شود، کمتر کسی از شماست که دینش را حفظ کند.

هنگامی که معیشت جز با گناه تامین نگردد

در کنزالاعمال حدیث 31008 آمده است یکی از اصحاب پرسید دین خدا چگونه خواهد شد؟

پیامبر(ص) فرمود : زمانی بر مردم بیاید که هیچ دیندار دینش برایش سالم نماند جز اینکه از قله کوهی بگریزد یا از سوراخی به سوراخ دیگر پناه برد چون روباه که با بچه هایش چنین کند ، و این آخرالزمان باشد .

هنگامی که معیشت جز با گناه تامین نگردد ، چون این وضع پیش آید عزب بودن و تجرد حلال شود ، در آن روزگار است که مرد به دست پدر و مادرش تباه و گمراه شود و اگر پدر و مادر نداشته باشد به دست زن و فرزندش و اگر زن و فرزند نداشته باشد، چه بسا هلاکت و تباهی اش به دست خویشان و همسایگانش باشد که او را به تهیدستی و فقر سرزنش کنندو بترسانند و تکالیفی بر او نهند که وی از عهده ان بر نیاید تا گاهی که او به پرتگاه های هلاکت سقوط کند .

در آخرالزمان  فریبکارانی بیایند که حدیث هایی نو و روایت هایی جدید از دین بر شما بخوانند

و نیز از پیامبر خدا در کتاب کنزالاعمال، حدیث 290324 روایت شده است که فرمود : در آخرالزمان دغلبازان و فریبکارانی بیایند که حدیث هایی نو و روایت هایی جدید از دین بر شما بخوانند، انچنان که نه شما و نه پدرانتان چنین حدیث هایی نشنیده باشید. پس دوری گزینید از آنها. مبدا به دام تزویر و فریب شان بیافتید .

از علی بن ابی طالب(ع) درباه آخرالزمان پرسیده شد : آیا در آن زمان مومنانی وجود دارند؟ فرمود: آری . باز پرسیده شد: آیا از ایمان آنان بر اثر فتنه ها چیزی کاسته می شود؟ فرمود: نه ، مگر آن مقدار که قطرات باران از سنگ خارا بکاهد اما آنان در رنج بسر برند.

امیرالمونین (ع) فرمود : زمانی بر مردم بیاید که مقرب نباشد جز به سخن چینی ، و جالب شمرده نشود جز فاجر بودن ، و تحقیر نشوند جز افراد با انصاف، در آن زمان دستگیری مستمندان زیان بشمار آید و صله رحم لطف وبزرگواری بشمار آید .(نهج/حکمت 102)

امام سجاد(ع) فرمود : چون خداوند می دانست در آخرالزمان اهل فکر دقیق النظر خواهند آمد، از این جهت قل هوالله و احد و آیاتی از سوره حدید نازل کرد. بحار 60/18

بر شما باد که همچون بادیه نشینان و زنان دینداری کنید

امام صادق(ع) فرمود : چون قائم ما قیام کند خداوند انچنان نیرویی به چشم و گوش پیروانش داده که به پیک و پیام اور نیازی نداشته باشند و به هرکجای جهان که باشند امام خود را ببینند و سخنش را بشنوند. بحار ۳۶/۴۵

پیامبر (ص) فرمود :« این دین مدام برپا خواهد ماند و گروهی از مسلمانان از آن دفاع کنند و در کنار ان بجنگند تا قیامت بپا شود » و فرمود « در هر عصر و زمانی گروهی از امتم مدافع احکام خدا باشند و از مخالفان باکی نداشته باشند » کنزالاعمال حدیث34499و34500

در جای دیگری فرمودند: « چون در اخرالزمان دینتان دستخوش افکار گوناگون گردد، بر شما باد که همچون بادیه نشینان و زنان دینداری کنید که به دل هایشان دیندارند و دین انها از الایش به افکار مصون ماند.” بحار 5

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-04-31] [ 10:00:00 ق.ظ ]




سوءظن در احادیث و روایات

در این قسمت به تعدادی از احادیث و روایاتی كه از معصومین( علیهم السلام ) در مورد سوءظن رسیده است اشاره می كنیم.

ـ رسول الله( صلی الله علیه و آله ): « ایّاكُم وَ الظَّنَّ، فَاِنَّ الظَّنَّ اكذَبُ الكَذِبِ ».

پیامبر خدا( صلی الله علیه و آله ): « از گمان بپرهیزید، زیرا گمان دروغترین دروغ است ».

ـ الامام علی( علیه السلام ): « ایّاكَ اِن تَغلِبَكَ نَفسُكَ عَلی ما تَظُنُّ‌ وَ لاتَغلِبَها عَلی ما تَستَیقِنُ، فَاِنَّ ذالِكَ مِن اعظَمِ الشَّرِّ ».

امام علی( علیه السلام ): « زنهار كه نفست در آنچه گمان می بری بر تو چیره آید و تو در آنچه یقین داری بر او چیره نشوی، زیرا این كار از بزرگترین بدیها است ».

ـ الامام علی( علیه السلام ): « اَطرَحُوا سوءَ الظَّنِّ بَینَكُم، فَاِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ نَهی عَن ذالِكَ ».

امام علی( علیه السلام ): « سوءظن و بدبینی نسبت به یكدیگر را دور افكنید، زیرا خدای عزّوجل از این امر نهی فرموده است ».

ـ‌ رسول الله( صلی الله علیه و آله ): « مَن اَساءَ بِاَخیهِ الظَّنَّ فَقَد اَساءَ بِرَبِّهِ، اِنَّ اللهَ تَعالی یَقولُ: اِجتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ ».

پیامبر خدا( صلی الله علیه و آله ): « هر كه به برادر خود گمان بد برد، به پروردگارش گمان بد برده است، زیرا خدای تعالی می فرماید: از بسیاری از گمانها بپرهیزید ».

ـ الامام علی( علیه السلام ): « لاتَظُنَّن بِكَلِمَهٍ خَرَجَت مِن اَحَدٍ سُوءاً وَ انتَ تَجِدُ لَها فی الخَیرِ مُحتَمِلاً ».

امام علی( علیه السلام ): « هرگاه سخنی از برادرت سر زد و تو می توانی برای آن محمل خوبی بیابی، به آن گمان بد مبر ».

ـ رسول الله( صلی الله علیه و آْله ): « اُطلُب لِاَخیكَ عُذراً، فَاِن لَم تَجِد لَه عُذراً فَالتَمِس لَهُ  عُذراً ».

پیامبر خدا( صلی الله علیه و آله ): « برای گفتار و كرداری كه از برادرت سر می زند، عذری بجوی و اگر نیافتی، عذری بتراش ».

ـ الامام علی( علیه السلام ): « حُسنُ الظَّنَّ مِن اَحسَنِ الشِّیَمِ وَ اَفضَلِ القِسَم ».

امام علی( علیه السلام ): « خوش بینی از نیكوترین خصلتها و بهترین نصیبها  است ».

ـ الامام علی( علیه السلام ): « حُسنُ الظَّنِّ یخَفِّفُ الهَمَّ وَ یُنجی مِنَ تَقَلُّدِ الاثمِ ».

امام علی( علیه السلام ): « خوش بینی اندوه را می كاهد و از افتادن در بند گناه، می رهاند ».

ـ الامام الصادق( علیه السلام ): « خُذ مِن حُسنِ الظَّنِّ بِطَرَفٍ تُرَوِّحُ بِهِ قَلبَكَ وَ یَرُوحُ بِهِ امرُكَ ».

امام صادق( علیه السلام ):« از خوش بینی بهره ای بگیر، تا با آن دلت آرام گیرد و كارت پیش رود ».

ـ الامام علی( علیه السلام ): « اَفضَلُ الوَرَعِ حُسنُ الظَّنِّ ».5

امام علی( علیه السلام ): « برترین پارسایی، خوش بینی است »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:54:00 ق.ظ ]




سوءظن در آیات قرآن

در این قسمت به دو مورد از آیاتی كه دربارة سوءظن در قرآن آمده است اشاره می كنیم و توضیحاتی را پیرامون آنها ارائه می نمائیم.

ـ « یا اَیُّها الَّذینَ ءامَنُوا اِجتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ اِنَّ بَعضَ الظَّنِّ اِثمٌ ».

«‌ ای كسانی كه ایمان آورده اید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا كه پاره ای از گمانها گناه است ».

در این آیه منظور از كثیراً مِنَ الظن گمانهای بد است كه نسبت به گمانهای خوب، در میان مردم بیشتر است لذا از آن تعبیر به كثیر شده و گرنه حسن ظن و گمان خیر نه تنها ممنوع نیست بلكه مستحسن است، چنانكه قرآن مجید در سورة نور می فرماید:  « لَولآ اِذا سَمِعتُموهُ ظنَّ المُؤمِنونَ وَ المُؤمِناتُ بِاَنفُسِهِم خَیراً ». « چرا هنگامی كه آن نسبت ناروا را شنیدند مردان و زنان باایمان نسبت به خود و كسی كه همچون خود آنها بود گمان خیر نبردند »؟!

همچنین یكی از اصول اسلامی « اصاله الصحه » است و معنای آن این است كه اگر عملی را از مسلمانی دیدیم كه از جهت ظاهر خوب نیست، آن را خوب بدانیم و كار او را به صورت صحیح و خوب توجیه كنیم. حتی امام صادق( علیه السلام ) فرموده اند: هفتاد توجیه برای آن بكن تا سوءظن برای تو پیدا نشود. در حدیثی از امیرالمؤمنین ( علیه السلام‌) می خوانیم كه: هر كه به مردم گمان نیك برد، محبت آنان را به دست آورد.

در آیة مورد بحث نهی از كثیری از گمانها شده،‌ ولی در مقام تعلیل می گوید زیرا بعضی از گمانها گناه است این تفاوت تعبیر ممكن است از این جهت باشد كه گمانهای بد بعضی مطابق واقع است و بعضی مخالف واقع، آنكه مخالف واقع است مسلماً گناه است و لذا تعبیر به « اِنَّ بَعضَ الظَّنِّ‌ اِثمٌ » شده است، بنابراین وجود همین گناه كافی است كه از همة ظن ها بپرهیزد.

ـ « یَحسَبونَ كُلَّ صَیحَهٍ عَلَیهِم ».

« منافقان هر فریادی را برضد خویش می پندارند ».

در این آیه خداوند در مورد نشانه های منافقان سخن به میان آورده می فرماید: آنها چنان توخالی و فاقد توكل بر خدا و اعتماد بر نفس هستند كه هر فریادی از هر جا بلند شود آن را بر ضد خود می پندارند. ترس و وحشتی عجیب همیشه بر قلب و جان آنها حكمفرما است، و یك حالت سوءظن و بدبینی جانكاه سرتاسر روح آنها را فرا گرفته، و از همه چیز حتی سایة خود می ترسند.

مطلبی كه در این آیه قابل توجه می باشد این است كه خداوند سوءظن را یكی از نشانه های منافقان بیان فرموده است و از این جا می توان به شدت این گناه پی برد كه در بسیاری مواقع اگر كنترل نشود موجب از بین رفتن آبروی مؤمنی می شود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:53:00 ق.ظ ]




گناه سوء ظن از دیدگاه قرآن

 

سوءظن انسان را به تجسس در حال دیگران وامیدارد، تجسس سرچشة غیبت و كم كم موجب می شود كه آبروی انسانی، به خطر بیفتد.

سوءظن بزرگترین مانع همكاریهای اجتماعی و اتحاد و بهم پیوستگی دلهاست، و انسان را به زندگی فردی، گوشه گیری، انزوا و تك روی و مفاسد ناشی از این صفات می كشاند، سوءظن نمی گذارد كه انسان به دیگری اعتماد كند و پایة همكاری با او را بریزد و با كمك او به حل مشكلات بشتابد. بدبینی سرچشمة عداوتها، و گاهی مایة اصلی جنگها و نزاعهای خونین می شود. چه بسیار خانواده ها كه بر اثر بدبینی از هم متلاشی شده و چه بسیار رجال لایق و باشخصیت كه با یك گمان بد در حق آنها، تسلیم مرگ گردیده اند، و گاهی گمان بد آتش جنگهای بزرگی را روشن ساخته است. همچنین سوءظن، محبت و دوستی را خاموش و نفاق و دورویی را در میان دوستان پرورش   می دهد، زیرا چنین كسی در ظاهر ناچار است تظاهر به دوستی با رفقای خود كند در حالی كه در باطن چنبن نیست و نسبت به آنها بدبین می باشد و همین طرز رفتار موجب پرورش روح نفاق و دورویی در او خواهد گردید

بدبینی سرچشمة ناراحتی روح و عذاب جسم و اضطراب و نگرانی خاطر است. افراد بدبین غالباً ناراحتند، و بر اساس توهماتی كه دربارة اشخاص و حوادث دارند فوق العاده رنج می برند. آنها از معاشرت با افراد كه یكی از وسایل عادی و مؤثر نشاط روحی است گریزانند زیرا كلمات یا كارهای مردم را مثلاً گوشه ها و نیشهایی برای خود فرض می كنند. از درد و دل كه وسیلة مفیدی برای تخفیف آلام و ناراحتیها است می ترسند، زیرا ممكن است موجب افشای اسرار آنها و یا مشكلات دیگری گردد! و به همین دلیل غالباً افسرده، بی نشاط و غمگین هستند، و تدریجاً به صورت یك موجود معطل و بی فایده در می آیند. افراد بدبین از صفای روح غالباً بی بهره اند زیرا همیشه در دل خود مشغول به غیبت افراد دیگرند و به همین ملاحظه بعضی از علمای اخلاق سوءظن را به عنوان « غیبت با قلب »‌ عنوان نموده اند.

در حقیقت گمان بد عاملی است برای جستجوگری و جستجوگری عاملی برای كشف اسرار و رازهای نهانی مردم است. اگر اجازه داده شود هر كس به جسجوگری دربارة دیگران برخیزد حیثیت و آبروی مردم بر باد می رود و اسلام هرگز اجازة چنین كاری را نمی دهد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:52:00 ق.ظ ]




سه عمل شیطان که بعد از انجام آن‌ها، دیگر کاری به کار انسان ندارد!

وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(ع) - که سه روز دیگر شهادتشان است - فرمودند: «قَالَ‌ إِبْلِیسُ‌ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ لِجُنُودِهِ إِذَا اسْتَمْکَنْتُ مِنِ ابْنِ آدَمَ فِی ثَلَاثٍ‌ لَمْ أُبَالِ مَا عَمِلَ فَإِنَّهُ غَیْرُ مَقْبُولٍ مِنْهُ». ابلیس لعنت الله می‌گوید: من سه کار انجام می‌دهم که اگر او بعد از آن، اعمال زیادی هم انجام دهد، تا دلش می‌خواهد نماز بخواند و عبادت کند، بلند شود نماز شب بخواند، مسجد و هیئت برود و …، دیگر برای من مهم نیست. چون می‌دانم که اعمالش، مقبول نیست.
حال، آن سه عمل چیست؟
۱.  «إِذَا اسْتَکْثَرَ عَمَلَهُ»، او را به کثرت عمل گرفتار می‌کنم.
۲.  «وَ نَسِیَ ذَنْبَهُ»، کاری می‌کنم که گناهش را فراموش کند.
۳.  «وَ دَخَلَهُ الْعُجْبُ»، او را داخل در عُجب می‌کنم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-04-30] [ 11:38:00 ق.ظ ]




کوچک شمردن گناه، از نیرنگ‌های شیطان است
اغوای شیطان چگونه است؟ یکی، همین است که طرق بندگی را با خود عبادت می‌بندد. البته قبلاً بیان کردیم که گاهی گناه را جلوه می‌دهد، یا حتّی در همان گناه، کاری می‌کند که گناه را کوچک بشماریم؛ چون معمولاً بعد از گناه نسبت به آن، عذاب وجدان می‌گیریم، امّا این، یک نوع نیرنگ از جانب ابلیس است که گناه را برای انسان کوچک جلوه می‌دهد.

روایتی در همین زمینه از وجود مقدّس امام موسی‌بن‌جعفر(ع) بیان شده که حضرت فرمودند: «إِنَّ صِغَارَ الذُّنُوبِ‌ وَ مُحَقَّرَاتِهَا مِنْ مَکَایِدِ إِبْلِیسَ»، محقّقاً این‌گونه است که کوچک و حقیر شمردن گناهان از نیرنگ‌های ابلیس است. یعنی ابلیس، انسان را فریب می‌دهد و انسان هم می‌گوید: گناهان من، گناهان کوچکی است، دیگران گناهانی می‌کنند که بسیار بزرگ است، بعد هم که پروردگار عالم، ارحم الرّاحمین است.
حضرت در ادامه می‌فرمایند: «یُحَقِّرُهَا لَکُمْ وَ یُصَغِّرُهَا فِی أَعْیُنِکُمْ»، این شیطان ملعون گناهان را برای شما حقیر جلوه می‌دهد و در مقابل چشمانتان کوچک می‌کند و می‌گوید: این‌ها، گناه است، دیگران گناهانی می‌کنند که خیلی بزرگ‌ است، حالا من یک چشمک زدم، یا طرف را به سخره گرفتم یا ادای لهجه‌ی کسی را درآوردم، یا با ایما و اشاره کسی را به تمسخر گرفتم، زخم زبان زدم و …، این‌ها که چیزی نیست. ببینید دیگران چه گناهانی می‌کنند! نعوذبالله شبه برهنه بیرون می‌آیند، من که کاری نکردم، شوخی کردم. لذا شیطان به این عنوان می‌آید که انسان زخم زبان می‌زند، می‌گوید: شوخی بود. دل کسی را می‌شکند، می‌گوید: شوخی بود. نگاه بد می‌کند، می‌گوید: حالا این که گناهی ندارد و …

حضرت می‌فرمایند: «فَتَجْتَمِعُ وَ تَکْثُرُ فَتُحِیطُ بِکُمْ»، شیطان چنان این‌ها را در مقابل شما کوچک جلوه می‌دهد تا این که رفته رفته این گناهان روی هم انباشته و زیاد می‌شود و در نهایت در آن گناه غرق می‌شوی و به هلاکت می‌رسی.
اولیاء خدا فرمودند که خود این کوچک شمردن گناه از گناهان کبیره است، البته روایت آن را هم داریم و قبلاً بیان کردم. یعنی اگر کسی بگوید که گناه من در مقابل گناهان دیگر، گناه نیست، مرتکب گناه کبیره شده است. حالا می‌بینی که خشم، غضب، تکبّر، حسادت و … هم دارد، امّا می‌گوید: گناهان من خیلی کوچک است! لذا گاهی خیلی هم از خودراضی می‌شود.
این، در حالی است که اولیاء خدا با خودشان درگیر می‌شدند و به خودشان خطاب می‌کردند: بیخود می‌کنی، حالا یک چیزی می‌گویند تو چرا باور می‌کنی و …

یکی از اولیاء خدا بیش از سی سال پیش به بنده می‌فرمودند: یک موقعی به انسان می‌رسند، می‌گویند: تو مستجاب الدّعوه و چنین و چنانی، خوب است که در آن موقع انسان به خودش بگوید: غلط کردی که تو هم چنین تصوّری می‌کنی، تو بیخود کردی و … لذا گاهی باید انسان به خودش این‌گونه خطاب کند تا باورش نشود که کسی است. حالا انسان گناه کند، بعد بگوید: گناه من که گناهی نیست! یکی از مطالبی که شیطان فریب می‌دهد، همین است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:31:00 ق.ظ ]




غیرت‌ورزی امام علی(ع) نسبت به دخترش زینب(س)

در سنت و سیره آن حضرت نیز غیرت‌ورزی به نمایش گذاشته شده است. یحیی مازنی می‌گوید: من مدّت زیادی همسایه حضرت علی (ع) بودم و (منزل ما) نزدیک خانه‌ای بود که حضرت زینب در آن ساکن بود. به خدا قسم در این مدت نه من زینب را (بیرون) دیدم و نه صدایش را (از داخل خانه) شنیدم. او هر وقت می‌خواست به زیارت قبر شریف جدش رسول خدا (ص) مشرف شود شبانه از منزل خارج می‌شد در حالی که امام حسن(ع) در طرف راست او و امام حسین(ع) در طرف چپش و امیر المؤمنین(ع) در جلو او حرکت می‌کردند؛ و هنگامی که حضرت زینب به قبر شریف رسول خدا(ص) نزدیک می‌شد حضرت علی (ع) جلوتر می‌رفت و نور چراغی را که بالای سر پیامبر (ص) بود کمتر می‌کرد. یک مرتبه امام حسن (ع) علت این کار را از آن حضرت سؤال کرد، حضرت علی (ع) در جواب فرمود: می‌ترسم (‌کسی زیارت آمده باشد‌) و به خواهرت زینب نگاه کند.(زینب کبری (س)، علامه نقدی، ص 28)

علی بن ابراهیم در تفسیرش می‌گوید: وقتی حضرت موسی(ع) خواست با دختر شعیب به طرف منزل حضرت شعیب(ع) برود دختر حضرت شعیب در جلو حضرت موسی به راه افتاد. در اثر وزش باد،  لباس به بدن وی می‌چسبید و حجم بدن آشکار می‌شد. حضرت موسی به او گفت: تو در پشت سر من راه بیا و به وسیلـۀ سنگ راه را به من نشان بده، چون ما از قومی هستیم که به پشت سر زنان نگاه نمی‌کنیم. حضرت شعیب به دخترش گفت: چگونه دانستی که او امانتدار است؟ دختر در جواب پدرش گفت: او در میان راه از من خواست تا پشت سر او حرکت کنم و پیش رویش راه نروم. (مستدرک الوسائل، ج 14، ص 273.)

ابن عباس می‌گوید: حضرت موسی ( ع) مرد غیرتمندی بود و به سبب همین با مردان در خانه‌اش رفت و آمد نمی‌کرد تا همسرش دیده نشود. (سفینه البحار باب ، غیر.)

رسول گرامی اسلام (ص) فرمود: زنی که خود را زینت و خوشبو نماید و از خانه‌اش خارج شود و شوهرش به این کار راضی باشد برای هر قدمی که این زن بر می‌دارد برای شوهرش خانه‌ای در جهنم بنا می‌شود. ( بحار الانوار، ج 103، ص 249؛ سفینه البحار ج 2 ص 586)

رسول خدا(ص) فرمودند: خداوند هفت نفر را لعنت کردند که یکی از آنها مردی است که نسبت به پوشش و عفت همسرش بی‌توجه است.(مستدرک الوسایل، ج، 14ص291)

امام رضا(ع) درباره علت حجاب فرمود: حرام شد نگاه به موهای زنان برای آنكه اگر موهای آنها در برابر مردان نامحرم آشكار شود باعث تحریك و جلب خواهد شد. (و این جلب شدن مردان به زنان) فساد و بی‌بند و باری را به دنبال دارد و سبب می‌شود كه (مردم) در كارهای حرام وارد بشوند. (علل الشرایع ج 2 ص 287 باب 364)   

رسول خدا(ص) فرمودند: هر زنی كه خود را معطّر سازد و از منزل خارج شود و از كنار گروهی بگذرد تا بوی او را دریابند وی زناكار است و هر چشمی كه این زن را ببیند زنا كار است. (سنن نسائی: ج 8 ص 153؛ كنزالاعمال: ج 16 ص 383 شماره 45010.)      همچنین رسول خدا (ص) فرمودند: هر زنی كه خود را برای غیر شوهرش خوشبو و آرایش كند، خداوند نماز او را قبول نمی‌كند، تا اینكه برای پاك ساختن خود از آن، غسل كند چنانكه خود را از جنابت، غسل می‌دهد. (‌كافی: ج 5، ص50 ) رسول خدا (ص) فرمودند : وقتی زنی برای غیر از شوهرش خود را خوشبو كند، مایۀ آتش  جهنم و باعث ننگ است. (نهج الفصاحه ص 36 كنز العمال: ج 16 ص 381 شمارۀ 45001.)

رسول خدا (ص) فرمود:  دو گروه اهل جهنم هستند از جمله زنان بد حجابی (كه در ضمن اینكه پوشیده‌اند برهنه و عریانند) آنان برای فتنه و فریب مردان، خود را آرایش و زینت می‌كنند و مانند كوهان شتر سبكسر، موهای خود را بیرون می‌گذارند. این زنان نه داخل بهشت خواهند شد و نه بوی بهشت به مشامشان خواهد رسید.(كنز الاعمال: ج 16 ص 383 شماره 45013، و نیز ج 16 ص 401)

حضرت علی(ع) فرمود: بر شما لازم است لباس ضخیم (در برابر نامحرم و بیرون از منزل) بپوشید. هركسی كه لباسش نازك است، دین او هم مثل لباسش ضعیف و نازك است. ( وسائل‌الشیعه : ج 3 ص 357)

البته باید توجه داشت که غیرت نیز همانند حمیت می‌تواند عقلانی و غیر عقلانی باشد. از همین رو حضرت على (ع) به فرزندش امام‌حسن(ع) فرموده است: إِيّاكَ وَالتَّغايُرَ فى غَيرِ مَوضِعِ غَيرَةٍ فَإِنَّ ذلِكَ يَدعُو الصَّحيحَةَ إِلَى السُّقمِ وَ البَريئَةَ إِلَى الرَيبِ؛ مواظب ‏باش در غير موضع غيرت و نابجا، غيرت بخرج ندهى؛ زيرا اين عمل افراد سالم را به سوى فساد و افراد پاكدامن را به جانب گناه متمايل خواهد ساخت. (‌بحارالانوار، ج 103، ص 252)

……………….

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:23:00 ق.ظ ]




غیرت‌ورزی در آموزه‌های روایی

غیرت ورزی و غیرتمند بودن از صفات نیک الهی انسان است؛ زیرا خداوند خود غیور است و هرگز اجازه شرک نمی‌دهد و کسی را که به وی شرک ورزد و ناموس توحید را تهدید کند، مجازات می‌کند. انسان نیز باید نسبت به همه نوامیس حقیقی خویش این گونه غیور باشد. از نظر آموزه‌های اسلام، غیرت جزو امور ارزشی و مثبت است که باید هر کسی به آن آراسته شود. امام صادق(ع) می‌فرماید: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى غَيُورٌ يُحِبُّ كُلَّ غَيُورٍ وَ لِغَيْرَتِهِ حَرَّم‏ الْفَوَاحِشَ ظَاهِرَهَا وَ بَاطِنَهَا؛ همانا خداوند تبارک و تعالی با غيرت است و مردان غيور را دوست دارد و از همين رو، زشتى‌ها را چه آشكار و چه پنهان حرام كرده است.(كافى، ج5، ص 535 و 536 ، ح1)از نظر پیامبر اعظم و  اکرم اسلام(ص) ایمان نشانه‌هایی دارد که یکی

از نشانه‌های ایمان غیرت‌ورزی است. آن حضرت‌(ص) می‌فرماید: اَلغَيرَةُ مِنَ الايمانِ وَالمِذاءُ مِنَ النِّفاقِ؛ غيرت از ايمان است و بى‌بند و بارى از نفاق.( نهج الفصاحه ص 587، ح 2045) ایشان همچنین فرموده است: كانَ إِبراهيمُ أَبى غَيورا و َأَنَا أَغيَرُ مِنهُ وَ أَرغَمَ اللّه  أَنفَ مَن لا يَغارُ مِنَ المُؤمِنينَ؛ پدرم ابراهیم (ع) مرد غیرتمندی بود، لکن من غیرتمندتر هستم؛ و خداوند بینی مسلمانی را که غیرت ندارد به خاک ذلّت می‌مالد.(مکارم الاخلاق: ص 239؛ وسائل الشیعه: ج 14، ص 76؛ بحار الانوار: ج 103، ص 249؛ کافی: ج 5، ص 536)

حضرت امام علی (ع) می‌فرماید: خداوند لعنت کند کسی را که غیرت ندارد.  و نیز فرمود: کسی که غیرت ندارد قلبش واژگون و سیاه است.(وسائل: ج 14، ص 176؛ کافی: ج 5، ص 536.)

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:22:00 ق.ظ ]




غیرت ورزی مصداقی از حمیت عقلانی

یکی از اصطلاحات در فرهنگ  اسلامی، واژه غیرت است. «غیرت» مصدر جعلی از غیر به معنای غیر زدایی از حریم حرمت‌ها و دفاع از مرزها و نوامیس است. غیور کسی است با حمیت عقلانی و تعصب منطقی نسبت به هر بیگانه‌ای حساسیت به خرج می‌دهد و اجازه نزدیکی و تعرض به غیر نمی‌دهد تا به حریم حرمت او نزدیک یا وارد شود.در آموزه‌های قرآن، همان طوری که به مومنان و مسلمانان اجازه داده نمی‌شود تا به حریم حرمت‌های شرعی نزدیک شوند، اجازه داده نمی‌شودتا به حریم نوامیس دیگران هم نزدیک شده و یا متعرض آن شوند. از همین رو چشم فروهشتن از نوامیس دیگران از جمله ناموس جنسی و زنان و دختران دیگران واجب دانسته شده است.

خداوند می‌فرماید:‌ ای رسول ما، مردان مؤمن را بگو تا چشمها بپوشند و اندامشان را  از كار زشت با زنان محفوظ دارند كه این بر پاكیزگی (جسم و جان) شما بهتر است؛ و البته خدا به هر چه كنید كاملاً آگاه است و به زنان با ایمان بگو: از برخی نگاه‌ها چشم پوشی كنند و دامن‌های خود را حفظ نمایند و جز آنچه (به طور طبیعی)ظاهراست، زینت‌های خود را آشكار نكنند و روسری خود را بر‌گریبان بیفكنند (تا علاوه بر سر، گردن و سینه آنان نیز پوشیده باشد) و زینت خود را ظاهر نكنند جز برای شوهر، یا پدر یا پدر شوهر، یا پسر، یا پسر شوهر (كه از همسر دیگر است) یا برادر، یا پسر برادر، یا پسر خواهر، یا زنان (‌هم كیش)، یا آنچه مالك شده‌اند (از كنیز و برده‌)، یا مردان خدمتكار كه تمایل جنسی ندارند، یا كودكانی كه (‌به سنّ تمییز نرسیده و) بر امور جنسی زنان آگاه نیستند . و پای  خود را به گونه‌ای به زمین نكوبند كه آنچه از زیور مخفی دارند آشكار شود.‌ ای مؤمنان! همگی به سوی خدا بازگردید و توبه كنید تا رستگار شوید. (نور، آیات 30 و 31)

از نظر قرآن همان گونه که انسان باید نسبت به حریم حرمت‌های دیگران محفوظ به حیا و عفت باشد و متعرض نوامیس دیگران نشود، هم چنین باید نسبت به نوامیس خویش نیز مراقبت داشته و به صیانت و دفاع از آن پرداخته و غیرت ورزد و اجازه ندهد بیگانه به حریم ناموسی او نزدیک یا وارد شود.

از نظر آموزه‌های قرآنی کسی که حمیت عقلانی نداشته و به صیانت و دفاع از حریم نوامیس خویش با غیرت‌ورزی اقدام نکند، روی بهشت را نخواهد دید. رسول خدا (ص) فرمود: سه گروه هرگز داخل بهشت نمی‌شوند: 1- کسی که نسبت به عفت ناموس خود بی‌تفاوت است. 2- زنی که خود را در لباس و حرکات و امور دیگر شبیه مرد سازد. 3- شرابخوار. (میزان الحکمه : ج 2، ص 102)

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:21:00 ق.ظ ]






مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: خلاصه هر وقت از شما پرسیدند چه کاری سخت است بگو هیچ کاری در عالم سخت‌تر از دروغ گفتن نیست، به حدّی که اگر کسی بخواهد این کار را به دیگری یاد بدهد، باید خیلی اوقات صرف کند. مثلاً اگر خدای نخواسته پدری بخواهد… .
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: صدق واقعیّت دارد و همین بس است. لذا آنها – امام حسین(ع) و اصحابش – صادق و راستگو و پاک، سر کار خود بودند. حال آنکه دروغ خلاف است. خدا وجود انسان را پاک و صاف آفریده است. ان‌شاءالله که همواره برای خدا قیام هم دارید، حرکت و شغل و نماز و کسبتان برای خداست، لذا همه اینها راحت می‌شود. بدن و مزاج، شما را دعا می‌کند و می‌گوید عجب راکب خوبی دارم که مرا هیچ اذیّت نمی‌کند. امیدوارم مزاج ما آنقدر شریف باشد که نامش را مرکب هم نگذاریم و بُراق بگذاریم، بُراق راه خدا. وقتی که جنس آن پاک و سلامت است دیگر نمی‌شود او را مرکب گفت. باید گفت این بُراقِ معراج من است. با او نماز می‌خوانم و روزه می‌گیرم، راه می‌برم، کار خیر می‌کنم. آیا می‌توانم او را مرکب بنامم؟ با من رفیق شده است. حضرت رسول(ص) فرمود شیطانِ من از همه اهل زمین بزرگتر بود. اَسلَمَ بِیَدی. شیطان‌های ما کوچک است. آن هم چقدر سخت است بخواهیم دروغ بگوییم.
خلاصه هر وقت از شما پرسیدند چه کاری سخت است بگو هیچ کاری در عالم سخت‌تر از دروغ گفتن نیست، به حدّی که اگر کسی بخواهد این کار را به دیگری یاد بدهد، باید خیلی اوقات صرف کند. مثلاً اگر خدای نخواسته پدری بخواهد به فرزندش دروغ گفتن یاد بدهد، باید خیلی وقت صرف کند و زحمت بکشد یا اینکه اجتماع دروغگو باشد و او درون آن برود و آن کار را عملاً و مفهوماً بیاموزد. پدر بارها به پسرش گفت دَمِ که می‌روی بگو پدرم نیست. پسر گفت آقا جانم منزل هستند فرمودند بگو نیست، صاف می‌گوید. چند بار این اتفاق افتاد تا این کار را به او یاد بدهند. اصلاً نمی‌داند دروغ چیست. فطرت‌های پاک، دروغ را نمی‌شناسند. آیا نمی‌بینی که اگر کسی دروغ بگوید چقدر به درد می‌آیی؟ جگرت در می‌آید و آسمان به لرزه در می‌آید و می‌ترسی. همه می‌گوییم: عجب! عجب! معلوم است که یک امر ناجوری است و یک فضله موش است که پیدا شده است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:53:00 ق.ظ ]






کارهای خدا را امضا کن!
 مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: کارهای خدا را امضا کن. اگر امضا نکنی غصه‌ها را خورده‌ای و همه از کیسه‌ات رفته است. اگر دانستیم خدا خیر ما را می خواهد غصّه نمی‌خوریم. کارهایی که او می‌کند همه برای ما خوب است. پس با اختیار خود آن را امضا کن.

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: حضرت نوح(ع) بعد از این که با ده بیست نفر سوار کشتی شدند یکدفعه به یاد پسرش افتاد. خطاب آمد: «انهُ لَیسَ مِن أَهلِکَ» و از اهل تو نبود. بی‌خود به او چسبیده بودی. ان شاء الله این در مذهب شیعه پیشامد نمی‌کند. این آیه را بنده برای قوت قلب شما خواندم که صلواتی بفرستی، دستی به دست بمالی و بچه‌هایت را نگاه کنی ببینی خداوند اولاد خوب به شما داده است. اگر هم نداده از روی مصلحت بوده است.


این هم خوب است. کارهای خدا را امضا کن. اگر امضا نکنی غصه‌ها را خورده‌ای و همه از کیسه‌ات رفته است. اگر دانستیم خدا خیر ما را می خواهد غصّه نمی‌خوریم. کارهایی که او می‌کند همه برای ما خوب است. پس با اختیار خود آن را امضا کن. مشیّت خدا مشی خداست؛ آن را امضا کن. به یک حساب محمد و آل محمد(ص) مشیّتند.


اگر کارهای خدا را امضا کردی خیلی خیر می‌بارد. خوش اخلاقی به سوی شما روی می‌آورد، باطن شما هم با خدا آشتی کرده است. از این ساعت به بعد تمام زندگی‌ات را درست برو. هر کجا باز دیدی دارید تکان می‌خورید، صلواتی بفرست و مواظب باش که صفایت با خدا به هم نخورد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:29:00 ق.ظ ]




مرحوم دولابی: به چند کلاف نخ که یوسف نمی‌دهند!
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: یوسف را آوردند به شهر، اهل شهر آمدند یوسف را دیدند، حاضر بودند ثروت‌های زیادی بدهند و یوسف را بخرند، همه خریدار بودند، کسی فکر نمی‌کرد که پول و ثروت من کم است و یوسف را به من نمی‌دهند. آنکه مایه اندکی داشت هم…
مرحوم دولابی: به چند کلاف نخ که یوسف نمی‌دهند!
 مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: هیچکس در دنیا نیست که مغبون باشد، اگر باشد، یوسف بود در چاه، در وسط بیابان، بدون اینکه کسی بفهمد رهایش کردند، یک جمعی به آب نیاز داشته باشند و بیایند بر سر چاه خشک و از چاه صدای انسان بشنوند، دلو بیندازند و یوسف را بالا بکشند.


یوسف را آوردند به شهر، اهل شهر آمدند یوسف را دیدند، حاضر بودند ثروت‌های زیادی بدهند و یوسف را بخرند، همه خریدار بودند، کسی فکر نمی‌کرد که پول و ثروت من کم است و یوسف را به من نمی‌دهند. آنکه مایه اندکی داشت هم در کنار آنکه ثروت داشت آمده بود. حتّی پیرزنی چند کلاف نخ آورده بود تا یوسف را بخرد. به او گفتند: به چند کلاف نخ که یوسف را نمی‌دهند. گفت: در میان خریداران که هستم، اسم خریدارها را که می‌آوردند، اسم من هم گفته می‌شود. الان هم شما هرجا قصه‌ یوسف را می‌خوانید، نقل این مشتری هست.
این را کوچک نشمارید، چون از یاد نمی‌رود. نماز خواندن، روزه گرفتن، کار خوب انجام دادن خودت را هم کوچک نشمار. اگر کوچک بشمارید یک وقت می‌بینید چقدر خطا کرده‌اید.
خود حضرت یوسف هم می گوید یک مشتری با چند کلاف نخ آمده بود من را بخرد.


هر کس در دنیا کمی زاهد، متقّی و ساده باشد، خیلی بازار ندارد خریدارش با چند کلاف نخ می‌آید. یعنی انتظار نداشته باش اهل دنیا به تو سجده کنند، دستت را ببوسند، پایت را ببوسند. اگر هم دیدی دستت را می‌بوسند، پایت را می‌بوسند، غش نکن، پس بیفتی و بگویی ما این هستیم. ما آمدیم، چنین و چنان شد، تربیت کردیم، هدایت کردیم، تازه فرمان ما را کم می‌برند، باید بیشتر ببرند، خیلی جاها هست که من می‌توانم اینجور کنم ولی نمی‌کنم. انسان اینجور است. اما یوسف را ببین که چقدر فرق دارد. تازه این یوسف کنعان است. یوسف ما را ببین که چیست؟

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:27:00 ق.ظ ]




 

آثار غیبت
علی‌رغم اینکه حرمت غیبت، از مسلمات و ضروریات فقه به شمار می‌رود و شاید به جرئت بتوان ادعا کرد که هیچ مسلمانی در حرمت آن شک و تردیدی ندارد؛ اما متأسفانه کمتر انسانی را می‌توان پیدا کرد که در شبانه‌روز مرتکب این عمل ناپسند نشود.

بدون شک غیبت، آثار مخرب و زیانبار فراوانی را برای غیبت‌کننده، غیبت شونده و همچنین برای شنونده یا شنوندگان غیبت، به بار می‌آورد. لذا آثار غیبت طی دو مرحله به اختصار بیان می‌شود:

الف) آثار فردی
1. حبط اعمال نیک
بدون تردید اعمال نیک، بزرگ‌ترین سرمایة انسان به شمار می‌رود؛ سرمایه‌ای که سعادت و خوشبختی دنیوی و اخروی او به آن بستگی دارد. از جمله پیامدها و شاید بتوان گفت دردناک‌ترین و زجرآورترین پیامدهای غیبت، از دست دادن اعمال نیک و انتقال آن به نامة عمل کسی است که غیبت او را کرده است.

3. عامل‌ پیشگیری‌ از انحرافات‌: خداوند در سوره‌ عنكبوت‌ آیه‌ 45 می‌فرمایند: «آنچه‌ را از كتاب‌ آسمانی‌ قرآن‌ بر تو وحی‌ شد بر خلق‌ تلاوت‌ كن‌ و نماز را (كه‌ بزرگ‌ترین‌ عبادت‌ خداوند است‌) به‌جای‌ آر كه‌ همانا نماز است‌ كه‌ اهل‌ نماز را از هر كار زشت‌ و منكر بازمی‌دارد و همانا ذكر خدا بزرگ‌تر (و برتر از اندیشه‌خلق‌) است‌ و خدا بر هر چه‌ كنید آگاه است». نماز به‌ انسان‌ شناخت‌ و قرب‌ می‌دهد و این‌ نزدیكی‌ سبب‌ می‌شود تا معرفت فرد به‌ زشت‌ بودن‌ گناه‌ شدید شود و انسان‌ را از گناهان‌ بازدارد و به‌ او جهت‌ دهد تا در صراط مستقیم‌ گام بردارد و هرگز از این‌ راه‌ به‌ گمراهی کشیده‌ نشود. یك‌ فرد معتقد و مذهبی‌ كه‌ نماز را به‌جای‌ می‌آورد، كمتر در معرض فشارهای‌ روانی‌، افسردگی‌ و اضطراب قرار می‌گیرد و هرگز به‌ بزهكاری‌، اعتیاد و دیگر انحرافات‌ اجتماعی‌ روی نمی‌آورد. فرد معتقد می‌داند كه‌ با توکل به‌ خداوند از طریق‌ نماز، دعا، نیایش و‌ مطلب‌ حاجت‌ از خداوند، احساس‌ بهتری پیدا خواهد كرد. او احساس‌ می‌كند که در انجام‌ كارها موفق‌تر، بانشاط‌تر، امیدوارتر، پرانرژی‌تر و آرام‌ بوده‌ و حرکات‌ سنجیده‌ و مطابق‌ با واقعیت‌ها را خواهد داشت (شرفی، 1379، 14)‌.

امام صادق (علیه‌السلام) در این زمینه می‌فرمایند:

« الْغِيبَةُ حَرَامٌ عَلَي كُلِّ مُسْلِم وَاِنَّهَا لَتَأْكُلُ الْحَسَنَاتِ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ» (غيبت كردن براي هر مسلماني حرام است و همان‌گونه كه آتش هيزم را مي‌خورد، غيبت نيز كارهاي نيك انسان را مي‌خورد و از بين مي‌برد» (الجبعی العاملی الشامی (الشهیدالثانی)، 1403ق، 9).

