نرجس
 
   



به همت معاونت فرهنگی مدرسه علمیه خواهران آبدانان

ابتکاری دیگر از معاونت فرهنگی مدرسه علمیه جوادلائمه"ع"خواهران آبدانان تشکیل صندوق سخاوتمندان برای تهیه جهاز افراد بی بضاعت در شهرستان

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-07-08] [ 10:37:00 ق.ظ ]




شرح و تفسیر آیه 16 سوره مبارکه حدید

آیه ای که دزد را هم مومن می کند

یاد خداوند اگر در عمق جان قرار گیرد، و همچنین شنیدن آیاتى که بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شده است هرگاه به درستى تدبر شود، باید مایه خشوع گردد، ولى قرآن گروهى از مؤمنان را در اینجا سخت ملامت مى کند که; چرا در برابر این امور، خاشع نمى شوند؟

 

 

خداوند در آیه 16 سوره حدید، مومنین را مورد خطاب قرار می دهد و در قالب یک سوال آن ها را مواخذه می کند.« أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ؛ آیا برای اهل ایمان وقت آن نرسیده که دل هایشان برای یاد خدا و قرآنی که نازل شده نرم و فروتن شود؟»
خطاب آیه گرچه برای مواخذه است اما از طرفی آنقدر پر نفوذ است که هر انسان سلیم النفسی را به فکر وا می دارد و باعث خجالت مومن می شود.
فکرش را بکنید خداوند می گوید ای بنده من این مسیر اشتباه را رفتی، عیب ندارد، وقت آن نرسیده که به سمت خالق خود برگردی؟

تفسیر آیه

رسـيـدن وقـت هـر چـيـز اسـت، و خـشـوع قـلب آن تـاثـيـرى اسـت كـه قـلب آدمـى در قـبـال مشاهده عظمت و كبريايى عظيمى به خود مى گيرد، و منظور از ذكر خدا هر چيزى است كـه خـدا را بـه ياد آدمى بيندازد.
«تَخْشَعُ» از ماده «خشوع» به معنى حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است که در برابر حقیقت مهم یا شخص بزرگى، به انسان دست مى دهد.
روشن است، یاد خداوند اگر در عمق جان قرار گیرد، و همچنین شنیدن آیاتى که بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شده است هرگاه به درستى تدبر شود، باید مایه خشوع گردد، ولى قرآن گروهى از مؤمنان را در اینجا سخت ملامت مى کند که; چرا در برابر این امور، خاشع نمى شوند؟; و چرا همچون بسیارى از امتهاى پیشین، گرفتار غفلت و بى خبرى شده اند؟ همان غفلتى که نتیجه آن قساوت دل، و همان قساوتى که ثمره آن فسق و گناه است!
آیا تنها به ادعاى ایمان قناعت کردن، و از کنار این مسائل مهم، به سادگى گذشتن، و تن به زندگى مرفه سپردن، در ناز و نعمت زیستن، و پیوسته مشغول عیش و نوش بودن، با ایمان سازگار است؟!

خواجه نصیرالدین طوسی در تعریف خشوع می گوید: «خشوع، خضوع آمیخته با ترس یا محبت است، بدین‌نحو که در اثر هیبت و عظمت محبوب بلندمرتبه، قوای طبیعی نفس به حالت سکون درمی‌آید.»

 

گناه کردی که با شنیدن این آیه توبه کرد

«فضیل» که در کتب رجال، به عنوان یکى از راویان موثق، از امام صادق(علیه السلام)و از زهاد معروف، معرفى شده و در پایان عمر، در جوار «کعبه» مى زیست و همانجا در «روز عاشورا» بدرود حیات گفت، در آغاز کار، راهزن خطرناکى بود که همه مردم از او وحشت داشتند.
از نزدیکى یک آبادى مى گذشت، دخترکى را دید و نسبت به او علاقه مند شد، عشق سوزان دخترک «فضیل» را وادار کرد که شب هنگام از دیوار خانه او بالا رود، و تصمیم داشت به هر قیمتى شده به وصال او نائل گردد، در این هنگام بود که در یکى از خانه هاى اطراف، شخص بیدار دلى مشغول تلاوت قرآن بود و به همین آیه رسیده بود: «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ…» این آیه همچون تیرى بر قلب آلوده «فضیل» نشست، درد و سوزى در درون دل احساس کرد، تکان عجیبى خورد، اندکى در فکر رفت، این کیست که سخن مى گوید؟ و به چه کسى این پیام را مى دهد؟ به من مى گوید: اى فضیل! «آیا وقت آن نرسیده است که بیدار شوى؟ از این راه خطا برگردى؟ از این آلودگى خود را بشوئى؟ و دست به دامن توبه زنى؟! ناگهان صداى «فضیل» بلند شد، و پیوسته مى گفت: بَلى وَ اللّهِ قَدْ آنَ، بَلى وَ اللّهِ قَدْ آنَ!: به خدا سوگند وقت آن رسیده است، به خدا سوگند وقت آن رسیده است»!

تفسیر عرفانی آیه

خواجه نصیرالدین طوسی در تعریف خشوع می گوید: «خشوع، خضوع آمیخته با ترس یا محبت است، بدین‌نحو که در اثر هیبت و عظمت محبوب بلندمرتبه، قوای طبیعی نفس به حالت سکون درمی‌آید.»
یعنی آنقدر برای محبوب ارزش و قداست و عظمت قائل باشیم که نفس سرکش خود را ساکن کرده و همانی را بخواهیم که محبوبمان بدان میل دارد.

«أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ…» این آیه همچون تیرى بر قلب آلوده «فضیل» نشست، درد و سوزى در درون دل احساس کرد، تکان عجیبى خورد، اندکى در فکر رفت، این کیست که سخن مى گوید؟ و به چه کسى این پیام را مى دهد؟ به من مى گوید: اى فضیل! «آیا وقت آن نرسیده است که بیدار شوى؟ از این راه خطا برگردى؟ از این آلودگى خود را بشوئى؟ و دست به دامن توبه زنى؟! ناگهان صداى «فضیل» بلند شد، و پیوسته مى گفت: بَلى وَ اللّهِ قَدْ آنَ!:  به خدا سوگند وقت آن رسیده است»!



حالا فرض کنید محبوب ما خداوندی باشد که با عظمت ترین موجود عالم است، وجودی که بر همه عالم تسلط دارد و ناظر ظاهر و باطن انسان ها است؛ آیا نباید در برابر چنین محبوبی خشوع داشت و خواسته او را به خواسته خود ترجیح داد؟
نکته جالب در تفسیر عرفانی خشوع این است که خشوع ناشی از یک حسی بین ترس و محبت است. عاشق ها از طرفی می ترسند کاری کنند که معشوق خوشش نیاید و از طرفی کشش عجیبی به معشوق خود دارند.

خشوع دارای سه مرتبه است: درجه نخست (مبتدیان)، تعبد به امر خداست و تسلیم حکم او شدن در کمال خضوع و همراه با عجز و مسکنت و اعتقاد به این‌که حق او را می‌بیند، ولو این‌که بنده حق را نبیند. درجه دوم (متوسطان) آن است که شخص بر اثر وقوف به کاستی های نفس، منتظر بروز آفات و امراض نفس همچون عُجب و ریا باشد و از این جهت حالت خشوع به وی دست دهد. همچنین از آفات نیت و عمل بترسد، حقوق دیگران را بر حقوق خود مقدّم بدارد، به فضل دیگران اذعان و فضل خود را فراموش کند و نفس خود را پاک و مبرا نداند. درجه سوم خشوع (منتهیان) آن است که شخص در مقام مکاشفه گرفتار شطحیات نگردد و در قبض و بسط ، خویش را مهار کند و به یاری خشوع، احوال و کرامات خود را پنهان سازد.

شرح و تفسیر آیه 16 سوره مبارکه حدید

آیه ای که دزد را هم مومن می کند

یاد خداوند اگر در عمق جان قرار گیرد، و همچنین شنیدن آیاتى که بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شده است هرگاه به درستى تدبر شود، باید مایه خشوع گردد، ولى قرآن گروهى از مؤمنان را در اینجا سخت ملامت مى کند که; چرا در برابر این امور، خاشع نمى شوند؟

 

 

خداوند در آیه 16 سوره حدید، مومنین را مورد خطاب قرار می دهد و در قالب یک سوال آن ها را مواخذه می کند.« أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ؛ آیا برای اهل ایمان وقت آن نرسیده که دل هایشان برای یاد خدا و قرآنی که نازل شده نرم و فروتن شود؟»
خطاب آیه گرچه برای مواخذه است اما از طرفی آنقدر پر نفوذ است که هر انسان سلیم النفسی را به فکر وا می دارد و باعث خجالت مومن می شود.
فکرش را بکنید خداوند می گوید ای بنده من این مسیر اشتباه را رفتی، عیب ندارد، وقت آن نرسیده که به سمت خالق خود برگردی؟

تفسیر آیه

رسـيـدن وقـت هـر چـيـز اسـت، و خـشـوع قـلب آن تـاثـيـرى اسـت كـه قـلب آدمـى در قـبـال مشاهده عظمت و كبريايى عظيمى به خود مى گيرد، و منظور از ذكر خدا هر چيزى است كـه خـدا را بـه ياد آدمى بيندازد.
«تَخْشَعُ» از ماده «خشوع» به معنى حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است که در برابر حقیقت مهم یا شخص بزرگى، به انسان دست مى دهد.
روشن است، یاد خداوند اگر در عمق جان قرار گیرد، و همچنین شنیدن آیاتى که بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شده است هرگاه به درستى تدبر شود، باید مایه خشوع گردد، ولى قرآن گروهى از مؤمنان را در اینجا سخت ملامت مى کند که; چرا در برابر این امور، خاشع نمى شوند؟; و چرا همچون بسیارى از امتهاى پیشین، گرفتار غفلت و بى خبرى شده اند؟ همان غفلتى که نتیجه آن قساوت دل، و همان قساوتى که ثمره آن فسق و گناه است!
آیا تنها به ادعاى ایمان قناعت کردن، و از کنار این مسائل مهم، به سادگى گذشتن، و تن به زندگى مرفه سپردن، در ناز و نعمت زیستن، و پیوسته مشغول عیش و نوش بودن، با ایمان سازگار است؟!

خواجه نصیرالدین طوسی در تعریف خشوع می گوید: «خشوع، خضوع آمیخته با ترس یا محبت است، بدین‌نحو که در اثر هیبت و عظمت محبوب بلندمرتبه، قوای طبیعی نفس به حالت سکون درمی‌آید.»

