نرجس
 
   



ما هر چه جلوتر برویم کار ما سخت تر میشود..

راه نجات ما در تبعیت از ولایت فقیه است تا ان شالله خداوند امر خودش را برای ما برساند..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1397-09-27] [ 12:13:00 ب.ظ ]




چه عجیب در گیر روز مرگی هایمان شدیم بی آنکهیادی از شما کنیم…

رو سیاهی ام را ورق می زنم ومیبینم امروز هم برای ظهور ت کاری نکرده ام…

ببخش مرا بخاطر همه گناهانی که لذتش رفت ومسولیتش ماند…

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 12:10:00 ب.ظ ]




برگزاری مراسم به مناسبت هفته عترت وقران توسط معاونت فرهنگی مدرسه آبدانان
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:51:00 ق.ظ ]




برگزاری مراسم به مناسبت هفته عترت وقران توسط معاونت فرهنگی مدرسه آبدانان
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:46:00 ق.ظ ]




آیه الله بهجت:لذت این دنیا به طرف العینی میگذرد.دنیا سریع میگذرد .زندگی وحیات آنجاست.برای مراقبت کنید..

کتاب شریف معراج السعاد:مثل دنیا به آخرت مثل نمی به دریارست البته عاقل میداند که دنیا همین قدر هم نمی ارزد..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-09-26] [ 08:44:00 ق.ظ ]




سه توصیه مهم واساسی شیخ نخودکی که هر عمل کند حتما عاقبت به خیر وپر روزی می شود.

شیخ نخودکی"ره”

برای عاقبت به خیری  وزیاد شدن روزی ..بهترین چیز:نماز اول وقت

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:39:00 ق.ظ ]




یکی می پرسد اندوه تو از چیست؟

سبب ساز سکوت مبهمت چیست؟

برایش صادقانه می نویسم: برای آنکه باید باشد ونیست…

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:23:00 ق.ظ ]




اگر گناه کردی ولی هنوز محبت صدیقه طاهره در قلبت جای داشت.بدان آب از سرت نگذشته است…

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:21:00 ق.ظ ]




که ممکن بود"خشتی"باشد دیوار یک خانه

یا سنگی"سنگی"در دامان یک کوه یا قدری"سنگ ریزه"در انتهای یک اقیانوس

شاید خاکی از گلدان یا حتی غباری بر پنجره امام مرا از این میان برگزیدند"برای نهایت برای شرافت برای انسانیت وپروردگارم بزگوارانه اجازه ام داد:برای نفس کشیدن"دیدن"شنیدن"فهمیدن” وار زنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید

من منتخب گشته ام:برای قرب برای رجعت برای سعادت “من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده"به انتخاب “به تغییر"به شوریدن به “محبت”

وای بر من اگر قدر ندانم….

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:20:00 ق.ظ ]




سلام بانو:سلام ای قبله ی حاحاجات

سلام بانو:سلام ای عمه سادات

سلام بانو :سلام ای صاحبه ایران

سلام بانو:سلام ای خواهر سلطان

سلام من به صحن با صفات بی بی به گنبد وبا اون گلدسته هات بی بی

دلم سمت حریم تو به پروازه خاک صحنت هزار علامه میسازه سلام بی بی"ع”

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:13:00 ق.ظ ]




امام علی"ع”

سه چیز از گنج های  بهشت اند:

پنهانی دادن صدقه

پنهان داشتن مصیبت

وپنهان داشتن بیماری

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:04:00 ق.ظ ]




پیامبر اسلام"ص"به امیر المومنین فرمودند:ای علی “یس” را بخوان که در آن اثراتی هست:

اگر گرسنه باشد سیر گردد.

اگر تشنه باشد سیراب گردد.

اگر ترسان باشد امنیت یابد..

اگر مریض باشد عافیت یابد…

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-09-25] [ 09:51:00 ق.ظ ]




آیه الله مجتهدی…

زمانی که انسان گناه را می بیند وقدرت اینکه این وضعیت را تغییر بدهد وجلوی آن گناه را بگیرد ندارد.روایت است قلب مومن آب می شود چنین دنیایی برای مومن زندان است اگر دنیا زندان نبود که قلب مومن آب نمی شد..

 

“خدایا به حق حضرت زینب بچهایمان را عاقبت بخیر کن”

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:45:00 ق.ظ ]




چرا نماز اول وقت:

پیامبر سه چیز را در مورد کسی که نمازرا اول وقت میخواندتضمین کردند:

جدایی او از غم واندوه

.راحت بودن او به هنگام مرگ

رهایی از آتش جهنم..

بعلاوه وقت شناسی مهترین عامل پیشرفت بوده وعلاوه بر فواید معنوی

باعث انضبا های جسمی وروحی می شود وبه ما می آموزدهر کاری چند  دارای وقت زیادی است ولی بهتر است انجام دهیم…

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:41:00 ق.ظ ]




امام باقر"ع"هر کس بعد از وضو “آیه الکرسی"را بخواند ثواب 40سال عبادت به او داده خواهد شود..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:35:00 ق.ظ ]




هرگاه بنده ای هنگام خواب “بسم الله الرحمن الرحیم"بگویدخدا به فرشتگان امر کند به تعداد نفس هایش تا صبح برایش حسنه بنویسند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:32:00 ق.ظ ]




آیت الله بهجت"ره”

ما دعای غیر مستجاب نداریم.یا دعا دیرتر مستجاب میشود یا یک بلایی از انسان دور میشود.یابهتر از آن را به او میدهند یا روز قیامت او را می آورندمیگویند: این ثواب برای توست

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:30:00 ق.ظ ]




خورشید سپهر رهبری پیدا کند

احیاگر فقه جعفری پیدا شد

تبریک به مهدی که به عالم امشب

رخسار امام عسکری پیدا شد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:53:00 ق.ظ ]




به فرموده رسول خدا"ص"استعمال بوی خوش دل را قوت می بخشد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1397-09-24] [ 08:32:00 ق.ظ ]




رسول خدا"ص"از درمان با ناپاک بپرهیزید ونیز می فرماید:خدای متعالی درد ودرمان را فرو فرستاد وبرای هر دردی درمانی قرار داد پس خود را درمان کنید ولی با حرام درمان نکنید

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:30:00 ق.ظ ]




امام علی “ع”

از همنشینی همرا ه بد بپرهیز .همانا او همراه خود را هلاک وهمنشین خود را خوار می کند..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:48:00 ق.ظ ]




روزی یک ساعت با امام زمان خود خلوت کنید وبه ایشان توسل کنید تا حالت رفاقت ایجاد شود..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:44:00 ق.ظ ]




بیا ای یوسف زهرا گره بگشا زکار ما

که از وصلت رسد جانا به پایان انتظار ما

بیا تا یوسف کنعان شود همچون زلیخایت

فدای روی زیبایت که برد از ما دل قرار ما

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:42:00 ق.ظ ]




امام صادق"ع” در پاسخ کسی که گفت “شنیده ام صاحب الامر غایب خواهد شد پس چه کنیم؟فرمود:چنگ بزنید به آنچه “از پیشوایان قبل"در دستتان است.تا این که امر بر شما آشکار شود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:39:00 ق.ظ ]




امام رضا"ع"هر گاه می خواهی دعایت به عرش برسد ومستجاب گردد اول در حق پدر ومادرت دعا کن

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:36:00 ق.ظ ]




آیت الله بهجت:آن چیزی که میتواند همه هوا وهوسها را یکجا ریشه کن کند وانسان را به تزکیه وتهذیب نفس برساند یاد مرگ است..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-09-21] [ 07:56:00 ق.ظ ]




آیت الله بهجت"ره”

هیچ عملی به اندازه ی صلوات نمی تواند به اموات کمک کند وبه داد آنها رسد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:54:00 ق.ظ ]




آیت الله بهجت:

ترک معصیت در اعتقادات واعمال ومراقبت بر نماز اول وقت.کافی و وافی است برای رسیدن به مقامات عالیه..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:50:00 ق.ظ ]




خیلی قشنگه..توصیه میکنم بخونید///

آقا این سرویس چنده؟چقدر قشنگه!!

قیمتی نداره خانم..ارزونه!چه جالب فکر کردم جواهره..نه خانم .جواهر رو که تو کوچه وخیابون نمی فروشن.باید بری جواهر فروشی.

از هفت تا گاو صندوق وهفت تا بقچه درش بیارن.هر چیزی که قیمتی باشه دسترسی بهش مشکله..

ای گوهر آفرینش !زن چه نیکومقامی دارد که فاطمه از افق اوتجلی کردو مریم وزینب از آسمان او در خشیدند وآسیه وخدیجهاز هستی او طلوع کردند.

جلوه های زیبای بندگی است..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:48:00 ق.ظ ]




در روزگاری که دشمن تمام امیدش از بین بردن حجاب توست/توهمچنان پاک بمان/تو امیدش را ناامید کن.بگذار از چادرت بیشتر از اسلحه بترسد/

……این چادر سیاه اسلحه توست….

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:40:00 ق.ظ ]




سلام آقا ..

سلام ؟آقای خوبم….

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:36:00 ق.ظ ]




امام موسی کاظم"ع"می فرماید:کسی که اسرار برادر مسلمان خودرا بپوشاند در روز قیامت که جز سایه خدا هیچ سایه ای نیست زیر سایه عرش خدا قرار گیرد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1397-09-20] [ 09:05:00 ق.ظ ]




حفظ آبرو واسرار مسلمانان از مسائل مهم اجتماعی  واز عوامل اثر گذاربر وحدت جامعه اسلامی است نهی از تجسس در امور دیگران در قرآن بر همین مطلب تاکید دارددر وصیت رسول خدا “ص"به امیرمومنان چنین آمده است :ای علی هشت گروه اند که اگر به آنان اهانت شود نباید جز خود کسی را سرزنش کنند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:02:00 ق.ظ ]




امیرمومنان"ع"می فرماید:از حقوق عالم این است که از او زیاد نپرسی ولباسش را مگیری وهر گاه بر او وارد شدی وگروهی نزد وی بودند بر همه آنها سلام کن وبه طور ویژه به او احترام کن وپیش روی او بنشین نه پشت سرش وبا چشم ودست نزد او اشاره نکن واقوالی را که مخالف قول اوست از این وآن نقل مکن واز طولانی شدن همراهی با او بی قرار وناراحت نشو چرا که مثل عالم به سان ابری  است که انتظار می کشد از آن قطره ای بیفتد…

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:54:00 ق.ظ ]




بهترین موعظه این شریفه است."الم یعلم بان الله یری"آیا نمی دانید که خدا شما را می بیند؟برگی که از درخت می افتد در عالم اثر می گذارد…چه طورگناه کردن من تو در عالم تا ثیر نمی گذارد..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:15:00 ق.ظ ]




کسی که می خواهد اهل معرفت شود.باید معاشرتش را مخصوصا با اهل غفلت واهل دنیا کم کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:13:00 ق.ظ ]




اصل مراقبه آن است که بداند خداوند مطلع است بر او در هر آنچه که انجام میدهید ومیاندیشد.اگر خلق ظاهر اورا میبیند خدا بیننده ظاهر وباطن ناظر بر اعمال اوست.

علامه حسن زاده آملی

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:10:00 ق.ظ ]




سعدی در باب هفتم گلستان گوید:بزرگی را پرسیدم از معنی این حدیث که اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک؟گفت به حکم آنکه هر آن دشمنی را که بر وی احسان کنی دوست گردد.مگر نفس را که هرجند مدارا بیشتر کنی مخالفت زیاده کند..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:06:00 ق.ظ ]




الهی: در شگفتم از کسی که غصه خودش را نمی خورد وغصه روزی اش را می خورد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:03:00 ق.ظ ]




الهی:اگر بهشت شیرین است.بهشت آفرین شیرین تر است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:02:00 ق.ظ ]


...


چه باید کرد که گناه فراموش شود.وگرنه با یاد گناه اگر برانی شرمنده .واگر نوازی شرمنده ترم

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:01:00 ق.ظ ]




نماز را بازاری نکنید اول وقت به جا بیاورید با خضوع وخشوع.اگر نماز را تحفظ کردیدهمه چیزتان محفوظ میماندوتسبیح صدیقه کبری"س"که از ذکر کبیر به شمار می آید وآیت الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود “آیت الله قاضی”

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-09-18] [ 10:12:00 ق.ظ ]




خود آن امام جواب سلام تان را میدهد..

ولی اگر کسی بگوید:السلام علیک یا فاطمه الزهرا “همه امامان جواب میدهند..می گویند:چه شده است که این فرد نام مادرمان را برده است؟

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:09:00 ق.ظ ]




حضرت فاطمه"س"می فرماید:در حالی که در بستر خود را پهن کرده بودم رسول خدا “ص"بر من وارد شد وفرمود: ای فاطمه"س"سر به بستر خواب مگذرامگر این که چهار عمل را انجام دهی:قران راختم کن.پیامبران را شفیع خود قرار بده.اهل ایمان را از خویش راضی گردان .ویک حج وعمره انجام بده.پدرم این چهار دستور را داد ومشغول نماز شد.من هم در حالی که انجام این چهار کار را مشکل می دیدم به فکر فرو رفتم وصبر کردم نماز پدرم تمام شود وبرای انجام آن در این وقت کم توانایی ندارم.آن حضرت لبخندی زدوبعد فرمود:اگر توحید را سه مرتبه بخوانی یک ختم قرآن را انجام داده ای.اگر برای اهل ایمان از خداد وند آمرزش بخواهی همه آنان از تو رضایت مند خواهند شد.واگر بگویی :سبحان الله والحمد الله ولااله الله والله اکبر.مانند این است که حج وعمره انجام داده ای.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:04:00 ق.ظ ]




راهکار جلوگیری از حوادث ناگوار

قال رسول الله"ص”

هیچ مالی وثروتی در خشکی ودریا نبود نمی شود مگر به خاطر خود  داری از پرداخت"زکات .اموال خود را با پرداخت زکات.حفاظت کنید.بیماران خود را با دادن صدقه مداوا نمایید.دردهای بلاوحوادث را با دعا به روی خود ببندید.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:49:00 ق.ظ ]




دانستنیهایی از قرآن حرکت در راه خدا
 
 

«یا أیها الذین آمنوا کونوا قوّامین لله شهداء بالقسط و لا یجرمنّکم شنآن قوم علی ألاّ تعدلوا اعدلوا هو أقرب للتقوی و اتقوا الله انّ الله خبیر بما تعملون»

(سوره مائده، آیه 8)

ای اهل ایمان در راه خدا پایدار و استوار باشید و گواه بر عدالت و دادخواهی باشید. و همانا شما را نباید دشمنی و عداوت برخی از افراد وادار سازد که از راه راست عدالت خارج شوید. عدالت داشته باشید (در همه جا و هر زمان) که بی گمان عدالت به تقوا نزدیکتر از هر کاری است و تقوا را پیشه خود سازید که همانا خداوند بر هر چه می کنید آگاه است.

قوّامین: جمع قوّام است. و قوام صیغه مبالغه از ” قائم ” است و معنای قوام لله کسی است که در رفتار و کردارش کاملا رضایت خدا را مورد نظر خویش دارد و در هر زمان و مکان او را حاضر و ناظر بر اعمال خود می یابد و جز خشنودی خدا انگیزه ای ندارد.

یجرمنّکم: جَرْم (بر وزن عزم) به معنای قطع است و در اینجا به معنای وادار ساختن می باشد. لا یجرمنّکم: یعنی وادار نکند شما را. و برخی استادان لغت گفته اند: لا یجرمنّکم، یعنی لا یدخلنّکم فی الجرم. و با این معنی یجرمنّکم از جُرم و جریمه گرفته شده یعنی این کار شما را داخل در گناه و خطا و جرم نسازد.

شنآن: به معنای عداوت و کینه است.

اعدلوا: یعنی با عدالت رفتار کنید چه نسبت به خویشان و چه نسبت به دشمنان.

اتقوا الله: بترسید از عقاب خداوند و از گناهان دوری جوئید.

ان الله خبیر بما تعملون: خداوند آگاه است به کارهائی که شما انجام می دهید، پس شمارا در کارهای نیک پاداش بخشد و در کارهای بد کیفر دهد.

این آیه شریفه شباهت دارد به آیه دیگری که در سوره نساء وارد شده است و در آن می فرماید: «یا أیها الّذین آمنوا کونوا قوّامین بالقسط شهداء للّه ولو علی أنفسکم» در این آیه نیز خداوند مؤمنان را هشدار می دهد که دست از عدالت و دادخواهی برندارند هرچند مصالح و منافع خودشان به خطر بیفتد یا بخواهند به نفع دیگری شهادت بدهند هرچند خواهر و برادر و نزدیکترین خویشان باشند.

در شهادت ها و داوریها نباید اغراض شخصی و هواهای نفسی و مصالح فردی مد نظر باشد. باید انسان تقوای خدا را پیشه خود سازد و در هر حال با تقوا حکم کند و با تقوا شهادت دهد. این آیه صراحت دارد که نباید هواها دخالت در گواهی ها و داوری ها داشته باشد، که در آن صورت جامعه به خطر می افتد و ظلم حکمفرما می شود و چه بسا یک گواهی نا بحق انسانهای بی گناهی را مورد تجاوز و تعدی قرار دهد و حقوقشان را پایمال گرداند.و اگر خدای ناخواسته چنان پیشامدی پیش آید، انسان به شدت مورد خشم و غضب خدای قهار قرار می گیرد.. گو اینکه ظلم و تعدی به دیگران گاهی موجب می شود که حتی توبه شخص نیز پذیرفته نشود یا موفق به توبه نگردد و این به خدا از همه چیز سنگین تر و وحشتناکتر است. و لذا خداوند عدالت را از هر کاری، طبق این آیه مبارکه به تقوا نزدیکتر می داند چه عدالت است که حقوق فرد و حقوق جامعه را نگه می دارد.

در روایتی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که فرمود: «بالعدل قامت السموات و الأرض» استواری آسمانها و زمین بر پایه عدالت است.

یعنی تنها زندگی بشر بر روی زمین وابسته به عدل نیست بلکه تعادل نیروها و قرار گرفتن هر چیزی در جای مناسب خود (که این معنای واقعی عدل است) تعادل آسمانها و زمین و تمام افلاک را نگه داشته است.

آری.. پیوسته عدالت و دادخواهی شعار اسلام در زندگی انسانها است و قرآن از این روی بر تربیت انسانها بر اساس عدالت تأکید دارد و پیوسته آنان را به عدالت نسبت به دوست و دشمن سفارش می کند تا اینکه تمام آرمانهای کژ و انحرافی را از درون انسانها بزداید و آنها را از حرکت در مسیر کژی بازدارد.

و این آیه به همان خاطر نازل شده است که اشاره به برخی از زوایای کژ در تفکر انسان بنماید که این زاویه های انحرافی خواه ناخواه او را از راه مستقیم و حرکت در خط الهی باز می دارد.

بنابر این در آغاز آیه، انسان مؤمن را به توجه مطلق به پروردگارش دعوت می کند و از او می خواهد که جز رضایت خدا انگیزه ای برای قیام و حرکت در جهان هستی نداشته باشد و همواره در وجود خود غیر خدا را فرض نکند و جز توجه به او و عمل به خواسته های او توجهی دیگر نداشته باشد و این اساس تمام دعوتهای پیامبران و أولیای الهی است در تمام زمانها و مکانها.

پس قبل از هر چیز باید تمام انگیزه ها و احساسات و عواطف رنگ الهی به خود گیرد و در برابر خواسته های خدا خاضع شود. اگر چنین شد انسان هیچ عاطفه و احساسی را در راه غلط به کار نمی گیرد و از هیچ حکمی جز حکم خدا پیروی نمی کند و بی گمان شهادت و داوریش به قسط و عدل خواهد بود. یعنی در حقیقت نتیجه گیری از فراز اول آیه، همان حکم به عدالت است. زیرا مؤمن اگر خدا را در تمام اعمال و کردار و رفتار و احساس و حب و بغض مد نظر داشت و تنها رضایت او را غرض اصلی و فرعی خود دانست، در آن حالت فقط با نور خدا زندگی را می بیند و با نور خدا جهان هستی را احساس می کند «المؤمن ینظر بنور الله» و نور خدا انسان را از تجاوز به حریم دیگران و تعدی بر حقوق مردم قطعا باز می دارد.

پس شهادت به قسط، حرکت ایمان روشنگرا است در زندگی مؤمن و در چنین روح خدائی، جائی برای عداوت و صداقت، یا خویشی و کینه توزی و عصبیت نمی ماند و انسان با نور تقوا همیشه عدالت را می بیند نه دوست را و نه دشمن را. خدا را می بیند نه خویش را و نه هواها را. حق را می بیند نه مصلحت را. هان! بیائید ای مسئولان و ای کارگزاران.. با این خط الهی و در راستای آن حرکت کنید و کارهای کلیدی را فقط به تقواپیشگان دانا و خداخواهان کاردان بدهید نه به نزدیکان و دوستان و هم خطان تا آنکه از گزندها مصون بمانید و جامعه از حالت سستی و بی بند و باری و بی اعتمادی به در آید و به سوی حق همواره روان شود.آمین رب العالمین.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-09-12] [ 10:18:00 ق.ظ ]




ارزش وقت در سیره پیشوایان
 
 

سرمایه گرانبها
بی شک وقت و فرصت بزرگترین سرمایه گرانبها و بی نظیر برای بشر است، که می توان در استفاده بهینه از آن، در همه عرصه ها به پیش رفت و به عالی ترین درجات مادی و معنوی نایل گشت.

وقت یعنی فرصت ها، ساعت ها، روزها و ماه ها و سال ها بلکه دقیقه ها و ثانیه ها و لحظه ها، بهره گیری از وقت بزرگترین توفیقی است که نصیب بشر می شود، و او می تواند در پرتو آن به اهداف عالیه برسد، و به پیروزی در همه ابعاد دست یابد، وقت گوهر ناب و گران سنجی است که ارزش هیچ چیز را نمی توان با آن مقایسه کرد، این که می گویند وقت طلاست، تعریف صحیحی نیست، چرا که:

وقت گذشته را نتوانی خرید باز
مفردش خیره کاین گهر پاک بی بهاست
سعدی چیزی را برای سنجش ارزش وقت نیافته جز شب قدر را که مطابق قرآن بهتر از هزار ماه است آنجا که گوید:

قضا روزگاری زمن در ربود
که هر روزش از پی شب قدر بود
مکن عمر ضایع به افسوس و حیف
که فرصت عزیز است و الوقت ضیف
وقت همان عمر انسان است که سرمایه ای بالاتر از آن نیست، مشروط بر این که از آن برای رشد و ترقی ظاهر و باطن استفاده شود، یعنی وقت نردبان ترقی گردد، و گرنه نه تنها سرمایه نیست بلکه شرمایه، و وسیله شرّ و تیره بختی است. بر همین اساس امام سجّاد(ع) در فرازی از دعای خود به خداوند عرض می کند: «وَ عَمِّرنِی ماکانَ عُمرِی بِذلَةً فِی طاعَتِکَ، فَاِذا کانَ عُمرِی مَرتَعاً لِلشَّیطانِ فاقبِضنِی اِلَیکَ؛ عمر طولانی تا هنگامی که عمرم در راه اطاعت تو صرف شود به من عطا کن، و هرگاه عمرم چراگاه شیطان گردد، جانم را قبل از پیشی گرفتن عذابت بگیر.»(1)

و در فراز دیگر عرض می کند: «وَ نبّهِنی لِذِکرِکَ فِی اَوقات الغَفلَةِ، وَ استَعمِلنِی

بِطاعَتِکَ فِی اَیّامِ المُهلَةِ؛ خدایا مرا در وقت های غفلت و بی خبری، برای یاد خودت هوشیار و بیدار کن، و در روزگار فرصت و فراغت، به عبادت و بندگی بگمار.»(2)

انسان ها معمولاً وقت را فدای مال و ثروت می کنند، و آن را وسیله ترقی مادی قرار می دهند، در صورتی که باید مال و ثروت در خدمت وقت باشد، و آنها را وسیله بهره مندی برتر از وقت قرار داد. بر همین اساس پیامبر(ص) فرمود: «کُن عَلی عُمرِکَ اَشَحُّ مِنک عَلی دِرهَمِکَ وَ دِینارِک؛ در مورد حفظ عمر خود بخیل تر از پول و ثروت خود باش.»(3)

به طور کلی هرکس برای وقت ارزش قایل شد، و از آن با آگاهی و جدّیت استفاده صحیح نمود، به جایی رسید، و هرکس آن را عاطل و باطل نمود، قطعاً خود را تیره بخت نموده و درچاه هلاکت انداخته است. از این رو حضرت علی(ع) فرمود: «وقت های زندگی تو جزء جزء عمر تو است، پس بکوش که هیچ

وقتی از عمر تو جز در موارد اموری که عامل نجاتت است تلف نشود.»(4)

چگونگی استفاده از وقت
چگونگی استفاده بهینه از وقت به این است که انسان با برنامه ریزی صحیح، کارهای مثبت خود را با تنظیم خاصی بین ساعات شبانه روز تقسیم کند، و هر ساعت یا هر چند ساعت را برای انجام کاری قرار داده، و به این برنامه و نظم ادامه دهد، به گونه ای که اگر روزی در نظم و برنامه اش خللی وارد شد احساس چالش و کمبود نموده و به جبران آن بپردازد، مثلاً در امور معنوی و خودسازی، چنان که علمای اخلاق گفته اند وقتی که صبح فرا رسید تا شب هنگام خواب پنج مرحله را با ترتیب و برنامه خاص بپیماید که عبارتند از: مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه و مکافئه. یعنی در مرحله نخست با خدا و خود شرط و عهد کند که گناه نکند و دچار لغزش نگردد. در مرحله دوم، مراقب و متوجه باشد که به عهد خود وفا نماید، و با مراقبت و نگهبانی جدّی به ترک گناه ادامه دهد، و با اراده نیرومند از ورود گناه بر زندگیش جلوگیری نماید، و در مرحله سوم در پایان کار، خود را محاسبه کند، و اعمال و گفتارش راحساب رسی نماید، و با کنترل دقیق ریز و درشت کارهای خود را تجزیه و تحلیل نماید، در مرحله چهارم هرگاه دریافت که در حساب رسی خود دچار گناه و لغزشی شده است توبه کند، و با عتاب و سرزنش خود، نفس سرکش خویش را رام نموده و طغیان آن را سرکوب نماید. و در مرحله پنجم توجه داشته باشد که گناه موجب چالش شده، با انجام کارهای نیک آن را جبران نماید، و خلأ به وجود آمده را پُر کند.

این برنامه ریزی پنج مرحله ای یک نوع وقت شناسی، و بهره مندی از فرصت طلایی وقت است، که قطعاً باعث رشد و تعالی شده و موجب نجات و پیروزی در دو جهان خواهد شد. امیرمؤمنان علی(ع) برای استفاده از ساعات شبانه روز و چگونگی بهره مندی از آن ساعت ها در سخنی می فرماید:«انسان با ایمان ساعت های زندگیش را به سه بخش تقسیم می کند، 1ـ بخشی را به مناجات با خدا و برقراری ارتباط با آفریدگار جهان می پردازد. 2ـ و بخشی را در طریق تأمین هزینه زندگی و سامان دادن به معاش(مانند غذا، لباس، مسکن و مرکب) به کار می گیرد 3ـ و بخش دیگر را برای استراحت و بهره گیری از لذّت های حلال و آرامش بخش روح و روان برمی گزیند، و برای خردمند صحیح نیست که حرکتش جز در یکی از این سه مورد باشد، یعنی تأمین معاش، و عبادت و آباد نمودن آخرت یا بهره گیری از لذّت و آسایش غیر حرام.»(5)

ارزش وقت از دیدگاه قرآن
در قرآن به قدری به وقت احترام شده که گویی در اوج ارزش ها و مادر فضایل است، تا آنجا که خداوند به آن سوگند یاد نموده و می فرماید: «والعصر؛ سوگند به وقت»(6)

زیرا عصر به معنی زمان و روزگار است، که در تفسیر این آیه به عنوان یکی از تفاسیر ذکر شده، و زمان همان وقت است.

در قرآن آنچه را که موجب اتلاف وقت می شود به عنوان لغو، باطل، افراط و به طور کلّی بیهوده گرایی و پوچی، از آن سرزنش شده است، چرا که موجب نابودی عالی ترین سرمایه زندگی، و آفت زیست سالم می گردد، خداوند در تعریف انسان با ایمان می فرماید: «و الّذین هم عن اللّغو معرضون؛ مؤمنان از کارهای بیهوده روی گردان هستند.»(7) نیز در چندین آیه، خسارت و آه و افسوس آنان را که به وقت اهمّیت ندادند، در قیامت متذکر شده در یک جا می فرماید: «و خسر هنا لک المبطلون؛ در قیامت اهل باطل و اتلاف گران وقت زیان خواهند دید.»(8) و در مورد دیگر می فرماید: «ان تقول نفسٌ یا حسرتی علی ما فرّطت فی جنب اللّه؛ باید ترسید از آن روزی(قیامت) که انسان بیهوده گرا بگوید افسوس بر من از افراط کاری و کوتاهی هایی که در راه اطاعت خدا نمودم.»(9)

تا آنجا که با ناله و فریاد می گویند به دنیا باز گردیم و از وقت استفاده کنیم، ولی به آنها گفته می شود، ما عمر و وقت وسیعی در اختیار شما گذاشتیم، چرا استفاده نکردید؟ «و هم یصطرخون فیها ربّنا اخرجنا…؛ دوزخیان فریاد می زنند پروردگارا! ما را از دوزخ خارج کن تا عمل صالحی انجام دهیم، غیر از آنچه انجام دادیم(در پاسخ به آنان گفته می شود) آیا شما را به اندازه ای وقت وسیع ندادیم به طوری که هر کس پندپذیر است، پندها را بپذیرد و آیا انذار کننده الهی به سراغ شما نیامد؟ اکنون عذاب الهی را بچشید که برای ظالمان هیچ یاوری نیست.»(10)

چنان که ملاحظه می کنید قرآن با تعبیرات گوناگون و هشدارهای شدید، ما را به بهره گیری صحیح از وقت فراخوانده، و اتلاف گران وقت را به عذاب های سخت تهدید نموده است، بنابراین آنان که وقت خود را به بطالت می گذرانند در حقیقت بر ضد قرآن گام برداشته، و در راه گمراهی افتاده اند، چرا که قرآن قدردانی از وقت را از ارکان اصلی ایمان، و وسیله نجات و پیروزی قرار داده است. آخرین سخن این که به فرموده قرآن یکی از پرسش هایی که کافران از پیامبر(ص) نمودند در مورد فواید ماه ها بود، خداوند به پیامبر(ص) وحی کرد: «قل هی مواقیتٌ للنّاس…؛بگو این ماه ها نشان دهنده وقت ها برای نظام زندگی مردم است.»(11)

از این عبارت می توان این نتیجه را گرفت که: زندگی فردی و اجتماعی، هیچ کس بدون وقت شناسی و ایجاد نظم و برنامه به سامان نمی رسد، نظم در تقسیم صحیح وقت، نظم در برنامه ریزی، نظم در مدیریت و اجرا، ما با یک نگاه به جهان هستی می فهمیم که همه چیز بر اساس نظم دقیق است، بنابراین بیهوده گرایی، درست گام نهادن بر خلاف نظم است، همان گونه که گردش ماه وسیله ای برای نظام زمان بندی شده است، ما نیز باید همسو با این نظام، با برنامه ریزی صحیح حرکت کنیم، و زندگی معنوی و مادی خود را با آن هماهنگ سازیم، و این هماهنگی همان استفاده مطلوب از وقت ها، فرصت ها و لحظه ها است.

وقت شناسی در سیره پیشوایان
پیامبران و امامان (ع) به طور مکرر مردم را به اغتنام فرصت ها و اهمیت دقت و استفاده صحیح از آن سفارش می کردند، و خود در این راستا پیشتاز و الگو بودند، پیامبر(ص) به ابوذر فرمود: «اِغتَنِم خَمساً قَبلَ خَمسٍ،حَیاتَکَ قَبلَ مَوتِکَ، وَ صِحَّتَکَ قَبلَ سُقمِک وَ فِراغَکَ قَبلَ شُغلِک، وَ شَبابَکَ قَبلَ هِرَمِکَ، وَ غِناکَ قَبل فَقرِک؛ پنج چیز را قبل از فرارسیدن پنج چیز دیگر غنیمت بشمار؛ زندگی قبل از مرگ، سلامتی قبل از بیماری، فراغت قبل از اشتغال، جوانی قبل از پیری،و بی نیازی را قبل از تهی دستی .»(12)

امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «تزوّد من یومک لغدک، واغتنم عفو الزّمان، و انتهز فرصة الامکان؛ از امروزت برای فردایت توشه برگیر، و فراهم شدن وقت را غنیمت شمار، و از فرصت و مهلت و امکانات استفاده کن.»(13)

نیز فرمود: «المؤمن مشغولٌ وقته؛ همه وقت مؤمن پراست، و او در همه وقتش به کارهای مثبت اشتغال دارد.»(14)

نیز در ضمن نامه ای به یکی از اصحاب فرمود: «با آن چه از عمرت باقی مانده از گذشته جبران کن، فردا و پس فردانگو( و کار امروز را به فردا وانگذار) زیرا گذشتگانی که به هلاکت رسیدند، به خاطر پایداری در آرزوها و امروز و فردا کردن بود، تا آنگاه که ناگهان فرمان خدا(مرگ) به سویشان آمد، در حالی که غافل بودند.»(15)

نیز فرمود:«مِنَ الخُرقِ؛ اَلمُعاجَلَةُ قَبلَ الاِمکانِ، وَ اَلاَناة قَبلَ الفُرصَةِ؛ شتاب در کار پیش از آمادگی و توانایی، ابلهی است، همان گونه که اتلاف وقت پس از فراهم شدن فرصت از ابلهی و نادانی می باشد.»(16)

نیز فرمود: «و الفرصة تمرّمرّ السّحاب فانتهزوا فرص الخیر؛ فرصت وقت همچون ابر می گذرد، فرصت های نیک را غنیمت بشمارید، و قبل از گذشتن، از آن ها بهره بگیرید.»(17)

و از سخنان، امام صادق(ع) است: «لیس شی ء اعزّ من قلبک و وقتک؛ هیچ چیزی عزیزتر از روح و وقت تو نیست.»(18)

برهمین اساس پیامبران و امامان و اولیاء خدا بیشترین استفاده را از وقت خود نموده و وقت گذرانی بیهوده را از گناهان بزرگ می شمردند، به عنوان نمونه:

1ـ پیامبر اسلام (ص) سراسر عمر خود را در راه ارشاد مردم و جهاد با دشمنان و تأمین هزینه زندگی و تعلیم و آموزش گذراند، و از لحظه لحظه های عمرش کمال استفاده را نمود. تا آن جا که روزی به مسجد برای عبادت رفت، در آن جا ابوذر غفاری وقت را غنیمت شمرد، و نزد پیامبر(ص) شتافت و به طور مکرر از آن حضرت خواست که موعظه کند، پیامبر (ص) از همان فرصت استفاده کامل کرد، و با آب زلال موعظه های طولانی و سرشار از حکمت خود روح تشنه ابوذر را سیراب نمود.(19) این مواعظ به قدری طولانی است که شاید برای ذکر آن نیاز به بیش از ده ساعت وقت است، آری پیامبر(ص) برای تربیت شاگرد، این چنین وقت گرانبهای خود را به طور رایگان در اختیار شاگردان می گذاشت. در ابتدای این مواعظ آمده: ابوذر می گوید: روزی در مدینه به مسجد النّبی رفتم، پیامبر(ص) را در آنجا دیدم، تنها بود از وقت استفاده کرده به محضرش رفتم، و تقاضای موعظه کردم…» آنگاه پیامبر(ص) به سؤالات ابوذر پاسخ می داد، و مواعظ آن حضرت بسیار طول کشید.(20)

فرازی از سخنان پیامبر(ص) به ابوذر در رابطه با ارزش وقت و استفاده صحیح از آن این بود: «ای اباذر! بر خردمندی که عقلش مغلوب هوای نفسش نیست لازم است که ساعات شبانه روز خود را به چهار بخش تقسیم کند: 1ـ بخشی از آن را به مناجات با خدا و ارتباط با ذات پاک او بپردازد، و بخش دوم رابه حساب رسی خود اختصاص دهد، و بخش سوم را به تفکر در مخلوقات خدا بگذراند، و بخش چهارم را به بهره مندی از لذّات و شادی ها و آسایش از راه حلال مصرف کند، چرا که این بخش از آسایش و بهره از لذّات، حامی و کمک برای استفاده از سه بخش قبل است، و موجب شادی قلب و تفریح روح خواهد شد.»(21)

2ـ امامان (ع) حتی در زندان و در سخت ترین شرایط از وقت استفاده می کردند، مطابق بعضی از روایات، امام رضا(ع) مدتی در زندان سرخس تحت نظر بود، اباصلت هروی می گوید: برای دیدار آن حضرت به کنار زندان رفتم، و از زندانبان تقاضای ملاقات با امام را نمودم، او گفت نمی توانی با امام(ع) ملاقات کنی. گفتم: چرا؟ گفت: امام شبانه روز مشغول نماز و عبادت است، وقت ملاقات ندارد، در یک شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند. فقط ساعتی در آغاز روز، و قبل از ظهر و ساعاتی هنگام غروب، در محل نماز خود به راز و نیاز با خدا مشغول است و نماز نمی خواند…(22)

3ـ عنوان بصری پیرمرد 94 ساله از اصحاب امام صادق(ع) بود، گاهی به محضر امام صادق(ع) می آمد و پس از شنیدن مواعظ آن حضرت، در آنجا می نشست، بی آنکه کاری داشته باشد، نشستن او به طور طبیعی موجب آن می شد که وقت امام(ع) تلف شود، روزی امام صادق(ع) به او فرمود: «من مردی هستم که کار و زندگی دارم، و در عین حال در ساعاتی از شب و روز ذکرهایی دارم که باید انجام دهم، مرا از عبادت بازمدار.» (یعنی برخیز و برو)

عنوان بصری برخاست و رفت، روز بعد به محضر امام صادق(ع) آمد، و پس از شنیدن مواعظ آن حضرت، باز بیش ازاندازه در حضور آن حضرت نشست، که باعث اتلاف وقت امام می شد، امام به او رو کرد و فرمود: «قم عنّی فقد نصحت لک، ولاتفسد علیّ وردی، فانّی امرء ضنین بنفسی؛ برخیز و از اینجابرو(نصیحتی که خواستی) آن را انجام دادم، ذکر و عبادتم را تباه نساز، من کسی هستم که به وجود خود (و به وقت و عمرم) بخل و دریغ دارم) تا مبادا وقت عزیزم به هدر رود) پس برخیز برو.»(23)

بر همین اساس پیروان راستین امامان(ع) از علما و مراجع و سایر اولیاء، به پیروی از امامان(ع) به اوقات خود احترام شایانی می کردند، و به همین علت به درجات عالی رسیدند. یکی از این علما و مراجع، مرحوم آیت اللّه العظمی شیخ محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر(مؤلف جواهرالکلام) است، این مرد بزرگ بر اثر اهمّیت دادن به وقت، این کتاب را که شامل فقه استدلالی همه ابواب فقه است و در بیش از 40جلد تألیف شده، به رشته تحریر درآورد، و چنین کتاب ارزشمندی رابه جهان بشریت تحویل داد، نقل شده یکی از پسرانش از دنیا رفت، او از آن با خبر شد، دست از قلم کشید و کنار جنازه پسر آمد، و پس از تلاوت آیاتی از قرآن، همانجا بقچه خود را گشود، و از فرصت استفاده نمود، و مشغول نوشتن کتاب جواهر شد، تا حاضران از غسل و تکفین پسرش فارغ شوند. به امید آن که به موضوع وقت، که مسأله سرنوشت ساز است اهمّیت بیشتر بدهیم، تا به روسفیدی دنیا و آخرت نایل گردیم.

ارزش وقت در سیره پیشوایان
 
 
22
سرمایه گرانبها
بی شک وقت و فرصت بزرگترین سرمایه گرانبها و بی نظیر برای بشر است، که می توان در استفاده بهینه از آن، در همه عرصه ها به پیش رفت و به عالی ترین درجات مادی و معنوی نایل گشت.

وقت یعنی فرصت ها، ساعت ها، روزها و ماه ها و سال ها بلکه دقیقه ها و ثانیه ها و لحظه ها، بهره گیری از وقت بزرگترین توفیقی است که نصیب بشر می شود، و او می تواند در پرتو آن به اهداف عالیه برسد، و به پیروزی در همه ابعاد دست یابد، وقت گوهر ناب و گران سنجی است که ارزش هیچ چیز را نمی توان با آن مقایسه کرد، این که می گویند وقت طلاست، تعریف صحیحی نیست، چرا که:

وقت گذشته را نتوانی خرید باز
مفردش خیره کاین گهر پاک بی بهاست
سعدی چیزی را برای سنجش ارزش وقت نیافته جز شب قدر را که مطابق قرآن بهتر از هزار ماه است آنجا که گوید:

قضا روزگاری زمن در ربود
که هر روزش از پی شب قدر بود
مکن عمر ضایع به افسوس و حیف
که فرصت عزیز است و الوقت ضیف
وقت همان عمر انسان است که سرمایه ای بالاتر از آن نیست، مشروط بر این که از آن برای رشد و ترقی ظاهر و باطن استفاده شود، یعنی وقت نردبان ترقی گردد، و گرنه نه تنها سرمایه نیست بلکه شرمایه، و وسیله شرّ و تیره بختی است. بر همین اساس امام سجّاد(ع) در فرازی از دعای خود به خداوند عرض می کند: «وَ عَمِّرنِی ماکانَ عُمرِی بِذلَةً فِی طاعَتِکَ، فَاِذا کانَ عُمرِی مَرتَعاً لِلشَّیطانِ فاقبِضنِی اِلَیکَ؛ عمر طولانی تا هنگامی که عمرم در راه اطاعت تو صرف شود به من عطا کن، و هرگاه عمرم چراگاه شیطان گردد، جانم را قبل از پیشی گرفتن عذابت بگیر.»(1)

و در فراز دیگر عرض می کند: «وَ نبّهِنی لِذِکرِکَ فِی اَوقات الغَفلَةِ، وَ استَعمِلنِی

بِطاعَتِکَ فِی اَیّامِ المُهلَةِ؛ خدایا مرا در وقت های غفلت و بی خبری، برای یاد خودت هوشیار و بیدار کن، و در روزگار فرصت و فراغت، به عبادت و بندگی بگمار.»(2)

انسان ها معمولاً وقت را فدای مال و ثروت می کنند، و آن را وسیله ترقی مادی قرار می دهند، در صورتی که باید مال و ثروت در خدمت وقت باشد، و آنها را وسیله بهره مندی برتر از وقت قرار داد. بر همین اساس پیامبر(ص) فرمود: «کُن عَلی عُمرِکَ اَشَحُّ مِنک عَلی دِرهَمِکَ وَ دِینارِک؛ در مورد حفظ عمر خود بخیل تر از پول و ثروت خود باش.»(3)

به طور کلی هرکس برای وقت ارزش قایل شد، و از آن با آگاهی و جدّیت استفاده صحیح نمود، به جایی رسید، و هرکس آن را عاطل و باطل نمود، قطعاً خود را تیره بخت نموده و درچاه هلاکت انداخته است. از این رو حضرت علی(ع) فرمود: «وقت های زندگی تو جزء جزء عمر تو است، پس بکوش که هیچ

وقتی از عمر تو جز در موارد اموری که عامل نجاتت است تلف نشود.»(4)

چگونگی استفاده از وقت
چگونگی استفاده بهینه از وقت به این است که انسان با برنامه ریزی صحیح، کارهای مثبت خود را با تنظیم خاصی بین ساعات شبانه روز تقسیم کند، و هر ساعت یا هر چند ساعت را برای انجام کاری قرار داده، و به این برنامه و نظم ادامه دهد، به گونه ای که اگر روزی در نظم و برنامه اش خللی وارد شد احساس چالش و کمبود نموده و به جبران آن بپردازد، مثلاً در امور معنوی و خودسازی، چنان که علمای اخلاق گفته اند وقتی که صبح فرا رسید تا شب هنگام خواب پنج مرحله را با ترتیب و برنامه خاص بپیماید که عبارتند از: مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه و مکافئه. یعنی در مرحله نخست با خدا و خود شرط و عهد کند که گناه نکند و دچار لغزش نگردد. در مرحله دوم، مراقب و متوجه باشد که به عهد خود وفا نماید، و با مراقبت و نگهبانی جدّی به ترک گناه ادامه دهد، و با اراده نیرومند از ورود گناه بر زندگیش جلوگیری نماید، و در مرحله سوم در پایان کار، خود را محاسبه کند، و اعمال و گفتارش راحساب رسی نماید، و با کنترل دقیق ریز و درشت کارهای خود را تجزیه و تحلیل نماید، در مرحله چهارم هرگاه دریافت که در حساب رسی خود دچار گناه و لغزشی شده است توبه کند، و با عتاب و سرزنش خود، نفس سرکش خویش را رام نموده و طغیان آن را سرکوب نماید. و در مرحله پنجم توجه داشته باشد که گناه موجب چالش شده، با انجام کارهای نیک آن را جبران نماید، و خلأ به وجود آمده را پُر کند.

این برنامه ریزی پنج مرحله ای یک نوع وقت شناسی، و بهره مندی از فرصت طلایی وقت است، که قطعاً باعث رشد و تعالی شده و موجب نجات و پیروزی در دو جهان خواهد شد. امیرمؤمنان علی(ع) برای استفاده از ساعات شبانه روز و چگونگی بهره مندی از آن ساعت ها در سخنی می فرماید:«انسان با ایمان ساعت های زندگیش را به سه بخش تقسیم می کند، 1ـ بخشی را به مناجات با خدا و برقراری ارتباط با آفریدگار جهان می پردازد. 2ـ و بخشی را در طریق تأمین هزینه زندگی و سامان دادن به معاش(مانند غذا، لباس، مسکن و مرکب) به کار می گیرد 3ـ و بخش دیگر را برای استراحت و بهره گیری از لذّت های حلال و آرامش بخش روح و روان برمی گزیند، و برای خردمند صحیح نیست که حرکتش جز در یکی از این سه مورد باشد، یعنی تأمین معاش، و عبادت و آباد نمودن آخرت یا بهره گیری از لذّت و آسایش غیر حرام.»(5)

ارزش وقت از دیدگاه قرآن
در قرآن به قدری به وقت احترام شده که گویی در اوج ارزش ها و مادر فضایل است، تا آنجا که خداوند به آن سوگند یاد نموده و می فرماید: «والعصر؛ سوگند به وقت»(6)

زیرا عصر به معنی زمان و روزگار است، که در تفسیر این آیه به عنوان یکی از تفاسیر ذکر شده، و زمان همان وقت است.

در قرآن آنچه را که موجب اتلاف وقت می شود به عنوان لغو، باطل، افراط و به طور کلّی بیهوده گرایی و پوچی، از آن سرزنش شده است، چرا که موجب نابودی عالی ترین سرمایه زندگی، و آفت زیست سالم می گردد، خداوند در تعریف انسان با ایمان می فرماید: «و الّذین هم عن اللّغو معرضون؛ مؤمنان از کارهای بیهوده روی گردان هستند.»(7) نیز در چندین آیه، خسارت و آه و افسوس آنان را که به وقت اهمّیت ندادند، در قیامت متذکر شده در یک جا می فرماید: «و خسر هنا لک المبطلون؛ در قیامت اهل باطل و اتلاف گران وقت زیان خواهند دید.»(8) و در مورد دیگر می فرماید: «ان تقول نفسٌ یا حسرتی علی ما فرّطت فی جنب اللّه؛ باید ترسید از آن روزی(قیامت) که انسان بیهوده گرا بگوید افسوس بر من از افراط کاری و کوتاهی هایی که در راه اطاعت خدا نمودم.»(9)

تا آنجا که با ناله و فریاد می گویند به دنیا باز گردیم و از وقت استفاده کنیم، ولی به آنها گفته می شود، ما عمر و وقت وسیعی در اختیار شما گذاشتیم، چرا استفاده نکردید؟ «و هم یصطرخون فیها ربّنا اخرجنا…؛ دوزخیان فریاد می زنند پروردگارا! ما را از دوزخ خارج کن تا عمل صالحی انجام دهیم، غیر از آنچه انجام دادیم(در پاسخ به آنان گفته می شود) آیا شما را به اندازه ای وقت وسیع ندادیم به طوری که هر کس پندپذیر است، پندها را بپذیرد و آیا انذار کننده الهی به سراغ شما نیامد؟ اکنون عذاب الهی را بچشید که برای ظالمان هیچ یاوری نیست.»(10)

چنان که ملاحظه می کنید قرآن با تعبیرات گوناگون و هشدارهای شدید، ما را به بهره گیری صحیح از وقت فراخوانده، و اتلاف گران وقت را به عذاب های سخت تهدید نموده است، بنابراین آنان که وقت خود را به بطالت می گذرانند در حقیقت بر ضد قرآن گام برداشته، و در راه گمراهی افتاده اند، چرا که قرآن قدردانی از وقت را از ارکان اصلی ایمان، و وسیله نجات و پیروزی قرار داده است. آخرین سخن این که به فرموده قرآن یکی از پرسش هایی که کافران از پیامبر(ص) نمودند در مورد فواید ماه ها بود، خداوند به پیامبر(ص) وحی کرد: «قل هی مواقیتٌ للنّاس…؛بگو این ماه ها نشان دهنده وقت ها برای نظام زندگی مردم است.»(11)

از این عبارت می توان این نتیجه را گرفت که: زندگی فردی و اجتماعی، هیچ کس بدون وقت شناسی و ایجاد نظم و برنامه به سامان نمی رسد، نظم در تقسیم صحیح وقت، نظم در برنامه ریزی، نظم در مدیریت و اجرا، ما با یک نگاه به جهان هستی می فهمیم که همه چیز بر اساس نظم دقیق است، بنابراین بیهوده گرایی، درست گام نهادن بر خلاف نظم است، همان گونه که گردش ماه وسیله ای برای نظام زمان بندی شده است، ما نیز باید همسو با این نظام، با برنامه ریزی صحیح حرکت کنیم، و زندگی معنوی و مادی خود را با آن هماهنگ سازیم، و این هماهنگی همان استفاده مطلوب از وقت ها، فرصت ها و لحظه ها است.

وقت شناسی در سیره پیشوایان
پیامبران و امامان (ع) به طور مکرر مردم را به اغتنام فرصت ها و اهمیت دقت و استفاده صحیح از آن سفارش می کردند، و خود در این راستا پیشتاز و الگو بودند، پیامبر(ص) به ابوذر فرمود: «اِغتَنِم خَمساً قَبلَ خَمسٍ،حَیاتَکَ قَبلَ مَوتِکَ، وَ صِحَّتَکَ قَبلَ سُقمِک وَ فِراغَکَ قَبلَ شُغلِک، وَ شَبابَکَ قَبلَ هِرَمِکَ، وَ غِناکَ قَبل فَقرِک؛ پنج چیز را قبل از فرارسیدن پنج چیز دیگر غنیمت بشمار؛ زندگی قبل از مرگ، سلامتی قبل از بیماری، فراغت قبل از اشتغال، جوانی قبل از پیری،و بی نیازی را قبل از تهی دستی .»(12)

امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «تزوّد من یومک لغدک، واغتنم عفو الزّمان، و انتهز فرصة الامکان؛ از امروزت برای فردایت توشه برگیر، و فراهم شدن وقت را غنیمت شمار، و از فرصت و مهلت و امکانات استفاده کن.»(13)

نیز فرمود: «المؤمن مشغولٌ وقته؛ همه وقت مؤمن پراست، و او در همه وقتش به کارهای مثبت اشتغال دارد.»(14)

نیز در ضمن نامه ای به یکی از اصحاب فرمود: «با آن چه از عمرت باقی مانده از گذشته جبران کن، فردا و پس فردانگو( و کار امروز را به فردا وانگذار) زیرا گذشتگانی که به هلاکت رسیدند، به خاطر پایداری در آرزوها و امروز و فردا کردن بود، تا آنگاه که ناگهان فرمان خدا(مرگ) به سویشان آمد، در حالی که غافل بودند.»(15)

نیز فرمود:«مِنَ الخُرقِ؛ اَلمُعاجَلَةُ قَبلَ الاِمکانِ، وَ اَلاَناة قَبلَ الفُرصَةِ؛ شتاب در کار پیش از آمادگی و توانایی، ابلهی است، همان گونه که اتلاف وقت پس از فراهم شدن فرصت از ابلهی و نادانی می باشد.»(16)

نیز فرمود: «و الفرصة تمرّمرّ السّحاب فانتهزوا فرص الخیر؛ فرصت وقت همچون ابر می گذرد، فرصت های نیک را غنیمت بشمارید، و قبل از گذشتن، از آن ها بهره بگیرید.»(17)

و از سخنان، امام صادق(ع) است: «لیس شی ء اعزّ من قلبک و وقتک؛ هیچ چیزی عزیزتر از روح و وقت تو نیست.»(18)

برهمین اساس پیامبران و امامان و اولیاء خدا بیشترین استفاده را از وقت خود نموده و وقت گذرانی بیهوده را از گناهان بزرگ می شمردند، به عنوان نمونه:

1ـ پیامبر اسلام (ص) سراسر عمر خود را در راه ارشاد مردم و جهاد با دشمنان و تأمین هزینه زندگی و تعلیم و آموزش گذراند، و از لحظه لحظه های عمرش کمال استفاده را نمود. تا آن جا که روزی به مسجد برای عبادت رفت، در آن جا ابوذر غفاری وقت را غنیمت شمرد، و نزد پیامبر(ص) شتافت و به طور مکرر از آن حضرت خواست که موعظه کند، پیامبر (ص) از همان فرصت استفاده کامل کرد، و با آب زلال موعظه های طولانی و سرشار از حکمت خود روح تشنه ابوذر را سیراب نمود.(19) این مواعظ به قدری طولانی است که شاید برای ذکر آن نیاز به بیش از ده ساعت وقت است، آری پیامبر(ص) برای تربیت شاگرد، این چنین وقت گرانبهای خود را به طور رایگان در اختیار شاگردان می گذاشت. در ابتدای این مواعظ آمده: ابوذر می گوید: روزی در مدینه به مسجد النّبی رفتم، پیامبر(ص) را در آنجا دیدم، تنها بود از وقت استفاده کرده به محضرش رفتم، و تقاضای موعظه کردم…» آنگاه پیامبر(ص) به سؤالات ابوذر پاسخ می داد، و مواعظ آن حضرت بسیار طول کشید.(20)

فرازی از سخنان پیامبر(ص) به ابوذر در رابطه با ارزش وقت و استفاده صحیح از آن این بود: «ای اباذر! بر خردمندی که عقلش مغلوب هوای نفسش نیست لازم است که ساعات شبانه روز خود را به چهار بخش تقسیم کند: 1ـ بخشی از آن را به مناجات با خدا و ارتباط با ذات پاک او بپردازد، و بخش دوم رابه حساب رسی خود اختصاص دهد، و بخش سوم را به تفکر در مخلوقات خدا بگذراند، و بخش چهارم را به بهره مندی از لذّات و شادی ها و آسایش از راه حلال مصرف کند، چرا که این بخش از آسایش و بهره از لذّات، حامی و کمک برای استفاده از سه بخش قبل است، و موجب شادی قلب و تفریح روح خواهد شد.»(21)

2ـ امامان (ع) حتی در زندان و در سخت ترین شرایط از وقت استفاده می کردند، مطابق بعضی از روایات، امام رضا(ع) مدتی در زندان سرخس تحت نظر بود، اباصلت هروی می گوید: برای دیدار آن حضرت به کنار زندان رفتم، و از زندانبان تقاضای ملاقات با امام را نمودم، او گفت نمی توانی با امام(ع) ملاقات کنی. گفتم: چرا؟ گفت: امام شبانه روز مشغول نماز و عبادت است، وقت ملاقات ندارد، در یک شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند. فقط ساعتی در آغاز روز، و قبل از ظهر و ساعاتی هنگام غروب، در محل نماز خود به راز و نیاز با خدا مشغول است و نماز نمی خواند…(22)

3ـ عنوان بصری پیرمرد 94 ساله از اصحاب امام صادق(ع) بود، گاهی به محضر امام صادق(ع) می آمد و پس از شنیدن مواعظ آن حضرت، در آنجا می نشست، بی آنکه کاری داشته باشد، نشستن او به طور طبیعی موجب آن می شد که وقت امام(ع) تلف شود، روزی امام صادق(ع) به او فرمود: «من مردی هستم که کار و زندگی دارم، و در عین حال در ساعاتی از شب و روز ذکرهایی دارم که باید انجام دهم، مرا از عبادت بازمدار.» (یعنی برخیز و برو)

عنوان بصری برخاست و رفت، روز بعد به محضر امام صادق(ع) آمد، و پس از شنیدن مواعظ آن حضرت، باز بیش ازاندازه در حضور آن حضرت نشست، که باعث اتلاف وقت امام می شد، امام به او رو کرد و فرمود: «قم عنّی فقد نصحت لک، ولاتفسد علیّ وردی، فانّی امرء ضنین بنفسی؛ برخیز و از اینجابرو(نصیحتی که خواستی) آن را انجام دادم، ذکر و عبادتم را تباه نساز، من کسی هستم که به وجود خود (و به وقت و عمرم) بخل و دریغ دارم) تا مبادا وقت عزیزم به هدر رود) پس برخیز برو.»(23)

بر همین اساس پیروان راستین امامان(ع) از علما و مراجع و سایر اولیاء، به پیروی از امامان(ع) به اوقات خود احترام شایانی می کردند، و به همین علت به درجات عالی رسیدند. یکی از این علما و مراجع، مرحوم آیت اللّه العظمی شیخ محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر(مؤلف جواهرالکلام) است، این مرد بزرگ بر اثر اهمّیت دادن به وقت، این کتاب را که شامل فقه استدلالی همه ابواب فقه است و در بیش از 40جلد تألیف شده، به رشته تحریر درآورد، و چنین کتاب ارزشمندی رابه جهان بشریت تحویل داد، نقل شده یکی از پسرانش از دنیا رفت، او از آن با خبر شد، دست از قلم کشید و کنار جنازه پسر آمد، و پس از تلاوت آیاتی از قرآن، همانجا بقچه خود را گشود، و از فرصت استفاده نمود، و مشغول نوشتن کتاب جواهر شد، تا حاضران از غسل و تکفین پسرش فارغ شوند. به امید آن که به موضوع وقت، که مسأله سرنوشت ساز است اهمّیت بیشتر بدهیم، تا به روسفیدی دنیا و آخرت نایل گردیم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:16:00 ق.ظ ]





امامان نشانه های تقوا
 
 

امامان معصوم(ع) پرچم های در اهتزاز تقوا

پرچم های تقوا
از ویژگیهائی که در زیارت جامعه کبیره برای امامان علیهم السلام ذکر شده آن است که آنان «اعلام التقی» یعنی نشانه های تقوا هستند. ابتدا واژه ها را معنا کرده، سپس به تفسیر جمله می پردازیم.

 

نشانه های تقوا
امامان نشانه های برجسته تقوا هستند. یعنی تقوا راباید با آن شناخت. هر آن چه را که این گلهای بی خار جهان هستی انجام داده اند مصداق تقوا است. آنها عَلَم تقوا هستند همانگونه که پرچم هر کشوری نشانه آن کشور است. شما در هر کشوری غیر ایران باشید اگر درجائی پرچم ایران را دیدید می یابید که اینجا مرکزی است که مربوط به کشور اسلامی ایران است. همانگونه که تابلوهای راه نشانه های مسیرند و ابعاد مختلف آنرا نشان می دهند. اینک در این فراز می گوئیم که امامان علیهم السلام پرچمها و نشانه های کشور تقوا هستند. یعنی هر رفتاری که از آن ها دیدید، آن رفتار خود پرچم تقوا است.

اگر می خواهید خود را به صفات متقین بیارائید. بکوشید صفات امامان را بیابید و به آن آراسته گردید. ببینید آنها در عرصه فردی با خدا چگونه ارتباط داشتند؟ با مردم چگونه؟ در محیط خانواده چگونه؟ با دشمنان چگونه؟ و…و… بهمان رفتار کنید آن تقوا است. لذا در روایات آمده است که هر کس که اهل تقوا باشد «آل محمّد» محسوب می گردد. نبی گرامی اسلام (ص) فرمود: «آل محمد کل تقی»(4) هر انسان با تقوائی آل پیغمبر است.

امام صادق (ع) فرمود: «من اتقی منکم واصلح فهو منّا اهل البیت قیل له منکم یابن رسول اللّه(ص) قال نعم منّا اما سمعت قول الله عزّ و جلّ «و من یتولّهم منکم فانه منهم(5) و قول ابراهیم فمن تبعنی فانه منّی»(6).

یعنی هر کس از شما که اهل تقوا و صلاح باشد از ما اهل بیت محسوب است گفته شد. از شما فرزند رسول خدا؟ حضرت فرمود: آری آیا گفته خداوند را نشنیده ای که «هر کس با آنها (اهل کتاب) دوست باشد از آنهاست و گفته حضرت ابراهیم را که هرکس از من تبعیت کند او از من است».

تقوا از نگاه اهل بیت(ع)
آنچه در اینجا مهم است تفسیر تقوا از نگاه اهلبیت (ع) است یعنی آنها تقوا را در چه می دیدند؟ آیا تقوا را تنها محدود در آوردن وظائف فردی می دانستند و همین که مثلاً کسی نماز و روزه و…و… دیگر وظائف فردی اش را بجا می آورد او را متقی می دیدند؟ آیا آنها «تقوا» را فقط در عرصه پرهیز می دیدند. و تقوا را پرهیزکاری می دانستند؟

واقعیت اینست که در پیکره اخلاق اسلامی واژه ای به جامعیت «تقوا» نداریم. در این واژه ها تمام مضامین بلند اخلاقی جمع است، حضرت امام علی(ع) فرمود: «التقی رئیس الاخلاق(7) یعنی تقوا رئیس اخلاق است. پیامبر گرامی اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلّم در وصیت به ابوذر فرمود:«علیک بتقوا اللّه فانه رأس الامر کلّه»(8) بر تو باد به تقوا الهی که رأس همه امور است بر این اساس است که خطبای جمعه موظفند در هر دو خطبه مردم را دعوت به تقوا کنند در خطبه اول «علی الاقوی»(9) در خطبه دوم علی الاحوط»(10) و (11).

این دعوت به تقوا صرف تشریفات نیست یعنی گرچه باگفتن این جمله که «اوصیکم بتقوا اللّه» شرط انجام گرفته و خطابه و نماز جمعه مجزی می شود. لیکن روح این سفارش اینست که خطبای جمعه هر جمعه به برکت این واژه بُعدی از ابعاد تقوا را برای مردم تشریح نمایند.

تقوا در نگاه اهل بیت علیهم السلام بندگی خدا و حریم نگهداری برای حضرت حق است. از امام صادق(ع) سؤال شد تقوا چیست حضرت فرمود: «ان لایفقدک اللّه حیث امرک ولایراک حیث نهاک»(12) تقوا آن است که خداوند ترا آنجا که دستور داده غائب ندیده و آنجا که نهی نموده حاضرنبیند این یعنی آوردن واجبات و ترک محرمات.

در سخنی امام علی(ع) فرمود: «التقوا اجتناب»(13) یعنی تقوا اجتناب از گناه است.

در سخنی دیگر فرمود: «المتقی من اتقی الذنوب»(14) انسان متقی کسی است که از گناهان اجتناب کند.

نیز فرمود : «من ملک شهوته کان تقیا»(15)

آن کس که شهوت خود را مالک شود متقی است. یعنی آن کس که عنان نفس را به دست عقل سپرده و اسیر شهوات نفسانی گناه آلود نشود او باتقوا است.

نیز فرمود: «عند حضور الشهوات و اللّذات یتبین ورع الاتقیاء»(16) به هنگام شهوتها و لذتهاست که ورع اتقیاء آشکار می گردد. یعنی تقوا شعار نیست، عمل است و محک تقوا متقین عرصه لذتها و شهوتهاست.

این روایات گواه عرصه وسیع تقوا است چون واجبات محدود به واجبات فردی نیست، واجبات اجتماعی، خانوادگی، سیاسی اقتصادی، و… نیز داریم. گناه نیز محدود به گناهان فردی نیست گناهان سیاسی،اجتماعی،خانوادگی، اقتصادی،و… نیز گناه است و اهل تقوا در همه عرصه ها «حریم نگه دار» ذات مقدس ربوبی اند «حریم نگهداری برای خداوند» بهترین تفسیر تقوا است. این حریم نگهداری برای ذات مقدس ربوبی است که حافظ دین است.

تعابیر «حصن»، «حرز»، «جنّة» که در روایات برای تقوا ذکر شده گویای این نکته است که دین در سایه تقوا محفوظ می ماند و بدون آن از زندگی رخت برمی بندد.

«حصن» به معنای جائی محکم برای دور ماندن از خطر است، به پناهگاه، جان پناه، قلعه، دژ، حصن گفته می شود.(17)

امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «اعلموا عباد اللّه ان التقوا دارحصن عزیز و الفجور دارحصن ذلیل لایمنع اهله و لایحرز من لجأ الیه الا و بالتقوا تقطع حمّة الخطایا»(18) ای بندگان خدا بدانید تقوا قلعه ای محکم و نیرومند است اما بدکاری حصاری است سست و بی دفاع که اهلش را از بدی باز نمی دارد و کسی که به آن پناهنده شود نگهداریش نمی کند آگاه باشید با تقوا می توان زهر گناهان را از بین برد.

«حرز» به معنای محل امن برای پناه بردن است.(19)

امیرمؤمنان علی (ع) فرمود: «التقوا حرز لمن عمل بها»(20) تقوا محل حفظ و نگهداری (دین) است برای آن کس که به آن پایبند باشد.

«جنّة» بمعنای سپر است. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:

«…فان التقوا فی الیوم الحرز و الجنّة و فی عند الطریق الی الجَنة…»(21) همانا تقوا امروز وسیله حفظ و سپر است و فردا راه رسیدن به بهشت است.

با این نگاه به «تقوا» باید تقوا را همانند خونی دید که در پیکره اخلاق اسلامی جریان دارد و در تمامی عرصه ها جلوه گری دارد. گفتنی است که روح تقوا ترک گناه است و این یعنی حریم نگهداری برای خداوند. یعنی آوردن واجبات که ترک آن گناه است و ترک محرمات که آوردن آنها معصیت است. شخصی از یکی از اهل سلوک پرسید تقوا چیست؟ او گفت: وقتی وارد سرزمینی شوی که خار دارد چگونه راه می روی؟ او گفت: احتیاط می کنم، مراقبم که خار پایم فرو نرود. آن سالک گفت: در دنیا این چنین زندگی کن (مراقب باش خار گناه به پای دینت فرو نرود) این همان تقوا است.(22)

بنابراین آنچه ما درپی اثبات آنیم آن است که تقوا را در عرصه ای وسیع ببینیم به گستردگی همه ابعاد دین و آنرا در چارچوب مسائل فردی محدود نکنیم.

اهل بیت پرچم های تقوا
اهل البیت(ع) در همه ابعاد تجسم تقوا بودند باید با کاوش در رفتار آنها حوزه تقوا را شناخت که بحق آنها «کلمة التقوا» بودند. در ذیل آیه شریفه 26 سوره فتح «و الزمهم کلمة التقوا» خداوند آنها را به کلمه تقوا ملزم، ساخت روایات فراوانی رسیده است که کلمه تقوا مائیم حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) فرمود: «نحن کلمة التقوا و العروة الوثقی» مائیم کلمه تقوا و دستگیره محکم الهی(23) در بعد فردی عاشق بی قرار حق بودند، نمازشان خاضعانه، خاشعانه، عاشقانه، اول وقت بود. اهل ذکر مدام بودند، اهل مستحبات بویژه نماز شب بودند. به استقبال روزه واجب رفته روزه های مستحبی فراوان می گرفتند. حجشان حج واقعی بود و با تمام وجود لبیک گفته و سراسر جانشان دور خانه خدا می گشت.(24)

اهل کار و تلاش بودند و آنرا عار و دون شأن نمی دانستند(25) اهل انفاق و صدقه بودند، فقیر را از خود نمی راندند گاه تمام زندگی خود را در راه خدا می دادند.(26)

با زیر دستان و زیر مجموعه خود انسانی رفتار می کردند.(27)

حق مدار بودند امام حسن(ع) فرمود:«انا اهل بیت اذا علمنا الحق تمسّکنا به »(28)، ما اهل بیتی هستیم که وقتی حق را شناختیم به آن تمسک می کنیم وقتی کسی را به خوبی و صلاح می شناختند با شایعات علیه او تحت تأثیر قرار نمی گرفتند.

امام صادق(ع) فرمود: «انا اهل بیت اذا علمنا من احد خیراً لم تزل ذلک عنه منّا اقاویل الرجال»(29) اهل بیتی هستیم که وقتی از کسی خیری دیدیم با گفته های این و آن نظرمان برنگشته و همچنان او را اهل خیر می شناسیم. اهل گذشت و شکر بودند.

امام رضا(ع) فرمود: «انا اهل بیت ورثنا العفو من آل یعقوب و ورثنا الشکر من آل داود، ما اهل بیتی هستیم که عفو را از آل یعقوب (یوسف) و شکر را از آل داود به ارث برده ایم.(30)

به وعده و قرار خود پایبند بوده خلف قول نمی کردند:

امام رضا(ع) فرمود: «انا اهل بیت نری وعدنا علینا دیناً کما صنع رسول اللّه(ص)»(31) ما اهل بیتی هستیم که وعده مان را دینی بر خود می دانیم آنچنان که رسول گرامی اسلام چنین رفتار می کرد.

اینها تنها قطره ای از دریای فضائل اهل بیت علیهم السلام بود .پرچمهای هدایت را از این اندک می توان یافت.

متقی کیست؟
به این ترتیب روشن شد که «متقی» کیست؟ متقی آن است که در حد توانش تلاش کند که خود را آراسته به صفات معصومین(ع) نماید. گرچه ما هرگز نخواهیم توانست به اوج شاخسار فضائل آنان برسیم، امّا نباید مأیوس شده و از آنچه در توان داریم مایه بگذاریم تا هرچه بیشتر به قلّه نزدیک شویم راز سفارش فراوان پیامبر(ص) و اهل بیت علیهم السلام به اقتدا به اهل بیت (ع) و الگو گرفتن از آنها همین است.

نبی گرامی اسلام (ص) فرمود: «من سرّه ان یحیی حیاتی و یسکن جنّة عدن غرسها ربّی فلیوال علیاً من بعدی ولیوال ولیّه و التقیّد بالائمة من بعدی…»(32)…آن کس که دوست داشته باشد زندگی و مرگ مرا داشته باشد و در بهشت جاویدان ساکن گردد که خدایم آنرا قرار داده پس ولایت علی(ع) را پذیرفته و دوست او را دوست داشته باشد و به امامان بعد از من اقتداء کند…»

نیز فرمود: «اهل بیتی یفرقون بین الحق و الباطل و هم الائمة الّذین یقتدی بهم»(33) اهل بیت من حق را از باطل جدا می سازند و آنهایند امامانی که باید به آنها اقتدا کرد.

این الگو گرفتن مستلزم معرفت اهل بیت(ع) است نه معرفت شناسنامه ای که مثلاً تاریخ تولد و وفات و عدد همسر و فرزندان و…چگونه بوده است. این نوع شناخت نقشی در سازندگی ندارد بلکه این معرفت اسوه ای است که می تواند تحول در زندگی ایجاد کرده و انسان را با تمسک به آنان به حوزه متقین وارد سازد. و این معرفت است که شدیداً مورد سفارش اهل بیت(ع) است.

نبی گرامی اسلام (ص) فرمود: «مِن مَنّ اللّه علیه بمعرفة اهل بیتی و ولایتهم فقد جمع اللّه له الخیر کلّه»(34) آن کسی که خداوند نعمت معرفت اهل بیتم و پذیرش ولایت آنها را به او عنایت کرده باشد خداوند تمام خیر را برای او جمع کرده است.

نیز فرمود: «معرفة آل محمد(ص) براءة من النار…»(35) معرفت آل پیامبر سبب خلاصی از آتش است.

روشن است این معرفتی است که در پی آن اقتدا باشد، تا آنجا معرفت اهل بیت (ع) اهمیت دارد که در روایات آمده است بدون معرفت آن ها نمی توان خدا را شناخت چون تنها معرّف حقیقی حضرت حق اهل بیت علیهم السلام اند.

امام باقر (ع) فرمود: «انما یعرف اللّه عزّ و جلّ و یعبده من عرف اللّه و عرف امامه منا اهل البیت»(36) تنها کسی خدای عزّ و جلّ را شناخته و او را عبادت می کند که حضرتش را شناخته باشد و امامی که از ما اهل بیت(ع) است بشناسد.(37)

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:59:00 ق.ظ ]





حضرت عیسی علیه السلام

حضرت عیسی علیه السلام یکی از پیامبران اولوالعزم خداوند است. از ویژگی‌های این پیامبر بزرگ آن است که بدون داشتن پدر، از مادری به نام حضرت مریم به دنیا آمده است. پس از آنکه با اراده خداوند متعال، عیسی چشم به دنیا گشود و تهمت‌های فراوان مردم به سوی حضرت مریم سرازیر شد، مریم مأموریت یافت که پاسخ به هر گونه شبهه و سوالی را به نوزاد در گهواره واگذار کند.

 


با قدرت پروردگار، عیسی از داخل گهواره لب به سخن گشود و خود را چنین معرفی کرد: قال انی عبدالله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا (من بنده خدا هستم، او به من کتاب آسمانی داده و مرا پیامبر قرار داده است.)
در قرآن، حضرت عیسی علیه السلام یکی از بندگان شایسته خدا ذکر شده است که با اراده خداوند در عوالم بالا حضور دارد و در زمان ظهور آخرین امام معصوم شیعه - حضرت مهدی علیه السلام - و در تشکیل حکومت عدل جهانی او شرکت خواهد داشت.
گوشه هایی از زندگانی حضرت عیسی علیه السلام در قرآن کریم مطرح شده است؛ به عنوان نمونه آیات 16 تا 36 سوره مریم که بازگو کننده صحنه های پس از ولادت حضرت عیسی است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:36:00 ق.ظ ]





راهنمایی امام جواد علیه السلام برای جلوگیری از زلزله

علی بن مهزیار می گوید:
برای امام جواد علیه السلام نامه‌ای نوشتم و از اینکه در اهواز زلزله زیاد می‌آید، شکایت کردم و پرسیدم که آیا امام با خروج من از اهواز و رفتن به شهری دیگر موافق است یا خیر.
امام جواد علیه السلام در پاسخ نامه ام نوشت:« از اهواز به شهر دیگر نروید. در روزهای چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه روزه بگیرید و غسل کنید و لباس های خویش را پاکیزه نگاه دارید. آن‌گاه روز جمعه از شهر خارج شوید و دعا کنید. خداوند بلا را از شما دور خواهد ساخت.»
به دستور امام عمل کردیم و از آن پس در اهواز زمین‌لرزه‌ای نشد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:34:00 ق.ظ ]





امر به معروف و نهی از منکر

نقش هر مسلمان در تعیین سرنوشت جامعه و تعهدی که باید در پذیرش مسؤولیت های اجتماعی داشته باشد، ایجاب می کند که او ناظر و مراقب همه اموری باشد که پیرامون وی اتفاق می افتد. این مطلب در فقه اسلامی تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر مطرح شده و از مهم ترین مبانی تفکر سیاسی یک مسلمان به شمار می رود؛ چنان که از مهم ترین فرایضی است که وجوب کفایی آن ضروری دین شناخته شده و ضامن بقای اسلام است.
قرآن کریم در بیان صفات ممتاز مؤمنان می فرماید:
«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» (توبه؛71)
مردان و زنان با ایمان ولی (و یار و یاور) یکدیگرند، امربه معروف و نهی ازمنکر می کنند، نماز را برپا می دارند و زکات را می پردازند و خدا و رسولش را اطاعت می کنند.
به موجب این آیه، افراد مؤمن به سرنوشت یکدیگر علاقمند بوده و به منزله یک پیکر می باشند. پیوند سرنوشت ها موجب می شود که تخلف و انحراف یک فرد، در کل جامعه تأثیر بگذارد؛ چنان که یک بیماری واگیر در صورتی که معالجه نگردد، از فرد به جامعه سرایت نموده و سلامت آن را به خطر می اندازد.

پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در این زمینه می فرماید:یک انسان گنهکار در میان مردم، همانند فرد ناآگاهی است که با گروهی سوار کشتی شده و آن گاه که کشتی در وسط دریا قرار می گیرد، تبری برداشته و به سوراخ نمودن جایگاه خود می پردازد، هر کسی به او اعتراض می کند او در پاسخ می گوید: من در سهم خودم تصرف می کنم؛ به یقین این یک حرف احمقانه است. اگر دیگران او را از این عمل خطرناک باز ندارند، طولی نمی کشد که همگی غرق می شوند.

معروف و منکر که دو مفهوم متقابلند، در لغت به معنای شناخته شده و ناشناخته می باشند؛ و در اصطلاح کارهایی که نیکی یا زشتی آن ها توسط عقل یا شرع، شناخته شده باشند، به ترتیب معروف و منکر نامیده می شوند.
به کارگیری لفظ معروف و منکر در امور مربوط به بایدها و نبایدهای دین، بدین لحاظ است که فطرت پاک انسانی با کارهای معروف آشنا و مأنوس و با زشتی ها و امور ناپسند، بیگانه و نامأنوس است.
بنابراین معروف ومنکر قلمرو وسیعی دارد و در محدوده عبادات یا یک سری از گناهان کبیره نمی گنجند. معروف شامل امور اعتقادی، اخلاقی، عبادی، حقوقی، اقتصادی، ‌نظامی (همانند مرزداری و پیکار در راه خدا) سیاسی (مثل حضور در صحنه های انقلاب اسلامی و حفظ دستاوردهای آن) و امور فرهنگی می شود و منکر نیز شامل منکرات اعتقادی، عبادی، اخلاقی، اقتصادی (مانند کم فروشی و احتکار)، سیاسی (همانند جاسوسی و کمک به ضدانقلاب)، نظامی (نظیر فرار از جبهه و جنگ، عدم رعایت سلسله مراتب فرماندهی) و… می شود در مجموع می توان از معروف و منکر، به ارزش ها و ضد ارزش ها تعبیر نمود.
شرایط وجوب امربه معروف و نهی ازمنکر

باید امر به معروف و نهی از منکر کننده بداند آنچه مکلف ترک نموده، واجب و یا آنچه مرتکب گردیده از منکرات است و بر کسی که چنین علم و آگاهی از کار دیگری ندارد، واجب نیست.
باید آمر یا ناهی احتمال تأثیر دهد پس اگر مطمئن باشد که امر و نهیش مؤثر واقع نمی شود، امر و نهی بر وی واجب نیست.
لازم است امر و نهی کننده بداند که شخص بر گناهش باقی است پس اگر دانست که وی گناهش را ترک نموده و آن را تکرار نخواهد کرد، امر به معروف و نهی از منکر بر او واجب نیست.
برخورد با گنهکار ضرر و مفسده ای برای امرونهی کننده یا خویشان و برادران دینی اش نداشته باشد؛ مگر معروف و منکر از اموری باشند که شارع مقدس اهتمام ویژه ای نسبت به آن ها دارد؛ مانند حفظ اسلام و شعائر آن و امنیت جان و ناموس مسلمانان، بنابراین اگر شعائر اسلامی یا جان عده ای از مسلمانان در معرض خطر و نابودی شد، باید اصل اهم و مهم مورد توجه قرار گیرد و صرف ضرردیدن موجب سقوط وظیفه نمی شود.

اقسام امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر به دو قسم واجب و مستحب تقسیم می شود که عبارتند از:

آنچه انجام آن از نظر عقل یا شرع لازم و واجب و یا ارتکابش از نظر آن دو، زشت و قبیح باشد، امر و نهی در موردشان واجب می گردد.
هر کاری که انجامش از نظر عقل یا شرع خوب و مستحب یا ارتکابش از دیدگاه آن دو، پسندیده نیست، امر و نهیش مستحب است.

گفتنی است امر به معروف و نهی از منکر از واجبات توصلی است یعنی قصد قربت در آن شرط نیست؛ هر چند با داشتن قصد قربت از پاداش الهی نیز برخوردار خواهد شد.
مراتب امر به معروف و نهی از منکر
نخستین و مؤثرترین روش برای دعوت دیگران به نیکی ها و بازداشتن از منکرات، آراستگی خود انسان به تقوی و اخلاق حسنه است.

صاحب جواهر از فقهای شیعه در این باره می نویسد:
آری، از بزرگ ترین افراد امربه معروف و نهی ازمنکر و والاترین و مؤثرترین آن ها، خصوصاً نسبت به زعیمان دینی این است که جامه کار نیک بپوشند و در کارهای خیر از واجب و مستحب پیشقدم باشند و جامه زشت کاری را از اندام خود دور کنند و نفس خویش را به اخلاق عالی تکمیل و از اخلاق زشت پاک سازند که این خود سبب مؤثر و کاملی است تا مردم، به معروف گرایش پیدا کرده و از منکر دوری گزینند… .
در فقه اسلامی سه مرحله برای این وظیفه مهم در نظر گرفته شده است. هر مرحله نیز خود دارای مراتب و درجاتی است و در صورت مؤثر بودن یک مرحله یا یک مرتبه، اقدام به مرحله یا مرتبه بعدی جایز نیست. آن سه مرحله عبارتند از:

اظهار تنفر قلبی: امرونهی کننده ناراحتی قلبی خود را از منکر واقع شده آشکار کند و به طرف بفهماند که منظورش از این کار، این است که وی معروف را انجام داده و یا منکر را ترک نماید. برای این کار چند درجه است از قبیل روی هم فشردن پلک های چشم و روی ترش کردن، روگرداندن، پشت کردن، ترک رفت و آمد و امثال این ها.

گفتنی است تنفر قلبی از گناه لازمه ایمان بوده و بر همگان واجب عینی است، گرچه توان هیچ گونه امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشند و آنچه به عنوان امر به معروف و نهی از منکر باید انجام گیرد، اظهار تنفر قلبی از گناه است.

امر و نهی گفتاری: امام خمینی (قدس سره الشریف) در این زمینه می نویسد: اگر بداند که از مرتبه اول امربه معروف و نهی ازمنکر نتیجه نمی گیرد، واجب است از مرتبه دوم استفاده کند، در صورتی که احتمال تأثیر بدهد و اگر احتمال دهد که با موعظه و زبان نرم، نتیجه حاصل می شود، نباید به مراحل بعدی تجاوز نماید. اگر بداند که مرحله قلبی اثر ندارد و بایستی با لحن آمرانه امر و نهی کند، باید همین کار را بکند در عین حال باید درجات تندی در گفتار را رعایت نماید.
استفاده از زور و قدرت: اگر دو مرحله قبلی کارآیی نداشته باشند؛ باید از زور و قدرت استفاده گردد، بدین معنا که با اِعمال فشار جلوی انجام گناهان گرفته شود و بین شخص و گناه مورد نظرش فاصله ایجاد گردد. در این مرحله نیز باید از مراتب سبک تر شروع کرد؛ اما در فرضی که بازداری از گناه متوقف بر کتک کاری و ایجاد جراحت و امثال آن باشد، باید با اذن فقیه جامع الشرایط انجام گیرد و در شرایط فعلی که نهادهای قانونی جمهوری اسلامی شکل گرفته، چنین کاری باید با اجازه نهادهای مربوط باشد.

گفتنی است آنجا که از فرد کاری ساخته نیست، باید امربه معروف و نهی ازمنکر به شکل جمعی و گروهی انجام گیرد. همچنین از تدابیر عملی نباید غفلت کرد یعنی باید دید چه طرح و رفتاری، مردم را نسبت به کار نیک تشویق می کند و یا از کار زشت باز می دارد و این به معنای دخالت دادن عقل و منطق، در اجرای قانون امربه معروف و نهی ازمنکر است؛ چرا که اسلام در شیوه های اجرایی این اصل مهم، آن را به عقل و تدبیر انسان وانهاده است تا از هر راه ممکن و مفید، ریشه منکرات را از جامعه برکند. برخلاف واجبات عبادی همانند نماز که شکل انجام آن نیز باید با تعبد به دستور شرع صورت پذیرد.
نتیجه امر به معروف و نهی از منکر
نتیجه این که امر به معروف و نهی از منکر همچون خون در پیکره دین جریان دارد و ضامن حیات اسلام است. خیزش و قیام مصلحان در جامعه‌ اسلامی نیز، بازتابی از عمل به این فریضه می باشد و اگر مصلحان بزرگی همچون امام حسین ـ علیه السلام ـ نمی بودند، ارزش های انسانی و الهی از بین رفته و اسلام قرن ها پیش توسط تبهکاران دفن شده بود، انقلاب اسلامی ایران، خود یکی از ثمرات و نتایج با ارزش این اصل در جنبه های سیاسی و حکومتی است که توسط مصلح بزرگ، امام خمینی(رحمة الله علیه) رهبری شده و به پیروزی رسید و هم اکنون به زعامت رهبر معظم انقلاب اسلامی به راه خود ادامه می دهد.
تولی و تبرّی
قرآن کریم برای تنظیم روابط اجتماعی وسیاسی پیروان خود، ‌اصلی را به عنوان «تولّی و تبرّی» مشخص کرده و از آنان خواسته تا آن را پایه و محور تلاش ها و روابط خود با دیگران قرار دهند. به موجب این اصل هر فرد مسلمان باید در برابر صالحان و تبهکاران و در مقابل جریان های سیاسی، موضع گیری مناسبی اتخاذ نماید.
بزرگترین امر به معروف تاریخ
مردی به حضور امام باقر علیه السلام رسید و عرض کرد:« شما اهل بیت رحمت هستید. خداوند رحمت را مخصوص شما قرار داده است.»
امام علیه السلام فرمود:« همین گونه است. خدا را سپاس که ما هیچ کس را به گمراهی نمی‌افکنیم و از راه هدایت خارج نمی‌کنیم. دنیا به پایان نخواهد رسید تا این که خداوند، مردی از ما اهل بیت را برانگیزد که به کتاب خدا عمل می‌کند و از همه‌ی امور منکر نهی می‌نماید.»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:32:00 ق.ظ ]




عوامل خانوادگی موثر در بهداشت روانی
شیوه‌های ارتباطی موجود در خانواده
شبکه ارتباطی که فرد در آن قرار دارد عامل مهمی در تامین بهداشت روانی فرد هستند. از اینرو شیوه‌های ارتباطی نامناسب تاثیرات مضری روی فرد و سلامت او خواهند داشت. خانواده‌های سرد و فاقد روابط گرم و محبت آمیز ، خانواده‌های دارای روابط خصومت آمیز ، شیوه‌های ارتباطی شدیدا وابسته معمولا ناسالم گزارش شده‌اند. برقراری شیوه ارتباطی منطقی ، محترمانه و در عین حال گرم و صمیمانه مدنظر متخصصان بهداشت روانی خانواده است.
مهارتهای زندگی اعضای خانواده و نقش آن در بهداشت روانی خانواده
لازم است تک تک اعضا خانواده با مهارتهای لازم برای زندگی آشنا باشند. روشن است والدین در خانواده نقش مهمی در ترویج استفاده از مهارتهای سالم زندگی در خانواده دارند. پدران و مادران که فاقد مهارتهای مفید زندگی هستند با عدم تامین الگوی مناسب برای فرزندان مشکلاتی را برای آنها فراهم می‌کنند. به عنوان مثال کودکی که همواره دیده است والدین او در مقابل ناملایمات زندگی با پرخاشگری و منازعه برخورد می‌کنند با احتمال بسیار بیشتری همین روش را در مسائل مربوط به خود در خانواده و حتی در بیرون از خانواده بکار خواهد بست.

از اینرو لازم است خانواده‌ها با آگاهی و کسب اطلاعات لازم در زمینه شیوه‌های صحیح مهارتهای زندگی مثل کنترل و مدیریت استرس ، برنامه ریزی برای زندگی ، مدیریت اقتصادی خانواده ، مدیریت ارتباطات برون خانوادگی ، کنترل هیجانات ، آموزشهای مربوط به اجرای قاطعیت و جرات‌مندی به تامین بهداشت روانی افراد خانواده مبادرت ورزند.
اقتصاد خانواده و نقش آن در بهداشت روانی خانواده
وضعیت اقتصادی خانواده با تاثیری که در فضای کلی زندگی می‌گذارد نقش خود را بر بهداشت روانی خانواده اعمال می‌کند. مشکلات اقتصادی اغلب موجب بوجود آمدن مشکلات دیگری برای خانواده می‌شوند و خانواده ناچارا با معنویات و محرومیتهای در سبکهای زندگی و تصمیم‌گیری مواجه می‌شود که مجبور است با آنها دست و پنجه نرم کنند. تحقیقات نشان می‌دهد که اغلب شرایط نامناسب در فضای خانواده اعم از منازعه و سایر مسائل در شرایط رکود اقتصادی خانواده که خانواده با نوعی بحران اقتصادی مواجه است افزایش می‌یابد.

طبقه متوسط اقتصادی از بهداشت روانی مناسبی بهره می‌برند. در واقع مسائل اقتصادی زمینه ساز بروز مشکلات مختلف ارتباطی و روانی افراد خانواده می‌شوند و با کاهش توانمندی‌های روانی افراد مقابله با این مشکلات را برای خانواده با مانع مواجه می‌سازند. درگیری فکری واقعی برای حل مشکلات مالی خانواده ، مشغله ذهنی با پیدا کردن راههای افزایش درآمد خانواده اغلب به کاهش ظرفیت تحمل افراد منجر می‌شوند. در این حالت فرد با کوچکترین ناملایمتی واکنشهای شدیدی ممکن است از خود نشان دهد. همچنین تلاش و تقلا برای بالا بردن در آمد خانواده و حفظ آن با تحت تاثیر قرار دادن گرمی و صمیمیت روابط خانواده کاهش مدت زمان با هم بودن اعضا نقش منفی خود را اعمال می‌کند.
ازدواجهای مناسب در تامین بهداشت روانی خانواده
در تشکیل یک خانواده سالم که بتواند از بهداشت روانی خوبی بهره‌مند گردد انتخاب مناسب و ازدواج موفق مرحله اولیه است. لازم است در ازدواج که اولین مرحله تشکیل خانواده به شمار می‌رود و پایه‌های اساسی تامین بهداشت روانی خانواده ریخته شود. در این راستا توافق شخصیتی ، اقتصادی ، فرهنگی و فکری حائز اهمیت است که توصیه می‌شود با یاری از مشاوران و متخصصات امر صورت بگیرد. ازدواجهای نامناسب که در آن همسران از عدم همخوانی شخصیتهایشان رنج می‌برند و یا مشکلات دیگری دارند در طول زندگی مخل بهداشت روانی آنها و فرزندان خواهد بود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:30:00 ق.ظ ]




افسردگی پس از زایمان؛ علل، علائم و درمان آن

افسردگی بعد از زایمان یک بیماری جدی بوده که می‌تواند در چند ماه اول پس از زایمان رخ دهد. افسردگی بعد از زایمان می‌تواند باعث شود که شما احساس غمگین بودن، نا امیدی و پوچی کنید. همچنین ممکن است در مراقبت و برقراری ارتباط عاطفی با نوزادتان با مشکل مواجه شوید.

برترین ها: افسردگی بعد از زایمان یک بیماری جدی بوده که می تواند در چند ماه اول پس از زایمان رخ دهد. همچنین ممکن است این اختلال بعد از سقط جنین و یا مرده زایی نیز بروز کند.

افسردگی بعد از زایمان می تواند باعث شود که شما احساس غمگین بودن، نا امیدی و پوچی کنید. همچنین ممکن است در مراقبت و برقراری ارتباط عاطفی با نوزادتان با مشکل مواجه شوید.

افسردگی بعد از زایمان با احساس غم و اندوه بچه دار شدن متفاوت است. احساس غم و اندوه بچه دار شدن در بسیاری از زنان در دو هفته ی اول بعد از زایمان رخ می دهد. حس غم و اندوه بچه دار شدن ممکن است باعث اختلالات خواب، بدخلقی، گریه و درگیری شدید فکری شود.

ممکن است این احساس ها را همزمان با احساس خوشحالی ناشی از بچه دار شدن داشته باشید. اما این احساس غم و اندوه بعد از بچه دار شدن معمولا بعد از دو هفته بهبود می یابد. علائم افسردگی بعد از زایمان ممکن است تا ماه ها بعد از زایمان نیز وجود داشته باشد.

در مواردی نادر، ممکن است بعد از زایمان شخص به نوع شدیدی از افسردگی بعد از زایمان که به آن جنون بعد از زایمان گفته می شود دچار شود. او ممکن است اعمالی عجیب و غریب انجام دهد، چیزهایی ببیند و یا بشنود که وجود ندارند و یک خطر برای خود و نوزاد محسوب شود. این حالت یک حالت اورژانسی بوده زیرا ممکن است به مرور بدتر شده و به خطری برای خود بیمار و یا دیگران بدل شود.

اقدام برای درمان افسردگی بعد از زایمان بسیار مهم است. هر چه سریعتر درمان افسردگی بعد از زایمان آغاز شود، افسردگی سریعتر بهبود می یابد و می توانید از بچه دار شدنتان لذت ببرید.

 

علل افسردگی بعد از زایمان

به نظر می رسد که افسردگی بعد از زایمان به علت تغییرات در سطوح هورمون ها بعد از بارداری به وجود می آید. هر زنی می تواند به افسردگی بعد از زایمان مبتلا شود و این بیماری می تواند بعد از سقط جنین و مرده زایی نیز بروز کند. در موارد زیر احتمال بیشتری برای ابتلا به افسردگی بعد از زایمان وجود دارد:

شما قبلا بیماری افسردگی و یا افسردگی پس از زایمان را تجربه کرده باشید.
شما از حمایت ضعیفی از طرف همسر، خانواده و یا دوستانتان برخوردار باشید.
نوزاد شما بیمار باشد و یا گریه های طولانی مدت ( کولیک شیرخواران) داشته باشد.
استرس بسیار زیادی در زندگی شما وجود داشته باشد.
اگر در خانواده ی شما سابقه اختلال دو قطبی وجود داشته باشد، احتمال ابتلای شما به جنون پس از زایمان بیشتر می شود.
علائم افسردگی پس از زایمان

ناتوانی یا عدم تمایل به تصمیم گیری

اضطراب یکی از نشانه های اصلی افراد مبتلا به افسردگی پس از زایمان است و اغلب از شدت بالایی برخوردار است. برای بانوانی که نخستین فرزند خود را به دنیا آورده اند، این اضطراب می تواند ناتوان کننده به نظر برسد و هر گونه تصمیم گیری را برای آنها دشوار سازد.

اما تصیم گیری برای افراد مبتلا به افسردگی پس از زایمان اغلب شامل ترس نیز می شود. بانوی مبتلا به افسردگی پس از زایمان تا پیش از این در انتخاب های خود با دشواری مواجه بوده، اما زمانی که موقع تصمیم گیری درباره چیزی مرتبط با مراقبت از نوزاد (به عنوان مثال، تغذیه) می رسد، یک احساس ترس می تواند همه چیز را تحت تاثیر قرار دهد. بیشتر مواقع احساس ترس از انجام کاری اشتباه در این بانوان شکل می گیرد.

گریه یا طغیان های احساسی

هر فردی که افسردگی را تجربه کرده باشد با یورش ناگهانی احساسات منفی آشنا است. احساسات افسرده کننده در بانوان مبتلا به افسردگی پس از زایمان از شدت بیشتری برخوردار می شوند و از این رو، آثار آنها را تشدید می کند.

افسردگی شدید به طور قابل توجهی ساختار شیمیایی مغز از جمله ترشح سروتونین - یک انتقال دهنده عصبی مسئول تثبیت خلق و خو - را تغییر می دهد. برای مادران مبتلا به افسردگی پس از زایمان این تغییر شیمیایی در مغز - همراه با استرس اجتناب ناپذیر که مادر شدن در پی دارد - می تواند به هجوم احساسات طاقت فرسا منجر شود. این شرایط می تواند به گریه های شدید، خشم، طغیان های کلامی و دیگر رفتارهای نامنظم منجر شود.

خسته، اما ناتوان در به خواب رفتن

بانویی که به تازگی مادر شده است، اغلب از خواب کافی برخوردار نیست. تغذیه و مراقبت از نوزاد در طول شب یکی از روال های رایج است. در بیشتر شرایط، هنگامی که نوزاد خواب است مادر کمبود خواب را با به خواب رفتن جبران می کند.

با این وجود، با توجه به دلایل بی شمار، مادران مبتلا به افسردگی پس از زایمان اغلب ناتوانی در به خواب رفتن را گزارش می کنند که این شرایط به نام بی خوابی شناخته می شود.

هنگامی که مادر سرانجام به خواب می رود نیز کیفیت خواب اغلب ضعیف است. این چرخه ناسالم هرچه بیشتر مشکلات و عوارض موقعیتی که به خودی خود پیچیده است را شدت می بخشد.

افکار آسیب رساندن به خود یا نوزاد

اگرچه این نشانه احتمالا یک محصول جانبی از فعالیت غیر عادی مغز است، اما به واسطه استرس و اضطراب شدید بدتر می شود و از نظر متخصصان پزشکی شرایطی جدی در نظر گرفته می شود. متاسفانه، بسیاری از بیماران مبتلا به افسردگی پس از زایمان از این که در پی کسب راهنمایی برای مقابله با این افکار باشند، احساس خجالت و شرمندگی می کنند.

اما روانپزشکان و پزشکان بر این مساله تاکید دارند که دریافت کمک هیچ گونه شرمندگی ندارد. در حقیقت، بسیاری از مادرانی که کمک دریافت می کنند به این مساله اشاره دارند که طرح درمان می تواند به پشت سر گذاشتن این دوران دشوار کمک کند.

 

راههای درمان افسردگی بعد از زایمان

در صورتی که دچار علائم افسردگی پس از زایمان هستید با پزشک یا متخصص بهداشت و روان صحبت کنید. پزشک شما ممکن است مشاوره روان درمانی مخصوص یا مصرف داروهای ضد افسردگی را به شما توصیه کند.

اغلب هر دو نوع درمان برای افسردگی پس از زایمان توصیه می شود. در موارد کلی می توان گفت که افسردگی پس از زایمان معمولا به طور خود به خود بهبود یافته و علائم هم معمولا با کمک دارو و گفتار درمانی سریع تر از بین می روند.

تغییرات در شیوه زندگی می تواند به کاهش برخی نشانه های افسردگی پس از زایمان کمک کند.

مادرانی که در دوران بارداری ورزش هایی مانند یوگا انجام می دهند کمتر دچار افسردگی نیز می شوند. استراتژی های زیر می تواند در کاهش استرس تاثیر گذار بوده و توصیه می شود به عنوان راه های درمانی در نظر گرفته شود:

خواب کافی، فعالیت، ورزش، یوگا و زمان کافی برای تمرین آنها، قرار گرفتن در محیطی با حمایت خانواده و دوستان، مصرف مواد غذایی مناسب، قرارگیری در کنار فرزند و مراقبت از او و همچنین کمک گرفتن از گروه های پشتیبانی کننده از طرف بیمارستان ها، متخصصان بهداشت زنان و قرارگیری در محیطی برای به اشتراک گذاشتن احساسات خود با حمایت دیگر زنان که می تواند بسیار موثر باشد.

به طور کلی راه های درمان افسردگی علاوه بر دارو درمانی می تواند به صورت مشاوره درمانی باشد که تاثیر زیادی بر روند بهبودی دارد.

درمان گیاهی افسردگی بعد از زایمان

راه های بسیاری برای درمان اختلالات خلقی و اضطراب پس از زایمان وجود دارد، از جمله درمان فردی، گروه های حمایت کننده، داروها، درمان ضد افسردگی و تغذیه با شیر مادر، استراحت، طب سوزنی، تغذیه مناسب مادر، کمک در حفظ مسئولیت های خانگی، برقراری ارتباط با خانواده و دوستان و ورزش.

علاوه بر این، راه های درمانی برای کاهش خطرات و درمان افسردگی پس از زایمان می توان از گیاهان دارویی و مکمل ها برای مبارزه با این اختلالات استفاده کرد.

گیاهان

توجه داشته باشید که برای درمان گیاهی، در صورتی که در حال مصرف داروهای ضد افسردگی یا سایر داروهای تجویزی هم هستید، به منظور جلوگیری از تداخل مصرف داروهای گیاهی با این داروها، حتما با پزشک خود مشورت کنید. گیاه پنج انگشت Vitex به تحریک تولید پروژسترون کمک می کند و چرخه هورمونی را متعادل می کند.

گیاه پنج انگشت Vitex کمک می کند تا تولید پروژسترون تحریک شده و چرخه هورمونی تراز شده و استرس کاهش پیدا کند. متخصصان طب سنتی چینی درمان گیاهی را برای افسردگی پس از زایمان بسیار موثر می دانند.

مکمل ها

– مصرف اسیدهای چرب امگا ۳، در انواع مواد غذایی مانند ماهی باعث کاهش التهاب شده و در پیشگیری و درمان افسردگی موثرند. برای مصرف مکمل حتما به دوز مصرفی آن توجه کنید.

– مصرف ویتامین D یا درمان با نورخورشید. تغذیه با شیر مادر.

– مصرف کلسیم و منیزیم

– مصرف اسید فولیک از طریق مواد غذایی یا ویتامین

– جوشانده گیاهانی مانند مریم گلی و مرکبات باعث افزایش روحیه می شود، بنابراین استفاده از این اسانس ها در روغن ها با ماساژ و حمام بسیار تاثیرگذار است.

شما همچنین می توانید چند قطره از این اسانس های گیاهی و روغن ها را روی دستمال کاغذی چکانده و درون بالش خود قرار دهید.

افسردگی پدران پس از زایمان همسرشان

با تولد نوزاد مشکلاتی نیز در زندگی به وجود می آید که می تواند زمینه ساز بروز افسردگی در پدران باشد. رابطه تناتنگ مادر و نوزاد، سابقه افسردگی، افسردگی همسر، بیکاری و اختلالاتی در کار پدران علتهایی هستند که سبب بروز افسردگی در پدران می شود.

علائم پیدایش افسردگی در پدران درست مانند دیگر بیماران افسرده می باشد. خشم و اضطراب و نا امیدی و در نهایت مشکل داشتن با نوزاد جدید از حالتهای شروع افسردگی در مردان است. افرادی که از این علائم رنج می برند می بایست با مراجعه به پزشک و به کار بستن راهکارها از شدت یافتن این بیماری جلوگیری به عمل بیاورند.

 

تفاوت افسردگی در زنان و مردان

پدران در افسردگی پس از زایمان دچار حالاتی مانند اضطراب می شوند.

آنها بیشتر از آنکه افسرده باشند نگران و مضطرب هستند.

نوعی احساس گناه پدران را رنج می دهد یا نوعی ترس از قادر بودن در حمایت از شریک زندگیشان.

پدران کمتر از مادران در بیان احساس خود صحبت کردن را انتخاب می کنند.

اما زنانی که دچار افسردگی پس از زایمان هستند با زیاد ماندن درخانه حالات افسردگی خود را تشدید می کنند.

همان میزان یک لبخند از نوزاد تازه متولد شده می تواند حال هم پدر و هم مادر را بسیار بهتر کند.

تغییر حالات روحی و ایجاد موقعیت های جدید در زندگی کمی دشوار است.

پدران و مادران می توانند با مراقبت های روحی و بهداشت روانی در کنار نوزاد تازه متولد شده زندگی آرام و شادی داشته باشند

افسردگی پس از زایمان؛ علل، علائم و درمان آن

افسردگی بعد از زایمان یک بیماری جدی بوده که می‌تواند در چند ماه اول پس از زایمان رخ دهد. افسردگی بعد از زایمان می‌تواند باعث شود که شما احساس غمگین بودن، نا امیدی و پوچی کنید. همچنین ممکن است در مراقبت و برقراری ارتباط عاطفی با نوزادتان با مشکل مواجه شوید.

برترین ها: افسردگی بعد از زایمان یک بیماری جدی بوده که می تواند در چند ماه اول پس از زایمان رخ دهد. همچنین ممکن است این اختلال بعد از سقط جنین و یا مرده زایی نیز بروز کند.

افسردگی بعد از زایمان می تواند باعث شود که شما احساس غمگین بودن، نا امیدی و پوچی کنید. همچنین ممکن است در مراقبت و برقراری ارتباط عاطفی با نوزادتان با مشکل مواجه شوید.

افسردگی بعد از زایمان با احساس غم و اندوه بچه دار شدن متفاوت است. احساس غم و اندوه بچه دار شدن در بسیاری از زنان در دو هفته ی اول بعد از زایمان رخ می دهد. حس غم و اندوه بچه دار شدن ممکن است باعث اختلالات خواب، بدخلقی، گریه و درگیری شدید فکری شود.

ممکن است این احساس ها را همزمان با احساس خوشحالی ناشی از بچه دار شدن داشته باشید. اما این احساس غم و اندوه بعد از بچه دار شدن معمولا بعد از دو هفته بهبود می یابد. علائم افسردگی بعد از زایمان ممکن است تا ماه ها بعد از زایمان نیز وجود داشته باشد.

در مواردی نادر، ممکن است بعد از زایمان شخص به نوع شدیدی از افسردگی بعد از زایمان که به آن جنون بعد از زایمان گفته می شود دچار شود. او ممکن است اعمالی عجیب و غریب انجام دهد، چیزهایی ببیند و یا بشنود که وجود ندارند و یک خطر برای خود و نوزاد محسوب شود. این حالت یک حالت اورژانسی بوده زیرا ممکن است به مرور بدتر شده و به خطری برای خود بیمار و یا دیگران بدل شود.

اقدام برای درمان افسردگی بعد از زایمان بسیار مهم است. هر چه سریعتر درمان افسردگی بعد از زایمان آغاز شود، افسردگی سریعتر بهبود می یابد و می توانید از بچه دار شدنتان لذت ببرید.

 

علل افسردگی بعد از زایمان

به نظر می رسد که افسردگی بعد از زایمان به علت تغییرات در سطوح هورمون ها بعد از بارداری به وجود می آید. هر زنی می تواند به افسردگی بعد از زایمان مبتلا شود و این بیماری می تواند بعد از سقط جنین و مرده زایی نیز بروز کند. در موارد زیر احتمال بیشتری برای ابتلا به افسردگی بعد از زایمان وجود دارد:

شما قبلا بیماری افسردگی و یا افسردگی پس از زایمان را تجربه کرده باشید.
شما از حمایت ضعیفی از طرف همسر، خانواده و یا دوستانتان برخوردار باشید.
نوزاد شما بیمار باشد و یا گریه های طولانی مدت ( کولیک شیرخواران) داشته باشد.
استرس بسیار زیادی در زندگی شما وجود داشته باشد.
اگر در خانواده ی شما سابقه اختلال دو قطبی وجود داشته باشد، احتمال ابتلای شما به جنون پس از زایمان بیشتر می شود.
علائم افسردگی پس از زایمان

ناتوانی یا عدم تمایل به تصمیم گیری

اضطراب یکی از نشانه های اصلی افراد مبتلا به افسردگی پس از زایمان است و اغلب از شدت بالایی برخوردار است. برای بانوانی که نخستین فرزند خود را به دنیا آورده اند، این اضطراب می تواند ناتوان کننده به نظر برسد و هر گونه تصمیم گیری را برای آنها دشوار سازد.

اما تصیم گیری برای افراد مبتلا به افسردگی پس از زایمان اغلب شامل ترس نیز می شود. بانوی مبتلا به افسردگی پس از زایمان تا پیش از این در انتخاب های خود با دشواری مواجه بوده، اما زمانی که موقع تصمیم گیری درباره چیزی مرتبط با مراقبت از نوزاد (به عنوان مثال، تغذیه) می رسد، یک احساس ترس می تواند همه چیز را تحت تاثیر قرار دهد. بیشتر مواقع احساس ترس از انجام کاری اشتباه در این بانوان شکل می گیرد.

گریه یا طغیان های احساسی

هر فردی که افسردگی را تجربه کرده باشد با یورش ناگهانی احساسات منفی آشنا است. احساسات افسرده کننده در بانوان مبتلا به افسردگی پس از زایمان از شدت بیشتری برخوردار می شوند و از این رو، آثار آنها را تشدید می کند.

افسردگی شدید به طور قابل توجهی ساختار شیمیایی مغز از جمله ترشح سروتونین - یک انتقال دهنده عصبی مسئول تثبیت خلق و خو - را تغییر می دهد. برای مادران مبتلا به افسردگی پس از زایمان این تغییر شیمیایی در مغز - همراه با استرس اجتناب ناپذیر که مادر شدن در پی دارد - می تواند به هجوم احساسات طاقت فرسا منجر شود. این شرایط می تواند به گریه های شدید، خشم، طغیان های کلامی و دیگر رفتارهای نامنظم منجر شود.

خسته، اما ناتوان در به خواب رفتن

بانویی که به تازگی مادر شده است، اغلب از خواب کافی برخوردار نیست. تغذیه و مراقبت از نوزاد در طول شب یکی از روال های رایج است. در بیشتر شرایط، هنگامی که نوزاد خواب است مادر کمبود خواب را با به خواب رفتن جبران می کند.

با این وجود، با توجه به دلایل بی شمار، مادران مبتلا به افسردگی پس از زایمان اغلب ناتوانی در به خواب رفتن را گزارش می کنند که این شرایط به نام بی خوابی شناخته می شود.

هنگامی که مادر سرانجام به خواب می رود نیز کیفیت خواب اغلب ضعیف است. این چرخه ناسالم هرچه بیشتر مشکلات و عوارض موقعیتی که به خودی خود پیچیده است را شدت می بخشد.

افکار آسیب رساندن به خود یا نوزاد

اگرچه این نشانه احتمالا یک محصول جانبی از فعالیت غیر عادی مغز است، اما به واسطه استرس و اضطراب شدید بدتر می شود و از نظر متخصصان پزشکی شرایطی جدی در نظر گرفته می شود. متاسفانه، بسیاری از بیماران مبتلا به افسردگی پس از زایمان از این که در پی کسب راهنمایی برای مقابله با این افکار باشند، احساس خجالت و شرمندگی می کنند.

اما روانپزشکان و پزشکان بر این مساله تاکید دارند که دریافت کمک هیچ گونه شرمندگی ندارد. در حقیقت، بسیاری از مادرانی که کمک دریافت می کنند به این مساله اشاره دارند که طرح درمان می تواند به پشت سر گذاشتن این دوران دشوار کمک کند.

 

راههای درمان افسردگی بعد از زایمان

در صورتی که دچار علائم افسردگی پس از زایمان هستید با پزشک یا متخصص بهداشت و روان صحبت کنید. پزشک شما ممکن است مشاوره روان درمانی مخصوص یا مصرف داروهای ضد افسردگی را به شما توصیه کند.

اغلب هر دو نوع درمان برای افسردگی پس از زایمان توصیه می شود. در موارد کلی می توان گفت که افسردگی پس از زایمان معمولا به طور خود به خود بهبود یافته و علائم هم معمولا با کمک دارو و گفتار درمانی سریع تر از بین می روند.

تغییرات در شیوه زندگی می تواند به کاهش برخی نشانه های افسردگی پس از زایمان کمک کند.

مادرانی که در دوران بارداری ورزش هایی مانند یوگا انجام می دهند کمتر دچار افسردگی نیز می شوند. استراتژی های زیر می تواند در کاهش استرس تاثیر گذار بوده و توصیه می شود به عنوان راه های درمانی در نظر گرفته شود:

خواب کافی، فعالیت، ورزش، یوگا و زمان کافی برای تمرین آنها، قرار گرفتن در محیطی با حمایت خانواده و دوستان، مصرف مواد غذایی مناسب، قرارگیری در کنار فرزند و مراقبت از او و همچنین کمک گرفتن از گروه های پشتیبانی کننده از طرف بیمارستان ها، متخصصان بهداشت زنان و قرارگیری در محیطی برای به اشتراک گذاشتن احساسات خود با حمایت دیگر زنان که می تواند بسیار موثر باشد.

به طور کلی راه های درمان افسردگی علاوه بر دارو درمانی می تواند به صورت مشاوره درمانی باشد که تاثیر زیادی بر روند بهبودی دارد.

درمان گیاهی افسردگی بعد از زایمان

راه های بسیاری برای درمان اختلالات خلقی و اضطراب پس از زایمان وجود دارد، از جمله درمان فردی، گروه های حمایت کننده، داروها، درمان ضد افسردگی و تغذیه با شیر مادر، استراحت، طب سوزنی، تغذیه مناسب مادر، کمک در حفظ مسئولیت های خانگی، برقراری ارتباط با خانواده و دوستان و ورزش.

علاوه بر این، راه های درمانی برای کاهش خطرات و درمان افسردگی پس از زایمان می توان از گیاهان دارویی و مکمل ها برای مبارزه با این اختلالات استفاده کرد.

گیاهان

توجه داشته باشید که برای درمان گیاهی، در صورتی که در حال مصرف داروهای ضد افسردگی یا سایر داروهای تجویزی هم هستید، به منظور جلوگیری از تداخل مصرف داروهای گیاهی با این داروها، حتما با پزشک خود مشورت کنید. گیاه پنج انگشت Vitex به تحریک تولید پروژسترون کمک می کند و چرخه هورمونی را متعادل می کند.

گیاه پنج انگشت Vitex کمک می کند تا تولید پروژسترون تحریک شده و چرخه هورمونی تراز شده و استرس کاهش پیدا کند. متخصصان طب سنتی چینی درمان گیاهی را برای افسردگی پس از زایمان بسیار موثر می دانند.

مکمل ها

– مصرف اسیدهای چرب امگا ۳، در انواع مواد غذایی مانند ماهی باعث کاهش التهاب شده و در پیشگیری و درمان افسردگی موثرند. برای مصرف مکمل حتما به دوز مصرفی آن توجه کنید.

– مصرف ویتامین D یا درمان با نورخورشید. تغذیه با شیر مادر.

– مصرف کلسیم و منیزیم

– مصرف اسید فولیک از طریق مواد غذایی یا ویتامین

– جوشانده گیاهانی مانند مریم گلی و مرکبات باعث افزایش روحیه می شود، بنابراین استفاده از این اسانس ها در روغن ها با ماساژ و حمام بسیار تاثیرگذار است.

شما همچنین می توانید چند قطره از این اسانس های گیاهی و روغن ها را روی دستمال کاغذی چکانده و درون بالش خود قرار دهید.

افسردگی پدران پس از زایمان همسرشان

با تولد نوزاد مشکلاتی نیز در زندگی به وجود می آید که می تواند زمینه ساز بروز افسردگی در پدران باشد. رابطه تناتنگ مادر و نوزاد، سابقه افسردگی، افسردگی همسر، بیکاری و اختلالاتی در کار پدران علتهایی هستند که سبب بروز افسردگی در پدران می شود.

علائم پیدایش افسردگی در پدران درست مانند دیگر بیماران افسرده می باشد. خشم و اضطراب و نا امیدی و در نهایت مشکل داشتن با نوزاد جدید از حالتهای شروع افسردگی در مردان است. افرادی که از این علائم رنج می برند می بایست با مراجعه به پزشک و به کار بستن راهکارها از شدت یافتن این بیماری جلوگیری به عمل بیاورند.

 

تفاوت افسردگی در زنان و مردان

پدران در افسردگی پس از زایمان دچار حالاتی مانند اضطراب می شوند.

آنها بیشتر از آنکه افسرده باشند نگران و مضطرب هستند.

نوعی احساس گناه پدران را رنج می دهد یا نوعی ترس از قادر بودن در حمایت از شریک زندگیشان.

پدران کمتر از مادران در بیان احساس خود صحبت کردن را انتخاب می کنند.

اما زنانی که دچار افسردگی پس از زایمان هستند با زیاد ماندن درخانه حالات افسردگی خود را تشدید می کنند.

همان میزان یک لبخند از نوزاد تازه متولد شده می تواند حال هم پدر و هم مادر را بسیار بهتر کند.

تغییر حالات روحی و ایجاد موقعیت های جدید در زندگی کمی دشوار است.