2. مانع قبولی عبادات
گاه اتفاق می‌افتدکه انسان با کلی زحمت و تلاش، عمل نیک و پسندیده‌ای انجام می‌دهد؛ اما با یک لحظه غفلت مرتکب غیبت می‌شود و بدین وسیله مانع ثبت آن در نامه عمل خویش می‌شود؛ چرا‌که یکی از پیامدهای غیبت، عدم قبولی طاعات و عبادات است.

رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در ضمن حدیثی می‌فرمایند:

«مَن اغتابَ مُسلِماً أو مُسلِمَة، لَم یَقبَل الله تَعالی صَلاتَه و لا صِیامَه أربَعینَ یَوماً و لَیلة، إلّا أن یَغفِرَ لَهُ صَاحِبه» (هرکس از مرد یا زن مسلمان، غیبت کند، خداوند متعال نماز و روزة او را تا چهل شبانه‌روز نمی‌پذیرد؛ مگر آنکه شخص غیبت شده، او را ببخشد) (النوری الطبرسی، 1408 ق، 7، 322)

3. كاهش ارزش عبادت‌ها‏
در روایت آمده است، كسى كه مرتكب غيبت شود، ارزش عبادات او كم مى‏شود.

رسول‌خدا (صلّى‌اللّه‌عليه‌وآله‌وسلم) می‌فرمایند:

«الجُلوسُ فِي المَسجدِ إنتظاراً لِلصَّلَوة عبَادَهٌ مَا لَم يَحدث، قِيلَ يَا رَسول اللّه وَ مَا یَحدث؟ قَالَ: الاغتياب» (نشستن در مسجد و انتظار كشيدن براى رسيدن وقت نماز، عبادت است تا زمانى كه حدثى از انسان سر نزند. سؤال شد: حدث چيست؟ فرمود: غيبت) (کلینی، 1388ق، 2، 266).

4. محرومیت از بهشت
یکی از پیامدهای ناگوار غیبت، محرومیت از بهشت است.

پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله وسلم) در این رابطه می‌فرمایند:

«تحرمُ الجَنّةُ عَلی ثَلاثة: عَلی النَّمامِ، وَ عَلی المُغتَابِ، وَ عَلَی مدمِن الخمر» (بهشت بر سه نفر حرام است: سخن‌چین،کسی که غیبت می‌کند و کسی که دائم‌الخمر ‌باشد) (الحرالعاملی، 1414ق، 12، 281).

«و أوحَی الله عَزوَجَل إلی مُوسَی بنِ عِمران إن المُغتَاب إذَا تَابَ فَهُوَ آخر مَن یَدخُلُ الجَنَة وَ إن لَم یَتُب فَهُوَ أوَل مَن یَدخُلُ النَار» (خداوند به حضرت موسی وحی فرستاد که اگرغیبت‌کننده توبه نماید، آخرین کسی است که به بهشت وارد می‌شود و اگر توبه نکند اولین کسی خواهد بودکه داخل آتش می‌شود (الجبعی العاملی الشامی (الشهیدالثانی)، 288 و مجلسی، 1403ق، 72، 222).

5. غيبت‌كننده از ولايت خدا بيرون است‏:
غیبت در بُعد معنویش باعث می‌شودکه به رشته دوستی میان خالق و مخلوق، ضربه وارد شود. انسان وقتی تحت حکومت پروردگار باشد، همه اعمالش در محور خواسته‌های خدا قرار می‌گیرد و رنگ الهی می‌یابد؛ اما وقتی تحت حکومت و سرپرستی شیطان باشد، کارهایش رنگ شیطانی می‌گیرد و از اوج عظمت به حضیض ذلت سقوط می‌کند.

امام صادق (عليه‌السّلام) در این زمینه می‌فرمایند:

«مَنْ رَوَي عَلَي مُؤْمِنٍ رِوَايَةً يُرِيدُ بِهَا شَيْنَهُ وَهَدْمَ مُرُوءَتِهِ لِيَسْقُطَ مِنْ أَعْيُنِ النَّاسِ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وَلَايَتِهِ إِلَي وَلَايَةِ الشَّيْطَانِ فَلَا يَقْبَلُهُ الشَّيْطَان» (هر كس به منظور عيب‌جويى و ريختن آبروى مؤمنى سخنى عليه او بگويد تا او را از چشم مردم بيندازد، خداوند چنين كسى را از ولايت خودش بيرون مى‏كند و به سوى ولايت شيطان مى‏فرستد و شيطان او را نمى‏پذيرد» 1414ق، 12،

6. دین انسان را از بین می‌برد
روایاتی در زمینه تأثیر غیبت بر از بین بردن دین انسان وجود داردکه به دو مورد از آن اشاره خواهد شد: پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) می‌فرمایند:

«الغيبةُ وَ النََّميمَةُ يَحِتَََّان الايمانَ كَمَا يَعضدُ الرَّاعِى الشَّجرة» (همان‌گونه كه شبان، برگ درختان را مى‏ريزد، غيبت و سخن‌چينى نيز ايمان انسان را بى‌شاخ و برگ مى‏كند» (کلینی، 1388ق، 2، 357).

ب) آثار اجتماعی
1. ريختن آبرو و شكستن حرمت افراد
اسلام همان‌گونه که برای جان و مال انسان اهمیت و ارزش قائل شده و هر گونه تعرض نسبت به آن را حرام دانسته، آبرو و حیثیت او را نیز محترم شمرده است.

پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله وسلم) در این زمینه می‌فرمایند:

«إنَّ الله تَعالی حَرَّمَ مِن المُسلِم دَمه وَ مَاله وَ عِرضَه» (خداوند خون، مال و آبروی مسلمان را بر دیگران حرام کرده است» (الجرجانی، 1409ق، 7، 232 و الأنصاری القرطبی، 1405ق، 16، 332).

امام صادق (عليه‌السّلام) در این زمینه می‌فرمایند:

«لاتَغتَب فَتغتَب وَلاتَحفَر لاَخيكَ حُفَره فَتَقَعَ فيها، فانَّک کَمَا تُدین تُدان» (غيبت نكن كه مورد غيبت واقع مي‌شوي و براي برادرت گودالي نكن كه خود در آن خواهي افتاد، به راستی که هر جوری با دیگران معامله کنی به همان صورت با تو معامله شود) (مجلسی، 1403ق، 72، 247، 16 ).

2. ايجاد دشمني
از آنجا كه غيبت، آبروي مؤمني را مي‌ريزد، او را دشمن غيبت‌كننده مي‌كند. همچنين دوستان كسي كه از او غيبت‌ شده، به غيبت‌كننده به ديده دشمني مي‌نگرند؛ هر چند شاید ديدشان درباره كسي كه نقصش بيان شده است نيز عوض شود؛ پس غيبت كننده، هم خشم پروردگار و هم خشم بندگان او را برمي‌انگيزد.

امام علي(عليه السّلام) در این زمینه می‌فرمایند:

«إیَّاکَ وَ الغیبة، فَانَّهَا تمقتک إلی الله وَ النَّاسِ، وَ تَحبِطُ أجرکَ» (از غیبت بپرهیز، چون موجب می‌شود مورد خشم و دشمنی خدا و مردم قرار گیری و اجر و پاداشت نابود شود) (ری شهری، 3، 2328).

در حدیث قدسی آمده است:

«مَن تَرَکَ الغیبة ظَهَرَت محَبَّتُه فِی القُلُوبِ» (کسی که غیبت و بدگویی دیگران را ترک کند، محبتش در دلها آشکار می‌شود) (کتابچی).

3. از بین رفتن وحدت و انسجام
گناه غيبت، نه‌تنها موجب فساد در ايمان و اخلاق شخص و رسوايي او در دنيا و آخرت می‌شود، بلكه مفاسد اجتماعي و بشري را هم به دنبال دارد.

امام علي(عليه السّلام) در این زمینه می‌فرمایند:

«إیَّاکَ وَ الغیبة، فَانَّهَا تمقتک إلی الله وَ النَّاسِ، وَ تَحبِطُ أجرکَ» (از غیبت بپرهیز، چون موجب می‌شود مورد خشم و دشمنی خدا و مردم قرار گیری و اجر و پاداشت نابود شود) (ری شهری، 3، 2328).

4. تبليغ و گسترش زشتي‌ها
ازآنجا كه غيبت، بيان عيب و نقص شخص يا بازگفتن كار زشت او در غيابش او است، با اين رفتار، زشتي آن عمل ناپسند از بين مي‌رود، چنان كه اگر شنونده در مقابل غيبت‌كننده سكوت اختيار كند و واکنشی نشان ندهد باعث مي‌شود او در انجام اين كار، جسارت و جرئت بيشتري يابد و زشتي غيبت را درك نكند، همچنين زشتي و قبحي كه عمل بازگوشده پيش از غيبت، نزد شنونده داشته است، شكسته يا دست‌كم ضعيف مي‌شود.

امام صادق (عليه السّلام) مي‌فرمايند:

«هر كس درباره مؤمني آنچه كه با چشم ديده يا باگوش شنيده است باز گويد، از كساني است كه خداوند عزوجل درباره آنان مي‌فرمايد: «إنّ الذين يُحبُّونُ أن تَشَيَّعَ الفَاحِشَه فِى الَّذينَ آمنوا لَهُم عَذَابٌ أليمٌ» (یعنی همانا كساني كه دوست دارند زشتي‌ها در بين كساني كه ايمان آورده‌اند، منتشر شود، براي ايشان عذابي دردناك است (نور/19) (کلینی، 1388ق، 2، 266، 2).

یافته‌ها
در راه آموزش و سازندگي و براي پيشبرد برنامه‌ها و رسيدن به اهداف و مقاصد تربيت، معصومین (علیهم‌السلام) به بیان نکات تربیتی و اخلاقی در طی عمر شریفشان پرداخته‌اند؛ چنانچه اين نکات به طور صحيحی پياده و عملي شوند، آثار مفيدي بر اعمال و رفتار افراد خواهند داشت. از آنجا كه بدون پرهیز از این رذیله اخلاقى(غیبت) هرگز انسانِ در مسیر قرب الى الله، به جایى نمى‌رسد و جامعه انسانى روح صلاح و سعادت را نمى‌بیند، باید براى آن اهمیت فوق‌العاده‌ای قائل شد.

در رابطه با سؤال اول، غیبت در لغت به معنای «پشت سر کسی بدگویی کردن» یا «پشت سر کسی حرف زدن» است؛ و در اصطلاح: «غیبت آن است که انسان، مردم را متوجه عیوب شخصی بکند که او دوست ندارد این سخنان درباره‌اش زده شود و هدف گوینده آن باشد که به آن شخص اهانت کند و او را تحقیر نماید».

در صورت پرداختن انسان به این رذیله اخلاقی، اين آثار برآن مترتب مي‌شود: آثار فردی که عبارتنداز: حبط اعمال نیک، عدم قبولی عبادات، کاهش ارزش عبادت‌ها، محرومیت از بهشت، خروج از ولایت خدا و از بین رفتن دین انسان؛ و آثار اجتماعی که عبارتنداز: ریختن آبرو و شکستن حرمت افراد، ایجاد دشمنی، از بین رفتن وحدت و انسجام و تبلیغ و گسترش زشتی‌ها است که اینها نتیجه این تحقیق و پاسخ به مسئله اصلی است.

جمع‌بندی
زبان و قدرت تکلم، از جمله نعمت‌ها و موهبت‌های الهی است كه هر انسانی به طور فطری از آن بهره‌مند است؛ بزرگترین نعمتی که حتی تصور از دست دادن آن نیز برای انسان، سنگین و طاقت‌فرسا است. علی‌رغم اینکه سخن و گفتار از ارزش و جایگاه ویژه‌ای برخوردار است، اما اگر بجا و درست از آن استفاده نشود، ممکن است دستخوش آفات شده و در نتیجه، پیامدهای خطرناک و جبران‌ناپذیری را به بار آورد. از جمله آفاتی که از قدیم‌الایام انسان کم و بیش به آن گرفتار بوده، بیماری مهلک «غیبت» است؛ بیماری که علاوه بر پیامدهای فردی، پیامدهای اجتماعی را نیز به بار می‌آورد.

سخنان معصومین، از جايگاه بسيار مهمي برخوردار است و مي‌تواند در عبادات، اصلاح اخلاق فرد، خانواده و اجتماع، رشد علم و صنعت و تكامل در ابعاد مختلف زندگي، نقش معجزه‌آساي خود را به منصه ظهور رساند و سعادت دنيوي و اخروي را به ارمغان آورد. لذا توجه به سخنان گوهر بار معصومین (علیهم‌السلام) راهگشا و راهنمای همیشگی انسانها در مسیر قرب به خدا است.
منابع
قرآن كريم، ترجمه سیدمحمدرضا صفوی

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1398-04-29] [ 11:38:00 ق.ظ ]




زیاده خواه
 
 

«ثعلبه انصاری»از اهالی مدینه روزی به پیامبر اکرم(ص) گفت:«ای رسول خدا! از خداوند بخواه که ثروتی به من ببخشد» پیامبر اکرم(ص) فرمود: «ای ثعلبه! برو قناعت کن و به آنچه داری و روزیت شده بساز و خدا را شکر کن، چون بهتر از آنست که مال بسیار داشته باشی که نتوانی شکر آن را به جا آوری».

«ثعلبه» چند روز بعد به پیامبر اکرم(ص) گفت:«ای رسول خدا! دعا کن خداوند از فضل گسترده خود به من مالی ببخشد». حضرت فرمود:«مگر تو پیرو من نیستی؟! به خدا سوگند، اگر من از خدا بخواهم، کوههای زمین برای من سیم و زر خواهد شد، ولی چنان که می بینی به آنچه بر حسب تقدیر روزی ام شده قانع هستم.»

ً«ثعلبه» چند روز بعد باز هم به پیامبر گفت:«ای رسول خدا! از خداوند بخواه تا مرا ثروتمند گرداند. اگر خداوند از مال دنیا برخوردارم سازد، حق خدا را ادا می کنم و از مستمندان دستگیری می نمایم و به کسان و نزدیکان نیازمند خویش به قدر کفایت می دهم.» پیامبر اکرم(ص) دعا کردند:«پروردگارا! از گنجینه ی خود به ثعلبه روزی کن»

پس از دعای پیامبر(ص)، پیوسته به گوسفندان ثعلبه افزوده می شد، تا آنجا که به علت زیادی گوسفند به بیابان دوری رفت و به کلی از مدینه قطع علاقه کرد. روزی پیامبر از احوال ثعلبه پرسیدند،گفتند:ثعلبه کجاست و کارش به کجا کشید؟»اصحاب اوضاع و احوال او را بیان کردند. پیامبر اکرم(ص) سه بار گفتند:«وای بر ثلعبه!»

هنگامی که آیه گرفتن زکات نازل شد، پیامبر اکرم(ص)، مأمورانی را به اطراف فرستادند، از جمله دو نفر را به سوی ثعلبه فرستاد که یکی از آن دو از قبیله ی«سلمی» بود. فرستادگان نامه پیامبر خدا(ص) را برای ثعلبه خواندند.

ثعلبه گفت: مگرما کافر هستیم که باید جزیه بدهیم؟ به سراغ دیگران بروید تا بتوانیم تصمیم بگیریم.

مرد قبیله سلمی،فرستادگان پیامبر خدا(ص) را با خوشرویی پذیرفت و گفت: «امر خدا و پیامبر را اطاعت می کنم. این شتران من است، خودتان ببینید. هر کدام بهتر است برای زکات ببرید.»

فرستادگان گفتند:«تو خود حساب کن و از هر کدام که می خواهی بده.» مرد سلمی گفت: «من بهترین اموالم را به خدا و پیامبر می دهم.» فرستادگان در ضمن جمع آوری زکات از دیگران، چند بار پاسخ نامناسب از ثعلبه گرفتند و به پیامبر اکرم(ص) گزارش دادند.پیامبر(ص) فرمود:«وای بر ثعلبه!» و بعد برای مرد سلمی دعا فرمودند.

بی درنگ آیه نازل شد:«برخی از آنها با خدا عهد کردند که اگر خداوند از فضلش به ما ببخشد، زکات می دهیم و از نیکوکاران خواهیم بود، ولی همین که خداوند از کرم خود به آنها بخشید، بخل می ورزیدند، و روی گردانیدند و از فرمان الهی سرپیچی کردند» (سوره توبه، آیه 76 ، 75)

مردی از خویشان ثعلبه چون آیه را شنید، نزد ثعلبه ماجرا را گفت. ثعلبه نزد پیامبر اکرم(ص) رفت و درخواست نمود زکات بپردازد. پیامبر نپذیرفت و او خاک بر سر ریخت و ناله و فریاد کرد.

پس از رحلت پیامبر خدا(ص)، ثعلبه نزد ابوبکر، عمر و عثمان رفت تا زکات دهد، ولی آنان نپذیرفتند تا با تیره بختی از دنیا رفت.

***

«هر کس بخل ورزید و از روی جهل و غرور، خود را از لطف خدا بی نیاز دانست و نیکویی را تکذیب کرد، پس به زودی کار او را در دو عالم دشوار می سازیم».(سوره لیل، آیات 8 تا 10)

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-04-26] [ 11:51:00 ق.ظ ]




عوامل سعادت و شقاوت
 
 

اگر انسان بخواهد به سعادت ابدی برسد، احتیاج به عواملی دارد و از خیلی چیزها باید دوری کند. نمی شود همه کار کرد و امید به سعادتمند شدن داشت. هدف از خلقت انسان، سیر الی المطلوب است و رسیدن به لقاء اللّه. حضرت علی(ع) در خطبه83 می فرماید:« فاتّقوا اللّه عبادَاللّهِ جَهَةَ ما خَلَقَکُم لَه؛ ای بندگان خدا! از نافرمانی خدا بپرهیزید به خاطر هدفی که برای آن خلق و آفریده شده اید».

در قرآن کریم در سوره ی ذاریات می فرماید: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون؛ که مفسران «لیعبدون» را به «لیعرفون» معنی کرده اند. در جاهای دیگر قرآن و هدف از خلقت را آفرینش معنی کرده و در جای دیگر لقاءاللّه وبعضی آیات هم به معنای رسیدن به رحمت معنی کرده اند؛ ولی از بین این معانی. لقاءاللّه کاملترین معنایی است که می تواند مورد توجه باشد. «واحذَروا منه کُنه ما حَذَّرکُم من نفسِهِ: و از چیزی که از نا حیه خدا از آن ترسانده شده اید، نهایت ترس را داشته باشید».«و استحقّوا منه ما اعدّ لکم بالتنجّز لَصَدقَ میعادِهِ؛ وخود را سزاوار آن بهشتی کنید که برای شما آماده شده و برای رسیدن به این بهشت باید عواملی را طی کرد».

یکی از عوامل سعادت این است که آدمی از دروغ گویی پرهیز کند. امام علی(ع) در خطبه86می فرماید: «جَانِبُوا الکَذِبَ فَانَّهُ مُجانِب لِلأیمانِ؛ از دروغ پرهیز کنید؛ چون دروغ مخالف با ایمان و ضد ا یمان است». «الصَّادِقُ عَلَی…شَفا مَنجاةٍ وَ کَرامَةٍ؛ راستگو بر مقام بلند نجات و کرا مت است». «و الکاذبُ علی شرف مهواهً وَ مَهانَةٍ؛ و دروغ گو بر لب پرتگاه سقوط و خواری است».

«وَ لا تحاسَدُوا، فَأن الحَسَدَ یأکل الایمانَ کما تأکُلُ النّارَ الحَطَبَ؛ نسبت به یکدیگر حسد نورزید، چون حسد ایمان را نابود می کند همچنان که آتش هیزم را می خورد».

«لا تباغَضُوا فَاِنَّهَآ الحالِقَة؛ نسبت به یکدیگر بعض و کینه توزی نداشته باشید؛ برای اینکه کینه توزی موجب تباه شدن ایمان می شود».

«واعلَمُوا اَنَّ الاَمَلَ یسهی العَقلَ وَ ینسِی الذّکر؛ و بدانید که آرزو موجب اشتباه عقل و فراموشی از یاد خدا می گردد». بدانید که آرزوها تمام شدنی نیستند و انسان را به خود مشغول می کنند. تازه ازدواج کرده و هنوز زندگی درستی ندارد. تلاش می کند منزل تهیه کند.بعد از آن که بدست آورد. تلاش می کند ماشین تهیه کند، بعد از آن تلاش می کند موبایل تهیه نماید، دوباره تلاش می کند منزل را عوض کند و بعد ویلا بگیرد.…

امیر مؤمنان حضرت علی(ع) می فرماید: دو چیز شما را نابود می کند:«طول الامل و اتباع الهواء» آرزوهای طولانی انسان را به شقاوت می کشاند، و در خطبه ی 83حضرت علت پیروی از هوای نفس را نجوای شیطان می داند. «فَاَضَّل واردَی وَ وَعَدَ فَمَنَّی؛به مردم وعده می دهد و آرزوهای دور و دراز به آنها القا می کند» وقتی هدف پیدا کردن این خواسته ها شد دیگر فکر نمی کند که من باید این خواسته ها را از راه درست و شرعی به دست آورم یا از راه باطل و حرام، فکر نمی کند که در این راه باید فکر و ایمانم را هم باید بدهم، باید تملّق بگویم؛ یک چنین فردی عقلش غافل و خودش گمراه است.

پس آرزوهای خود را تکذیب کنید و دنبال آن خواسته ها نروید برای اینکه این آرزوها فریب دهنده است و صاحب آرزوهای دراز مغرور و فریب خورده است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:48:00 ق.ظ ]




 

خداوند عهده دار کار حضرت یوسف شد

❣پس قافله ای را نیازمند آب نمود تا او را از چاه بیرون آورد
❣سپس عزیز مصر را نیازمند فرزند نمود تا او را به فرزندی بپذیرد
❣سپس پادشاه را محتاج تعبیر خواب کرد تا او را از زندان خارج کند
❣سپس همه مصریان را نیازمند غذا نمود تا او عزیز مصر شود


اگر خدا عهده دار کارت شود …
همه عوامل خوشبختی را بدون اینکه احساس کنی برایت آماده میکند

فقط با صداقت بگو
” کارم را به خدا میسپارم”

افوض امری الی الله ؛ ان الله بصیر بالعباد

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:36:00 ق.ظ ]




چرا امام زمان، علیه السلام را نمی بینیم؟ چگونه می توان امام زمان، علیه السلام، را دید؟ آیا اصلا امکان ملاقات با آن حضرت وجود دارد؟ و… اینها پرسشهایی است که کم و بیش برای بسیاری از ما مطرح است. مطلب زیر در پی این است که با زبانی ساده و خودمانی به بخشی از این پرسشها پاسخ دهد.

ای جوانی که می پرسی چه کار کنم به امام زمان، روحی فداه، برسم، نمی خواهد یک کوزه برداری، لباس خشن بپوشی، در بیابانها بگردی! در خانه ات، در اتاقت، پشت میزت، در کارت، در کاسبی ات، من در کار طلبگی ام هر کسی در هر کاری که دارد، صادق باشیم، حضرت به سراغ ما می آید.

فقط شرطش آن اعتقاد و یقین است که ما نداریم و باید از خدا بخواهیم که آن را عنایت کند تا به حضرت اعتقاد راسخ پیدا کنیم، تا مصداق متقین و مؤمنین به غیب قرار گیریم.

ما می خواهیم همه خواسته های نفسانی مان را جامه عمل بپوشانیم، همه آلودگیها را داشته باشیم و ایمان به غیب هم بیاوریم! شما خیال می کنید کسی که آلوده است یقین پیدا می کند؟! هزار استدلال برایش بکن، خود پیامبر را هم نشانش بده… فایده ای ندارد! اما می بینی یک چوپان دارد رد می شود پاک است; یک جمله می شنود; به راه می آید.

«فضیل عیاض » دزد بود. ولی زمینه پاکی داشت. بالای دیوار خانه ای برای دزدی رفته بود. شنید که این آیه تلاوت می شود: الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله؟ (1)

آیا وقتش نشده آنهایی که ایمان آورده اند دلهایشان برای خدا خاشع شود؟!

بیدار شد. یکدفعه گفت: چرا! موقع آن شده که وقتی اسم خدا را می شنوم قلبم خاشع شود، سر به راه شوم. از دیوار پایین آمد و رفت و توبه کرد و در خرابه ای سکونت گزید و سپس مجاور بیت الله شد و آنقدر فعالیت کرد که به نوشته برخی از رجال نویسان شیعه، از راویان و محدثان حدیث از امام صادق، علیه السلام، گردید. (2)

صفا و پاکی کار را درست می کند. نگوییم جوان هستیم; هنوز فرصت داریم; هر کاری را می خواهیم بکنیم، بعد توبه می کنیم!…

همین الان هم دیر است! روایات بسیاری درباره «مسوفین » داریم، یعنی کسانی که سوف سوف می کنند و می گویند حالا همه کارهایمان را بکنیم، بعد شروع می کنیم که آدم خوبی بشویم… این باغ را بخرم; کنکورم را بدهم; این مسافرت را بروم; خانه ام را تعمیر کنم; آنوقت… نه! باید همین حالا، همین لحظه، کار را انجام دهیم!

اگر ما یک مقدار مراقبت و مواظبت همراه با توجه، عشق و محبت به اهل بیت داشته باشیم، آنها به سراغ ما می آیند. فکر کن امام زمان چقدر آقاست! چقدر بزرگوار است!… آنوقت بنشین در اتاق و قلبت را متوجه مقام مقدسش کن و بگو: «السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه!…» و بعد مشکلاتت را با مولا مطرح کن. او پدر همه است!… بگو: آقا جان، می خواهم در این امتحان موفق بشوم… بگو: آقا جان، می خواهم در کنکور موفق بشوم… آقا جان، من شوهر خوب می خواهم… آقا جان، من زن خوب می خواهم… مولای من، بچه مریض است; می خواهم شفا پیدا کند… آقا جان، من ایمان می خواهم… آقا جان، من معنویت می خواهم… شما یک قدم برو; ببین او به طرفت می دود یا نه! او آقا و کریم و مولاست! بزرگوار است! اگر راستی راستی صدایش کنی، جوابت می دهد! حتی اگر بخواهی او را ببینی، آقا خودش به دیدنت می آید. خیلی آقاست!… شما نگاه کنید در تاریخ که بوده که صدا کرده است: «یا بقیة الله!» و الغوث، الغوث گفته و امام زمان، علیه السلام، به دادش نرسیده است؟

مخصوصا شما دخترها و پسرها، به شما جوانها می گویم: امام زمان، روحی فداه، در قنوتش، در سجودش، در نمازش، در دعاهای مختلفش، شما را دعا می کند!

ایمانتان را، سلامتتان را،دنیا و آخرتتان را از او بخواهید. خدا شاهد است هم دنیا می دهد; هم آخرت می دهد; هم محبت می دهد; هم صفا می دهد، هم زلالی می دهد; هم دوا می دهد; همه چیز می دهد. آقای مهربانی است!… یک بار از ته دل صدایش کنید. یکبار با صفا و با زلالی صدایش کنید: «السلام علیک یا بقیة الله!» حتما جواب می دهد. چون سلام مستحب است، ولی جوابش واجب است. مولای ما معصوم است… امام رئوف است… جواب سلامت را می دهد… ولی باید زبانت پاک باشد!…

شب جمعه و روز جمعه تجدید عهد و پیمان کن. مولایت را از تنهایی در بیاور. آماده شو که سپر بلای حجت زمانت شوی; همانطور که اصحاب امام حسین، علیه السلام، ظهر عاشورا در موقعی که وقت نماز شد آمدند، دور و بر حضرت ایستادند و امام حسین، علیه السلام، دو رکعت نماز را با سلامتی خواند. اگر می خواهید وقت ظهورش بتوانید یاریش کنید، باید در دوره غیبت از حریم مقدس ولایتش دفاع کنید.

سعی کنید خودتان را به او نزدیک کنید. به او اظهار عشق و علاقه کنید. به خدا قسم خیلی آقا و مولاست. به خدا قسم خیلی مهربان است! به حق خودش از پدرهای ما بیشتر ما را دوست دارد! از مادرهای ما بیشتر ما را دوست دارد!… مخصوصا به دخترها و پسرهای جوانی که به محبت او، به ولایت او متمسک شده باشند، خیلی علاقه دارد.

السلام علیک یا مولای سلام مخلص لک فی الولایة. اشهد انک الامام المهدی قولا و فعلا و انت تملا الارض قسطا و عدلا.

یا بقیة الله! هر جمعه که می شود، چشم انتظار شماییم. به شب شنبه که نزدیک می شویم، می گوییم این جمعه هم گذشت و مولای ما نیامد و افسوس می خوریم… هر عاشورایی که می گذرد و می بینم باز هم این منتقم خون شهیدان کربلا نیامد، غم و دردمان دو چندان می شود… هر سالی که بر ما می گذرد و می بینیم که این سال هم گذشت و ما به فیض دیدار فائز نشدیم، می فهمیم که هنوز خیلی دوریم و به توبه نصوح موفق نشده ایم… یا بقیة الله! توبه مان را هم از شما می خواهیم! پاکی پرونده مان را هم از شما می خواهیم! همه چیزمان را از شما می خواهیم; که ما ولد صغیر هستیم و شما مولا و آقا و سرور و رئوف و مهربان!… اگرچه اولاد بی ادب و جسور سر به هوایی هستیم ولی دوستدار شما هستیم… دست ما را بگیرید و ما را به خودمان وا مگذارید!… اگر هم ما دست خود را بیرون کشیدیم، شما - به حق مادرتان - دوباره ما را دریابید و نگذارید در کوچه پس کوچه های فتنه های آخرالزمان گم شویم!….

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:33:00 ق.ظ ]




لازمه انتظار خودسازی است
انتظار، تکلیف بر دوش انسان میگذارد. وقتی انسان یقین دارد که یک چنین آینده‌ای هست؛ همچنانی که در آیات قرآن هست: «و لقد کتبنا فی الزّبور من بعد الذّکر انّ الارض یرثها عبادی الصّالحون. انّ فی هذا لبلاغا لقوم عابدین» - مردمانی که اهل عبودیت خدا هستند، میفهمند - باید خود را آماده کنند، باید منتظر و مترصد باشند. انتظار لازمه‌اش آماده‌سازی خود هست. بدانیم که یک حادثه‌ی بزرگ واقع خواهد شد و همیشه منتظر باشید. هیچ وقت نمیشود گفت که حالا سالها یا مدتها مانده است که این اتفاق بیفتد، هیچ وقت هم نمیشود گفت که این حادثه نزدیک است و در همین نزدیکی اتفاق خواهد افتاد. همیشه باید مترصد بود، همیشه باید منتظر بود. انتظار ایجاب میکند که انسان خود را به آن شکلی، به آن صورتی، به آن هیئت و خُلقی نزدیک کند که در دوران مورد انتظار، آن خُلق و آن شکل و آن هیئت متوقع است. این لازمه‌ی انتظار است. وقتی بناست در آن دوران منتظَر عدل باشد، حق باشد، توحید باشد، اخلاص باشد، عبودیت خدا باشد - یک چنین دورانی قرار است باشد - ما که منتظر هستیم، باید خودمان را به این امور نزدیک کنیم، خودمان را با عدل آشنا کنیم، آماده‌ی عدل کنیم، آماده‌ی پذیرش حق کنیم. انتظار یک چنین حالتی را به وجود می‌آورد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:31:00 ق.ظ ]




معنای انتظار فرج، انتظار گشایش در گرفتاری عمومی بشریت است
معنای انتظار فرج به عنوان عبارة أخرای انتظار ظهور، این است که مؤمنِ به اسلام، مؤمنِ به مذهب اهل‌بیت(علیهم السلام) وضعیتی را که در دنیای واقعی وجود دارد، عقده و گره در زندگی بشر میشناسد. واقعِ قضیه هم همین است. منتظر است که این فروبستگىِ کار بشر، این گرفتاری عمومی انسانیت گشایش پیدا بکند. مسئله، مسئله‌ی گره در کار شخص من و شخص شما نیست. امام زمان (علیه الصلاة و السلام) برای اینکه فرج برای همه‌ی بشریت به وجود بیاورد، ظهور میکند که انسان را از فروبستگی نجات بدهد؛ جامعه‌ی بشریت را نجات بدهد؛ بلکه تاریخ آینده‌ی بشر را نجات بدهد.
… انتظار فرج یعنی قبول نکردن و رد کردن آن وضعیتی که بر اثر جهالت انسانها، بر اثر اغراض بشر بر زندگی انسانیت حاکم شده است. این معنی انتظار فرج است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:30:00 ق.ظ ]




بزرگترین وظیفه‌ی منتظران
بزرگترین وظیفه‌ی منتظران امام زمان این است که از لحاظ معنوی و اخلاقی و عملی و پیوندهای دینی و اعتقادی و عاطفی با مؤمنین و همچنین برای پنجه درافکندن با زورگویان، خود را آماده کنند. کسانی که در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شرکت میکردند، منتظران حقیقی بودند. کسی که وقتی کشور اسلامی مورد تهدید دشمن است، آماده‌ی دفاع از ارزشها و میهن اسلامی و پرچم برافراشته‌ی اسلام است، میتواند ادعا کند که اگر امام زمان بیاید، پشت سر آن حضرت در میدانهای خطر قدم خواهد گذاشت. اما کسانی که در مقابل خطر، انحراف و چرب و شیرین دنیا خود را میبازند و زانوانشان سست میشود؛ کسانی که برای مطامع شخصی خود حاضر نیستند حرکتی که مطامع آنها را به خطر میاندازد، انجام دهند؛ اینها چطور میتوانند منتظر امام زمان به حساب آیند؟ کسی که در انتظار آن مصلح بزرگ است، باید در خود زمینه‌های صلاح را آماده سازد و کاری کند که بتواند برای تحقق صلاح بایستد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:29:00 ق.ظ ]




زمینه ظهور را باید با حاکمیت قرآن و اسلام آماده کرد
انتظار، یعنی دل سرشار از امید بودن نسبت به پایان راه زندگی بشر. ممکن است کسانی آن دوران را نبینند و نتوانند درک کنند - فاصله هست - اما بلاشک آن دوران وجود دارد؛ لذا تبریک این عید - که عید امید و عید انتظار فرج و گشایش است - درست نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که دشمن میخواهد به وجود بیاورد.
ما آن وقتی میتوانیم حقیقتاً منتظر به حساب بیاییم که زمینه را آماده کنیم. برای ظهور مهدی موعود(ارواحنافداه) زمینه باید آماده بشود؛ و آن عبارت از عمل کردن به احکام اسلامی و حاکمیت قرآن و اسلام است… اولین قدم برای حاکمیت اسلام و برای نزدیک شدن ملتهای مسلمان به عهد ظهور مهدی موعود (ارواحنافداه و عجل‌الله‌فرجه)، به‌وسیله‌ی ملت ایران برداشته شده است؛ و آن، ایجاد حاکمیت قرآن است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:28:00 ق.ظ ]




امروز باید در جهت حکومت امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) کار و تلاش کنیم
ما که منتظر امام زمان هستیم، باید در جهتی که حکومت امام زمان(علیه الاف التحیة و الثناء و عجل‌الله تعالی فرجه) تشکیل خواهد شد، زندگی امروز را در همان جهت بسازیم و بنا کنیم. البته، ما کوچکتر از آن هستیم که بتوانیم آن گونه بنایی را که اولیای الهی ساختند یا خواهند ساخت، بنا کنیم؛ اما باید در آن جهت تلاش و کار کنیم.
مظهر عدل پروردگار، امام زمان(عج) است و میدانیم که بزرگترین خصوصیت امام زمان(علیه‌الصلاةوالسلام) - که در دعاها و زیارات و روایات آمده است - عدالت میباشد: «یملأ الله به الارض قسطا و عدلا».
رابطه‌ی قلبی و معنوی بین آحاد مردم و امام زمان(عج) یک امر مستحسن، بلکه لازم و دارای آثاری است؛ زیرا امید و انتظار را به طور دایم در دل انسان زنده نگه میدارد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:27:00 ق.ظ ]






عدم استجابت دعای شخص فحاش و بد دهن
با دهان ناپاک دعا نکن!

حضرت صادق علیه السلام فرمودند: عابدی از بنی اسرائیل سه سال پیوسته دعا می کرد تا خداوند به او پسری عنایت کند؛ولی دعایش مستجاب نمی شد. روزی عرض کرد: خدایا! من از تو دورم که سخنم را نمی شنوی یا نزدیکی ولی جوابم را نمی دهی؟!

در خواب به او گفتند: سه سال است خدا را با زبانی که به فحش وناسزا آلوده است می خوانی،اگر می خواهی دعایت مستجاب شود فحش وناسزا را رها کن، از خدا بترس،قلبت را از آلودگی پاک کن و نیت خود را نیکو گردان.

حضرت صادق علیه السلام فرمود: او به دستورات عمل کرد، آن گاه خداوند دعای او را اجابت کرد و پسری به او داد.

(اصول کافی ۳۲۵/ج۲)

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:12:00 ق.ظ ]





توصیه‌ حاج آقا دولابی درباره خانواده
نظام خانواده، نظام ارزشمند و محبوبى است که در اسلام هیچ بنایى محبوب‌تر از او پایه‌ریزى نشده است. پیامبر اکرم(ص) مى‌فرماید: در اسلام هیچ نهادى محبوب‌تر و عزیرتر از تشکیل خانواده در نزد خداوند بنا نشده است.
صراط: مرحوم حاج‌اسماعیل دولابی می‌گفت: مادرت را ببوس، دستش را بوسه بزن، پایش را ببوس، تا به گریه بیفتد، وقتی گریه افتاد خودت هم به گریه می‌افتی. آن وقت کارت روی غلطک می‌افتد و خدا همه درهایی را که به روی خودت بسته‌ای باز می‌کند.

نظام خانواده، نظام ارزشمند و محبوبى است که در اسلام هیچ بنایى محبوب‌تر از او پایه‌ریزى نشده است. پیامبر اکرم(ص) مى‌فرماید: در اسلام هیچ نهادى محبوب‌تر و عزیرتر از تشکیل خانواده در نزد خداوند بنا نشده است.

هیچ فایده‌اى بعد از نعمت اسلام برتر و مفیدتر از این براى مرد مسلمان نیست که او همسرى داشته باشد که هروقت به او نگاه کند مسرور و شاداب شود و هنگامى که به او دستور دهد اطاعت کند، و هر وقتى که از نزدش برود حافظ جان خود و مال همسرش باشد.

نظام خانواده از چنان جایگاه و مقام شایسته در اسلام برخوردار است که حتى بر میزان ثواب عبادت و بندگى افراد تأثیر مى‌گذارد، تا جایى که دو رکعت نماز کسانى که تشکیل خانواده داده‌اند برتر از عبادت فرد مجردى است که شب و روز نماز بخواند.

 

 

کمال انسان در این است که خانواده‌اش از او خشنود باشد. کمال مرد در آن است که خانواده‌اش از او راضی باشد.

هر زنی که مردش از او راضی باشد آن عزیز خداست، هر مردی هم که زنش از او راضی باشد آن مرد عزیز خداست، کمال زن و مرد در این است و بقیه‌اش سخنی دیگر است. چنین زن و مردی را خدا از همه اعمالشان راضی است. خوب رفتار کردن با زن هنر دین است. مردی که با زنش خوب رفتا کند همه جا آقاست. زن هم وقتی مردش از او راضا باشد می‌تواند همه کارهایش را به خوبی انجام دهد. نمونه کامل یک زن و شوهر مؤمن حضرت علی و حضرت زهرا(س) می‌باشند که یک روح و یک جان بودند در دو پیکر.

بهترین راه، محبت کردن به همسر و فرزندان است. پیامبر(ص) فرمود:

«خَیرُکم، خیرُکم لأَهْلِهِ وَ أَنَا خَیرُکم لأَهْلَی»؛ بهترین شما کسی است که بهترین شما در رابطه‌اش با خانواده‌اش باشد، و من بهترین شما در رابطه با خانواده‌ام هستم.

هر کاری که می‌توانی بکن، پول خرج همسرت کن، به او محبت کن، تا با هم یگانه شوید.

زن و مرد باید به همدیگر خوش‌بین باشند و هر کدام عیب را از خود بدانند، و به دیگری نسبت ندهند. اصلاً عیب دیدن کار خوبی نیست.

وقتی می‌خواهید از منزل خارج شوید اهل خانه را خشنود کنید و بیرون بیایید وقتی هم خواستید وارد خانه شوید بیرون در استغفار کنید و صلوات بفرستید و هر ناراحتی که داری بیرون بگذارید و با روی خوش داخل شوید تا اهل خانه هم با روی خوش به استقبال شما بیایند. کمال زن و مرد در این است.

اگر زن و بچه‌ات زشت و بد به نظرت آمدند، به خودت بگو: درست نگاه کن، خدا آن‌ها را درست کرده، مصنوع خدا مگر زشت و بد می‌شود؟!

موظب باش که مجلس ذکر، تنبل‌خانه تو نشود و زن و بچه را به حال خود رها نکنی! شرط زندگی و معاشرت را دعوا نکردن قرار دهید، یگانگی و الفت مبدأ همه خوبی‌هاست. از حدیث کسا ادب صحبت کردن فرزندان و شوهر و همسر با یکدیگر را بیاموزید؛ اگر زن با مرد مدارا کند، در نصف اعمال خوب او شریک است. با بزرگ خانواده‌تان مدارا کنید. زن با شوهرش، فرزندان با پدرشان مدارا کنند و حرمت او را نگاه دارند.

قرآن در مورد ازدواج می‌فرماید: «لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا»؛ تا در نزد همسرتان آرامش و سکون بیابید. مقصود، سکون و آرامش دل است و این وقتی عملی می‌شود که ایمان وجود داشته باشد.

هماهنگی و موافقت اخلاقی بین زن و مرد در محیط خانواده از هر لحاظ و به صورت صددرصد برای غیر انبیا و اولیا(ع) غیرممکن است. اگر بخواهیم محیط خانه، گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید، صبر و استقامت و گذشت و چشم‌پوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد اگر این‌ها نباشد اصطکاک و برخورد پیش خواهد آمد. و همه اختلافات خانوادگی از همین جا ناشی می‌شود.

فرزند تا هفت سال سلطان است و باید از او فرمان برد، هفت سال دوم وزیر است و باید او را مشاور قرار داد و از او نظر خواست، بعد از آن عبد می‌شود و فرمان خدا و خوبان را می‌برد.

دختر رحمت و پسر نعمت است. رحمت شما را حفظ می‌کند، نعمت را شما باید حفظ کنید. نعمت را باید مواظبت کرد، ولی رحمت صاحبش را مراقبت و حفظ می‌کند. رحمة للعالمینی پیامبر اکرم(ص) هم در حضرت زهرا(س) تبلور یافته است.