 

گناه کردی که با شنیدن این آیه توبه کرد

«فضیل» که در کتب رجال، به عنوان یکى از راویان موثق، از امام صادق(علیه السلام)و از زهاد معروف، معرفى شده و در پایان عمر، در جوار «کعبه» مى زیست و همانجا در «روز عاشورا» بدرود حیات گفت، در آغاز کار، راهزن خطرناکى بود که همه مردم از او وحشت داشتند.
از نزدیکى یک آبادى مى گذشت، دخترکى را دید و نسبت به او علاقه مند شد، عشق سوزان دخترک «فضیل» را وادار کرد که شب هنگام از دیوار خانه او بالا رود، و تصمیم داشت به هر قیمتى شده به وصال او نائل گردد، در این هنگام بود که در یکى از خانه هاى اطراف، شخص بیدار دلى مشغول تلاوت قرآن بود و به همین آیه رسیده بود: «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ…» این آیه همچون تیرى بر قلب آلوده «فضیل» نشست، درد و سوزى در درون دل احساس کرد، تکان عجیبى خورد، اندکى در فکر رفت، این کیست که سخن مى گوید؟ و به چه کسى این پیام را مى دهد؟ به من مى گوید: اى فضیل! «آیا وقت آن نرسیده است که بیدار شوى؟ از این راه خطا برگردى؟ از این آلودگى خود را بشوئى؟ و دست به دامن توبه زنى؟! ناگهان صداى «فضیل» بلند شد، و پیوسته مى گفت: بَلى وَ اللّهِ قَدْ آنَ، بَلى وَ اللّهِ قَدْ آنَ!: به خدا سوگند وقت آن رسیده است، به خدا سوگند وقت آن رسیده است»!

تفسیر عرفانی آیه

خواجه نصیرالدین طوسی در تعریف خشوع می گوید: «خشوع، خضوع آمیخته با ترس یا محبت است، بدین‌نحو که در اثر هیبت و عظمت محبوب بلندمرتبه، قوای طبیعی نفس به حالت سکون درمی‌آید.»
یعنی آنقدر برای محبوب ارزش و قداست و عظمت قائل باشیم که نفس سرکش خود را ساکن کرده و همانی را بخواهیم که محبوبمان بدان میل دارد.

«أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ…» این آیه همچون تیرى بر قلب آلوده «فضیل» نشست، درد و سوزى در درون دل احساس کرد، تکان عجیبى خورد، اندکى در فکر رفت، این کیست که سخن مى گوید؟ و به چه کسى این پیام را مى دهد؟ به من مى گوید: اى فضیل! «آیا وقت آن نرسیده است که بیدار شوى؟ از این راه خطا برگردى؟ از این آلودگى خود را بشوئى؟ و دست به دامن توبه زنى؟! ناگهان صداى «فضیل» بلند شد، و پیوسته مى گفت: بَلى وَ اللّهِ قَدْ آنَ!:  به خدا سوگند وقت آن رسیده است»!



حالا فرض کنید محبوب ما خداوندی باشد که با عظمت ترین موجود عالم است، وجودی که بر همه عالم تسلط دارد و ناظر ظاهر و باطن انسان ها است؛ آیا نباید در برابر چنین محبوبی خشوع داشت و خواسته او را به خواسته خود ترجیح داد؟
نکته جالب در تفسیر عرفانی خشوع این است که خشوع ناشی از یک حسی بین ترس و محبت است. عاشق ها از طرفی می ترسند کاری کنند که معشوق خوشش نیاید و از طرفی کشش عجیبی به معشوق خود دارند.

خشوع دارای سه مرتبه است: درجه نخست (مبتدیان)، تعبد به امر خداست و تسلیم حکم او شدن در کمال خضوع و همراه با عجز و مسکنت و اعتقاد به این‌که حق او را می‌بیند، ولو این‌که بنده حق را نبیند. درجه دوم (متوسطان) آن است که شخص بر اثر وقوف به کاستی های نفس، منتظر بروز آفات و امراض نفس همچون عُجب و ریا باشد و از این جهت حالت خشوع به وی دست دهد. همچنین از آفات نیت و عمل بترسد، حقوق دیگران را بر حقوق خود مقدّم بدارد، به فضل دیگران اذعان و فضل خود را فراموش کند و نفس خود را پاک و مبرا نداند. درجه سوم خشوع (منتهیان) آن است که شخص در مقام مکاشفه گرفتار شطحیات نگردد و در قبض و بسط ، خویش را مهار کند و به یاری خشوع، احوال و کرامات خود را پنهان سازد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:28:00 ق.ظ ]




جایگاه همسایه داری در اسلام

همسایه آن قدر در آرامش و امنیت انسان نقش دارد كه قبل از خرید منزل گرفتن امتیاز است مكانی و ساختمانی باید نسبت به همسایه‌ها دقت نمود. پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «الْتَمِسُوا الْجَارَ قَبْلَ شِرَاءِ الدَّارِ وَ الرَّفِیقَ قَبْلَ الطَّرِیقِ؛ پیش از خانه خریدن، همسایه را بجویید و پیش از سفر كردن، رفیق را بیابید!»

 

زندگی اجتماعی و جمعی بشر، در عین حال كه محسّنات و نقطه‌های مثبت و قابل تمجیدی دارد، برخی آثار منفی و زیانبار را نیز در پی دارد، مانند: آلودگی شهرها، بالا رفتن قیمت مسكن، تراكم جمعیت بیش از حد و اندازه كه بر اثر ازدحامها به وجود می‌آید؛ ندا می‌طلبد كه قوانین و دستوراتی وضع شود تا زندگی جمعی را سر و سامان بدهد و بشر به راحتی بتواند به زندگی و زندگانی فردی خویش در كنار جمع ادامه دهد. یكی از مواردی كه نیاز به وجود قوانین و دستورات فقهی و اخلاقی دارد، همسایه داری است.
اسلام به عنوان یك دین كامل و اجتماع ساز و تأمین كننده سعادت دنیوی و اخروی انسان، قرنها بیش‌تر از توسعه زندگی شهری امروزی، دستورات و توصیه‌های اخلاقی و حقوقی را برای همسایه داری در نظر گرفته است كه با مراعات آن انسانها می‌توانند در كنار هم به راحتی و آسایش زندگی كنند. آنچه پیش رو دارید، گامی است در این مسیر، امید كه برای همه مفید و قابل استفاده باشد.

اهمّیت همسایه داری
قرآن كریم این كتاب جاوید و ماندگار الهی، در كنار دستور به پرستش الهی و احسان به پدر و مادر و بستگان و خویشاوندان، توصیه به نیكی و احسان در حق همسایگان نموده است؛ آنجا كه می‌فرماید: «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَیئاً وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبی وَ الْیتامی وَ الْمَساكینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبیلِ»؛ «و خدا را بپرستید و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید و به پدر و مادر و همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسكینان و همسایه نزدیك و همسایه دور و دوست و همنشین و واماندگان در سفر نیكی كنید!»
قرار گرفتن مراعات حق همسایه در كنار حق بندگی و نیكی به والدین، نشان از اهمّیت همسایه‌داری در منظر قرآن دارد. در روایات نیز تعبیرات نغر و زیبایی درباره اهمّت همسایه‌داری آمده كه به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

1. احترام همسایه

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «حُرْمَةُ الْجَارِ عَلَی الْإِنْسَانِ كَحُرْمَةِ أُمِّهِ؛ حرمت همسایه بر [عهده] انسان مانند احترام به مادرش می‌باشد.»

2. نشانه سعادت

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءُ الْمَسْكَن وَ الْجَارُ الصَّالِحُ وَ الْمَرْكَبُ الْهَنِی ءُ؛ خانه و همسایه خوب و مركب راهوار از خوشبختی مرد است.» البته این موارد، مربوط به سعادت دنیا است، نه سعادت آخرت.

3. سفارش پیامبر صلی‌الله علیه و آله

علی علیه السلام فرمود: «اللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِكُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِیةُ نَبِیكُمْ مَا زَالَ یوصِی بِهِمْ حَتَّی ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیوَرِّثُهُمْ؛ خدا را! خدا را! درباره همسایگان [و حقوقشان را رعایت كنید] كه وصیت پیامبر شماست و همواره به خوشرفتاری با همسایگان سفارش می‌كرد تا آنجا كه گمان بردیم برای آنان ارثی معین خواهد كرد.»

4. معیار نیكوكار بودن

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اِذا اَثنی عَلَیكَ جیرانُكَ اَنَّكَ مُحْسِنٌ فَاَنْتَ مُحْسِنٌ وَ اِذا اَثْنی عَلَیكَ جیرانُكَ اَنَّكَ مُسِی ءٌ؛ هر گاه همسایگانت هنگام ثنا و سخن گفتن درباره تو، تو را نیكوكار بدانند، پس تو نیكوكاری، و اگر همسایه گانت بدكارت شمارند، تو بدكاری.» چرا كه ممكن است انسان در غیر محل خود عیوب خویش را پنهان كند و خوبی و بدی او شناخته نشود؛ ولی در همسایگی واقعیت انسان آشكار می‌شود. به این جهت، فردی كه همسایه‌ها نیكوكار بدانند، واقعاً نیكوكار است.

5. رفع بلا

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اِنَّ اللَّه تَعالی لَیدْفَعُ بِالْمسْلِمِ الصَّالِحِ عَنْ مِأَةِ اَهْلِ بَیتٍ مِنْ جیرانِهِ الْبَلاءَ؛ به راستی خداوند بلند مرتبه به واسطه مسلمانان درستكار، بلا را از صد خانه همسایه‌اش دور می‌كند.» بنابراین همچنان كه خدا به بركت مكه عذاب را از اهل آن و به بركت پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله بلا را از مكّه و مدینه دور كرده، وجود همسایه مؤمن باعث رفع بلا از همسایه می‌شود.

6. اوّل همسایه، بعد خرید خانه

همسایه آن قدر در آرامش و امنیت انسان نقش دارد كه قبل از خرید منزل گرفتن امتیاز است مكانی و ساختمانی باید نسبت به همسایه‌ها دقت نمود.
پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «الْتَمِسُوا الْجَارَ قَبْلَ شِرَاءِ الدَّارِ وَ الرَّفِیقَ قَبْلَ الطَّرِیقِ؛ پیش از خانه خریدن، همسایه را بجویید و پیش از سفر كردن، رفیق را بیابید!»
چون عیب خانه را می‌توان با تعمیر بر طرف كرد، ولی همسایه معیوب را به راحتی نمی‌توان اصلاح نمود.

7. امان از همسایه بد

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اِسْتَعیدُوا بِاللَّهِ مِنْ شَرِّ جارِ الْمُقامِ فَاِنَّ جارَ الْمُسافِرِ اِذا شاءَ اَنْ یزایلَ زایلَ؛ از شرّ همسایه ماندنی به خدا پناه آورید؛ زیرا همسایه‌ی مسافر هرگاه بخواهد برود می‌رود.»
و همچنین فرمود: «ثَلاثَۀٌ هُنَّ اُمُّ الفُواقِرِ… وَ جارٌ عَینُهُ تَرعاکَ و قَلبُهُ یَنعاکَ، اِن رَأی حَسَنَۀً دَفَنَها و لَم یُفشِها، وَ اِن رَأی سَیِّئَۀً اَظهَرَها و أَذاعَها؛ سه چیز در راس مصیبت‌های کمرشکن است…. و همسایه‌ای که چشمانش تو را می‌پاید و دلش خواهان رسوایی توست، اگر خوبی ببیند آن را می‌پوشاند و فاش نمی‌سازد و اگر بدی ببینید آن را آشکار و همه جا پخش می‌کند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:26:00 ق.ظ ]




آیا عذرخواهی گناهکاران در قیامت فایده ای دارد؟

عده ای معتقدند در قرآن کریم پیرامون معذرت خواهی گناهکاران در قیامت تضاد وجود دارد. اما واقعیت آن است که بر اساس آیات قرآن دنیا تنها جایی است که خداوند به ما اختیار داده تا در آن عمل کنیم و در صورت اشتباه عذرخواهی کنیم. اما قیامت مجالی برای عذرخواهی و توبه وجود ندارد.