پدران و مادران می توانند با مراقبت های روحی و بهداشت روانی در کنار نوزاد تازه متولد شده زندگی آرام و شادی داشته باشند

افسردگی پس از زایمان؛ علل، علائم و درمان آن

افسردگی بعد از زایمان یک بیماری جدی بوده که می‌تواند در چند ماه اول پس از زایمان رخ دهد. افسردگی بعد از زایمان می‌تواند باعث شود که شما احساس غمگین بودن، نا امیدی و پوچی کنید. همچنین ممکن است در مراقبت و برقراری ارتباط عاطفی با نوزادتان با مشکل مواجه شوید.

برترین ها: افسردگی بعد از زایمان یک بیماری جدی بوده که می تواند در چند ماه اول پس از زایمان رخ دهد. همچنین ممکن است این اختلال بعد از سقط جنین و یا مرده زایی نیز بروز کند.

افسردگی بعد از زایمان می تواند باعث شود که شما احساس غمگین بودن، نا امیدی و پوچی کنید. همچنین ممکن است در مراقبت و برقراری ارتباط عاطفی با نوزادتان با مشکل مواجه شوید.

افسردگی بعد از زایمان با احساس غم و اندوه بچه دار شدن متفاوت است. احساس غم و اندوه بچه دار شدن در بسیاری از زنان در دو هفته ی اول بعد از زایمان رخ می دهد. حس غم و اندوه بچه دار شدن ممکن است باعث اختلالات خواب، بدخلقی، گریه و درگیری شدید فکری شود.

ممکن است این احساس ها را همزمان با احساس خوشحالی ناشی از بچه دار شدن داشته باشید. اما این احساس غم و اندوه بعد از بچه دار شدن معمولا بعد از دو هفته بهبود می یابد. علائم افسردگی بعد از زایمان ممکن است تا ماه ها بعد از زایمان نیز وجود داشته باشد.

در مواردی نادر، ممکن است بعد از زایمان شخص به نوع شدیدی از افسردگی بعد از زایمان که به آن جنون بعد از زایمان گفته می شود دچار شود. او ممکن است اعمالی عجیب و غریب انجام دهد، چیزهایی ببیند و یا بشنود که وجود ندارند و یک خطر برای خود و نوزاد محسوب شود. این حالت یک حالت اورژانسی بوده زیرا ممکن است به مرور بدتر شده و به خطری برای خود بیمار و یا دیگران بدل شود.

اقدام برای درمان افسردگی بعد از زایمان بسیار مهم است. هر چه سریعتر درمان افسردگی بعد از زایمان آغاز شود، افسردگی سریعتر بهبود می یابد و می توانید از بچه دار شدنتان لذت ببرید.

 

علل افسردگی بعد از زایمان

به نظر می رسد که افسردگی بعد از زایمان به علت تغییرات در سطوح هورمون ها بعد از بارداری به وجود می آید. هر زنی می تواند به افسردگی بعد از زایمان مبتلا شود و این بیماری می تواند بعد از سقط جنین و مرده زایی نیز بروز کند. در موارد زیر احتمال بیشتری برای ابتلا به افسردگی بعد از زایمان وجود دارد:

شما قبلا بیماری افسردگی و یا افسردگی پس از زایمان را تجربه کرده باشید.
شما از حمایت ضعیفی از طرف همسر، خانواده و یا دوستانتان برخوردار باشید.
نوزاد شما بیمار باشد و یا گریه های طولانی مدت ( کولیک شیرخواران) داشته باشد.
استرس بسیار زیادی در زندگی شما وجود داشته باشد.
اگر در خانواده ی شما سابقه اختلال دو قطبی وجود داشته باشد، احتمال ابتلای شما به جنون پس از زایمان بیشتر می شود.
علائم افسردگی پس از زایمان

ناتوانی یا عدم تمایل به تصمیم گیری

اضطراب یکی از نشانه های اصلی افراد مبتلا به افسردگی پس از زایمان است و اغلب از شدت بالایی برخوردار است. برای بانوانی که نخستین فرزند خود را به دنیا آورده اند، این اضطراب می تواند ناتوان کننده به نظر برسد و هر گونه تصمیم گیری را برای آنها دشوار سازد.

اما تصیم گیری برای افراد مبتلا به افسردگی پس از زایمان اغلب شامل ترس نیز می شود. بانوی مبتلا به افسردگی پس از زایمان تا پیش از این در انتخاب های خود با دشواری مواجه بوده، اما زمانی که موقع تصمیم گیری درباره چیزی مرتبط با مراقبت از نوزاد (به عنوان مثال، تغذیه) می رسد، یک احساس ترس می تواند همه چیز را تحت تاثیر قرار دهد. بیشتر مواقع احساس ترس از انجام کاری اشتباه در این بانوان شکل می گیرد.

گریه یا طغیان های احساسی

هر فردی که افسردگی را تجربه کرده باشد با یورش ناگهانی احساسات منفی آشنا است. احساسات افسرده کننده در بانوان مبتلا به افسردگی پس از زایمان از شدت بیشتری برخوردار می شوند و از این رو، آثار آنها را تشدید می کند.

افسردگی شدید به طور قابل توجهی ساختار شیمیایی مغز از جمله ترشح سروتونین - یک انتقال دهنده عصبی مسئول تثبیت خلق و خو - را تغییر می دهد. برای مادران مبتلا به افسردگی پس از زایمان این تغییر شیمیایی در مغز - همراه با استرس اجتناب ناپذیر که مادر شدن در پی دارد - می تواند به هجوم احساسات طاقت فرسا منجر شود. این شرایط می تواند به گریه های شدید، خشم، طغیان های کلامی و دیگر رفتارهای نامنظم منجر شود.

خسته، اما ناتوان در به خواب رفتن

بانویی که به تازگی مادر شده است، اغلب از خواب کافی برخوردار نیست. تغذیه و مراقبت از نوزاد در طول شب یکی از روال های رایج است. در بیشتر شرایط، هنگامی که نوزاد خواب است مادر کمبود خواب را با به خواب رفتن جبران می کند.

با این وجود، با توجه به دلایل بی شمار، مادران مبتلا به افسردگی پس از زایمان اغلب ناتوانی در به خواب رفتن را گزارش می کنند که این شرایط به نام بی خوابی شناخته می شود.

هنگامی که مادر سرانجام به خواب می رود نیز کیفیت خواب اغلب ضعیف است. این چرخه ناسالم هرچه بیشتر مشکلات و عوارض موقعیتی که به خودی خود پیچیده است را شدت می بخشد.

افکار آسیب رساندن به خود یا نوزاد

اگرچه این نشانه احتمالا یک محصول جانبی از فعالیت غیر عادی مغز است، اما به واسطه استرس و اضطراب شدید بدتر می شود و از نظر متخصصان پزشکی شرایطی جدی در نظر گرفته می شود. متاسفانه، بسیاری از بیماران مبتلا به افسردگی پس از زایمان از این که در پی کسب راهنمایی برای مقابله با این افکار باشند، احساس خجالت و شرمندگی می کنند.

اما روانپزشکان و پزشکان بر این مساله تاکید دارند که دریافت کمک هیچ گونه شرمندگی ندارد. در حقیقت، بسیاری از مادرانی که کمک دریافت می کنند به این مساله اشاره دارند که طرح درمان می تواند به پشت سر گذاشتن این دوران دشوار کمک کند.

 

راههای درمان افسردگی بعد از زایمان

در صورتی که دچار علائم افسردگی پس از زایمان هستید با پزشک یا متخصص بهداشت و روان صحبت کنید. پزشک شما ممکن است مشاوره روان درمانی مخصوص یا مصرف داروهای ضد افسردگی را به شما توصیه کند.

اغلب هر دو نوع درمان برای افسردگی پس از زایمان توصیه می شود. در موارد کلی می توان گفت که افسردگی پس از زایمان معمولا به طور خود به خود بهبود یافته و علائم هم معمولا با کمک دارو و گفتار درمانی سریع تر از بین می روند.

تغییرات در شیوه زندگی می تواند به کاهش برخی نشانه های افسردگی پس از زایمان کمک کند.

مادرانی که در دوران بارداری ورزش هایی مانند یوگا انجام می دهند کمتر دچار افسردگی نیز می شوند. استراتژی های زیر می تواند در کاهش استرس تاثیر گذار بوده و توصیه می شود به عنوان راه های درمانی در نظر گرفته شود:

خواب کافی، فعالیت، ورزش، یوگا و زمان کافی برای تمرین آنها، قرار گرفتن در محیطی با حمایت خانواده و دوستان، مصرف مواد غذایی مناسب، قرارگیری در کنار فرزند و مراقبت از او و همچنین کمک گرفتن از گروه های پشتیبانی کننده از طرف بیمارستان ها، متخصصان بهداشت زنان و قرارگیری در محیطی برای به اشتراک گذاشتن احساسات خود با حمایت دیگر زنان که می تواند بسیار موثر باشد.

به طور کلی راه های درمان افسردگی علاوه بر دارو درمانی می تواند به صورت مشاوره درمانی باشد که تاثیر زیادی بر روند بهبودی دارد.

درمان گیاهی افسردگی بعد از زایمان

راه های بسیاری برای درمان اختلالات خلقی و اضطراب پس از زایمان وجود دارد، از جمله درمان فردی، گروه های حمایت کننده، داروها، درمان ضد افسردگی و تغذیه با شیر مادر، استراحت، طب سوزنی، تغذیه مناسب مادر، کمک در حفظ مسئولیت های خانگی، برقراری ارتباط با خانواده و دوستان و ورزش.

علاوه بر این، راه های درمانی برای کاهش خطرات و درمان افسردگی پس از زایمان می توان از گیاهان دارویی و مکمل ها برای مبارزه با این اختلالات استفاده کرد.

گیاهان

توجه داشته باشید که برای درمان گیاهی، در صورتی که در حال مصرف داروهای ضد افسردگی یا سایر داروهای تجویزی هم هستید، به منظور جلوگیری از تداخل مصرف داروهای گیاهی با این داروها، حتما با پزشک خود مشورت کنید. گیاه پنج انگشت Vitex به تحریک تولید پروژسترون کمک می کند و چرخه هورمونی را متعادل می کند.

گیاه پنج انگشت Vitex کمک می کند تا تولید پروژسترون تحریک شده و چرخه هورمونی تراز شده و استرس کاهش پیدا کند. متخصصان طب سنتی چینی درمان گیاهی را برای افسردگی پس از زایمان بسیار موثر می دانند.

مکمل ها

– مصرف اسیدهای چرب امگا ۳، در انواع مواد غذایی مانند ماهی باعث کاهش التهاب شده و در پیشگیری و درمان افسردگی موثرند. برای مصرف مکمل حتما به دوز مصرفی آن توجه کنید.

– مصرف ویتامین D یا درمان با نورخورشید. تغذیه با شیر مادر.

– مصرف کلسیم و منیزیم

– مصرف اسید فولیک از طریق مواد غذایی یا ویتامین

– جوشانده گیاهانی مانند مریم گلی و مرکبات باعث افزایش روحیه می شود، بنابراین استفاده از این اسانس ها در روغن ها با ماساژ و حمام بسیار تاثیرگذار است.

شما همچنین می توانید چند قطره از این اسانس های گیاهی و روغن ها را روی دستمال کاغذی چکانده و درون بالش خود قرار دهید.

افسردگی پدران پس از زایمان همسرشان

با تولد نوزاد مشکلاتی نیز در زندگی به وجود می آید که می تواند زمینه ساز بروز افسردگی در پدران باشد. رابطه تناتنگ مادر و نوزاد، سابقه افسردگی، افسردگی همسر، بیکاری و اختلالاتی در کار پدران علتهایی هستند که سبب بروز افسردگی در پدران می شود.

علائم پیدایش افسردگی در پدران درست مانند دیگر بیماران افسرده می باشد. خشم و اضطراب و نا امیدی و در نهایت مشکل داشتن با نوزاد جدید از حالتهای شروع افسردگی در مردان است. افرادی که از این علائم رنج می برند می بایست با مراجعه به پزشک و به کار بستن راهکارها از شدت یافتن این بیماری جلوگیری به عمل بیاورند.

 

تفاوت افسردگی در زنان و مردان

پدران در افسردگی پس از زایمان دچار حالاتی مانند اضطراب می شوند.

آنها بیشتر از آنکه افسرده باشند نگران و مضطرب هستند.

نوعی احساس گناه پدران را رنج می دهد یا نوعی ترس از قادر بودن در حمایت از شریک زندگیشان.

پدران کمتر از مادران در بیان احساس خود صحبت کردن را انتخاب می کنند.

اما زنانی که دچار افسردگی پس از زایمان هستند با زیاد ماندن درخانه حالات افسردگی خود را تشدید می کنند.

همان میزان یک لبخند از نوزاد تازه متولد شده می تواند حال هم پدر و هم مادر را بسیار بهتر کند.

تغییر حالات روحی و ایجاد موقعیت های جدید در زندگی کمی دشوار است.

پدران و مادران می توانند با مراقبت های روحی و بهداشت روانی در کنار نوزاد تازه متولد شده زندگی آرام و شادی داشته باشند

افسردگی پس از زایمان؛ علل، علائم و درمان آن

افسردگی بعد از زایمان یک بیماری جدی بوده که می‌تواند در چند ماه اول پس از زایمان رخ دهد. افسردگی بعد از زایمان می‌تواند باعث شود که شما احساس غمگین بودن، نا امیدی و پوچی کنید. همچنین ممکن است در مراقبت و برقراری ارتباط عاطفی با نوزادتان با مشکل مواجه شوید.

برترین ها: افسردگی بعد از زایمان یک بیماری جدی بوده که می تواند در چند ماه اول پس از زایمان رخ دهد. همچنین ممکن است این اختلال بعد از سقط جنین و یا مرده زایی نیز بروز کند.

افسردگی بعد از زایمان می تواند باعث شود که شما احساس غمگین بودن، نا امیدی و پوچی کنید. همچنین ممکن است در مراقبت و برقراری ارتباط عاطفی با نوزادتان با مشکل مواجه شوید.

افسردگی بعد از زایمان با احساس غم و اندوه بچه دار شدن متفاوت است. احساس غم و اندوه بچه دار شدن در بسیاری از زنان در دو هفته ی اول بعد از زایمان رخ می دهد. حس غم و اندوه بچه دار شدن ممکن است باعث اختلالات خواب، بدخلقی، گریه و درگیری شدید فکری شود.

ممکن است این احساس ها را همزمان با احساس خوشحالی ناشی از بچه دار شدن داشته باشید. اما این احساس غم و اندوه بعد از بچه دار شدن معمولا بعد از دو هفته بهبود می یابد. علائم افسردگی بعد از زایمان ممکن است تا ماه ها بعد از زایمان نیز وجود داشته باشد.

در مواردی نادر، ممکن است بعد از زایمان شخص به نوع شدیدی از افسردگی بعد از زایمان که به آن جنون بعد از زایمان گفته می شود دچار شود. او ممکن است اعمالی عجیب و غریب انجام دهد، چیزهایی ببیند و یا بشنود که وجود ندارند و یک خطر برای خود و نوزاد محسوب شود. این حالت یک حالت اورژانسی بوده زیرا ممکن است به مرور بدتر شده و به خطری برای خود بیمار و یا دیگران بدل شود.

اقدام برای درمان افسردگی بعد از زایمان بسیار مهم است. هر چه سریعتر درمان افسردگی بعد از زایمان آغاز شود، افسردگی سریعتر بهبود می یابد و می توانید از بچه دار شدنتان لذت ببرید.

 

علل افسردگی بعد از زایمان

به نظر می رسد که افسردگی بعد از زایمان به علت تغییرات در سطوح هورمون ها بعد از بارداری به وجود می آید. هر زنی می تواند به افسردگی بعد از زایمان مبتلا شود و این بیماری می تواند بعد از سقط جنین و مرده زایی نیز بروز کند. در موارد زیر احتمال بیشتری برای ابتلا به افسردگی بعد از زایمان وجود دارد:

شما قبلا بیماری افسردگی و یا افسردگی پس از زایمان را تجربه کرده باشید.
شما از حمایت ضعیفی از طرف همسر، خانواده و یا دوستانتان برخوردار باشید.
نوزاد شما بیمار باشد و یا گریه های طولانی مدت ( کولیک شیرخواران) داشته باشد.
استرس بسیار زیادی در زندگی شما وجود داشته باشد.
اگر در خانواده ی شما سابقه اختلال دو قطبی وجود داشته باشد، احتمال ابتلای شما به جنون پس از زایمان بیشتر می شود.
علائم افسردگی پس از زایمان

ناتوانی یا عدم تمایل به تصمیم گیری

اضطراب یکی از نشانه های اصلی افراد مبتلا به افسردگی پس از زایمان است و اغلب از شدت بالایی برخوردار است. برای بانوانی که نخستین فرزند خود را به دنیا آورده اند، این اضطراب می تواند ناتوان کننده به نظر برسد و هر گونه تصمیم گیری را برای آنها دشوار سازد.

اما تصیم گیری برای افراد مبتلا به افسردگی پس از زایمان اغلب شامل ترس نیز می شود. بانوی مبتلا به افسردگی پس از زایمان تا پیش از این در انتخاب های خود با دشواری مواجه بوده، اما زمانی که موقع تصمیم گیری درباره چیزی مرتبط با مراقبت از نوزاد (به عنوان مثال، تغذیه) می رسد، یک احساس ترس می تواند همه چیز را تحت تاثیر قرار دهد. بیشتر مواقع احساس ترس از انجام کاری اشتباه در این بانوان شکل می گیرد.

گریه یا طغیان های احساسی

هر فردی که افسردگی را تجربه کرده باشد با یورش ناگهانی احساسات منفی آشنا است. احساسات افسرده کننده در بانوان مبتلا به افسردگی پس از زایمان از شدت بیشتری برخوردار می شوند و از این رو، آثار آنها را تشدید می کند.

افسردگی شدید به طور قابل توجهی ساختار شیمیایی مغز از جمله ترشح سروتونین - یک انتقال دهنده عصبی مسئول تثبیت خلق و خو - را تغییر می دهد. برای مادران مبتلا به افسردگی پس از زایمان این تغییر شیمیایی در مغز - همراه با استرس اجتناب ناپذیر که مادر شدن در پی دارد - می تواند به هجوم احساسات طاقت فرسا منجر شود. این شرایط می تواند به گریه های شدید، خشم، طغیان های کلامی و دیگر رفتارهای نامنظم منجر شود.

خسته، اما ناتوان در به خواب رفتن

بانویی که به تازگی مادر شده است، اغلب از خواب کافی برخوردار نیست. تغذیه و مراقبت از نوزاد در طول شب یکی از روال های رایج است. در بیشتر شرایط، هنگامی که نوزاد خواب است مادر کمبود خواب را با به خواب رفتن جبران می کند.

با این وجود، با توجه به دلایل بی شمار، مادران مبتلا به افسردگی پس از زایمان اغلب ناتوانی در به خواب رفتن را گزارش می کنند که این شرایط به نام بی خوابی شناخته می شود.

هنگامی که مادر سرانجام به خواب می رود نیز کیفیت خواب اغلب ضعیف است. این چرخه ناسالم هرچه بیشتر مشکلات و عوارض موقعیتی که به خودی خود پیچیده است را شدت می بخشد.

افکار آسیب رساندن به خود یا نوزاد

اگرچه این نشانه احتمالا یک محصول جانبی از فعالیت غیر عادی مغز است، اما به واسطه استرس و اضطراب شدید بدتر می شود و از نظر متخصصان پزشکی شرایطی جدی در نظر گرفته می شود. متاسفانه، بسیاری از بیماران مبتلا به افسردگی پس از زایمان از این که در پی کسب راهنمایی برای مقابله با این افکار باشند، احساس خجالت و شرمندگی می کنند.

اما روانپزشکان و پزشکان بر این مساله تاکید دارند که دریافت کمک هیچ گونه شرمندگی ندارد. در حقیقت، بسیاری از مادرانی که کمک دریافت می کنند به این مساله اشاره دارند که طرح درمان می تواند به پشت سر گذاشتن این دوران دشوار کمک کند.

 

راههای درمان افسردگی بعد از زایمان

در صورتی که دچار علائم افسردگی پس از زایمان هستید با پزشک یا متخصص بهداشت و روان صحبت کنید. پزشک شما ممکن است مشاوره روان درمانی مخصوص یا مصرف داروهای ضد افسردگی را به شما توصیه کند.

اغلب هر دو نوع درمان برای افسردگی پس از زایمان توصیه می شود. در موارد کلی می توان گفت که افسردگی پس از زایمان معمولا به طور خود به خود بهبود یافته و علائم هم معمولا با کمک دارو و گفتار درمانی سریع تر از بین می روند.

تغییرات در شیوه زندگی می تواند به کاهش برخی نشانه های افسردگی پس از زایمان کمک کند.

مادرانی که در دوران بارداری ورزش هایی مانند یوگا انجام می دهند کمتر دچار افسردگی نیز می شوند. استراتژی های زیر می تواند در کاهش استرس تاثیر گذار بوده و توصیه می شود به عنوان راه های درمانی در نظر گرفته شود:

خواب کافی، فعالیت، ورزش، یوگا و زمان کافی برای تمرین آنها، قرار گرفتن در محیطی با حمایت خانواده و دوستان، مصرف مواد غذایی مناسب، قرارگیری در کنار فرزند و مراقبت از او و همچنین کمک گرفتن از گروه های پشتیبانی کننده از طرف بیمارستان ها، متخصصان بهداشت زنان و قرارگیری در محیطی برای به اشتراک گذاشتن احساسات خود با حمایت دیگر زنان که می تواند بسیار موثر باشد.

به طور کلی راه های درمان افسردگی علاوه بر دارو درمانی می تواند به صورت مشاوره درمانی باشد که تاثیر زیادی بر روند بهبودی دارد.

درمان گیاهی افسردگی بعد از زایمان

راه های بسیاری برای درمان اختلالات خلقی و اضطراب پس از زایمان وجود دارد، از جمله درمان فردی، گروه های حمایت کننده، داروها، درمان ضد افسردگی و تغذیه با شیر مادر، استراحت، طب سوزنی، تغذیه مناسب مادر، کمک در حفظ مسئولیت های خانگی، برقراری ارتباط با خانواده و دوستان و ورزش.

علاوه بر این، راه های درمانی برای کاهش خطرات و درمان افسردگی پس از زایمان می توان از گیاهان دارویی و مکمل ها برای مبارزه با این اختلالات استفاده کرد.

گیاهان

توجه داشته باشید که برای درمان گیاهی، در صورتی که در حال مصرف داروهای ضد افسردگی یا سایر داروهای تجویزی هم هستید، به منظور جلوگیری از تداخل مصرف داروهای گیاهی با این داروها، حتما با پزشک خود مشورت کنید. گیاه پنج انگشت Vitex به تحریک تولید پروژسترون کمک می کند و چرخه هورمونی را متعادل می کند.

گیاه پنج انگشت Vitex کمک می کند تا تولید پروژسترون تحریک شده و چرخه هورمونی تراز شده و استرس کاهش پیدا کند. متخصصان طب سنتی چینی درمان گیاهی را برای افسردگی پس از زایمان بسیار موثر می دانند.

مکمل ها

– مصرف اسیدهای چرب امگا ۳، در انواع مواد غذایی مانند ماهی باعث کاهش التهاب شده و در پیشگیری و درمان افسردگی موثرند. برای مصرف مکمل حتما به دوز مصرفی آن توجه کنید.

– مصرف ویتامین D یا درمان با نورخورشید. تغذیه با شیر مادر.

– مصرف کلسیم و منیزیم

– مصرف اسید فولیک از طریق مواد غذایی یا ویتامین

– جوشانده گیاهانی مانند مریم گلی و مرکبات باعث افزایش روحیه می شود، بنابراین استفاده از این اسانس ها در روغن ها با ماساژ و حمام بسیار تاثیرگذار است.

شما همچنین می توانید چند قطره از این اسانس های گیاهی و روغن ها را روی دستمال کاغذی چکانده و درون بالش خود قرار دهید.

افسردگی پدران پس از زایمان همسرشان

با تولد نوزاد مشکلاتی نیز در زندگی به وجود می آید که می تواند زمینه ساز بروز افسردگی در پدران باشد. رابطه تناتنگ مادر و نوزاد، سابقه افسردگی، افسردگی همسر، بیکاری و اختلالاتی در کار پدران علتهایی هستند که سبب بروز افسردگی در پدران می شود.

علائم پیدایش افسردگی در پدران درست مانند دیگر بیماران افسرده می باشد. خشم و اضطراب و نا امیدی و در نهایت مشکل داشتن با نوزاد جدید از حالتهای شروع افسردگی در مردان است. افرادی که از این علائم رنج می برند می بایست با مراجعه به پزشک و به کار بستن راهکارها از شدت یافتن این بیماری جلوگیری به عمل بیاورند.

 

تفاوت افسردگی در زنان و مردان

پدران در افسردگی پس از زایمان دچار حالاتی مانند اضطراب می شوند.

آنها بیشتر از آنکه افسرده باشند نگران و مضطرب هستند.

نوعی احساس گناه پدران را رنج می دهد یا نوعی ترس از قادر بودن در حمایت از شریک زندگیشان.

پدران کمتر از مادران در بیان احساس خود صحبت کردن را انتخاب می کنند.

اما زنانی که دچار افسردگی پس از زایمان هستند با زیاد ماندن درخانه حالات افسردگی خود را تشدید می کنند.

همان میزان یک لبخند از نوزاد تازه متولد شده می تواند حال هم پدر و هم مادر را بسیار بهتر کند.

تغییر حالات روحی و ایجاد موقعیت های جدید در زندگی کمی دشوار است.

پدران و مادران می توانند با مراقبت های روحی و بهداشت روانی در کنار نوزاد تازه متولد شده زندگی آرام و شادی داشته باشند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:29:00 ق.ظ ]




برای نگهداری از کودکتون از دیگران کمک بگیرید

مادران شاداب نمیترسند از خانواده و دوستان کمک بگیرند. و ازشون با گفتن کلمه ی ” لطفا” درخواست کنن تا کودکشون رو برای مدت کوتاهی نگه دارن تا به همراه همسرشون به تفریح برن. رفتن به سینما یا رستوران برای صرف شام برای سه یا چهار ساعت زمان زیادی نیست اما میتونه شما رو برای یک هفته شارژ کنه و در طول هفته مادر شادابی باشید.

پیاده روی روزانه یادتون نره

شاید خونتون کوچیکه، شاید شرایط زندگیتون خوب نیست و نمیتونید اونطور که دلتون میخواد از زندگی لذت ببرید و انرژی کسب کنید، اما یادتون نره شما یه منبع انرژی به نام خورشید و هوای تازه دارید. رفتن به یه پارک کوچیک و نشستن زیر نور خورشید میتونه حالتون رو خوب کنه. اگه به پارک میرید افراد شاداب رو شناسایی کنید و باهاشون حتی برای مدت کوتاهی هم صحبت بشید، این کارا میتونه شما رو شاداب نگه داره.

بازیهای سرگرم کننده با کودکان

برای لذت بردن از زندگی حتما لازم نیست مقدار زیادی پول و زمان هزینه کنید بهتون خوش بگذره، کافیه که در هفته دو روز موقع غروب آفتاب کنار کودکتون بشینید و باهاش قلعه شنی درست کنید و یا خاک بازی کنید و یا گل بکارید و به باغچه برسید.

چطور بعد از بارداری به هیکل قبلی برگردیم؟

اکثر افراد در دوران بارداری دچار اضافه وزن میشن و بعد از زایمان تمایل دارن اون وزن رو کم کنن. در این مطلب نکاتی رو برای کم کردن وزن بعد از بارداری بیان میکنیم….

با گذر زمان خطوط و چروک هایی روی صورت پیدا میشن. بهتره که به اندازه نه بیش از حد به پوست و موهاتون رسیدگی کنید زیبا باشید و لبخند بزنید با اینکار علاوه بر اینکه بچه ها به داشتن مادری شاد و با نشاط افتخار میکنن، همسرتون هم دوست داره کنار شما باشه و از نشاط شما و خانواده لذت میبره.

برنامه ای برای خواب کافی داشته باشید

شاید کم خوابی در سنین جوانی یک حُسن به نظر بیاد اما اگه شادی و نشاط شما نسبت به قبل کمتر شده و کسل هستید، سعی کنید یه روال خاص داشته باشید تا تعادل روحی پیدا کنید و کم کم نشاط به زندگیتون اضافه بشه. مسئله ای که وجود داره و باید اصل قراربگیره طراوت خانواده است.

با ورزش میتونید یک مادر شاد و پرانرژی باشید

وقتی مادری شاد و پرانرژی رو میبینید شاید به ذهنتون خطور کنه که حتما زندگی خوبی داره و یا اگه مشکلات داره تحت درمان روانپزشکه و داروهای نشاط آور مصرف میکنه، اما خیلیها اینطور نیستن. خیلی از مادران برای مقابله با مشکلات، نیازی به دارو ندارن و از ورزش که مادر سلامتیست بهره میبرن. شما هم میتونید در منزل به همراه کودکتون ورزش کنید و علاوه بر سلامتی نشاط رو هم به کودکتون هدیه بدید.

با همسایه ها دوست باشید یا یک دوست صمیمی داشته باشید

دوست شدن و محبت کردن به اطرافیان باعث خوب شدن حال شما میشه. دعوت یک همسایه برای صرف عصرانه به خونتون میتونه یکی از چیزایی باشه که حالتونو خوب میکنه و بهتون شادابی میده. معمولا مادران بسیار شاد یک هم صحبت و دوست صمیمی دارن که گاهی با او درد و دل کنن و یا در بحران های زندگی یا شخصی همراه و کمکشون باشن.

چشم و هم چشمی ممنوع

مادران شاد هیچ وقت در مسائل مادی مقایسه و رقابت نمیکنن، نه ماشین نه خونه نه بچه ها و به هیچ چیز جدید و عجیب حسادت نمیکنن. تنها چیزی که براشون مهمه شادی و صمیمیت و نشاط خانوادست که بهترین ثروته.

کارهای غیر معمول بکنید

مادران شاد گاهی برای خودشون هدیه یا گل میخرن و گاهی همسرشون رو به شام دعوت میکنن و یا شرایط رو برای سورپرایز کردن همسر فراهم میکنن تا تفریح دو نفره ای داشته باشن.

این نیز بگذرد

برای شاد بودن داشتن دل خالی از کینه و اندوه لازمه. برای آرامش خودتون باید ببخشید و بدیها رو فراموش کنید. گاهی مشکلات و سختیها شما رو نارحت میکنه در این هنگام به چند سال آینده زمانی که این مشکلات به طور کامل رفع شده فکر کنید و با این نگاه که این مسئله هم میگذره به خودتون دلداری بدید و خوبیهای زندگی رو به یاد بیارید

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:28:00 ق.ظ ]




 

اهمیت نقش خانواده در سلامت روان فرزندان

 

 

خانواده نقش مهمی در ترویج استفاده از مهارتهای سالم زندگی را دارند. والدینی که فاقد مهارتهای مفید زندگی هستند با عدم تامین الگوی مناسب برای فرزندان مشکلاتی را برای آنها در آینده فراهم می کنند.

نقش خانواده در بهداشت روانی

روان پزشکان فردی را از نظر روانی سالم می دانند که تعادلی میان رفتارها و کنترل او در مواجهه با مشکلات اجتماعی وجود داشته باشد. از این دیدگاه انسان و رفتارهای او در مجموع یک دستگاه در نظر گرفته می شود که براساس کیفیات تأثیر و تأثر متقابل عمل می کند. با این نگاه ملاحظه می شود که چگونه عوامل متنوع زیستی انسان بر عوامل روانی ـ اجتماعی او اثر گذاشته و یا برعکس از آن اثر می پذیرد؛ اغلب افراد دچار مشکلات مختلف شخصیتی و روانی که فاقد بهداشت و سلامت روانی هستند از خانواده های ناسالم برخاسته اند. از اینرو در تامین بهداشت روانی افراد خانواده جایگاهی مهمی دارد و ضروری است راهکارهای مناسب در تامین بهداشت روانی خانواده شناسایی و به مرحله اجرا گذارده شود.

 

پرسش این است که الگوها و رفتار والدین در یک خانواده سالم چگونه باید باشد؟ شاید لازم باشد برای پاسخ به این موضوع به انواع نظام خانوادگی پرداخته شود:

نظام باز و بسته خانوادگی

نظام خانوادگی را از جهتی دیگر می توان به نظام «باز و بسته» تقسیم کرد.

 

 

نظام باز خانوادگی

الف- سطح ارزش اعضای خانواده بالاست و هر یک از اعضا ارزش دیگری را درک می کند و به او احترام می گذارد.

ب- ارتباط اعضای خانواده با یکدیگر صادقانه، روشن و مستقیم است. از بیان مطالب ترسی ندارند و مقاصد خود را به وضوح بیان می کنند.

ج- قواعدی که حاکم بر خانواده است انسانی، قابل انعطاف و تغییرناپذیر است. هر یک از اعضای خانواده می تواند آزادانه نیازها و خواست خود را بیان کند و پذیرای انتقاد سایرین باشد.

نظام بازخانوادگی محلی مناسب برای رشد اعضا و تبادل نظر و بالندگی است. در این خانواده هر فردی به تناسب توان و استعداد خود رشد می یابد و پیشرفت می کند.

نظام بسته خانوادگی

الف- ارزش اعضای خانواده پایین است. هرکدام از اعضا، دیگری را تحقیر می کند و به او احترام نمی گذارد.

ب- ارتباط اعضای خانواده با یکدیگر غیرصادقانه و مبهم است. معمولا اعضای خانواده یکدیگر را سرزنش کرده و مطالب را به صورتی پوشیده و به اصطلاح مبهم بیان می کنند.

ج- قواعد حاکم بر خانواده غیرانسانی، خشک و تغییرناپذیراست. هرکس در این خانواده به فکر خویش است و توجهی به نیازها و خواسته های سایر اعضا ندارد.

در نظام بسته، آشفتگی مشهود است. گرچه خانواده ها مشکلات خود را در قالب مشکل یکی از اعضا و غالبا کودکان و نوجوانان بیان می دارند، ولی باید مشکل را در ساخت خانواده و نظام آن و در شبکه ارتباطات خانوادگی جست وجو کرد.

در خانواده هایی که مشکل دارند و خانواده درست سازمان نیافته، هر یک از اعضا نقش خود را درست ایفا نمی کند، دارای شبکه ارتباطی مناسبی نیست و پیام ها به صورت صادقانه و روشن ردوبدل نمی شود.

لازم به ذکر است که شبکه ارتباطات فقط شامل پیام کلامی نمی شود، بلکه کلمات، وضع بدن، اشارات و علایم و حتی نحوه لباس پوشیدن و آراستگی ظاهر را نیز دربرمی گیرد.

بررسی ویژگی های خانواده سالم

در نظام های سالم خانوادگی، نقش ها هم سالم هستند و فرزندان از رفتار پدر و مادر الگو می گیرند. پدر و مادر نقش آموزگاران را بازی می کنند، برای فرزندان خود وقت می گذارند، به آنها توجه می کنند و آنها را جهت می دهند.

 


در نظام های سالم خانوادگی نقش ها انعطاف پذیرند و دست به دست می شوند. حرکت آرام و آهسته است، تبادل افکار با یکدیگر دارند، روابط آنها با هم ملایم است. مادر ممکن است در یک زمان براساس اقتضا در نقش بلاگردان ظاهر شده و سپس، این وظیفه به پدر و چندی بعد به فرزندان واگذار می شود.

خانواده سالم و موفق، مجموعه ای است که در آن، همه اعضا موفق هستند و همه مناسبات میان افراد آن روال طبیعی و موفقی دارد. اعضای این خانواده می توانند از قدرت های انسانی خود استفاده کنند. آنها از این قدرت ها برای مشارکت و تعاون و ارضای نیازهای فردی و جمعی خود استفاده می کنند. خانواده سالم، خاک سالمی است که در آن افراد رشد سالم دارند و انسان ها بالغ می شوند. البته رسیدن به این مهم مشمول نکات زیر است:

الف- خانواده، واحدی برای رشد و بقاست.

ب- خانواده مکانی است که نیازهای احساسی و عاطفی همه اعضای خود را تأمین می کند، ازجمله این متغیرها می توان به تعادل میان استقلال و وابستگی اشاره کرد.

ج- خانواده سالم رشد و اعتلای همه اعضای خود، ازجمله پدر و مادر را در نظر می گیرد.

د- خانواده مکانی است که در آن عزت نفس ایجاد می شود.

ه- خانواده، واحد مهمی در اجتماع است و برای جامعه ای که قصد دوام دارد، حایز اهمیت است.

و- خانواده، خاکی حاصلخیز برای پرورش انسان های بالغ است.

انسان بالغ کسی است که تفاوت میان خود و دیگران را درک می کند و از هویت برخوردار است. شخصی با این خصوصیات می تواند بی آن که به خانواده خود متصل باشد با آنها روابط معنی دار ایجاد کند.

مقررات در خانواده های موفق روشن است. زن و شوهر از تفاوت های رفتاری، ارتباطی و نگرش خانواده های خود آگاهند و آنها را بدون تعصب و بی آن که به درست بودن یا نبودن آن کاری داشته باشند، می پذیرند و متفاوت بودن آنها را تصدیق می کنند. زن و شوهر هرکدام در جهت یافتن راه حل های مسالمت آمیز قدم برمی دارند. البته این هرگز به معنای آن نیست که تضاد و اختلافی میان آنها بروز نمی کند.

ظرفیت قبول تفاوت و مواجهه منطقی با تضاد ها و اختلاف ها نشانه صمیمت و خانواده سالم است، اختلاف سالم چنانچه مورد استفاده درست قرار گیرد، مفید و سازنده است. در یک ازدواج موفق، زن و شوهر متعهدند که بر سر تفاوت های خود به توافق برسند. در تضاد و اختلاف باقی نمی مانند و به این هم تن نمی دهند که با هم بحث و مخالفت نکنند. به جای آن برای مصالحه و صمیمت تلاش می کنند. با هم گفت وگو کردن بخشی از تماس و مصالحه است. زوج های موفق هم با هم درگیر می شوند؛ اما با اختلافات خود برخورد منصفانه می کنند.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:26:00 ق.ظ ]




 

راه و روش های کنترل خشم و عصبانیت

راههای کنترل خشم به سبک مانترا روشی کاملا ساده است اما تاثیری فوق العاده خواهد داشت چرا که این روش ها در سراسر دنیا مورد استفاده قرار می گیرد و مورد تایید قرار گرفته اند. عصبانیت یکی از واکنش های عاطفی اساسی ما است و گاهی اوقات یک نشانه هشدار خوبی است که همه چیز در زندگی ما خوب نیست. در برخی موارد خشم “حق” شماست که احساسش کنید. خشم حس ما را از عدالت و مسئولیت اجتماعی کنترل می کند. این کار به ما کمک می کند تا به یکدیگر انگیزه دهیم تا مسئولیت پذیری، رفتاری انسانی تر و اخلاقی تر داشته باشیم. طبق یافته های یک پروژه تحقیقاتی در دانشگاه ایالتی آمریکا نشان می دهد که خشم می تواند به اندازه انگیزه دادن مردم به داوطلب به عنوان همدردی موثر باشد.چند مرحله و قدمی که در این بخش از نمناک وجود دارد می تواند به شما کمک کند تا در مورد پاسخ های خود به تفکر بیشتری بپردازید.تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شیوه عصبانی واکنش نشان دهید و اینکه آیا آن واکنش به بهترین شکل به شما خدمت خواهد کرد پس برای کنترل خشم با ما همراه شوید.

 

 راه های سریع کنترل خشم کدامند؟ 

راههای موثر کنترل خشم و عصبانیت به ترفندهای مانترا

علت را شناسایی کنید:

چه چیزی دکمه عصبانیت شما را فشار می دهد؟ به عنوان مثال، وقتی خسته هستید، ناراحت هستید، شب خوب نخوابیده اید، یا کسی که با شما رفتار گستاخانه ای کند؟عوامل خارجی (دوست بی ادب) و عوامل داخلی (خود خسته شما) وجود دارند که وارد بازی می شوند.شما باید از این محرک ها آگاه باشید تا بفهمید چه شرایطی شما را به یک کشور عصبانی می فرستند.این مرحله اول مستلزم این است که تا حدی از آنچه در حال رخ دادن است آگاه باشید و تشخیص دهید که چه چیزی شما را خاموش می کند.

یک مانترا پیدا کنید که برایتان کارساز باشد.

وقتی انگیزه خود را تشخیص دادید، می توانید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شکل منفی واکنش نشان دهید یا خیر ؛ اگر این کار را نکنید، باید یک جایگزین برای عصبانیتتان داشته باشید. توسعه مانترا آرام شخصی تان به جایگزین کردن عصبانیت و منفی ها با چیزهای دیگر کمک خواهد کرد. ذهن شما روی چیزی مثبت تر متمرکز می شود و زمانی که آرام و راحت هستید، مانترا خود را تمرین کنید تا هر زمان که نیاز دارید، توجه خود را به آن معطوف کنید.

 

کنترل عصبانیت ناگهانی با راهکارهای فوق العاده

 کنترل سریع خشم و عصبانیت با روش مانترا

تجربیات خود را تغییر دهید.

همه فیلترهای دنیا متفاوت هستند. این فیلترها باید به شما بگویند که کدام چارچوب ها، یا تفسیرهایی را باید برای هر رویداد داشته باشید.شما ممکن است دوست داشته باشید فریم های اطرافتان را فراموش کنید و بخواهید متفاوت باشید.یادگیری نحوه تغییر “فریم” می تواند به تغییر شکل یک تجربه کمک کند. شما می توانید یاد بگیرید که اهمیت چیزهایی را که در آنها استرس دارید، عصبانی می شوید یا ناراحت می شوید را با دیدی متفاوت در یک فریم جدید، به حداقل برسانید.

 

چگونه خشم خود را کنترل کنیم؟

مقابله با خشم

مراقب صحبت های منفی خود باشید:

این تفکر منفی است که منجر به طغیان های خشم بسیاری می شود. اغلب اوقات وقتی چیزی اتفاق می افتد که شما را ناراحت کند، ممکن است بعد از مدتی که به آن فکر می کنید دیگر مسئله بدی برایتان نباشد. بیایید یک مثال ساده را انتخاب کنیم؛ شما به خرید خواربار می روید و در محوطه پارکینگ یک فروشنده دیگر ، ناگهانان فضایی را که انتخاب کرده بودید، واردش می شود.

چه بی ادب! شما می خواهید چیزی به راننده بگویید، اما چون آن ها کمی ترسناک به نظر می رسند، در تمام مدت زمانی که از این “بی عدالتی” عصبانی می شوید، به کارهای خود ادامه می دهید.

حالا حواس خود را از تمام چیزهایی که می خواهید به آن فرد بگویید ، پرت می کنید، و فراموش کرده اید که بستنی مورد علاقه دخترتان را بخرید! وقتی او را می بینید و این را به او می گویید، به گریه می افتد و به شما می گوید که چه قدر پدر و مادری بدی هستید!شما این حادثه و فردی را که جای پارک شما را گرفت و این مشکلات را درست کرد را سرزنش می کنید سپس یک عضو خانواده می آید و کار دیگری انجام می دهد که شما را ناراحت می کند و اینجاست! خشم منفجر می شود.

اگر صحبت خود را در محوطه پارکینگ تغییر دهید، این چرخه می تواند متوقف شود “مردم گاهی بی ادبی می کنند، و فرد جای پارک مرا ندید و یا وانمود کرد که ندیده است. مجبور نیستم به او اجازه دهم روز مرا خراب کند ؛ من می توانم یک انتخاب دیگر داشته باشم. بله،این آزار دهنده است، اما ارزش ندارد مسائل مهم زندگی مرا خراب کند.”

 

 

 راههای ساده کنترل خشم

اجازه دهید دیروز بگذرد:

دیروز واقعا گذشته است ؛ کاری که دیروز اتفاق افتاده لازم نیست روی امروزتان تاثیر بگذارد.اگر شما به درد، تنفر و یا عصبانیت خود فکر کنید، با گذشت هر روز بیشتر احساس تلخ و بدی خواهید کرد. کاری انجام شده ، انجام شده، رها کردنش نه تنها از لحاظ فیزیکی می تواند احساس خوبی داشته باشد، بلکه اگر انجام ندهید شما تنها خود را آزار می دهید. هر چه طولانی تر خشم خود را در درون جای دهید، بیشتر به شما نفوذ خواهد کرد. از خود بپرسید آیا این چیزی است که شما واقعا برای خود و افراد مهم زندگیتان اهمیت می دهید می دانید که ارزشش را ندارد، پس زندگی خود را با زندگی در گذشته هدر ندهید!

 

 چند راهکار عالی برای کنترل خشم

روش کنترل خشم و عصبانیت

تمرین تنفس عمیق :

به جای اینکه به عصبانیت خود اجازه دهید تا خارج از کنترل شما قرار گیرد، هر بار که احساس عصبانیت می کنید، برای آرام کردن بدن و ذهنتان، به تمرین تکنیک های تنفس ساده عادت کنید.

این کاری است که باید در هنگام عصبانیت انجام دهید:

-آهسته نفس بکشید، اما نفس های عمیق بکشید تا واکنش استرسی که معمولا همراه با عصبانیت همراه است را خنثی کنید.

-یک کلمه یا عبارت آرامش بخش را تکرار کنید، که می تواند این موارد باشد ” آرام باش"، “بیخیال” یا “من کنترل خشم خود را در دست دارم".

-بر روی عضلات خود فشار دهید و سپس آن ها را رها کنید.

 

 روش فوق العاده کنترل خشم

راههای کنترل خشم و عصبانیت

از 1 تا 100 یا 100 تا 1 بشمارید:

شمارش معکوس می تواند مانع از اوج گرفتن شما شود این کار ذهن شما را از علت عصبانیت دور می کند و باعث می شود که شما در مورد چیز دیگری فکر کنید.عمل شمردن همچنین زمان عصبانیت را به تاخیر می اندازد که اغلب احساسات را کنترل می کند.شما حتی می توانید این کار را با نفس کشیدن آرام و عمیق انجام دهید که موثرتر می شود.

روی زمان حال تمرکز کنید:

هر وقت عصبانی میشوید، به گذشته نگاه نکنید ؛ با انجام این کار، ممکن است شکایات گذشته را به الان خود بیاورید در عوض توجه خود را بر آنچه در حال حاضر می توانید انجام دهید تمرکز کنید تا این مساله را حل کنید.

 

 خشم و راههای مقابله با آن

کنترل خشم مانترا

ماهیچه های سخت را آرام کنید:

نکته دیگر که می تواند به شما کمک کند به سرعت آرام شوید، ماساژ آرام مناطق تنشی است که معمولا شانه ها، گردن و پوست سر هستند.برای شانه ها، به سادگی آن ها را بچرخانید تا آرام شوند.برای رهایی از تنشی که در ناحیه گردن و سر شما ایجاد می شود، یک ماساژ ساده را انجام دهید تا گردش خون را بهبود ببخشید و در نتیجه ذهن خود را آرام کنید.

گوش دادن به موسیقی:

گوش دادن به موسیقی می تواند اعصاب خرد شده را تسکین دهد و شما را آرام کند.این کار با کمک به شما برای غربال کردن احساسات خشم و ناامیدی به شیوه ای سازنده کار می کند.

 

با این راههای ساده خشم خود را کنترل کنید

تغییر وضعیت:

دور کردن خود از منبع عصبانیت، چه مکان و چه شخص، یک مهارت مدیریت عصبانیت است که می توانید از آن برای آرام کردن خود استفاده کنید.برای انجام این کار، شما می توانید چشمان خود را ببندید و خود را به یک مکان آرام منتقل کنید و یا به سادگی حرکت کنید تا خشم شما بسوزد

 

راههای کنترل سریع خشم و عصبانیت به روش مانترا

 

 

روش کنترل خشم مانترا یکی از روشهای ساده و فوق العاده موثر برای کنترل خشم و عصبانیت های ناگهانی است که در سرتاسر دنیا از آن استفاده میشود.

راه و روش های کنترل خشم و عصبانیت به روش مانترا

راههای کنترل خشم به سبک مانترا روشی کاملا ساده است اما تاثیری فوق العاده خواهد داشت چرا که این روش ها در سراسر دنیا مورد استفاده قرار می گیرد و مورد تایید قرار گرفته اند. عصبانیت یکی از واکنش های عاطفی اساسی ما است و گاهی اوقات یک نشانه هشدار خوبی است که همه چیز در زندگی ما خوب نیست. در برخی موارد خشم “حق” شماست که احساسش کنید. خشم حس ما را از عدالت و مسئولیت اجتماعی کنترل می کند. این کار به ما کمک می کند تا به یکدیگر انگیزه دهیم تا مسئولیت پذیری، رفتاری انسانی تر و اخلاقی تر داشته باشیم. طبق یافته های یک پروژه تحقیقاتی در دانشگاه ایالتی آمریکا نشان می دهد که خشم می تواند به اندازه انگیزه دادن مردم به داوطلب به عنوان همدردی موثر باشد.چند مرحله و قدمی که در این بخش از نمناک وجود دارد می تواند به شما کمک کند تا در مورد پاسخ های خود به تفکر بیشتری بپردازید.تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شیوه عصبانی واکنش نشان دهید و اینکه آیا آن واکنش به بهترین شکل به شما خدمت خواهد کرد پس برای کنترل خشم با ما همراه شوید.

 

 راه های سریع کنترل خشم کدامند؟ 

راههای موثر کنترل خشم و عصبانیت به ترفندهای مانترا

علت را شناسایی کنید:

چه چیزی دکمه عصبانیت شما را فشار می دهد؟ به عنوان مثال، وقتی خسته هستید، ناراحت هستید، شب خوب نخوابیده اید، یا کسی که با شما رفتار گستاخانه ای کند؟عوامل خارجی (دوست بی ادب) و عوامل داخلی (خود خسته شما) وجود دارند که وارد بازی می شوند.شما باید از این محرک ها آگاه باشید تا بفهمید چه شرایطی شما را به یک کشور عصبانی می فرستند.این مرحله اول مستلزم این است که تا حدی از آنچه در حال رخ دادن است آگاه باشید و تشخیص دهید که چه چیزی شما را خاموش می کند.

یک مانترا پیدا کنید که برایتان کارساز باشد.

وقتی انگیزه خود را تشخیص دادید، می توانید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شکل منفی واکنش نشان دهید یا خیر ؛ اگر این کار را نکنید، باید یک جایگزین برای عصبانیتتان داشته باشید. توسعه مانترا آرام شخصی تان به جایگزین کردن عصبانیت و منفی ها با چیزهای دیگر کمک خواهد کرد. ذهن شما روی چیزی مثبت تر متمرکز می شود و زمانی که آرام و راحت هستید، مانترا خود را تمرین کنید تا هر زمان که نیاز دارید، توجه خود را به آن معطوف کنید.

 

کنترل عصبانیت ناگهانی با راهکارهای فوق العاده

 کنترل سریع خشم و عصبانیت با روش مانترا

تجربیات خود را تغییر دهید.

همه فیلترهای دنیا متفاوت هستند. این فیلترها باید به شما بگویند که کدام چارچوب ها، یا تفسیرهایی را باید برای هر رویداد داشته باشید.شما ممکن است دوست داشته باشید فریم های اطرافتان را فراموش کنید و بخواهید متفاوت باشید.یادگیری نحوه تغییر “فریم” می تواند به تغییر شکل یک تجربه کمک کند. شما می توانید یاد بگیرید که اهمیت چیزهایی را که در آنها استرس دارید، عصبانی می شوید یا ناراحت می شوید را با دیدی متفاوت در یک فریم جدید، به حداقل برسانید.

 

چگونه خشم خود را کنترل کنیم؟

مقابله با خشم

مراقب صحبت های منفی خود باشید:

این تفکر منفی است که منجر به طغیان های خشم بسیاری می شود. اغلب اوقات وقتی چیزی اتفاق می افتد که شما را ناراحت کند، ممکن است بعد از مدتی که به آن فکر می کنید دیگر مسئله بدی برایتان نباشد. بیایید یک مثال ساده را انتخاب کنیم؛ شما به خرید خواربار می روید و در محوطه پارکینگ یک فروشنده دیگر ، ناگهانان فضایی را که انتخاب کرده بودید، واردش می شود.

چه بی ادب! شما می خواهید چیزی به راننده بگویید، اما چون آن ها کمی ترسناک به نظر می رسند، در تمام مدت زمانی که از این “بی عدالتی” عصبانی می شوید، به کارهای خود ادامه می دهید.

حالا حواس خود را از تمام چیزهایی که می خواهید به آن فرد بگویید ، پرت می کنید، و فراموش کرده اید که بستنی مورد علاقه دخترتان را بخرید! وقتی او را می بینید و این را به او می گویید، به گریه می افتد و به شما می گوید که چه قدر پدر و مادری بدی هستید!شما این حادثه و فردی را که جای پارک شما را گرفت و این مشکلات را درست کرد را سرزنش می کنید سپس یک عضو خانواده می آید و کار دیگری انجام می دهد که شما را ناراحت می کند و اینجاست! خشم منفجر می شود.

اگر صحبت خود را در محوطه پارکینگ تغییر دهید، این چرخه می تواند متوقف شود “مردم گاهی بی ادبی می کنند، و فرد جای پارک مرا ندید و یا وانمود کرد که ندیده است. مجبور نیستم به او اجازه دهم روز مرا خراب کند ؛ من می توانم یک انتخاب دیگر داشته باشم. بله،این آزار دهنده است، اما ارزش ندارد مسائل مهم زندگی مرا خراب کند.”

 

 

 راههای ساده کنترل خشم

اجازه دهید دیروز بگذرد:

دیروز واقعا گذشته است ؛ کاری که دیروز اتفاق افتاده لازم نیست روی امروزتان تاثیر بگذارد.اگر شما به درد، تنفر و یا عصبانیت خود فکر کنید، با گذشت هر روز بیشتر احساس تلخ و بدی خواهید کرد. کاری انجام شده ، انجام شده، رها کردنش نه تنها از لحاظ فیزیکی می تواند احساس خوبی داشته باشد، بلکه اگر انجام ندهید شما تنها خود را آزار می دهید. هر چه طولانی تر خشم خود را در درون جای دهید، بیشتر به شما نفوذ خواهد کرد. از خود بپرسید آیا این چیزی است که شما واقعا برای خود و افراد مهم زندگیتان اهمیت می دهید می دانید که ارزشش را ندارد، پس زندگی خود را با زندگی در گذشته هدر ندهید!

 

 چند راهکار عالی برای کنترل خشم

روش کنترل خشم و عصبانیت

تمرین تنفس عمیق :

به جای اینکه به عصبانیت خود اجازه دهید تا خارج از کنترل شما قرار گیرد، هر بار که احساس عصبانیت می کنید، برای آرام کردن بدن و ذهنتان، به تمرین تکنیک های تنفس ساده عادت کنید.

این کاری است که باید در هنگام عصبانیت انجام دهید:

-آهسته نفس بکشید، اما نفس های عمیق بکشید تا واکنش استرسی که معمولا همراه با عصبانیت همراه است را خنثی کنید.

-یک کلمه یا عبارت آرامش بخش را تکرار کنید، که می تواند این موارد باشد ” آرام باش"، “بیخیال” یا “من کنترل خشم خود را در دست دارم".

-بر روی عضلات خود فشار دهید و سپس آن ها را رها کنید.

 

 روش فوق العاده کنترل خشم

راههای کنترل خشم و عصبانیت

از 1 تا 100 یا 100 تا 1 بشمارید:

شمارش معکوس می تواند مانع از اوج گرفتن شما شود این کار ذهن شما را از علت عصبانیت دور می کند و باعث می شود که شما در مورد چیز دیگری فکر کنید.عمل شمردن همچنین زمان عصبانیت را به تاخیر می اندازد که اغلب احساسات را کنترل می کند.شما حتی می توانید این کار را با نفس کشیدن آرام و عمیق انجام دهید که موثرتر می شود.

روی زمان حال تمرکز کنید:

هر وقت عصبانی میشوید، به گذشته نگاه نکنید ؛ با انجام این کار، ممکن است شکایات گذشته را به الان خود بیاورید در عوض توجه خود را بر آنچه در حال حاضر می توانید انجام دهید تمرکز کنید تا این مساله را حل کنید.

 

 خشم و راههای مقابله با آن

کنترل خشم مانترا

ماهیچه های سخت را آرام کنید:

نکته دیگر که می تواند به شما کمک کند به سرعت آرام شوید، ماساژ آرام مناطق تنشی است که معمولا شانه ها، گردن و پوست سر هستند.برای شانه ها، به سادگی آن ها را بچرخانید تا آرام شوند.برای رهایی از تنشی که در ناحیه گردن و سر شما ایجاد می شود، یک ماساژ ساده را انجام دهید تا گردش خون را بهبود ببخشید و در نتیجه ذهن خود را آرام کنید.

گوش دادن به موسیقی:

گوش دادن به موسیقی می تواند اعصاب خرد شده را تسکین دهد و شما را آرام کند.این کار با کمک به شما برای غربال کردن احساسات خشم و ناامیدی به شیوه ای سازنده کار می کند.

 

با این راههای ساده خشم خود را کنترل کنید

تغییر وضعیت:

دور کردن خود از منبع عصبانیت، چه مکان و چه شخص، یک مهارت مدیریت عصبانیت است که می توانید از آن برای آرام کردن خود استفاده کنید.برای انجام این کار، شما می توانید چشمان خود را ببندید و خود را به یک مکان آرام منتقل کنید و یا به سادگی حرکت کنید تا خشم شما بسوزد

 

راههای کنترل سریع خشم و عصبانیت به روش مانترا

 

 

روش کنترل خشم مانترا یکی از روشهای ساده و فوق العاده موثر برای کنترل خشم و عصبانیت های ناگهانی است که در سرتاسر دنیا از آن استفاده میشود.

راه و روش های کنترل خشم و عصبانیت به روش مانترا

راههای کنترل خشم به سبک مانترا روشی کاملا ساده است اما تاثیری فوق العاده خواهد داشت چرا که این روش ها در سراسر دنیا مورد استفاده قرار می گیرد و مورد تایید قرار گرفته اند. عصبانیت یکی از واکنش های عاطفی اساسی ما است و گاهی اوقات یک نشانه هشدار خوبی است که همه چیز در زندگی ما خوب نیست. در برخی موارد خشم “حق” شماست که احساسش کنید. خشم حس ما را از عدالت و مسئولیت اجتماعی کنترل می کند. این کار به ما کمک می کند تا به یکدیگر انگیزه دهیم تا مسئولیت پذیری، رفتاری انسانی تر و اخلاقی تر داشته باشیم. طبق یافته های یک پروژه تحقیقاتی در دانشگاه ایالتی آمریکا نشان می دهد که خشم می تواند به اندازه انگیزه دادن مردم به داوطلب به عنوان همدردی موثر باشد.چند مرحله و قدمی که در این بخش از نمناک وجود دارد می تواند به شما کمک کند تا در مورد پاسخ های خود به تفکر بیشتری بپردازید.تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شیوه عصبانی واکنش نشان دهید و اینکه آیا آن واکنش به بهترین شکل به شما خدمت خواهد کرد پس برای کنترل خشم با ما همراه شوید.

 

 راه های سریع کنترل خشم کدامند؟ 

راههای موثر کنترل خشم و عصبانیت به ترفندهای مانترا

علت را شناسایی کنید:

چه چیزی دکمه عصبانیت شما را فشار می دهد؟ به عنوان مثال، وقتی خسته هستید، ناراحت هستید، شب خوب نخوابیده اید، یا کسی که با شما رفتار گستاخانه ای کند؟عوامل خارجی (دوست بی ادب) و عوامل داخلی (خود خسته شما) وجود دارند که وارد بازی می شوند.شما باید از این محرک ها آگاه باشید تا بفهمید چه شرایطی شما را به یک کشور عصبانی می فرستند.این مرحله اول مستلزم این است که تا حدی از آنچه در حال رخ دادن است آگاه باشید و تشخیص دهید که چه چیزی شما را خاموش می کند.

یک مانترا پیدا کنید که برایتان کارساز باشد.

وقتی انگیزه خود را تشخیص دادید، می توانید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شکل منفی واکنش نشان دهید یا خیر ؛ اگر این کار را نکنید، باید یک جایگزین برای عصبانیتتان داشته باشید. توسعه مانترا آرام شخصی تان به جایگزین کردن عصبانیت و منفی ها با چیزهای دیگر کمک خواهد کرد. ذهن شما روی چیزی مثبت تر متمرکز می شود و زمانی که آرام و راحت هستید، مانترا خود را تمرین کنید تا هر زمان که نیاز دارید، توجه خود را به آن معطوف کنید.

 

کنترل عصبانیت ناگهانی با راهکارهای فوق العاده

 کنترل سریع خشم و عصبانیت با روش مانترا

تجربیات خود را تغییر دهید.

همه فیلترهای دنیا متفاوت هستند. این فیلترها باید به شما بگویند که کدام چارچوب ها، یا تفسیرهایی را باید برای هر رویداد داشته باشید.شما ممکن است دوست داشته باشید فریم های اطرافتان را فراموش کنید و بخواهید متفاوت باشید.یادگیری نحوه تغییر “فریم” می تواند به تغییر شکل یک تجربه کمک کند. شما می توانید یاد بگیرید که اهمیت چیزهایی را که در آنها استرس دارید، عصبانی می شوید یا ناراحت می شوید را با دیدی متفاوت در یک فریم جدید، به حداقل برسانید.

 

چگونه خشم خود را کنترل کنیم؟

مقابله با خشم

مراقب صحبت های منفی خود باشید:

این تفکر منفی است که منجر به طغیان های خشم بسیاری می شود. اغلب اوقات وقتی چیزی اتفاق می افتد که شما را ناراحت کند، ممکن است بعد از مدتی که به آن فکر می کنید دیگر مسئله بدی برایتان نباشد. بیایید یک مثال ساده را انتخاب کنیم؛ شما به خرید خواربار می روید و در محوطه پارکینگ یک فروشنده دیگر ، ناگهانان فضایی را که انتخاب کرده بودید، واردش می شود.

چه بی ادب! شما می خواهید چیزی به راننده بگویید، اما چون آن ها کمی ترسناک به نظر می رسند، در تمام مدت زمانی که از این “بی عدالتی” عصبانی می شوید، به کارهای خود ادامه می دهید.

حالا حواس خود را از تمام چیزهایی که می خواهید به آن فرد بگویید ، پرت می کنید، و فراموش کرده اید که بستنی مورد علاقه دخترتان را بخرید! وقتی او را می بینید و این را به او می گویید، به گریه می افتد و به شما می گوید که چه قدر پدر و مادری بدی هستید!شما این حادثه و فردی را که جای پارک شما را گرفت و این مشکلات را درست کرد را سرزنش می کنید سپس یک عضو خانواده می آید و کار دیگری انجام می دهد که شما را ناراحت می کند و اینجاست! خشم منفجر می شود.

اگر صحبت خود را در محوطه پارکینگ تغییر دهید، این چرخه می تواند متوقف شود “مردم گاهی بی ادبی می کنند، و فرد جای پارک مرا ندید و یا وانمود کرد که ندیده است. مجبور نیستم به او اجازه دهم روز مرا خراب کند ؛ من می توانم یک انتخاب دیگر داشته باشم. بله،این آزار دهنده است، اما ارزش ندارد مسائل مهم زندگی مرا خراب کند.”

 

 

 راههای ساده کنترل خشم

اجازه دهید دیروز بگذرد:

دیروز واقعا گذشته است ؛ کاری که دیروز اتفاق افتاده لازم نیست روی امروزتان تاثیر بگذارد.اگر شما به درد، تنفر و یا عصبانیت خود فکر کنید، با گذشت هر روز بیشتر احساس تلخ و بدی خواهید کرد. کاری انجام شده ، انجام شده، رها کردنش نه تنها از لحاظ فیزیکی می تواند احساس خوبی داشته باشد، بلکه اگر انجام ندهید شما تنها خود را آزار می دهید. هر چه طولانی تر خشم خود را در درون جای دهید، بیشتر به شما نفوذ خواهد کرد. از خود بپرسید آیا این چیزی است که شما واقعا برای خود و افراد مهم زندگیتان اهمیت می دهید می دانید که ارزشش را ندارد، پس زندگی خود را با زندگی در گذشته هدر ندهید!

 

 چند راهکار عالی برای کنترل خشم

روش کنترل خشم و عصبانیت

تمرین تنفس عمیق :

به جای اینکه به عصبانیت خود اجازه دهید تا خارج از کنترل شما قرار گیرد، هر بار که احساس عصبانیت می کنید، برای آرام کردن بدن و ذهنتان، به تمرین تکنیک های تنفس ساده عادت کنید.

این کاری است که باید در هنگام عصبانیت انجام دهید:

-آهسته نفس بکشید، اما نفس های عمیق بکشید تا واکنش استرسی که معمولا همراه با عصبانیت همراه است را خنثی کنید.

-یک کلمه یا عبارت آرامش بخش را تکرار کنید، که می تواند این موارد باشد ” آرام باش"، “بیخیال” یا “من کنترل خشم خود را در دست دارم".

-بر روی عضلات خود فشار دهید و سپس آن ها را رها کنید.

 

 روش فوق العاده کنترل خشم

راههای کنترل خشم و عصبانیت

از 1 تا 100 یا 100 تا 1 بشمارید:

شمارش معکوس می تواند مانع از اوج گرفتن شما شود این کار ذهن شما را از علت عصبانیت دور می کند و باعث می شود که شما در مورد چیز دیگری فکر کنید.عمل شمردن همچنین زمان عصبانیت را به تاخیر می اندازد که اغلب احساسات را کنترل می کند.شما حتی می توانید این کار را با نفس کشیدن آرام و عمیق انجام دهید که موثرتر می شود.

روی زمان حال تمرکز کنید:

هر وقت عصبانی میشوید، به گذشته نگاه نکنید ؛ با انجام این کار، ممکن است شکایات گذشته را به الان خود بیاورید در عوض توجه خود را بر آنچه در حال حاضر می توانید انجام دهید تمرکز کنید تا این مساله را حل کنید.

 

 خشم و راههای مقابله با آن

کنترل خشم مانترا

ماهیچه های سخت را آرام کنید:

نکته دیگر که می تواند به شما کمک کند به سرعت آرام شوید، ماساژ آرام مناطق تنشی است که معمولا شانه ها، گردن و پوست سر هستند.برای شانه ها، به سادگی آن ها را بچرخانید تا آرام شوند.برای رهایی از تنشی که در ناحیه گردن و سر شما ایجاد می شود، یک ماساژ ساده را انجام دهید تا گردش خون را بهبود ببخشید و در نتیجه ذهن خود را آرام کنید.

گوش دادن به موسیقی:

گوش دادن به موسیقی می تواند اعصاب خرد شده را تسکین دهد و شما را آرام کند.این کار با کمک به شما برای غربال کردن احساسات خشم و ناامیدی به شیوه ای سازنده کار می کند.

 

با این راههای ساده خشم خود را کنترل کنید

تغییر وضعیت:

دور کردن خود از منبع عصبانیت، چه مکان و چه شخص، یک مهارت مدیریت عصبانیت است که می توانید از آن برای آرام کردن خود استفاده کنید.برای انجام این کار، شما می توانید چشمان خود را ببندید و خود را به یک مکان آرام منتقل کنید و یا به سادگی حرکت کنید تا خشم شما بسوزد

 

راههای کنترل سریع خشم و عصبانیت به روش مانترا

 

 

روش کنترل خشم مانترا یکی از روشهای ساده و فوق العاده موثر برای کنترل خشم و عصبانیت های ناگهانی است که در سرتاسر دنیا از آن استفاده میشود.

راه و روش های کنترل خشم و عصبانیت به روش مانترا

راههای کنترل خشم به سبک مانترا روشی کاملا ساده است اما تاثیری فوق العاده خواهد داشت چرا که این روش ها در سراسر دنیا مورد استفاده قرار می گیرد و مورد تایید قرار گرفته اند. عصبانیت یکی از واکنش های عاطفی اساسی ما است و گاهی اوقات یک نشانه هشدار خوبی است که همه چیز در زندگی ما خوب نیست. در برخی موارد خشم “حق” شماست که احساسش کنید. خشم حس ما را از عدالت و مسئولیت اجتماعی کنترل می کند. این کار به ما کمک می کند تا به یکدیگر انگیزه دهیم تا مسئولیت پذیری، رفتاری انسانی تر و اخلاقی تر داشته باشیم. طبق یافته های یک پروژه تحقیقاتی در دانشگاه ایالتی آمریکا نشان می دهد که خشم می تواند به اندازه انگیزه دادن مردم به داوطلب به عنوان همدردی موثر باشد.چند مرحله و قدمی که در این بخش از نمناک وجود دارد می تواند به شما کمک کند تا در مورد پاسخ های خود به تفکر بیشتری بپردازید.تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شیوه عصبانی واکنش نشان دهید و اینکه آیا آن واکنش به بهترین شکل به شما خدمت خواهد کرد پس برای کنترل خشم با ما همراه شوید.

 

 راه های سریع کنترل خشم کدامند؟ 

راههای موثر کنترل خشم و عصبانیت به ترفندهای مانترا

علت را شناسایی کنید:

چه چیزی دکمه عصبانیت شما را فشار می دهد؟ به عنوان مثال، وقتی خسته هستید، ناراحت هستید، شب خوب نخوابیده اید، یا کسی که با شما رفتار گستاخانه ای کند؟عوامل خارجی (دوست بی ادب) و عوامل داخلی (خود خسته شما) وجود دارند که وارد بازی می شوند.شما باید از این محرک ها آگاه باشید تا بفهمید چه شرایطی شما را به یک کشور عصبانی می فرستند.این مرحله اول مستلزم این است که تا حدی از آنچه در حال رخ دادن است آگاه باشید و تشخیص دهید که چه چیزی شما را خاموش می کند.

یک مانترا پیدا کنید که برایتان کارساز باشد.

وقتی انگیزه خود را تشخیص دادید، می توانید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شکل منفی واکنش نشان دهید یا خیر ؛ اگر این کار را نکنید، باید یک جایگزین برای عصبانیتتان داشته باشید. توسعه مانترا آرام شخصی تان به جایگزین کردن عصبانیت و منفی ها با چیزهای دیگر کمک خواهد کرد. ذهن شما روی چیزی مثبت تر متمرکز می شود و زمانی که آرام و راحت هستید، مانترا خود را تمرین کنید تا هر زمان که نیاز دارید، توجه خود را به آن معطوف کنید.

 

کنترل عصبانیت ناگهانی با راهکارهای فوق العاده

 کنترل سریع خشم و عصبانیت با روش مانترا

تجربیات خود را تغییر دهید.

همه فیلترهای دنیا متفاوت هستند. این فیلترها باید به شما بگویند که کدام چارچوب ها، یا تفسیرهایی را باید برای هر رویداد داشته باشید.شما ممکن است دوست داشته باشید فریم های اطرافتان را فراموش کنید و بخواهید متفاوت باشید.یادگیری نحوه تغییر “فریم” می تواند به تغییر شکل یک تجربه کمک کند. شما می توانید یاد بگیرید که اهمیت چیزهایی را که در آنها استرس دارید، عصبانی می شوید یا ناراحت می شوید را با دیدی متفاوت در یک فریم جدید، به حداقل برسانید.

 

چگونه خشم خود را کنترل کنیم؟

مقابله با خشم

مراقب صحبت های منفی خود باشید:

این تفکر منفی است که منجر به طغیان های خشم بسیاری می شود. اغلب اوقات وقتی چیزی اتفاق می افتد که شما را ناراحت کند، ممکن است بعد از مدتی که به آن فکر می کنید دیگر مسئله بدی برایتان نباشد. بیایید یک مثال ساده را انتخاب کنیم؛ شما به خرید خواربار می روید و در محوطه پارکینگ یک فروشنده دیگر ، ناگهانان فضایی را که انتخاب کرده بودید، واردش می شود.

چه بی ادب! شما می خواهید چیزی به راننده بگویید، اما چون آن ها کمی ترسناک به نظر می رسند، در تمام مدت زمانی که از این “بی عدالتی” عصبانی می شوید، به کارهای خود ادامه می دهید.

حالا حواس خود را از تمام چیزهایی که می خواهید به آن فرد بگویید ، پرت می کنید، و فراموش کرده اید که بستنی مورد علاقه دخترتان را بخرید! وقتی او را می بینید و این را به او می گویید، به گریه می افتد و به شما می گوید که چه قدر پدر و مادری بدی هستید!شما این حادثه و فردی را که جای پارک شما را گرفت و این مشکلات را درست کرد را سرزنش می کنید سپس یک عضو خانواده می آید و کار دیگری انجام می دهد که شما را ناراحت می کند و اینجاست! خشم منفجر می شود.

اگر صحبت خود را در محوطه پارکینگ تغییر دهید، این چرخه می تواند متوقف شود “مردم گاهی بی ادبی می کنند، و فرد جای پارک مرا ندید و یا وانمود کرد که ندیده است. مجبور نیستم به او اجازه دهم روز مرا خراب کند ؛ من می توانم یک انتخاب دیگر داشته باشم. بله،این آزار دهنده است، اما ارزش ندارد مسائل مهم زندگی مرا خراب کند.”

 

 

 راههای ساده کنترل خشم

اجازه دهید دیروز بگذرد:

دیروز واقعا گذشته است ؛ کاری که دیروز اتفاق افتاده لازم نیست روی امروزتان تاثیر بگذارد.اگر شما به درد، تنفر و یا عصبانیت خود فکر کنید، با گذشت هر روز بیشتر احساس تلخ و بدی خواهید کرد. کاری انجام شده ، انجام شده، رها کردنش نه تنها از لحاظ فیزیکی می تواند احساس خوبی داشته باشد، بلکه اگر انجام ندهید شما تنها خود را آزار می دهید. هر چه طولانی تر خشم خود را در درون جای دهید، بیشتر به شما نفوذ خواهد کرد. از خود بپرسید آیا این چیزی است که شما واقعا برای خود و افراد مهم زندگیتان اهمیت می دهید می دانید که ارزشش را ندارد، پس زندگی خود را با زندگی در گذشته هدر ندهید!

 

 چند راهکار عالی برای کنترل خشم

روش کنترل خشم و عصبانیت

تمرین تنفس عمیق :

به جای اینکه به عصبانیت خود اجازه دهید تا خارج از کنترل شما قرار گیرد، هر بار که احساس عصبانیت می کنید، برای آرام کردن بدن و ذهنتان، به تمرین تکنیک های تنفس ساده عادت کنید.

این کاری است که باید در هنگام عصبانیت انجام دهید:

-آهسته نفس بکشید، اما نفس های عمیق بکشید تا واکنش استرسی که معمولا همراه با عصبانیت همراه است را خنثی کنید.

-یک کلمه یا عبارت آرامش بخش را تکرار کنید، که می تواند این موارد باشد ” آرام باش"، “بیخیال” یا “من کنترل خشم خود را در دست دارم".

-بر روی عضلات خود فشار دهید و سپس آن ها را رها کنید.

 

 روش فوق العاده کنترل خشم

راههای کنترل خشم و عصبانیت

از 1 تا 100 یا 100 تا 1 بشمارید:

شمارش معکوس می تواند مانع از اوج گرفتن شما شود این کار ذهن شما را از علت عصبانیت دور می کند و باعث می شود که شما در مورد چیز دیگری فکر کنید.عمل شمردن همچنین زمان عصبانیت را به تاخیر می اندازد که اغلب احساسات را کنترل می کند.شما حتی می توانید این کار را با نفس کشیدن آرام و عمیق انجام دهید که موثرتر می شود.

روی زمان حال تمرکز کنید:

هر وقت عصبانی میشوید، به گذشته نگاه نکنید ؛ با انجام این کار، ممکن است شکایات گذشته را به الان خود بیاورید در عوض توجه خود را بر آنچه در حال حاضر می توانید انجام دهید تمرکز کنید تا این مساله را حل کنید.

 

 خشم و راههای مقابله با آن

کنترل خشم مانترا

ماهیچه های سخت را آرام کنید:

نکته دیگر که می تواند به شما کمک کند به سرعت آرام شوید، ماساژ آرام مناطق تنشی است که معمولا شانه ها، گردن و پوست سر هستند.برای شانه ها، به سادگی آن ها را بچرخانید تا آرام شوند.برای رهایی از تنشی که در ناحیه گردن و سر شما ایجاد می شود، یک ماساژ ساده را انجام دهید تا گردش خون را بهبود ببخشید و در نتیجه ذهن خود را آرام کنید.

گوش دادن به موسیقی:

گوش دادن به موسیقی می تواند اعصاب خرد شده را تسکین دهد و شما را آرام کند.این کار با کمک به شما برای غربال کردن احساسات خشم و ناامیدی به شیوه ای سازنده کار می کند.

 

با این راههای ساده خشم خود را کنترل کنید

تغییر وضعیت:

دور کردن خود از منبع عصبانیت، چه مکان و چه شخص، یک مهارت مدیریت عصبانیت است که می توانید از آن برای آرام کردن خود استفاده کنید.برای انجام این کار، شما می توانید چشمان خود را ببندید و خود را به یک مکان آرام منتقل کنید و یا به سادگی حرکت کنید تا خشم شما بسوزد

 

راههای کنترل سریع خشم و عصبانیت به روش مانترا

 

 

روش کنترل خشم مانترا یکی از روشهای ساده و فوق العاده موثر برای کنترل خشم و عصبانیت های ناگهانی است که در سرتاسر دنیا از آن استفاده میشود.

راه و روش های کنترل خشم و عصبانیت به روش مانترا

راههای کنترل خشم به سبک مانترا روشی کاملا ساده است اما تاثیری فوق العاده خواهد داشت چرا که این روش ها در سراسر دنیا مورد استفاده قرار می گیرد و مورد تایید قرار گرفته اند. عصبانیت یکی از واکنش های عاطفی اساسی ما است و گاهی اوقات یک نشانه هشدار خوبی است که همه چیز در زندگی ما خوب نیست. در برخی موارد خشم “حق” شماست که احساسش کنید. خشم حس ما را از عدالت و مسئولیت اجتماعی کنترل می کند. این کار به ما کمک می کند تا به یکدیگر انگیزه دهیم تا مسئولیت پذیری، رفتاری انسانی تر و اخلاقی تر داشته باشیم. طبق یافته های یک پروژه تحقیقاتی در دانشگاه ایالتی آمریکا نشان می دهد که خشم می تواند به اندازه انگیزه دادن مردم به داوطلب به عنوان همدردی موثر باشد.چند مرحله و قدمی که در این بخش از نمناک وجود دارد می تواند به شما کمک کند تا در مورد پاسخ های خود به تفکر بیشتری بپردازید.تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شیوه عصبانی واکنش نشان دهید و اینکه آیا آن واکنش به بهترین شکل به شما خدمت خواهد کرد پس برای کنترل خشم با ما همراه شوید.

 

 راه های سریع کنترل خشم کدامند؟ 

راههای موثر کنترل خشم و عصبانیت به ترفندهای مانترا

علت را شناسایی کنید:

چه چیزی دکمه عصبانیت شما را فشار می دهد؟ به عنوان مثال، وقتی خسته هستید، ناراحت هستید، شب خوب نخوابیده اید، یا کسی که با شما رفتار گستاخانه ای کند؟عوامل خارجی (دوست بی ادب) و عوامل داخلی (خود خسته شما) وجود دارند که وارد بازی می شوند.شما باید از این محرک ها آگاه باشید تا بفهمید چه شرایطی شما را به یک کشور عصبانی می فرستند.این مرحله اول مستلزم این است که تا حدی از آنچه در حال رخ دادن است آگاه باشید و تشخیص دهید که چه چیزی شما را خاموش می کند.

یک مانترا پیدا کنید که برایتان کارساز باشد.

وقتی انگیزه خود را تشخیص دادید، می توانید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شکل منفی واکنش نشان دهید یا خیر ؛ اگر این کار را نکنید، باید یک جایگزین برای عصبانیتتان داشته باشید. توسعه مانترا آرام شخصی تان به جایگزین کردن عصبانیت و منفی ها با چیزهای دیگر کمک خواهد کرد. ذهن شما روی چیزی مثبت تر متمرکز می شود و زمانی که آرام و راحت هستید، مانترا خود را تمرین کنید تا هر زمان که نیاز دارید، توجه خود را به آن معطوف کنید.

 

کنترل عصبانیت ناگهانی با راهکارهای فوق العاده

 کنترل سریع خشم و عصبانیت با روش مانترا

تجربیات خود را تغییر دهید.

همه فیلترهای دنیا متفاوت هستند. این فیلترها باید به شما بگویند که کدام چارچوب ها، یا تفسیرهایی را باید برای هر رویداد داشته باشید.شما ممکن است دوست داشته باشید فریم های اطرافتان را فراموش کنید و بخواهید متفاوت باشید.یادگیری نحوه تغییر “فریم” می تواند به تغییر شکل یک تجربه کمک کند. شما می توانید یاد بگیرید که اهمیت چیزهایی را که در آنها استرس دارید، عصبانی می شوید یا ناراحت می شوید را با دیدی متفاوت در یک فریم جدید، به حداقل برسانید.

 

چگونه خشم خود را کنترل کنیم؟

مقابله با خشم

مراقب صحبت های منفی خود باشید:

این تفکر منفی است که منجر به طغیان های خشم بسیاری می شود. اغلب اوقات وقتی چیزی اتفاق می افتد که شما را ناراحت کند، ممکن است بعد از مدتی که به آن فکر می کنید دیگر مسئله بدی برایتان نباشد. بیایید یک مثال ساده را انتخاب کنیم؛ شما به خرید خواربار می روید و در محوطه پارکینگ یک فروشنده دیگر ، ناگهانان فضایی را که انتخاب کرده بودید، واردش می شود.

چه بی ادب! شما می خواهید چیزی به راننده بگویید، اما چون آن ها کمی ترسناک به نظر می رسند، در تمام مدت زمانی که از این “بی عدالتی” عصبانی می شوید، به کارهای خود ادامه می دهید.

حالا حواس خود را از تمام چیزهایی که می خواهید به آن فرد بگویید ، پرت می کنید، و فراموش کرده اید که بستنی مورد علاقه دخترتان را بخرید! وقتی او را می بینید و این را به او می گویید، به گریه می افتد و به شما می گوید که چه قدر پدر و مادری بدی هستید!شما این حادثه و فردی را که جای پارک شما را گرفت و این مشکلات را درست کرد را سرزنش می کنید سپس یک عضو خانواده می آید و کار دیگری انجام می دهد که شما را ناراحت می کند و اینجاست! خشم منفجر می شود.

اگر صحبت خود را در محوطه پارکینگ تغییر دهید، این چرخه می تواند متوقف شود “مردم گاهی بی ادبی می کنند، و فرد جای پارک مرا ندید و یا وانمود کرد که ندیده است. مجبور نیستم به او اجازه دهم روز مرا خراب کند ؛ من می توانم یک انتخاب دیگر داشته باشم. بله،این آزار دهنده است، اما ارزش ندارد مسائل مهم زندگی مرا خراب کند.”

 

 

 راههای ساده کنترل خشم

اجازه دهید دیروز بگذرد:

دیروز واقعا گذشته است ؛ کاری که دیروز اتفاق افتاده لازم نیست روی امروزتان تاثیر بگذارد.اگر شما به درد، تنفر و یا عصبانیت خود فکر کنید، با گذشت هر روز بیشتر احساس تلخ و بدی خواهید کرد. کاری انجام شده ، انجام شده، رها کردنش نه تنها از لحاظ فیزیکی می تواند احساس خوبی داشته باشد، بلکه اگر انجام ندهید شما تنها خود را آزار می دهید. هر چه طولانی تر خشم خود را در درون جای دهید، بیشتر به شما نفوذ خواهد کرد. از خود بپرسید آیا این چیزی است که شما واقعا برای خود و افراد مهم زندگیتان اهمیت می دهید می دانید که ارزشش را ندارد، پس زندگی خود را با زندگی در گذشته هدر ندهید!

 

 چند راهکار عالی برای کنترل خشم

روش کنترل خشم و عصبانیت

تمرین تنفس عمیق :

به جای اینکه به عصبانیت خود اجازه دهید تا خارج از کنترل شما قرار گیرد، هر بار که احساس عصبانیت می کنید، برای آرام کردن بدن و ذهنتان، به تمرین تکنیک های تنفس ساده عادت کنید.

این کاری است که باید در هنگام عصبانیت انجام دهید:

-آهسته نفس بکشید، اما نفس های عمیق بکشید تا واکنش استرسی که معمولا همراه با عصبانیت همراه است را خنثی کنید.

-یک کلمه یا عبارت آرامش بخش را تکرار کنید، که می تواند این موارد باشد ” آرام باش"، “بیخیال” یا “من کنترل خشم خود را در دست دارم".

-بر روی عضلات خود فشار دهید و سپس آن ها را رها کنید.

 

 روش فوق العاده کنترل خشم

راههای کنترل خشم و عصبانیت

از 1 تا 100 یا 100 تا 1 بشمارید:

شمارش معکوس می تواند مانع از اوج گرفتن شما شود این کار ذهن شما را از علت عصبانیت دور می کند و باعث می شود که شما در مورد چیز دیگری فکر کنید.عمل شمردن همچنین زمان عصبانیت را به تاخیر می اندازد که اغلب احساسات را کنترل می کند.شما حتی می توانید این کار را با نفس کشیدن آرام و عمیق انجام دهید که موثرتر می شود.

روی زمان حال تمرکز کنید:

هر وقت عصبانی میشوید، به گذشته نگاه نکنید ؛ با انجام این کار، ممکن است شکایات گذشته را به الان خود بیاورید در عوض توجه خود را بر آنچه در حال حاضر می توانید انجام دهید تمرکز کنید تا این مساله را حل کنید.

 

 خشم و راههای مقابله با آن

کنترل خشم مانترا

ماهیچه های سخت را آرام کنید:

نکته دیگر که می تواند به شما کمک کند به سرعت آرام شوید، ماساژ آرام مناطق تنشی است که معمولا شانه ها، گردن و پوست سر هستند.برای شانه ها، به سادگی آن ها را بچرخانید تا آرام شوند.برای رهایی از تنشی که در ناحیه گردن و سر شما ایجاد می شود، یک ماساژ ساده را انجام دهید تا گردش خون را بهبود ببخشید و در نتیجه ذهن خود را آرام کنید.

گوش دادن به موسیقی:

گوش دادن به موسیقی می تواند اعصاب خرد شده را تسکین دهد و شما را آرام کند.این کار با کمک به شما برای غربال کردن احساسات خشم و ناامیدی به شیوه ای سازنده کار می کند.

 

با این راههای ساده خشم خود را کنترل کنید

تغییر وضعیت:

دور کردن خود از منبع عصبانیت، چه مکان و چه شخص، یک مهارت مدیریت عصبانیت است که می توانید از آن برای آرام کردن خود استفاده کنید.برای انجام این کار، شما می توانید چشمان خود را ببندید و خود را به یک مکان آرام منتقل کنید و یا به سادگی حرکت کنید تا خشم شما بسوزد

 

راههای کنترل سریع خشم و عصبانیت به روش مانترا

 

 

روش کنترل خشم مانترا یکی از روشهای ساده و فوق العاده موثر برای کنترل خشم و عصبانیت های ناگهانی است که در سرتاسر دنیا از آن استفاده میشود.

راه و روش های کنترل خشم و عصبانیت به روش مانترا

راههای کنترل خشم به سبک مانترا روشی کاملا ساده است اما تاثیری فوق العاده خواهد داشت چرا که این روش ها در سراسر دنیا مورد استفاده قرار می گیرد و مورد تایید قرار گرفته اند. عصبانیت یکی از واکنش های عاطفی اساسی ما است و گاهی اوقات یک نشانه هشدار خوبی است که همه چیز در زندگی ما خوب نیست. در برخی موارد خشم “حق” شماست که احساسش کنید. خشم حس ما را از عدالت و مسئولیت اجتماعی کنترل می کند. این کار به ما کمک می کند تا به یکدیگر انگیزه دهیم تا مسئولیت پذیری، رفتاری انسانی تر و اخلاقی تر داشته باشیم. طبق یافته های یک پروژه تحقیقاتی در دانشگاه ایالتی آمریکا نشان می دهد که خشم می تواند به اندازه انگیزه دادن مردم به داوطلب به عنوان همدردی موثر باشد.چند مرحله و قدمی که در این بخش از نمناک وجود دارد می تواند به شما کمک کند تا در مورد پاسخ های خود به تفکر بیشتری بپردازید.تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شیوه عصبانی واکنش نشان دهید و اینکه آیا آن واکنش به بهترین شکل به شما خدمت خواهد کرد پس برای کنترل خشم با ما همراه شوید.

 

 راه های سریع کنترل خشم کدامند؟ 

راههای موثر کنترل خشم و عصبانیت به ترفندهای مانترا

علت را شناسایی کنید:

چه چیزی دکمه عصبانیت شما را فشار می دهد؟ به عنوان مثال، وقتی خسته هستید، ناراحت هستید، شب خوب نخوابیده اید، یا کسی که با شما رفتار گستاخانه ای کند؟عوامل خارجی (دوست بی ادب) و عوامل داخلی (خود خسته شما) وجود دارند که وارد بازی می شوند.شما باید از این محرک ها آگاه باشید تا بفهمید چه شرایطی شما را به یک کشور عصبانی می فرستند.این مرحله اول مستلزم این است که تا حدی از آنچه در حال رخ دادن است آگاه باشید و تشخیص دهید که چه چیزی شما را خاموش می کند.

یک مانترا پیدا کنید که برایتان کارساز باشد.

وقتی انگیزه خود را تشخیص دادید، می توانید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شکل منفی واکنش نشان دهید یا خیر ؛ اگر این کار را نکنید، باید یک جایگزین برای عصبانیتتان داشته باشید. توسعه مانترا آرام شخصی تان به جایگزین کردن عصبانیت و منفی ها با چیزهای دیگر کمک خواهد کرد. ذهن شما روی چیزی مثبت تر متمرکز می شود و زمانی که آرام و راحت هستید، مانترا خود را تمرین کنید تا هر زمان که نیاز دارید، توجه خود را به آن معطوف کنید.

 

کنترل عصبانیت ناگهانی با راهکارهای فوق العاده

 کنترل سریع خشم و عصبانیت با روش مانترا

تجربیات خود را تغییر دهید.

همه فیلترهای دنیا متفاوت هستند. این فیلترها باید به شما بگویند که کدام چارچوب ها، یا تفسیرهایی را باید برای هر رویداد داشته باشید.شما ممکن است دوست داشته باشید فریم های اطرافتان را فراموش کنید و بخواهید متفاوت باشید.یادگیری نحوه تغییر “فریم” می تواند به تغییر شکل یک تجربه کمک کند. شما می توانید یاد بگیرید که اهمیت چیزهایی را که در آنها استرس دارید، عصبانی می شوید یا ناراحت می شوید را با دیدی متفاوت در یک فریم جدید، به حداقل برسانید.

 

چگونه خشم خود را کنترل کنیم؟

مقابله با خشم

مراقب صحبت های منفی خود باشید:

این تفکر منفی است که منجر به طغیان های خشم بسیاری می شود. اغلب اوقات وقتی چیزی اتفاق می افتد که شما را ناراحت کند، ممکن است بعد از مدتی که به آن فکر می کنید دیگر مسئله بدی برایتان نباشد. بیایید یک مثال ساده را انتخاب کنیم؛ شما به خرید خواربار می روید و در محوطه پارکینگ یک فروشنده دیگر ، ناگهانان فضایی را که انتخاب کرده بودید، واردش می شود.

چه بی ادب! شما می خواهید چیزی به راننده بگویید، اما چون آن ها کمی ترسناک به نظر می رسند، در تمام مدت زمانی که از این “بی عدالتی” عصبانی می شوید، به کارهای خود ادامه می دهید.

حالا حواس خود را از تمام چیزهایی که می خواهید به آن فرد بگویید ، پرت می کنید، و فراموش کرده اید که بستنی مورد علاقه دخترتان را بخرید! وقتی او را می بینید و این را به او می گویید، به گریه می افتد و به شما می گوید که چه قدر پدر و مادری بدی هستید!شما این حادثه و فردی را که جای پارک شما را گرفت و این مشکلات را درست کرد را سرزنش می کنید سپس یک عضو خانواده می آید و کار دیگری انجام می دهد که شما را ناراحت می کند و اینجاست! خشم منفجر می شود.

اگر صحبت خود را در محوطه پارکینگ تغییر دهید، این چرخه می تواند متوقف شود “مردم گاهی بی ادبی می کنند، و فرد جای پارک مرا ندید و یا وانمود کرد که ندیده است. مجبور نیستم به او اجازه دهم روز مرا خراب کند ؛ من می توانم یک انتخاب دیگر داشته باشم. بله،این آزار دهنده است، اما ارزش ندارد مسائل مهم زندگی مرا خراب کند.”

 

 

 راههای ساده کنترل خشم

اجازه دهید دیروز بگذرد:

دیروز واقعا گذشته است ؛ کاری که دیروز اتفاق افتاده لازم نیست روی امروزتان تاثیر بگذارد.اگر شما به درد، تنفر و یا عصبانیت خود فکر کنید، با گذشت هر روز بیشتر احساس تلخ و بدی خواهید کرد. کاری انجام شده ، انجام شده، رها کردنش نه تنها از لحاظ فیزیکی می تواند احساس خوبی داشته باشد، بلکه اگر انجام ندهید شما تنها خود را آزار می دهید. هر چه طولانی تر خشم خود را در درون جای دهید، بیشتر به شما نفوذ خواهد کرد. از خود بپرسید آیا این چیزی است که شما واقعا برای خود و افراد مهم زندگیتان اهمیت می دهید می دانید که ارزشش را ندارد، پس زندگی خود را با زندگی در گذشته هدر ندهید!

 

 چند راهکار عالی برای کنترل خشم

روش کنترل خشم و عصبانیت

تمرین تنفس عمیق :

به جای اینکه به عصبانیت خود اجازه دهید تا خارج از کنترل شما قرار گیرد، هر بار که احساس عصبانیت می کنید، برای آرام کردن بدن و ذهنتان، به تمرین تکنیک های تنفس ساده عادت کنید.

این کاری است که باید در هنگام عصبانیت انجام دهید:

-آهسته نفس بکشید، اما نفس های عمیق بکشید تا واکنش استرسی که معمولا همراه با عصبانیت همراه است را خنثی کنید.

-یک کلمه یا عبارت آرامش بخش را تکرار کنید، که می تواند این موارد باشد ” آرام باش"، “بیخیال” یا “من کنترل خشم خود را در دست دارم".

-بر روی عضلات خود فشار دهید و سپس آن ها را رها کنید.

 

 روش فوق العاده کنترل خشم

راههای کنترل خشم و عصبانیت

از 1 تا 100 یا 100 تا 1 بشمارید:

شمارش معکوس می تواند مانع از اوج گرفتن شما شود این کار ذهن شما را از علت عصبانیت دور می کند و باعث می شود که شما در مورد چیز دیگری فکر کنید.عمل شمردن همچنین زمان عصبانیت را به تاخیر می اندازد که اغلب احساسات را کنترل می کند.شما حتی می توانید این کار را با نفس کشیدن آرام و عمیق انجام دهید که موثرتر می شود.

روی زمان حال تمرکز کنید:

هر وقت عصبانی میشوید، به گذشته نگاه نکنید ؛ با انجام این کار، ممکن است شکایات گذشته را به الان خود بیاورید در عوض توجه خود را بر آنچه در حال حاضر می توانید انجام دهید تمرکز کنید تا این مساله را حل کنید.

 

 خشم و راههای مقابله با آن

کنترل خشم مانترا

ماهیچه های سخت را آرام کنید:

نکته دیگر که می تواند به شما کمک کند به سرعت آرام شوید، ماساژ آرام مناطق تنشی است که معمولا شانه ها، گردن و پوست سر هستند.برای شانه ها، به سادگی آن ها را بچرخانید تا آرام شوند.برای رهایی از تنشی که در ناحیه گردن و سر شما ایجاد می شود، یک ماساژ ساده را انجام دهید تا گردش خون را بهبود ببخشید و در نتیجه ذهن خود را آرام کنید.

گوش دادن به موسیقی:

گوش دادن به موسیقی می تواند اعصاب خرد شده را تسکین دهد و شما را آرام کند.این کار با کمک به شما برای غربال کردن احساسات خشم و ناامیدی به شیوه ای سازنده کار می کند.

 

با این راههای ساده خشم خود را کنترل کنید

تغییر وضعیت:

دور کردن خود از منبع عصبانیت، چه مکان و چه شخص، یک مهارت مدیریت عصبانیت است که می توانید از آن برای آرام کردن خود استفاده کنید.برای انجام این کار، شما می توانید چشمان خود را ببندید و خود را به یک مکان آرام منتقل کنید و یا به سادگی حرکت کنید تا خشم شما بسوزد

 

راههای کنترل سریع خشم و عصبانیت به روش مانترا

 

 

روش کنترل خشم مانترا یکی از روشهای ساده و فوق العاده موثر برای کنترل خشم و عصبانیت های ناگهانی است که در سرتاسر دنیا از آن استفاده میشود.

راه و روش های کنترل خشم و عصبانیت به روش مانترا

راههای کنترل خشم به سبک مانترا روشی کاملا ساده است اما تاثیری فوق العاده خواهد داشت چرا که این روش ها در سراسر دنیا مورد استفاده قرار می گیرد و مورد تایید قرار گرفته اند. عصبانیت یکی از واکنش های عاطفی اساسی ما است و گاهی اوقات یک نشانه هشدار خوبی است که همه چیز در زندگی ما خوب نیست. در برخی موارد خشم “حق” شماست که احساسش کنید. خشم حس ما را از عدالت و مسئولیت اجتماعی کنترل می کند. این کار به ما کمک می کند تا به یکدیگر انگیزه دهیم تا مسئولیت پذیری، رفتاری انسانی تر و اخلاقی تر داشته باشیم. طبق یافته های یک پروژه تحقیقاتی در دانشگاه ایالتی آمریکا نشان می دهد که خشم می تواند به اندازه انگیزه دادن مردم به داوطلب به عنوان همدردی موثر باشد.چند مرحله و قدمی که در این بخش از نمناک وجود دارد می تواند به شما کمک کند تا در مورد پاسخ های خود به تفکر بیشتری بپردازید.تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شیوه عصبانی واکنش نشان دهید و اینکه آیا آن واکنش به بهترین شکل به شما خدمت خواهد کرد پس برای کنترل خشم با ما همراه شوید.

 

 راه های سریع کنترل خشم کدامند؟ 

راههای موثر کنترل خشم و عصبانیت به ترفندهای مانترا

علت را شناسایی کنید:

چه چیزی دکمه عصبانیت شما را فشار می دهد؟ به عنوان مثال، وقتی خسته هستید، ناراحت هستید، شب خوب نخوابیده اید، یا کسی که با شما رفتار گستاخانه ای کند؟عوامل خارجی (دوست بی ادب) و عوامل داخلی (خود خسته شما) وجود دارند که وارد بازی می شوند.شما باید از این محرک ها آگاه باشید تا بفهمید چه شرایطی شما را به یک کشور عصبانی می فرستند.این مرحله اول مستلزم این است که تا حدی از آنچه در حال رخ دادن است آگاه باشید و تشخیص دهید که چه چیزی شما را خاموش می کند.

یک مانترا پیدا کنید که برایتان کارساز باشد.

وقتی انگیزه خود را تشخیص دادید، می توانید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شکل منفی واکنش نشان دهید یا خیر ؛ اگر این کار را نکنید، باید یک جایگزین برای عصبانیتتان داشته باشید. توسعه مانترا آرام شخصی تان به جایگزین کردن عصبانیت و منفی ها با چیزهای دیگر کمک خواهد کرد. ذهن شما روی چیزی مثبت تر متمرکز می شود و زمانی که آرام و راحت هستید، مانترا خود را تمرین کنید تا هر زمان که نیاز دارید، توجه خود را به آن معطوف کنید.

 

کنترل عصبانیت ناگهانی با راهکارهای فوق العاده

 کنترل سریع خشم و عصبانیت با روش مانترا

تجربیات خود را تغییر دهید.

همه فیلترهای دنیا متفاوت هستند. این فیلترها باید به شما بگویند که کدام چارچوب ها، یا تفسیرهایی را باید برای هر رویداد داشته باشید.شما ممکن است دوست داشته باشید فریم های اطرافتان را فراموش کنید و بخواهید متفاوت باشید.یادگیری نحوه تغییر “فریم” می تواند به تغییر شکل یک تجربه کمک کند. شما می توانید یاد بگیرید که اهمیت چیزهایی را که در آنها استرس دارید، عصبانی می شوید یا ناراحت می شوید را با دیدی متفاوت در یک فریم جدید، به حداقل برسانید.

 

چگونه خشم خود را کنترل کنیم؟

مقابله با خشم

مراقب صحبت های منفی خود باشید:

این تفکر منفی است که منجر به طغیان های خشم بسیاری می شود. اغلب اوقات وقتی چیزی اتفاق می افتد که شما را ناراحت کند، ممکن است بعد از مدتی که به آن فکر می کنید دیگر مسئله بدی برایتان نباشد. بیایید یک مثال ساده را انتخاب کنیم؛ شما به خرید خواربار می روید و در محوطه پارکینگ یک فروشنده دیگر ، ناگهانان فضایی را که انتخاب کرده بودید، واردش می شود.

چه بی ادب! شما می خواهید چیزی به راننده بگویید، اما چون آن ها کمی ترسناک به نظر می رسند، در تمام مدت زمانی که از این “بی عدالتی” عصبانی می شوید، به کارهای خود ادامه می دهید.

حالا حواس خود را از تمام چیزهایی که می خواهید به آن فرد بگویید ، پرت می کنید، و فراموش کرده اید که بستنی مورد علاقه دخترتان را بخرید! وقتی او را می بینید و این را به او می گویید، به گریه می افتد و به شما می گوید که چه قدر پدر و مادری بدی هستید!شما این حادثه و فردی را که جای پارک شما را گرفت و این مشکلات را درست کرد را سرزنش می کنید سپس یک عضو خانواده می آید و کار دیگری انجام می دهد که شما را ناراحت می کند و اینجاست! خشم منفجر می شود.

اگر صحبت خود را در محوطه پارکینگ تغییر دهید، این چرخه می تواند متوقف شود “مردم گاهی بی ادبی می کنند، و فرد جای پارک مرا ندید و یا وانمود کرد که ندیده است. مجبور نیستم به او اجازه دهم روز مرا خراب کند ؛ من می توانم یک انتخاب دیگر داشته باشم. بله،این آزار دهنده است، اما ارزش ندارد مسائل مهم زندگی مرا خراب کند.”

 

 

 راههای ساده کنترل خشم

اجازه دهید دیروز بگذرد:

دیروز واقعا گذشته است ؛ کاری که دیروز اتفاق افتاده لازم نیست روی امروزتان تاثیر بگذارد.اگر شما به درد، تنفر و یا عصبانیت خود فکر کنید، با گذشت هر روز بیشتر احساس تلخ و بدی خواهید کرد. کاری انجام شده ، انجام شده، رها کردنش نه تنها از لحاظ فیزیکی می تواند احساس خوبی داشته باشد، بلکه اگر انجام ندهید شما تنها خود را آزار می دهید. هر چه طولانی تر خشم خود را در درون جای دهید، بیشتر به شما نفوذ خواهد کرد. از خود بپرسید آیا این چیزی است که شما واقعا برای خود و افراد مهم زندگیتان اهمیت می دهید می دانید که ارزشش را ندارد، پس زندگی خود را با زندگی در گذشته هدر ندهید!

 

 چند راهکار عالی برای کنترل خشم

روش کنترل خشم و عصبانیت

تمرین تنفس عمیق :

به جای اینکه به عصبانیت خود اجازه دهید تا خارج از کنترل شما قرار گیرد، هر بار که احساس عصبانیت می کنید، برای آرام کردن بدن و ذهنتان، به تمرین تکنیک های تنفس ساده عادت کنید.

این کاری است که باید در هنگام عصبانیت انجام دهید:

-آهسته نفس بکشید، اما نفس های عمیق بکشید تا واکنش استرسی که معمولا همراه با عصبانیت همراه است را خنثی کنید.

-یک کلمه یا عبارت آرامش بخش را تکرار کنید، که می تواند این موارد باشد ” آرام باش"، “بیخیال” یا “من کنترل خشم خود را در دست دارم".

-بر روی عضلات خود فشار دهید و سپس آن ها را رها کنید.

 

 روش فوق العاده کنترل خشم

راههای کنترل خشم و عصبانیت

از 1 تا 100 یا 100 تا 1 بشمارید:

شمارش معکوس می تواند مانع از اوج گرفتن شما شود این کار ذهن شما را از علت عصبانیت دور می کند و باعث می شود که شما در مورد چیز دیگری فکر کنید.عمل شمردن همچنین زمان عصبانیت را به تاخیر می اندازد که اغلب احساسات را کنترل می کند.شما حتی می توانید این کار را با نفس کشیدن آرام و عمیق انجام دهید که موثرتر می شود.

روی زمان حال تمرکز کنید:

هر وقت عصبانی میشوید، به گذشته نگاه نکنید ؛ با انجام این کار، ممکن است شکایات گذشته را به الان خود بیاورید در عوض توجه خود را بر آنچه در حال حاضر می توانید انجام دهید تمرکز کنید تا این مساله را حل کنید.

 

 خشم و راههای مقابله با آن

کنترل خشم مانترا

ماهیچه های سخت را آرام کنید:

نکته دیگر که می تواند به شما کمک کند به سرعت آرام شوید، ماساژ آرام مناطق تنشی است که معمولا شانه ها، گردن و پوست سر هستند.برای شانه ها، به سادگی آن ها را بچرخانید تا آرام شوند.برای رهایی از تنشی که در ناحیه گردن و سر شما ایجاد می شود، یک ماساژ ساده را انجام دهید تا گردش خون را بهبود ببخشید و در نتیجه ذهن خود را آرام کنید.

گوش دادن به موسیقی:

گوش دادن به موسیقی می تواند اعصاب خرد شده را تسکین دهد و شما را آرام کند.این کار با کمک به شما برای غربال کردن احساسات خشم و ناامیدی به شیوه ای سازنده کار می کند.

 

با این راههای ساده خشم خود را کنترل کنید

تغییر وضعیت:

دور کردن خود از منبع عصبانیت، چه مکان و چه شخص، یک مهارت مدیریت عصبانیت است که می توانید از آن برای آرام کردن خود استفاده کنید.برای انجام این کار، شما می توانید چشمان خود را ببندید و خود را به یک مکان آرام منتقل کنید و یا به سادگی حرکت کنید تا خشم شما بسوزد

 

راههای کنترل سریع خشم و عصبانیت به روش مانترا

 

 

روش کنترل خشم مانترا یکی از روشهای ساده و فوق العاده موثر برای کنترل خشم و عصبانیت های ناگهانی است که در سرتاسر دنیا از آن استفاده میشود.

راه و روش های کنترل خشم و عصبانیت به روش مانترا

راههای کنترل خشم به سبک مانترا روشی کاملا ساده است اما تاثیری فوق العاده خواهد داشت چرا که این روش ها در سراسر دنیا مورد استفاده قرار می گیرد و مورد تایید قرار گرفته اند. عصبانیت یکی از واکنش های عاطفی اساسی ما است و گاهی اوقات یک نشانه هشدار خوبی است که همه چیز در زندگی ما خوب نیست. در برخی موارد خشم “حق” شماست که احساسش کنید. خشم حس ما را از عدالت و مسئولیت اجتماعی کنترل می کند. این کار به ما کمک می کند تا به یکدیگر انگیزه دهیم تا مسئولیت پذیری، رفتاری انسانی تر و اخلاقی تر داشته باشیم. طبق یافته های یک پروژه تحقیقاتی در دانشگاه ایالتی آمریکا نشان می دهد که خشم می تواند به اندازه انگیزه دادن مردم به داوطلب به عنوان همدردی موثر باشد.چند مرحله و قدمی که در این بخش از نمناک وجود دارد می تواند به شما کمک کند تا در مورد پاسخ های خود به تفکر بیشتری بپردازید.تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شیوه عصبانی واکنش نشان دهید و اینکه آیا آن واکنش به بهترین شکل به شما خدمت خواهد کرد پس برای کنترل خشم با ما همراه شوید.

 

 راه های سریع کنترل خشم کدامند؟ 

راههای موثر کنترل خشم و عصبانیت به ترفندهای مانترا

علت را شناسایی کنید:

چه چیزی دکمه عصبانیت شما را فشار می دهد؟ به عنوان مثال، وقتی خسته هستید، ناراحت هستید، شب خوب نخوابیده اید، یا کسی که با شما رفتار گستاخانه ای کند؟عوامل خارجی (دوست بی ادب) و عوامل داخلی (خود خسته شما) وجود دارند که وارد بازی می شوند.شما باید از این محرک ها آگاه باشید تا بفهمید چه شرایطی شما را به یک کشور عصبانی می فرستند.این مرحله اول مستلزم این است که تا حدی از آنچه در حال رخ دادن است آگاه باشید و تشخیص دهید که چه چیزی شما را خاموش می کند.

یک مانترا پیدا کنید که برایتان کارساز باشد.

وقتی انگیزه خود را تشخیص دادید، می توانید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شکل منفی واکنش نشان دهید یا خیر ؛ اگر این کار را نکنید، باید یک جایگزین برای عصبانیتتان داشته باشید. توسعه مانترا آرام شخصی تان به جایگزین کردن عصبانیت و منفی ها با چیزهای دیگر کمک خواهد کرد. ذهن شما روی چیزی مثبت تر متمرکز می شود و زمانی که آرام و راحت هستید، مانترا خود را تمرین کنید تا هر زمان که نیاز دارید، توجه خود را به آن معطوف کنید.

 

کنترل عصبانیت ناگهانی با راهکارهای فوق العاده

 کنترل سریع خشم و عصبانیت با روش مانترا

تجربیات خود را تغییر دهید.

همه فیلترهای دنیا متفاوت هستند. این فیلترها باید به شما بگویند که کدام چارچوب ها، یا تفسیرهایی را باید برای هر رویداد داشته باشید.شما ممکن است دوست داشته باشید فریم های اطرافتان را فراموش کنید و بخواهید متفاوت باشید.یادگیری نحوه تغییر “فریم” می تواند به تغییر شکل یک تجربه کمک کند. شما می توانید یاد بگیرید که اهمیت چیزهایی را که در آنها استرس دارید، عصبانی می شوید یا ناراحت می شوید را با دیدی متفاوت در یک فریم جدید، به حداقل برسانید.

 

چگونه خشم خود را کنترل کنیم؟

مقابله با خشم

مراقب صحبت های منفی خود باشید:

این تفکر منفی است که منجر به طغیان های خشم بسیاری می شود. اغلب اوقات وقتی چیزی اتفاق می افتد که شما را ناراحت کند، ممکن است بعد از مدتی که به آن فکر می کنید دیگر مسئله بدی برایتان نباشد. بیایید یک مثال ساده را انتخاب کنیم؛ شما به خرید خواربار می روید و در محوطه پارکینگ یک فروشنده دیگر ، ناگهانان فضایی را که انتخاب کرده بودید، واردش می شود.

چه بی ادب! شما می خواهید چیزی به راننده بگویید، اما چون آن ها کمی ترسناک به نظر می رسند، در تمام مدت زمانی که از این “بی عدالتی” عصبانی می شوید، به کارهای خود ادامه می دهید.

حالا حواس خود را از تمام چیزهایی که می خواهید به آن فرد بگویید ، پرت می کنید، و فراموش کرده اید که بستنی مورد علاقه دخترتان را بخرید! وقتی او را می بینید و این را به او می گویید، به گریه می افتد و به شما می گوید که چه قدر پدر و مادری بدی هستید!شما این حادثه و فردی را که جای پارک شما را گرفت و این مشکلات را درست کرد را سرزنش می کنید سپس یک عضو خانواده می آید و کار دیگری انجام می دهد که شما را ناراحت می کند و اینجاست! خشم منفجر می شود.

اگر صحبت خود را در محوطه پارکینگ تغییر دهید، این چرخه می تواند متوقف شود “مردم گاهی بی ادبی می کنند، و فرد جای پارک مرا ندید و یا وانمود کرد که ندیده است. مجبور نیستم به او اجازه دهم روز مرا خراب کند ؛ من می توانم یک انتخاب دیگر داشته باشم. بله،این آزار دهنده است، اما ارزش ندارد مسائل مهم زندگی مرا خراب کند.”

 

 

 راههای ساده کنترل خشم

اجازه دهید دیروز بگذرد:

دیروز واقعا گذشته است ؛ کاری که دیروز اتفاق افتاده لازم نیست روی امروزتان تاثیر بگذارد.اگر شما به درد، تنفر و یا عصبانیت خود فکر کنید، با گذشت هر روز بیشتر احساس تلخ و بدی خواهید کرد. کاری انجام شده ، انجام شده، رها کردنش نه تنها از لحاظ فیزیکی می تواند احساس خوبی داشته باشد، بلکه اگر انجام ندهید شما تنها خود را آزار می دهید. هر چه طولانی تر خشم خود را در درون جای دهید، بیشتر به شما نفوذ خواهد کرد. از خود بپرسید آیا این چیزی است که شما واقعا برای خود و افراد مهم زندگیتان اهمیت می دهید می دانید که ارزشش را ندارد، پس زندگی خود را با زندگی در گذشته هدر ندهید!

 

 چند راهکار عالی برای کنترل خشم

روش کنترل خشم و عصبانیت

تمرین تنفس عمیق :

به جای اینکه به عصبانیت خود اجازه دهید تا خارج از کنترل شما قرار گیرد، هر بار که احساس عصبانیت می کنید، برای آرام کردن بدن و ذهنتان، به تمرین تکنیک های تنفس ساده عادت کنید.

این کاری است که باید در هنگام عصبانیت انجام دهید:

-آهسته نفس بکشید، اما نفس های عمیق بکشید تا واکنش استرسی که معمولا همراه با عصبانیت همراه است را خنثی کنید.

-یک کلمه یا عبارت آرامش بخش را تکرار کنید، که می تواند این موارد باشد ” آرام باش"، “بیخیال” یا “من کنترل خشم خود را در دست دارم".

-بر روی عضلات خود فشار دهید و سپس آن ها را رها کنید.

 

 روش فوق العاده کنترل خشم

راههای کنترل خشم و عصبانیت

از 1 تا 100 یا 100 تا 1 بشمارید:

شمارش معکوس می تواند مانع از اوج گرفتن شما شود این کار ذهن شما را از علت عصبانیت دور می کند و باعث می شود که شما در مورد چیز دیگری فکر کنید.عمل شمردن همچنین زمان عصبانیت را به تاخیر می اندازد که اغلب احساسات را کنترل می کند.شما حتی می توانید این کار را با نفس کشیدن آرام و عمیق انجام دهید که موثرتر می شود.

روی زمان حال تمرکز کنید:

هر وقت عصبانی میشوید، به گذشته نگاه نکنید ؛ با انجام این کار، ممکن است شکایات گذشته را به الان خود بیاورید در عوض توجه خود را بر آنچه در حال حاضر می توانید انجام دهید تمرکز کنید تا این مساله را حل کنید.

 

 خشم و راههای مقابله با آن

کنترل خشم مانترا

ماهیچه های سخت را آرام کنید:

نکته دیگر که می تواند به شما کمک کند به سرعت آرام شوید، ماساژ آرام مناطق تنشی است که معمولا شانه ها، گردن و پوست سر هستند.برای شانه ها، به سادگی آن ها را بچرخانید تا آرام شوند.برای رهایی از تنشی که در ناحیه گردن و سر شما ایجاد می شود، یک ماساژ ساده را انجام دهید تا گردش خون را بهبود ببخشید و در نتیجه ذهن خود را آرام کنید.

گوش دادن به موسیقی:

گوش دادن به موسیقی می تواند اعصاب خرد شده را تسکین دهد و شما را آرام کند.این کار با کمک به شما برای غربال کردن احساسات خشم و ناامیدی به شیوه ای سازنده کار می کند.

 

با این راههای ساده خشم خود را کنترل کنید

تغییر وضعیت:

دور کردن خود از منبع عصبانیت، چه مکان و چه شخص، یک مهارت مدیریت عصبانیت است که می توانید از آن برای آرام کردن خود استفاده کنید.برای انجام این کار، شما می توانید چشمان خود را ببندید و خود را به یک مکان آرام منتقل کنید و یا به سادگی حرکت کنید تا خشم شما بسوزد

 

راههای کنترل سریع خشم و عصبانیت به روش مانترا

 

 

روش کنترل خشم مانترا یکی از روشهای ساده و فوق العاده موثر برای کنترل خشم و عصبانیت های ناگهانی است که در سرتاسر دنیا از آن استفاده میشود.