وقتی دیدی یک روز صبح فرزندت خودش بیدار شد و بدون اینکه کسی به او بگوید وضو گرفت و در گوشه خلوتی نماز خواند، بدان که نماز فرزندت را گرفت. سجده شکر به جا بیاور. مبادا از آن پس او را برای نماز خواندن تحریک کنی.

بچه‌ها خوبند، قشنگند. به بچه‌ها خیلی ایراد نگیرید؛ اغلب پدر و مادرها به قصد خوبی کردن به بچه‌ها و تربیت آنها بچه‌ها را خراب می‌کنند چون علم ندارند. حالا که علم نداریم و نمی‌توانیم درست کنیم حداقل به حال خودشان بگذاریم و دائم به آن‌ها امر و نهی نکنیم و اذیت‌شان نکنیم. با همین به اصطلاح تربیت کردن‌هاست که پدر و مادرها بچه‌ای را که با فطرت متولد شده است به راست یا چپ منحرف می‌کنند و یواشکی آن‌ها را یهودی یا نصرانی می‌کنند.

پیامبر اکرم(ص) فرمود: «کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ حَتَّى یَکُونَ أَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ‏ وَ یُنَصِّرَانِهِ»؛ هر نوزادی بر فطرت الهی متولد می‌شود تا اینکه پدر و مادرش او را یهودی یا نصرانی می‌کنند. به نظر من اصلاً به بچه دست نزنید. خودت درست راه برو، بچه که در کنار تو است همین که تو را می‌بیند، برای ساخته شدنش کافیست. چقدر ائمه(ع) فرمودند: مردم را با عمل‌تان و نه با زبان‌تان به راه دین دعوت کنید و وقتی انسان حق پدر و مادرش را ادا کند جمال امام‌ها پیدا می‌شود. نکند حق آن‌ها را تضییع کنی که راهت بسته می‌شود. اگر زنده‌اند یا مرده، هر طور که می‌توانی آن‌ها را از خودت راضی کن.

پدر و مادر را از خود خشنود کنید. مادرتان را ببوسید، به پای او بوسه بزنید. وقتی دل آن‌ها از شما راضی و شاد شود، از ته دل دعایتان می‌کنند این در سیر شما بسیار مؤثر است.

مادرت را ببوس، دستش را بوسه بزن، پایش را ببوس، تا به گریه بیفتد، وقتی گریه افتاد خودت هم به گریه می‌افتی. آن وقت کارت روی غلطک می‌افتد و خدا همه درهایی که به روی خودت بسته‌ای را باز می‌کند. این که فرمود: بهشت زیر پای مادر است؛ یعنی تواضع کن.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:00:00 ق.ظ ]







امام صادق علیه السلام فرمود: «لاتحلفوا باللّه صادقین و لا كاذبین/ نه راست و نه دروغ، به خدا سوگند یاد نكنید.


* آيه

وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمَنِكُمْ أَنْ تَبَرُّواْ وَتَتَّقُواْ وَتُصْلِحُواْ بَيْنَ الْنَّاسِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ‏

* ترجمه

براى نیكى كردن و پروا داشتن و اصلاح بین مردم، خدا را دستاویز سوگندهاى خود قرار ندهید. همانا خداوند شنوا و دانا است.



در تفاسیر متعدّد از جمله مجمع ‏البیان و روح‏ البیان در شأن نزول این آیه آمده است كه میان داماد و دخترِ یكى از یاران پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله بنام عبداللّه ‏بن رواحه اختلافى پیش آمد، او سوگند یاد كرد كه براى اصلاح كار آنها هیچ دخالتى نكند. آیه نازل شد و اینگونه سوگندها را ممنوع ساخت.



سوگند را وسیله ‏اى براى توجیه و فرار از مسئولیّت خود قرار ندهید و به هر مناسبتى از خداوند و نام مقدّس او خرج نكنید، این كار خود نوعى جرأت و بى ‏ادبى است. امام صادق علیه السلام فرمود: «لاتحلفوا باللّه صادقین و لا كاذبین» [بحار، ج‏76، ص 47] نه راست و نه دروغ، به خدا سوگند یاد نكنید.



1- احترام نام خداوند و مقدّسات باید حفظ شود. «ولا تجعلوا اللّه عرضة لایمانكم»

2- سوگند، نباید مانع انجام كار نیك واصلاح میان مردم قرار گیرد. «لاتجعلوا اللّه عُرضة لایمانكم»

3- ارزش هاى والا و كارهاى خیر، نباید با بهانه ‏هاى بى ‏جا ترك شوند. «أن تبرّوا»

4- به هوش باشید كه خداوند گفتارها را مى ‏شنود و ناگفته‏ها را نیز مى ‏داند. براى هر سخن و فكرى، حسابى باز كنید. «سمیع علیم»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:57:00 ق.ظ ]




مرحوم میرزا اسماعیل دولابی: استغفار برای دشمن

 
هر کسی هم تو را آزار و اذیت کرده است برای او استغفار کن. خدا این را می‌خواهد.
 
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می‌فرمود: از روزی که خداوند شما را آفریده هر چه قشنگی و زیبایی از شما سر زده است همراه شماست . هر چه در طفولیت مادرت را بوییدی، پدرت را نگاه کردی، هرچه ثواب بردی، همه همراه شماست. از زمانی که خداوند تو را آفرید تا الان که در این جا نشسته‌ای گویا یک ساعت است؛ چون زیبایی، زمان و مکان و مدت نمی‌خواهد. ممکن است سی چهل سال از عمرتان رفته باشد، اما هیچ نگاه نکن! ببین که خدا تو را آفرید و آورد در این جا نشاند. از این راهها آورد. خوبیهایت همه همراه توست. هر چه را هم ندیدی خداوند برایت شفاف می کند و نشانت می‌دهد.

خواب، موت اصغر است. پس اگر می‌گوییم: یک ساعت است که به این دنیا آمده‌ای، روی این حساب اشتباه نیست. وقتی از خواب بیدار می‌شویم فرموده‌اند: بگویید: «الحمد لله الذی احیانی بعد ما اماتنی»*؛ خدایا، تو را حمد می گویم که بعد از مردن مرا زنده کردی! یعنی مرده بودم زنده‌ام کردی. هر روز از خواب بلند می‌شوی انگار خدا تازه شما را آفریده و زنده کرده است.

 

 

ان شاء الله گذشته‌ها را با استغفار و صلوات بر محمد و آل محمد جبران کنید. بدانید که دو سه ساعت است که زنده شده‌اید و آمده‌اید این جا دور هم نشسته‌ایم. خیلی راحت و آرام. هر کسی هم تو را آزار و اذیت کرده است برای او استغفار کن. خدا این را می‌خواهد. برای او استغفار کن همان طور که برای خودت استغفار می‌کنی. چه فرق می‌کند؟ اگر کسی آزاری به تو رسانده است، غضبی کرده است، تندی کرده است، او را ببخش؛ چون خدا عفو را دوست دارد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:52:00 ق.ظ ]




 

پندهایی از حاج اسماعیل دولابی: خوشحال کردن شخص محزون کفاره گناهان است

 

امیر المومنین فرمود: در شگفتم از کسی که یأس پیشه می کند در حالی که استغفار همراه اوست.

هر وقت غصه دار شدید برای خودتان و برای همه ی مومنین و مومنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند امد استغفار کنید. غصه دار که می شوید گویا بدنتان چین می خورد و استغفار که می کنید این چینها باز می شود.

-هر روز هفتاد بار استغفار را ترک مکن. عموما عصر و دم غروب شیعیان را غم می گیرد و با استغفار برطرف می شود. با این استغفار دل پاک می شود و شیطان به دل راه ندارد.

غفاریت خدا یعنی اینکه هیچ گناهی برای خلقش قائل نیست و به گناه خلقش توجهی ندارد.
کسی که بعضی را ببخشد و بعضی را نبخشد غفار نیست. پس تنها باور خودت شرط است. 
البته وقتی که این را باور کردی به خود می گویی: در دیزی باز است ولی حیای گربه کجا رفته است؟ آن وقت ادب می کنی و از گناه پرهیز می کنی.

- این که فرموده اند روزی هفتاد بار استغفار کن، تکرار برای باور است. یعنی آنقدر تکرار کن تا باور کنی که خدا تو را بخشیده است.

- استغفار عامه مردم برای گناه دوست است. گناه دوست گناه خود آدم است.

مومنین وقتی توبه می کنند از گناه دوستشان توبه می کنند . گناه دوست که آمرزیده شد دل خود آدم پاک می شود.

برای گناهان دوستانتان روزی هفتاد بار استغفار کنید و الاٌ راهتان مسدود خواهد بود. وقتی استغفار کنی دورت خلوت می شود،آن گاه علی (ع) در کنارت می نشیند.

استغفار یکی از دو امان الهی است.

دو رکعت نماز بخوان و به خداوند عرض کن خدایا هر کس به من بدی کرده را بخشیدم، تو هم مرا ببخش. آن وقت ببین خدا با تو چه کار می کند.

خوشحال کردن شخص محزون، چه با بذل مال، چه با حرف و سخن و چه با نشستن پهلوی او، کفاره گناهان است.

 

 




 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:46:00 ق.ظ ]




پیامبر اکرم (ص):

هر کس از خدا از خدا بترسد. خدا هر چیزی را از او می تر ساندو هرکه از خدا نترسدخدا او را از هر چیزی

می ترساند.

منبع آثار الصادقین . ج 5 . ص433

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-04-25] [ 12:16:00 ب.ظ ]




 راهکار برای جلوگیری از بدحجابی
شما اینجا هستید: حجاب برتر » متن » ۱۷ راهکار برای جلوگیری از بدحجابی


 
قرآن کریم درباره رعایت حجاب که به عنوان یک امر ضروری در اسلام، شناخته می شود، راهکارهای متعددی را ارائه داده است…

 

به کارگیری این راهکارها در جوامع اسلامی می تواند تبعات ناشی از بی حجابی و بدحجابی را تقلیل داده یا به طور کلی از میان بردارد. این راهکارها که بخشی از آن مربوط به نوع پوشش زنان در جامعه است شامل:

۱- ارائه یک چهار چوب صحیح برای پوشش زن

۲- معرفی افراد محرم و نامحرم

در قران کریم در سوره نور (۲۴) آیه ۳۱ ، که شامل محارم رضاعی نسبی و سببی می باشد.

 

۳- آشکار نکردن زینت ها

که در این باره می توان گفت که اسلام دستور به زینت نکردن نداده است بلکه از زینت که باعث جلوه گری و خودنمائی زن در برابر مردان نامحرم می شود نهی نموده است.

قران کریم در این باره می فرماید:

«… لایبدین زینتهن …»

زنان زینت های خود را آشکار نکنند

۴- تبیین حد و مرز زینت در برابر افراد

که به سه قسم تقسیم می شود:

الف: زینت برای غیر محارم که آشکار نکردن زینت های پنهان است و نگاه به زینت های آشکار در صورتی خالی از اشکال است که خالی از هر گونه قصد لذت و ریبه باشد این حد زینت در آیه مبارکه »الاماظهر منها »استثنا شده است و دو قسمت زیر با «الالتبعولتهن» از دستور «لایبدین زینتهن» استثنا شده است.

ب: زینت برای شوهر، که زینت علی الاطلاق می باشد و شامل تمام بدن می باشد.

ج- زینت برای سایر محارم

از ابی جعفر علیه السلام وارد شده :

«واما زینته المحرم فموضع القلاده فما فوقها و الدملج مادونه والخلخال و ما اسفل منه و اما زینه الزوج فالجسد کله»

قسمت سوم ، مربوط به زینت برای سایر محارم است که شامل محل گردنبند و بالای ان، بازوبند و زیر ان و خلخال و انچه پائین آن است می شود.

اگر می خواهید نیروی بازدارنده ای در برابر این تبرج به دست آورید نماز را به پا دارید
بنابراین باید به این مهم توجه داشته باشیم که از پوشیدن لباس حلقه آستین، دامن های کوتاه با پاهای برهنه و یقه های باز بیش از حد متعارف حتی در برابر محارمی (به جز شوهر) مانند پدر ، برادر، عمو و دایی و … خودداری کنیم و جواز نگاه کردن به زینت های باطنی زنان آن هم در محدوده ای که در روایات نقل شده برای محارم غیر شوهر به شرطی است که فسادی در بین نباشد.

با توجه به آیه مبارکه «وقرن فی بیوتکن و لاتبرجن …. اقمن الصلوه …» خداوند در این آیه شریفه به زنان امر می کند که شرح و جلوه گری نکنید و اگر می خواهید نیروی بازدارنده ای در برابر این تبرج به دست آورید نماز را به پا دارید نماز شما را از فحشاء منکر باز می دارد. نماز خواندن نیرومندترین وسیله برای حفظ حجاب است

۵- نهی از تبرج مذموم

در قرآن کریم در این باره آمده است «… و لاتبرجن تبرج الجاهلیه الاولی….» منظور از تبرج زنان در جاهلیت اولی، جلوه گری زنان در قبل از اسلام بوده است که در تمامی این دوران به دلیل عدم رعایت دستورات پیامبران زنان دچار چنین معضلی شده که سبب به وجود آمدن پیامدهای بد بسیاری برای جامعه نیز شده است.

در تفسیر قمی روایتی از امام صادق علیه السلام از پدرش در ذیل آیه «… و لاتبرجن تبرج الجاهلیه الاولی …» آمده است و این است که «به زودی جاهلیت دیگری می آیید» و در تفسیر التبیان آمده است که منظور از جاهلیت اخری زمانی است که مردم همان گونه عمل کنند که قبل از اسلام عمل می شده است.

امروز شاهد این تبرج ها و جلوه گری های مذموم هم در مردان و هم در زنان هستیم. در روایات از چنین مردانی با چنین خصوصیاتی یاد شده است: «یتزینون بزینه المراه لزوجها و یتبرجون تبرج النساء» و از چنین زنانی این چنین یاد شده است «نسوه کاشفات عاریات متبرجات. من الدین داخلات فی الفتن مائلات الی الشهوات مسرعات الی للذات مستحلات للمحرمات جهنم فی جهنم خالدات.»

۶- عدم حضور غیر ضروری زن در جامعه

با توجه به آیه شریعه:

«و قرن فی بیوتکن و لاتبرجن تبرح الجاهلیه الاولی…»

در خانه هایتان بنشینید و آرام گیرید و بی حاجت و ضرورت از منزل بیرون نروید و مانند دوره جاهلیت پیشین آرایش و خودآرائی مکنید.

امام رضا علیه السلام در مجلس فرمودند: هنگامی که دختر شش ساله شد مرد نامحرم نباید او را در آغوش بگیرد

زنان مۆمنه به پیروی از این آیه مبارکه باید از هرگونه حضور غیر ضروری در جامعه خودداری کند تا الگو و نمونه برای سایر زنان مسلمان باشند.

۷- ترویج فرهنگ غیرت در مردان

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) می فرماید: چگونه مردی است در حالی که تزئین می کند همسرش و خارج می‌شود از خانه اش به حالتی که تزئین کرده و عطر زده و شوهرش بر این امر راضی باشد پس می سازد برای همسرش آن زن هر قدم خانه اش در آتش.

 

۸- حفظ نگاه

«قل للمومنین یعضوا من ابصارهم… و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن»

حفظ نگاه توسط زنان و مردان مومن یک مبارزه منفی با زنان جلوه گر می باشد و چون چنین زنانی را مورد بی توجهی قرار دهند یک اثر تربیتی دارد آنها متوجه خواهند شد که تنها با این وضع مورد توجه بیمار دلانی قرار خواهند گرفت که خود فاقد ارزش انسانی هستند.

 

۹- تبیین فلسفه حجاب برای جامعه

حجاب مایه ارزش و احترام زن می باشد و مایه حفظ عفت و عصمت زن است. حجاب مایه تحکیم پیوند زوجین می شود حجاب سلامت جامعه را در بردارد حجاب حق الهی است و مسلمان تسلیم امر الهی می باشد حجاب پرچم پاکدامنی و عفاف برای زن است. حجاب سبب امنیت زن در جامعه می شود حجاب عاملی برای موفقیت های معنوی است و حجاب …

۱۰-آگاهی افراد از مضرات سوء بدحجابی

بدحجابی باعث عدم امنیت زن در جامعه می شود، بدحجابی عاملی برای بلوغ زودرس جوانان است، بدحجابی باعث بی ارزش شدن زن در جامعه می شود بدحجابی باعث بالا رفتن آمار طلاق، تلف کردن وقت، استحاله شدن در فرهنگ بیگانه، فلج کردن نیروی کار در جامعه، تبدیل شدن زن به موجودی مصرفی استعمار کشیده شدن کشور و … می شود، و علاوه بر آن عذاب های اخروی را نیز به دنبال دارد.

۱۱- صبر و استقلامت در ترک عادت

افرادی که سعی بر این دارند که بهبود در وضعیت پوشش خود به وجود آورند مسلما با مشکلاتی چون فشار از ناحیه اطرافیان، تمسخر عده ای نادان و … قرار خواهند گرفت اما زنی که الگوی خود را فاطمه زهرا سلام الله علیها و زینب کبری سلام الله علیها قرار دهد سختی این کار در برابر سختی هایی که این بزرگان کشیده اند بسیار ناچیز است.

۱۲- تربیت تدریجی بر تحجب در خانواده

امام رضا علیه السلام در مجلس فرمودند: هنگامی که دختر شش ساله شد مرد نامحرم نباید او را در آغوش بگیرد.

بنابراین در مساله آموزش حجاب و پوشش به فرزندان نیز پدر و مادر باید مرحله به مرحله او را به فلسفه و خوبی های حجاب آشنا کرده و درخور درک فرزند به راهنمایی او بپردازند و فرزند تحت تربیت تدریجی و عملی پدر و مادر قرار گیرد.

باید به این نکته توجه داشته باشیم که غالبا پیروزی های نهایی و کامل در دراز مدت به دست می آید.

 

۱۳- مراقبت در معاشرت ها و همنشینی ها

حضرت علی علیه السلام می فرماید: با اشخاص شرور معاشرت و رفاقت نکن زیرا طبیعت تو ناخودآگاه از او متاثر می شود. بنابراین زنان مومنه باید مراقب باشند دوستان صمیمی و همدل خود را از زنان عفیف و با حیا انتخاب کنند و از دوستی با افراد بی بند و بار خودداری کنند هر چند باید تلاش بر منشا اثر بودن روی این افراد باشند.

۱۴- ترویج فرهنگ قناعت و ساده پوشی در زنان

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سلم می فرمایند:

«استعینوا علی النساء بالعری ان احداهن اذا کثرت ثیابها و احسنت زینتها اعجبها الخروج»

زنان را لباس ساده بپوشانید هنگامی که زیاد شود لباس ها و نیکو شود زینت هایش وسوسه می شود. او بر خروج از خانه اسراف و زیاده روی و مد پرستی در تهیه لباس علاوه برابر انگیختن حس خودنمایی عاملی برای فقر خود ساخته این زنان می شود که آسیب های فراوان دیگری را به همراه دارد.

۱۵- ایجاد مشاغل خانگی برای زنان جویای کار

زنان مۆمنه باید سعی کنند وقت خود را با کارهای نیک پر کنند از جمله تربیت فرزندان، بالا بردن علم و آگاهی، و همچنین کارهای هنری مفید برای زنان از جمله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «نعم اللهو المعزل للمراه الصالحه»؛ بافندگی برای زن صالحه سرگرمی خوبی است.

 ۱۶- احیای امر به معروف و نهی از منکر

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند: اگر شخصی در نهان معصیتی را مرتکب شود فقط به شخص او ضرر وارد می شود و اگر در ملا عام گناهی را انجام دهد و دیگران او را نهی از منکر نکنند همه مردم زیان می بینند.

البته باید توجه داشت در پیش گیری و درمان بدحجابی و بی حجابی باید امر به معروف با شیوه های منکر و بدون توجیه منطقی و خارج از حدود شرعی مشخص شده نباشد تذکرات باید صحیح باشد و مرحله به مرحله اجرا شود.

 

۱۷- ترویج فرهنگ نماز در بین زنان

زنان در حال نماز خواندن مکلف به داشتن حجاب کامل هستند؛ از طرفی بهترین نوع ارتباط معنوی بنده با خدای خویش در حالت نماز می باشد. با توجه به وجوب پوشش در نماز که بهترین حالت ارتباط زن با خداوند متعال است به ارزش جایگاه حجاب پی می بریم از طرفی زنان مومن برای انجام فرضیه الهی نماز در روز چندین بار داشتن پوشش کامل را عملا تمرین و تکرار می کنند علاوه بر آن با توجه به آیه مبارکه «وقرن فی بیوتکن و لاتبرجن …. اقمن الصلوه …» خداوند در این آیه شریفه به زنان امر می کند که شرح و جلوه گری نکنید و اگر می خواهید نیروی بازدارنده ای در برابر این تبرج به دست آورید نماز را به پا دارید نماز شما را از فحشا منکر باز می دارد. نماز خواندن نیرومندترین وسیله برای حفظ حجاب است.

منبع : 17 راهکار برای جلوگیری از بدحجابی | حجاب برتر

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 12:06:00 ب.ظ ]




مسیر کمال در لسان میرزا اسماعیل دولابی

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می‌فرمود: اگر خداوند که مربی ماست با وجود این که غنی و عالم است ما را مبتلا می‌کند؛ غم می‌دهد، شادی می‌دهد، فقر می‌دهد، غنا می‌دهد، مرض و صحت می‌دهد و می‌گوید: صبر کن، به خاطر این است که می‌خواهد انسان را بزرگ کند.
  مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: انسان این‌گونه لطیف و نازک و حساس آفریده شده است. خداوند که مربی است کار خودش را انجام می‌دهد. بنابراین در غم و شادی صبر لازم است. تا خداوند غم را از بین ببرد و سروری بدهد که دائم است، بلکه به انسان چیزی بدهد که سرور آفرین است. چیزی می‌دهد که قابل وصف نیست. اسم آن را سرور هم نمی‌توان گذارد. مثل این که گرما و سرما دیگر در انسان اثر نگذارد، حزن و سرور هم این چنین است.

اسمی ندارد، فقط از صفاتش این است که می‌تواند هم سرور ایجاد کند و هم غم. نه این که خودش دچار سرور و غم می‌شود، بلکه خالق سرور و غم است. مربی ما، خداوند متعال می‌خواهد انسان را به آن جا ببرد. غم و سرور، فقر و غنا و مرض و صحت را، همه را، به هم می‌مالد. دیگر هیچ تاثیری نیست.


این تغییر در بشر برای لایتغیر شدن است. خداوند با این تغییرات می‌خواهد انسان را لایتغیر کند. همانند دُر که در زمین خیلی تغییر داشته است تا به جایی می‌رسد که دیگر تغییری ندارد. یا مثل طلای تمام عیار که قابل تغییر نیست. در زمین آن قدر دستخوش تغییرات شده است تا این که به جایی رسیده است که دیگر تغییری در آن پیدا نمی‌شود. همان طور که خداوند لایتغیر است می‌خواهد مصنوعش را هم لایتغیر کند. الطاف خداوند به بندگانش این چنین است. انواع تغییرات، سردی و گرمیف مرض و صحت، فقر و غنا، موت و حیات در این دنیا در انسان موج می‌زند. تا سرانجام به جایی می‌رسد که متاثر نمی‌شود.


بنابراین اگر خداوند که مربی ماست با وجود این که غنی و عالم است ما را مبتلا می‌کند؛ غم می‌دهد، شادی می‌دهد، فقر می‌دهد، غنا می‌دهد، مرض و صحت می‌دهد و می‌گوید: صبر کن، به خاطر این است که می‌خواهد انسان را بزرگ کند و به جای لایتغیری برساند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-04-24] [ 08:11:00 ق.ظ ]




مرحوم دولابی: آیا می‌شود غم و غصه نداشت؟

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می‌فرمود: قبض و بسط دو نیرو هستند که مرتب به انسان ور می‌روند، به طوری که هیچ قدرتی نمی‌تواند جلو آنها را بگیرد. با جهت یا بدون جهت. ممکن است انسان کفران کرده باشد. یا نه اصلا خداوند مربی است می‌خواهد انسان را تربیت کند.
  مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می‌فرمود: کار خدا حیات دادن و تجدید حیات است. غم و غصه مربوط به حیات تازه است. قرآن می‌فرماید: «ان مع العسر یسرا»* یسر و آسانی در عسر و سختی خوابیده است. جای اصلی کار همان جایی است که سخت است. این، هم مربوط به جسم و هم مربوط به روح است. خداوند بر این مطلب هم تاکید کرده است. یعنی حتما این چنین است، شک نکنید. امیدوارم خداوند پرده‌ها را بردارد و یسر دائم مرحمت کند. خداوند گاهی فتق می‌کند و گاهی رتق، باز می‌کند و می‌بندد. گاهی قبض می‌کند و گاهی بسط. انسان نمی‌داند چه می‌شود؛ یک وقت بسط می‌شود و نمی‌داند از خوشحالی چه کند. گاهی هم غم می‌آید. قبض و بسط مربوط به قلب است. در مواقعی که ماجور است باید صبر کرد، دندان سرجگر گذارد و خوابید. باید صبر کرد تا فرج حاصل شود.


قبض و بسط دو نیرو هستند که مرتب به انسان ور می‌روند، به طوری که هیچ قدرتی نمی‌تواند جلو آنها را بگیرد. با جهت یا بدون جهت. ممکن است انسان کفران کرده باشد. یا نه اصلا خداوند مربی است می‌خواهد انسان را تربیت کند؛ گاهی او را در غصه فرو می‌برند و گاهی هم در سرور را به روی انسان باز می‌کنند. در نهایت هم باز نشسته می‌شوند و دیگر نمی‌توانند به انسان ور بروند. یعنی غم و غصه و حزن می‌رود. خداوند مرحمت کند!


حضرت امیر(ع) فرمود: هرگاه کسی محزون می‌شود چیزی از علمهای سابقش را به همراه ندارد. کسی که یک عالم نور دیده است، حال عبادت دیده است، الان که محزون شده است هیچ کدام همراه او نیست. چون اگر با او باشد نمی‌گذارد غم و غصه بیاید. مثل این که کسی چهل سال نخست وزیر باشد و روزی به او بگویند: باید بروی! از آن چهل سال چیزی به همراه ندارد. به خاطر این که به او گفته‌اند باید برود، از غصه زانو به بغل گرفته است. راه خدا هم همین طور است.


وقتی خدا عبدی را از روی مصلحت یا حکمت یا هر جهت دیگر محزون می‌کند، از آن سرورهای قبل چیزی به همراه ندارد. چاره‌ای نیست، علاج آن فقط صبر است تا خداوند فرج را برساند. وقتی قلب بسته می‌شود نمی‌تواند روزنه‌ای به سابق باز کند. اصلا فکر او کار نمی‌کند تا برای علاج، مدرک و برهانی بیاورد. می‌بیند از آن حالات خوب چیزی به همراه ندارد. یک مرتبه خداوند سرور را می‌آورد و دیگر چیزی از غم باقی نمی‌ماند. مثل کسی که دو من تریاک تلخ خورده باشد. به مجرد این که حبه قندی به دهان می‌گذارد شیرین می‌شود. با این که تناسبی بین دو من تریاک و یک حبه قند وجود ندارد. عکس آن هم همین طور است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:09:00 ق.ظ ]




چگونه مشمول بخشش الهی شویم؟
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: هر کاری را آدم چشم بسته انجام داد خدا با او می‌کند. این خیلی لطیف و خوب است. خدا روزی کند که آدم همین کار را بکند. عفو کن تا عفوت کنند، عطا کن تا عطایت کنند، زیر دست ضعیف را بگیر تا زیر دستت را بگیرند.
 مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:  آب علم است، حیات و عزت است. علم هم خودش حیات آفرین است. علم و حیات و قدرت مال خداست. همه چیزها مال خداست. اینها اسم برده شده است. برای این که مومنین راه پیدا کنند. حیات او قدرت و علم است. حیات تنها فایده‌ای ندارد. علم، هم قدرت است و هم حیات. باید حی باشد تا علم و قدرت داشته باشد. قدرت بدون علم و حیات هم به درد نمی‌خورد. پس هر سه یکی است. نمی‌توان برای خدا اسم و رسم قائل شد.


اسم را انبیا آوردند تا مومنین راه پیدا کنند و به خدا نزدیک شوند. خدا غفار است، یعنی غفران از آثار اوست. رزاقیت از آثار اوست. همه اینها آثار هستی است. خدا منزه از اسم و محدودیت است. من گناهکارم. چه کسی باید بیامرزد؟ خدا باید بیامرزد. خدا هم می‌آمرزد. اسمش می‌شود غفار و من هم می‌شوم مغفور له.


امیدوارم مومنین همه دارای این صفات شوند؛ هم ببخشند و هم خدا آنها را ببخشد. هم خدا عفوشان کند و هم عفو کنند. این اسامی را خدا منت گذارده و به پیامبرش مرحمت فرموده است و او به مومنین داده است. یعنی اسامی خدا مال بنده شده است. عجب شیرین است! تو بیامرز تا بیامرزندت!


راه خدا دو گونه است؛ یکی این که «کما تَدیُن تُدان»*، یعنی هر کاری را آدم چشم بسته انجام داد خدا با او می‌کند. این خیلی لطیف و خوب است. خدا روزی کند که آدم همین کار را بکند. عفو کن تا عفوت کنند، عطا کن تا عطایت کنند، زیر دست ضعیف را بگیر تا زیر دستت را بگیرند. بشر این کار را کم کرده است. عفو و غفران و صدق کجاست؟ کسی که این کار را انجام دهد هنر دارد.


خداوند با لطافت فرموده است: حالا که این کار را نکردید هر کاری من با شما کردم شما هم بکنید. این را ان شاء الله انجام دهید. یعنی وقتی شما را بخشیدم، شما هم ببخشید. وقتی به تو دادم، تو هم بده، این کار آسان‌تر است. یعنی «کما تدان تدین». همان طور که خداوند به تو حیات و عزت داده است و در راه خدا احساس عزت می‌کنی، همان‌طور به زیر دستت بکن. به تو محبت عطا کردم، شما هم به زیر دستت محبت کن. این دو نان را به تو می‌دهم به شرط این که یکی را ببخشی. این از اخبار و روایت هم استفاده می‌شود و وجدان خودمان هم آن را تصدیق می‌کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:08:00 ق.ظ ]




توصیه‌هایی درباره تاثیر زبان

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: بنده یک وقت به ذهنم آمده بود که نکند زبان مقدر باشد. یعنی اگر گفتی خوب است خوب می‌َشود و اگر گفتی بد است بد می‌شود.
  مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: خلاصه خوب حواستان را جمع کنید! هر چه اطراف شما جمع می‌شود، مالک آن هستید. مملوک چیزی نیستید. آزاد و مختارید. این اختیار و عزت را از دست ندهید. اگر چهار مرتبه بگویی بیچاره‌ام و عادت کنی اوضاع خیلی بی‌‌ریخت می‌شود. کسی که قوی بوده کم کم می‌بینی ضعیف شده است. این طور گفتن خیلی مدخلیت دارد. همیشه بگویید: الحمدالله، شکر خدا. بلکه بتوانی دلت را هم با زبانت همراه کنی. اگر پکر هستی دو مرتبه با دلت بگو: الحمدالله، آن وقت غمت را از بین می‌برد. قوه‌ات زیاد می‌شود.

مبادا اگر تازه کسب را شروع کرده‌ای بگویی بازار خراب است، وضع بد است. این حال کسانی است که هفتاد سال در این دنیا خرد شده‌اند. تو سه روز است کاسب شده‌ای. کسب خیلی سخت است. این حرف را نگو که عادت می‌کنی.


امیدوارم که جلو زبانت را بگیری که موثر است. بنده یک وقت به ذهنم آمده بود که نکند زبان مقدر باشد. یعنی اگر گفتی خوب است خوب می‌َشود و اگر گفتی بد است بد می‌شود.* کسی که تازه زن گرفته است نگوید: ای بابا اوضاع بی‌ریخت است. کمرهایتان را محکم ببندید و قرص مشغول کارتان باشید. زود خودتان را ضعیف معرفی نکنید. فکر مشقتهای جزئی دنیا را نکنید.


مالکیت خیلی قیمت دارد. هر جا هم که خرج می‌کنی بهره‌اش را می‌بری. لذتبخش است. مالکیت خیلی قیمت دارد؛ مالکیت نفس، مال، آبرو، خانه. کسی که سیگار می‌کشد در حقیقت سیگار او را می‌کشد.


یک وقت نگویید مجبوریم. لفظ «مجبورم» نداریم مگر در طاعات خدا. در آن جا عیب ندراد، خدا یا من بیچاره‌ام، کاری از من بر نمی‌آید، نمی توانم تو را عبادت کنم. خدا اینها را دوست دارد. مالکیت وحشت آور نیست، خسته کننده نیست. مملوک بودن انسان را بیچاره می‌کند. این که انبیا و اولیا می‌گویند دنیا طلب نباشید، یعنی عبد دنیا نشوید.


خدا انسان را مالک قرار داده است. فرمود: «الدنیا و الاخره هما ضرتان بمنزله المشرق و المغرب ان قرب من الواحد بعد من الاخر»** ؛ هر کس به یکی نزدیک شود از دیگری دور می شود. اگر مملوک دنیا شوم مملوک آخرت نمی توانم باشم. اگر مملوک خدا و ائمه(ع) شوم مملوک دنیا نمی‌توانم باشم. باید مالک باشم. بعد فرمود: «لکل منهما بتون»؛ برای هر کدام فرزندانی است. «کونوا من أبناء الاخره»؛ شما از فرزندان آخرت باشید! چقدر شیرین و لذتبخش است. کلام امیرالمومنین(ع) قوت کمر شیعیان است. کمر انسان را قرص و محکم می‌کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:07:00 ق.ظ ]




میرزا اسماعیل دولابی: استغفار قلب را بزرگ می‌کند

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: فرمودند: «دو امان میان شما بود، یکی پیامبر خدا و دیگری استغفار. پیامبر خدا رفت، ولی استغفار همیشه میان شما باقی است. با این دو امان عذاب نیست.»
  مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: استغفار امانگاه انسان است، یعنی پناهگاه، وقتی گفتی «استغفرالله » در پناه خدا هستی. فرمودند: «دو امان میان شما بود، یکی پیامبر خدا و دیگری استغفار. پیامبر خدا رفت، ولی استغفار همیشه میان شما باقی است. با این دو امان عذاب نیست.»1 روزی هفتاد مرتبه استغفار مستحب است. یکی از خاصیت‌هایش این است که قلب انسان راحت می‌شود. بزرگ می‌شود. از همه راضی می‌شوی از خدا، از مخلوقات خدا.

کسی آب دهان به مالک اشتر انداخت. مالک فردی شجاع و قوی است. رئیس لشکر حضرت امیر است. بزرگ است. این شخص او را نمی شناخت. دید یک نفر خیلی استوار راه می‌رود. نتوانست ببیند یا این که مریض بود. آب دهانی به مالک انداخت. مالک به سرعت رفت. کسی آن جا بود. به آن شخص گفت: می‌دانی چه کردی؟ او مالک بود، مالک اشتر. چگونه جرات کردی؟ گفت: این مالک بود؟ بدنش به لرزه افتاد. به دنبال مالک دوید ببیند کجا رفت تا به پایش بیفتد و استغفار کند. سراغ او را گرفت. گفتند: به مسجد رفت. وقتی به مسجد رسید و مالک را دید، مالک به او گفت: من به مسجد نیامدم جز این که برای تو استغفار کنم. این هم نمونه و مصداق این مطلب.

ان اشاء الله امیدوارم شما که نیتهایتان پاک است اگر در گذشته از کسی، از پدر، از مادر، از همسر ناراحت شده‌اید آنها را عفو کنید. خدا خیلی تلافی می‌کند. اگر قلب حاضر نیست این کار را بکنی، قلبت را نرم کن. دو سه مرتبه استغفار کن. یکدفعه دلت نرم می شود. البته دلهای شما نرم است، آبدار است، سخت و شقی نیست. اگر دیدید قلبتان الان حاضر نیست استغفار کند با زبان استغفار کن، آن وقت دلت نرم می‌شود. حتی ممکن است برایش گریه هم بیفتی، او را دعا هم بکنی.

دل زود نرم می‌شود. دل به ذکر خدا نرم و شفاف می‌شود. اگر خدای نخواسته مطلب بزرگ بوده و نتوانستی استغفار کنی چند مرتبه با زبان استغفارکن، کم کم دلت نرم می‌شود و می‌بینی که راحت شدی. قلبت باز می‌شو. قلب انسان اگر باز شد خیلی بزرگ است. دل و قلب انسانها مثل شکم می‌ماند. اگر مرتب چیز در شکم بریزی و آن را عادت بدهی باز می‌شود. بعضی هستند که اگر جلو آنها غذا بگذاری از بس می‌خورند تعجب می‌کنی که این چه شکم است! هر چه می‌دهند می‌گوید: کم است. دنیا پرست و پول پرست هم همین طور است. هر چه به او می‌دهند می‌گوید: کم است.

خلاصه قلبی که ذکر خدا می‌کند خیلی بزرگ است. اوسع الاشیاء است. 2 هر چه از محبت و صدق و ذکر خدا می‌گیرد باز می‌گوید: کم است. نماز که می‌خواند می گوید: کم است. استغفار هم چیزی است که قلب را بزرگ می‌کند. پیغمبر خدا، آن دریای عظمت الهی، روزی هفتاد مرتبه اسغفار می‌کرد. امیدوارم این عرایضی که بنده می‌کنم در قلبتهایتان خودش به شما بیاموزد. هر کدام از شما دل داشته باشید، قلب داشته باشید، از این سخنان بهره می‌برید.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:05:00 ق.ظ ]




قاطعیت و مدارااز دیدگا ه امام علی (ع)

در فرهنگ علوم سیاسی مدارا، رواداری، بردباری، تحمل آرای دیگران،  شرح تعریف کرده اند:

1. حالتی که به موجب آن، دو طرفِ اختلاف ناگزیر وجود یکدیگر را تحمل کنند؛ 2. تحمل هرگونه عقیده و رواداشتن بیان آن، که از ارزش های مهم لیبرالیسم سیاسی است. با شروع عصر روشنگری و رواج این باور که حقیقت، نسبی است، بنیان تساهل و اعتقاد به آزادی استوار شد… ؛ 3. خصوصیت اخلاقی که بیانگر طرز برخورد با تمایلات، اعتقادات، عادات، عقاید، و رفتار با دیگران است. این خصوصیت، مستلزم پذیرش گرایشات فکری مختلف، وجود بینش آزادیخواهانه و طرد هر گونه خودکامگی است؛ 4. رواداشتن وجود آرا و عقاید مختلف سیاسی و عقیدتی و اجتماعی در درون یک نظم سیاسی و اجتماعی؛ 5. پذیرش انفعالی آنچه فرد نتواند مانع بروز آن شود، ولی مورد قبول و تصویب او نیز نباشد.7

هرچند در مباحث دینی نمی توان تمام موارد فوق را با همان گستردگی که در مباحث علوم سیاسی مطرح شده است پذیرفت و این خود نیازمند بحثی مستقل است تا مشخص شود دقیقا کدام یک از موارد مدارا و تا چه حدّ و مرزی مورد پذیرش اسلام است اما اجمالاً می توان ادعا کرد که بر اساس دستورهای اسلام، در قرآن کریم و سیره پیامبر(ص) و معصومین(ع)، مدارا و نرمش، یکی از ارزش های اصیل در فرهنگ اسلامی است که بسیاری از موارد فوق را قطعا شامل می شود. برخی از مصادیق آن عبارت اند از: گذشت در مسائل شخصی؛ تحمل عقاید رقیب در عین پای بندی و باور به حقانیت اعتقادات دینی؛ سعه صدر علمی و گشودن فضای تعامل و تعاطی افکار و انظار؛ مماشات و مدارا برای تدبیر امور جامعه و تنظیم شؤون حکومت؛ مسامحه با خودی ها و دوستان و زیردستان و ستمدیدگان در چارچوب شرع و قانون؛ نرمش در کیفیت ترویج اسلام و ارزش های دینی؛ مدارا با مخالفان و دشمنان غیرمعاند که برای آرامش و نظم جامعه خطرساز نیستند، و در برخی موارد پذیرش انفعالیِ چیزی که مورد پذیرش انسان نیست ولی نمی تواند آن را تغییر دهد.

مدارا و مداهنه
در کنار اصل مدارا، در آیات و روایات پدیده ای به نام مداهنه مطرح شده است. اگر مدارا حالت افراطی بیابد که انسان در تمام مسائل شخصی و اجتماعی و با تمام گروه ها و در هر مسأله ای سازش کند، مداهنه نامیده می شود. چنین انسانی هیچ اصلی را نمی تواند به عنوان پایه در زندگی خود بپذیرد و هر لحظه روش خود را تغییر می دهد و خود را با خواسته های دیگران هماهنگ می کند. چنان که در مقدمه گذشت، قرآن پیامبر را از مداهنه با کفار منع نمود. آنچه از مدارا در این بحث مدّنظر است و در سیره و کلام حضرت بدان پرداخته شده، یکی پذیرش انفعالی چیزی است که فرد نمی تواند مانع آن شود، ولی مورد قبول او نیز نیست مانند حالتی که حضرت نسبت به کارهای سه خلیفه قبل از خود داشته اند و دیگری، مدارا با مخالفان و تحمل اعتقادات شخصی آنان است، به شرطی که با مبانی اصولی اسلام منافات نداشته باشد و آنان دست به شورش نزنند مانند مدارای حضرت علی(ع) با مخالفان خود در حکومت و سوم، خصوصیت اخلاقی و گذشت حضرت در مسائل شخصی.