 

یکی از شبهات مطرح پیرامون قرآن کریم تضاد در آیات قرآن پیرامون معذرت خواهی گناهکاران در روز قیامت است. بر اساس این شبهه خداوند در آیه ای می فرماید به گناهکاران اجازه معذرت خواهی داده نمی شود و در آیه ای دیگر بر خلاف آن چنین مطرح شده که آنها در قیامت معذرت خواهی می کنند. برای روشن شدن این موضوع چند نکته را یادآور می شوم:

1. خداوند با توجه به اختیاری که به انسان داده، دنیا را محلی برای انجام عمل قرار داده و آخرت را محل رسیدگی به اعمال و بر همین اساس اگر انسان با توجه به اختیار خویش گناهی یا ظلمی انجام داد تنها در همین دنیا می تواند عذر خواهی کرده و از عمل خویش توبه نماید. توبه یا همان عذرخواهی از خداوند ، بابی است که تنها در عالم دنیا برای انسان ها گشوده شده و این در با مردن انسان بسته می شود و راهی برای عذرخواهی در عالم قیامت وجود ندارد. خدای متعال در این زمینه می فرماید: « وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَـئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا؛ برای کسانی که کارهای بد را انجام می‌دهند، و هنگامی که مرگ یکی از آنها فرا می‌رسد می‌گوید: «الان توبه کردم!» توبه نیست؛ و نه برای کسانی که در حال کفر از دنیا می‌روند؛ اینها کسانی هستند که عذاب دردناکی برایشان فراهم کرده‌ایم »[نساء/18]
2. با توجه به نکته اول؛ قیامت مجالی برای عذرخواهی نیست اما این امر منافات ندارد با اینکه مجرمان و گناهکاران وقتی عذاب الهی را می بینند و ترس تمام وجود آنها را فرا می گیرد برای رهایی خود از عذاب شروع به عذرخواهی می کنند کما اینکه در امور دنیوی نیز به همین منوال است. از همین روست که در آیاتی مانند «فيَوْمَئِذٍ لَا يَنْفَعُ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُون؛ آن روز عذرخواهی ظالمان سودی به حالشان ندارد، و توبه آنان پذیرفته نمی‌شود.»[روم/57]  و آیه « يوْمَ لَا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّار؛ روزی که عذرخواهی ظالمان سودی به حالشان نمی‌بخشد؛ و لعنت خدا برای آنها، و خانه (و جایگاه) بد نیز برای آنان است.»[غافر/52] به صورت صریح و روشن بیان شده که معذرت خواهی و توبه ظالمان و گناهکاران در قیامت سودی به حال آنها ندارد.

3.قیامت دارای موقف های متعددی است که در برخی از آنها بر دهان انسان مهر زده می شود و اعضاء و جوارح او بر علیه او شهادت می دهند « يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُون؛ در آن روز زبانها و دستها و پاهایشان بر ضدّ آنها به اعمالی که مرتکب می‌شدند گواهی می‌دهد! »[نور/24] از این رو ممکن است آیاتی که در آنها موضوع عدم اذن و اجازه به گناهکاران برای معذرت خواهی مطرح شده مربوط به این موقف ها باشد. در این زمینه قرآن کریم می فرماید: « هَـذَا يَوْمُ لَا يَنطِقُونَ * وَلَا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُون؛ امروز روزی است که سخن نمی‌گویند (و قادر بر دفاع از خویشتن نیستند* و به آنها اجازه داده نمی‌شود که عذرخواهی کنند.»[مرسلات/35،36]
نتیجه
با توجه به نکات مطرح شده در بالا عبارت است از اینکه توبه و عذرخواهی تنها مربوط به عالم دنیاست و در قیامت اگر هم عذرخواهی باشد مربوط به گناهکارانی است که از ترس عذاب برای کارهای خود توجیهاتی می آورند و عذرخواهی می کنند.
در برخی از موقف های قیامت انسان قادر به سخن گفتن نیست و تنها اعضاء و جوارحش بر علیه او شهادت می دهند. لذا مجموع این آیات در خصوص عذرخواهی ظالمان و گناهکاران در قیامت و موقف های مختلف است و هیجگونه تضادی با هم ندارند.

آیا عذرخواهی گناهکاران در قیامت فایده ای دارد؟

عده ای معتقدند در قرآن کریم پیرامون معذرت خواهی گناهکاران در قیامت تضاد وجود دارد. اما واقعیت آن است که بر اساس آیات قرآن دنیا تنها جایی است که خداوند به ما اختیار داده تا در آن عمل کنیم و در صورت اشتباه عذرخواهی کنیم. اما قیامت مجالی برای عذرخواهی و توبه وجود ندارد.

 

یکی از شبهات مطرح پیرامون قرآن کریم تضاد در آیات قرآن پیرامون معذرت خواهی گناهکاران در روز قیامت است. بر اساس این شبهه خداوند در آیه ای می فرماید به گناهکاران اجازه معذرت خواهی داده نمی شود و در آیه ای دیگر بر خلاف آن چنین مطرح شده که آنها در قیامت معذرت خواهی می کنند. برای روشن شدن این موضوع چند نکته را یادآور می شوم:

1. خداوند با توجه به اختیاری که به انسان داده، دنیا را محلی برای انجام عمل قرار داده و آخرت را محل رسیدگی به اعمال و بر همین اساس اگر انسان با توجه به اختیار خویش گناهی یا ظلمی انجام داد تنها در همین دنیا می تواند عذر خواهی کرده و از عمل خویش توبه نماید. توبه یا همان عذرخواهی از خداوند ، بابی است که تنها در عالم دنیا برای انسان ها گشوده شده و این در با مردن انسان بسته می شود و راهی برای عذرخواهی در عالم قیامت وجود ندارد. خدای متعال در این زمینه می فرماید: « وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَـئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا؛ برای کسانی که کارهای بد را انجام می‌دهند، و هنگامی که مرگ یکی از آنها فرا می‌رسد می‌گوید: «الان توبه کردم!» توبه نیست؛ و نه برای کسانی که در حال کفر از دنیا می‌روند؛ اینها کسانی هستند که عذاب دردناکی برایشان فراهم کرده‌ایم »[نساء/18]
2. با توجه به نکته اول؛ قیامت مجالی برای عذرخواهی نیست اما این امر منافات ندارد با اینکه مجرمان و گناهکاران وقتی عذاب الهی را می بینند و ترس تمام وجود آنها را فرا می گیرد برای رهایی خود از عذاب شروع به عذرخواهی می کنند کما اینکه در امور دنیوی نیز به همین منوال است. از همین روست که در آیاتی مانند «فيَوْمَئِذٍ لَا يَنْفَعُ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُون؛ آن روز عذرخواهی ظالمان سودی به حالشان ندارد، و توبه آنان پذیرفته نمی‌شود.»[روم/57]  و آیه « يوْمَ لَا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّار؛ روزی که عذرخواهی ظالمان سودی به حالشان نمی‌بخشد؛ و لعنت خدا برای آنها، و خانه (و جایگاه) بد نیز برای آنان است.»[غافر/52] به صورت صریح و روشن بیان شده که معذرت خواهی و توبه ظالمان و گناهکاران در قیامت سودی به حال آنها ندارد.

3.قیامت دارای موقف های متعددی است که در برخی از آنها بر دهان انسان مهر زده می شود و اعضاء و جوارح او بر علیه او شهادت می دهند « يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُون؛ در آن روز زبانها و دستها و پاهایشان بر ضدّ آنها به اعمالی که مرتکب می‌شدند گواهی می‌دهد! »[نور/24] از این رو ممکن است آیاتی که در آنها موضوع عدم اذن و اجازه به گناهکاران برای معذرت خواهی مطرح شده مربوط به این موقف ها باشد. در این زمینه قرآن کریم می فرماید: « هَـذَا يَوْمُ لَا يَنطِقُونَ * وَلَا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُون؛ امروز روزی است که سخن نمی‌گویند (و قادر بر دفاع از خویشتن نیستند* و به آنها اجازه داده نمی‌شود که عذرخواهی کنند.»[مرسلات/35،36]
نتیجه
با توجه به نکات مطرح شده در بالا عبارت است از اینکه توبه و عذرخواهی تنها مربوط به عالم دنیاست و در قیامت اگر هم عذرخواهی باشد مربوط به گناهکارانی است که از ترس عذاب برای کارهای خود توجیهاتی می آورند و عذرخواهی می کنند.
در برخی از موقف های قیامت انسان قادر به سخن گفتن نیست و تنها اعضاء و جوارحش بر علیه او شهادت می دهند. لذا مجموع این آیات در خصوص عذرخواهی ظالمان و گناهکاران در قیامت و موقف های مختلف است و هیجگونه تضادی با هم ندارند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:25:00 ق.ظ ]




انسان بعد از مرگ کجا میرود آیا روح انسان بعد مرگ با ما ارتباط دارد؟

 

روح پس از آن كه به وسیله فرشته مرگ قبض شد، در جهان دیگری به نام برزخ قرار می‌گیرد و ارتباط او با دنیا قطع می‌گردد؛ البته رابطه روح با افرادی كه در دنیا هستند، امری محال و غیرممكن نیست‌، امّا چنین نیست كه روح هر فردی بتواند با هر كسی كه بخواهد رابطه برقرار كند، چنان كه انسان‌های زنده هم نمی‌توانند با ارواح مردگان تماس بگیرند.