راه و روش های کنترل خشم و عصبانیت به روش مانترا

راههای کنترل خشم به سبک مانترا روشی کاملا ساده است اما تاثیری فوق العاده خواهد داشت چرا که این روش ها در سراسر دنیا مورد استفاده قرار می گیرد و مورد تایید قرار گرفته اند. عصبانیت یکی از واکنش های عاطفی اساسی ما است و گاهی اوقات یک نشانه هشدار خوبی است که همه چیز در زندگی ما خوب نیست. در برخی موارد خشم “حق” شماست که احساسش کنید. خشم حس ما را از عدالت و مسئولیت اجتماعی کنترل می کند. این کار به ما کمک می کند تا به یکدیگر انگیزه دهیم تا مسئولیت پذیری، رفتاری انسانی تر و اخلاقی تر داشته باشیم. طبق یافته های یک پروژه تحقیقاتی در دانشگاه ایالتی آمریکا نشان می دهد که خشم می تواند به اندازه انگیزه دادن مردم به داوطلب به عنوان همدردی موثر باشد.چند مرحله و قدمی که در این بخش از نمناک وجود دارد می تواند به شما کمک کند تا در مورد پاسخ های خود به تفکر بیشتری بپردازید.تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شیوه عصبانی واکنش نشان دهید و اینکه آیا آن واکنش به بهترین شکل به شما خدمت خواهد کرد پس برای کنترل خشم با ما همراه شوید.

 

 راه های سریع کنترل خشم کدامند؟ 

راههای موثر کنترل خشم و عصبانیت به ترفندهای مانترا

علت را شناسایی کنید:

چه چیزی دکمه عصبانیت شما را فشار می دهد؟ به عنوان مثال، وقتی خسته هستید، ناراحت هستید، شب خوب نخوابیده اید، یا کسی که با شما رفتار گستاخانه ای کند؟عوامل خارجی (دوست بی ادب) و عوامل داخلی (خود خسته شما) وجود دارند که وارد بازی می شوند.شما باید از این محرک ها آگاه باشید تا بفهمید چه شرایطی شما را به یک کشور عصبانی می فرستند.این مرحله اول مستلزم این است که تا حدی از آنچه در حال رخ دادن است آگاه باشید و تشخیص دهید که چه چیزی شما را خاموش می کند.

یک مانترا پیدا کنید که برایتان کارساز باشد.

وقتی انگیزه خود را تشخیص دادید، می توانید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شکل منفی واکنش نشان دهید یا خیر ؛ اگر این کار را نکنید، باید یک جایگزین برای عصبانیتتان داشته باشید. توسعه مانترا آرام شخصی تان به جایگزین کردن عصبانیت و منفی ها با چیزهای دیگر کمک خواهد کرد. ذهن شما روی چیزی مثبت تر متمرکز می شود و زمانی که آرام و راحت هستید، مانترا خود را تمرین کنید تا هر زمان که نیاز دارید، توجه خود را به آن معطوف کنید.

 

کنترل عصبانیت ناگهانی با راهکارهای فوق العاده

 کنترل سریع خشم و عصبانیت با روش مانترا

تجربیات خود را تغییر دهید.

همه فیلترهای دنیا متفاوت هستند. این فیلترها باید به شما بگویند که کدام چارچوب ها، یا تفسیرهایی را باید برای هر رویداد داشته باشید.شما ممکن است دوست داشته باشید فریم های اطرافتان را فراموش کنید و بخواهید متفاوت باشید.یادگیری نحوه تغییر “فریم” می تواند به تغییر شکل یک تجربه کمک کند. شما می توانید یاد بگیرید که اهمیت چیزهایی را که در آنها استرس دارید، عصبانی می شوید یا ناراحت می شوید را با دیدی متفاوت در یک فریم جدید، به حداقل برسانید.

 

چگونه خشم خود را کنترل کنیم؟

مقابله با خشم

مراقب صحبت های منفی خود باشید:

این تفکر منفی است که منجر به طغیان های خشم بسیاری می شود. اغلب اوقات وقتی چیزی اتفاق می افتد که شما را ناراحت کند، ممکن است بعد از مدتی که به آن فکر می کنید دیگر مسئله بدی برایتان نباشد. بیایید یک مثال ساده را انتخاب کنیم؛ شما به خرید خواربار می روید و در محوطه پارکینگ یک فروشنده دیگر ، ناگهانان فضایی را که انتخاب کرده بودید، واردش می شود.

چه بی ادب! شما می خواهید چیزی به راننده بگویید، اما چون آن ها کمی ترسناک به نظر می رسند، در تمام مدت زمانی که از این “بی عدالتی” عصبانی می شوید، به کارهای خود ادامه می دهید.

حالا حواس خود را از تمام چیزهایی که می خواهید به آن فرد بگویید ، پرت می کنید، و فراموش کرده اید که بستنی مورد علاقه دخترتان را بخرید! وقتی او را می بینید و این را به او می گویید، به گریه می افتد و به شما می گوید که چه قدر پدر و مادری بدی هستید!شما این حادثه و فردی را که جای پارک شما را گرفت و این مشکلات را درست کرد را سرزنش می کنید سپس یک عضو خانواده می آید و کار دیگری انجام می دهد که شما را ناراحت می کند و اینجاست! خشم منفجر می شود.

اگر صحبت خود را در محوطه پارکینگ تغییر دهید، این چرخه می تواند متوقف شود “مردم گاهی بی ادبی می کنند، و فرد جای پارک مرا ندید و یا وانمود کرد که ندیده است. مجبور نیستم به او اجازه دهم روز مرا خراب کند ؛ من می توانم یک انتخاب دیگر داشته باشم. بله،این آزار دهنده است، اما ارزش ندارد مسائل مهم زندگی مرا خراب کند.”

 

 

 راههای ساده کنترل خشم

اجازه دهید دیروز بگذرد:

دیروز واقعا گذشته است ؛ کاری که دیروز اتفاق افتاده لازم نیست روی امروزتان تاثیر بگذارد.اگر شما به درد، تنفر و یا عصبانیت خود فکر کنید، با گذشت هر روز بیشتر احساس تلخ و بدی خواهید کرد. کاری انجام شده ، انجام شده، رها کردنش نه تنها از لحاظ فیزیکی می تواند احساس خوبی داشته باشد، بلکه اگر انجام ندهید شما تنها خود را آزار می دهید. هر چه طولانی تر خشم خود را در درون جای دهید، بیشتر به شما نفوذ خواهد کرد. از خود بپرسید آیا این چیزی است که شما واقعا برای خود و افراد مهم زندگیتان اهمیت می دهید می دانید که ارزشش را ندارد، پس زندگی خود را با زندگی در گذشته هدر ندهید!

 

 چند راهکار عالی برای کنترل خشم

روش کنترل خشم و عصبانیت

تمرین تنفس عمیق :

به جای اینکه به عصبانیت خود اجازه دهید تا خارج از کنترل شما قرار گیرد، هر بار که احساس عصبانیت می کنید، برای آرام کردن بدن و ذهنتان، به تمرین تکنیک های تنفس ساده عادت کنید.

این کاری است که باید در هنگام عصبانیت انجام دهید:

-آهسته نفس بکشید، اما نفس های عمیق بکشید تا واکنش استرسی که معمولا همراه با عصبانیت همراه است را خنثی کنید.

-یک کلمه یا عبارت آرامش بخش را تکرار کنید، که می تواند این موارد باشد ” آرام باش"، “بیخیال” یا “من کنترل خشم خود را در دست دارم".

-بر روی عضلات خود فشار دهید و سپس آن ها را رها کنید.

 

 روش فوق العاده کنترل خشم

راههای کنترل خشم و عصبانیت

از 1 تا 100 یا 100 تا 1 بشمارید:

شمارش معکوس می تواند مانع از اوج گرفتن شما شود این کار ذهن شما را از علت عصبانیت دور می کند و باعث می شود که شما در مورد چیز دیگری فکر کنید.عمل شمردن همچنین زمان عصبانیت را به تاخیر می اندازد که اغلب احساسات را کنترل می کند.شما حتی می توانید این کار را با نفس کشیدن آرام و عمیق انجام دهید که موثرتر می شود.

روی زمان حال تمرکز کنید:

هر وقت عصبانی میشوید، به گذشته نگاه نکنید ؛ با انجام این کار، ممکن است شکایات گذشته را به الان خود بیاورید در عوض توجه خود را بر آنچه در حال حاضر می توانید انجام دهید تمرکز کنید تا این مساله را حل کنید.

 

 خشم و راههای مقابله با آن

کنترل خشم مانترا

ماهیچه های سخت را آرام کنید:

نکته دیگر که می تواند به شما کمک کند به سرعت آرام شوید، ماساژ آرام مناطق تنشی است که معمولا شانه ها، گردن و پوست سر هستند.برای شانه ها، به سادگی آن ها را بچرخانید تا آرام شوند.برای رهایی از تنشی که در ناحیه گردن و سر شما ایجاد می شود، یک ماساژ ساده را انجام دهید تا گردش خون را بهبود ببخشید و در نتیجه ذهن خود را آرام کنید.

گوش دادن به موسیقی:

گوش دادن به موسیقی می تواند اعصاب خرد شده را تسکین دهد و شما را آرام کند.این کار با کمک به شما برای غربال کردن احساسات خشم و ناامیدی به شیوه ای سازنده کار می کند.

 

با این راههای ساده خشم خود را کنترل کنید

تغییر وضعیت:

دور کردن خود از منبع عصبانیت، چه مکان و چه شخص، یک مهارت مدیریت عصبانیت است که می توانید از آن برای آرام کردن خود استفاده کنید.برای انجام این کار، شما می توانید چشمان خود را ببندید و خود را به یک مکان آرام منتقل کنید و یا به سادگی حرکت کنید تا خشم شما بسوزد

 

راههای کنترل سریع خشم و عصبانیت به روش مانترا

 

 

روش کنترل خشم مانترا یکی از روشهای ساده و فوق العاده موثر برای کنترل خشم و عصبانیت های ناگهانی است که در سرتاسر دنیا از آن استفاده میشود.

راه و روش های کنترل خشم و عصبانیت به روش مانترا

راههای کنترل خشم به سبک مانترا روشی کاملا ساده است اما تاثیری فوق العاده خواهد داشت چرا که این روش ها در سراسر دنیا مورد استفاده قرار می گیرد و مورد تایید قرار گرفته اند. عصبانیت یکی از واکنش های عاطفی اساسی ما است و گاهی اوقات یک نشانه هشدار خوبی است که همه چیز در زندگی ما خوب نیست. در برخی موارد خشم “حق” شماست که احساسش کنید. خشم حس ما را از عدالت و مسئولیت اجتماعی کنترل می کند. این کار به ما کمک می کند تا به یکدیگر انگیزه دهیم تا مسئولیت پذیری، رفتاری انسانی تر و اخلاقی تر داشته باشیم. طبق یافته های یک پروژه تحقیقاتی در دانشگاه ایالتی آمریکا نشان می دهد که خشم می تواند به اندازه انگیزه دادن مردم به داوطلب به عنوان همدردی موثر باشد.چند مرحله و قدمی که در این بخش از نمناک وجود دارد می تواند به شما کمک کند تا در مورد پاسخ های خود به تفکر بیشتری بپردازید.تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شیوه عصبانی واکنش نشان دهید و اینکه آیا آن واکنش به بهترین شکل به شما خدمت خواهد کرد پس برای کنترل خشم با ما همراه شوید.

 

 راه های سریع کنترل خشم کدامند؟ 

راههای موثر کنترل خشم و عصبانیت به ترفندهای مانترا

علت را شناسایی کنید:

چه چیزی دکمه عصبانیت شما را فشار می دهد؟ به عنوان مثال، وقتی خسته هستید، ناراحت هستید، شب خوب نخوابیده اید، یا کسی که با شما رفتار گستاخانه ای کند؟عوامل خارجی (دوست بی ادب) و عوامل داخلی (خود خسته شما) وجود دارند که وارد بازی می شوند.شما باید از این محرک ها آگاه باشید تا بفهمید چه شرایطی شما را به یک کشور عصبانی می فرستند.این مرحله اول مستلزم این است که تا حدی از آنچه در حال رخ دادن است آگاه باشید و تشخیص دهید که چه چیزی شما را خاموش می کند.

یک مانترا پیدا کنید که برایتان کارساز باشد.

وقتی انگیزه خود را تشخیص دادید، می توانید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شکل منفی واکنش نشان دهید یا خیر ؛ اگر این کار را نکنید، باید یک جایگزین برای عصبانیتتان داشته باشید. توسعه مانترا آرام شخصی تان به جایگزین کردن عصبانیت و منفی ها با چیزهای دیگر کمک خواهد کرد. ذهن شما روی چیزی مثبت تر متمرکز می شود و زمانی که آرام و راحت هستید، مانترا خود را تمرین کنید تا هر زمان که نیاز دارید، توجه خود را به آن معطوف کنید.

 

کنترل عصبانیت ناگهانی با راهکارهای فوق العاده

 کنترل سریع خشم و عصبانیت با روش مانترا

تجربیات خود را تغییر دهید.

همه فیلترهای دنیا متفاوت هستند. این فیلترها باید به شما بگویند که کدام چارچوب ها، یا تفسیرهایی را باید برای هر رویداد داشته باشید.شما ممکن است دوست داشته باشید فریم های اطرافتان را فراموش کنید و بخواهید متفاوت باشید.یادگیری نحوه تغییر “فریم” می تواند به تغییر شکل یک تجربه کمک کند. شما می توانید یاد بگیرید که اهمیت چیزهایی را که در آنها استرس دارید، عصبانی می شوید یا ناراحت می شوید را با دیدی متفاوت در یک فریم جدید، به حداقل برسانید.

 

چگونه خشم خود را کنترل کنیم؟

مقابله با خشم

مراقب صحبت های منفی خود باشید:

این تفکر منفی است که منجر به طغیان های خشم بسیاری می شود. اغلب اوقات وقتی چیزی اتفاق می افتد که شما را ناراحت کند، ممکن است بعد از مدتی که به آن فکر می کنید دیگر مسئله بدی برایتان نباشد. بیایید یک مثال ساده را انتخاب کنیم؛ شما به خرید خواربار می روید و در محوطه پارکینگ یک فروشنده دیگر ، ناگهانان فضایی را که انتخاب کرده بودید، واردش می شود.

چه بی ادب! شما می خواهید چیزی به راننده بگویید، اما چون آن ها کمی ترسناک به نظر می رسند، در تمام مدت زمانی که از این “بی عدالتی” عصبانی می شوید، به کارهای خود ادامه می دهید.

حالا حواس خود را از تمام چیزهایی که می خواهید به آن فرد بگویید ، پرت می کنید، و فراموش کرده اید که بستنی مورد علاقه دخترتان را بخرید! وقتی او را می بینید و این را به او می گویید، به گریه می افتد و به شما می گوید که چه قدر پدر و مادری بدی هستید!شما این حادثه و فردی را که جای پارک شما را گرفت و این مشکلات را درست کرد را سرزنش می کنید سپس یک عضو خانواده می آید و کار دیگری انجام می دهد که شما را ناراحت می کند و اینجاست! خشم منفجر می شود.

اگر صحبت خود را در محوطه پارکینگ تغییر دهید، این چرخه می تواند متوقف شود “مردم گاهی بی ادبی می کنند، و فرد جای پارک مرا ندید و یا وانمود کرد که ندیده است. مجبور نیستم به او اجازه دهم روز مرا خراب کند ؛ من می توانم یک انتخاب دیگر داشته باشم. بله،این آزار دهنده است، اما ارزش ندارد مسائل مهم زندگی مرا خراب کند.”

 

 

 راههای ساده کنترل خشم

اجازه دهید دیروز بگذرد:

دیروز واقعا گذشته است ؛ کاری که دیروز اتفاق افتاده لازم نیست روی امروزتان تاثیر بگذارد.اگر شما به درد، تنفر و یا عصبانیت خود فکر کنید، با گذشت هر روز بیشتر احساس تلخ و بدی خواهید کرد. کاری انجام شده ، انجام شده، رها کردنش نه تنها از لحاظ فیزیکی می تواند احساس خوبی داشته باشد، بلکه اگر انجام ندهید شما تنها خود را آزار می دهید. هر چه طولانی تر خشم خود را در درون جای دهید، بیشتر به شما نفوذ خواهد کرد. از خود بپرسید آیا این چیزی است که شما واقعا برای خود و افراد مهم زندگیتان اهمیت می دهید می دانید که ارزشش را ندارد، پس زندگی خود را با زندگی در گذشته هدر ندهید!

 

 چند راهکار عالی برای کنترل خشم

روش کنترل خشم و عصبانیت

تمرین تنفس عمیق :

به جای اینکه به عصبانیت خود اجازه دهید تا خارج از کنترل شما قرار گیرد، هر بار که احساس عصبانیت می کنید، برای آرام کردن بدن و ذهنتان، به تمرین تکنیک های تنفس ساده عادت کنید.

این کاری است که باید در هنگام عصبانیت انجام دهید:

-آهسته نفس بکشید، اما نفس های عمیق بکشید تا واکنش استرسی که معمولا همراه با عصبانیت همراه است را خنثی کنید.

-یک کلمه یا عبارت آرامش بخش را تکرار کنید، که می تواند این موارد باشد ” آرام باش"، “بیخیال” یا “من کنترل خشم خود را در دست دارم".

-بر روی عضلات خود فشار دهید و سپس آن ها را رها کنید.

 

 روش فوق العاده کنترل خشم

راههای کنترل خشم و عصبانیت

از 1 تا 100 یا 100 تا 1 بشمارید:

شمارش معکوس می تواند مانع از اوج گرفتن شما شود این کار ذهن شما را از علت عصبانیت دور می کند و باعث می شود که شما در مورد چیز دیگری فکر کنید.عمل شمردن همچنین زمان عصبانیت را به تاخیر می اندازد که اغلب احساسات را کنترل می کند.شما حتی می توانید این کار را با نفس کشیدن آرام و عمیق انجام دهید که موثرتر می شود.

روی زمان حال تمرکز کنید:

هر وقت عصبانی میشوید، به گذشته نگاه نکنید ؛ با انجام این کار، ممکن است شکایات گذشته را به الان خود بیاورید در عوض توجه خود را بر آنچه در حال حاضر می توانید انجام دهید تمرکز کنید تا این مساله را حل کنید.

 

 خشم و راههای مقابله با آن

کنترل خشم مانترا

ماهیچه های سخت را آرام کنید:

نکته دیگر که می تواند به شما کمک کند به سرعت آرام شوید، ماساژ آرام مناطق تنشی است که معمولا شانه ها، گردن و پوست سر هستند.برای شانه ها، به سادگی آن ها را بچرخانید تا آرام شوند.برای رهایی از تنشی که در ناحیه گردن و سر شما ایجاد می شود، یک ماساژ ساده را انجام دهید تا گردش خون را بهبود ببخشید و در نتیجه ذهن خود را آرام کنید.

گوش دادن به موسیقی:

گوش دادن به موسیقی می تواند اعصاب خرد شده را تسکین دهد و شما را آرام کند.این کار با کمک به شما برای غربال کردن احساسات خشم و ناامیدی به شیوه ای سازنده کار می کند.

 

با این راههای ساده خشم خود را کنترل کنید

تغییر وضعیت:

دور کردن خود از منبع عصبانیت، چه مکان و چه شخص، یک مهارت مدیریت عصبانیت است که می توانید از آن برای آرام کردن خود استفاده کنید.برای انجام این کار، شما می توانید چشمان خود را ببندید و خود را به یک مکان آرام منتقل کنید و یا به سادگی حرکت کنید تا خشم شما بسوزد

 

راههای کنترل سریع خشم و عصبانیت به روش مانترا

 

 

روش کنترل خشم مانترا یکی از روشهای ساده و فوق العاده موثر برای کنترل خشم و عصبانیت های ناگهانی است که در سرتاسر دنیا از آن استفاده میشود.

راه و روش های کنترل خشم و عصبانیت به روش مانترا

راههای کنترل خشم به سبک مانترا روشی کاملا ساده است اما تاثیری فوق العاده خواهد داشت چرا که این روش ها در سراسر دنیا مورد استفاده قرار می گیرد و مورد تایید قرار گرفته اند. عصبانیت یکی از واکنش های عاطفی اساسی ما است و گاهی اوقات یک نشانه هشدار خوبی است که همه چیز در زندگی ما خوب نیست. در برخی موارد خشم “حق” شماست که احساسش کنید. خشم حس ما را از عدالت و مسئولیت اجتماعی کنترل می کند. این کار به ما کمک می کند تا به یکدیگر انگیزه دهیم تا مسئولیت پذیری، رفتاری انسانی تر و اخلاقی تر داشته باشیم. طبق یافته های یک پروژه تحقیقاتی در دانشگاه ایالتی آمریکا نشان می دهد که خشم می تواند به اندازه انگیزه دادن مردم به داوطلب به عنوان همدردی موثر باشد.چند مرحله و قدمی که در این بخش از نمناک وجود دارد می تواند به شما کمک کند تا در مورد پاسخ های خود به تفکر بیشتری بپردازید.تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شیوه عصبانی واکنش نشان دهید و اینکه آیا آن واکنش به بهترین شکل به شما خدمت خواهد کرد پس برای کنترل خشم با ما همراه شوید.

 

 راه های سریع کنترل خشم کدامند؟ 

راههای موثر کنترل خشم و عصبانیت به ترفندهای مانترا

علت را شناسایی کنید:

چه چیزی دکمه عصبانیت شما را فشار می دهد؟ به عنوان مثال، وقتی خسته هستید، ناراحت هستید، شب خوب نخوابیده اید، یا کسی که با شما رفتار گستاخانه ای کند؟عوامل خارجی (دوست بی ادب) و عوامل داخلی (خود خسته شما) وجود دارند که وارد بازی می شوند.شما باید از این محرک ها آگاه باشید تا بفهمید چه شرایطی شما را به یک کشور عصبانی می فرستند.این مرحله اول مستلزم این است که تا حدی از آنچه در حال رخ دادن است آگاه باشید و تشخیص دهید که چه چیزی شما را خاموش می کند.

یک مانترا پیدا کنید که برایتان کارساز باشد.

وقتی انگیزه خود را تشخیص دادید، می توانید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شکل منفی واکنش نشان دهید یا خیر ؛ اگر این کار را نکنید، باید یک جایگزین برای عصبانیتتان داشته باشید. توسعه مانترا آرام شخصی تان به جایگزین کردن عصبانیت و منفی ها با چیزهای دیگر کمک خواهد کرد. ذهن شما روی چیزی مثبت تر متمرکز می شود و زمانی که آرام و راحت هستید، مانترا خود را تمرین کنید تا هر زمان که نیاز دارید، توجه خود را به آن معطوف کنید.

 

کنترل عصبانیت ناگهانی با راهکارهای فوق العاده

 کنترل سریع خشم و عصبانیت با روش مانترا

تجربیات خود را تغییر دهید.

همه فیلترهای دنیا متفاوت هستند. این فیلترها باید به شما بگویند که کدام چارچوب ها، یا تفسیرهایی را باید برای هر رویداد داشته باشید.شما ممکن است دوست داشته باشید فریم های اطرافتان را فراموش کنید و بخواهید متفاوت باشید.یادگیری نحوه تغییر “فریم” می تواند به تغییر شکل یک تجربه کمک کند. شما می توانید یاد بگیرید که اهمیت چیزهایی را که در آنها استرس دارید، عصبانی می شوید یا ناراحت می شوید را با دیدی متفاوت در یک فریم جدید، به حداقل برسانید.

 

چگونه خشم خود را کنترل کنیم؟

مقابله با خشم

مراقب صحبت های منفی خود باشید:

این تفکر منفی است که منجر به طغیان های خشم بسیاری می شود. اغلب اوقات وقتی چیزی اتفاق می افتد که شما را ناراحت کند، ممکن است بعد از مدتی که به آن فکر می کنید دیگر مسئله بدی برایتان نباشد. بیایید یک مثال ساده را انتخاب کنیم؛ شما به خرید خواربار می روید و در محوطه پارکینگ یک فروشنده دیگر ، ناگهانان فضایی را که انتخاب کرده بودید، واردش می شود.

چه بی ادب! شما می خواهید چیزی به راننده بگویید، اما چون آن ها کمی ترسناک به نظر می رسند، در تمام مدت زمانی که از این “بی عدالتی” عصبانی می شوید، به کارهای خود ادامه می دهید.

حالا حواس خود را از تمام چیزهایی که می خواهید به آن فرد بگویید ، پرت می کنید، و فراموش کرده اید که بستنی مورد علاقه دخترتان را بخرید! وقتی او را می بینید و این را به او می گویید، به گریه می افتد و به شما می گوید که چه قدر پدر و مادری بدی هستید!شما این حادثه و فردی را که جای پارک شما را گرفت و این مشکلات را درست کرد را سرزنش می کنید سپس یک عضو خانواده می آید و کار دیگری انجام می دهد که شما را ناراحت می کند و اینجاست! خشم منفجر می شود.

اگر صحبت خود را در محوطه پارکینگ تغییر دهید، این چرخه می تواند متوقف شود “مردم گاهی بی ادبی می کنند، و فرد جای پارک مرا ندید و یا وانمود کرد که ندیده است. مجبور نیستم به او اجازه دهم روز مرا خراب کند ؛ من می توانم یک انتخاب دیگر داشته باشم. بله،این آزار دهنده است، اما ارزش ندارد مسائل مهم زندگی مرا خراب کند.”

 

 

 راههای ساده کنترل خشم

اجازه دهید دیروز بگذرد:

دیروز واقعا گذشته است ؛ کاری که دیروز اتفاق افتاده لازم نیست روی امروزتان تاثیر بگذارد.اگر شما به درد، تنفر و یا عصبانیت خود فکر کنید، با گذشت هر روز بیشتر احساس تلخ و بدی خواهید کرد. کاری انجام شده ، انجام شده، رها کردنش نه تنها از لحاظ فیزیکی می تواند احساس خوبی داشته باشد، بلکه اگر انجام ندهید شما تنها خود را آزار می دهید. هر چه طولانی تر خشم خود را در درون جای دهید، بیشتر به شما نفوذ خواهد کرد. از خود بپرسید آیا این چیزی است که شما واقعا برای خود و افراد مهم زندگیتان اهمیت می دهید می دانید که ارزشش را ندارد، پس زندگی خود را با زندگی در گذشته هدر ندهید!

 

 چند راهکار عالی برای کنترل خشم

روش کنترل خشم و عصبانیت

تمرین تنفس عمیق :

به جای اینکه به عصبانیت خود اجازه دهید تا خارج از کنترل شما قرار گیرد، هر بار که احساس عصبانیت می کنید، برای آرام کردن بدن و ذهنتان، به تمرین تکنیک های تنفس ساده عادت کنید.

این کاری است که باید در هنگام عصبانیت انجام دهید:

-آهسته نفس بکشید، اما نفس های عمیق بکشید تا واکنش استرسی که معمولا همراه با عصبانیت همراه است را خنثی کنید.

-یک کلمه یا عبارت آرامش بخش را تکرار کنید، که می تواند این موارد باشد ” آرام باش"، “بیخیال” یا “من کنترل خشم خود را در دست دارم".

-بر روی عضلات خود فشار دهید و سپس آن ها را رها کنید.

 

 روش فوق العاده کنترل خشم

راههای کنترل خشم و عصبانیت

از 1 تا 100 یا 100 تا 1 بشمارید:

شمارش معکوس می تواند مانع از اوج گرفتن شما شود این کار ذهن شما را از علت عصبانیت دور می کند و باعث می شود که شما در مورد چیز دیگری فکر کنید.عمل شمردن همچنین زمان عصبانیت را به تاخیر می اندازد که اغلب احساسات را کنترل می کند.شما حتی می توانید این کار را با نفس کشیدن آرام و عمیق انجام دهید که موثرتر می شود.

روی زمان حال تمرکز کنید:

هر وقت عصبانی میشوید، به گذشته نگاه نکنید ؛ با انجام این کار، ممکن است شکایات گذشته را به الان خود بیاورید در عوض توجه خود را بر آنچه در حال حاضر می توانید انجام دهید تمرکز کنید تا این مساله را حل کنید.

 

 خشم و راههای مقابله با آن

کنترل خشم مانترا

ماهیچه های سخت را آرام کنید:

نکته دیگر که می تواند به شما کمک کند به سرعت آرام شوید، ماساژ آرام مناطق تنشی است که معمولا شانه ها، گردن و پوست سر هستند.برای شانه ها، به سادگی آن ها را بچرخانید تا آرام شوند.برای رهایی از تنشی که در ناحیه گردن و سر شما ایجاد می شود، یک ماساژ ساده را انجام دهید تا گردش خون را بهبود ببخشید و در نتیجه ذهن خود را آرام کنید.

گوش دادن به موسیقی:

گوش دادن به موسیقی می تواند اعصاب خرد شده را تسکین دهد و شما را آرام کند.این کار با کمک به شما برای غربال کردن احساسات خشم و ناامیدی به شیوه ای سازنده کار می کند.

 

با این راههای ساده خشم خود را کنترل کنید

تغییر وضعیت:

دور کردن خود از منبع عصبانیت، چه مکان و چه شخص، یک مهارت مدیریت عصبانیت است که می توانید از آن برای آرام کردن خود استفاده کنید.برای انجام این کار، شما می توانید چشمان خود را ببندید و خود را به یک مکان آرام منتقل کنید و یا به سادگی حرکت کنید تا خشم شما بسوزد

 

راههای کنترل سریع خشم و عصبانیت به روش مانترا

 

 

روش کنترل خشم مانترا یکی از روشهای ساده و فوق العاده موثر برای کنترل خشم و عصبانیت های ناگهانی است که در سرتاسر دنیا از آن استفاده میشود.

راه و روش های کنترل خشم و عصبانیت به روش مانترا

راههای کنترل خشم به سبک مانترا روشی کاملا ساده است اما تاثیری فوق العاده خواهد داشت چرا که این روش ها در سراسر دنیا مورد استفاده قرار می گیرد و مورد تایید قرار گرفته اند. عصبانیت یکی از واکنش های عاطفی اساسی ما است و گاهی اوقات یک نشانه هشدار خوبی است که همه چیز در زندگی ما خوب نیست. در برخی موارد خشم “حق” شماست که احساسش کنید. خشم حس ما را از عدالت و مسئولیت اجتماعی کنترل می کند. این کار به ما کمک می کند تا به یکدیگر انگیزه دهیم تا مسئولیت پذیری، رفتاری انسانی تر و اخلاقی تر داشته باشیم. طبق یافته های یک پروژه تحقیقاتی در دانشگاه ایالتی آمریکا نشان می دهد که خشم می تواند به اندازه انگیزه دادن مردم به داوطلب به عنوان همدردی موثر باشد.چند مرحله و قدمی که در این بخش از نمناک وجود دارد می تواند به شما کمک کند تا در مورد پاسخ های خود به تفکر بیشتری بپردازید.تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شیوه عصبانی واکنش نشان دهید و اینکه آیا آن واکنش به بهترین شکل به شما خدمت خواهد کرد پس برای کنترل خشم با ما همراه شوید.

 

 راه های سریع کنترل خشم کدامند؟ 

راههای موثر کنترل خشم و عصبانیت به ترفندهای مانترا

علت را شناسایی کنید:

چه چیزی دکمه عصبانیت شما را فشار می دهد؟ به عنوان مثال، وقتی خسته هستید، ناراحت هستید، شب خوب نخوابیده اید، یا کسی که با شما رفتار گستاخانه ای کند؟عوامل خارجی (دوست بی ادب) و عوامل داخلی (خود خسته شما) وجود دارند که وارد بازی می شوند.شما باید از این محرک ها آگاه باشید تا بفهمید چه شرایطی شما را به یک کشور عصبانی می فرستند.این مرحله اول مستلزم این است که تا حدی از آنچه در حال رخ دادن است آگاه باشید و تشخیص دهید که چه چیزی شما را خاموش می کند.

یک مانترا پیدا کنید که برایتان کارساز باشد.

وقتی انگیزه خود را تشخیص دادید، می توانید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شکل منفی واکنش نشان دهید یا خیر ؛ اگر این کار را نکنید، باید یک جایگزین برای عصبانیتتان داشته باشید. توسعه مانترا آرام شخصی تان به جایگزین کردن عصبانیت و منفی ها با چیزهای دیگر کمک خواهد کرد. ذهن شما روی چیزی مثبت تر متمرکز می شود و زمانی که آرام و راحت هستید، مانترا خود را تمرین کنید تا هر زمان که نیاز دارید، توجه خود را به آن معطوف کنید.

 

کنترل عصبانیت ناگهانی با راهکارهای فوق العاده

 کنترل سریع خشم و عصبانیت با روش مانترا

تجربیات خود را تغییر دهید.

همه فیلترهای دنیا متفاوت هستند. این فیلترها باید به شما بگویند که کدام چارچوب ها، یا تفسیرهایی را باید برای هر رویداد داشته باشید.شما ممکن است دوست داشته باشید فریم های اطرافتان را فراموش کنید و بخواهید متفاوت باشید.یادگیری نحوه تغییر “فریم” می تواند به تغییر شکل یک تجربه کمک کند. شما می توانید یاد بگیرید که اهمیت چیزهایی را که در آنها استرس دارید، عصبانی می شوید یا ناراحت می شوید را با دیدی متفاوت در یک فریم جدید، به حداقل برسانید.

 

چگونه خشم خود را کنترل کنیم؟

مقابله با خشم

مراقب صحبت های منفی خود باشید:

این تفکر منفی است که منجر به طغیان های خشم بسیاری می شود. اغلب اوقات وقتی چیزی اتفاق می افتد که شما را ناراحت کند، ممکن است بعد از مدتی که به آن فکر می کنید دیگر مسئله بدی برایتان نباشد. بیایید یک مثال ساده را انتخاب کنیم؛ شما به خرید خواربار می روید و در محوطه پارکینگ یک فروشنده دیگر ، ناگهانان فضایی را که انتخاب کرده بودید، واردش می شود.

چه بی ادب! شما می خواهید چیزی به راننده بگویید، اما چون آن ها کمی ترسناک به نظر می رسند، در تمام مدت زمانی که از این “بی عدالتی” عصبانی می شوید، به کارهای خود ادامه می دهید.

حالا حواس خود را از تمام چیزهایی که می خواهید به آن فرد بگویید ، پرت می کنید، و فراموش کرده اید که بستنی مورد علاقه دخترتان را بخرید! وقتی او را می بینید و این را به او می گویید، به گریه می افتد و به شما می گوید که چه قدر پدر و مادری بدی هستید!شما این حادثه و فردی را که جای پارک شما را گرفت و این مشکلات را درست کرد را سرزنش می کنید سپس یک عضو خانواده می آید و کار دیگری انجام می دهد که شما را ناراحت می کند و اینجاست! خشم منفجر می شود.

اگر صحبت خود را در محوطه پارکینگ تغییر دهید، این چرخه می تواند متوقف شود “مردم گاهی بی ادبی می کنند، و فرد جای پارک مرا ندید و یا وانمود کرد که ندیده است. مجبور نیستم به او اجازه دهم روز مرا خراب کند ؛ من می توانم یک انتخاب دیگر داشته باشم. بله،این آزار دهنده است، اما ارزش ندارد مسائل مهم زندگی مرا خراب کند.”

 

 

 راههای ساده کنترل خشم

اجازه دهید دیروز بگذرد:

دیروز واقعا گذشته است ؛ کاری که دیروز اتفاق افتاده لازم نیست روی امروزتان تاثیر بگذارد.اگر شما به درد، تنفر و یا عصبانیت خود فکر کنید، با گذشت هر روز بیشتر احساس تلخ و بدی خواهید کرد. کاری انجام شده ، انجام شده، رها کردنش نه تنها از لحاظ فیزیکی می تواند احساس خوبی داشته باشد، بلکه اگر انجام ندهید شما تنها خود را آزار می دهید. هر چه طولانی تر خشم خود را در درون جای دهید، بیشتر به شما نفوذ خواهد کرد. از خود بپرسید آیا این چیزی است که شما واقعا برای خود و افراد مهم زندگیتان اهمیت می دهید می دانید که ارزشش را ندارد، پس زندگی خود را با زندگی در گذشته هدر ندهید!

 

 چند راهکار عالی برای کنترل خشم

روش کنترل خشم و عصبانیت

تمرین تنفس عمیق :

به جای اینکه به عصبانیت خود اجازه دهید تا خارج از کنترل شما قرار گیرد، هر بار که احساس عصبانیت می کنید، برای آرام کردن بدن و ذهنتان، به تمرین تکنیک های تنفس ساده عادت کنید.

این کاری است که باید در هنگام عصبانیت انجام دهید:

-آهسته نفس بکشید، اما نفس های عمیق بکشید تا واکنش استرسی که معمولا همراه با عصبانیت همراه است را خنثی کنید.

-یک کلمه یا عبارت آرامش بخش را تکرار کنید، که می تواند این موارد باشد ” آرام باش"، “بیخیال” یا “من کنترل خشم خود را در دست دارم".

-بر روی عضلات خود فشار دهید و سپس آن ها را رها کنید.

 

 روش فوق العاده کنترل خشم

راههای کنترل خشم و عصبانیت

از 1 تا 100 یا 100 تا 1 بشمارید:

شمارش معکوس می تواند مانع از اوج گرفتن شما شود این کار ذهن شما را از علت عصبانیت دور می کند و باعث می شود که شما در مورد چیز دیگری فکر کنید.عمل شمردن همچنین زمان عصبانیت را به تاخیر می اندازد که اغلب احساسات را کنترل می کند.شما حتی می توانید این کار را با نفس کشیدن آرام و عمیق انجام دهید که موثرتر می شود.

روی زمان حال تمرکز کنید:

هر وقت عصبانی میشوید، به گذشته نگاه نکنید ؛ با انجام این کار، ممکن است شکایات گذشته را به الان خود بیاورید در عوض توجه خود را بر آنچه در حال حاضر می توانید انجام دهید تمرکز کنید تا این مساله را حل کنید.

 

 خشم و راههای مقابله با آن

کنترل خشم مانترا

ماهیچه های سخت را آرام کنید:

نکته دیگر که می تواند به شما کمک کند به سرعت آرام شوید، ماساژ آرام مناطق تنشی است که معمولا شانه ها، گردن و پوست سر هستند.برای شانه ها، به سادگی آن ها را بچرخانید تا آرام شوند.برای رهایی از تنشی که در ناحیه گردن و سر شما ایجاد می شود، یک ماساژ ساده را انجام دهید تا گردش خون را بهبود ببخشید و در نتیجه ذهن خود را آرام کنید.

گوش دادن به موسیقی:

گوش دادن به موسیقی می تواند اعصاب خرد شده را تسکین دهد و شما را آرام کند.این کار با کمک به شما برای غربال کردن احساسات خشم و ناامیدی به شیوه ای سازنده کار می کند.

 

با این راههای ساده خشم خود را کنترل کنید

تغییر وضعیت:

دور کردن خود از منبع عصبانیت، چه مکان و چه شخص، یک مهارت مدیریت عصبانیت است که می توانید از آن برای آرام کردن خود استفاده کنید.برای انجام این کار، شما می توانید چشمان خود را ببندید و خود را به یک مکان آرام منتقل کنید و یا به سادگی حرکت کنید تا خشم شما بسوزد

 

راههای کنترل سریع خشم و عصبانیت به روش مانترا

 

 

روش کنترل خشم مانترا یکی از روشهای ساده و فوق العاده موثر برای کنترل خشم و عصبانیت های ناگهانی است که در سرتاسر دنیا از آن استفاده میشود.

راه و روش های کنترل خشم و عصبانیت به روش مانترا

راههای کنترل خشم به سبک مانترا روشی کاملا ساده است اما تاثیری فوق العاده خواهد داشت چرا که این روش ها در سراسر دنیا مورد استفاده قرار می گیرد و مورد تایید قرار گرفته اند. عصبانیت یکی از واکنش های عاطفی اساسی ما است و گاهی اوقات یک نشانه هشدار خوبی است که همه چیز در زندگی ما خوب نیست. در برخی موارد خشم “حق” شماست که احساسش کنید. خشم حس ما را از عدالت و مسئولیت اجتماعی کنترل می کند. این کار به ما کمک می کند تا به یکدیگر انگیزه دهیم تا مسئولیت پذیری، رفتاری انسانی تر و اخلاقی تر داشته باشیم. طبق یافته های یک پروژه تحقیقاتی در دانشگاه ایالتی آمریکا نشان می دهد که خشم می تواند به اندازه انگیزه دادن مردم به داوطلب به عنوان همدردی موثر باشد.چند مرحله و قدمی که در این بخش از نمناک وجود دارد می تواند به شما کمک کند تا در مورد پاسخ های خود به تفکر بیشتری بپردازید.تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شیوه عصبانی واکنش نشان دهید و اینکه آیا آن واکنش به بهترین شکل به شما خدمت خواهد کرد پس برای کنترل خشم با ما همراه شوید.

 

 راه های سریع کنترل خشم کدامند؟ 

راههای موثر کنترل خشم و عصبانیت به ترفندهای مانترا

علت را شناسایی کنید:

چه چیزی دکمه عصبانیت شما را فشار می دهد؟ به عنوان مثال، وقتی خسته هستید، ناراحت هستید، شب خوب نخوابیده اید، یا کسی که با شما رفتار گستاخانه ای کند؟عوامل خارجی (دوست بی ادب) و عوامل داخلی (خود خسته شما) وجود دارند که وارد بازی می شوند.شما باید از این محرک ها آگاه باشید تا بفهمید چه شرایطی شما را به یک کشور عصبانی می فرستند.این مرحله اول مستلزم این است که تا حدی از آنچه در حال رخ دادن است آگاه باشید و تشخیص دهید که چه چیزی شما را خاموش می کند.

یک مانترا پیدا کنید که برایتان کارساز باشد.

وقتی انگیزه خود را تشخیص دادید، می توانید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شکل منفی واکنش نشان دهید یا خیر ؛ اگر این کار را نکنید، باید یک جایگزین برای عصبانیتتان داشته باشید. توسعه مانترا آرام شخصی تان به جایگزین کردن عصبانیت و منفی ها با چیزهای دیگر کمک خواهد کرد. ذهن شما روی چیزی مثبت تر متمرکز می شود و زمانی که آرام و راحت هستید، مانترا خود را تمرین کنید تا هر زمان که نیاز دارید، توجه خود را به آن معطوف کنید.

 

کنترل عصبانیت ناگهانی با راهکارهای فوق العاده

 کنترل سریع خشم و عصبانیت با روش مانترا

تجربیات خود را تغییر دهید.

همه فیلترهای دنیا متفاوت هستند. این فیلترها باید به شما بگویند که کدام چارچوب ها، یا تفسیرهایی را باید برای هر رویداد داشته باشید.شما ممکن است دوست داشته باشید فریم های اطرافتان را فراموش کنید و بخواهید متفاوت باشید.یادگیری نحوه تغییر “فریم” می تواند به تغییر شکل یک تجربه کمک کند. شما می توانید یاد بگیرید که اهمیت چیزهایی را که در آنها استرس دارید، عصبانی می شوید یا ناراحت می شوید را با دیدی متفاوت در یک فریم جدید، به حداقل برسانید.

 

چگونه خشم خود را کنترل کنیم؟

مقابله با خشم

مراقب صحبت های منفی خود باشید:

این تفکر منفی است که منجر به طغیان های خشم بسیاری می شود. اغلب اوقات وقتی چیزی اتفاق می افتد که شما را ناراحت کند، ممکن است بعد از مدتی که به آن فکر می کنید دیگر مسئله بدی برایتان نباشد. بیایید یک مثال ساده را انتخاب کنیم؛ شما به خرید خواربار می روید و در محوطه پارکینگ یک فروشنده دیگر ، ناگهانان فضایی را که انتخاب کرده بودید، واردش می شود.

چه بی ادب! شما می خواهید چیزی به راننده بگویید، اما چون آن ها کمی ترسناک به نظر می رسند، در تمام مدت زمانی که از این “بی عدالتی” عصبانی می شوید، به کارهای خود ادامه می دهید.

حالا حواس خود را از تمام چیزهایی که می خواهید به آن فرد بگویید ، پرت می کنید، و فراموش کرده اید که بستنی مورد علاقه دخترتان را بخرید! وقتی او را می بینید و این را به او می گویید، به گریه می افتد و به شما می گوید که چه قدر پدر و مادری بدی هستید!شما این حادثه و فردی را که جای پارک شما را گرفت و این مشکلات را درست کرد را سرزنش می کنید سپس یک عضو خانواده می آید و کار دیگری انجام می دهد که شما را ناراحت می کند و اینجاست! خشم منفجر می شود.

اگر صحبت خود را در محوطه پارکینگ تغییر دهید، این چرخه می تواند متوقف شود “مردم گاهی بی ادبی می کنند، و فرد جای پارک مرا ندید و یا وانمود کرد که ندیده است. مجبور نیستم به او اجازه دهم روز مرا خراب کند ؛ من می توانم یک انتخاب دیگر داشته باشم. بله،این آزار دهنده است، اما ارزش ندارد مسائل مهم زندگی مرا خراب کند.”

 

 

 راههای ساده کنترل خشم

اجازه دهید دیروز بگذرد:

دیروز واقعا گذشته است ؛ کاری که دیروز اتفاق افتاده لازم نیست روی امروزتان تاثیر بگذارد.اگر شما به درد، تنفر و یا عصبانیت خود فکر کنید، با گذشت هر روز بیشتر احساس تلخ و بدی خواهید کرد. کاری انجام شده ، انجام شده، رها کردنش نه تنها از لحاظ فیزیکی می تواند احساس خوبی داشته باشد، بلکه اگر انجام ندهید شما تنها خود را آزار می دهید. هر چه طولانی تر خشم خود را در درون جای دهید، بیشتر به شما نفوذ خواهد کرد. از خود بپرسید آیا این چیزی است که شما واقعا برای خود و افراد مهم زندگیتان اهمیت می دهید می دانید که ارزشش را ندارد، پس زندگی خود را با زندگی در گذشته هدر ندهید!

 

 چند راهکار عالی برای کنترل خشم

روش کنترل خشم و عصبانیت

تمرین تنفس عمیق :

به جای اینکه به عصبانیت خود اجازه دهید تا خارج از کنترل شما قرار گیرد، هر بار که احساس عصبانیت می کنید، برای آرام کردن بدن و ذهنتان، به تمرین تکنیک های تنفس ساده عادت کنید.

این کاری است که باید در هنگام عصبانیت انجام دهید:

-آهسته نفس بکشید، اما نفس های عمیق بکشید تا واکنش استرسی که معمولا همراه با عصبانیت همراه است را خنثی کنید.

-یک کلمه یا عبارت آرامش بخش را تکرار کنید، که می تواند این موارد باشد ” آرام باش"، “بیخیال” یا “من کنترل خشم خود را در دست دارم".

-بر روی عضلات خود فشار دهید و سپس آن ها را رها کنید.

 

 روش فوق العاده کنترل خشم

راههای کنترل خشم و عصبانیت

از 1 تا 100 یا 100 تا 1 بشمارید:

شمارش معکوس می تواند مانع از اوج گرفتن شما شود این کار ذهن شما را از علت عصبانیت دور می کند و باعث می شود که شما در مورد چیز دیگری فکر کنید.عمل شمردن همچنین زمان عصبانیت را به تاخیر می اندازد که اغلب احساسات را کنترل می کند.شما حتی می توانید این کار را با نفس کشیدن آرام و عمیق انجام دهید که موثرتر می شود.

روی زمان حال تمرکز کنید:

هر وقت عصبانی میشوید، به گذشته نگاه نکنید ؛ با انجام این کار، ممکن است شکایات گذشته را به الان خود بیاورید در عوض توجه خود را بر آنچه در حال حاضر می توانید انجام دهید تمرکز کنید تا این مساله را حل کنید.

 

 خشم و راههای مقابله با آن

کنترل خشم مانترا

ماهیچه های سخت را آرام کنید:

نکته دیگر که می تواند به شما کمک کند به سرعت آرام شوید، ماساژ آرام مناطق تنشی است که معمولا شانه ها، گردن و پوست سر هستند.برای شانه ها، به سادگی آن ها را بچرخانید تا آرام شوند.برای رهایی از تنشی که در ناحیه گردن و سر شما ایجاد می شود، یک ماساژ ساده را انجام دهید تا گردش خون را بهبود ببخشید و در نتیجه ذهن خود را آرام کنید.

گوش دادن به موسیقی:

گوش دادن به موسیقی می تواند اعصاب خرد شده را تسکین دهد و شما را آرام کند.این کار با کمک به شما برای غربال کردن احساسات خشم و ناامیدی به شیوه ای سازنده کار می کند.

 

با این راههای ساده خشم خود را کنترل کنید

تغییر وضعیت:

دور کردن خود از منبع عصبانیت، چه مکان و چه شخص، یک مهارت مدیریت عصبانیت است که می توانید از آن برای آرام کردن خود استفاده کنید.برای انجام این کار، شما می توانید چشمان خود را ببندید و خود را به یک مکان آرام منتقل کنید و یا به سادگی حرکت کنید تا خشم شما بسوزد

 

راههای کنترل سریع خشم و عصبانیت به روش مانترا

 

 

روش کنترل خشم مانترا یکی از روشهای ساده و فوق العاده موثر برای کنترل خشم و عصبانیت های ناگهانی است که در سرتاسر دنیا از آن استفاده میشود.

راه و روش های کنترل خشم و عصبانیت به روش مانترا

راههای کنترل خشم به سبک مانترا روشی کاملا ساده است اما تاثیری فوق العاده خواهد داشت چرا که این روش ها در سراسر دنیا مورد استفاده قرار می گیرد و مورد تایید قرار گرفته اند. عصبانیت یکی از واکنش های عاطفی اساسی ما است و گاهی اوقات یک نشانه هشدار خوبی است که همه چیز در زندگی ما خوب نیست. در برخی موارد خشم “حق” شماست که احساسش کنید. خشم حس ما را از عدالت و مسئولیت اجتماعی کنترل می کند. این کار به ما کمک می کند تا به یکدیگر انگیزه دهیم تا مسئولیت پذیری، رفتاری انسانی تر و اخلاقی تر داشته باشیم. طبق یافته های یک پروژه تحقیقاتی در دانشگاه ایالتی آمریکا نشان می دهد که خشم می تواند به اندازه انگیزه دادن مردم به داوطلب به عنوان همدردی موثر باشد.چند مرحله و قدمی که در این بخش از نمناک وجود دارد می تواند به شما کمک کند تا در مورد پاسخ های خود به تفکر بیشتری بپردازید.تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شیوه عصبانی واکنش نشان دهید و اینکه آیا آن واکنش به بهترین شکل به شما خدمت خواهد کرد پس برای کنترل خشم با ما همراه شوید.

 

 راه های سریع کنترل خشم کدامند؟ 

راههای موثر کنترل خشم و عصبانیت به ترفندهای مانترا

علت را شناسایی کنید:

چه چیزی دکمه عصبانیت شما را فشار می دهد؟ به عنوان مثال، وقتی خسته هستید، ناراحت هستید، شب خوب نخوابیده اید، یا کسی که با شما رفتار گستاخانه ای کند؟عوامل خارجی (دوست بی ادب) و عوامل داخلی (خود خسته شما) وجود دارند که وارد بازی می شوند.شما باید از این محرک ها آگاه باشید تا بفهمید چه شرایطی شما را به یک کشور عصبانی می فرستند.این مرحله اول مستلزم این است که تا حدی از آنچه در حال رخ دادن است آگاه باشید و تشخیص دهید که چه چیزی شما را خاموش می کند.

یک مانترا پیدا کنید که برایتان کارساز باشد.

وقتی انگیزه خود را تشخیص دادید، می توانید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شکل منفی واکنش نشان دهید یا خیر ؛ اگر این کار را نکنید، باید یک جایگزین برای عصبانیتتان داشته باشید. توسعه مانترا آرام شخصی تان به جایگزین کردن عصبانیت و منفی ها با چیزهای دیگر کمک خواهد کرد. ذهن شما روی چیزی مثبت تر متمرکز می شود و زمانی که آرام و راحت هستید، مانترا خود را تمرین کنید تا هر زمان که نیاز دارید، توجه خود را به آن معطوف کنید.

 

کنترل عصبانیت ناگهانی با راهکارهای فوق العاده

 کنترل سریع خشم و عصبانیت با روش مانترا

تجربیات خود را تغییر دهید.

همه فیلترهای دنیا متفاوت هستند. این فیلترها باید به شما بگویند که کدام چارچوب ها، یا تفسیرهایی را باید برای هر رویداد داشته باشید.شما ممکن است دوست داشته باشید فریم های اطرافتان را فراموش کنید و بخواهید متفاوت باشید.یادگیری نحوه تغییر “فریم” می تواند به تغییر شکل یک تجربه کمک کند. شما می توانید یاد بگیرید که اهمیت چیزهایی را که در آنها استرس دارید، عصبانی می شوید یا ناراحت می شوید را با دیدی متفاوت در یک فریم جدید، به حداقل برسانید.

 

چگونه خشم خود را کنترل کنیم؟

مقابله با خشم

مراقب صحبت های منفی خود باشید:

این تفکر منفی است که منجر به طغیان های خشم بسیاری می شود. اغلب اوقات وقتی چیزی اتفاق می افتد که شما را ناراحت کند، ممکن است بعد از مدتی که به آن فکر می کنید دیگر مسئله بدی برایتان نباشد. بیایید یک مثال ساده را انتخاب کنیم؛ شما به خرید خواربار می روید و در محوطه پارکینگ یک فروشنده دیگر ، ناگهانان فضایی را که انتخاب کرده بودید، واردش می شود.

چه بی ادب! شما می خواهید چیزی به راننده بگویید، اما چون آن ها کمی ترسناک به نظر می رسند، در تمام مدت زمانی که از این “بی عدالتی” عصبانی می شوید، به کارهای خود ادامه می دهید.

حالا حواس خود را از تمام چیزهایی که می خواهید به آن فرد بگویید ، پرت می کنید، و فراموش کرده اید که بستنی مورد علاقه دخترتان را بخرید! وقتی او را می بینید و این را به او می گویید، به گریه می افتد و به شما می گوید که چه قدر پدر و مادری بدی هستید!شما این حادثه و فردی را که جای پارک شما را گرفت و این مشکلات را درست کرد را سرزنش می کنید سپس یک عضو خانواده می آید و کار دیگری انجام می دهد که شما را ناراحت می کند و اینجاست! خشم منفجر می شود.

اگر صحبت خود را در محوطه پارکینگ تغییر دهید، این چرخه می تواند متوقف شود “مردم گاهی بی ادبی می کنند، و فرد جای پارک مرا ندید و یا وانمود کرد که ندیده است. مجبور نیستم به او اجازه دهم روز مرا خراب کند ؛ من می توانم یک انتخاب دیگر داشته باشم. بله،این آزار دهنده است، اما ارزش ندارد مسائل مهم زندگی مرا خراب کند.”

 

 

 راههای ساده کنترل خشم

اجازه دهید دیروز بگذرد:

دیروز واقعا گذشته است ؛ کاری که دیروز اتفاق افتاده لازم نیست روی امروزتان تاثیر بگذارد.اگر شما به درد، تنفر و یا عصبانیت خود فکر کنید، با گذشت هر روز بیشتر احساس تلخ و بدی خواهید کرد. کاری انجام شده ، انجام شده، رها کردنش نه تنها از لحاظ فیزیکی می تواند احساس خوبی داشته باشد، بلکه اگر انجام ندهید شما تنها خود را آزار می دهید. هر چه طولانی تر خشم خود را در درون جای دهید، بیشتر به شما نفوذ خواهد کرد. از خود بپرسید آیا این چیزی است که شما واقعا برای خود و افراد مهم زندگیتان اهمیت می دهید می دانید که ارزشش را ندارد، پس زندگی خود را با زندگی در گذشته هدر ندهید!

 

 چند راهکار عالی برای کنترل خشم

روش کنترل خشم و عصبانیت

تمرین تنفس عمیق :

به جای اینکه به عصبانیت خود اجازه دهید تا خارج از کنترل شما قرار گیرد، هر بار که احساس عصبانیت می کنید، برای آرام کردن بدن و ذهنتان، به تمرین تکنیک های تنفس ساده عادت کنید.

این کاری است که باید در هنگام عصبانیت انجام دهید:

-آهسته نفس بکشید، اما نفس های عمیق بکشید تا واکنش استرسی که معمولا همراه با عصبانیت همراه است را خنثی کنید.

-یک کلمه یا عبارت آرامش بخش را تکرار کنید، که می تواند این موارد باشد ” آرام باش"، “بیخیال” یا “من کنترل خشم خود را در دست دارم".

-بر روی عضلات خود فشار دهید و سپس آن ها را رها کنید.

 

 روش فوق العاده کنترل خشم

راههای کنترل خشم و عصبانیت

از 1 تا 100 یا 100 تا 1 بشمارید:

شمارش معکوس می تواند مانع از اوج گرفتن شما شود این کار ذهن شما را از علت عصبانیت دور می کند و باعث می شود که شما در مورد چیز دیگری فکر کنید.عمل شمردن همچنین زمان عصبانیت را به تاخیر می اندازد که اغلب احساسات را کنترل می کند.شما حتی می توانید این کار را با نفس کشیدن آرام و عمیق انجام دهید که موثرتر می شود.

روی زمان حال تمرکز کنید:

هر وقت عصبانی میشوید، به گذشته نگاه نکنید ؛ با انجام این کار، ممکن است شکایات گذشته را به الان خود بیاورید در عوض توجه خود را بر آنچه در حال حاضر می توانید انجام دهید تمرکز کنید تا این مساله را حل کنید.

 

 خشم و راههای مقابله با آن

کنترل خشم مانترا

ماهیچه های سخت را آرام کنید:

نکته دیگر که می تواند به شما کمک کند به سرعت آرام شوید، ماساژ آرام مناطق تنشی است که معمولا شانه ها، گردن و پوست سر هستند.برای شانه ها، به سادگی آن ها را بچرخانید تا آرام شوند.برای رهایی از تنشی که در ناحیه گردن و سر شما ایجاد می شود، یک ماساژ ساده را انجام دهید تا گردش خون را بهبود ببخشید و در نتیجه ذهن خود را آرام کنید.

گوش دادن به موسیقی:

گوش دادن به موسیقی می تواند اعصاب خرد شده را تسکین دهد و شما را آرام کند.این کار با کمک به شما برای غربال کردن احساسات خشم و ناامیدی به شیوه ای سازنده کار می کند.

 

با این راههای ساده خشم خود را کنترل کنید

تغییر وضعیت:

دور کردن خود از منبع عصبانیت، چه مکان و چه شخص، یک مهارت مدیریت عصبانیت است که می توانید از آن برای آرام کردن خود استفاده کنید.برای انجام این کار، شما می توانید چشمان خود را ببندید و خود را به یک مکان آرام منتقل کنید و یا به سادگی حرکت کنید تا خشم شما بسوزد

 

راههای کنترل سریع خشم و عصبانیت به روش مانترا

 

 

روش کنترل خشم مانترا یکی از روشهای ساده و فوق العاده موثر برای کنترل خشم و عصبانیت های ناگهانی است که در سرتاسر دنیا از آن استفاده میشود.

راه و روش های کنترل خشم و عصبانیت به روش مانترا

راههای کنترل خشم به سبک مانترا روشی کاملا ساده است اما تاثیری فوق العاده خواهد داشت چرا که این روش ها در سراسر دنیا مورد استفاده قرار می گیرد و مورد تایید قرار گرفته اند. عصبانیت یکی از واکنش های عاطفی اساسی ما است و گاهی اوقات یک نشانه هشدار خوبی است که همه چیز در زندگی ما خوب نیست. در برخی موارد خشم “حق” شماست که احساسش کنید. خشم حس ما را از عدالت و مسئولیت اجتماعی کنترل می کند. این کار به ما کمک می کند تا به یکدیگر انگیزه دهیم تا مسئولیت پذیری، رفتاری انسانی تر و اخلاقی تر داشته باشیم. طبق یافته های یک پروژه تحقیقاتی در دانشگاه ایالتی آمریکا نشان می دهد که خشم می تواند به اندازه انگیزه دادن مردم به داوطلب به عنوان همدردی موثر باشد.چند مرحله و قدمی که در این بخش از نمناک وجود دارد می تواند به شما کمک کند تا در مورد پاسخ های خود به تفکر بیشتری بپردازید.تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شیوه عصبانی واکنش نشان دهید و اینکه آیا آن واکنش به بهترین شکل به شما خدمت خواهد کرد پس برای کنترل خشم با ما همراه شوید.

 

 راه های سریع کنترل خشم کدامند؟ 

راههای موثر کنترل خشم و عصبانیت به ترفندهای مانترا

علت را شناسایی کنید:

چه چیزی دکمه عصبانیت شما را فشار می دهد؟ به عنوان مثال، وقتی خسته هستید، ناراحت هستید، شب خوب نخوابیده اید، یا کسی که با شما رفتار گستاخانه ای کند؟عوامل خارجی (دوست بی ادب) و عوامل داخلی (خود خسته شما) وجود دارند که وارد بازی می شوند.شما باید از این محرک ها آگاه باشید تا بفهمید چه شرایطی شما را به یک کشور عصبانی می فرستند.این مرحله اول مستلزم این است که تا حدی از آنچه در حال رخ دادن است آگاه باشید و تشخیص دهید که چه چیزی شما را خاموش می کند.

یک مانترا پیدا کنید که برایتان کارساز باشد.

وقتی انگیزه خود را تشخیص دادید، می توانید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شکل منفی واکنش نشان دهید یا خیر ؛ اگر این کار را نکنید، باید یک جایگزین برای عصبانیتتان داشته باشید. توسعه مانترا آرام شخصی تان به جایگزین کردن عصبانیت و منفی ها با چیزهای دیگر کمک خواهد کرد. ذهن شما روی چیزی مثبت تر متمرکز می شود و زمانی که آرام و راحت هستید، مانترا خود را تمرین کنید تا هر زمان که نیاز دارید، توجه خود را به آن معطوف کنید.

 

کنترل عصبانیت ناگهانی با راهکارهای فوق العاده

 کنترل سریع خشم و عصبانیت با روش مانترا

تجربیات خود را تغییر دهید.

همه فیلترهای دنیا متفاوت هستند. این فیلترها باید به شما بگویند که کدام چارچوب ها، یا تفسیرهایی را باید برای هر رویداد داشته باشید.شما ممکن است دوست داشته باشید فریم های اطرافتان را فراموش کنید و بخواهید متفاوت باشید.یادگیری نحوه تغییر “فریم” می تواند به تغییر شکل یک تجربه کمک کند. شما می توانید یاد بگیرید که اهمیت چیزهایی را که در آنها استرس دارید، عصبانی می شوید یا ناراحت می شوید را با دیدی متفاوت در یک فریم جدید، به حداقل برسانید.

 

چگونه خشم خود را کنترل کنیم؟

مقابله با خشم

مراقب صحبت های منفی خود باشید:

این تفکر منفی است که منجر به طغیان های خشم بسیاری می شود. اغلب اوقات وقتی چیزی اتفاق می افتد که شما را ناراحت کند، ممکن است بعد از مدتی که به آن فکر می کنید دیگر مسئله بدی برایتان نباشد. بیایید یک مثال ساده را انتخاب کنیم؛ شما به خرید خواربار می روید و در محوطه پارکینگ یک فروشنده دیگر ، ناگهانان فضایی را که انتخاب کرده بودید، واردش می شود.

چه بی ادب! شما می خواهید چیزی به راننده بگویید، اما چون آن ها کمی ترسناک به نظر می رسند، در تمام مدت زمانی که از این “بی عدالتی” عصبانی می شوید، به کارهای خود ادامه می دهید.

حالا حواس خود را از تمام چیزهایی که می خواهید به آن فرد بگویید ، پرت می کنید، و فراموش کرده اید که بستنی مورد علاقه دخترتان را بخرید! وقتی او را می بینید و این را به او می گویید، به گریه می افتد و به شما می گوید که چه قدر پدر و مادری بدی هستید!شما این حادثه و فردی را که جای پارک شما را گرفت و این مشکلات را درست کرد را سرزنش می کنید سپس یک عضو خانواده می آید و کار دیگری انجام می دهد که شما را ناراحت می کند و اینجاست! خشم منفجر می شود.

اگر صحبت خود را در محوطه پارکینگ تغییر دهید، این چرخه می تواند متوقف شود “مردم گاهی بی ادبی می کنند، و فرد جای پارک مرا ندید و یا وانمود کرد که ندیده است. مجبور نیستم به او اجازه دهم روز مرا خراب کند ؛ من می توانم یک انتخاب دیگر داشته باشم. بله،این آزار دهنده است، اما ارزش ندارد مسائل مهم زندگی مرا خراب کند.”

 

 

 راههای ساده کنترل خشم

اجازه دهید دیروز بگذرد:

دیروز واقعا گذشته است ؛ کاری که دیروز اتفاق افتاده لازم نیست روی امروزتان تاثیر بگذارد.اگر شما به درد، تنفر و یا عصبانیت خود فکر کنید، با گذشت هر روز بیشتر احساس تلخ و بدی خواهید کرد. کاری انجام شده ، انجام شده، رها کردنش نه تنها از لحاظ فیزیکی می تواند احساس خوبی داشته باشد، بلکه اگر انجام ندهید شما تنها خود را آزار می دهید. هر چه طولانی تر خشم خود را در درون جای دهید، بیشتر به شما نفوذ خواهد کرد. از خود بپرسید آیا این چیزی است که شما واقعا برای خود و افراد مهم زندگیتان اهمیت می دهید می دانید که ارزشش را ندارد، پس زندگی خود را با زندگی در گذشته هدر ندهید!

 

 چند راهکار عالی برای کنترل خشم

روش کنترل خشم و عصبانیت

تمرین تنفس عمیق :

به جای اینکه به عصبانیت خود اجازه دهید تا خارج از کنترل شما قرار گیرد، هر بار که احساس عصبانیت می کنید، برای آرام کردن بدن و ذهنتان، به تمرین تکنیک های تنفس ساده عادت کنید.

این کاری است که باید در هنگام عصبانیت انجام دهید:

-آهسته نفس بکشید، اما نفس های عمیق بکشید تا واکنش استرسی که معمولا همراه با عصبانیت همراه است را خنثی کنید.

-یک کلمه یا عبارت آرامش بخش را تکرار کنید، که می تواند این موارد باشد ” آرام باش"، “بیخیال” یا “من کنترل خشم خود را در دست دارم".

-بر روی عضلات خود فشار دهید و سپس آن ها را رها کنید.

 

 روش فوق العاده کنترل خشم

راههای کنترل خشم و عصبانیت

از 1 تا 100 یا 100 تا 1 بشمارید:

شمارش معکوس می تواند مانع از اوج گرفتن شما شود این کار ذهن شما را از علت عصبانیت دور می کند و باعث می شود که شما در مورد چیز دیگری فکر کنید.عمل شمردن همچنین زمان عصبانیت را به تاخیر می اندازد که اغلب احساسات را کنترل می کند.شما حتی می توانید این کار را با نفس کشیدن آرام و عمیق انجام دهید که موثرتر می شود.

روی زمان حال تمرکز کنید:

هر وقت عصبانی میشوید، به گذشته نگاه نکنید ؛ با انجام این کار، ممکن است شکایات گذشته را به الان خود بیاورید در عوض توجه خود را بر آنچه در حال حاضر می توانید انجام دهید تمرکز کنید تا این مساله را حل کنید.

 

 خشم و راههای مقابله با آن

کنترل خشم مانترا

ماهیچه های سخت را آرام کنید:

نکته دیگر که می تواند به شما کمک کند به سرعت آرام شوید، ماساژ آرام مناطق تنشی است که معمولا شانه ها، گردن و پوست سر هستند.برای شانه ها، به سادگی آن ها را بچرخانید تا آرام شوند.برای رهایی از تنشی که در ناحیه گردن و سر شما ایجاد می شود، یک ماساژ ساده را انجام دهید تا گردش خون را بهبود ببخشید و در نتیجه ذهن خود را آرام کنید.

گوش دادن به موسیقی:

گوش دادن به موسیقی می تواند اعصاب خرد شده را تسکین دهد و شما را آرام کند.این کار با کمک به شما برای غربال کردن احساسات خشم و ناامیدی به شیوه ای سازنده کار می کند.

 

با این راههای ساده خشم خود را کنترل کنید

تغییر وضعیت:

دور کردن خود از منبع عصبانیت، چه مکان و چه شخص، یک مهارت مدیریت عصبانیت است که می توانید از آن برای آرام کردن خود استفاده کنید.برای انجام این کار، شما می توانید چشمان خود را ببندید و خود را به یک مکان آرام منتقل کنید و یا به سادگی حرکت کنید تا خشم شما بسوزد

 

راههای کنترل سریع خشم و عصبانیت به روش مانترا

 

 

روش کنترل خشم مانترا یکی از روشهای ساده و فوق العاده موثر برای کنترل خشم و عصبانیت های ناگهانی است که در سرتاسر دنیا از آن استفاده میشود.

راه و روش های کنترل خشم و عصبانیت به روش مانترا

راههای کنترل خشم به سبک مانترا روشی کاملا ساده است اما تاثیری فوق العاده خواهد داشت چرا که این روش ها در سراسر دنیا مورد استفاده قرار می گیرد و مورد تایید قرار گرفته اند. عصبانیت یکی از واکنش های عاطفی اساسی ما است و گاهی اوقات یک نشانه هشدار خوبی است که همه چیز در زندگی ما خوب نیست. در برخی موارد خشم “حق” شماست که احساسش کنید. خشم حس ما را از عدالت و مسئولیت اجتماعی کنترل می کند. این کار به ما کمک می کند تا به یکدیگر انگیزه دهیم تا مسئولیت پذیری، رفتاری انسانی تر و اخلاقی تر داشته باشیم. طبق یافته های یک پروژه تحقیقاتی در دانشگاه ایالتی آمریکا نشان می دهد که خشم می تواند به اندازه انگیزه دادن مردم به داوطلب به عنوان همدردی موثر باشد.چند مرحله و قدمی که در این بخش از نمناک وجود دارد می تواند به شما کمک کند تا در مورد پاسخ های خود به تفکر بیشتری بپردازید.تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شیوه عصبانی واکنش نشان دهید و اینکه آیا آن واکنش به بهترین شکل به شما خدمت خواهد کرد پس برای کنترل خشم با ما همراه شوید.

 

 راه های سریع کنترل خشم کدامند؟ 

راههای موثر کنترل خشم و عصبانیت به ترفندهای مانترا

علت را شناسایی کنید:

چه چیزی دکمه عصبانیت شما را فشار می دهد؟ به عنوان مثال، وقتی خسته هستید، ناراحت هستید، شب خوب نخوابیده اید، یا کسی که با شما رفتار گستاخانه ای کند؟عوامل خارجی (دوست بی ادب) و عوامل داخلی (خود خسته شما) وجود دارند که وارد بازی می شوند.شما باید از این محرک ها آگاه باشید تا بفهمید چه شرایطی شما را به یک کشور عصبانی می فرستند.این مرحله اول مستلزم این است که تا حدی از آنچه در حال رخ دادن است آگاه باشید و تشخیص دهید که چه چیزی شما را خاموش می کند.

یک مانترا پیدا کنید که برایتان کارساز باشد.

وقتی انگیزه خود را تشخیص دادید، می توانید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شکل منفی واکنش نشان دهید یا خیر ؛ اگر این کار را نکنید، باید یک جایگزین برای عصبانیتتان داشته باشید. توسعه مانترا آرام شخصی تان به جایگزین کردن عصبانیت و منفی ها با چیزهای دیگر کمک خواهد کرد. ذهن شما روی چیزی مثبت تر متمرکز می شود و زمانی که آرام و راحت هستید، مانترا خود را تمرین کنید تا هر زمان که نیاز دارید، توجه خود را به آن معطوف کنید.

 

کنترل عصبانیت ناگهانی با راهکارهای فوق العاده

 کنترل سریع خشم و عصبانیت با روش مانترا

تجربیات خود را تغییر دهید.

همه فیلترهای دنیا متفاوت هستند. این فیلترها باید به شما بگویند که کدام چارچوب ها، یا تفسیرهایی را باید برای هر رویداد داشته باشید.شما ممکن است دوست داشته باشید فریم های اطرافتان را فراموش کنید و بخواهید متفاوت باشید.یادگیری نحوه تغییر “فریم” می تواند به تغییر شکل یک تجربه کمک کند. شما می توانید یاد بگیرید که اهمیت چیزهایی را که در آنها استرس دارید، عصبانی می شوید یا ناراحت می شوید را با دیدی متفاوت در یک فریم جدید، به حداقل برسانید.

 

چگونه خشم خود را کنترل کنیم؟

مقابله با خشم

مراقب صحبت های منفی خود باشید:

این تفکر منفی است که منجر به طغیان های خشم بسیاری می شود. اغلب اوقات وقتی چیزی اتفاق می افتد که شما را ناراحت کند، ممکن است بعد از مدتی که به آن فکر می کنید دیگر مسئله بدی برایتان نباشد. بیایید یک مثال ساده را انتخاب کنیم؛ شما به خرید خواربار می روید و در محوطه پارکینگ یک فروشنده دیگر ، ناگهانان فضایی را که انتخاب کرده بودید، واردش می شود.

چه بی ادب! شما می خواهید چیزی به راننده بگویید، اما چون آن ها کمی ترسناک به نظر می رسند، در تمام مدت زمانی که از این “بی عدالتی” عصبانی می شوید، به کارهای خود ادامه می دهید.

حالا حواس خود را از تمام چیزهایی که می خواهید به آن فرد بگویید ، پرت می کنید، و فراموش کرده اید که بستنی مورد علاقه دخترتان را بخرید! وقتی او را می بینید و این را به او می گویید، به گریه می افتد و به شما می گوید که چه قدر پدر و مادری بدی هستید!شما این حادثه و فردی را که جای پارک شما را گرفت و این مشکلات را درست کرد را سرزنش می کنید سپس یک عضو خانواده می آید و کار دیگری انجام می دهد که شما را ناراحت می کند و اینجاست! خشم منفجر می شود.

اگر صحبت خود را در محوطه پارکینگ تغییر دهید، این چرخه می تواند متوقف شود “مردم گاهی بی ادبی می کنند، و فرد جای پارک مرا ندید و یا وانمود کرد که ندیده است. مجبور نیستم به او اجازه دهم روز مرا خراب کند ؛ من می توانم یک انتخاب دیگر داشته باشم. بله،این آزار دهنده است، اما ارزش ندارد مسائل مهم زندگی مرا خراب کند.”

 

 

 راههای ساده کنترل خشم

اجازه دهید دیروز بگذرد:

دیروز واقعا گذشته است ؛ کاری که دیروز اتفاق افتاده لازم نیست روی امروزتان تاثیر بگذارد.اگر شما به درد، تنفر و یا عصبانیت خود فکر کنید، با گذشت هر روز بیشتر احساس تلخ و بدی خواهید کرد. کاری انجام شده ، انجام شده، رها کردنش نه تنها از لحاظ فیزیکی می تواند احساس خوبی داشته باشد، بلکه اگر انجام ندهید شما تنها خود را آزار می دهید. هر چه طولانی تر خشم خود را در درون جای دهید، بیشتر به شما نفوذ خواهد کرد. از خود بپرسید آیا این چیزی است که شما واقعا برای خود و افراد مهم زندگیتان اهمیت می دهید می دانید که ارزشش را ندارد، پس زندگی خود را با زندگی در گذشته هدر ندهید!

 

 چند راهکار عالی برای کنترل خشم

روش کنترل خشم و عصبانیت

تمرین تنفس عمیق :

به جای اینکه به عصبانیت خود اجازه دهید تا خارج از کنترل شما قرار گیرد، هر بار که احساس عصبانیت می کنید، برای آرام کردن بدن و ذهنتان، به تمرین تکنیک های تنفس ساده عادت کنید.

این کاری است که باید در هنگام عصبانیت انجام دهید:

-آهسته نفس بکشید، اما نفس های عمیق بکشید تا واکنش استرسی که معمولا همراه با عصبانیت همراه است را خنثی کنید.

-یک کلمه یا عبارت آرامش بخش را تکرار کنید، که می تواند این موارد باشد ” آرام باش"، “بیخیال” یا “من کنترل خشم خود را در دست دارم".

-بر روی عضلات خود فشار دهید و سپس آن ها را رها کنید.

 

 روش فوق العاده کنترل خشم

راههای کنترل خشم و عصبانیت

از 1 تا 100 یا 100 تا 1 بشمارید:

شمارش معکوس می تواند مانع از اوج گرفتن شما شود این کار ذهن شما را از علت عصبانیت دور می کند و باعث می شود که شما در مورد چیز دیگری فکر کنید.عمل شمردن همچنین زمان عصبانیت را به تاخیر می اندازد که اغلب احساسات را کنترل می کند.شما حتی می توانید این کار را با نفس کشیدن آرام و عمیق انجام دهید که موثرتر می شود.

روی زمان حال تمرکز کنید:

هر وقت عصبانی میشوید، به گذشته نگاه نکنید ؛ با انجام این کار، ممکن است شکایات گذشته را به الان خود بیاورید در عوض توجه خود را بر آنچه در حال حاضر می توانید انجام دهید تمرکز کنید تا این مساله را حل کنید.

 

 خشم و راههای مقابله با آن

کنترل خشم مانترا

ماهیچه های سخت را آرام کنید:

نکته دیگر که می تواند به شما کمک کند به سرعت آرام شوید، ماساژ آرام مناطق تنشی است که معمولا شانه ها، گردن و پوست سر هستند.برای شانه ها، به سادگی آن ها را بچرخانید تا آرام شوند.برای رهایی از تنشی که در ناحیه گردن و سر شما ایجاد می شود، یک ماساژ ساده را انجام دهید تا گردش خون را بهبود ببخشید و در نتیجه ذهن خود را آرام کنید.

گوش دادن به موسیقی:

گوش دادن به موسیقی می تواند اعصاب خرد شده را تسکین دهد و شما را آرام کند.این کار با کمک به شما برای غربال کردن احساسات خشم و ناامیدی به شیوه ای سازنده کار می کند.

 

با این راههای ساده خشم خود را کنترل کنید

تغییر وضعیت:

دور کردن خود از منبع عصبانیت، چه مکان و چه شخص، یک مهارت مدیریت عصبانیت است که می توانید از آن برای آرام کردن خود استفاده کنید.برای انجام این کار، شما می توانید چشمان خود را ببندید و خود را به یک مکان آرام منتقل کنید و یا به سادگی حرکت کنید تا خشم شما بسوزد

 

راههای کنترل سریع خشم و عصبانیت به روش مانترا

 

 

روش کنترل خشم مانترا یکی از روشهای ساده و فوق العاده موثر برای کنترل خشم و عصبانیت های ناگهانی است که در سرتاسر دنیا از آن استفاده میشود.

راه و روش های کنترل خشم و عصبانیت به روش مانترا

راههای کنترل خشم به سبک مانترا روشی کاملا ساده است اما تاثیری فوق العاده خواهد داشت چرا که این روش ها در سراسر دنیا مورد استفاده قرار می گیرد و مورد تایید قرار گرفته اند. عصبانیت یکی از واکنش های عاطفی اساسی ما است و گاهی اوقات یک نشانه هشدار خوبی است که همه چیز در زندگی ما خوب نیست. در برخی موارد خشم “حق” شماست که احساسش کنید. خشم حس ما را از عدالت و مسئولیت اجتماعی کنترل می کند. این کار به ما کمک می کند تا به یکدیگر انگیزه دهیم تا مسئولیت پذیری، رفتاری انسانی تر و اخلاقی تر داشته باشیم. طبق یافته های یک پروژه تحقیقاتی در دانشگاه ایالتی آمریکا نشان می دهد که خشم می تواند به اندازه انگیزه دادن مردم به داوطلب به عنوان همدردی موثر باشد.چند مرحله و قدمی که در این بخش از نمناک وجود دارد می تواند به شما کمک کند تا در مورد پاسخ های خود به تفکر بیشتری بپردازید.تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شیوه عصبانی واکنش نشان دهید و اینکه آیا آن واکنش به بهترین شکل به شما خدمت خواهد کرد پس برای کنترل خشم با ما همراه شوید.

 

 راه های سریع کنترل خشم کدامند؟ 

راههای موثر کنترل خشم و عصبانیت به ترفندهای مانترا

علت را شناسایی کنید:

چه چیزی دکمه عصبانیت شما را فشار می دهد؟ به عنوان مثال، وقتی خسته هستید، ناراحت هستید، شب خوب نخوابیده اید، یا کسی که با شما رفتار گستاخانه ای کند؟عوامل خارجی (دوست بی ادب) و عوامل داخلی (خود خسته شما) وجود دارند که وارد بازی می شوند.شما باید از این محرک ها آگاه باشید تا بفهمید چه شرایطی شما را به یک کشور عصبانی می فرستند.این مرحله اول مستلزم این است که تا حدی از آنچه در حال رخ دادن است آگاه باشید و تشخیص دهید که چه چیزی شما را خاموش می کند.

یک مانترا پیدا کنید که برایتان کارساز باشد.

وقتی انگیزه خود را تشخیص دادید، می توانید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید به شکل منفی واکنش نشان دهید یا خیر ؛ اگر این کار را نکنید، باید یک جایگزین برای عصبانیتتان داشته باشید. توسعه مانترا آرام شخصی تان به جایگزین کردن عصبانیت و منفی ها با چیزهای دیگر کمک خواهد کرد. ذهن شما روی چیزی مثبت تر متمرکز می شود و زمانی که آرام و راحت هستید، مانترا خود را تمرین کنید تا هر زمان که نیاز دارید، توجه خود را به آن معطوف کنید.

 

کنترل عصبانیت ناگهانی با راهکارهای فوق العاده

 کنترل سریع خشم و عصبانیت با روش مانترا

تجربیات خود را تغییر دهید.

همه فیلترهای دنیا متفاوت هستند. این فیلترها باید به شما بگویند که کدام چارچوب ها، یا تفسیرهایی را باید برای هر رویداد داشته باشید.شما ممکن است دوست داشته باشید فریم های اطرافتان را فراموش کنید و بخواهید متفاوت باشید.یادگیری نحوه تغییر “فریم” می تواند به تغییر شکل یک تجربه کمک کند. شما می توانید یاد بگیرید که اهمیت چیزهایی را که در آنها استرس دارید، عصبانی می شوید یا ناراحت می شوید را با دیدی متفاوت در یک فریم جدید، به حداقل برسانید.

 

چگونه خشم خود را کنترل کنیم؟

مقابله با خشم

مراقب صحبت های منفی خود باشید:

این تفکر منفی است که منجر به طغیان های خشم بسیاری می شود. اغلب اوقات وقتی چیزی اتفاق می افتد که شما را ناراحت کند، ممکن است بعد از مدتی که به آن فکر می کنید دیگر مسئله بدی برایتان نباشد. بیایید یک مثال ساده را انتخاب کنیم؛ شما به خرید خواربار می روید و در محوطه پارکینگ یک فروشنده دیگر ، ناگهانان فضایی را که انتخاب کرده بودید، واردش می شود.

چه بی ادب! شما می خواهید چیزی به راننده بگویید، اما چون آن ها کمی ترسناک به نظر می رسند، در تمام مدت زمانی که از این “بی عدالتی” عصبانی می شوید، به کارهای خود ادامه می دهید.

حالا حواس خود را از تمام چیزهایی که می خواهید به آن فرد بگویید ، پرت می کنید، و فراموش کرده اید که بستنی مورد علاقه دخترتان را بخرید! وقتی او را می بینید و این را به او می گویید، به گریه می افتد و به شما می گوید که چه قدر پدر و مادری بدی هستید!شما این حادثه و فردی را که جای پارک شما را گرفت و این مشکلات را درست کرد را سرزنش می کنید سپس یک عضو خانواده می آید و کار دیگری انجام می دهد که شما را ناراحت می کند و اینجاست! خشم منفجر می شود.

اگر صحبت خود را در محوطه پارکینگ تغییر دهید، این چرخه می تواند متوقف شود “مردم گاهی بی ادبی می کنند، و فرد جای پارک مرا ندید و یا وانمود کرد که ندیده است. مجبور نیستم به او اجازه دهم روز مرا خراب کند ؛ من می توانم یک انتخاب دیگر داشته باشم. بله،این آزار دهنده است، اما ارزش ندارد مسائل مهم زندگی مرا خراب کند.”

 

 

 راههای ساده کنترل خشم

اجازه دهید دیروز بگذرد:

دیروز واقعا گذشته است ؛ کاری که دیروز اتفاق افتاده لازم نیست روی امروزتان تاثیر بگذارد.اگر شما به درد، تنفر و یا عصبانیت خود فکر کنید، با گذشت هر روز بیشتر احساس تلخ و بدی خواهید کرد. کاری انجام شده ، انجام شده، رها کردنش نه تنها از لحاظ فیزیکی می تواند احساس خوبی داشته باشد، بلکه اگر انجام ندهید شما تنها خود را آزار می دهید. هر چه طولانی تر خشم خود را در درون جای دهید، بیشتر به شما نفوذ خواهد کرد. از خود بپرسید آیا این چیزی است که شما واقعا برای خود و افراد مهم زندگیتان اهمیت می دهید می دانید که ارزشش را ندارد، پس زندگی خود را با زندگی در گذشته هدر ندهید!

 

 چند راهکار عالی برای کنترل خشم

روش کنترل خشم و عصبانیت

تمرین تنفس عمیق :

به جای اینکه به عصبانیت خود اجازه دهید تا خارج از کنترل شما قرار گیرد، هر بار که احساس عصبانیت می کنید، برای آرام کردن بدن و ذهنتان، به تمرین تکنیک های تنفس ساده عادت کنید.

این کاری است که باید در هنگام عصبانیت انجام دهید:

-آهسته نفس بکشید، اما نفس های عمیق بکشید تا واکنش استرسی که معمولا همراه با عصبانیت همراه است را خنثی کنید.

-یک کلمه یا عبارت آرامش بخش را تکرار کنید، که می تواند این موارد باشد ” آرام باش"، “بیخیال” یا “من کنترل خشم خود را در دست دارم".

-بر روی عضلات خود فشار دهید و سپس آن ها را رها کنید.

 

 روش فوق العاده کنترل خشم

راههای کنترل خشم و عصبانیت

از 1 تا 100 یا 100 تا 1 بشمارید:

شمارش معکوس می تواند مانع از اوج گرفتن شما شود این کار ذهن شما را از علت عصبانیت دور می کند و باعث می شود که شما در مورد چیز دیگری فکر کنید.عمل شمردن همچنین زمان عصبانیت را به تاخیر می اندازد که اغلب احساسات را کنترل می کند.شما حتی می توانید این کار را با نفس کشیدن آرام و عمیق انجام دهید که موثرتر می شود.

روی زمان حال تمرکز کنید:

هر وقت عصبانی میشوید، به گذشته نگاه نکنید ؛ با انجام این کار، ممکن است شکایات گذشته را به الان خود بیاورید در عوض توجه خود را بر آنچه در حال حاضر می توانید انجام دهید تمرکز کنید تا این مساله را حل کنید.

 

 خشم و راههای مقابله با آن

کنترل خشم مانترا

ماهیچه های سخت را آرام کنید:

نکته دیگر که می تواند به شما کمک کند به سرعت آرام شوید، ماساژ آرام مناطق تنشی است که معمولا شانه ها، گردن و پوست سر هستند.برای شانه ها، به سادگی آن ها را بچرخانید تا آرام شوند.برای رهایی از تنشی که در ناحیه گردن و سر شما ایجاد می شود، یک ماساژ ساده را انجام دهید تا گردش خون را بهبود ببخشید و در نتیجه ذهن خود را آرام کنید.

گوش دادن به موسیقی:

گوش دادن به موسیقی می تواند اعصاب خرد شده را تسکین دهد و شما را آرام کند.این کار با کمک به شما برای غربال کردن احساسات خشم و ناامیدی به شیوه ای سازنده کار می کند.

 

با این راههای ساده خشم خود را کنترل کنید

تغییر وضعیت:

دور کردن خود از منبع عصبانیت، چه مکان و چه شخص، یک مهارت مدیریت عصبانیت است که می توانید از آن برای آرام کردن خود استفاده کنید.برای انجام این کار، شما می توانید چشمان خود را ببندید و خود را به یک مکان آرام منتقل کنید و یا به سادگی حرکت کنید تا خشم شما بسوزد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:23:00 ق.ظ ]




عوامل خانوادگی موثر در بهداشت روانی

شیوه‌های ارتباطی موجود در خانواده شبکه ارتباطی که فرد در آن قرار دارد عامل مهمی در تامین بهداشت روانی فرد هستند. از اینرو شیوه‌های ارتباطی نامناسب تاثیرات مضری روی فرد و سلامت او خواهند داشت. خانواده‌های سرد و فاقد روابط گرم و محبت آمیز ، خانواده‌های دارای روابط خصومت آمیز ، شیوه‌های ارتباطی شدیدا وابسته معمولا ناسالم گزارش شده‌اند. برقراری شیوه ارتباطی منطقی ، محترمانه و در عین حال گرم و صمیمانه مدنظر متخصصان بهداشت روانی خانواده است. مهارتهای زندگی اعضای خانواده و نقش آن در بهداشت روانی خانواده لازم است تک تک اعضا خانواده با مهارتهای لازم برای زندگی آشنا باشند. روشن است والدین در خانواده نقش مهمی در ترویج استفاده از مهارتهای سالم زندگی در خانواده دارند. پدران و مادران که فاقد مهارتهای مفید زندگی هستند با عدم تامین الگوی مناسب برای فرزندان مشکلاتی را برای آنها فراهم می‌کنند. به عنوان مثال کودکی که همواره دیده است والدین او در مقابل ناملایمات زندگی با پرخاشگری و منازعه برخورد می‌کنند با احتمال بسیار بیشتری همین روش را در مسائل مربوط به خود در خانواده و حتی در بیرون از خانواده بکار خواهد بست. از اینرو لازم است خانواده‌ها با آگاهی و کسب اطلاعات لازم در زمینه شیوه‌های صحیح مهارتهای زندگی مثل کنترل و مدیریت استرس ، برنامه ریزی برای زندگی ، مدیریت اقتصادی خانواده ، مدیریت ارتباطات برون خانوادگی ، کنترل هیجانات ، آموزشهای مربوط به اجرای قاطعیت و جرات‌مندی به تامین بهداشت روانی افراد خانواده مبادرت ورزند. اقتصاد خانواده و نقش آن در بهداشت روانی خانواده وضعیت اقتصادی خانواده با تاثیری که در فضای کلی زندگی می‌گذارد نقش خود را بر بهداشت روانی خانواده اعمال می‌کند. مشکلات اقتصادی اغلب موجب بوجود آمدن مشکلات دیگری برای خانواده می‌شوند و خانواده ناچارا با معنویات و محرومیتهای در سبکهای زندگی و تصمیم‌گیری مواجه می‌شود که مجبور است با آنها دست و پنجه نرم کنند. تحقیقات نشان می‌دهد که اغلب شرایط نامناسب در فضای خانواده اعم از منازعه و سایر مسائل در شرایط رکود اقتصادی خانواده که خانواده با نوعی بحران اقتصادی مواجه است افزایش می‌یابد. طبقه متوسط اقتصادی از بهداشت روانی مناسبی بهره می‌برند. در واقع مسائل اقتصادی زمینه ساز بروز مشکلات مختلف ارتباطی و روانی افراد خانواده می‌شوند و با کاهش توانمندی‌های روانی افراد مقابله با این مشکلات را برای خانواده با مانع مواجه می‌سازند. درگیری فکری واقعی برای حل مشکلات مالی خانواده ، مشغله ذهنی با پیدا کردن راههای افزایش درآمد خانواده اغلب به کاهش ظرفیت تحمل افراد منجر می‌شوند. در این حالت فرد با کوچکترین ناملایمتی واکنشهای شدیدی ممکن است از خود نشان دهد. همچنین تلاش و تقلا برای بالا بردن در آمد خانواده و حفظ آن با تحت تاثیر قرار دادن گرمی و صمیمیت روابط خانواده کاهش مدت زمان با هم بودن اعضا نقش منفی خود را اعمال می‌کند. ازدواجهای مناسب در تامین بهداشت روانی خانواده در تشکیل یک خانواده سالم که بتواند از بهداشت روانی خوبی بهره‌مند گردد انتخاب مناسب و ازدواج موفق مرحله اولیه است. لازم است در ازدواج که اولین مرحله تشکیل خانواده به شمار می‌رود و پایه‌های اساسی تامین بهداشت روانی خانواده ریخته شود. در این راستا توافق شخصیتی ، اقتصادی ، فرهنگی و فکری حائز اهمیت است که توصیه می‌شود با یاری از مشاوران و متخصصات امر صورت بگیرد. ازدواجهای نامناسب که در آن همسران از عدم همخوانی شخصیتهایشان رنج می‌برند و یا مشکلات دیگری دارند در طول زندگی مخل بهداشت روانی آنها و فرزندان خواهد بود. عوامل خانوادگی موثر در بهداشت روانی شیوه‌های ارتباطی موجود در خانواده شبکه ارتباطی که فرد در آن قرار دارد عامل مهمی در تامین بهداشت روانی فرد هستند. از اینرو شیوه‌های ارتباطی نامناسب تاثیرات مضری روی فرد و سلامت او خواهند داشت. خانواده‌های سرد و فاقد روابط گرم و محبت آمیز ، خانواده‌های دارای روابط خصومت آمیز ، شیوه‌های ارتباطی شدیدا وابسته معمولا ناسالم گزارش شده‌اند. برقراری شیوه ارتباطی منطقی ، محترمانه و در عین حال گرم و صمیمانه مدنظر متخصصان بهداشت روانی خانواده است. مهارتهای زندگی اعضای خانواده و نقش آن در بهداشت روانی خانواده لازم است تک تک اعضا خانواده با مهارتهای لازم برای زندگی آشنا باشند. روشن است والدین در خانواده نقش مهمی در ترویج استفاده از مهارتهای سالم زندگی در خانواده دارند. پدران و مادران که فاقد مهارتهای مفید زندگی هستند با عدم تامین الگوی مناسب برای فرزندان مشکلاتی را برای آنها فراهم می‌کنند. به عنوان مثال کودکی که همواره دیده است والدین او در مقابل ناملایمات زندگی با پرخاشگری و منازعه برخورد می‌کنند با احتمال بسیار بیشتری همین روش را در مسائل مربوط به خود در خانواده و حتی در بیرون از خانواده بکار خواهد بست. از اینرو لازم است خانواده‌ها با آگاهی و کسب اطلاعات لازم در زمینه شیوه‌های صحیح مهارتهای زندگی مثل کنترل و مدیریت استرس ، برنامه ریزی برای زندگی ، مدیریت اقتصادی خانواده ، مدیریت ارتباطات برون خانوادگی ، کنترل هیجانات ، آموزشهای مربوط به اجرای قاطعیت و جرات‌مندی به تامین بهداشت روانی افراد خانواده مبادرت ورزند. اقتصاد خانواده و نقش آن در بهداشت روانی خانواده وضعیت اقتصادی خانواده با تاثیری که در فضای کلی زندگی می‌گذارد نقش خود را بر بهداشت روانی خانواده اعمال می‌کند. مشکلات اقتصادی اغلب موجب بوجود آمدن مشکلات دیگری برای خانواده می‌شوند و خانواده ناچارا با معنویات و محرومیتهای در سبکهای زندگی و تصمیم‌گیری مواجه می‌شود که مجبور است با آنها دست و پنجه نرم کنند. تحقیقات نشان می‌دهد که اغلب شرایط نامناسب در فضای خانواده اعم از منازعه و سایر مسائل در شرایط رکود اقتصادی خانواده که خانواده با نوعی بحران اقتصادی مواجه است افزایش می‌یابد. طبقه متوسط اقتصادی از بهداشت روانی مناسبی بهره می‌برند. در واقع مسائل اقتصادی زمینه ساز بروز مشکلات مختلف ارتباطی و روانی افراد خانواده می‌شوند و با کاهش توانمندی‌های روانی افراد مقابله با این مشکلات را برای خانواده با مانع مواجه می‌سازند. درگیری فکری واقعی برای حل مشکلات مالی خانواده ، مشغله ذهنی با پیدا کردن راههای افزایش درآمد خانواده اغلب به کاهش ظرفیت تحمل افراد منجر می‌شوند. در این حالت فرد با کوچکترین ناملایمتی واکنشهای شدیدی ممکن است از خود نشان دهد. همچنین تلاش و تقلا برای بالا بردن در آمد خانواده و حفظ آن با تحت تاثیر قرار دادن گرمی و صمیمیت روابط خانواده کاهش مدت زمان با هم بودن اعضا نقش منفی خود را اعمال می‌کند. ازدواجهای مناسب در تامین بهداشت روانی خانواده در تشکیل یک خانواده سالم که بتواند از بهداشت روانی خوبی بهره‌مند گردد انتخاب مناسب و ازدواج موفق مرحله اولیه است. لازم است در ازدواج که اولین مرحله تشکیل خانواده به شمار می‌رود و پایه‌های اساسی تامین بهداشت روانی خانواده ریخته شود. در این راستا توافق شخصیتی ، اقتصادی ، فرهنگی و فکری حائز اهمیت است که توصیه می‌شود با یاری از مشاوران و متخصصات امر صورت بگیرد. ازدواجهای نامناسب که در آن همسران از عدم همخوانی شخصیتهایشان رنج می‌برند و یا مشکلات دیگری دارند در طول زندگی مخل بهداشت روانی آنها و فرزندان خواهد بود. عوامل خانوادگی موثر در بهداشت روانی شیوه‌های ارتباطی موجود در خانواده شبکه ارتباطی که فرد در آن قرار دارد عامل مهمی در تامین بهداشت روانی فرد هستند. از اینرو شیوه‌های ارتباطی نامناسب تاثیرات مضری روی فرد و سلامت او خواهند داشت. خانواده‌های سرد و فاقد روابط گرم و محبت آمیز ، خانواده‌های دارای روابط خصومت آمیز ، شیوه‌های ارتباطی شدیدا وابسته معمولا ناسالم گزارش شده‌اند. برقراری شیوه ارتباطی منطقی ، محترمانه و در عین حال گرم و صمیمانه مدنظر متخصصان بهداشت روانی خانواده است. مهارتهای زندگی اعضای خانواده و نقش آن در بهداشت روانی خانواده لازم است تک تک اعضا خانواده با مهارتهای لازم برای زندگی آشنا باشند. روشن است والدین در خانواده نقش مهمی در ترویج استفاده از مهارتهای سالم زندگی در خانواده دارند. پدران و مادران که فاقد مهارتهای مفید زندگی هستند با عدم تامین الگوی مناسب برای فرزندان مشکلاتی را برای آنها فراهم می‌کنند. به عنوان مثال کودکی که همواره دیده است والدین او در مقابل ناملایمات زندگی با پرخاشگری و منازعه برخورد می‌کنند با احتمال بسیار بیشتری همین روش را در مسائل مربوط به خود در خانواده و حتی در بیرون از خانواده بکار خواهد بست. از اینرو لازم است خانواده‌ها با آگاهی و کسب اطلاعات لازم در زمینه شیوه‌های صحیح مهارتهای زندگی مثل کنترل و مدیریت استرس ، برنامه ریزی برای زندگی ، مدیریت اقتصادی خانواده ، مدیریت ارتباطات برون خانوادگی ، کنترل هیجانات ، آموزشهای مربوط به اجرای قاطعیت و جرات‌مندی به تامین بهداشت روانی افراد خانواده مبادرت ورزند. اقتصاد خانواده و نقش آن در بهداشت روانی خانواده وضعیت اقتصادی خانواده با تاثیری که در فضای کلی زندگی می‌گذارد نقش خود را بر بهداشت روانی خانواده اعمال می‌کند. مشکلات اقتصادی اغلب موجب بوجود آمدن مشکلات دیگری برای خانواده می‌شوند و خانواده ناچارا با معنویات و محرومیتهای در سبکهای زندگی و تصمیم‌گیری مواجه می‌شود که مجبور است با آنها دست و پنجه نرم کنند. تحقیقات نشان می‌دهد که اغلب شرایط نامناسب در فضای خانواده اعم از منازعه و سایر مسائل در شرایط رکود اقتصادی خانواده که خانواده با نوعی بحران اقتصادی مواجه است افزایش می‌یابد. طبقه متوسط اقتصادی از بهداشت روانی مناسبی بهره می‌برند. در واقع مسائل اقتصادی زمینه ساز بروز مشکلات مختلف ارتباطی و روانی افراد خانواده می‌شوند و با کاهش توانمندی‌های روانی افراد مقابله با این مشکلات را برای خانواده با مانع مواجه می‌سازند. درگیری فکری واقعی برای حل مشکلات مالی خانواده ، مشغله ذهنی با پیدا کردن راههای افزایش درآمد خانواده اغلب به کاهش ظرفیت تحمل افراد منجر می‌شوند. در این حالت فرد با کوچکترین ناملایمتی واکنشهای شدیدی ممکن است از خود نشان دهد. همچنین تلاش و تقلا برای بالا بردن در آمد خانواده و حفظ آن با تحت تاثیر قرار دادن گرمی و صمیمیت روابط خانواده کاهش مدت زمان با هم بودن اعضا نقش منفی خود را اعمال می‌کند. ازدواجهای مناسب در تامین بهداشت روانی خانواده در تشکیل یک خانواده سالم که بتواند از بهداشت روانی خوبی بهره‌مند گردد انتخاب مناسب و ازدواج موفق مرحله اولیه است. لازم است در ازدواج که اولین مرحله تشکیل خانواده به شمار می‌رود و پایه‌های اساسی تامین بهداشت روانی خانواده ریخته شود. در این راستا توافق شخصیتی ، اقتصادی ، فرهنگی و فکری حائز اهمیت است که توصیه می‌شود با یاری از مشاوران و متخصصات امر صورت بگیرد. ازدواجهای نامناسب که در آن همسران از عدم همخوانی شخصیتهایشان رنج می‌برند و یا مشکلات دیگری دارند در طول زندگی مخل بهداشت روانی آنها و فرزندان خواهد بود. عوامل خانوادگی موثر در بهداشت روانی شیوه‌های ارتباطی موجود در خانواده شبکه ارتباطی که فرد در آن قرار دارد عامل مهمی در تامین بهداشت روانی فرد هستند. از اینرو شیوه‌های ارتباطی نامناسب تاثیرات مضری روی فرد و سلامت او خواهند داشت. خانواده‌های سرد و فاقد روابط گرم و محبت آمیز ، خانواده‌های دارای روابط خصومت آمیز ، شیوه‌های ارتباطی شدیدا وابسته معمولا ناسالم گزارش شده‌اند. برقراری شیوه ارتباطی منطقی ، محترمانه و در عین حال گرم و صمیمانه مدنظر متخصصان بهداشت روانی خانواده است. مهارتهای زندگی اعضای خانواده و نقش آن در بهداشت روانی خانواده لازم است تک تک اعضا خانواده با مهارتهای لازم برای زندگی آشنا باشند. روشن است والدین در خانواده نقش مهمی در ترویج استفاده از مهارتهای سالم زندگی در خانواده دارند. پدران و مادران که فاقد مهارتهای مفید زندگی هستند با عدم تامین الگوی مناسب برای فرزندان مشکلاتی را برای آنها فراهم می‌کنند. به عنوان مثال کودکی که همواره دیده است والدین او در مقابل ناملایمات زندگی با پرخاشگری و منازعه برخورد می‌کنند با احتمال بسیار بیشتری همین روش را در مسائل مربوط به خود در خانواده و حتی در بیرون از خانواده بکار خواهد بست. از اینرو لازم است خانواده‌ها با آگاهی و کسب اطلاعات لازم در زمینه شیوه‌های صحیح مهارتهای زندگی مثل کنترل و مدیریت استرس ، برنامه ریزی برای زندگی ، مدیریت اقتصادی خانواده ، مدیریت ارتباطات برون خانوادگی ، کنترل هیجانات ، آموزشهای مربوط به اجرای قاطعیت و جرات‌مندی به تامین بهداشت روانی افراد خانواده مبادرت ورزند. اقتصاد خانواده و نقش آن در بهداشت روانی خانواده وضعیت اقتصادی خانواده با تاثیری که در فضای کلی زندگی می‌گذارد نقش خود را بر بهداشت روانی خانواده اعمال می‌کند. مشکلات اقتصادی اغلب موجب بوجود آمدن مشکلات دیگری برای خانواده می‌شوند و خانواده ناچارا با معنویات و محرومیتهای در سبکهای زندگی و تصمیم‌گیری مواجه می‌شود که مجبور است با آنها دست و پنجه نرم کنند. تحقیقات نشان می‌دهد که اغلب شرایط نامناسب در فضای خانواده اعم از منازعه و سایر مسائل در شرایط رکود اقتصادی خانواده که خانواده با نوعی بحران اقتصادی مواجه است افزایش می‌یابد. طبقه متوسط اقتصادی از بهداشت روانی مناسبی بهره می‌برند. در واقع مسائل اقتصادی زمینه ساز بروز مشکلات مختلف ارتباطی و روانی افراد خانواده می‌شوند و با کاهش توانمندی‌های روانی افراد مقابله با این مشکلات را برای خانواده با مانع مواجه می‌سازند. درگیری فکری واقعی برای حل مشکلات مالی خانواده ، مشغله ذهنی با پیدا کردن راههای افزایش درآمد خانواده اغلب به کاهش ظرفیت تحمل افراد منجر می‌شوند. در این حالت فرد با کوچکترین ناملایمتی واکنشهای شدیدی ممکن است از خود نشان دهد. همچنین تلاش و تقلا برای بالا بردن در آمد خانواده و حفظ آن با تحت تاثیر قرار دادن گرمی و صمیمیت روابط خانواده کاهش مدت زمان با هم بودن اعضا نقش منفی خود را اعمال می‌کند. ازدواجهای مناسب در تامین بهداشت روانی خانواده در تشکیل یک خانواده سالم که بتواند از بهداشت روانی خوبی بهره‌مند گردد انتخاب مناسب و ازدواج موفق مرحله اولیه است. لازم است در ازدواج که اولین مرحله تشکیل خانواده به شمار می‌رود و پایه‌های اساسی تامین بهداشت روانی خانواده ریخته شود. در این راستا توافق شخصیتی ، اقتصادی ، فرهنگی و فکری حائز اهمیت است که توصیه می‌شود با یاری از مشاوران و متخصصات امر صورت بگیرد. ازدواجهای نامناسب که در آن همسران از عدم همخوانی شخصیتهایشان رنج می‌برند و یا مشکلات دیگری دارند در طول زندگی مخل بهداشت روانی آنها و فرزندان خواهد بود. عوامل خانوادگی موثر در بهداشت روانی شیوه‌های ارتباطی موجود در خانواده شبکه ارتباطی که فرد در آن قرار دارد عامل مهمی در تامین بهداشت روانی فرد هستند. از اینرو شیوه‌های ارتباطی نامناسب تاثیرات مضری روی فرد و سلامت او خواهند داشت. خانواده‌های سرد و فاقد روابط گرم و محبت آمیز ، خانواده‌های دارای روابط خصومت آمیز ، شیوه‌های ارتباطی شدیدا وابسته معمولا ناسالم گزارش شده‌اند. برقراری شیوه ارتباطی منطقی ، محترمانه و در عین حال گرم و صمیمانه مدنظر متخصصان بهداشت روانی خانواده است. مهارتهای زندگی اعضای خانواده و نقش آن در بهداشت روانی خانواده لازم است تک تک اعضا خانواده با مهارتهای لازم برای زندگی آشنا باشند. روشن است والدین در خانواده نقش مهمی در ترویج استفاده از مهارتهای سالم زندگی در خانواده دارند. پدران و مادران که فاقد مهارتهای مفید زندگی هستند با عدم تامین الگوی مناسب برای فرزندان مشکلاتی را برای آنها فراهم می‌کنند. به عنوان مثال کودکی که همواره دیده است والدین او در مقابل ناملایمات زندگی با پرخاشگری و منازعه برخورد می‌کنند با احتمال بسیار بیشتری همین روش را در مسائل مربوط به خود در خانواده و حتی در بیرون از خانواده بکار خواهد بست. از اینرو لازم است خانواده‌ها با آگاهی و کسب اطلاعات لازم در زمینه شیوه‌های صحیح مهارتهای زندگی مثل کنترل و مدیریت استرس ، برنامه ریزی برای زندگی ، مدیریت اقتصادی خانواده ، مدیریت ارتباطات برون خانوادگی ، کنترل هیجانات ، آموزشهای مربوط به اجرای قاطعیت و جرات‌مندی به تامین بهداشت روانی افراد خانواده مبادرت ورزند. اقتصاد خانواده و نقش آن در بهداشت روانی خانواده وضعیت اقتصادی خانواده با تاثیری که در فضای کلی زندگی می‌گذارد نقش خود را بر بهداشت روانی خانواده اعمال می‌کند. مشکلات اقتصادی اغلب موجب بوجود آمدن مشکلات دیگری برای خانواده می‌شوند و خانواده ناچارا با معنویات و محرومیتهای در سبکهای زندگی و تصمیم‌گیری مواجه می‌شود که مجبور است با آنها دست و پنجه نرم کنند. تحقیقات نشان می‌دهد که اغلب شرایط نامناسب در فضای خانواده اعم از منازعه و سایر مسائل در شرایط رکود اقتصادی خانواده که خانواده با نوعی بحران اقتصادی مواجه است افزایش می‌یابد. طبقه متوسط اقتصادی از بهداشت روانی مناسبی بهره می‌برند. در واقع مسائل اقتصادی زمینه ساز بروز مشکلات مختلف ارتباطی و روانی افراد خانواده می‌شوند و با کاهش توانمندی‌های روانی افراد مقابله با این مشکلات را برای خانواده با مانع مواجه می‌سازند. درگیری فکری واقعی برای حل مشکلات مالی خانواده ، مشغله ذهنی با پیدا کردن راههای افزایش درآمد خانواده اغلب به کاهش ظرفیت تحمل افراد منجر می‌شوند. در این حالت فرد با کوچکترین ناملایمتی واکنشهای شدیدی ممکن است از خود نشان دهد. همچنین تلاش و تقلا برای بالا بردن در آمد خانواده و حفظ آن با تحت تاثیر قرار دادن گرمی و صمیمیت روابط خانواده کاهش مدت زمان با هم بودن اعضا نقش منفی خود را اعمال می‌کند. ازدواجهای مناسب در تامین بهداشت روانی خانواده در تشکیل یک خانواده سالم که بتواند از بهداشت روانی خوبی بهره‌مند گردد انتخاب مناسب و ازدواج موفق مرحله اولیه است. لازم است در ازدواج که اولین مرحله تشکیل خانواده به شمار می‌رود و پایه‌های اساسی تامین بهداشت روانی خانواده ریخته شود. در این راستا توافق شخصیتی ، اقتصادی ، فرهنگی و فکری حائز اهمیت است که توصیه می‌شود با یاری از مشاوران و متخصصات امر صورت بگیرد. ازدواجهای نامناسب که در آن همسران از عدم همخوانی شخصیتهایشان رنج می‌برند و یا مشکلات دیگری دارند در طول زندگی مخل بهداشت روانی آنها و فرزندان خواهد بود. عوامل خانوادگی موثر در بهداشت روانی شیوه‌های ارتباطی موجود در خانواده شبکه ارتباطی که فرد در آن قرار دارد عامل مهمی در تامین بهداشت روانی فرد هستند. از اینرو شیوه‌های ارتباطی نامناسب تاثیرات مضری روی فرد و سلامت او خواهند داشت. خانواده‌های سرد و فاقد روابط گرم و محبت آمیز ، خانواده‌های دارای روابط خصومت آمیز ، شیوه‌های ارتباطی شدیدا وابسته معمولا ناسالم گزارش شده‌اند. برقراری شیوه ارتباطی منطقی ، محترمانه و در عین حال گرم و صمیمانه مدنظر متخصصان بهداشت روانی خانواده است. مهارتهای زندگی اعضای خانواده و نقش آن در بهداشت روانی خانواده لازم است تک تک اعضا خانواده با مهارتهای لازم برای زندگی آشنا باشند. روشن است والدین در خانواده نقش مهمی در ترویج استفاده از مهارتهای سالم زندگی در خانواده دارند. پدران و مادران که فاقد مهارتهای مفید زندگی هستند با عدم تامین الگوی مناسب برای فرزندان مشکلاتی را برای آنها فراهم می‌کنند. به عنوان مثال کودکی که همواره دیده است والدین او در مقابل ناملایمات زندگی با پرخاشگری و منازعه برخورد می‌کنند با احتمال بسیار بیشتری همین روش را در مسائل مربوط به خود در خانواده و حتی در بیرون از خانواده بکار خواهد بست. از اینرو لازم است خانواده‌ها با آگاهی و کسب اطلاعات لازم در زمینه شیوه‌های صحیح مهارتهای زندگی مثل کنترل و مدیریت استرس ، برنامه ریزی برای زندگی ، مدیریت اقتصادی خانواده ، مدیریت ارتباطات برون خانوادگی ، کنترل هیجانات ، آموزشهای مربوط به اجرای قاطعیت و جرات‌مندی به تامین بهداشت روانی افراد خانواده مبادرت ورزند. اقتصاد خانواده و نقش آن در بهداشت روانی خانواده وضعیت اقتصادی خانواده با تاثیری که در فضای کلی زندگی می‌گذارد نقش خود را بر بهداشت روانی خانواده اعمال می‌کند. مشکلات اقتصادی اغلب موجب بوجود آمدن مشکلات دیگری برای خانواده می‌شوند و خانواده ناچارا با معنویات و محرومیتهای در سبکهای زندگی و تصمیم‌گیری مواجه می‌شود که مجبور است با آنها دست و پنجه نرم کنند. تحقیقات نشان می‌دهد که اغلب شرایط نامناسب در فضای خانواده اعم از منازعه و سایر مسائل در شرایط رکود اقتصادی خانواده که خانواده با نوعی بحران اقتصادی مواجه است افزایش می‌یابد. طبقه متوسط اقتصادی از بهداشت روانی مناسبی بهره می‌برند. در واقع مسائل اقتصادی زمینه ساز بروز مشکلات مختلف ارتباطی و روانی افراد خانواده می‌شوند و با کاهش توانمندی‌های روانی افراد مقابله با این مشکلات را برای خانواده با مانع مواجه می‌سازند. درگیری فکری واقعی برای حل مشکلات مالی خانواده ، مشغله ذهنی با پیدا کردن راههای افزایش درآمد خانواده اغلب به کاهش ظرفیت تحمل افراد منجر می‌شوند. در این حالت فرد با کوچکترین ناملایمتی واکنشهای شدیدی ممکن است از خود نشان دهد. همچنین تلاش و تقلا برای بالا بردن در آمد خانواده و حفظ آن با تحت تاثیر قرار دادن گرمی و صمیمیت روابط خانواده کاهش مدت زمان با هم بودن اعضا نقش منفی خود را اعمال می‌کند. ازدواجهای مناسب در تامین بهداشت روانی خانواده در تشکیل یک خانواده سالم که بتواند از بهداشت روانی خوبی بهره‌مند گردد انتخاب مناسب و ازدواج موفق مرحله اولیه است. لازم است در ازدواج که اولین مرحله تشکیل خانواده به شمار می‌رود و پایه‌های اساسی تامین بهداشت روانی خانواده ریخته شود. در این راستا توافق شخصیتی ، اقتصادی ، فرهنگی و فکری حائز اهمیت است که توصیه می‌شود با یاری از مشاوران و متخصصات امر صورت بگیرد. ازدواجهای نامناسب که در آن همسران از عدم همخوانی شخصیتهایشان رنج می‌برند و یا مشکلات دیگری دارند در طول زندگی مخل بهداشت روانی آنها و فرزندان خواهد بود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:17:00 ق.ظ ]




امام صادق “ع” فرمودند:بهترین دوستان من کسانی هستند که عیبهایم را به خودم بگوید

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-09-11] [ 10:21:00 ق.ظ ]




 

بهترین راه درمان وسواس فکری

 

 

اگر چند بار دستتان را شسته اید اما هنوز نگرانید که کثیف هستند،اگر برای اینکه مطمئن شوید در ماشین یا خانه را بسته اید باید چند بار آنها را امتحان کنید،دچار وسواس هستید،اما چه راهی برای درمان وسواس مناسب است؟چگونه می توان وسواس را درمان کرد؟

بهترین روش درمان وسواس

امروزه،افراد زیادی با این مشکل دست و پنجه نرم می کنند و نه تنها با خود،بلکه با اطرافیان خود نیز درگیری هایی پیدا کرده اند. شخص وسواس،همیشه خود را از دیگران پاکیزه تر می بیند و همین،موجب رنجش اطرافیان می شود.