قاطعیت
بر اساس آنچه در مباحث بعدی خواهد آمد، قاطعیت را می توان اجرای به موقع و مناسب قانون و بهره گیری از قدرت مشروع برای اجرای عدالت نسبت به خود و دیگران تعریف کرد و مواردی مانند قاطعیت در استیفای حقوق مردم، برخورد با کارگزاران متخلف حکومتی و قاطعیت در طرد خواسته های غیرمشروع شخصی و… را از موارد آن نام برد. بدین ترتیب قاطعیت ضد خشونت است؛8 زیرا قاطعیت به کارگیری قدرت است و در مباحث علوم سیاسی «قدرت و خشونت ضد یک دیگرند و آن جا که یکی سلطه مطلق پیدا کند، دیگری وجود نخواهد داشت»9 و «قانون گذاری، تصمیم گیری، فرمان دادن و مجازات کردن از وظایف اصلی قدرت در داخل همه گروه هاست».10 بنابراین، قاطعیت در اجرای قوانین و مجازاتِ تخلف کنندگانِ از قانون، در حیطه قدرت مطرح می شود، نه در حیطه خشونت؛ زیرا عنصر غیرقانونی بودن11 از ممیزات خشونت است و در اسلام به شدت و در تمام موارد با آن برخورد شده و اجازه خشونت به معنای فوق به هیچ کس و در هیچ شرایطی داده نشده است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-04-17] [ 12:42:00 ب.ظ ]




امام صادق(ع) میفرمایند:

مومن چون خشمگین شود خشمش او را او را از حق بیرون نبرد و چون خشنود شود خشنودیش او را به باطل نکشاند و چون قدرت یابد بیش از حق خود نگیرد

 

امام صادق(ع) میفرمایند:

مومن چون خشمگین شود خشمش او را او را از حق بیرون نبرد و چون خشنود شود خشنودیش او را به باطل نکشاند و چون قدرت یابد بیش از حق خود نگیرد

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 12:24:00 ب.ظ ]





رسول خدا (ص):

خشم از شیطان و شیطان از اتش افریده شده است و اتش با اب خاموش میشود پس هر گاه یکی از شما به خشم امد وضو بگیرد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 12:18:00 ب.ظ ]





مرحوم دولابی: آخرت، شب ندارد
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: آخرت، شب ندارد. غصه ندارد. شب یعنی غصّه و هجران و حزن و اندوه درونی. قیامت؛ شب و روز، هر دو روز است – چون قیامت است و کار تمام شده است.
مرحوم دولابی: آخرت، شب ندارد..مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: آخرت، شب ندارد. غصه ندارد. شب یعنی غصّه و هجران و حزن و اندوه درونی. قیامت؛ شب و روزف هر دو روز است – چون قیامت است و کار تمام شده است.

شب‌های دنیا شب است، روزهایش هم شب است. آخرت، روزهایش که روز است، شب‌هایش هم روز است. آخرت یعنی آن جایی که همیشه هست. دنیا، فقرش فقر است، غنایش هم فقر است. آیا چنین نیست؟ آیا در دنیا هر کس غنی‌تر است فقیرتر نیست؟ آخرت؛ غنایش که غناست، فقرش هم غناست. الفقرُ فَخری. دنیا؛ علمش جهل است، جهلش هم که جهل است. آیا این طور نیست؟ آخرت چگونه است؟ همان‌طور است که علی(ع) گفت. در دنیا هستید، اما چون توجهتان به آخرت است؛ علمش که علم است، جهلش هم علم است. مگر عیب دارد که آدمی چیزی را نداند؟ نمی‌دانم، خود، نصف علم است. اگر دوبار بگویید نمی‌دانم، همه علم است. راحت یله می‌دهید و می‌نشینید. همین طور دنیا، مرضش مرض است، صحتش هم مرض است. دنیای پست را می‌گویم که سزاوار مذمّت است، نه آن دنیایی را که آن فرد در پیش حضرت امیر(ع) مذمّت کرد. دنیای سالم که همان آخرت است، صحتش صحّت است، مرضش هم صحّت است. آدمی مریض که می‌شود کیف می‌کند. وقتی که نفس او در رختخواب تب می‌کند – تب محبّت – این قدر قشنگ است! خنک هم هست. هر تبی داغ است مگر تب محبت که سرد و خنک و شیرین و لذیذ است. مرد، وقتی تب می کند همه زمین و همه مخلوقات خدا را می‌شوید و پاک می کند.

محبّت هم تب می‌کند. هر چیزی یک تبی دارد و آن تب، خیلی مقام دارد. بچه‌های شیری تب می‌کنند. تب، انسان را چه در دنیا و چه در آخرت می‌سازد. کوه‌ها را می‌سازد. کوه‌ها سالی دو بار تب می‌‌کنند؛ اوراق می‌شوند و سنگ بیرون می‌دهند که بر روی جاده‌ها هم می‌افتد. آن وقت در میان آن تبف طلا و جواهر رشد می‌کند. سالی دوبار این تب، چند روز و چند وقت روی می‌دهد؛ وقتی که کوه‌ها نفس می‌کشند و از تب، سنگ‌ها را بیرون می‌ریزند.

دوست و دوست خیلی نزدیک است. همین دوستان مجازی را در دنیا دیده‌ام؛ از خانه‌اش راه می‌افتد و میل می‌کند به خانه دوستش برود و وقتی می‌رسد می‌بیند او هم از خانه‌اش به طرف خانه او راه افتاده است. از اهل خانه‌اش می‌پرسد فلانی کجاست؟ می‌گویند همین الان طرف خانه شما آمد. عجب! تازه این مجاز است. حقیقت چطور است؟ حقیقت! آب هم که می‌خورند با هم قاطی‌اند. هر جا این آب بخورد، آن هم می‌خورد. اگر این بخورد او هم می‌خورد. خیلی قشنگ به هم بسته‌اند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 12:01:00 ب.ظ ]




۱۵ توصیه او درباره سبک زندگی را بخوانید:

۱. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه‌بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته‌ یار است.

۲. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و … نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می‌شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

۳. اگر غلام خانه‌زادی پس از سال‌ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه‌دار شود و بگوید فردا من چه بخورم، این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می‌کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه‌دار و نگران باشیم.

۴. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه‌ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه‌ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

۵. موت را که بپذیری، همه‌ غم و غصه‌ها می‌رود و بی‌اثر می‌شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه‌هایت کم می‌شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می‌کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه‌السلام فرمود: «یک ساعت دنیا را به همه آخرت نمی‌دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.»

۶. اگر دقت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می‌گذارد.

۷. تربت، دفع بلا می‌کند و همه تب‌ها و طوفان‌ها و زلزله‌ها با یک سر سوزن از آن آرام می‌شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

۸. هر وقت غصه‌دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده‌ها و مرده‌ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین‌ها باز می‌شود.

۹. تا می‌گویم شما آدم خوبی هستید، شما می‌گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین‌طور است. تا به خدا می‌گویید خدایا تو غفاری، تو ستاری، تو رحمانی و…خدا می‌فرماید خودت غفاری، خودت ستاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.

۱۰. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می‌شود. بعد عادت به عبادت منجر می‌شود. عبادت هم معرفت ایجاد می‌کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می‌آید و نهایتا به ولایت منجر می‌شود.

۱۱. خدا عبادت وعده بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال‌های بعد را هم می‌خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده بعد زنده باشیم.

۱۲. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می‌گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم‌کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می‌کردی، فی‌الواقع راست می‌گفتی و خدا خوب خدایی بود.

۱۳. ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ‌تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن. همانطور که امیرالمؤمنین علیه‌السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می‌فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله

۱۴. دل‌های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه‌السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است. شخصِ تنها، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می‌شود ولی آب کُر نه تنها نجس نمی‌شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.

۱۵. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا” تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله"را بگو همه‌ی دلت را تصرف کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:00:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:53:00 ق.ظ ]




ذکری برای رسیدن به آرامش
 

 

آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش می یابد

 

اضطراب و نگرانی یكی از بزرگترین بلاهای زندگی انسانها بوده و هست و عوارض ناشی از آن در زندگی فردی و اجتماعی كاملاً محسوس است.


و بر عکس آن، آرامش یكی از گمشده های مهم بشر بود و به هر دری می زند تا آن را پیدا كند و اگر تلاش و كوشش انسان ها را در طول تاریخ برای پیدا كردن آرامش از طرق صحیح و كاذب جمع آوری كنیم خود كتاب بسیار قطوری را تشكیل می  دهد.


آرامش و دلهره نقش بسیار مهمی در سلامت و بیماری فرد و جامعه و سعادت و بدبختی انسان ها دارد و چیزی نیست كه بتوان از آن به آسانی گذشت و به همین دلیل تاكنون كتاب های زیادی نوشته شده كه موضوع آنها فقط نگرانی و راه مبارزه با آن و طرز به دست آوردن آرامش است.


تاریخ بشر مملوّ است از صحنه  های غم انگیزی كه انسان برای تحصیل آرامش به هر چیز دست انداخته و در هر وادی گام نهاده و تن به انواع اعتیاد ها داده است.

ولی قرآن با یك جمله كوتاه و پر مغز مطمئن  ترین و نزدیك  ترین راه را نشان داده و می فرماید: … ألا بذكر الله تطمئنّ القلوب: … آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش می یابد. (رعد، 28) (تفسیر نمونه، ج 10، ص 210)


این نکته را هم باید در کنار این آیه در نظر داشت که: دلی که از دغدغه های دنیایی خالی نشود، آن گونه که باید، نمی تواند با یاد خدا آرام باشد.


چنانچه در روایتی از رسول اکرم (صلی الله و علیه و آله) می خوانیم: فَإِنَّهُ مَن أقبَلَ إلَى اللهِ بِقَلبِهِ جَعَلَ اللهُ قُلوبَ العِبادِ مُنقادَةً إلَیهِ بِالمَوَدَّةِ وَالرَّحمَةِ: اگر شما خود را از هموم دنیا فارغ ساختید، به سوی خدا اقبال کرده اید و اگر این چنین شد، خداوند قلوب مردم را متوجه شما کرده و محبوب دل ها می شوید.


این ذکر که باعث آرامش می شود یعنی چه؟
منظور آیه فوق از ذكر خدا كه مایه آرامش دل ها است تنها این نیست كه نام او را بر زبان آورد و مكرّر تسبیح و تهلیل و تكبیر گفت، بلكه منظور آن است كه با تمام قلب متوجه او و عظمتش و علم و آگاهیش و حاضر و ناظر بودنش گردد و این توجه مبدأ حركت و فعالیت در وجود هر فردی شود به سوی تلاش و زندگیه روزمره اش و میان او و گناه، سد مستحكمی ایجاد كند … این است حقیقت ذكر كه آن همه آثار و بركات در روایات اسلامی برای آن بیان شده است. (نمونه، ج 10، ص 215)


آن چنان كه نوش دارو مایه راحتی و آرامش مار گزیده است و پس از به كار بردن آن احساس نشاء سلامتی و عافیت می كند، نفس نیز از یاد خدا این احساس را می نماید. 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-04-11] [ 07:58:00 ق.ظ ]




از حدیث کسا.ادب صحبت کردن با فرزندان وشوهر وهمسر را بیاموزد

وقتی می خواهید از منزل خارج شوید اهل خانه را خشنود کنید وبیرون بیاید وقتی هم خواستید  وارد خانه شویدبیرون در استغفار کنید وصلوات بفرستید..وهر ناراحتی که دارید بیرون بگذارید وبا روی خوش داخل خانه شوید..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:54:00 ق.ظ ]





توصیه‌های اخلاقی حاج اسماعیل دولابی درباره خانواده
- حاج اسماعیل دولابی می گوید:پدر و مادر را از خود خشنود کنید. مادرتان را ببوسید، به پای او بوسه بزنید. وقتی دل آن‌ها از شما راضی و شاد شود، از ته دل دعایتان می‌کنند این در سیر شما بسیار مؤثر است.





 نظام خانواده، نظام ارزشمند و محبوبى است که در اسلام هیچ بنایى محبوب‌تر از او پایه‌ریزى نشده است. پیامبر اکرم(ص) مى‌فرماید: در اسلام هیچ نهادى محبوب‌تر و عزیرتر از تشکیل خانواده در نزد خداوند بنا نشده است.

هیچ فایده‌اى بعد از نعمت اسلام برتر و مفیدتر از این براى مرد مسلمان نیست که او همسرى داشته باشد که هروقت به او نگاه کند مسرور و شاداب شود و هنگامى که به او دستور دهد اطاعت کند، و هر وقتى که از نزدش برود حافظ جان خود و مال همسرش باشد.

نظام خانواده از چنان جایگاه و مقام شایسته در اسلام برخوردار است که حتى بر میزان ثواب عبادت و بندگى افراد تأثیر مى‌گذارد، تا جایى که دو رکعت نماز کسانى که تشکیل خانواده داده‌اند برتر از عبادت فرد مجردى است که شب و روز نماز بخواند.

در ادامه توصیه‌هایی از مرحوم محمداسماعیل دولابی از عارفان و سالکان طریق الهی در خصوص «خانواده و اهمیت آن» برای عموم علاقه‌مندان نقل می‌کنیم:

کمال انسان در این است که خانواده‌اش از او خشنود باشد. کمال مرد در آن است که خانواده‌اش از او راضی باشد.

هر زنی که مردش از او راضی باشد آن عزیز خداست، هر مردی هم که زنش از او راضی باشد آن مرد عزیز خداست، کمال زن و مرد در این است و بقیه‌اش سخنی دیگر است. چنین زن و مردی را خدا از همه اعمالشان راضی است. خوب رفتار کردن با زن هنر دین است. مردی که با زنش خوب رفتا کند همه جا آقاست. زن هم وقتی مردش از او راضا باشد می‌تواند همه کارهایش را به خوبی انجام دهد. نمونه کامل یک زن و شوهر مؤمن حضرت علی و حضرت زهرا(س) می‌باشند که یک روح و یک جان بودند در دو پیکر.

بهترین راه، محبت کردن به همسر و فرزندان است. پیامبر(ص) فرمود:

«خَیرُکم، خیرُکم لأَهْلِهِ وَ أَنَا خَیرُکم لأَهْلَی»؛ بهترین شما کسی است که بهترین شما در رابطه‌اش با خانواده‌اش باشد، و من بهترین شما در رابطه با خانواده‌ام هستم.

هر کاری که می‌توانی بکن، پول خرج همسرت کن، به او محبت کن، تا با هم یگانه شوید.

زن و مرد باید به همدیگر خوش‌بین باشند و هر کدام عیب را از خود بدانند، و به دیگری نسبت ندهند. اصلاً عیب دیدن کار خوبی نیست.

وقتی می‌خواهید از منزل خارج شوید اهل خانه را خشنود کنید و بیرون بیایید وقتی هم خواستید وارد خانه شوید بیرون در استغفار کنید و صلوات بفرستید و هر ناراحتی که داری بیرون بگذارید و با روی خوش داخل شوید تا اهل خانه هم با روی خوش به استقبال شما بیایند. کمال زن و مرد در این است.

اگر زن و بچه‌ات زشت و بد به نظرت آمدند، به خودت بگو: درست نگاه کن، خدا آن‌ها را درست کرده، مصنوع خدا مگر زشت و بد می‌شود؟!

موظب باش که مجلس ذکر، تنبل‌خانه تو نشود و زن و بچه را به حال خود رها نکنی! شرط زندگی و معاشرت را دعوا نکردن قرار دهید، یگانگی و الفت مبدأ همه خوبی‌هاست. از حدیث کسا ادب صحبت کردن فرزندان و شوهر و همسر با یکدیگر را بیاموزید؛ اگر زن با مرد مدارا کند، در نصف اعمال خوب او شریک است. با بزرگ خانواده‌تان مدارا کنید. زن با شوهرش، فرزندان با پدرشان مدارا کنند و حرمت او را نگاه دارند.

قرآن در مورد ازدواج می‌فرماید: «لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا»؛ تا در نزد همسرتان آرامش و سکون بیابید. مقصود، سکون و آرامش دل است و این وقتی عملی می‌شود که ایمان وجود داشته باشد.

هماهنگی و موافقت اخلاقی بین زن و مرد در محیط خانواده از هر لحاظ و به صورت صددرصد برای غیر انبیا و اولیا(ع) غیرممکن است. اگر بخواهیم محیط خانه، گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید، صبر و استقامت و گذشت و چشم‌پوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد اگر این‌ها نباشد اصطکاک و برخورد پیش خواهد آمد. و همه اختلافات خانوادگی از همین جا ناشی می‌شود.

فرزند تا هفت سال سلطان است و باید از او فرمان برد، هفت سال دوم وزیر است و باید او را مشاور قرار داد و از او نظر خواست، بعد از آن عبد می‌شود و فرمان خدا و خوبان را می‌برد.

دختر رحمت و پسر نعمت است. رحمت شما را حفظ می‌کند، نعمت را شما باید حفظ کنید. نعمت را باید مواظبت کرد، ولی رحمت صاحبش را مراقبت و حفظ می‌کند. رحمة للعالمینی پیامبر اکرم(ص) هم در حضرت زهرا(س) تبلور یافته است.

وقتی دیدی یک روز صبح فرزندت خودش بیدار شد و بدون اینکه کسی به او بگوید وضو گرفت و در گوشه خلوتی نماز خواند، بدان که نماز فرزندت را گرفت. سجده شکر به جا بیاور. مبادا از آن پس او را برای نماز خواندن تحریک کنی.

بچه‌ها خوبند، قشنگند. به بچه‌ها خیلی ایراد نگیرید؛ اغلب پدر و مادرها به قصد خوبی کردن به بچه‌ها و تربیت آنها بچه‌ها را خراب می‌کنند چون علم ندارند. حالا که علم نداریم و نمی‌توانیم درست کنیم حداقل به حال خودشان بگذاریم و دائم به آن‌ها امر و نهی نکنیم و اذیت‌شان نکنیم. با همین به اصطلاح تربیت کردن‌هاست که پدر و مادرها بچه‌ای را که با فطرت متولد شده است به راست یا چپ منحرف می‌کنند و یواشکی آن‌ها را یهودی یا نصرانی می‌کنند.

پیامبر اکرم(ص) فرمود: «کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ حَتَّى یَکُونَ أَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ‏ وَ یُنَصِّرَانِهِ»؛ هر نوزادی بر فطرت الهی متولد می‌شود تا اینکه پدر و مادرش او را یهودی یا نصرانی می‌کنند. به نظر من اصلاً به بچه دست نزنید. خودت درست راه برو، بچه که در کنار تو است همین که تو را می‌بیند، برای ساخته شدنش کافیست. چقدر ائمه(ع) فرمودند: مردم را با عمل‌تان و نه با زبان‌تان به راه دین دعوت کنید و وقتی انسان حق پدر و مادرش را ادا کند جمال امام‌ها پیدا می‌شود. نکند حق آن‌ها را تضییع کنی که راهت بسته می‌شود. اگر زنده‌اند یا مرده، هر طور که می‌توانی آن‌ها را از خودت راضی کن.

پدر و مادر را از خود خشنود کنید. مادرتان را ببوسید، به پای او بوسه بزنید. وقتی دل آن‌ها از شما راضی و شاد شود، از ته دل دعایتان می‌کنند این در سیر شما بسیار مؤثر است.

مادرت را ببوس، دستش را بوسه بزن، پایش را ببوس، تا به گریه بیفتد، وقتی گریه افتاد خودت هم به گریه می‌افتی. آن وقت کارت روی غلطک می‌افتد و خدا همه درهایی که به روی خودت بسته‌ای را باز می‌کند. این که فرمود: بهشت زیر پای مادر است؛ یعنی تواضع کن.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-04-10] [ 11:37:00 ق.ظ ]




آیا بحث سبک زندگی، خیابانی شده است؟



،سبک زندگی در نظریه‌های رایج اجتماعی و به‌ویژه در مطالعات فرهنگی به‌عنوان مسئله‌ای متأخر و برای معرفی وضعیتی که به‌ویژه بعد از پایان جنگ جهانی دوم و دوره‌ای که از آن به پست‌مدرن تعبیر می‌شود، در فرهنگ جامعه‌ی مدرن ظاهر شده است به کار گرفته می‌شود. در عین حال اما در نگاهی عمیق‌تر به‌عنوان بخش عینی و شیوه‌ی زندگی مردمانِ در لوای یک فرهنگ، قابل تعریف بوده و از این حیث، قدمت آن به قدمت انسان و فرهنگ خواهد بود.

با این همه، اما طرح مسئله‌ی سبک زندگی در جامعه‌ی ایران، علی‌رغم این قدمت تاریخی و نیز علی‌رغم مسئله‌ساز و پروبلماتیک بودن[2] آن برای فرهنگ سنتی جامعه‌ی ایران و به‌ویژه عنصر اساسی و قوام‌بخش فرهنگ جامعه‌ی ایران، یعنی ارزش‌ها و عقاید دینی و نیز علی‌رغم ورود بیمارگونه و کنده‌شده از بستر فرهنگی و تاریخی مطالعات فرهنگی در جامعه‌ی علمی و نظام دانشگاهی کشور که سبک زندگی به‌ویژه جوامع و گروه‌های سرکوب‌شده در سیطره‌ی فرهنگ مدرن را به‌عنوان یک مسئله‌ی محوری مورد توجه و نظریه‌پردازی خود قرار داده است، از آن‌چنان اقبالی در میان نهادهای برنامه‌ریز، سیاست‌گذار و مجری فرهنگی کشور نظیر شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نیز نهادهای علمی‌ای که وظیفه‌ی شناسایی مسائل و مشکلات جامعه و نیز طرح راهبردهای اساسی جامعه را در حوزه‌های مختلف اجتماعی و از آن جمله فرهنگ در جهت تحول مناسب آن برعهده دارند و از جمله‌ی آن‌ها باید به حوزه‌های علمیه، نیز نظام دانشگاهی، پژوهشگاه‌ها و مؤسسات علمی و پژوهشی اشاره کرد، برخوردار نبوده و در محتوای برنامه‌ریزی‌های آنان و نیز در تحقیقات و سرفصل‌های پژوهشی اینان، جایگاه چندانی را به خود اختصاص نداده است.

اما این جریان غفلت، بعد از طرح مسئله‌ی ضرورت توجه به سبک زندگی ایرانی-اسلامی از سوی رهبر معظم انقلاب، در سفر ایشان به خراسان رضوی و در جمع دانشجویان این استان، به‌یکباره معکوس شد و مسئله‌ی سبک زندگی به‌ویژه در جمع نیروهای مذهبی جامعه سکه‌ی رایج گردید و در هر کوی و برزن، از جمع‌ها و نشست‌های دانشگاهی تا هیئت‌ها و سخنرانی‌های مذهبی، سخن از سبک زندگی اسلامی و ایرانی با رویکردهای مختلف به میان آمد. فارغ از اینکه صورت‌ مسئله‌ی طرح‌شده یا شیوه‌ی رجوع به مسئله و ارائه‌ی آن، درست یا غلط و دارای کارکرد مناسب یا نامناسب باشد، این شیوه در برخورد با یک مسئله‌ی حیاتی در حوزه‌ی فرهنگ که در یک نگاه کلان فرهنگی و تمدنی، اهمیت آن بیش از پیش آشکار می‌شود، اگرچه به‌لحاظ ایجاد یک فضای تبلیغاتی گسترده، شاید در نگاه اول، مثبت و مناسب ارزیابی می‌شود، اما از وجهی دیگر و از آنجایی که بخش عمده‌ای از آنچه در این فضا مطرح می‌شود از پوشش دادن به ملزومات و ضروریات مسئله عاجز بوده و ‌ای‌بسا برخی از آنچه طرح می‌شود، کمتر تناسبی با صورت حقیقی آن داشته باشد، علاوه بر آنکه موجبات رواج بدفهمی از آن را فراهم نموده و با جایگزین کردن صورتی بدلی یا جعلی از موضوع، آن را به هرز می‌برد، از سوی دیگر، جریان و به عبارتی رودخانه‌ای از مفاهیم سطحی و ‌ای‌بسا خارج از مسئله را به راه می‌اندازد که بسیاری از مفاهیم، نظریه‌ها و رویکردهای اصیل و در راستای صحیح طرح موضوع و مسئله را نیز همراه خود برده و مانع از کارکرد صحیح آن می‌شود. به عبارت دیگر، در این فضا بسیاری از نظریه‌ها، مفاهیم و رویکردهایی که در روشن شدن صورت مسئله، اهمیت اساسی دارند و می‌توانند به پیشبرد مباحث کمک کنند، یا شنیده نمی‌شوند و یا اینکه برخی از صاحب‌نظران برای پرهیز از نازل شدن سطح مباحث و به عبارتی خیابانی شدن مسئله، از ارائه‌ی رویکرد خود پرهیز می‌کنند.

فارغ از این مسئله، که در جای خود از اهمیت اساسی برخوردار است و البته پرداختن به آن خود مجال دیگری می‌طلبد، نکته‌ای که موضوع این نوشتار را تشکیل می‌دهد و بی‌ارتباط با بحث اخیر نیز نبوده و رویکردهای تبلیغاتی اتخاذشده در بیش از یک سال گذشته از سوی نیروهای مذهبی جامعه و از ابتدای طرح این مسئله از سوی رهبر معظم انقلاب را به چالش می‌کشد، این مدعاست که اساساً تغییر سبک زندگی مردم جامعه، تنها از طریق آگاهی‌بخشی به مردم و تبلیغ سبک زندگی اسلامی و در وجه مقابل آن، بیان نکات منفی سبک زندگی رایج جامعه، که در ترکیب و سنتزی از سنت‌های اجتماعی گذشته‌ی بعضاً متعارض با فرهنگ دینی و عمدتاً مظاهر و ارزش‌های واردشده از سطحی‌ترین و نازل‌ترین سطوح و مظاهر فرهنگ غربی است، امکان‌پذیر نیست و سرمایه‌گذاری نیروهای مذهبی جامعه در این سطح از فعالیت‌ها و متمرکز بر برنامه‌های تبلیغی در جهت معرفی و ارائه‌ی سبک زندگی اسلامی-ایرانی علی‌رغم تلاش‌هایی که در این حوزه صورت می‌گیرد، به علت غفلت از حوزه‌های مختلف تأثیرگذار بر رفتارهای اجتماعی، از نیل به نتیجه‌ی مورد انتظار، ملموس و مؤثر ناکام می‌ماند. در میان طیف گسترده‌ای از این حوزه‌های تأثیرگذار اجتماعی بر رفتار، علی‌الخصوص و به‌ویژه آن چیزی که امروزه در جامعه‌ی ما در شکل دادن به رفتارها و قاعده‌های رفتاری جامعه و انحراف از سبک زندگی ایده‌آل اسلامی و رواج رفتارها و سبک‌های معارض با آن از اهمیت برخوردار است، مسئله‌ای است که می‌توان آن را «فشار ساختاری» نامید.

در اینجا مدعای اصلی این است ک ساختارها و نظام‌های اجتماعی مستلزم اقتضائات خاصی بوده و الزامات معینی را بر رفتارهای آدمی وارد می‌آورد. بر این اساس، در صورتی که هدف این است که رفتارهای آحاد و افراد جامعه در جهت دیگری سوق داده شود، با در نظر آوردن این فرض اولیه که ممکن است این رفتارها، هم‌جهت با آن الزامات و اقتضائات ساختاری باشد که عمدتاً و غالباً در یک جامعه در مورد اغلب اعضای آن قابل پذیرش است و در غیر این‌صورت، اساساً آن ساختارها و نظام‌ها به دلیل تعارض با اهداف و ارزش‌های جامعه، مضمحل می‌شدند، باید الزامات و جهت‌گیری‌های ارزشی ساختارها و نظام‌های اجتماعی را مورد توجه و تفطن قرار داد و اهداف و ارزش‌های وجودی آن‌ها را در انطباق با اهداف و ارزش‌های فرهنگ ایده‌آلی[3] که قصد سوق جامعه و تحول در فرهنگ واقعی[4] و موجود جامعه به‌سوی آن اراده شده است، مورد بررسی و بازاندیشی و در صورت عدم انطباق و وجود تعارض، مورد اصلاح قرار داد.

توضیح آنکه ساختارها و نظام‌های اجتماعی، که در یک تقسیم‌بندی کلان، غیردقیق و البته عمومیت‌یافته، می‌توان آن‌ها را در حوزه‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی که البته به‌شدت در یکدیگر در‌هم‌تنیده بوده و از این روی جز در عالم انتزاع امکان تفکیک و مجزا دیدن آن‌ها وجود ندارد، علاوه بر آنکه در گذر زمان متحول شده و صورت‌های گوناگون و متنوعی به خود گرفته است و این تنوع و تفاوت تنها در گستردگی کارکردهای آن خلاصه نشده، بلکه به‌لحاظ ماهوی و کیفی نیز می‌توان تفاوت‌های بارزی را میان آن‌ها مشاهده کرد، با نگاهی به یک برش زمانی مشخص از تاریخ که عصر حاضر به‌لحاظ نزدیکی زمانی و حضور ما در آن، امکان درک آن را بدون ارجاع به تاریخ امکان‌پذیر می‌سازد نیز می‌توان چنین تنوع و تفاوت‌هایی را در ساختارها و نظام‌های اجتماعات، جوامع و گروه‌های مختلف مشاهده کرد.

در ارتباط با تبیین این تفاوت‌ها و تنوعات، ممکن است عده‌ای با نگاه تکامل‌گرایانه و به عبارت صحیح‌تر و با پرهیز از نگاه ارزشی به این تحولات، این تفاوت‌ها را بر حسب و مقیاس آنچه در جامعه‌ی مدرن غربی روی داده و شکل گرفته است، با عنوان مراحل مختلف رشد، تطور و تکامل جامعه توجیه نمایند که در نتیجه، باید در آینده‌ی نه چندان دور، به انتظار حاکم شدن ساختارها و نظام‌های اجتماعی مبتنی بر بنیادها و عمیق‌ترین لایه‌های فرهنگی باشیم که از اجتماعی به اجتماع دیگر و از جامعه‌ای به جامعه‌ی دیگر، متفاوت و بعضاً متعارض و یا دارای اختلاف‌های بنیادی و اساسی است.

به‌طور خلاصه، می‌توان در باب این بنیادها و مفاهیم فرهنگی، عنوان کرد که هر نظام اجتماعی بر اجماع بر حول تعریفی از عالم و آدم و یا هستی و انسان شکل می‌گیرد و متضمن فلسفه‌ی حیات یا فلسفه‌ی زندگی خاصی برای انسان است که در ذیل هدف‌گذاری مشخصی برای انسان در منظومه‌ی معرفتی آن شکل می‌گیرد. اهداف و ایده‌آل‌های اجتماعی بدون شک با این هدف‌گذاری و فلسفه‌ی حیات ارتباط وثیق دارد و می‌توان با ارجاع به تاریخ فرهنگی و اجتماعی این جوامع، این ارتباط را به‌خوبی آشکار نمود.

از سوی دیگر، انسان‌هایی که در یک جامعه یا اجتماع زیست می‌کنند، در قالب فرآیندهایی که در ادبیات جامعه‌شناختی از آن‌ها به «جامعه‌پذیری» تعبیر می‌شود، این هدف‌گذاری‌ها و فلسفه‌ی حیات و آن بنیادهای فرهنگی را فراگرفته و درونی می‌کنند. اهمیت این مسئله برای جوامع و اجتماعات مختلف، بسیار حیاتی و اساسی است و رمز بقا و پایداری آن جامعه یا اجتماع قلمداد می‌شود و چنانچه جامعه در این امر توفیق حاصل نکند و یا به هر دلیلی اعضای یک جامعه از پذیرش اهداف فرهنگی آن استنکاف کنند و یا در اثر تغییر و تحولات فرهنگی و اجتماعی اهداف جدیدی مورد پذیرش همه یا بخشی از جامعه قرار گیرد، آن نظام اجتماعی در کلیت خود دچار بحران مشروعیت خواهد شد.

همچنین لازم به ذکر است علی‌رغم شباهتی که در نهادها، ساختارها و نظام‌های اجتماعی جوامع و اجتماعات مختلف بر حسب کارکرد آن‌ها قابل تشخیص است و اندیشمندان اجتماعی مختلفی نیز بر آن تأکید داشته و برای اثبات مدعای خود شواهد گوناگونی را ارائه کرده‌اند، اما گسترده و وسعت کارکردی این نظام‌ها و ساختارها در ارتباط با یکدیگر و تقدم و تأخر یا اولویت آن‌ها نسبت به هم به‌لحاظ کمّی و کیفی، تفاوت چشمگیری به آن‌ها بخشیده است که شباهت آن‌ها را تا حد خیلی زیادی قابل چشم‌پوشی می‌کند.


این تفاوت‌ها از آنجا برمی‌خیزد که هر نظام فرهنگی که زیربنا و شالوده‌ی اعتقادی و نظری هر نظم اجتماعی و بنیان هر جامعه‌ای را فراهم می‌آورد، مبتنی بر تلقی خود از هستی و انسان و هدف غایی‌ای که برای آن در نظر می‌آورد و در چارچوب یک نظام ارزشی برخاسته از این تعاریف و تلقی‌ها، مجموعه و به عبارت بهتر نظام یا سیستمی از نیازها را تعریف و تولید می‌کند و نظام‌های اجتماعی مختلف و ساختارها و نهادهای هر جامعه‌ای محصول اندیشه‌ی آن جامعه برای ارضای این نیازها و معطوف به تأمین و برآورده ساختن آن‌ها هستند.

در حقیقت، علی‌رغم سرشت واحد انسان‌ها در جوامع و اجتماعات مختلف و یکسان بودن نیازهای فطری و اساسی آن‌ها، نمی‌توان انکار کرد که گستره و میزان هریک از این نیازها و اولویت‌بندی آن‌ها و تقدم و تأخرشان نسبت به یکدیگر در این جوامع و اجتماعات، به سبب تأثیرپذیری از مختصات فرهنگی آن، متعدد و متفاوت بوده است؛ به‌گونه‌ای که علاوه بر آنکه با مطالعه‌ی تاریخی جوامع مختلف امکان مشاهده‌ی آن فراهم می‌آید، بلکه حتی در یک دوره‌ی تاریخی معین، مانند زمانه‌ی حاضر نیز می‌توان این اختلاف را در گروه‌ها و اجتماعات مختلف به‌عینه دید.

نکته‌ی دیگری که باید به آن اشاره داشت این است که هر نظام اجتماعی در راستای اهداف غایی خویش، تمایل به گسترش و وسعت بخشیدن به نیازهای خود دارد و آن‌ها را توسعه می‌بخشد. به‌عنوان مثال، اگر فرهنگی تعریف خود از انسان را به‌گونه‌ای ارائه داده و سامان بخشیده باشد که هدف اساسی و محرک رفتارهای او را «لذت» تلقی کرده باشد، اساساً آن فرهنگ نیازهای این انسان را در جهت توسعه‌ی لذت وسعت داده و گسترش می‌بخشد.

در چارچوب آنچه بیان شد، امروز یکی از معضلات اساسی جامعه‌ی ایران در جهت ترویج و نهادینه ساختن سبک زندگی اسلامی، در کنار برخی دیگر از مسائل نظیر مشروعیت‌بخشی به اهداف کلان خود، که البته در آن کمتر دچار چالش است، درگیری و تعارض با ساختارهای فرهنگی، سیاسی و به‌ویژه اقتصادی‌ای است که در تعارض ماهوی با اهداف غایی تعریف انسان در نظام اعتقادی و چارچوب‌های هستی‌شناسی و انسان‌شناسی آن قرار دارد.

نظام اقتصادی غرب به‌عنوان اثرگذارترین و مهم‌‌ترین نظام‌ها در چارچوب تمدنی غرب، که اهمیت و اولویت خود را به مدد تعریف مادی از انسان و اولویت‌بخشی به تمنیات و امیال او در مجموعه‌ی معرفتی نظام فرهنگی آن اخذ کرده است، متکفل برآورده ساختن امیال و لذایذ انسان اومانیستی است که با روی‌گردانی از عالم ماورای ماده، خود را دایر مدار عالم دیده و خواسته تا بهشت لذایذ و تمنیات خود را از طریق توسعه‌ی روزافزون ارضای آن‌ها در همین زمین محقق سازد و از این روی، علاوه بر آنکه هر خواسته‌ی این انسان بدون اعمال هرگونه محدودیت اخلاقی فی‌النفسه و در صورتی که امیال دیگران را مورد تحدید و تهدید قرار ندهد، مشروع است و قابلیت پیگیری برای تحقق دارد، بلکه تنوع‌بخشی به این نیازها و گسترش آن‌ها، بر دامنه و وسعت نیازها و تمنیات او نیز می‌افزاید.

اکنون صورتی از همین نظام اقتصادی در جامعه‌ی ایران در حال گسترش است و با تغییر مطلوبیت‌ها و تحمیل الزامات خویش، بسیاری از مفاهیم اساسی فرهنگ دینی چون پرهیز از مادی‌گرایی و تجمل‌پرستی، قناعت، زهد و… را به حاشیه رانده و البته ناگفته پیداست که چنین اقتصاد فردگرا و منفعت‌جویی چه بلایی بر سر تعاملات و روابط انسان‌ها با یکدیگر خواهد آورد. سخن اساسی اکنون این است که چگونه می‌توان از یک‌سو نظام اقتصادی جامعه را به‌گونه‌ای تنظیم کرد که تضمین حیات آن تنها با رفتار آحاد جامعه، (آن هم در چارچوب تعریفی از انسان غرب مدرن) ممکن باشد و آن را سرلوحه‌ی برنامه‌ریزی‌های کلان جامعه قرار داده و شب و روز در آن کوشیده و نظام‌های حیاتی جامعه چون آموزش‌وپرورش، خانواده و حتی سیاست را در خدمت آن درآوریم و هم انتظار پرورش انسان خلیفه‌الله و معبود را داشته باشیم که در زندگی باید قناعت، زهد، نوع‌دوستی، حفظ محیط‌زیست و… را مبنای رفتار خود قرار دهد؟

در حقیقت در اینجا نظام‌های اجتماعی هستند که سبک زندگی و نحوه‌ی رفتار جامعه را شکل می‌دهند و نمونه‌های بی‌شماری از این تعارضات میان نظام‌ها و ساختارهای اجتماعی محقق و وجود جامعه و فرهنگ اسلامی می‌توان برشمرد که ذکر آن‌ها خارج از این مجال است و بررسی آن‌ها متضمن انجام چندین طرح و تحقیق جداگانه‌ای است. اما ذکر همین اندک نیز برای اثبات مدعای این نوشتار کافی است که با غفلت از نظام‌های اجتماعی و تعارضات آن‌ها با فرهنگ ایده‌آل مورد نظر و تنها تبلیغ سبک زندگی اسلامی نمی‌توان به آنچه مورد نظر است جامه‌ی عمل پوشاند. از این روی، سبک زندگی اسلامی بیش از هرچیز متضمن تولید ساختارهای اجتماعی برمبنای فرهنگ و بنیادهای فرهنگ دینی و پیش از هر چیز، تفطن به تعارضات نظام‌های اجتماعی عمدتاً وارداتی از تمدن غربی با سبک زندگی اسلامی است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:15:00 ق.ظ ]




توصیه‌های شنیدنی مرحوم «دولابی» برای سبک زندگی
 استاد اخلاق میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه ۱۵ دستورالعمل راذکر می‌کند که به ترتیب درذیل آورده شده است.

 

استاد اخلاق میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه 15 دستورالعمل راذکر می‌کند که به ترتیب درذیل آورده شده است.

1.هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

2.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

3.اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

5.موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

6.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

7.تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

8.هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.

10.با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

11.خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.


13.ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله

14.دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”

15.هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:12:00 ق.ظ ]




شجره طیبه از نگاه میرزا اسماعیل دولابی
میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: اگر نیت خوب داری و دائما مراقب هستی, شب و نصف شب از خدا می‌خواهی, آن نیت دارد رشد می‌کند و برای مومنین شجره طیبه است. همان طور که نیت بد آدم را به جای بد می‌برد, نیت خوب هم به جای خوب می‌برد؛ پس نیت خوب شجره طیبه است.
، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: محمد و آل محمد شجره طیبه هستند و شیعان و مومنین شاخ و برگش. اما نیت خوب هم برای مومنین شجره طیبه است. اگر نیت خوب داری و دائما مراقب هستی, شب و نصف شب از خدا می‌خواهی, آن نیت دارد رشد می‌کند و برای مومنین شجره طیبه است. همان طور که نیت بد آدم را به جای بد می‌برد, نیت خوب هم به جای خوب می‌برد؛ پس نیت خوب شجره طیبه است.

آنها خودشان شجره طیبه را تشریح کرده‌اند؛ فرمودند: دوستان ما حکم برگ شجره را دارند. زینت درخت هم به برگهای آن است. اصلا درخت اول برگ می‌کند و بعد گل, اینها مال آن درختند و درخت مال اهل بیت خداست. برگ از درخت آب می خورد؛ بنابراین ما میهمان اهل بیتیم. این درخت را خدا آفریده است. ریشه‌اش محمد(ص) است و ساقه‌اش علی و اولاد علی(ع) و شاخه‌‌ها و شکوفه‌ها و برگهای آن هم شیعیان, دوستان و محبین هستند.

نیت گل و فکر گل این است که خودش را نشان بدهد. نیت برگ این است که خودش را به صاحبش و خالقش نشان دهد, به صانعش نشان دهد. چقدر لذتبخش است وقتی صاحب باغ به باغ می‌رود و می‌بیند باغ آب خورده و خوش و شنگول است. بهار که به باغ می‌رود لذت می‌برد, می‌بیند برگها و گلها با هم در حرکتند و همه دارند درخت را نشان می‌دهند. ما همه از شجره آب می‌خوریم. هر کس در حد خودش نمایش دارد و با نیت خوب هرچه رشد کند به درخت نزدیک می‌شود؛ از برگ به گل و از گل به شاخه.

بالاخره این درخت همه روی زمین را فرا می‌گیرد. خدا خبیثها را هم از بین می‌برد, تیغها و خارها را از بین می‌برد. خود قرآن خبر داده است. “لیمیز الله الخبیث من الطیب” خبیث را رد می‌کند و از طیب کنار می‌زند. طیب را خدا آفریده بود و در جای خودش بود؛ خبیث پیدا شد. خدا خبیث را رد کرده است. اگر خدای ناخواسته یک وقت می‌بینی خطایی, کوتاهی‌ای از ما سر می‌زند و خدا آنها را عفو می‌کند و می‌بخشد, برا ی این است که به این خانواده بستگی داریم, ما از دوستان و بستگان آن خانواده هستیم. لذا خبیث را از ما دور می کند و خار و خاشاک را از درخت می‌گیرد و نمی‌گذارد درخت را خشک کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:10:00 ق.ظ ]




میرزا اسماعیل دولابی خواندن چه کتابی را توصیه می کند؟

میرزا اسماعیل دولابی خواندن چه کتابی را توصیه می‌کرد؟
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: امیدوارم نهج البلاغه را قبل از هر کتاب دیگر بخوانید. کلام مرد است. کار آدم را می‌سازد، اساس دارد. کلام علی(ع) این جور است. اگر دیدی کسی عالم شد، نابغه شد، علی یک تلنگر به قلبش زده است.
 مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: امیدوارم نهج البلاغه را قبل از هر کتاب دیگر بخوانید. کلام مرد است. کار آدم را می‌سازد، اساس دارد. کلام علی(ع) این جور است. اگر دیدی کسی عالم شد، نابغه شد، علی یک تلنگر به قلبش زده است. همه انبیا از علی(ع) بودند. یعنی علی(ع) در سرّ آنها بود و او را نمی‌شناختند. همه پیغمبرها با امیرالمومنین(ع) عبادت خدا را می‌کردند و با خدا صحبت می‌کردند، اما نمی شناختند او کیست. اصلا برای او حساب باز نکرده بودند. به گمانشان خودشان بودند. انبیای سلف متحیر بودند. با خدا صحبت می‌کردند، خدا هم با علی(ع) صحبت می‌کرد و از علی(ع) کلام می‌شنید.