آن چه مسلّم است این كه ارتباط باارواح در عالم بیداری و خواب‌، برای برخی اتفاق افتاده كه به دو مورد اشاره می‌شود:

الف ـ پیامبر اكرم به سلمان فارسی فرمود: هنگامی كه مرگت نزدیك شود، مرده‌ای با تو سخن می‌گوید در مرضی كه سلمان‌(رض‌) در آن از دنیا رفت‌، دستور داد او را به قبرستان ببرند؛ با صدای بلند بر مردگان سلام كرد و گفت‌: من سلمان فارسی هستم‌، دوست دارم یكی از شما با من سخن بگوید؛ روح مرده‌ای پاسخ او را داده گفت‌: هر چه می‌خواهی بپرس‌، سلمان پرسید:
آیا اهل بهشتی یا دوزخ‌، گفت‌: بهشتی هستم‌، هم چنین او درباره چگونگی مرگش و اوضاع و احوال پس از مرگ‌، پرسش‌هایی نمود و پاسخ شنید، سپس فرمود او را به منزل بردند، شهادتین بر زبان جاری كردو جان به جان آفرین تسلیم نمود.[۱]

ب ـ در یكی از شهرهای ایران مرد مؤمن و پرهیزكاری از دنیا می‌رود، مدّتی پس ازمرگ به خواب پسرش می‌آید و می‌گوید: پانصد تومان به فلان فرد بدهی دارم‌، قرض مرا پرداخت كنید تا مشكل من برطرف گردد، پسر به این گفته اعتنا نمی‌كند، پس از مدّتی دوباره پدرش را در خواب می‌بیند و پدر همان تقاضا را تكرار می‌كند. پسر می‌گوید: شما نشانه‌ای بدهید كه یقین كنم بدهكارید، می‌گوید: به یاد داری روزی انگشتر من گم شد، هر چه جست و جو كردیم پیدا نشد؛ همان روز بر اثر باران فراوان‌، دیوار اطاقك روی چاه منزل خراب شده بود و دو نفری آن را تعمیر كردیم‌، انگشتر در لابه‌لای گِل‌ها در فلان گوشة دیوار است‌، پسر تا از خواب بیدار شد، آن محل را با تیشه‌ای تراشید و انگشتر را یافت‌، سپس پانصد تومان را به طلب‌كار پرداخت نمود.[۲]

بنابراین‌، رابطة روح مرده یا افراد دیگر، در مواردی امكان‌پذیر است‌، لكن چنین نیست كه در هر شرایطی این امر تحقق پیدا كند؛ البته از روایات استفاده می‌شود كه روح مرده در بعضی اوقات‌، به ویژه در شب و روزهایی كه انتظار مردگان برای احسان و نیكی به آن‌ها بیش‌تر است‌، مانند شب‌های جمعه و قدر، به خانوادة خود سركشی كرده التماس می‌كند كه به یاد من باشید و به من كمك كنید؛ با سیر كردن گرسنه‌ای و یا پوشاندن برهنه‌ای‌، مرا یاری كنید، لیكن چنین نیست كه بستگان وی ندای او رابشنوند، و این هشداری است كه باید به یاد مردگان بود و با انجام كارهای نیك به نیّت آن‌ها، كمی از مشكلات آن‌ها در جهان برزخ را كاهش داد.

در مورد دیدار روح مرده از بستگان خود، روایات فراوان رسیده كه دو نمونه از آن‌ها در این جا بیان می‌شود: ۱. اسحاق بن عمّار می‌گوید: از موسی بن جعفر(ع)پرسیدم‌: آیا روح مؤمن كه مرده‌، به زیارت خانواده خود می‌آید، فرمود: آری‌، عرض كردم‌: در چه مدت و زمان‌، فرمود: به مقدار رتبه و فضیلتی كه مؤمن دارد، بعضی از آن‌ها هر روز به كسان خود سر می‌زنند، بعضی دو روز یك بار، برخی در سه روز یك مرتبه و كم‌ترین فرد مؤمن از نظر منزلت‌، در هر جمعه به بستگان و خانواده خود سركشی می‌كند، اسحاق می‌پرسد در چه ساعتی‌؟ حضرت فرمود: هنگام زوال خورشید، روح مؤمن وقتی می‌بیند بستگان او در طاعت وبندگی خدا مشغول هستند، مسرور و شادمان می‌شود.[۳] در روایت دیگر امام صادق(ع) می‌فرماید: هیچ فرد مؤمن و كافری نیست‌، مگر این كه هنگام زوال شمس‌، به خانه خود می‌آید، هنگامی كه خانواده و بستگان خود را مشغول به عمل صالح می‌بیند، مسرور می‌شود و حمد و ثنای الهی به جای می‌آورد، ولی كافر اگر خانواده خود را مشغول به كار خیر ببیند، باعث حسرت و حُزن او می‌شود، زیرا خود او به واسطه ترك اعمال خیر، گرفتار عذاب شده‌.[۴]

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:11:00 ق.ظ ]




دیدار با امام جمعه محترم شهرستان به مناسب هفته دفاع مقدس
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:35:00 ق.ظ ]




عملی خیر خواهانه توسط معاونت فرهنگی مدرسه علمیه جوادلائمه"ع"شهرستان آبدانان

با توجه به شروع سال تحصیلی معاونت فرهنگی مدرسه علمیه خواهران آبدانان خانم سیاحی تعدادی دانش آموز بی بضاعت را به تکلفل خود در آورده است وتمام مایحتاج مدرسه از جمله"کیف .کفش .لباس “بلوز وشلوار"کامل ولوازم تحریر برای آنها خریداری نموده وتحویل داده است..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:30:00 ق.ظ ]




برگزاری مراسم غبار روبی مزار شهدا...
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:18:00 ق.ظ ]




اصل مهم در شاد زیستن از نگاه قرآن

 

قرآن در تمام آیات و احکام و اوامرش قصد آن را دارد که کیفیت شادی و نشاط و لذت از زندگی سالم و خدایی را به انسان آموزش داده و تمامی اعمال و رفتاری که باعث می شود به این نوع زندگی صدمه و خدشه وارد شود را گوشزد کند.

انسان ها در زندگی خود همیشه تلاش می کنند تا کیفیت زندگی خود را بالاتر ببرند و این به معنای نهایت لذت از زندگی است و در فرهنگ قرآنی حیات طیبه و یا هنر انسان زیستن نام دارد.

گاهی آدم ها راه را به خطا می روند و به جای این که به کیفیت زندگی روی آورند ، هم و غم خود را روی کمیت آن می گذارند ؛ از نظر آسایش و مادیات روز به روز وسعت مالی پیدا می کنند اما دریغ از ذره ای لذت و نشاط .

امروزه هر کسی را می بینیم شاد نیست، زندگی می کند اما از زندگیش لذتی نمی برد و شادی را در میدان دید خود پیدا نمی کند.

قرآن در تمام آیات و احکام و اوامرش قصد آن را دارد که کیفیت شادی و نشاط و لذت از زندگی سالم و خدایی را به انسان آموزش دهد و تمامی اعمال و رفتاری که باعث می شود به این نوع زندگی صدمه و خدشه وارد شود را گوشزد می کند و آنان را حرام می شمارد ؛ زیرا اعمال حرام هم به جسم و هم به روح انسان آسیب جدی وارد می کند و او را بیمار می سازد .

حال شما بگویید آیا یک بیماری که مریضی صعب العلاج دارد از موهبت و نعمت زندگی لذت می برد؟ این که چگونه از زندگی نهایت بهره و سود را ببریم تا هم در دنیا و هم در آخرت زیبا زندگی کنیم و سعادت نصیبمان شود ، راهی است که تنها با علم و آگاهی و تمرین و عمل  بدست می آید.

اصل اول: به رحمت خدا شاد باش

شادی خود را به هیچ کس وابسته نکن تا همیشه از آن برخوردار باشی.

وقتی با لذت های مادی و زودگذر شاد شدیم روشن است که با پایان این ها ما نیز دچار حزن و اندوه می شویم پس باید به قدرت لایزالی شاد بود که نقصان و زوال به ذات مقدسش راه پیدا نمی کند : قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ هُوَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ

بگو به فضل و رحمت‏خداست که [مۆمنان] باید شاد شوند و این از هر چه گرد مى‏آورند بهتر است .(یونس/58)

این آیه کریمه علت شادی به رحمت خدا را چنین بیان می کند که تمام خیر و خوبی در وجود باری تعالی جمع است و منشأ همه خیر و خوبی هاست و از خزانه غیبش به هر که بخواهد می بخشد.

وَاللّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاء بِغَیْرِ حِسَابٍ ؛ به هیچ کس امید نداشته باش به جز خدا زیرا یگانه داروی آرامش بخش روح و جان یاد خداست. کافی است تمرین کنید هر روز که مسائل و مشکلات روزانه ، شما را ناراحت و غمگین کرد یاد لطف و مهربانی های بی نهایت خدای تعالی بیافتید که چگونه شما را در گرداب حوادث یاد می کند و دست شما را در سختی های زندگی رها نمی کند.

اصل دوم: مثبت اندیش باش

همیشه شکرگزار باش : لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ

در تمام دوران زندگیم کسانی را دیدم که همیشه نکات منفی را می بینند و همیشه از بی پولی می نالند ، از رفتار نادرست اطرافیان گله و شکایت دارند و از زندگی خود ناراصی اند.

برای حل این مسئله دین اسلام راه کارهای مناسبی ارائه داده است؛

اولاً : انتظار نداشته باش همیشه آنچه در اطرافت اتفاق می افتد مطابق میل و خواسته ات باشد زیرا گاهی برخی از حوادث و اتفاقات به خیر و صلاح توست و خداوند حکیم و دانا بهتر از همه می داند که چه چیزی برای بنده اش خیر و صلاح است و بالعکس شاید خیلی چیزهایی که تو می خواهی برای تو شر و بدی باشد و به تو صدمه بزند و یا دین تو را نابود کند : …وَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (بقره/216)

و بسا چیزى را خوش نمى‏دارید و آن براى شما خوب است و بسا چیزى را دوست مى‏دارید و آن براى شما بد است و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانید.

پس اجازه نده اتفاقات ناخوشایند روحیه ات را خراب کند و مطمئن باش که با منفی نگری جسم سالمی نخواهی داشت.

سعی کن به قدر توان خود تلاش کنی و نتیجه را به حکمت خدای حکیم واگذار نمایی . مثبت اندیشی را تمرین کن و عینک بدبینی را از چشمان خود بردار ، خوبی های خود و دیگران و نعمت های بیکران خداوندی را ببین و برای همه آن ها شاکر باش و نماز به جای آور.

استمرار در 2رکعت نماز مستحب شکر مشکلات بسیاری را در زندگی حل می کند و با این عمل می توانی خود را از اسارت زنجیر های بدبینی و منفی نگری آزاد کنی.

اصل سوم: ارتباط موثر داشته باش

ارتباطات انسان در دنیا 4 جهت دارد : ارتباط با خدا - خود - دیگران - طبیعت.

برای هر کدام از این جهت ها راه‌های مناسبی بیان شده است . اصولا توقعات به حق و یا ناحق ما ذهن و فکر ما را ساعت ها درگیر می سازد و انرژی های ارزشمندی را هدر می دهد

از هیچ کس توقع بی جا نداشته باش ؛

این امر اول بسیار سخت باشد اما اولاً : به مرور آرامش خاصی به ارمغان می آورد .

ثانیا این شما را فردی توانمند و قدرتمند می سازد که تکیه به هیچ نیرویی ندارد .

ثالثاًذهن شما را متمرکز قدرت خدا می کند و امدادهای غیبی خدا را در زندگی به شما نشان خواهد داد.

در زندگی به جای شناور بودن شناگر باش .

کرامت و عزت نفس خود را مورد توجه خاصی قرار بده و سعی کن با هیچ حرام و اشتباهی این عزت و کرامت را خدشه دار نکنی.

زندگی خود را هدفمند ساز و برای رسیدن به اهدافت تلاش کن و مهمترین هدفت را رضای خدا قرار ده.

در ارتباط با دیگران برای این که شاد باشی باید شادی آفرین باشی و این حاصل نمی شود مگر این که در مقابل خواسته ها و گفتار دیگران انعطاف پذیر شوی و با بحث های بی نتیجه انرژی خود را هدر ندهی و قبل از مطمئن شدن در مورد هیچ کس قضاوت نکنی.