وسواس انواع گوناگونی دارد:وسواس فکری،اخلاقی و عملی و باید بدانیم،همان طور که شستشوهای بیش از اندازه،پیامدهای تلخ و ناگواری را به دنبال دارد،وسواس فکری هم با پریشان فکری هایی که زائیده پندارهای غلط شخص بد فکر می باشد،در نشست و برخاست ها و روابط اجتماعی،موجب اختلاف های دامنه داری می شود که همه را در آتش سوزان خود می سوزاند و خاکستر می کند.

 

وسواس و راه های درمان آن

وسواس چیست؟ 

ذهن شما غرق در یک فکر، ترس و یا نگرانی وسواسی می شود، مانند اینکه دستتان نجس شده است.

ممکن است در نظرتان نفرت انگیز باشند؛ اما بدانید بی معنا هستند و ممکن است با احساس و شخصیت شما تناسبی نداشته باشند، مثلا فردی این فکر که قالی هنوز هم پس از شستن نجس یا آلوده است)؛ و یا اعمال وسواسی(رفتارها یا اعمالی هستند که گرچه ممکن است آنها را بی معنا یا افراطی بخوانید؛ ولی احساس می کنید ناچارید آنها را انجام دهید.
گاهی اوقات ممکن است به هر زحمتی در برابر انجام آنها مقاوت کنید یا آنکه ممکن است تا زمانی که یک رفتار را به طور کامل انجام نداده اید، اضطرابتان کمتر نشود مثلا چندیدن بار شستن قالی یا قرینه کردن تمام لوازم منزل یا میزکار) و یا هر دو را داشته باشد.

وسواس جنبه ارثی دارد؛ اما به این معنا نیست که هر والدی که این اختلال را داشت حتما فرزندانش نیز مبتلا می شوند، برای ظهور وسواس علاوه بر استعداد ژنتیکی، استرس های مختلف مثل فوت یکی از عزیزان، دوران بلوغ و … باید وجود داشته باشد تا اختلال وسواس آشکار شود.
در صورتی که انجام دادن این رفتارها و اعمال بیشتر از یک ساعت از زمان شما را می گیرد و باعث مختل شدن روند زندگی شما می شود دچار اختلال وسواس فکری و عملی هستید.

این رفتارها موجب می شود تا فرد زمان زیادی را صرف این رفتارها کند. از طرفی این افکار و تکانه ها اجازه نمی دهد تا فرد روی کارش تمرکز داشته باشد و در انجام کار اصلی دچار مشکل می شود مثلا فرد هنگام خواندن نماز دائما ذهنش درگیر این موضوع است که آیا درست وضو گرفته، رکعت چندم است، آیا واژه ها را درست تلفظ کرده یا نه و به این شکل از اصل نماز دور می شود.

اما راه های درمان این اختلال چیست؟

افراد نمی توانند خودشان به تنهایی به این اختلال غلبه کنند و باید از متخصص روانشناسی بالینی یا روانپزشک کمک بگیرند. درمان های موثری برای این اختلال وجود دارد.

درمان شناختی- رفتاری و درمان دارویی از اصلی ترین درمان های این اختلال هستند. تلاش افراد برای دور کردن افکار وسواسی از ذهنشان سبب هجوم بیشتر این افکار می شوند، به همین دلیل افراد باید اجازه دهند تا این افکار در ذهنشان وجود داشته باشند و این افکار را همانند ابرهای آسمان درنظر بگیرند یعنی فقط شاهد و ناظر عبور این افکار از آسمان ذهنمان باشیم و هیچ تلاشی برای دور کردن این افکار یا پرت کردن حواسشان به خرج ندهند.
همچنین مواجه شدن با عامل وسواس (مثلا این فکر وسواسی که در را قفل نکرده ام) و جلوگیری از پاسخ (مثلا بازبینی نکردن قفل) منجر به خوگیری می شود و کم کم این وسواس شدتش کم خواهد شد؛ اما معمولا افراد مبتلا نمی توانند به تنهایی از پس وسواس بربیایند و نیاز به کمک یک متخصص دارند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:50:00 ق.ظ ]




خداوند نظر رحمتش را بر می دارد!

یا رسول الله! بستگانم با من قطع رابطه کرده و مرا مورد حمله و شماتت قرار داده اند، آیا من هم با آنها قطع رابطه کنم؟

شخصی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: یا رسول الله! بستگانم با من قطع رابطه کرده و مرا مورد حمله و شماتت قرار داده اند، آیا من هم با آنها قطع رابطه کنم؟

 

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: با این وضع، خداوند نظر رحمتش را از همه شما بر می دارد.

 

آن مرد گفت: پس چه کنم؟ 

 

حضرت فرمود: ایجاد رابطه کن با کسی که با تو قطع رابطه کرده است، و ببخش به کسی که تو را محروم ساخته است، و عفو کن کسی را که به تو ظلم کرده است؛ در این صورت، از سوی خداوند پشتیبانی در برابر آنها خواهی داشت.

بحارالانوار، ج‏71، ص‏100.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:48:00 ق.ظ ]




بوسه پیامبر اعظم بر دست کارگر

هنگامی‌كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله)) از [غزوه‌ای] بازگشتند، سَعد انصارى به پيشواز ایشان آمد. پيامبر(صلی الله علیه و آله) پس از آن كه دست او را در دست گرفت، به‌وى فرمود: چقدر دستانت پینه بسته‌اند؟

هنگامی‌كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله)) از [غزوه‌ای] بازگشتند، سَعد انصارى به پيشواز ایشان آمد.

 

پيامبر(صلی الله علیه و آله) پس از آن كه دست او را در دست گرفت،

 

به‌وى فرمود: چقدر دستانت پینه بسته‌اند؟

 

گفت: اى رسول خدا! بيل می‌زنم و طناب می‌كشم و خرج زندگی خانواده‌ام مى‌كنم.

 

?پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله)) دست وى را بوسيدند

 

و فرمودند: اين دستى‌است كه هرگز آتش جهنم به آن نمى‌رسد!?

 

 

إنَّ رَسولَ اللّه (صلّى اللُه علَيهِ و آلهِ) لَمّا أقبَلَ مِن [غَزوَةٍ] استَقبَلَهُ سَعدٌ الأَنصارِيُّ، فَصافَحَهُ النَّبِيُّ (صلّى اللهُ علَيهِ و آلهِ)،

 

ثُمَّ قالَ لَهُ: ما أکْنَبَ يَدَيْكَ؟!

 

قالَ:

 

يا رَسولَ اللّهِ، أضرِبُ بِالمَرِّ وَ المِسحاةِ فَاُنفِقُهُ عَلى’ عِيالی.

 

فَقبَّلَ يَدَهُ رَسولُ اللّه (صلّى اللهُ علَيهِ و آلهِ)

 

و قالَ: هذِهِ يَدٌ لاتَمَسُّهَا النّارُ أبَداً.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:48:00 ق.ظ ]




گلایه امام زمان از شیعیان

گلایه امام زمان از شیعیان

نگاه کن! شیعیان من بعد از نماز، سریع می‌روند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمی‌کنند. انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است!”

مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) : 

 

یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان شدیدا دارند گریه می‌کنند و شانه‌هایشان از شدت گریه تکان می‌خورد، رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید اتفاقی افتاده که این طور شما به گریه افتاده‌اید؟

 

 

ایشان فرمودند:  یک لحظه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم که به پشت سر من اشاره نموده و فرمودند: ” آقای مدنی! نگاه کن! شیعیان من بعد از نماز، سریع می‌روند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمی‌کنند. انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است!” و من از گلایه امام زمان (عج) به گریه افتادم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:46:00 ق.ظ ]




 

آیا صلوات ما موجب بالا رفتن مقام پیامبر اسلام(ص) است؟

صلوات[1] دستور خداوند متعال در قرآن مجید است که می‌فرماید: «خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستد اى کسانى که ایمان آورده‌اید، بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم [فرمان او] باشید».[2] پس بندگان خدا وظیفه دارند امر خداوند را اطاعت کرده و بر آنها درود بفرستند. و طبیعی است که این درخواست نزول رحمت و مغفرت توسط مؤمنان از خداوند و مستجاب شدن آن و نزول بیش از پیش رحمت الهی بر آن مخلوق بی‌همتا، نمی‌تواند بی‌نتیجه و بی‌ثمر باشد. بویژه آن‌که خداوند، قبل از این‌که کسی از او درخواست فرستادن صلوات بر پیامبر کند، خود بر او صلوات فرستاده و رحمت و نعمتش را بر او نازل کرده است.

 

صلوات ما  بر پیامبر اکرم(ص) دارای جنبه‌های مختلفی است که به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم:

 

1. روایات متعددی وجود دارد که نشان می‌دهد ائمه معصومین(ع) و حتی پیامبر اسلام، از بُعد علمی، به طور مستمر در حال تکامل هستند. طبق این روایات؛ در هر شب جمعه، علم زیادی به دریای علم ایشان اضافه می‌شود. این علم ابتدا به پیامبر(ص) و سپس به امیرالمؤمنین علی(ع) و به ترتیب، به سائر ائمه اعطاء می‌شود.[3] این ازدیاد در علم، خود نوعی تکامل و بالا رفتن مقام و درجه برای این ذوات مقدس محسوب می‌شود؛ از این‌رو اشکالی وجود نخواهد داشت، اگر بگوییم که این صلوات‌ها و رحمت‌ها، موجب تکامل و بالا رفتن مقام این بزرگواران خواهد شد. لذا امیرالمؤمنین(ع) در خطبه نماز جمعه به اثر صلوات اشاره کرده و می‌فرماید: «خدایا! بر محمد، فرستاده و پیامبرت صلواتی روینده و بالنده بفرست که توسط آن، مقام او را بالا بری».[4]

 

2. صلوات و درود بر پیامبر در حقیقت، تقدیر و تشکر از زحمات و تلاش‌های پیامبر(ص) و اهل بیت او است که سال‌ها با راستی و درستی در بین جامعه زیسته و همه سختی‌ها و ناملایمات را در راه هدایت بشر تحمل کرده و  اسوه و نمونه انسان کامل شدند. بر این اساس آنان قطعاً مستحق تقدیر و تشکر می‌باشند که کمترین درجه این تشکر ذکر صلوات بر آن‌حضرت می‌باشد. حتی اگر ایشان به این صلوات نیازی نداشته باشند ما به عنوان کسی که از زحمات آنان بهره‌مند هستیم وظیفه داریم که قدرشناس باشیم.

 

3. علامه طباطبایی(ره) درباره فایده صلوات بر پیامبر(ص) گفته‌اند: صلواتی که ما می‌فرستیم اولاً از خودمان چیزی اهدا نمی‌کنیم بلکه به خدا عرض می‌کنیم و از او می‌خواهیم که بر پیامبر و خاندانش رحمت ویژه بفرستد و ثانیاً گرچه این خاندان نسبت به ما محتاج نیستند ولی به ذات اقدس اله ‏نیازمندند و باید دائماً فیض الهی بر آنها نازل شود. ما با این صلوات در واقع خود را به این خاندان نزدیک کرده‌ایم. بعد در ضمن مثالی فرموده‌اند: اگر باغبانی در باغی که همه‎ ‎گل‌ها و میوه‌هایش مِلک صاحب باغ است کار کند و از صاحب باغ حقوق بگیرد و روز عید، یک دسته گل از باغ تهیه کند و به حضور صاحب باغ ببرد آیا عمل او موجب تقرب به‏ صاحب باغ هست یا نه؟ مسلّماً هست. این عمل نشانه ادب باغبان است. صلوات هم ‏ادب ما را ثابت می‌کند واِلاّ ما که از خودمان چیزی نداریم. بلکه از ذات اقدس اله مسئلت ‏می‌کنیم که بر مراتب و درجات این بزرگواران بیفزاید. و همین عرض ادب برای ما باعث تقرّب است.‏[5]

 

4. برخی با استدلال به این‌که پیامبر خدا(ص) و خاندان پاک او، به بالاترین درجه کمال رسیده‌؛ به گونه‌ای که همه استعدادهای او به فعلیت رسیده است و دیگر راهی برای طی شدن باقی نمانده، معتقدند که صلوات، چندان فایده‌ای برای این وجود نورانی ندارد، بلکه این ما هستیم که محتاج به آن و آثار و برکات صلوات هستیم و فقط ما از آن بهره‌مند خواهیم بود.[6]

 

اما با این وجود شاید بتوان گفت؛ اگرچه پیامبر(ص) در مقام ثبوت به بالاترین درجه رسیده است، اما صلوات ما منجر می‌شود که گستره مقام اثبات ایشان وسیع‌تر شود که این خود نوعی ارتقای درجه است.

 

به عنوان نمونه، مقام والای شفاعت به پیامبر(ص) هدیه شده است، اما شاید با صلوات مؤمنان، حضرتشان افراد بیشتری را تحت شمول شفاعتشان قرار دهد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:46:00 ق.ظ ]




راهكارهای ابراز محبت به كودكان

 

 

نیاز به عشق و محبت از تولد با كودك است

 

كودكان تشنه محبتند و مهم ترین منبع برای دریافت محبت، پدران و مادران هستند. برخی از والدین فكر می كنند كه تنها با ادای وظایف والدی محبت واقعی خود را ابراز داشته اند در صورتی كه در تربیت صحیح و پرورش فرزندان ابراز محبت به صورت اختصاصی ضرورت دارد.

نیاز به عشق و محبت از تولد با كودك است. كودك به‌واسطه‌ این ارتباط ابتدا با مادر و بعد با پدر و به تدریج با سایر نزدیكان رابطه نزدیكی پیدا می‌كند. این ارتباط اساس تمام روابط بعدی كودك را تشكیل می‌دهد كه علاوه بر خانواده، شامل ارتباط او با همسر و فرزندان، دوستان، همكاران و اطرافیان او نیز می‌شود. اما حتما همه شما كودكانی را دیده‌اید كه با سنگ و چوب به جان سگ و گربه می‌افتند یا در كلاس زورگویی و همكلاسی‌های ضعیف‌تر از خودشان را اذیت می‌كنند.

محبت، اولين درسي كه بايد به کودک آموخت
تا به حال از خودتان پرسیده‌اید دلیل این كار چیست و چرا آنها نمی‌توانند دست‌نوازش بر سر گربه و حیوانات بكشند.اين دسته از كودكان در خردسالي از محبت والدين بي‌بهره بوده‌اند. نه به اين معني كه پدر و مادر فرزند خود را دوست نداشته‌اند بلكه به اين معنا كه هرگز اين عشق را بروز نداده‌اند يا راه‌هاي نشان دادن آن را نمي‌دانسته‌اند. كودكي كه محبت والدين را نمي‌بيند و در محيطي اين‌گونه قرار نمي‌گيرد ابراز محبت را بلد نيست. پس به عهده والدين است تا چگونه محبت كردن را به فرزندان خود بياموزند.

راه‌هاي ابراز محبت به كودكان كدام است؟
احساسات خود را بیان كنید
وقتی فرزند خود را به مدرسه می فرستید، به او بگویید دوستش دارید. وقتی مشغول انجام تكالیفش است، باز هم علاقه خود را بیان كنید.حتی نوجوانان سركش نیز علاقه و توجه قلبی شما را رد نمی كنند.

 

كودكان تشنه محبتند و مهم ترین منبع برای دریافت محبت، پدران و مادران هستند

 
 در حال نوازش با او گفتگو كنید
این روش ابراز غیركلامی علاقه است. ایجاد این رابطه با كودكان و فرزندان دوره ابتدایی آسان است. با بزرگتر شدن كودك، ابراز علاقه به این روش سخت تر می شود. ارتباط پوستی برای فرزندان آرامش بخش است پس بهانه های مختلف آنها را در این امر رد نكنید و مورد توجه قرار دهید. گفتن «نه» و ثبات نظر شما در مقاطع زمانی مختلف، قوی ترین نوع بیان عشق است. چرا كه به این صورت رفتار شما قابل پیش بینی است.


به سرگرمی‌ها و علایق او توجه كنید
اگر او به چيزي علاقه دارد كه از نظر شما بي‌ارزش است به علاقه او احترام بگذاريد و وانمود كنيد كه خواسته او براي شما مهم و محترم است.عشق هدیه بی چون و چراست. به کوکان خود نشان دهید که آنها را در هر شرایطی دوست دارید و حمایت‌شان می کنید. در این صورت آنها هنگام سختی ها و مشکلات با آرامش و احساس امنیت به شما پناه می‌آورند.

 فرزندان شما برای تصمیم گیری و تجربه موارد جدید نیاز دارند که آزاد باشند. آنها باید بیاموزند که در زندگی مسئولیت‌پذیر و مقاوم باشند. آنها اجازه دارند شکست بخورند یا پیروز شوند بدون این که قضاوتی در مورد آنها صورت گیرد. اگر همه نیازها، امیدها و انتظارات فرزندان خود را در یک کلمه خلاصه کنیم، آن کلمه عشق است.  

 

محبت، اولين درسي است كه بايد به کودکان آموخت

  

اعتماد به نفس را در کودکان ایجاد کنید
در مورد فرزندتان با دیگران صحبت كنید طوری كه خودش نیز بشنود. اگر كسی از پسر یا دختر شما تعریف كرد، به فرزند خود بگویید. كمی تعریف و بالیدن به آنها اشكالی ندارد و اعتماد به نفس را در آنها ایجاد می كند. گاه نیز خوب است تا در مواقعی كه خودش را به خواب زده او را مورد تمجید قرار دهید. در این مواقع تمجید شما بیشتر بر او نفوذ می كند.

 

 به او توجه كنید
 وقتی با عروسك بازی می كند، بایستید و او را تماشا كنید ، بنشینید و به او توجه كنید. این روش بسیار دقیقی برای گفتن «دوستت دارم» با چشم و گوش است. با این روش به او بها می دهید .

 به او كمك كنید

وقتی كه با عجله می خواهد به سرویس مدرسه برسد اگر در مورد غذا ، لباس یا كیفش مشكلی دارد ، به او كمك كنید. اگر می خواهد قلعه یا خانه بسازد و برای جمع آوری قطعات و نقشه آن با مشكل مواجه شده ، به وی كمك كنید و بی توجه نگذارید.

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1397-09-10] [ 08:33:00 ق.ظ ]





 

 

اگر سبک تربیت فرزند شما بیشتر اقتدارگر است و یکی از فرزندانتان سرکش است ،جدال بزرگی در پیش دارید.

سه سبک تربیتی وجود دارد :اقتدار طلب، تساوی گرا و آسان گرا . ما در این مقالات ، نوع برخورد هر سه سبک را با سه نوع نوجوان به شما نشان می دهیم . منظورمان از سبک ، نوع تربیت و نوع برخورد ما در هنگام بروز مشکلی خاص با نوجوانمان می باشد.
کودک سرکش

سبک اقتدار گرا / فرزند سرکش
اگر سبک تربیت فرزند شما بیشتر اقتدارگر است و یکی از فرزندانتان سرکش است ،جدال بزرگی در پیش دارید . این حقیقتی مطلق است که چنین والد و فرزندی امکان دارد ناکام ترین رابطه را در خانواده داشته باشند . اغلب جدالها در رابطه میان فرزند و والد بر سر قدرت است . هم والد اقتدارگرا ، هم کودک سرکش در پی کسب قدرت و تسلط بر دیگری هستند . هر دو سعی می کنند با بی اندازه سلطه گر بودن یا منطقی نبودن عنان اختیار همه روابط را در دست بگیرند. فرزندان سرکش به روشهای گوناگون در پی کسب قدرت هستند که شامل بدرفتاری ، ایجاد شور و هیجان ، مصیبت آفرینی ( از کاهی کوهی ساختن ) و جلب توجه می شود . این کودکان وقتی بر اوضاع مسلط اند و به آنان توجه می شود ، احساس مهم بودن می کنند .

 دوست دارند پدر و مادر را به جان یکدیگر بیندازند و با این کار احساس قدرت و اثر گذاری در پدر و مادر می کنند . کودکان سرکش نسبت به پدر و مادرها و قدرت با ( فریاد کردن ، گریه کردن ، تف کردن غذا یا دیگر کارهایی که اراده شان را به شما تحمیل کنند ) آماده جنگ می شوند.افزون بر این ، چنین افرادی امکان دارد تهاجمی و منفعل باشند . در حالی که در درون ممکن است در مورد چیزی خشمگین یا ناراحت باشند ، بگویند همه چیز خوب است . قوانین زیاد ، این کودکان را ناراحت می کند و ممکن است به قوانین بی توجهی نشان دهند.

می توانم به شما اطمینان دهم که با والدی اقتدارگرا و فرزند سرکش کشمکش ها کیفیت ستیزه جویانه به خود خواهد گرفت . نیروی بالقوه صحنه ی باخت در برابر باخت است ، چون والد اقتدارگرا و کودک سرکش مشکل را حل نمی کنند ، بلکه با هم برخورد می کنند . شما هیچ وقت کاری انجام نمی دهید ، زیرا پیوسته در حال سرکوب کردن هستید . اگر بحث می کنید ، مسئله را حل نمی کنید . هر چه شما فشار وارد آورید فرزندتان بیشتر فشار می دهد.

 برای اینکه به وظیفه خودتان ادامه دهید، جلوتر بروید و مشکل را حل کنید بایستی:

-از تبادل کلامی خشمگین ، بالا بردن صدا و اتمام حجت کردن بپرهیزید.

-با حوصله گوش بدهید و مطمئن شوید فرزند شما هم می شنود مکالمه دو طرفه زندگی بخش است.

-تا جایی که ممکن است با بدرفتاری ها به آرامی برخورد کنید.

- به سوی سبک تساوی گرای تربیت فرزند بروید تا فضای روحیه جمعی را فراهم کنید که در آن فرزند شما بتواند از نیروی جنگیدن به فعالیت های سازنده ای همچون بازی ، برنامه ریزی ، ورزش ، کار منزل یا خواندن و دیگر چیزها رو بیاورید . شما در حل مشکل بسیار کارآمدتر خواهید شد.

-یاد بگیرید چگونه سازش کنید و به سوی احترام متقابل ، همکاری و سهیم شدن در تصمیم گیری بروید.

-با حوصله و پابرجا بمانید.

  سبک اقتدار گرا / فرزند یاری رسان
اگر با کودک یاری رسان از سبک اقتدارگرا استفاده کنید منتظر کمی بگو مگو باشید ، چون این کودکان از تقسیم قدرت و شرکت در تصمیم گیری خانواده و حل کردن مشکل لذت می برند . برای مثال ، شاید روی کلمه آخر پافشاری کنید و باعث دلسردی کودک خود شوید . کودکان یاری رسان همچنین از اینکه به آنان مسئولیت داده شود خوشحال می شوند ، که پدران و مادران اقتدارگرا اغلب از دادن مسئولیت اکراه دارند.

 برخی توصیه های مهم
-به سوی سبک تساوی گرا بروید و به فرزندتان مسئولیت تصمیم گیری بیشتری را بدهید. برای مثال ، می توانید از فرزندتان بپرسید دوست دارد پیش یا پس از شام استحمام کند . دادن حق انتخاب میان دوچیز به آنان فرصت می دهد که استقلال پیدا کنند؛ اما به شما امکان می دهد تا اندازه ای اختیار اوضاع را در دست داشته باشید.

-دخالت خودتان را در زندگی چنین فرزندی افزایش دهید . چنین کودکانی به دخالت زیاد پدر و مادر در زندگی شان واکنش خوبی نشان می دهند . این امر به اشکال متفاوتی می تواند صورت گیرد : شرکت در بازی آنان ، با هم به سینما رفتن ، رسیدگی به تکالیف مدرسه ، انجام دادن برنامه هایی با هم ، آماده حرف زدن با یکدیگر بودن . نکته اینجاست که روشهای بیشتری برای انجام دادن کارهایی با همدیگر پیدا کنید ، آن هم به شکل اشتراک مساعی.

- به عقاید فرزندتان بیشتر گوش کنید و بگذارید آنان نیز در مورد حل مشکلات چیزی بگویند.

- به این رابطه با حالت تشویق کننده برخورد کنید . از کامیابی های فرزندتان بیشتر خبر بدهید و پاداش مناسبی برای انجام دادن کارها در نظر بگیرید و به شیوه پشتیبان رفتار کنید . شما فضای پرورشی بیشتری به وجود می آورید چیزی که در آن کودک یاری رسان شکوفا خواهد شد.

 سبک اقتدارگرا / فرزند منفعل
در جایگاه والدی اقتدارگرا با فرزندی منفعل ، تناسب خوبی دارید . این کودک به پدر و مادری نیاز دارد که به او بگوید چه بکند. پدر و مادر اقتدارگرا با د یدگاه به عهده گرفتن کارها به فرزندشان می گویند چه بکند. یعنی سازگاری کامل میان سبکها . با کودکی که منفعل است بایستی بسیار آمرانه رفتار کنید ، زیرا این کودکان خود آغازگر نیستند و به راهنمایی ، واکنش خوبی نشان می دهند . برای مثال، ممکن است ناگزیر باشید با فرزندتان بنشینید و فهرست کارهایی را که باید انجام گیرد بررسی کنید یا می توانید بگویید :« پسر ، تو نیاز به برنامه و پایبند بودن به آن داری. این برنامه ای است که باید با آن جلو بروی …» بعد شرح مختصر شده ای از نکته به نکته آنچه او به انجام دادن آن دارد بدهید.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:32:00 ق.ظ ]




بهترین خیرات برای اموات چیست؟

مردگان ما پس از مرگ زنده هستند و ارتباطشان با دنیای مادی قطع نشده است، به همین دلیل سزاوار است که بازماندگان برای اموات خویش خیراتی را نثار آنها کنند.

 ؛براساس روایات و سخن بزرگان دینی پنجشنبه و جمعه های هر هفته فرصت مناسبی است تا یادی از اموات کنیم. یادی که در طول هفته می تواند با خواندن یک سوره از قرآن کریم، به جا آوردن دو رکعت نماز و … ادا شود. البته وقتی هروقت صحبت از خیرات برای اموات می شود ذهن ها به سمت اغذیه می رود، اما طبق آنچه بیان و تاکید شده است بهترین خیرات برای اموات خواندن نماز، گرفتن روزه و خواندن قرآن است.

مرحوم «علاّمه مجلسى» دراین باره مى فرماید: «مخصوصاً دعا کردن براى آنان در نماز شب و بعد از نمازهاى فریضه و در مکان هاى زیارتى خوب است و براى پدر و مادر باید بیشتر دعا کرد و اعمال خیر براى آنان بجا آورد.» البته عمده خیرات براى پدر و مادر، اداى قرض آنان و اداى حقوق خدا و خلق از جانب آنان است.(۱) در روایتى آمده است که رسول خدا (ص) فرمودند: «براى مردگان خود هدیه بفرستید! گفتند: هدیه براى آنان چیست؟ فرمود: صدقه و دعا.»(۲) همچنین فرمودند: «ارواح مؤمنان هر جمعه، به آسمان دنیا در برابر خانه ها و منزل هاى خود مى آیند و با صداى غمناکى ندا مى دهند که اى خانواده ما، اى فرزندان ما و اى پدر و مادر و خویشان ما! به ما مهربانى کنید; از اموالى که در دست ما بود (و اکنون در اختیار شماست) با دادن درهمى و قرص نانى و جامه اى نسبت به ما ترحّم آورید، که خداوند شما را از جامه بهشت بپوشاند!» رسول خدا(ص) که این جملات را فرمودند گریستند و صحابه نیز همراه او گریه کرد….(۳)


آیا اموات هم دلتنگ می‌شوند؟


همچنین آن حضرت فرمودند: هر صدقه اى که براى میّت داده مى شود، فرشته اى آن را به مانند طبقى از نور مى گیرد و به کنار قبر مى آورد و مى گوید: «اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ الْقُبُورِ» این هدیه را خانواده شما براى شما فرستاده اند. آنگاه آن میّت این هدیه را تحویل مى گیرد و وارد قبرش مى کند که همین سبب فراخى قبرش (و آسایش و آسودگى او) مى گردد.(۴)

مرحوم علاّمه مجلسى مى فرماید: «در حدیث صحیحى آمده است که امام صادق(ع) در هر شب براى فرزند خود و در هر روز، براى پدر و مادر خود، دو رکعت نماز مى خواندند (و به روح آنان هدیه مى کردند) در رکعت اوّل سوره «انّا انزلناه» و در رکعت دوم سوره «کوثر» را مى خواندند».(۵)

امام صادق(علیه السلام) فرمود: ثواب اعمال خیر، براى کسى که براى مردگان انجام مى دهد، براى او و براى آن مرده، هر دو نوشته مى شود.(۶)


بهترین خیرات، ادای دین و حقوق واجب متوفی است

درخصوص بهترین خیرات برای اموات، گفت: هرآنچه از این دنیای مادی برای اموات احسان و خیرات شود، مردگان متوجه می شوند، به همین دلیل بهترین چیزی که برای اموات توصیه شده، نماز خواندن است و اینکه اگر نماز قضا یا روزه قضا برگردن داشتند به جای آنها بگیریم و اگر احتمال می دهیم که حقی واجب مانند خمس، زکات و … دارند آن را ادا کنیم. البته در این بین اطعام دادن به فقرا، دستگیری از دیگران بسیار توصیه شده است واگر از ثلث اموال میت باقی مانده، آن ثلث را برای امور عام المنفعه و خیریه خرج کنیم.
وی ادامه داد: برای اینکه یقین پیدا کنیم، آیا برکت این خیرات به آن مرحوم رسیده است یا نه، ابتدا باید به درون خود رجوع کنیم، که با این عمل خودمان به آرامش رسیده‌ایم؟ وقتی این آرامش در خود شخص ایجاد شد، قطعا بدانید که این آرامش برای خود میت نیز هست.
تولیت آستان حرم امامزاده صالح بن موسی الکاظم (ع)، با بیان اینکه هرکسی که می میرد ثلث اموالش در اختیار خودش است، افزود: گاهی اوقات حقوق واجبی بر گردن آن متوفی وجود دارد که باید برای آن عمل واجب نیت کرد، مثلا اگر نماز قضا یا روزه قضا برگردن دارد باید به همان نیت نماز و روزه قضا، آن واجب را ادا کرد، اما برخی اوقات این خیرات صدقه جاریه است که قطعا برای امواتش می رسد. البته در خیرات برای اموات باید توجه داشته باشیم که در وهله اول حقوق واجب بر گردن متوفی را انجام دهیم و سپس صدقات جاریه و احسان متسحبی را ادا کنیم.
حجت الاسلام گواهی اظهار کرد: انتخاب روز و ایام برای ادای دین یا خیرات برای اموات بسیار تاثیرگذار است، همانگونه که بیان شده، نسبت به پنجشنبه (شب های جمعه) و جمعه ها برای خیرات کردند تاکید ویژه شده است، اما برای حقوق واجب این انتخاب روز و شب تعیین نشده و هر روزی که شد می توانند ادا کنند.


بهترین خیرات برای اموات از نگاه قرآن کریم

درباره بهترین خیرات برای اموات، قرآن کریم به طور مستقیم و صریح صحبت نمی کند، اما این مسلّم است که دعا برای اموات و نیاکان و نیز فرهنگ تجلیل و به نیکی یاد کردن از مؤمنان خفته در خاک، مورد تأیید قرآن است. برخی از آیات در این زمینه چنین است.
«یُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ یَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ»؛(7) و در آن روز انسان را از تمام کارهایى که از پیش یا پس فرستاده آگاه مى‏کنند. واژه «أَخَّرَ» براساس یکی از تفسیرها، کارهای خوب یا بدی است که پس از مرگ انسان از طریق بازماندگان عاید انسان می‌شود، یا سنت‌های خوب و بدی است که انسان به یادگار گذاشته و مردم با عمل کردن به آنها هر ثواب و یا عقابی را که کسب می‌کنند، برای بنیان‌گذارش نیز ثبت خواهد شد.


عالم برزخ چگونه عالمی است؟ 


«رَبَّنَا اغْفِرْ لی‏ وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِساب»؛(8) پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را، در آن روز که حساب برپا مى‏شود، بیامرز. حضرت ابراهیم(ع) در این آیه از خداوند براى سه گروه طلب مغفرت کرده است. یک: برای خویش. دو: براى پدر و مادرش. (9) و سومین دسته‌‏اى که حضرت ابراهیم براى آنان دعا می‌کند، مؤمنان هستند.

«وَ الَّذینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذینَ سَبَقُونا بِالْإیمانِ»؛(10) کسانى که از پس ایشان آمده‏‌اند، می‌گویند اى پروردگار ما، ما و برادران ما را که پیش از ما ایمان آورده‌‏اند بیامرز. آیندگان از درگاه خداوند براى گذشتگان آمرزش می‌طلبند، و خداى سبحان دعاى برادر را در حق برادر مؤمنش می‌پذیرد.

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:08:00 ق.ظ ]




 

بهترین زمان استخاره چه وقتی است؟

 

 

برای استخاره با قرآن صحیح و اصولی باید آدابی را رعایت نمود و استخاره را در هر روز باید در زمان خاص خودش انجام داد.

زمان استخاره با قرآن و تسبیح

یکی از راه های مشورت با خداوند، بی شک استخاره می باشد، به نحوی که این امر از سوی ائمه اطهار (ع) نیز در مواقعی که انسان در انتخاب خود دچار سردرگمی می گردد بسیار سفارش شده است، اما باید دانست این عمل دارای شیوه و زمانی مخصوص می باشد.اما چگونه ممکن است انسان مقدّرات و سرنوشت خود را به دست استخاره بسپارد و با تفأل به قرآن و یا دانه های تسبیح تکلیف خود را تعیین کند؟

پاسخ:اولاً، «استخاره» در لغت به معنی «طلب خیر از خداوند کردن» است؛ خداوندی که جهان آفرینش در قبضه قدرت اوست، آفریدگاری که سرنوشت تمام موجودات جهان از او سرچشمه می گیرد و می تواند بنده خود را به نیکی ها رهبری نماید.

 

بهترین زمان استخاره گرفتن

معنی این نوع استخاره این است:هنگامی که انسان می خواهد کاری را انجام دهد لازم است با نهایت دقّت و توجّه، تمام مقدّمات کار را تا آنجا که ممکن است فراهم سازد و از آنچه موجب ضرر و زیان است بپرهیزد، سپس از صمیم قلب از خداوند بخواهد او را در این راه موفّق کند و نفع و خیر نصیب او سازد. خلاصه اینکه، وقتی انسان دست به یک کار بزرگ می زند و سرانجام کار روشن نیست، پس از انجام کارهای لازم که در پیشرفت او دخالت دارد، باید در این حال خدا را بخواند و از او بطلبد که وی را در این کار از هر نظر پیروز گرداند و او را در رسیدن به مقصود رهنمون گردد.

این همان استخاره به معنی «طلب خیر از خدا کردن» است که روایات صحیح و معتبری دارد. این نوع استخاره نه احتیاج به قرآن دارد و نه تسبیح، بلکه یک توجّه باطنی است که انسان می تواند هر روز ده ها مرتبه آن را انجام دهد.

در روایات می خوانیم:«مَا إسْتَخَاراللّهَ عَبْد مُؤمِنُ الإخَار اللّهُ لَهُ؛ هیچ بنده باایمانی از خداوند طلب خیر نکرد، مگر اینکه خداوند خیر را برای او فراهم ساخت!».

نتیجه این گونه استخاره این نیست که انسان تردید خود را به وسیله استخاره رفع کند، بلکه غرض از آن این است که پس از انجام تدابیر صحیح، از خداوند خیر و نفع بخواهد و ناگفته پیداست هیچ موحّدی نمی تواند تأثیر خواست و کمک خداوند را در هیچ امری انکار کند و در وسعت قدرت او شکّ و تردید نماید. این توجّه، به انسان با ایمان نیرو و توان می بخشد که در برابر مشکلات کارها ایستادگی کند و با تکیه کردن به نیروی لایزال الهی پیش رود.

ثانیاً:درباره استخاره هایی که امروز مرسوم است هرگز مطلب آن طور نیست که در سؤال تصوّر شده است -انسان مقدّرات خود را به دست تسبیح بسپارد- بلکه لازم است پیش از استخاره جهات زیر در نظر گرفته شود:

1- استمداد از عقل و فکر: خداوند بر بندگان منّت گذارده و آن ها را با نیروی عقل مجهّز ساخته است. عقل می تواند در بسیاری از موارد سرانجام کار را از نظر سود و زیان روشن سازد و تشخیص دهد کدام یک از انجام و ترک، مصلحت است؛ در این موارد هرگز استخاره به تسبیح و قرآن مورد ندارد.

2- مشورت با افراد مطّلع:اسلام به قدری به مسئلةن مشورت اهمّیّت داده که آن را از علائم ایمان دانسته است. قرآن مجید می فرماید:«وَاَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُمْ؛ و کارهایشان به صورت مشورت در میان آن هاست».(سوره شوری، آیه 38) و نیز خداوند به پیامبر خود دستور می دهد که در کارهای مهم با یاران خود مشورت کند:«وَشاوِرْهُمْ فِی الاَمْرِ؛ با آنان مشورت کن!» . (سوره آل عمران، آیه 159) در این صورت هرگاه نظر قاطعی از افراد باتجربه در کاری ابراز گردید، دیگر موردی برای استخاره باقی نمی ماند.

امّا در صورتی که ابهام کار از طریق عقل خود انسان و از راه مشورت گشوده نشد و مطلب ابهام و پیچیدگی پیدا کرد، در این موقع انسان در حالت تحیّر و تردید فرو می رود و یک حال بلاتکلیفی، توأم با ناراحتی برای او پدید می آید.

نخستین فایده استخاره با قرآن یا تسبیح در این موقع این است که آن حالت تحیّر را از بین می برد و انسان را از تردید و دودلی رنج دهنده ای راحت می کند دیگر اینکه، معنای استخاره در این هنگام این است که از خداوند می خواهد خیر و صلاح او را از این راه نشان دهد. اکنون که بنده اش تمام درها را به روی خود بسته دیده است از صمیم قلب و با خلوص تمام از پروردگار خود می خواهد او را از این راه به آنچه صلاح در آن است -اعم از فعل و ترک- راهنمایی بفرماید.

مسلّماً توجّه به خدا توأم با خلوص نیّت در این حالت مؤثّر است. چه مانعی دارد که خداوند از این راه خیر و صلاح او را نشان دهد؟فرض کنیم این شخص متحیّر استخاره نکند آیا می تواند خود را از یکی از فعل و ترک بازدارد؟ به طور مسلّم نه، بالاخره در این موقع یا آن کار مورد نظر را انجام می دهد، یا انجام نمی دهد. چه بهتر که در این حالت، در انتخاب یکی از دو طرف، توجّهی قلبی به خدا پیدا کند و از او بخواهد که آنچه مصلحت است برای او از طریق استخاره معیّن فرماید. مسلّماً به هنگام انتخاب آن -از این راه- با قاطعیّت و اطمینان بیشتری به راه خود ادامه می دهد و آن نیز در پیروزی او مؤثّر است.

 

استخاره با تسبیح

ساعات استخاره

بر اساس روایات ساعات زیر بهترین زمان ها برای استخاره می باشد:

روز شنبه تا ظهر و از ظهر تا عصر؛

روز یکشنبه از صبح تا به ظهر و از عصر تا مغرب؛

روز دوشنبه تا طلوع آفتاب و از ظهر تا عشاء؛

روز سه شنبه از ظهر تا عصر و از عصر تا عشاء؛

روز چهارشنبه تا ظهر و از عصر تا عشاء؛

روز پنجشنبه تا طلوع آفتاب و از ظهر تا عشاء؛

روز جمعه تا طلوع آفتاب و از ظهر تا عصر نیک است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:04:00 ق.ظ ]




 

معجزات و فواید تسبیحات حضرت زهرا (س)

 

 

تسبیحات حضرت زهرا (س) را پیامبر (ص) به ایشان آموخت تا مشکلات بر ایشان آسان شود. تسبیحات اربعه که هدیه ای بود از سمت پیامبر تا آخرین لحظات عمر باارزش حضرت زهرا با ایشان بود و در هیچ حال ترک نمی شد.

معجزات تسبیحات حضرت زهرا

 تسبیحات حضرت زهرا (س) , بزرگ بانوی دوعالم در عین سادگی بسیار قدرتمند و موثر است . جوری که پیامبر در زمان سختی تسبیحات اربعه را به ایشان اموخت تا تمام سختی های دنیا براو آسان گردد.

با اینکه اذکار وارد شده در منابع اسلامی از آن جهت که ذکر خداوند متعال هستند دارای فضیلت می باشند و موجب پاکی دل و جلای روح می شوند اما بعضی از آنها بر بعضی دیگر برتری داده شده اند.

در این میان تاکید شیعه بر افضل بودن تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام دلیل دیگری دارد و آن این است که این تسبیح منسوب به دختر گرامی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله یعنی حضرت فاطمه علیهاالسلام می باشد و آن حضرت تا آخرین لحظات حیات بر انجام آن مداومت داشته و در هیچ حال آن را ترک نمی کرده است.

  

ذکر تسبیحات حضرت زهرا (س)

امام علی علیه السلام فرمود:او (فاطمه علیهاالسلام) با وجود اینکه از محبوبترین اشخاص در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بود ولی خدمتکاری نداشت و خود کارهای منزل را انجام می داد، او با مشک آب می آورد تا آنجا که اثر بند آن در شانه و سینه او باقی مانده بود و آنقدر خانه را جارو کرد که غبار، تمام لباسهایش را در بر گرفته بود، و آنقدر در زیر دیگ غذا آتش افروخته بود که لباسهایش رنگ عوض‍ کرده و بوی دود می داد؛ هنگامی که سختی های او بیشتر شد، به او گفتم:چرا نزد پیامبر صلی الله علیه و آله نمی روی و از او کنیزی نمی خواهی تا در کارهای خانه به تو کمک کند؟

فاطمه به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت تا در این باره با وی سخن بگوید، ولی از آن جهت که اشخاصی نزد پیامبر بودند، چیزی نگفته به خانه بازگشت .

 پیامبر که دریافته بود فاطمه برای عرض حاجتی به نزد وی آمده ، صبح روز بعد به نزد ما آمد و از فاطمه درباره علت مراجعه روز گذشته اش سۆ ال نمود. و من آنچه را که بین خودم و فاطمه صحبت شده بود، به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم .

 رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:ای فاطمه ! به تو چیزی را عطا کنم که از خدمتکار و دنیا با آن چه در آن است بهتر باشد. بعد از نماز سی و چهار مرتبه الله اکبر، سی و سه مرتبه الحمدلله و سی و سه مرتبه سبحان الله بگو. این کار برای تو بهتر است از آن چه در دنیا می خواهی و آن چه در آن است. 

 در این حال فاطمه سه بار گفت:از خدا و رسولش راضی شدم و چنین خواهم کرد. 

 

تسبیحات حضرت فاطمه بعد نماز

 

فواید و اسرار تسبیحات حضرت زهرا (س)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

 به خداوند سوگند اگر چیزی بهتر از این تسبیح وجود داشت، همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله او را به فاطمه علیهاالسلام می آموخت .

 تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام از آثار و برکات بسیاری برخوردار است که با توجه به روایات اسلامی به پاره ای از آن اشاره می شود.

 1. آمرزش گناهان

 امام صادق علیه السلام می ‏فرماید:

 هر کس پس از اتمام نماز واجب و قبل از آنکه حالت نماز را بر هم زند - در همان حالت نشسته و رو به قبله - تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام را به جای آورد گناهان او بخشیده می شود. 

 2. نجات از بدبختی

 امام صادق علیه السلام می ‏فرماید:

 ای اباهارون! ما بچّه‏ های خود را همان طور که به نماز امر می ‏کنیم، به تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز امر می‏ کنیم. تو نیز بر آن مداومت کن؛ زیرا هرگز به شقاوت نیفتاده است، بنده‏ای که بر آن مداومت نموده است.

 3. پاداش بهشت  

 امام صادق علیه السلام می فرماید:

 هر کس تسبیح فاطمه علیهاالسلام را در نماز واجب و قبل از این که از حالت جلوس تشهد و سلام خارج شود به جا آورد، خدا بهشت را بر او واجب کند. 

 4. بسیار به یاد خدا  

 امام صادق علیه السلام درباره آیه «اذکروا الله ذکرا کثیرا» می فرماید:

 کسی که تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام را بگوید، خدا را به ذکر کثیر یاد کرده است.

 و نیز می فرماید:هر کس شب را با تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام سپری کند (و هنگام خواب تسبیح گوید) از مردان و زنانی باشد که خدا را زیاد یاد می کنند.

 5. سپری در برابر شیطان

 امام باقر علیه السلام می‏ فرماید:

 هر کس تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام را به جا آورد و پس از آن استغفار کند، مورد مغفرت قرار می‏ گیرد و آن تسبیح به زبان صد است و در میزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد و شیطان را دور کرده و خدای رحمان را خشنود می‏نماید.

 همچنین از امام صادق علیه السلام منقول است که:

 هرگاه یکی از شما به بستر رود، فرشته ای بزرگوار و شیطانی سرکش به سرعت به سوی او آیند. آن فرشته به او گوید:روزت را به خوبی ختم کن، و شبت را به خوبی بگشا. و شیطان به او گوید:روزت را به گناه ختم کن، و شبت را به گناه بگشای .

 پس اگر شخص از فرشته بزرگوار اطاعت کند و روزش را به یاد خدا ختم نماید و شبش را هنگامی که به بستر رود به یاد خدا آغاز کند و سی و چهار مرتبه الله اکبر و سی و سه مرتبه سبحان الله و سی و سه مرتبه الحمد لله بگوید، آن فرشته ، شیطان را از او می راند و شیطان دور می شود.

 و آن فرشته تا زمانی که وی از خواب بیدار شود، او را محافظت نماید. و هنگامی که شخص از خواب بیدار شود، (باز هم ) آن شیطان به سوی او بشتابد و مانند آنچه قبل از خواب وی را گفته بود، به او بگوید.

 و آن فرشته نیز مانند آن چه قبل از این که بخوابد به او گفته بود، به وی بگوید. پس اگر آن بنده خدای عز و جل را همانسان که اول (در شب گذشته و قبل از خواب ) یاد کرده بود، (مجددا) یاد کند، آن فرشته شیطان را از او براند و شیطان از وی دور شود، و خداوند عزوجل ثواب عبادت شب را برای او بنویسد.

 او با وجود اینکه از محبوبترین اشخاص در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بود ولی خدمتکاری نداشت و خود کارهای منزل را انجام می داد، او با مشک آب می آورد تا آنجا که اثر بند آن در شانه و سینه او باقی مانده بود و آنقدر خانه را جارو کرد که غبار تمام لباسهایش را در بر گرفته بود، و آنقدر در زیر دیگ غذا آتش افروخته بود که لباسهایش رنگ عوض ‍ کرده و بوی دود می داد.

 

تسبیحات حضرت زهرا (س) بعد نماز چیست؟

در تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام شایسته است به نکاتی که در روایات بیان شده است، توجه نماییم. از قبیل:

 -ابتدا از الله اکبر آغاز کنیم و سپس الحمدلله و در آخر ذکر سبحان الله به جای آوریم .

 -اذکار آن را متصلا انجام داده و قطع نکنیم.

-بلافاصله پس از سلام نماز گفته شود.

 -بعد از اتمام تسبیح ، ذکر لا اله الا الله نیز گفته شود.

 در این میان چنانچه پس از اتمام تسبیح شک کردیم که آیا تعداد اذکار را درست گفته ایم یا نه ، طبق نظر بزرگان دین با توجه به «قاعده فراغ» به شک مذکور توجه نکرده و بنا را بر صحت می گذاریم.

 شایان ذکر است که تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام از ذکرهای مجرب و مشهور است که به جای آوردن آن در همه حال و همه جا مطلوب است و اینکه در برخی از موارد خاص مانند بعد از اقسام نمازها(14)، قبل از خواب(15)، به هنگام سفر(16)، بعد از نمازهای نافله (17) و غیره توصیه شده است مانع از آن نمی شود که با به جای آوردن آن در سایر مواقع و در همه حال، از فواید و آثار مترتب بر آن بهره مند نباشیم .

 

ساده اما راهگشا

 همانطور که در روایات مشاهده شد، نباید چنین پنداشت که این تسبیح به لحاظ اینکه ظاهری بسیار خلاصه دارد و انجام دادن آن بسیار آسان است، چگونه می‏ شود از چنین آثار و برکاتی برخوردار باشد؟! آری! این تسبیح به ظاهر بسیار خلاصه است؛ امّا در نزد آگاهان و عارفان آشنا، دریایی از حقایق و اسرار توحید را در بر دارد و نیز انجام آن به ظاهر خیلی آسان است؛ ولی اگر خوب به جا آورده شود، کلید باز نمودن بسیاری از دربهای بسته است.

 

معجزات و فواید تسبیحات حضرت زهرا (س)

 

 

تسبیحات حضرت زهرا (س) را پیامبر (ص) به ایشان آموخت تا مشکلات بر ایشان آسان شود. تسبیحات اربعه که هدیه ای بود از سمت پیامبر تا آخرین لحظات عمر باارزش حضرت زهرا با ایشان بود و در هیچ حال ترک نمی شد.

معجزات تسبیحات حضرت زهرا

 تسبیحات حضرت زهرا (س) , بزرگ بانوی دوعالم در عین سادگی بسیار قدرتمند و موثر است . جوری که پیامبر در زمان سختی تسبیحات اربعه را به ایشان اموخت تا تمام سختی های دنیا براو آسان گردد.

با اینکه اذکار وارد شده در منابع اسلامی از آن جهت که ذکر خداوند متعال هستند دارای فضیلت می باشند و موجب پاکی دل و جلای روح می شوند اما بعضی از آنها بر بعضی دیگر برتری داده شده اند.

در این میان تاکید شیعه بر افضل بودن تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام دلیل دیگری دارد و آن این است که این تسبیح منسوب به دختر گرامی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله یعنی حضرت فاطمه علیهاالسلام می باشد و آن حضرت تا آخرین لحظات حیات بر انجام آن مداومت داشته و در هیچ حال آن را ترک نمی کرده است.

  

ذکر تسبیحات حضرت زهرا (س)

امام علی علیه السلام فرمود:او (فاطمه علیهاالسلام) با وجود اینکه از محبوبترین اشخاص در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بود ولی خدمتکاری نداشت و خود کارهای منزل را انجام می داد، او با مشک آب می آورد تا آنجا که اثر بند آن در شانه و سینه او باقی مانده بود و آنقدر خانه را جارو کرد که غبار، تمام لباسهایش را در بر گرفته بود، و آنقدر در زیر دیگ غذا آتش افروخته بود که لباسهایش رنگ عوض‍ کرده و بوی دود می داد؛ هنگامی که سختی های او بیشتر شد، به او گفتم:چرا نزد پیامبر صلی الله علیه و آله نمی روی و از او کنیزی نمی خواهی تا در کارهای خانه به تو کمک کند؟

فاطمه به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت تا در این باره با وی سخن بگوید، ولی از آن جهت که اشخاصی نزد پیامبر بودند، چیزی نگفته به خانه بازگشت .

 پیامبر که دریافته بود فاطمه برای عرض حاجتی به نزد وی آمده ، صبح روز بعد به نزد ما آمد و از فاطمه درباره علت مراجعه روز گذشته اش سۆ ال نمود. و من آنچه را که بین خودم و فاطمه صحبت شده بود، به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم .

 رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:ای فاطمه ! به تو چیزی را عطا کنم که از خدمتکار و دنیا با آن چه در آن است بهتر باشد. بعد از نماز سی و چهار مرتبه الله اکبر، سی و سه مرتبه الحمدلله و سی و سه مرتبه سبحان الله بگو. این کار برای تو بهتر است از آن چه در دنیا می خواهی و آن چه در آن است. 

 در این حال فاطمه سه بار گفت:از خدا و رسولش راضی شدم و چنین خواهم کرد. 

 

تسبیحات حضرت فاطمه بعد نماز

 

فواید و اسرار تسبیحات حضرت زهرا (س)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

 به خداوند سوگند اگر چیزی بهتر از این تسبیح وجود داشت، همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله او را به فاطمه علیهاالسلام می آموخت .

 تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام از آثار و برکات بسیاری برخوردار است که با توجه به روایات اسلامی به پاره ای از آن اشاره می شود.

 1. آمرزش گناهان

 امام صادق علیه السلام می ‏فرماید:

 هر کس پس از اتمام نماز واجب و قبل از آنکه حالت نماز را بر هم زند - در همان حالت نشسته و رو به قبله - تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام را به جای آورد گناهان او بخشیده می شود. 

 2. نجات از بدبختی

 امام صادق علیه السلام می ‏فرماید:

 ای اباهارون! ما بچّه‏ های خود را همان طور که به نماز امر می ‏کنیم، به تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز امر می‏ کنیم. تو نیز بر آن مداومت کن؛ زیرا هرگز به شقاوت نیفتاده است، بنده‏ای که بر آن مداومت نموده است.

 3. پاداش بهشت  

 امام صادق علیه السلام می فرماید:

 هر کس تسبیح فاطمه علیهاالسلام را در نماز واجب و قبل از این که از حالت جلوس تشهد و سلام خارج شود به جا آورد، خدا بهشت را بر او واجب کند. 

 4. بسیار به یاد خدا  

 امام صادق علیه السلام درباره آیه «اذکروا الله ذکرا کثیرا» می فرماید:

 کسی که تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام را بگوید، خدا را به ذکر کثیر یاد کرده است.

 و نیز می فرماید:هر کس شب را با تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام سپری کند (و هنگام خواب تسبیح گوید) از مردان و زنانی باشد که خدا را زیاد یاد می کنند.

 5. سپری در برابر شیطان

 امام باقر علیه السلام می‏ فرماید:

 هر کس تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام را به جا آورد و پس از آن استغفار کند، مورد مغفرت قرار می‏ گیرد و آن تسبیح به زبان صد است و در میزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد و شیطان را دور کرده و خدای رحمان را خشنود می‏نماید.

 همچنین از امام صادق علیه السلام منقول است که:

 هرگاه یکی از شما به بستر رود، فرشته ای بزرگوار و شیطانی سرکش به سرعت به سوی او آیند. آن فرشته به او گوید:روزت را به خوبی ختم کن، و شبت را به خوبی بگشا. و شیطان به او گوید:روزت را به گناه ختم کن، و شبت را به گناه بگشای .

 پس اگر شخص از فرشته بزرگوار اطاعت کند و روزش را به یاد خدا ختم نماید و شبش را هنگامی که به بستر رود به یاد خدا آغاز کند و سی و چهار مرتبه الله اکبر و سی و سه مرتبه سبحان الله و سی و سه مرتبه الحمد لله بگوید، آن فرشته ، شیطان را از او می راند و شیطان دور می شود.

 و آن فرشته تا زمانی که وی از خواب بیدار شود، او را محافظت نماید. و هنگامی که شخص از خواب بیدار شود، (باز هم ) آن شیطان به سوی او بشتابد و مانند آنچه قبل از خواب وی را گفته بود، به او بگوید.

 و آن فرشته نیز مانند آن چه قبل از این که بخوابد به او گفته بود، به وی بگوید. پس اگر آن بنده خدای عز و جل را همانسان که اول (در شب گذشته و قبل از خواب ) یاد کرده بود، (مجددا) یاد کند، آن فرشته شیطان را از او براند و شیطان از وی دور شود، و خداوند عزوجل ثواب عبادت شب را برای او بنویسد.

 او با وجود اینکه از محبوبترین اشخاص در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بود ولی خدمتکاری نداشت و خود کارهای منزل را انجام می داد، او با مشک آب می آورد تا آنجا که اثر بند آن در شانه و سینه او باقی مانده بود و آنقدر خانه را جارو کرد که غبار تمام لباسهایش را در بر گرفته بود، و آنقدر در زیر دیگ غذا آتش افروخته بود که لباسهایش رنگ عوض ‍ کرده و بوی دود می داد.

 

تسبیحات حضرت زهرا (س) بعد نماز چیست؟

در تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام شایسته است به نکاتی که در روایات بیان شده است، توجه نماییم. از قبیل:

 -ابتدا از الله اکبر آغاز کنیم و سپس الحمدلله و در آخر ذکر سبحان الله به جای آوریم .

 -اذکار آن را متصلا انجام داده و قطع نکنیم.

-بلافاصله پس از سلام نماز گفته شود.

 -بعد از اتمام تسبیح ، ذکر لا اله الا الله نیز گفته شود.

 در این میان چنانچه پس از اتمام تسبیح شک کردیم که آیا تعداد اذکار را درست گفته ایم یا نه ، طبق نظر بزرگان دین با توجه به «قاعده فراغ» به شک مذکور توجه نکرده و بنا را بر صحت می گذاریم.

 شایان ذکر است که تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام از ذکرهای مجرب و مشهور است که به جای آوردن آن در همه حال و همه جا مطلوب است و اینکه در برخی از موارد خاص مانند بعد از اقسام نمازها(14)، قبل از خواب(15)، به هنگام سفر(16)، بعد از نمازهای نافله (17) و غیره توصیه شده است مانع از آن نمی شود که با به جای آوردن آن در سایر مواقع و در همه حال، از فواید و آثار مترتب بر آن بهره مند نباشیم .

 

ساده اما راهگشا

 همانطور که در روایات مشاهده شد، نباید چنین پنداشت که این تسبیح به لحاظ اینکه ظاهری بسیار خلاصه دارد و انجام دادن آن بسیار آسان است، چگونه می‏ شود از چنین آثار و برکاتی برخوردار باشد؟! آری! این تسبیح به ظاهر بسیار خلاصه است؛ امّا در نزد آگاهان و عارفان آشنا، دریایی از حقایق و اسرار توحید را در بر دارد و نیز انجام آن به ظاهر خیلی آسان است؛ ولی اگر خوب به جا آورده شود، کلید باز نمودن بسیاری از دربهای بسته است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:03:00 ق.ظ ]




تسبیحات حضرت فاطمه(س) بعد از نماز چه آثاری دارد؟

 

تسبیح حضرت زهرا (س) شامل بیان 34 مرتبه “الله‌اکبر"، 33 مرتبه “الحمدلله” و 33 مرتبه “سبحان‌الله” می‌شود که ذکر آن از سوی بزرگان دینی بویژه مراجع تقلید پس از اقامه نماز بسیار تاکید شده است.

أبو هارون مکفوف گوید:

امام صادق (ع) به من فرمود:

“أبا هارون به راستی که‏ ما کودکان خود را به تسبیح حضرت زهرا (ع) امر می‌کنیم؛ همان طوری که به نماز امر می‌کنیم. پس تو به این ذکر مداومت کن؛ زیرا بنده‏‌ای بدان مداومت نکرده است که بدبختی بیند (یعنی چنانچه این ذکر را ترک نکند، هیچ وقت بدبخت نشود).(1)

محمد بن مسلم گوید:

امام باقر (ع) فرمود:

“هر کس خدا را تنزیه کند به تسبیح حضرت زهرا (س) و سپس طلب آمرزش کند، آمرزیده خواهد شد و آن، به زبان یک صد است؛ ولی در میزان عمل، یک هزار و شیطان را دور می‌کند و خداوند رحمان را خشنود می‌سازد.(2)

أبو خالد قماط گوید:

“از امام صادق (ع) شنیدم که می‌فرمود:

“تسبیح حضرت زهرا (س) هر روز در تعقیب هر فریضه، نزد من محبوب‌تر است از به جا آوردن هزار رکعت نماز در هر روز. (3)

امام صادق (ع) می‌فرماید:

“هر کس بعد از نمازهای پنج‌گانه خود پیش از آن که از جا بر خیزد، تسبیحات حضرت زهرا (س) را بگوید، خداوند او را بیامرزد.(4)

حضرت امام محمد باقر (ع) می‌فرماید:

خداوند متعال به چیزی برتر از تسبیح حضرت زهرا (ع) عبادت نشده است. همانا اگر چیزی با فضیلت‏‌تر و برتر از آن وجود داشت، رسول خدا آن را به دخترش تعلیم می‏‌نمود. (5)

از امام صادق (ع) در باره تفسیر آیه:

«یا أَیهَا الذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللهَ ذِکْراً کَثیرا؛» (6)

“ای کسانی که ایمان آورده‏‌اید، خدا را فراوان یاد کنید»، سؤال کردند.”

ایشان فرمود:

من سبح تسبیح فاطمة علیها السلام فقد ذکر الله الذکر الکثیر؛ (7)

“هر کس خداوند را با تسبیح فاطمه زهرا (ع) ذکر بگوید، ذکر کثیر گفته است.”

امام محمد باقر (ع) می‌فرماید:

من سبح تسبیح الزهراء ثم استغفر غفر له، و هی مائة باللسان و ألف فی المیزان، و یطرد الشیطان، و یرضی الرحمن؛(8)

“هر کس تسبیح حضرت زهرا را به جای آورد و سپس از گناهش استغفار کند، خداوند آن گناه را بر او می‏‌بخشد؛ زیرا تسبیح زهرا (ع) گر چه صد ذکر در زبان است، ولی هزار بار ترازوی اعمال انسان را سنگین‏‌تر می‏‌کند و شیطان را می‏‌راند و خداوند بخشایشگر را خشنود می‏‌سازد.”

در کتاب فلاح السائل روایت دیگری را از امام جعفر صادق (ع) نقل کرده که آن حضرت فرمود:

“من سبح تسبیح فاطمة فی دبر المکتوبة من قبل أن یبسط رجلیه، أوجب الله له الجنة؛ (9)”

“هر که پس از اتمام نماز واجب و قبل از (روی برگرداندن از جانب قبله‏)، آن که زانوهای خود را از حالت (تشهد) نماز تغییر دهد، خداوند را به تسبیح حضرت فاطمه (ع) تقدیس کند، خداوند بهشت را بر او واجب می‏‌کند؛” یعنی او را در بهشت جای می‏‌دهد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:02:00 ق.ظ ]




چرا باید نماز بخوانیم؟!/ آیا نمی شود خدا را طور دیگری عبادت کرد؟!

شاید بد نباشد به خود تلنگری بزنیم که ما خداوند را برای ذات مقدس خودش عبادت می کنیم یا برای آنکه به ما بهشت را عطا کند گوش به فرمان دستورات او هستیم؟!

نماز، دعا، نیایش، شور و شوقی غیرقابل وصف برای رسیدن زمان مناجات و شتافتن به سمت نماز، قرآن خواندن، عبادت پروردگار، توسل و … همه این ها از آن دسته حالات و اعمالی هستند که روح انسان را جلا می دهد، قلب را آرام ساخته و دلشوره ها و سیاهی ها را نابود می کند.

اما سوالی که شاید در ذهن بسیاری از افراد شکل گرفته باشد این است؛ چرا باید نماز بخوانیم؟!، آیا نمی شود خدا را طور دیگری عبادت کرد؟!

یعنی خداوند تنها ما را آفریده تا عبادتش کنیم، البته بنظر نمی رسد که ما صرفا برای عبادت کردن پرودگاری بی همتا که نقصی در دستورات و کارهایش وجود ندارد خلق شده باشیم چون قبل از ما موجودات و فرشته هایی بودند که خداوند را عبادت کنند البته بهتر بگوییم در جایی به نام بهشت عبادت کنند ، محلی که برخی از ما انسان ها مشتاقانه برای رسیدن به آن گوش به فرمان حقیم و بنوعی خداوند را برای رسیدن به بهشت وعده داده شده و در نهایت برای آسایش و لذت بردن خودمان عبادت می کنیم.

اما شاید بد نباشد به خود تلنگری بزنیم که، ما خداوند را برای ذات مقدس خودش عبادت می کنیم یا برای آنکه به ما بهشت را عطا کند گوش به فرمان دستورات او هستیم؟!…

 

فلسفه خواندن نماز چیست؟

از آنجا که خداوند وجودی نامحدود و نامتناهی و پیراسته از هر گونه نقص و نیاز است احتیاجی به پرستش ما ندارد پس پرستش و عبادت او فی الواقع وسیله تکامل و سعادت ماست و دستور او به عبادت، یک نوع لطف و مرحمت و راهنمائی خواهد بود که ما را به کمال شایسته برساند و کلاً عبادت و خصوصاً نماز دارای یک سلسله آثار گرانبهای فردی و اجتماعی است زیرا اولاً حس تقدیر و شکر گزاری را در انسان زنده می کند، قدر دانی از مقامی که نعمتهای زیادی در اختیار او نهاده و با این سپاس گزاری، فرد، حق شناسی خود را در برابر آفریدگار خود که این همه نعمتهای گرانبها در اختیار او گذاشته اعلام می دارد و ثانیاً نماز و عبادت مایه تکامل روحی انسان است چون در نماز ما خود را با کمال مطلق مرتبط ساخته و از او کمک می خواهیم که شایستگی و لیاقت سخن گفتن با خود را به ما بدهد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:00:00 ق.ظ ]




آثار و برکات تسبیح حضرت زهرا (س)

بسیاری روایات و احادیث از معصومین(علیهم السلام) در چگونگی و انواع تسبیحات در منابع دینی آمده است که در این فرصت به تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) اشاره می شود که مداومت بر آن می تواند در نیل به سبک زندگی فاطمی ما را مدد رساند. امام صادق (علیه السلام) پیرامون مفاهیم بلند این تسبیح فرموده اند: تسبیح حضرت فاطمه(سلام الله علیها) عبارت است از: منزه است صاحب جلالى که متکبر و بزرگ است ، منزه است صاحب عزتى که بلند مرتبه و رفیع الشان مى باشد، منزه است صاحب سلطتنى که داراى فخر و قدمت مى باشد، منزه است صاحب حسن و جمال ، منزه است کسى که به نور و سنگینى و وقار آراسته است ، منزه است کسى که اثر و نشانه هاى پاى مورچه را روى سنگ صاف و شفاف دیده و افتادن طیور و پرندگان را روى درختان و لاله ها مى نگرد. بهترین تعقیبات نماز،‌ تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها) است که سفارش شده است بدون وقف پس از نماز گفته شود و نیز سفارش شده است در زمان‌های دیگر مانند وقت خواب و … نیز بدان بپردازیم تا ما نیز از فضیلتهای آن بهره مند شویم و گامی به سبک زندگی فاطمی نزدیکتر. بعد از آنکه رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) تسبیحات را به کوثرش عطا کرد، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) ابتدا رشته‏اى از پشم تابیده و با آن به تسبیح پرداخت. تا این که حضرت حمزه بن عبدالمطلب شهید شد، پس حضرت فاطمه از تربت قبر آن بزرگوار خاک برداشت و تسبیح ساخت و با آن تسبیح مى‏کرد و مردم نیز چنان کردند و چون سیدالشهدا حسین بن على(علیه السلام) شهید شد، سنت ‏شد که از تربت آن امام مظلوم تسبیح سازند و با آن ذکر گویند. درباره ثواب تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) با تربت امام حسین(علیه السلام) از حضرت صاحب الامر(عج) روایت ‏شده است که: هر که تسبیح تربت امام حسین(علیه السلام) را در دست داشته باشد و ذکر را فراموش کند، ثواب ذکر براى او نوشته مى‏شود. تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که از جمله‏ ى آنها نجات یافتن از شقاوت و بدبختى است. هر انسانى به تناسب بینش و نگرشى که به جهان هستى و وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى دیگر یکى از مهمترین مسائلى که همه‏ ى انسانها را آگاه یا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامه‏ هایشان را در جهت وصول به آن پى‏ ریزى مى‏ کنند، مسئله‏ ى رسیدن به سعادت و گریز از شقاوت است فضیلت و آداب تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) روایات زیادى در این باب در کتب معتبر وجود دارد و گستردگى روایات و عنایت اکثر ائمه به ذکر سخنى درباره تسبیح از عظمت آن پرده بر مى‏دارد. حضرت مهدى -عجل الله تعالى فرجه الشریف)، درباره تسبیح فرمود: «ان فضل الدعاء و التسبیح بعد الفرائض على الدعاء بعقب النوافل، کفضل الفرائض على النوافل. فضیلت دعا و تسبیح بعد از نمازهاى واجب در مقایسه با دعا و تسبیح پس از نمازهاى مستحبى، مانند فضیلت واجبات بر مستحبات است.» (۱۴) امام صادق(علیه السلام) نیز به فضیلت تسبیح بعد از نمازهاى واجب چنین اشاره کرد: «من سبح تسبیح فاطمه الزهراء(سلام الله علیها) قبل ان یثنى رجلیه من صلاة الفریضه، غفر الله له. هر کس بعد از نماز واجب تسبیح فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را به جا آورد، قبل از اینکه پاى راست را از بالاى پاى چپ بردارد، جمیع گناهانش آمرزیده مى‏شود.» (۱۵) و در حدیثى دیگر فرمود: «من سبح تسبیح فاطمة(سلام الله علیها)، فقد ذکر الله الذکر الکثیر. کسى که تسبیح فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را بگوید، خدا را به ذکر کثیر یاد کرده است.» (۱۶) روزى امام صادق(علیه السلام) ابوهارون را مخاطب ساخت و از تعلیم تسبیح حضرت فاطمه به کودکان سخن گفت: «یا ابا هارون، انا نامر صبیاننا بتسبیح فاطمة(سلام الله علیها) کما نامرهم بالصلاة، فالزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى. اى ابوهارون، ما تسبیح فاطمه(سلام الله علیها) را به فرزندان خود سفارش مى‏کنیم همچنانکه آنها را به نماز توصیه مى‏کنیم. تو نیز بر آن مداومت کن. زیرا هر بنده‏اى که بر آن مواظبت و مداومت کند، سرانجام نیکو خواهد داشت.»(تسبیحات حضرت زهراسلام الله علیها،ص۱۵) در جاى دیگر حضرت از عظمت تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها) در مقابل نمازهاى مستحبى چنین یاد کرد: «تسبیح فاطمة(سلام الله علیها) فى کل یوم فى دبر کل صلاة احب الى من صلاة الف رکعة فى کل یوم؛ تسبیح حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در هر روز، به دنبال هر نماز، نزد من از هزار رکعت نماز (مستحبى) در هر روز، محبوبتر است.»(تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها)، ص۱۴) اوقات و مکانهاى تسبیح حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از اوقات مختلف و مکانهاى زیادى براى تسبیح حضرت یاد شده که برخى عبارتند از: بعد از نمازهاى واجب و مستحبى، به هنگام خواب، پس از نمازهاى استغاثه به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و نماز زیارت حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) و نماز زیارت حضرت امیرالمۆمنین و نماز حضرت ولیعصر(عج) در مسجد صاحب الزمان جمکران و قبل از زیارت حضرت معصومه(سلام الله علیها) در قم به گونه‏اى که سبحان‏الله قبل از الحمدلله گفته مى‏شود. تسبیحات حضرت زهرا (علیهاالسلام) از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که به بخشی از آن می پردازیم. نجات از شقاوت تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که از جمله‏ ى آنها نجات یافتن از شقاوت و بدبختى است. هر انسانى به تناسب بینش و نگرشى که به جهان هستى و وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى دیگر یکى از مهمترین مسائلى که همه‏ ى انسانها را آگاه یا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامه‏ هایشان را در جهت وصول به آن پى‏ ریزى مى‏ کنند، مسئله‏ ى رسیدن به سعادت و گریز از شقاوت است. حضرت فاطمه منتهى از آنجایى که انسان اختیار دارد؛ راه خودش را باید آزادانه انتخاب کند. لذا انسان بعد از این که راه برایش نمایان شد، گاهى حسن انتخاب به خرج مى ‏دهد و راه هدایت مى‏ پیماید، و گاهى سوء انتخاب به خرج داده و راه ضلالت و گمراهى پیش مى‏ گیرد. و این مسئله شقاوت و سوء عاقبت مسئله ‏اى است که همه‏ ى آنان که به خود آمده‏ اند، از آن مى‏ ترسند و آنها که بصیرت ندارند و در خواب غفلت عمر مى‏ گذرانند از آن نیز به غفلت به سر مى‏ برند. لذا آن دسته که داراى بصیرت هستند، به لحاظ خوف از شقاوت همیشه دست به دعا و ذکر بلند مى‏ کنند و با تضرع و اصرار از خداى خویش طلب دورى از شقاوت و رسیدن به سعادت مى ‏نمایند. مداومت بر تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام)، موجب محفوظ ماندن از شقاوت و بدبختى است. از این رو شایسته نیست که از برکات و آثار آن غفلت نموده و در انجام آن کوتاهى و سستى نماییم. امام صادق(علیه‏ السلام) در این رابطه مى‏ فرماید: «یا ابا هارون، انا نامر صبیاننا بتسبیح فاطمه علیهاالسلام کما نامرهم بالصلاه، فالزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى»(۱)؛ اى ابا هارون! ما بچه‏ هاى خود را همانطور که به نماز امر مى‏ کنیم به تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) نیز امر مى‏ کنیم. تو نیز بر آن مداومت کن، زیرا هرگز به شقاوت نیفتاده است بنده‎ای که بر آن مداومت نموده است. و نیز از این حدیث شریف استفاده مى‏ شود که شایسته است والدین محترم، تسبیحات حضرت زهرا (علیهاالسلام) را مانند نماز به فرزندانشان تعلیم کنند، باشد که مشمول این حدیث گردند. دورى شیطان و خشنودى خدا شیطان همواره دشمن دیرینه‏ ى انسان بوده و هست و هیچگاه انسان از حیله‏ ها و خواطر شیطانى او در امان نیست. شیطان بنا بر آیات الهى، دشمن قسم خورده‏ ى انسان است تا او را به هر طریق ممکن به گمراهى بکشاند. از این رو آدمى همیشه در معرض تهاجم شیطان و وساوس شیطانى است. بعضى انسانها در مقابل این تهاجم شیطانى و خواطر نفسانى همیشه در حال فرارند که در این صورت همواره مورد تعقیب شیطان و خواطرند، و هیچگاه خلاصى ندارند و اى بسا در آخر خسته شده و نفس ‏زنان تسلیم شوند، و عده‏ اى اندک در تلاش ‏اند که با مداومت بر ذکر و فکر و عمل، چنان رفتار کنند که شیطان و خواطر را از خود فرارى دهند و شیطان را از خود دور کنند که البته راهى است مشکل. کسانى که به این مقام برسند داراى نفس مطمئنه خواهند شد که دیگر دگرگونى در آن راه ندارد. وقتى انسان توانست شیطان را از خود دور و طرد کند، و به طاعات عمل نماید و در کارها و اذکار و عبادت‎هاى خود اخلاص ورزد، رضایت خدا نیز حاصل گردد، چون شیطان و وساوس او یکى از بزرگترین موانع کسب رضایت و خشنودى حق تعالى است. آرى رضا و رضوان خداوند سبحان مطلوب سالکان و منتهاى آرزوى عارفان است. یکى از راه‎هایى که مى‏ تواند شیطان را از انسان دور کرده و موجبات رضاى الهى را فراهم آورد مداومت بر تسبیحات حضرت فاطمه‏(علیهاالسلام) است. امام باقر (علیه‏السلام) مى‏ فرماید: «من سبح تسبیح فاطمه علیهاالسلام ثم استغفر، غفر له، و هى مائه باللسان، و الف فى المیزان، و یطرد الشیطان، و یرضى الرحمان»(۲)؛ هر کس تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را بجا آورد و پس از آن استغفار کند، مورد مغفرت قرار مى ‏گیرد، و آن تسبیح به زبان صد تا است، و در میزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد، و شیطان را دور کرده، و خداى رحمان را خشنود و راضى مى ‏نماید. درباره ثواب تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) با تربت امام حسین(علیه السلام) از حضرت صاحب الامر(عج) روایت‏شده است که: هر که تسبیح تربت امام حسین(علیه السلام) را در دست داشته باشد و ذکر را فراموش کند، ثواب ذکر براى او نوشته مى‏شود از امام صادق(علیه‏ السلام) روایت است که وقتی انسان در جاى خواب خود مى‏ خوابد، فرشته‏ ی بزرگوارى و شیطان سرکشی به سوى او مى‏ آیند، پس فرشته به او مى‏ گوید: روز خود را به خیر ختم کن و شب را با خیر افتتاح کن، و شیطان مى‏گوید: روز خود را با گناه ختم کن و شب را با گناه افتتاح کن. اگر اطاعت فرشته کرد و تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) را در وقت خواب خواند، فرشته آن شیطان را مى‏ راند و از او دور مى‏ کند، و او را تا هنگام بیدارى محافظت مى‏کند، پس باز شیطان مى‏ آید و او را امر به گناه مى‏ کند و ملک او را به خیر امر مى‏ کند. اگر از فرشته اطاعت کرد و تسبیح آن حضرت را گفت آن فرشته، شیطان را از او دور مى‏ کند و حق تعالى عبادت تمام آن شب را در نامه ‏ى عملش مى‏ نویسد.(۳) برائت از دوزخ و نفاق بنا بر روایت امام صادق(علیه‏السلام)، تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از جمله‏ ى ذکر کثیرى است که خداوند در قرآن کریم یاد فرموده است: «تسبیح فاطمة الزهراء علیهاالسلام من الذکر الکثیر الذى قال الله عز و جل: «واذکروا الله ذکرا کثیرا.» و از طرفى رسول گرامى اسلام فرموده است: «من اکثر ذکر الله عز و جل احبه الله و من ذکر الله کثیرا کتبت له برائتان؛ برائة من النار و برائة من النفاق»(۴)؛ هر کس ذکر خداى عزوجل را بسیار کند خداوند او را دوست دارد، و هر کس ذکر خدا را بسیار کند براى او دو برائت(منشور آزادى) نوشته شود: یکى برائت از آتش جهنم، و دیگرى برائت از نفاق و دورویى. لذا تسبیحات صدیقه‏ ى طاهره اگر با شرائطش انجام پذیرد، موجب برائت از دوزخ و نفاق مى‏ گردد. آثار و برکات تسبیح حضرت زهرا (س) بسیاری روایات و احادیث از معصومین(علیهم السلام) در چگونگی و انواع تسبیحات در منابع دینی آمده است که در این فرصت به تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) اشاره می شود که مداومت بر آن می تواند در نیل به سبک زندگی فاطمی ما را مدد رساند. امام صادق (علیه السلام) پیرامون مفاهیم بلند این تسبیح فرموده اند: تسبیح حضرت فاطمه(سلام الله علیها) عبارت است از: منزه است صاحب جلالى که متکبر و بزرگ است ، منزه است صاحب عزتى که بلند مرتبه و رفیع الشان مى باشد، منزه است صاحب سلطتنى که داراى فخر و قدمت مى باشد، منزه است صاحب حسن و جمال ، منزه است کسى که به نور و سنگینى و وقار آراسته است ، منزه است کسى که اثر و نشانه هاى پاى مورچه را روى سنگ صاف و شفاف دیده و افتادن طیور و پرندگان را روى درختان و لاله ها مى نگرد. بهترین تعقیبات نماز،‌ تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها) است که سفارش شده است بدون وقف پس از نماز گفته شود و نیز سفارش شده است در زمان‌های دیگر مانند وقت خواب و … نیز بدان بپردازیم تا ما نیز از فضیلتهای آن بهره مند شویم و گامی به سبک زندگی فاطمی نزدیکتر. بعد از آنکه رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) تسبیحات را به کوثرش عطا کرد، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) ابتدا رشته‏اى از پشم تابیده و با آن به تسبیح پرداخت. تا این که حضرت حمزه بن عبدالمطلب شهید شد، پس حضرت فاطمه از تربت قبر آن بزرگوار خاک برداشت و تسبیح ساخت و با آن تسبیح مى‏کرد و مردم نیز چنان کردند و چون سیدالشهدا حسین بن على(علیه السلام) شهید شد، سنت ‏شد که از تربت آن امام مظلوم تسبیح سازند و با آن ذکر گویند. درباره ثواب تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) با تربت امام حسین(علیه السلام) از حضرت صاحب الامر(عج) روایت ‏شده است که: هر که تسبیح تربت امام حسین(علیه السلام) را در دست داشته باشد و ذکر را فراموش کند، ثواب ذکر براى او نوشته مى‏شود. تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که از جمله‏ ى آنها نجات یافتن از شقاوت و بدبختى است. هر انسانى به تناسب بینش و نگرشى که به جهان هستى و وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى دیگر یکى از مهمترین مسائلى که همه‏ ى انسانها را آگاه یا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامه‏ هایشان را در جهت وصول به آن پى‏ ریزى مى‏ کنند، مسئله‏ ى رسیدن به سعادت و گریز از شقاوت است فضیلت و آداب تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) روایات زیادى در این باب در کتب معتبر وجود دارد و گستردگى روایات و عنایت اکثر ائمه به ذکر سخنى درباره تسبیح از عظمت آن پرده بر مى‏دارد. حضرت مهدى -عجل الله تعالى فرجه الشریف)، درباره تسبیح فرمود: «ان فضل الدعاء و التسبیح بعد الفرائض على الدعاء بعقب النوافل، کفضل الفرائض على النوافل. فضیلت دعا و تسبیح بعد از نمازهاى واجب در مقایسه با دعا و تسبیح پس از نمازهاى مستحبى، مانند فضیلت واجبات بر مستحبات است.» (۱۴) امام صادق(علیه السلام) نیز به فضیلت تسبیح بعد از نمازهاى واجب چنین اشاره کرد: «من سبح تسبیح فاطمه الزهراء(سلام الله علیها) قبل ان یثنى رجلیه من صلاة الفریضه، غفر الله له. هر کس بعد از نماز واجب تسبیح فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را به جا آورد، قبل از اینکه پاى راست را از بالاى پاى چپ بردارد، جمیع گناهانش آمرزیده مى‏شود.» (۱۵) و در حدیثى دیگر فرمود: «من سبح تسبیح فاطمة(سلام الله علیها)، فقد ذکر الله الذکر الکثیر. کسى که تسبیح فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را بگوید، خدا را به ذکر کثیر یاد کرده است.» (۱۶) روزى امام صادق(علیه السلام) ابوهارون را مخاطب ساخت و از تعلیم تسبیح حضرت فاطمه به کودکان سخن گفت: «یا ابا هارون، انا نامر صبیاننا بتسبیح فاطمة(سلام الله علیها) کما نامرهم بالصلاة، فالزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى. اى ابوهارون، ما تسبیح فاطمه(سلام الله علیها) را به فرزندان خود سفارش مى‏کنیم همچنانکه آنها را به نماز توصیه مى‏کنیم. تو نیز بر آن مداومت کن. زیرا هر بنده‏اى که بر آن مواظبت و مداومت کند، سرانجام نیکو خواهد داشت.»(تسبیحات حضرت زهراسلام الله علیها،ص۱۵) در جاى دیگر حضرت از عظمت تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها) در مقابل نمازهاى مستحبى چنین یاد کرد: «تسبیح فاطمة(سلام الله علیها) فى کل یوم فى دبر کل صلاة احب الى من صلاة الف رکعة فى کل یوم؛ تسبیح حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در هر روز، به دنبال هر نماز، نزد من از هزار رکعت نماز (مستحبى) در هر روز، محبوبتر است.»(تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها)، ص۱۴) اوقات و مکانهاى تسبیح حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از اوقات مختلف و مکانهاى زیادى براى تسبیح حضرت یاد شده که برخى عبارتند از: بعد از نمازهاى واجب و مستحبى، به هنگام خواب، پس از نمازهاى استغاثه به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و نماز زیارت حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) و نماز زیارت حضرت امیرالمۆمنین و نماز حضرت ولیعصر(عج) در مسجد صاحب الزمان جمکران و قبل از زیارت حضرت معصومه(سلام الله علیها) در قم به گونه‏اى که سبحان‏الله قبل از الحمدلله گفته مى‏شود. تسبیحات حضرت زهرا (علیهاالسلام) از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که به بخشی از آن می پردازیم. نجات از شقاوت تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که از جمله‏ ى آنها نجات یافتن از شقاوت و بدبختى است. هر انسانى به تناسب بینش و نگرشى که به جهان هستى و وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى دیگر یکى از مهمترین مسائلى که همه‏ ى انسانها را آگاه یا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامه‏ هایشان را در جهت وصول به آن پى‏ ریزى مى‏ کنند، مسئله‏ ى رسیدن به سعادت و گریز از شقاوت است. حضرت فاطمه منتهى از آنجایى که انسان اختیار دارد؛ راه خودش را باید آزادانه انتخاب کند. لذا انسان بعد از این که راه برایش نمایان شد، گاهى حسن انتخاب به خرج مى ‏دهد و راه هدایت مى‏ پیماید، و گاهى سوء انتخاب به خرج داده و راه ضلالت و گمراهى پیش مى‏ گیرد. و این مسئله شقاوت و سوء عاقبت مسئله ‏اى است که همه‏ ى آنان که به خود آمده‏ اند، از آن مى‏ ترسند و آنها که بصیرت ندارند و در خواب غفلت عمر مى‏ گذرانند از آن نیز به غفلت به سر مى‏ برند. لذا آن دسته که داراى بصیرت هستند، به لحاظ خوف از شقاوت همیشه دست به دعا و ذکر بلند مى‏ کنند و با تضرع و اصرار از خداى خویش طلب دورى از شقاوت و رسیدن به سعادت مى ‏نمایند. مداومت بر تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام)، موجب محفوظ ماندن از شقاوت و بدبختى است. از این رو شایسته نیست که از برکات و آثار آن غفلت نموده و در انجام آن کوتاهى و سستى نماییم. امام صادق(علیه‏ السلام) در این رابطه مى‏ فرماید: «یا ابا هارون، انا نامر صبیاننا بتسبیح فاطمه علیهاالسلام کما نامرهم بالصلاه، فالزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى»(۱)؛ اى ابا هارون! ما بچه‏ هاى خود را همانطور که به نماز امر مى‏ کنیم به تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) نیز امر مى‏ کنیم. تو نیز بر آن مداومت کن، زیرا هرگز به شقاوت نیفتاده است بنده‎ای که بر آن مداومت نموده است. و نیز از این حدیث شریف استفاده مى‏ شود که شایسته است والدین محترم، تسبیحات حضرت زهرا (علیهاالسلام) را مانند نماز به فرزندانشان تعلیم کنند، باشد که مشمول این حدیث گردند. دورى شیطان و خشنودى خدا شیطان همواره دشمن دیرینه‏ ى انسان بوده و هست و هیچگاه انسان از حیله‏ ها و خواطر شیطانى او در امان نیست. شیطان بنا بر آیات الهى، دشمن قسم خورده‏ ى انسان است تا او را به هر طریق ممکن به گمراهى بکشاند. از این رو آدمى همیشه در معرض تهاجم شیطان و وساوس شیطانى است. بعضى انسانها در مقابل این تهاجم شیطانى و خواطر نفسانى همیشه در حال فرارند که در این صورت همواره مورد تعقیب شیطان و خواطرند، و هیچگاه خلاصى ندارند و اى بسا در آخر خسته شده و نفس ‏زنان تسلیم شوند، و عده‏ اى اندک در تلاش ‏اند که با مداومت بر ذکر و فکر و عمل، چنان رفتار کنند که شیطان و خواطر را از خود فرارى دهند و شیطان را از خود دور کنند که البته راهى است مشکل. کسانى که به این مقام برسند داراى نفس مطمئنه خواهند شد که دیگر دگرگونى در آن راه ندارد. وقتى انسان توانست شیطان را از خود دور و طرد کند، و به طاعات عمل نماید و در کارها و اذکار و عبادت‎هاى خود اخلاص ورزد، رضایت خدا نیز حاصل گردد، چون شیطان و وساوس او یکى از بزرگترین موانع کسب رضایت و خشنودى حق تعالى است. آرى رضا و رضوان خداوند سبحان مطلوب سالکان و منتهاى آرزوى عارفان است. یکى از راه‎هایى که مى‏ تواند شیطان را از انسان دور کرده و موجبات رضاى الهى را فراهم آورد مداومت بر تسبیحات حضرت فاطمه‏(علیهاالسلام) است. امام باقر (علیه‏السلام) مى‏ فرماید: «من سبح تسبیح فاطمه علیهاالسلام ثم استغفر، غفر له، و هى مائه باللسان، و الف فى المیزان، و یطرد الشیطان، و یرضى الرحمان»(۲)؛ هر کس تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را بجا آورد و پس از آن استغفار کند، مورد مغفرت قرار مى ‏گیرد، و آن تسبیح به زبان صد تا است، و در میزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد، و شیطان را دور کرده، و خداى رحمان را خشنود و راضى مى ‏نماید. درباره ثواب تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) با تربت امام حسین(علیه السلام) از حضرت صاحب الامر(عج) روایت‏شده است که: هر که تسبیح تربت امام حسین(علیه السلام) را در دست داشته باشد و ذکر را فراموش کند، ثواب ذکر براى او نوشته مى‏شود از امام صادق(علیه‏ السلام) روایت است که وقتی انسان در جاى خواب خود مى‏ خوابد، فرشته‏ ی بزرگوارى و شیطان سرکشی به سوى او مى‏ آیند، پس فرشته به او مى‏ گوید: روز خود را به خیر ختم کن و شب را با خیر افتتاح کن، و شیطان مى‏گوید: روز خود را با گناه ختم کن و شب را با گناه افتتاح کن. اگر اطاعت فرشته کرد و تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) را در وقت خواب خواند، فرشته آن شیطان را مى‏ راند و از او دور مى‏ کند، و او را تا هنگام بیدارى محافظت مى‏کند، پس باز شیطان مى‏ آید و او را امر به گناه مى‏ کند و ملک او را به خیر امر مى‏ کند. اگر از فرشته اطاعت کرد و تسبیح آن حضرت را گفت آن فرشته، شیطان را از او دور مى‏ کند و حق تعالى عبادت تمام آن شب را در نامه ‏ى عملش مى‏ نویسد.(۳) برائت از دوزخ و نفاق بنا بر روایت امام صادق(علیه‏السلام)، تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از جمله‏ ى ذکر کثیرى است که خداوند در قرآن کریم یاد فرموده است: «تسبیح فاطمة الزهراء علیهاالسلام من الذکر الکثیر الذى قال الله عز و جل: «واذکروا الله ذکرا کثیرا.» و از طرفى رسول گرامى اسلام فرموده است: «من اکثر ذکر الله عز و جل احبه الله و من ذکر الله کثیرا کتبت له برائتان؛ برائة من النار و برائة من النفاق»(۴)؛ هر کس ذکر خداى عزوجل را بسیار کند خداوند او را دوست دارد، و هر کس ذکر خدا را بسیار کند براى او دو برائت(منشور آزادى) نوشته شود: یکى برائت از آتش جهنم، و دیگرى برائت از نفاق و دورویى. لذا تسبیحات صدیقه‏ ى طاهره اگر با شرائطش انجام پذیرد، موجب برائت از دوزخ و نفاق مى‏ گردد. آثار و برکات تسبیح حضرت زهرا (س) بسیاری روایات و احادیث از معصومین(علیهم السلام) در چگونگی و انواع تسبیحات در منابع دینی آمده است که در این فرصت به تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) اشاره می شود که مداومت بر آن می تواند در نیل به سبک زندگی فاطمی ما را مدد رساند. امام صادق (علیه السلام) پیرامون مفاهیم بلند این تسبیح فرموده اند: تسبیح حضرت فاطمه(سلام الله علیها) عبارت است از: منزه است صاحب جلالى که متکبر و بزرگ است ، منزه است صاحب عزتى که بلند مرتبه و رفیع الشان مى باشد، منزه است صاحب سلطتنى که داراى فخر و قدمت مى باشد، منزه است صاحب حسن و جمال ، منزه است کسى که به نور و سنگینى و وقار آراسته است ، منزه است کسى که اثر و نشانه هاى پاى مورچه را روى سنگ صاف و شفاف دیده و افتادن طیور و پرندگان را روى درختان و لاله ها مى نگرد. بهترین تعقیبات نماز،‌ تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها) است که سفارش شده است بدون وقف پس از نماز گفته شود و نیز سفارش شده است در زمان‌های دیگر مانند وقت خواب و … نیز بدان بپردازیم تا ما نیز از فضیلتهای آن بهره مند شویم و گامی به سبک زندگی فاطمی نزدیکتر. بعد از آنکه رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) تسبیحات را به کوثرش عطا کرد، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) ابتدا رشته‏اى از پشم تابیده و با آن به تسبیح پرداخت. تا این که حضرت حمزه بن عبدالمطلب شهید شد، پس حضرت فاطمه از تربت قبر آن بزرگوار خاک برداشت و تسبیح ساخت و با آن تسبیح مى‏کرد و مردم نیز چنان کردند و چون سیدالشهدا حسین بن على(علیه السلام) شهید شد، سنت ‏شد که از تربت آن امام مظلوم تسبیح سازند و با آن ذکر گویند. درباره ثواب تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) با تربت امام حسین(علیه السلام) از حضرت صاحب الامر(عج) روایت ‏شده است که: هر که تسبیح تربت امام حسین(علیه السلام) را در دست داشته باشد و ذکر را فراموش کند، ثواب ذکر براى او نوشته مى‏شود. تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که از جمله‏ ى آنها نجات یافتن از شقاوت و بدبختى است. هر انسانى به تناسب بینش و نگرشى که به جهان هستى و وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى دیگر یکى از مهمترین مسائلى که همه‏ ى انسانها را آگاه یا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامه‏ هایشان را در جهت وصول به آن پى‏ ریزى مى‏ کنند، مسئله‏ ى رسیدن به سعادت و گریز از شقاوت است فضیلت و آداب تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) روایات زیادى در این باب در کتب معتبر وجود دارد و گستردگى روایات و عنایت اکثر ائمه به ذکر سخنى درباره تسبیح از عظمت آن پرده بر مى‏دارد. حضرت مهدى -عجل الله تعالى فرجه الشریف)، درباره تسبیح فرمود: «ان فضل الدعاء و التسبیح بعد الفرائض على الدعاء بعقب النوافل، کفضل الفرائض على النوافل. فضیلت دعا و تسبیح بعد از نمازهاى واجب در مقایسه با دعا و تسبیح پس از نمازهاى مستحبى، مانند فضیلت واجبات بر مستحبات است.» (۱۴) امام صادق(علیه السلام) نیز به فضیلت تسبیح بعد از نمازهاى واجب چنین اشاره کرد: «من سبح تسبیح فاطمه الزهراء(سلام الله علیها) قبل ان یثنى رجلیه من صلاة الفریضه، غفر الله له. هر کس بعد از نماز واجب تسبیح فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را به جا آورد، قبل از اینکه پاى راست را از بالاى پاى چپ بردارد، جمیع گناهانش آمرزیده مى‏شود.» (۱۵) و در حدیثى دیگر فرمود: «من سبح تسبیح فاطمة(سلام الله علیها)، فقد ذکر الله الذکر الکثیر. کسى که تسبیح فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را بگوید، خدا را به ذکر کثیر یاد کرده است.» (۱۶) روزى امام صادق(علیه السلام) ابوهارون را مخاطب ساخت و از تعلیم تسبیح حضرت فاطمه به کودکان سخن گفت: «یا ابا هارون، انا نامر صبیاننا بتسبیح فاطمة(سلام الله علیها) کما نامرهم بالصلاة، فالزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى. اى ابوهارون، ما تسبیح فاطمه(سلام الله علیها) را به فرزندان خود سفارش مى‏کنیم همچنانکه آنها را به نماز توصیه مى‏کنیم. تو نیز بر آن مداومت کن. زیرا هر بنده‏اى که بر آن مواظبت و مداومت کند، سرانجام نیکو خواهد داشت.»(تسبیحات حضرت زهراسلام الله علیها،ص۱۵) در جاى دیگر حضرت از عظمت تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها) در مقابل نمازهاى مستحبى چنین یاد کرد: «تسبیح فاطمة(سلام الله علیها) فى کل یوم فى دبر کل صلاة احب الى من صلاة الف رکعة فى کل یوم؛ تسبیح حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در هر روز، به دنبال هر نماز، نزد من از هزار رکعت نماز (مستحبى) در هر روز، محبوبتر است.»(تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها)، ص۱۴) اوقات و مکانهاى تسبیح حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از اوقات مختلف و مکانهاى زیادى براى تسبیح حضرت یاد شده که برخى عبارتند از: بعد از نمازهاى واجب و مستحبى، به هنگام خواب، پس از نمازهاى استغاثه به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و نماز زیارت حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) و نماز زیارت حضرت امیرالمۆمنین و نماز حضرت ولیعصر(عج) در مسجد صاحب الزمان جمکران و قبل از زیارت حضرت معصومه(سلام الله علیها) در قم به گونه‏اى که سبحان‏الله قبل از الحمدلله گفته مى‏شود. تسبیحات حضرت زهرا (علیهاالسلام) از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که به بخشی از آن می پردازیم. نجات از شقاوت تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که از جمله‏ ى آنها نجات یافتن از شقاوت و بدبختى است. هر انسانى به تناسب بینش و نگرشى که به جهان هستى و وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى دیگر یکى از مهمترین مسائلى که همه‏ ى انسانها را آگاه یا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامه‏ هایشان را در جهت وصول به آن پى‏ ریزى مى‏ کنند، مسئله‏ ى رسیدن به سعادت و گریز از شقاوت است. حضرت فاطمه منتهى از آنجایى که انسان اختیار دارد؛ راه خودش را باید آزادانه انتخاب کند. لذا انسان بعد از این که راه برایش نمایان شد، گاهى حسن انتخاب به خرج مى ‏دهد و راه هدایت مى‏ پیماید، و گاهى سوء انتخاب به خرج داده و راه ضلالت و گمراهى پیش مى‏ گیرد. و این مسئله شقاوت و سوء عاقبت مسئله ‏اى است که همه‏ ى آنان که به خود آمده‏ اند، از آن مى‏ ترسند و آنها که بصیرت ندارند و در خواب غفلت عمر مى‏ گذرانند از آن نیز به غفلت به سر مى‏ برند. لذا آن دسته که داراى بصیرت هستند، به لحاظ خوف از شقاوت همیشه دست به دعا و ذکر بلند مى‏ کنند و با تضرع و اصرار از خداى خویش طلب دورى از شقاوت و رسیدن به سعادت مى ‏نمایند. مداومت بر تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام)، موجب محفوظ ماندن از شقاوت و بدبختى است. از این رو شایسته نیست که از برکات و آثار آن غفلت نموده و در انجام آن کوتاهى و سستى نماییم. امام صادق(علیه‏ السلام) در این رابطه مى‏ فرماید: «یا ابا هارون، انا نامر صبیاننا بتسبیح فاطمه علیهاالسلام کما نامرهم بالصلاه، فالزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى»(۱)؛ اى ابا هارون! ما بچه‏ هاى خود را همانطور که به نماز امر مى‏ کنیم به تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) نیز امر مى‏ کنیم. تو نیز بر آن مداومت کن، زیرا هرگز به شقاوت نیفتاده است بنده‎ای که بر آن مداومت نموده است. و نیز از این حدیث شریف استفاده مى‏ شود که شایسته است والدین محترم، تسبیحات حضرت زهرا (علیهاالسلام) را مانند نماز به فرزندانشان تعلیم کنند، باشد که مشمول این حدیث گردند. دورى شیطان و خشنودى خدا شیطان همواره دشمن دیرینه‏ ى انسان بوده و هست و هیچگاه انسان از حیله‏ ها و خواطر شیطانى او در امان نیست. شیطان بنا بر آیات الهى، دشمن قسم خورده‏ ى انسان است تا او را به هر طریق ممکن به گمراهى بکشاند. از این رو آدمى همیشه در معرض تهاجم شیطان و وساوس شیطانى است. بعضى انسانها در مقابل این تهاجم شیطانى و خواطر نفسانى همیشه در حال فرارند که در این صورت همواره مورد تعقیب شیطان و خواطرند، و هیچگاه خلاصى ندارند و اى بسا در آخر خسته شده و نفس ‏زنان تسلیم شوند، و عده‏ اى اندک در تلاش ‏اند که با مداومت بر ذکر و فکر و عمل، چنان رفتار کنند که شیطان و خواطر را از خود فرارى دهند و شیطان را از خود دور کنند که البته راهى است مشکل. کسانى که به این مقام برسند داراى نفس مطمئنه خواهند شد که دیگر دگرگونى در آن راه ندارد. وقتى انسان توانست شیطان را از خود دور و طرد کند، و به طاعات عمل نماید و در کارها و اذکار و عبادت‎هاى خود اخلاص ورزد، رضایت خدا نیز حاصل گردد، چون شیطان و وساوس او یکى از بزرگترین موانع کسب رضایت و خشنودى حق تعالى است. آرى رضا و رضوان خداوند سبحان مطلوب سالکان و منتهاى آرزوى عارفان است. یکى از راه‎هایى که مى‏ تواند شیطان را از انسان دور کرده و موجبات رضاى الهى را فراهم آورد مداومت بر تسبیحات حضرت فاطمه‏(علیهاالسلام) است. امام باقر (علیه‏السلام) مى‏ فرماید: «من سبح تسبیح فاطمه علیهاالسلام ثم استغفر، غفر له، و هى مائه باللسان، و الف فى المیزان، و یطرد الشیطان، و یرضى الرحمان»(۲)؛ هر کس تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را بجا آورد و پس از آن استغفار کند، مورد مغفرت قرار مى ‏گیرد، و آن تسبیح به زبان صد تا است، و در میزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد، و شیطان را دور کرده، و خداى رحمان را خشنود و راضى مى ‏نماید. درباره ثواب تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) با تربت امام حسین(علیه السلام) از حضرت صاحب الامر(عج) روایت‏شده است که: هر که تسبیح تربت امام حسین(علیه السلام) را در دست داشته باشد و ذکر را فراموش کند، ثواب ذکر براى او نوشته مى‏شود از امام صادق(علیه‏ السلام) روایت است که وقتی انسان در جاى خواب خود مى‏ خوابد، فرشته‏ ی بزرگوارى و شیطان سرکشی به سوى او مى‏ آیند، پس فرشته به او مى‏ گوید: روز خود را به خیر ختم کن و شب را با خیر افتتاح کن، و شیطان مى‏گوید: روز خود را با گناه ختم کن و شب را با گناه افتتاح کن. اگر اطاعت فرشته کرد و تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) را در وقت خواب خواند، فرشته آن شیطان را مى‏ راند و از او دور مى‏ کند، و او را تا هنگام بیدارى محافظت مى‏کند، پس باز شیطان مى‏ آید و او را امر به گناه مى‏ کند و ملک او را به خیر امر مى‏ کند. اگر از فرشته اطاعت کرد و تسبیح آن حضرت را گفت آن فرشته، شیطان را از او دور مى‏ کند و حق تعالى عبادت تمام آن شب را در نامه ‏ى عملش مى‏ نویسد.(۳) برائت از دوزخ و نفاق بنا بر روایت امام صادق(علیه‏السلام)، تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از جمله‏ ى ذکر کثیرى است که خداوند در قرآن کریم یاد فرموده است: «تسبیح فاطمة الزهراء علیهاالسلام من الذکر الکثیر الذى قال الله عز و جل: «واذکروا الله ذکرا کثیرا.» و از طرفى رسول گرامى اسلام فرموده است: «من اکثر ذکر الله عز و جل احبه الله و من ذکر الله کثیرا کتبت له برائتان؛ برائة من النار و برائة من النفاق»(۴)؛ هر کس ذکر خداى عزوجل را بسیار کند خداوند او را دوست دارد، و هر کس ذکر خدا را بسیار کند براى او دو برائت(منشور آزادى) نوشته شود: یکى برائت از آتش جهنم، و دیگرى برائت از نفاق و دورویى. لذا تسبیحات صدیقه‏ ى طاهره اگر با شرائطش انجام پذیرد، موجب برائت از دوزخ و نفاق مى‏ گردد. آثار و برکات تسبیح حضرت زهرا (س) بسیاری روایات و احادیث از معصومین(علیهم السلام) در چگونگی و انواع تسبیحات در منابع دینی آمده است که در این فرصت به تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) اشاره می شود که مداومت بر آن می تواند در نیل به سبک زندگی فاطمی ما را مدد رساند. امام صادق (علیه السلام) پیرامون مفاهیم بلند این تسبیح فرموده اند: تسبیح حضرت فاطمه(سلام الله علیها) عبارت است از: منزه است صاحب جلالى که متکبر و بزرگ است ، منزه است صاحب عزتى که بلند مرتبه و رفیع الشان مى باشد، منزه است صاحب سلطتنى که داراى فخر و قدمت مى باشد، منزه است صاحب حسن و جمال ، منزه است کسى که به نور و سنگینى و وقار آراسته است ، منزه است کسى که اثر و نشانه هاى پاى مورچه را روى سنگ صاف و شفاف دیده و افتادن طیور و پرندگان را روى درختان و لاله ها مى نگرد. بهترین تعقیبات نماز،‌ تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها) است که سفارش شده است بدون وقف پس از نماز گفته شود و نیز سفارش شده است در زمان‌های دیگر مانند وقت خواب و … نیز بدان بپردازیم تا ما نیز از فضیلتهای آن بهره مند شویم و گامی به سبک زندگی فاطمی نزدیکتر. بعد از آنکه رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) تسبیحات را به کوثرش عطا کرد، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) ابتدا رشته‏اى از پشم تابیده و با آن به تسبیح پرداخت. تا این که حضرت حمزه بن عبدالمطلب شهید شد، پس حضرت فاطمه از تربت قبر آن بزرگوار خاک برداشت و تسبیح ساخت و با آن تسبیح مى‏کرد و مردم نیز چنان کردند و چون سیدالشهدا حسین بن على(علیه السلام) شهید شد، سنت ‏شد که از تربت آن امام مظلوم تسبیح سازند و با آن ذکر گویند. درباره ثواب تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) با تربت امام حسین(علیه السلام) از حضرت صاحب الامر(عج) روایت ‏شده است که: هر که تسبیح تربت امام حسین(علیه السلام) را در دست داشته باشد و ذکر را فراموش کند، ثواب ذکر براى او نوشته مى‏شود. تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که از جمله‏ ى آنها نجات یافتن از شقاوت و بدبختى است. هر انسانى به تناسب بینش و نگرشى که به جهان هستى و وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى دیگر یکى از مهمترین مسائلى که همه‏ ى انسانها را آگاه یا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامه‏ هایشان را در جهت وصول به آن پى‏ ریزى مى‏ کنند، مسئله‏ ى رسیدن به سعادت و گریز از شقاوت است فضیلت و آداب تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) روایات زیادى در این باب در کتب معتبر وجود دارد و گستردگى روایات و عنایت اکثر ائمه به ذکر سخنى درباره تسبیح از عظمت آن پرده بر مى‏دارد. حضرت مهدى -عجل الله تعالى فرجه الشریف)، درباره تسبیح فرمود: «ان فضل الدعاء و التسبیح بعد الفرائض على الدعاء بعقب النوافل، کفضل الفرائض على النوافل. فضیلت دعا و تسبیح بعد از نمازهاى واجب در مقایسه با دعا و تسبیح پس از نمازهاى مستحبى، مانند فضیلت واجبات بر مستحبات است.» (۱۴) امام صادق(علیه السلام) نیز به فضیلت تسبیح بعد از نمازهاى واجب چنین اشاره کرد: «من سبح تسبیح فاطمه الزهراء(سلام الله علیها) قبل ان یثنى رجلیه من صلاة الفریضه، غفر الله له. هر کس بعد از نماز واجب تسبیح فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را به جا آورد، قبل از اینکه پاى راست را از بالاى پاى چپ بردارد، جمیع گناهانش آمرزیده مى‏شود.» (۱۵) و در حدیثى دیگر فرمود: «من سبح تسبیح فاطمة(سلام الله علیها)، فقد ذکر الله الذکر الکثیر. کسى که تسبیح فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را بگوید، خدا را به ذکر کثیر یاد کرده است.» (۱۶) روزى امام صادق(علیه السلام) ابوهارون را مخاطب ساخت و از تعلیم تسبیح حضرت فاطمه به کودکان سخن گفت: «یا ابا هارون، انا نامر صبیاننا بتسبیح فاطمة(سلام الله علیها) کما نامرهم بالصلاة، فالزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى. اى ابوهارون، ما تسبیح فاطمه(سلام الله علیها) را به فرزندان خود سفارش مى‏کنیم همچنانکه آنها را به نماز توصیه مى‏کنیم. تو نیز بر آن مداومت کن. زیرا هر بنده‏اى که بر آن مواظبت و مداومت کند، سرانجام نیکو خواهد داشت.»(تسبیحات حضرت زهراسلام الله علیها،ص۱۵) در جاى دیگر حضرت از عظمت تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها) در مقابل نمازهاى مستحبى چنین یاد کرد: «تسبیح فاطمة(سلام الله علیها) فى کل یوم فى دبر کل صلاة احب الى من صلاة الف رکعة فى کل یوم؛ تسبیح حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در هر روز، به دنبال هر نماز، نزد من از هزار رکعت نماز (مستحبى) در هر روز، محبوبتر است.»(تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها)، ص۱۴) اوقات و مکانهاى تسبیح حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از اوقات مختلف و مکانهاى زیادى براى تسبیح حضرت یاد شده که برخى عبارتند از: بعد از نمازهاى واجب و مستحبى، به هنگام خواب، پس از نمازهاى استغاثه به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و نماز زیارت حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) و نماز زیارت حضرت امیرالمۆمنین و نماز حضرت ولیعصر(عج) در مسجد صاحب الزمان جمکران و قبل از زیارت حضرت معصومه(سلام الله علیها) در قم به گونه‏اى که سبحان‏الله قبل از الحمدلله گفته مى‏شود. تسبیحات حضرت زهرا (علیهاالسلام) از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که به بخشی از آن می پردازیم. نجات از شقاوت تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که از جمله‏ ى آنها نجات یافتن از شقاوت و بدبختى است. هر انسانى به تناسب بینش و نگرشى که به جهان هستى و وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى دیگر یکى از مهمترین مسائلى که همه‏ ى انسانها را آگاه یا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامه‏ هایشان را در جهت وصول به آن پى‏ ریزى مى‏ کنند، مسئله‏ ى رسیدن به سعادت و گریز از شقاوت است. حضرت فاطمه منتهى از آنجایى که انسان اختیار دارد؛ راه خودش را باید آزادانه انتخاب کند. لذا انسان بعد از این که راه برایش نمایان شد، گاهى حسن انتخاب به خرج مى ‏دهد و راه هدایت مى‏ پیماید، و گاهى سوء انتخاب به خرج داده و راه ضلالت و گمراهى پیش مى‏ گیرد. و این مسئله شقاوت و سوء عاقبت مسئله ‏اى است که همه‏ ى آنان که به خود آمده‏ اند، از آن مى‏ ترسند و آنها که بصیرت ندارند و در خواب غفلت عمر مى‏ گذرانند از آن نیز به غفلت به سر مى‏ برند. لذا آن دسته که داراى بصیرت هستند، به لحاظ خوف از شقاوت همیشه دست به دعا و ذکر بلند مى‏ کنند و با تضرع و اصرار از خداى خویش طلب دورى از شقاوت و رسیدن به سعادت مى ‏نمایند. مداومت بر تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام)، موجب محفوظ ماندن از شقاوت و بدبختى است. از این رو شایسته نیست که از برکات و آثار آن غفلت نموده و در انجام آن کوتاهى و سستى نماییم. امام صادق(علیه‏ السلام) در این رابطه مى‏ فرماید: «یا ابا هارون، انا نامر صبیاننا بتسبیح فاطمه علیهاالسلام کما نامرهم بالصلاه، فالزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى»(۱)؛ اى ابا هارون! ما بچه‏ هاى خود را همانطور که به نماز امر مى‏ کنیم به تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) نیز امر مى‏ کنیم. تو نیز بر آن مداومت کن، زیرا هرگز به شقاوت نیفتاده است بنده‎ای که بر آن مداومت نموده است. و نیز از این حدیث شریف استفاده مى‏ شود که شایسته است والدین محترم، تسبیحات حضرت زهرا (علیهاالسلام) را مانند نماز به فرزندانشان تعلیم کنند، باشد که مشمول این حدیث گردند. دورى شیطان و خشنودى خدا شیطان همواره دشمن دیرینه‏ ى انسان بوده و هست و هیچگاه انسان از حیله‏ ها و خواطر شیطانى او در امان نیست. شیطان بنا بر آیات الهى، دشمن قسم خورده‏ ى انسان است تا او را به هر طریق ممکن به گمراهى بکشاند. از این رو آدمى همیشه در معرض تهاجم شیطان و وساوس شیطانى است. بعضى انسانها در مقابل این تهاجم شیطانى و خواطر نفسانى همیشه در حال فرارند که در این صورت همواره مورد تعقیب شیطان و خواطرند، و هیچگاه خلاصى ندارند و اى بسا در آخر خسته شده و نفس ‏زنان تسلیم شوند، و عده‏ اى اندک در تلاش ‏اند که با مداومت بر ذکر و فکر و عمل، چنان رفتار کنند که شیطان و خواطر را از خود فرارى دهند و شیطان را از خود دور کنند که البته راهى است مشکل. کسانى که به این مقام برسند داراى نفس مطمئنه خواهند شد که دیگر دگرگونى در آن راه ندارد. وقتى انسان توانست شیطان را از خود دور و طرد کند، و به طاعات عمل نماید و در کارها و اذکار و عبادت‎هاى خود اخلاص ورزد، رضایت خدا نیز حاصل گردد، چون شیطان و وساوس او یکى از بزرگترین موانع کسب رضایت و خشنودى حق تعالى است. آرى رضا و رضوان خداوند سبحان مطلوب سالکان و منتهاى آرزوى عارفان است. یکى از راه‎هایى که مى‏ تواند شیطان را از انسان دور کرده و موجبات رضاى الهى را فراهم آورد مداومت بر تسبیحات حضرت فاطمه‏(علیهاالسلام) است. امام باقر (علیه‏السلام) مى‏ فرماید: «من سبح تسبیح فاطمه علیهاالسلام ثم استغفر، غفر له، و هى مائه باللسان، و الف فى المیزان، و یطرد الشیطان، و یرضى الرحمان»(۲)؛ هر کس تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را بجا آورد و پس از آن استغفار کند، مورد مغفرت قرار مى ‏گیرد، و آن تسبیح به زبان صد تا است، و در میزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد، و شیطان را دور کرده، و خداى رحمان را خشنود و راضى مى ‏نماید. درباره ثواب تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) با تربت امام حسین(علیه السلام) از حضرت صاحب الامر(عج) روایت‏شده است که: هر که تسبیح تربت امام حسین(علیه السلام) را در دست داشته باشد و ذکر را فراموش کند، ثواب ذکر براى او نوشته مى‏شود از امام صادق(علیه‏ السلام) روایت است که وقتی انسان در جاى خواب خود مى‏ خوابد، فرشته‏ ی بزرگوارى و شیطان سرکشی به سوى او مى‏ آیند، پس فرشته به او مى‏ گوید: روز خود را به خیر ختم کن و شب را با خیر افتتاح کن، و شیطان مى‏گوید: روز خود را با گناه ختم کن و شب را با گناه افتتاح کن. اگر اطاعت فرشته کرد و تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) را در وقت خواب خواند، فرشته آن شیطان را مى‏ راند و از او دور مى‏ کند، و او را تا هنگام بیدارى محافظت مى‏کند، پس باز شیطان مى‏ آید و او را امر به گناه مى‏ کند و ملک او را به خیر امر مى‏ کند. اگر از فرشته اطاعت کرد و تسبیح آن حضرت را گفت آن فرشته، شیطان را از او دور مى‏ کند و حق تعالى عبادت تمام آن شب را در نامه ‏ى عملش مى‏ نویسد.(۳) برائت از دوزخ و نفاق بنا بر روایت امام صادق(علیه‏السلام)، تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از جمله‏ ى ذکر کثیرى است که خداوند در قرآن کریم یاد فرموده است: «تسبیح فاطمة الزهراء علیهاالسلام من الذکر الکثیر الذى قال الله عز و جل: «واذکروا الله ذکرا کثیرا.» و از طرفى رسول گرامى اسلام فرموده است: «من اکثر ذکر الله عز و جل احبه الله و من ذکر الله کثیرا کتبت له برائتان؛ برائة من النار و برائة من النفاق»(۴)؛ هر کس ذکر خداى عزوجل را بسیار کند خداوند او را دوست دارد، و هر کس ذکر خدا را بسیار کند براى او دو برائت(منشور آزادى) نوشته شود: یکى برائت از آتش جهنم، و دیگرى برائت از نفاق و دورویى. لذا تسبیحات صدیقه‏ ى طاهره اگر با شرائطش انجام پذیرد، موجب برائت از دوزخ و نفاق مى‏ گردد. آثار و برکات تسبیح حضرت زهرا (س) بسیاری روایات و احادیث از معصومین(علیهم السلام) در چگونگی و انواع تسبیحات در منابع دینی آمده است که در این فرصت به تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) اشاره می شود که مداومت بر آن می تواند در نیل به سبک زندگی فاطمی ما را مدد رساند. امام صادق (علیه السلام) پیرامون مفاهیم بلند این تسبیح فرموده اند: تسبیح حضرت فاطمه(سلام الله علیها) عبارت است از: منزه است صاحب جلالى که متکبر و بزرگ است ، منزه است صاحب عزتى که بلند مرتبه و رفیع الشان مى باشد، منزه است صاحب سلطتنى که داراى فخر و قدمت مى باشد، منزه است صاحب حسن و جمال ، منزه است کسى که به نور و سنگینى و وقار آراسته است ، منزه است کسى که اثر و نشانه هاى پاى مورچه را روى سنگ صاف و شفاف دیده و افتادن طیور و پرندگان را روى درختان و لاله ها مى نگرد. بهترین تعقیبات نماز،‌ تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها) است که سفارش شده است بدون وقف پس از نماز گفته شود و نیز سفارش شده است در زمان‌های دیگر مانند وقت خواب و … نیز بدان بپردازیم تا ما نیز از فضیلتهای آن بهره مند شویم و گامی به سبک زندگی فاطمی نزدیکتر. بعد از آنکه رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) تسبیحات را به کوثرش عطا کرد، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) ابتدا رشته‏اى از پشم تابیده و با آن به تسبیح پرداخت. تا این که حضرت حمزه بن عبدالمطلب شهید شد، پس حضرت فاطمه از تربت قبر آن بزرگوار خاک برداشت و تسبیح ساخت و با آن تسبیح مى‏کرد و مردم نیز چنان کردند و چون سیدالشهدا حسین بن على(علیه السلام) شهید شد، سنت ‏شد که از تربت آن امام مظلوم تسبیح سازند و با آن ذکر گویند. درباره ثواب تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) با تربت امام حسین(علیه السلام) از حضرت صاحب الامر(عج) روایت ‏شده است که: هر که تسبیح تربت امام حسین(علیه السلام) را در دست داشته باشد و ذکر را فراموش کند، ثواب ذکر براى او نوشته مى‏شود. تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که از جمله‏ ى آنها نجات یافتن از شقاوت و بدبختى است. هر انسانى به تناسب بینش و نگرشى که به جهان هستى و وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى دیگر یکى از مهمترین مسائلى که همه‏ ى انسانها را آگاه یا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامه‏ هایشان را در جهت وصول به آن پى‏ ریزى مى‏ کنند، مسئله‏ ى رسیدن به سعادت و گریز از شقاوت است فضیلت و آداب تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) روایات زیادى در این باب در کتب معتبر وجود دارد و گستردگى روایات و عنایت اکثر ائمه به ذکر سخنى درباره تسبیح از عظمت آن پرده بر مى‏دارد. حضرت مهدى -عجل الله تعالى فرجه الشریف)، درباره تسبیح فرمود: «ان فضل الدعاء و التسبیح بعد الفرائض على الدعاء بعقب النوافل، کفضل الفرائض على النوافل. فضیلت دعا و تسبیح بعد از نمازهاى واجب در مقایسه با دعا و تسبیح پس از نمازهاى مستحبى، مانند فضیلت واجبات بر مستحبات است.» (۱۴) امام صادق(علیه السلام) نیز به فضیلت تسبیح بعد از نمازهاى واجب چنین اشاره کرد: «من سبح تسبیح فاطمه الزهراء(سلام الله علیها) قبل ان یثنى رجلیه من صلاة الفریضه، غفر الله له. هر کس بعد از نماز واجب تسبیح فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را به جا آورد، قبل از اینکه پاى راست را از بالاى پاى چپ بردارد، جمیع گناهانش آمرزیده مى‏شود.» (۱۵) و در حدیثى دیگر فرمود: «من سبح تسبیح فاطمة(سلام الله علیها)، فقد ذکر الله الذکر الکثیر. کسى که تسبیح فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را بگوید، خدا را به ذکر کثیر یاد کرده است.» (۱۶) روزى امام صادق(علیه السلام) ابوهارون را مخاطب ساخت و از تعلیم تسبیح حضرت فاطمه به کودکان سخن گفت: «یا ابا هارون، انا نامر صبیاننا بتسبیح فاطمة(سلام الله علیها) کما نامرهم بالصلاة، فالزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى. اى ابوهارون، ما تسبیح فاطمه(سلام الله علیها) را به فرزندان خود سفارش مى‏کنیم همچنانکه آنها را به نماز توصیه مى‏کنیم. تو نیز بر آن مداومت کن. زیرا هر بنده‏اى که بر آن مواظبت و مداومت کند، سرانجام نیکو خواهد داشت.»(تسبیحات حضرت زهراسلام الله علیها،ص۱۵) در جاى دیگر حضرت از عظمت تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها) در مقابل نمازهاى مستحبى چنین یاد کرد: «تسبیح فاطمة(سلام الله علیها) فى کل یوم فى دبر کل صلاة احب الى من صلاة الف رکعة فى کل یوم؛ تسبیح حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در هر روز، به دنبال هر نماز، نزد من از هزار رکعت نماز (مستحبى) در هر روز، محبوبتر است.»(تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها)، ص۱۴) اوقات و مکانهاى تسبیح حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از اوقات مختلف و مکانهاى زیادى براى تسبیح حضرت یاد شده که برخى عبارتند از: بعد از نمازهاى واجب و مستحبى، به هنگام خواب، پس از نمازهاى استغاثه به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و نماز زیارت حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) و نماز زیارت حضرت امیرالمۆمنین و نماز حضرت ولیعصر(عج) در مسجد صاحب الزمان جمکران و قبل از زیارت حضرت معصومه(سلام الله علیها) در قم به گونه‏اى که سبحان‏الله قبل از الحمدلله گفته مى‏شود. تسبیحات حضرت زهرا (علیهاالسلام) از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که به بخشی از آن می پردازیم. نجات از شقاوت تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که از جمله‏ ى آنها نجات یافتن از شقاوت و بدبختى است. هر انسانى به تناسب بینش و نگرشى که به جهان هستى و وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى دیگر یکى از مهمترین مسائلى که همه‏ ى انسانها را آگاه یا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامه‏ هایشان را در جهت وصول به آن پى‏ ریزى مى‏ کنند، مسئله‏ ى رسیدن به سعادت و گریز از شقاوت است. حضرت فاطمه منتهى از آنجایى که انسان اختیار دارد؛ راه خودش را باید آزادانه انتخاب کند. لذا انسان بعد از این که راه برایش نمایان شد، گاهى حسن انتخاب به خرج مى ‏دهد و راه هدایت مى‏ پیماید، و گاهى سوء انتخاب به خرج داده و راه ضلالت و گمراهى پیش مى‏ گیرد. و این مسئله شقاوت و سوء عاقبت مسئله ‏اى است که همه‏ ى آنان که به خود آمده‏ اند، از آن مى‏ ترسند و آنها که بصیرت ندارند و در خواب غفلت عمر مى‏ گذرانند از آن نیز به غفلت به سر مى‏ برند. لذا آن دسته که داراى بصیرت هستند، به لحاظ خوف از شقاوت همیشه دست به دعا و ذکر بلند مى‏ کنند و با تضرع و اصرار از خداى خویش طلب دورى از شقاوت و رسیدن به سعادت مى ‏نمایند. مداومت بر تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام)، موجب محفوظ ماندن از شقاوت و بدبختى است. از این رو شایسته نیست که از برکات و آثار آن غفلت نموده و در انجام آن کوتاهى و سستى نماییم. امام صادق(علیه‏ السلام) در این رابطه مى‏ فرماید: «یا ابا هارون، انا نامر صبیاننا بتسبیح فاطمه علیهاالسلام کما نامرهم بالصلاه، فالزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى»(۱)؛ اى ابا هارون! ما بچه‏ هاى خود را همانطور که به نماز امر مى‏ کنیم به تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) نیز امر مى‏ کنیم. تو نیز بر آن مداومت کن، زیرا هرگز به شقاوت نیفتاده است بنده‎ای که بر آن مداومت نموده است. و نیز از این حدیث شریف استفاده مى‏ شود که شایسته است والدین محترم، تسبیحات حضرت زهرا (علیهاالسلام) را مانند نماز به فرزندانشان تعلیم کنند، باشد که مشمول این حدیث گردند. دورى شیطان و خشنودى خدا شیطان همواره دشمن دیرینه‏ ى انسان بوده و هست و هیچگاه انسان از حیله‏ ها و خواطر شیطانى او در امان نیست. شیطان بنا بر آیات الهى، دشمن قسم خورده‏ ى انسان است تا او را به هر طریق ممکن به گمراهى بکشاند. از این رو آدمى همیشه در معرض تهاجم شیطان و وساوس شیطانى است. بعضى انسانها در مقابل این تهاجم شیطانى و خواطر نفسانى همیشه در حال فرارند که در این صورت همواره مورد تعقیب شیطان و خواطرند، و هیچگاه خلاصى ندارند و اى بسا در آخر خسته شده و نفس ‏زنان تسلیم شوند، و عده‏ اى اندک در تلاش ‏اند که با مداومت بر ذکر و فکر و عمل، چنان رفتار کنند که شیطان و خواطر را از خود فرارى دهند و شیطان را از خود دور کنند که البته راهى است مشکل. کسانى که به این مقام برسند داراى نفس مطمئنه خواهند شد که دیگر دگرگونى در آن راه ندارد. وقتى انسان توانست شیطان را از خود دور و طرد کند، و به طاعات عمل نماید و در کارها و اذکار و عبادت‎هاى خود اخلاص ورزد، رضایت خدا نیز حاصل گردد، چون شیطان و وساوس او یکى از بزرگترین موانع کسب رضایت و خشنودى حق تعالى است. آرى رضا و رضوان خداوند سبحان مطلوب سالکان و منتهاى آرزوى عارفان است. یکى از راه‎هایى که مى‏ تواند شیطان را از انسان دور کرده و موجبات رضاى الهى را فراهم آورد مداومت بر تسبیحات حضرت فاطمه‏(علیهاالسلام) است. امام باقر (علیه‏السلام) مى‏ فرماید: «من سبح تسبیح فاطمه علیهاالسلام ثم استغفر، غفر له، و هى مائه باللسان، و الف فى المیزان، و یطرد الشیطان، و یرضى الرحمان»(۲)؛ هر کس تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را بجا آورد و پس از آن استغفار کند، مورد مغفرت قرار مى ‏گیرد، و آن تسبیح به زبان صد تا است، و در میزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد، و شیطان را دور کرده، و خداى رحمان را خشنود و راضى مى ‏نماید. درباره ثواب تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) با تربت امام حسین(علیه السلام) از حضرت صاحب الامر(عج) روایت‏شده است که: هر که تسبیح تربت امام حسین(علیه السلام) را در دست داشته باشد و ذکر را فراموش کند، ثواب ذکر براى او نوشته مى‏شود از امام صادق(علیه‏ السلام) روایت است که وقتی انسان در جاى خواب خود مى‏ خوابد، فرشته‏ ی بزرگوارى و شیطان سرکشی به سوى او مى‏ آیند، پس فرشته به او مى‏ گوید: روز خود را به خیر ختم کن و شب را با خیر افتتاح کن، و شیطان مى‏گوید: روز خود را با گناه ختم کن و شب را با گناه افتتاح کن. اگر اطاعت فرشته کرد و تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) را در وقت خواب خواند، فرشته آن شیطان را مى‏ راند و از او دور مى‏ کند، و او را تا هنگام بیدارى محافظت مى‏کند، پس باز شیطان مى‏ آید و او را امر به گناه مى‏ کند و ملک او را به خیر امر مى‏ کند. اگر از فرشته اطاعت کرد و تسبیح آن حضرت را گفت آن فرشته، شیطان را از او دور مى‏ کند و حق تعالى عبادت تمام آن شب را در نامه ‏ى عملش مى‏ نویسد.(۳) برائت از دوزخ و نفاق بنا بر روایت امام صادق(علیه‏السلام)، تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از جمله‏ ى ذکر کثیرى است که خداوند در قرآن کریم یاد فرموده است: «تسبیح فاطمة الزهراء علیهاالسلام من الذکر الکثیر الذى قال الله عز و جل: «واذکروا الله ذکرا کثیرا.» و از طرفى رسول گرامى اسلام فرموده است: «من اکثر ذکر الله عز و جل احبه الله و من ذکر الله کثیرا کتبت له برائتان؛ برائة من النار و برائة من النفاق»(۴)؛ هر کس ذکر خداى عزوجل را بسیار کند خداوند او را دوست دارد، و هر کس ذکر خدا را بسیار کند براى او دو برائت(منشور آزادى) نوشته شود: یکى برائت از آتش جهنم، و دیگرى برائت از نفاق و دورویى. لذا تسبیحات صدیقه‏ ى طاهره اگر با شرائطش انجام پذیرد، موجب برائت از دوزخ و نفاق مى‏ گردد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:58:00 ق.ظ ]




جایگاه خانواده در اسلام
خانواده در اسلام کانون عبودیت پروردگار است واسلام اساس خانواده را بر مودت ورحمت می داند وبرحفظ وتشکیل آن تأکید زیادی دارد.مثلاً در این آیه 32 سوره مبارکه نور در مورد اهمیت تشکیل خانواده می فرماید«وانکحوا الأیامی منکم والصالحین من عبادکم وامائکم إن یکونوا فقراءَ یغنهم الله من فضله والله واسع علیم»
در محیط خانواده ؛فرزند نیاز تکوینی ومستقیم خود را به پدر ومادر تأمین می کند وزن وشوهر نیاز جنسی وعاطفی خود را به وسیله یکدیگر برطرف می کنند.
اسلام برای خانواده از ابتدای تشکیل آن برنامه ویژه ای دارد .نحوه معاشرت اعضای خانواده؛روابط والدین وفرزندان هریک دستورات خاصی دارد.
از دید اسلام اساس زندگی خانوادگی برمحبت وعشق بنا شده است.خدواند در قرآن در آیه 21 سوره مبارکه روم می فرماید:
« ومن ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم موده ورحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون»
واز نشانه هی او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا درکنار انان آرامش یابید؛ومیانتان مودت ورحمت قرار داد در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند.
هدف خداوند از بیان آیه این است که میان دو همسر مودت ومهر ومحبت برقرار باشد ودر کنار هم احساس آرامش کنند .بنابراین اصل در زندگی خانوادگی وجود فضایی آرام ومحبت آمیز است .زن وشوهر باید سعی کنند که در محیط خانواده؛میان اعضاءآرامش به وجود آید وروز به روز ؛عواطف ومحبتشان به هم بیش تر شود.