خود پیغمبر فرمود «کنت مع الانبیاء سرا و معی جهرا»؛ علی جان تو با تمام انبیا در نهان بودی و با من آشکارا. کلمات علی(ع) نافع است. هر کس هم سواد ندارد به نهج‌البلاغه نگاه کند. صاحب کلام، قادر است که کلام را در جان ما بریزد. مثل قرآن که فرمودند: اگر قادر به خواندن آن نیستید وضو بگیرید و به آن  نگاه کنید و اگر هم چشم ندارید آن را مس کنید که اثر می‌گذارد؛ قرآن در قلب انسان می‌آید

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:06:00 ق.ظ ]




مرحوم دولابی: طعم صبر در برابر مقدرات الهی
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: اگر انسان بو ببرد که مربی او دارد او را می‌سازد صبر می‌کند. یک مرتبه که صبر کرد و بزرگ شد مرتبه دوم قوه‌اش بیش تر می‌شود و خیلی برایش آسان است.

 

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: اگر انسان بو ببرد که مربی او دارد او را می‌سازد صبر می‌کند. یک مرتبه که صبر کرد و بزرگ شد مرتبه دوم قوه‌اش بیش تر می‌شود و خیلی برایش آسان است. می‌گویند: گرسنگی سه روز اول ماه رمضان یک مقدار سخت است. از روز سوم به بعد راحت می‌شود. این  صورت ظاهر شرع است. در امور اعتقادی هم همین طور است. انسان صبر می‌کند.


رسول خدا(ص) فرمود: هر کس مقدرات الهی را بپذیرد و مشفقانه و صابرانه با آن برخورد کند، خدا می‌فرماید: من فردای قیامت شرم دارم برای او میزان و عدالت بگذارم؛ چون این بنده من کارهای مرا در تاریکی دنیا مشفقانه و از روی میل با صبر و تحمل تحویل گرفت و هیچ اعتراضی نداشت. من شرم می‌کنم از او حساب بکشم؛ «کما تدین تدان»1؛ همان طور که عبد صبر می کند خدا هم به او جزا می‌دهد.


خدا درباره بندگانش خیلی تنزیل فرموده است. خداوند منزه است از تواضع و کوچکی، ولی این قدر با خلقش پایین آمده است. هرچه بیش‌تر پایین بیایی می‌بینی بیش‌تر به انسان نزدیک می‌شود. لذا تواضع را برای بندگانش خواسته است. خودش بزرگ است، قوی و متکبر و عزیز است. اما این قدر با این خاک نشسته، با عید و خلق و مصنوعش حرف می‌زند، از بس که نزدیک است؛ «تنزیل من رب العالمین»2.

کلام خودش را توسط انبیا آورده است و دسترس این عبد خاکی قرار داده است. شخص بزرگی که می‌خواهد صحبت کند کلامش به آسمان می‌کشد. ولی او آیات قرآن را به قلوب انبیا و اولیا تنزیل کرده است تا آنها برای انسان تنزل دهند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:05:00 ق.ظ ]




مرحوم دولابی: قشنگی و زیبایی‌ها همراه شماست
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می‌فرمود: هر کسی هم تو را آزار و اذیت کرده است برای او استغفار کن. خدا این را می‌خواهد. برای او استغفار کن همان طور که برای خودت استغفار می‌کنی. چه فرق می‌کند؟

 

 مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می‌فرمود: از روزی که خداوند شما را آفریده هر چه قشنگی و زیبایی از شما سر زده است همراه شماست . هر چه در طفولیت مادرت را بوییدی، پدرت را نگاه کردی، هرچه ثواب بردی، همه همراه شماست. از زمانی که خداوند تو را آفرید تا الان که در این جا نشسته‌ای گویا یک ساعت است؛ چون زیبایی، زمان و مکان و مدت نمی‌خواهد. ممکن است سی چهل سال از عمرتان رفته باشد، اما هیچ نگاه نکن! ببین که خدا تو را آفرید و آورد در این جا نشاند. از این راهها آورد. خوبیهایت همه همراه توست. هر چه را هم ندیدی خداوند برایت شفاف می کند و نشانت می‌دهد.


خواب، موت اصغر است. پس اگر می‌گوییم: یک ساعت است که به این دنیا آمده‌ای، روی این حساب اشتباه نیست. وقتی از خواب بیدار می‌شویم فرموده‌اند: بگویید: «الحمد لله الذی احیانی بعد ما اماتنی»*؛ خدایا، تو را حمد می گویم که بعد از مردن مرا زنده کردی! یعنی مرده بودم زنده‌ام کردی. هر روز از خواب بلند می‌شوی انگار خدا تازه شما را آفریده و زنده کرده است.


ان شاء الله گذشته‌ها را با استغفار و صلوات بر محمد و آل محمد جبران کنید. بدانید که دو سه ساعت است که زنده شده‌اید و آمده‌اید این جا دور هم نشسته‌ایم. خیلی راحت و آرام. هر کسی هم تو را آزار و اذیت کرده است برای او استغفار کن. خدا این را می‌خواهد. برای او استغفار کن همان طور که برای خودت استغفار می‌کنی. چه فرق می‌کند؟ اگر کسی آزاری به تو رسانده است، غضبی کرده است، تندی کرده است، او را ببخش؛ چون خدا عفو را دوست دارد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:57:00 ق.ظ ]




مرحوم دولابی: استغفار قلب را بزرگ می‌کند

 

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: استغفار امانگاه انسان است، یعنی پناهگاه، وقتی گفتی «استغفرالله » در پناه خدا هستی. فرمودند: «دو امان میان شما بود، یکی پیامبر خدا و دیگری استغفار. پیامبر خدا رفت، ولی استغفار همیشه میان شما باقی است. با این دو امان عذاب نیست.»1 روزی هفتاد مرتبه استغفار مستحب است. یکی از خاصیت‌هایش این است که قلب انسان راحت می‌شود. بزرگ می‌شود. از همه راضی می‌شوی از خدا، از مخلوقات خدا.


کسی آب دهان به مالک اشتر انداخت. مالک فردی شجاع و قوی است. رئیس لشکر حضرت امیر است. بزرگ است. این شخص او را نمی شناخت. دید یک نفر خیلی استوار راه می‌رود. نتوانست ببیند یا این که مریض بود. آب دهانی به مالک انداخت. مالک به سرعت رفت. کسی آن جا بود. به آن شخص گفت: می‌دانی چه کردی؟ او مالک بود، مالک اشتر. چگونه جرات کردی؟ گفت: این مالک بود؟ بدنش به لرزه افتاد. به دنبال مالک دوید ببیند کجا رفت تا به پایش بیفتد و استغفار کند. سراغ او را گرفت. گفتند: به مسجد رفت. وقتی به مسجد رسید و مالک را دید، مالک به او گفت: من به مسجد نیامدم جز این که برای تو استغفار کنم. این هم نمونه و مصداق این مطلب.


ان اشاء الله امیدوارم شما که نیتهایتان پاک است اگر در گذشته از کسی، از پدر، از مادر، از همسر ناراحت شده‌اید آنها را عفو کنید. خدا خیلی تلافی می‌کند. اگر قلب حاضر نیست این کار را بکنی، قلبت را نرم کن. دو سه مرتبه استغفار کن. یکدفعه دلت نرم می شود. البته دلهای شما نرم است، آبدار است، سخت و شقی نیست. اگر دیدید قلبتان الان حاضر نیست استغفار کند با زبان استغفار کن، آن وقت دلت نرم می‌شود. حتی ممکن است برایش گریه هم بیفتی، او را دعا هم بکنی.


دل زود نرم می‌شود. دل به ذکر خدا نرم و شفاف می‌شود. اگر خدای نخواسته مطلب بزرگ بوده و نتوانستی استغفار کنی چند مرتبه با زبان استغفارکن، کم کم دلت نرم می‌شود و می‌بینی که راحت شدی. قلبت باز می‌شو. قلب انسان اگر باز شد خیلی بزرگ است. دل و قلب انسانها مثل شکم می‌ماند. اگر مرتب چیز در شکم بریزی و آن را عادت بدهی باز می‌شود. بعضی هستند که اگر جلو آنها غذا بگذاری از بس می‌خورند تعجب می‌کنی که این چه شکم است! هر چه می‌دهند می‌گوید: کم است. دنیا پرست و پول پرست هم همین طور است. هر چه به او می‌دهند می‌گوید: کم است.


خلاصه قلبی که ذکر خدا می‌کند خیلی بزرگ است. اوسع الاشیاء است. 2 هر چه از محبت و صدق و ذکر خدا می‌گیرد باز می‌گوید: کم است. نماز که می‌خواند می گوید: کم است. استغفار هم چیزی است که قلب را بزرگ می‌کند. پیغمبر خدا، آن دریای عظمت الهی، روزی هفتاد مرتبه اسغفار می‌کرد. امیدوارم این عرایضی که بنده می‌کنم در قلبتهایتان خودش به شما بیاموزد. هر کدام از شما دل داشته باشید، قلب داشته باشید، از این سخنان بهره می‌برید.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:53:00 ق.ظ ]






بچه‌ها از ما یاد می گیرند که از موهبته عظیم زندگی، به نحو احسن استفاده کنند. در کلاس‌های سنتی بچه‌ها همیشه گوش به زنگ تعطیلی کلاس ها هستند، اما در آموزش‌های خلاق، همه پر انرژی و با نشاط در حال کاوشگری و جست و جو و سؤال هستند و هیچ کس از پرسه زنی خسته نمی شود. در کلاس های جدید تأکید می شود که محدودیت ها را از جلوی ذهن کودکان بردارید و برای آنان فضای تحرک بیشتری ایجاد کنید. بسیاری از مواقع کودکان از بزرگسالان سؤال هایی می پرسیده که با برخورد و پاسخ سرد آنان مواجه می شوند. پاسخ های سرد و بی خاصیت یعنی انتقال بی تفاوتی به کودکانی که سراسر وجودشان شور و نشاط است. وقتی دانش آموزی به معلمی می گوید: «من تحقیق کردم و فهمیدم که پایتخت تایلند بانکوکه است و این شهر دارای جمعیت زیاد و ترافیکهای خیابانی است، معلم می تواند بگوید: «چه جالب! من نمی دانسته و بعد رو به سایرین بگوید: «بچه ها شما این موضوع را میدانستید؟» و بعد از آنان بخواهد که به صحبت‌های دوستشان در مورد تایلند گوش دهند. سپس در انتهای کلاس باز هم این معلم است که هم خود باید از دانش آموز فعال تشکر کند و هم بخواهد که همه از دانش آموزی که اطلاعات آنان را در مورد تایلند افزایش داده تشکر کنند. این یعنی یادگیری فعال و تقویت کوشش در کودکانی که عاشق فهمیدن و درک کردن، شنیدن و سؤال کردن هستند. معلم ها می توانند با درس دادن به شیوه ای که بچه ها دوست دارند و با سوژه هایی که آنان می خواهند، وارد مباحث مختلف شوند. این هنر یک معلم با پدر و مادر است که بتواند با خواسته های قلبی بچه ها ارتباط صحیح برقرار کند. اگر این ارتباط برقرار شود، می توان منتظر ایجاد شگفتی و تأثیر آن بر رفتار کودکان بود.

لئوبوسکالیا در مورد یک معلم نمونه داستان جالبی را بیان می کند. او می گوید: نخستین روز درس بود. او وارد کلاس شد و کتاب را باز کرد. درس اول با عنوان «فروشگاه»، درباره فروشگاه بود. او باید به بچه هایی درس فروشگاه را بدهد که در فروشگاه های بزرگ بار آمده اند. درس فروشگاه، چه چیز تازه ای برای بچه ها دارد؟ این معلم نازنین، پیش خود فکر کرد: بسیار خوب، تلاش خودم را خواهم کرد. لابد حکمتی در تدریس این درس هست که من نمیدانم. بنابراین با بچه ها روی موکت کلاس نشستند. معلم گفت: «بچه‌ها، دوست دارید درس فروشگاه را بخوانیم؟» بچه ها یک صدا گفتند: «از درس فروشگاه بیزاریم! …» بنابراین معلم خوشدل و دلسوز از بچه ها پرسید: «دوست دارید دربارهی چه چیزی بدانید؟» چشم های یکی از بچه ها برقی زد و گفت: «خانم معلم، پدر من مهندس مؤسسه ی تحقیقات فضایی است. او می تواند نحوه ی ساختن موشکهای فضاپیما را به ما یاد بدهد. ما می توانیم سفینه بسازیم و به کرہی ماه سفر کنیم!» همه ی بچه ها با هم فریاد زدند: «هورا!» خانم معلم گفت: «بسیار خوب، همین کار را می کنیم.» روز بعد، پدر آن دانش آموز آمد و با خود مدل یک فضاپیما را به کلاس آورد. آنان روی زمین نشستند و بچه ها دور فضاپیما حلقه زدند. بچه ها واقعا تشنه ی دانستن نحوهی کار و ساخت فضاپیما بودند. درس شروع شد و طی روزهای آینده نیز ادامه یافت. بچه ها دیگر میدانستند که یک فضاپیما چگونه کار می کند. باور کردنی نبود، بچه ها درباره علوم، نجوم، نظریه های پیچیده ی ریاضی و موضوعات دیگر صحبت می کردند و از این بابت چیزی کم نمی آورند. کلماتی که در صحبتهای بچه ها به کار می رفت، به هیچ وجه بوی بز بز قندی نمیداد، بلکه پر بود از اصطلاحات مربوط به کهکشانها، لایه های ازن هوا، منظومه شمسی، آفرینش و غیره. اما یک روز، در هنگامه ی این درسها و بحثهای پرشور، ناگهان سر و کلهی مدیر مدرسه پیدا شد و به معلم دوست داشتنی بچه ها گفت: «خانم، درس فروشگاه چه شد؟» معلم، مدیر مدرسه را به کناری برد و گفت: «بچه ها از درس فروشگاه خوششان نمی آمد. آنان دوست داشتند به کره ی ماه پرواز کنند.» مدیر مدرسه گفت: «من این حرفها سرم نمی شود. شما طبق برنامه باید «فروشگاه» را درس بدهید و بس.» معلم و بچه ها نشستند و درباره ی این موضوع با هم صحبت کردند. بچه‌ها اگر زیبایی ها را احساس کنند، در سخت ترین شرایط هم می توانند خوب زندگی کردن را تجربه کنند. معلم ها باید هر روز شانس جدیدی به بچه ها برای حضور فراگیر و خودشکوفا بدهند. قرار شد درس ملال آور فروشگاه را به سرعت بخوانند و دل مدیر را به دست آورند و دوباره به موضوعات هیجان انگیز خلاقانه و مورد علاقه ی خود بپردازند. آنان مجبور بودند بخشی از ساعات طلایی و گران بهای خود را تلف کنند. آنان درس چند هفته ای فروشگاه را دو روزه خواندند و کاردستی های لازم را ساختند و هنگامی که مدیر مدرسه برای بررسی وضع کلاس آمد، بچه ها اجناس ساختگی فروشگاه را با لبخندی ساختگی به او تعارف کردند و نشان دادند که درسشان را فوت آبند. هنگامی که مدیر از کلاس بیرون رفت، بچه ها دوباره به ماه پرواز کردند(بوسکالیا، ۱۳۸۲، ۴۱-۳۸).

این داستان به خوبی نشان می دهد کودکان را نباید دست کم گرفت و باید در نظر داشت که نیازها و خواسته های آنان فراتر از برنامه ریزی هایی است که ما برای آنان در نظر میگیریم. معلمها اگر به نقش خود، آگاه باشند، باید کودکان را به جایی ببرند که جز شگفتی و شعر و شور چیز دیگری وجود ندارد. آموزش و پرورش باید بستری برای رهایی ذهنی، تغییر بینش و تقویت خیال پردازی و تخیل کودکان فراهم کند. انسان موجودی پیچیده و پر رمز و راز است اما نباید این را از یاد برد که همین انسان به طور خودجوش عاشق زندگی است. ما باید احساس زندگی و لمس زیبایی ها را به بچه ها آموزش دهیم. این کار مهم تر از کار کردن با رایانه ها است. بچه‌ها اگر زیبایی ها را احساس کنند، در سخت ترین شرایط هم می توانند خوب زندگی کردن را تجربه کنند. معلم ها باید هر روز شانس جدیدی به بچه ها برای حضور فراگیر و خودشکوفا بدهند. این درست مثل دادن تخم مرغ های شانسی به دست دانش آموزان یک کلاس است که داخل هر یک از آنان هدیه ای متفاوت برای آنان وجود دارد. هدایایی که وقتی دیده می شوند، لبخند را بر لبان آنان جاری می سازند. دانش آموزان در هر دورهای الماسهای همان عصر هستند. الماس هایی که میدرخشند و اطراف را روشن می کنند. منتها این الماس ها در یک دالان بسته در حرکتند و این وظیفه ماست که آنان را احیا کنیم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:44:00 ق.ظ ]


...



 
سودا از نگاه طب سنتی
سودا خلطی است، سیاه رنگ که معمولاً از تجمع، تهاجم، تکاثر، رسوب، سوختن یا متابولیسم سایر اخلاط دیگر خصوصاً صفرا در بدن تولید می شود. این خلط همچنین با خوردن غذاهایی که سودا زا است در کبد تولید می شود. امّا رفتار و نحوه زندگی عامل بسیار مهمی در تولید سودا در بدن می باشد. آثار سودا در بدن، باریکی و کشیدگی بدن و انگشتان و درشتی مفاصل و در مغز و روان و شخصیت فرد اثر درون گرایی و ترس وغصه و حرص و ریز بینی و عدم انعطاف و
سودا از نگاه طب سنتی
 


 

 

سودا خلطی است، سیاه رنگ که معمولاً از تجمع، تهاجم، تکاثر، رسوب، سوختن یا متابولیسم سایر اخلاط دیگر خصوصاً صفرا در بدن تولید می شود. این خلط همچنین با خوردن غذاهایی که سودا زا است در کبد تولید می شود. امّا رفتار و نحوه زندگی عامل بسیار مهمی در تولید سودا در بدن می باشد. آثار سودا در بدن، باریکی و کشیدگی بدن و انگشتان و درشتی مفاصل و در مغز و روان و شخصیت فرد اثر درون گرایی و ترس وغصه و حرص و ریز بینی و عدم انعطاف و کم خوابی و خیالبافی و منفی نگری و در سیستم های بدن از جمله پوست و چشم و گوش (شنوایی) و بویایی و ریه و حنجره و قلب و عروق و گوارش و … اثرات نامطلوب می گذارد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:39:00 ق.ظ ]




مهارت احترام به خانواده


|

مهارت احترام به خانواده شوهر
در زندگی خانوادگی ممکن است مواردی پیش آید که زن نتواند خود را با خانواده شوهرش وفق دهد، زیرا آنها را در نوع اندیشه، سلیقه و رفتار با خود متفاوت می بیند در این گونه موارد عقل حکم می کند که زن با یک مهارت و پختگی خاص، شرایط را به طور مطبوع برای خود فراهم سازد نه آنکه چون غریقی به درون بدبختی ها فرو رود و عاجزانه غرق شود اولین قدم در راه غلبه بر شرایط و مقتضیات (غیر دلخواه ) آن است که خود را آنچه که هستیم، بدانیم و با بهره گیری از تعالیم مذهبی، مواهب طبیعی و استعدادهای مختلف را علی رغم شرایط نامساعدی که گریبانگیر ما شده است، در راههای سودمند به کار اندازیم، حالت سرکشی و طغیان در مقابل شرایط موجود، کاری زیان آور و عبث است و خود دلیل بر نارسای شخصیت محسوب می شود گفتن هر کلمه یا عبارت منفی شخص را یک قدم به شکست و اضمحلال نزدیک می کند، زیرا به کاربردن کلمات و جملات منفی ماهیت و طرز تلقی ما را در مقابل حقایق زندگی نشان می دهد. بدین معنی که ما لیاقت و قدرت خود را ناچیز شمرده، یا در عوض مشکلات را در مقابل خود به صورت اغراق آمیزی بزرگ کرده ایم. پس چه بهتر که به خود اجازه ندهیم در فکری منفی مدفون شویم. بهترین راه جلوگیری آن است که فکر منفی را مانند یک اشتباه معمولی به حساب آورده آن را از مغز خود بیرون کنیم.

الفاحشة ان تؤذی اهل زوجها وتسبهم. [1]

امام رضا (علیه السلام ) فرموده است:

((خطای زشت زن در این است که خانواده شوهرش را آزار دهد و به آنها دشنام گوید))[2]

یک فکر منفی ظاهرا ممکن است پشت سر هم در مغز انسان خونمایی کند و به تدریج تمام وجود شخص را فرا گیرد، اما اگر در هربار که سرزده وارد مغز شد، با سرعت و شدت هر چه تمامتر آن را از مغز بیرون راند، به تدریج سلطه و نفوذ خود را از دست خواهد داد و تحت کنترل فرد در خواهد آمد.

عقل و وجدان سلیم حکم می کند که زن و شوهر هرگز نباید بکوشند تا دماغ یکدیگر را بسوزانند، بلکه سعی کنند قلق خانواده های یکدیگر را بفهمند و بیاموزند که از چه راه و چگونه می توانند در زندگی هماهنگی مسالمت آمیزی داشته باشند تا در مواقع بحران، راه حل خوبی به دست آورند.

((مرد وقتی می بیند زنش نسبت به خانواده و فامیل او رفتار محترمانه و مودبانه دارد، طبعا به خود تلقین می کند که محبت این زن به من باطنی و حقیقی است و برای نشان دادن این علاقه قلبی چنین رفتاری را با پدر و مادر و خواهر و برادرم می کند. همین احساس سبب افزایش محبت مرد به زن می شود. حال اگر قضیه به عکس باشد، مسلما نتیجه آن هم به عکس خواهد بود و همین مقدار سبب دلسردی مرد و زن از یکدیگر شده، غبارهای تیره کدورت و عدم علاقه، آسمان زناشویی آن دو را تاریکتر خواهد نمود، ادامه این وضع نتیجه اش معلوم است ))

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:32:00 ق.ظ ]






بچه‌ها از ما یاد می گیرند که از موهبته عظیم زندگی، به نحو احسن استفاده کنند. در کلاس‌های سنتی بچه‌ها همیشه گوش به زنگ تعطیلی کلاس ها هستند، اما در آموزش‌های خلاق، همه پر انرژی و با نشاط در حال کاوشگری و جست و جو و سؤال هستند و هیچ کس از پرسه زنی خسته نمی شود. در کلاس های جدید تأکید می شود که محدودیت ها را از جلوی ذهن کودکان بردارید و برای آنان فضای تحرک بیشتری ایجاد کنید. بسیاری از مواقع کودکان از بزرگسالان سؤال هایی می پرسیده که با برخورد و پاسخ سرد آنان مواجه می شوند. پاسخ های سرد و بی خاصیت یعنی انتقال بی تفاوتی به کودکانی که سراسر وجودشان شور و نشاط است. وقتی دانش آموزی به معلمی می گوید: «من تحقیق کردم و فهمیدم که پایتخت تایلند بانکوکه است و این شهر دارای جمعیت زیاد و ترافیکهای خیابانی است، معلم می تواند بگوید: «چه جالب! من نمی دانسته و بعد رو به سایرین بگوید: «بچه ها شما این موضوع را میدانستید؟» و بعد از آنان بخواهد که به صحبت‌های دوستشان در مورد تایلند گوش دهند. سپس در انتهای کلاس باز هم این معلم است که هم خود باید از دانش آموز فعال تشکر کند و هم بخواهد که همه از دانش آموزی که اطلاعات آنان را در مورد تایلند افزایش داده تشکر کنند. این یعنی یادگیری فعال و تقویت کوشش در کودکانی که عاشق فهمیدن و درک کردن، شنیدن و سؤال کردن هستند. معلم ها می توانند با درس دادن به شیوه ای که بچه ها دوست دارند و با سوژه هایی که آنان می خواهند، وارد مباحث مختلف شوند. این هنر یک معلم با پدر و مادر است که بتواند با خواسته های قلبی بچه ها ارتباط صحیح برقرار کند. اگر این ارتباط برقرار شود، می توان منتظر ایجاد شگفتی و تأثیر آن بر رفتار کودکان بود.

لئوبوسکالیا در مورد یک معلم نمونه داستان جالبی را بیان می کند. او می گوید: نخستین روز درس بود. او وارد کلاس شد و کتاب را باز کرد. درس اول با عنوان «فروشگاه»، درباره فروشگاه بود. او باید به بچه هایی درس فروشگاه را بدهد که در فروشگاه های بزرگ بار آمده اند. درس فروشگاه، چه چیز تازه ای برای بچه ها دارد؟ این معلم نازنین، پیش خود فکر کرد: بسیار خوب، تلاش خودم را خواهم کرد. لابد حکمتی در تدریس این درس هست که من نمیدانم. بنابراین با بچه ها روی موکت کلاس نشستند. معلم گفت: «بچه‌ها، دوست دارید درس فروشگاه را بخوانیم؟» بچه ها یک صدا گفتند: «از درس فروشگاه بیزاریم! …» بنابراین معلم خوشدل و دلسوز از بچه ها پرسید: «دوست دارید دربارهی چه چیزی بدانید؟» چشم های یکی از بچه ها برقی زد و گفت: «خانم معلم، پدر من مهندس مؤسسه ی تحقیقات فضایی است. او می تواند نحوه ی ساختن موشکهای فضاپیما را به ما یاد بدهد. ما می توانیم سفینه بسازیم و به کرہی ماه سفر کنیم!» همه ی بچه ها با هم فریاد زدند: «هورا!» خانم معلم گفت: «بسیار خوب، همین کار را می کنیم.» روز بعد، پدر آن دانش آموز آمد و با خود مدل یک فضاپیما را به کلاس آورد. آنان روی زمین نشستند و بچه ها دور فضاپیما حلقه زدند. بچه ها واقعا تشنه ی دانستن نحوهی کار و ساخت فضاپیما بودند. درس شروع شد و طی روزهای آینده نیز ادامه یافت. بچه ها دیگر میدانستند که یک فضاپیما چگونه کار می کند. باور کردنی نبود، بچه ها درباره علوم، نجوم، نظریه های پیچیده ی ریاضی و موضوعات دیگر صحبت می کردند و از این بابت چیزی کم نمی آورند. کلماتی که در صحبتهای بچه ها به کار می رفت، به هیچ وجه بوی بز بز قندی نمیداد، بلکه پر بود از اصطلاحات مربوط به کهکشانها، لایه های ازن هوا، منظومه شمسی، آفرینش و غیره. اما یک روز، در هنگامه ی این درسها و بحثهای پرشور، ناگهان سر و کلهی مدیر مدرسه پیدا شد و به معلم دوست داشتنی بچه ها گفت: «خانم، درس فروشگاه چه شد؟» معلم، مدیر مدرسه را به کناری برد و گفت: «بچه ها از درس فروشگاه خوششان نمی آمد. آنان دوست داشتند به کره ی ماه پرواز کنند.» مدیر مدرسه گفت: «من این حرفها سرم نمی شود. شما طبق برنامه باید «فروشگاه» را درس بدهید و بس.» معلم و بچه ها نشستند و درباره ی این موضوع با هم صحبت کردند. بچه‌ها اگر زیبایی ها را احساس کنند، در سخت ترین شرایط هم می توانند خوب زندگی کردن را تجربه کنند. معلم ها باید هر روز شانس جدیدی به بچه ها برای حضور فراگیر و خودشکوفا بدهند. قرار شد درس ملال آور فروشگاه را به سرعت بخوانند و دل مدیر را به دست آورند و دوباره به موضوعات هیجان انگیز خلاقانه و مورد علاقه ی خود بپردازند. آنان مجبور بودند بخشی از ساعات طلایی و گران بهای خود را تلف کنند. آنان درس چند هفته ای فروشگاه را دو روزه خواندند و کاردستی های لازم را ساختند و هنگامی که مدیر مدرسه برای بررسی وضع کلاس آمد، بچه ها اجناس ساختگی فروشگاه را با لبخندی ساختگی به او تعارف کردند و نشان دادند که درسشان را فوت آبند. هنگامی که مدیر از کلاس بیرون رفت، بچه ها دوباره به ماه پرواز کردند(بوسکالیا، ۱۳۸۲، ۴۱-۳۸).

این داستان به خوبی نشان می دهد کودکان را نباید دست کم گرفت و باید در نظر داشت که نیازها و خواسته های آنان فراتر از برنامه ریزی هایی است که ما برای آنان در نظر میگیریم. معلمها اگر به نقش خود، آگاه باشند، باید کودکان را به جایی ببرند که جز شگفتی و شعر و شور چیز دیگری وجود ندارد. آموزش و پرورش باید بستری برای رهایی ذهنی، تغییر بینش و تقویت خیال پردازی و تخیل کودکان فراهم کند. انسان موجودی پیچیده و پر رمز و راز است اما نباید این را از یاد برد که همین انسان به طور خودجوش عاشق زندگی است. ما باید احساس زندگی و لمس زیبایی ها را به بچه ها آموزش دهیم. این کار مهم تر از کار کردن با رایانه ها است. بچه‌ها اگر زیبایی ها را احساس کنند، در سخت ترین شرایط هم می توانند خوب زندگی کردن را تجربه کنند. معلم ها باید هر روز شانس جدیدی به بچه ها برای حضور فراگیر و خودشکوفا بدهند. این درست مثل دادن تخم مرغ های شانسی به دست دانش آموزان یک کلاس است که داخل هر یک از آنان هدیه ای متفاوت برای آنان وجود دارد. هدایایی که وقتی دیده می شوند، لبخند را بر لبان آنان جاری می سازند. دانش آموزان در هر دورهای الماسهای همان عصر هستند. الماس هایی که میدرخشند و اطراف را روشن می کنند. منتها این الماس ها در یک دالان بسته در حرکتند و این وظیفه ماست که آنان را احیا کنیم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:32:00 ق.ظ ]




شیوه های امربه معروف ونهی از منکر :


1- آماده سازی


سخن حق ، همچون شکر است ؛ اگر شکر را به همین شکل در گلوی کسی بریزیم ، امکان دارد خفه شود. باید شکر را با آب مخلوط کرده تا تبدیل به شربت شود وبرای همه افراد قابل استفاده وتحمل باشد .
یکی از اساتید بزرگ می فرمود :از خاطرم نمی رود زمانی که می خواستم درباره روایات کفن در تلویزیون صحبت کنم ، فکر کردم که بعضی مردم تحمل شنیدن ندارند، لذا بحث را این گونه آماده کردم که : از نیازهای عمومی وهمگانی ، نیاز به لباس است. اسلام برای هر فصل و زمان وکاری لباس در نظر گرفته ودستوراتی داده است؛ مثل لباس کودک، لباس کار ، لباس جنگ ، لباس نماز عید ،لباس نماز باران ،لباس احرام و حج ، لباس عروس ، لباس دادن به برهنه ها ، نظافت لباس ،وصله کردن لباس ،رنگ لباس ، دوخت لباس ، جنس لباس و…وبرای هر یک ازعناوین هم حدیثی ونکته ای گفتم . کم کم مردم را برای شنیدن بحث آخرین لباس (کفن) و روایات کفن آماده کردم .ولی اگر از ابتدا می گفتم : موضوع بحث امروزم کفن است ، شاید میلیون ها نفر تلویزیون را خاموش می کردند.


2- تلقین


چه بسیارند افرادی که از انجام معروف هراس دارند وچه بسیارند کسانی که جدا شدن از بعضی منکرات را برای خودمحال می پندارند ، در صورتی که تلقین صحیح وبیان نمونه ها در این زمینه کارگشا خواهد بود.


3- استفاده از هنر ، شعر وطنز


نقش هنر در دعوت مردم به فساد وانحراف ،بر کسی پوشیده نیست . سامری با هنر مجسمه سازی توانست مردم رامنحرف وبنی اسرائیل را گوساله پرست کند.زیبا گویی ، فصاحت وبلاغت ، بهترین اهرم برای جذب مردم است؛ همانگونه که قیافه زیبا و موزون نقش مهمی در تاثیر کلام دارد.در قرآن ، امر شده است که هنگام رفتن به مسجد ، زینت های خود را با خود بردارید.سخن زیبا ومجادله نیکو از سفارشهای قرآن کریم است.یکی از نامهای قرآن ، احسن القصص است. آری ، قصه گویی یک هنر است.


4- انصاف در برخورد


قرآن کریم در نهی از شراب ، اول از منافع مادی ومالی آن سخن گفته است وبعد می فرماید : (ضررش از نفعش بیشتر است) خداوند در برخورد با کافران ومنافقان ومشرکان ، همواره از عبارت (اکثرهم) استفاده می کند، یعنی همه آنان را نفی نمی کند بلکه می فرماید: بیشتر آنها چنین هستند در برخورد با خلافکاران نیز باید ابتدا نقاط قوت ومثبت آنها را بگوییم وسپس آنها را متذکر کنیم .


5- امید دادن


گاهی انسان گنهکار با خود می گوید :دیگر ازما گذشته است ، ما دیگرراهی برای بازگشت نداریم. ما دیگر جهنمی شده ایم . این گونه افراد هر روز به گناه بیشتری گرفتار می شوند. چون قامت ما برای غرق است——— در کم و زیاد او چه فرق است ، باید به آنها از عفو الهی واز پذیرفتن توبه ولطفی که خداوند به توبه کنندگان دارد، بگوییم و خاطراتی ازتوبه کنندگان بیان کنیم تا گناه ، او را به یاس نکشاند . باید به او تذکر داد که یاس ازگناهان کبیره است .


6 – تغافل


گاهی بایدانسان خود را به غفلت بزند وتظاهر کند که من متوجه خلاف تو نشدم تا از این طریق شخصیت افراد شکسته نشود.قرآن می فرماید : برادران یوسف که پس از ده ها سال او را دیدند ونشناختند ، به او گفتند : ما قبلاً برادری داشتیم به نام یوسف که دزد بود. یوسف خود را به تغافل زد ونگفت که آن برادر من هستم وچرا به من نسبت دزدی میدهید . البته تغافل در مورد خلافه های شخصی ، جزئی وفردی است ؛ و گرنه درمسائل مهم که دشمنان وکفار برای براندازی نظام اسلامی نقشه می کشند ، تغافل بزرگترین خواست دشمن است.


7- توجه به ظرفیت افراد


امام صادق (علیه السلام) شخصی را برای ماموریتی به منطقه ای فرستاد . او درگزارش خود به امام ، از مردم منطقه به شدت انتقاد کرد .امام فرمود : ایمان ده درجه دارد . بعضی یک درجه ایمان دارند وبعضی دو درجه ، بعضی هم هفت تا ده درجه . نباید کسانی که ایمان کامل تری دارند ، از دیگران توقع بیش از ظرفیت داشته باشند . در شیوه تبلیغ انبیا می خوانیم که می فرمودند : ما ماموریم طبق ظرفیت افراد با آنان صحبت کنیم.


8- کنایه گویی


قرآن به حضرت عیسی (علیه السلام) می فرماید : آیا تو به مردم گفتی که من ومادرم را خدا بگیرید؟! در جای دیگر ،خداوند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را مخاطب قرار داده و می فرماید : اگر پدر و یا مادرت نزد تو به پیری رسیدند ، تو با آنان درشتی نکن !
در حالی که همه می دانیم حضرت عیسی مردم را به توحید دعوت می کرد وپیامبر اسلام درکودکی پدر ومادر خود را از دست داده بود.این گونه خطاب ها در حقیقت به مردم است.


9 – ایجاد محبت


در بخش مهمی از قرآن ، خداوند نعمت های خود را می شمارد تا عشق انسان را نسبت به خود زیاد کند.قرآن که مردم را امر به عبادت می کند ، می فرماید : پروردگار کعبه را پرستش کنید ؛ زیرا او شما را از گرسنگی وترس نجات داد.نمونه هایی از سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره جذب دلها:
1- هر گاه سه روز، یکی از یاران را نمی دید ، به سراغش می رفت.
2- از مریض ها در دورترین نقطه شهر، عیادت می کرد.
3- مردم را با بهترین نام صدا می زد . حتی نام زنان وکودکان را با کرامت می برد.
در تاریخ زندگی اهل بیت علیهم السلام نیز خاطرات فراوانی به چشم می خورد که یک نمونه از آن را نقل می کنیم :مردی شامی به امام حسن مجتبی (علیه السلام) جسارت کرد.حضرت ایشان را به منزل بردند وچنان موردتفقد قرار دادندکه او از حرفهای خود شرمنده شد.در روایات می خوانیم : با هر کس که با تو قطع رابطه کرد ، ارتباط برقرار کن وهر کس به تو بدی کرد ، تو با او خوبی کن.


10- تحریک عواطف


شخصی به مادرش تندی کرد .روز بعد ،امام صادق (علیه السلام) او را دید و به او فرمود : چرا با مادرت تندی کردی؟مگر نمی دانی که شکم مادرت منزل تو بود؟ دامان مادرت گهواره تو بود؟ شیر مادر غذای تو بود؟سپس فرمود : پس با او خشن نباش.


11- مخفیانه ومختصر باشد


در حدیث می خوانیم : هر کس برادر دینی خود را مخفیانه موعظه کند ،او راآراسته کرده ،ولی هر کس آشکارا موعظه کند، او را شرمنده کرده است. درحدیث می خوانیم :هر گاه کسی را موعظه می کنی ؛ خلاصه بگو!
گرنصیحت کنی ، به خلوت کن که جز این ، شیوه نصیحت نیست
هر نصیحت که بر ملا باشد آن نصیحت به جز فضیحت نیست


12- نمایاندن الگوها


معرفی چهره های موفق وتجلیل از آنها ، در دعوت مردم به معروف نقش موثری دارد . این که هر سال مردم در عاشورا فریاد (یاحسین )سر می دهند ، زمینه دوری از پذیرش طاغوت و وفاداری به نظام اسلامی می شود.
قرآن می فرماید : مردم دنیا از همسر فرعون درس بگیرند که چگونه جذب مال ومقام وقدرت فرعون نشد .درجای دیگری می فرماید :از حضرت ابراهیم وحضرت محمد (علیه السلام) درس بگیرید ؛ زیرا این دو بزرگوار اسوه والگو هستند.
قرآن کریم به پیامبر عزیز می فرماید: از طریق حکمت و منطق یا موعظه ونصیحت و یا جدال نیکو مردم را به راه خدا دعوت کن!همان گونه که شیطان انسان را گام به گام به سوی فساد می کشاند راه اصلاح وامر به معروف ونیز گام به گام باشد
در قرآن درمورد تحریم ربا این مراحل به چشم می خورد :
در مرحله اول ، قرآن می فرماید :آنچه به مال شما از طریق ربا اضافه می شد ،نزدخدا افزایش نیست.
در مرحله دوم ، قرآن ربا خواری را از عادات زشت یهودیان می شمارد.
درمرحله سوم ،قرآن انسان را از ربای مضاعف و زیاد نهی می کند.
درمرحله چهارم ، قرآن ، ربا گرفتن رابه منزله اعلام جنگ باخدا می داند.


14- تکرار


چون برنامه اسلام تنها آموزش نیست ، بلکه تربیت هم هست ،لذا اوامر ونواهی باید تکرار شود. برای هر غفلت ،یک تذکر لازم است. شما درنماز ده ها بار (الله اکبر ) را در رکوع وسجود وقیام تکرار می کنید .یاد خدا غذای روح است وباید همچون غذای جسم تکرار شود.


15 -مماشات


حضرت ابراهیم (علیه السلام) برای نهی از بزرگ ترن منکر (شرک) از راه مدارا ومماشات وارد شد وگام به گام به انتقادات خوداضافه کرد.بار اول فرمود: خورشید غروب می کند ومن غروب شدنی را دوست ندارم .( انی لااحب الافلین) بار دوم فرمود: ماه پرستی انحراف است وخدا مرا گرفتار آن نکند . ( لئن لم یهدنی ربی …)بار سوم فرمود: من بیزارم از هر چه که شما شریک خدا می دانید .( انی بری ء مما تشرکون)


16- حکمت ، موعظه ،جدال نیکو


قرآن کریم به پیامبر عزیز می فرماید: از طریق حکمت و منطق یا موعظه ونصیحت و یا جدال نیکو مردم را به راه خدا دعوت کن!در امر به معروف ونهی ازمنکر باید روی مسائلی تکیه کرد که قابل خدشه نباشد.به سخنان محکمی که موردقبول همه است، حکمت گفته می شود.مراد از موعظه حسنه ، موعظهای است که بر اساس محبت و با بیان نیکو باشد و در زمان و مکان مناسب با شیو ه های صحیح انجام شود. ومراد از مجادله نیکو نیز پذیرفتن نقاط قوت دیگران واستدلال و مقابله به مثل در شیوه ها است.


17 - ریشه مفاسد را بخشکانیم


قرآن می فرماید : ( سوء ظن نبرید وتجسس نکنید ) ؛ زیرا سوء ظن ، سرچشمه تجسس وتجسس ، سرچشمه غیبت می شود.اگر قرآن ،زنان را از پایکوبی ویا گفتار همراه با ناز وکرشمه وتحریک آمیز نهی می کند ،به خاطر خشکاندن سرچشمه گناه است. درمسائل سیاسی واجتماعی نیز برای اصلاح دولت ها باید دولتمردان اصلاح شوند وبرای اصلاح نسل نو ،باید خانواده ها اصلاح شوند.قرآن می فرماید : با رهبران کفر مبارزه کنید.


18- احترام به ارزشهای دیگران


قرآن کریم ،به تورات وانجیل وانبیای گذشته احترام می گذارد و مراکز عبادت سایر ادیان را محترم می شمارد ؛ حتی برای حفظ آن ، دفاع را لازم میداند. در سفارش های اسلامی نیز آمده است: (بزرگان هر قوم را احترام کنید!)


19 - با انجام معروف ،زمینه را بر منکر تنگ کنیم


قرآن می فرماید : (راه جلوگیری از فحشا ومنکر ، انجام معروفی همچون نماز است.)هنگامی که خداوند می خواهد حضرت آدم را از غذایی منع کند، ابتدا اجازه بهره برداری از غذاهای دیگر را به او میدهد ومی فرماید : (از هر غذایی در بهشت استفاده کن؛ ولی از این غذا استفاده نکن!)تفریح و ورزش از معروف هایی است که جلو بسیاری از مفاسد، امراض ومنکرات رامی گیرد. زهد وعدالت مسئولان مملکتی،از معروف هایی است که می تواند جلوبزرگترین منکرات را که بدبینی به حکومت اسلامی است ،بگیرد.