بی احترامی دیگران را با بی اعتنایی جواب ده و به جای بیزاری از انسان ها ، از رفتار های بد آن ها بیزار باش و سعی کن این معایب را از خودت دور ساز ی.

بگذار دیگران از تو ، به عنوان فردی آرام و خوشرو یاد کنند.

وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا

و بندگان خداى رحمان کسانى‏اند که روى زمین به نرمى گام برمى‏دارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ مى‏دهند . (فرقان/63)

خداوند عباد الرحمان را چنین معرفی می کند که در ارتباط با دیگران رفتارشان سراسر سلامت و امنیت است و هیچ آسیبی به دیگران نمی زنند.

پس ببخشید و فراموش کنید چرا که کینه ، فقط بارتان را سنگین می کند.

اصل مهم در شاد زیستن از نگاه قرآن

 

قرآن در تمام آیات و احکام و اوامرش قصد آن را دارد که کیفیت شادی و نشاط و لذت از زندگی سالم و خدایی را به انسان آموزش داده و تمامی اعمال و رفتاری که باعث می شود به این نوع زندگی صدمه و خدشه وارد شود را گوشزد کند.

انسان ها در زندگی خود همیشه تلاش می کنند تا کیفیت زندگی خود را بالاتر ببرند و این به معنای نهایت لذت از زندگی است و در فرهنگ قرآنی حیات طیبه و یا هنر انسان زیستن نام دارد.

گاهی آدم ها راه را به خطا می روند و به جای این که به کیفیت زندگی روی آورند ، هم و غم خود را روی کمیت آن می گذارند ؛ از نظر آسایش و مادیات روز به روز وسعت مالی پیدا می کنند اما دریغ از ذره ای لذت و نشاط .

امروزه هر کسی را می بینیم شاد نیست، زندگی می کند اما از زندگیش لذتی نمی برد و شادی را در میدان دید خود پیدا نمی کند.

قرآن در تمام آیات و احکام و اوامرش قصد آن را دارد که کیفیت شادی و نشاط و لذت از زندگی سالم و خدایی را به انسان آموزش دهد و تمامی اعمال و رفتاری که باعث می شود به این نوع زندگی صدمه و خدشه وارد شود را گوشزد می کند و آنان را حرام می شمارد ؛ زیرا اعمال حرام هم به جسم و هم به روح انسان آسیب جدی وارد می کند و او را بیمار می سازد .

حال شما بگویید آیا یک بیماری که مریضی صعب العلاج دارد از موهبت و نعمت زندگی لذت می برد؟ این که چگونه از زندگی نهایت بهره و سود را ببریم تا هم در دنیا و هم در آخرت زیبا زندگی کنیم و سعادت نصیبمان شود ، راهی است که تنها با علم و آگاهی و تمرین و عمل  بدست می آید.

اصل اول: به رحمت خدا شاد باش

شادی خود را به هیچ کس وابسته نکن تا همیشه از آن برخوردار باشی.

وقتی با لذت های مادی و زودگذر شاد شدیم روشن است که با پایان این ها ما نیز دچار حزن و اندوه می شویم پس باید به قدرت لایزالی شاد بود که نقصان و زوال به ذات مقدسش راه پیدا نمی کند : قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ هُوَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ

بگو به فضل و رحمت‏خداست که [مۆمنان] باید شاد شوند و این از هر چه گرد مى‏آورند بهتر است .(یونس/58)

این آیه کریمه علت شادی به رحمت خدا را چنین بیان می کند که تمام خیر و خوبی در وجود باری تعالی جمع است و منشأ همه خیر و خوبی هاست و از خزانه غیبش به هر که بخواهد می بخشد.

وَاللّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاء بِغَیْرِ حِسَابٍ ؛ به هیچ کس امید نداشته باش به جز خدا زیرا یگانه داروی آرامش بخش روح و جان یاد خداست. کافی است تمرین کنید هر روز که مسائل و مشکلات روزانه ، شما را ناراحت و غمگین کرد یاد لطف و مهربانی های بی نهایت خدای تعالی بیافتید که چگونه شما را در گرداب حوادث یاد می کند و دست شما را در سختی های زندگی رها نمی کند.

اصل دوم: مثبت اندیش باش

همیشه شکرگزار باش : لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ

در تمام دوران زندگیم کسانی را دیدم که همیشه نکات منفی را می بینند و همیشه از بی پولی می نالند ، از رفتار نادرست اطرافیان گله و شکایت دارند و از زندگی خود ناراصی اند.

برای حل این مسئله دین اسلام راه کارهای مناسبی ارائه داده است؛

اولاً : انتظار نداشته باش همیشه آنچه در اطرافت اتفاق می افتد مطابق میل و خواسته ات باشد زیرا گاهی برخی از حوادث و اتفاقات به خیر و صلاح توست و خداوند حکیم و دانا بهتر از همه می داند که چه چیزی برای بنده اش خیر و صلاح است و بالعکس شاید خیلی چیزهایی که تو می خواهی برای تو شر و بدی باشد و به تو صدمه بزند و یا دین تو را نابود کند : …وَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (بقره/216)

و بسا چیزى را خوش نمى‏دارید و آن براى شما خوب است و بسا چیزى را دوست مى‏دارید و آن براى شما بد است و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانید.

پس اجازه نده اتفاقات ناخوشایند روحیه ات را خراب کند و مطمئن باش که با منفی نگری جسم سالمی نخواهی داشت.

سعی کن به قدر توان خود تلاش کنی و نتیجه را به حکمت خدای حکیم واگذار نمایی . مثبت اندیشی را تمرین کن و عینک بدبینی را از چشمان خود بردار ، خوبی های خود و دیگران و نعمت های بیکران خداوندی را ببین و برای همه آن ها شاکر باش و نماز به جای آور.

استمرار در 2رکعت نماز مستحب شکر مشکلات بسیاری را در زندگی حل می کند و با این عمل می توانی خود را از اسارت زنجیر های بدبینی و منفی نگری آزاد کنی.

اصل سوم: ارتباط موثر داشته باش

ارتباطات انسان در دنیا 4 جهت دارد : ارتباط با خدا - خود - دیگران - طبیعت.

برای هر کدام از این جهت ها راه‌های مناسبی بیان شده است . اصولا توقعات به حق و یا ناحق ما ذهن و فکر ما را ساعت ها درگیر می سازد و انرژی های ارزشمندی را هدر می دهد

از هیچ کس توقع بی جا نداشته باش ؛

این امر اول بسیار سخت باشد اما اولاً : به مرور آرامش خاصی به ارمغان می آورد .

ثانیا این شما را فردی توانمند و قدرتمند می سازد که تکیه به هیچ نیرویی ندارد .

ثالثاًذهن شما را متمرکز قدرت خدا می کند و امدادهای غیبی خدا را در زندگی به شما نشان خواهد داد.

در زندگی به جای شناور بودن شناگر باش .

کرامت و عزت نفس خود را مورد توجه خاصی قرار بده و سعی کن با هیچ حرام و اشتباهی این عزت و کرامت را خدشه دار نکنی.

زندگی خود را هدفمند ساز و برای رسیدن به اهدافت تلاش کن و مهمترین هدفت را رضای خدا قرار ده.

در ارتباط با دیگران برای این که شاد باشی باید شادی آفرین باشی و این حاصل نمی شود مگر این که در مقابل خواسته ها و گفتار دیگران انعطاف پذیر شوی و با بحث های بی نتیجه انرژی خود را هدر ندهی و قبل از مطمئن شدن در مورد هیچ کس قضاوت نکنی.

بی احترامی دیگران را با بی اعتنایی جواب ده و به جای بیزاری از انسان ها ، از رفتار های بد آن ها بیزار باش و سعی کن این معایب را از خودت دور ساز ی.

بگذار دیگران از تو ، به عنوان فردی آرام و خوشرو یاد کنند.

وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا

و بندگان خداى رحمان کسانى‏اند که روى زمین به نرمى گام برمى‏دارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ مى‏دهند . (فرقان/63)

خداوند عباد الرحمان را چنین معرفی می کند که در ارتباط با دیگران رفتارشان سراسر سلامت و امنیت است و هیچ آسیبی به دیگران نمی زنند.

پس ببخشید و فراموش کنید چرا که کینه ، فقط بارتان را سنگین می کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:11:00 ق.ظ ]




توصیه‌های اخلاقی حاج اسماعیل دولابی درباره خانواده

 

مرحوم حاج‌اسماعیل دولابی می‌گفت: مادرت را ببوس، دستش را بوسه بزن، پایش را ببوس، تا به گریه بیفتد، وقتی گریه افتاد خودت هم به گریه می‌افتی. آن وقت کارت روی غلطک می‌افتد و خدا همه درهایی را که به روی خودت بسته‌ای باز می‌کند.

.

هیچ فایده‌اى بعد از نعمت اسلام برتر و مفیدتر از این براى مرد مسلمان نیست که او همسرى داشته باشد که هروقت به او نگاه کند مسرور و شاداب شود و هنگامى که به او دستور دهد اطاعت کند، و هر وقتى که از نزدش برود حافظ جان خود و مال همسرش باشد.

نظام خانواده از چنان جایگاه و مقام شایسته در اسلام برخوردار است که حتى بر میزان ثواب عبادت و بندگى افراد تأثیر مى‌گذارد، تا جایى که دو رکعت نماز کسانى که تشکیل خانواده داده‌اند برتر از عبادت فرد مجردى است که شب و روز نماز بخواند.

در ادامه توصیه‌هایی از مرحوم محمداسماعیل دولابی از عارفان و سالکان طریق الهی در خصوص «خانواده و اهمیت آن» برای عموم علاقه‌مندان نقل می‌کنیم:

 

کمال انسان در این است که خانواده‌اش از او خشنود باشد. کمال مرد در آن است که خانواده‌اش از او راضی باشد.

هر زنی که مردش از او راضی باشد آن عزیز خداست، هر مردی هم که زنش از او راضی باشد آن مرد عزیز خداست، کمال زن و مرد در این است و بقیه‌اش سخنی دیگر است. چنین زن و مردی را خدا از همه اعمالشان راضی است. خوب رفتار کردن با زن هنر دین است. مردی که با زنش خوب رفتا کند همه جا آقاست. زن هم وقتی مردش از او راضا باشد می‌تواند همه کارهایش را به خوبی انجام دهد. نمونه کامل یک زن و شوهر مؤمن حضرت علی و حضرت زهرا(س) می‌باشند که یک روح و یک جان بودند در دو پیکر.

بهترین راه، محبت کردن به همسر و فرزندان است. پیامبر(ص) فرمود:

«خَیرُکم، خیرُکم لأَهْلِهِ وَ أَنَا خَیرُکم لأَهْلَی»؛ بهترین شما کسی است که بهترین شما در رابطه‌اش با خانواده‌اش باشد، و من بهترین شما در رابطه با خانواده‌ام هستم.

هر کاری که می‌توانی بکن، پول خرج همسرت کن، به او محبت کن، تا با هم یگانه شوید.