الگوهای خانواده در قرآن
اسلام در روش تربیتی خود ؛انسانها را به الگوها ونمونه هاتی برتر توجه می دهد.در واقع تأثیر الگوها در ساخته شدن فرد وجامعه برکسی پوشیده نیست وهر خانوداه ای که می تواند برای ایجاد آرامش وموفقیت در زندگی به این الگوها ونمونه ها توجه ویژه داشته باشد. که یک نمونه از خانواده ای برتر در قرآن خاندان حضرت ابراهیم(ع)است.
خداوند در آیه33و34سوره مبارکه آل عمران به برگزیده بودن این خاندان اشاره فرموده است.

جایگاه خانواده در اسلام
خانواده در اسلام کانون عبودیت پروردگار است واسلام اساس خانواده را بر مودت ورحمت می داند وبرحفظ وتشکیل آن تأکید زیادی دارد.مثلاً در این آیه 32 سوره مبارکه نور در مورد اهمیت تشکیل خانواده می فرماید«وانکحوا الأیامی منکم والصالحین من عبادکم وامائکم إن یکونوا فقراءَ یغنهم الله من فضله والله واسع علیم»
در محیط خانواده ؛فرزند نیاز تکوینی ومستقیم خود را به پدر ومادر تأمین می کند وزن وشوهر نیاز جنسی وعاطفی خود را به وسیله یکدیگر برطرف می کنند.
اسلام برای خانواده از ابتدای تشکیل آن برنامه ویژه ای دارد .نحوه معاشرت اعضای خانواده؛روابط والدین وفرزندان هریک دستورات خاصی دارد.
از دید اسلام اساس زندگی خانوادگی برمحبت وعشق بنا شده است.خدواند در قرآن در آیه 21 سوره مبارکه روم می فرماید:
« ومن ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم موده ورحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون»
واز نشانه هی او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا درکنار انان آرامش یابید؛ومیانتان مودت ورحمت قرار داد در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند.
هدف خداوند از بیان آیه این است که میان دو همسر مودت ومهر ومحبت برقرار باشد ودر کنار هم احساس آرامش کنند .بنابراین اصل در زندگی خانوادگی وجود فضایی آرام ومحبت آمیز است .زن وشوهر باید سعی کنند که در محیط خانواده؛میان اعضاءآرامش به وجود آید وروز به روز ؛عواطف ومحبتشان به هم بیش تر شود.

الگوهای خانواده در قرآن
اسلام در روش تربیتی خود ؛انسانها را به الگوها ونمونه هاتی برتر توجه می دهد.در واقع تأثیر الگوها در ساخته شدن فرد وجامعه برکسی پوشیده نیست وهر خانوداه ای که می تواند برای ایجاد آرامش وموفقیت در زندگی به این الگوها ونمونه ها توجه ویژه داشته باشد. که یک نمونه از خانواده ای برتر در قرآن خاندان حضرت ابراهیم(ع)است.
خداوند در آیه33و34سوره مبارکه آل عمران به برگزیده بودن این خاندان اشاره فرموده است.
«انّ الله اصطفی آدم ونوحا وال ابراهیم وال عمران علی العالمین *ذریه بعضها من بعض والله سمیع علیم»
خداوند آدم ابوالبشر ونوح آل ابراهیم وآل عمران را برجهانیان برتری داد.خاندان ودودمانی که برخی از برخی دیگر نشأت گرفته وبا هم دارای پیوند وارتباط بودند وخداوند شنوای دانا است.
ودر آیه 72 سوره مبارکه انبیاء«ووهبنا له اسحق ویعقوب نافله وکلا جعلنا صالحین»
به یکی از مهمترین مواهب خدا به ابراهیم(ع)که داشتن فرزندی صالح ونسلی برومند وشایسته است اشاره کرده و می فرماید:ما به او اسحاق را بخشیدیم ویعقوب فرزند اسحاق را به او افزودیم وهمه آنها را مردانی صالح وشایسته ومفید قرار دادیم.
یک نمونه دیگر از خانواده های برتر در قرآن کریم خاندان حضرت مریم(س)است که قرآن از این خاندان به عنوان آل عمران یاد می کند.حضرت مریم وپدر ومادرش یکی از خانواده ای برگزیده وبرتر به جهانیان معرفی شده اند. آن حضرت دست پرورده مادری است که طبق آیه 35 سوره مبارکه آل عمران
«اذ قالت امرات عمران رب انی نذرت لک ما فی بطنی محررا فتقبل منی انک انت السمیع العلیم»
فرزند خودرا به پناه خدا سپرد وخدمتگزار صومعه قرار داد.پس پروردگارش اورابا حسن قبول پذیرا شد واورا به تربیتی نیکو پرورش داد.
ومادر فرزندی است که خداوند بشارت داد که در دنیا وآخرت آبرومند واز مقربان در گاه خداوند باشد وبا خلق در گهواره سخن گوید«اذ قالت الملائکه یا مریم ان الله یبشرک بکلمه منه اسمه المسیح عیسی ابن مریم وجیها فی الدنیا والاخره ومن المقربین*ویکلم الناس فی المهد وکهلا ومن الصالحین» (آل عمران/45-44)

جایگاه خانواده در اسلام
خانواده در اسلام کانون عبودیت پروردگار است واسلام اساس خانواده را بر مودت ورحمت می داند وبرحفظ وتشکیل آن تأکید زیادی دارد.مثلاً در این آیه 32 سوره مبارکه نور در مورد اهمیت تشکیل خانواده می فرماید«وانکحوا الأیامی منکم والصالحین من عبادکم وامائکم إن یکونوا فقراءَ یغنهم الله من فضله والله واسع علیم»
در محیط خانواده ؛فرزند نیاز تکوینی ومستقیم خود را به پدر ومادر تأمین می کند وزن وشوهر نیاز جنسی وعاطفی خود را به وسیله یکدیگر برطرف می کنند.
اسلام برای خانواده از ابتدای تشکیل آن برنامه ویژه ای دارد .نحوه معاشرت اعضای خانواده؛روابط والدین وفرزندان هریک دستورات خاصی دارد.
از دید اسلام اساس زندگی خانوادگی برمحبت وعشق بنا شده است.خدواند در قرآن در آیه 21 سوره مبارکه روم می فرماید:
« ومن ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم موده ورحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون»
واز نشانه هی او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا درکنار انان آرامش یابید؛ومیانتان مودت ورحمت قرار داد در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند.
هدف خداوند از بیان آیه این است که میان دو همسر مودت ومهر ومحبت برقرار باشد ودر کنار هم احساس آرامش کنند .بنابراین اصل در زندگی خانوادگی وجود فضایی آرام ومحبت آمیز است .زن وشوهر باید سعی کنند که در محیط خانواده؛میان اعضاءآرامش به وجود آید وروز به روز ؛عواطف ومحبتشان به هم بیش تر شود.

الگوهای خانواده در قرآن
اسلام در روش تربیتی خود ؛انسانها را به الگوها ونمونه هاتی برتر توجه می دهد.در واقع تأثیر الگوها در ساخته شدن فرد وجامعه برکسی پوشیده نیست وهر خانوداه ای که می تواند برای ایجاد آرامش وموفقیت در زندگی به این الگوها ونمونه ها توجه ویژه داشته باشد. که یک نمونه از خانواده ای برتر در قرآن خاندان حضرت ابراهیم(ع)است.
خداوند در آیه33و34سوره مبارکه آل عمران به برگزیده بودن این خاندان اشاره فرموده است.
«انّ الله اصطفی آدم ونوحا وال ابراهیم وال عمران علی العالمین *ذریه بعضها من بعض والله سمیع علیم»
خداوند آدم ابوالبشر ونوح آل ابراهیم وآل عمران را برجهانیان برتری داد.خاندان ودودمانی که برخی از برخی دیگر نشأت گرفته وبا هم دارای پیوند وارتباط بودند وخداوند شنوای دانا است.
ودر آیه 72 سوره مبارکه انبیاء«ووهبنا له اسحق ویعقوب نافله وکلا جعلنا صالحین»
به یکی از مهمترین مواهب خدا به ابراهیم(ع)که داشتن فرزندی صالح ونسلی برومند وشایسته است اشاره کرده و می فرماید:ما به او اسحاق را بخشیدیم ویعقوب فرزند اسحاق را به او افزودیم وهمه آنها را مردانی صالح وشایسته ومفید قرار دادیم.
یک نمونه دیگر از خانواده های برتر در قرآن کریم خاندان حضرت مریم(س)است که قرآن از این خاندان به عنوان آل عمران یاد می کند.حضرت مریم وپدر ومادرش یکی از خانواده ای برگزیده وبرتر به جهانیان معرفی شده اند. آن حضرت دست پرورده مادری است که طبق آیه 35 سوره مبارکه آل عمران
«اذ قالت امرات عمران رب انی نذرت لک ما فی بطنی محررا فتقبل منی انک انت السمیع العلیم»
فرزند خودرا به پناه خدا سپرد وخدمتگزار صومعه قرار داد.پس پروردگارش اورابا حسن قبول پذیرا شد واورا به تربیتی نیکو پرورش داد.
ومادر فرزندی است که خداوند بشارت داد که در دنیا وآخرت آبرومند واز مقربان در گاه خداوند باشد وبا خلق در گهواره سخن گوید«اذ قالت الملائکه یا مریم ان الله یبشرک بکلمه منه اسمه المسیح عیسی ابن مریم وجیها فی الدنیا والاخره ومن المقربین*ویکلم الناس فی المهد وکهلا ومن الصالحین» (آل عمران/45-44)

جایگاه خانواده در اسلام
خانواده در اسلام کانون عبودیت پروردگار است واسلام اساس خانواده را بر مودت ورحمت می داند وبرحفظ وتشکیل آن تأکید زیادی دارد.مثلاً در این آیه 32 سوره مبارکه نور در مورد اهمیت تشکیل خانواده می فرماید«وانکحوا الأیامی منکم والصالحین من عبادکم وامائکم إن یکونوا فقراءَ یغنهم الله من فضله والله واسع علیم»
در محیط خانواده ؛فرزند نیاز تکوینی ومستقیم خود را به پدر ومادر تأمین می کند وزن وشوهر نیاز جنسی وعاطفی خود را به وسیله یکدیگر برطرف می کنند.
اسلام برای خانواده از ابتدای تشکیل آن برنامه ویژه ای دارد .نحوه معاشرت اعضای خانواده؛روابط والدین وفرزندان هریک دستورات خاصی دارد.
از دید اسلام اساس زندگی خانوادگی برمحبت وعشق بنا شده است.خدواند در قرآن در آیه 21 سوره مبارکه روم می فرماید:
« ومن ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم موده ورحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون»
واز نشانه هی او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا درکنار انان آرامش یابید؛ومیانتان مودت ورحمت قرار داد در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند.
هدف خداوند از بیان آیه این است که میان دو همسر مودت ومهر ومحبت برقرار باشد ودر کنار هم احساس آرامش کنند .بنابراین اصل در زندگی خانوادگی وجود فضایی آرام ومحبت آمیز است .زن وشوهر باید سعی کنند که در محیط خانواده؛میان اعضاءآرامش به وجود آید وروز به روز ؛عواطف ومحبتشان به هم بیش تر شود.

الگوهای خانواده در قرآن
اسلام در روش تربیتی خود ؛انسانها را به الگوها ونمونه هاتی برتر توجه می دهد.در واقع تأثیر الگوها در ساخته شدن فرد وجامعه برکسی پوشیده نیست وهر خانوداه ای که می تواند برای ایجاد آرامش وموفقیت در زندگی به این الگوها ونمونه ها توجه ویژه داشته باشد. که یک نمونه از خانواده ای برتر در قرآن خاندان حضرت ابراهیم(ع)است.
خداوند در آیه33و34سوره مبارکه آل عمران به برگزیده بودن این خاندان اشاره فرموده است.
«انّ الله اصطفی آدم ونوحا وال ابراهیم وال عمران علی العالمین *ذریه بعضها من بعض والله سمیع علیم»
خداوند آدم ابوالبشر ونوح آل ابراهیم وآل عمران را برجهانیان برتری داد.خاندان ودودمانی که برخی از برخی دیگر نشأت گرفته وبا هم دارای پیوند وارتباط بودند وخداوند شنوای دانا است.
ودر آیه 72 سوره مبارکه انبیاء«ووهبنا له اسحق ویعقوب نافله وکلا جعلنا صالحین»
به یکی از مهمترین مواهب خدا به ابراهیم(ع)که داشتن فرزندی صالح ونسلی برومند وشایسته است اشاره کرده و می فرماید:ما به او اسحاق را بخشیدیم ویعقوب فرزند اسحاق را به او افزودیم وهمه آنها را مردانی صالح وشایسته ومفید قرار دادیم.
یک نمونه دیگر از خانواده های برتر در قرآن کریم خاندان حضرت مریم(س)است که قرآن از این خاندان به عنوان آل عمران یاد می کند.حضرت مریم وپدر ومادرش یکی از خانواده ای برگزیده وبرتر به جهانیان معرفی شده اند. آن حضرت دست پرورده مادری است که طبق آیه 35 سوره مبارکه آل عمران
«اذ قالت امرات عمران رب انی نذرت لک ما فی بطنی محررا فتقبل منی انک انت السمیع العلیم»
فرزند خودرا به پناه خدا سپرد وخدمتگزار صومعه قرار داد.پس پروردگارش اورابا حسن قبول پذیرا شد واورا به تربیتی نیکو پرورش داد.
ومادر فرزندی است که خداوند بشارت داد که در دنیا وآخرت آبرومند واز مقربان در گاه خداوند باشد وبا خلق در گهواره سخن گوید«اذ قالت الملائکه یا مریم ان الله یبشرک بکلمه منه اسمه المسیح عیسی ابن مریم وجیها فی الدنیا والاخره ومن المقربین*ویکلم الناس فی المهد وکهلا ومن الصالحین» (آل عمران/45-44)

جایگاه خانواده در اسلام
خانواده در اسلام کانون عبودیت پروردگار است واسلام اساس خانواده را بر مودت ورحمت می داند وبرحفظ وتشکیل آن تأکید زیادی دارد.مثلاً در این آیه 32 سوره مبارکه نور در مورد اهمیت تشکیل خانواده می فرماید«وانکحوا الأیامی منکم والصالحین من عبادکم وامائکم إن یکونوا فقراءَ یغنهم الله من فضله والله واسع علیم»
در محیط خانواده ؛فرزند نیاز تکوینی ومستقیم خود را به پدر ومادر تأمین می کند وزن وشوهر نیاز جنسی وعاطفی خود را به وسیله یکدیگر برطرف می کنند.
اسلام برای خانواده از ابتدای تشکیل آن برنامه ویژه ای دارد .نحوه معاشرت اعضای خانواده؛روابط والدین وفرزندان هریک دستورات خاصی دارد.
از دید اسلام اساس زندگی خانوادگی برمحبت وعشق بنا شده است.خدواند در قرآن در آیه 21 سوره مبارکه روم می فرماید:
« ومن ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم موده ورحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون»
واز نشانه هی او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا درکنار انان آرامش یابید؛ومیانتان مودت ورحمت قرار داد در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند.
هدف خداوند از بیان آیه این است که میان دو همسر مودت ومهر ومحبت برقرار باشد ودر کنار هم احساس آرامش کنند .بنابراین اصل در زندگی خانوادگی وجود فضایی آرام ومحبت آمیز است .زن وشوهر باید سعی کنند که در محیط خانواده؛میان اعضاءآرامش به وجود آید وروز به روز ؛عواطف ومحبتشان به هم بیش تر شود.

الگوهای خانواده در قرآن
اسلام در روش تربیتی خود ؛انسانها را به الگوها ونمونه هاتی برتر توجه می دهد.در واقع تأثیر الگوها در ساخته شدن فرد وجامعه برکسی پوشیده نیست وهر خانوداه ای که می تواند برای ایجاد آرامش وموفقیت در زندگی به این الگوها ونمونه ها توجه ویژه داشته باشد. که یک نمونه از خانواده ای برتر در قرآن خاندان حضرت ابراهیم(ع)است.
خداوند در آیه33و34سوره مبارکه آل عمران به برگزیده بودن این خاندان اشاره فرموده است.
«انّ الله اصطفی آدم ونوحا وال ابراهیم وال عمران علی العالمین *ذریه بعضها من بعض والله سمیع علیم»
خداوند آدم ابوالبشر ونوح آل ابراهیم وآل عمران را برجهانیان برتری داد.خاندان ودودمانی که برخی از برخی دیگر نشأت گرفته وبا هم دارای پیوند وارتباط بودند وخداوند شنوای دانا است.
ودر آیه 72 سوره مبارکه انبیاء«ووهبنا له اسحق ویعقوب نافله وکلا جعلنا صالحین»
به یکی از مهمترین مواهب خدا به ابراهیم(ع)که داشتن فرزندی صالح ونسلی برومند وشایسته است اشاره کرده و می فرماید:ما به او اسحاق را بخشیدیم ویعقوب فرزند اسحاق را به او افزودیم وهمه آنها را مردانی صالح وشایسته ومفید قرار دادیم.
یک نمونه دیگر از خانواده های برتر در قرآن کریم خاندان حضرت مریم(س)است که قرآن از این خاندان به عنوان آل عمران یاد می کند.حضرت مریم وپدر ومادرش یکی از خانواده ای برگزیده وبرتر به جهانیان معرفی شده اند. آن حضرت دست پرورده مادری است که طبق آیه 35 سوره مبارکه آل عمران
«اذ قالت امرات عمران رب انی نذرت لک ما فی بطنی محررا فتقبل منی انک انت السمیع العلیم»
فرزند خودرا به پناه خدا سپرد وخدمتگزار صومعه قرار داد.پس پروردگارش اورابا حسن قبول پذیرا شد واورا به تربیتی نیکو پرورش داد.
ومادر فرزندی است که خداوند بشارت داد که در دنیا وآخرت آبرومند واز مقربان در گاه خداوند باشد وبا خلق در گهواره سخن گوید«اذ قالت الملائکه یا مریم ان الله یبشرک بکلمه منه اسمه المسیح عیسی ابن مریم وجیها فی الدنیا والاخره ومن المقربین*ویکلم الناس فی المهد وکهلا ومن الصالحین» (آل عمران/45-44)

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-09-07] [ 11:17:00 ق.ظ ]




عوامل تقویت عواطف در خانواده از منظر اهل بیت علیهم السلام


 

 

جایگاه خانواده
 هدف اساسی دین اسلام، تربیت انسان ها و تامین سعادت بشر در تمام ابعاد وجود و در سرتاسر مراحل زندگی است. پیامبران الهی، به ویژه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله برای این هدف مقدس مبعوث شده و در این راه نهایت سعی خود را مبذول نموده اند و در انجام این ماموریت به نیازها و ویژگی ها و علایق فطری بشر به عنوان یك اصل مسلم توجه فراوان داشتند. به همین جهت دستورات تربیتی اسلام و فرهنگ حیاتبخش اهل بیت علیهم السلام دقیقا در راستای پرورش فطری انسان ها تدوین شده است.

 خداوند متعال برای تربیت افراد بشر كانون پر مهر خانواده را بهترین محیط تربیتی انسان قرار داده و خانواده را آیه ای از آیات خود دانسته و می فرماید: «ومن آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا الیها و جعل بینكم مودة و رحمة ان فی ذلك لآیات لقوم یتفكرون» ؛ (1) «از نشانه های او این است كه برای شما از (جنس) خودتان همسرانی آفرید تا به وسیله آنان آرام گیرید و میان شما دوستی و مهربانی قرار داد، البته در این امر برای كسانی كه بیاندیشند نشانه ها و عبرت هایی وجود دارد» براساس این آیه، خانواده آیتی الهی و جلوه ای از عظمت خداوند متعال می باشد.

 پیروی از فرهنگ غنی اسلام و معارف حیاتبخش اهل بیت علیهم السلام بهترین راه برای تقویت و استحكام خانواده است. ارتباط قلبی بین زن و شوهر كه اساسی ترین اركان یك خانواده هستند، براساس رهنمودهای معصومین علیهم السلام تداوم می یابد.
 در این مقاله به بررسی راه های تقویت عواطف اعضای خانواده در پرتو سیره و سخن اهل بیت علیهم السلام می پردازیم.


راه های تقویت عواطف در خانواده

1 - گفت وگوهای محبت آمیز
 یكی از راه های استحكام بنیان خانواده توجه به ارتباط كلامی است. سخنان عاطفی و بهره گیری از كلمات دلنشین و خطاب های شایسته و محبت آمیز مخاطب را جذب می كند. خواسته یا ناخواسته از گوینده راضی شده و در دلش نوعی احساس محبت سبت به او ایجاد می شود.

 اگر در خانواده ای مرد یا زن با عبارات زیبا و دلپذیر همسرش را صدا كند، علاوه بر اینكه به فرزندان چگونه سخن گفتن را می آموزد، در قلب او جایگاه ویژه ای خواهد یافت. امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: «اجملوا فی الخطاب تسمعوا جمیل الجواب؛ (2) زیبا سخن بگویید تا سخن زیبا بشنوید.»

 خطاب های ملاطفت آمیز و دلربا روح و جسم را نوازش داده، همسر را تحت تاثیر قرار می دهد. بعضی از عبارات، آن قدر قشنگ و دوست داشتنی است كه هرگز تا آخر عمر فراموش نمی شوند.

 رسول گرامی اسلام با توجه به این نكته فرمود: «قول الرجل للمراة انی احبك لا یذهب من قلبها ابدا؛ (3) مردی كه به زنش بگوید: من ترا دوست دارم، [اثر این سخن] هرگز از دل زن بیرون نمی رود.» اساسا مرد و زن مسلمان باید زبان خویش را به سخن نیك عادت دهند، زیرا انسان فطرتا از عبارت های جذاب و مهرافزا استقبال می كند و نسبت به انسان های نیكو سخن، در دل خویش احساس محبت می نماید.

 امام علی علیه السلام در گفتار نغز و حكیمانه خویش فرمود: «عود لسانك لین الكلام و بذل السلام یكثر محبوك و یقل مبغضوك؛ (4) زبانت را به سخنان ملایم و لطیف و سلام كردن به دیگران عادت بده تا دوستانت زیاد و دشمنانت كم شوند.»

 البته سخن گفتن محبت آمیز به ویژه در میان زن و شوهر باید با ادب خاصی همراه باشد. چرا كه به زبان آوردن كلمات مهرانگیز و عاطفه آمیز كه محترمانه در محیط خانواده ادا می شود با عبارات سبك و شخصیت شكن كاملا متفاوت است، به ویژه در میان فرزندان و بیگانگان شدیدا مذموم بوده و تاثیر منفی در دیگران خواهد داشت. از سوی دیگر از گفتار زشت در روایات نهی شده است. بعضی از كلمات مستهجن و نامناسب به ویژه آن كه زمان و مكان هم در آن رعایت نشده باشد، در دیگران ایجاد خشم و تنفر می كند. مولای متقیان در سخن دیگری به این گفتارهای زشت و مستهجن اشاره كرده و می فرمایند: «ایاك و مستهجن الكلام فانه یوغر القلب (5) ؛ از گفتن سخنان مستهجن و ناپسند بپرهیز كه دل را پر از خشم و كینه می كند.»

 تاثیر بعضی از كلمات زشت و گزنده در روح انسان سال ها بلكه تا آخر عمر باقی می ماند، چنانكه شاعر عرب گفته است:

 جراحات السنان لها التیام // و لا یلتام ما جرح اللسان
 زخم های نیزه و شمشیر كه به جسم انسان وارد می شود بعد از مدتی خوب می شود و بهبود می یابد اما زخم ها و صدماتی كه توسط زبان و عبارات گزنده بر روح انسان فرود می آید، مرهم پذیر نبوده و جبران نمی شود.»


2 - صدا كردن با بهترین نام
 صدا كردن همسر با نامی كه بیشتر دوست دارد، در ایجاد انس و الفت در میان زوجین تاثیر به سزایی خواهد داشت. پیامبر گرامی اسلام توصیه فرموده است كه برای افزایش مهر و صفا در میان مسلمانان، همدیگر را با نام زیبا و محترمانه صدا بزنند: «ثلاث یضفین ود المرء لاخیه المسلم یلقاه بالبشر اذا لقیه و یوسع له فی المجلس اذا جلس الیه و یدعوه باحب الاسماء الیه؛ (6) سه چیز دوستی و محبت بین دو مسلمان را افزایش داده [و صفا و صمیمیت را در میان آن ها تقویت می كند.] 1. هنگام ملاقات، با خوشرویی و چهره ای گشاده برخورد كند. 2. اگر می خواهد در كنار او بنشیند برایش جا باز كند. 3. به بهترین نامی كه دوست دارد او را صدا بزند.»


3 - سلام كردن به همدیگر
 طبق آموزه های اسلام، سلام كردن با صدای رسا و واضح و با آهنگی عاطفی و جذاب موجب تقویت روابط بین زن و شوهر خواهد شد. سلام با لحنی عاطفی، كینه ها را از بین برده، روحیه ها را تقویت كرده و دل ها را به هم نزدیك می نماید. سلام دادن به جمع خانواده و به ویژه زن و شوهر به یكدیگر، نشاط آور و فرح بخش است.
 امام صادق علیه السلام فرمود: «یسلم الرجل اذا دخل علی اهله (7) ؛ وقتی شوهر به خانه وارد می شود باید به اعضای خانواده (به ویژه همسرش) سلام كند.»


4 - اظهار علاقه و ابراز محبت
 زوج جوانی كه با هم پیمان زناشویی می بندند، معمولا بر مبنای علاقه درونی و عشق پاكی است كه به یكدیگر دارند. اما آنچه كه در اسلام تاكید شده و بنیان خانواده را تقویت می كند و محبت و الفت را میان زوج جوان افزایش می دهد اظهار و ابراز آن است.
 امام صادق علیه السلام می فرماید: «اذا احببت رجلا فاخبره بذلك فانه اثبت للمودة بینكما؛ (8) هرگاه شخصی را دوست داشتی، دوستی خود را به او اعلام كن، زیرا این عمل انس و الفت را بین شما پایدارتر می كند.»
 البته ابراز محبت از طرف خانم ها نسبت به شوهرشان از ویژگی خاصی برخوردار است. امام صادق علیه السلام در روایتی به خانم های مسلمان توصیه می كند كه نه تنها به شوهران خود اظهار محبت نمایند، بلكه اظهار علاقه آنان، همراه با دلربایی باشد.
 «ولا غنی بالزوجة فیما بینها و بین زوجها الموافق لها عن ثلاث خصال… و اظهار العشق له بالخلابة والهیئة الحسنة لها فی عینه؛ (9) زن برای موفقیت در زندگی مشترك با همسر خویش از مراعات سه چیز ناگزیر است… [كه از جمله آن ها] اظهار عشق و محبت به همراه طنازی و دلربائی و جلوه گری برای شوهر محبوب خویش است.»


5 - دلجویی، استقبال، بدرقه
 خانواده كانون آرامش و راحتی بخش انسان است. مردی كه در بیرون منزل با انواع مشكلات درگیر است و با ناملایمات فراوانی برخورد می كند و گاهی در راه كسب حلال و تهیه معیشت خانواده خود سخنان ناروا شنیده و لطمه های روحی را متحمل می شود؛ دوست دارد هنگام برگشت به خانه كسی از او دلجوئی كند، حرف دلش را بشنود و با سخنان آرامبخش خود مرهم دردهای انباشته دل او باشد. دلش می خواهد هنگامی كه در منزل را باز می كند، كسی با چهره ای گشاده و لبی خندان و لحنی عاطفی از او استقبال نموده و آنچه را كه در دست دارد با تكریم و رضایتمندی از او تحویل بگیرد و این فرد جز همسر صالح و مهربان او فرد دیگری نخواهد بود. در این صورت چنین زنی از دوستان خدا بوده و پاداش بزرگی خواهد داشت. این همسر مهربان با عمل خود شوهر خود را راضی نموده، پاداش معنوی كسب كرده و رضایت و خشنودی پروردگار متعال را بجان خریده است.
 * مردی به محضر رسول خداصلی الله علیه وآله آمده و عرضه داشت: «ان لی زوجة اذا دخلت تلقتنی و اذا خرجت شیعتنی و اذا راتنی مهموما قالت لی: ما یهمك؟ ان كنت تهتم لرزقك فقد تكفل لك به غیرك و ان كنت تهتم لامر آخرتك فزادك الله هما.
 فقال رسول الله صلی الله علیه وآله: ان لله عمالا و هذه من عماله، لها نصف اجر الشهید؛ (10)
 یا رسول الله! من همسری دارم كه هرگاه وارد خانه شوم به استقبالم می آید و چون می خواهم از منزل بیرون روم مرا بدرقه می كند. هر گاه مرا اندوهگین ببیند می گوید: چه چیز تو را اندوهگین كرده؟ اگر برای مخارج زندگی ات ناراحتی، مطمئن باش كه دیگری (خداوند) عهده دار آن است (و با داشتن چنین ضامن معتبری كه روزی تو را تضمین كرده، تو نباید اندوهگین باشی) و اگر برای آخرت [و گرفتاری های قبر و قیامت] غصه می خوری، خداوند اندوهت را زیاد كند. (و باید چنین باشی.) رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: خداوند [در روی زمین] كارگزارانی دارد و این زن یكی از آن ها است. برای او نصف پاداش شهید می باشد.» به خدا سوگند بعد از ازدواج با فاطمه علیها السلام بر او خشمگین نشدم و او را به كاری مجبور نكردم تا زمانی كه خداوند متعال او را گرفت. و او مرا ناراحت نكرد و هیچگاه با من مخالفت ننمود، و به او نگاه می كردم و با نگاه كردنم به او تمام غم و اندوه های دلم برطرف می شد

 * علی علیه السلام در مورد بانوی بانوان و همسر نمونه تاریخ می فرماید: «فوالله ما اغضبتها و لا اكرهتها من بعد ذلك علی امر حتی قبضهاالله عزوجل الیه و لا اغضبتنی و لا عصت لی امرا، و لقد كنت انظر الیها فتكشف عنی الغموم و الاحزان بنظری الیها؛ (11) به خدا سوگند بعد از ازدواج با فاطمه علیها السلام بر او خشمگین نشدم و او را به كاری مجبور نكردم تا زمانی كه خداوند متعال او را گرفت. و او مرا ناراحت نكرد و هیچگاه با من مخالفت ننمود، و به او نگاه می كردم و با نگاه كردنم به او تمام غم و اندوه های دلم برطرف می شد.»

 حضرت فاطمه علیها السلام در خانه علی علیه السلام با عشق و صفا و صمیمیت زندگی كرد و در آخرین لحظات زندگی به شوهر وفادار خویش صادقانه اظهار داشت: «یابن عم ما عهدتنی كاذبة ولا خائنة ولا خالفتك منذ عاشرتنی؛ ای عموزاده! هیچ گاه دروغ و خیانتی در زندگی از من ندیدی و از وقتی كه با من زندگی مشترك آغاز نمودی، هرگز با دستورات تو مخالفت نكردم.» علی نیز در جواب او فرمود: «معاذالله انت اعلم بالله و ابر و اتقی و اكرم و اشد خوفا من الله من ان اوبخك بمخالفتی؛ (12) پناه به خدا. [ای دختر پیامبر!] تو نسبت به خدا داناتر و نیكوتر و پرهیزكارتر و بزرگوارتر و هراسناك تر از آنی كه بخواهم در مورد مخالفت با خود، تو را سرزنش و توبیخ نمایم.

 * ابوطلحه انصاری از اصحاب بزرگ پیامبرصلی الله علیه وآله بود. او پسری داشت كه بسیار مورد علاقه وی بود، اتفاقا این طفل مریض شد. مادرش ام سلیم از زنان با شخصیت صدر اسلام بود، و چون به محبت و علاقه بیش از حد ابوطلحه به پسر آگاه بود، هنگامی كه فهمید بچه از دست خواهد رفت، ابوطلحه را نزد رسول خداصلی الله علیه وآله فرستاد و بعد از بیرون رفتن شوهر از منزل، بچه از دنیا رفت. ام سلیم او را در جامه ای پیچیده در كنار اطاق گذاشت و فورا غذای مطبوعی برای شوهر تهیه كرد و خودش را برای پذیرایی شوهر با عطر و وسائل آرایش آراست.

 وقتی ابو طلحه بازگشت و حال فرزند خویش را پرسید، او جواب داد: خوابیده است. سؤال كرد: غذایی هست؟ ام سلیم خوراكی را كه تدارك دیده بود آورد… و سپس در حالی كه مرد آرامش خود را باز یافته بود، ام سلیم به وی گفت:ای ابوطلحه! چندی پیش امانتی از شخصی نزد ما بود، حال اگر ما آن را به صاحبش بازگردانیم نارحت می شوی؟ مرد گفت: چرا باید ناراحت بشوم؟ نه!.

 زن گفت: پسر تو نزد ما یك امانت خدایی بود، خداوند امروز او را از ما گرفت.
 ابوطلحه بدون تغییر حالت گفت: در این صورت من به صبرو شكیبایی (از تو كه مادرش هستی) سزاوارترم!. آنگاه دو ركعت نماز خوانده و دوباره به حضور پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله رسید و ماجرا را بازگو نمود.
 پیامبر گرامی اسلام ضمن سخنانی فرمود: «الحمدلله الذی جعل فی امتی مثل صابرة بنی اسرائیل؛ سپاس خدای را كه در امت من نیز مانند زن صابره و شكیبای بنی اسرائیل قرار داد.» (13) در اثر دعای پیامبر، خداوند به آن زوج با ایمان و خوشبخت فرزندی عنایت كرد كه او را عبدالله نامیدند. ابوطلحه صاحب نه پسر شد كه همه قاری قرآن بودند. (14)


6 - همدلی در انتخاب نوع غذا
 هماهنگی و همدلی در انتخاب نوع غذا از جمله عواملی است كه ارتباط زن و شوهر را تقویت كرده و بنیان خانواده را استحكام می بخشد. اگر زوجین در مساله غذا و خوراك تفاهم داشته باشند و شرایط همدیگر را مراعات كنند، بسیاری از مشكلات و اختلافات خانواده ها حل می شود. اگر مرد غذایی را دوست دارد وانتظار دارد كه در منزلش تهیه شود، می تواند علاوه بر اینكه لوازم مورد نیاز را تهیه می كند، همسر خویش را از آن آگاه سازد. ولی اگر برای او فرقی نمی كند كه معمولا هم شوهران مسلمان و متعهد چنین اند و در مورد غذای روزانه خویش سخت گیری و موشكافی نمی كنند، در این صورت از غذای تهیه شده استفاده كرده و با كمال متانت و بزرگواری از همسر هنرمند خویش قدردانی و تشكر می نماید و با بهانه های مختلف زحمات وی را نادیده نمی گیرد. رسول اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «المؤمن یاكل بشهوة عیاله والمنافق یاكل اهله بشهوته؛ (15) انسان با ایمان، مطابق میل و خواسته عیالش غذا می خورد و خانواده انسان منافق، مطابق میل و خواسته وی غذا می خورند.»

 در سیره و روش پیامبرصلی الله علیه وآله آمده است كه آن حضرت هیچگاه در مورد انتخاب نوع غذا سختگیری نمی كرد و با خانواده اش همراه می شد: «كان رسول الله صلی الله علیه وآله یاكل كل الاصناف من الطعام و كان یاكل ما احل الله له مع اهله و خدمه اذا اكلوا؛ (16) رسول خداصلی الله علیه وآله از هر نوع غذا می خورد و غذایی كه خداوند آن را برایش حلال نموده است به همراه خانواده و خدمتگزارش تناول می كرد.»
 آنچه در این مورد لازم است مورد توجه بانوان مسلمان قرار گیرد این است كه تهیه خوراك لذیذ و پختن غذاهای خوشمزه در جلب رضایت شوهر و تمایل قلبی وی به سوی همسرش تاثیر بسزایی دارد. كدبانوی شایسته با هنرنمایی خویش، در آفریدن دست پخت های لذیذ و نشاط آور، بذر محبت را در قلب شوهر خویش كاشته، و صفا و صمیمیت را به كانون پر مهر خانواده به ارمغان می آورد.

 امام صادق علیه السلام هنگامی كه می خواهد زن خوب و شایسته را معرفی نماید، به دو ویژگی مهم كه از هنرمندی و شایستگی های زنان پسندیده نشات می گیرد اشاره كرده و می فرماید: «خیر نسائكم الطیبة الریح، الطیبة الطبیخ؛ (17) بهترین زنان شما زنی است كه خوشبو بوده و در آشپزی، خوش دست پخت باشد.»
 پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود: «خیر نسائكم الطیبة الطعام؛ (18) بهترین زنان شما زنی است كه غذای پاكیزه و دلپسند درست كند.»


7 - فراهم نمودن مخارج خانواده
 مهم تر از فراهم نمودن سفره های پاكیزه و غذاهای لذتبخش كه از هنرهای اساسی بانوان مسلمان بوده و به پاكیزگی و آرایش ظاهری مربوط می شود، تهیه آذوقه و خوراك حلال از سوی مرد است كه به عنوان مدیر خانواده، مسؤولیت فراهم كردن خوراك اعضای خانواده به عهده اوست. در این مورد اگر مردان با ایمان وظیفه خویش را در مورد به دست آوردن روزی حلال و پاكیزه به خوبی انجام دهند مقام بس بلندی را در پیشگاه خداوند متعال كسب خواهند نمود. آنان روز قیامت رو سفید و با چهره ای گشاده و نورانی همچون ماه شب چهارده به محشر وارد خواهند شد.
 امام باقرعلیه السلام می فرماید: «من طلب الرزق فی الدنیا استعفافا عن الناس و سعیا علی اهله و تعطفا علی جاره لقی الله عزوجل یوم القیامة و وجهه مثل القمر لیلة البدر؛ (19) هر كس در دنیا به دنبال روزی حلال برود به قصد اینكه نیازمند و محتاج دیگران نباشد و مخارج زن و فرزندش را تامین نماید و به همسایه ها [و هم نوعان مستمند خود] یاری رساند، چنین فردی در روز قیامت با سیمایی [نورانی] مانند ماه شب چهارده با خداوند ملاقات خواهد كرد.» و امام صادق علیه السلام نیز می فرماید:
 «الكاد علی عیاله من حلال كالمجاهد فی سبیل الله؛ (20) مرد تلاشگری كه برای تهیه روزی حلال و مشروع برای خانواده اش می كوشد، مانند مجاهدی است كه در راه خدا جهاد می كند.» امام رضا علیه السلام نیز فرمود: «الذی یطلب من فضل الله عزوجل ما یكف به عیاله اعظم اجرا من المجاهد فی سبیل الله عزوجل؛ (21) كسی كه از فضل و عنایت پروردگار به دنبال روزی حلال می رود به اندازه ای كه مخارج خانواده خود را تامین كند، از رزمنده ای كه در راه خداوند متعال جهاد می كند پاداش افزونتری دارد.»

8 - تقویت محبت علی علیه السلام
 به تجربه ثابت شده است كسانی كه با دین و شعائر دینی و محبت اهل بیت بزرگ می شوند معمولا انسان هایی با كمال و منضبط بوده و سعی می كنند در معاشرت خود با دیگران حقوق آنان را مراعات كرده و از ظلم و بی عدالتی بپرهیزند. آنان در اثر علاقه ای كه به كامل ترین انسان ها دارند، خواسته یا ناخواسته به سوی كمال قدم بر می دارند و می خواهند اهل بیت علیهم السلام را اسوه و الگوی خویش در زندگی قرار دهند.
 در مورد نقش سازنده و الفت آفرین عشق اهل بیت علیهم السلام در میان انسان ها، در زیارت جامعه كبیره چنین می خوانیم: «بموالاتكم علمنا الله معالم دیننا و اصلح ما كان فسد من دنیانا و بموالاتكم اتلفت الفرقة؛ خداوند به سبب دوستی شما نشانه های دینمان را به ما آموخت و آنچه از دنیایمان تباه شده بود اصلاح كرد و به سبب موالات و دوستی شما تفرقه ها به همدلی گرائید.»


9 - هدیه دادن به همسر
 احترام به شخصیت افراد، در وجود آنان عشق و محبت می آفریند. هدیه دادن نوعی احترام به طرف مقابل محسوب می شود و انسانی كه هدیه را می گیرد بی اختیار و از روی فطرت خدادادی خویش، مهر و محبت هدیه دهنده را در دل خود جای می دهد. این نكته در روابط زناشویی از اهمیت خاصی برخوردار است و عامل مهمی در ایجاد انس و الفت و همگرایی نسبت به زن و مرد به شمار می رود تا آن جا كه پاداش هدیه دادن مرد به همسر خویش مانند نیكی به نیازمندان است.

 پیامبر عظیم الشان اسلام در این مورد می فرماید: «من دخل السوق فاشتری تحفة فحملها علی عیاله كان كحامل صدقة الی قوم محاویج؛ (22) مردی كه وارد بازار شود و تحفه ای برای خانواده اش بخرد، اجر و پاداش او برابر با كسی است كه نیازهای نیازمندان را برآورد.»

 هدیه، دل ها را پر از صفا و صمیمیت كرده و غبار كدورت را از دل ها پاك می كند. به ویژه آن كه اهدای تحفه در مناسبت های خاصی باشد كه خاطرات خوش آن روز با شادمانی اهدای تحفه عجین گردیده و تاثیر نشاط آور آن را چندین برابر نموده و در خاطره ها، ماندگار و همیشگی می سازد. به همین خاطر برای روزهای نشاط و سرور و عیدها، دستورات مخصوصی از طرف پیشوایان دینی در مورد رفاه و آسایش و توسعه اقتصادی خانواده به ما رسیده است.

 امام صادق علیه السلام در ضمن شمارش وظایف مرد نسبت به همسرش در خانه می فرماید: «ولا یكون فاكهة عامة الا اطعم عیاله منها ولا یدع ان یكون للعید عندهم فضل فی الطعام ان ینیلهم من ذلك شیئا مما ینیلهم فی سائر الایام؛ (23) هر میوه ای كه همه مردم از آن می خورند، باید به خانواده اش بخوراند و خوراكی هایی كه مخصوص ایام عید است و در غیر ایام عید به آن هانمی رساند، در روزهای شادی و عید به آنان برساند.»

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:13:00 ق.ظ ]




عوامل تقویت عواطف در خانواده از منظر اهل بیت علیهم السلام


 

 

جایگاه خانواده
 هدف اساسی دین اسلام، تربیت انسان ها و تامین سعادت بشر در تمام ابعاد وجود و در سرتاسر مراحل زندگی است. پیامبران الهی، به ویژه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله برای این هدف مقدس مبعوث شده و در این راه نهایت سعی خود را مبذول نموده اند و در انجام این ماموریت به نیازها و ویژگی ها و علایق فطری بشر به عنوان یك اصل مسلم توجه فراوان داشتند. به همین جهت دستورات تربیتی اسلام و فرهنگ حیاتبخش اهل بیت علیهم السلام دقیقا در راستای پرورش فطری انسان ها تدوین شده است.

 خداوند متعال برای تربیت افراد بشر كانون پر مهر خانواده را بهترین محیط تربیتی انسان قرار داده و خانواده را آیه ای از آیات خود دانسته و می فرماید: «ومن آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا الیها و جعل بینكم مودة و رحمة ان فی ذلك لآیات لقوم یتفكرون» ؛ (1) «از نشانه های او این است كه برای شما از (جنس) خودتان همسرانی آفرید تا به وسیله آنان آرام گیرید و میان شما دوستی و مهربانی قرار داد، البته در این امر برای كسانی كه بیاندیشند نشانه ها و عبرت هایی وجود دارد» براساس این آیه، خانواده آیتی الهی و جلوه ای از عظمت خداوند متعال می باشد.

 پیروی از فرهنگ غنی اسلام و معارف حیاتبخش اهل بیت علیهم السلام بهترین راه برای تقویت و استحكام خانواده است. ارتباط قلبی بین زن و شوهر كه اساسی ترین اركان یك خانواده هستند، براساس رهنمودهای معصومین علیهم السلام تداوم می یابد.
 در این مقاله به بررسی راه های تقویت عواطف اعضای خانواده در پرتو سیره و سخن اهل بیت علیهم السلام می پردازیم.


راه های تقویت عواطف در خانواده

1 - گفت وگوهای محبت آمیز
 یكی از راه های استحكام بنیان خانواده توجه به ارتباط كلامی است. سخنان عاطفی و بهره گیری از كلمات دلنشین و خطاب های شایسته و محبت آمیز مخاطب را جذب می كند. خواسته یا ناخواسته از گوینده راضی شده و در دلش نوعی احساس محبت سبت به او ایجاد می شود.

 اگر در خانواده ای مرد یا زن با عبارات زیبا و دلپذیر همسرش را صدا كند، علاوه بر اینكه به فرزندان چگونه سخن گفتن را می آموزد، در قلب او جایگاه ویژه ای خواهد یافت. امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: «اجملوا فی الخطاب تسمعوا جمیل الجواب؛ (2) زیبا سخن بگویید تا سخن زیبا بشنوید.»

 خطاب های ملاطفت آمیز و دلربا روح و جسم را نوازش داده، همسر را تحت تاثیر قرار می دهد. بعضی از عبارات، آن قدر قشنگ و دوست داشتنی است كه هرگز تا آخر عمر فراموش نمی شوند.

 رسول گرامی اسلام با توجه به این نكته فرمود: «قول الرجل للمراة انی احبك لا یذهب من قلبها ابدا؛ (3) مردی كه به زنش بگوید: من ترا دوست دارم، [اثر این سخن] هرگز از دل زن بیرون نمی رود.» اساسا مرد و زن مسلمان باید زبان خویش را به سخن نیك عادت دهند، زیرا انسان فطرتا از عبارت های جذاب و مهرافزا استقبال می كند و نسبت به انسان های نیكو سخن، در دل خویش احساس محبت می نماید.

 امام علی علیه السلام در گفتار نغز و حكیمانه خویش فرمود: «عود لسانك لین الكلام و بذل السلام یكثر محبوك و یقل مبغضوك؛ (4) زبانت را به سخنان ملایم و لطیف و سلام كردن به دیگران عادت بده تا دوستانت زیاد و دشمنانت كم شوند.»

 البته سخن گفتن محبت آمیز به ویژه در میان زن و شوهر باید با ادب خاصی همراه باشد. چرا كه به زبان آوردن كلمات مهرانگیز و عاطفه آمیز كه محترمانه در محیط خانواده ادا می شود با عبارات سبك و شخصیت شكن كاملا متفاوت است، به ویژه در میان فرزندان و بیگانگان شدیدا مذموم بوده و تاثیر منفی در دیگران خواهد داشت. از سوی دیگر از گفتار زشت در روایات نهی شده است. بعضی از كلمات مستهجن و نامناسب به ویژه آن كه زمان و مكان هم در آن رعایت نشده باشد، در دیگران ایجاد خشم و تنفر می كند. مولای متقیان در سخن دیگری به این گفتارهای زشت و مستهجن اشاره كرده و می فرمایند: «ایاك و مستهجن الكلام فانه یوغر القلب (5) ؛ از گفتن سخنان مستهجن و ناپسند بپرهیز كه دل را پر از خشم و كینه می كند.»

 تاثیر بعضی از كلمات زشت و گزنده در روح انسان سال ها بلكه تا آخر عمر باقی می ماند، چنانكه شاعر عرب گفته است:

 جراحات السنان لها التیام // و لا یلتام ما جرح اللسان
 زخم های نیزه و شمشیر كه به جسم انسان وارد می شود بعد از مدتی خوب می شود و بهبود می یابد اما زخم ها و صدماتی كه توسط زبان و عبارات گزنده بر روح انسان فرود می آید، مرهم پذیر نبوده و جبران نمی شود.»


2 - صدا كردن با بهترین نام
 صدا كردن همسر با نامی كه بیشتر دوست دارد، در ایجاد انس و الفت در میان زوجین تاثیر به سزایی خواهد داشت. پیامبر گرامی اسلام توصیه فرموده است كه برای افزایش مهر و صفا در میان مسلمانان، همدیگر را با نام زیبا و محترمانه صدا بزنند: «ثلاث یضفین ود المرء لاخیه المسلم یلقاه بالبشر اذا لقیه و یوسع له فی المجلس اذا جلس الیه و یدعوه باحب الاسماء الیه؛ (6) سه چیز دوستی و محبت بین دو مسلمان را افزایش داده [و صفا و صمیمیت را در میان آن ها تقویت می كند.] 1. هنگام ملاقات، با خوشرویی و چهره ای گشاده برخورد كند. 2. اگر می خواهد در كنار او بنشیند برایش جا باز كند. 3. به بهترین نامی كه دوست دارد او را صدا بزند.»


3 - سلام كردن به همدیگر
 طبق آموزه های اسلام، سلام كردن با صدای رسا و واضح و با آهنگی عاطفی و جذاب موجب تقویت روابط بین زن و شوهر خواهد شد. سلام با لحنی عاطفی، كینه ها را از بین برده، روحیه ها را تقویت كرده و دل ها را به هم نزدیك می نماید. سلام دادن به جمع خانواده و به ویژه زن و شوهر به یكدیگر، نشاط آور و فرح بخش است.
 امام صادق علیه السلام فرمود: «یسلم الرجل اذا دخل علی اهله (7) ؛ وقتی شوهر به خانه وارد می شود باید به اعضای خانواده (به ویژه همسرش) سلام كند.»


4 - اظهار علاقه و ابراز محبت
 زوج جوانی كه با هم پیمان زناشویی می بندند، معمولا بر مبنای علاقه درونی و عشق پاكی است كه به یكدیگر دارند. اما آنچه كه در اسلام تاكید شده و بنیان خانواده را تقویت می كند و محبت و الفت را میان زوج جوان افزایش می دهد اظهار و ابراز آن است.
 امام صادق علیه السلام می فرماید: «اذا احببت رجلا فاخبره بذلك فانه اثبت للمودة بینكما؛ (8) هرگاه شخصی را دوست داشتی، دوستی خود را به او اعلام كن، زیرا این عمل انس و الفت را بین شما پایدارتر می كند.»
 البته ابراز محبت از طرف خانم ها نسبت به شوهرشان از ویژگی خاصی برخوردار است. امام صادق علیه السلام در روایتی به خانم های مسلمان توصیه می كند كه نه تنها به شوهران خود اظهار محبت نمایند، بلكه اظهار علاقه آنان، همراه با دلربایی باشد.
 «ولا غنی بالزوجة فیما بینها و بین زوجها الموافق لها عن ثلاث خصال… و اظهار العشق له بالخلابة والهیئة الحسنة لها فی عینه؛ (9) زن برای موفقیت در زندگی مشترك با همسر خویش از مراعات سه چیز ناگزیر است… [كه از جمله آن ها] اظهار عشق و محبت به همراه طنازی و دلربائی و جلوه گری برای شوهر محبوب خویش است.»


5 - دلجویی، استقبال، بدرقه
 خانواده كانون آرامش و راحتی بخش انسان است. مردی كه در بیرون منزل با انواع مشكلات درگیر است و با ناملایمات فراوانی برخورد می كند و گاهی در راه كسب حلال و تهیه معیشت خانواده خود سخنان ناروا شنیده و لطمه های روحی را متحمل می شود؛ دوست دارد هنگام برگشت به خانه كسی از او دلجوئی كند، حرف دلش را بشنود و با سخنان آرامبخش خود مرهم دردهای انباشته دل او باشد. دلش می خواهد هنگامی كه در منزل را باز می كند، كسی با چهره ای گشاده و لبی خندان و لحنی عاطفی از او استقبال نموده و آنچه را كه در دست دارد با تكریم و رضایتمندی از او تحویل بگیرد و این فرد جز همسر صالح و مهربان او فرد دیگری نخواهد بود. در این صورت چنین زنی از دوستان خدا بوده و پاداش بزرگی خواهد داشت. این همسر مهربان با عمل خود شوهر خود را راضی نموده، پاداش معنوی كسب كرده و رضایت و خشنودی پروردگار متعال را بجان خریده است.
 * مردی به محضر رسول خداصلی الله علیه وآله آمده و عرضه داشت: «ان لی زوجة اذا دخلت تلقتنی و اذا خرجت شیعتنی و اذا راتنی مهموما قالت لی: ما یهمك؟ ان كنت تهتم لرزقك فقد تكفل لك به غیرك و ان كنت تهتم لامر آخرتك فزادك الله هما.
 فقال رسول الله صلی الله علیه وآله: ان لله عمالا و هذه من عماله، لها نصف اجر الشهید؛ (10)
 یا رسول الله! من همسری دارم كه هرگاه وارد خانه شوم به استقبالم می آید و چون می خواهم از منزل بیرون روم مرا بدرقه می كند. هر گاه مرا اندوهگین ببیند می گوید: چه چیز تو را اندوهگین كرده؟ اگر برای مخارج زندگی ات ناراحتی، مطمئن باش كه دیگری (خداوند) عهده دار آن است (و با داشتن چنین ضامن معتبری كه روزی تو را تضمین كرده، تو نباید اندوهگین باشی) و اگر برای آخرت [و گرفتاری های قبر و قیامت] غصه می خوری، خداوند اندوهت را زیاد كند. (و باید چنین باشی.) رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: خداوند [در روی زمین] كارگزارانی دارد و این زن یكی از آن ها است. برای او نصف پاداش شهید می باشد.» به خدا سوگند بعد از ازدواج با فاطمه علیها السلام بر او خشمگین نشدم و او را به كاری مجبور نكردم تا زمانی كه خداوند متعال او را گرفت. و او مرا ناراحت نكرد و هیچگاه با من مخالفت ننمود، و به او نگاه می كردم و با نگاه كردنم به او تمام غم و اندوه های دلم برطرف می شد

 * علی علیه السلام در مورد بانوی بانوان و همسر نمونه تاریخ می فرماید: «فوالله ما اغضبتها و لا اكرهتها من بعد ذلك علی امر حتی قبضهاالله عزوجل الیه و لا اغضبتنی و لا عصت لی امرا، و لقد كنت انظر الیها فتكشف عنی الغموم و الاحزان بنظری الیها؛ (11) به خدا سوگند بعد از ازدواج با فاطمه علیها السلام بر او خشمگین نشدم و او را به كاری مجبور نكردم تا زمانی كه خداوند متعال او را گرفت. و او مرا ناراحت نكرد و هیچگاه با من مخالفت ننمود، و به او نگاه می كردم و با نگاه كردنم به او تمام غم و اندوه های دلم برطرف می شد.»

 حضرت فاطمه علیها السلام در خانه علی علیه السلام با عشق و صفا و صمیمیت زندگی كرد و در آخرین لحظات زندگی به شوهر وفادار خویش صادقانه اظهار داشت: «یابن عم ما عهدتنی كاذبة ولا خائنة ولا خالفتك منذ عاشرتنی؛ ای عموزاده! هیچ گاه دروغ و خیانتی در زندگی از من ندیدی و از وقتی كه با من زندگی مشترك آغاز نمودی، هرگز با دستورات تو مخالفت نكردم.» علی نیز در جواب او فرمود: «معاذالله انت اعلم بالله و ابر و اتقی و اكرم و اشد خوفا من الله من ان اوبخك بمخالفتی؛ (12) پناه به خدا. [ای دختر پیامبر!] تو نسبت به خدا داناتر و نیكوتر و پرهیزكارتر و بزرگوارتر و هراسناك تر از آنی كه بخواهم در مورد مخالفت با خود، تو را سرزنش و توبیخ نمایم.

 * ابوطلحه انصاری از اصحاب بزرگ پیامبرصلی الله علیه وآله بود. او پسری داشت كه بسیار مورد علاقه وی بود، اتفاقا این طفل مریض شد. مادرش ام سلیم از زنان با شخصیت صدر اسلام بود، و چون به محبت و علاقه بیش از حد ابوطلحه به پسر آگاه بود، هنگامی كه فهمید بچه از دست خواهد رفت، ابوطلحه را نزد رسول خداصلی الله علیه وآله فرستاد و بعد از بیرون رفتن شوهر از منزل، بچه از دنیا رفت. ام سلیم او را در جامه ای پیچیده در كنار اطاق گذاشت و فورا غذای مطبوعی برای شوهر تهیه كرد و خودش را برای پذیرایی شوهر با عطر و وسائل آرایش آراست.

 وقتی ابو طلحه بازگشت و حال فرزند خویش را پرسید، او جواب داد: خوابیده است. سؤال كرد: غذایی هست؟ ام سلیم خوراكی را كه تدارك دیده بود آورد… و سپس در حالی كه مرد آرامش خود را باز یافته بود، ام سلیم به وی گفت:ای ابوطلحه! چندی پیش امانتی از شخصی نزد ما بود، حال اگر ما آن را به صاحبش بازگردانیم نارحت می شوی؟ مرد گفت: چرا باید ناراحت بشوم؟ نه!.

 زن گفت: پسر تو نزد ما یك امانت خدایی بود، خداوند امروز او را از ما گرفت.
 ابوطلحه بدون تغییر حالت گفت: در این صورت من به صبرو شكیبایی (از تو كه مادرش هستی) سزاوارترم!. آنگاه دو ركعت نماز خوانده و دوباره به حضور پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله رسید و ماجرا را بازگو نمود.
 پیامبر گرامی اسلام ضمن سخنانی فرمود: «الحمدلله الذی جعل فی امتی مثل صابرة بنی اسرائیل؛ سپاس خدای را كه در امت من نیز مانند زن صابره و شكیبای بنی اسرائیل قرار داد.» (13) در اثر دعای پیامبر، خداوند به آن زوج با ایمان و خوشبخت فرزندی عنایت كرد كه او را عبدالله نامیدند. ابوطلحه صاحب نه پسر شد كه همه قاری قرآن بودند. (14)


6 - همدلی در انتخاب نوع غذا
 هماهنگی و همدلی در انتخاب نوع غذا از جمله عواملی است كه ارتباط زن و شوهر را تقویت كرده و بنیان خانواده را استحكام می بخشد. اگر زوجین در مساله غذا و خوراك تفاهم داشته باشند و شرایط همدیگر را مراعات كنند، بسیاری از مشكلات و اختلافات خانواده ها حل می شود. اگر مرد غذایی را دوست دارد وانتظار دارد كه در منزلش تهیه شود، می تواند علاوه بر اینكه لوازم مورد نیاز را تهیه می كند، همسر خویش را از آن آگاه سازد. ولی اگر برای او فرقی نمی كند كه معمولا هم شوهران مسلمان و متعهد چنین اند و در مورد غذای روزانه خویش سخت گیری و موشكافی نمی كنند، در این صورت از غذای تهیه شده استفاده كرده و با كمال متانت و بزرگواری از همسر هنرمند خویش قدردانی و تشكر می نماید و با بهانه های مختلف زحمات وی را نادیده نمی گیرد. رسول اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «المؤمن یاكل بشهوة عیاله والمنافق یاكل اهله بشهوته؛ (15) انسان با ایمان، مطابق میل و خواسته عیالش غذا می خورد و خانواده انسان منافق، مطابق میل و خواسته وی غذا می خورند.»

 در سیره و روش پیامبرصلی الله علیه وآله آمده است كه آن حضرت هیچگاه در مورد انتخاب نوع غذا سختگیری نمی كرد و با خانواده اش همراه می شد: «كان رسول الله صلی الله علیه وآله یاكل كل الاصناف من الطعام و كان یاكل ما احل الله له مع اهله و خدمه اذا اكلوا؛ (16) رسول خداصلی الله علیه وآله از هر نوع غذا می خورد و غذایی كه خداوند آن را برایش حلال نموده است به همراه خانواده و خدمتگزارش تناول می كرد.»
 آنچه در این مورد لازم است مورد توجه بانوان مسلمان قرار گیرد این است كه تهیه خوراك لذیذ و پختن غذاهای خوشمزه در جلب رضایت شوهر و تمایل قلبی وی به سوی همسرش تاثیر بسزایی دارد. كدبانوی شایسته با هنرنمایی خویش، در آفریدن دست پخت های لذیذ و نشاط آور، بذر محبت را در قلب شوهر خویش كاشته، و صفا و صمیمیت را به كانون پر مهر خانواده به ارمغان می آورد.

 امام صادق علیه السلام هنگامی كه می خواهد زن خوب و شایسته را معرفی نماید، به دو ویژگی مهم كه از هنرمندی و شایستگی های زنان پسندیده نشات می گیرد اشاره كرده و می فرماید: «خیر نسائكم الطیبة الریح، الطیبة الطبیخ؛ (17) بهترین زنان شما زنی است كه خوشبو بوده و در آشپزی، خوش دست پخت باشد.»
 پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود: «خیر نسائكم الطیبة الطعام؛ (18) بهترین زنان شما زنی است كه غذای پاكیزه و دلپسند درست كند.»


7 - فراهم نمودن مخارج خانواده
 مهم تر از فراهم نمودن سفره های پاكیزه و غذاهای لذتبخش كه از هنرهای اساسی بانوان مسلمان بوده و به پاكیزگی و آرایش ظاهری مربوط می شود، تهیه آذوقه و خوراك حلال از سوی مرد است كه به عنوان مدیر خانواده، مسؤولیت فراهم كردن خوراك اعضای خانواده به عهده اوست. در این مورد اگر مردان با ایمان وظیفه خویش را در مورد به دست آوردن روزی حلال و پاكیزه به خوبی انجام دهند مقام بس بلندی را در پیشگاه خداوند متعال كسب خواهند نمود. آنان روز قیامت رو سفید و با چهره ای گشاده و نورانی همچون ماه شب چهارده به محشر وارد خواهند شد.
 امام باقرعلیه السلام می فرماید: «من طلب الرزق فی الدنیا استعفافا عن الناس و سعیا علی اهله و تعطفا علی جاره لقی الله عزوجل یوم القیامة و وجهه مثل القمر لیلة البدر؛ (19) هر كس در دنیا به دنبال روزی حلال برود به قصد اینكه نیازمند و محتاج دیگران نباشد و مخارج زن و فرزندش را تامین نماید و به همسایه ها [و هم نوعان مستمند خود] یاری رساند، چنین فردی در روز قیامت با سیمایی [نورانی] مانند ماه شب چهارده با خداوند ملاقات خواهد كرد.» و امام صادق علیه السلام نیز می فرماید:
 «الكاد علی عیاله من حلال كالمجاهد فی سبیل الله؛ (20) مرد تلاشگری كه برای تهیه روزی حلال و مشروع برای خانواده اش می كوشد، مانند مجاهدی است كه در راه خدا جهاد می كند.» امام رضا علیه السلام نیز فرمود: «الذی یطلب من فضل الله عزوجل ما یكف به عیاله اعظم اجرا من المجاهد فی سبیل الله عزوجل؛ (21) كسی كه از فضل و عنایت پروردگار به دنبال روزی حلال می رود به اندازه ای كه مخارج خانواده خود را تامین كند، از رزمنده ای كه در راه خداوند متعال جهاد می كند پاداش افزونتری دارد.»

8 - تقویت محبت علی علیه السلام
 به تجربه ثابت شده است كسانی كه با دین و شعائر دینی و محبت اهل بیت بزرگ می شوند معمولا انسان هایی با كمال و منضبط بوده و سعی می كنند در معاشرت خود با دیگران حقوق آنان را مراعات كرده و از ظلم و بی عدالتی بپرهیزند. آنان در اثر علاقه ای كه به كامل ترین انسان ها دارند، خواسته یا ناخواسته به سوی كمال قدم بر می دارند و می خواهند اهل بیت علیهم السلام را اسوه و الگوی خویش در زندگی قرار دهند.
 در مورد نقش سازنده و الفت آفرین عشق اهل بیت علیهم السلام در میان انسان ها، در زیارت جامعه كبیره چنین می خوانیم: «بموالاتكم علمنا الله معالم دیننا و اصلح ما كان فسد من دنیانا و بموالاتكم اتلفت الفرقة؛ خداوند به سبب دوستی شما نشانه های دینمان را به ما آموخت و آنچه از دنیایمان تباه شده بود اصلاح كرد و به سبب موالات و دوستی شما تفرقه ها به همدلی گرائید.»


9 - هدیه دادن به همسر
 احترام به شخصیت افراد، در وجود آنان عشق و محبت می آفریند. هدیه دادن نوعی احترام به طرف مقابل محسوب می شود و انسانی كه هدیه را می گیرد بی اختیار و از روی فطرت خدادادی خویش، مهر و محبت هدیه دهنده را در دل خود جای می دهد. این نكته در روابط زناشویی از اهمیت خاصی برخوردار است و عامل مهمی در ایجاد انس و الفت و همگرایی نسبت به زن و مرد به شمار می رود تا آن جا كه پاداش هدیه دادن مرد به همسر خویش مانند نیكی به نیازمندان است.

 پیامبر عظیم الشان اسلام در این مورد می فرماید: «من دخل السوق فاشتری تحفة فحملها علی عیاله كان كحامل صدقة الی قوم محاویج؛ (22) مردی كه وارد بازار شود و تحفه ای برای خانواده اش بخرد، اجر و پاداش او برابر با كسی است كه نیازهای نیازمندان را برآورد.»

 هدیه، دل ها را پر از صفا و صمیمیت كرده و غبار كدورت را از دل ها پاك می كند. به ویژه آن كه اهدای تحفه در مناسبت های خاصی باشد كه خاطرات خوش آن روز با شادمانی اهدای تحفه عجین گردیده و تاثیر نشاط آور آن را چندین برابر نموده و در خاطره ها، ماندگار و همیشگی می سازد. به همین خاطر برای روزهای نشاط و سرور و عیدها، دستورات مخصوصی از طرف پیشوایان دینی در مورد رفاه و آسایش و توسعه اقتصادی خانواده به ما رسیده است.

 امام صادق علیه السلام در ضمن شمارش وظایف مرد نسبت به همسرش در خانه می فرماید: «ولا یكون فاكهة عامة الا اطعم عیاله منها ولا یدع ان یكون للعید عندهم فضل فی الطعام ان ینیلهم من ذلك شیئا مما ینیلهم فی سائر الایام؛ (23) هر میوه ای كه همه مردم از آن می خورند، باید به خانواده اش بخوراند و خوراكی هایی كه مخصوص ایام عید است و در غیر ایام عید به آن هانمی رساند، در روزهای شادی و عید به آنان برساند.»

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:13:00 ق.ظ ]




امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:08:00 ق.ظ ]




علامه سید محمد حسین طهرانی می فرماید:یکی از اموری که در سلوک الی الله باید مد نظر سالک باشد مسارعت است.یعنی در آنچه بر آن عزم نموده.با سرعت انجام دهد چون در این راه آ فاتی است وبرای سالک در مقام متناسب با حال او مانعی پدید می گردد سالک باید بسیار زرنگ  وبا هوش باشد وقبل از آنکه مانعی بدو دست یابد ودامان او را آلوده کند.وظیفه خود را انجام دهد ودر این راه وصول به مقصد دقیقه ای فرو گذار نکند..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:50:00 ق.ظ ]




آیت الله بهجت"ره"هیچ عملی به اندازه ی صلوات نمی تواند به اموات کمک کند وبه داد آن ها برسد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:45:00 ق.ظ ]




سعدی در باب هفتم گلستان گوید:بزرگی را پرسیدم از معنی  از معنی این حدیث که اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک؟؟؟؟گفت به حکم آنکه هر آن دشمنی را بر وی احسان کنی دوست گردد.مگر نفس را که هر چندمدارا بیشتر کنی مخالفت زیاده کند..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:34:00 ق.ظ ]




الهی همنشین از همنشین رنگ میگیرد وخوشا آن که با تو همنشین است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:26:00 ق.ظ ]




الهی…چه باید کرد که گناه فراموش شود.وگرنه با یاد گناه اگر برانی.شرمنده واگر نوازی شرمنده ترم..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:24:00 ق.ظ ]




بهترین حرکات ..نماز

وبهترین سکنات روزه

وپاک ترین نیکی صدقه.

وپاک ترین سلوک صبر وباطل ترین سعی ریا است ونفس از بدن خلاصی نمی یابد به حالی منتقل نمی گردد.مادامی که متوجه قیل وقال ومناقشه وجدال است وبهترین عمل آن است که از نیت صادر شود .وبهترین نیت آن است که از علم ناشی گردد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:21:00 ق.ظ ]




علامه  حسن زاده آملی:یکی از مستحباب که برای سالکین الی الله در حد وجوب است.نماز شب آب حیات است ودل شب ظلمات واستاد سلوک خضر این راه که اگر از اب حیات نوشید به سعادت جاوید وحیات ابدی می رسد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1397-09-06] [ 08:27:00 ق.ظ ]




انسان الهی انسانی قرآنی است که لا یمسه الا المطهرون.

انسان قرآنی می داند آنچه را که می اندیشد ومی بیند ومی شنود.خلاصه هر کار وهر نیتی که می کند آن را مس می  کند.نیات وافکار وافعال انسان.همه انسان می سازند.انسانی قرآنی مس نمی کند مگر پاک را.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:22:00 ق.ظ ]




رفیق حقیقی وهم صحبت گرامی آن است که به روح انسان که از عالم بقاست مساعدت کند وبه علم معرفت انسان بیافزاید وگرد وزنگار دنیا را که منشا هر خطا وشقاوت است وبا طبع همه مردم عاری مشتاق آن اند از دل پاک کند واشتیاق وعشق عالم آخرت را که اغلب مردم از آن تا دم مرگ غافل اند در اینه دل منعکس گرداند چنان کس به حقیقت رفیق است که فرمود:دریغ ودرد که تا این زمان ندانستم که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:18:00 ق.ظ ]




امیرالمومنین “ع” می فرماید:

بهترین کسی که با اومصاحبت ورفاقت می کنی آن کس که تو را مشتاق آخرت ومتنفر از دنیا گرداند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:09:00 ق.ظ ]




ریا کاری

نقطه مقابل اخلاص «ریا» است، که در آیات و روایات اسلامی از آن مذمت شده است و آن را عاملی برای بطلان اعمال و نشانه ای از نشانه های منافقان و نوعی شرک به خدا معرفی کرده اند.

ریاکاری تخریب کننده فضائل اخلاقی و عاملی برای پاشیدن بذر رذائل در روح و جان انسانهاست. ریاکاری اعمال را تو خالی و انسان را از پرداختن به محتوا و حقیقت عمل باز می دارد.

ریاکاری یکی از ابزارهای مهم شیطان برای گمراه ساختن انسانهاست.

[281]با این اشاره به آیات قرآن باز می گردیم و چهره ریاکاران و نتیجه اعمال آنها را بررسی می کنیم.

1- یا ایها الذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی کالذی ینفق ماله رئاء الناس و لایؤمن بالله و الیوم الاخر فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا لایقدرون علی شی ء مما کسبوا و الله لایهدی القوم الکافرین (سوره بقره، آیه 264)

2- فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه اح-دا (سوره کهف، آیه 110)

3- ان المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الی الصلوة قاموا کسالی یرآؤن الناس و لا یذکرون الله الا قلیلا (سوره نساء، آیه 142)

4- و الذین ینف-قون اموال-هم رئ-اء الناس و لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الآخر و من یکن الشیطان له قرینا فسآء قرینا (سوره نساء، آیه 38)

5- و لا تکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطرا و رئاء الناس و یصدون عن سبیل الله و الله بما یعملون محیط (سوره انفال، آیه 47)

6- فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون، الذین هم یرآؤن و یمنعون الماعون (سوره ماعون، آیات 4 تا7)

ترجمه:

1- ای کسانی که ایمان آورده اید بخششهای خود را با منت و آزار باطل نسازید همانند کسی که مال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق می کند و به خدا و روز رستاخیز ایمان نمی آورد (کار او) همچون قطعه سنگی است که بر آن (قشر نازکی از) خاک باشد (و بذرهائی در آن افشانده شود) و رگبار باران به آن برسد (و همه خاکها و بذرها را بشوید) و آن را صاف (و خالی از خاک و بذر) رها کند، آنها از کاری که انجام داده اند چیزی به دست نمی آورند و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمی کند!

2- پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند.

[282]3- منافقان می خواهند خدا را فریب دهند در حالی که او آنها را فریب می دهد و هنگامی که به نماز بر می خیزند با کسالت بر می خیزند و در برابر مردم ریا می کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی نمایند.

4- و آنها کسانی هستند که اموال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق می کنند و ایمان به خدا و روز باز پسین ندارند (چرا که شیطان رفیق و همنشین آنها است) و کسی که شیطان قرین او باشد بد همنشین و قرینی دارد.

5- و مانند کسانی نباشید که از روی هوا پرستی و غرور و خود نمائی در برابر مردم از سرزمین خود (به سوی میدان بدر) بیرون آمدند و (مردم را) از راه خدا باز می داشتند (و سرانجام شکست خوردند) و خداوند به آنچه عمل می کنند احاطه (و آگاهی) دارد.

6- پس وای بر نماز گزارانی که، در نماز خود سهل انگاری می کنند، همان کسانی که ریا می کنند، و دیگران را از وسائل ضروری زندگی منع می نمایند!

شرح و تفسیر

در نخستین آیه، منت گذاردن و آزار دادن و ریا کردن در یک ردیف شمرده شده و همه آنها را موجب بطلان و نابودی صدقات (و اعمال نیک) معرفی می کند بلکه تعبیراتی از این آیه نشان می دهد که شخص ریا کار ایمان به خدا و روز آخرت ندارد؛ می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید انفاقهای خود را با منت و آزار باطل نکنید! » (یا ایها الذین آم-نوا لات-بطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی) سپس این گونه افراد را به کسی تشبیه می کنند که مال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق می نماید و به خدا روز رستاخیز ایمان ندارد! (کالذی ینفق ماله رئاء الناس و لایؤمن بالله و الیوم الاخر)

در ذیل آیه، مثال بسیار گویا و پر معنائی برای این گونه اشخاص زده و می فرماید: «مثل (کار) او همچون قطعه سنگی است که بر آن قشر نازکی از خاک باشد (و بذرهائی در آن افشانده شود) و رگبار باران بر آن فرود آید (و همه خاکها و بذرها را با خود بشوید و با خود ببرد) و آن را صاف (و خالی از همه چیز رها سازد) ! » (فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا)

[283]این گونه اشخاص (به یقین) «از کاری که انجام داده اند بهره ای نمی گیرند و خداوند کافران را هدایت نمی کند! » (لایقدرون علی شی ء مما کسبوا و الله لایهدی القوم الکافرین)

در این آیه تلویحا یک بار ریاکاران را فاقد ایمان به خدا و روز قیامت معرفی کرده و یک بار به عنوان قوم کافر، و اعمال آنها را هیچ و پوچ و فاقد هرگونه ارزش می شمرد چرا که بذر اعمالشان در سرزمین ریا کاری پاشیده شده که هیچ گونه آمادگی برای رشد و نمو ندارد. این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که ریاکاران خودشان همانند قطعه سنگی هستند که قشر نازکی از خاک بر آن است و هیچ گونه بذر مفیدی را پرورش نمی دهد؛ آری! قلب آنها همچون سنگ و روحشان نفوذ ناپذیر و اعمالشان بی ریشه و نیاتشان آلوده است.

جالب این که در آیه ای که پشت سر این آیه در همان سوره بقره آمده است اعمال خالصان و مخلصان را به باغی پر برکت تشبیه می کند که بذر و نهال صالح در آن کاشته شده و باران کافی بر آن می بارد و نور آفتاب از هر سو به آن می تابد و نسیم باد از هر طرف به آن می وزد و میوه و ثمره آن را مضاعف می سازد.

در دومین آیه، پیامبر صلی الله علیه و آله را مخاطب قرار داده و دستور می دهد مساله توحید خالص را به عنوان اصل اساسی اسلام به مردم برساند؛ می فرماید: «بگو من بشری همچون شما هستم (تنها امتیاز من این است که) به من وحی می شود که معبود شما تنها یکی است» (قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما الهکم اله واحد)

سپس نتیجه گیری می کند که بر این اساس، اعمال باید از هر نظر خالص و خالی از شرک باشد و می فرماید: «پس هر کس امید به لقای پروردگارش را دارد باید عمل صالح انجام دهد و کسی را در عبادت پروردگارش شریک نسازد! » (فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا)

به این ترتیب، شرک در عبادت، هم اساس توحید را ویران می سازد و هم اعتقاد به معاد را؛ و به تعبیر دیگر، گذرنامه ورود در بهشت جاویدان عمل خالص است.

[284]قابل توجه این که در شان نزول این آیه آمده است که مردی به نام «جندب بن زهیر خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد من کارهایم را برای خدا به جا می آورم و هدفم رضای اوست اما هنگامی که مردم از آن آگاه می شوند مسرور و شاد می شوم؛ پیامبر فرمود: «ان الله طیب و لایقبل الاالطیب و لایقبل ما شورک فیه؛ خداوند پاک است و جز عمل پاک را نمی پذیرد و عملی که غیر او در آن شرکت داده شود مقبول او نخواهد بود! » سپس آیه فوق نازل شد. (120)

در شان نزول دیگری آمده است که مردی خدمتش عرض کرد: «من جهاد فی سبیل الله را دوست دارم و در عین حال دوست دارم مردم موقعیت مرا در جهاد بدانند. » در این هنگام آیه فوق نازل شد. (121)

شبیه همین معنی در مورد انفاق در راه خدا و صله رحم نیز نقل شده است(122)و نشان می دهد که آیه بالا بعد از سؤالات گوناگون در مورد اعمال آلوده به اهداف غیر خدائی نازل شده است و ریا کار به عنوان مشرک و کسی که ایمان محکمی به آخرت ندارد، معرفی گردیده است.

در حدیث دیگری نیز از رسول خدا صلی الله علیه و آله می خوانیم که فرمود: «من صلی یرائی فقد اشرک و من صام یرائی فقد اشرک و من تصدق یرائی فقد اشرک ثم قرء فمن کان یرجوا لقاء ربه … ؛ کسی که نماز را به خاطر ریا بخواند مشرک شده و کسی که روزه را برای ریا به جا آورد مشرک شده و کسی که صدقه و انفاق را برای ریا انجام دهد مشرک شده سپس آیه: فمن کان یرجوا لقاء ربه … را تلاوت فرمود. » (123)

در سومین آیه، ریا را یکی از اعمال منافقان شمرده می فرماید: «منافقین می خواهند خدا را فریب دهند در حالی که او آنها را فریب می دهد و هنگامی که به نماز می ایستند از روی کسالت است و در برابر مردم ریا می کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی کنند! » (ان المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الی الصلوة قاموا کسالی یرآؤن الناس

[285]و لا یذکرون الله الا قلیلا)

این نکته قابل توجه است که نفاق نوعی دوگانگی ظاهر و باطن است و ریاکاری نیز شکل دیگری از دوگانگی ظاهر و باطن می باشد چرا که ظاهر عمل الهی و باطن آن شیطانی و ریائی است و به خاطر جلب توجه مردم! بنابراین، طبیعی است که ریا جزء برنامه منافقان باشد.

در چهارمین آیه، اعمال ریائی را همردیف عدم ایمان به خدا و روز قیامت و همنشینی با شیطان شمرده می فرماید: «آنها کسانی هستند که اموال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق می کنند و ایمان به خداوند و روز باز پسین ندارند (چرا که شیطان رفیق و همنشین آنها است) و کسی که شیطان قرین اوست بد قرینی انتخاب کرده است» (و الذین ینفقون اموالهم رئاء الناس و لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الآخر و من یکن الشیطان له قرینا فسآء قرینا ) .

به این ترتیب، ریاکاران دوست شیطان و فاقد ایمان قاطع به مبدا و معاد هستند.

در پنجمین آیه، خداوند مسلمانان را از همسوئی با کفار که اعمالشان ریاکارانه و از روی هوا پرستی و خود نمائی بوده است نهی می کند، می فرماید: «مانند کسانی نباشید که از سرزمین خود به خاطر هواپرستی و غرور و خودنمائی در برابر مردم بیرون آمدند! و مردم را از راه خدا باز می داشتند و خداوند به آنچه عمل می کنند احاطه (کامل) دارد. » (و لاتکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطرا و رئاء الناس و یصدون عن سبیل الله و الله بما یعملون محیط)

طبق قرائنی که در آیه موجود است بتصدیق مفسران، آیه اشاره به حرکت سپاهیان قریش به سوی میدان بدر است که به هنگام خارج شدن از مکه آلات لهو و لعب و بعضی از خوانندگان و شراب همراه خود آوردند حتی اگر دم از بت پرستی می زدند آنهم ریاکارانه و عملا برای جلب نظر بت پرستان بود.

بعضی ازمفسران نیزگفته اند ازآنجا که بدر یکی از مراکز تجمع و از بازارهای عرب بود

[286]و درعرض سال گاهی در آنجا اجتماع می کردند، ابوجهل مخصوصا وسائل عیش و نوش را با خود برد و هدفش این بود که از همه کسانی که با آنجا آشنا بودند زهر چشم بگیرد.

به هر حال قرآن مؤمنان را از این گونه کارها نهی می کند و به آنها دستور می دهد که با رعایت تقوا و اخلاص بر همه مشکلات غلبه کنند و سرنوشت ریاکاران هوسباز و بی تقوا را در میدان بدر فراموش ننمایند.

در آخرین آیه مورد بحث، باز هم از ریاکاری به بیان دیگری نکوهش می کند و می فرماید: «وای بر نماز گزارانی که نماز را به دست فراموشی می سپارند و از آن غفلت می کنند، آنها که ریا می کنند و مردم را از ضروریات زندگی باز می دارند» (فویل للمصلین، الذین هم عن صلاتهم ساهون ، الذین هم یرآؤن و یمنعون الماعون ) .

تعبیر به «ویل» در قرآن مجید در27 مورد آمده است و غالبا در مورد گناهان بسیار سنگین و خطرناک است. به کار بردن، این تعبیر در مورد ریاکاران نیز حکایت از شدت زشتی عمل آنها می کند.

از آنچه در آیات بالا آمد زشتی این گناه و خطرات آن برای سعادت انسان آشکار می شود و بخوبی روشن می گردد که یکی از موانع مهم تهذیب نفس و پاکی قلب و روح همین ریا کاری است که نقطه مقابل آن خلوص نیت و پاکی دل است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-09-05] [ 01:05:00 ب.ظ ]




آثار اخلاص

از آنجا که اخلاص گرانبهاترین گوهری است که در خزانه قلب و روح انسان پیدا می شود، آثار فوق العاده مهمی نیز دارد که در روایات اسلامی با تعبیرات کوتاه و بسیار پر معنی به آن اشاره شده است.

در حدیث معروفی از رسول خدا صلی الله علیه و آله می خوانیم: «ما اخلص عبد لله عزوجل اربعین صباحا الا جرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه؛ هیچ بنده ای از بندگان خدا چهل روز اخلاص را پیشه خود نمی سازد مگر این که چشمه های حکمت و دانش از قلبش بر زبانش

[280]جاری می شود. » (116)

در حدیث دیگری از امام علی بن ابیطالب علیهما السلام می خوانیم: «عند تحقق الاخلاص تستنیر البصائر؛ به هنگام تحقق اخلاص، چشم بصیرت انسان نورانی می شود. » (117)

در حدیث دیگری از همان حضرت می خوانیم: «فی اخلاص النیات نجاح الامور؛ در اخلاص نیت پیروزی در کارها است. » (118)

این نکته روشن است که هر قدر نیت خالصتر باشد به باطن کارها اهمیت بیشتری داده می شود تا به ظاهر کار، و به تعبیر دیگر، محکم کاری در حداعلی خواهد بود؛ به همین دلیل پیروزی در کار تضمین خواهد شد. و بعکس اگر نیت آلوده به ریا باشد به ظاهر بیش از باطن اهمیت داده می شود و کارها و برنامه ها توخالی می گردد و همین امر سبب شکست است.

و نیز به همین دلیل، در حدیث دیگری از همان امام علیه السلام می خوانیم: «لو خلصت النیات لزکت الاعمال؛ اگر نیات خالص شود اعمال پاکیزه خواهد شد. » (119)

116- عیون اخبار الرضا، جلد 2، صفحه 69؛

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 01:02:00 ب.ظ ]




چگونه افراد دورو و ریاکار را بشناسیم ؟

برای شناخت افراد دورو و ریاکار بهتر است با خصوصیات و زبان بدن آن ها آشنا شوید و سعی کنید از آن ها دوری کنید.
 زبان بدن افراد دورو چه میگوید؟
دورویی همانند یک سکه تقلبی است که روزی خود را نشان می دهد. انسان ها بر حسب انسان بودن دارای دو رو هستند ؛ یک رو، که ظاهر افراد و روی دیگر باطن انسانهاست.


زمانی ما از چیزی احساس خطر می کنیم و خود را در جایی قائم می شویم، می توانیم اقرار کنیم ریا و دورویی هم گونه ای قائم شدن است یا قائم کردن واقعیت به علت ترس و واهمه، البته همیشه هم به علت ترس نیست، گاهی هم برای فریفتن دیگران یا برای سودجویی است، پس می بینیم که ریا ریشه در عواملی چون سودجویی، ترس و خلاصه عدم ایمان و اعتماد دارد. کارشناس ارشد مشاوره خانواده، درباره زبان بدن افراد دورو بیشتر توضیح می دهد.

 

افراد دورو و ریاکار
دوروها خطرناکند
فرد ریاکاری که دستش برای همگان رو شده می تواند، آدم خطرناکی باشد. او ممکن است برای بازسازی روابط از دست رفته اش دوباره به رفتارهای ریاکارانه رو بیاورد اما دیگر نباید گول حرف ها و رفتارهای او را خورد چون یک فرد ریاکار همیشه ریاکار است. حضرت علی (ع) در روایتی می فرماید:با آدم های دورو، حریص و بخیل مشورت نکنید؛ این افراد نه تنها راه صحیح را به شما نشان نمی دهند بلکه شما را نیز از مسیر درست گمراه می کنند. کسانی که از دورویی برای پیمودن پله های ترقی استفاده می کنند موجب می شوند کارایی و بهره وری پایین آمده و در جامعه کارشکنی زیاد شود که این مسئله مانعی برای رسیدن به اهداف است.

انواع دوروها
علم روانشناسی ریاکارها را به چهار دسته تقسیم می کند که وضعیت شان آنقدر پیچیده است که گنجاندن مصداق ها در این چهار قالب تمرکز زیادی می خواهد.


دسته اول: آنهایی هستند که نام شان را کنار گذاشته اند؛ «دوروهای صادق ظاهری»، همان آدم هایی که ادعاهای شان با رفتار و اعمال شان در تضاد است یعنی وقتی در میان مردم هستند یک چیز می گویند و در عمل بر خلاف آن رفتار می کنند اما اینها در عین حال صادق نیز هستند چون اگرچه عمل شان با آنچه می گویند در تضاد است اما به آنچه انجام می دهند، ایمان دارند.


دسته دوم: «دوروهای صادق باطنی» هستند که مثل گروه قبل باورهای شان با رفتارشان در تضاد است با این تفاوت که این گروه با خود صادق هستند و می دانند در باطن چه جور آدمی هستند.


دسته سوم:ریاکارها البته پیچیده تر از دو گروه دیگرند و روانشناسان آنها را دو روی متقلب می دانند که حتما کنار آمدن با آنها سخت تر از دو دسته قبل است؛ «دوروهای متقلب ظاهری» نه فقط ادعای شان با رفتارشان متضاد است بلکه ادعای این افراد نیز با باورهای شان یکی نیست. در واقع این گروه از آدم ها ادعا می کنند به مسائلی باور دارند در حالی که در درون هیچ اعتقادی به آن مسائل ندارند مثلا اینها نه تنها راستگو نیستند و دروغ می گویند بلکه اساسا به راستگویی نیز باور ندارند.


معمولا افراد دورو شدت صدای بلندتری دارند و با حرکات دست بیشتری صحبت می کنند. گاهی نیز هنگام صحبت دست ها را پشت کمر مخفی می کنند


ریاکارانی که لقب «صادق ظاهری» می گیرند اگر به رفتارهای ریاکارانه خود ادامه دهند تبدیل به ریاکاران متقلب ظاهری می شوند یعنی کسانی که رفتارشان با گفتارشان هماهنگ نیست و در باطن به آنچه در میان مردم می گویند نیز اعتقاد ندارند.


دسته چهارم: افرادی هستند که به آنچه می گویند عمل می کنند اما به آنچه می گویند باور ندارند، این گروه ریاکاران این چنین عمل می کنند چون سعی دارند همیشه دیگران را از خود راضی نگه دارند، حتی اگر قرار باشد دست به کارهایی بزنند که به آن اعتقاد ندارند.


حضرت علی (ع) در روایتی می فرماید:با آدم های دورو، حریص و بخیل مشورت نکنید؛ این افراد نه تنها راه صحیح را به شما نشان نمی دهند بلکه شما را نیز از مسیر درست گمراه می کنند


زبان بدن افراد دورو


از طریق ارتباطات غیرکلامی می توان افراد دورو را شناسایی کرد. ارتباطات غیرکلامی، دنیایی از کلام را به مخاطب می رساند. «بن بست دو سویه» مبحثی در علم ارتباطات است که به خوبی روشن کننده این مسئله است.
افراد دورو هنگام نشستن روی صندلی کمی به راست یا چپ متمایل می شوند و گاه کمی به جلو برای ارتباطی صمیمانه خم می شوند و غالبا لبخند بر لب دارند


بن بست دوسویه می گوید:اگر کسی در کلام مطلبی را عنوان می کند ولی رفتار و سکناتش چیز دیگری می گوید، شما به رفتار و سکناتش توجه داشته باشید. نکته جالب آن است که اگر در جایی ارتباطات کلامی و غیرکلامی گرد هم آیند، شما با 90 درصد اطمینان به ارتباطات غیرکلامی توجه کنید. در مورد افراد دورو مشخصات رفتارهای غیرکلامی این چنین است که مردمک چشم های افراد دورو باز است و رنگ صورت آنها از حالت عادی تغییر می کند یا به سفیدی می گراید یا قرمز و گلگون می شوند.

حرکات دست
معمولا افراد دورو شدت صدای بلندتری دارند و با حرکات دست بیشتری صحبت می کنند. گاهی نیز هنگام صحبت دست ها را پشت کمر مخفی می کنند. شخصی که به این افراد دورو از همان ابتدا اعتماد ندارد اغلب هنگام دست دادن، بسیار محافظه کارانه، فقط نوک انگشتان او را می گیرد. افراد دورو هنگام نشستن روی صندلی کمی به راست یا چپ متمایل می شوند و گاه کمی به جلو برای ارتباطی صمیمانه خم می شوند و غالبا لبخند بر لب دارند. افراد دورو علاوه بر این رفتارها مهارت خاصی در دروغگویی نیز دارند و به دلیل همین خصلت فراموشکارند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 12:54:00 ب.ظ ]




به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و قطع دست استکبار جهانی و منافع آنها در ایران، توطئه‌ها و فتنه‌های شیاطین علیه ایران روز به روز گسترش یافت. در چنین شرایطی امام خمینی در پنجم آذر 1358، فرمان تشکیل بسیج را صادر کردند.

تشکیل بسیج مستضعفین، ارتش بیست میلیونی به فرمان امام خمینی (ره) هوشیاری و درایت بی نظیر حضرت امام خمینی (ره) از جمله اساسی ترین عوامل در جهت خنثی سازی توطئه ها به حساب می آید که به برکت این دوراندیشی و هدایت انقلاب در مسیر اصلی خود، زمینه انقلاب دوم فراهم آمد و با سقوط لانه جاسوسی امریکا در تهران و برملاشدن ماهیت سلطه جو و تجاوزکارانه امریکا، شیطان بزرگ با ضربه ای سخت و جبران ناپذیر روبرو شد.

اسناد بدست آمده از لانه جاسوسی و اظهارات صریح حکام امریکایی مردم و رهبران کشور و بویژه حضرت امام را با این حقیقت آشکار مواجه ساخت که احتمال مداخله نظامی امریکا و هجوم وی به جمهوری اسلامی، امری بعید و غیرممکن نبوده و با توجه به سوابق این کشور در جهان لزوم آمادگی مردم جهت مقابله و رویارویی را در کوتاهترین زمان ممکن آشکار می ساخت.

 

بر این اساس امام امت در پنجم آذرماه سال ۵۸، یعنی در مدتی کمتر از یک ماه بعد از انقلاب دوم، فرمان تاریخی تشکیل بسیج را صادر فرمودند:

یک مملکت بعد از چند سالی که بیست میلیون جوان دارد باید بیست میلیون تفنگدار داشته باشد و بیست میلیون ارتش داشته باشد و یک چنین مملکتی آسیب پذیر نیست و مردم دلسوخته و مسلمان پاکباخته که دل در گرو عشق به انقلاب و هدفهای والای آن داشتند، با آمادگی و قصد و اراده خلل ناپذیر جهت پاسداری از دستاوردهای انقلاب گروههای مقاومت مردمی را درپایگاههای بسیج و در آن زمان در مساجد سراسر کشور تشکیل دادند.

اولین تجربه آنها به صورت عملی یاری رساندن به سپاه و کمیته در قالب رویارویی با ضدانقلاب و خنثی سازی توطئه های آنها بود و از این راه نقش موثری در خدمت به انقلاب و اهداف الهی آن هم نشان دادند.

با هجوم و تجاوز ارتش عراق به کشور اسلامیمان در شهریور ۵۹این اعتقاد که یک سازماندهی جهت تشکیل بهتر نیروهای مردمی بوجود آید، قوت گرفت و از آن پس نیروهای مردمی صاحبان اصلی انقلاب اسلامی جهت حضور گسترده در جبهه گروه گروه به بسیج ملحق گردیدند و عملیاتهایی چون طریق القدس، حصر آبادان، فتح المبین، ثامن الائمه و الفجر ۸، کربلای ۵و …. از دستاوردهای عظیم این تشکل الهی بود.

اگر امروز توفیق این را داشته ایم که کشور اسلامیمان و ملت سلحشور آن را از گزند نابکاران و نااهلان تاریخ حفظ کنیم به یمن حضور گسترده بسیج بوده و لاغیر. چنان که رهبر فقید انقلاب اسلامی حضرت امام (قدس سره) فرمودند: رحمت و برکات خداوند بر بسیج مستضعفان که بحق پشتوانه انقلاب است.

 

رزمنده بسیجی، جنگجوی قابلی دردفاع منظم بحساب می آید

آری رزمنده بسیجی، ضمن توان رزمی بسیار بالا در نبرد نامنظم، جنگجوی قابلی دردفاع منظم بحساب می آید تا حدی که سلاحهای سنگینی چون توپ و تانکهای پیش رفته را به حرکت در آورده و روبروی دشمن قرار داده. هدف از تشکیل واحد بسیج مستضعفین ایجاد توانایی های لازم در کلیه افراد معتقد به قانون اساسی و اهداف انقلاب اسلامی به منظور دفاع از کشور، نظام جمهوری اسلامی و همچنین کمک به مردم به هنگام بروز بلایا و حوادث غیرمترقبه یا هماهنگی مراجع ذیربط می باشد. بسیج جایگاهی ملکوتی است. مکانی برای درس چگونه زیستن انسانها، جایگاه عشق و صفا و صمیمت و در یک کلام، شهید جبهه ها و قهرمان یا مظلوم پشت جبهه هاست. بیش از یکسال از صدور فرمان امام خمینی (رحمهٔالله علیه) مبنی بر تشکیل بسیج نگذشته بود که رژیم بعثی عراق در تحقق اهداف پلید نظام سلطه جهانی، هجوم همه جانبه خود را به میهن اسلامی ما آغاز کرد.

انقلاب اسلامی در آن اوضاع بحرانی ناشی از دگرگونی ها و تغییر و تحولات آن زمان، هیچ گونه، آمادگی لازم را برای مقابله با متجاوزان بعثی نداشت. ارتش جمهوری اسلامی ایران که با حمایت امام خمینی (رحمهٔالله علیه) توانسته بود جایگاه خود را پیدا نماید، در حال خودسازی و تثبیت نظم و انظباط بود. سپاه پاسداران هم که نهادی نوپا و برای حفظ امنیت شهرها به وجود آمده بود، فاقد هرگونه تجهیزات لازم و تجربه کافی برای مقابله با تجاوز خارجی بود.

 

بسیج یک نیروی جوشیده از متن مردم انقلابی، در صحنه دفاع مقدس ظهور پیدا کرد

از آن سو دشمن هم با ارتشی تا بن دندان مسلح و برخوردار از پشتیبانی قدرتهای استعمارگر، کشور را مورد هجوم قرار داد. در این اثنا بود که نقش بسیج به عنوان یک نیروی جوشیده از متن مردم انقلابی، در صحنه دفاع مقدس ظهور پیدا کرد. دشمن که سودای فتح سه روزه را در سر می پروراند، در همان روزهای نخستین با مردمی مواجه شد که با دست خالی به دفاع از کیان مقدس نظام اسلامی خود برخاسته بودند و از ایثار خون خویش دریغ نمی کردند، جوانان سلحشوری که به فرمان امام (رحمهٔ الله علیه) در پایگاههای مقاومت تحت نام “بسیجی” گرد آمده بودند و با کوچکترین اشاره ایشان به جبهه های نبرد می رفتند و تا آخرین قطره خون خویش ایستادگی و مقاومت می کردند.

 

قدرتی در بسیج نهفته است که می تواند با یکایک ارتش های کلاسیک جهانی مقابله کند

در طول هشت سال دفاع، بسیج آن چنان درخشید که دشمنان اعتراف کردند که “قدرتی در بسیج نهفته است که می تواند با یکایک ارتش های کلاسیک جهانی مقابله کند". بسیج علاوه بر حضور در خط مقدم نبرد وظیفه جذب، آموزش و سازماندهی نیروهای مردمی و اعزام آنها را به جبهه های نبرد برعهده داشت و در این مدت توانست جمیعت مؤمن و صاحب ارزشی را از امت حزب الله، در درون خود بپروراند و پایه ریزی ارتش مردمی را دنبال کند و سرانجام پس از هشت سال دفاع مقدس، بسیجیان مظلوم و سلحشور جبهه های توحید به همراه امت شهیدپرور، از این آزمایش الهی سربلند و پیروز بیرون آمدند. (حکایاتی از جبهه(

امام راحل این چهره های مظلوم را به شایستگی تمام به تصویر کشیدند و فرمود: شما آئینه مجسم مظلومیت ها و رشادت های این ملت بزرگ، در صحنه نبرد و تاریخ مصور انقلابید. شما فرزندان دفاع مقدس و پرچمداران عزت مسلمین و سپر حوادث این کشورید.

 

حضور بانوان در بسیج

جهاد در مکتب اسلام از فروع دین و از واجباتی است که استواری دین به آن بستگی دارد، زیرا اسباب سربلندی اعتلا و کمال و استقلال جامعه مسلمانان می شود و آن را در برابر دیگر ملل و دشمن متجاوز آبرو و عزت می بخشد. لذا به سبب آنکه دفاع در هر جامعه اسلامی حالت وجوب همگانی دارد، و چون مقدمه واجب نیز واجب می گردد و باید مسلمانان اعم از زن و مرد برای ایجاد زمینه آموزش و حفظ توانایی های دفاعی که خود مقدمه است، کوشش نمایند.

به این ترتیب بر زنان مسلمان نیز واجب است تا در جهات گوناگون، از جمله رزمی، نظامی برای مقابله با دشمن مهاجم به کشور اسلامی، آماده دفاع باشند.

بر همین مبنا آموزش نظامی خواهران نیز در بسیج آغاز شد و علاوه بر آن با فرموده های امام خمینی (ره) در سالروز ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها نکات مبهم آن نیز تبیین گردید.

بخش عمده ای از هر جامعه را زنان تشکیل می دهند که اصلی ترین نقش تربیتی را بر عهده دارند. ادعای گرانی نیست اگر زنان را فرهنگ سازترین بخش هر ملت بدانیم. اسلام نیز توجه فراوانی به جایگاه زنان دارد و بر حضور مثبت آنان در اجتماع تأکید می کند.

جایگاه ویژه زنان در جامعه سبب شد تا اندیشه بسیج به صورت زنده و پویا در میان آنان نیز ریشه بدواند و رشد کند. زنان با حضور مؤثر خود در پیروزی انقلاب اسلامی و نیز کمک های بی دریغ در جنگ تحمیلی، حقی سترگ بر انقلاب دارند. بسیج خواهران با جذب، آموزش و سازمان دهی بانوان کشور، برای گسترش فرهنگ بسیج، تلاش های فراوانی کرده و تاکنون اقدامات مفیدی در زمینه های نظامی، امدادگری، عقیدتی، سیاسی و سوادآموزی انجام داده است.

 

خواهران بسیجی در دوران دفاع مقدس در پشت جبهه ها حضوری فعال داشتند

“حضرت زهرا سلام الله علیها مجاهده و مخاطبه با حکومتهای وقت داشت و آنها را محاکمه می کرده اند، شما باید از ایشان تبعیت کرده و به او اقتدا کنید تا در روز زن وارد شوید و اگر بپذیرید، هم باید در میدان تحصیل و علم و هم در میدان دفاع از اسلام مجاهده نمایید، که دفاع از اسلام از مهماتی است که بر هر مرد و زن و هر کوچک و بزرگی است. البته در آن محیطی که شما تعلیم نظام می بینید باید محیط آزاد و صحیح و همه جهات عفاف محفوظ گردد.”

مرکز بسیج خواهران مأموریت جذب، آموزش و سازماندهی بانوان کشور را بر عهده دارد و تاکنون توانسته است در امر آموزش خواهران در زمینه های نظامی امدادگری، عقیدتی، سیاسی و سوادآموزی، خدمات و اقدامات مؤثری انجام دهد.