20- توجه به زمان


در روایات می خوانیم : هنگام مسافرت ، خانواده خود را به تقوی سفارش کنید ؛ زیرا در آستانه جدایی ،علاقه ها اوج می گیرد و زمینه پذیرش در انسان زیاد می شود.در حدیث می خوانیم : به هنگام خشم وغضب ، کسی را ادب نکنید زیرا در معرض افراط هستید .در قرآن نیز نسبت به استغفار در سحر مکرر سفارش شده است.


21- اعراض


قرآن میفرماید : ( هر گاه کسانی را دیدی که در آیات ما به یاوه سرائی نشسته اند ، پس به عنوان اعتراض ،مجلس آنان را ترک کن ! یا مسیر حرف را تغییر ده ! واگرشیطان تو را به فراموشی انداخت ، تا متوجه شدی جلسه را ترک کن وبا ستمگران منشین).در حدیث می خوانیم : (سزاوار نیست که مومن درمجلس گناهی که نمی تواند آن را تغییر دهد بنشیند.)پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید : گناهکاران را با قیافه عبوس ملاقات کنید !

ودر پایان از خداوند قادر وبخشاینده مسئلت داریم که به زنان ودخترانمان توفیق داشتن صفات حیا وپاکدامنی و مردان وپسرانم توقیق داشتن صفات حیا وغیرت عطا کند.الهی آمین.

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل الفرجهم


التماس دعا

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:28:00 ق.ظ ]




توجه دادن به کرامت وارزش انسان :


اگرانسان بداندکه جانشین خداست.اگرانسان بداندکه فرشتگان بر اوسجده کرده اند اوموجودی است که روح خدا دراو دمیده شده است؛ تنها موجودی است که خداوند درآفرینش او خود را ستوده است؛ همه چیز را به تسخیر او درآورده است؛ در آفرینش ، بهترین شکل را به او عطا کرده است؛ برای او ، انبیا وکتب آسمانی فرستاده است؛ او را موجودی فنا ناپذیر قرار داده است، ارزش اوبهشت است ونه کمتر ؛ خداوند انواع فضیلت ها وکرامتها را به او مرحمت کرده است.
اگرانسان به این کرامت ها ومقامات توجه کند ، هرگز خودرا به کارهای زشت آلوده نخواهد کرد.راستی! چرا عمر ما چراگاه شیطان باشد؟ ما که جانشین خدائیم ،چرا با دشمن خدا قرین باشیم؟ حضرت علی (علیه السلام) فرمود : کسی که کرامت و ارزش خود را شناخت دنیا و هوسها نزد او ناچیز می شود.
روایت: شخصی به نام شقرانی در زمان امام صادق (علیه السلام) مرتکب شراب خواری شد .امام صادق (علیه السلام) به او فرمود: ای شقرانی ! کار زشت از هر کس که سر زند ، زشت است ؛ ولی اگر از تو سر زند ، زشت تر است؛ همان گونه که کار نیکو از هر کس نیکوست ؛ ولی اگراز تو سر زند ، نیکوتر است . این به خاطر جایگاه تو است . تو از وابستگان ما هستی . پس ، قدر خود را بدان !

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:26:00 ق.ظ ]




چگونه زنان ودختران بدحجاب را امر به معروف ونهی از منکر کنیم
 


در مرحله اول بایستی برخورد بسیار مؤدبانه واخلاقی باشد وتا حد ممکن از نگاه کردن به چشم وصورت واندام ایشان پرهیز شود ، اگر بتوان نگاه را کنترل کرد ، ازبسیاری از گناهان جلو گیری می شود!


ودرمرحله دوم باید با زبان تاثیر امر به معروف ونهی از منکر کرد ، اکنون شیوه های تاثیر امر به معروف ونهی ازمنکررا بررسی می کنیم ؛ اهمیت شیوه ها : پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ( هر که امر به معروف می کند ،باید شیوه اش نیز معروف باشد). قرآن می فرماید : نیکی در این نیست که از بی راهه به خانه ها وارد شوید ، نیکی دراین است که از راه آن وارد شوید. امام باقر (علیه السلام) ذیل این آیه فرمود : خانه ها را از راهش وارد شوید یعنی هر کاری را از راهش انجام دهید ! آری برای هرمعروف ومنکری ، از هر شخصی درهر مکانی وهر زمانی، شیوه ای خاص لازم است که اگرمراعات نشود ، امکان دارد اثر منفی دهد.


شیوه آئینه وار


حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمود: ( المومن مراه المومن ) مومن آئینه مومن است . اگر در این حدیث کوتاه دقت کنیم، نکاتی درباره شیوه امر به معروف درک می کنیم ؛ از جمله :


1- آئینه از روی صفا عیب را می گوید ، نه از روی انتقام ، غرض وکینه
2- آئینه زمانی عیب را نشان می دهد که خودش گردوغبار زده نباشد.
3- آئینه مراعات مقام ومدال را نمی کند.
4- آئینه عیب را بزرگتر از آنچه هست ،نشان نمیدهد.
5- آئینه همراه با نشان دادن عیب ،نقاط قوت را نیز نشان میدهد.
6- آئینه عیب را روبرو می گوید نه پشت سر.
7- آئینه عیب را بی سروصدا می گوید.
8- آئینه عیب را در دل نگه می دارد و همین که از کنارش رد شدی عیب از صفحه اوپاک می شود.
9- آئینه را اگر شکستی ، خرده های آن هم زشت و زیبا را نشان میدهد.مومن را اگر شکستی وتحقیر کردی ،باز دست از حرفش بر نمی دارد.
10- اگر آئینه عیب مرا گفت ، باید خودم را اصلاح کنم ،؛ نه آنکه آئینه را بشکنم .آری! اگر مسلمانی نهی ازمنکر کرد ،شما گناه را از خود دور کن وبه انتقاد کننده اعتراض نکن.
ای غزالی گریزم از یاری که اگر بدکنم نکو گوید // مخلص آن شوم که عیبم را همچو آیینه روبه رو گوید
نه که چون شانه با هزار زبان پشت سر رفته ،موبه مو گوید

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:25:00 ق.ظ ]




راه کارهای عملی عاقبت به خیر شدن؟


1. همیشه نماز هایتان را در اول وقت بخوان خصوصا نماز صبح


2. توسل به ائمه معصومین (علیهم السلام) خصوصا امام حسین (علیه السلام) را مداومت داشته باش لااقل در رخت خوابت سلام و لعن آخر زیارت عاشورا را یک بار با توجه بخوان. (ساده است اما بسیار کار ساز)


3. هر شب قبل از خواب از هر گناهی که در طول روز انجام داده ای توبه کن و با زبانت (نه در قلبت) به خدا بگو که همه ی آنها را ببخشد


4. اگر که متأهل هستی؛ خوش اخلاقی و مدارا و گذشت کردن با همسرت و خدمت به او و رضا نگه داشتن او را فراموش نکن هر چند که تقصیر ازتو نباشد و با هر بار مشاجره بدان که از رحمت خدا به دور می شوید


5. زندگی نامه بزرگان را مطالعه کن مثلا کتاب سیمای فرزانگان آقای رضا مختاری


6. در مراسمات دسته جمعی مثلا دعا و هیئات عزاداری شرکت کنید (تا حدی که خوشتان بیاید و هر وقت دید که خسته شدید و حوصله یتان سر رفت حتما مجلس را ترک کنید)


7. اگر بتوانی نماز شب بخوان نمی گویم همه ی یازده رکعتش را بلکه در حد یک رکعت نماز وتر با یک قنوت ساده. اگر هم هر شب نتوانستی لااقل یک شب در میان و اگر آن هم نشد لااقل شبهای جمعه.(فرض کن می خواهی روزه بگیری و برای پر کردن شکمت بیدار شوی پس نگو نمی شود زیرا سی روز ماه رمضان توانستی بیدار شوی و تو همان شخصِ در ماه رمضان هستی پس می توانی. از خدا بخواه می شود)

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:21:00 ق.ظ ]




مداومت برعمل صالح موجب عاقبت به خیر شدن است
 

به نام خداوند بخشنده مهربان در این یادداشت می خواهیم در مورد عاقبت به خیر شدن صحبت کنیم و قبل از بیان مطالب شما را به حدیثی از پیامبر رحمت حضرت محمد صل الله علیه وآله وعجل الفرجهم  والعن اعدائم اجمعین جلب می نمایم:

————————————————–


 

پیامبراکرم(ص) فرمود: «اذا اراد اللّه بعبدٍ خیراً طهّره قبل موته قیل ما طهوره العبد؟ قال: عملٌ صالح یلهمه ایّاه حتّی یقبضه علیه؛ هرگاه خداوند نسبت به بنده ای اراده خیر کند او را پیش از مرگ پاک و پاکیزه می کند. گفته شد چگونه بنده را پاک می کند؟ فرمود: عمل صالحی به او الهام می کند (که او بر آن مداومت کند) تا زمانی که از دنیا برود.»

در تعبیر دیگر آمده است که حضرت فرمود: «اذا اراد اللّه بعبدٍ خیراً عمله قیل ما عمله؟ قال یفتح له عملاً صالحاً قبل موته ثمّ یقبضه علیه؛ هرگاه خداوند به بنده ای اراده خیر کند عمل صالح به او الهام می کند قبل از مرگش سپس بر همان عمل قبض روحش می کند.»

————————————————————–


عاقبت به خیر شدن چیست؟

مدت کوتاه زندگی انسان در دنیا را با زندگی آخرتش، که بی کرانه و بی نهایت است و پایانی برای آن نیست، نمی توان مقایسه نمود. از این رو، تحمل سختی ها و مشکلات در دورة کوتاه زندگی دنیا اگر فرجامی نیکو داشته و همراه با سعادت اخروی باشد، از آن تعبیر به عاقبت به خیری میشود. به بیان دیگر: عاقبت به معنای فرجام، پایان و نتیجه کارکردها است،و عاقبت به خیری یعنی مجموعة فعالیت ها و کارکردهایی که پایان آن خیر و خوشبختی را برای انسان به دنبال دارد.
البته خوشبختی، درجات دارد. انسان به دلیل این که تنوع طلبی و مطلق گرایی در طبیعت او نهادینه شده، به هر درجه از خوشی ها و نعمت های مادی یا معنوی دست پیدا کند، قانع نمی شود و رتبه ای بالاتر از آن را طلب میکند. این حالت نه تنها برای انسان در دنیای محدود وجود دارد، بلکه در آخرت نیز تداوم می یابد. از این رو یکی از اسامی قیامت یوم الحسره و یوم التغابن است، یعنی روزی که نه تنها گناهکاران در آه حسرت و ندامت می سوزند و احساس مغبون شدن دارند، بلکه آه و افسوس، و حسرت و ندامت شدیدی دامنگیر نیکوکاران می گردد که چرا بیشتر به کارهای نیک نپرداختند تا به عالی ترین مراتب بهشت که مرتبة رضوان الله است، نایل گردند و نهایت نزدیکی به خدا را پیدا کنند و به مطلق حقیقی متصل گردند. مرتبه ای که همة نعمت ها و خوشی ها در برابر آن ناچیز است. این مرتبه است که قرآن میفرماید: رضی الله عنهم و ضوا عنه.
پس عاقبت به خیری یعنی اتصال به فیض و رحمت مطلق و بی نهایت و نیل به نقطه ای از قرب الهی که رضایت و خشنودی خدا از انسان و انسان از خدا را به دنبال داشته باشد، و طبیعت مطلق گرای انسان با رسیدن به مقصدو مطلق حقیقی، اشباع شود و به آرامش مطلق، دست پیدا کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:20:00 ق.ظ ]




ثمره مداومت بر عمل خیر
امام علی (علیه‌السّلام) فرمود: «ثمره مداومت و پایداری بر کار خیر برای انسان خردمند عبارت است از:
۱. ترک کارهای زشت
۲. دوری از حماقت
۳. خودداری از گناه
۴. یقین
۵. علاقه به نجات
۶. اطاعت خدای رحمان
۷. تعظیم از دلیل و برهان
۸. دوری از شیطان
۹. پذیرفتن عدل
۱۰. حق‌گویی». [۱۰]
نتیجه این‌که انسان در انجام عبادات باید از افراط و تفریط در کمیت و حتی گاهی در کیفیت آن پرهیز نماید تا موجب دلسردی و رها نمودن عمل نشود، بلکه بهتر است عبادتی متعادل و ثابت به صورت مداوم انجام شود هر چند از جهت کمیت‌اندک باشد.
چنان‌که امام سجاد می‌فرماید: «اِنِّی لَاُحِبُّ اَنْ اَقْدَمَ عَلَی رَبِّی وَ عَمَلِی مُسْتَوٍ»؛ من دوست دارم به سوی پروردگارم بروم، در حالی‌که عمل من بر اثر افراط یا تفریط، بیشتر یا کمتر از مدت زمانی که زندگی کردم نباشد. «یعنی لا یزید و لا ینقص علی حسب الازمنة بافراط و تفریط.» [۱۱]
و بقول سعدی آن شاعر زیبا سخن:
رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود • • • • رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:17:00 ق.ظ ]




ثبات و مداومت

مراد و هدف از ثبات و مداومت در عمل این است که اگر انسان یک عمل خیر و نیکی مانند نماز اول وقت را شروع نمود، آن‌را آرام آرام و به طور مستمر و طولانی مدت انجام دهد تا روان و نفس آدمی‌با آن خو گرفته و در دراز مدت بر اثر تکرار و ممارست از حال «کیفیت ناپایدار و زودگذر نفسانی» به صورت ملکه «صفت ثبوتی در نفس که به راحتی از نفس جدا نمی‌شود». و صفت راسخ نفس در آید و روح، مالک آن عقیده و عمل گردد، در نتیجه هیچ‌گاه از انجام آن خسته نشده، بلکه به خود عادت داده که تا آخر عمرش آن عمل را انجام خواهد داد. کار‌اندک و مداوم، بهره‌اش بیش از آن است که انسان چندین کار؛ مانند «نماز اول وقت»، «نخوابیدن بین الطلوعین»، «شب زنده داری»، «روزه مستحبی» و… ، را به یک‌باره آغاز کرده، اما این رفتار عبادیش ادامه‌دار و ثابت نباشد و سبب خستگی و پریشانی و گاه منجر به ناامیدی و ترک آن عمل برای همیشه شود. چنانچه امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «کار‌اندکی که بر آن مداومت کنی، امیدبخش‌تر از کار بسیاری است که از آن ملول گردی». [۷] مدت مداومت بر عمل خیر[ویرایش] اکنون این پرسش پدید می‌آید که یک عمل تا چه مدت باید انجام شود تا بتوان بدان مداومت در عمل گفت؟! پاسخ آن است که حداکثر مداومت، ادامه عمل تا پایان عمر است، اما در نگاهی محدودتر، حداقل مداومت بر یک عمل آن است که یک عمل خیر در مدت زمان خاصی که از نظر عرف بر آن صدق مداومت نماید انجام شود، هر چند در روایات، استحباب مداومت و پایداری در عمل خیر تا یک‌سال مورد تاکید قرار گرفته است. چنان‌که امام صادق (علیه‌السّلام) در این زمینه می‌فرمایند: «هر گاه شخصی عملی انجام می‌دهد، تا یک‌سال ادامه دهد، سپس اگر خواهد به عمل دیگری منتقل شود؛ زیرا شب قدری که تقدیرات و مشیت‌های الاهی در آن محقق می‌شود ضمن یک سال خواهد بود». [۸] از طرفی بهتر است وقتی انسان تصمیم به مداومت بر عمل خیری گرفته در انجام آن کوتاهی و امروز و فردا نکند، بلکه هر چه زودتر و در کمتر از یک‌سال اقدام بر انجام آن نماید. چنان‌که امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «مبادا عملی را بر خودت واجب گردانی و آن‌گاه یک‌سال تمام آن‌را انجام ندهی و رهایش کنی». [۹] یعنی هر گاه تصمیم بر مداومت بر انجام عملی گرفتی در مدت زمان یکسال آن‌را شروع کن و بین تصمیم تو و انجام عمل بیش از یک‌سال فاصله نیفتد و یا این‌که در نگاهی حداقلی اگر تصمیم گرفتی که یک عمل را به صورت مداوم انجام دهی، دست کم، سالی یک‌بار آن‌را انجام بده.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:16:00 ق.ظ ]




روایت امام سجاد
امام سجاد (علیه‌السّلام): «من دوست دارم بر کارها و در انجام اعمالم پایداری و مداومت داشته باشم». [۴]

← روایت امام باقر
امام باقر (علیه‌السّلام): «دوست داشتنی‌ترین اعمال نزد خدای (عزّوجلّ) عملی است که بنده آن‌را ادامه دهد، اگر چه‌اندک باشد.» [۵]

← روایت امام صادق
امام صادق (علیه‌السّلام): «شیعیان ما را با سه چیز امتحان کنید؛ خواندن نماز بوقت و چگونگی مداومت‌ بر آن، حفظ اسرار ما و چگونگی پنهان داشتن آنها از دشمنان ما، و مواسات و کمک‌های مالی با برادران خویش و چگونگی اجرای آن»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:14:00 ق.ظ ]




ذکر یونسیه چیست؟

 

(لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین)

حضرت یونس (علیه السلام) مدت ها در میان قومش به ارشاد مردم پرداخت ولی در مدت سی و سه سال فقط دو نفر به او ایمان آوردند او هم قوم خود را نفرین کرد و خداوند به او وعده داد که در فلان تاریخ عذاب خود را بر آنان خواهد فرستاد. یونس از شهر خارج شد اما یکی از دوستانش در شهر ماند و مردم را از عذاب خدا ترساند و از آنها خواست توبه کنند و آنها که نشانه های عذاب وعده داده شده را دیدند از ترس عذاب توبه و ناله کردند تا خدا عذابش را از آنان بر گرداند یونس به امید اینکه مردم نابود شده اند به شهر بازگشت و وقتی دید همه چیز عادی است و مردم به کارشان مشغولند عصبانی شد و شهر را بدون اجازه خداوند ترک کرد و با یک کشتی راهی دریا شد.

در بین راه ماهی غول پیکری به کشتی حمله کرد و به خواست خداوند متعال حضرت یونس را بدون اینکه به او آسیب برساند بلعید.

حضرت یونس وقتی به هوش آمد متوجه اشتباه خود شد و با ناله و تضرع به درگاه خداوند توبه کرد که توبه او در قرآن آمده است و بخشی از آیه به عنوان ذکر یونسیه مشهور شده است که علما و عرفا خواص بیشماری را برای آن نقل میکنند، : قرآن میفرماید : «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ؛

و ذاالنون ( يونس) را (به ياد آور) در آن هنگام كه خشمگين (از ميان قوم خود) رفت؛ و چنين مى‏پنداشت كه ما بر او تنگ نخواهيم گرفت؛ (اما موقعى كه در كام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها(ى متراكم) صدا زد: «(خداوندا) جز تو معبودى نيست! منزهى تو! من از ستمكاران بودم! » (سوره الانبياء ، آيه 87)

آثار و برکات ذکر یونسیه

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : هر بیمار مسلمانى که این دعا را بخواند، اگر در آن بیمارى (بهبودى نیافت و) مُرد، پاداش شهید به او داده مى شود و اگر بهبودى یافت خوب شده در حالى که تمام گناهانش آمرزیده شده است.

رسول خدا (صلى الله علیه و آله وسلم) فرمود : آیا به شما خبر دهم از دعایى که هرگاه غم و گرفتارى پیش آمد آن ادعا را بخوانید گشایش ‍ حاصل شود؟

اصحاب گفتند: آرى اى رسول خدا.

آن حضرت فرمود: دعاى یونس که طعمه ماهى شد: ( لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین) .

امام صادق علیه السلام می فرمایند :عجب دارم از کسى که غم زده است واین دعا را نمى خواند (لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین) چرا که خداوند به دنبال آن می فرماید: ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این چنین مؤمنان را نجات مى دهیم.

مرحوم کلینى نقل مى کند: مردى خراسانى بین مکه و مدینه در ربذه به امام صادق علیه السلام برخود و عرضه داشت : فدایت شوم من تا کنون فرزند دار، نشده ام ، چه کنم؟

حضرت فرمود: هرگاه به وطن برگشتى و خواستى به سوى همسرت روى آیه ( 78 سوره انبیا) را بخوان انشاء الله فرزند دار خواهی شد.

این ذکر برای تقویت نفس و قلب و مکاشفات ، بسیار خوب است و برای رفع حجب و نورانیت مؤثر است و استجابت دعا و نجات مومنین از طرف خدا شامل گوینده آن میشود.

از آثار و برکات این ذکر قرآنی بسیار است و ما به همین مقدار بسنده میکنیم .

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:06:00 ق.ظ ]




مقام پدر و مادر

موضوع مقام والدین و حقوق آنان، از دیرباز مورد توجّه پیشوایان علم و دین بوده و در این زمینه، مباحث زیادی از سوی علما و دانشمندان هر دوره به رشته تحریر در آمده است. مقاله ای که از نظر خوانندگان عزیز می گذرد، شامل دو بخش است: بخش اوّل، شامل بیان مقام پدر و مادر در اسلام است و صرفا مسائلی را مطرح می سازد که درباره مقام و منزلت پدر و مادر از نظر قرآن و روایات است. بخش دوم، شامل مسائل مربوط به حقوق پدر و مادر نسبت به فرزندان و همچنین حقوق فرزندان نسبت به والدین و مطالب مربوط به عقوق والدین و احکام اولاد است که روی هم رفته، این بخش به گونه ای تنظیم شده است که می تواند پاره ای از مسائل تربیتی را هم ارائه دهد و بنمایاند که والدین در تربیت فرزندان، چه وظایفی را بر عهده دارند. اهمّیت این بحث به اندازه ای است که خداوند متعال در بیش از 23 آیه در قرآن مجید، صراحتا و یا به طور ضمنی فرزندان را به احسان و نیکی نسبت به پدر و مادر، امر نموده است: وَ قَضی رَبُّک اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِیاهُ وَ بِالْوالِدَینِ اِحْسانا.(1) پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید و به پدر و مادر، نیکی کنید. خداوند متعال در این آیه شریف، بعد از اصل توحید (که از اساسی ترین اصول اسلام است)، به یکی دیگر از تعلیمات انبیا، یعنی نیکی به پدر و مادر اشاره می کند. خداوند در آیه ای دیگر می فرماید: وَ وَصَّینَا الاْنْسانَ بِوالِدَیهِ حُسْنا.(2) ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند. همان طور که ملاحظه می شود، احسان و تکریم به پدر و مادر، یک قانون کلّی برای تمام انسانهاست که این قانون، مخصوص دسته یا گروه خاصّی نیست. و نیز در گفتار و بیانات زیادی که از ائمّه معصومین علیهم السلام نقل شده، به فرزندان سفارش زیادی درباره نیکی به والدین شده است و لذّت زندگی و رونق نظام خانواده در خدمت به والدین است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: نظر الولد الی والدیه حبّا لهما عبادة.(3) نگاه با محبّت و دوستانه به پدر و مادر، عبادت است. اهمّیت این عمل، به قدری است که بزرگترین واجب شمرده شده است و همچنین باعث افزایش عمر و زیادی روزی دانسته شده است و در دنیا موجب راحتی انسان و خشنودی خداوند و به هنگام مرگ، باعث راحت جان دادن و در آخرت، سپر آتش جهنّم و سبب رحمت خداوند است. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: رحم اللّه امرءً أعان والده علی برّه.(4) خداوند، رحمت کند کسی را که پدرش را بر نیکی، کمک کند. به امید آنکه این نوشتار، مورد رضای حق قرار بگیرد و ذخیره ای باشد برای «یوْمَ لا ینْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ اِلاّ مَنْ اَتَی اللّه بِقَلْبٍ سَلیمٍ».(5) بخش اوّل: نیکی به پدر و مادر دین مبین اسلام، برای زنده ماندن ملّتها همبستگی خاصّی را بین افراد آنها لازم دانسته است و از افراد جامعه، نسبت به پدر و مادر که شعاع بستگی انسان به آنها نزدیک تر است، بیشتر سفارش شده است. پروردگار عالم در وجود فرزندان، عاطفه و علاقه خاصّی نسبت به والدین قرار داده است. این علاقه خاص را ممکن نیست که بتوان از انسان سلب نمود و خداوند در آیات قرآن، به محبّت فرزندان نسبت به پدر و مادر، سفارش نموده است. هیچ فداکاری بالاتر از خدمت نسبت به پدر و مادر نیست و خدمت به آنان بزرگترین خدمتی است که فرد می تواند درباره کسی انجام دهد. در کشورهای غیراسلامی، بر اثر کم بودن عواطف، فرزندان بعد از بلوغ، محیط خانواده را ترک می کنند و جدا از پدر و مادر زندگی می کنند و این چنین زندگی ، کانون خانواده ها را سرد نموده است و گاه زمانی طولانی، پدران و مادران روی فرزندان خود را نمی بینند. لذا سپردن فرزندان به کودکستان(6) و یا محیطهای دیگر، ریشه عواطف را می سوزاند و از رشد و نموّ آنها جلوگیری می کند. متأسفانه می بینیم که بعضی از جوانان، پدر و مادر پیرِ خود را مزاحم و دست و پا گیرِ زندگی خویش می بینند و سعی در دور شدن از آنها دارند. در قطب مخالف این بی حرمتی ها افرادی بوده اند و هستند که در سایه تربیت قرآنی، حتی والدین خود را در سنین پیری بهتر از فرزندان خود نگه می دارند که این خود، یک نوعی از احساسات و عواطف الهی است. حتی این روابط پس از مرگ هم با انسان همراه است و از پرجوش ترین احساسات انسانی، روابط والدین و اولاد است و همه اینها بدون جلب منفعت است،(7) و همین ویژگی است که قداست خاصّی به این علاقه می بخشد. هر چند فرزندان نمی توانند حق احترام به پدر و مادر را ادا کنند؛ ولی باید به مقدار امکان، سعی کنند تا رضایت آنها را که رضای الهی است، کسب کنند. سیمای والدین در قرآن اکنون برای روشن شدن چهره فروزانِ والدین، قبل از هر چیز دستِ مدد به سوی قرآن دراز می کنیم؛ همان کتابی که رهگشای زندگی انسانها در دنیاست و اگر مسلمانان در تمام امور، چه فرهنگی و چه اقتصادی یا امور دیگر، قرآن را سرلوحه زندگی خود قرار بدهند، از سعادت دنیا و آخرت برخوردار خواهند شد. قرآن مجید، در آیات متعددی دستور می دهد که به والدین نیکی کنیم که همه اینها به مقام والای والدین اشاره دارد. اینک به برخی از این آیات اشاره می کنیم. 1- وَ اِذْ اَخَذْنا میثاقَ بَنی اِسْرائیلَ لا تَعْبُدُونَ اِلاَّ اللّه وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبی…(8) و به یاد آورید زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و نسبت به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان، نیکی کنید. احسان به پدر و مادر بعد از پرستش خداوند اینکه بعد از امر به عبادت خداوند، نیکی به پدر و مادر ذکر شده است، به چند جهت است. اوّل نعمتهای خداوند، بالاترین نعمتها بر بنده است و بعد از پروردگار عالم، پدر و مادر، سبب وجود فرزند هستند. دوم خداوند، مؤثّر واقعی و حقیقی در وجود انسان است و پدر و مادر به حسب ظاهر در وجود او مؤثّرند. در جایی که مؤثّر حقیقی ذکر شده است، بعد از آن، مؤثّر ظاهری ذکر می شود. سوم خداوند، در مقابل نعمتهایش از بنده اش چیزی نمی خواهد. پدر و مادر هم در مقابل نعمت خود، از فرزند چیزی طلب نمی کنند؛ حتی پدر و مادر غیر مسلمان به فرزند خود مهربانی می کنند. لذا این نعمت آنها شبیه نعمت خداوند است. چهارم خداوند نعمت خود را از بنده اش دریغ نمی کند؛ اگر چه بنده دارای گناهان زیاد باشد؛ همچنین پدر و مادر، فداکاری های خود را از فرزند دریغ نمی دارند، اگر چه به آنها بد کرده باشد. پنجم پدر مهربان، در مال فرزند تصرف می کند تا سود بیشتری عاید فرزندش شود و از ضایع شدن مال او جلوگیری می کند. خداوند نیز اعمال عبادی بنده اش را از آفت دور می سازد و زیاد می کند و اعمال فانی او را جاودانی می سازد. ششم نعمت وجود خداوند، بالاتر از نعمت پدر و مادر است و با دلیل و برهان، ثابت می شود؛ امّا نعمت والدین از جهت ضرورت، معلوم و مشهود است؛ امّا در مقایسه به نسبتِ نعمت خداوند، کم است.(9) 2- وَ اعْبُدُوا اللّه وَ لا تُشْرِکوا بِهِ شَیئاً و بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(10) و خداوند را بپرستید و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید، و به پدر و مادر نیکی کنید. خداوند متعال، نخست، مردم را به عبادت و بندگی پروردگار، دعوت می کند. سپس به حقّ پدر و مادر اشاره می کند که نسبت به آنها نیکی کنید. حقّ پدر و مادر، از مسائلی است که در قرآن مجید، بسیار روی آن تکیه شده است و در چند مورد، در قرآن بعد از دعوت به توحید قرار گرفته است. از این تعبیرهای مکرّر استفاده می شود که میان این دو، ارتباط و پیوندی است؛ چون بزرگترین نعمت، نعمت هستی و حیات است که در درجه اوّل، از ناحیه خداست و در مراحل بعد به پدر و مادر بر می گردد. پس ترک حقوق پدر و مادر، همدوش شرک به خداست. 3- ألاّ تُشْرِکوا بِهِ شَیئاً وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(11) چیزی را شریک خدا قرار ندهید، و به پدر و مادر نیکی کنید. پروردگار عالم، از تحریم شرک شروع کرده است که در واقع، سرچشمه همه مفاسد اجتماعی و محرّمات الهی است و بعد بلافاصله، بعد از مبارزه با شرک، حقّ پدر و مادر در دستورهای اسلامی آمده است. در این آیه به جای تحریمِ آزار پدر و مادر (که هماهنگ با سایر تحریمهای این آیه است) موضوع احسان و نیکی کردن ذکر شده؛ و جالب تر اینکه کلمه احسان به وسیله «ب» متعدی شده و آمده: و «بالوالدین احسانا» که معنای آن، نیکی کردن به طور مستقیم و بدون واسطه است. این آیه تأکید می کند که موضوع نیکی به پدر و مادر، آن قدر اهمّیت دارد که شخصاً و بدون واسطه به آن اقدام شود. 4- وَ قَضی رَبُّک اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِیاهُ وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(12) پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید و به پدر و مادر، نیکی کنید. در این آیه هم خداوند متعال بعد از فراخواندن به اصل توحید، به یکی از اساسی ترین تعلیمات انسانی انبیا، یعنی نیکی به پدر و مادر اشاره می کند. که «قضی»، مفهوم مؤکدتری از «امر» دارد و فرمان قطعی و محکم را می رساند و قرار دادن توحید در کنار نیکی به پدر و مادر، تأکیدی است بر اهمّیت این دستور اسلامی. مطلق بودن احسان که هرگونه نیکی را در برمی گیرد و همچنین اطلاق والدین که مسلمان و کافر را شامل می شود، اینها همه تأکید در این مسئله را می رساند و نکره بودن احسان در این گونه موارد (احساناً) برای بیان عظمت آیه می آید. قرطبی در تفسیر خود، در ذیل آیه شریفه 23 سوره اسراء شانزده مسئله را بیان کرده که ما بعضی از آنها را به طور اختصار بیان می کنیم: 1- کلمه «قضی» در آیه به معنای امر و لزوم و وجوب است. پس «قضی» به معنای امر است و خداوند، امر فرموده که نسبت به پدر و مادر، احسان و نیکی کنید. 2- در این آیه شریفه، خداوند سبحان به عبادت و توحید امر فرموده و نیکی به پدر و مادر را قرین این امر مهم قرار داده؛ کما اینکه شکر والدین را قرین شکر خودش قرار داده است. ان اَشکر لی و لوالدیک الی المصیر. و در روایتی آمده است: سئلت النبی صلی الله علیه و آله : «أی العمل احبّ الی اللّه عزّ و جلّ؟» قال: (الصلاة علی وقتها)، قال: (ثم ای؟)، قال: (ثم برّ الوالدین)، قال: (ثم ای؟)، قال: (الجهاد فی سبیل الله)؛ فأخبر صلی الله علیه و آله اَن برّ الوالدین أفضل الأعمال بعد الصلاة التی هی أعظم دعائم الاسلام، و رتّب ذلک «ثم» التی تعطی الترتیب و المهلة. شخصی از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) سئوال کرد: «محبوبترین عمل نزد خداوند متعال کدام است؟». فرمود: «خواندن نماز در وقت خودش و بعد از آن، نیکی به پدر و مادر و بعد از آن، جهاد در راه خدا است»؛ و پیامبر صلی الله علیه و آله خبر داد که نیکی به پدر و مادر، افضل اعمال است بعد از نماز که نماز از بزرگترین ارکان اسلام است. 3- از نیکی به پدر و مادر و احسان نسبت به آنان، این است که فرزند، آنان را دشنام نگوید و مورد عاق قرار ندهد که این عمل، از گناهان کبیره محسوب می شود. 4- نیکی و احسان به پدر و مادر، فقط به این نیست که آنها مسلمان باشند، بلکه اگر کافر هم باشند، باید به آنها مهربانی نمود. 5- محبّت و مودّت به والدین در سن پیری باید بیشتر باشد، چون در این زمان به نیکی فرزند بیشتر نیاز دارند. 6- گرچه در این آیه خطاب به نبی اکرم صلی الله علیه و آله است؛ ولی مراد، امّت پیامبر صلی الله علیه و آله است. 7- در این آیه، خداوند، تربیت فرزند را متذکر شده تا تذکری باشد برای فرزند که پدر و مادر در تربیت او زحمت و مشقّت های زیادی متحمّل شده اند. اهمّیت این موضوع تا آنجاست که هم قرآن و هم روایات، توصیه می کنند که اگر پدر و مادر کافر هم باشند، رعایت احترام آنها لازم است: وَ اِنْ جاهَداک عَلی اَنْ تُشْرِک بِی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفَاً.(13) اگر آنها به تو اصرار کنند که مشرک شوی، اطاعتشان مکن؛ ولی در زندگی دنیا به نیکی با آنها معاشرت نما. 5- وَ وَصَّینَا الاْنْسانَ بِوالِدَیهِ حُسْناً. (14) ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند. خداوند متعال، نیکی به پدر و مادر را به صورت یک قانون کلّی برای همه انسانها بیان می کند. لذا تعبیر به انسان در این آیه می فهماند که این قانون، مخصوص مؤمنان نیست؛ بلکه بر همه انسانهاست احترام و نیکی به آنها را در برنامه زندگی خود قرار دهند، هر چند با این اعمال هرگز نمی توانند دِین خود را به آنها ادا کنند. در دنبال این آیه برای اینکه تصوّر نشود که پیوند با پدر و مادر می تواند بر پیوند انسان با خدا حاکم گردد، یک استثنا را در این زمینه روشن شده که: وَ اِنْ جاهَداک لِتُشْرِک بی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما.(15) اگر آنها (پدر و مادر) تلاش کنند که برای من شریکی قائل شوی که بر آن علم نداری، از آنها اطاعت مکن. در شأن نزول آیه مذکور آمده است که سعد وقّاص، نسبت به مادر خود خیلی مهربان بود و به او نیکی می کرد. وقتی که خورشید تابناک اسلام ظاهر شد، سعد هم از کسانی بود که برخلاف آیین مادرش بتها را ترک کرد و مسلمان شد؛ ولی باز هم به خدمت و نیکی به مادرش ادامه می داد؛ امّا مادرش که از مسلمان شدن فرزندش ناراحت شده بود، هر چه اصرار کرد که پسرش دست از اسلام بردارد، سودی نبخشید. او سرانجام دست به ابتکار تازه ای زد. مادر سعد، وقتی دید پسرش از اسلام بر نمی گردد، ولی نسبت به او خیلی مهربان است، از راه تحریک عواطف او وارد شد و دست به اعتصاب غذا زد و دیگر نه آب می آشامید و نه غذا می خورد. روز اوّل و دوم گذشت و چیزی نخورد و چون از گرسنگی بی حال شد، گفت: فرزندم! اکنون که از اسلام بر نمی گردی، من چیزی نمی خورم تا بمیرم. آن وقت مردم تو را ملامت کنند که باعث مردن مادرت شده ای. سعد که نور اسلام در دلش تابیده بود و سخت به اسلام علاقه داشت، با لحنی جدّی گفت: مادر جان! اگر صد جان داشته باشی و در اثر غذا نخوردن همه آنها را از دست بدهی و بمیری، من دست از اسلام بر نمی دارم. مادر سعد وقتی این استقامت فرزندش را در راه اسلام مشاهده کرد، اعتصاب خود را شکست و آب و غذا خورد. آن گاه این آیه نازل شد.(16) اساس دعوت انبیا بر این است که انسانها را به توحید و خداشناسی دعوت کند و آنها را از پرستش غیرخدا بپرهیزند. در مقام و عظمت پدر و مادر می بینیم که خداوند، در چند جا پس از دستور به یکتاپرستی، مسئله نیکی به پدر و مادر را پیش می کشد و به آن فرمان می دهد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:04:00 ق.ظ ]