زن و مرد باید به همدیگر خوش‌بین باشند و هر کدام عیب را از خود بدانند، و به دیگری نسبت ندهند. اصلاً عیب دیدن کار خوبی نیست.

وقتی می‌خواهید از منزل خارج شوید اهل خانه را خشنود کنید و بیرون بیایید وقتی هم خواستید وارد خانه شوید بیرون در استغفار کنید و صلوات بفرستید و هر ناراحتی که داری بیرون بگذارید و با روی خوش داخل شوید تا اهل خانه هم با روی خوش به استقبال شما بیایند. کمال زن و مرد در این است.

اگر زن و بچه‌ات زشت و بد به نظرت آمدند، به خودت بگو: درست نگاه کن، خدا آن‌ها را درست کرده، مصنوع خدا مگر زشت و بد می‌شود؟!

موظب باش که مجلس ذکر، تنبل‌خانه تو نشود و زن و بچه را به حال خود رها نکنی! شرط زندگی و معاشرت را دعوا نکردن قرار دهید، یگانگی و الفت مبدأ همه خوبی‌هاست. از حدیث کسا ادب صحبت کردن فرزندان و شوهر و همسر با یکدیگر را بیاموزید؛ اگر زن با مرد مدارا کند، در نصف اعمال خوب او شریک است. با بزرگ خانواده‌تان مدارا کنید. زن با شوهرش، فرزندان با پدرشان مدارا کنند و حرمت او را نگاه دارند.

قرآن در مورد ازدواج می‌فرماید: «لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا»؛ تا در نزد همسرتان آرامش و سکون بیابید. مقصود، سکون و آرامش دل است و این وقتی عملی می‌شود که ایمان وجود داشته باشد.

هماهنگی و موافقت اخلاقی بین زن و مرد در محیط خانواده از هر لحاظ و به صورت صددرصد برای غیر انبیا و اولیا(ع) غیرممکن است. اگر بخواهیم محیط خانه، گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید، صبر و استقامت و گذشت و چشم‌پوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد اگر این‌ها نباشد اصطکاک و برخورد پیش خواهد آمد. و همه اختلافات خانوادگی از همین جا ناشی می‌شود.

فرزند تا هفت سال سلطان است و باید از او فرمان برد، هفت سال دوم وزیر است و باید او را مشاور قرار داد و از او نظر خواست، بعد از آن عبد می‌شود و فرمان خدا و خوبان را می‌برد.

دختر رحمت و پسر نعمت است. رحمت شما را حفظ می‌کند، نعمت را شما باید حفظ کنید. نعمت را باید مواظبت کرد، ولی رحمت صاحبش را مراقبت و حفظ می‌کند. رحمة للعالمینی پیامبر اکرم(ص) هم در حضرت زهرا(س) تبلور یافته است.

وقتی دیدی یک روز صبح فرزندت خودش بیدار شد و بدون اینکه کسی به او بگوید وضو گرفت و در گوشه خلوتی نماز خواند، بدان که نماز فرزندت را گرفت. سجده شکر به جا بیاور. مبادا از آن پس او را برای نماز خواندن تحریک کنی.

بچه‌ها خوبند، قشنگند. به بچه‌ها خیلی ایراد نگیرید؛ اغلب پدر و مادرها به قصد خوبی کردن به بچه‌ها و تربیت آنها بچه‌ها را خراب می‌کنند چون علم ندارند. حالا که علم نداریم و نمی‌توانیم درست کنیم حداقل به حال خودشان بگذاریم و دائم به آن‌ها امر و نهی نکنیم و اذیت‌شان نکنیم. با همین به اصطلاح تربیت کردن‌هاست که پدر و مادرها بچه‌ای را که با فطرت متولد شده است به راست یا چپ منحرف می‌کنند و یواشکی آن‌ها را یهودی یا نصرانی می‌کنند.

پیامبر اکرم(ص) فرمود: «کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ حَتَّى یَکُونَ أَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ‏ وَ یُنَصِّرَانِهِ»؛ هر نوزادی بر فطرت الهی متولد می‌شود تا اینکه پدر و مادرش او را یهودی یا نصرانی می‌کنند. به نظر من اصلاً به بچه دست نزنید. خودت درست راه برو، بچه که در کنار تو است همین که تو را می‌بیند، برای ساخته شدنش کافیست. چقدر ائمه(ع) فرمودند: مردم را با عمل‌تان و نه با زبان‌تان به راه دین دعوت کنید و وقتی انسان حق پدر و مادرش را ادا کند جمال امام‌ها پیدا می‌شود. نکند حق آن‌ها را تضییع کنی که راهت بسته می‌شود. اگر زنده‌اند یا مرده، هر طور که می‌توانی آن‌ها را از خودت راضی کن.

پدر و مادر را از خود خشنود کنید. مادرتان را ببوسید، به پای او بوسه بزنید. وقتی دل آن‌ها از شما راضی و شاد شود، از ته دل دعایتان می‌کنند این در سیر شما بسیار مؤثر است.

مادرت را ببوس، دستش را بوسه بزن، پایش را ببوس، تا به گریه بیفتد، وقتی گریه افتاد خودت هم به گریه می‌افتی. آن وقت کارت روی غلطک می‌افتد و خدا همه درهایی که به روی خودت بسته‌ای را باز می‌کند. این که فرمود: بهشت زیر پای مادر است؛ یعنی تواضع کن

 

توصیه‌های اخلاقی حاج اسماعیل دولابی درباره خانواده

 

مرحوم حاج‌اسماعیل دولابی می‌گفت: مادرت را ببوس، دستش را بوسه بزن، پایش را ببوس، تا به گریه بیفتد، وقتی گریه افتاد خودت هم به گریه می‌افتی. آن وقت کارت روی غلطک می‌افتد و خدا همه درهایی را که به روی خودت بسته‌ای باز می‌کند.

.

هیچ فایده‌اى بعد از نعمت اسلام برتر و مفیدتر از این براى مرد مسلمان نیست که او همسرى داشته باشد که هروقت به او نگاه کند مسرور و شاداب شود و هنگامى که به او دستور دهد اطاعت کند، و هر وقتى که از نزدش برود حافظ جان خود و مال همسرش باشد.

نظام خانواده از چنان جایگاه و مقام شایسته در اسلام برخوردار است که حتى بر میزان ثواب عبادت و بندگى افراد تأثیر مى‌گذارد، تا جایى که دو رکعت نماز کسانى که تشکیل خانواده داده‌اند برتر از عبادت فرد مجردى است که شب و روز نماز بخواند.

در ادامه توصیه‌هایی از مرحوم محمداسماعیل دولابی از عارفان و سالکان طریق الهی در خصوص «خانواده و اهمیت آن» برای عموم علاقه‌مندان نقل می‌کنیم:

 

کمال انسان در این است که خانواده‌اش از او خشنود باشد. کمال مرد در آن است که خانواده‌اش از او راضی باشد.

هر زنی که مردش از او راضی باشد آن عزیز خداست، هر مردی هم که زنش از او راضی باشد آن مرد عزیز خداست، کمال زن و مرد در این است و بقیه‌اش سخنی دیگر است. چنین زن و مردی را خدا از همه اعمالشان راضی است. خوب رفتار کردن با زن هنر دین است. مردی که با زنش خوب رفتا کند همه جا آقاست. زن هم وقتی مردش از او راضا باشد می‌تواند همه کارهایش را به خوبی انجام دهد. نمونه کامل یک زن و شوهر مؤمن حضرت علی و حضرت زهرا(س) می‌باشند که یک روح و یک جان بودند در دو پیکر.

بهترین راه، محبت کردن به همسر و فرزندان است. پیامبر(ص) فرمود:

«خَیرُکم، خیرُکم لأَهْلِهِ وَ أَنَا خَیرُکم لأَهْلَی»؛ بهترین شما کسی است که بهترین شما در رابطه‌اش با خانواده‌اش باشد، و من بهترین شما در رابطه با خانواده‌ام هستم.

هر کاری که می‌توانی بکن، پول خرج همسرت کن، به او محبت کن، تا با هم یگانه شوید.

زن و مرد باید به همدیگر خوش‌بین باشند و هر کدام عیب را از خود بدانند، و به دیگری نسبت ندهند. اصلاً عیب دیدن کار خوبی نیست.

وقتی می‌خواهید از منزل خارج شوید اهل خانه را خشنود کنید و بیرون بیایید وقتی هم خواستید وارد خانه شوید بیرون در استغفار کنید و صلوات بفرستید و هر ناراحتی که داری بیرون بگذارید و با روی خوش داخل شوید تا اهل خانه هم با روی خوش به استقبال شما بیایند. کمال زن و مرد در این است.

اگر زن و بچه‌ات زشت و بد به نظرت آمدند، به خودت بگو: درست نگاه کن، خدا آن‌ها را درست کرده، مصنوع خدا مگر زشت و بد می‌شود؟!

موظب باش که مجلس ذکر، تنبل‌خانه تو نشود و زن و بچه را به حال خود رها نکنی! شرط زندگی و معاشرت را دعوا نکردن قرار دهید، یگانگی و الفت مبدأ همه خوبی‌هاست. از حدیث کسا ادب صحبت کردن فرزندان و شوهر و همسر با یکدیگر را بیاموزید؛ اگر زن با مرد مدارا کند، در نصف اعمال خوب او شریک است. با بزرگ خانواده‌تان مدارا کنید. زن با شوهرش، فرزندان با پدرشان مدارا کنند و حرمت او را نگاه دارند.

قرآن در مورد ازدواج می‌فرماید: «لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا»؛ تا در نزد همسرتان آرامش و سکون بیابید. مقصود، سکون و آرامش دل است و این وقتی عملی می‌شود که ایمان وجود داشته باشد.

هماهنگی و موافقت اخلاقی بین زن و مرد در محیط خانواده از هر لحاظ و به صورت صددرصد برای غیر انبیا و اولیا(ع) غیرممکن است. اگر بخواهیم محیط خانه، گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید، صبر و استقامت و گذشت و چشم‌پوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد اگر این‌ها نباشد اصطکاک و برخورد پیش خواهد آمد. و همه اختلافات خانوادگی از همین جا ناشی می‌شود.

فرزند تا هفت سال سلطان است و باید از او فرمان برد، هفت سال دوم وزیر است و باید او را مشاور قرار داد و از او نظر خواست، بعد از آن عبد می‌شود و فرمان خدا و خوبان را می‌برد.

دختر رحمت و پسر نعمت است. رحمت شما را حفظ می‌کند، نعمت را شما باید حفظ کنید. نعمت را باید مواظبت کرد، ولی رحمت صاحبش را مراقبت و حفظ می‌کند. رحمة للعالمینی پیامبر اکرم(ص) هم در حضرت زهرا(س) تبلور یافته است.

وقتی دیدی یک روز صبح فرزندت خودش بیدار شد و بدون اینکه کسی به او بگوید وضو گرفت و در گوشه خلوتی نماز خواند، بدان که نماز فرزندت را گرفت. سجده شکر به جا بیاور. مبادا از آن پس او را برای نماز خواندن تحریک کنی.