همچنین خواهران بسیجی در دوران دفاع مقدس در پشت جبهه ها نیز حضوری فعال داشتند و در تهیه و تدارک وسایل مورد نیاز رزمندگان اسلام، زحمات فراوانی را متحمل شدند.

 

به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و قطع دست استکبار جهانی و منافع آنها در ایران، توطئه‌ها و فتنه‌های شیاطین علیه ایران روز به روز گسترش یافت. در چنین شرایطی امام خمینی در پنجم آذر 1358، فرمان تشکیل بسیج را صادر کردند.

تشکیل بسیج مستضعفین، ارتش بیست میلیونی به فرمان امام خمینی (ره) هوشیاری و درایت بی نظیر حضرت امام خمینی (ره) از جمله اساسی ترین عوامل در جهت خنثی سازی توطئه ها به حساب می آید که به برکت این دوراندیشی و هدایت انقلاب در مسیر اصلی خود، زمینه انقلاب دوم فراهم آمد و با سقوط لانه جاسوسی امریکا در تهران و برملاشدن ماهیت سلطه جو و تجاوزکارانه امریکا، شیطان بزرگ با ضربه ای سخت و جبران ناپذیر روبرو شد.

اسناد بدست آمده از لانه جاسوسی و اظهارات صریح حکام امریکایی مردم و رهبران کشور و بویژه حضرت امام را با این حقیقت آشکار مواجه ساخت که احتمال مداخله نظامی امریکا و هجوم وی به جمهوری اسلامی، امری بعید و غیرممکن نبوده و با توجه به سوابق این کشور در جهان لزوم آمادگی مردم جهت مقابله و رویارویی را در کوتاهترین زمان ممکن آشکار می ساخت.

 

بر این اساس امام امت در پنجم آذرماه سال ۵۸، یعنی در مدتی کمتر از یک ماه بعد از انقلاب دوم، فرمان تاریخی تشکیل بسیج را صادر فرمودند:

یک مملکت بعد از چند سالی که بیست میلیون جوان دارد باید بیست میلیون تفنگدار داشته باشد و بیست میلیون ارتش داشته باشد و یک چنین مملکتی آسیب پذیر نیست و مردم دلسوخته و مسلمان پاکباخته که دل در گرو عشق به انقلاب و هدفهای والای آن داشتند، با آمادگی و قصد و اراده خلل ناپذیر جهت پاسداری از دستاوردهای انقلاب گروههای مقاومت مردمی را درپایگاههای بسیج و در آن زمان در مساجد سراسر کشور تشکیل دادند.

اولین تجربه آنها به صورت عملی یاری رساندن به سپاه و کمیته در قالب رویارویی با ضدانقلاب و خنثی سازی توطئه های آنها بود و از این راه نقش موثری در خدمت به انقلاب و اهداف الهی آن هم نشان دادند.

با هجوم و تجاوز ارتش عراق به کشور اسلامیمان در شهریور ۵۹این اعتقاد که یک سازماندهی جهت تشکیل بهتر نیروهای مردمی بوجود آید، قوت گرفت و از آن پس نیروهای مردمی صاحبان اصلی انقلاب اسلامی جهت حضور گسترده در جبهه گروه گروه به بسیج ملحق گردیدند و عملیاتهایی چون طریق القدس، حصر آبادان، فتح المبین، ثامن الائمه و الفجر ۸، کربلای ۵و …. از دستاوردهای عظیم این تشکل الهی بود.

اگر امروز توفیق این را داشته ایم که کشور اسلامیمان و ملت سلحشور آن را از گزند نابکاران و نااهلان تاریخ حفظ کنیم به یمن حضور گسترده بسیج بوده و لاغیر. چنان که رهبر فقید انقلاب اسلامی حضرت امام (قدس سره) فرمودند: رحمت و برکات خداوند بر بسیج مستضعفان که بحق پشتوانه انقلاب است.

 

رزمنده بسیجی، جنگجوی قابلی دردفاع منظم بحساب می آید

آری رزمنده بسیجی، ضمن توان رزمی بسیار بالا در نبرد نامنظم، جنگجوی قابلی دردفاع منظم بحساب می آید تا حدی که سلاحهای سنگینی چون توپ و تانکهای پیش رفته را به حرکت در آورده و روبروی دشمن قرار داده. هدف از تشکیل واحد بسیج مستضعفین ایجاد توانایی های لازم در کلیه افراد معتقد به قانون اساسی و اهداف انقلاب اسلامی به منظور دفاع از کشور، نظام جمهوری اسلامی و همچنین کمک به مردم به هنگام بروز بلایا و حوادث غیرمترقبه یا هماهنگی مراجع ذیربط می باشد. بسیج جایگاهی ملکوتی است. مکانی برای درس چگونه زیستن انسانها، جایگاه عشق و صفا و صمیمت و در یک کلام، شهید جبهه ها و قهرمان یا مظلوم پشت جبهه هاست. بیش از یکسال از صدور فرمان امام خمینی (رحمهٔالله علیه) مبنی بر تشکیل بسیج نگذشته بود که رژیم بعثی عراق در تحقق اهداف پلید نظام سلطه جهانی، هجوم همه جانبه خود را به میهن اسلامی ما آغاز کرد.

انقلاب اسلامی در آن اوضاع بحرانی ناشی از دگرگونی ها و تغییر و تحولات آن زمان، هیچ گونه، آمادگی لازم را برای مقابله با متجاوزان بعثی نداشت. ارتش جمهوری اسلامی ایران که با حمایت امام خمینی (رحمهٔالله علیه) توانسته بود جایگاه خود را پیدا نماید، در حال خودسازی و تثبیت نظم و انظباط بود. سپاه پاسداران هم که نهادی نوپا و برای حفظ امنیت شهرها به وجود آمده بود، فاقد هرگونه تجهیزات لازم و تجربه کافی برای مقابله با تجاوز خارجی بود.

 

بسیج یک نیروی جوشیده از متن مردم انقلابی، در صحنه دفاع مقدس ظهور پیدا کرد

از آن سو دشمن هم با ارتشی تا بن دندان مسلح و برخوردار از پشتیبانی قدرتهای استعمارگر، کشور را مورد هجوم قرار داد. در این اثنا بود که نقش بسیج به عنوان یک نیروی جوشیده از متن مردم انقلابی، در صحنه دفاع مقدس ظهور پیدا کرد. دشمن که سودای فتح سه روزه را در سر می پروراند، در همان روزهای نخستین با مردمی مواجه شد که با دست خالی به دفاع از کیان مقدس نظام اسلامی خود برخاسته بودند و از ایثار خون خویش دریغ نمی کردند، جوانان سلحشوری که به فرمان امام (رحمهٔ الله علیه) در پایگاههای مقاومت تحت نام “بسیجی” گرد آمده بودند و با کوچکترین اشاره ایشان به جبهه های نبرد می رفتند و تا آخرین قطره خون خویش ایستادگی و مقاومت می کردند.

 

قدرتی در بسیج نهفته است که می تواند با یکایک ارتش های کلاسیک جهانی مقابله کند

در طول هشت سال دفاع، بسیج آن چنان درخشید که دشمنان اعتراف کردند که “قدرتی در بسیج نهفته است که می تواند با یکایک ارتش های کلاسیک جهانی مقابله کند". بسیج علاوه بر حضور در خط مقدم نبرد وظیفه جذب، آموزش و سازماندهی نیروهای مردمی و اعزام آنها را به جبهه های نبرد برعهده داشت و در این مدت توانست جمیعت مؤمن و صاحب ارزشی را از امت حزب الله، در درون خود بپروراند و پایه ریزی ارتش مردمی را دنبال کند و سرانجام پس از هشت سال دفاع مقدس، بسیجیان مظلوم و سلحشور جبهه های توحید به همراه امت شهیدپرور، از این آزمایش الهی سربلند و پیروز بیرون آمدند. (حکایاتی از جبهه(

امام راحل این چهره های مظلوم را به شایستگی تمام به تصویر کشیدند و فرمود: شما آئینه مجسم مظلومیت ها و رشادت های این ملت بزرگ، در صحنه نبرد و تاریخ مصور انقلابید. شما فرزندان دفاع مقدس و پرچمداران عزت مسلمین و سپر حوادث این کشورید.

 

حضور بانوان در بسیج

جهاد در مکتب اسلام از فروع دین و از واجباتی است که استواری دین به آن بستگی دارد، زیرا اسباب سربلندی اعتلا و کمال و استقلال جامعه مسلمانان می شود و آن را در برابر دیگر ملل و دشمن متجاوز آبرو و عزت می بخشد. لذا به سبب آنکه دفاع در هر جامعه اسلامی حالت وجوب همگانی دارد، و چون مقدمه واجب نیز واجب می گردد و باید مسلمانان اعم از زن و مرد برای ایجاد زمینه آموزش و حفظ توانایی های دفاعی که خود مقدمه است، کوشش نمایند.

به این ترتیب بر زنان مسلمان نیز واجب است تا در جهات گوناگون، از جمله رزمی، نظامی برای مقابله با دشمن مهاجم به کشور اسلامی، آماده دفاع باشند.

بر همین مبنا آموزش نظامی خواهران نیز در بسیج آغاز شد و علاوه بر آن با فرموده های امام خمینی (ره) در سالروز ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها نکات مبهم آن نیز تبیین گردید.

بخش عمده ای از هر جامعه را زنان تشکیل می دهند که اصلی ترین نقش تربیتی را بر عهده دارند. ادعای گرانی نیست اگر زنان را فرهنگ سازترین بخش هر ملت بدانیم. اسلام نیز توجه فراوانی به جایگاه زنان دارد و بر حضور مثبت آنان در اجتماع تأکید می کند.

جایگاه ویژه زنان در جامعه سبب شد تا اندیشه بسیج به صورت زنده و پویا در میان آنان نیز ریشه بدواند و رشد کند. زنان با حضور مؤثر خود در پیروزی انقلاب اسلامی و نیز کمک های بی دریغ در جنگ تحمیلی، حقی سترگ بر انقلاب دارند. بسیج خواهران با جذب، آموزش و سازمان دهی بانوان کشور، برای گسترش فرهنگ بسیج، تلاش های فراوانی کرده و تاکنون اقدامات مفیدی در زمینه های نظامی، امدادگری، عقیدتی، سیاسی و سوادآموزی انجام داده است.

 

خواهران بسیجی در دوران دفاع مقدس در پشت جبهه ها حضوری فعال داشتند

“حضرت زهرا سلام الله علیها مجاهده و مخاطبه با حکومتهای وقت داشت و آنها را محاکمه می کرده اند، شما باید از ایشان تبعیت کرده و به او اقتدا کنید تا در روز زن وارد شوید و اگر بپذیرید، هم باید در میدان تحصیل و علم و هم در میدان دفاع از اسلام مجاهده نمایید، که دفاع از اسلام از مهماتی است که بر هر مرد و زن و هر کوچک و بزرگی است. البته در آن محیطی که شما تعلیم نظام می بینید باید محیط آزاد و صحیح و همه جهات عفاف محفوظ گردد.”

مرکز بسیج خواهران مأموریت جذب، آموزش و سازماندهی بانوان کشور را بر عهده دارد و تاکنون توانسته است در امر آموزش خواهران در زمینه های نظامی امدادگری، عقیدتی، سیاسی و سوادآموزی، خدمات و اقدامات مؤثری انجام دهد.

همچنین خواهران بسیجی در دوران دفاع مقدس در پشت جبهه ها نیز حضوری فعال داشتند و در تهیه و تدارک وسایل مورد نیاز رزمندگان اسلام، زحمات فراوانی را متحمل شدند.

 

به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و قطع دست استکبار جهانی و منافع آنها در ایران، توطئه‌ها و فتنه‌های شیاطین علیه ایران روز به روز گسترش یافت. در چنین شرایطی امام خمینی در پنجم آذر 1358، فرمان تشکیل بسیج را صادر کردند.

تشکیل بسیج مستضعفین، ارتش بیست میلیونی به فرمان امام خمینی (ره) هوشیاری و درایت بی نظیر حضرت امام خمینی (ره) از جمله اساسی ترین عوامل در جهت خنثی سازی توطئه ها به حساب می آید که به برکت این دوراندیشی و هدایت انقلاب در مسیر اصلی خود، زمینه انقلاب دوم فراهم آمد و با سقوط لانه جاسوسی امریکا در تهران و برملاشدن ماهیت سلطه جو و تجاوزکارانه امریکا، شیطان بزرگ با ضربه ای سخت و جبران ناپذیر روبرو شد.

اسناد بدست آمده از لانه جاسوسی و اظهارات صریح حکام امریکایی مردم و رهبران کشور و بویژه حضرت امام را با این حقیقت آشکار مواجه ساخت که احتمال مداخله نظامی امریکا و هجوم وی به جمهوری اسلامی، امری بعید و غیرممکن نبوده و با توجه به سوابق این کشور در جهان لزوم آمادگی مردم جهت مقابله و رویارویی را در کوتاهترین زمان ممکن آشکار می ساخت.

 

بر این اساس امام امت در پنجم آذرماه سال ۵۸، یعنی در مدتی کمتر از یک ماه بعد از انقلاب دوم، فرمان تاریخی تشکیل بسیج را صادر فرمودند:

یک مملکت بعد از چند سالی که بیست میلیون جوان دارد باید بیست میلیون تفنگدار داشته باشد و بیست میلیون ارتش داشته باشد و یک چنین مملکتی آسیب پذیر نیست و مردم دلسوخته و مسلمان پاکباخته که دل در گرو عشق به انقلاب و هدفهای والای آن داشتند، با آمادگی و قصد و اراده خلل ناپذیر جهت پاسداری از دستاوردهای انقلاب گروههای مقاومت مردمی را درپایگاههای بسیج و در آن زمان در مساجد سراسر کشور تشکیل دادند.

اولین تجربه آنها به صورت عملی یاری رساندن به سپاه و کمیته در قالب رویارویی با ضدانقلاب و خنثی سازی توطئه های آنها بود و از این راه نقش موثری در خدمت به انقلاب و اهداف الهی آن هم نشان دادند.

با هجوم و تجاوز ارتش عراق به کشور اسلامیمان در شهریور ۵۹این اعتقاد که یک سازماندهی جهت تشکیل بهتر نیروهای مردمی بوجود آید، قوت گرفت و از آن پس نیروهای مردمی صاحبان اصلی انقلاب اسلامی جهت حضور گسترده در جبهه گروه گروه به بسیج ملحق گردیدند و عملیاتهایی چون طریق القدس، حصر آبادان، فتح المبین، ثامن الائمه و الفجر ۸، کربلای ۵و …. از دستاوردهای عظیم این تشکل الهی بود.

اگر امروز توفیق این را داشته ایم که کشور اسلامیمان و ملت سلحشور آن را از گزند نابکاران و نااهلان تاریخ حفظ کنیم به یمن حضور گسترده بسیج بوده و لاغیر. چنان که رهبر فقید انقلاب اسلامی حضرت امام (قدس سره) فرمودند: رحمت و برکات خداوند بر بسیج مستضعفان که بحق پشتوانه انقلاب است.

 

رزمنده بسیجی، جنگجوی قابلی دردفاع منظم بحساب می آید

آری رزمنده بسیجی، ضمن توان رزمی بسیار بالا در نبرد نامنظم، جنگجوی قابلی دردفاع منظم بحساب می آید تا حدی که سلاحهای سنگینی چون توپ و تانکهای پیش رفته را به حرکت در آورده و روبروی دشمن قرار داده. هدف از تشکیل واحد بسیج مستضعفین ایجاد توانایی های لازم در کلیه افراد معتقد به قانون اساسی و اهداف انقلاب اسلامی به منظور دفاع از کشور، نظام جمهوری اسلامی و همچنین کمک به مردم به هنگام بروز بلایا و حوادث غیرمترقبه یا هماهنگی مراجع ذیربط می باشد. بسیج جایگاهی ملکوتی است. مکانی برای درس چگونه زیستن انسانها، جایگاه عشق و صفا و صمیمت و در یک کلام، شهید جبهه ها و قهرمان یا مظلوم پشت جبهه هاست. بیش از یکسال از صدور فرمان امام خمینی (رحمهٔالله علیه) مبنی بر تشکیل بسیج نگذشته بود که رژیم بعثی عراق در تحقق اهداف پلید نظام سلطه جهانی، هجوم همه جانبه خود را به میهن اسلامی ما آغاز کرد.

انقلاب اسلامی در آن اوضاع بحرانی ناشی از دگرگونی ها و تغییر و تحولات آن زمان، هیچ گونه، آمادگی لازم را برای مقابله با متجاوزان بعثی نداشت. ارتش جمهوری اسلامی ایران که با حمایت امام خمینی (رحمهٔالله علیه) توانسته بود جایگاه خود را پیدا نماید، در حال خودسازی و تثبیت نظم و انظباط بود. سپاه پاسداران هم که نهادی نوپا و برای حفظ امنیت شهرها به وجود آمده بود، فاقد هرگونه تجهیزات لازم و تجربه کافی برای مقابله با تجاوز خارجی بود.

 

بسیج یک نیروی جوشیده از متن مردم انقلابی، در صحنه دفاع مقدس ظهور پیدا کرد

از آن سو دشمن هم با ارتشی تا بن دندان مسلح و برخوردار از پشتیبانی قدرتهای استعمارگر، کشور را مورد هجوم قرار داد. در این اثنا بود که نقش بسیج به عنوان یک نیروی جوشیده از متن مردم انقلابی، در صحنه دفاع مقدس ظهور پیدا کرد. دشمن که سودای فتح سه روزه را در سر می پروراند، در همان روزهای نخستین با مردمی مواجه شد که با دست خالی به دفاع از کیان مقدس نظام اسلامی خود برخاسته بودند و از ایثار خون خویش دریغ نمی کردند، جوانان سلحشوری که به فرمان امام (رحمهٔ الله علیه) در پایگاههای مقاومت تحت نام “بسیجی” گرد آمده بودند و با کوچکترین اشاره ایشان به جبهه های نبرد می رفتند و تا آخرین قطره خون خویش ایستادگی و مقاومت می کردند.

 

قدرتی در بسیج نهفته است که می تواند با یکایک ارتش های کلاسیک جهانی مقابله کند

در طول هشت سال دفاع، بسیج آن چنان درخشید که دشمنان اعتراف کردند که “قدرتی در بسیج نهفته است که می تواند با یکایک ارتش های کلاسیک جهانی مقابله کند". بسیج علاوه بر حضور در خط مقدم نبرد وظیفه جذب، آموزش و سازماندهی نیروهای مردمی و اعزام آنها را به جبهه های نبرد برعهده داشت و در این مدت توانست جمیعت مؤمن و صاحب ارزشی را از امت حزب الله، در درون خود بپروراند و پایه ریزی ارتش مردمی را دنبال کند و سرانجام پس از هشت سال دفاع مقدس، بسیجیان مظلوم و سلحشور جبهه های توحید به همراه امت شهیدپرور، از این آزمایش الهی سربلند و پیروز بیرون آمدند. (حکایاتی از جبهه(

امام راحل این چهره های مظلوم را به شایستگی تمام به تصویر کشیدند و فرمود: شما آئینه مجسم مظلومیت ها و رشادت های این ملت بزرگ، در صحنه نبرد و تاریخ مصور انقلابید. شما فرزندان دفاع مقدس و پرچمداران عزت مسلمین و سپر حوادث این کشورید.

 

حضور بانوان در بسیج

جهاد در مکتب اسلام از فروع دین و از واجباتی است که استواری دین به آن بستگی دارد، زیرا اسباب سربلندی اعتلا و کمال و استقلال جامعه مسلمانان می شود و آن را در برابر دیگر ملل و دشمن متجاوز آبرو و عزت می بخشد. لذا به سبب آنکه دفاع در هر جامعه اسلامی حالت وجوب همگانی دارد، و چون مقدمه واجب نیز واجب می گردد و باید مسلمانان اعم از زن و مرد برای ایجاد زمینه آموزش و حفظ توانایی های دفاعی که خود مقدمه است، کوشش نمایند.

به این ترتیب بر زنان مسلمان نیز واجب است تا در جهات گوناگون، از جمله رزمی، نظامی برای مقابله با دشمن مهاجم به کشور اسلامی، آماده دفاع باشند.

بر همین مبنا آموزش نظامی خواهران نیز در بسیج آغاز شد و علاوه بر آن با فرموده های امام خمینی (ره) در سالروز ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها نکات مبهم آن نیز تبیین گردید.

بخش عمده ای از هر جامعه را زنان تشکیل می دهند که اصلی ترین نقش تربیتی را بر عهده دارند. ادعای گرانی نیست اگر زنان را فرهنگ سازترین بخش هر ملت بدانیم. اسلام نیز توجه فراوانی به جایگاه زنان دارد و بر حضور مثبت آنان در اجتماع تأکید می کند.

جایگاه ویژه زنان در جامعه سبب شد تا اندیشه بسیج به صورت زنده و پویا در میان آنان نیز ریشه بدواند و رشد کند. زنان با حضور مؤثر خود در پیروزی انقلاب اسلامی و نیز کمک های بی دریغ در جنگ تحمیلی، حقی سترگ بر انقلاب دارند. بسیج خواهران با جذب، آموزش و سازمان دهی بانوان کشور، برای گسترش فرهنگ بسیج، تلاش های فراوانی کرده و تاکنون اقدامات مفیدی در زمینه های نظامی، امدادگری، عقیدتی، سیاسی و سوادآموزی انجام داده است.

 

خواهران بسیجی در دوران دفاع مقدس در پشت جبهه ها حضوری فعال داشتند

“حضرت زهرا سلام الله علیها مجاهده و مخاطبه با حکومتهای وقت داشت و آنها را محاکمه می کرده اند، شما باید از ایشان تبعیت کرده و به او اقتدا کنید تا در روز زن وارد شوید و اگر بپذیرید، هم باید در میدان تحصیل و علم و هم در میدان دفاع از اسلام مجاهده نمایید، که دفاع از اسلام از مهماتی است که بر هر مرد و زن و هر کوچک و بزرگی است. البته در آن محیطی که شما تعلیم نظام می بینید باید محیط آزاد و صحیح و همه جهات عفاف محفوظ گردد.”

مرکز بسیج خواهران مأموریت جذب، آموزش و سازماندهی بانوان کشور را بر عهده دارد و تاکنون توانسته است در امر آموزش خواهران در زمینه های نظامی امدادگری، عقیدتی، سیاسی و سوادآموزی، خدمات و اقدامات مؤثری انجام دهد.

همچنین خواهران بسیجی در دوران دفاع مقدس در پشت جبهه ها نیز حضوری فعال داشتند و در تهیه و تدارک وسایل مورد نیاز رزمندگان اسلام، زحمات فراوانی را متحمل شدند.

 

به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و قطع دست استکبار جهانی و منافع آنها در ایران، توطئه‌ها و فتنه‌های شیاطین علیه ایران روز به روز گسترش یافت. در چنین شرایطی امام خمینی در پنجم آذر 1358، فرمان تشکیل بسیج را صادر کردند.

تشکیل بسیج مستضعفین، ارتش بیست میلیونی به فرمان امام خمینی (ره) هوشیاری و درایت بی نظیر حضرت امام خمینی (ره) از جمله اساسی ترین عوامل در جهت خنثی سازی توطئه ها به حساب می آید که به برکت این دوراندیشی و هدایت انقلاب در مسیر اصلی خود، زمینه انقلاب دوم فراهم آمد و با سقوط لانه جاسوسی امریکا در تهران و برملاشدن ماهیت سلطه جو و تجاوزکارانه امریکا، شیطان بزرگ با ضربه ای سخت و جبران ناپذیر روبرو شد.

اسناد بدست آمده از لانه جاسوسی و اظهارات صریح حکام امریکایی مردم و رهبران کشور و بویژه حضرت امام را با این حقیقت آشکار مواجه ساخت که احتمال مداخله نظامی امریکا و هجوم وی به جمهوری اسلامی، امری بعید و غیرممکن نبوده و با توجه به سوابق این کشور در جهان لزوم آمادگی مردم جهت مقابله و رویارویی را در کوتاهترین زمان ممکن آشکار می ساخت.

 

بر این اساس امام امت در پنجم آذرماه سال ۵۸، یعنی در مدتی کمتر از یک ماه بعد از انقلاب دوم، فرمان تاریخی تشکیل بسیج را صادر فرمودند:

یک مملکت بعد از چند سالی که بیست میلیون جوان دارد باید بیست میلیون تفنگدار داشته باشد و بیست میلیون ارتش داشته باشد و یک چنین مملکتی آسیب پذیر نیست و مردم دلسوخته و مسلمان پاکباخته که دل در گرو عشق به انقلاب و هدفهای والای آن داشتند، با آمادگی و قصد و اراده خلل ناپذیر جهت پاسداری از دستاوردهای انقلاب گروههای مقاومت مردمی را درپایگاههای بسیج و در آن زمان در مساجد سراسر کشور تشکیل دادند.

اولین تجربه آنها به صورت عملی یاری رساندن به سپاه و کمیته در قالب رویارویی با ضدانقلاب و خنثی سازی توطئه های آنها بود و از این راه نقش موثری در خدمت به انقلاب و اهداف الهی آن هم نشان دادند.

با هجوم و تجاوز ارتش عراق به کشور اسلامیمان در شهریور ۵۹این اعتقاد که یک سازماندهی جهت تشکیل بهتر نیروهای مردمی بوجود آید، قوت گرفت و از آن پس نیروهای مردمی صاحبان اصلی انقلاب اسلامی جهت حضور گسترده در جبهه گروه گروه به بسیج ملحق گردیدند و عملیاتهایی چون طریق القدس، حصر آبادان، فتح المبین، ثامن الائمه و الفجر ۸، کربلای ۵و …. از دستاوردهای عظیم این تشکل الهی بود.

اگر امروز توفیق این را داشته ایم که کشور اسلامیمان و ملت سلحشور آن را از گزند نابکاران و نااهلان تاریخ حفظ کنیم به یمن حضور گسترده بسیج بوده و لاغیر. چنان که رهبر فقید انقلاب اسلامی حضرت امام (قدس سره) فرمودند: رحمت و برکات خداوند بر بسیج مستضعفان که بحق پشتوانه انقلاب است.

 

رزمنده بسیجی، جنگجوی قابلی دردفاع منظم بحساب می آید

آری رزمنده بسیجی، ضمن توان رزمی بسیار بالا در نبرد نامنظم، جنگجوی قابلی دردفاع منظم بحساب می آید تا حدی که سلاحهای سنگینی چون توپ و تانکهای پیش رفته را به حرکت در آورده و روبروی دشمن قرار داده. هدف از تشکیل واحد بسیج مستضعفین ایجاد توانایی های لازم در کلیه افراد معتقد به قانون اساسی و اهداف انقلاب اسلامی به منظور دفاع از کشور، نظام جمهوری اسلامی و همچنین کمک به مردم به هنگام بروز بلایا و حوادث غیرمترقبه یا هماهنگی مراجع ذیربط می باشد. بسیج جایگاهی ملکوتی است. مکانی برای درس چگونه زیستن انسانها، جایگاه عشق و صفا و صمیمت و در یک کلام، شهید جبهه ها و قهرمان یا مظلوم پشت جبهه هاست. بیش از یکسال از صدور فرمان امام خمینی (رحمهٔالله علیه) مبنی بر تشکیل بسیج نگذشته بود که رژیم بعثی عراق در تحقق اهداف پلید نظام سلطه جهانی، هجوم همه جانبه خود را به میهن اسلامی ما آغاز کرد.

انقلاب اسلامی در آن اوضاع بحرانی ناشی از دگرگونی ها و تغییر و تحولات آن زمان، هیچ گونه، آمادگی لازم را برای مقابله با متجاوزان بعثی نداشت. ارتش جمهوری اسلامی ایران که با حمایت امام خمینی (رحمهٔالله علیه) توانسته بود جایگاه خود را پیدا نماید، در حال خودسازی و تثبیت نظم و انظباط بود. سپاه پاسداران هم که نهادی نوپا و برای حفظ امنیت شهرها به وجود آمده بود، فاقد هرگونه تجهیزات لازم و تجربه کافی برای مقابله با تجاوز خارجی بود.

 

بسیج یک نیروی جوشیده از متن مردم انقلابی، در صحنه دفاع مقدس ظهور پیدا کرد

از آن سو دشمن هم با ارتشی تا بن دندان مسلح و برخوردار از پشتیبانی قدرتهای استعمارگر، کشور را مورد هجوم قرار داد. در این اثنا بود که نقش بسیج به عنوان یک نیروی جوشیده از متن مردم انقلابی، در صحنه دفاع مقدس ظهور پیدا کرد. دشمن که سودای فتح سه روزه را در سر می پروراند، در همان روزهای نخستین با مردمی مواجه شد که با دست خالی به دفاع از کیان مقدس نظام اسلامی خود برخاسته بودند و از ایثار خون خویش دریغ نمی کردند، جوانان سلحشوری که به فرمان امام (رحمهٔ الله علیه) در پایگاههای مقاومت تحت نام “بسیجی” گرد آمده بودند و با کوچکترین اشاره ایشان به جبهه های نبرد می رفتند و تا آخرین قطره خون خویش ایستادگی و مقاومت می کردند.

 

قدرتی در بسیج نهفته است که می تواند با یکایک ارتش های کلاسیک جهانی مقابله کند

در طول هشت سال دفاع، بسیج آن چنان درخشید که دشمنان اعتراف کردند که “قدرتی در بسیج نهفته است که می تواند با یکایک ارتش های کلاسیک جهانی مقابله کند". بسیج علاوه بر حضور در خط مقدم نبرد وظیفه جذب، آموزش و سازماندهی نیروهای مردمی و اعزام آنها را به جبهه های نبرد برعهده داشت و در این مدت توانست جمیعت مؤمن و صاحب ارزشی را از امت حزب الله، در درون خود بپروراند و پایه ریزی ارتش مردمی را دنبال کند و سرانجام پس از هشت سال دفاع مقدس، بسیجیان مظلوم و سلحشور جبهه های توحید به همراه امت شهیدپرور، از این آزمایش الهی سربلند و پیروز بیرون آمدند. (حکایاتی از جبهه(

امام راحل این چهره های مظلوم را به شایستگی تمام به تصویر کشیدند و فرمود: شما آئینه مجسم مظلومیت ها و رشادت های این ملت بزرگ، در صحنه نبرد و تاریخ مصور انقلابید. شما فرزندان دفاع مقدس و پرچمداران عزت مسلمین و سپر حوادث این کشورید.

 

حضور بانوان در بسیج

جهاد در مکتب اسلام از فروع دین و از واجباتی است که استواری دین به آن بستگی دارد، زیرا اسباب سربلندی اعتلا و کمال و استقلال جامعه مسلمانان می شود و آن را در برابر دیگر ملل و دشمن متجاوز آبرو و عزت می بخشد. لذا به سبب آنکه دفاع در هر جامعه اسلامی حالت وجوب همگانی دارد، و چون مقدمه واجب نیز واجب می گردد و باید مسلمانان اعم از زن و مرد برای ایجاد زمینه آموزش و حفظ توانایی های دفاعی که خود مقدمه است، کوشش نمایند.

به این ترتیب بر زنان مسلمان نیز واجب است تا در جهات گوناگون، از جمله رزمی، نظامی برای مقابله با دشمن مهاجم به کشور اسلامی، آماده دفاع باشند.

بر همین مبنا آموزش نظامی خواهران نیز در بسیج آغاز شد و علاوه بر آن با فرموده های امام خمینی (ره) در سالروز ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها نکات مبهم آن نیز تبیین گردید.

بخش عمده ای از هر جامعه را زنان تشکیل می دهند که اصلی ترین نقش تربیتی را بر عهده دارند. ادعای گرانی نیست اگر زنان را فرهنگ سازترین بخش هر ملت بدانیم. اسلام نیز توجه فراوانی به جایگاه زنان دارد و بر حضور مثبت آنان در اجتماع تأکید می کند.

جایگاه ویژه زنان در جامعه سبب شد تا اندیشه بسیج به صورت زنده و پویا در میان آنان نیز ریشه بدواند و رشد کند. زنان با حضور مؤثر خود در پیروزی انقلاب اسلامی و نیز کمک های بی دریغ در جنگ تحمیلی، حقی سترگ بر انقلاب دارند. بسیج خواهران با جذب، آموزش و سازمان دهی بانوان کشور، برای گسترش فرهنگ بسیج، تلاش های فراوانی کرده و تاکنون اقدامات مفیدی در زمینه های نظامی، امدادگری، عقیدتی، سیاسی و سوادآموزی انجام داده است.

 

خواهران بسیجی در دوران دفاع مقدس در پشت جبهه ها حضوری فعال داشتند

“حضرت زهرا سلام الله علیها مجاهده و مخاطبه با حکومتهای وقت داشت و آنها را محاکمه می کرده اند، شما باید از ایشان تبعیت کرده و به او اقتدا کنید تا در روز زن وارد شوید و اگر بپذیرید، هم باید در میدان تحصیل و علم و هم در میدان دفاع از اسلام مجاهده نمایید، که دفاع از اسلام از مهماتی است که بر هر مرد و زن و هر کوچک و بزرگی است. البته در آن محیطی که شما تعلیم نظام می بینید باید محیط آزاد و صحیح و همه جهات عفاف محفوظ گردد.”

مرکز بسیج خواهران مأموریت جذب، آموزش و سازماندهی بانوان کشور را بر عهده دارد و تاکنون توانسته است در امر آموزش خواهران در زمینه های نظامی امدادگری، عقیدتی، سیاسی و سوادآموزی، خدمات و اقدامات مؤثری انجام دهد.

همچنین خواهران بسیجی در دوران دفاع مقدس در پشت جبهه ها نیز حضوری فعال داشتند و در تهیه و تدارک وسایل مورد نیاز رزمندگان اسلام، زحمات فراوانی را متحمل شدند.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 12:51:00 ب.ظ ]




برگزاری ایستگاه نقاشی به مناسبت  ولادت حضرت محمدو امام صادق"ع"
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 12:49:00 ب.ظ ]




برگزاری مراسم  ولادت حضرت محمدو امام صادق"ع"
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 12:47:00 ب.ظ ]




ویژگی های حضرت مهدی (عج)-

ابـوحـمـزه گـویـد: حـضـرت صـادق (ع ) را دیـدم کـه هـنـگـامـى کـه مـى خـواسـت از منزل بیرون رود لبانش را مى جنبانید و بر در خانه ایستاده بود، عرض کردم : من شما را دیـدم کـه هـنگامى که از منزل بیرون آمدى لبانت را مى جنباندى آیا چیزى گفتى ؟ فرمود: آرى هـمـانـا انـسان چون از منزل بیرون رود هنگامى که خواهد بیرون رود سه بار بگوید: (((اللّه کـبـر))) و سـه بـار بـگـویـد: (((بـاللّه خـرج و بـاللّه دخل و على اللّه توکل ))) (سپس گوید:) (((اللهم افتح لى فى وجهى هذا بخیر و اختم لى بـخـیـر وقـنـى شـر کـل دابة انت آخذ بناصیتها ان ربى على صراط مستقیم ))) پیوسته در ضـمـانـت خداى عزوجل مى باشد تا خداوند او را بجائى که بوده است برگرداند

ویژگی های حضرت مهدی (عج)


برخی خصایص و ویژگی های امام زمان (عج) مطابق احادیث و روایات عبارتند از:

از خاندان و ذریه پیامبر است
هم نام و هم کنیه پیامبر (ص) و شبیه ترین مردم به آن حضرت است
نهمین فرزند از فرزندان امام حسین (ع) است
اسم پدرش حسن (ع) است
مادرش سیده کنیزان و بهترین ایشان است
دوازدهمین امام و خاتم الائمه است
دارای دو غیبت صغری و کبری
عمر بسیار طولانی دارد
زمین را پر از عدل و داد میکند پس از آنکه پر از ظلم و ستم شده باشد
گذشت روزگار او را پیر نمیکند
ولادتش پنهانی است
دشمنان خدا را میکشد و زمین را از شرک و ظلم پاک میکند
دین خدا را آشکار و اسلام حقیقی را در روی زمین گسترش میدهد و فرمانروای روی زمین میشود
با شمشیر قیام میکند
دارای نسبتهایی از انبیاست که از آن جمله غیبت است
روش او سیره پیامبر است
پس از آنکه مردم در آزمایش های سخت واقع شوند ظهور میکند
وقتی حضرت مهدی ظهور کند حضرت عیسی نازل میشود و پشت سرش نماز میخواند
پیش از ظهورش بدعت ها و ظلم و گناه و تجاهر به فسق و فجور رایج میشود
هنگام ظهورش منادی آسمان به نام او و پدرش ندا میکند که همه آن را میشنوند و ظهور آن حضرت را اعلام میکنند
پیش از ظهورش نرخ ها بالا میرود و بیماری ها زیاد میشود و جنگ های بزرگ برپا میشود و بسیاری کشته میشوند
پیش از ظهورش نفس زکیه و یمانی کشته میشوند و در بیدا (مکانی بین مکه و مدینه)خسوفی واقع میشود و دجال و سفیانی خروج میکنند و حضرت آنها را میکشد
پس از ظهورش برکات آسمان و زمین آشکار میشود و زمین آباد میگردد و هیچ کس غیر خدا را پرستش نمیکند
سیصد و سیزده نفر اصحاب او هستند که در یک ساعت به محضرش حاضر میشوند
معجزات بسیاری دارد  و بسیاری به دیدار رحضرتش مشرف شده اند

ویژگی های حضرت مهدی (عج)-143

ابـوحـمـزه گـویـد: حـضـرت صـادق (ع ) را دیـدم کـه هـنـگـامـى کـه مـى خـواسـت از منزل بیرون رود لبانش را مى جنبانید و بر در خانه ایستاده بود، عرض کردم : من شما را دیـدم کـه هـنگامى که از منزل بیرون آمدى لبانت را مى جنباندى آیا چیزى گفتى ؟ فرمود: آرى هـمـانـا انـسان چون از منزل بیرون رود هنگامى که خواهد بیرون رود سه بار بگوید: (((اللّه کـبـر))) و سـه بـار بـگـویـد: (((بـاللّه خـرج و بـاللّه دخل و على اللّه توکل ))) (سپس گوید:) (((اللهم افتح لى فى وجهى هذا بخیر و اختم لى بـخـیـر وقـنـى شـر کـل دابة انت آخذ بناصیتها ان ربى على صراط مستقیم ))) پیوسته در ضـمـانـت خداى عزوجل مى باشد تا خداوند او را بجائى که بوده است برگرداند

ویژگی های حضرت مهدی (عج)


برخی خصایص و ویژگی های امام زمان (عج) مطابق احادیث و روایات عبارتند از:

از خاندان و ذریه پیامبر است
هم نام و هم کنیه پیامبر (ص) و شبیه ترین مردم به آن حضرت است
نهمین فرزند از فرزندان امام حسین (ع) است
اسم پدرش حسن (ع) است
مادرش سیده کنیزان و بهترین ایشان است
دوازدهمین امام و خاتم الائمه است
دارای دو غیبت صغری و کبری
عمر بسیار طولانی دارد
زمین را پر از عدل و داد میکند پس از آنکه پر از ظلم و ستم شده باشد
گذشت روزگار او را پیر نمیکند
ولادتش پنهانی است
دشمنان خدا را میکشد و زمین را از شرک و ظلم پاک میکند
دین خدا را آشکار و اسلام حقیقی را در روی زمین گسترش میدهد و فرمانروای روی زمین میشود
با شمشیر قیام میکند
دارای نسبتهایی از انبیاست که از آن جمله غیبت است
روش او سیره پیامبر است
پس از آنکه مردم در آزمایش های سخت واقع شوند ظهور میکند
وقتی حضرت مهدی ظهور کند حضرت عیسی نازل میشود و پشت سرش نماز میخواند
پیش از ظهورش بدعت ها و ظلم و گناه و تجاهر به فسق و فجور رایج میشود
هنگام ظهورش منادی آسمان به نام او و پدرش ندا میکند که همه آن را میشنوند و ظهور آن حضرت را اعلام میکنند
پیش از ظهورش نرخ ها بالا میرود و بیماری ها زیاد میشود و جنگ های بزرگ برپا میشود و بسیاری کشته میشوند
پیش از ظهورش نفس زکیه و یمانی کشته میشوند و در بیدا (مکانی بین مکه و مدینه)خسوفی واقع میشود و دجال و سفیانی خروج میکنند و حضرت آنها را میکشد
پس از ظهورش برکات آسمان و زمین آشکار میشود و زمین آباد میگردد و هیچ کس غیر خدا را پرستش نمیکند
سیصد و سیزده نفر اصحاب او هستند که در یک ساعت به محضرش حاضر میشوند
معجزات بسیاری دارد  و بسیاری به دیدار رحضرتش مشرف شده اند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1397-09-03] [ 11:17:00 ق.ظ ]




میلاد پیامبر اکرم (ص)



“امین” و “امن"  و “مومن"   آنقَدَر دنیا خطابت کرد

خدا طاقت نیاورد و سرانجام انتخابت کرد

برای هر سری از روشنایت سایه‌بان می‌خواست

که شب را پیش پایت سر برید و آفتابت کرد

حجازِ وحشیِ زیبا ندیده دل به حسنت باخت

که بت‌ها را شکست و قبله دل‌ها حسابت کرد

خدا از چشم زخم مردمان ترسید پس یک شب

تو را تا آسمان‌ها برد و مثل ماه قابت کرد

تو را از آسمان بارید مثل عشق بر دنیا

زمین را تشنه دید و در دل هر قطره آبت کرد

دوای درد دین و درد دنیا ، درد بی دردی

حضورت دردهای مرگ را حتی طبابت کرد

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:48:00 ق.ظ ]




تحقیق در مورد اسراف و اثرات منفی آن بر فرد و جامعه

اسراف کردن از جمله گناهان کبیره است که خداوند چندین مرتبه در قرآن به آن اشاره کرده است. اسراف اثرات منفی فراوانی بر فرد و اجتماع دارد.

اسراف کردن از جمله کارهای قبیحی است که علاوه بر زیان های ظاهری می تواند اثرات مخربی بر جامعه بگذارد. آیات و روایات فراوانی در مورد اسراف کردن وجود دارد. با ستاره همراه باشید تا بیشتر در مورد اسراف بدانید؛

 

 

 

 

 

معنی اسراف چیست؟

 

اسراف به معنی زیاده روی و تجاور از حد و اندازه است. به عبارت دیگر اسراف شامل هر عملی می شود که از نظر کمی و کیفی از حد طبیعی خارج شده باشد. اسراف علاوه بر مادیات می تواند شامل حالات نفسانی انسان هم بشود و در صفات انسان بروز پیدا کند.

 

 

معنی اسراف در دهخدا

 

 

اسراف در لغت نامه دهخدا اینگونه تعریف شده است:

 

«گزاف کاری کردن، گزافه کاری، ایعاث، اقعاث، گزاف کردن، درگذشتن از حدّ میانه، از حدّ تجاوز کردن، افراط، زیاده روی، تبذیر، ابذار، اتلاف، گشادبازی، فراخ روی، از اندازه بگذشتن، تجاوز حدّ، مجاوزه از حدّ بغیر صواب، مقابل تقتیر و اقتار و تقصیر و قصد و اقتصاد، بر گزاف خرج کردن، ول خرجی، گزاف و بی اندازه یا بیجا و بی محل خرج کردن، تلف کردن مال، باددستی، صرف چیزی در غیر محل، زیاده از حاجت خرج کردن، فزونی کردن در صرف مال، بگزاف خرج کردن…»

 

 

 

ملاک های تشخیص اسراف

 

برای این که تشخیص دهیم چه زمانی از محدوده یک عمل خارج و دچار اسراف شده ایم ملاک های مختلفی وجود دارد. از جمله این ملاک ها عبارتند از:

 

گناهان: گناه و معصیت از جمله حد و حدودی است که خداوند آن ها را تعیین کرده است و وقتی که مرتکب گناهی می شویم به نوعی دچار اسراف شده ایم که تجاوز از دستورهای دینی است.

 

 

عقل: در جاهایی که عقل انسان تشخیص می دهد که انجام یک کار نوعی اسراف به حساب می آید باید به حکم عقل عمل کرد و از آن کار دوری نمود.

 

 

عرف: گاهی اوقات عرف جامعه تعیین کننده محدوده اسراف است. عرف جامعه بر اساس اوضاع اقتصادی موجود و موقعیت اجتماعی افراد این محدوده را تعیین می کند.

 

 

 

انواع اسراف

 

 

اسراف اقتصادی: زیاده روی و حیف و میل چیزهایی که هنوز قابل استفاده است.

 

 

اسراف عقیدتی: شرک به خدا و عدم اعتقاد به توحید از جمله مصادیق این نوع اسراف است.

 

 

اسراف اخلاقی: خروج از حد اعتدال در حوزه اخلاق فردی و اجتماعی

 

 

اسراف اجتماعی: رفتارهایی همچون تکبر که نمود اجتماعی پیدا می کند.

 

 

اسراف قضایی: تجاوز از حدود مشخص در مجازات مجرمان

 

 

 

آسیب های فردی اسراف

 

 

آسیب های جسمی
 

خشم خداوند (امام صادق (ع): اسراف مورد غضب خداست)
 

بی برکتی (امام صادق (ع): همانا اسراف همراه با کاهش برکت است)
 

گمراهی
 

فقر (امام علی (ع): اسراف موجب هلاکت است و میانه روی مایه زیاد شدن ثروت)
 

نابودی انسان
 

عذاب آخرت
 

غفلت از یاد خدا
 

کفران نعمت
 

تکبر
 

 

اثرات اجتماعی اسراف

 

 

نابودی منابع اقتصادی (امام علی (ع): اسراف ثروت زیاد را هم به فنا می دهد)
 

بی اخلاقی
 

اختلاف طبقاتی
 

نابودی حکومت (ابن خلدون: هر حکومتی که به اسراف و تبذیر مبتلا گردد دچار فروپاشی و انزوال می شود)
 

 

اسراف در روایات

 

 

امام علی (ع):
 

«هرگاه خداوند اراده خیری به بنده ای بفرماید، او را ملهم می فرماید به میانه روی و حسن اداره زندگی و او را از اسراف و بدی تدبیر دور می فرماید.»

 

امام صادق (ع):
 

«چه بسا فقیری که اسراف پیشه تر از ثروتمند است! ثروتمند از آنچه دارد خرج می کند و فقیر بدون تمکن مالی اضافه بر شأن خود انفاق می نماید.»

 

 

«لقمان به فرزندش گفت: سه علامت برای شخص اسرافگر وجود دارد: می ‌خرد آنچه برای او نیست. (در شأن او نیست)، می‌ پوشد آنچه برای او نیست (برازنده او نیست)، می ‌خورد آنچه برای او نیست (فراخور حال او نیست).»

 

 

«جز این نیست که خداوند اقتصاد (میانه روی) را دوست و اسراف را دشمن می دارد؛ حتی دور‌ انداختن هسته خرما را، زیرا آن هم به کار می‌آید و همچنین ریختن تتمه آبی که خورده‌ای.»

 

 

«از خدا بترس و زیاده روی مکن و سخت گیری هم منما و همیشه در حد وسط باش. به درستی که اسراف از تبذیر است.»

 

 

«آیا گمان می کنی خدا به کسی که مال داده به سبب احترام اوست، یا به کسی که نداده به واسطه پستی اوست. نه چنین است بلکه مال، مال خداست، آن را به عنوان امانت نزد شخص قرار می دهد و اذن داده که به طور میانه روی از آن بخورد و بیاشامد و لباس بپوشد و ازدواج کند و بر مرکب سوار شود و زیادتی آن مال را به فقرا برساند و رفع احتیاج شان کند. پس هر کس به این دستور رفتار کند، آنچه را خورده و آشامیده و پوشیده و سوار شده و نکاح نموده تمام بر او حلال است و اگر چنین نکرده تمام بر او حرام است…»

 

 

«کسی که مالش را به سبب اسراف تلف کرد و فقیر شد دعایش مستجاب نمی شود و چون بگوید خدایا به من مال ده حق تعالی می فرماید آیا تو را به اقتصاد (میانه روی) امر نکردم.»

 

 

 

اسراف در آیات قرآن

 

 

در 23 آیه از قرآن مجید کلمه اسراف یا مشتقات آن آمده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می کنیم:

 

«وَ الَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًا»

 

(آیه 67 سوره فرقان)

 

«و کسانی که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف می نمایند و نه سخت گیری؛ بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالی دارند.»

 

 

 

«وَ آتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا. إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ ۖ وَ كَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا»

 

(آیات 26 و 27 سوره اسرا)

 

«و حقّ نزدیکان را بپرداز و (همچنین حق) مستمند و وامانده در راه را و هرگز اسراف و تبذیر مکن. چرا که تبذیرکنندگان، برادران شیاطینند و شیطان در برابر پروردگارش بسیار ناسپاس بود.»

 

 

«…وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»

 

(آیه 31 سوره اعراف)

 

«و (از نعمتهای الهی) بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمی‌دارد.»

 

 

«…إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ»

 

(آیه 28 سوره غافر)

 

«خداوند کسی را که اسرافکار و بسیار دروغگوست هدایت نمی‌کند.»

 

 

«ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْنَاهُمْ وَ مَنْ نَشَاءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ»

 

(آیه 9 سوره انبیا)

 

«سپس وعده‌ای را که به آنان داده بودیم وفا کردیم. آنها و هر کس را که می خواستیم (از چنگ دشمنانشان) نجات دادیم و مسرفان را هلاک نمودیم.»

 

 

«وَ كَذَٰلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ ۚ وَ لَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقَىٰ»

 

(آیه 127 سوره طه)

 

«و این گونه جزا می دهیم کسی را که اسراف کند و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد و عذاب آخرت، شدیدتر و پایدارتر است.»

 

 

«إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ ۚ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ»

 

(آیه 81 سوره اعراف)

 

«آیا شما از روی شهوت به سراغ مردان می‌روید، نه زنان؟ شما گروه اسرافکار (و منحرفی) هستید.»

 

 

«…كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ ۖ وَ لَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»

 

(آیه 141 سوره انعام)

 

«از میوه آن، به هنگامی که به ثمر می‌نشیند بخورید و حقّ آن را به هنگام درو، بپردازید و اسراف نکنید، که خداوند مسرفان را دوست ندارد»

 

 

«…كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ»

 

(آیه 34 سوره غافر)

تحقیق در مورد اسراف و اثرات منفی آن بر فرد و جامعه

اسراف کردن از جمله گناهان کبیره است که خداوند چندین مرتبه در قرآن به آن اشاره کرده است. اسراف اثرات منفی فراوانی بر فرد و اجتماع دارد.

اسراف کردن از جمله کارهای قبیحی است که علاوه بر زیان های ظاهری می تواند اثرات مخربی بر جامعه بگذارد. آیات و روایات فراوانی در مورد اسراف کردن وجود دارد. با ستاره همراه باشید تا بیشتر در مورد اسراف بدانید؛

 

 

 

 

 

معنی اسراف چیست؟

 

اسراف به معنی زیاده روی و تجاور از حد و اندازه است. به عبارت دیگر اسراف شامل هر عملی می شود که از نظر کمی و کیفی از حد طبیعی خارج شده باشد. اسراف علاوه بر مادیات می تواند شامل حالات نفسانی انسان هم بشود و در صفات انسان بروز پیدا کند.

 

 

معنی اسراف در دهخدا

 

 

اسراف در لغت نامه دهخدا اینگونه تعریف شده است:

 

«گزاف کاری کردن، گزافه کاری، ایعاث، اقعاث، گزاف کردن، درگذشتن از حدّ میانه، از حدّ تجاوز کردن، افراط، زیاده روی، تبذیر، ابذار، اتلاف، گشادبازی، فراخ روی، از اندازه بگذشتن، تجاوز حدّ، مجاوزه از حدّ بغیر صواب، مقابل تقتیر و اقتار و تقصیر و قصد و اقتصاد، بر گزاف خرج کردن، ول خرجی، گزاف و بی اندازه یا بیجا و بی محل خرج کردن، تلف کردن مال، باددستی، صرف چیزی در غیر محل، زیاده از حاجت خرج کردن، فزونی کردن در صرف مال، بگزاف خرج کردن…»

 

 

 

ملاک های تشخیص اسراف

 

برای این که تشخیص دهیم چه زمانی از محدوده یک عمل خارج و دچار اسراف شده ایم ملاک های مختلفی وجود دارد. از جمله این ملاک ها عبارتند از:

 

گناهان: گناه و معصیت از جمله حد و حدودی است که خداوند آن ها را تعیین کرده است و وقتی که مرتکب گناهی می شویم به نوعی دچار اسراف شده ایم که تجاوز از دستورهای دینی است.

 

 

عقل: در جاهایی که عقل انسان تشخیص می دهد که انجام یک کار نوعی اسراف به حساب می آید باید به حکم عقل عمل کرد و از آن کار دوری نمود.

 

 

عرف: گاهی اوقات عرف جامعه تعیین کننده محدوده اسراف است. عرف جامعه بر اساس اوضاع اقتصادی موجود و موقعیت اجتماعی افراد این محدوده را تعیین می کند.

 

 

 

انواع اسراف

 

 

اسراف اقتصادی: زیاده روی و حیف و میل چیزهایی که هنوز قابل استفاده است.

 

 

اسراف عقیدتی: شرک به خدا و عدم اعتقاد به توحید از جمله مصادیق این نوع اسراف است.

 

 

اسراف اخلاقی: خروج از حد اعتدال در حوزه اخلاق فردی و اجتماعی

 

 

اسراف اجتماعی: رفتارهایی همچون تکبر که نمود اجتماعی پیدا می کند.

 

 

اسراف قضایی: تجاوز از حدود مشخص در مجازات مجرمان

 

 

 

آسیب های فردی اسراف

 

 

آسیب های جسمی
 

خشم خداوند (امام صادق (ع): اسراف مورد غضب خداست)
 

بی برکتی (امام صادق (ع): همانا اسراف همراه با کاهش برکت است)
 

گمراهی
 

فقر (امام علی (ع): اسراف موجب هلاکت است و میانه روی مایه زیاد شدن ثروت)
 

نابودی انسان
 

عذاب آخرت
 

غفلت از یاد خدا
 

کفران نعمت
 

تکبر
 

 

اثرات اجتماعی اسراف

 

 

نابودی منابع اقتصادی (امام علی (ع): اسراف ثروت زیاد را هم به فنا می دهد)
 

بی اخلاقی
 

اختلاف طبقاتی
 

نابودی حکومت (ابن خلدون: هر حکومتی که به اسراف و تبذیر مبتلا گردد دچار فروپاشی و انزوال می شود)
 

 

اسراف در روایات

 

 

امام علی (ع):
 

«هرگاه خداوند اراده خیری به بنده ای بفرماید، او را ملهم می فرماید به میانه روی و حسن اداره زندگی و او را از اسراف و بدی تدبیر دور می فرماید.»

 

امام صادق (ع):
 

«چه بسا فقیری که اسراف پیشه تر از ثروتمند است! ثروتمند از آنچه دارد خرج می کند و فقیر بدون تمکن مالی اضافه بر شأن خود انفاق می نماید.»

 

 

«لقمان به فرزندش گفت: سه علامت برای شخص اسرافگر وجود دارد: می ‌خرد آنچه برای او نیست. (در شأن او نیست)، می‌ پوشد آنچه برای او نیست (برازنده او نیست)، می ‌خورد آنچه برای او نیست (فراخور حال او نیست).»

 

 

«جز این نیست که خداوند اقتصاد (میانه روی) را دوست و اسراف را دشمن می دارد؛ حتی دور‌ انداختن هسته خرما را، زیرا آن هم به کار می‌آید و همچنین ریختن تتمه آبی که خورده‌ای.»

 

 

«از خدا بترس و زیاده روی مکن و سخت گیری هم منما و همیشه در حد وسط باش. به درستی که اسراف از تبذیر است.»

 

 

«آیا گمان می کنی خدا به کسی که مال داده به سبب احترام اوست، یا به کسی که نداده به واسطه پستی اوست. نه چنین است بلکه مال، مال خداست، آن را به عنوان امانت نزد شخص قرار می دهد و اذن داده که به طور میانه روی از آن بخورد و بیاشامد و لباس بپوشد و ازدواج کند و بر مرکب سوار شود و زیادتی آن مال را به فقرا برساند و رفع احتیاج شان کند. پس هر کس به این دستور رفتار کند، آنچه را خورده و آشامیده و پوشیده و سوار شده و نکاح نموده تمام بر او حلال است و اگر چنین نکرده تمام بر او حرام است…»

 

 

«کسی که مالش را به سبب اسراف تلف کرد و فقیر شد دعایش مستجاب نمی شود و چون بگوید خدایا به من مال ده حق تعالی می فرماید آیا تو را به اقتصاد (میانه روی) امر نکردم.»

 

 

 

اسراف در آیات قرآن

 

 

در 23 آیه از قرآن مجید کلمه اسراف یا مشتقات آن آمده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می کنیم:

 

«وَ الَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًا»

 

(آیه 67 سوره فرقان)

 

«و کسانی که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف می نمایند و نه سخت گیری؛ بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالی دارند.»

 

 

 

«وَ آتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا. إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ ۖ وَ كَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا»

 

(آیات 26 و 27 سوره اسرا)

 

«و حقّ نزدیکان را بپرداز و (همچنین حق) مستمند و وامانده در راه را و هرگز اسراف و تبذیر مکن. چرا که تبذیرکنندگان، برادران شیاطینند و شیطان در برابر پروردگارش بسیار ناسپاس بود.»

 

 

«…وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»

 

(آیه 31 سوره اعراف)

 

«و (از نعمتهای الهی) بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمی‌دارد.»

 

 

«…إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ»

 

(آیه 28 سوره غافر)

 

«خداوند کسی را که اسرافکار و بسیار دروغگوست هدایت نمی‌کند.»

 

 

«ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْنَاهُمْ وَ مَنْ نَشَاءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ»

 

(آیه 9 سوره انبیا)

 

«سپس وعده‌ای را که به آنان داده بودیم وفا کردیم. آنها و هر کس را که می خواستیم (از چنگ دشمنانشان) نجات دادیم و مسرفان را هلاک نمودیم.»

 

 

«وَ كَذَٰلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ ۚ وَ لَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقَىٰ»

 

(آیه 127 سوره طه)

 

«و این گونه جزا می دهیم کسی را که اسراف کند و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد و عذاب آخرت، شدیدتر و پایدارتر است.»

 

 

«إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ ۚ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ»

 

(آیه 81 سوره اعراف)

 

«آیا شما از روی شهوت به سراغ مردان می‌روید، نه زنان؟ شما گروه اسرافکار (و منحرفی) هستید.»

 

 

«…كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ ۖ وَ لَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»

 

(آیه 141 سوره انعام)

 

«از میوه آن، به هنگامی که به ثمر می‌نشیند بخورید و حقّ آن را به هنگام درو، بپردازید و اسراف نکنید، که خداوند مسرفان را دوست ندارد»

 

 

«…كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ»

 

(آیه 34 سوره غافر)

تحقیق در مورد اسراف و اثرات منفی آن بر فرد و جامعه

اسراف کردن از جمله گناهان کبیره است که خداوند چندین مرتبه در قرآن به آن اشاره کرده است. اسراف اثرات منفی فراوانی بر فرد و اجتماع دارد.

اسراف کردن از جمله کارهای قبیحی است که علاوه بر زیان های ظاهری می تواند اثرات مخربی بر جامعه بگذارد. آیات و روایات فراوانی در مورد اسراف کردن وجود دارد. با ستاره همراه باشید تا بیشتر در مورد اسراف بدانید؛

 

 

 

 

 

معنی اسراف چیست؟

 

اسراف به معنی زیاده روی و تجاور از حد و اندازه است. به عبارت دیگر اسراف شامل هر عملی می شود که از نظر کمی و کیفی از حد طبیعی خارج شده باشد. اسراف علاوه بر مادیات می تواند شامل حالات نفسانی انسان هم بشود و در صفات انسان بروز پیدا کند.

 

 

معنی اسراف در دهخدا

 

 

اسراف در لغت نامه دهخدا اینگونه تعریف شده است:

 

«گزاف کاری کردن، گزافه کاری، ایعاث، اقعاث، گزاف کردن، درگذشتن از حدّ میانه، از حدّ تجاوز کردن، افراط، زیاده روی، تبذیر، ابذار، اتلاف، گشادبازی، فراخ روی، از اندازه بگذشتن، تجاوز حدّ، مجاوزه از حدّ بغیر صواب، مقابل تقتیر و اقتار و تقصیر و قصد و اقتصاد، بر گزاف خرج کردن، ول خرجی، گزاف و بی اندازه یا بیجا و بی محل خرج کردن، تلف کردن مال، باددستی، صرف چیزی در غیر محل، زیاده از حاجت خرج کردن، فزونی کردن در صرف مال، بگزاف خرج کردن…»

 

 

 

ملاک های تشخیص اسراف

 

برای این که تشخیص دهیم چه زمانی از محدوده یک عمل خارج و دچار اسراف شده ایم ملاک های مختلفی وجود دارد. از جمله این ملاک ها عبارتند از:

 

گناهان: گناه و معصیت از جمله حد و حدودی است که خداوند آن ها را تعیین کرده است و وقتی که مرتکب گناهی می شویم به نوعی دچار اسراف شده ایم که تجاوز از دستورهای دینی است.

 

 

عقل: در جاهایی که عقل انسان تشخیص می دهد که انجام یک کار نوعی اسراف به حساب می آید باید به حکم عقل عمل کرد و از آن کار دوری نمود.

 

 

عرف: گاهی اوقات عرف جامعه تعیین کننده محدوده اسراف است. عرف جامعه بر اساس اوضاع اقتصادی موجود و موقعیت اجتماعی افراد این محدوده را تعیین می کند.

 

 

 

انواع اسراف

 

 

اسراف اقتصادی: زیاده روی و حیف و میل چیزهایی که هنوز قابل استفاده است.

 

 

اسراف عقیدتی: شرک به خدا و عدم اعتقاد به توحید از جمله مصادیق این نوع اسراف است.

 

 

اسراف اخلاقی: خروج از حد اعتدال در حوزه اخلاق فردی و اجتماعی

 

 

اسراف اجتماعی: رفتارهایی همچون تکبر که نمود اجتماعی پیدا می کند.

 

 

اسراف قضایی: تجاوز از حدود مشخص در مجازات مجرمان

 

 

 

آسیب های فردی اسراف

 

 

آسیب های جسمی
 

خشم خداوند (امام صادق (ع): اسراف مورد غضب خداست)
 

بی برکتی (امام صادق (ع): همانا اسراف همراه با کاهش برکت است)
 

گمراهی
 

فقر (امام علی (ع): اسراف موجب هلاکت است و میانه روی مایه زیاد شدن ثروت)
 

نابودی انسان
 

عذاب آخرت
 

غفلت از یاد خدا
 

کفران نعمت
 

تکبر
 

 

اثرات اجتماعی اسراف

 

 

نابودی منابع اقتصادی (امام علی (ع): اسراف ثروت زیاد را هم به فنا می دهد)
 

بی اخلاقی
 

اختلاف طبقاتی
 

نابودی حکومت (ابن خلدون: هر حکومتی که به اسراف و تبذیر مبتلا گردد دچار فروپاشی و انزوال می شود)
 

 

اسراف در روایات

 

 

امام علی (ع):
 

«هرگاه خداوند اراده خیری به بنده ای بفرماید، او را ملهم می فرماید به میانه روی و حسن اداره زندگی و او را از اسراف و بدی تدبیر دور می فرماید.»

 

امام صادق (ع):
 

«چه بسا فقیری که اسراف پیشه تر از ثروتمند است! ثروتمند از آنچه دارد خرج می کند و فقیر بدون تمکن مالی اضافه بر شأن خود انفاق می نماید.»

 

 

«لقمان به فرزندش گفت: سه علامت برای شخص اسرافگر وجود دارد: می ‌خرد آنچه برای او نیست. (در شأن او نیست)، می‌ پوشد آنچه برای او نیست (برازنده او نیست)، می ‌خورد آنچه برای او نیست (فراخور حال او نیست).»

 

 

«جز این نیست که خداوند اقتصاد (میانه روی) را دوست و اسراف را دشمن می دارد؛ حتی دور‌ انداختن هسته خرما را، زیرا آن هم به کار می‌آید و همچنین ریختن تتمه آبی که خورده‌ای.»

 

 

«از خدا بترس و زیاده روی مکن و سخت گیری هم منما و همیشه در حد وسط باش. به درستی که اسراف از تبذیر است.»

 

 

«آیا گمان می کنی خدا به کسی که مال داده به سبب احترام اوست، یا به کسی که نداده به واسطه پستی اوست. نه چنین است بلکه مال، مال خداست، آن را به عنوان امانت نزد شخص قرار می دهد و اذن داده که به طور میانه روی از آن بخورد و بیاشامد و لباس بپوشد و ازدواج کند و بر مرکب سوار شود و زیادتی آن مال را به فقرا برساند و رفع احتیاج شان کند. پس هر کس به این دستور رفتار کند، آنچه را خورده و آشامیده و پوشیده و سوار شده و نکاح نموده تمام بر او حلال است و اگر چنین نکرده تمام بر او حرام است…»

 

 

«کسی که مالش را به سبب اسراف تلف کرد و فقیر شد دعایش مستجاب نمی شود و چون بگوید خدایا به من مال ده حق تعالی می فرماید آیا تو را به اقتصاد (میانه روی) امر نکردم.»

 

 

 

اسراف در آیات قرآن

 

 

در 23 آیه از قرآن مجید کلمه اسراف یا مشتقات آن آمده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می کنیم:

 

«وَ الَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًا»

 

(آیه 67 سوره فرقان)

 

«و کسانی که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف می نمایند و نه سخت گیری؛ بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالی دارند.»

 

 

 

«وَ آتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا. إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ ۖ وَ كَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا»

 

(آیات 26 و 27 سوره اسرا)

 

«و حقّ نزدیکان را بپرداز و (همچنین حق) مستمند و وامانده در راه را و هرگز اسراف و تبذیر مکن. چرا که تبذیرکنندگان، برادران شیاطینند و شیطان در برابر پروردگارش بسیار ناسپاس بود.»

 

 

«…وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»

 

(آیه 31 سوره اعراف)

 

«و (از نعمتهای الهی) بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمی‌دارد.»

 

 

«…إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ»

 

(آیه 28 سوره غافر)

 

«خداوند کسی را که اسرافکار و بسیار دروغگوست هدایت نمی‌کند.»

 

 

«ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْنَاهُمْ وَ مَنْ نَشَاءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ»

 

(آیه 9 سوره انبیا)

 

«سپس وعده‌ای را که به آنان داده بودیم وفا کردیم. آنها و هر کس را که می خواستیم (از چنگ دشمنانشان) نجات دادیم و مسرفان را هلاک نمودیم.»

 

 

«وَ كَذَٰلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ ۚ وَ لَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقَىٰ»

 

(آیه 127 سوره طه)

 

«و این گونه جزا می دهیم کسی را که اسراف کند و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد و عذاب آخرت، شدیدتر و پایدارتر است.»

 

 

«إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ ۚ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ»

 

(آیه 81 سوره اعراف)

 

«آیا شما از روی شهوت به سراغ مردان می‌روید، نه زنان؟ شما گروه اسرافکار (و منحرفی) هستید.»

 

 

«…كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ ۖ وَ لَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»

 

(آیه 141 سوره انعام)

 

«از میوه آن، به هنگامی که به ثمر می‌نشیند بخورید و حقّ آن را به هنگام درو، بپردازید و اسراف نکنید، که خداوند مسرفان را دوست ندارد»

 

 

«…كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ»

 

(آیه 34 سوره غافر)

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:46:00 ق.ظ ]




تواضع چیست؟ فرق تواضع با ذلت و چاپلوسی

تواضع از جمله فضایل اخلاقی است که بر اساس آن، فرد خودش را در برابر خدا و خلق خدا پایین‌تر از موقعیتی که قرار دارد نشان می‌دهد. تواضع در برابر تکبر و خودخواهی قرار دارد.

اگر نمی‌دانید که تواضع چیست و چه فرقی با ذلت دارد؟ یا این که چرا افراد تملق می‌کنند؟ باید این مقاله ستاره را حتماً بخوانید. ستاره در اینجا برای شما انواع تواضع را تعریف می‌کند و نشانه‌های تواضع را بیان می‌کند و آیات و احادیث مرتبط با این موضوع را بازگو می‌کند.

 

 


تواضع چیست؟

تواضع از کلمه وضع به معنی فرو نهادن گرفته شده است. معنی تواضع از نظر اخلاقی آن است که انسان خودش را در برابر خدا و خلق خدا پایین‌تر از موقعیتی که دارد قرار دهد و فروتنی داشته باشد. تواضع بر خلاف تکبر و فخر فروشی و از جمله فضائل اخلاقی می‌باشد.


نشانه‌های تواضع در اسلام

از جمله نشانه‌های تواضع عبارت‌اند از:

خوش‌رویی با مردم
خوش برخوردی در برابر مردم
روبرو شدن با مردم با روی باز
جدا شدن از مردم با روی محبت‌آمیز

انواع تواضع

دو نوع تواضع وجود دارد:

 

1. تواضع در برابر خدا که شامل تواضع در برابر دستوران خدا و انبیای الهی می‌باشد. این نوع از تواضع عالی‌ترین و مهم‌ترین درجه از تواضع است.

 

2. تواضع در برخورد با مردم. علامه نراقی درباره این نوع از تواضع گفته است: «تواضع عبارت است از شکسته نفسی، که نگذارد آدمی خود را بالاتر از دیگری ببیند و لازمه آن، کردار و گفتار چندی است که دلالت بر تعظیم دیگران و اکرام ایشان می‌کند.»


تأثیرات تواضع بر فرد و جامعه

وجود تواضع در بین افراد موجب:

گسترش ارزش‌ها
ایجاد شرافت و کرامت
زینت انسان‌های والا
وقار و آرامش و رفعت مقام
جوشش چشمه‌های حکمت در روح و روان
دوستی و سلامتی
وفور نعمت
شکست شیطان
افزایش عقل و درایت
و… می‌شود.


چند نمونه از رفتارهای متواضعانه

آنچه که در ادامه می‌خوانیم برگرفته از روایات معصومین (ع) درباره رفتارهایی است که تواضع فرد را نشان می‌دهد:

نشستن در قسمت پایین مجلس
پیشی گرفتن در سلام کردن
بلند سلام کردن
اجتناب از خودنمایی
تعریف نکردن از خود
عدم تمایل به تعریف دیگران از خود
رعایت تساوی در احترام به فقیر و ثروتمند
مقدم داشتن دیگران بر خود در صف نماز و در مسیر راه و در نشستن در مجالس
بدرقه کردن افراد هنگام جدایی

تواضع‌های نابجا

گاهی پیش می‌آید که لازم است انسان به جای تواضع، تکبر داشته باشد و چه بسا که تواضع در آن موارد منفی و نابجا شمرده می‌شود. مثلاً در رویارویی با دشمنان داشتن تکبر خوب است و نشان دادن تواضع منفی.


تفاوت تواضع و ذلت

اسلام به کسی اجازه نمی‌دهد که در برابر دیگران به اسم تواضع خودش را خوار و حقیر کند و کرامت انسانی‌اش را از بین ببرد.فیض کاشانی در این باره می‌گوید:

«تواضع مانند سایر صفات اخلاقی دارای دو طرف افراط و تفریط است و تواضع حد وسط آن، حد بین افراط و تفریط (تکبر یا پذیرش ذلت و پستی) است. آنچه به عنوان تواضع، پسندیده است، همان کوچکی کردن بدون پذیرش ذلت است. به عنوان مثال: کسی که سعی دارد بر امثال خود برتری جوید و آن‌ها را پشت سر اندازد، متکبر است و کسی که خود را بعد از آن‌ها قرار دهد، متواضع است، ولی اگر پاره‌دوزی بر دانشمند بزرگی وارد شود، دانشمند از جای خود برخیزد و او را بر جای خود بنشاند و کفش او را بردارد و پیش پای او جفت کند، این روش، تواضع نیست بلکه یک نوع تذلل نکوهیده است.»

 

پیامبر (ص) درباره پذیرفتن ذلت فرمودند:

«کسی که نزد ثروتمندی بیاید و در برابر او به خاطر به دست آوردن آنچه در اختیار او است، فروتنی کند، دوسوم دینش از بین می‌رود.»

 

و از امام صادق (ع) هم روایت است که فرمود:

«چقدر برای انسان باایمانی زشت است که میل و علاقه او به چیزی، او را به ذلت و خواری بکشاند!»

 

لازم به ذکر است که تملق و چاپلوسی هم نوعی ذلت به شمار می‌رود و زاییده حرص و طمع انسان است.


تواضع و فروتنی در قرآن

دز آیه 18 سوره لقمان آمده است:

«وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»

«(پسرم!) با بی‌اعتنایی از مردم روی مگردان و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبر مغروری را دوست ندارد.»

 

در این آیه از تعبیر «لا تصعر» برای تواضع نکردن استفاده شده است و نشان می‌دهد که نداشتن تواضع در انسان نوعی بیماری به حساب می‌آید. «صعر» یک نوع بیماری است که بر اثر آن شتر مبتلا گردن خود را کج می‌کند.

 

همچنین در آیه 35 سوره احزاب، خشوع (تواضع) به عنوان یکی از ویژگی‌های مؤمنان ذکر شده است:

«إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا»

«به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راست‌گو و زنان راست‌گو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه‌دار و زنان روزه‌دار، مردان پاک‌دامن و زنان پاک‌دامن و مردانی که بسیار به یاد خدا هستند و زنانی که بسیار یاد خدا می‌کنند، خداوند برای همه آنان مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است.»

 

و در آیه 63 سوره فرقان می‌خوانیم:

«وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا»

«بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی‌تکبر بر زمین راه می‌روند و هنگامی که جاهلان آن‌ها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند) به آن‌ها سلام می‌گویند (و با بی‌اعتنایی و بزرگواری می‌گذرند).»


تواضع در روایات

لقمان (ع) خطاب به پسرش:

«در برابر حق، تواضع کن تا خردمندترین انسان‌ها گردی.»
 

پیامبر اکرم (ص):

«کسی که فروتنی کند، چنین کسی نزد خود ناچیز است ولی در چشم مردم، بزرگ می‌باشد.»
 

امام علی (ع):

«چه خوب است تواضع و فروتنی ثروتمندان در برابر فقرا، برای رسیدن به پاداش الهی.»
«با تواضع و فروتنی، امور مختلف زندگی سامان می‌یابد و منظم می‌شود.»
«خداوند تکبر ورزیدن را برای همه پیامبران منفور شمرده است و تواضع و فروتنی را بر ایشان پسندیده. آن‌ها گونه‌ها را بر زمین می‌گذاردند و صورت‌ها را بر خاک می‌ساییدند و پر و بال خویشتن را برای مؤمنان می‌گسترانیدند.»
 

امام باقر (ع):

«تواضع آن است که به کمتر از جایگاه شایسته خود در مجلس قناعت کنی و هنگام ملاقات با کسی، در سلام کردن پیشی بگیری و در گفتگوها از جروبحث پرهیز کنی، گرچه حق با تو باشد.»
 

امام رضا (ع):

«تواضع دارای درجاتی است، یکی از آن درجات این است که انسان موقعیت نفس خود را بداند و آن را با قلب سالم در همان جایگاه قرار دهد و برای دیگران همان را بپسندد که برای خود می‌پسندد، هرگاه از کسی بدی دید، آن را با نیکی پاسخ دهد، خشم خود را فرو برد، از گناهان مردم بگذرد و آن‌ها را مورد عفو قرار دهد، خداوند نیکوکاران را دوست دارد

تواضع چیست؟ فرق تواضع با ذلت و چاپلوسی

تواضع از جمله فضایل اخلاقی است که بر اساس آن، فرد خودش را در برابر خدا و خلق خدا پایین‌تر از موقعیتی که قرار دارد نشان می‌دهد. تواضع در برابر تکبر و خودخواهی قرار دارد.

اگر نمی‌دانید که تواضع چیست و چه فرقی با ذلت دارد؟ یا این که چرا افراد تملق می‌کنند؟ باید این مقاله ستاره را حتماً بخوانید. ستاره در اینجا برای شما انواع تواضع را تعریف می‌کند و نشانه‌های تواضع را بیان می‌کند و آیات و احادیث مرتبط با این موضوع را بازگو می‌کند.

 

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:35:00 ق.ظ ]




 

ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص)

پیامبر اکرم اقیانوس بی‌کران فضایل اخلاقی و مطالعه زندگینامه رسول خدا نشان می‌دهد که رفتارش پر از زیبایی‌هاست. پیامبری که رحمة للعالمین است و برای تکمیل مکارم اخلاق نازل شده است. نگاه کردن آن حضرت حکایت از عدالت درونی او دارد، رفتار کریمانه‌اش گویای بزرگی روح، و خشم و خشنودی اش تنها به خاطر رضایت پروردگارش بود. در مجلس دارای ادب، سکوتش دارای حکمت و حیای آن حضرت قابل تو صیف نیست، زهد پیامبر با احدی قابل مقایسه نمی باشد، فقیر و غنی در منظر آن حضرت هیچ تفاوتی با هم ندارند جز به تقوای الهی، همیشه حق بر زبانش جاری، لبخند بر لب، و متواضع‌ترین مردم بود، آن قدر مهربان و نازک دل بود که همه مردم مشتاق زیارت آن حضرت بودند. در امانت داری سرآمد همه بود و در راستگویی از دوران جوانی لقب امین به او داده بودند، در زیبایی سیرت و صورت همتایی نداشت، به پیمانش وفادار بود و عفت کلام آن حضرت سر مشق همه نیکان بود. خوبی‌ها و فضایل و زیبایی‌های آن حضرت آن قدر فراوانند که برشمردن تمام ویژگی های اخلاقی پیامبر کاری بس دشوار است و ذکر همه آنها در این مختصر نمی گنجد. در ادامه به توصیف برخی از ویژگی های اخلاقی پیامبر اکرم (ص) می‌پردازیم.

 

 

 

رفتار پیامبر (ص) با همنشینان

خلق و خوی پیامبر اکرم (ص) آنقدر نرم بوده مردم او را برای خویش همچون پدری دلسوز و مهربان می‌دانستند، همه مردم نزد او از نظر حقوق در یک درجه قرار داشتند. پیامبر به کسی خیره نمی‌شد و نگاه خود را میان اصحابش تقسیم می‌نمود و به این و آن برابر نگاه می‌کرد. آن حضرت هیچ‌گاه با چشم و ابرو اشاره نمی‌کردند. با هیچ کس، سخنی که مورد پسندش نبود بیان نمی‌کرد. خشونت و تندخویی نداشت، هرگز عیبجویی یا مداحی نمی‌کرد، از آنچه نمی پسندید تغافل می‌فرمود و در عین حال کسی را از خود مایوس نمی‌ساخت و دیگران را که بدان مایل بودند ناامید و مایوس نمی کرد، اگر اهل مجلس از چیزی به خنده می افتادند، پیامبر اکرم (ص) نیز می‌خندید و از آنچه که اظهار شگفتی می کردند، پیامبر هم شگفت زده می‌شد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر این بود که خود را از سه چیز محفوظ می‌داشت: مجادله کردن، پرگویی و کارهای بیهوده.
 

خشم و رضا

پیامبر (ص) هیچگاه به خاطر دنیا و آنچه مربوط به دنیا بود، خشمگین نمی‌شد و چون غضبناک می‌گشت هیچ چیز آتش غضبش را فرو نمی نشاند تا وقتی که او را در راه حق یاری کنند و هرگز برای امور شخصی خود خشمگین نمی‌شد. نقل شده است که پیغمبر خدا(ص) وقتی غضب می‌فرمود اگر ایستاده بود می‌نشست واگر نشسته بود به پشت می‌خوابید تا غضبش ساکن می‌شد. آن حضرت به خاطر خدا نه به خاطر خودش خشمگین می‌شد و فرمان خدا را اجرا می‌کرد اگر چه به زیان خود یا یکی از یارانش تمام می‌شد.
 

سپاس‌گزاری

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که نعمت‌های الهی را بزرگ می‌انگاشت اگر چه بسیار اندک بود و هرگاه در مجلسی حاضر می‌شد ابتدا می‌فرمود: خداوندا پاک ومنزهی وستایش تو راست. گواهی دهم که معبودی جز تو نیست. از تو آمرزش می‌خواهم و به سوی تو بازگشت می‌کنم.
 

شکیبایی

رسول گرامی اسلام برای خدا و در راه اجرای رسالت خویش، آزار و اذیت‌های فراوانی تحمل کرد. در نبرد احد صورتش زخمی شد و چهار دندان پیشین او شکست. یارانش از او خواستند تا دشمنانش را نفرین کند، ولی فرمود: «نفرین کننده برانگیخته نشدم، بلکه دعوتگر و بخشایش‌گر مبعوث شدم. خداوندگارا! قوم مرا هدایت کن؛ زیرا آنان نمی فهمند.»
در برابر فرد غریب بر سخن ناهنجارش سخت شکیبایی می‌کرد در مقابل سخنان خشن و تند و سوال های مردم تحمل به خرج می داد، حتی اگر یکی از اصحاب، سایل غریبی را عقب می‌راندند که مزاحم پیامبر نشود ناراحت می‌شد و می‌فرمود:«چون حاجتمندی را دیدید حاجتش را روا کنید» هرگز اجازه نمی‌داد کسی او را بسیار ستایش کند کلام هیچ کس را قطع نمی‌کرد مگر آنکه از حد خود تجاوز می‌نمود در این صورت یا برمی خاست یا او را از ادامه سخن نهی می‌فرمود.
 

سکوت رسول خدا

امیرالمومنین (ع) می‌فرمایند: پیامبر در سکوت یکی از چهار حالت را داشت 1. بردبار، 2.حذر، 3. تقدیر، 4. تفکر، اما تقدیر و اندازه نگه داری‌اش در این بود که توجه و نگاه‌های خود و گوش دادن به سخنان ایشان را به همه مجلسیان یکسان تقسیم می‌کرد، اما تفکر او درباره جهان فانی و عالم باقی بود، حلم و بردباری بر او جمع آمده بود که نه چیزی او را خشمگین می‌نمود و نه او را از جای در می‌برد. حذر (و پرهیز) او در چهار چیز برای او جمع شده بود : دنبال کردن کارهای نیک، تا دیگران به او اقتدا کنند و ترک زشتی‌ها تا دیگران آنها را ترک نمایند، کوشش در کارهایی که موجب اصلاح امت بود و اقدام بر آنچه که خیر دنیا و آخرت آنان را فراهم می‌آورد.
امام حسین علیه السلام می فرماید: امام علی علیه السلام، فرمود:«رسول خدا زبان خود را نگاه می‌داشت مگر در مواردی که سخن گفتن ضروری بود.»
 

حیای پیامبر

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) حجب و حیای ایشان بود. ابو سعید خدری می‌گوید : «رسول خدا (ص) از دختران پرده نشین با حیاتر بود، و اگر چیزی را دوست نمی داشت، از صورت مبارکش می‌شد فهمید» (مکارم الاخلاق :ص49)
ساده زیستی پیامبر

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که بر روی زمین می نشست و غذا می‌خورد و همانند بندگان می‌نشست و با دست خود کفش خود را وصله می‌زد و جامه خود را با دست می‌دوخت و بر دراز گوش برهنه سوار می‌شد و دیگری را نیز پشت سرش سوار می‌کرد (نهج البلاغه :ص301).
با دیگران انس می‌گرفت و بین دیگران الفت برقرار می‌کرد. از اصحاب خود دل جویی می کرد و از مردم و احوال و روزگار آنها پرسش می کرد. هر چیز نیکو را گرامی می‌داشت و آن را تقویت می‌کرد، و زشت را بسی نازیبا می‌شمرد و آن را نکوهش می‌کرد.
 

میانه روی

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) میانه روی ایشان در کارها بود؛ یک لحظه غفلت نمی‌کرد که مبادا دیگران دچار غفلت شده باشند یا از راه راست، به در رفته باشند. درباره حق کوتاهی نمی‌کرد و از آن تجاوز نمی‌فرمود.
 

 

ادب ورزی

آن حضرت در جنگ بدر مسمانان را از دشنام گویی به کشتگان دشمن بر حذر داشت و فرمود: به ایشان دشنام مدهید که این کار شما بر کشتگان تاثیری ندارد و بازماندگانشان را آزار می‌دهد، آگاه باشید که بددهنی، فرو مایگی است.
ایشان همچنین می‌فرماید: به کسی دشنام مده، اگر دیگری به دروغ به تو دشنام داد، تو او را به چیزی که می‌دانی بددهنی نکن. در این صورت، پاداش از آن تو و گناه از آن اوست.
 

امانت داری

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیش از طلوع خورشید اسلام و پس از آن نیز میان همگان به «امین» مشهور بود. خود می فرمود: سه چیز است که آفریدگار اجازه شکستن آنها را به کسی نداده است. یکی از آنها، بازپس دادن امانت به صاحبش است؛ چه نیکو کار باشد چه گنهکار.
در حدیثی از ایشان می خوانیم «امانت را به کسی که تو را امین قرار داده است، باز پس ده و به کسی که به تو خیانت کرد، خیانت مکن».
 

حق گرایی

حق گرایی یکی دیگر از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) است. رسول خدا در شادمانی و خشم، جز حق نمی‌گفت و حق را اعمال می‌کرد، اگر چه در ظاهر به ضرر خودش یا دوستانش بود. آن حضرت به یارانش سفارش می‌کرد: «سخن حق را از هر که شنیدی بپذیر؛ گرچه دشمن بیگانه باشد و ناحق را از هر کس شنیدی نپذیر؛ گر چه دوست نزدیک تو باشد».
بر دسته شمشیرش نوشته شده بود: «حق را بگو؛ گر چه (در ظاهر) به زیان تو باشد».
 

گذشت

پیامبر رحمت، هم خود آراسته به عفو بود و هم دیگران را به گذشت سفارش می کرد:«گذشت کنید، همانا عفو، جز بر ارج بنده نمی افزاید. پس یکدیگر را عفو کنید تا خداوند ارجمندتان کند».
هرگز در ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) دیده نشد که به خاطرخویش از کسی انتقام گرفته باشد. گذشت همواره در اولویت رفتاری ایشان بود و در هر مجلسی امت خود را به عفو دیگران فرمان می داد: «مردی به خاطر خدا از ستمی که بر او رفته است نمی‌گذرد، جز آنکه روز رستاخیز پروردگار بر ارجمندی‌اش بیفزاید» و به همه سفارش می کرد همدیگر را ببخشند تا کینه از میان برخیزد.
 

پرهیز از فال بد

دوست داشتن فال خوب و اکراه از فال بد نیز یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود.
 

ایمان و دین باوری

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خود، تندیس ایمان بود و قافله سالار دین باوری. ایشان می‌فرمود: «دین باور نیرومند، نزد خداوند از مومن ضعیف بهتر و محبوب‌تر است». این بزرگوار در حدیثی می‌فرماید: «سزاوار است در دین باور هشت ویژگی باشد: آرامش در آشوب‌ها؛ شکیبایی در ناگواری‌ها؛ سپاس‌گزاری در آسایش؛ قناعت به آنچه خدای والا روزی‌اش کرده است؛ ستم نکردن بر دشمنان؛ تحمیل نکردن بر دوستان؛ پیکرش از او در رنج باشد و مردم از وی در آسایش باشند».
پیامبر نسبت به خدا از همگان پروای بیشتری داشت. در شناخت خدا از همه داناتر و در اطاعت از خداوند از همه نیرومندتر و در عبادت خدا شکیبا‌تر و محبتش به خدا از دیگران بیشتر و زهدش از همه زیادتر بود. انقدر به نماز می‌ایستاد که کف پاهایش از کثرت نماز شکافته می‌شد. وقتی به نماز می‌ایستاد اشکهایش روان می‌شد. از صدای گریه وناله‌اش زمینی که روی آن نماز می‌خواند می لرزید.
 

حفاظت از زبان

ایمان هیچ بنده‌ای پابرجا و راست نخواهد شد، مگر اینکه دلش راست شود ودلی به راه راست نخواهد رفت، جز آنکه زبان او راست شود. از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که در همه حال مراقب زبان خویش بود. ایشان می‌فرماید: «بنده به اوج ایمان نمی‌رسد، جز آنکه زبان خویش را نگه دارد».
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی نقل است: «من ضامن خانه ای در بالای بهشت، خانه ای در میانه بهشت و خانه ای در ورودی بهشت برای کسی هستم که ستیزه جویی گفتاری را رها کند؛ گرچه بر حق باشد». اثبات کردن نکته‌ای که هیچ سودی ندارد و ادامه کشمکش، به کدورت‌ها و گسستن دوستی‌ها می‌انجامد.
خدمات اجتماعی

برگزیده‌ترین افراد نزد پیامبر، با فضیلت ترین (باتقوا ترین و داناترین) و خیرخواه‌ترین آنان بودند و بزرگترین منزلت را کسانی نزد او داشتند که بیشتر به دیگران یاری می‌رساندند. پیامبر می‌فرماید: «شخصی که برای رفع نیاز دنیایی آسیب دیده‌ای با وی همراه شود، پروردگار ضمانت می‌دهد که او را از دورویی و آتش دوزخ برهاند و نیز هفتاد نیاز این جهان او را تامین می‌کند و همچنان غوطه‌ور در لطف خداوند والاست تا برگردد».
ایشان در حدیثی دیگر می فرماید:«اینکه دوست دین باور خویش را برای انجام دادن کاری یاری کنم، برایم از یک ماه روزه و اعتکاف در مسجدالحرام محبوب تر است». رسول خدا صلی الله علیه و آله در کلامی دیگر سفارش می کند: «آگاه باشید! کسی که اندوهی از غم‌های دنیا را از مومن بزداید، پروردگار هفتاد و دو غم آن جهان و هفتاد و دو غم این جهان را از او می‌زداید».
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) و فعالیت‌های اجتماعی پیامبر این بود که از بیمار، هر کس که بود و به هر نحو عیادت می‌کرد وبه تشییع جنازه مردگان می‌رفت.
 

 

 

هدیه

هدیه دادن یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان نه تنها مردم را به هدیه دادن متقابل فرمان می‌داد، بلکه می فرمود: «به کسی که به تو هدیه نمی‌دهد نیز هدیه بده» و باز می فرمود: «هدیه کینه‌ها را می‌برد و دوستی را تجدید و تثبیت می‌کند».
از رسول خدا (ص) در حدیثی نقل است: «در هدیه دادن، میان فرزندان خویش مساوات را رعایت کنید. من اگر می‌خواستم کسی را برتری دهم، زنان را برتری می‌دادم».
 

پیامبر و بهداشت

پیامبر گرامی دندان‌هایش را مسواک می‌کرد و بوی خوش به کار می‌برد، به طوری که از دور نیز بوی خوش او را در می‌یافتند. شخصی که با وی همنیشینی یا مصافحه کرده بود به نیکی شناخته می‌شد زیرا بوی خوش عطر پیامبر از وی نیز به مشام می‌رسید.
جناب رسول اکرم (ص) آب وضو و مسواک خود را شبها بالای سر مبارک می‌گذاشت و سر ظرف اب وضو را با چیزی می‌پوشاند و وقتی از خواب بیدار می‌شد مسواک می‌کرد و وضو می‌گرفت و چهار رکعت نماز می‌خواند.
 

مهربانی پیامبر

مهربانی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که بسیار نمود داشت. رسول اکرم (ص) آنقدر مهربان بودند که برای این کافرهایی که مسلمان نمی‌شدند نیز غصه می‌خوردند. تا آنجایی که در قرآن آمده: «مثل اینکه می‌خواهی خودت را برای اینها هلاک کنی». پیامبر می‌خواست که همه عالم به نور برسند.
 

تواضع

رسول خدا (ص) که علمش از وحی الهی ماخوذ بود و روحش به قدری بزرگ بود که یک تنه غلبه بر روحیات میلیون‌ها میلیون بشر کرد و تمام عادات جاهلیت و ادعان باطله را زیر پا گذاشت، ختم دایره نبوت به وجود شریفش شد سلطان دنیا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود. کراهت داشت که اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلس می‌شد پایین می‌نشست. روی زمین طعام میل می‌فرمود و روی زمین می‌نشست، به فقرا به دو دست خود عطا می‌فرمود.
بیشتر به حالت تواضع می‌نشست. یعنی زانوانش را با دو دست بغل می‌کرد و تا اخر مجلس می‌نشست. هیچ گاه دیده نشد در میان یارانش پاهایش را دراز کند. بیشتر رو به قبله می‌نشست. هر کس را که بر وی وارد می‌شد گرامی می داشت وگاهی اوقات برای افرادی که از بستگان او هم نبودند جامه‌اش را برای نشستن می‌گستراند. گلیم را زیر پای کسی می‌انداخت که بر وی وارد شده بود و اگر آن فرد نمی‌پذیرفت ان قدر اصرار می‌کرد تا بپذیرد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که در کار خانه با اهل خانه خود شرکت می‌کرد. و به دست مبارک گوسفندان را می‌دوشید. جامه وکفش خود را می‌دوخت وبا خادم خود آسیاب می‌کرد وخمیر می‌نمود. بضاعت خود را به دست مبارک می‌برد و هیچ گاه حشم و خدم برای خود نمی گرفت و با فقرا و مساکین مجالست می‌کرد و هم‌غذا می‌شد.
 

احترام به دیگران

احترام گذاشتن به دیگران از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان با هر کس که دیدار می‌کرد در سلام گفتن سبقت می‌جست. هر کس برای کاری در کنار او بود صبر می‌کرد تا وی جدا شود. به هر یک از یارانش که بر می‌خورد دستش را برای مصافحه دراز می‌کرد و آنگاه دست او را می‌گرفت و انگشتانش را در انگشتان او فرو می‌برد و آنگاه دست دیگرش را بر روی دست او می‌نهاد. اگر به نماز ایستاده بود و کسی برای کاری نزد وی می‌آمد نمازش را زودتر تمام می‌کرد و آنگاه رو به شخص کرده می‌گفت: آیا کاری دارید؟ وچون حاجت او را روا می‌کرد دوباره به نماز می‌ایستاد.
هر کس به سخن پیامبر گوش می‌سپرد گمان می‌برد که وی در نظر پیامبر گرامی‌ترین مردمان است تا آنجا که هر کس در محضر او می‌نشست از چهره و نگاه مبارک پیامبر برخوردار می‌شد. برای احترام و گرامی داشت یارانش آنان را به کنیه فرا می‌خواند و اگر کسی کنیه نداشت آن حضرت خود کنیه ای برای او تعیین می‌کرد.

 

ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص)

پیامبر اکرم اقیانوس بی‌کران فضایل اخلاقی و مطالعه زندگینامه رسول خدا نشان می‌دهد که رفتارش پر از زیبایی‌هاست. پیامبری که رحمة للعالمین است و برای تکمیل مکارم اخلاق نازل شده است. نگاه کردن آن حضرت حکایت از عدالت درونی او دارد، رفتار کریمانه‌اش گویای بزرگی روح، و خشم و خشنودی اش تنها به خاطر رضایت پروردگارش بود. در مجلس دارای ادب، سکوتش دارای حکمت و حیای آن حضرت قابل تو صیف نیست، زهد پیامبر با احدی قابل مقایسه نمی باشد، فقیر و غنی در منظر آن حضرت هیچ تفاوتی با هم ندارند جز به تقوای الهی، همیشه حق بر زبانش جاری، لبخند بر لب، و متواضع‌ترین مردم بود، آن قدر مهربان و نازک دل بود که همه مردم مشتاق زیارت آن حضرت بودند. در امانت داری سرآمد همه بود و در راستگویی از دوران جوانی لقب امین به او داده بودند، در زیبایی سیرت و صورت همتایی نداشت، به پیمانش وفادار بود و عفت کلام آن حضرت سر مشق همه نیکان بود. خوبی‌ها و فضایل و زیبایی‌های آن حضرت آن قدر فراوانند که برشمردن تمام ویژگی های اخلاقی پیامبر کاری بس دشوار است و ذکر همه آنها در این مختصر نمی گنجد. در ادامه به توصیف برخی از ویژگی های اخلاقی پیامبر اکرم (ص) می‌پردازیم.

 

 

 

رفتار پیامبر (ص) با همنشینان

خلق و خوی پیامبر اکرم (ص) آنقدر نرم بوده مردم او را برای خویش همچون پدری دلسوز و مهربان می‌دانستند، همه مردم نزد او از نظر حقوق در یک درجه قرار داشتند. پیامبر به کسی خیره نمی‌شد و نگاه خود را میان اصحابش تقسیم می‌نمود و به این و آن برابر نگاه می‌کرد. آن حضرت هیچ‌گاه با چشم و ابرو اشاره نمی‌کردند. با هیچ کس، سخنی که مورد پسندش نبود بیان نمی‌کرد. خشونت و تندخویی نداشت، هرگز عیبجویی یا مداحی نمی‌کرد، از آنچه نمی پسندید تغافل می‌فرمود و در عین حال کسی را از خود مایوس نمی‌ساخت و دیگران را که بدان مایل بودند ناامید و مایوس نمی کرد، اگر اهل مجلس از چیزی به خنده می افتادند، پیامبر اکرم (ص) نیز می‌خندید و از آنچه که اظهار شگفتی می کردند، پیامبر هم شگفت زده می‌شد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر این بود که خود را از سه چیز محفوظ می‌داشت: مجادله کردن، پرگویی و کارهای بیهوده.
 

خشم و رضا

پیامبر (ص) هیچگاه به خاطر دنیا و آنچه مربوط به دنیا بود، خشمگین نمی‌شد و چون غضبناک می‌گشت هیچ چیز آتش غضبش را فرو نمی نشاند تا وقتی که او را در راه حق یاری کنند و هرگز برای امور شخصی خود خشمگین نمی‌شد. نقل شده است که پیغمبر خدا(ص) وقتی غضب می‌فرمود اگر ایستاده بود می‌نشست واگر نشسته بود به پشت می‌خوابید تا غضبش ساکن می‌شد. آن حضرت به خاطر خدا نه به خاطر خودش خشمگین می‌شد و فرمان خدا را اجرا می‌کرد اگر چه به زیان خود یا یکی از یارانش تمام می‌شد.
 

سپاس‌گزاری

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که نعمت‌های الهی را بزرگ می‌انگاشت اگر چه بسیار اندک بود و هرگاه در مجلسی حاضر می‌شد ابتدا می‌فرمود: خداوندا پاک ومنزهی وستایش تو راست. گواهی دهم که معبودی جز تو نیست. از تو آمرزش می‌خواهم و به سوی تو بازگشت می‌کنم.
 

شکیبایی

رسول گرامی اسلام برای خدا و در راه اجرای رسالت خویش، آزار و اذیت‌های فراوانی تحمل کرد. در نبرد احد صورتش زخمی شد و چهار دندان پیشین او شکست. یارانش از او خواستند تا دشمنانش را نفرین کند، ولی فرمود: «نفرین کننده برانگیخته نشدم، بلکه دعوتگر و بخشایش‌گر مبعوث شدم. خداوندگارا! قوم مرا هدایت کن؛ زیرا آنان نمی فهمند.»
در برابر فرد غریب بر سخن ناهنجارش سخت شکیبایی می‌کرد در مقابل سخنان خشن و تند و سوال های مردم تحمل به خرج می داد، حتی اگر یکی از اصحاب، سایل غریبی را عقب می‌راندند که مزاحم پیامبر نشود ناراحت می‌شد و می‌فرمود:«چون حاجتمندی را دیدید حاجتش را روا کنید» هرگز اجازه نمی‌داد کسی او را بسیار ستایش کند کلام هیچ کس را قطع نمی‌کرد مگر آنکه از حد خود تجاوز می‌نمود در این صورت یا برمی خاست یا او را از ادامه سخن نهی می‌فرمود.
 

سکوت رسول خدا

امیرالمومنین (ع) می‌فرمایند: پیامبر در سکوت یکی از چهار حالت را داشت 1. بردبار، 2.حذر، 3. تقدیر، 4. تفکر، اما تقدیر و اندازه نگه داری‌اش در این بود که توجه و نگاه‌های خود و گوش دادن به سخنان ایشان را به همه مجلسیان یکسان تقسیم می‌کرد، اما تفکر او درباره جهان فانی و عالم باقی بود، حلم و بردباری بر او جمع آمده بود که نه چیزی او را خشمگین می‌نمود و نه او را از جای در می‌برد. حذر (و پرهیز) او در چهار چیز برای او جمع شده بود : دنبال کردن کارهای نیک، تا دیگران به او اقتدا کنند و ترک زشتی‌ها تا دیگران آنها را ترک نمایند، کوشش در کارهایی که موجب اصلاح امت بود و اقدام بر آنچه که خیر دنیا و آخرت آنان را فراهم می‌آورد.
امام حسین علیه السلام می فرماید: امام علی علیه السلام، فرمود:«رسول خدا زبان خود را نگاه می‌داشت مگر در مواردی که سخن گفتن ضروری بود.»
 

حیای پیامبر

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) حجب و حیای ایشان بود. ابو سعید خدری می‌گوید : «رسول خدا (ص) از دختران پرده نشین با حیاتر بود، و اگر چیزی را دوست نمی داشت، از صورت مبارکش می‌شد فهمید» (مکارم الاخلاق :ص49)
ساده زیستی پیامبر

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که بر روی زمین می نشست و غذا می‌خورد و همانند بندگان می‌نشست و با دست خود کفش خود را وصله می‌زد و جامه خود را با دست می‌دوخت و بر دراز گوش برهنه سوار می‌شد و دیگری را نیز پشت سرش سوار می‌کرد (نهج البلاغه :ص301).
با دیگران انس می‌گرفت و بین دیگران الفت برقرار می‌کرد. از اصحاب خود دل جویی می کرد و از مردم و احوال و روزگار آنها پرسش می کرد. هر چیز نیکو را گرامی می‌داشت و آن را تقویت می‌کرد، و زشت را بسی نازیبا می‌شمرد و آن را نکوهش می‌کرد.
 

میانه روی

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) میانه روی ایشان در کارها بود؛ یک لحظه غفلت نمی‌کرد که مبادا دیگران دچار غفلت شده باشند یا از راه راست، به در رفته باشند. درباره حق کوتاهی نمی‌کرد و از آن تجاوز نمی‌فرمود.
 

 

ادب ورزی

آن حضرت در جنگ بدر مسمانان را از دشنام گویی به کشتگان دشمن بر حذر داشت و فرمود: به ایشان دشنام مدهید که این کار شما بر کشتگان تاثیری ندارد و بازماندگانشان را آزار می‌دهد، آگاه باشید که بددهنی، فرو مایگی است.
ایشان همچنین می‌فرماید: به کسی دشنام مده، اگر دیگری به دروغ به تو دشنام داد، تو او را به چیزی که می‌دانی بددهنی نکن. در این صورت، پاداش از آن تو و گناه از آن اوست.
 

امانت داری

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیش از طلوع خورشید اسلام و پس از آن نیز میان همگان به «امین» مشهور بود. خود می فرمود: سه چیز است که آفریدگار اجازه شکستن آنها را به کسی نداده است. یکی از آنها، بازپس دادن امانت به صاحبش است؛ چه نیکو کار باشد چه گنهکار.
در حدیثی از ایشان می خوانیم «امانت را به کسی که تو را امین قرار داده است، باز پس ده و به کسی که به تو خیانت کرد، خیانت مکن».
 

حق گرایی

حق گرایی یکی دیگر از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) است. رسول خدا در شادمانی و خشم، جز حق نمی‌گفت و حق را اعمال می‌کرد، اگر چه در ظاهر به ضرر خودش یا دوستانش بود. آن حضرت به یارانش سفارش می‌کرد: «سخن حق را از هر که شنیدی بپذیر؛ گرچه دشمن بیگانه باشد و ناحق را از هر کس شنیدی نپذیر؛ گر چه دوست نزدیک تو باشد».
بر دسته شمشیرش نوشته شده بود: «حق را بگو؛ گر چه (در ظاهر) به زیان تو باشد».
 

گذشت

پیامبر رحمت، هم خود آراسته به عفو بود و هم دیگران را به گذشت سفارش می کرد:«گذشت کنید، همانا عفو، جز بر ارج بنده نمی افزاید. پس یکدیگر را عفو کنید تا خداوند ارجمندتان کند».
هرگز در ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) دیده نشد که به خاطرخویش از کسی انتقام گرفته باشد. گذشت همواره در اولویت رفتاری ایشان بود و در هر مجلسی امت خود را به عفو دیگران فرمان می داد: «مردی به خاطر خدا از ستمی که بر او رفته است نمی‌گذرد، جز آنکه روز رستاخیز پروردگار بر ارجمندی‌اش بیفزاید» و به همه سفارش می کرد همدیگر را ببخشند تا کینه از میان برخیزد.
 

پرهیز از فال بد

دوست داشتن فال خوب و اکراه از فال بد نیز یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود.
 

ایمان و دین باوری

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خود، تندیس ایمان بود و قافله سالار دین باوری. ایشان می‌فرمود: «دین باور نیرومند، نزد خداوند از مومن ضعیف بهتر و محبوب‌تر است». این بزرگوار در حدیثی می‌فرماید: «سزاوار است در دین باور هشت ویژگی باشد: آرامش در آشوب‌ها؛ شکیبایی در ناگواری‌ها؛ سپاس‌گزاری در آسایش؛ قناعت به آنچه خدای والا روزی‌اش کرده است؛ ستم نکردن بر دشمنان؛ تحمیل نکردن بر دوستان؛ پیکرش از او در رنج باشد و مردم از وی در آسایش باشند».
پیامبر نسبت به خدا از همگان پروای بیشتری داشت. در شناخت خدا از همه داناتر و در اطاعت از خداوند از همه نیرومندتر و در عبادت خدا شکیبا‌تر و محبتش به خدا از دیگران بیشتر و زهدش از همه زیادتر بود. انقدر به نماز می‌ایستاد که کف پاهایش از کثرت نماز شکافته می‌شد. وقتی به نماز می‌ایستاد اشکهایش روان می‌شد. از صدای گریه وناله‌اش زمینی که روی آن نماز می‌خواند می لرزید.
 

حفاظت از زبان

ایمان هیچ بنده‌ای پابرجا و راست نخواهد شد، مگر اینکه دلش راست شود ودلی به راه راست نخواهد رفت، جز آنکه زبان او راست شود. از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که در همه حال مراقب زبان خویش بود. ایشان می‌فرماید: «بنده به اوج ایمان نمی‌رسد، جز آنکه زبان خویش را نگه دارد».
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی نقل است: «من ضامن خانه ای در بالای بهشت، خانه ای در میانه بهشت و خانه ای در ورودی بهشت برای کسی هستم که ستیزه جویی گفتاری را رها کند؛ گرچه بر حق باشد». اثبات کردن نکته‌ای که هیچ سودی ندارد و ادامه کشمکش، به کدورت‌ها و گسستن دوستی‌ها می‌انجامد.
خدمات اجتماعی

برگزیده‌ترین افراد نزد پیامبر، با فضیلت ترین (باتقوا ترین و داناترین) و خیرخواه‌ترین آنان بودند و بزرگترین منزلت را کسانی نزد او داشتند که بیشتر به دیگران یاری می‌رساندند. پیامبر می‌فرماید: «شخصی که برای رفع نیاز دنیایی آسیب دیده‌ای با وی همراه شود، پروردگار ضمانت می‌دهد که او را از دورویی و آتش دوزخ برهاند و نیز هفتاد نیاز این جهان او را تامین می‌کند و همچنان غوطه‌ور در لطف خداوند والاست تا برگردد».
ایشان در حدیثی دیگر می فرماید:«اینکه دوست دین باور خویش را برای انجام دادن کاری یاری کنم، برایم از یک ماه روزه و اعتکاف در مسجدالحرام محبوب تر است». رسول خدا صلی الله علیه و آله در کلامی دیگر سفارش می کند: «آگاه باشید! کسی که اندوهی از غم‌های دنیا را از مومن بزداید، پروردگار هفتاد و دو غم آن جهان و هفتاد و دو غم این جهان را از او می‌زداید».
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) و فعالیت‌های اجتماعی پیامبر این بود که از بیمار، هر کس که بود و به هر نحو عیادت می‌کرد وبه تشییع جنازه مردگان می‌رفت.
 

 

 

هدیه

هدیه دادن یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان نه تنها مردم را به هدیه دادن متقابل فرمان می‌داد، بلکه می فرمود: «به کسی که به تو هدیه نمی‌دهد نیز هدیه بده» و باز می فرمود: «هدیه کینه‌ها را می‌برد و دوستی را تجدید و تثبیت می‌کند».
از رسول خدا (ص) در حدیثی نقل است: «در هدیه دادن، میان فرزندان خویش مساوات را رعایت کنید. من اگر می‌خواستم کسی را برتری دهم، زنان را برتری می‌دادم».
 

پیامبر و بهداشت

پیامبر گرامی دندان‌هایش را مسواک می‌کرد و بوی خوش به کار می‌برد، به طوری که از دور نیز بوی خوش او را در می‌یافتند. شخصی که با وی همنیشینی یا مصافحه کرده بود به نیکی شناخته می‌شد زیرا بوی خوش عطر پیامبر از وی نیز به مشام می‌رسید.
جناب رسول اکرم (ص) آب وضو و مسواک خود را شبها بالای سر مبارک می‌گذاشت و سر ظرف اب وضو را با چیزی می‌پوشاند و وقتی از خواب بیدار می‌شد مسواک می‌کرد و وضو می‌گرفت و چهار رکعت نماز می‌خواند.
 

مهربانی پیامبر

مهربانی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که بسیار نمود داشت. رسول اکرم (ص) آنقدر مهربان بودند که برای این کافرهایی که مسلمان نمی‌شدند نیز غصه می‌خوردند. تا آنجایی که در قرآن آمده: «مثل اینکه می‌خواهی خودت را برای اینها هلاک کنی». پیامبر می‌خواست که همه عالم به نور برسند.
 

تواضع

رسول خدا (ص) که علمش از وحی الهی ماخوذ بود و روحش به قدری بزرگ بود که یک تنه غلبه بر روحیات میلیون‌ها میلیون بشر کرد و تمام عادات جاهلیت و ادعان باطله را زیر پا گذاشت، ختم دایره نبوت به وجود شریفش شد سلطان دنیا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود. کراهت داشت که اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلس می‌شد پایین می‌نشست. روی زمین طعام میل می‌فرمود و روی زمین می‌نشست، به فقرا به دو دست خود عطا می‌فرمود.
بیشتر به حالت تواضع می‌نشست. یعنی زانوانش را با دو دست بغل می‌کرد و تا اخر مجلس می‌نشست. هیچ گاه دیده نشد در میان یارانش پاهایش را دراز کند. بیشتر رو به قبله می‌نشست. هر کس را که بر وی وارد می‌شد گرامی می داشت وگاهی اوقات برای افرادی که از بستگان او هم نبودند جامه‌اش را برای نشستن می‌گستراند. گلیم را زیر پای کسی می‌انداخت که بر وی وارد شده بود و اگر آن فرد نمی‌پذیرفت ان قدر اصرار می‌کرد تا بپذیرد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که در کار خانه با اهل خانه خود شرکت می‌کرد. و به دست مبارک گوسفندان را می‌دوشید. جامه وکفش خود را می‌دوخت وبا خادم خود آسیاب می‌کرد وخمیر می‌نمود. بضاعت خود را به دست مبارک می‌برد و هیچ گاه حشم و خدم برای خود نمی گرفت و با فقرا و مساکین مجالست می‌کرد و هم‌غذا می‌شد.
 

احترام به دیگران

احترام گذاشتن به دیگران از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان با هر کس که دیدار می‌کرد در سلام گفتن سبقت می‌جست. هر کس برای کاری در کنار او بود صبر می‌کرد تا وی جدا شود. به هر یک از یارانش که بر می‌خورد دستش را برای مصافحه دراز می‌کرد و آنگاه دست او را می‌گرفت و انگشتانش را در انگشتان او فرو می‌برد و آنگاه دست دیگرش را بر روی دست او می‌نهاد. اگر به نماز ایستاده بود و کسی برای کاری نزد وی می‌آمد نمازش را زودتر تمام می‌کرد و آنگاه رو به شخص کرده می‌گفت: آیا کاری دارید؟ وچون حاجت او را روا می‌کرد دوباره به نماز می‌ایستاد.
هر کس به سخن پیامبر گوش می‌سپرد گمان می‌برد که وی در نظر پیامبر گرامی‌ترین مردمان است تا آنجا که هر کس در محضر او می‌نشست از چهره و نگاه مبارک پیامبر برخوردار می‌شد. برای احترام و گرامی داشت یارانش آنان را به کنیه فرا می‌خواند و اگر کسی کنیه نداشت آن حضرت خود کنیه ای برای او تعیین می‌کرد.
 

شجاعت و مهربانی توام

او دلیرترین مردم بود و در عین حال خلق و خویش از دیگران ملایم‌تر و نسبش پاک بود. هر کس که او را می‌دید تحت تاثیر هیبت آن حضرت واقع می‌شد. هر کس با او رفت وآمد می‌کرد دوستش می‌داشت. او از تمام مردم بخشنده‌تر و در گفتار راستگوتر و در پناه دادن وفادارتر از همه بود.
 

بخشش پیامبر 

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بخشندگی ایشان بود. روزی مردی به نزدش آمد و چیزی درخواست کرد. پیامبر آنقدر به وی گوسفند بخشید که میان دو کوه را پر کرد. آن مرد به سوی قبیله‌اش بازگشت و گفت: اسلام آورید که محمد آنچنان می‌بخشد که گویی بیمی از تنگدستی ندارد.
 

او هر منکری را زشت می‌انگاشت و به هر خوبی فرمان می‌داد. بر او وبر دودمانش برترین و پاک ترین درودها و سلام‌ها باد.

 

ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص)

پیامبر اکرم اقیانوس بی‌کران فضایل اخلاقی و مطالعه زندگینامه رسول خدا نشان می‌دهد که رفتارش پر از زیبایی‌هاست. پیامبری که رحمة للعالمین است و برای تکمیل مکارم اخلاق نازل شده است. نگاه کردن آن حضرت حکایت از عدالت درونی او دارد، رفتار کریمانه‌اش گویای بزرگی روح، و خشم و خشنودی اش تنها به خاطر رضایت پروردگارش بود. در مجلس دارای ادب، سکوتش دارای حکمت و حیای آن حضرت قابل تو صیف نیست، زهد پیامبر با احدی قابل مقایسه نمی باشد، فقیر و غنی در منظر آن حضرت هیچ تفاوتی با هم ندارند جز به تقوای الهی، همیشه حق بر زبانش جاری، لبخند بر لب، و متواضع‌ترین مردم بود، آن قدر مهربان و نازک دل بود که همه مردم مشتاق زیارت آن حضرت بودند. در امانت داری سرآمد همه بود و در راستگویی از دوران جوانی لقب امین به او داده بودند، در زیبایی سیرت و صورت همتایی نداشت، به پیمانش وفادار بود و عفت کلام آن حضرت سر مشق همه نیکان بود. خوبی‌ها و فضایل و زیبایی‌های آن حضرت آن قدر فراوانند که برشمردن تمام ویژگی های اخلاقی پیامبر کاری بس دشوار است و ذکر همه آنها در این مختصر نمی گنجد. در ادامه به توصیف برخی از ویژگی های اخلاقی پیامبر اکرم (ص) می‌پردازیم.

 

 

 

رفتار پیامبر (ص) با همنشینان

خلق و خوی پیامبر اکرم (ص) آنقدر نرم بوده مردم او را برای خویش همچون پدری دلسوز و مهربان می‌دانستند، همه مردم نزد او از نظر حقوق در یک درجه قرار داشتند. پیامبر به کسی خیره نمی‌شد و نگاه خود را میان اصحابش تقسیم می‌نمود و به این و آن برابر نگاه می‌کرد. آن حضرت هیچ‌گاه با چشم و ابرو اشاره نمی‌کردند. با هیچ کس، سخنی که مورد پسندش نبود بیان نمی‌کرد. خشونت و تندخویی نداشت، هرگز عیبجویی یا مداحی نمی‌کرد، از آنچه نمی پسندید تغافل می‌فرمود و در عین حال کسی را از خود مایوس نمی‌ساخت و دیگران را که بدان مایل بودند ناامید و مایوس نمی کرد، اگر اهل مجلس از چیزی به خنده می افتادند، پیامبر اکرم (ص) نیز می‌خندید و از آنچه که اظهار شگفتی می کردند، پیامبر هم شگفت زده می‌شد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر این بود که خود را از سه چیز محفوظ می‌داشت: مجادله کردن، پرگویی و کارهای بیهوده.
 