مقام پدر و مادر

موضوع مقام والدین و حقوق آنان، از دیرباز مورد توجّه پیشوایان علم و دین بوده و در این زمینه، مباحث زیادی از سوی علما و دانشمندان هر دوره به رشته تحریر در آمده است. مقاله ای که از نظر خوانندگان عزیز می گذرد، شامل دو بخش است: بخش اوّل، شامل بیان مقام پدر و مادر در اسلام است و صرفا مسائلی را مطرح می سازد که درباره مقام و منزلت پدر و مادر از نظر قرآن و روایات است. بخش دوم، شامل مسائل مربوط به حقوق پدر و مادر نسبت به فرزندان و همچنین حقوق فرزندان نسبت به والدین و مطالب مربوط به عقوق والدین و احکام اولاد است که روی هم رفته، این بخش به گونه ای تنظیم شده است که می تواند پاره ای از مسائل تربیتی را هم ارائه دهد و بنمایاند که والدین در تربیت فرزندان، چه وظایفی را بر عهده دارند. اهمّیت این بحث به اندازه ای است که خداوند متعال در بیش از 23 آیه در قرآن مجید، صراحتا و یا به طور ضمنی فرزندان را به احسان و نیکی نسبت به پدر و مادر، امر نموده است: وَ قَضی رَبُّک اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِیاهُ وَ بِالْوالِدَینِ اِحْسانا.(1) پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید و به پدر و مادر، نیکی کنید. خداوند متعال در این آیه شریف، بعد از اصل توحید (که از اساسی ترین اصول اسلام است)، به یکی دیگر از تعلیمات انبیا، یعنی نیکی به پدر و مادر اشاره می کند. خداوند در آیه ای دیگر می فرماید: وَ وَصَّینَا الاْنْسانَ بِوالِدَیهِ حُسْنا.(2) ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند. همان طور که ملاحظه می شود، احسان و تکریم به پدر و مادر، یک قانون کلّی برای تمام انسانهاست که این قانون، مخصوص دسته یا گروه خاصّی نیست. و نیز در گفتار و بیانات زیادی که از ائمّه معصومین علیهم السلام نقل شده، به فرزندان سفارش زیادی درباره نیکی به والدین شده است و لذّت زندگی و رونق نظام خانواده در خدمت به والدین است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: نظر الولد الی والدیه حبّا لهما عبادة.(3) نگاه با محبّت و دوستانه به پدر و مادر، عبادت است. اهمّیت این عمل، به قدری است که بزرگترین واجب شمرده شده است و همچنین باعث افزایش عمر و زیادی روزی دانسته شده است و در دنیا موجب راحتی انسان و خشنودی خداوند و به هنگام مرگ، باعث راحت جان دادن و در آخرت، سپر آتش جهنّم و سبب رحمت خداوند است. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: رحم اللّه امرءً أعان والده علی برّه.(4) خداوند، رحمت کند کسی را که پدرش را بر نیکی، کمک کند. به امید آنکه این نوشتار، مورد رضای حق قرار بگیرد و ذخیره ای باشد برای «یوْمَ لا ینْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ اِلاّ مَنْ اَتَی اللّه بِقَلْبٍ سَلیمٍ».(5) بخش اوّل: نیکی به پدر و مادر دین مبین اسلام، برای زنده ماندن ملّتها همبستگی خاصّی را بین افراد آنها لازم دانسته است و از افراد جامعه، نسبت به پدر و مادر که شعاع بستگی انسان به آنها نزدیک تر است، بیشتر سفارش شده است. پروردگار عالم در وجود فرزندان، عاطفه و علاقه خاصّی نسبت به والدین قرار داده است. این علاقه خاص را ممکن نیست که بتوان از انسان سلب نمود و خداوند در آیات قرآن، به محبّت فرزندان نسبت به پدر و مادر، سفارش نموده است. هیچ فداکاری بالاتر از خدمت نسبت به پدر و مادر نیست و خدمت به آنان بزرگترین خدمتی است که فرد می تواند درباره کسی انجام دهد. در کشورهای غیراسلامی، بر اثر کم بودن عواطف، فرزندان بعد از بلوغ، محیط خانواده را ترک می کنند و جدا از پدر و مادر زندگی می کنند و این چنین زندگی ، کانون خانواده ها را سرد نموده است و گاه زمانی طولانی، پدران و مادران روی فرزندان خود را نمی بینند. لذا سپردن فرزندان به کودکستان(6) و یا محیطهای دیگر، ریشه عواطف را می سوزاند و از رشد و نموّ آنها جلوگیری می کند. متأسفانه می بینیم که بعضی از جوانان، پدر و مادر پیرِ خود را مزاحم و دست و پا گیرِ زندگی خویش می بینند و سعی در دور شدن از آنها دارند. در قطب مخالف این بی حرمتی ها افرادی بوده اند و هستند که در سایه تربیت قرآنی، حتی والدین خود را در سنین پیری بهتر از فرزندان خود نگه می دارند که این خود، یک نوعی از احساسات و عواطف الهی است. حتی این روابط پس از مرگ هم با انسان همراه است و از پرجوش ترین احساسات انسانی، روابط والدین و اولاد است و همه اینها بدون جلب منفعت است،(7) و همین ویژگی است که قداست خاصّی به این علاقه می بخشد. هر چند فرزندان نمی توانند حق احترام به پدر و مادر را ادا کنند؛ ولی باید به مقدار امکان، سعی کنند تا رضایت آنها را که رضای الهی است، کسب کنند. سیمای والدین در قرآن اکنون برای روشن شدن چهره فروزانِ والدین، قبل از هر چیز دستِ مدد به سوی قرآن دراز می کنیم؛ همان کتابی که رهگشای زندگی انسانها در دنیاست و اگر مسلمانان در تمام امور، چه فرهنگی و چه اقتصادی یا امور دیگر، قرآن را سرلوحه زندگی خود قرار بدهند، از سعادت دنیا و آخرت برخوردار خواهند شد. قرآن مجید، در آیات متعددی دستور می دهد که به والدین نیکی کنیم که همه اینها به مقام والای والدین اشاره دارد. اینک به برخی از این آیات اشاره می کنیم. 1- وَ اِذْ اَخَذْنا میثاقَ بَنی اِسْرائیلَ لا تَعْبُدُونَ اِلاَّ اللّه وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبی…(8) و به یاد آورید زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و نسبت به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان، نیکی کنید. احسان به پدر و مادر بعد از پرستش خداوند اینکه بعد از امر به عبادت خداوند، نیکی به پدر و مادر ذکر شده است، به چند جهت است. اوّل نعمتهای خداوند، بالاترین نعمتها بر بنده است و بعد از پروردگار عالم، پدر و مادر، سبب وجود فرزند هستند. دوم خداوند، مؤثّر واقعی و حقیقی در وجود انسان است و پدر و مادر به حسب ظاهر در وجود او مؤثّرند. در جایی که مؤثّر حقیقی ذکر شده است، بعد از آن، مؤثّر ظاهری ذکر می شود. سوم خداوند، در مقابل نعمتهایش از بنده اش چیزی نمی خواهد. پدر و مادر هم در مقابل نعمت خود، از فرزند چیزی طلب نمی کنند؛ حتی پدر و مادر غیر مسلمان به فرزند خود مهربانی می کنند. لذا این نعمت آنها شبیه نعمت خداوند است. چهارم خداوند نعمت خود را از بنده اش دریغ نمی کند؛ اگر چه بنده دارای گناهان زیاد باشد؛ همچنین پدر و مادر، فداکاری های خود را از فرزند دریغ نمی دارند، اگر چه به آنها بد کرده باشد. پنجم پدر مهربان، در مال فرزند تصرف می کند تا سود بیشتری عاید فرزندش شود و از ضایع شدن مال او جلوگیری می کند. خداوند نیز اعمال عبادی بنده اش را از آفت دور می سازد و زیاد می کند و اعمال فانی او را جاودانی می سازد. ششم نعمت وجود خداوند، بالاتر از نعمت پدر و مادر است و با دلیل و برهان، ثابت می شود؛ امّا نعمت والدین از جهت ضرورت، معلوم و مشهود است؛ امّا در مقایسه به نسبتِ نعمت خداوند، کم است.(9) 2- وَ اعْبُدُوا اللّه وَ لا تُشْرِکوا بِهِ شَیئاً و بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(10) و خداوند را بپرستید و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید، و به پدر و مادر نیکی کنید. خداوند متعال، نخست، مردم را به عبادت و بندگی پروردگار، دعوت می کند. سپس به حقّ پدر و مادر اشاره می کند که نسبت به آنها نیکی کنید. حقّ پدر و مادر، از مسائلی است که در قرآن مجید، بسیار روی آن تکیه شده است و در چند مورد، در قرآن بعد از دعوت به توحید قرار گرفته است. از این تعبیرهای مکرّر استفاده می شود که میان این دو، ارتباط و پیوندی است؛ چون بزرگترین نعمت، نعمت هستی و حیات است که در درجه اوّل، از ناحیه خداست و در مراحل بعد به پدر و مادر بر می گردد. پس ترک حقوق پدر و مادر، همدوش شرک به خداست. 3- ألاّ تُشْرِکوا بِهِ شَیئاً وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(11) چیزی را شریک خدا قرار ندهید، و به پدر و مادر نیکی کنید. پروردگار عالم، از تحریم شرک شروع کرده است که در واقع، سرچشمه همه مفاسد اجتماعی و محرّمات الهی است و بعد بلافاصله، بعد از مبارزه با شرک، حقّ پدر و مادر در دستورهای اسلامی آمده است. در این آیه به جای تحریمِ آزار پدر و مادر (که هماهنگ با سایر تحریمهای این آیه است) موضوع احسان و نیکی کردن ذکر شده؛ و جالب تر اینکه کلمه احسان به وسیله «ب» متعدی شده و آمده: و «بالوالدین احسانا» که معنای آن، نیکی کردن به طور مستقیم و بدون واسطه است. این آیه تأکید می کند که موضوع نیکی به پدر و مادر، آن قدر اهمّیت دارد که شخصاً و بدون واسطه به آن اقدام شود. 4- وَ قَضی رَبُّک اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِیاهُ وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(12) پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید و به پدر و مادر، نیکی کنید. در این آیه هم خداوند متعال بعد از فراخواندن به اصل توحید، به یکی از اساسی ترین تعلیمات انسانی انبیا، یعنی نیکی به پدر و مادر اشاره می کند. که «قضی»، مفهوم مؤکدتری از «امر» دارد و فرمان قطعی و محکم را می رساند و قرار دادن توحید در کنار نیکی به پدر و مادر، تأکیدی است بر اهمّیت این دستور اسلامی. مطلق بودن احسان که هرگونه نیکی را در برمی گیرد و همچنین اطلاق والدین که مسلمان و کافر را شامل می شود، اینها همه تأکید در این مسئله را می رساند و نکره بودن احسان در این گونه موارد (احساناً) برای بیان عظمت آیه می آید. قرطبی در تفسیر خود، در ذیل آیه شریفه 23 سوره اسراء شانزده مسئله را بیان کرده که ما بعضی از آنها را به طور اختصار بیان می کنیم: 1- کلمه «قضی» در آیه به معنای امر و لزوم و وجوب است. پس «قضی» به معنای امر است و خداوند، امر فرموده که نسبت به پدر و مادر، احسان و نیکی کنید. 2- در این آیه شریفه، خداوند سبحان به عبادت و توحید امر فرموده و نیکی به پدر و مادر را قرین این امر مهم قرار داده؛ کما اینکه شکر والدین را قرین شکر خودش قرار داده است. ان اَشکر لی و لوالدیک الی المصیر. و در روایتی آمده است: سئلت النبی صلی الله علیه و آله : «أی العمل احبّ الی اللّه عزّ و جلّ؟» قال: (الصلاة علی وقتها)، قال: (ثم ای؟)، قال: (ثم برّ الوالدین)، قال: (ثم ای؟)، قال: (الجهاد فی سبیل الله)؛ فأخبر صلی الله علیه و آله اَن برّ الوالدین أفضل الأعمال بعد الصلاة التی هی أعظم دعائم الاسلام، و رتّب ذلک «ثم» التی تعطی الترتیب و المهلة. شخصی از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) سئوال کرد: «محبوبترین عمل نزد خداوند متعال کدام است؟». فرمود: «خواندن نماز در وقت خودش و بعد از آن، نیکی به پدر و مادر و بعد از آن، جهاد در راه خدا است»؛ و پیامبر صلی الله علیه و آله خبر داد که نیکی به پدر و مادر، افضل اعمال است بعد از نماز که نماز از بزرگترین ارکان اسلام است. 3- از نیکی به پدر و مادر و احسان نسبت به آنان، این است که فرزند، آنان را دشنام نگوید و مورد عاق قرار ندهد که این عمل، از گناهان کبیره محسوب می شود. 4- نیکی و احسان به پدر و مادر، فقط به این نیست که آنها مسلمان باشند، بلکه اگر کافر هم باشند، باید به آنها مهربانی نمود. 5- محبّت و مودّت به والدین در سن پیری باید بیشتر باشد، چون در این زمان به نیکی فرزند بیشتر نیاز دارند. 6- گرچه در این آیه خطاب به نبی اکرم صلی الله علیه و آله است؛ ولی مراد، امّت پیامبر صلی الله علیه و آله است. 7- در این آیه، خداوند، تربیت فرزند را متذکر شده تا تذکری باشد برای فرزند که پدر و مادر در تربیت او زحمت و مشقّت های زیادی متحمّل شده اند. اهمّیت این موضوع تا آنجاست که هم قرآن و هم روایات، توصیه می کنند که اگر پدر و مادر کافر هم باشند، رعایت احترام آنها لازم است: وَ اِنْ جاهَداک عَلی اَنْ تُشْرِک بِی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفَاً.(13) اگر آنها به تو اصرار کنند که مشرک شوی، اطاعتشان مکن؛ ولی در زندگی دنیا به نیکی با آنها معاشرت نما. 5- وَ وَصَّینَا الاْنْسانَ بِوالِدَیهِ حُسْناً. (14) ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند. خداوند متعال، نیکی به پدر و مادر را به صورت یک قانون کلّی برای همه انسانها بیان می کند. لذا تعبیر به انسان در این آیه می فهماند که این قانون، مخصوص مؤمنان نیست؛ بلکه بر همه انسانهاست احترام و نیکی به آنها را در برنامه زندگی خود قرار دهند، هر چند با این اعمال هرگز نمی توانند دِین خود را به آنها ادا کنند. در دنبال این آیه برای اینکه تصوّر نشود که پیوند با پدر و مادر می تواند بر پیوند انسان با خدا حاکم گردد، یک استثنا را در این زمینه روشن شده که: وَ اِنْ جاهَداک لِتُشْرِک بی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما.(15) اگر آنها (پدر و مادر) تلاش کنند که برای من شریکی قائل شوی که بر آن علم نداری، از آنها اطاعت مکن. در شأن نزول آیه مذکور آمده است که سعد وقّاص، نسبت به مادر خود خیلی مهربان بود و به او نیکی می کرد. وقتی که خورشید تابناک اسلام ظاهر شد، سعد هم از کسانی بود که برخلاف آیین مادرش بتها را ترک کرد و مسلمان شد؛ ولی باز هم به خدمت و نیکی به مادرش ادامه می داد؛ امّا مادرش که از مسلمان شدن فرزندش ناراحت شده بود، هر چه اصرار کرد که پسرش دست از اسلام بردارد، سودی نبخشید. او سرانجام دست به ابتکار تازه ای زد. مادر سعد، وقتی دید پسرش از اسلام بر نمی گردد، ولی نسبت به او خیلی مهربان است، از راه تحریک عواطف او وارد شد و دست به اعتصاب غذا زد و دیگر نه آب می آشامید و نه غذا می خورد. روز اوّل و دوم گذشت و چیزی نخورد و چون از گرسنگی بی حال شد، گفت: فرزندم! اکنون که از اسلام بر نمی گردی، من چیزی نمی خورم تا بمیرم. آن وقت مردم تو را ملامت کنند که باعث مردن مادرت شده ای. سعد که نور اسلام در دلش تابیده بود و سخت به اسلام علاقه داشت، با لحنی جدّی گفت: مادر جان! اگر صد جان داشته باشی و در اثر غذا نخوردن همه آنها را از دست بدهی و بمیری، من دست از اسلام بر نمی دارم. مادر سعد وقتی این استقامت فرزندش را در راه اسلام مشاهده کرد، اعتصاب خود را شکست و آب و غذا خورد. آن گاه این آیه نازل شد.(16) اساس دعوت انبیا بر این است که انسانها را به توحید و خداشناسی دعوت کند و آنها را از پرستش غیرخدا بپرهیزند. در مقام و عظمت پدر و مادر می بینیم که خداوند، در چند جا پس از دستور به یکتاپرستی، مسئله نیکی به پدر و مادر را پیش می کشد و به آن فرمان می دهد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:04:00 ق.ظ ]




آثار صله رحم

( زیاد شدن عمر انسان)

یکی از فواید دنیوی صله رحم این است که خداوند به خاطر این کار، عمر انسان را زیاد می‌ کند و دچار مرگ ناگهانی نمی شود. از محمد عبیدالله روایت شده که حضرت رضا(ع) می ‌فرمایند: (مردی از عمرش ۳ سال مانده بود. وی صله رحم می ‌کند و خداوند آن را به سی سال تبدیل می‌ کند، که خداوند هر چه خواهد می کند)

( دفع بلا و زیاد شدن دارایي)

اگر بخواهیم از بلاهای فردی و اجتماعی در امان باشیم و در تیررس انواع بلاها قرار نگیریم یکی از بهترین راه‌ها همان صله رحم است. حضرت امام باقر(ع) می‌ فرمایند: (صله رحم اعمال را پاک، اموال را بسیار، بلاها را بر طرف می‌ کند و حساب را آسان کرده و اجل را عقب می اندازد)

(نیکویی اخلاق و پاکی جان)

صله رحم باعث از بین رفتن کینه ‌ها می ‌گردد. چرا که از نزدیک همدیگر را می ‌بینیم و حس می‌کنیم و با هم رابطه برقرار می ‌کنیم و این ارتباط، رفتارمان را نیکو جلوه می ‌دهد و در سخن گفتن‌هاست که گره ‌های سوء ظن و کینه باز می شود و جایش را صفا و صمیمیت پر می ‌کند. حضرت امام صادق(ع) می ‌فرمایند: «صله رحم اخلاق را نیکو، دست را بخشنده، جان را پاکیزه، روزی را افزون کرده و اجل را عقب می‌اندازد.»

(مرگ نیکو و راحتی حساب)

اگر انسان بخواهد با نیکویی و خوبی از دنیا برود یکی از راه‌هایش صله رحم است. چرا که صله رحم انسان را از انواع بد مردن و دچار شدن به انواع بیماری‌های خطرناک و مرگ ناگهانی نجات می ‌دهد و باعث می ‌شود تا انسان در آخرت هم حسابش راحت باشد.

امام صادق(ع) می فرمایند: «صله رحم، حسابرسی را در قیامت آسان می ‌کند و انسان را از بد مردن باز می دارد.»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:02:00 ق.ظ ]




ثواب صله رحم

یکی از افتخارات بزرگ برای انسان این است که شهید از دنیا برود و هر کس در طول زندگانی خویش یک بار می تواند شهید شود و حال آن ‌که ثواب شخصی که صله رحم را به جا می آورد علاوه بر اجر صد شهید، ثواب‌های دیگری نیز شامل حال او می ‌شود. پیامبر اکرم(ص) می ‌فرمایند: (هرکس به سوی خویشاوندانش با جان و مالش قدم بردارد تا صله رحم را به جا آورد، خداوند عزوجل به وی اجر صد شهید عطا می کند و برای هر قدمی که بر می دارد خداوند چهل هزار حسنه می ‌نویسد و چهل هزار گناه از وی پاک می کند و چهل هزار درجه بالا می ‌برد و گویا خداوند را در حال صبر، صد سال عبادت کرده که عبادتش پذیرفته شده است.»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:01:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-04-04] [ 11:46:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:40:00 ق.ظ ]





نتیجه نافرمانی از دستور والدین چیست؟
امام علی النقی (ع):نافرمانی والدین باعث فقر و تنگدستی شده و آدمی را به ذلت و خواری می کشاند.
.

آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) در شرح این حدیث می گوید:روایات زیادی است که اهمیت احترام به پدر و مادر را می رساند.مانند:داستان جریح عابد و مادرش.جریح عابدی در بنی اسرائیل بود و در صومعه عبادت می کرد و در میان بنی اسرائیل معروف بود.روزی مادرش به صومعه و عبادتگاه جریح آمد و او را صدا زد.اما جریح جواب نداد.مادرش دید که او در حال نماز خواندن است لذا برگشت و برای بار دوم آمد و اورا صدا زد.اما جریح اعتنایی به گفتار مادرش نکرد و مادرش برای بار دوم دست خالی برگشت.مادر جریح بار سوم آمد و جریح را صدا زد ام او را باز در حال نماز خواندن می بیند..این بار مادر از جریح ناراحت می شود و می گوید:از خداوند می خواهم تو را خوار و ذلیل کند.

مرحوم مجتهدی در ادامه می گوید:فردای آن روز زنی که بدکاره بود طفلی را همراه خود آورده بر در صومعه نشست و ادعا کرد که این طفل از جریح عابد است.مردم آن دیار گفتند:جریح همواره ما را از زنا منع می کرد، حال خودش زنا کرده است.

آیت الله مجتهدی ادامه می دهد:خبر به پادشاه رسید او دستور داد جریح را به خاطر عمل زشتش بر دار بیاویزند.مادر جریح ماجرا را شنید و از ناراحتی به صورت خود می زد و گریه می کرد.

آیت الله مجتهدی در ادامه این داستان می گوید:در این هنگام جریح به مادر گفت :مادرم گریه مکن که این بلا به سبب نفرین تو است.مردم بنی اسرائیل وقتی گفتگوی میان مادر و جریح را شنیدند متوجه این موضوع شدند که جریح بی گناه است.آن طفل را نزد جریح آوردند و جریح به او گفت:پدر تو کیست:طفل نوزاد در پاسخ گفت:فلانی.و بدین وسیله بی گناهی جریح آشکار شد.در همان جا جریح قسم یاد کرد که همواره به مادرش خدمت کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:35:00 ق.ظ ]





بهشت مخصوص متواضعین است
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) به مردم سفارش می کند که در زندگی متواضع باشند
پیامبر اسلام (ص)در وصیت خود به امام علی (ع)می فرماید:یا علی به خدا قسم اگر انسان متواضع و فروتن در ته چاه هم باشد خداوند عزوجل بادی را نزد او می فرستد تا او را بالا بیاورد و او را در دولت اشرار به جایگاه و منزلتی بالاتر از جایگاه و منزلت نیکان می رساند

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)در شرح این حدیث می فرماید:این تجربه عمر من است کسانی که خودشان را کوچک کردند و تواضع نمودند، به مقامات عالی رسیدند اما کسانی که می خواستند خودشان را بالا ببرند زمین خوردند ما چنین چیزهایی را در صنف اهل علم هم دیده ایم.

مرحوم مجتهدی ادامه می دهد:چرا در وقت تشییع جنازه شیخ محمد حسین زاهد این همه جمعیت جمع شد و ایشان را تا بابویه شهرری با پای پیاده تشییع کردیم؟ برای اینکه ایشان تواضع داشت.به بچه ها احکام شرعی یاد می داد قرآن یاد می داد.ایشان افتادگی کردند و به مقام بال رسیدند.الان به برخی پیش نمازها اگر بگویید بعد از نماز ظهر منبر برو به آنها برمی خورد و می گویند:منبر برای واعظان است من منبر بروم؟ اینها محلی از اعراب ندارند و مطابق آیه قرآن به جهنم می روند.

سپس مرحوم مجتهدی در انتها می گوید:خداوند در قرآن و در وصف متواضعان می فرماید:بهشت مخصوص کسانی است که اراده برتری در زمین ندارند و یعنی نمی خواهند به آنها آیت الله بگویند، چنین کسانی به بهشت می روند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:32:00 ق.ظ ]





نشانه های فرد ریاکار چیست؟
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره):اگر پرده از روی کارمان کنار برود و به اعمالمان رسیدگی شود، چه بسیار افرادی هستند که کارهایشان آلوده به آفت ریا است.؛امام علی (ع) می فرمایند:ریاکار سه علامت دارد؛ اول وقتی مردم او را می بینند، او از خود در عبادت شور و نشاط نشان می دهد.دوم اینکه وقتی که تنها می شود در عبادت کسل و تنبل است و سوم دوست دارد در تمام کارها او را تحسین کنند.

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) در شرح این حدیث می گوید:شخصی را دیدند که مدت سی سال نمازهایش را قضا می کرد.از او پرسیدند چرا نمازهایت را قضا می کنی؟ آن شخص در پاسخ گفت:من عادت داشتم که نمازهایم را در مسجد و در صف اول به جماعت بخوانم.یک روز به جهت عذری دیر به مسجد آمدم، به طوری که در صف اول جا نبود و به ناچار در صف دوم ایستادم.در همان حال رر نفس خود حالت شرمندگی و خجالت یافتم از اینکه مردم مرا در صف دوم بینند .دانستم که این مدت سی سال چون مردم مرا در صف اول می دیدند، این عمل باعث خوشحالی و اطمینان من بوده و من به وسیله آن شاد بوده ام و متوجه نبوده ام که نماز را برای مردم می خوانم نه خدا.

مرحوم مجتهدی تهرانی در ادامه می گوید:اگر پرده از روی کار مردم کنار رود و به دقایق امور مردم رسیدگی شود، چه بسیار افرادی دیده می شوند که که اعمالشان از آفات سالم نمانده است؛ در حالی که خود آنها هم متوجه نبوده اند.

سپس آیت الله مجتهدی در انتها آیه ای از قرآن کریم می خواند و می گوید:خداوند در قرآن کریم می فرماید:ای پیامبر ، به مردم بگو به شما خبر بدهم که زیانکارترین مردم کیست؟آنهایی که سعی و تلاششان در زندگی دنیا گم و نابود شده است با این حال گمان می کنند که کار خوب و نیکی انجام داده اند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:31:00 ق.ظ ]




به گزارش نوید شاهد، جواد، نونهال ۹ سال های که با قرائت های معروف وصیتنامه اش، همواره در آن ایام عاشقی، روحیه مضاعفی برای رزمندگان بود. اگر او را نشناختید، باید طور دیگری معرفی اش کنیم: (جواد صحرایی، فرزند سردار دلاور، فرمانده غیور محور عملیاتی لشکر ویژه ۲۵ کربلا «رمضانعلی صحرایی » است.) متنی که در ادامه می آید، ناگفته هایی از زبان این رزمنده ۹ ساله از اولین حضورش در جبهه است. ۹ ساله بودم که وصیتنامه ام را نوشتم. خیلی ها مرا به واسطه وصیتنامه ام می شناسند .وصیتنامه ای که بارها در جبهه ها و یک بار هم در نماز جمعه بهشهر در محضر آیت الله جباری خواندم: «بسم الله الرحمن الرحیم؛ اینجانب، جواد صحرایی رستمی، فرزند رمضانعلی که در سن ۹ سالگی به جبهه های حق علیه باطل عزیمت کردم و اگر به شهادت رسیدم، دوچرخه ام را به پسر شهیدی بدهید که پدرش را از دست داده . »
خواهرها در شهرک (شهرک پایگاه شهید بهشتی اهواز، خانه های سازمانی فرماندهان دفاع مقدس( تعجب می کردند، مادرم چطور برای رفتن من به جبهه تقلی می کند؟ الان مادرم آدم کم دل و جرأتی شده، ولی آن زمان همیشه دو گام جلوتر بود. دلِ شجاعی داشت. فضای اهواز هم طوری نبود که کودکیِ ما، از بازی ها و شیطنت ها سیر بشود. در محیط محصورِ جنگی پایگاه شهید بهشتی، اتفاق خاصی نمی افتاد؛ به همین خاطر برای رفتن به فضای مستقیم جبهه به مامان فشار می آوردم تا واسطه شود به بابا بگوید. بعضی وقت ها که خلوت می کنم با خودم می گویم:
« - چرا از بین این همه بچه های قد و نیم قد در کشور، من گلچین شده ام؟ » البته قصه تنبلی و درس نخواندن من فایده اش این بود که پدرم برای مراقبت بیشتر از من، مرا با خودش به جبهه ببرد. به خاطر کمی سنم از مانعی به نام مرتضی قربانی (فرمانده لشکر ویژه ۲۵ کربلا) باید می گذشتم. باید از این سد بزرگ عبور می کردم. بعد از این که مشکل درس من حل شد، می ماند اجازه ی آقا مرتضی به عنوان فرمانده لشکر. قرار شد بابا، غروب که از خط آمد، موضوع جبهه آمد نام را با آقا مرتضی در میان بگذارد. این اولین باری بود که می خواستم بروم منطقه. مثل اسپند روی آتش، بالا و پایین می رفتم و لحظه شماری می کردم که بابا جواب مثبت را به من بدهد تا این که شب، چیزی را که منتظر شنیدنش بودم، از دهان بابا شنیدم: آقا مرتضی قبول کرد و گفت، مانعی ندارد. بابا گفت: هفته بعد اگر موردی پیش نیامد، با هم می رویم.
برای رسیدنِ هفته بعد، لحظه شماری می کردم. تا این که روز موعود سر رسید. باید حرکت می کردیم. دل توی دلم نبود. رسیدن به فضای جبهه و جنگ برای من حکم درکِ بهشت بود. من هنوز جبهه را لمس نکرده بودم ولی احساس می کردم می خواهم به زمینی پا بگذارم که فقط بوی خوبی و نیکی می دهد. همه آدم هایش مهربانند. این ها را به وضوح درک می کردم؛ چون نمونه بچه های خطوط مقدم را هر روز در پایگاه شهید بهشتی، هفت تپه و پادگان شهید «بیگلو » می دیدم.
برای رفتن، حکم مأموریت و برگه تردد لازم بود. بابا تنها نمی رفت؛ بیشتر وقت ها دو سه نفر همراهش بودند. من هم چُپانده شدم لای جمعیتِ داخل ماشین.

بزرگ مرد کوچک

کارهای اداری انجام شد و ما رفتیم سمت خرمشهر و آبادان. حدود دو ساعت فاصله راه بود. رسیدیم به دژبانیِ اول ارتش. طبق معمول از راننده، برگ تردد خواستند. یادم نیست آن روز، بابا راننده بود یا نه؟ دژبان، سرکی هم داخل ماشین کشید که افراد توی ماشین را بازدید کنند. یک بار سرک کشید، بعد ناباورانه دوباره سرش را آورد داخل و گفت: «بچه؟ »
داشت شاخ درمی آورد. بعد از راننده پرسید: «آقا ببخشید، این بچه ؟ »
- پسر من است.
- این جا چی کار می کند؟
- می خواهد برود جبهه.
- جبهه؟
- اجازه آقا مرتضی را دارد.
- مرتضی!؟ مرتضی کی هست؟
- مرتضی قربانی، فرمانده لشکر ۲۵ کربلا.
- ما که مرتضی نمی شناسیم. لطف کنید بچه را پیاده کنید!
بابا دوباره با تأکید گفت: مرتضی؛ مرتضی قربانی. چطور نمی شناسید؟
- نمی شناسم جناب! لطف کنید بچه را پیاده کنید. جبهه که بچه بازی نیست. بابا هر چه سعی کرد، نتوانست سرباز ارتشی را راضی کند. داشت گریه ام می گرفت. انگار دربان بهشت به من اذن دخول نداده بود. همه آرزوهای جبهه رفتنم داشت نقش بر آب می شد. دژبان ارتشی، خوش تیپ و خوش قیافه بود. خیلی محترمانه، اما سفت و سخت با ما برخورد کرد. پس از کلی کشمکش بالاخره بابا تسلیم شد و گفت:
- جواد جان! شرمنده؛ باید پیاده بشوی دلجویی اش برایم تازگی داشت. مرا بوسید، وقتی متوجه شد که دلم شکست، گفت:
- بابا! اشکال ندارد، یک وقت دیگر.
بغض نمی گذاشت نفسم دربیاد. بدجوری خیط شده بودم. یاد مادرم و یکی دو نفر از خانم ها افتادم که مرا بدرقه کرده بودند. حس می کردم حتی مادرم احتمال شهادت مرا هم می داد؛ چون رفتن من واقعاً شوخی بردار نبود. خانم امانی را به خوبی به یاد دارم. خیلی اصرار داشت من نروم. اصفهانی بود. آقای امانی، جانشین آقا مرتضی بود. لباس هایم را انداخته بودم داخل یک پلاستیک و حالا باید همان طور برمی گشتم. این برگشتن بیش تر ناراحتم می کرد. بچه های ارتش هم فهمیدند، دل من خیلی شکست. همان سرباز خوش تیپ و بلندقامت گفت: «مرد کوچولو! بیا اینجا! خیلی لوطی منش و داش مشتی بود.
- غصه نخور!
دژبان های ارتشی داشتند توی آن هوای داغِ داغ، هندوانه می خوردند؛ وسط بیابان کنار جاده آسفالته. بابا به سرباز گفت:
- از منطقه ماشین می فرستم، بچه را میبرد اهواز. بابا رفت. دو سه ساعتی طول کشید که ماشین بیاید. این دو ساعت را کنار بچه های ارتش بودم. خیلی از من دلجویی کردند. صدایم در نمی آمد. منتظر وقتی بودم که گریه کنم. هندوانه را کنار آنها خوردم. بعد یکی از آنها گفت:
- حالا که می خواهی بروی جبهه، بگو ببینم بلدی تفنگ باز و بسته کنی؟
بعد یک «ژ. »۳ داد دستم که از قد من بلندتر بود. کمی بعد دید، نمی توانم. کلاش را بیشتر تجربه کرده بودم. دست و پا شکسته باز و بسته کردن ژ. ۳ را به من یاد داد. حس قشنگی؛ کنار آن دژبان ها داشتم. برخورد خوبی با من کردند، گرچه ته دلم از دست آنها عصبانی بودم. خُب چاره ای نبود؛ آنها موظف بودند به من بچه اجازه ورود ندهند. چند ساعت بعد یک ماشین تویوتا با هماهنگی بابا آمد و مرا دست از پا درازتر برگرداند اهواز و تحویل مامان داد.
وقتی مامان دید که چقدر زود برگشتم، ماتش برد. پرسید: بابا کو؟ مگر قرار نبود بروی؟ ماجرا را تعریف کردم، ولی هِی سعی می کردم خانم امانی را نبینم. تا مرز بهشت رفته بودم و ناکام برگشتم. فشار بیشتری به بابا می آوردم. قول رفتن دوباره را از بابا گرفتم.
به دژبانی ارتش نزدیک می شدیم. قلبم تند می زد. بابا نقشه ای را که قبل از حرکت برایم کشیده بود، یادآور شد؛ وقتی رسیدیم به دژبانی، باید بروی زیر پا.

بزرگ مرد کوچک

جثّه کوچکی داشتم. قرار شد زیر پای همراهانم مخفی شوم. حساب که می کنم، با یازده بار رفتنم به جبهه در کل ۴۴ مرتبه زیرِ پای سرنشینان خودروهایی بودم که به طرف منطقه می رفت. اولین بار، زیر پاها و پوتین هایی خودم را مخفی کردم که از شدت بوی بدِ عرق خفه شده بودم. پانصد متر مانده به دژبانی، لوله می شدم زیر دست و پاها. دچار نفس تنگی می شدم. گرمایِ آن پایین سخت بود. دژبان ها هم هیچ وقت فکرش را نمی کردند که یک بچه در خودرو مخفی شده باشد. اول کارت تردد، بعد حکم مأموریت و آخرسر بازدید جزییِ خودرو.
بابا برای استتارِ بیشتر، پرده خودرو را هم می کشید. در هر دژبانی، سه دقیقه ای معطل می شدیم. در این سه دقیقه گاهی اوقات به حدی به من فشار وارد می شد که می خواستم سرم را بیاورم بیرون ولی یکی از پوتین ها می آمد روی سرم.
به دژبانی دوم رسیدیم. دوباره همان جریان تکرار می شد. بعد از آن، جاده به منطقه ای منتهی می شد که مال بچه های لشکر بود. آنجا برای خودمان سالار بودیم. فرمانده، بابا بود و چه کسی جرأت می کرد به من بگوید بالای چشمت. حالا دیگر واقعاً به آن بهشت رسیده بودم. آدم های بهشت مثل آدم های پایگاه شهید بهشتی بودند. چقدر به تصورات خودم نزدیک بودند. صفا و صمیمیت آنها مثل چشمه آب روانی از کنارمان می گذشت. خیلی هاشان با دیدن من تعجب می کردند. برای بعضی ها، حضور من قابل هضم نبود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:25:00 ق.ظ ]





کوچکترین رزمنده دوران دفاع مقدس کیست؟

تاریخ هشت ساله حماسه و مقاومت پیروان حضرت روح الله(ره) همواره شاهد قاسم های کربلاهایی بوده است که درس بزرگی به بشریت داده اند. در تفحص این گنج عظیم، رزمنده نونهالی را می بینیم که در اوج شور و شوق بازی های کودکانه اش، بازی جنگ را به تمام بازی ها ارجحیت داده و در زیباترین لحظات زندگی در کره خاکی، همبازی شهدایی بوده است که تا به امروز محفوظ بودنش را از برکت همان، هم نفسی می داند. «جواد صحرایی » از اهالی رستم کلای بهشهر مازندران (اعزامی از لشکر همیشه پیروز ۲۵ کربلا)، همان نونهال نماز شب خوانی که خود را همراه با موج بلند روح الهیان قرار داده و پای بر عرصه مجاهدت در مسیر رب الارباب نهاد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:22:00 ق.ظ ]





کوچکترین رزمنده دوران دفاع مقدس کیست؟

تاریخ هشت ساله حماسه و مقاومت پیروان حضرت روح الله(ره) همواره شاهد قاسم های کربلاهایی بوده است که درس بزرگی به بشریت داده اند. در تفحص این گنج عظیم، رزمنده نونهالی را می بینیم که در اوج شور و شوق بازی های کودکانه اش، بازی جنگ را به تمام بازی ها ارجحیت داده و در زیباترین لحظات زندگی در کره خاکی، همبازی شهدایی بوده است که تا به امروز محفوظ بودنش را از برکت همان، هم نفسی می داند. «جواد صحرایی » از اهالی رستم کلای بهشهر مازندران (اعزامی از لشکر همیشه پیروز ۲۵ کربلا)، همان نونهال نماز شب خوانی که خود را همراه با موج بلند روح الهیان قرار داده و پای بر عرصه مجاهدت در مسیر رب الارباب نهاد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:22:00 ق.ظ ]




- برخی وهابی ها می گویند: این آیات مربوط به زمان احتضار فرد است، نه پس از مرگ. این سخن صحیح نیست چون اگر چنین بود، درخواست فرد برای بازگشت به دنیا معنا نداشت چرا که هنوز از دنیا نرفته که بخواهد به آن باز گردد.

2- این رد و بدل شدن سخنان میت با ملائکه یا خداوند، نشانه زنده بودن روح و فهم و درک آن است.

3- استدلال های میت نشانه زنده بودن او و پاسخ های خداوند به او نشانه شنوا بودن اوست.

آیه 77 سوره اعراف
این آیه و چند آیه بعدی مربوط به داستان حضرت صالح (ع) و پی کردن شتری که حضرت از دل کوه خارج کرده بود و عذابی است که پس از آن نازل شد. پس از بیان مختصر ماجرا، نکات زیر مطرح شد:

1- حضرت صالح با قوم خود پس از نزول بلا و مرگشان سخن می گوید. اگر میت چیزی نمی فهمید، کار حضرت کاری لغو و بیهوده می شد و معنا نداشت. پس چون حضرت این کار را کرده، نتیجه می گیریم اموات دارای درک بوده اند.

2- از نحوه سخنان حضرت صالح (ع) با قوم خود پس از عذاب، می فهمیم مخاطب حضرت ارواحشان است. پس حضرت صالح (ع) علم به شنوا بودن آن ها دارد.

آیه 91، 92 و 93 سوره اعراف
این آیات نیز مربوط به عذاب شدن قوم حضرت شعیب (ع) است که پس از زلزله ای مردند. در اینجا نیز شاهد سخن گفتن این پیامبر با مردگان قوم خود پس از عذاب هستیم.
نکته این آیه نیز این است که حضرت رسماً آن ها را با حرف ندای «یا» مخاطب قرار داده و با آن ها سخن می گوید.

آیه 45 سوره زخرف
این آیه خطابش به پیامبر اکرم (ص) است که می فرماید از پیامبران قبل از خودت سؤال کن که آیا غیر از خداوند رحمان، خدایانی قرار دادیم که مردم بپرستند؟
نکته اینجا است که پیامبران پیشین که از دنیا رفته اند، قدرت پاسخ گفتن به پیامبر (ص) را دارند و اگر نداشتند، پیامبر از چه کسی می خواست این سؤال را بپرسد؟ در ضمن اگر آن ها نمی توانستند پاسخ پیامبر را بدهند، فرمان خداوند بر انجام این کار فرمانی بیهوده و بی معنا بود. آیا خداوند چنین فرمانی می دهد؟

آیه 46 سوره غافر
این آیه در رابطه با عذاب فرعونیان است.
نکات:

1- آیه می فرماید آتش عذاب بر آن ها صبح و شام عرضه می شود. از آنجا که در قیامت صبح و شامی در کار نیست، می فهمیم آن ها این عذاب را دارند در عالم برزخ می بینند و نیز آیه می فرماید روز قیامت به فرعونیان گفته می شود وارد عذاب دوزخ شوید. پس الآن که قیامت نشده، آن ها در برزخ دارند عذاب می شوند.

2- اگر این ارواح هیچ چیزی نمی فهمند، پس چرا خداوند عذابشان می کند؟ پس این ها احساس دارند و درد و عذاب را می فهمند.

آیه 25 سوره نوح
این آیه درباره حضرت نوح (ع) و عذاب شدن قوم آن حضرت است. طبق آیه گنهکاران پس از غرق شدن وارد آتش شدند.
در اینجا هم باز این دو نکته قابل توجه است:

1- گنهکاران پس از مرگ وارد آتش شدند و از طرفی قیامت هم که بر پا نشده. پس آن ها در دوزخ برزخی عذاب می شوند.

2- روح این گنهکاران درد و عذاب را حس می کند و می فهمد و اگر جز این بود چه معنی داشت عذابشان کنند؟

نتایج حاصل از مجموع این آیات:
- پس از مرگ، ارواح زنده اند و می فهمند.
- در برزخ بهشت و دوزخ داریم.
- چون ارواح زنده اند و صفات لازم را دارند، فلذا برقراری ارتباط صالحین با آن ها عقلاً و شرعاً مسئله ای ندارد. به همین جهت می توان از آن ها درخواست کرد یا به آن ها توسل نمود.
پس این توسل شرک که نیست هیچ، بلکه درست هم هست چراکه این ارواح قدرت هایشان را همچنان دارند و در این زمینه مرده و زنده شان فرقی نمی کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:15:00 ق.ظ ]




کارهایمان را از ریشه و اساس درست کنیم
آیت الله مجتهدی تهرانی با ذکر حدیثی از رسول خدا (ص)و شرح آن به خالص بودن اعمال برای خدا اشاره دارد.
پیامبر اسلام(ص) می فرمایند:حرام است در قلبی که شیفته شهوت هااست، ورع در آن منزل کند.

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)در شرح این حدیث با ذکر داستانی از حضرت موسی (ع)می گوید:حضرت موسی از کنار یکی از اصحابش گذشت دید که او در حال سجده کردن است.موسی رفت و کارش را انجام داد و بعد در زمان برگشت باز آن مرد را در حال سجده دید.حضرت موسی تعجب کرد و گفت:چه آدم مقدسی اگر برآوردن حاجت تو به دست من بود حتما آن را برآورده می کردم.

مرحوم مجتهدی در ادامه می گوید:در واقع حضرت موسی داشت به خدا می گفت که چرا خداوند حاجت تو را برآورده نمی کند.در این لحظه خدا به موسی وحی کرد:ای موسی اگر آن مرد آنقدر سجده کند که گردنش قطع شود و سرش به طرف دیگری بیفتد، فایده ندارد و من از او قبول نمی کنم.تا اینکه کارهایی که من کراهت دارم را انجام ندهد.
آیت الله مجتهدی (ره)ادامه می دهد:ای موسی تو ظاهر آن فرد را می بینی و می پنداری که وی در حال سجده کردن است اما من می دانم که سجده او ریشه ای نیست.تظاهر است.این شخص ریشه ای کارش خراب است.خانه ای که در آن نشسته ارث پدرش است که ثلث آن را خرج نکرده، خدا می داند و موسی نمی داند.

مرحوم مجتهدی در انتها می گوید:حدیث خوبی بود ان شاالله خودمان را میزان کنیم تا عبادت ما سجده ما و گریه های ما قبول باشد.در غیر این صورت هیچ فایده ای ندارد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:52:00 ق.ظ ]




در محضر مجتهدی؛
خداوند با فضلش با ما برخورد می کند
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) :خداوند با فضلش با ما برخورد می کندو اگر بخواهد با عدلش با ما معامله کند، کار ما بسیار سخت است.
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)می گوید:دعایی وجود دارد که در آن جمله ای است که می گوید :خدایا به فضلت با ما برخورد کن و با عدلت با ما رفتار نکن

مرحوم مجتهدی در شرح این قسمت از دعا می گوید:خداوند با فضلش با ما برخورد می کندو اگر بخواهد با عدلش با ما معامله کند، کار ما خراب است.

ایشان در ادامه با نقل داستانی از فردی در همین مورد می گوید:در زمان های قدیم فردی می گفت:خدایا ما این همه نماز می خوانیم و روزه می گیریم تازه منت هم سر ما می گذاری؟ خدایا تو با عدلت با ما برخورد کن نمی خواهد با فضلت با ما معامله کنی.

ایشان ادامه می دهد:چند وقت بعد آن شخص به خاطر ارتکاب به جرمی به اعدام محکوم شد او را به پای چوبه دار بردند پیغمبر زمان گفت:تو از خدا خواسته بودی و گفتی که خدایا با عدلت با من برخورد کن .روزی تو یک سوزن توی چوبی کردی بعد پای مگسی را بستی و با آن چوب سوزن دار آن مگس را اعدام کردی .حالا هم باید اعدام شوی چون که خودت از خدا خواستی که با عدل با تو برخورد کند.تو جان جانداری را گرفتی و حالا باید جان خودت گرفته شود.

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)در انتها با اشاره به آیه 30 سوره مبارکه شورا به فضل خداوند اشاره دارد و می گوید:خداوند در این آیه می گوید:《هر پیشامدی که برای شما می شود محصول کارهای زشت خود شماست و خداوند بسیاری از کارهای زشت ما را نادیده می گیرد》.این آیه تصریح می کند که خداوند با فضلش با ما برخورد می کند.اگر خدا بخواهد همه چیز را مو به مو محاسبه کند عدل است.

منبع:کتاب احسن الحدیث، ص

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:50:00 ق.ظ ]




از نشانه های تواضع و فروتنی چیست؟
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) با شرح داستانی، نشانه های تواضع و فروتنی را بیان می کنند

؛امام صادق (ع)فرمودند:به راستی از نشانه های فروتنی این است که انسان به نشستن در هر جایی راضی باشد و به هرکس را که ملاقات می کند سلام دهد و جدال و دعوا را ترک کند.هرچند که حق با او باشد و همچنین دوست نداشته باشی به خاطر تقوا و پرهیزکاری ستایش شوی.