بچه‌ها خوبند، قشنگند. به بچه‌ها خیلی ایراد نگیرید؛ اغلب پدر و مادرها به قصد خوبی کردن به بچه‌ها و تربیت آنها بچه‌ها را خراب می‌کنند چون علم ندارند. حالا که علم نداریم و نمی‌توانیم درست کنیم حداقل به حال خودشان بگذاریم و دائم به آن‌ها امر و نهی نکنیم و اذیت‌شان نکنیم. با همین به اصطلاح تربیت کردن‌هاست که پدر و مادرها بچه‌ای را که با فطرت متولد شده است به راست یا چپ منحرف می‌کنند و یواشکی آن‌ها را یهودی یا نصرانی می‌کنند.

پیامبر اکرم(ص) فرمود: «کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ حَتَّى یَکُونَ أَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ‏ وَ یُنَصِّرَانِهِ»؛ هر نوزادی بر فطرت الهی متولد می‌شود تا اینکه پدر و مادرش او را یهودی یا نصرانی می‌کنند. به نظر من اصلاً به بچه دست نزنید. خودت درست راه برو، بچه که در کنار تو است همین که تو را می‌بیند، برای ساخته شدنش کافیست. چقدر ائمه(ع) فرمودند: مردم را با عمل‌تان و نه با زبان‌تان به راه دین دعوت کنید و وقتی انسان حق پدر و مادرش را ادا کند جمال امام‌ها پیدا می‌شود. نکند حق آن‌ها را تضییع کنی که راهت بسته می‌شود. اگر زنده‌اند یا مرده، هر طور که می‌توانی آن‌ها را از خودت راضی کن.

پدر و مادر را از خود خشنود کنید. مادرتان را ببوسید، به پای او بوسه بزنید. وقتی دل آن‌ها از شما راضی و شاد شود، از ته دل دعایتان می‌کنند این در سیر شما بسیار مؤثر است.

مادرت را ببوس، دستش را بوسه بزن، پایش را ببوس، تا به گریه بیفتد، وقتی گریه افتاد خودت هم به گریه می‌افتی. آن وقت کارت روی غلطک می‌افتد و خدا همه درهایی که به روی خودت بسته‌ای را باز می‌کند. این که فرمود: بهشت زیر پای مادر است؛ یعنی تواضع کن

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:09:00 ق.ظ ]




به بچّه می گوید به خدا شرک نورز، به والدینت هم نیکی و احسان کن. یعنی پدر و مادر هم صفت من را دارند به آن ها هم احترام بگذار. می گوید شرک نیاور هیچ کس را تعظیم نکن هیچ کس را تکریم نکن الّا مربّی. بعد می آید سراغ معلّم، بعد از ولایت سر درمی آورد

 

 

غوّاص باشید، خوّاض نباشید!

 

قرآن فرمود: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فی خَوْضِهِمْ یلْعَبُونَ (انعام/91). بگو خدا، آنگاه جاهل ها، کفار، اشقیا و … را بگذار در خوضشان بازی کنند. یعنی آنها را ول کن گردوبازی کنند. خواض با غواص فرق دارد. غواص در دریای توحید فرو می رود و جواهر ایمان و انسانیت بیرون می آورد، ولی خوّاض می نشیند و برای کلک زدن می بافد. خوض اثر جهل است. هر کس که هر جا می رود، به دنبال این است که عیب پیدا کند و بیرون بیاورد، خواض است و هر کس که می رود حسن پیدا کند و چیز قیمتی در بیاورد، غواص است.

 

سخن دوست

 

قرآن کلامی است محکم و استوار قرآن کتابی است که آب می دهد و آبش تمامی ندارد. چشمه اش تمام شدنی نیست، همه را سیراب می کند. هر کس از آن آب بخورد فوری سیراب می شود. یعنی به او علم و معرفت می دهد. امیدوارم قلب ها و جان های ما برای تفقه و تعمق در قرآن و برای تعقل در قرآن آماده باشد. قرآن خیلی نیازمند تعمّق و تفکر است. «لعلهم یتذکرون»؛ یعنی صرف خواندن نیست. این ها برای تذکر است. تذکر و تعمق در قرآن قیمت دارد. لازمه تعمق و تفقه در قرآن، دوستی است. دوست، کلام دوست را خوب گوش داده و به آن دل می دهد. در این گوش دادن تذکّر و تعقّل و تفقّه هست. بعضی وقتها کسی می گوید: فهمیدم. اگر بگوییم: چه گفت نمی تواند بگوید، اما می گوید: فهمیدم. دوستی این چنین است. می گوید: صدای دوست آمد، فهمیدم چه گفت. امیدوارم همه شما به مقصد خود محبت داشته باشید. دست کم ذات خود را دوست داشته باشید. خیر خواه خود باشید.

اگر انسان خودش را فراموش کند و خیرخواه خود نباشد، چه قیمتی می تواند داشته باشد. خدا درباره کفار می فرماید: «نسوا الله فانسهم أنفسهم» در روز عاشورا وقتی امام زین العابدین (علیه السّلام) از حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) سوال کرد که پدر جان کارتان با این قوم به کجا کشید حضرت فرمود: «نسوا الله فانسهم أنفسهم»؛ خدا را فراموش کردند، خودشان را هم فراموش کردند. یعنی خیرخواه خودشان هم نیستند. خیر خودشان را نمی خواهند.

 

قرآن نامه دوست است و زبان اهل محبت، زبان اشاره است. اشارت را اهل محبت درک می کنند. اگر اهل محبت شدی، قرآن را خواهی فهمید. بعضی آیه ها را در قلبتان بنویسید!

 

قرآن می فرماید: هرجا مصیبتی به شما رسید، جلوتان را گرفت، شب تاریک بود، غصه ای آمد، حوادثی پیشامد کرد، بگو: «انا لله و انا الیه راجعون»(بقره/156)؛ از خدا آمده ایم و رو به خدا می رویم. این را مربی شما می گوید؛ آن مربی که همیشه همراه شماست. خود او می گوید: «أُولئِکَ  عَلَیهِمْ  صَلَوَاتٌ  مِنْ  رَبِّهِمْ  وَ رَحْمَةٌ» (بقره/157) این جماعتی که منطقشان این چنین است، صلوات و رحمت خدا بر آنها باد.

به این آیه نگاه کنید تا در قلب شما جا باز کند. اصلاً در قلب خودتان آن را بنویسید. بعضی آیه ها را که دوست دارید، در قلب خود بنویسید و مرتب بخوانید تا قلب شما شفاف شود. قلب، آینه خدا نما و پیغمبر نماست. با قرآن و ذکر خدا آینه قلب شما جلا داده می شود و ژست خوبان بیش تر پیدا می شود. این خاصیت آینه است؛ «ان الله تبارک و تعالی جعل الذکر جلال للقلوب»؛ خدا ذکر را برای جلای قلب آفرید.

 

زبان اهل محبت

 

قرآن نامه دوست است و زبان اهل محبت، زبان اشاره است. اشارت را اهل محبت درک می کنند. اگر اهل محبت شدی، قرآن را خواهی فهمید. “آن کس است اهل بشارت که اشارت داند".

 

همکاران خدا

 

در قرآن کریم هر جا از شرک نهی شده بعدش فرموده است *(و بالوالدین احسانا) یعنی آنان هم کار من هستند و کار من را انجام می دهند. مادر که بچّه را شیر می دهد، پدر که بچّه را  بزرگ می کند هر دو کار خدا را انجام می دهند. دیگران هم همین طور. همه صفت مربّی گری دارند. خودشان ربّ دارند، صفت مربّی در آن ها اثر گذاشته، ربّ شده اند. ببینید چقدر جادّه باز است. به بچّه می گوید به خدا شرک نورز، به والدینت هم نیکی و احسان کن. یعنی پدر و مادر هم صفت من را دارند به آن ها هم احترام بگذار. می گوید شرک نیاور هیچ کس را تعظیم نکن هیچ کس را تکریم نکن الّا مربّی.

بعد می آید سراغ معلّم، بعد از ولایت سر در می آورد و ائمّه (علیهم السّلام) و پیامبر (صلّی الله علیه و آله وسلّم) که: «ابوا هذه الامّة، پدران این امّتند.»* ما به پدرها کوچک احترام گذاشتیم، آمدیم رسیدیم به پدرهای بزرگ. البتّه اشتباه نشود هیچ وقت امکان ندارد که انسان دو پدر داشته باشد. ولی یک پدر کوچک و یک پدر بزرگ ممکن است. امیر المومنین (علیه السّلام) پدر کوچک است، چون خیلی به ما نزدیک است. پدر بزرگمان هم حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله وسلّم) است. این ها مربّی های ما هستند .مربّی حقیقی  خداوند آنان را مربّی ما قرار داده است. وقتی می فرماید: و بالوالدین احسانا، شامل امیرالمومنین (علیه السّلام)، حضرت زهرا (سلام الله علیها) و پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله وسلّم) هم می شود.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:07:00 ق.ظ ]




 توصیه های زیبا از حاج آقا دولابی برای سبک زندگی


استاد اخلاق میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه ۱۵ دستورالعمل را ذکر می‌کند که به ترتیب در ذیل آورده شده است:

۱٫ هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

۲.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

۳.اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

۴. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

۵.موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

۶.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

۷.تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

۸.هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

۹. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.

۱۰.با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

۱۱.خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

۱۲. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.

۱۳.ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله

۱۴.دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”

۱۵.هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا”، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله”را بگو همه ی دلت را تصرف کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:04:00 ق.ظ ]




ضرورت نیکی به همسایه

بدون تردید، پس از خانواده، افرادی که در یک محلی گرد هم آمده اند، جامعه ای مهم را پدید می آورند که اتحاد و وفاق اجتماعی و معاشرت های آنان می تواند استحکام و استواری این تشکل را در بعد انسانی و اخلاقی تضمین کند، اسلام برای افرادی که در مجاورت یکدیگر سکونت دارند، حقوقی در نظر گرفته است؛ که اگر فردی بخواهد آنها را زیر پا نهد خاطی و خلافکار محسوب می شود. حق همسایگی در این آیین چنان اهمّیتی دارد که قرآن کریم پس از مطرح نمودن یکتاپرستی و اجتناب از شرک ورزی، دعوت عملی به تعاون و تضامن اجتماعی می نماید و در این میان پس از پرستش خداوند، نیکی به والدین، ارحام،یتیمان و فقیران و احسان به همسایه را مورد توجّه قرار می دهد. «و اعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً و بذی القربی و الیتامی و المساکین و الجار ذی القربی و الجار الجنب و الصاحب بالجنب و ابن السبیل و ما ملکت ایمانکم ان اللّه لایحبّ من کان مختالاً فخوراً».(1) جالب این که رعایت حقوق مجاورین طبق آیه قرآن، عملی نمودن فرمان الهی است و نیز این سلوک و رفتار نیک در ردیف عبادت پروردگار تلقی گردیده است. منظور از عبارت «جار ذی القربی»، همسایه نزدیک،خویشاوند و یا هم عقیده می باشد و «جار جنب»، دور بودن از نظر فاصله، خویشاوندی یا اعتقاد را می رساند.(2)