خشم و رضا

پیامبر (ص) هیچگاه به خاطر دنیا و آنچه مربوط به دنیا بود، خشمگین نمی‌شد و چون غضبناک می‌گشت هیچ چیز آتش غضبش را فرو نمی نشاند تا وقتی که او را در راه حق یاری کنند و هرگز برای امور شخصی خود خشمگین نمی‌شد. نقل شده است که پیغمبر خدا(ص) وقتی غضب می‌فرمود اگر ایستاده بود می‌نشست واگر نشسته بود به پشت می‌خوابید تا غضبش ساکن می‌شد. آن حضرت به خاطر خدا نه به خاطر خودش خشمگین می‌شد و فرمان خدا را اجرا می‌کرد اگر چه به زیان خود یا یکی از یارانش تمام می‌شد.
 

سپاس‌گزاری

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که نعمت‌های الهی را بزرگ می‌انگاشت اگر چه بسیار اندک بود و هرگاه در مجلسی حاضر می‌شد ابتدا می‌فرمود: خداوندا پاک ومنزهی وستایش تو راست. گواهی دهم که معبودی جز تو نیست. از تو آمرزش می‌خواهم و به سوی تو بازگشت می‌کنم.
 

شکیبایی

رسول گرامی اسلام برای خدا و در راه اجرای رسالت خویش، آزار و اذیت‌های فراوانی تحمل کرد. در نبرد احد صورتش زخمی شد و چهار دندان پیشین او شکست. یارانش از او خواستند تا دشمنانش را نفرین کند، ولی فرمود: «نفرین کننده برانگیخته نشدم، بلکه دعوتگر و بخشایش‌گر مبعوث شدم. خداوندگارا! قوم مرا هدایت کن؛ زیرا آنان نمی فهمند.»
در برابر فرد غریب بر سخن ناهنجارش سخت شکیبایی می‌کرد در مقابل سخنان خشن و تند و سوال های مردم تحمل به خرج می داد، حتی اگر یکی از اصحاب، سایل غریبی را عقب می‌راندند که مزاحم پیامبر نشود ناراحت می‌شد و می‌فرمود:«چون حاجتمندی را دیدید حاجتش را روا کنید» هرگز اجازه نمی‌داد کسی او را بسیار ستایش کند کلام هیچ کس را قطع نمی‌کرد مگر آنکه از حد خود تجاوز می‌نمود در این صورت یا برمی خاست یا او را از ادامه سخن نهی می‌فرمود.
 

سکوت رسول خدا

امیرالمومنین (ع) می‌فرمایند: پیامبر در سکوت یکی از چهار حالت را داشت 1. بردبار، 2.حذر، 3. تقدیر، 4. تفکر، اما تقدیر و اندازه نگه داری‌اش در این بود که توجه و نگاه‌های خود و گوش دادن به سخنان ایشان را به همه مجلسیان یکسان تقسیم می‌کرد، اما تفکر او درباره جهان فانی و عالم باقی بود، حلم و بردباری بر او جمع آمده بود که نه چیزی او را خشمگین می‌نمود و نه او را از جای در می‌برد. حذر (و پرهیز) او در چهار چیز برای او جمع شده بود : دنبال کردن کارهای نیک، تا دیگران به او اقتدا کنند و ترک زشتی‌ها تا دیگران آنها را ترک نمایند، کوشش در کارهایی که موجب اصلاح امت بود و اقدام بر آنچه که خیر دنیا و آخرت آنان را فراهم می‌آورد.
امام حسین علیه السلام می فرماید: امام علی علیه السلام، فرمود:«رسول خدا زبان خود را نگاه می‌داشت مگر در مواردی که سخن گفتن ضروری بود.»
 

حیای پیامبر

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) حجب و حیای ایشان بود. ابو سعید خدری می‌گوید : «رسول خدا (ص) از دختران پرده نشین با حیاتر بود، و اگر چیزی را دوست نمی داشت، از صورت مبارکش می‌شد فهمید» (مکارم الاخلاق :ص49)
ساده زیستی پیامبر

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که بر روی زمین می نشست و غذا می‌خورد و همانند بندگان می‌نشست و با دست خود کفش خود را وصله می‌زد و جامه خود را با دست می‌دوخت و بر دراز گوش برهنه سوار می‌شد و دیگری را نیز پشت سرش سوار می‌کرد (نهج البلاغه :ص301).
با دیگران انس می‌گرفت و بین دیگران الفت برقرار می‌کرد. از اصحاب خود دل جویی می کرد و از مردم و احوال و روزگار آنها پرسش می کرد. هر چیز نیکو را گرامی می‌داشت و آن را تقویت می‌کرد، و زشت را بسی نازیبا می‌شمرد و آن را نکوهش می‌کرد.
 

میانه روی

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) میانه روی ایشان در کارها بود؛ یک لحظه غفلت نمی‌کرد که مبادا دیگران دچار غفلت شده باشند یا از راه راست، به در رفته باشند. درباره حق کوتاهی نمی‌کرد و از آن تجاوز نمی‌فرمود.
 

 

ادب ورزی

آن حضرت در جنگ بدر مسمانان را از دشنام گویی به کشتگان دشمن بر حذر داشت و فرمود: به ایشان دشنام مدهید که این کار شما بر کشتگان تاثیری ندارد و بازماندگانشان را آزار می‌دهد، آگاه باشید که بددهنی، فرو مایگی است.
ایشان همچنین می‌فرماید: به کسی دشنام مده، اگر دیگری به دروغ به تو دشنام داد، تو او را به چیزی که می‌دانی بددهنی نکن. در این صورت، پاداش از آن تو و گناه از آن اوست.
 

امانت داری

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیش از طلوع خورشید اسلام و پس از آن نیز میان همگان به «امین» مشهور بود. خود می فرمود: سه چیز است که آفریدگار اجازه شکستن آنها را به کسی نداده است. یکی از آنها، بازپس دادن امانت به صاحبش است؛ چه نیکو کار باشد چه گنهکار.
در حدیثی از ایشان می خوانیم «امانت را به کسی که تو را امین قرار داده است، باز پس ده و به کسی که به تو خیانت کرد، خیانت مکن».
 

حق گرایی

حق گرایی یکی دیگر از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) است. رسول خدا در شادمانی و خشم، جز حق نمی‌گفت و حق را اعمال می‌کرد، اگر چه در ظاهر به ضرر خودش یا دوستانش بود. آن حضرت به یارانش سفارش می‌کرد: «سخن حق را از هر که شنیدی بپذیر؛ گرچه دشمن بیگانه باشد و ناحق را از هر کس شنیدی نپذیر؛ گر چه دوست نزدیک تو باشد».
بر دسته شمشیرش نوشته شده بود: «حق را بگو؛ گر چه (در ظاهر) به زیان تو باشد».
 

گذشت

پیامبر رحمت، هم خود آراسته به عفو بود و هم دیگران را به گذشت سفارش می کرد:«گذشت کنید، همانا عفو، جز بر ارج بنده نمی افزاید. پس یکدیگر را عفو کنید تا خداوند ارجمندتان کند».
هرگز در ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) دیده نشد که به خاطرخویش از کسی انتقام گرفته باشد. گذشت همواره در اولویت رفتاری ایشان بود و در هر مجلسی امت خود را به عفو دیگران فرمان می داد: «مردی به خاطر خدا از ستمی که بر او رفته است نمی‌گذرد، جز آنکه روز رستاخیز پروردگار بر ارجمندی‌اش بیفزاید» و به همه سفارش می کرد همدیگر را ببخشند تا کینه از میان برخیزد.
 

پرهیز از فال بد

دوست داشتن فال خوب و اکراه از فال بد نیز یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود.
 

ایمان و دین باوری

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خود، تندیس ایمان بود و قافله سالار دین باوری. ایشان می‌فرمود: «دین باور نیرومند، نزد خداوند از مومن ضعیف بهتر و محبوب‌تر است». این بزرگوار در حدیثی می‌فرماید: «سزاوار است در دین باور هشت ویژگی باشد: آرامش در آشوب‌ها؛ شکیبایی در ناگواری‌ها؛ سپاس‌گزاری در آسایش؛ قناعت به آنچه خدای والا روزی‌اش کرده است؛ ستم نکردن بر دشمنان؛ تحمیل نکردن بر دوستان؛ پیکرش از او در رنج باشد و مردم از وی در آسایش باشند».
پیامبر نسبت به خدا از همگان پروای بیشتری داشت. در شناخت خدا از همه داناتر و در اطاعت از خداوند از همه نیرومندتر و در عبادت خدا شکیبا‌تر و محبتش به خدا از دیگران بیشتر و زهدش از همه زیادتر بود. انقدر به نماز می‌ایستاد که کف پاهایش از کثرت نماز شکافته می‌شد. وقتی به نماز می‌ایستاد اشکهایش روان می‌شد. از صدای گریه وناله‌اش زمینی که روی آن نماز می‌خواند می لرزید.
 

حفاظت از زبان

ایمان هیچ بنده‌ای پابرجا و راست نخواهد شد، مگر اینکه دلش راست شود ودلی به راه راست نخواهد رفت، جز آنکه زبان او راست شود. از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که در همه حال مراقب زبان خویش بود. ایشان می‌فرماید: «بنده به اوج ایمان نمی‌رسد، جز آنکه زبان خویش را نگه دارد».
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی نقل است: «من ضامن خانه ای در بالای بهشت، خانه ای در میانه بهشت و خانه ای در ورودی بهشت برای کسی هستم که ستیزه جویی گفتاری را رها کند؛ گرچه بر حق باشد». اثبات کردن نکته‌ای که هیچ سودی ندارد و ادامه کشمکش، به کدورت‌ها و گسستن دوستی‌ها می‌انجامد.
خدمات اجتماعی

برگزیده‌ترین افراد نزد پیامبر، با فضیلت ترین (باتقوا ترین و داناترین) و خیرخواه‌ترین آنان بودند و بزرگترین منزلت را کسانی نزد او داشتند که بیشتر به دیگران یاری می‌رساندند. پیامبر می‌فرماید: «شخصی که برای رفع نیاز دنیایی آسیب دیده‌ای با وی همراه شود، پروردگار ضمانت می‌دهد که او را از دورویی و آتش دوزخ برهاند و نیز هفتاد نیاز این جهان او را تامین می‌کند و همچنان غوطه‌ور در لطف خداوند والاست تا برگردد».
ایشان در حدیثی دیگر می فرماید:«اینکه دوست دین باور خویش را برای انجام دادن کاری یاری کنم، برایم از یک ماه روزه و اعتکاف در مسجدالحرام محبوب تر است». رسول خدا صلی الله علیه و آله در کلامی دیگر سفارش می کند: «آگاه باشید! کسی که اندوهی از غم‌های دنیا را از مومن بزداید، پروردگار هفتاد و دو غم آن جهان و هفتاد و دو غم این جهان را از او می‌زداید».
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) و فعالیت‌های اجتماعی پیامبر این بود که از بیمار، هر کس که بود و به هر نحو عیادت می‌کرد وبه تشییع جنازه مردگان می‌رفت.
 

 

 

هدیه

هدیه دادن یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان نه تنها مردم را به هدیه دادن متقابل فرمان می‌داد، بلکه می فرمود: «به کسی که به تو هدیه نمی‌دهد نیز هدیه بده» و باز می فرمود: «هدیه کینه‌ها را می‌برد و دوستی را تجدید و تثبیت می‌کند».
از رسول خدا (ص) در حدیثی نقل است: «در هدیه دادن، میان فرزندان خویش مساوات را رعایت کنید. من اگر می‌خواستم کسی را برتری دهم، زنان را برتری می‌دادم».
 

پیامبر و بهداشت

پیامبر گرامی دندان‌هایش را مسواک می‌کرد و بوی خوش به کار می‌برد، به طوری که از دور نیز بوی خوش او را در می‌یافتند. شخصی که با وی همنیشینی یا مصافحه کرده بود به نیکی شناخته می‌شد زیرا بوی خوش عطر پیامبر از وی نیز به مشام می‌رسید.
جناب رسول اکرم (ص) آب وضو و مسواک خود را شبها بالای سر مبارک می‌گذاشت و سر ظرف اب وضو را با چیزی می‌پوشاند و وقتی از خواب بیدار می‌شد مسواک می‌کرد و وضو می‌گرفت و چهار رکعت نماز می‌خواند.
 

مهربانی پیامبر

مهربانی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که بسیار نمود داشت. رسول اکرم (ص) آنقدر مهربان بودند که برای این کافرهایی که مسلمان نمی‌شدند نیز غصه می‌خوردند. تا آنجایی که در قرآن آمده: «مثل اینکه می‌خواهی خودت را برای اینها هلاک کنی». پیامبر می‌خواست که همه عالم به نور برسند.
 

تواضع

رسول خدا (ص) که علمش از وحی الهی ماخوذ بود و روحش به قدری بزرگ بود که یک تنه غلبه بر روحیات میلیون‌ها میلیون بشر کرد و تمام عادات جاهلیت و ادعان باطله را زیر پا گذاشت، ختم دایره نبوت به وجود شریفش شد سلطان دنیا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود. کراهت داشت که اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلس می‌شد پایین می‌نشست. روی زمین طعام میل می‌فرمود و روی زمین می‌نشست، به فقرا به دو دست خود عطا می‌فرمود.
بیشتر به حالت تواضع می‌نشست. یعنی زانوانش را با دو دست بغل می‌کرد و تا اخر مجلس می‌نشست. هیچ گاه دیده نشد در میان یارانش پاهایش را دراز کند. بیشتر رو به قبله می‌نشست. هر کس را که بر وی وارد می‌شد گرامی می داشت وگاهی اوقات برای افرادی که از بستگان او هم نبودند جامه‌اش را برای نشستن می‌گستراند. گلیم را زیر پای کسی می‌انداخت که بر وی وارد شده بود و اگر آن فرد نمی‌پذیرفت ان قدر اصرار می‌کرد تا بپذیرد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که در کار خانه با اهل خانه خود شرکت می‌کرد. و به دست مبارک گوسفندان را می‌دوشید. جامه وکفش خود را می‌دوخت وبا خادم خود آسیاب می‌کرد وخمیر می‌نمود. بضاعت خود را به دست مبارک می‌برد و هیچ گاه حشم و خدم برای خود نمی گرفت و با فقرا و مساکین مجالست می‌کرد و هم‌غذا می‌شد.
 

احترام به دیگران

احترام گذاشتن به دیگران از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان با هر کس که دیدار می‌کرد در سلام گفتن سبقت می‌جست. هر کس برای کاری در کنار او بود صبر می‌کرد تا وی جدا شود. به هر یک از یارانش که بر می‌خورد دستش را برای مصافحه دراز می‌کرد و آنگاه دست او را می‌گرفت و انگشتانش را در انگشتان او فرو می‌برد و آنگاه دست دیگرش را بر روی دست او می‌نهاد. اگر به نماز ایستاده بود و کسی برای کاری نزد وی می‌آمد نمازش را زودتر تمام می‌کرد و آنگاه رو به شخص کرده می‌گفت: آیا کاری دارید؟ وچون حاجت او را روا می‌کرد دوباره به نماز می‌ایستاد.
هر کس به سخن پیامبر گوش می‌سپرد گمان می‌برد که وی در نظر پیامبر گرامی‌ترین مردمان است تا آنجا که هر کس در محضر او می‌نشست از چهره و نگاه مبارک پیامبر برخوردار می‌شد. برای احترام و گرامی داشت یارانش آنان را به کنیه فرا می‌خواند و اگر کسی کنیه نداشت آن حضرت خود کنیه ای برای او تعیین می‌کرد.
 

شجاعت و مهربانی توام

او دلیرترین مردم بود و در عین حال خلق و خویش از دیگران ملایم‌تر و نسبش پاک بود. هر کس که او را می‌دید تحت تاثیر هیبت آن حضرت واقع می‌شد. هر کس با او رفت وآمد می‌کرد دوستش می‌داشت. او از تمام مردم بخشنده‌تر و در گفتار راستگوتر و در پناه دادن وفادارتر از همه بود.
 

بخشش پیامبر 

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بخشندگی ایشان بود. روزی مردی به نزدش آمد و چیزی درخواست کرد. پیامبر آنقدر به وی گوسفند بخشید که میان دو کوه را پر کرد. آن مرد به سوی قبیله‌اش بازگشت و گفت: اسلام آورید که محمد آنچنان می‌بخشد که گویی بیمی از تنگدستی ندارد.
 

او هر منکری را زشت می‌انگاشت و به هر خوبی فرمان می‌داد. بر او وبر دودمانش برترین و پاک ترین درودها و سلام‌ها باد.

 

ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص)

پیامبر اکرم اقیانوس بی‌کران فضایل اخلاقی و مطالعه زندگینامه رسول خدا نشان می‌دهد که رفتارش پر از زیبایی‌هاست. پیامبری که رحمة للعالمین است و برای تکمیل مکارم اخلاق نازل شده است. نگاه کردن آن حضرت حکایت از عدالت درونی او دارد، رفتار کریمانه‌اش گویای بزرگی روح، و خشم و خشنودی اش تنها به خاطر رضایت پروردگارش بود. در مجلس دارای ادب، سکوتش دارای حکمت و حیای آن حضرت قابل تو صیف نیست، زهد پیامبر با احدی قابل مقایسه نمی باشد، فقیر و غنی در منظر آن حضرت هیچ تفاوتی با هم ندارند جز به تقوای الهی، همیشه حق بر زبانش جاری، لبخند بر لب، و متواضع‌ترین مردم بود، آن قدر مهربان و نازک دل بود که همه مردم مشتاق زیارت آن حضرت بودند. در امانت داری سرآمد همه بود و در راستگویی از دوران جوانی لقب امین به او داده بودند، در زیبایی سیرت و صورت همتایی نداشت، به پیمانش وفادار بود و عفت کلام آن حضرت سر مشق همه نیکان بود. خوبی‌ها و فضایل و زیبایی‌های آن حضرت آن قدر فراوانند که برشمردن تمام ویژگی های اخلاقی پیامبر کاری بس دشوار است و ذکر همه آنها در این مختصر نمی گنجد. در ادامه به توصیف برخی از ویژگی های اخلاقی پیامبر اکرم (ص) می‌پردازیم.

 

 

 

رفتار پیامبر (ص) با همنشینان

خلق و خوی پیامبر اکرم (ص) آنقدر نرم بوده مردم او را برای خویش همچون پدری دلسوز و مهربان می‌دانستند، همه مردم نزد او از نظر حقوق در یک درجه قرار داشتند. پیامبر به کسی خیره نمی‌شد و نگاه خود را میان اصحابش تقسیم می‌نمود و به این و آن برابر نگاه می‌کرد. آن حضرت هیچ‌گاه با چشم و ابرو اشاره نمی‌کردند. با هیچ کس، سخنی که مورد پسندش نبود بیان نمی‌کرد. خشونت و تندخویی نداشت، هرگز عیبجویی یا مداحی نمی‌کرد، از آنچه نمی پسندید تغافل می‌فرمود و در عین حال کسی را از خود مایوس نمی‌ساخت و دیگران را که بدان مایل بودند ناامید و مایوس نمی کرد، اگر اهل مجلس از چیزی به خنده می افتادند، پیامبر اکرم (ص) نیز می‌خندید و از آنچه که اظهار شگفتی می کردند، پیامبر هم شگفت زده می‌شد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر این بود که خود را از سه چیز محفوظ می‌داشت: مجادله کردن، پرگویی و کارهای بیهوده.
 

خشم و رضا

پیامبر (ص) هیچگاه به خاطر دنیا و آنچه مربوط به دنیا بود، خشمگین نمی‌شد و چون غضبناک می‌گشت هیچ چیز آتش غضبش را فرو نمی نشاند تا وقتی که او را در راه حق یاری کنند و هرگز برای امور شخصی خود خشمگین نمی‌شد. نقل شده است که پیغمبر خدا(ص) وقتی غضب می‌فرمود اگر ایستاده بود می‌نشست واگر نشسته بود به پشت می‌خوابید تا غضبش ساکن می‌شد. آن حضرت به خاطر خدا نه به خاطر خودش خشمگین می‌شد و فرمان خدا را اجرا می‌کرد اگر چه به زیان خود یا یکی از یارانش تمام می‌شد.
 

سپاس‌گزاری

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که نعمت‌های الهی را بزرگ می‌انگاشت اگر چه بسیار اندک بود و هرگاه در مجلسی حاضر می‌شد ابتدا می‌فرمود: خداوندا پاک ومنزهی وستایش تو راست. گواهی دهم که معبودی جز تو نیست. از تو آمرزش می‌خواهم و به سوی تو بازگشت می‌کنم.
 

شکیبایی

رسول گرامی اسلام برای خدا و در راه اجرای رسالت خویش، آزار و اذیت‌های فراوانی تحمل کرد. در نبرد احد صورتش زخمی شد و چهار دندان پیشین او شکست. یارانش از او خواستند تا دشمنانش را نفرین کند، ولی فرمود: «نفرین کننده برانگیخته نشدم، بلکه دعوتگر و بخشایش‌گر مبعوث شدم. خداوندگارا! قوم مرا هدایت کن؛ زیرا آنان نمی فهمند.»
در برابر فرد غریب بر سخن ناهنجارش سخت شکیبایی می‌کرد در مقابل سخنان خشن و تند و سوال های مردم تحمل به خرج می داد، حتی اگر یکی از اصحاب، سایل غریبی را عقب می‌راندند که مزاحم پیامبر نشود ناراحت می‌شد و می‌فرمود:«چون حاجتمندی را دیدید حاجتش را روا کنید» هرگز اجازه نمی‌داد کسی او را بسیار ستایش کند کلام هیچ کس را قطع نمی‌کرد مگر آنکه از حد خود تجاوز می‌نمود در این صورت یا برمی خاست یا او را از ادامه سخن نهی می‌فرمود.
 

سکوت رسول خدا

امیرالمومنین (ع) می‌فرمایند: پیامبر در سکوت یکی از چهار حالت را داشت 1. بردبار، 2.حذر، 3. تقدیر، 4. تفکر، اما تقدیر و اندازه نگه داری‌اش در این بود که توجه و نگاه‌های خود و گوش دادن به سخنان ایشان را به همه مجلسیان یکسان تقسیم می‌کرد، اما تفکر او درباره جهان فانی و عالم باقی بود، حلم و بردباری بر او جمع آمده بود که نه چیزی او را خشمگین می‌نمود و نه او را از جای در می‌برد. حذر (و پرهیز) او در چهار چیز برای او جمع شده بود : دنبال کردن کارهای نیک، تا دیگران به او اقتدا کنند و ترک زشتی‌ها تا دیگران آنها را ترک نمایند، کوشش در کارهایی که موجب اصلاح امت بود و اقدام بر آنچه که خیر دنیا و آخرت آنان را فراهم می‌آورد.
امام حسین علیه السلام می فرماید: امام علی علیه السلام، فرمود:«رسول خدا زبان خود را نگاه می‌داشت مگر در مواردی که سخن گفتن ضروری بود.»
 

حیای پیامبر

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) حجب و حیای ایشان بود. ابو سعید خدری می‌گوید : «رسول خدا (ص) از دختران پرده نشین با حیاتر بود، و اگر چیزی را دوست نمی داشت، از صورت مبارکش می‌شد فهمید» (مکارم الاخلاق :ص49)
ساده زیستی پیامبر

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که بر روی زمین می نشست و غذا می‌خورد و همانند بندگان می‌نشست و با دست خود کفش خود را وصله می‌زد و جامه خود را با دست می‌دوخت و بر دراز گوش برهنه سوار می‌شد و دیگری را نیز پشت سرش سوار می‌کرد (نهج البلاغه :ص301).
با دیگران انس می‌گرفت و بین دیگران الفت برقرار می‌کرد. از اصحاب خود دل جویی می کرد و از مردم و احوال و روزگار آنها پرسش می کرد. هر چیز نیکو را گرامی می‌داشت و آن را تقویت می‌کرد، و زشت را بسی نازیبا می‌شمرد و آن را نکوهش می‌کرد.
 

میانه روی

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) میانه روی ایشان در کارها بود؛ یک لحظه غفلت نمی‌کرد که مبادا دیگران دچار غفلت شده باشند یا از راه راست، به در رفته باشند. درباره حق کوتاهی نمی‌کرد و از آن تجاوز نمی‌فرمود.
 

 

ادب ورزی

آن حضرت در جنگ بدر مسمانان را از دشنام گویی به کشتگان دشمن بر حذر داشت و فرمود: به ایشان دشنام مدهید که این کار شما بر کشتگان تاثیری ندارد و بازماندگانشان را آزار می‌دهد، آگاه باشید که بددهنی، فرو مایگی است.
ایشان همچنین می‌فرماید: به کسی دشنام مده، اگر دیگری به دروغ به تو دشنام داد، تو او را به چیزی که می‌دانی بددهنی نکن. در این صورت، پاداش از آن تو و گناه از آن اوست.
 

امانت داری

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیش از طلوع خورشید اسلام و پس از آن نیز میان همگان به «امین» مشهور بود. خود می فرمود: سه چیز است که آفریدگار اجازه شکستن آنها را به کسی نداده است. یکی از آنها، بازپس دادن امانت به صاحبش است؛ چه نیکو کار باشد چه گنهکار.
در حدیثی از ایشان می خوانیم «امانت را به کسی که تو را امین قرار داده است، باز پس ده و به کسی که به تو خیانت کرد، خیانت مکن».
 

حق گرایی

حق گرایی یکی دیگر از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) است. رسول خدا در شادمانی و خشم، جز حق نمی‌گفت و حق را اعمال می‌کرد، اگر چه در ظاهر به ضرر خودش یا دوستانش بود. آن حضرت به یارانش سفارش می‌کرد: «سخن حق را از هر که شنیدی بپذیر؛ گرچه دشمن بیگانه باشد و ناحق را از هر کس شنیدی نپذیر؛ گر چه دوست نزدیک تو باشد».
بر دسته شمشیرش نوشته شده بود: «حق را بگو؛ گر چه (در ظاهر) به زیان تو باشد».
 

گذشت

پیامبر رحمت، هم خود آراسته به عفو بود و هم دیگران را به گذشت سفارش می کرد:«گذشت کنید، همانا عفو، جز بر ارج بنده نمی افزاید. پس یکدیگر را عفو کنید تا خداوند ارجمندتان کند».
هرگز در ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) دیده نشد که به خاطرخویش از کسی انتقام گرفته باشد. گذشت همواره در اولویت رفتاری ایشان بود و در هر مجلسی امت خود را به عفو دیگران فرمان می داد: «مردی به خاطر خدا از ستمی که بر او رفته است نمی‌گذرد، جز آنکه روز رستاخیز پروردگار بر ارجمندی‌اش بیفزاید» و به همه سفارش می کرد همدیگر را ببخشند تا کینه از میان برخیزد.
 

پرهیز از فال بد

دوست داشتن فال خوب و اکراه از فال بد نیز یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود.
 

ایمان و دین باوری

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خود، تندیس ایمان بود و قافله سالار دین باوری. ایشان می‌فرمود: «دین باور نیرومند، نزد خداوند از مومن ضعیف بهتر و محبوب‌تر است». این بزرگوار در حدیثی می‌فرماید: «سزاوار است در دین باور هشت ویژگی باشد: آرامش در آشوب‌ها؛ شکیبایی در ناگواری‌ها؛ سپاس‌گزاری در آسایش؛ قناعت به آنچه خدای والا روزی‌اش کرده است؛ ستم نکردن بر دشمنان؛ تحمیل نکردن بر دوستان؛ پیکرش از او در رنج باشد و مردم از وی در آسایش باشند».
پیامبر نسبت به خدا از همگان پروای بیشتری داشت. در شناخت خدا از همه داناتر و در اطاعت از خداوند از همه نیرومندتر و در عبادت خدا شکیبا‌تر و محبتش به خدا از دیگران بیشتر و زهدش از همه زیادتر بود. انقدر به نماز می‌ایستاد که کف پاهایش از کثرت نماز شکافته می‌شد. وقتی به نماز می‌ایستاد اشکهایش روان می‌شد. از صدای گریه وناله‌اش زمینی که روی آن نماز می‌خواند می لرزید.
 

حفاظت از زبان

ایمان هیچ بنده‌ای پابرجا و راست نخواهد شد، مگر اینکه دلش راست شود ودلی به راه راست نخواهد رفت، جز آنکه زبان او راست شود. از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که در همه حال مراقب زبان خویش بود. ایشان می‌فرماید: «بنده به اوج ایمان نمی‌رسد، جز آنکه زبان خویش را نگه دارد».
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی نقل است: «من ضامن خانه ای در بالای بهشت، خانه ای در میانه بهشت و خانه ای در ورودی بهشت برای کسی هستم که ستیزه جویی گفتاری را رها کند؛ گرچه بر حق باشد». اثبات کردن نکته‌ای که هیچ سودی ندارد و ادامه کشمکش، به کدورت‌ها و گسستن دوستی‌ها می‌انجامد.
خدمات اجتماعی

برگزیده‌ترین افراد نزد پیامبر، با فضیلت ترین (باتقوا ترین و داناترین) و خیرخواه‌ترین آنان بودند و بزرگترین منزلت را کسانی نزد او داشتند که بیشتر به دیگران یاری می‌رساندند. پیامبر می‌فرماید: «شخصی که برای رفع نیاز دنیایی آسیب دیده‌ای با وی همراه شود، پروردگار ضمانت می‌دهد که او را از دورویی و آتش دوزخ برهاند و نیز هفتاد نیاز این جهان او را تامین می‌کند و همچنان غوطه‌ور در لطف خداوند والاست تا برگردد».
ایشان در حدیثی دیگر می فرماید:«اینکه دوست دین باور خویش را برای انجام دادن کاری یاری کنم، برایم از یک ماه روزه و اعتکاف در مسجدالحرام محبوب تر است». رسول خدا صلی الله علیه و آله در کلامی دیگر سفارش می کند: «آگاه باشید! کسی که اندوهی از غم‌های دنیا را از مومن بزداید، پروردگار هفتاد و دو غم آن جهان و هفتاد و دو غم این جهان را از او می‌زداید».
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) و فعالیت‌های اجتماعی پیامبر این بود که از بیمار، هر کس که بود و به هر نحو عیادت می‌کرد وبه تشییع جنازه مردگان می‌رفت.
 

 

 

هدیه

هدیه دادن یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان نه تنها مردم را به هدیه دادن متقابل فرمان می‌داد، بلکه می فرمود: «به کسی که به تو هدیه نمی‌دهد نیز هدیه بده» و باز می فرمود: «هدیه کینه‌ها را می‌برد و دوستی را تجدید و تثبیت می‌کند».
از رسول خدا (ص) در حدیثی نقل است: «در هدیه دادن، میان فرزندان خویش مساوات را رعایت کنید. من اگر می‌خواستم کسی را برتری دهم، زنان را برتری می‌دادم».
 

پیامبر و بهداشت

پیامبر گرامی دندان‌هایش را مسواک می‌کرد و بوی خوش به کار می‌برد، به طوری که از دور نیز بوی خوش او را در می‌یافتند. شخصی که با وی همنیشینی یا مصافحه کرده بود به نیکی شناخته می‌شد زیرا بوی خوش عطر پیامبر از وی نیز به مشام می‌رسید.
جناب رسول اکرم (ص) آب وضو و مسواک خود را شبها بالای سر مبارک می‌گذاشت و سر ظرف اب وضو را با چیزی می‌پوشاند و وقتی از خواب بیدار می‌شد مسواک می‌کرد و وضو می‌گرفت و چهار رکعت نماز می‌خواند.
 

مهربانی پیامبر

مهربانی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که بسیار نمود داشت. رسول اکرم (ص) آنقدر مهربان بودند که برای این کافرهایی که مسلمان نمی‌شدند نیز غصه می‌خوردند. تا آنجایی که در قرآن آمده: «مثل اینکه می‌خواهی خودت را برای اینها هلاک کنی». پیامبر می‌خواست که همه عالم به نور برسند.
 

تواضع

رسول خدا (ص) که علمش از وحی الهی ماخوذ بود و روحش به قدری بزرگ بود که یک تنه غلبه بر روحیات میلیون‌ها میلیون بشر کرد و تمام عادات جاهلیت و ادعان باطله را زیر پا گذاشت، ختم دایره نبوت به وجود شریفش شد سلطان دنیا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود. کراهت داشت که اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلس می‌شد پایین می‌نشست. روی زمین طعام میل می‌فرمود و روی زمین می‌نشست، به فقرا به دو دست خود عطا می‌فرمود.
بیشتر به حالت تواضع می‌نشست. یعنی زانوانش را با دو دست بغل می‌کرد و تا اخر مجلس می‌نشست. هیچ گاه دیده نشد در میان یارانش پاهایش را دراز کند. بیشتر رو به قبله می‌نشست. هر کس را که بر وی وارد می‌شد گرامی می داشت وگاهی اوقات برای افرادی که از بستگان او هم نبودند جامه‌اش را برای نشستن می‌گستراند. گلیم را زیر پای کسی می‌انداخت که بر وی وارد شده بود و اگر آن فرد نمی‌پذیرفت ان قدر اصرار می‌کرد تا بپذیرد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که در کار خانه با اهل خانه خود شرکت می‌کرد. و به دست مبارک گوسفندان را می‌دوشید. جامه وکفش خود را می‌دوخت وبا خادم خود آسیاب می‌کرد وخمیر می‌نمود. بضاعت خود را به دست مبارک می‌برد و هیچ گاه حشم و خدم برای خود نمی گرفت و با فقرا و مساکین مجالست می‌کرد و هم‌غذا می‌شد.
 

احترام به دیگران

احترام گذاشتن به دیگران از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان با هر کس که دیدار می‌کرد در سلام گفتن سبقت می‌جست. هر کس برای کاری در کنار او بود صبر می‌کرد تا وی جدا شود. به هر یک از یارانش که بر می‌خورد دستش را برای مصافحه دراز می‌کرد و آنگاه دست او را می‌گرفت و انگشتانش را در انگشتان او فرو می‌برد و آنگاه دست دیگرش را بر روی دست او می‌نهاد. اگر به نماز ایستاده بود و کسی برای کاری نزد وی می‌آمد نمازش را زودتر تمام می‌کرد و آنگاه رو به شخص کرده می‌گفت: آیا کاری دارید؟ وچون حاجت او را روا می‌کرد دوباره به نماز می‌ایستاد.
هر کس به سخن پیامبر گوش می‌سپرد گمان می‌برد که وی در نظر پیامبر گرامی‌ترین مردمان است تا آنجا که هر کس در محضر او می‌نشست از چهره و نگاه مبارک پیامبر برخوردار می‌شد. برای احترام و گرامی داشت یارانش آنان را به کنیه فرا می‌خواند و اگر کسی کنیه نداشت آن حضرت خود کنیه ای برای او تعیین می‌کرد.
 

شجاعت و مهربانی توام

او دلیرترین مردم بود و در عین حال خلق و خویش از دیگران ملایم‌تر و نسبش پاک بود. هر کس که او را می‌دید تحت تاثیر هیبت آن حضرت واقع می‌شد. هر کس با او رفت وآمد می‌کرد دوستش می‌داشت. او از تمام مردم بخشنده‌تر و در گفتار راستگوتر و در پناه دادن وفادارتر از همه بود.
 

بخشش پیامبر 

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بخشندگی ایشان بود. روزی مردی به نزدش آمد و چیزی درخواست کرد. پیامبر آنقدر به وی گوسفند بخشید که میان دو کوه را پر کرد. آن مرد به سوی قبیله‌اش بازگشت و گفت: اسلام آورید که محمد آنچنان می‌بخشد که گویی بیمی از تنگدستی ندارد.
 

او هر منکری را زشت می‌انگاشت و به هر خوبی فرمان می‌داد. بر او وبر دودمانش برترین و پاک ترین درودها و سلام‌ها باد.

 

ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص)

پیامبر اکرم اقیانوس بی‌کران فضایل اخلاقی و مطالعه زندگینامه رسول خدا نشان می‌دهد که رفتارش پر از زیبایی‌هاست. پیامبری که رحمة للعالمین است و برای تکمیل مکارم اخلاق نازل شده است. نگاه کردن آن حضرت حکایت از عدالت درونی او دارد، رفتار کریمانه‌اش گویای بزرگی روح، و خشم و خشنودی اش تنها به خاطر رضایت پروردگارش بود. در مجلس دارای ادب، سکوتش دارای حکمت و حیای آن حضرت قابل تو صیف نیست، زهد پیامبر با احدی قابل مقایسه نمی باشد، فقیر و غنی در منظر آن حضرت هیچ تفاوتی با هم ندارند جز به تقوای الهی، همیشه حق بر زبانش جاری، لبخند بر لب، و متواضع‌ترین مردم بود، آن قدر مهربان و نازک دل بود که همه مردم مشتاق زیارت آن حضرت بودند. در امانت داری سرآمد همه بود و در راستگویی از دوران جوانی لقب امین به او داده بودند، در زیبایی سیرت و صورت همتایی نداشت، به پیمانش وفادار بود و عفت کلام آن حضرت سر مشق همه نیکان بود. خوبی‌ها و فضایل و زیبایی‌های آن حضرت آن قدر فراوانند که برشمردن تمام ویژگی های اخلاقی پیامبر کاری بس دشوار است و ذکر همه آنها در این مختصر نمی گنجد. در ادامه به توصیف برخی از ویژگی های اخلاقی پیامبر اکرم (ص) می‌پردازیم.

 

 

 

رفتار پیامبر (ص) با همنشینان

خلق و خوی پیامبر اکرم (ص) آنقدر نرم بوده مردم او را برای خویش همچون پدری دلسوز و مهربان می‌دانستند، همه مردم نزد او از نظر حقوق در یک درجه قرار داشتند. پیامبر به کسی خیره نمی‌شد و نگاه خود را میان اصحابش تقسیم می‌نمود و به این و آن برابر نگاه می‌کرد. آن حضرت هیچ‌گاه با چشم و ابرو اشاره نمی‌کردند. با هیچ کس، سخنی که مورد پسندش نبود بیان نمی‌کرد. خشونت و تندخویی نداشت، هرگز عیبجویی یا مداحی نمی‌کرد، از آنچه نمی پسندید تغافل می‌فرمود و در عین حال کسی را از خود مایوس نمی‌ساخت و دیگران را که بدان مایل بودند ناامید و مایوس نمی کرد، اگر اهل مجلس از چیزی به خنده می افتادند، پیامبر اکرم (ص) نیز می‌خندید و از آنچه که اظهار شگفتی می کردند، پیامبر هم شگفت زده می‌شد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر این بود که خود را از سه چیز محفوظ می‌داشت: مجادله کردن، پرگویی و کارهای بیهوده.
 

خشم و رضا

پیامبر (ص) هیچگاه به خاطر دنیا و آنچه مربوط به دنیا بود، خشمگین نمی‌شد و چون غضبناک می‌گشت هیچ چیز آتش غضبش را فرو نمی نشاند تا وقتی که او را در راه حق یاری کنند و هرگز برای امور شخصی خود خشمگین نمی‌شد. نقل شده است که پیغمبر خدا(ص) وقتی غضب می‌فرمود اگر ایستاده بود می‌نشست واگر نشسته بود به پشت می‌خوابید تا غضبش ساکن می‌شد. آن حضرت به خاطر خدا نه به خاطر خودش خشمگین می‌شد و فرمان خدا را اجرا می‌کرد اگر چه به زیان خود یا یکی از یارانش تمام می‌شد.
 

سپاس‌گزاری

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که نعمت‌های الهی را بزرگ می‌انگاشت اگر چه بسیار اندک بود و هرگاه در مجلسی حاضر می‌شد ابتدا می‌فرمود: خداوندا پاک ومنزهی وستایش تو راست. گواهی دهم که معبودی جز تو نیست. از تو آمرزش می‌خواهم و به سوی تو بازگشت می‌کنم.
 

شکیبایی

رسول گرامی اسلام برای خدا و در راه اجرای رسالت خویش، آزار و اذیت‌های فراوانی تحمل کرد. در نبرد احد صورتش زخمی شد و چهار دندان پیشین او شکست. یارانش از او خواستند تا دشمنانش را نفرین کند، ولی فرمود: «نفرین کننده برانگیخته نشدم، بلکه دعوتگر و بخشایش‌گر مبعوث شدم. خداوندگارا! قوم مرا هدایت کن؛ زیرا آنان نمی فهمند.»
در برابر فرد غریب بر سخن ناهنجارش سخت شکیبایی می‌کرد در مقابل سخنان خشن و تند و سوال های مردم تحمل به خرج می داد، حتی اگر یکی از اصحاب، سایل غریبی را عقب می‌راندند که مزاحم پیامبر نشود ناراحت می‌شد و می‌فرمود:«چون حاجتمندی را دیدید حاجتش را روا کنید» هرگز اجازه نمی‌داد کسی او را بسیار ستایش کند کلام هیچ کس را قطع نمی‌کرد مگر آنکه از حد خود تجاوز می‌نمود در این صورت یا برمی خاست یا او را از ادامه سخن نهی می‌فرمود.
 

سکوت رسول خدا

امیرالمومنین (ع) می‌فرمایند: پیامبر در سکوت یکی از چهار حالت را داشت 1. بردبار، 2.حذر، 3. تقدیر، 4. تفکر، اما تقدیر و اندازه نگه داری‌اش در این بود که توجه و نگاه‌های خود و گوش دادن به سخنان ایشان را به همه مجلسیان یکسان تقسیم می‌کرد، اما تفکر او درباره جهان فانی و عالم باقی بود، حلم و بردباری بر او جمع آمده بود که نه چیزی او را خشمگین می‌نمود و نه او را از جای در می‌برد. حذر (و پرهیز) او در چهار چیز برای او جمع شده بود : دنبال کردن کارهای نیک، تا دیگران به او اقتدا کنند و ترک زشتی‌ها تا دیگران آنها را ترک نمایند، کوشش در کارهایی که موجب اصلاح امت بود و اقدام بر آنچه که خیر دنیا و آخرت آنان را فراهم می‌آورد.
امام حسین علیه السلام می فرماید: امام علی علیه السلام، فرمود:«رسول خدا زبان خود را نگاه می‌داشت مگر در مواردی که سخن گفتن ضروری بود.»
 

حیای پیامبر

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) حجب و حیای ایشان بود. ابو سعید خدری می‌گوید : «رسول خدا (ص) از دختران پرده نشین با حیاتر بود، و اگر چیزی را دوست نمی داشت، از صورت مبارکش می‌شد فهمید» (مکارم الاخلاق :ص49)
ساده زیستی پیامبر

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که بر روی زمین می نشست و غذا می‌خورد و همانند بندگان می‌نشست و با دست خود کفش خود را وصله می‌زد و جامه خود را با دست می‌دوخت و بر دراز گوش برهنه سوار می‌شد و دیگری را نیز پشت سرش سوار می‌کرد (نهج البلاغه :ص301).
با دیگران انس می‌گرفت و بین دیگران الفت برقرار می‌کرد. از اصحاب خود دل جویی می کرد و از مردم و احوال و روزگار آنها پرسش می کرد. هر چیز نیکو را گرامی می‌داشت و آن را تقویت می‌کرد، و زشت را بسی نازیبا می‌شمرد و آن را نکوهش می‌کرد.
 

میانه روی

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) میانه روی ایشان در کارها بود؛ یک لحظه غفلت نمی‌کرد که مبادا دیگران دچار غفلت شده باشند یا از راه راست، به در رفته باشند. درباره حق کوتاهی نمی‌کرد و از آن تجاوز نمی‌فرمود.
 

 

ادب ورزی

آن حضرت در جنگ بدر مسمانان را از دشنام گویی به کشتگان دشمن بر حذر داشت و فرمود: به ایشان دشنام مدهید که این کار شما بر کشتگان تاثیری ندارد و بازماندگانشان را آزار می‌دهد، آگاه باشید که بددهنی، فرو مایگی است.
ایشان همچنین می‌فرماید: به کسی دشنام مده، اگر دیگری به دروغ به تو دشنام داد، تو او را به چیزی که می‌دانی بددهنی نکن. در این صورت، پاداش از آن تو و گناه از آن اوست.
 

امانت داری

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیش از طلوع خورشید اسلام و پس از آن نیز میان همگان به «امین» مشهور بود. خود می فرمود: سه چیز است که آفریدگار اجازه شکستن آنها را به کسی نداده است. یکی از آنها، بازپس دادن امانت به صاحبش است؛ چه نیکو کار باشد چه گنهکار.
در حدیثی از ایشان می خوانیم «امانت را به کسی که تو را امین قرار داده است، باز پس ده و به کسی که به تو خیانت کرد، خیانت مکن».
 

حق گرایی

حق گرایی یکی دیگر از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) است. رسول خدا در شادمانی و خشم، جز حق نمی‌گفت و حق را اعمال می‌کرد، اگر چه در ظاهر به ضرر خودش یا دوستانش بود. آن حضرت به یارانش سفارش می‌کرد: «سخن حق را از هر که شنیدی بپذیر؛ گرچه دشمن بیگانه باشد و ناحق را از هر کس شنیدی نپذیر؛ گر چه دوست نزدیک تو باشد».
بر دسته شمشیرش نوشته شده بود: «حق را بگو؛ گر چه (در ظاهر) به زیان تو باشد».
 

گذشت

پیامبر رحمت، هم خود آراسته به عفو بود و هم دیگران را به گذشت سفارش می کرد:«گذشت کنید، همانا عفو، جز بر ارج بنده نمی افزاید. پس یکدیگر را عفو کنید تا خداوند ارجمندتان کند».
هرگز در ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) دیده نشد که به خاطرخویش از کسی انتقام گرفته باشد. گذشت همواره در اولویت رفتاری ایشان بود و در هر مجلسی امت خود را به عفو دیگران فرمان می داد: «مردی به خاطر خدا از ستمی که بر او رفته است نمی‌گذرد، جز آنکه روز رستاخیز پروردگار بر ارجمندی‌اش بیفزاید» و به همه سفارش می کرد همدیگر را ببخشند تا کینه از میان برخیزد.
 

پرهیز از فال بد

دوست داشتن فال خوب و اکراه از فال بد نیز یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود.
 

ایمان و دین باوری

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خود، تندیس ایمان بود و قافله سالار دین باوری. ایشان می‌فرمود: «دین باور نیرومند، نزد خداوند از مومن ضعیف بهتر و محبوب‌تر است». این بزرگوار در حدیثی می‌فرماید: «سزاوار است در دین باور هشت ویژگی باشد: آرامش در آشوب‌ها؛ شکیبایی در ناگواری‌ها؛ سپاس‌گزاری در آسایش؛ قناعت به آنچه خدای والا روزی‌اش کرده است؛ ستم نکردن بر دشمنان؛ تحمیل نکردن بر دوستان؛ پیکرش از او در رنج باشد و مردم از وی در آسایش باشند».
پیامبر نسبت به خدا از همگان پروای بیشتری داشت. در شناخت خدا از همه داناتر و در اطاعت از خداوند از همه نیرومندتر و در عبادت خدا شکیبا‌تر و محبتش به خدا از دیگران بیشتر و زهدش از همه زیادتر بود. انقدر به نماز می‌ایستاد که کف پاهایش از کثرت نماز شکافته می‌شد. وقتی به نماز می‌ایستاد اشکهایش روان می‌شد. از صدای گریه وناله‌اش زمینی که روی آن نماز می‌خواند می لرزید.
 

حفاظت از زبان

ایمان هیچ بنده‌ای پابرجا و راست نخواهد شد، مگر اینکه دلش راست شود ودلی به راه راست نخواهد رفت، جز آنکه زبان او راست شود. از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که در همه حال مراقب زبان خویش بود. ایشان می‌فرماید: «بنده به اوج ایمان نمی‌رسد، جز آنکه زبان خویش را نگه دارد».
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی نقل است: «من ضامن خانه ای در بالای بهشت، خانه ای در میانه بهشت و خانه ای در ورودی بهشت برای کسی هستم که ستیزه جویی گفتاری را رها کند؛ گرچه بر حق باشد». اثبات کردن نکته‌ای که هیچ سودی ندارد و ادامه کشمکش، به کدورت‌ها و گسستن دوستی‌ها می‌انجامد.
خدمات اجتماعی

برگزیده‌ترین افراد نزد پیامبر، با فضیلت ترین (باتقوا ترین و داناترین) و خیرخواه‌ترین آنان بودند و بزرگترین منزلت را کسانی نزد او داشتند که بیشتر به دیگران یاری می‌رساندند. پیامبر می‌فرماید: «شخصی که برای رفع نیاز دنیایی آسیب دیده‌ای با وی همراه شود، پروردگار ضمانت می‌دهد که او را از دورویی و آتش دوزخ برهاند و نیز هفتاد نیاز این جهان او را تامین می‌کند و همچنان غوطه‌ور در لطف خداوند والاست تا برگردد».
ایشان در حدیثی دیگر می فرماید:«اینکه دوست دین باور خویش را برای انجام دادن کاری یاری کنم، برایم از یک ماه روزه و اعتکاف در مسجدالحرام محبوب تر است». رسول خدا صلی الله علیه و آله در کلامی دیگر سفارش می کند: «آگاه باشید! کسی که اندوهی از غم‌های دنیا را از مومن بزداید، پروردگار هفتاد و دو غم آن جهان و هفتاد و دو غم این جهان را از او می‌زداید».
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) و فعالیت‌های اجتماعی پیامبر این بود که از بیمار، هر کس که بود و به هر نحو عیادت می‌کرد وبه تشییع جنازه مردگان می‌رفت.
 

 

 

هدیه

هدیه دادن یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان نه تنها مردم را به هدیه دادن متقابل فرمان می‌داد، بلکه می فرمود: «به کسی که به تو هدیه نمی‌دهد نیز هدیه بده» و باز می فرمود: «هدیه کینه‌ها را می‌برد و دوستی را تجدید و تثبیت می‌کند».
از رسول خدا (ص) در حدیثی نقل است: «در هدیه دادن، میان فرزندان خویش مساوات را رعایت کنید. من اگر می‌خواستم کسی را برتری دهم، زنان را برتری می‌دادم».
 

پیامبر و بهداشت

پیامبر گرامی دندان‌هایش را مسواک می‌کرد و بوی خوش به کار می‌برد، به طوری که از دور نیز بوی خوش او را در می‌یافتند. شخصی که با وی همنیشینی یا مصافحه کرده بود به نیکی شناخته می‌شد زیرا بوی خوش عطر پیامبر از وی نیز به مشام می‌رسید.
جناب رسول اکرم (ص) آب وضو و مسواک خود را شبها بالای سر مبارک می‌گذاشت و سر ظرف اب وضو را با چیزی می‌پوشاند و وقتی از خواب بیدار می‌شد مسواک می‌کرد و وضو می‌گرفت و چهار رکعت نماز می‌خواند.
 

مهربانی پیامبر

مهربانی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که بسیار نمود داشت. رسول اکرم (ص) آنقدر مهربان بودند که برای این کافرهایی که مسلمان نمی‌شدند نیز غصه می‌خوردند. تا آنجایی که در قرآن آمده: «مثل اینکه می‌خواهی خودت را برای اینها هلاک کنی». پیامبر می‌خواست که همه عالم به نور برسند.
 

تواضع

رسول خدا (ص) که علمش از وحی الهی ماخوذ بود و روحش به قدری بزرگ بود که یک تنه غلبه بر روحیات میلیون‌ها میلیون بشر کرد و تمام عادات جاهلیت و ادعان باطله را زیر پا گذاشت، ختم دایره نبوت به وجود شریفش شد سلطان دنیا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود. کراهت داشت که اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلس می‌شد پایین می‌نشست. روی زمین طعام میل می‌فرمود و روی زمین می‌نشست، به فقرا به دو دست خود عطا می‌فرمود.
بیشتر به حالت تواضع می‌نشست. یعنی زانوانش را با دو دست بغل می‌کرد و تا اخر مجلس می‌نشست. هیچ گاه دیده نشد در میان یارانش پاهایش را دراز کند. بیشتر رو به قبله می‌نشست. هر کس را که بر وی وارد می‌شد گرامی می داشت وگاهی اوقات برای افرادی که از بستگان او هم نبودند جامه‌اش را برای نشستن می‌گستراند. گلیم را زیر پای کسی می‌انداخت که بر وی وارد شده بود و اگر آن فرد نمی‌پذیرفت ان قدر اصرار می‌کرد تا بپذیرد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که در کار خانه با اهل خانه خود شرکت می‌کرد. و به دست مبارک گوسفندان را می‌دوشید. جامه وکفش خود را می‌دوخت وبا خادم خود آسیاب می‌کرد وخمیر می‌نمود. بضاعت خود را به دست مبارک می‌برد و هیچ گاه حشم و خدم برای خود نمی گرفت و با فقرا و مساکین مجالست می‌کرد و هم‌غذا می‌شد.
 

احترام به دیگران

احترام گذاشتن به دیگران از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان با هر کس که دیدار می‌کرد در سلام گفتن سبقت می‌جست. هر کس برای کاری در کنار او بود صبر می‌کرد تا وی جدا شود. به هر یک از یارانش که بر می‌خورد دستش را برای مصافحه دراز می‌کرد و آنگاه دست او را می‌گرفت و انگشتانش را در انگشتان او فرو می‌برد و آنگاه دست دیگرش را بر روی دست او می‌نهاد. اگر به نماز ایستاده بود و کسی برای کاری نزد وی می‌آمد نمازش را زودتر تمام می‌کرد و آنگاه رو به شخص کرده می‌گفت: آیا کاری دارید؟ وچون حاجت او را روا می‌کرد دوباره به نماز می‌ایستاد.
هر کس به سخن پیامبر گوش می‌سپرد گمان می‌برد که وی در نظر پیامبر گرامی‌ترین مردمان است تا آنجا که هر کس در محضر او می‌نشست از چهره و نگاه مبارک پیامبر برخوردار می‌شد. برای احترام و گرامی داشت یارانش آنان را به کنیه فرا می‌خواند و اگر کسی کنیه نداشت آن حضرت خود کنیه ای برای او تعیین می‌کرد.
 

شجاعت و مهربانی توام

او دلیرترین مردم بود و در عین حال خلق و خویش از دیگران ملایم‌تر و نسبش پاک بود. هر کس که او را می‌دید تحت تاثیر هیبت آن حضرت واقع می‌شد. هر کس با او رفت وآمد می‌کرد دوستش می‌داشت. او از تمام مردم بخشنده‌تر و در گفتار راستگوتر و در پناه دادن وفادارتر از همه بود.
 

بخشش پیامبر 

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بخشندگی ایشان بود. روزی مردی به نزدش آمد و چیزی درخواست کرد. پیامبر آنقدر به وی گوسفند بخشید که میان دو کوه را پر کرد. آن مرد به سوی قبیله‌اش بازگشت و گفت: اسلام آورید که محمد آنچنان می‌بخشد که گویی بیمی از تنگدستی ندارد.
 

او هر منکری را زشت می‌انگاشت و به هر خوبی فرمان می‌داد. بر او وبر دودمانش برترین و پاک ترین درودها و سلام‌ها باد.

 

ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص)

پیامبر اکرم اقیانوس بی‌کران فضایل اخلاقی و مطالعه زندگینامه رسول خدا نشان می‌دهد که رفتارش پر از زیبایی‌هاست. پیامبری که رحمة للعالمین است و برای تکمیل مکارم اخلاق نازل شده است. نگاه کردن آن حضرت حکایت از عدالت درونی او دارد، رفتار کریمانه‌اش گویای بزرگی روح، و خشم و خشنودی اش تنها به خاطر رضایت پروردگارش بود. در مجلس دارای ادب، سکوتش دارای حکمت و حیای آن حضرت قابل تو صیف نیست، زهد پیامبر با احدی قابل مقایسه نمی باشد، فقیر و غنی در منظر آن حضرت هیچ تفاوتی با هم ندارند جز به تقوای الهی، همیشه حق بر زبانش جاری، لبخند بر لب، و متواضع‌ترین مردم بود، آن قدر مهربان و نازک دل بود که همه مردم مشتاق زیارت آن حضرت بودند. در امانت داری سرآمد همه بود و در راستگویی از دوران جوانی لقب امین به او داده بودند، در زیبایی سیرت و صورت همتایی نداشت، به پیمانش وفادار بود و عفت کلام آن حضرت سر مشق همه نیکان بود. خوبی‌ها و فضایل و زیبایی‌های آن حضرت آن قدر فراوانند که برشمردن تمام ویژگی های اخلاقی پیامبر کاری بس دشوار است و ذکر همه آنها در این مختصر نمی گنجد. در ادامه به توصیف برخی از ویژگی های اخلاقی پیامبر اکرم (ص) می‌پردازیم.

 

 

 

رفتار پیامبر (ص) با همنشینان

خلق و خوی پیامبر اکرم (ص) آنقدر نرم بوده مردم او را برای خویش همچون پدری دلسوز و مهربان می‌دانستند، همه مردم نزد او از نظر حقوق در یک درجه قرار داشتند. پیامبر به کسی خیره نمی‌شد و نگاه خود را میان اصحابش تقسیم می‌نمود و به این و آن برابر نگاه می‌کرد. آن حضرت هیچ‌گاه با چشم و ابرو اشاره نمی‌کردند. با هیچ کس، سخنی که مورد پسندش نبود بیان نمی‌کرد. خشونت و تندخویی نداشت، هرگز عیبجویی یا مداحی نمی‌کرد، از آنچه نمی پسندید تغافل می‌فرمود و در عین حال کسی را از خود مایوس نمی‌ساخت و دیگران را که بدان مایل بودند ناامید و مایوس نمی کرد، اگر اهل مجلس از چیزی به خنده می افتادند، پیامبر اکرم (ص) نیز می‌خندید و از آنچه که اظهار شگفتی می کردند، پیامبر هم شگفت زده می‌شد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر این بود که خود را از سه چیز محفوظ می‌داشت: مجادله کردن، پرگویی و کارهای بیهوده.
 

خشم و رضا

پیامبر (ص) هیچگاه به خاطر دنیا و آنچه مربوط به دنیا بود، خشمگین نمی‌شد و چون غضبناک می‌گشت هیچ چیز آتش غضبش را فرو نمی نشاند تا وقتی که او را در راه حق یاری کنند و هرگز برای امور شخصی خود خشمگین نمی‌شد. نقل شده است که پیغمبر خدا(ص) وقتی غضب می‌فرمود اگر ایستاده بود می‌نشست واگر نشسته بود به پشت می‌خوابید تا غضبش ساکن می‌شد. آن حضرت به خاطر خدا نه به خاطر خودش خشمگین می‌شد و فرمان خدا را اجرا می‌کرد اگر چه به زیان خود یا یکی از یارانش تمام می‌شد.
 

سپاس‌گزاری

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که نعمت‌های الهی را بزرگ می‌انگاشت اگر چه بسیار اندک بود و هرگاه در مجلسی حاضر می‌شد ابتدا می‌فرمود: خداوندا پاک ومنزهی وستایش تو راست. گواهی دهم که معبودی جز تو نیست. از تو آمرزش می‌خواهم و به سوی تو بازگشت می‌کنم.
 

شکیبایی

رسول گرامی اسلام برای خدا و در راه اجرای رسالت خویش، آزار و اذیت‌های فراوانی تحمل کرد. در نبرد احد صورتش زخمی شد و چهار دندان پیشین او شکست. یارانش از او خواستند تا دشمنانش را نفرین کند، ولی فرمود: «نفرین کننده برانگیخته نشدم، بلکه دعوتگر و بخشایش‌گر مبعوث شدم. خداوندگارا! قوم مرا هدایت کن؛ زیرا آنان نمی فهمند.»
در برابر فرد غریب بر سخن ناهنجارش سخت شکیبایی می‌کرد در مقابل سخنان خشن و تند و سوال های مردم تحمل به خرج می داد، حتی اگر یکی از اصحاب، سایل غریبی را عقب می‌راندند که مزاحم پیامبر نشود ناراحت می‌شد و می‌فرمود:«چون حاجتمندی را دیدید حاجتش را روا کنید» هرگز اجازه نمی‌داد کسی او را بسیار ستایش کند کلام هیچ کس را قطع نمی‌کرد مگر آنکه از حد خود تجاوز می‌نمود در این صورت یا برمی خاست یا او را از ادامه سخن نهی می‌فرمود.
 

سکوت رسول خدا

امیرالمومنین (ع) می‌فرمایند: پیامبر در سکوت یکی از چهار حالت را داشت 1. بردبار، 2.حذر، 3. تقدیر، 4. تفکر، اما تقدیر و اندازه نگه داری‌اش در این بود که توجه و نگاه‌های خود و گوش دادن به سخنان ایشان را به همه مجلسیان یکسان تقسیم می‌کرد، اما تفکر او درباره جهان فانی و عالم باقی بود، حلم و بردباری بر او جمع آمده بود که نه چیزی او را خشمگین می‌نمود و نه او را از جای در می‌برد. حذر (و پرهیز) او در چهار چیز برای او جمع شده بود : دنبال کردن کارهای نیک، تا دیگران به او اقتدا کنند و ترک زشتی‌ها تا دیگران آنها را ترک نمایند، کوشش در کارهایی که موجب اصلاح امت بود و اقدام بر آنچه که خیر دنیا و آخرت آنان را فراهم می‌آورد.
امام حسین علیه السلام می فرماید: امام علی علیه السلام، فرمود:«رسول خدا زبان خود را نگاه می‌داشت مگر در مواردی که سخن گفتن ضروری بود.»
 

حیای پیامبر

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) حجب و حیای ایشان بود. ابو سعید خدری می‌گوید : «رسول خدا (ص) از دختران پرده نشین با حیاتر بود، و اگر چیزی را دوست نمی داشت، از صورت مبارکش می‌شد فهمید» (مکارم الاخلاق :ص49)
ساده زیستی پیامبر

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که بر روی زمین می نشست و غذا می‌خورد و همانند بندگان می‌نشست و با دست خود کفش خود را وصله می‌زد و جامه خود را با دست می‌دوخت و بر دراز گوش برهنه سوار می‌شد و دیگری را نیز پشت سرش سوار می‌کرد (نهج البلاغه :ص301).
با دیگران انس می‌گرفت و بین دیگران الفت برقرار می‌کرد. از اصحاب خود دل جویی می کرد و از مردم و احوال و روزگار آنها پرسش می کرد. هر چیز نیکو را گرامی می‌داشت و آن را تقویت می‌کرد، و زشت را بسی نازیبا می‌شمرد و آن را نکوهش می‌کرد.
 

میانه روی

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) میانه روی ایشان در کارها بود؛ یک لحظه غفلت نمی‌کرد که مبادا دیگران دچار غفلت شده باشند یا از راه راست، به در رفته باشند. درباره حق کوتاهی نمی‌کرد و از آن تجاوز نمی‌فرمود.
 

 

ادب ورزی

آن حضرت در جنگ بدر مسمانان را از دشنام گویی به کشتگان دشمن بر حذر داشت و فرمود: به ایشان دشنام مدهید که این کار شما بر کشتگان تاثیری ندارد و بازماندگانشان را آزار می‌دهد، آگاه باشید که بددهنی، فرو مایگی است.
ایشان همچنین می‌فرماید: به کسی دشنام مده، اگر دیگری به دروغ به تو دشنام داد، تو او را به چیزی که می‌دانی بددهنی نکن. در این صورت، پاداش از آن تو و گناه از آن اوست.
 

امانت داری

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیش از طلوع خورشید اسلام و پس از آن نیز میان همگان به «امین» مشهور بود. خود می فرمود: سه چیز است که آفریدگار اجازه شکستن آنها را به کسی نداده است. یکی از آنها، بازپس دادن امانت به صاحبش است؛ چه نیکو کار باشد چه گنهکار.
در حدیثی از ایشان می خوانیم «امانت را به کسی که تو را امین قرار داده است، باز پس ده و به کسی که به تو خیانت کرد، خیانت مکن».
 

حق گرایی

حق گرایی یکی دیگر از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) است. رسول خدا در شادمانی و خشم، جز حق نمی‌گفت و حق را اعمال می‌کرد، اگر چه در ظاهر به ضرر خودش یا دوستانش بود. آن حضرت به یارانش سفارش می‌کرد: «سخن حق را از هر که شنیدی بپذیر؛ گرچه دشمن بیگانه باشد و ناحق را از هر کس شنیدی نپذیر؛ گر چه دوست نزدیک تو باشد».
بر دسته شمشیرش نوشته شده بود: «حق را بگو؛ گر چه (در ظاهر) به زیان تو باشد».
 

گذشت

پیامبر رحمت، هم خود آراسته به عفو بود و هم دیگران را به گذشت سفارش می کرد:«گذشت کنید، همانا عفو، جز بر ارج بنده نمی افزاید. پس یکدیگر را عفو کنید تا خداوند ارجمندتان کند».
هرگز در ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) دیده نشد که به خاطرخویش از کسی انتقام گرفته باشد. گذشت همواره در اولویت رفتاری ایشان بود و در هر مجلسی امت خود را به عفو دیگران فرمان می داد: «مردی به خاطر خدا از ستمی که بر او رفته است نمی‌گذرد، جز آنکه روز رستاخیز پروردگار بر ارجمندی‌اش بیفزاید» و به همه سفارش می کرد همدیگر را ببخشند تا کینه از میان برخیزد.
 

پرهیز از فال بد

دوست داشتن فال خوب و اکراه از فال بد نیز یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود.
 

ایمان و دین باوری

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خود، تندیس ایمان بود و قافله سالار دین باوری. ایشان می‌فرمود: «دین باور نیرومند، نزد خداوند از مومن ضعیف بهتر و محبوب‌تر است». این بزرگوار در حدیثی می‌فرماید: «سزاوار است در دین باور هشت ویژگی باشد: آرامش در آشوب‌ها؛ شکیبایی در ناگواری‌ها؛ سپاس‌گزاری در آسایش؛ قناعت به آنچه خدای والا روزی‌اش کرده است؛ ستم نکردن بر دشمنان؛ تحمیل نکردن بر دوستان؛ پیکرش از او در رنج باشد و مردم از وی در آسایش باشند».
پیامبر نسبت به خدا از همگان پروای بیشتری داشت. در شناخت خدا از همه داناتر و در اطاعت از خداوند از همه نیرومندتر و در عبادت خدا شکیبا‌تر و محبتش به خدا از دیگران بیشتر و زهدش از همه زیادتر بود. انقدر به نماز می‌ایستاد که کف پاهایش از کثرت نماز شکافته می‌شد. وقتی به نماز می‌ایستاد اشکهایش روان می‌شد. از صدای گریه وناله‌اش زمینی که روی آن نماز می‌خواند می لرزید.
 

حفاظت از زبان

ایمان هیچ بنده‌ای پابرجا و راست نخواهد شد، مگر اینکه دلش راست شود ودلی به راه راست نخواهد رفت، جز آنکه زبان او راست شود. از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که در همه حال مراقب زبان خویش بود. ایشان می‌فرماید: «بنده به اوج ایمان نمی‌رسد، جز آنکه زبان خویش را نگه دارد».
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی نقل است: «من ضامن خانه ای در بالای بهشت، خانه ای در میانه بهشت و خانه ای در ورودی بهشت برای کسی هستم که ستیزه جویی گفتاری را رها کند؛ گرچه بر حق باشد». اثبات کردن نکته‌ای که هیچ سودی ندارد و ادامه کشمکش، به کدورت‌ها و گسستن دوستی‌ها می‌انجامد.
خدمات اجتماعی

برگزیده‌ترین افراد نزد پیامبر، با فضیلت ترین (باتقوا ترین و داناترین) و خیرخواه‌ترین آنان بودند و بزرگترین منزلت را کسانی نزد او داشتند که بیشتر به دیگران یاری می‌رساندند. پیامبر می‌فرماید: «شخصی که برای رفع نیاز دنیایی آسیب دیده‌ای با وی همراه شود، پروردگار ضمانت می‌دهد که او را از دورویی و آتش دوزخ برهاند و نیز هفتاد نیاز این جهان او را تامین می‌کند و همچنان غوطه‌ور در لطف خداوند والاست تا برگردد».
ایشان در حدیثی دیگر می فرماید:«اینکه دوست دین باور خویش را برای انجام دادن کاری یاری کنم، برایم از یک ماه روزه و اعتکاف در مسجدالحرام محبوب تر است». رسول خدا صلی الله علیه و آله در کلامی دیگر سفارش می کند: «آگاه باشید! کسی که اندوهی از غم‌های دنیا را از مومن بزداید، پروردگار هفتاد و دو غم آن جهان و هفتاد و دو غم این جهان را از او می‌زداید».
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) و فعالیت‌های اجتماعی پیامبر این بود که از بیمار، هر کس که بود و به هر نحو عیادت می‌کرد وبه تشییع جنازه مردگان می‌رفت.
 

 

 

هدیه

هدیه دادن یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان نه تنها مردم را به هدیه دادن متقابل فرمان می‌داد، بلکه می فرمود: «به کسی که به تو هدیه نمی‌دهد نیز هدیه بده» و باز می فرمود: «هدیه کینه‌ها را می‌برد و دوستی را تجدید و تثبیت می‌کند».
از رسول خدا (ص) در حدیثی نقل است: «در هدیه دادن، میان فرزندان خویش مساوات را رعایت کنید. من اگر می‌خواستم کسی را برتری دهم، زنان را برتری می‌دادم».
 

پیامبر و بهداشت

پیامبر گرامی دندان‌هایش را مسواک می‌کرد و بوی خوش به کار می‌برد، به طوری که از دور نیز بوی خوش او را در می‌یافتند. شخصی که با وی همنیشینی یا مصافحه کرده بود به نیکی شناخته می‌شد زیرا بوی خوش عطر پیامبر از وی نیز به مشام می‌رسید.
جناب رسول اکرم (ص) آب وضو و مسواک خود را شبها بالای سر مبارک می‌گذاشت و سر ظرف اب وضو را با چیزی می‌پوشاند و وقتی از خواب بیدار می‌شد مسواک می‌کرد و وضو می‌گرفت و چهار رکعت نماز می‌خواند.
 

مهربانی پیامبر

مهربانی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که بسیار نمود داشت. رسول اکرم (ص) آنقدر مهربان بودند که برای این کافرهایی که مسلمان نمی‌شدند نیز غصه می‌خوردند. تا آنجایی که در قرآن آمده: «مثل اینکه می‌خواهی خودت را برای اینها هلاک کنی». پیامبر می‌خواست که همه عالم به نور برسند.
 

تواضع

رسول خدا (ص) که علمش از وحی الهی ماخوذ بود و روحش به قدری بزرگ بود که یک تنه غلبه بر روحیات میلیون‌ها میلیون بشر کرد و تمام عادات جاهلیت و ادعان باطله را زیر پا گذاشت، ختم دایره نبوت به وجود شریفش شد سلطان دنیا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود. کراهت داشت که اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلس می‌شد پایین می‌نشست. روی زمین طعام میل می‌فرمود و روی زمین می‌نشست، به فقرا به دو دست خود عطا می‌فرمود.
بیشتر به حالت تواضع می‌نشست. یعنی زانوانش را با دو دست بغل می‌کرد و تا اخر مجلس می‌نشست. هیچ گاه دیده نشد در میان یارانش پاهایش را دراز کند. بیشتر رو به قبله می‌نشست. هر کس را که بر وی وارد می‌شد گرامی می داشت وگاهی اوقات برای افرادی که از بستگان او هم نبودند جامه‌اش را برای نشستن می‌گستراند. گلیم را زیر پای کسی می‌انداخت که بر وی وارد شده بود و اگر آن فرد نمی‌پذیرفت ان قدر اصرار می‌کرد تا بپذیرد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که در کار خانه با اهل خانه خود شرکت می‌کرد. و به دست مبارک گوسفندان را می‌دوشید. جامه وکفش خود را می‌دوخت وبا خادم خود آسیاب می‌کرد وخمیر می‌نمود. بضاعت خود را به دست مبارک می‌برد و هیچ گاه حشم و خدم برای خود نمی گرفت و با فقرا و مساکین مجالست می‌کرد و هم‌غذا می‌شد.
 

احترام به دیگران

احترام گذاشتن به دیگران از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان با هر کس که دیدار می‌کرد در سلام گفتن سبقت می‌جست. هر کس برای کاری در کنار او بود صبر می‌کرد تا وی جدا شود. به هر یک از یارانش که بر می‌خورد دستش را برای مصافحه دراز می‌کرد و آنگاه دست او را می‌گرفت و انگشتانش را در انگشتان او فرو می‌برد و آنگاه دست دیگرش را بر روی دست او می‌نهاد. اگر به نماز ایستاده بود و کسی برای کاری نزد وی می‌آمد نمازش را زودتر تمام می‌کرد و آنگاه رو به شخص کرده می‌گفت: آیا کاری دارید؟ وچون حاجت او را روا می‌کرد دوباره به نماز می‌ایستاد.
هر کس به سخن پیامبر گوش می‌سپرد گمان می‌برد که وی در نظر پیامبر گرامی‌ترین مردمان است تا آنجا که هر کس در محضر او می‌نشست از چهره و نگاه مبارک پیامبر برخوردار می‌شد. برای احترام و گرامی داشت یارانش آنان را به کنیه فرا می‌خواند و اگر کسی کنیه نداشت آن حضرت خود کنیه ای برای او تعیین می‌کرد.
 

شجاعت و مهربانی توام

او دلیرترین مردم بود و در عین حال خلق و خویش از دیگران ملایم‌تر و نسبش پاک بود. هر کس که او را می‌دید تحت تاثیر هیبت آن حضرت واقع می‌شد. هر کس با او رفت وآمد می‌کرد دوستش می‌داشت. او از تمام مردم بخشنده‌تر و در گفتار راستگوتر و در پناه دادن وفادارتر از همه بود.
 

بخشش پیامبر 

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بخشندگی ایشان بود. روزی مردی به نزدش آمد و چیزی درخواست کرد. پیامبر آنقدر به وی گوسفند بخشید که میان دو کوه را پر کرد. آن مرد به سوی قبیله‌اش بازگشت و گفت: اسلام آورید که محمد آنچنان می‌بخشد که گویی بیمی از تنگدستی ندارد.
 

او هر منکری را زشت می‌انگاشت و به هر خوبی فرمان می‌داد. بر او وبر دودمانش برترین و پاک ترین درودها و سلام‌ها باد.

 

ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص)

پیامبر اکرم اقیانوس بی‌کران فضایل اخلاقی و مطالعه زندگینامه رسول خدا نشان می‌دهد که رفتارش پر از زیبایی‌هاست. پیامبری که رحمة للعالمین است و برای تکمیل مکارم اخلاق نازل شده است. نگاه کردن آن حضرت حکایت از عدالت درونی او دارد، رفتار کریمانه‌اش گویای بزرگی روح، و خشم و خشنودی اش تنها به خاطر رضایت پروردگارش بود. در مجلس دارای ادب، سکوتش دارای حکمت و حیای آن حضرت قابل تو صیف نیست، زهد پیامبر با احدی قابل مقایسه نمی باشد، فقیر و غنی در منظر آن حضرت هیچ تفاوتی با هم ندارند جز به تقوای الهی، همیشه حق بر زبانش جاری، لبخند بر لب، و متواضع‌ترین مردم بود، آن قدر مهربان و نازک دل بود که همه مردم مشتاق زیارت آن حضرت بودند. در امانت داری سرآمد همه بود و در راستگویی از دوران جوانی لقب امین به او داده بودند، در زیبایی سیرت و صورت همتایی نداشت، به پیمانش وفادار بود و عفت کلام آن حضرت سر مشق همه نیکان بود. خوبی‌ها و فضایل و زیبایی‌های آن حضرت آن قدر فراوانند که برشمردن تمام ویژگی های اخلاقی پیامبر کاری بس دشوار است و ذکر همه آنها در این مختصر نمی گنجد. در ادامه به توصیف برخی از ویژگی های اخلاقی پیامبر اکرم (ص) می‌پردازیم.

 

 

 

رفتار پیامبر (ص) با همنشینان

خلق و خوی پیامبر اکرم (ص) آنقدر نرم بوده مردم او را برای خویش همچون پدری دلسوز و مهربان می‌دانستند، همه مردم نزد او از نظر حقوق در یک درجه قرار داشتند. پیامبر به کسی خیره نمی‌شد و نگاه خود را میان اصحابش تقسیم می‌نمود و به این و آن برابر نگاه می‌کرد. آن حضرت هیچ‌گاه با چشم و ابرو اشاره نمی‌کردند. با هیچ کس، سخنی که مورد پسندش نبود بیان نمی‌کرد. خشونت و تندخویی نداشت، هرگز عیبجویی یا مداحی نمی‌کرد، از آنچه نمی پسندید تغافل می‌فرمود و در عین حال کسی را از خود مایوس نمی‌ساخت و دیگران را که بدان مایل بودند ناامید و مایوس نمی کرد، اگر اهل مجلس از چیزی به خنده می افتادند، پیامبر اکرم (ص) نیز می‌خندید و از آنچه که اظهار شگفتی می کردند، پیامبر هم شگفت زده می‌شد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر این بود که خود را از سه چیز محفوظ می‌داشت: مجادله کردن، پرگویی و کارهای بیهوده.
 

خشم و رضا

پیامبر (ص) هیچگاه به خاطر دنیا و آنچه مربوط به دنیا بود، خشمگین نمی‌شد و چون غضبناک می‌گشت هیچ چیز آتش غضبش را فرو نمی نشاند تا وقتی که او را در راه حق یاری کنند و هرگز برای امور شخصی خود خشمگین نمی‌شد. نقل شده است که پیغمبر خدا(ص) وقتی غضب می‌فرمود اگر ایستاده بود می‌نشست واگر نشسته بود به پشت می‌خوابید تا غضبش ساکن می‌شد. آن حضرت به خاطر خدا نه به خاطر خودش خشمگین می‌شد و فرمان خدا را اجرا می‌کرد اگر چه به زیان خود یا یکی از یارانش تمام می‌شد.
 

سپاس‌گزاری

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که نعمت‌های الهی را بزرگ می‌انگاشت اگر چه بسیار اندک بود و هرگاه در مجلسی حاضر می‌شد ابتدا می‌فرمود: خداوندا پاک ومنزهی وستایش تو راست. گواهی دهم که معبودی جز تو نیست. از تو آمرزش می‌خواهم و به سوی تو بازگشت می‌کنم.
 

شکیبایی

رسول گرامی اسلام برای خدا و در راه اجرای رسالت خویش، آزار و اذیت‌های فراوانی تحمل کرد. در نبرد احد صورتش زخمی شد و چهار دندان پیشین او شکست. یارانش از او خواستند تا دشمنانش را نفرین کند، ولی فرمود: «نفرین کننده برانگیخته نشدم، بلکه دعوتگر و بخشایش‌گر مبعوث شدم. خداوندگارا! قوم مرا هدایت کن؛ زیرا آنان نمی فهمند.»
در برابر فرد غریب بر سخن ناهنجارش سخت شکیبایی می‌کرد در مقابل سخنان خشن و تند و سوال های مردم تحمل به خرج می داد، حتی اگر یکی از اصحاب، سایل غریبی را عقب می‌راندند که مزاحم پیامبر نشود ناراحت می‌شد و می‌فرمود:«چون حاجتمندی را دیدید حاجتش را روا کنید» هرگز اجازه نمی‌داد کسی او را بسیار ستایش کند کلام هیچ کس را قطع نمی‌کرد مگر آنکه از حد خود تجاوز می‌نمود در این صورت یا برمی خاست یا او را از ادامه سخن نهی می‌فرمود.
 

سکوت رسول خدا

امیرالمومنین (ع) می‌فرمایند: پیامبر در سکوت یکی از چهار حالت را داشت 1. بردبار، 2.حذر، 3. تقدیر، 4. تفکر، اما تقدیر و اندازه نگه داری‌اش در این بود که توجه و نگاه‌های خود و گوش دادن به سخنان ایشان را به همه مجلسیان یکسان تقسیم می‌کرد، اما تفکر او درباره جهان فانی و عالم باقی بود، حلم و بردباری بر او جمع آمده بود که نه چیزی او را خشمگین می‌نمود و نه او را از جای در می‌برد. حذر (و پرهیز) او در چهار چیز برای او جمع شده بود : دنبال کردن کارهای نیک، تا دیگران به او اقتدا کنند و ترک زشتی‌ها تا دیگران آنها را ترک نمایند، کوشش در کارهایی که موجب اصلاح امت بود و اقدام بر آنچه که خیر دنیا و آخرت آنان را فراهم می‌آورد.
امام حسین علیه السلام می فرماید: امام علی علیه السلام، فرمود:«رسول خدا زبان خود را نگاه می‌داشت مگر در مواردی که سخن گفتن ضروری بود.»
 

حیای پیامبر

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) حجب و حیای ایشان بود. ابو سعید خدری می‌گوید : «رسول خدا (ص) از دختران پرده نشین با حیاتر بود، و اگر چیزی را دوست نمی داشت، از صورت مبارکش می‌شد فهمید» (مکارم الاخلاق :ص49)
ساده زیستی پیامبر

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که بر روی زمین می نشست و غذا می‌خورد و همانند بندگان می‌نشست و با دست خود کفش خود را وصله می‌زد و جامه خود را با دست می‌دوخت و بر دراز گوش برهنه سوار می‌شد و دیگری را نیز پشت سرش سوار می‌کرد (نهج البلاغه :ص301).
با دیگران انس می‌گرفت و بین دیگران الفت برقرار می‌کرد. از اصحاب خود دل جویی می کرد و از مردم و احوال و روزگار آنها پرسش می کرد. هر چیز نیکو را گرامی می‌داشت و آن را تقویت می‌کرد، و زشت را بسی نازیبا می‌شمرد و آن را نکوهش می‌کرد.
 

میانه روی

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) میانه روی ایشان در کارها بود؛ یک لحظه غفلت نمی‌کرد که مبادا دیگران دچار غفلت شده باشند یا از راه راست، به در رفته باشند. درباره حق کوتاهی نمی‌کرد و از آن تجاوز نمی‌فرمود.
 

 

ادب ورزی

آن حضرت در جنگ بدر مسمانان را از دشنام گویی به کشتگان دشمن بر حذر داشت و فرمود: به ایشان دشنام مدهید که این کار شما بر کشتگان تاثیری ندارد و بازماندگانشان را آزار می‌دهد، آگاه باشید که بددهنی، فرو مایگی است.
ایشان همچنین می‌فرماید: به کسی دشنام مده، اگر دیگری به دروغ به تو دشنام داد، تو او را به چیزی که می‌دانی بددهنی نکن. در این صورت، پاداش از آن تو و گناه از آن اوست.
 

امانت داری

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیش از طلوع خورشید اسلام و پس از آن نیز میان همگان به «امین» مشهور بود. خود می فرمود: سه چیز است که آفریدگار اجازه شکستن آنها را به کسی نداده است. یکی از آنها، بازپس دادن امانت به صاحبش است؛ چه نیکو کار باشد چه گنهکار.
در حدیثی از ایشان می خوانیم «امانت را به کسی که تو را امین قرار داده است، باز پس ده و به کسی که به تو خیانت کرد، خیانت مکن».
 

حق گرایی

حق گرایی یکی دیگر از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) است. رسول خدا در شادمانی و خشم، جز حق نمی‌گفت و حق را اعمال می‌کرد، اگر چه در ظاهر به ضرر خودش یا دوستانش بود. آن حضرت به یارانش سفارش می‌کرد: «سخن حق را از هر که شنیدی بپذیر؛ گرچه دشمن بیگانه باشد و ناحق را از هر کس شنیدی نپذیر؛ گر چه دوست نزدیک تو باشد».
بر دسته شمشیرش نوشته شده بود: «حق را بگو؛ گر چه (در ظاهر) به زیان تو باشد».
 

گذشت

پیامبر رحمت، هم خود آراسته به عفو بود و هم دیگران را به گذشت سفارش می کرد:«گذشت کنید، همانا عفو، جز بر ارج بنده نمی افزاید. پس یکدیگر را عفو کنید تا خداوند ارجمندتان کند».
هرگز در ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) دیده نشد که به خاطرخویش از کسی انتقام گرفته باشد. گذشت همواره در اولویت رفتاری ایشان بود و در هر مجلسی امت خود را به عفو دیگران فرمان می داد: «مردی به خاطر خدا از ستمی که بر او رفته است نمی‌گذرد، جز آنکه روز رستاخیز پروردگار بر ارجمندی‌اش بیفزاید» و به همه سفارش می کرد همدیگر را ببخشند تا کینه از میان برخیزد.
 

پرهیز از فال بد

دوست داشتن فال خوب و اکراه از فال بد نیز یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود.
 

ایمان و دین باوری

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خود، تندیس ایمان بود و قافله سالار دین باوری. ایشان می‌فرمود: «دین باور نیرومند، نزد خداوند از مومن ضعیف بهتر و محبوب‌تر است». این بزرگوار در حدیثی می‌فرماید: «سزاوار است در دین باور هشت ویژگی باشد: آرامش در آشوب‌ها؛ شکیبایی در ناگواری‌ها؛ سپاس‌گزاری در آسایش؛ قناعت به آنچه خدای والا روزی‌اش کرده است؛ ستم نکردن بر دشمنان؛ تحمیل نکردن بر دوستان؛ پیکرش از او در رنج باشد و مردم از وی در آسایش باشند».
پیامبر نسبت به خدا از همگان پروای بیشتری داشت. در شناخت خدا از همه داناتر و در اطاعت از خداوند از همه نیرومندتر و در عبادت خدا شکیبا‌تر و محبتش به خدا از دیگران بیشتر و زهدش از همه زیادتر بود. انقدر به نماز می‌ایستاد که کف پاهایش از کثرت نماز شکافته می‌شد. وقتی به نماز می‌ایستاد اشکهایش روان می‌شد. از صدای گریه وناله‌اش زمینی که روی آن نماز می‌خواند می لرزید.
 

حفاظت از زبان

ایمان هیچ بنده‌ای پابرجا و راست نخواهد شد، مگر اینکه دلش راست شود ودلی به راه راست نخواهد رفت، جز آنکه زبان او راست شود. از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که در همه حال مراقب زبان خویش بود. ایشان می‌فرماید: «بنده به اوج ایمان نمی‌رسد، جز آنکه زبان خویش را نگه دارد».
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی نقل است: «من ضامن خانه ای در بالای بهشت، خانه ای در میانه بهشت و خانه ای در ورودی بهشت برای کسی هستم که ستیزه جویی گفتاری را رها کند؛ گرچه بر حق باشد». اثبات کردن نکته‌ای که هیچ سودی ندارد و ادامه کشمکش، به کدورت‌ها و گسستن دوستی‌ها می‌انجامد.
خدمات اجتماعی

برگزیده‌ترین افراد نزد پیامبر، با فضیلت ترین (باتقوا ترین و داناترین) و خیرخواه‌ترین آنان بودند و بزرگترین منزلت را کسانی نزد او داشتند که بیشتر به دیگران یاری می‌رساندند. پیامبر می‌فرماید: «شخصی که برای رفع نیاز دنیایی آسیب دیده‌ای با وی همراه شود، پروردگار ضمانت می‌دهد که او را از دورویی و آتش دوزخ برهاند و نیز هفتاد نیاز این جهان او را تامین می‌کند و همچنان غوطه‌ور در لطف خداوند والاست تا برگردد».
ایشان در حدیثی دیگر می فرماید:«اینکه دوست دین باور خویش را برای انجام دادن کاری یاری کنم، برایم از یک ماه روزه و اعتکاف در مسجدالحرام محبوب تر است». رسول خدا صلی الله علیه و آله در کلامی دیگر سفارش می کند: «آگاه باشید! کسی که اندوهی از غم‌های دنیا را از مومن بزداید، پروردگار هفتاد و دو غم آن جهان و هفتاد و دو غم این جهان را از او می‌زداید».
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) و فعالیت‌های اجتماعی پیامبر این بود که از بیمار، هر کس که بود و به هر نحو عیادت می‌کرد وبه تشییع جنازه مردگان می‌رفت.
 

 

 

هدیه

هدیه دادن یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان نه تنها مردم را به هدیه دادن متقابل فرمان می‌داد، بلکه می فرمود: «به کسی که به تو هدیه نمی‌دهد نیز هدیه بده» و باز می فرمود: «هدیه کینه‌ها را می‌برد و دوستی را تجدید و تثبیت می‌کند».
از رسول خدا (ص) در حدیثی نقل است: «در هدیه دادن، میان فرزندان خویش مساوات را رعایت کنید. من اگر می‌خواستم کسی را برتری دهم، زنان را برتری می‌دادم».
 

پیامبر و بهداشت

پیامبر گرامی دندان‌هایش را مسواک می‌کرد و بوی خوش به کار می‌برد، به طوری که از دور نیز بوی خوش او را در می‌یافتند. شخصی که با وی همنیشینی یا مصافحه کرده بود به نیکی شناخته می‌شد زیرا بوی خوش عطر پیامبر از وی نیز به مشام می‌رسید.
جناب رسول اکرم (ص) آب وضو و مسواک خود را شبها بالای سر مبارک می‌گذاشت و سر ظرف اب وضو را با چیزی می‌پوشاند و وقتی از خواب بیدار می‌شد مسواک می‌کرد و وضو می‌گرفت و چهار رکعت نماز می‌خواند.
 

مهربانی پیامبر

مهربانی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که بسیار نمود داشت. رسول اکرم (ص) آنقدر مهربان بودند که برای این کافرهایی که مسلمان نمی‌شدند نیز غصه می‌خوردند. تا آنجایی که در قرآن آمده: «مثل اینکه می‌خواهی خودت را برای اینها هلاک کنی». پیامبر می‌خواست که همه عالم به نور برسند.
 

تواضع

رسول خدا (ص) که علمش از وحی الهی ماخوذ بود و روحش به قدری بزرگ بود که یک تنه غلبه بر روحیات میلیون‌ها میلیون بشر کرد و تمام عادات جاهلیت و ادعان باطله را زیر پا گذاشت، ختم دایره نبوت به وجود شریفش شد سلطان دنیا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود. کراهت داشت که اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلس می‌شد پایین می‌نشست. روی زمین طعام میل می‌فرمود و روی زمین می‌نشست، به فقرا به دو دست خود عطا می‌فرمود.
بیشتر به حالت تواضع می‌نشست. یعنی زانوانش را با دو دست بغل می‌کرد و تا اخر مجلس می‌نشست. هیچ گاه دیده نشد در میان یارانش پاهایش را دراز کند. بیشتر رو به قبله می‌نشست. هر کس را که بر وی وارد می‌شد گرامی می داشت وگاهی اوقات برای افرادی که از بستگان او هم نبودند جامه‌اش را برای نشستن می‌گستراند. گلیم را زیر پای کسی می‌انداخت که بر وی وارد شده بود و اگر آن فرد نمی‌پذیرفت ان قدر اصرار می‌کرد تا بپذیرد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که در کار خانه با اهل خانه خود شرکت می‌کرد. و به دست مبارک گوسفندان را می‌دوشید. جامه وکفش خود را می‌دوخت وبا خادم خود آسیاب می‌کرد وخمیر می‌نمود. بضاعت خود را به دست مبارک می‌برد و هیچ گاه حشم و خدم برای خود نمی گرفت و با فقرا و مساکین مجالست می‌کرد و هم‌غذا می‌شد.
 

احترام به دیگران

احترام گذاشتن به دیگران از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان با هر کس که دیدار می‌کرد در سلام گفتن سبقت می‌جست. هر کس برای کاری در کنار او بود صبر می‌کرد تا وی جدا شود. به هر یک از یارانش که بر می‌خورد دستش را برای مصافحه دراز می‌کرد و آنگاه دست او را می‌گرفت و انگشتانش را در انگشتان او فرو می‌برد و آنگاه دست دیگرش را بر روی دست او می‌نهاد. اگر به نماز ایستاده بود و کسی برای کاری نزد وی می‌آمد نمازش را زودتر تمام می‌کرد و آنگاه رو به شخص کرده می‌گفت: آیا کاری دارید؟ وچون حاجت او را روا می‌کرد دوباره به نماز می‌ایستاد.
هر کس به سخن پیامبر گوش می‌سپرد گمان می‌برد که وی در نظر پیامبر گرامی‌ترین مردمان است تا آنجا که هر کس در محضر او می‌نشست از چهره و نگاه مبارک پیامبر برخوردار می‌شد. برای احترام و گرامی داشت یارانش آنان را به کنیه فرا می‌خواند و اگر کسی کنیه نداشت آن حضرت خود کنیه ای برای او تعیین می‌کرد.
 

شجاعت و مهربانی توام

او دلیرترین مردم بود و در عین حال خلق و خویش از دیگران ملایم‌تر و نسبش پاک بود. هر کس که او را می‌دید تحت تاثیر هیبت آن حضرت واقع می‌شد. هر کس با او رفت وآمد می‌کرد دوستش می‌داشت. او از تمام مردم بخشنده‌تر و در گفتار راستگوتر و در پناه دادن وفادارتر از همه بود.
 

بخشش پیامبر 

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بخشندگی ایشان بود. روزی مردی به نزدش آمد و چیزی درخواست کرد. پیامبر آنقدر به وی گوسفند بخشید که میان دو کوه را پر کرد. آن مرد به سوی قبیله‌اش بازگشت و گفت: اسلام آورید که محمد آنچنان می‌بخشد که گویی بیمی از تنگدستی ندارد.
 

او هر منکری را زشت می‌انگاشت و به هر خوبی فرمان می‌داد. بر او وبر دودمانش برترین و پاک ترین درودها و سلام‌ها باد.

 

ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص)

پیامبر اکرم اقیانوس بی‌کران فضایل اخلاقی و مطالعه زندگینامه رسول خدا نشان می‌دهد که رفتارش پر از زیبایی‌هاست. پیامبری که رحمة للعالمین است و برای تکمیل مکارم اخلاق نازل شده است. نگاه کردن آن حضرت حکایت از عدالت درونی او دارد، رفتار کریمانه‌اش گویای بزرگی روح، و خشم و خشنودی اش تنها به خاطر رضایت پروردگارش بود. در مجلس دارای ادب، سکوتش دارای حکمت و حیای آن حضرت قابل تو صیف نیست، زهد پیامبر با احدی قابل مقایسه نمی باشد، فقیر و غنی در منظر آن حضرت هیچ تفاوتی با هم ندارند جز به تقوای الهی، همیشه حق بر زبانش جاری، لبخند بر لب، و متواضع‌ترین مردم بود، آن قدر مهربان و نازک دل بود که همه مردم مشتاق زیارت آن حضرت بودند. در امانت داری سرآمد همه بود و در راستگویی از دوران جوانی لقب امین به او داده بودند، در زیبایی سیرت و صورت همتایی نداشت، به پیمانش وفادار بود و عفت کلام آن حضرت سر مشق همه نیکان بود. خوبی‌ها و فضایل و زیبایی‌های آن حضرت آن قدر فراوانند که برشمردن تمام ویژگی های اخلاقی پیامبر کاری بس دشوار است و ذکر همه آنها در این مختصر نمی گنجد. در ادامه به توصیف برخی از ویژگی های اخلاقی پیامبر اکرم (ص) می‌پردازیم.

 

 

 

رفتار پیامبر (ص) با همنشینان

خلق و خوی پیامبر اکرم (ص) آنقدر نرم بوده مردم او را برای خویش همچون پدری دلسوز و مهربان می‌دانستند، همه مردم نزد او از نظر حقوق در یک درجه قرار داشتند. پیامبر به کسی خیره نمی‌شد و نگاه خود را میان اصحابش تقسیم می‌نمود و به این و آن برابر نگاه می‌کرد. آن حضرت هیچ‌گاه با چشم و ابرو اشاره نمی‌کردند. با هیچ کس، سخنی که مورد پسندش نبود بیان نمی‌کرد. خشونت و تندخویی نداشت، هرگز عیبجویی یا مداحی نمی‌کرد، از آنچه نمی پسندید تغافل می‌فرمود و در عین حال کسی را از خود مایوس نمی‌ساخت و دیگران را که بدان مایل بودند ناامید و مایوس نمی کرد، اگر اهل مجلس از چیزی به خنده می افتادند، پیامبر اکرم (ص) نیز می‌خندید و از آنچه که اظهار شگفتی می کردند، پیامبر هم شگفت زده می‌شد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر این بود که خود را از سه چیز محفوظ می‌داشت: مجادله کردن، پرگویی و کارهای بیهوده.
 

خشم و رضا

پیامبر (ص) هیچگاه به خاطر دنیا و آنچه مربوط به دنیا بود، خشمگین نمی‌شد و چون غضبناک می‌گشت هیچ چیز آتش غضبش را فرو نمی نشاند تا وقتی که او را در راه حق یاری کنند و هرگز برای امور شخصی خود خشمگین نمی‌شد. نقل شده است که پیغمبر خدا(ص) وقتی غضب می‌فرمود اگر ایستاده بود می‌نشست واگر نشسته بود به پشت می‌خوابید تا غضبش ساکن می‌شد. آن حضرت به خاطر خدا نه به خاطر خودش خشمگین می‌شد و فرمان خدا را اجرا می‌کرد اگر چه به زیان خود یا یکی از یارانش تمام می‌شد.
 

سپاس‌گزاری

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که نعمت‌های الهی را بزرگ می‌انگاشت اگر چه بسیار اندک بود و هرگاه در مجلسی حاضر می‌شد ابتدا می‌فرمود: خداوندا پاک ومنزهی وستایش تو راست. گواهی دهم که معبودی جز تو نیست. از تو آمرزش می‌خواهم و به سوی تو بازگشت می‌کنم.
 

شکیبایی

رسول گرامی اسلام برای خدا و در راه اجرای رسالت خویش، آزار و اذیت‌های فراوانی تحمل کرد. در نبرد احد صورتش زخمی شد و چهار دندان پیشین او شکست. یارانش از او خواستند تا دشمنانش را نفرین کند، ولی فرمود: «نفرین کننده برانگیخته نشدم، بلکه دعوتگر و بخشایش‌گر مبعوث شدم. خداوندگارا! قوم مرا هدایت کن؛ زیرا آنان نمی فهمند.»
در برابر فرد غریب بر سخن ناهنجارش سخت شکیبایی می‌کرد در مقابل سخنان خشن و تند و سوال های مردم تحمل به خرج می داد، حتی اگر یکی از اصحاب، سایل غریبی را عقب می‌راندند که مزاحم پیامبر نشود ناراحت می‌شد و می‌فرمود:«چون حاجتمندی را دیدید حاجتش را روا کنید» هرگز اجازه نمی‌داد کسی او را بسیار ستایش کند کلام هیچ کس را قطع نمی‌کرد مگر آنکه از حد خود تجاوز می‌نمود در این صورت یا برمی خاست یا او را از ادامه سخن نهی می‌فرمود.
 

سکوت رسول خدا

امیرالمومنین (ع) می‌فرمایند: پیامبر در سکوت یکی از چهار حالت را داشت 1. بردبار، 2.حذر، 3. تقدیر، 4. تفکر، اما تقدیر و اندازه نگه داری‌اش در این بود که توجه و نگاه‌های خود و گوش دادن به سخنان ایشان را به همه مجلسیان یکسان تقسیم می‌کرد، اما تفکر او درباره جهان فانی و عالم باقی بود، حلم و بردباری بر او جمع آمده بود که نه چیزی او را خشمگین می‌نمود و نه او را از جای در می‌برد. حذر (و پرهیز) او در چهار چیز برای او جمع شده بود : دنبال کردن کارهای نیک، تا دیگران به او اقتدا کنند و ترک زشتی‌ها تا دیگران آنها را ترک نمایند، کوشش در کارهایی که موجب اصلاح امت بود و اقدام بر آنچه که خیر دنیا و آخرت آنان را فراهم می‌آورد.
امام حسین علیه السلام می فرماید: امام علی علیه السلام، فرمود:«رسول خدا زبان خود را نگاه می‌داشت مگر در مواردی که سخن گفتن ضروری بود.»
 

حیای پیامبر

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) حجب و حیای ایشان بود. ابو سعید خدری می‌گوید : «رسول خدا (ص) از دختران پرده نشین با حیاتر بود، و اگر چیزی را دوست نمی داشت، از صورت مبارکش می‌شد فهمید» (مکارم الاخلاق :ص49)
ساده زیستی پیامبر

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که بر روی زمین می نشست و غذا می‌خورد و همانند بندگان می‌نشست و با دست خود کفش خود را وصله می‌زد و جامه خود را با دست می‌دوخت و بر دراز گوش برهنه سوار می‌شد و دیگری را نیز پشت سرش سوار می‌کرد (نهج البلاغه :ص301).
با دیگران انس می‌گرفت و بین دیگران الفت برقرار می‌کرد. از اصحاب خود دل جویی می کرد و از مردم و احوال و روزگار آنها پرسش می کرد. هر چیز نیکو را گرامی می‌داشت و آن را تقویت می‌کرد، و زشت را بسی نازیبا می‌شمرد و آن را نکوهش می‌کرد.
 

میانه روی

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) میانه روی ایشان در کارها بود؛ یک لحظه غفلت نمی‌کرد که مبادا دیگران دچار غفلت شده باشند یا از راه راست، به در رفته باشند. درباره حق کوتاهی نمی‌کرد و از آن تجاوز نمی‌فرمود.
 

 

ادب ورزی

آن حضرت در جنگ بدر مسمانان را از دشنام گویی به کشتگان دشمن بر حذر داشت و فرمود: به ایشان دشنام مدهید که این کار شما بر کشتگان تاثیری ندارد و بازماندگانشان را آزار می‌دهد، آگاه باشید که بددهنی، فرو مایگی است.
ایشان همچنین می‌فرماید: به کسی دشنام مده، اگر دیگری به دروغ به تو دشنام داد، تو او را به چیزی که می‌دانی بددهنی نکن. در این صورت، پاداش از آن تو و گناه از آن اوست.
 

امانت داری

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیش از طلوع خورشید اسلام و پس از آن نیز میان همگان به «امین» مشهور بود. خود می فرمود: سه چیز است که آفریدگار اجازه شکستن آنها را به کسی نداده است. یکی از آنها، بازپس دادن امانت به صاحبش است؛ چه نیکو کار باشد چه گنهکار.
در حدیثی از ایشان می خوانیم «امانت را به کسی که تو را امین قرار داده است، باز پس ده و به کسی که به تو خیانت کرد، خیانت مکن».
 

حق گرایی

حق گرایی یکی دیگر از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) است. رسول خدا در شادمانی و خشم، جز حق نمی‌گفت و حق را اعمال می‌کرد، اگر چه در ظاهر به ضرر خودش یا دوستانش بود. آن حضرت به یارانش سفارش می‌کرد: «سخن حق را از هر که شنیدی بپذیر؛ گرچه دشمن بیگانه باشد و ناحق را از هر کس شنیدی نپذیر؛ گر چه دوست نزدیک تو باشد».
بر دسته شمشیرش نوشته شده بود: «حق را بگو؛ گر چه (در ظاهر) به زیان تو باشد».
 

گذشت

پیامبر رحمت، هم خود آراسته به عفو بود و هم دیگران را به گذشت سفارش می کرد:«گذشت کنید، همانا عفو، جز بر ارج بنده نمی افزاید. پس یکدیگر را عفو کنید تا خداوند ارجمندتان کند».
هرگز در ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) دیده نشد که به خاطرخویش از کسی انتقام گرفته باشد. گذشت همواره در اولویت رفتاری ایشان بود و در هر مجلسی امت خود را به عفو دیگران فرمان می داد: «مردی به خاطر خدا از ستمی که بر او رفته است نمی‌گذرد، جز آنکه روز رستاخیز پروردگار بر ارجمندی‌اش بیفزاید» و به همه سفارش می کرد همدیگر را ببخشند تا کینه از میان برخیزد.
 

پرهیز از فال بد

دوست داشتن فال خوب و اکراه از فال بد نیز یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود.
 

ایمان و دین باوری

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خود، تندیس ایمان بود و قافله سالار دین باوری. ایشان می‌فرمود: «دین باور نیرومند، نزد خداوند از مومن ضعیف بهتر و محبوب‌تر است». این بزرگوار در حدیثی می‌فرماید: «سزاوار است در دین باور هشت ویژگی باشد: آرامش در آشوب‌ها؛ شکیبایی در ناگواری‌ها؛ سپاس‌گزاری در آسایش؛ قناعت به آنچه خدای والا روزی‌اش کرده است؛ ستم نکردن بر دشمنان؛ تحمیل نکردن بر دوستان؛ پیکرش از او در رنج باشد و مردم از وی در آسایش باشند».
پیامبر نسبت به خدا از همگان پروای بیشتری داشت. در شناخت خدا از همه داناتر و در اطاعت از خداوند از همه نیرومندتر و در عبادت خدا شکیبا‌تر و محبتش به خدا از دیگران بیشتر و زهدش از همه زیادتر بود. انقدر به نماز می‌ایستاد که کف پاهایش از کثرت نماز شکافته می‌شد. وقتی به نماز می‌ایستاد اشکهایش روان می‌شد. از صدای گریه وناله‌اش زمینی که روی آن نماز می‌خواند می لرزید.
 

حفاظت از زبان

ایمان هیچ بنده‌ای پابرجا و راست نخواهد شد، مگر اینکه دلش راست شود ودلی به راه راست نخواهد رفت، جز آنکه زبان او راست شود. از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که در همه حال مراقب زبان خویش بود. ایشان می‌فرماید: «بنده به اوج ایمان نمی‌رسد، جز آنکه زبان خویش را نگه دارد».
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی نقل است: «من ضامن خانه ای در بالای بهشت، خانه ای در میانه بهشت و خانه ای در ورودی بهشت برای کسی هستم که ستیزه جویی گفتاری را رها کند؛ گرچه بر حق باشد». اثبات کردن نکته‌ای که هیچ سودی ندارد و ادامه کشمکش، به کدورت‌ها و گسستن دوستی‌ها می‌انجامد.
خدمات اجتماعی

برگزیده‌ترین افراد نزد پیامبر، با فضیلت ترین (باتقوا ترین و داناترین) و خیرخواه‌ترین آنان بودند و بزرگترین منزلت را کسانی نزد او داشتند که بیشتر به دیگران یاری می‌رساندند. پیامبر می‌فرماید: «شخصی که برای رفع نیاز دنیایی آسیب دیده‌ای با وی همراه شود، پروردگار ضمانت می‌دهد که او را از دورویی و آتش دوزخ برهاند و نیز هفتاد نیاز این جهان او را تامین می‌کند و همچنان غوطه‌ور در لطف خداوند والاست تا برگردد».
ایشان در حدیثی دیگر می فرماید:«اینکه دوست دین باور خویش را برای انجام دادن کاری یاری کنم، برایم از یک ماه روزه و اعتکاف در مسجدالحرام محبوب تر است». رسول خدا صلی الله علیه و آله در کلامی دیگر سفارش می کند: «آگاه باشید! کسی که اندوهی از غم‌های دنیا را از مومن بزداید، پروردگار هفتاد و دو غم آن جهان و هفتاد و دو غم این جهان را از او می‌زداید».
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) و فعالیت‌های اجتماعی پیامبر این بود که از بیمار، هر کس که بود و به هر نحو عیادت می‌کرد وبه تشییع جنازه مردگان می‌رفت.
 

 

 

هدیه

هدیه دادن یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان نه تنها مردم را به هدیه دادن متقابل فرمان می‌داد، بلکه می فرمود: «به کسی که به تو هدیه نمی‌دهد نیز هدیه بده» و باز می فرمود: «هدیه کینه‌ها را می‌برد و دوستی را تجدید و تثبیت می‌کند».
از رسول خدا (ص) در حدیثی نقل است: «در هدیه دادن، میان فرزندان خویش مساوات را رعایت کنید. من اگر می‌خواستم کسی را برتری دهم، زنان را برتری می‌دادم».
 

پیامبر و بهداشت

پیامبر گرامی دندان‌هایش را مسواک می‌کرد و بوی خوش به کار می‌برد، به طوری که از دور نیز بوی خوش او را در می‌یافتند. شخصی که با وی همنیشینی یا مصافحه کرده بود به نیکی شناخته می‌شد زیرا بوی خوش عطر پیامبر از وی نیز به مشام می‌رسید.
جناب رسول اکرم (ص) آب وضو و مسواک خود را شبها بالای سر مبارک می‌گذاشت و سر ظرف اب وضو را با چیزی می‌پوشاند و وقتی از خواب بیدار می‌شد مسواک می‌کرد و وضو می‌گرفت و چهار رکعت نماز می‌خواند.
 

مهربانی پیامبر

مهربانی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که بسیار نمود داشت. رسول اکرم (ص) آنقدر مهربان بودند که برای این کافرهایی که مسلمان نمی‌شدند نیز غصه می‌خوردند. تا آنجایی که در قرآن آمده: «مثل اینکه می‌خواهی خودت را برای اینها هلاک کنی». پیامبر می‌خواست که همه عالم به نور برسند.
 

تواضع

رسول خدا (ص) که علمش از وحی الهی ماخوذ بود و روحش به قدری بزرگ بود که یک تنه غلبه بر روحیات میلیون‌ها میلیون بشر کرد و تمام عادات جاهلیت و ادعان باطله را زیر پا گذاشت، ختم دایره نبوت به وجود شریفش شد سلطان دنیا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود. کراهت داشت که اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلس می‌شد پایین می‌نشست. روی زمین طعام میل می‌فرمود و روی زمین می‌نشست، به فقرا به دو دست خود عطا می‌فرمود.
بیشتر به حالت تواضع می‌نشست. یعنی زانوانش را با دو دست بغل می‌کرد و تا اخر مجلس می‌نشست. هیچ گاه دیده نشد در میان یارانش پاهایش را دراز کند. بیشتر رو به قبله می‌نشست. هر کس را که بر وی وارد می‌شد گرامی می داشت وگاهی اوقات برای افرادی که از بستگان او هم نبودند جامه‌اش را برای نشستن می‌گستراند. گلیم را زیر پای کسی می‌انداخت که بر وی وارد شده بود و اگر آن فرد نمی‌پذیرفت ان قدر اصرار می‌کرد تا بپذیرد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که در کار خانه با اهل خانه خود شرکت می‌کرد. و به دست مبارک گوسفندان را می‌دوشید. جامه وکفش خود را می‌دوخت وبا خادم خود آسیاب می‌کرد وخمیر می‌نمود. بضاعت خود را به دست مبارک می‌برد و هیچ گاه حشم و خدم برای خود نمی گرفت و با فقرا و مساکین مجالست می‌کرد و هم‌غذا می‌شد.
 

احترام به دیگران

احترام گذاشتن به دیگران از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان با هر کس که دیدار می‌کرد در سلام گفتن سبقت می‌جست. هر کس برای کاری در کنار او بود صبر می‌کرد تا وی جدا شود. به هر یک از یارانش که بر می‌خورد دستش را برای مصافحه دراز می‌کرد و آنگاه دست او را می‌گرفت و انگشتانش را در انگشتان او فرو می‌برد و آنگاه دست دیگرش را بر روی دست او می‌نهاد. اگر به نماز ایستاده بود و کسی برای کاری نزد وی می‌آمد نمازش را زودتر تمام می‌کرد و آنگاه رو به شخص کرده می‌گفت: آیا کاری دارید؟ وچون حاجت او را روا می‌کرد دوباره به نماز می‌ایستاد.
هر کس به سخن پیامبر گوش می‌سپرد گمان می‌برد که وی در نظر پیامبر گرامی‌ترین مردمان است تا آنجا که هر کس در محضر او می‌نشست از چهره و نگاه مبارک پیامبر برخوردار می‌شد. برای احترام و گرامی داشت یارانش آنان را به کنیه فرا می‌خواند و اگر کسی کنیه نداشت آن حضرت خود کنیه ای برای او تعیین می‌کرد.
 

شجاعت و مهربانی توام

او دلیرترین مردم بود و در عین حال خلق و خویش از دیگران ملایم‌تر و نسبش پاک بود. هر کس که او را می‌دید تحت تاثیر هیبت آن حضرت واقع می‌شد. هر کس با او رفت وآمد می‌کرد دوستش می‌داشت. او از تمام مردم بخشنده‌تر و در گفتار راستگوتر و در پناه دادن وفادارتر از همه بود.
 

بخشش پیامبر 

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بخشندگی ایشان بود. روزی مردی به نزدش آمد و چیزی درخواست کرد. پیامبر آنقدر به وی گوسفند بخشید که میان دو کوه را پر کرد. آن مرد به سوی قبیله‌اش بازگشت و گفت: اسلام آورید که محمد آنچنان می‌بخشد که گویی بیمی از تنگدستی ندارد.
 

او هر منکری را زشت می‌انگاشت و به هر خوبی فرمان می‌داد. بر او وبر دودمانش برترین و پاک ترین درودها و سلام‌ها باد.

 

ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص)

پیامبر اکرم اقیانوس بی‌کران فضایل اخلاقی و مطالعه زندگینامه رسول خدا نشان می‌دهد که رفتارش پر از زیبایی‌هاست. پیامبری که رحمة للعالمین است و برای تکمیل مکارم اخلاق نازل شده است. نگاه کردن آن حضرت حکایت از عدالت درونی او دارد، رفتار کریمانه‌اش گویای بزرگی روح، و خشم و خشنودی اش تنها به خاطر رضایت پروردگارش بود. در مجلس دارای ادب، سکوتش دارای حکمت و حیای آن حضرت قابل تو صیف نیست، زهد پیامبر با احدی قابل مقایسه نمی باشد، فقیر و غنی در منظر آن حضرت هیچ تفاوتی با هم ندارند جز به تقوای الهی، همیشه حق بر زبانش جاری، لبخند بر لب، و متواضع‌ترین مردم بود، آن قدر مهربان و نازک دل بود که همه مردم مشتاق زیارت آن حضرت بودند. در امانت داری سرآمد همه بود و در راستگویی از دوران جوانی لقب امین به او داده بودند، در زیبایی سیرت و صورت همتایی نداشت، به پیمانش وفادار بود و عفت کلام آن حضرت سر مشق همه نیکان بود. خوبی‌ها و فضایل و زیبایی‌های آن حضرت آن قدر فراوانند که برشمردن تمام ویژگی های اخلاقی پیامبر کاری بس دشوار است و ذکر همه آنها در این مختصر نمی گنجد. در ادامه به توصیف برخی از ویژگی های اخلاقی پیامبر اکرم (ص) می‌پردازیم.

 

 

 

رفتار پیامبر (ص) با همنشینان

خلق و خوی پیامبر اکرم (ص) آنقدر نرم بوده مردم او را برای خویش همچون پدری دلسوز و مهربان می‌دانستند، همه مردم نزد او از نظر حقوق در یک درجه قرار داشتند. پیامبر به کسی خیره نمی‌شد و نگاه خود را میان اصحابش تقسیم می‌نمود و به این و آن برابر نگاه می‌کرد. آن حضرت هیچ‌گاه با چشم و ابرو اشاره نمی‌کردند. با هیچ کس، سخنی که مورد پسندش نبود بیان نمی‌کرد. خشونت و تندخویی نداشت، هرگز عیبجویی یا مداحی نمی‌کرد، از آنچه نمی پسندید تغافل می‌فرمود و در عین حال کسی را از خود مایوس نمی‌ساخت و دیگران را که بدان مایل بودند ناامید و مایوس نمی کرد، اگر اهل مجلس از چیزی به خنده می افتادند، پیامبر اکرم (ص) نیز می‌خندید و از آنچه که اظهار شگفتی می کردند، پیامبر هم شگفت زده می‌شد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر این بود که خود را از سه چیز محفوظ می‌داشت: مجادله کردن، پرگویی و کارهای بیهوده.
 

خشم و رضا

پیامبر (ص) هیچگاه به خاطر دنیا و آنچه مربوط به دنیا بود، خشمگین نمی‌شد و چون غضبناک می‌گشت هیچ چیز آتش غضبش را فرو نمی نشاند تا وقتی که او را در راه حق یاری کنند و هرگز برای امور شخصی خود خشمگین نمی‌شد. نقل شده است که پیغمبر خدا(ص) وقتی غضب می‌فرمود اگر ایستاده بود می‌نشست واگر نشسته بود به پشت می‌خوابید تا غضبش ساکن می‌شد. آن حضرت به خاطر خدا نه به خاطر خودش خشمگین می‌شد و فرمان خدا را اجرا می‌کرد اگر چه به زیان خود یا یکی از یارانش تمام می‌شد.
 

سپاس‌گزاری

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که نعمت‌های الهی را بزرگ می‌انگاشت اگر چه بسیار اندک بود و هرگاه در مجلسی حاضر می‌شد ابتدا می‌فرمود: خداوندا پاک ومنزهی وستایش تو راست. گواهی دهم که معبودی جز تو نیست. از تو آمرزش می‌خواهم و به سوی تو بازگشت می‌کنم.
 