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) در شرح این حدیث می گوید:شیخ حسن نوری در مراسم حاج آقا مرتضی حایری از ایشان تعریف کرد و گفت:زمانی با حاج مرتضی به مشهد رفتیم و روزی ایشان به من گفت:می خواهم بلیط بگیرم و به تهران بازگردم.من هم با ایشان رفتم تا بلیط بگیریم.حاج مرتضی به آن فرد بلیط فروش گفت:یک بلیط برای تهران می خواهم.مسئول بلیط فروش گفت:در اتوبوس جا نیست اگر وسط اتوبوس می نشینید مانعی ندارد.قدیم وسط اتوبوس هم مسافر سوار می کردند.حاج مرتضی گفتند.مانعی ندارد.

مرحوم مجتهدی در ادامه می گوید:شیخ حسن نوری می گفت:من از این بابت بسیار ناراحت شدم که قرار است یک مرجع تقلید وسط اتوبوس بنشیند.اما خجالت کشیدم ناراحتی خودم را ابراز بدارم.چند دقیقه بعد به ایشان گفتم:حاج آقا بد است شما وسط اتوبوس بنشینید.شیخ مرتضی در پاسخ گفت:این حرف ها برای من مسئله نیست.

مرحوم مجتهدی ادامه می دهد:علمای قدیم خاکی بودند.تواضع و فروتنی داشتند.شیخ حسن نوری در ادامه گفت:بعد از این جمله حاج مرتضی ادامه داد:من همه کلاس هایم را با آیت الله خوانساری گذراندم.اما ایشان در یک مسیله از من جلوتر بود و آن هم اینکه هرکسی هر حرفی به ایشان میزد آقای خوانساری ناراحت نمی شد.

آیت الله مجتهدی(ره) در انتها می گوید:اینها کلاس دارد.آدم باید استاد ببیند تا به این جایگاه برسد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:48:00 ق.ظ ]




به تقدیر الهی ایمان داشته باشیم
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) با نقل دو داستان به وجود تقدیر الهی در زندگی انسان می پردازد.

رسول خدا (ص)فرمودند:هیچ روزی بر ما نمی گذرد مگر اینکه چهار چیز بر چهار چیز دیگر می خندد.مرگ بر آرزو، قضا بر قدر آدمی، تقدیر بر تدبیر انسانها، تقسیمات خدا بر حرص انسان.

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)در شرح این حدیث می گوید:نقل کرده اند که در دوران جنگ تحمیلی شخصی از بمباران های عراق می ترسید، از ترس اینکه یکی از موشک های عراق به او بخورد فرار کرد و به دامنه کوهی در کرج رفت.اتفاقا موشک به همان جا اصابت کرد و او مرد.

مرحوم مجتهدی در ادامه با ذکر داستانی دیگر در همین مورد می گوید:در زمان قدیم تاجر مومنی بود که سرمایه زیادی نداشت.روزی نامه ای نوشت و در آن تقاضای صد چراغ کرد که برایش از خارج از کشور بیاورند.قبل از اینکه نامه را تحویل بدهد مگسی پایش در جوهر رفت و روی کاغذ نشست و یک صفر به عددی که نوشته بود اضافه شد.لذا هزار چراغ برای او آمد.تاجر نزدیک بود سکته بکند اما در آن روزها قیمت چراغ بالا رفت و تاجر سود خوبی به جیب زد.توجه داشته باشیم به تقدیرات و آنچه خدا برای ما خواسته است.

منبع:کتاب احسن الحدیث، ص

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:46:00 ق.ظ ]




انسان اول باید خودش را بسازد
امام علی (ع):عالم و دانشمند کسی است که اعمالش بر درستی سخنانش گواهی دهد.

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)در شرح این حدیث می گوید:ملا مهدی نراقی بعد از اینکه کتاب جامع السعادات را در سه جلد تالیف کرد، یک دوره از این کتاب ها را برای سید بحرالعلوم فرستاد.سپس خودش به نجف مسافرت کرد.علمای نجف که از حضور ملا در نجف با خبر شدند به دیدن ایشان رفتند.اما سید بحرالعلوم نیامد.ملا مهدی به دیدن سید بحرالعلوم رفت اما دید ایشان اعتنایی نمی کند.
مرحوم مجتهدی در ادامه این ماجرا می گوید:ملا چند روز به دیدن سید بحرالعلوم می رفت، اما باز ایشان بی اعتنایی می کرد تا اینکه یکی از این روزها سید بحرالعلوم با آغوش باز از ملا مهدی نراقی پذیرایی کرد و علت کارش در روزهای قبل را اینطور گفت که می خواسته ببیند آن مطالب اخلاقی که ملا مهدی در کتابش آورده آیا خودش اجرا می کند یا نه؟

ایشان در ادامه می گوید:انسان باید اول خود را بسازد.مثل آن واعظی نباشید که بالای منبر می گفت:مردم به فقرا کمک کنید و به آنها برنج و روغن بدهید.وقتی خودش به خانه رفت دید هیچ چیزی در خانه نیست.از همسرش علت را پرسید.زنش در پاسخ گفت:خودت بالای منبر گفتی به فقرا کمک کن.شیخ با ناراحتی گفت:ما این حرف ها را برای مردم می زنیم.
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)در انتها می گوید:حالا نکند ما اینطور باشیم.خودمان اهل ندادن خمس و غیبت کردن باشم، بعد مردم را از انجام این کارها نهی کنیم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:45:00 ق.ظ ]




همنشینی هدایتگر بطلبید
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)با ذکر حدیثی از امام جعفر صادق (ع)اوصاف همنشین خوب را تشریح می کند.

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)در شرح این حدیث می گوید:علی آقا نقلی جزو پهلوان های قدیم بود و الان فوت کرده است.یک روز به شیخ محمد زاهد گفتند :علی آقا نقلی آمد شیخ زاهد گفت:به او بگویید بیاید من کارش دارم.شیخ زاهد به این پهلوان گفت:علی آقا نقلی شما هستید؟ در پاسخ جواب داد:بله.سپس ایشان گفت:یک نقل هم من می خواهم به تو بدهم تا کنار نقل هایت بگذاری.

ایشان در ادامه می گوید:شیخ زاهد به پهلوان گفت:هفته ای یک یا دو یا سه روز برو پیش کسی که موعظه ات کند.او در پاسخ گفت چشم و رفت مرید شیخ مهدی موعظ الدوله شد.این است همنشین خوب و نصیحتگر

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:44:00 ق.ظ ]




تقوا بهترین توشه سفر آخرت
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) در روایتی به توصیف تقوا در کلام حضرت علی (ع) پرداخت.

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) در شرح این حدیث می گوید: حضرت امیرالمومنین از جنگ صفین برمی گشتند در نزدیکی کوفه به قبرستانی رسیدند و با مردگان صحبت کردند و فرمودند:ای ساکنان سراهای وحشتناک و محل های بی آب و گیاه و گورهای تاریک ای درخاک رفتگان ای دور از وطنان شما جلوتر از ما رفتید و ما در آینده به شما ملحق خواهیم شد.بدانید در خانه های شما ساکن شدند.زنانتان با دیگران ازدواج کردند و اموالتان تقسیم شد.این اخبار ما برای شما بود.شما چه خبری برای ما دارید؟

بعد حضرت رو به اصحاب خود می فرماید:اما اگر به آنان اجازه سخن گفتن داده می شد هرآیینه به شما می گفتند که بهترین توشه برای آخرت تقوا است.

اگر می خواهید برای آخرت توشه بردارید آن توشه تقوا است. تقوا یعنی چه؟ یعنی خداترسی.انسان از خدا بترسد و گناه نکند.مال حرام جمع نکند.خمس مالش را بدهد.نمازش را اول وقت بخواند.دروغ نگوید.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:43:00 ق.ظ ]




امر به معروف باید با زبان نرم باشد
هریک از شما اگر کار زشتی را دید، باید با دست و قدرت خود آن را تغییر دهد و اگر نتوانست با زبانش آن را تغییر دهد و اگر بازهم نتوانست با قلبش آن را انکار کند.

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) در شرح این حدیث می گوید:امر به معروف باید با زبان نرم انجام شود.من قدیم که در خیابان ها تردد می کردم، وقتی متوجه خانمی می شدم که رویش باز بود یا بد حجاب بود، همین طور که سرم پایین بود بلند بلند می گفتم:لا اله الا الله تا بفهمد من از بدحجابی او ناراحتم.به گنه کار بفهمانید که از گناه کردن او ناراحت هستید.

ایشان در ادامه می گوید:در روایت آمده است که به حقیقت ایمان نمی رسی مگر وقتی که به گناه برخورد می کنی صورتت را عبوس کنی و اخم هایت را درهم بکشی.امام علی (ع)می فرماید:رسول خدا (ص)به ما دستور داده اند که با گناه و معصیت با چهره های عبوس برخورد کنیم.

مرحوم مجتهدی در ادامه می گوید:حاج میرزا علی هسته ای یک شب روی منبر می گفت:می گویید امر به معروف پیش نمی رود.خوب یک غرغری، یک نچ نچی.آخر یک چیزی بگویید که طرف بفهمد که از گناه وی ناراحت هستید.خداوند به ما توفیق بدهد که تحت هر شرایطی امر به معروف و نهی از منکر کنیم تا گرفتار تسلط شیطان نشویم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:42:00 ق.ظ ]




تأثیر حجاب در تشکیل و تحکیم نهاد خانواده

بدون تردید تشکیل خانواده مرکز عشق و امید و تحقیق آرزوهای شیرین همه دختران و پسران جوان است؛ جوانان تشکیل زندگی زناشویی را برآورنده بسیاری از آرزوها و رویاهای خود می‌دانند، از سوی دیگر خانواده مهم ترین و اساسی ترین نهاد اجتماعی جامعه انسانی است و تأثیر آن در نهادهای اجتماعی دیگر مثل نهاد آموزش و پرورش و نهاد حکومت و سیاست غیر قابل انکار است.بنابراین ثبات و استحکام نهاد اجتماعی خانواده، در استحکام و استواری نهادهای دیگر جامعه نیز مؤثر خواهد بود.

تردیدی نیست که یکی از عوامل مهم در تشکیل و استحکام خانواده رعایت حجاب است. چون اگر در جامعه حجاب کاملا رعایت گردد و رابطه جنسی تنها به رابطه زن و شوهری در محیط خانواده محدود گردد، جوانان با ازدواج به تشکیل خانواده تمایل پیدا می‌کنند و خانواده‌های تشکیل شده نیز ثبات و استحکام بیشتری نیز خواهند داشت و در نهایت بیشترین فایده و نفع نصیب خود زنان خواهد شد، زیرا با مستحکم شدن خانواده، بانوان از محبت و حمایت روحی و عاطفی همسران خود برخوردار خواهند شد، اما اگر بدحجابی و بی‌حجابی و خودنمایی و آرایش بانوان به طور تحریک کننده در جامعه رواج پیدا کند و در نتیجه روابط جنسی افسار گسیخته و غیرمشروع در غیر از محیط خانواده ممکن گردد، دیگر نه تنها جوانان با ازدواج به تشکیل خانواده تن نخواهند داد، بلکه خانواده‌های تشکیل شده نیز دائما متزلزل شده، فرو خواهند ریخت. چون مردان با دیدن زنان بدحجاب و بی‌حجاب تحریک شده، آسیب پذیر خواهند شد و در نتیجه کانون گرم خانواده به سردی می‎‌گراید و محبت در خانواده جای خود را به تنفر خواهد داد، زیرا همسر قانونی رقیب و مانع روابط جدید جنسی به حساب می آید.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:41:00 ق.ظ ]




تأثیر حجاب در سلامت جسمی

علاوه بر تأثیر حجاب در تامین سلامت روحی و فکری، حجاب در تامین سلامت جسمانی افراد جامعه نیز نقش دارد. با این توضیح که عدم رعایت حجاب و پوشش مناسب معمولا باعث تحریک جنسی افراد جامعه می‌گردد و تحریک جنسی نیز در بسیاری از موارد در نهایت باعث ایجاد ارتباط‌های جنسی غیر قانونی می‌شود و ارتباط‌های جنسی نامشروع نیز باعث پیدایش بیماری‌های خطرناکی مثل ایدز می‌گردد که امروزه از خطرناک ترین بیماری‌هایی است که قربانی فروانی از انسانها می‌گیرد و نسل بشر را تهدید به نابودی می‌کند. امروزه به دلیل گسترش فساد و روابط جنسی نامشروع که یکی از پیآمدهای بی‌حجابی و بدحجابی است، آمار تعداد مبتلایان به بیماری‌های خطرناک رو به گسترش است.

بدون تردید از جمله قوانین اسلام که جنبه پیشگیری از مفاسد ناشی از بی‌بندوباری های جنسی دارد قوانین مربوط به تنظیم روابط صحیح بین محرم و نامحرم است و یکی از مهم ترین قوانین تنظیم رابطه صحیح بین محرم و نامحرم قانون مربوط به حجاب و پوشش در مواجهه با نامحرم است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:40:00 ق.ظ ]




چه اعمالی کلید هر بدی است؟
حدیث امام محمدباقر (ع) درباره کلید هر بدی

ب
امام باقر علیه السلام:

ایّاکَ و الکَسَلَ و الضَّجَرَ فَإنَّهُما مِفتاحُ کُلِّ شَرٍّ؛

امام باقر علیه السلام:از تنبلى و بى حوصلگى بپرهیز که این دو کلید هر بدى اند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:38:00 ق.ظ ]




حجاب در قرآن
واژه حجاب هفت بار در قرآن كریم آمده است و معناى كلمه در این هفت مورد, چیزى است كه از هر جهت مانع دیده شدن چیز دیگر شود.

در آیه 59 سوره احزاب در رابطه با حجاب این چنین آمده است: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ۚ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا»، ای پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهای خود را بر خود فروتر گیرند این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند (به احتیاط) نزدیکتر است و خدا آمرزنده مهربان است.

هم‌چنین در آیه 31 سوره نور آمده است: «وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّ ۖ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ ۖ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ ۚ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»، و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را (از هر نامحرمی) فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعاً از آن پیداست و باید روسری خود را بر سینه خویش (فرو) اندازند و زیورهایشان را جز برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان (همکیش) خود یا کنیزانشان یا خدمتکاران مرد که (از زن) بی‌نیازند یا کودکانی که بر عورتهای زنان وقوف حاصل نکرده‌اند آشکار نکنند و پاهای خود را (به گونه‌ای به زمین) نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته می‌دارند معلوم گردد ای مؤمنان همگی (از مرد و زن) به درگاه خدا توبه کنید امید که رستگار شوید.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:34:00 ق.ظ ]




خلوص وسعی تلاش


خلوص و سعی تلا ش ( خاطره ای از شهید حسن باقری )

داشتم برای نماز ظهر وضو می گرفتم،
دستی به شانه ام زد.
سلام و علیک کردیم.
نگاهی به آسمان کرد و گفت : « علی ! حیفه تا موقعی که جنگه شهید نشیم. معلوم نیست بعد از جنگ وضع چی بشه. باید یه کاری بکنیم . »
گفتم «مثلا چی کار کنیم؟»

گفت « دوتا کار ؛ اول خلوص، دوم سعی و تلاش .»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:08:00 ق.ظ ]





معنای زندگی ( از خاطرات شهید آوینی )

مرتضی دل‌بسته بود، ناله‌های شبانه‌اش دردی جانکاه در دل داشت، که با هق‌هق گریه می‌آمیخت

سید بارها و بارها بر ایمان از شهادت گفت: از رفتن به سوی نور، پرواز کردن، بی‌دل شدن،

سجده‌گاه خویش را با خون، سرخ نمودن، و راهی بی‌پایان تا اوج هستی انسان گشودن.

به یاد دارم که در مورد زندگی و مرگ گفت:

« زندگی کردن با مردن معنی می‌یابد، کلید ماجرا در مردن است، نه زندگی کردن».

چگونه مردن برایش مهم بود؛ و خداوند آرزویش را به سر منزل مقصود رساند.

راوی : دوست شهید

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:08:00 ق.ظ ]




قداست اشک



قداست اشک ( از خاطرات شهید آوینی )
مراسم نماز جمعه به پایان رسید، در حوالی چهار راه لشگر با حاجی و بچه‌‌های لشگر بیست و هفت ایستادیم. صدای شادی و خنده همگی به آسمان بلند شد؛ قبل از خداحافظی یکی از نیروها یاد گردان «سیف» را زنده کرد. خاطرات آخرین شب فروغ ستارگان گردان سیف، دل همه را لرزاند، هنوز سخنان او به پایان نرسیده بود که سید آرام و بی‌صدا اشک‌هایش جاری شد. پرسیدم حاجی چرا گریه می‌کنی؟»

گونه‌هاش تر گشت، بغضش را فرو خورد و گفت:«شما نمی‌دانید چه کاری کرده‌اید، شما نمی‌دانید آن شب بر این بچه‌ها چه گذشته!» اشک‌های مرتضی صداقت بی‌ریایش بود، که گونه‌های لرزانش را متبرک می‌ساخت. قطراتی به قداست تمام عبادت‌های یک زاهد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:05:00 ق.ظ ]




شهید آوینی


وصیت نامه شهید سید مرتضی آوینی
زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است؛ سلامت تن زیباست، اما پرنده‌ی عشق، تن را قفسی می‌بیند که در باغ نهاده باشند.

و مگر نه آنکه گردن‌ها را باریک آفریده‌اند، تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند.

و مگر نه آن‌که از پسر آدم، عهدی ازلی ستانده‌اند که حسین را از سر خویش، بیشتر دوست داشته باشد.

و مگر نه آن‌که خانه تن، راه فرسودگی می‌پیماید تا خانه روح، آباد شود.

و مگر این عاشق بی‌قرار را بر این سفینه سرگردان آسمانی، که کره‌ی زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریده‌اند.

و مگر از درون این خاک، اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرم‌هایی فربه و تن‌پرور برمی‌آید.

ای شهید، ای آن‌که بر کرانه‌ی ازلی و ابدی وجود بر نشسته‌ای، دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش”.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:01:00 ق.ظ ]




زندگینامه و وصيت نامه سردار شهيد مهدي زين الدين

خصوصيات بارز او شجاعت و شهامت بود. خط شكني شبهاي عمليات و جنگيدن با دشمن در روز و مقاومت در برابر سخت‌ترين پاتكها به خاطر اين روحيه بود. روحيه‌اي كه اساس و بنيان آن بر ايمان و اعتقاد به خدا استوار بود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:01:00 ق.ظ ]




وصیت نامه شهید حاج ابراهیم همت

شهيد حاج محمد ابراهيم همت در دومين وصيت نامه بجامانده از خود نوشته است: خويشتن را در قفس محبوس مي بينم و مي خواهم از قفس به در آيم.سيمهاي خاردار مانعند.من از دنياي ظاهر فريب ماديات و همه آنچه كه از خدا بازم مي دارد متنفرم….

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:00:00 ق.ظ ]




وصیت‌نامه شهید مدافع حرم: پشت سر ولی فقیه باشید

در بخشی از وصیتنامه شهید ذوالفقاری آمده است: در این جهاد شرکت کنید چون دیدم که مدافع هست لکن کم است باید زیاد شود و مطمئنم که ظالمین کم هستند و فقط با یک هجوم با اسم حضرت زهرا(س) می‌شود کار این مفسدها را تمام کرد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:58:00 ق.ظ ]




 
 

نقش زن در حکومت مهدوی:
حکومت عدل الهی با هدایت منجی بشریت، با یاری سیصد و اندی اصحاب خاص (به عنوان کارگزاران تشکیل حکومت) در جهان برقرار می‏گردد. این سازمان حکومتی از عناصر مختلفی تشکیل گردیده است که در این مشارکت، زنان نیز به سان مردان سهیم‏اند. امام باقر (علیه‏السلام) می‏فرمایند: «به خدا سوگند سیصد و اندی نفر خواهند آمد و پنجاه زن در میان آنان است‏».[1]
 
مفضل بن عمر می‏گوید: امام صادق (علیه‏السلام) فرمودند: «همراه حضرت قائم، سیزده زن هست. عرض کردم، آنان چه نقشی خواهند داشت؟ فرمودند: زخمی‏ها را مداوا می‏کنند و از بیماران پرستاری می‏نمایند. آنچنان که همراه رسول خدا (صلی‏الله علیه‏و آله) بودند».[2]
 
روایات دیگر هم وجود دارند که تعداد زنان را چهارصد زن،[3] و برخی، تعداد آنان را 7800 [4] نفر معرفی می‏کند. دسته دیگری از روایات نیز وجود دارد که تنها به همراه بودن زنان با حضرتش اکتفا کرده و تعدادشان را ذکر نکرده است.
 
اما چیزی که مسلم است‏ حضور زنان در این تحول عظیم می‏باشد و بدین ترتیب بانوان مسلمان با پیروی از مادر ائمه، حضرت زهرا (علیهاالسلام) در کنار لشگریان فرزندش، مهدی موعود، قرار خواهند گرفت و این لطفی است که خداوند به وجود مقدس فاطمه زهرا (علیهاالسلام) در زمان ظهور، به زن عنایت کرده است.
 
اما در یک تقسیم‏بندی کلی، این یاوران امام (علیه‏السلام) را می‏توان به دو گروه تقسیم کرد:
 
1 - زنانی که در همان دوران قیام حضرت مهدی (عج) زندگی می‏کنند و به هنگام ظهور آن حضرت در شمار یاران ایشان قرار خواهند گرفت.
 
2 - بانوانی که قبل از ظهور مولایشان از دنیا رفته‏اند و این لیاقت را دارند که در رکاب بقیة الله الاعظم باشند و به هنگام قیام حضرت، به دنیا رجعت‏خواهند نمود.
 
این زنان؛ یا با لیاقت‏ها و شایستگی‏هایی که در زمان‏های قبل در دفاع از حریم دین به اثبات رسانده‏اند، جزو یاران حضرت قرار می‏گیرند، یا این‏که انتظار فرج امام را داشته و با این آرزو از دنیا رحلت کرده‏اند، که به گاه ظهور به دنیا باز خواهند گشت و به یاری امام خویش خواهند شتافت.
 
زنان عصر ظهور، یاوران حق
اولین گروه از زنانی که به محضر امام زمان (عج) می‏شتابند آنهایند که در آن ایام زندگی می‏کنند. آنان همانند دیگر یاران امام، به هنگام ظهور در حرم امن الهی به خدمت‏حضرت می‏رسند و آمادگی خویش را برای یاری امامشان اعلام می‏دارند.
 
ام‏سلمه، همسر گرامی پیامبر اسلام (صلی‏الله علیه‏و آله)، از رسول مکرم روایت کرده است که فرمود:
 
«پناه برنده (مهدی(عج)) به حرم پناهنده می‏شود، پس مردم به سوی او جمع می‏گردند مانند پرندگانی که دور آب گردآیند در حالی که قبلا متفرق بوده‏اند آنان 314 نفر هستند که در بین آنان زنانی وجود دارند، پس ایشان بر هر ظلم و ظالم زاده‏ای پیروز خواهند شد».[5]
 
در روایت دیگری از امام محمد باقر است که فرمودند: «به خدا سوگند سیصد و اندی نفر می‏آیند که پنجاه تن ایشان زنانند که بدون هیچ قرار قبلی در مکه گرد آیند و این است معنای آیه شریفه «اینما تکونوا یات بکم الله جمیعا …».[6]
 
آری، آن‏گاه که منادی، مژده ظهور مولا را به گوش جهانیان برساند، یاران حقیقی امام عصر (عج) از گوشه و کنار جهان، به خواست پروردگار، در کنار کعبه گرد هم آیند و به هر فرمان رهبر قیام، شکوه دوباره اسلام را رقم زنند. ایشان نخبگانی هستند که در امتحانات الهی سربلند بوده و لیاقت‏خویش را برای یاری امام زمان (عج) به اثبات رسانیده‏اند. در این میان، زنان با ایمان و اخلاص نیز همدوش سایر یاران امام با تاسی از مقتدای خویش، در تحول عظیم مهدوی شرکت‏خواهند جست و این را ابت‏خواهند نمود که در رسیدن به قرب الهی، زن و مرد هر دو یکسانند.
 
نکته مهم و قابل توجه این‏که علاوه بر زنانی که یاریگر امام عصر (عج) هستند زنان مومنه‏ای نیز در آن زمان یافت می‏شوند که هر چند خود توانایی حضور در قیام امام زمان را ندارند اما مشوق پدران، برادران، همسران، و فرزندان خویش برای شرکت در قیام خواهند بود. و این خود نقشی است‏ بس بزرگ در یاری رساندن به امام عصر (عج) و جهادی دیگر برای غلبه حق بر باطل.
 
امام باقر (علیه‏السلام) در این زمینه می فرمایند: «هنگامی که جبرئیل به اسم قائم و نام پدرش ندا می‏دهد، زنان محجبه این ندا را در می‏یابند و پدران و برادران خود را برای حضور در قیام تشویق می‏نمایند».[7]

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:53:00 ق.ظ ]





اخلاق و آداب سفر در اسلام
خوش خلقی در سفر، از جمله مهم ترین آداب و دستورهای پیشوایان معصوم علیه السلام است. انسانی که ویژگی های ذاتی نیکویی مانند خوشرویی، تواضع و ادب را داراست، نه تنها سفر را به کام خود شیرین خواهد کرد، برای همراهان خود نیز سفری به یاد ماندنی و خاطره برانگیز به جای می گذارد.

سفر
سفر به هر شکلی صورت گیرد، پیوسته خطرها و مشکلاتی را نیز در پیش دارد.

به ویژه آنکه مسافر از خانه و میهن خود دور و از پشتوانه و حمایت خانواده محروم شده است.

با توجه به شرایط مختلف سفر و مشکلات مختلف مسافر در راه، سفر کردن شخص به تنهایی و بدون همراه و همسفر، سفارش نمی شود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در وصیت خود به امام علی علیه السلام فرمود:

ای علی! در هیچ سفری تنها خارج مشو؛ زیرا شیطان، یار شخص تنهاست و او از دو نفر دور است، ای علی! هرگاه شخصی به تنهایی سفر کند به لغزش و گمراهی می افتد.

در روایتی از امام صادق علیه السلام نیز می خوانیم:

لَعَنَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ثَلاثاً، اَحَدُهُم راکِبُ الْفَلاةِ وَحدَة.

رسول خدا صلی الله علیه و آله سه کس را نفرین کرد، یکی از آنها سواره ای است که در بیابان به تنهایی رهسپار شود.

پیام متن:
مسافری که از خانه و کشانه خود دور شده، برای تأمین آسایش و آرامش خویش در سفر، باید همسفری را انتخاب کند تا از خطرهای جانی و مالی در امان باشد. در روایت های اسلامی نیز از تنها سفر کردن نهی شده است.

هم نشینی و همراهی با گروه هم سان
شایسته است افرادی که راه سفر را با هم طی می کنند، از نظر مالی، نفقه و گشاده دستی، همگن و همراه هم یا دست کم به هم نزدیک باشند؛ زیرا همسفر شدن با کسی که از نظر مالی قوی تر است، گاهی سبب سرشکستگی انسان می شود. شخص برای فرار از خوار شدن، با توجه به سرمایه اندک خود، بیش از توان مالی اش خرج می کند و در این اوضاع، به او ستم شده است.

از شهاب بن عبدریه روایت شده است:
به امام صادق علیه السلام گفتم: تو مرا می شناسی و از گشاده دستی و بخشندگی من بر برادران مؤمنم باخبر هستی، آیا جایز است با گروهی در راه مکه همراهی کنم و بر آنها بذل و بخشش کنم؟ امام علیه السلام فرمود: ای شهاب! چنین مکن. اگر تو گشاده دستی کنی و زیاد خرج کنی و آنها نیز چنان کنند. برایشان ستم کرده ای و اگر آنها قادر نباشند و از خرج کردن بپرهیزند، آنها را خوار کرده ای. پس با افراد هم شأن و همانند خود همراهی و دوستی کن!

امام موسی کاظم علیه السلام ، نیز سفارش کرده است:

إذا صَحِبْتَ فَأَصحَب لَخوَکَ وَ لا تُصحِبَنَّ مَن یَکفیک فَإِن ذلک وَزَلَّةٌ لِلمؤمِنِ.

با کسی دوست و هم صحبت شو که هم شأن تو باشد، نه کسی که خرج تو را دهد که این، مذلت مومن است.

پیام متن:
برای حفظ ارزش های انسانی، بایسته است مسافر مسلمان، همسفر خود را از کسانی برگزیند که از نظر مالی نزدیک به هم و از نظر علم و فضیلت، با همراهان خود هماهنگ و هم فکر باشد.

همنشینی با آن که زینت انسان است
از جمله آداب سفر، این است که انسان، هم نشین و همراه خود را از کسانی برگزیند که اخلاقی آراسته به نیکی ها، خوب و سالم دارند و از نظر خلق و خو الگو بوده و شیوه رفتاری و مرام آنها آموزنده باشد.

هم نشین انسان باید زینت او باشد و خود، با افراد پست و فرومایه هم نشین نشود. تا سبب کاهش شأن و جایگاه انسان شود. سخن امام صادق علیه السلام در این باره بیان کننده این ویژگی هم سفر است:

إصْحَب مَن تَتَزَیَّنُ بِهِ ولا تَصحَب مَنْ یَتَزَیَّنُ بِکَ.

با کسی سفر کن که زینت و افتخار تو باشد، نه آنکه تو زینت او باشی.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:51:00 ق.ظ ]





ثواب شاد کردن دل مومن
امام باقر(ع) مى‏ فرمود: به راستى دوست‏‌ترین کارها به درگاه خدا عز وجل شاد کردن مؤمن است یا سیر کردن مسلمانى یا پرداختن بدهکارى او.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:43:00 ق.ظ ]




چگونه می توان لایق دریافت رحمت خدا شد؟
 

 


 

 

گستره رحمت الهی
رحمت الهی چه مادی و چه معنوی از وسعت بی حد و حصری برخوردار است که محدود به شخص و یا گروه معین از بندگانش نیست و هیچ استثنایى نمى تواند رحمت خدا را مقید كند و هیچ چیزى نمى تواند او را مجبور به خوددارى از افاضه نماید؛ مگر اینكه فرد، خودش، قابلیت دریافت خیری را نداشته و یا مانعى را به سوء اختیار خود، پدید آورده باشد در نتیجه از آن فیض الهی محروم می شود.

تمام نعمتهایی که در سوره الرحمن ذکر می شود و همگان از آن بهره می برند بی آنکه ایمان در آن شرط باشد؛ مانند خلقت انسان (خَلَقَ الْانسَان)، تعلیم بیان به او (عَلَّمَهُ الْبَیَان)، برافراشتن آسمان (وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا) و دیگر نعمتها که همگی مصداق رحمت عام الهی اند
تنها مانع دریافت رحمت الهی و راهکار رفع آن
تنها مانعى كه مى تواند از رسیدن فیض الهى به انسان جلوگیرى كند گناهان اوست كه نمى‏گذارد بنده از كرامت قرب به خدا و لوازم قرب (بهشت و آنچه در آن است) برخوردار گردد.

توبه واقعی و طلب بخشش از خداوند یکتا و تلاش برای بین بردن اثر گناه از قلب، تنها كلیدى است كه درِ سعادت را باز مى كند و آدمى را پذیرای دریافت باران های رحمت الهی می گرداند. [3]

 

اقسام رحمت الهی (عام و خاص)
رحمت الهی دو قسم است:
قسم اول آن چنان گسترده و فراگیر است که تمام مخلوقات را زیر چتر خود گرفته است به گونه ای که هیچ موجودی از آن بی نصیب نمی ماند؛ مانند نعمت وجود (بودن). از این رحمت عام و فراگیر به رحمت عامه خداوند نیز تعبیر می شود.

قسم دوم رحمتی است ویژه. این رحمت به سوی کسانی سرازیر می شود که قابلیت پذیرش و دریافتِ ویژه دارند.

درباره این دو قسم، علامه طباطبایی (ره) در تفسیر آیه «وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ كُلَّ شَیْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُۆْتُونَ الزَّكَـاةَ وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِنَا یُۆْمِنُونَ : و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است پس به زودى آن را براى كسانى كه تقوا مى‏ورزند و زكات مى‏دهند و كسانى كه به آیات و نشانه‏هاى ما مى‏گروند، مقرر مى‏دارم.»[4] می نویسد:

براى خداوند متعال دو قسم رحمت وجود دارد، یكى رحمت عام كه مۆمن و كافر، نیكوكار و بدکار و انسان و غیر انسان همه از آغاز خلقتشان تا مادامى كه وجود دارند در پرتو آن به وجود آمده و با آن روزى مى خورند.

رحمت دیگر رحمت خاص است كه خود عطیه اى است كه خداوند آن را تنها به كسانى مى دهد كه داراى ایمان و عبودیت باشند؛ مانند حیات طیّب و زندگى نورانى در دنیا و بهشت و رضوان در آخرت كه كفار و تبهکاران به دلیل كفر و جرمشان از آن بی بهره اند. آنچه نصیب ایشان می شود چیزى است در مقابل این رحمت؛ مانند زندگى نكبت بار و عذاب بنیان کَن در دنیا و آتش و رنج های آن در آخرت. [5]

 

تقسیم بندی رحمت الهی در کلام امام صادق (علیه السلام)
در روایتی که مرحوم کلینی در کتاب کافی از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند، آن حضرت در ضمن تفسیر دو نام «رحمان» و «رحیم» خداوند که هر دو از ریشه «رحم» گرفته شده اند، رحمت الهی را به دو نوع عام و خاص تقسیم کرده و بیان می دارد که هر یک به چه کسانی تعلق می گیرد. آن حضرت فرمود:

اللَّهُ إِلَهُ كُلِّ شَیْ‏ءٍ الرَّحْمَنُ بِجَمِیعِ خَلْقِهِ وَ الرَّحِیمُ بِالْمُۆْمِنِینَ خَاصَّةً؛ خداوند معبود همه چیز است، نسبت به تمام مخلوقاتش رحمان، و نسبت به خصوص مۆمنان رحیم است. [6]


آنچه ما را لایق دریافت رحمت خاص الهی می گرداند

گفتیم که رحمت عام الهی عطیه ای از جانب خداوند به تمام مخلوقاتش است که مۆمن و کافر، انسان و حیوان از آن بهره مندند؛ آنچه ارزش برتر و ویژه ای دارد برخورداری از رحمت خاص الهی است که به بندگان ویژه عنایت می شود. در قرآن کریم مواردی یافت می شود که به نوعی راهکار دریافت این نوع رحمت است:

1. انذار زمینه ساز تقواست و تقوا مایه‌ی نیل به رحمت خاص الهى: «

أَوَعَجِبْتُمْ جَاءكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنكُمْ لِیُنذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُواْ وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ : آیا تعجب كردید از اینكه از سوى پروردگارتان براى شما تذكرى (به عنوان نخستین شریعت و اولین كتاب آسمانى) بر زبان مردى از خودتان آمده تا شما را (از عذاب خدا) بیم دهد و شما هم پروا پیشه كنید و باشد كه مورد ترحم قرار گیرید؟»[7]

2 ـ آخرت طلبان، برخوردار از فضل و رحمت خاص خدایند: «مِنكُم مَّن یُرِیدُ الدُّنْیَا وَمِنكُم مَّن یُرِیدُ الآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَكُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنكُمْ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُۆْمِنِینَ : برخى از شما خواهان این جهان و برخى خواستار آن جهانند سپس شما را [به هزیمت‏]- در جنگ احد- از آنها واگردانید تا شما را بیازماید، و هر آینه از شما درگذشت، و خدا خداوند فزون‏بخشى بر مۆمنان است.» [8]

3 ـ اهل احسان و نیکی به دیگران بودن: « نُصِیبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ : ما رحمت خود را به هر كس بخواهیم مى‏ رسانیم و هرگز پاداش نیكوكاران را ضایع نمى‏كنیم .»[9] این رحمت ویژه همان رحمت خاص است. با توضیحات قبل نیز روشن می شود که مراد از این «هر کس که بخواهیم» همان مۆمنان و متقیان هستند. قید «المحسنین» هم که در پایان آیه آمده این را نیز اضافه می کند که اهل احسان بودن ، خود عاملی دیگر برای دریافت رحمت خاص الهی است.

4 ـ صالح بودن سبب برخوردارى از رحمت خاصّ الهى‏: « وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِحِینَ : و همه آنان را در رحمت خویش (منصب نبوت، كمالات نفسانى، كتاب آسمانى و تربیت جامعه) درآوردیم، زیرا كه به حق از نیكان و شایستگان بودند.»[10]

صالح در فرهنگ قرآن کسی است که در عقیده و عمل بر طبق آیین بر حق عصر خود باور داشته باشد و عمل کند.

5 ـ صبر از اسباب بهره مندى از رحمت خاصّ خدا: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ‏ … أُولئِكَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ : و صبركنندگان را بشارت ده … آنانند كه درودها و رحمتى خاص از سوى پروردگارشان بر آنان است.»[11]

تنها مانعى كه مى تواند از رسیدن فیض الهى به انسان جلوگیرى كند گناهان اوست كه نمى‏گذارد بنده از كرامت قرب به خدا و لوازم قرب (بهشت و آنچه در آن است) برخوردار گردد
جلوه هایی از رحمت عام الهی
رحمت عام الهی که صَرف نظر از چیستی آنها و تنها به صِرف مخلوق خدا بودنشان همگان را فرا گرفته نیز در قرآن موارد متعددی دارد که به چند مورد آن اشاره می کنیم:

1 ـ تمام نعمتهایی که در سوره الرحمن ذکر می شود و همگان از آن بهره می برند بی آنکه ایمان در آن شرط باشد؛ مانند خلقت انسان (خَلَقَ الْانسَان)، تعلیم بیان به او (عَلَّمَهُ الْبَیَان)، برافراشتن آسمان (وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا) و دیگر نعمتها که همگی مصداق رحمت عام الهی اند.

2 ـ باران هاى مفید و نافع، جلوه اى از رحمت عام و گسترده خداوند در عرصه هستى: «وَهُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَیَنشُرُ رَحْمَتَهُ :

و اوست كه باران نافع را پس از آنكه (مردم) مأیوس شدند فرو مى‏فرستد و رحمت خود را مى‏گسترد»[12]

نکته قابل توجه اینکه در این آیه برای باران از واژه «غیث» استفاده شده که در عربی «غیث» تنها به باران هاى نافع و مفید اطلاق مى شود؛ برخلاف «مَطُر» كه به مطلق باران گفته مى شود؛ خواه نافع باشد یا غیر نافع [1

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:42:00 ق.ظ ]




 ‏

‏‏دعوت همگانی کار برای خدا‏

‏‏شما برای خدا کار کنید. برای خدا پیش بروید، برای خدا زحمت‏‎ ‎‏بکشید، برای خدا همۀ کارها را انجام بدهید. آن که در جبهه هست‏‎ ‎‏برای خدا باید جبهه باشد. آن که پشت جبهه است برای نصرت‏‎ ‎‏خدا باشد. این کسی که متصدی امور لشکر است برای خدا‏‎ ‎‏متصدی باشد. آن که متصدی امور کشور است برای نصرت خدا‏‎ ‎‏باشد. آن که در مجلس است برای خدا در مجلس باشد، برای‏‎ ‎‏نصرت خدا باشد. و بالاخره اگر همه در نصرت خدا باشیم، خدا‏‎ ‎‏به وعدۀ خودش بی اشکال عمل می کند. اگر نقصی باشد در‏‎ ‎‏ماست. اگر ما به خیال خودمان پیروزی داریم پیدا می کنیم، لکن‏‎ ‎‏نصرت خدا نباشد، یعنی برای او نباشد برای پیشرفت مقاصد‏‎ ‎‏الهی نباشد، مقاصد الهی مقصود این است که برای مظلومان،‏‎ ‎‏برای مستمندان، برای پیشرفت احکام اسلام، برای دفع ظلم از‏‎ ‎‏مظلومان، برای قطع ید ستمگران، همۀ اینها برای خدا، خدا‏‎ ‎‏فرموده است، ما عمل می کنیم. اگر فرموده بود که بروید در منزلتان‏‎ ‎‏بنشینید، آن وقت ما برای خدا می رفتیم منزل می نشستیم. وقتی‏‎ ‎‏می فرماید که قتال کنید.‏‏ قاتِلوُهُمْ‏‏ برای خدا، برای اطاعت اوست.‏‎ ‎‏وقتی برای اطاعت اوست، نصرت و شکستش هیچ فرقی با هم‏‎ ‎‏ندارد، برای این که، این وجهۀ الهی اش همه اش نصرت است. آن‏‎ ‎‏چیزی که مربوط به معنویات است و مربوط به یک جهان دیگر‏‎ ‎‏است و برای ما، مایۀ دست است، برای ما سرمایه است، وقتی در‏‎ ‎


‏‎

 


‏‏دست ما باشد، چه شکست بخوریم و چه پیروز بشویم، هیچ‏‎ ‎‏فرقی با هم ندارد، و اگر این معنا نباشد باز هم فرقی ندارد، بلکه‏‎ ‎‏پیروزی ها شکستش بیشتر است.(571)‏

‏‏

‏‏ ‏

‏‏کار برای خدا، حکم عقل و وجدان‏

‏‏ما باید پا روی غرضهای شخصی خودمان بگذاریم برای خدا و‏‎ ‎‏برای مقصد. ما همه باید برای خدا باشیم، چون از او هستیم و‏‎ ‎‏هرچه داریم از اوست، قدرت هرچه هست از اوست، نعمت‏‎ ‎‏هرچه هست از اوست و او نورِ سماوات و ارض است. و ما‏‎ ‎‏موظف هستیم از طرف او و از طرف عقل خودمان و وجدان‏‎ ‎‏خودمان که به آن کسی که ولیّ همه چیز ما هست خدمت بکنیم، و‏‎ ‎‏آمال و آرزوی ما این باشد که دین او را تقویت بکنیم و اسلام را در‏‎ ‎‏بین بشر پیاده کنیم؛ و این نمی شود الاّ به وحدت کلمۀ شما  دست‏‎ ‎‏برداشتن از اختلافات، اگر خدای نخواسته باشد و ان شاءالله ‏‎ ‎‏نباشد.(572)‏

‏‏

‏‏ ‏

‏‏حسن نیت در کارها‏

‏‏بهترین وظیفه از برای همۀ مردم این است که هر کس مشغول هر‏‎ ‎‏کاری هست آن را با صفای نیت، با حسن نیت برای خدا خوب‏‎ ‎‏انجام بدهد. اگر همۀ ملت یک همچو روحیه ای پیدا بکنند زود‏‎ ‎‏کشور ما نجات پیدا می کند.(573)‏

‏‏


‏‎

 

 


موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-04-02] [ 11:12:00 ق.ظ ]
1 2