شکیبایی

رسول گرامی اسلام برای خدا و در راه اجرای رسالت خویش، آزار و اذیت‌های فراوانی تحمل کرد. در نبرد احد صورتش زخمی شد و چهار دندان پیشین او شکست. یارانش از او خواستند تا دشمنانش را نفرین کند، ولی فرمود: «نفرین کننده برانگیخته نشدم، بلکه دعوتگر و بخشایش‌گر مبعوث شدم. خداوندگارا! قوم مرا هدایت کن؛ زیرا آنان نمی فهمند.»
در برابر فرد غریب بر سخن ناهنجارش سخت شکیبایی می‌کرد در مقابل سخنان خشن و تند و سوال های مردم تحمل به خرج می داد، حتی اگر یکی از اصحاب، سایل غریبی را عقب می‌راندند که مزاحم پیامبر نشود ناراحت می‌شد و می‌فرمود:«چون حاجتمندی را دیدید حاجتش را روا کنید» هرگز اجازه نمی‌داد کسی او را بسیار ستایش کند کلام هیچ کس را قطع نمی‌کرد مگر آنکه از حد خود تجاوز می‌نمود در این صورت یا برمی خاست یا او را از ادامه سخن نهی می‌فرمود.
 

سکوت رسول خدا

امیرالمومنین (ع) می‌فرمایند: پیامبر در سکوت یکی از چهار حالت را داشت 1. بردبار، 2.حذر، 3. تقدیر، 4. تفکر، اما تقدیر و اندازه نگه داری‌اش در این بود که توجه و نگاه‌های خود و گوش دادن به سخنان ایشان را به همه مجلسیان یکسان تقسیم می‌کرد، اما تفکر او درباره جهان فانی و عالم باقی بود، حلم و بردباری بر او جمع آمده بود که نه چیزی او را خشمگین می‌نمود و نه او را از جای در می‌برد. حذر (و پرهیز) او در چهار چیز برای او جمع شده بود : دنبال کردن کارهای نیک، تا دیگران به او اقتدا کنند و ترک زشتی‌ها تا دیگران آنها را ترک نمایند، کوشش در کارهایی که موجب اصلاح امت بود و اقدام بر آنچه که خیر دنیا و آخرت آنان را فراهم می‌آورد.
امام حسین علیه السلام می فرماید: امام علی علیه السلام، فرمود:«رسول خدا زبان خود را نگاه می‌داشت مگر در مواردی که سخن گفتن ضروری بود.»
 

حیای پیامبر

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) حجب و حیای ایشان بود. ابو سعید خدری می‌گوید : «رسول خدا (ص) از دختران پرده نشین با حیاتر بود، و اگر چیزی را دوست نمی داشت، از صورت مبارکش می‌شد فهمید» (مکارم الاخلاق :ص49)
ساده زیستی پیامبر

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که بر روی زمین می نشست و غذا می‌خورد و همانند بندگان می‌نشست و با دست خود کفش خود را وصله می‌زد و جامه خود را با دست می‌دوخت و بر دراز گوش برهنه سوار می‌شد و دیگری را نیز پشت سرش سوار می‌کرد (نهج البلاغه :ص301).
با دیگران انس می‌گرفت و بین دیگران الفت برقرار می‌کرد. از اصحاب خود دل جویی می کرد و از مردم و احوال و روزگار آنها پرسش می کرد. هر چیز نیکو را گرامی می‌داشت و آن را تقویت می‌کرد، و زشت را بسی نازیبا می‌شمرد و آن را نکوهش می‌کرد.
 

میانه روی

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) میانه روی ایشان در کارها بود؛ یک لحظه غفلت نمی‌کرد که مبادا دیگران دچار غفلت شده باشند یا از راه راست، به در رفته باشند. درباره حق کوتاهی نمی‌کرد و از آن تجاوز نمی‌فرمود.
 

 

ادب ورزی

آن حضرت در جنگ بدر مسمانان را از دشنام گویی به کشتگان دشمن بر حذر داشت و فرمود: به ایشان دشنام مدهید که این کار شما بر کشتگان تاثیری ندارد و بازماندگانشان را آزار می‌دهد، آگاه باشید که بددهنی، فرو مایگی است.
ایشان همچنین می‌فرماید: به کسی دشنام مده، اگر دیگری به دروغ به تو دشنام داد، تو او را به چیزی که می‌دانی بددهنی نکن. در این صورت، پاداش از آن تو و گناه از آن اوست.
 

امانت داری

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیش از طلوع خورشید اسلام و پس از آن نیز میان همگان به «امین» مشهور بود. خود می فرمود: سه چیز است که آفریدگار اجازه شکستن آنها را به کسی نداده است. یکی از آنها، بازپس دادن امانت به صاحبش است؛ چه نیکو کار باشد چه گنهکار.
در حدیثی از ایشان می خوانیم «امانت را به کسی که تو را امین قرار داده است، باز پس ده و به کسی که به تو خیانت کرد، خیانت مکن».
 

حق گرایی

حق گرایی یکی دیگر از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) است. رسول خدا در شادمانی و خشم، جز حق نمی‌گفت و حق را اعمال می‌کرد، اگر چه در ظاهر به ضرر خودش یا دوستانش بود. آن حضرت به یارانش سفارش می‌کرد: «سخن حق را از هر که شنیدی بپذیر؛ گرچه دشمن بیگانه باشد و ناحق را از هر کس شنیدی نپذیر؛ گر چه دوست نزدیک تو باشد».
بر دسته شمشیرش نوشته شده بود: «حق را بگو؛ گر چه (در ظاهر) به زیان تو باشد».
 

گذشت

پیامبر رحمت، هم خود آراسته به عفو بود و هم دیگران را به گذشت سفارش می کرد:«گذشت کنید، همانا عفو، جز بر ارج بنده نمی افزاید. پس یکدیگر را عفو کنید تا خداوند ارجمندتان کند».
هرگز در ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) دیده نشد که به خاطرخویش از کسی انتقام گرفته باشد. گذشت همواره در اولویت رفتاری ایشان بود و در هر مجلسی امت خود را به عفو دیگران فرمان می داد: «مردی به خاطر خدا از ستمی که بر او رفته است نمی‌گذرد، جز آنکه روز رستاخیز پروردگار بر ارجمندی‌اش بیفزاید» و به همه سفارش می کرد همدیگر را ببخشند تا کینه از میان برخیزد.
 

پرهیز از فال بد

دوست داشتن فال خوب و اکراه از فال بد نیز یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود.
 

ایمان و دین باوری

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خود، تندیس ایمان بود و قافله سالار دین باوری. ایشان می‌فرمود: «دین باور نیرومند، نزد خداوند از مومن ضعیف بهتر و محبوب‌تر است». این بزرگوار در حدیثی می‌فرماید: «سزاوار است در دین باور هشت ویژگی باشد: آرامش در آشوب‌ها؛ شکیبایی در ناگواری‌ها؛ سپاس‌گزاری در آسایش؛ قناعت به آنچه خدای والا روزی‌اش کرده است؛ ستم نکردن بر دشمنان؛ تحمیل نکردن بر دوستان؛ پیکرش از او در رنج باشد و مردم از وی در آسایش باشند».
پیامبر نسبت به خدا از همگان پروای بیشتری داشت. در شناخت خدا از همه داناتر و در اطاعت از خداوند از همه نیرومندتر و در عبادت خدا شکیبا‌تر و محبتش به خدا از دیگران بیشتر و زهدش از همه زیادتر بود. انقدر به نماز می‌ایستاد که کف پاهایش از کثرت نماز شکافته می‌شد. وقتی به نماز می‌ایستاد اشکهایش روان می‌شد. از صدای گریه وناله‌اش زمینی که روی آن نماز می‌خواند می لرزید.
 

حفاظت از زبان

ایمان هیچ بنده‌ای پابرجا و راست نخواهد شد، مگر اینکه دلش راست شود ودلی به راه راست نخواهد رفت، جز آنکه زبان او راست شود. از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که در همه حال مراقب زبان خویش بود. ایشان می‌فرماید: «بنده به اوج ایمان نمی‌رسد، جز آنکه زبان خویش را نگه دارد».
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی نقل است: «من ضامن خانه ای در بالای بهشت، خانه ای در میانه بهشت و خانه ای در ورودی بهشت برای کسی هستم که ستیزه جویی گفتاری را رها کند؛ گرچه بر حق باشد». اثبات کردن نکته‌ای که هیچ سودی ندارد و ادامه کشمکش، به کدورت‌ها و گسستن دوستی‌ها می‌انجامد.
خدمات اجتماعی

برگزیده‌ترین افراد نزد پیامبر، با فضیلت ترین (باتقوا ترین و داناترین) و خیرخواه‌ترین آنان بودند و بزرگترین منزلت را کسانی نزد او داشتند که بیشتر به دیگران یاری می‌رساندند. پیامبر می‌فرماید: «شخصی که برای رفع نیاز دنیایی آسیب دیده‌ای با وی همراه شود، پروردگار ضمانت می‌دهد که او را از دورویی و آتش دوزخ برهاند و نیز هفتاد نیاز این جهان او را تامین می‌کند و همچنان غوطه‌ور در لطف خداوند والاست تا برگردد».
ایشان در حدیثی دیگر می فرماید:«اینکه دوست دین باور خویش را برای انجام دادن کاری یاری کنم، برایم از یک ماه روزه و اعتکاف در مسجدالحرام محبوب تر است». رسول خدا صلی الله علیه و آله در کلامی دیگر سفارش می کند: «آگاه باشید! کسی که اندوهی از غم‌های دنیا را از مومن بزداید، پروردگار هفتاد و دو غم آن جهان و هفتاد و دو غم این جهان را از او می‌زداید».
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) و فعالیت‌های اجتماعی پیامبر این بود که از بیمار، هر کس که بود و به هر نحو عیادت می‌کرد وبه تشییع جنازه مردگان می‌رفت.
 

 

 

هدیه

هدیه دادن یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان نه تنها مردم را به هدیه دادن متقابل فرمان می‌داد، بلکه می فرمود: «به کسی که به تو هدیه نمی‌دهد نیز هدیه بده» و باز می فرمود: «هدیه کینه‌ها را می‌برد و دوستی را تجدید و تثبیت می‌کند».
از رسول خدا (ص) در حدیثی نقل است: «در هدیه دادن، میان فرزندان خویش مساوات را رعایت کنید. من اگر می‌خواستم کسی را برتری دهم، زنان را برتری می‌دادم».
 

پیامبر و بهداشت

پیامبر گرامی دندان‌هایش را مسواک می‌کرد و بوی خوش به کار می‌برد، به طوری که از دور نیز بوی خوش او را در می‌یافتند. شخصی که با وی همنیشینی یا مصافحه کرده بود به نیکی شناخته می‌شد زیرا بوی خوش عطر پیامبر از وی نیز به مشام می‌رسید.
جناب رسول اکرم (ص) آب وضو و مسواک خود را شبها بالای سر مبارک می‌گذاشت و سر ظرف اب وضو را با چیزی می‌پوشاند و وقتی از خواب بیدار می‌شد مسواک می‌کرد و وضو می‌گرفت و چهار رکعت نماز می‌خواند.
 

مهربانی پیامبر

مهربانی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که بسیار نمود داشت. رسول اکرم (ص) آنقدر مهربان بودند که برای این کافرهایی که مسلمان نمی‌شدند نیز غصه می‌خوردند. تا آنجایی که در قرآن آمده: «مثل اینکه می‌خواهی خودت را برای اینها هلاک کنی». پیامبر می‌خواست که همه عالم به نور برسند.
 

تواضع

رسول خدا (ص) که علمش از وحی الهی ماخوذ بود و روحش به قدری بزرگ بود که یک تنه غلبه بر روحیات میلیون‌ها میلیون بشر کرد و تمام عادات جاهلیت و ادعان باطله را زیر پا گذاشت، ختم دایره نبوت به وجود شریفش شد سلطان دنیا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود. کراهت داشت که اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلس می‌شد پایین می‌نشست. روی زمین طعام میل می‌فرمود و روی زمین می‌نشست، به فقرا به دو دست خود عطا می‌فرمود.
بیشتر به حالت تواضع می‌نشست. یعنی زانوانش را با دو دست بغل می‌کرد و تا اخر مجلس می‌نشست. هیچ گاه دیده نشد در میان یارانش پاهایش را دراز کند. بیشتر رو به قبله می‌نشست. هر کس را که بر وی وارد می‌شد گرامی می داشت وگاهی اوقات برای افرادی که از بستگان او هم نبودند جامه‌اش را برای نشستن می‌گستراند. گلیم را زیر پای کسی می‌انداخت که بر وی وارد شده بود و اگر آن فرد نمی‌پذیرفت ان قدر اصرار می‌کرد تا بپذیرد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که در کار خانه با اهل خانه خود شرکت می‌کرد. و به دست مبارک گوسفندان را می‌دوشید. جامه وکفش خود را می‌دوخت وبا خادم خود آسیاب می‌کرد وخمیر می‌نمود. بضاعت خود را به دست مبارک می‌برد و هیچ گاه حشم و خدم برای خود نمی گرفت و با فقرا و مساکین مجالست می‌کرد و هم‌غذا می‌شد.
 

احترام به دیگران

احترام گذاشتن به دیگران از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان با هر کس که دیدار می‌کرد در سلام گفتن سبقت می‌جست. هر کس برای کاری در کنار او بود صبر می‌کرد تا وی جدا شود. به هر یک از یارانش که بر می‌خورد دستش را برای مصافحه دراز می‌کرد و آنگاه دست او را می‌گرفت و انگشتانش را در انگشتان او فرو می‌برد و آنگاه دست دیگرش را بر روی دست او می‌نهاد. اگر به نماز ایستاده بود و کسی برای کاری نزد وی می‌آمد نمازش را زودتر تمام می‌کرد و آنگاه رو به شخص کرده می‌گفت: آیا کاری دارید؟ وچون حاجت او را روا می‌کرد دوباره به نماز می‌ایستاد.
هر کس به سخن پیامبر گوش می‌سپرد گمان می‌برد که وی در نظر پیامبر گرامی‌ترین مردمان است تا آنجا که هر کس در محضر او می‌نشست از چهره و نگاه مبارک پیامبر برخوردار می‌شد. برای احترام و گرامی داشت یارانش آنان را به کنیه فرا می‌خواند و اگر کسی کنیه نداشت آن حضرت خود کنیه ای برای او تعیین می‌کرد.
 

شجاعت و مهربانی توام

او دلیرترین مردم بود و در عین حال خلق و خویش از دیگران ملایم‌تر و نسبش پاک بود. هر کس که او را می‌دید تحت تاثیر هیبت آن حضرت واقع می‌شد. هر کس با او رفت وآمد می‌کرد دوستش می‌داشت. او از تمام مردم بخشنده‌تر و در گفتار راستگوتر و در پناه دادن وفادارتر از همه بود.
 

بخشش پیامبر 

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بخشندگی ایشان بود. روزی مردی به نزدش آمد و چیزی درخواست کرد. پیامبر آنقدر به وی گوسفند بخشید که میان دو کوه را پر کرد. آن مرد به سوی قبیله‌اش بازگشت و گفت: اسلام آورید که محمد آنچنان می‌بخشد که گویی بیمی از تنگدستی ندارد.
 

او هر منکری را زشت می‌انگاشت و به هر خوبی فرمان می‌داد. بر او وبر دودمانش برترین و پاک ترین درودها و سلام‌ها باد.

 

ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص)

پیامبر اکرم اقیانوس بی‌کران فضایل اخلاقی و مطالعه زندگینامه رسول خدا نشان می‌دهد که رفتارش پر از زیبایی‌هاست. پیامبری که رحمة للعالمین است و برای تکمیل مکارم اخلاق نازل شده است. نگاه کردن آن حضرت حکایت از عدالت درونی او دارد، رفتار کریمانه‌اش گویای بزرگی روح، و خشم و خشنودی اش تنها به خاطر رضایت پروردگارش بود. در مجلس دارای ادب، سکوتش دارای حکمت و حیای آن حضرت قابل تو صیف نیست، زهد پیامبر با احدی قابل مقایسه نمی باشد، فقیر و غنی در منظر آن حضرت هیچ تفاوتی با هم ندارند جز به تقوای الهی، همیشه حق بر زبانش جاری، لبخند بر لب، و متواضع‌ترین مردم بود، آن قدر مهربان و نازک دل بود که همه مردم مشتاق زیارت آن حضرت بودند. در امانت داری سرآمد همه بود و در راستگویی از دوران جوانی لقب امین به او داده بودند، در زیبایی سیرت و صورت همتایی نداشت، به پیمانش وفادار بود و عفت کلام آن حضرت سر مشق همه نیکان بود. خوبی‌ها و فضایل و زیبایی‌های آن حضرت آن قدر فراوانند که برشمردن تمام ویژگی های اخلاقی پیامبر کاری بس دشوار است و ذکر همه آنها در این مختصر نمی گنجد. در ادامه به توصیف برخی از ویژگی های اخلاقی پیامبر اکرم (ص) می‌پردازیم.

 

 

 

رفتار پیامبر (ص) با همنشینان

خلق و خوی پیامبر اکرم (ص) آنقدر نرم بوده مردم او را برای خویش همچون پدری دلسوز و مهربان می‌دانستند، همه مردم نزد او از نظر حقوق در یک درجه قرار داشتند. پیامبر به کسی خیره نمی‌شد و نگاه خود را میان اصحابش تقسیم می‌نمود و به این و آن برابر نگاه می‌کرد. آن حضرت هیچ‌گاه با چشم و ابرو اشاره نمی‌کردند. با هیچ کس، سخنی که مورد پسندش نبود بیان نمی‌کرد. خشونت و تندخویی نداشت، هرگز عیبجویی یا مداحی نمی‌کرد، از آنچه نمی پسندید تغافل می‌فرمود و در عین حال کسی را از خود مایوس نمی‌ساخت و دیگران را که بدان مایل بودند ناامید و مایوس نمی کرد، اگر اهل مجلس از چیزی به خنده می افتادند، پیامبر اکرم (ص) نیز می‌خندید و از آنچه که اظهار شگفتی می کردند، پیامبر هم شگفت زده می‌شد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر این بود که خود را از سه چیز محفوظ می‌داشت: مجادله کردن، پرگویی و کارهای بیهوده.
 

خشم و رضا

پیامبر (ص) هیچگاه به خاطر دنیا و آنچه مربوط به دنیا بود، خشمگین نمی‌شد و چون غضبناک می‌گشت هیچ چیز آتش غضبش را فرو نمی نشاند تا وقتی که او را در راه حق یاری کنند و هرگز برای امور شخصی خود خشمگین نمی‌شد. نقل شده است که پیغمبر خدا(ص) وقتی غضب می‌فرمود اگر ایستاده بود می‌نشست واگر نشسته بود به پشت می‌خوابید تا غضبش ساکن می‌شد. آن حضرت به خاطر خدا نه به خاطر خودش خشمگین می‌شد و فرمان خدا را اجرا می‌کرد اگر چه به زیان خود یا یکی از یارانش تمام می‌شد.
 

سپاس‌گزاری

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که نعمت‌های الهی را بزرگ می‌انگاشت اگر چه بسیار اندک بود و هرگاه در مجلسی حاضر می‌شد ابتدا می‌فرمود: خداوندا پاک ومنزهی وستایش تو راست. گواهی دهم که معبودی جز تو نیست. از تو آمرزش می‌خواهم و به سوی تو بازگشت می‌کنم.
 

شکیبایی

رسول گرامی اسلام برای خدا و در راه اجرای رسالت خویش، آزار و اذیت‌های فراوانی تحمل کرد. در نبرد احد صورتش زخمی شد و چهار دندان پیشین او شکست. یارانش از او خواستند تا دشمنانش را نفرین کند، ولی فرمود: «نفرین کننده برانگیخته نشدم، بلکه دعوتگر و بخشایش‌گر مبعوث شدم. خداوندگارا! قوم مرا هدایت کن؛ زیرا آنان نمی فهمند.»
در برابر فرد غریب بر سخن ناهنجارش سخت شکیبایی می‌کرد در مقابل سخنان خشن و تند و سوال های مردم تحمل به خرج می داد، حتی اگر یکی از اصحاب، سایل غریبی را عقب می‌راندند که مزاحم پیامبر نشود ناراحت می‌شد و می‌فرمود:«چون حاجتمندی را دیدید حاجتش را روا کنید» هرگز اجازه نمی‌داد کسی او را بسیار ستایش کند کلام هیچ کس را قطع نمی‌کرد مگر آنکه از حد خود تجاوز می‌نمود در این صورت یا برمی خاست یا او را از ادامه سخن نهی می‌فرمود.
 

سکوت رسول خدا

امیرالمومنین (ع) می‌فرمایند: پیامبر در سکوت یکی از چهار حالت را داشت 1. بردبار، 2.حذر، 3. تقدیر، 4. تفکر، اما تقدیر و اندازه نگه داری‌اش در این بود که توجه و نگاه‌های خود و گوش دادن به سخنان ایشان را به همه مجلسیان یکسان تقسیم می‌کرد، اما تفکر او درباره جهان فانی و عالم باقی بود، حلم و بردباری بر او جمع آمده بود که نه چیزی او را خشمگین می‌نمود و نه او را از جای در می‌برد. حذر (و پرهیز) او در چهار چیز برای او جمع شده بود : دنبال کردن کارهای نیک، تا دیگران به او اقتدا کنند و ترک زشتی‌ها تا دیگران آنها را ترک نمایند، کوشش در کارهایی که موجب اصلاح امت بود و اقدام بر آنچه که خیر دنیا و آخرت آنان را فراهم می‌آورد.
امام حسین علیه السلام می فرماید: امام علی علیه السلام، فرمود:«رسول خدا زبان خود را نگاه می‌داشت مگر در مواردی که سخن گفتن ضروری بود.»
 

حیای پیامبر

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) حجب و حیای ایشان بود. ابو سعید خدری می‌گوید : «رسول خدا (ص) از دختران پرده نشین با حیاتر بود، و اگر چیزی را دوست نمی داشت، از صورت مبارکش می‌شد فهمید» (مکارم الاخلاق :ص49)
ساده زیستی پیامبر

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که بر روی زمین می نشست و غذا می‌خورد و همانند بندگان می‌نشست و با دست خود کفش خود را وصله می‌زد و جامه خود را با دست می‌دوخت و بر دراز گوش برهنه سوار می‌شد و دیگری را نیز پشت سرش سوار می‌کرد (نهج البلاغه :ص301).
با دیگران انس می‌گرفت و بین دیگران الفت برقرار می‌کرد. از اصحاب خود دل جویی می کرد و از مردم و احوال و روزگار آنها پرسش می کرد. هر چیز نیکو را گرامی می‌داشت و آن را تقویت می‌کرد، و زشت را بسی نازیبا می‌شمرد و آن را نکوهش می‌کرد.
 

میانه روی

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) میانه روی ایشان در کارها بود؛ یک لحظه غفلت نمی‌کرد که مبادا دیگران دچار غفلت شده باشند یا از راه راست، به در رفته باشند. درباره حق کوتاهی نمی‌کرد و از آن تجاوز نمی‌فرمود.
 

 

ادب ورزی

آن حضرت در جنگ بدر مسمانان را از دشنام گویی به کشتگان دشمن بر حذر داشت و فرمود: به ایشان دشنام مدهید که این کار شما بر کشتگان تاثیری ندارد و بازماندگانشان را آزار می‌دهد، آگاه باشید که بددهنی، فرو مایگی است.
ایشان همچنین می‌فرماید: به کسی دشنام مده، اگر دیگری به دروغ به تو دشنام داد، تو او را به چیزی که می‌دانی بددهنی نکن. در این صورت، پاداش از آن تو و گناه از آن اوست.
 

امانت داری

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیش از طلوع خورشید اسلام و پس از آن نیز میان همگان به «امین» مشهور بود. خود می فرمود: سه چیز است که آفریدگار اجازه شکستن آنها را به کسی نداده است. یکی از آنها، بازپس دادن امانت به صاحبش است؛ چه نیکو کار باشد چه گنهکار.
در حدیثی از ایشان می خوانیم «امانت را به کسی که تو را امین قرار داده است، باز پس ده و به کسی که به تو خیانت کرد، خیانت مکن».
 

حق گرایی

حق گرایی یکی دیگر از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) است. رسول خدا در شادمانی و خشم، جز حق نمی‌گفت و حق را اعمال می‌کرد، اگر چه در ظاهر به ضرر خودش یا دوستانش بود. آن حضرت به یارانش سفارش می‌کرد: «سخن حق را از هر که شنیدی بپذیر؛ گرچه دشمن بیگانه باشد و ناحق را از هر کس شنیدی نپذیر؛ گر چه دوست نزدیک تو باشد».
بر دسته شمشیرش نوشته شده بود: «حق را بگو؛ گر چه (در ظاهر) به زیان تو باشد».
 

گذشت

پیامبر رحمت، هم خود آراسته به عفو بود و هم دیگران را به گذشت سفارش می کرد:«گذشت کنید، همانا عفو، جز بر ارج بنده نمی افزاید. پس یکدیگر را عفو کنید تا خداوند ارجمندتان کند».
هرگز در ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) دیده نشد که به خاطرخویش از کسی انتقام گرفته باشد. گذشت همواره در اولویت رفتاری ایشان بود و در هر مجلسی امت خود را به عفو دیگران فرمان می داد: «مردی به خاطر خدا از ستمی که بر او رفته است نمی‌گذرد، جز آنکه روز رستاخیز پروردگار بر ارجمندی‌اش بیفزاید» و به همه سفارش می کرد همدیگر را ببخشند تا کینه از میان برخیزد.
 

پرهیز از فال بد

دوست داشتن فال خوب و اکراه از فال بد نیز یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود.
 

ایمان و دین باوری

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خود، تندیس ایمان بود و قافله سالار دین باوری. ایشان می‌فرمود: «دین باور نیرومند، نزد خداوند از مومن ضعیف بهتر و محبوب‌تر است». این بزرگوار در حدیثی می‌فرماید: «سزاوار است در دین باور هشت ویژگی باشد: آرامش در آشوب‌ها؛ شکیبایی در ناگواری‌ها؛ سپاس‌گزاری در آسایش؛ قناعت به آنچه خدای والا روزی‌اش کرده است؛ ستم نکردن بر دشمنان؛ تحمیل نکردن بر دوستان؛ پیکرش از او در رنج باشد و مردم از وی در آسایش باشند».
پیامبر نسبت به خدا از همگان پروای بیشتری داشت. در شناخت خدا از همه داناتر و در اطاعت از خداوند از همه نیرومندتر و در عبادت خدا شکیبا‌تر و محبتش به خدا از دیگران بیشتر و زهدش از همه زیادتر بود. انقدر به نماز می‌ایستاد که کف پاهایش از کثرت نماز شکافته می‌شد. وقتی به نماز می‌ایستاد اشکهایش روان می‌شد. از صدای گریه وناله‌اش زمینی که روی آن نماز می‌خواند می لرزید.
 

حفاظت از زبان

ایمان هیچ بنده‌ای پابرجا و راست نخواهد شد، مگر اینکه دلش راست شود ودلی به راه راست نخواهد رفت، جز آنکه زبان او راست شود. از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که در همه حال مراقب زبان خویش بود. ایشان می‌فرماید: «بنده به اوج ایمان نمی‌رسد، جز آنکه زبان خویش را نگه دارد».
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی نقل است: «من ضامن خانه ای در بالای بهشت، خانه ای در میانه بهشت و خانه ای در ورودی بهشت برای کسی هستم که ستیزه جویی گفتاری را رها کند؛ گرچه بر حق باشد». اثبات کردن نکته‌ای که هیچ سودی ندارد و ادامه کشمکش، به کدورت‌ها و گسستن دوستی‌ها می‌انجامد.
خدمات اجتماعی

برگزیده‌ترین افراد نزد پیامبر، با فضیلت ترین (باتقوا ترین و داناترین) و خیرخواه‌ترین آنان بودند و بزرگترین منزلت را کسانی نزد او داشتند که بیشتر به دیگران یاری می‌رساندند. پیامبر می‌فرماید: «شخصی که برای رفع نیاز دنیایی آسیب دیده‌ای با وی همراه شود، پروردگار ضمانت می‌دهد که او را از دورویی و آتش دوزخ برهاند و نیز هفتاد نیاز این جهان او را تامین می‌کند و همچنان غوطه‌ور در لطف خداوند والاست تا برگردد».
ایشان در حدیثی دیگر می فرماید:«اینکه دوست دین باور خویش را برای انجام دادن کاری یاری کنم، برایم از یک ماه روزه و اعتکاف در مسجدالحرام محبوب تر است». رسول خدا صلی الله علیه و آله در کلامی دیگر سفارش می کند: «آگاه باشید! کسی که اندوهی از غم‌های دنیا را از مومن بزداید، پروردگار هفتاد و دو غم آن جهان و هفتاد و دو غم این جهان را از او می‌زداید».
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) و فعالیت‌های اجتماعی پیامبر این بود که از بیمار، هر کس که بود و به هر نحو عیادت می‌کرد وبه تشییع جنازه مردگان می‌رفت.
 

 

 

هدیه

هدیه دادن یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان نه تنها مردم را به هدیه دادن متقابل فرمان می‌داد، بلکه می فرمود: «به کسی که به تو هدیه نمی‌دهد نیز هدیه بده» و باز می فرمود: «هدیه کینه‌ها را می‌برد و دوستی را تجدید و تثبیت می‌کند».
از رسول خدا (ص) در حدیثی نقل است: «در هدیه دادن، میان فرزندان خویش مساوات را رعایت کنید. من اگر می‌خواستم کسی را برتری دهم، زنان را برتری می‌دادم».
 

پیامبر و بهداشت

پیامبر گرامی دندان‌هایش را مسواک می‌کرد و بوی خوش به کار می‌برد، به طوری که از دور نیز بوی خوش او را در می‌یافتند. شخصی که با وی همنیشینی یا مصافحه کرده بود به نیکی شناخته می‌شد زیرا بوی خوش عطر پیامبر از وی نیز به مشام می‌رسید.
جناب رسول اکرم (ص) آب وضو و مسواک خود را شبها بالای سر مبارک می‌گذاشت و سر ظرف اب وضو را با چیزی می‌پوشاند و وقتی از خواب بیدار می‌شد مسواک می‌کرد و وضو می‌گرفت و چهار رکعت نماز می‌خواند.
 

مهربانی پیامبر

مهربانی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که بسیار نمود داشت. رسول اکرم (ص) آنقدر مهربان بودند که برای این کافرهایی که مسلمان نمی‌شدند نیز غصه می‌خوردند. تا آنجایی که در قرآن آمده: «مثل اینکه می‌خواهی خودت را برای اینها هلاک کنی». پیامبر می‌خواست که همه عالم به نور برسند.
 

تواضع

رسول خدا (ص) که علمش از وحی الهی ماخوذ بود و روحش به قدری بزرگ بود که یک تنه غلبه بر روحیات میلیون‌ها میلیون بشر کرد و تمام عادات جاهلیت و ادعان باطله را زیر پا گذاشت، ختم دایره نبوت به وجود شریفش شد سلطان دنیا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود. کراهت داشت که اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلس می‌شد پایین می‌نشست. روی زمین طعام میل می‌فرمود و روی زمین می‌نشست، به فقرا به دو دست خود عطا می‌فرمود.
بیشتر به حالت تواضع می‌نشست. یعنی زانوانش را با دو دست بغل می‌کرد و تا اخر مجلس می‌نشست. هیچ گاه دیده نشد در میان یارانش پاهایش را دراز کند. بیشتر رو به قبله می‌نشست. هر کس را که بر وی وارد می‌شد گرامی می داشت وگاهی اوقات برای افرادی که از بستگان او هم نبودند جامه‌اش را برای نشستن می‌گستراند. گلیم را زیر پای کسی می‌انداخت که بر وی وارد شده بود و اگر آن فرد نمی‌پذیرفت ان قدر اصرار می‌کرد تا بپذیرد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که در کار خانه با اهل خانه خود شرکت می‌کرد. و به دست مبارک گوسفندان را می‌دوشید. جامه وکفش خود را می‌دوخت وبا خادم خود آسیاب می‌کرد وخمیر می‌نمود. بضاعت خود را به دست مبارک می‌برد و هیچ گاه حشم و خدم برای خود نمی گرفت و با فقرا و مساکین مجالست می‌کرد و هم‌غذا می‌شد.
 

احترام به دیگران

احترام گذاشتن به دیگران از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان با هر کس که دیدار می‌کرد در سلام گفتن سبقت می‌جست. هر کس برای کاری در کنار او بود صبر می‌کرد تا وی جدا شود. به هر یک از یارانش که بر می‌خورد دستش را برای مصافحه دراز می‌کرد و آنگاه دست او را می‌گرفت و انگشتانش را در انگشتان او فرو می‌برد و آنگاه دست دیگرش را بر روی دست او می‌نهاد. اگر به نماز ایستاده بود و کسی برای کاری نزد وی می‌آمد نمازش را زودتر تمام می‌کرد و آنگاه رو به شخص کرده می‌گفت: آیا کاری دارید؟ وچون حاجت او را روا می‌کرد دوباره به نماز می‌ایستاد.
هر کس به سخن پیامبر گوش می‌سپرد گمان می‌برد که وی در نظر پیامبر گرامی‌ترین مردمان است تا آنجا که هر کس در محضر او می‌نشست از چهره و نگاه مبارک پیامبر برخوردار می‌شد. برای احترام و گرامی داشت یارانش آنان را به کنیه فرا می‌خواند و اگر کسی کنیه نداشت آن حضرت خود کنیه ای برای او تعیین می‌کرد.
 

شجاعت و مهربانی توام

او دلیرترین مردم بود و در عین حال خلق و خویش از دیگران ملایم‌تر و نسبش پاک بود. هر کس که او را می‌دید تحت تاثیر هیبت آن حضرت واقع می‌شد. هر کس با او رفت وآمد می‌کرد دوستش می‌داشت. او از تمام مردم بخشنده‌تر و در گفتار راستگوتر و در پناه دادن وفادارتر از همه بود.
 

بخشش پیامبر 

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بخشندگی ایشان بود. روزی مردی به نزدش آمد و چیزی درخواست کرد. پیامبر آنقدر به وی گوسفند بخشید که میان دو کوه را پر کرد. آن مرد به سوی قبیله‌اش بازگشت و گفت: اسلام آورید که محمد آنچنان می‌بخشد که گویی بیمی از تنگدستی ندارد.
 

او هر منکری را زشت می‌انگاشت و به هر خوبی فرمان می‌داد. بر او وبر دودمانش برترین و پاک ترین درودها و سلام‌ها باد.

 

ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص)

پیامبر اکرم اقیانوس بی‌کران فضایل اخلاقی و مطالعه زندگینامه رسول خدا نشان می‌دهد که رفتارش پر از زیبایی‌هاست. پیامبری که رحمة للعالمین است و برای تکمیل مکارم اخلاق نازل شده است. نگاه کردن آن حضرت حکایت از عدالت درونی او دارد، رفتار کریمانه‌اش گویای بزرگی روح، و خشم و خشنودی اش تنها به خاطر رضایت پروردگارش بود. در مجلس دارای ادب، سکوتش دارای حکمت و حیای آن حضرت قابل تو صیف نیست، زهد پیامبر با احدی قابل مقایسه نمی باشد، فقیر و غنی در منظر آن حضرت هیچ تفاوتی با هم ندارند جز به تقوای الهی، همیشه حق بر زبانش جاری، لبخند بر لب، و متواضع‌ترین مردم بود، آن قدر مهربان و نازک دل بود که همه مردم مشتاق زیارت آن حضرت بودند. در امانت داری سرآمد همه بود و در راستگویی از دوران جوانی لقب امین به او داده بودند، در زیبایی سیرت و صورت همتایی نداشت، به پیمانش وفادار بود و عفت کلام آن حضرت سر مشق همه نیکان بود. خوبی‌ها و فضایل و زیبایی‌های آن حضرت آن قدر فراوانند که برشمردن تمام ویژگی های اخلاقی پیامبر کاری بس دشوار است و ذکر همه آنها در این مختصر نمی گنجد. در ادامه به توصیف برخی از ویژگی های اخلاقی پیامبر اکرم (ص) می‌پردازیم.

 

 

 

رفتار پیامبر (ص) با همنشینان

خلق و خوی پیامبر اکرم (ص) آنقدر نرم بوده مردم او را برای خویش همچون پدری دلسوز و مهربان می‌دانستند، همه مردم نزد او از نظر حقوق در یک درجه قرار داشتند. پیامبر به کسی خیره نمی‌شد و نگاه خود را میان اصحابش تقسیم می‌نمود و به این و آن برابر نگاه می‌کرد. آن حضرت هیچ‌گاه با چشم و ابرو اشاره نمی‌کردند. با هیچ کس، سخنی که مورد پسندش نبود بیان نمی‌کرد. خشونت و تندخویی نداشت، هرگز عیبجویی یا مداحی نمی‌کرد، از آنچه نمی پسندید تغافل می‌فرمود و در عین حال کسی را از خود مایوس نمی‌ساخت و دیگران را که بدان مایل بودند ناامید و مایوس نمی کرد، اگر اهل مجلس از چیزی به خنده می افتادند، پیامبر اکرم (ص) نیز می‌خندید و از آنچه که اظهار شگفتی می کردند، پیامبر هم شگفت زده می‌شد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر این بود که خود را از سه چیز محفوظ می‌داشت: مجادله کردن، پرگویی و کارهای بیهوده.
 

خشم و رضا

پیامبر (ص) هیچگاه به خاطر دنیا و آنچه مربوط به دنیا بود، خشمگین نمی‌شد و چون غضبناک می‌گشت هیچ چیز آتش غضبش را فرو نمی نشاند تا وقتی که او را در راه حق یاری کنند و هرگز برای امور شخصی خود خشمگین نمی‌شد. نقل شده است که پیغمبر خدا(ص) وقتی غضب می‌فرمود اگر ایستاده بود می‌نشست واگر نشسته بود به پشت می‌خوابید تا غضبش ساکن می‌شد. آن حضرت به خاطر خدا نه به خاطر خودش خشمگین می‌شد و فرمان خدا را اجرا می‌کرد اگر چه به زیان خود یا یکی از یارانش تمام می‌شد.
 

سپاس‌گزاری

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که نعمت‌های الهی را بزرگ می‌انگاشت اگر چه بسیار اندک بود و هرگاه در مجلسی حاضر می‌شد ابتدا می‌فرمود: خداوندا پاک ومنزهی وستایش تو راست. گواهی دهم که معبودی جز تو نیست. از تو آمرزش می‌خواهم و به سوی تو بازگشت می‌کنم.
 

شکیبایی

رسول گرامی اسلام برای خدا و در راه اجرای رسالت خویش، آزار و اذیت‌های فراوانی تحمل کرد. در نبرد احد صورتش زخمی شد و چهار دندان پیشین او شکست. یارانش از او خواستند تا دشمنانش را نفرین کند، ولی فرمود: «نفرین کننده برانگیخته نشدم، بلکه دعوتگر و بخشایش‌گر مبعوث شدم. خداوندگارا! قوم مرا هدایت کن؛ زیرا آنان نمی فهمند.»
در برابر فرد غریب بر سخن ناهنجارش سخت شکیبایی می‌کرد در مقابل سخنان خشن و تند و سوال های مردم تحمل به خرج می داد، حتی اگر یکی از اصحاب، سایل غریبی را عقب می‌راندند که مزاحم پیامبر نشود ناراحت می‌شد و می‌فرمود:«چون حاجتمندی را دیدید حاجتش را روا کنید» هرگز اجازه نمی‌داد کسی او را بسیار ستایش کند کلام هیچ کس را قطع نمی‌کرد مگر آنکه از حد خود تجاوز می‌نمود در این صورت یا برمی خاست یا او را از ادامه سخن نهی می‌فرمود.
 

سکوت رسول خدا

امیرالمومنین (ع) می‌فرمایند: پیامبر در سکوت یکی از چهار حالت را داشت 1. بردبار، 2.حذر، 3. تقدیر، 4. تفکر، اما تقدیر و اندازه نگه داری‌اش در این بود که توجه و نگاه‌های خود و گوش دادن به سخنان ایشان را به همه مجلسیان یکسان تقسیم می‌کرد، اما تفکر او درباره جهان فانی و عالم باقی بود، حلم و بردباری بر او جمع آمده بود که نه چیزی او را خشمگین می‌نمود و نه او را از جای در می‌برد. حذر (و پرهیز) او در چهار چیز برای او جمع شده بود : دنبال کردن کارهای نیک، تا دیگران به او اقتدا کنند و ترک زشتی‌ها تا دیگران آنها را ترک نمایند، کوشش در کارهایی که موجب اصلاح امت بود و اقدام بر آنچه که خیر دنیا و آخرت آنان را فراهم می‌آورد.
امام حسین علیه السلام می فرماید: امام علی علیه السلام، فرمود:«رسول خدا زبان خود را نگاه می‌داشت مگر در مواردی که سخن گفتن ضروری بود.»
 

حیای پیامبر

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) حجب و حیای ایشان بود. ابو سعید خدری می‌گوید : «رسول خدا (ص) از دختران پرده نشین با حیاتر بود، و اگر چیزی را دوست نمی داشت، از صورت مبارکش می‌شد فهمید» (مکارم الاخلاق :ص49)
ساده زیستی پیامبر

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که بر روی زمین می نشست و غذا می‌خورد و همانند بندگان می‌نشست و با دست خود کفش خود را وصله می‌زد و جامه خود را با دست می‌دوخت و بر دراز گوش برهنه سوار می‌شد و دیگری را نیز پشت سرش سوار می‌کرد (نهج البلاغه :ص301).
با دیگران انس می‌گرفت و بین دیگران الفت برقرار می‌کرد. از اصحاب خود دل جویی می کرد و از مردم و احوال و روزگار آنها پرسش می کرد. هر چیز نیکو را گرامی می‌داشت و آن را تقویت می‌کرد، و زشت را بسی نازیبا می‌شمرد و آن را نکوهش می‌کرد.
 

میانه روی

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) میانه روی ایشان در کارها بود؛ یک لحظه غفلت نمی‌کرد که مبادا دیگران دچار غفلت شده باشند یا از راه راست، به در رفته باشند. درباره حق کوتاهی نمی‌کرد و از آن تجاوز نمی‌فرمود.
 

 

ادب ورزی

آن حضرت در جنگ بدر مسمانان را از دشنام گویی به کشتگان دشمن بر حذر داشت و فرمود: به ایشان دشنام مدهید که این کار شما بر کشتگان تاثیری ندارد و بازماندگانشان را آزار می‌دهد، آگاه باشید که بددهنی، فرو مایگی است.
ایشان همچنین می‌فرماید: به کسی دشنام مده، اگر دیگری به دروغ به تو دشنام داد، تو او را به چیزی که می‌دانی بددهنی نکن. در این صورت، پاداش از آن تو و گناه از آن اوست.
 

امانت داری

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیش از طلوع خورشید اسلام و پس از آن نیز میان همگان به «امین» مشهور بود. خود می فرمود: سه چیز است که آفریدگار اجازه شکستن آنها را به کسی نداده است. یکی از آنها، بازپس دادن امانت به صاحبش است؛ چه نیکو کار باشد چه گنهکار.
در حدیثی از ایشان می خوانیم «امانت را به کسی که تو را امین قرار داده است، باز پس ده و به کسی که به تو خیانت کرد، خیانت مکن».
 

حق گرایی

حق گرایی یکی دیگر از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) است. رسول خدا در شادمانی و خشم، جز حق نمی‌گفت و حق را اعمال می‌کرد، اگر چه در ظاهر به ضرر خودش یا دوستانش بود. آن حضرت به یارانش سفارش می‌کرد: «سخن حق را از هر که شنیدی بپذیر؛ گرچه دشمن بیگانه باشد و ناحق را از هر کس شنیدی نپذیر؛ گر چه دوست نزدیک تو باشد».
بر دسته شمشیرش نوشته شده بود: «حق را بگو؛ گر چه (در ظاهر) به زیان تو باشد».
 

گذشت

پیامبر رحمت، هم خود آراسته به عفو بود و هم دیگران را به گذشت سفارش می کرد:«گذشت کنید، همانا عفو، جز بر ارج بنده نمی افزاید. پس یکدیگر را عفو کنید تا خداوند ارجمندتان کند».
هرگز در ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) دیده نشد که به خاطرخویش از کسی انتقام گرفته باشد. گذشت همواره در اولویت رفتاری ایشان بود و در هر مجلسی امت خود را به عفو دیگران فرمان می داد: «مردی به خاطر خدا از ستمی که بر او رفته است نمی‌گذرد، جز آنکه روز رستاخیز پروردگار بر ارجمندی‌اش بیفزاید» و به همه سفارش می کرد همدیگر را ببخشند تا کینه از میان برخیزد.
 

پرهیز از فال بد

دوست داشتن فال خوب و اکراه از فال بد نیز یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود.
 

ایمان و دین باوری

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خود، تندیس ایمان بود و قافله سالار دین باوری. ایشان می‌فرمود: «دین باور نیرومند، نزد خداوند از مومن ضعیف بهتر و محبوب‌تر است». این بزرگوار در حدیثی می‌فرماید: «سزاوار است در دین باور هشت ویژگی باشد: آرامش در آشوب‌ها؛ شکیبایی در ناگواری‌ها؛ سپاس‌گزاری در آسایش؛ قناعت به آنچه خدای والا روزی‌اش کرده است؛ ستم نکردن بر دشمنان؛ تحمیل نکردن بر دوستان؛ پیکرش از او در رنج باشد و مردم از وی در آسایش باشند».
پیامبر نسبت به خدا از همگان پروای بیشتری داشت. در شناخت خدا از همه داناتر و در اطاعت از خداوند از همه نیرومندتر و در عبادت خدا شکیبا‌تر و محبتش به خدا از دیگران بیشتر و زهدش از همه زیادتر بود. انقدر به نماز می‌ایستاد که کف پاهایش از کثرت نماز شکافته می‌شد. وقتی به نماز می‌ایستاد اشکهایش روان می‌شد. از صدای گریه وناله‌اش زمینی که روی آن نماز می‌خواند می لرزید.
 

حفاظت از زبان

ایمان هیچ بنده‌ای پابرجا و راست نخواهد شد، مگر اینکه دلش راست شود ودلی به راه راست نخواهد رفت، جز آنکه زبان او راست شود. از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که در همه حال مراقب زبان خویش بود. ایشان می‌فرماید: «بنده به اوج ایمان نمی‌رسد، جز آنکه زبان خویش را نگه دارد».
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی نقل است: «من ضامن خانه ای در بالای بهشت، خانه ای در میانه بهشت و خانه ای در ورودی بهشت برای کسی هستم که ستیزه جویی گفتاری را رها کند؛ گرچه بر حق باشد». اثبات کردن نکته‌ای که هیچ سودی ندارد و ادامه کشمکش، به کدورت‌ها و گسستن دوستی‌ها می‌انجامد.
خدمات اجتماعی

برگزیده‌ترین افراد نزد پیامبر، با فضیلت ترین (باتقوا ترین و داناترین) و خیرخواه‌ترین آنان بودند و بزرگترین منزلت را کسانی نزد او داشتند که بیشتر به دیگران یاری می‌رساندند. پیامبر می‌فرماید: «شخصی که برای رفع نیاز دنیایی آسیب دیده‌ای با وی همراه شود، پروردگار ضمانت می‌دهد که او را از دورویی و آتش دوزخ برهاند و نیز هفتاد نیاز این جهان او را تامین می‌کند و همچنان غوطه‌ور در لطف خداوند والاست تا برگردد».
ایشان در حدیثی دیگر می فرماید:«اینکه دوست دین باور خویش را برای انجام دادن کاری یاری کنم، برایم از یک ماه روزه و اعتکاف در مسجدالحرام محبوب تر است». رسول خدا صلی الله علیه و آله در کلامی دیگر سفارش می کند: «آگاه باشید! کسی که اندوهی از غم‌های دنیا را از مومن بزداید، پروردگار هفتاد و دو غم آن جهان و هفتاد و دو غم این جهان را از او می‌زداید».
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) و فعالیت‌های اجتماعی پیامبر این بود که از بیمار، هر کس که بود و به هر نحو عیادت می‌کرد وبه تشییع جنازه مردگان می‌رفت.
 

 

 

هدیه

هدیه دادن یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان نه تنها مردم را به هدیه دادن متقابل فرمان می‌داد، بلکه می فرمود: «به کسی که به تو هدیه نمی‌دهد نیز هدیه بده» و باز می فرمود: «هدیه کینه‌ها را می‌برد و دوستی را تجدید و تثبیت می‌کند».
از رسول خدا (ص) در حدیثی نقل است: «در هدیه دادن، میان فرزندان خویش مساوات را رعایت کنید. من اگر می‌خواستم کسی را برتری دهم، زنان را برتری می‌دادم».
 

پیامبر و بهداشت

پیامبر گرامی دندان‌هایش را مسواک می‌کرد و بوی خوش به کار می‌برد، به طوری که از دور نیز بوی خوش او را در می‌یافتند. شخصی که با وی همنیشینی یا مصافحه کرده بود به نیکی شناخته می‌شد زیرا بوی خوش عطر پیامبر از وی نیز به مشام می‌رسید.
جناب رسول اکرم (ص) آب وضو و مسواک خود را شبها بالای سر مبارک می‌گذاشت و سر ظرف اب وضو را با چیزی می‌پوشاند و وقتی از خواب بیدار می‌شد مسواک می‌کرد و وضو می‌گرفت و چهار رکعت نماز می‌خواند.
 

مهربانی پیامبر

مهربانی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که بسیار نمود داشت. رسول اکرم (ص) آنقدر مهربان بودند که برای این کافرهایی که مسلمان نمی‌شدند نیز غصه می‌خوردند. تا آنجایی که در قرآن آمده: «مثل اینکه می‌خواهی خودت را برای اینها هلاک کنی». پیامبر می‌خواست که همه عالم به نور برسند.
 

تواضع

رسول خدا (ص) که علمش از وحی الهی ماخوذ بود و روحش به قدری بزرگ بود که یک تنه غلبه بر روحیات میلیون‌ها میلیون بشر کرد و تمام عادات جاهلیت و ادعان باطله را زیر پا گذاشت، ختم دایره نبوت به وجود شریفش شد سلطان دنیا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود. کراهت داشت که اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلس می‌شد پایین می‌نشست. روی زمین طعام میل می‌فرمود و روی زمین می‌نشست، به فقرا به دو دست خود عطا می‌فرمود.
بیشتر به حالت تواضع می‌نشست. یعنی زانوانش را با دو دست بغل می‌کرد و تا اخر مجلس می‌نشست. هیچ گاه دیده نشد در میان یارانش پاهایش را دراز کند. بیشتر رو به قبله می‌نشست. هر کس را که بر وی وارد می‌شد گرامی می داشت وگاهی اوقات برای افرادی که از بستگان او هم نبودند جامه‌اش را برای نشستن می‌گستراند. گلیم را زیر پای کسی می‌انداخت که بر وی وارد شده بود و اگر آن فرد نمی‌پذیرفت ان قدر اصرار می‌کرد تا بپذیرد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که در کار خانه با اهل خانه خود شرکت می‌کرد. و به دست مبارک گوسفندان را می‌دوشید. جامه وکفش خود را می‌دوخت وبا خادم خود آسیاب می‌کرد وخمیر می‌نمود. بضاعت خود را به دست مبارک می‌برد و هیچ گاه حشم و خدم برای خود نمی گرفت و با فقرا و مساکین مجالست می‌کرد و هم‌غذا می‌شد.
 

احترام به دیگران

احترام گذاشتن به دیگران از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان با هر کس که دیدار می‌کرد در سلام گفتن سبقت می‌جست. هر کس برای کاری در کنار او بود صبر می‌کرد تا وی جدا شود. به هر یک از یارانش که بر می‌خورد دستش را برای مصافحه دراز می‌کرد و آنگاه دست او را می‌گرفت و انگشتانش را در انگشتان او فرو می‌برد و آنگاه دست دیگرش را بر روی دست او می‌نهاد. اگر به نماز ایستاده بود و کسی برای کاری نزد وی می‌آمد نمازش را زودتر تمام می‌کرد و آنگاه رو به شخص کرده می‌گفت: آیا کاری دارید؟ وچون حاجت او را روا می‌کرد دوباره به نماز می‌ایستاد.
هر کس به سخن پیامبر گوش می‌سپرد گمان می‌برد که وی در نظر پیامبر گرامی‌ترین مردمان است تا آنجا که هر کس در محضر او می‌نشست از چهره و نگاه مبارک پیامبر برخوردار می‌شد. برای احترام و گرامی داشت یارانش آنان را به کنیه فرا می‌خواند و اگر کسی کنیه نداشت آن حضرت خود کنیه ای برای او تعیین می‌کرد.
 

شجاعت و مهربانی توام

او دلیرترین مردم بود و در عین حال خلق و خویش از دیگران ملایم‌تر و نسبش پاک بود. هر کس که او را می‌دید تحت تاثیر هیبت آن حضرت واقع می‌شد. هر کس با او رفت وآمد می‌کرد دوستش می‌داشت. او از تمام مردم بخشنده‌تر و در گفتار راستگوتر و در پناه دادن وفادارتر از همه بود.
 

بخشش پیامبر 

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بخشندگی ایشان بود. روزی مردی به نزدش آمد و چیزی درخواست کرد. پیامبر آنقدر به وی گوسفند بخشید که میان دو کوه را پر کرد. آن مرد به سوی قبیله‌اش بازگشت و گفت: اسلام آورید که محمد آنچنان می‌بخشد که گویی بیمی از تنگدستی ندارد.
 

او هر منکری را زشت می‌انگاشت و به هر خوبی فرمان می‌داد. بر او وبر دودمانش برترین و پاک ترین درودها و سلام‌ها باد.

 

ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص)

پیامبر اکرم اقیانوس بی‌کران فضایل اخلاقی و مطالعه زندگینامه رسول خدا نشان می‌دهد که رفتارش پر از زیبایی‌هاست. پیامبری که رحمة للعالمین است و برای تکمیل مکارم اخلاق نازل شده است. نگاه کردن آن حضرت حکایت از عدالت درونی او دارد، رفتار کریمانه‌اش گویای بزرگی روح، و خشم و خشنودی اش تنها به خاطر رضایت پروردگارش بود. در مجلس دارای ادب، سکوتش دارای حکمت و حیای آن حضرت قابل تو صیف نیست، زهد پیامبر با احدی قابل مقایسه نمی باشد، فقیر و غنی در منظر آن حضرت هیچ تفاوتی با هم ندارند جز به تقوای الهی، همیشه حق بر زبانش جاری، لبخند بر لب، و متواضع‌ترین مردم بود، آن قدر مهربان و نازک دل بود که همه مردم مشتاق زیارت آن حضرت بودند. در امانت داری سرآمد همه بود و در راستگویی از دوران جوانی لقب امین به او داده بودند، در زیبایی سیرت و صورت همتایی نداشت، به پیمانش وفادار بود و عفت کلام آن حضرت سر مشق همه نیکان بود. خوبی‌ها و فضایل و زیبایی‌های آن حضرت آن قدر فراوانند که برشمردن تمام ویژگی های اخلاقی پیامبر کاری بس دشوار است و ذکر همه آنها در این مختصر نمی گنجد. در ادامه به توصیف برخی از ویژگی های اخلاقی پیامبر اکرم (ص) می‌پردازیم.

 

 

 

رفتار پیامبر (ص) با همنشینان

خلق و خوی پیامبر اکرم (ص) آنقدر نرم بوده مردم او را برای خویش همچون پدری دلسوز و مهربان می‌دانستند، همه مردم نزد او از نظر حقوق در یک درجه قرار داشتند. پیامبر به کسی خیره نمی‌شد و نگاه خود را میان اصحابش تقسیم می‌نمود و به این و آن برابر نگاه می‌کرد. آن حضرت هیچ‌گاه با چشم و ابرو اشاره نمی‌کردند. با هیچ کس، سخنی که مورد پسندش نبود بیان نمی‌کرد. خشونت و تندخویی نداشت، هرگز عیبجویی یا مداحی نمی‌کرد، از آنچه نمی پسندید تغافل می‌فرمود و در عین حال کسی را از خود مایوس نمی‌ساخت و دیگران را که بدان مایل بودند ناامید و مایوس نمی کرد، اگر اهل مجلس از چیزی به خنده می افتادند، پیامبر اکرم (ص) نیز می‌خندید و از آنچه که اظهار شگفتی می کردند، پیامبر هم شگفت زده می‌شد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر این بود که خود را از سه چیز محفوظ می‌داشت: مجادله کردن، پرگویی و کارهای بیهوده.
 

خشم و رضا

پیامبر (ص) هیچگاه به خاطر دنیا و آنچه مربوط به دنیا بود، خشمگین نمی‌شد و چون غضبناک می‌گشت هیچ چیز آتش غضبش را فرو نمی نشاند تا وقتی که او را در راه حق یاری کنند و هرگز برای امور شخصی خود خشمگین نمی‌شد. نقل شده است که پیغمبر خدا(ص) وقتی غضب می‌فرمود اگر ایستاده بود می‌نشست واگر نشسته بود به پشت می‌خوابید تا غضبش ساکن می‌شد. آن حضرت به خاطر خدا نه به خاطر خودش خشمگین می‌شد و فرمان خدا را اجرا می‌کرد اگر چه به زیان خود یا یکی از یارانش تمام می‌شد.
 

سپاس‌گزاری

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که نعمت‌های الهی را بزرگ می‌انگاشت اگر چه بسیار اندک بود و هرگاه در مجلسی حاضر می‌شد ابتدا می‌فرمود: خداوندا پاک ومنزهی وستایش تو راست. گواهی دهم که معبودی جز تو نیست. از تو آمرزش می‌خواهم و به سوی تو بازگشت می‌کنم.
 

شکیبایی

رسول گرامی اسلام برای خدا و در راه اجرای رسالت خویش، آزار و اذیت‌های فراوانی تحمل کرد. در نبرد احد صورتش زخمی شد و چهار دندان پیشین او شکست. یارانش از او خواستند تا دشمنانش را نفرین کند، ولی فرمود: «نفرین کننده برانگیخته نشدم، بلکه دعوتگر و بخشایش‌گر مبعوث شدم. خداوندگارا! قوم مرا هدایت کن؛ زیرا آنان نمی فهمند.»
در برابر فرد غریب بر سخن ناهنجارش سخت شکیبایی می‌کرد در مقابل سخنان خشن و تند و سوال های مردم تحمل به خرج می داد، حتی اگر یکی از اصحاب، سایل غریبی را عقب می‌راندند که مزاحم پیامبر نشود ناراحت می‌شد و می‌فرمود:«چون حاجتمندی را دیدید حاجتش را روا کنید» هرگز اجازه نمی‌داد کسی او را بسیار ستایش کند کلام هیچ کس را قطع نمی‌کرد مگر آنکه از حد خود تجاوز می‌نمود در این صورت یا برمی خاست یا او را از ادامه سخن نهی می‌فرمود.
 

سکوت رسول خدا

امیرالمومنین (ع) می‌فرمایند: پیامبر در سکوت یکی از چهار حالت را داشت 1. بردبار، 2.حذر، 3. تقدیر، 4. تفکر، اما تقدیر و اندازه نگه داری‌اش در این بود که توجه و نگاه‌های خود و گوش دادن به سخنان ایشان را به همه مجلسیان یکسان تقسیم می‌کرد، اما تفکر او درباره جهان فانی و عالم باقی بود، حلم و بردباری بر او جمع آمده بود که نه چیزی او را خشمگین می‌نمود و نه او را از جای در می‌برد. حذر (و پرهیز) او در چهار چیز برای او جمع شده بود : دنبال کردن کارهای نیک، تا دیگران به او اقتدا کنند و ترک زشتی‌ها تا دیگران آنها را ترک نمایند، کوشش در کارهایی که موجب اصلاح امت بود و اقدام بر آنچه که خیر دنیا و آخرت آنان را فراهم می‌آورد.
امام حسین علیه السلام می فرماید: امام علی علیه السلام، فرمود:«رسول خدا زبان خود را نگاه می‌داشت مگر در مواردی که سخن گفتن ضروری بود.»
 

حیای پیامبر

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) حجب و حیای ایشان بود. ابو سعید خدری می‌گوید : «رسول خدا (ص) از دختران پرده نشین با حیاتر بود، و اگر چیزی را دوست نمی داشت، از صورت مبارکش می‌شد فهمید» (مکارم الاخلاق :ص49)
ساده زیستی پیامبر

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که بر روی زمین می نشست و غذا می‌خورد و همانند بندگان می‌نشست و با دست خود کفش خود را وصله می‌زد و جامه خود را با دست می‌دوخت و بر دراز گوش برهنه سوار می‌شد و دیگری را نیز پشت سرش سوار می‌کرد (نهج البلاغه :ص301).
با دیگران انس می‌گرفت و بین دیگران الفت برقرار می‌کرد. از اصحاب خود دل جویی می کرد و از مردم و احوال و روزگار آنها پرسش می کرد. هر چیز نیکو را گرامی می‌داشت و آن را تقویت می‌کرد، و زشت را بسی نازیبا می‌شمرد و آن را نکوهش می‌کرد.
 

میانه روی

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) میانه روی ایشان در کارها بود؛ یک لحظه غفلت نمی‌کرد که مبادا دیگران دچار غفلت شده باشند یا از راه راست، به در رفته باشند. درباره حق کوتاهی نمی‌کرد و از آن تجاوز نمی‌فرمود.
 

 

ادب ورزی

آن حضرت در جنگ بدر مسمانان را از دشنام گویی به کشتگان دشمن بر حذر داشت و فرمود: به ایشان دشنام مدهید که این کار شما بر کشتگان تاثیری ندارد و بازماندگانشان را آزار می‌دهد، آگاه باشید که بددهنی، فرو مایگی است.
ایشان همچنین می‌فرماید: به کسی دشنام مده، اگر دیگری به دروغ به تو دشنام داد، تو او را به چیزی که می‌دانی بددهنی نکن. در این صورت، پاداش از آن تو و گناه از آن اوست.
 

امانت داری

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیش از طلوع خورشید اسلام و پس از آن نیز میان همگان به «امین» مشهور بود. خود می فرمود: سه چیز است که آفریدگار اجازه شکستن آنها را به کسی نداده است. یکی از آنها، بازپس دادن امانت به صاحبش است؛ چه نیکو کار باشد چه گنهکار.
در حدیثی از ایشان می خوانیم «امانت را به کسی که تو را امین قرار داده است، باز پس ده و به کسی که به تو خیانت کرد، خیانت مکن».
 

حق گرایی

حق گرایی یکی دیگر از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) است. رسول خدا در شادمانی و خشم، جز حق نمی‌گفت و حق را اعمال می‌کرد، اگر چه در ظاهر به ضرر خودش یا دوستانش بود. آن حضرت به یارانش سفارش می‌کرد: «سخن حق را از هر که شنیدی بپذیر؛ گرچه دشمن بیگانه باشد و ناحق را از هر کس شنیدی نپذیر؛ گر چه دوست نزدیک تو باشد».
بر دسته شمشیرش نوشته شده بود: «حق را بگو؛ گر چه (در ظاهر) به زیان تو باشد».
 

گذشت

پیامبر رحمت، هم خود آراسته به عفو بود و هم دیگران را به گذشت سفارش می کرد:«گذشت کنید، همانا عفو، جز بر ارج بنده نمی افزاید. پس یکدیگر را عفو کنید تا خداوند ارجمندتان کند».
هرگز در ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) دیده نشد که به خاطرخویش از کسی انتقام گرفته باشد. گذشت همواره در اولویت رفتاری ایشان بود و در هر مجلسی امت خود را به عفو دیگران فرمان می داد: «مردی به خاطر خدا از ستمی که بر او رفته است نمی‌گذرد، جز آنکه روز رستاخیز پروردگار بر ارجمندی‌اش بیفزاید» و به همه سفارش می کرد همدیگر را ببخشند تا کینه از میان برخیزد.
 

پرهیز از فال بد

دوست داشتن فال خوب و اکراه از فال بد نیز یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود.
 

ایمان و دین باوری

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خود، تندیس ایمان بود و قافله سالار دین باوری. ایشان می‌فرمود: «دین باور نیرومند، نزد خداوند از مومن ضعیف بهتر و محبوب‌تر است». این بزرگوار در حدیثی می‌فرماید: «سزاوار است در دین باور هشت ویژگی باشد: آرامش در آشوب‌ها؛ شکیبایی در ناگواری‌ها؛ سپاس‌گزاری در آسایش؛ قناعت به آنچه خدای والا روزی‌اش کرده است؛ ستم نکردن بر دشمنان؛ تحمیل نکردن بر دوستان؛ پیکرش از او در رنج باشد و مردم از وی در آسایش باشند».
پیامبر نسبت به خدا از همگان پروای بیشتری داشت. در شناخت خدا از همه داناتر و در اطاعت از خداوند از همه نیرومندتر و در عبادت خدا شکیبا‌تر و محبتش به خدا از دیگران بیشتر و زهدش از همه زیادتر بود. انقدر به نماز می‌ایستاد که کف پاهایش از کثرت نماز شکافته می‌شد. وقتی به نماز می‌ایستاد اشکهایش روان می‌شد. از صدای گریه وناله‌اش زمینی که روی آن نماز می‌خواند می لرزید.
 

حفاظت از زبان

ایمان هیچ بنده‌ای پابرجا و راست نخواهد شد، مگر اینکه دلش راست شود ودلی به راه راست نخواهد رفت، جز آنکه زبان او راست شود. از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که در همه حال مراقب زبان خویش بود. ایشان می‌فرماید: «بنده به اوج ایمان نمی‌رسد، جز آنکه زبان خویش را نگه دارد».
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی نقل است: «من ضامن خانه ای در بالای بهشت، خانه ای در میانه بهشت و خانه ای در ورودی بهشت برای کسی هستم که ستیزه جویی گفتاری را رها کند؛ گرچه بر حق باشد». اثبات کردن نکته‌ای که هیچ سودی ندارد و ادامه کشمکش، به کدورت‌ها و گسستن دوستی‌ها می‌انجامد.
خدمات اجتماعی

برگزیده‌ترین افراد نزد پیامبر، با فضیلت ترین (باتقوا ترین و داناترین) و خیرخواه‌ترین آنان بودند و بزرگترین منزلت را کسانی نزد او داشتند که بیشتر به دیگران یاری می‌رساندند. پیامبر می‌فرماید: «شخصی که برای رفع نیاز دنیایی آسیب دیده‌ای با وی همراه شود، پروردگار ضمانت می‌دهد که او را از دورویی و آتش دوزخ برهاند و نیز هفتاد نیاز این جهان او را تامین می‌کند و همچنان غوطه‌ور در لطف خداوند والاست تا برگردد».
ایشان در حدیثی دیگر می فرماید:«اینکه دوست دین باور خویش را برای انجام دادن کاری یاری کنم، برایم از یک ماه روزه و اعتکاف در مسجدالحرام محبوب تر است». رسول خدا صلی الله علیه و آله در کلامی دیگر سفارش می کند: «آگاه باشید! کسی که اندوهی از غم‌های دنیا را از مومن بزداید، پروردگار هفتاد و دو غم آن جهان و هفتاد و دو غم این جهان را از او می‌زداید».
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) و فعالیت‌های اجتماعی پیامبر این بود که از بیمار، هر کس که بود و به هر نحو عیادت می‌کرد وبه تشییع جنازه مردگان می‌رفت.
 

 

 

هدیه

هدیه دادن یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان نه تنها مردم را به هدیه دادن متقابل فرمان می‌داد، بلکه می فرمود: «به کسی که به تو هدیه نمی‌دهد نیز هدیه بده» و باز می فرمود: «هدیه کینه‌ها را می‌برد و دوستی را تجدید و تثبیت می‌کند».
از رسول خدا (ص) در حدیثی نقل است: «در هدیه دادن، میان فرزندان خویش مساوات را رعایت کنید. من اگر می‌خواستم کسی را برتری دهم، زنان را برتری می‌دادم».
 

پیامبر و بهداشت

پیامبر گرامی دندان‌هایش را مسواک می‌کرد و بوی خوش به کار می‌برد، به طوری که از دور نیز بوی خوش او را در می‌یافتند. شخصی که با وی همنیشینی یا مصافحه کرده بود به نیکی شناخته می‌شد زیرا بوی خوش عطر پیامبر از وی نیز به مشام می‌رسید.
جناب رسول اکرم (ص) آب وضو و مسواک خود را شبها بالای سر مبارک می‌گذاشت و سر ظرف اب وضو را با چیزی می‌پوشاند و وقتی از خواب بیدار می‌شد مسواک می‌کرد و وضو می‌گرفت و چهار رکعت نماز می‌خواند.
 

مهربانی پیامبر

مهربانی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که بسیار نمود داشت. رسول اکرم (ص) آنقدر مهربان بودند که برای این کافرهایی که مسلمان نمی‌شدند نیز غصه می‌خوردند. تا آنجایی که در قرآن آمده: «مثل اینکه می‌خواهی خودت را برای اینها هلاک کنی». پیامبر می‌خواست که همه عالم به نور برسند.
 

تواضع

رسول خدا (ص) که علمش از وحی الهی ماخوذ بود و روحش به قدری بزرگ بود که یک تنه غلبه بر روحیات میلیون‌ها میلیون بشر کرد و تمام عادات جاهلیت و ادعان باطله را زیر پا گذاشت، ختم دایره نبوت به وجود شریفش شد سلطان دنیا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود. کراهت داشت که اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلس می‌شد پایین می‌نشست. روی زمین طعام میل می‌فرمود و روی زمین می‌نشست، به فقرا به دو دست خود عطا می‌فرمود.
بیشتر به حالت تواضع می‌نشست. یعنی زانوانش را با دو دست بغل می‌کرد و تا اخر مجلس می‌نشست. هیچ گاه دیده نشد در میان یارانش پاهایش را دراز کند. بیشتر رو به قبله می‌نشست. هر کس را که بر وی وارد می‌شد گرامی می داشت وگاهی اوقات برای افرادی که از بستگان او هم نبودند جامه‌اش را برای نشستن می‌گستراند. گلیم را زیر پای کسی می‌انداخت که بر وی وارد شده بود و اگر آن فرد نمی‌پذیرفت ان قدر اصرار می‌کرد تا بپذیرد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که در کار خانه با اهل خانه خود شرکت می‌کرد. و به دست مبارک گوسفندان را می‌دوشید. جامه وکفش خود را می‌دوخت وبا خادم خود آسیاب می‌کرد وخمیر می‌نمود. بضاعت خود را به دست مبارک می‌برد و هیچ گاه حشم و خدم برای خود نمی گرفت و با فقرا و مساکین مجالست می‌کرد و هم‌غذا می‌شد.
 

احترام به دیگران

احترام گذاشتن به دیگران از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان با هر کس که دیدار می‌کرد در سلام گفتن سبقت می‌جست. هر کس برای کاری در کنار او بود صبر می‌کرد تا وی جدا شود. به هر یک از یارانش که بر می‌خورد دستش را برای مصافحه دراز می‌کرد و آنگاه دست او را می‌گرفت و انگشتانش را در انگشتان او فرو می‌برد و آنگاه دست دیگرش را بر روی دست او می‌نهاد. اگر به نماز ایستاده بود و کسی برای کاری نزد وی می‌آمد نمازش را زودتر تمام می‌کرد و آنگاه رو به شخص کرده می‌گفت: آیا کاری دارید؟ وچون حاجت او را روا می‌کرد دوباره به نماز می‌ایستاد.
هر کس به سخن پیامبر گوش می‌سپرد گمان می‌برد که وی در نظر پیامبر گرامی‌ترین مردمان است تا آنجا که هر کس در محضر او می‌نشست از چهره و نگاه مبارک پیامبر برخوردار می‌شد. برای احترام و گرامی داشت یارانش آنان را به کنیه فرا می‌خواند و اگر کسی کنیه نداشت آن حضرت خود کنیه ای برای او تعیین می‌کرد.
 

شجاعت و مهربانی توام

او دلیرترین مردم بود و در عین حال خلق و خویش از دیگران ملایم‌تر و نسبش پاک بود. هر کس که او را می‌دید تحت تاثیر هیبت آن حضرت واقع می‌شد. هر کس با او رفت وآمد می‌کرد دوستش می‌داشت. او از تمام مردم بخشنده‌تر و در گفتار راستگوتر و در پناه دادن وفادارتر از همه بود.
 

بخشش پیامبر 

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بخشندگی ایشان بود. روزی مردی به نزدش آمد و چیزی درخواست کرد. پیامبر آنقدر به وی گوسفند بخشید که میان دو کوه را پر کرد. آن مرد به سوی قبیله‌اش بازگشت و گفت: اسلام آورید که محمد آنچنان می‌بخشد که گویی بیمی از تنگدستی ندارد.
 

او هر منکری را زشت می‌انگاشت و به هر خوبی فرمان می‌داد. بر او وبر دودمانش برترین و پاک ترین درودها و سلام‌ها باد.

 

ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص)

پیامبر اکرم اقیانوس بی‌کران فضایل اخلاقی و مطالعه زندگینامه رسول خدا نشان می‌دهد که رفتارش پر از زیبایی‌هاست. پیامبری که رحمة للعالمین است و برای تکمیل مکارم اخلاق نازل شده است. نگاه کردن آن حضرت حکایت از عدالت درونی او دارد، رفتار کریمانه‌اش گویای بزرگی روح، و خشم و خشنودی اش تنها به خاطر رضایت پروردگارش بود. در مجلس دارای ادب، سکوتش دارای حکمت و حیای آن حضرت قابل تو صیف نیست، زهد پیامبر با احدی قابل مقایسه نمی باشد، فقیر و غنی در منظر آن حضرت هیچ تفاوتی با هم ندارند جز به تقوای الهی، همیشه حق بر زبانش جاری، لبخند بر لب، و متواضع‌ترین مردم بود، آن قدر مهربان و نازک دل بود که همه مردم مشتاق زیارت آن حضرت بودند. در امانت داری سرآمد همه بود و در راستگویی از دوران جوانی لقب امین به او داده بودند، در زیبایی سیرت و صورت همتایی نداشت، به پیمانش وفادار بود و عفت کلام آن حضرت سر مشق همه نیکان بود. خوبی‌ها و فضایل و زیبایی‌های آن حضرت آن قدر فراوانند که برشمردن تمام ویژگی های اخلاقی پیامبر کاری بس دشوار است و ذکر همه آنها در این مختصر نمی گنجد. در ادامه به توصیف برخی از ویژگی های اخلاقی پیامبر اکرم (ص) می‌پردازیم.

 

 

 

رفتار پیامبر (ص) با همنشینان

خلق و خوی پیامبر اکرم (ص) آنقدر نرم بوده مردم او را برای خویش همچون پدری دلسوز و مهربان می‌دانستند، همه مردم نزد او از نظر حقوق در یک درجه قرار داشتند. پیامبر به کسی خیره نمی‌شد و نگاه خود را میان اصحابش تقسیم می‌نمود و به این و آن برابر نگاه می‌کرد. آن حضرت هیچ‌گاه با چشم و ابرو اشاره نمی‌کردند. با هیچ کس، سخنی که مورد پسندش نبود بیان نمی‌کرد. خشونت و تندخویی نداشت، هرگز عیبجویی یا مداحی نمی‌کرد، از آنچه نمی پسندید تغافل می‌فرمود و در عین حال کسی را از خود مایوس نمی‌ساخت و دیگران را که بدان مایل بودند ناامید و مایوس نمی کرد، اگر اهل مجلس از چیزی به خنده می افتادند، پیامبر اکرم (ص) نیز می‌خندید و از آنچه که اظهار شگفتی می کردند، پیامبر هم شگفت زده می‌شد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر این بود که خود را از سه چیز محفوظ می‌داشت: مجادله کردن، پرگویی و کارهای بیهوده.
 

خشم و رضا

پیامبر (ص) هیچگاه به خاطر دنیا و آنچه مربوط به دنیا بود، خشمگین نمی‌شد و چون غضبناک می‌گشت هیچ چیز آتش غضبش را فرو نمی نشاند تا وقتی که او را در راه حق یاری کنند و هرگز برای امور شخصی خود خشمگین نمی‌شد. نقل شده است که پیغمبر خدا(ص) وقتی غضب می‌فرمود اگر ایستاده بود می‌نشست واگر نشسته بود به پشت می‌خوابید تا غضبش ساکن می‌شد. آن حضرت به خاطر خدا نه به خاطر خودش خشمگین می‌شد و فرمان خدا را اجرا می‌کرد اگر چه به زیان خود یا یکی از یارانش تمام می‌شد.
 

سپاس‌گزاری

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که نعمت‌های الهی را بزرگ می‌انگاشت اگر چه بسیار اندک بود و هرگاه در مجلسی حاضر می‌شد ابتدا می‌فرمود: خداوندا پاک ومنزهی وستایش تو راست. گواهی دهم که معبودی جز تو نیست. از تو آمرزش می‌خواهم و به سوی تو بازگشت می‌کنم.
 

شکیبایی

رسول گرامی اسلام برای خدا و در راه اجرای رسالت خویش، آزار و اذیت‌های فراوانی تحمل کرد. در نبرد احد صورتش زخمی شد و چهار دندان پیشین او شکست. یارانش از او خواستند تا دشمنانش را نفرین کند، ولی فرمود: «نفرین کننده برانگیخته نشدم، بلکه دعوتگر و بخشایش‌گر مبعوث شدم. خداوندگارا! قوم مرا هدایت کن؛ زیرا آنان نمی فهمند.»
در برابر فرد غریب بر سخن ناهنجارش سخت شکیبایی می‌کرد در مقابل سخنان خشن و تند و سوال های مردم تحمل به خرج می داد، حتی اگر یکی از اصحاب، سایل غریبی را عقب می‌راندند که مزاحم پیامبر نشود ناراحت می‌شد و می‌فرمود:«چون حاجتمندی را دیدید حاجتش را روا کنید» هرگز اجازه نمی‌داد کسی او را بسیار ستایش کند کلام هیچ کس را قطع نمی‌کرد مگر آنکه از حد خود تجاوز می‌نمود در این صورت یا برمی خاست یا او را از ادامه سخن نهی می‌فرمود.
 

سکوت رسول خدا

امیرالمومنین (ع) می‌فرمایند: پیامبر در سکوت یکی از چهار حالت را داشت 1. بردبار، 2.حذر، 3. تقدیر، 4. تفکر، اما تقدیر و اندازه نگه داری‌اش در این بود که توجه و نگاه‌های خود و گوش دادن به سخنان ایشان را به همه مجلسیان یکسان تقسیم می‌کرد، اما تفکر او درباره جهان فانی و عالم باقی بود، حلم و بردباری بر او جمع آمده بود که نه چیزی او را خشمگین می‌نمود و نه او را از جای در می‌برد. حذر (و پرهیز) او در چهار چیز برای او جمع شده بود : دنبال کردن کارهای نیک، تا دیگران به او اقتدا کنند و ترک زشتی‌ها تا دیگران آنها را ترک نمایند، کوشش در کارهایی که موجب اصلاح امت بود و اقدام بر آنچه که خیر دنیا و آخرت آنان را فراهم می‌آورد.
امام حسین علیه السلام می فرماید: امام علی علیه السلام، فرمود:«رسول خدا زبان خود را نگاه می‌داشت مگر در مواردی که سخن گفتن ضروری بود.»
 

حیای پیامبر

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) حجب و حیای ایشان بود. ابو سعید خدری می‌گوید : «رسول خدا (ص) از دختران پرده نشین با حیاتر بود، و اگر چیزی را دوست نمی داشت، از صورت مبارکش می‌شد فهمید» (مکارم الاخلاق :ص49)
ساده زیستی پیامبر

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که بر روی زمین می نشست و غذا می‌خورد و همانند بندگان می‌نشست و با دست خود کفش خود را وصله می‌زد و جامه خود را با دست می‌دوخت و بر دراز گوش برهنه سوار می‌شد و دیگری را نیز پشت سرش سوار می‌کرد (نهج البلاغه :ص301).
با دیگران انس می‌گرفت و بین دیگران الفت برقرار می‌کرد. از اصحاب خود دل جویی می کرد و از مردم و احوال و روزگار آنها پرسش می کرد. هر چیز نیکو را گرامی می‌داشت و آن را تقویت می‌کرد، و زشت را بسی نازیبا می‌شمرد و آن را نکوهش می‌کرد.
 

میانه روی

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) میانه روی ایشان در کارها بود؛ یک لحظه غفلت نمی‌کرد که مبادا دیگران دچار غفلت شده باشند یا از راه راست، به در رفته باشند. درباره حق کوتاهی نمی‌کرد و از آن تجاوز نمی‌فرمود.
 

 

ادب ورزی

آن حضرت در جنگ بدر مسمانان را از دشنام گویی به کشتگان دشمن بر حذر داشت و فرمود: به ایشان دشنام مدهید که این کار شما بر کشتگان تاثیری ندارد و بازماندگانشان را آزار می‌دهد، آگاه باشید که بددهنی، فرو مایگی است.
ایشان همچنین می‌فرماید: به کسی دشنام مده، اگر دیگری به دروغ به تو دشنام داد، تو او را به چیزی که می‌دانی بددهنی نکن. در این صورت، پاداش از آن تو و گناه از آن اوست.
 

امانت داری

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیش از طلوع خورشید اسلام و پس از آن نیز میان همگان به «امین» مشهور بود. خود می فرمود: سه چیز است که آفریدگار اجازه شکستن آنها را به کسی نداده است. یکی از آنها، بازپس دادن امانت به صاحبش است؛ چه نیکو کار باشد چه گنهکار.
در حدیثی از ایشان می خوانیم «امانت را به کسی که تو را امین قرار داده است، باز پس ده و به کسی که به تو خیانت کرد، خیانت مکن».
 

حق گرایی

حق گرایی یکی دیگر از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) است. رسول خدا در شادمانی و خشم، جز حق نمی‌گفت و حق را اعمال می‌کرد، اگر چه در ظاهر به ضرر خودش یا دوستانش بود. آن حضرت به یارانش سفارش می‌کرد: «سخن حق را از هر که شنیدی بپذیر؛ گرچه دشمن بیگانه باشد و ناحق را از هر کس شنیدی نپذیر؛ گر چه دوست نزدیک تو باشد».
بر دسته شمشیرش نوشته شده بود: «حق را بگو؛ گر چه (در ظاهر) به زیان تو باشد».
 

گذشت

پیامبر رحمت، هم خود آراسته به عفو بود و هم دیگران را به گذشت سفارش می کرد:«گذشت کنید، همانا عفو، جز بر ارج بنده نمی افزاید. پس یکدیگر را عفو کنید تا خداوند ارجمندتان کند».
هرگز در ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) دیده نشد که به خاطرخویش از کسی انتقام گرفته باشد. گذشت همواره در اولویت رفتاری ایشان بود و در هر مجلسی امت خود را به عفو دیگران فرمان می داد: «مردی به خاطر خدا از ستمی که بر او رفته است نمی‌گذرد، جز آنکه روز رستاخیز پروردگار بر ارجمندی‌اش بیفزاید» و به همه سفارش می کرد همدیگر را ببخشند تا کینه از میان برخیزد.
 

پرهیز از فال بد

دوست داشتن فال خوب و اکراه از فال بد نیز یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود.
 

ایمان و دین باوری

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خود، تندیس ایمان بود و قافله سالار دین باوری. ایشان می‌فرمود: «دین باور نیرومند، نزد خداوند از مومن ضعیف بهتر و محبوب‌تر است». این بزرگوار در حدیثی می‌فرماید: «سزاوار است در دین باور هشت ویژگی باشد: آرامش در آشوب‌ها؛ شکیبایی در ناگواری‌ها؛ سپاس‌گزاری در آسایش؛ قناعت به آنچه خدای والا روزی‌اش کرده است؛ ستم نکردن بر دشمنان؛ تحمیل نکردن بر دوستان؛ پیکرش از او در رنج باشد و مردم از وی در آسایش باشند».
پیامبر نسبت به خدا از همگان پروای بیشتری داشت. در شناخت خدا از همه داناتر و در اطاعت از خداوند از همه نیرومندتر و در عبادت خدا شکیبا‌تر و محبتش به خدا از دیگران بیشتر و زهدش از همه زیادتر بود. انقدر به نماز می‌ایستاد که کف پاهایش از کثرت نماز شکافته می‌شد. وقتی به نماز می‌ایستاد اشکهایش روان می‌شد. از صدای گریه وناله‌اش زمینی که روی آن نماز می‌خواند می لرزید.
 

حفاظت از زبان

ایمان هیچ بنده‌ای پابرجا و راست نخواهد شد، مگر اینکه دلش راست شود ودلی به راه راست نخواهد رفت، جز آنکه زبان او راست شود. از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که در همه حال مراقب زبان خویش بود. ایشان می‌فرماید: «بنده به اوج ایمان نمی‌رسد، جز آنکه زبان خویش را نگه دارد».
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی نقل است: «من ضامن خانه ای در بالای بهشت، خانه ای در میانه بهشت و خانه ای در ورودی بهشت برای کسی هستم که ستیزه جویی گفتاری را رها کند؛ گرچه بر حق باشد». اثبات کردن نکته‌ای که هیچ سودی ندارد و ادامه کشمکش، به کدورت‌ها و گسستن دوستی‌ها می‌انجامد.
خدمات اجتماعی

برگزیده‌ترین افراد نزد پیامبر، با فضیلت ترین (باتقوا ترین و داناترین) و خیرخواه‌ترین آنان بودند و بزرگترین منزلت را کسانی نزد او داشتند که بیشتر به دیگران یاری می‌رساندند. پیامبر می‌فرماید: «شخصی که برای رفع نیاز دنیایی آسیب دیده‌ای با وی همراه شود، پروردگار ضمانت می‌دهد که او را از دورویی و آتش دوزخ برهاند و نیز هفتاد نیاز این جهان او را تامین می‌کند و همچنان غوطه‌ور در لطف خداوند والاست تا برگردد».
ایشان در حدیثی دیگر می فرماید:«اینکه دوست دین باور خویش را برای انجام دادن کاری یاری کنم، برایم از یک ماه روزه و اعتکاف در مسجدالحرام محبوب تر است». رسول خدا صلی الله علیه و آله در کلامی دیگر سفارش می کند: «آگاه باشید! کسی که اندوهی از غم‌های دنیا را از مومن بزداید، پروردگار هفتاد و دو غم آن جهان و هفتاد و دو غم این جهان را از او می‌زداید».
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) و فعالیت‌های اجتماعی پیامبر این بود که از بیمار، هر کس که بود و به هر نحو عیادت می‌کرد وبه تشییع جنازه مردگان می‌رفت.
 

 

 

هدیه

هدیه دادن یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان نه تنها مردم را به هدیه دادن متقابل فرمان می‌داد، بلکه می فرمود: «به کسی که به تو هدیه نمی‌دهد نیز هدیه بده» و باز می فرمود: «هدیه کینه‌ها را می‌برد و دوستی را تجدید و تثبیت می‌کند».
از رسول خدا (ص) در حدیثی نقل است: «در هدیه دادن، میان فرزندان خویش مساوات را رعایت کنید. من اگر می‌خواستم کسی را برتری دهم، زنان را برتری می‌دادم».
 

پیامبر و بهداشت

پیامبر گرامی دندان‌هایش را مسواک می‌کرد و بوی خوش به کار می‌برد، به طوری که از دور نیز بوی خوش او را در می‌یافتند. شخصی که با وی همنیشینی یا مصافحه کرده بود به نیکی شناخته می‌شد زیرا بوی خوش عطر پیامبر از وی نیز به مشام می‌رسید.
جناب رسول اکرم (ص) آب وضو و مسواک خود را شبها بالای سر مبارک می‌گذاشت و سر ظرف اب وضو را با چیزی می‌پوشاند و وقتی از خواب بیدار می‌شد مسواک می‌کرد و وضو می‌گرفت و چهار رکعت نماز می‌خواند.
 

مهربانی پیامبر

مهربانی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که بسیار نمود داشت. رسول اکرم (ص) آنقدر مهربان بودند که برای این کافرهایی که مسلمان نمی‌شدند نیز غصه می‌خوردند. تا آنجایی که در قرآن آمده: «مثل اینکه می‌خواهی خودت را برای اینها هلاک کنی». پیامبر می‌خواست که همه عالم به نور برسند.
 

تواضع

رسول خدا (ص) که علمش از وحی الهی ماخوذ بود و روحش به قدری بزرگ بود که یک تنه غلبه بر روحیات میلیون‌ها میلیون بشر کرد و تمام عادات جاهلیت و ادعان باطله را زیر پا گذاشت، ختم دایره نبوت به وجود شریفش شد سلطان دنیا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود. کراهت داشت که اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلس می‌شد پایین می‌نشست. روی زمین طعام میل می‌فرمود و روی زمین می‌نشست، به فقرا به دو دست خود عطا می‌فرمود.
بیشتر به حالت تواضع می‌نشست. یعنی زانوانش را با دو دست بغل می‌کرد و تا اخر مجلس می‌نشست. هیچ گاه دیده نشد در میان یارانش پاهایش را دراز کند. بیشتر رو به قبله می‌نشست. هر کس را که بر وی وارد می‌شد گرامی می داشت وگاهی اوقات برای افرادی که از بستگان او هم نبودند جامه‌اش را برای نشستن می‌گستراند. گلیم را زیر پای کسی می‌انداخت که بر وی وارد شده بود و اگر آن فرد نمی‌پذیرفت ان قدر اصرار می‌کرد تا بپذیرد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که در کار خانه با اهل خانه خود شرکت می‌کرد. و به دست مبارک گوسفندان را می‌دوشید. جامه وکفش خود را می‌دوخت وبا خادم خود آسیاب می‌کرد وخمیر می‌نمود. بضاعت خود را به دست مبارک می‌برد و هیچ گاه حشم و خدم برای خود نمی گرفت و با فقرا و مساکین مجالست می‌کرد و هم‌غذا می‌شد.
 

احترام به دیگران

احترام گذاشتن به دیگران از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان با هر کس که دیدار می‌کرد در سلام گفتن سبقت می‌جست. هر کس برای کاری در کنار او بود صبر می‌کرد تا وی جدا شود. به هر یک از یارانش که بر می‌خورد دستش را برای مصافحه دراز می‌کرد و آنگاه دست او را می‌گرفت و انگشتانش را در انگشتان او فرو می‌برد و آنگاه دست دیگرش را بر روی دست او می‌نهاد. اگر به نماز ایستاده بود و کسی برای کاری نزد وی می‌آمد نمازش را زودتر تمام می‌کرد و آنگاه رو به شخص کرده می‌گفت: آیا کاری دارید؟ وچون حاجت او را روا می‌کرد دوباره به نماز می‌ایستاد.
هر کس به سخن پیامبر گوش می‌سپرد گمان می‌برد که وی در نظر پیامبر گرامی‌ترین مردمان است تا آنجا که هر کس در محضر او می‌نشست از چهره و نگاه مبارک پیامبر برخوردار می‌شد. برای احترام و گرامی داشت یارانش آنان را به کنیه فرا می‌خواند و اگر کسی کنیه نداشت آن حضرت خود کنیه ای برای او تعیین می‌کرد.
 

شجاعت و مهربانی توام

او دلیرترین مردم بود و در عین حال خلق و خویش از دیگران ملایم‌تر و نسبش پاک بود. هر کس که او را می‌دید تحت تاثیر هیبت آن حضرت واقع می‌شد. هر کس با او رفت وآمد می‌کرد دوستش می‌داشت. او از تمام مردم بخشنده‌تر و در گفتار راستگوتر و در پناه دادن وفادارتر از همه بود.
 

بخشش پیامبر 

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بخشندگی ایشان بود. روزی مردی به نزدش آمد و چیزی درخواست کرد. پیامبر آنقدر به وی گوسفند بخشید که میان دو کوه را پر کرد. آن مرد به سوی قبیله‌اش بازگشت و گفت: اسلام آورید که محمد آنچنان می‌بخشد که گویی بیمی از تنگدستی ندارد.
 

او هر منکری را زشت می‌انگاشت و به هر خوبی فرمان می‌داد. بر او وبر دودمانش برترین و پاک ترین درودها و سلام‌ها باد.

 

ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص)

پیامبر اکرم اقیانوس بی‌کران فضایل اخلاقی و مطالعه زندگینامه رسول خدا نشان می‌دهد که رفتارش پر از زیبایی‌هاست. پیامبری که رحمة للعالمین است و برای تکمیل مکارم اخلاق نازل شده است. نگاه کردن آن حضرت حکایت از عدالت درونی او دارد، رفتار کریمانه‌اش گویای بزرگی روح، و خشم و خشنودی اش تنها به خاطر رضایت پروردگارش بود. در مجلس دارای ادب، سکوتش دارای حکمت و حیای آن حضرت قابل تو صیف نیست، زهد پیامبر با احدی قابل مقایسه نمی باشد، فقیر و غنی در منظر آن حضرت هیچ تفاوتی با هم ندارند جز به تقوای الهی، همیشه حق بر زبانش جاری، لبخند بر لب، و متواضع‌ترین مردم بود، آن قدر مهربان و نازک دل بود که همه مردم مشتاق زیارت آن حضرت بودند. در امانت داری سرآمد همه بود و در راستگویی از دوران جوانی لقب امین به او داده بودند، در زیبایی سیرت و صورت همتایی نداشت، به پیمانش وفادار بود و عفت کلام آن حضرت سر مشق همه نیکان بود. خوبی‌ها و فضایل و زیبایی‌های آن حضرت آن قدر فراوانند که برشمردن تمام ویژگی های اخلاقی پیامبر کاری بس دشوار است و ذکر همه آنها در این مختصر نمی گنجد. در ادامه به توصیف برخی از ویژگی های اخلاقی پیامبر اکرم (ص) می‌پردازیم.

 

 

 

رفتار پیامبر (ص) با همنشینان

خلق و خوی پیامبر اکرم (ص) آنقدر نرم بوده مردم او را برای خویش همچون پدری دلسوز و مهربان می‌دانستند، همه مردم نزد او از نظر حقوق در یک درجه قرار داشتند. پیامبر به کسی خیره نمی‌شد و نگاه خود را میان اصحابش تقسیم می‌نمود و به این و آن برابر نگاه می‌کرد. آن حضرت هیچ‌گاه با چشم و ابرو اشاره نمی‌کردند. با هیچ کس، سخنی که مورد پسندش نبود بیان نمی‌کرد. خشونت و تندخویی نداشت، هرگز عیبجویی یا مداحی نمی‌کرد، از آنچه نمی پسندید تغافل می‌فرمود و در عین حال کسی را از خود مایوس نمی‌ساخت و دیگران را که بدان مایل بودند ناامید و مایوس نمی کرد، اگر اهل مجلس از چیزی به خنده می افتادند، پیامبر اکرم (ص) نیز می‌خندید و از آنچه که اظهار شگفتی می کردند، پیامبر هم شگفت زده می‌شد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر این بود که خود را از سه چیز محفوظ می‌داشت: مجادله کردن، پرگویی و کارهای بیهوده.
 

خشم و رضا

پیامبر (ص) هیچگاه به خاطر دنیا و آنچه مربوط به دنیا بود، خشمگین نمی‌شد و چون غضبناک می‌گشت هیچ چیز آتش غضبش را فرو نمی نشاند تا وقتی که او را در راه حق یاری کنند و هرگز برای امور شخصی خود خشمگین نمی‌شد. نقل شده است که پیغمبر خدا(ص) وقتی غضب می‌فرمود اگر ایستاده بود می‌نشست واگر نشسته بود به پشت می‌خوابید تا غضبش ساکن می‌شد. آن حضرت به خاطر خدا نه به خاطر خودش خشمگین می‌شد و فرمان خدا را اجرا می‌کرد اگر چه به زیان خود یا یکی از یارانش تمام می‌شد.
 

سپاس‌گزاری

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که نعمت‌های الهی را بزرگ می‌انگاشت اگر چه بسیار اندک بود و هرگاه در مجلسی حاضر می‌شد ابتدا می‌فرمود: خداوندا پاک ومنزهی وستایش تو راست. گواهی دهم که معبودی جز تو نیست. از تو آمرزش می‌خواهم و به سوی تو بازگشت می‌کنم.
 

شکیبایی

رسول گرامی اسلام برای خدا و در راه اجرای رسالت خویش، آزار و اذیت‌های فراوانی تحمل کرد. در نبرد احد صورتش زخمی شد و چهار دندان پیشین او شکست. یارانش از او خواستند تا دشمنانش را نفرین کند، ولی فرمود: «نفرین کننده برانگیخته نشدم، بلکه دعوتگر و بخشایش‌گر مبعوث شدم. خداوندگارا! قوم مرا هدایت کن؛ زیرا آنان نمی فهمند.»
در برابر فرد غریب بر سخن ناهنجارش سخت شکیبایی می‌کرد در مقابل سخنان خشن و تند و سوال های مردم تحمل به خرج می داد، حتی اگر یکی از اصحاب، سایل غریبی را عقب می‌راندند که مزاحم پیامبر نشود ناراحت می‌شد و می‌فرمود:«چون حاجتمندی را دیدید حاجتش را روا کنید» هرگز اجازه نمی‌داد کسی او را بسیار ستایش کند کلام هیچ کس را قطع نمی‌کرد مگر آنکه از حد خود تجاوز می‌نمود در این صورت یا برمی خاست یا او را از ادامه سخن نهی می‌فرمود.
 

سکوت رسول خدا

امیرالمومنین (ع) می‌فرمایند: پیامبر در سکوت یکی از چهار حالت را داشت 1. بردبار، 2.حذر، 3. تقدیر، 4. تفکر، اما تقدیر و اندازه نگه داری‌اش در این بود که توجه و نگاه‌های خود و گوش دادن به سخنان ایشان را به همه مجلسیان یکسان تقسیم می‌کرد، اما تفکر او درباره جهان فانی و عالم باقی بود، حلم و بردباری بر او جمع آمده بود که نه چیزی او را خشمگین می‌نمود و نه او را از جای در می‌برد. حذر (و پرهیز) او در چهار چیز برای او جمع شده بود : دنبال کردن کارهای نیک، تا دیگران به او اقتدا کنند و ترک زشتی‌ها تا دیگران آنها را ترک نمایند، کوشش در کارهایی که موجب اصلاح امت بود و اقدام بر آنچه که خیر دنیا و آخرت آنان را فراهم می‌آورد.
امام حسین علیه السلام می فرماید: امام علی علیه السلام، فرمود:«رسول خدا زبان خود را نگاه می‌داشت مگر در مواردی که سخن گفتن ضروری بود.»
 

حیای پیامبر

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) حجب و حیای ایشان بود. ابو سعید خدری می‌گوید : «رسول خدا (ص) از دختران پرده نشین با حیاتر بود، و اگر چیزی را دوست نمی داشت، از صورت مبارکش می‌شد فهمید» (مکارم الاخلاق :ص49)
ساده زیستی پیامبر

از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که بر روی زمین می نشست و غذا می‌خورد و همانند بندگان می‌نشست و با دست خود کفش خود را وصله می‌زد و جامه خود را با دست می‌دوخت و بر دراز گوش برهنه سوار می‌شد و دیگری را نیز پشت سرش سوار می‌کرد (نهج البلاغه :ص301).
با دیگران انس می‌گرفت و بین دیگران الفت برقرار می‌کرد. از اصحاب خود دل جویی می کرد و از مردم و احوال و روزگار آنها پرسش می کرد. هر چیز نیکو را گرامی می‌داشت و آن را تقویت می‌کرد، و زشت را بسی نازیبا می‌شمرد و آن را نکوهش می‌کرد.
 

میانه روی

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) میانه روی ایشان در کارها بود؛ یک لحظه غفلت نمی‌کرد که مبادا دیگران دچار غفلت شده باشند یا از راه راست، به در رفته باشند. درباره حق کوتاهی نمی‌کرد و از آن تجاوز نمی‌فرمود.
 

 

ادب ورزی

آن حضرت در جنگ بدر مسمانان را از دشنام گویی به کشتگان دشمن بر حذر داشت و فرمود: به ایشان دشنام مدهید که این کار شما بر کشتگان تاثیری ندارد و بازماندگانشان را آزار می‌دهد، آگاه باشید که بددهنی، فرو مایگی است.
ایشان همچنین می‌فرماید: به کسی دشنام مده، اگر دیگری به دروغ به تو دشنام داد، تو او را به چیزی که می‌دانی بددهنی نکن. در این صورت، پاداش از آن تو و گناه از آن اوست.
 

امانت داری

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیش از طلوع خورشید اسلام و پس از آن نیز میان همگان به «امین» مشهور بود. خود می فرمود: سه چیز است که آفریدگار اجازه شکستن آنها را به کسی نداده است. یکی از آنها، بازپس دادن امانت به صاحبش است؛ چه نیکو کار باشد چه گنهکار.
در حدیثی از ایشان می خوانیم «امانت را به کسی که تو را امین قرار داده است، باز پس ده و به کسی که به تو خیانت کرد، خیانت مکن».
 

حق گرایی

حق گرایی یکی دیگر از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) است. رسول خدا در شادمانی و خشم، جز حق نمی‌گفت و حق را اعمال می‌کرد، اگر چه در ظاهر به ضرر خودش یا دوستانش بود. آن حضرت به یارانش سفارش می‌کرد: «سخن حق را از هر که شنیدی بپذیر؛ گرچه دشمن بیگانه باشد و ناحق را از هر کس شنیدی نپذیر؛ گر چه دوست نزدیک تو باشد».
بر دسته شمشیرش نوشته شده بود: «حق را بگو؛ گر چه (در ظاهر) به زیان تو باشد».
 

گذشت

پیامبر رحمت، هم خود آراسته به عفو بود و هم دیگران را به گذشت سفارش می کرد:«گذشت کنید، همانا عفو، جز بر ارج بنده نمی افزاید. پس یکدیگر را عفو کنید تا خداوند ارجمندتان کند».
هرگز در ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) دیده نشد که به خاطرخویش از کسی انتقام گرفته باشد. گذشت همواره در اولویت رفتاری ایشان بود و در هر مجلسی امت خود را به عفو دیگران فرمان می داد: «مردی به خاطر خدا از ستمی که بر او رفته است نمی‌گذرد، جز آنکه روز رستاخیز پروردگار بر ارجمندی‌اش بیفزاید» و به همه سفارش می کرد همدیگر را ببخشند تا کینه از میان برخیزد.
 

پرهیز از فال بد

دوست داشتن فال خوب و اکراه از فال بد نیز یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود.
 

ایمان و دین باوری

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خود، تندیس ایمان بود و قافله سالار دین باوری. ایشان می‌فرمود: «دین باور نیرومند، نزد خداوند از مومن ضعیف بهتر و محبوب‌تر است». این بزرگوار در حدیثی می‌فرماید: «سزاوار است در دین باور هشت ویژگی باشد: آرامش در آشوب‌ها؛ شکیبایی در ناگواری‌ها؛ سپاس‌گزاری در آسایش؛ قناعت به آنچه خدای والا روزی‌اش کرده است؛ ستم نکردن بر دشمنان؛ تحمیل نکردن بر دوستان؛ پیکرش از او در رنج باشد و مردم از وی در آسایش باشند».
پیامبر نسبت به خدا از همگان پروای بیشتری داشت. در شناخت خدا از همه داناتر و در اطاعت از خداوند از همه نیرومندتر و در عبادت خدا شکیبا‌تر و محبتش به خدا از دیگران بیشتر و زهدش از همه زیادتر بود. انقدر به نماز می‌ایستاد که کف پاهایش از کثرت نماز شکافته می‌شد. وقتی به نماز می‌ایستاد اشکهایش روان می‌شد. از صدای گریه وناله‌اش زمینی که روی آن نماز می‌خواند می لرزید.
 

حفاظت از زبان

ایمان هیچ بنده‌ای پابرجا و راست نخواهد شد، مگر اینکه دلش راست شود ودلی به راه راست نخواهد رفت، جز آنکه زبان او راست شود. از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که در همه حال مراقب زبان خویش بود. ایشان می‌فرماید: «بنده به اوج ایمان نمی‌رسد، جز آنکه زبان خویش را نگه دارد».
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی نقل است: «من ضامن خانه ای در بالای بهشت، خانه ای در میانه بهشت و خانه ای در ورودی بهشت برای کسی هستم که ستیزه جویی گفتاری را رها کند؛ گرچه بر حق باشد». اثبات کردن نکته‌ای که هیچ سودی ندارد و ادامه کشمکش، به کدورت‌ها و گسستن دوستی‌ها می‌انجامد.
خدمات اجتماعی

برگزیده‌ترین افراد نزد پیامبر، با فضیلت ترین (باتقوا ترین و داناترین) و خیرخواه‌ترین آنان بودند و بزرگترین منزلت را کسانی نزد او داشتند که بیشتر به دیگران یاری می‌رساندند. پیامبر می‌فرماید: «شخصی که برای رفع نیاز دنیایی آسیب دیده‌ای با وی همراه شود، پروردگار ضمانت می‌دهد که او را از دورویی و آتش دوزخ برهاند و نیز هفتاد نیاز این جهان او را تامین می‌کند و همچنان غوطه‌ور در لطف خداوند والاست تا برگردد».
ایشان در حدیثی دیگر می فرماید:«اینکه دوست دین باور خویش را برای انجام دادن کاری یاری کنم، برایم از یک ماه روزه و اعتکاف در مسجدالحرام محبوب تر است». رسول خدا صلی الله علیه و آله در کلامی دیگر سفارش می کند: «آگاه باشید! کسی که اندوهی از غم‌های دنیا را از مومن بزداید، پروردگار هفتاد و دو غم آن جهان و هفتاد و دو غم این جهان را از او می‌زداید».
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) و فعالیت‌های اجتماعی پیامبر این بود که از بیمار، هر کس که بود و به هر نحو عیادت می‌کرد وبه تشییع جنازه مردگان می‌رفت.
 

 

 

هدیه

هدیه دادن یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان نه تنها مردم را به هدیه دادن متقابل فرمان می‌داد، بلکه می فرمود: «به کسی که به تو هدیه نمی‌دهد نیز هدیه بده» و باز می فرمود: «هدیه کینه‌ها را می‌برد و دوستی را تجدید و تثبیت می‌کند».
از رسول خدا (ص) در حدیثی نقل است: «در هدیه دادن، میان فرزندان خویش مساوات را رعایت کنید. من اگر می‌خواستم کسی را برتری دهم، زنان را برتری می‌دادم».
 

پیامبر و بهداشت

پیامبر گرامی دندان‌هایش را مسواک می‌کرد و بوی خوش به کار می‌برد، به طوری که از دور نیز بوی خوش او را در می‌یافتند. شخصی که با وی همنیشینی یا مصافحه کرده بود به نیکی شناخته می‌شد زیرا بوی خوش عطر پیامبر از وی نیز به مشام می‌رسید.
جناب رسول اکرم (ص) آب وضو و مسواک خود را شبها بالای سر مبارک می‌گذاشت و سر ظرف اب وضو را با چیزی می‌پوشاند و وقتی از خواب بیدار می‌شد مسواک می‌کرد و وضو می‌گرفت و چهار رکعت نماز می‌خواند.
 

مهربانی پیامبر

مهربانی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که بسیار نمود داشت. رسول اکرم (ص) آنقدر مهربان بودند که برای این کافرهایی که مسلمان نمی‌شدند نیز غصه می‌خوردند. تا آنجایی که در قرآن آمده: «مثل اینکه می‌خواهی خودت را برای اینها هلاک کنی». پیامبر می‌خواست که همه عالم به نور برسند.
 

تواضع

رسول خدا (ص) که علمش از وحی الهی ماخوذ بود و روحش به قدری بزرگ بود که یک تنه غلبه بر روحیات میلیون‌ها میلیون بشر کرد و تمام عادات جاهلیت و ادعان باطله را زیر پا گذاشت، ختم دایره نبوت به وجود شریفش شد سلطان دنیا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود. کراهت داشت که اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلس می‌شد پایین می‌نشست. روی زمین طعام میل می‌فرمود و روی زمین می‌نشست، به فقرا به دو دست خود عطا می‌فرمود.
بیشتر به حالت تواضع می‌نشست. یعنی زانوانش را با دو دست بغل می‌کرد و تا اخر مجلس می‌نشست. هیچ گاه دیده نشد در میان یارانش پاهایش را دراز کند. بیشتر رو به قبله می‌نشست. هر کس را که بر وی وارد می‌شد گرامی می داشت وگاهی اوقات برای افرادی که از بستگان او هم نبودند جامه‌اش را برای نشستن می‌گستراند. گلیم را زیر پای کسی می‌انداخت که بر وی وارد شده بود و اگر آن فرد نمی‌پذیرفت ان قدر اصرار می‌کرد تا بپذیرد.
از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که در کار خانه با اهل خانه خود شرکت می‌کرد. و به دست مبارک گوسفندان را می‌دوشید. جامه وکفش خود را می‌دوخت وبا خادم خود آسیاب می‌کرد وخمیر می‌نمود. بضاعت خود را به دست مبارک می‌برد و هیچ گاه حشم و خدم برای خود نمی گرفت و با فقرا و مساکین مجالست می‌کرد و هم‌غذا می‌شد.
 

احترام به دیگران

احترام گذاشتن به دیگران از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان با هر کس که دیدار می‌کرد در سلام گفتن سبقت می‌جست. هر کس برای کاری در کنار او بود صبر می‌کرد تا وی جدا شود. به هر یک از یارانش که بر می‌خورد دستش را برای مصافحه دراز می‌کرد و آنگاه دست او را می‌گرفت و انگشتانش را در انگشتان او فرو می‌برد و آنگاه دست دیگرش را بر روی دست او می‌نهاد. اگر به نماز ایستاده بود و کسی برای کاری نزد وی می‌آمد نمازش را زودتر تمام می‌کرد و آنگاه رو به شخص کرده می‌گفت: آیا کاری دارید؟ وچون حاجت او را روا می‌کرد دوباره به نماز می‌ایستاد.
هر کس به سخن پیامبر گوش می‌سپرد گمان می‌برد که وی در نظر پیامبر گرامی‌ترین مردمان است تا آنجا که هر کس در محضر او می‌نشست از چهره و نگاه مبارک پیامبر برخوردار می‌شد. برای احترام و گرامی داشت یارانش آنان را به کنیه فرا می‌خواند و اگر کسی کنیه نداشت آن حضرت خود کنیه ای برای او تعیین می‌کرد.
 

شجاعت و مهربانی توام

او دلیرترین مردم بود و در عین حال خلق و خویش از دیگران ملایم‌تر و نسبش پاک بود. هر کس که او را می‌دید تحت تاثیر هیبت آن حضرت واقع می‌شد. هر کس با او رفت وآمد می‌کرد دوستش می‌داشت. او از تمام مردم بخشنده‌تر و در گفتار راستگوتر و در پناه دادن وفادارتر از همه بود.
 

بخشش پیامبر 

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بخشندگی ایشان بود. روزی مردی به نزدش آمد و چیزی درخواست کرد. پیامبر آنقدر به وی گوسفند بخشید که میان دو کوه را پر کرد. آن مرد به سوی قبیله‌اش بازگشت و گفت: اسلام آورید که محمد آنچنان می‌بخشد که گویی بیمی از تنگدستی ندارد.
 

او هر منکری را زشت می‌انگاشت و به هر خوبی فرمان می‌داد. بر او وبر دودمانش برترین و پاک ترین درودها و سلام‌ها باد.

 

شجاعت و مهربانی توام

او دلیرترین مردم بود و در عین حال خلق و خویش از دیگران ملایم‌تر و نسبش پاک بود. هر کس که او را می‌دید تحت تاثیر هیبت آن حضرت واقع می‌شد. هر کس با او رفت وآمد می‌کرد دوستش می‌داشت. او از تمام مردم بخشنده‌تر و در گفتار راستگوتر و در پناه دادن وفادارتر از همه بود.
 

بخشش پیامبر 

از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بخشندگی ایشان بود. روزی مردی به نزدش آمد و چیزی درخواست کرد. پیامبر آنقدر به وی گوسفند بخشید که میان دو کوه را پر کرد. آن مرد به سوی قبیله‌اش بازگشت و گفت: اسلام آورید که محمد آنچنان می‌بخشد که گویی بیمی از تنگدستی ندارد.
 

او هر منکری را زشت می‌انگاشت و به هر خوبی فرمان می‌داد. بر او وبر دودمانش برترین و پاک ترین درودها و سلام‌ها باد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:11:00 ق.ظ ]




 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

 

۱

گرفتاری انسانها از جهل نیست از تنبلی است

2

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش دوست واقعی باشد

3

به چشمانت بیاموز که هر چیزی ارزش دیدن ندارد

4

وقتی همه مانند هم فکر کنیم کسی فکر نمیکند

5

مشکل به وجود آمده را با همان فکری که ساخته اید نمیتوانید حل کنید

6

تواضع نردبان بزرگی و بلندی است

7

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

دیروزت را مرور کن تا فردایی بهتر داشته باشی

8

به جای لعنت بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید

9

اولین گام در آگاهی درک جهل است

10

به تعویق انداختن کارها.تلاش برای رسیدن به دیروز است

11

سختگیر ترین معلم تجربه است چون که قبل از درس دادن امتحان میگیرد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:04:00 ق.ظ ]




روایت حکیمه خاتون در مورد تولد امام زمان

خداى تبارک و تعالى ثوابى را که بر حسن خلق بنده میدهد مانند ثواب کسى است که هر صبح و شام در راه خدا جهاد کند 

امام صادق علیه السلام 

 

روایت جالب حکیمه خاتون از تولد امام زمان 

 

از کسانی که در هنگام تولد امام زمان علیه السلام حضور داشتند و جریان را مفصلا شرح داده.حکیمه خاتون دختر امام محمد تقی و عمه امام حسن عسکری علیه السلام است.شرح این داستان این است: 

حکیمه خاتون میگوید:روزی به خانه امام حسن مشرف شدم.شبانگاه که نیمه شعبان سال ۲۵۵ بود وقتی خواستم به منزلم برگردم امام حسن فرمود:عمه جان امشب در خانه ما بمان زیرا ولی خدا و جانشین من در این شب متولد خواهد شد.پرسیدم از کدام کنیزانت؟فرمود از سوسن.پس هرچه در سوسن جست و جو نمودم آثاری از حمل ندیدم.بعد از افطار و ادای نماز با سوسن در یک اطاق خوابیدیم.طولی نکشید که از خواب بیدار شدم و در فرمایشات امام حسن تفکر می نمودم.بعد مشغول نماز شب شدم.سوسن هم از خواب برخواسته و نماز شب به جای آورد.نزدیک سپیده دم بود ولی از وضع حمل خبری نبود.داشتم در صحت وعده امام حسن تردید مینمودم که از اطاقش فرمود : عمه جان!شک نکن که وقت تولد فرزندم نزدیک شده است. 

ناگهان احوال سوسن را متغیر دیدم.از جریان پرسیدم فرمود:احساس ناراحتی شدیدی در خود میکنم.من به تهیه مقدمات وضع حمل مشغول شدم و خودم قابلگی او را بر عهده گرفتم. 

طولی نکشید که ولی خدا پاک و پاکیزه به دنیا آمد و در همان حال امام حسن فرمود:عمه جان!فرزندم را بیاور.وقتی کودک را به نزدش بردم او را در بغل گرفته دهان مبارکش را بر چشمان آن کودک نهاد.بلافاصله باز شد.سپس دهانش را بر دهان و گوش آن نوزاد نهاد و دست بر سرش مالید.پس از آن کودک به سخن آمده و به تلاوت قرآن مشغول شد.بعدا کودک را به من داد و فرمود:به نزد مادرش ببر!کودک را نزد مادرش بردم و به منزل بازگشتم.در روز سوم نیز به خانه امام حسن مشرف شدم و ابتدائا به قصد دیدار نوزاد به حجره سوسن رفتم اما کودک را ندیدم.پس خدمت امام حسن مشرف شدم ولی خجالت کشیدم از احوال نوزاد سوال نمایم.امام حسن ابتدائا فرمود:عمه جان!فرزندم در پناه خدا غایب شده است.هنگامی که من از دنیا رفتم و دیدی شیعیانم اختلاف دارند جریان ولادت فرزندم را به شیعیان مورد وثوق خبر بده.اما باید آن قضیه مخفی بماند.زیرا فرزندم غایب خواهد شد 

 

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:58:00 ق.ظ ]