ارتباط شایسته افراد یک محل که با هم همسایه اند و نیز خوش رفتاری آنان تا بدان حد است که حضرت امام رضا(ع) این ویژگی را از جمله اهداف بعثت رسول اکرم (ص) برشمرده اند.(3) حضرت علی(ع) نیز فرموده اند شیعیان ما کسانی می باشند که به خاطر ولایت ما نسبت به یکدیگر بذل و بخشش می نمایند… مایه برکت همسایگان هستند و با معاشران خود، در صلح و صفا بسر می برند.(4) آن حضرت چهار خصلت را بر شمرده اند که اگر کسی آنها را مراعات نماید اهل بهشت است که یکی از آن ها رفتار پسندیده با همسایگان است.(5)

امام صادق(ع) در سخنی جاویدان نیک رفتاری با همسایه را بعد از نماز و در ردیف اقامه

این فریضه الهی در مسجد، ذکر کرده اند.(6) ابن مسکان می گوید: امام صادق(ع) فرمود: ما ریشه همه خوبی ها و نیکی ها هستیم و این ها همه از شاخه های وجود ماست. در این روایت تفقّد از همسایه به عنوان خیر و خوبی معرفی شده است.(7)

امام حسن مجتبی(ع) در ایام صباوت، شبی تا صبح صادق، مراقب عبادت مادرش حضرت صدیقه کبری(س) بود و می نگریست که آن بانوی بانوان مدام در حال رکوع، سجود، قیام و قعود است و به خوبی می شنید که مادرش درباره زنان و مردان دعای خیر می نماید و برای هر یک از آنان سعادت، رحمت و برکت می خواهد. دومین فروغ امامت صبح هنگام، خطاب به مادرش گفت: هرچه گوش کردم درباره دیگران دعای خیر نمودی امّا درباره خودت دعایی ننمودی. حضرت فاطمه زهرا(س) فرمودند: یا بنیّ: الجار ثم الدار؛ ای فرزندم اوّل همسایه بعد خانه.(8)

حضرت علی (ع) در خطبه قاصعه از تعصب های غلط، افتخارات بیهوده و مباهات به طایفه و قبیله به شدت انتقاد می کند و می فرماید: اگر کسی بخواهد واقعاً تعصب به خرج دهد باید کردار پسندیده، خصال نیکو و خوی خوب انسانی را ملاک مباهات و فضیلت قرار دهد و در فرازی از این خطبه تأکید نموده اند به صفات حمیده و اخلاق کریمه افتخار کنید و به دنبال این سخن آسمانی برخی از خصلت هایی را که سزاوار است افراد داشته باشند برمی شمارد. نخستین این حالات نیکو از دیدگاه نخستین امام، حقوق همسایه و رعایت حال اوست: من الحفظ للجوار.(9) یکی از صفات متقین که حضرت علی(ع) در خطبه همام بدان اشاره فرموده است زیان نرسانیدن به همسایه می باشد.(10) آن امام در بستر شهادت نیز بازماندگان را این گونه وصیت فرمود: از خدا پروا داشته، از پروردگارتان بترسید. از خدا بترسید درباره همسایگانتان که آنان سفارش شده پیامبرتان هستند.(11) حضرت امام حسین (ع) نیز مسلمانان را به پنج خصلت توصیه نموده اند که یکی از آنها خوش رفتاری با همسایه است.(12) در

فرازی از رساله حقوق امام زین العابدین(ع) حقوق همسایگان این گونه ترسیم گردیده است.

«…امّا حق همسایه ات حفظ اوست در نهان و بزرگداشت او در عیان و حمایت از وی در صورتی که ستمی به وی رسیده باشد و اگر احتمال تأثیر اندرز می دهی، او را موعظه نمایی. در هنگام بلاها و سختی ها او را رها نکنی و از خطا و خلاف او درگذری، گناهش را ببخشی و با کرامت و رعایت حیثیت وی، با همسایه ات معاشرت کنی…»

دعای چهل و چهارم صحیفه سجادیه مربوط به هنگام فرا رسیدن ماه رمضان و استقبال از این ایام مبارک است. در بخشی از این نیایش نورانی امام چهارم از پیشگاه خداوند می خواهد که به آن حضرت توفیق دهد با همسایه اش از طریق فضل و سخاوت رفتار نموده و در رفع احتیاجات و مساعدت به فقیرانشان اقدام نماید و در مقابل آزارشان از در نیکی و خوش خویی درآید.

امام صادق(ع) فرموده اند: آیین ائمه(ع) ورع، عفّت…نیکو معاشرت کردن با همه و حسن همجواری (خوش همسایگی) است.(13) حضرت امام رضا(ع) در کلامی گران سنگ فرموده اند: بر شما باد به تقوای الهی، پارسایی، کوشش در طاعت و بندگی، ادای امانت، راستگویی و حسن هم جواری که این موارد اساس رسالت حضرت محمد مصطفی(ص) است.(14)

مرزهاو حقوق همسایگان

در خصوص حدّ همسایگی، رسول اکرم(ص) فرموده اند:تا چهل خانه از روبرو، پشت سر، طرف راست و سوی چپ همسایه محسوب می شوند.(15) بر اساس این روایت در روستاها و شهرهای کوچک، محلات مسکونی، شهرک ها و بلوک های ساختمانی افراد کثیری با یکدیگر همسایه اند و لازم است حقوق متقابل خویش را مراعات نمایند اگر سفارش مؤکّد اسلام در این نواحی بین ساکنین آنان عمل گردد مردمی که تا مسافتهای قابل توجّهی با هم زندگی می کنند بسیاری از دشواری های اجتماعی، اخلاقی،

56

امنیتی و تربیتی را پشت سر نهاده و از زندگی آمیخته به مودت بهره مند می گردند، چنین پدیده ای در رشد عاطفی و بهبود ساختار اقتصادی اجتماعی مناطق مسکونی تأثیری قابل ملاحظه خواهد گذاشت. بنا به فرمایش خاتم رسولان الهی همسایگان به سه دست تقسیم می گردند. نخست همسایه ای که در سه محور بر گردن ما حق دارد: حق همسایگی، حق خویشاوندی و اسلام(برادر دینی و ایمانی)؛ دوم همسایه ای که دارای دو حق است: حق همسایگی و حق برادر ایمانی؛ سوم همسایه ای که صرفاً دارای حق همسایگی است و آن حق افراد غیر مسلمان از اهل کتاب است.(16) بنابراین حقوق هم جواری را باید حتی در مورد همسایه ای که در اعتقادات و باورها با ما وجه اشتراکی ندارد، مراعات نمود.

مجاورت خانه های مسکونی برای صاحبان آنها تعهد بوجود می آورد. از خصوصیات حق همسایگی این است که مزایای متقابل دارد و بین مردم جریان یافته است چنین نیست که همسایه ای حقوقی بر عهده دیگران داشته باشد ولی خودش نسبت به مجاورین حقی را تعهد نکند. در واقع هر کس که تصور می کند به گردن دیگری حق دارد در همان حال باید متوجه این حقیقت گردد که او هم مدیون است. امام صادق(ع) می فرمایند: آیا مردی از شما شرم نمی کند که همسایه اش حق هم جواری را در خصوص او رعایت کند ولی او این حقیقت را نشناسد.(17)

در روایتی حضرت رسول اکرم(ص) فرموده اند: حق همسایه آن است که اگر در بستر

بیماری قرار گرفت از وی عیادت نمایی و اگر مرگش فرا رسید در تشییع جنازه او حضور یابی و اگر از تو قرض خواست از پرداخت آن امتناع ننمایی و اگر سرور و شادی در زندگیش رخ داد بر او تبریک و تهنیت گویی و در مصائب و ابتلائات با او هم دردی نمایی. ساختمان محل سکونت خود را از خانه او بالاتر نبرده و او را از نسیم فرح زا و هوای خنک محروم نکنی.(18)

در حدیث دیگری آن مرد آسمانی توصیه نموده اند: چون میوه ای خریدی مقداری به همسایه ات هدیه کنی و در غیر این صورت آن را پنهانی به منزل ببری. فرزندت را در حالی که میوه می خورد به بیرون از خانه نفرست که مبادا بچه همسایه آزرده شود و نیز بوی غذای تو، وی را ناراحت ننماید(امکان دارد آن را نتواند تهیه کند) مگر این که مقداری برایش بفرستی.(19)

امام زین العابدین (ع) حقوق متقابل همسایگان را این گونه بیان فرموده اند: حق همسایه ات این است که او را در غیابش حفظ کنی و در حضورش به وی احترام بگذاری. اگر ستمی وی را تحت فشار قرار داد، به امدادش بشتابی و در رفع ستم از وی بکوشی. در عیوب او تجسّس ننموده و اگر ناگواری از همسایه دیدی نادیده تصوّر کنی…و با عزّت و شادمانی با او معاشرت کنی و قادری جز خداوند تبارک و تعالی نمی باشد.(20)

خوش همسایگی

خوب همسایه داری، خوش رفتاری با همسایه و احسان در خصوص آنان دستوری دینی است. امام صادق(ع) فرموده اند: بر شما باد به خوش همسایگی پس به درستی که خداوند عزّ و جل بدان امر کرده است.(21) رسول اکرم (ص) توصیه فرموده اند: اگر خواستار آن هستید که پروردگار و فرستاده اش شما را دوست بدارند، وقتی امانتی به شما سپردند آن را ادا کنید، درسخن گفتن، صداقت را در نظر گیرید و با همسایگان به نیکی رفتار کنید.(22) همچنین آن حضرت فرموده اند آنچه برای خود می خواهی برای دیگران نیز بخواه تا مؤمن باشی و با همسایگان خوش رفتاری کن تا در زمره افراد مسلمان به شمارآیی.(23) ابو ربیع شامی می گوید: حضرت امام صادق(ع) فرمود: بدانید از ما نیست کسی که با همسایه اش خوشرفتاری نکند.(24) حضرت علی(ع) نیز در اهمیت این موضوع فرموده اند: خدا رحمت کند همسایه ای را که همسایه خویش را به نیکی کردن یاری نماید.(25)

امام کاظم (ع) می فرمایند: درمیان قوم بنی اسرائیل مردی مؤمن می زیست که همسایه ای کافر داشت، آن مرد غیر مسلمان نسبت به آن فرد با ایمان رئوف بود و برایش کار خیر انجام می داد، وقتی او از دنیا رفت، خداوند در دوزخ خانه ای از گل برایش بنا کرد تا او را از حرارت آتش جهنّم حفظ کند و حتی به او روزی هم می رسید به آن مرد گفتند: این لطف حق به

 

خاطر مدارا و نیکی تو به همسایه مؤمن می باشد.(26)

حضرت علی (ع) نوید داده اند: نیکوکاری و خوش رفتاری با خویشاوندان موجب افزایش عمر و آبادانی خانه ها می شود.(27) حضرت امام رضا(ع) می فرمایند: مرا حدیث کرد محمد بن علی ـ امام باقر(ع) ـ که صله ارحام و نیکی با همسایگان دارایی و توانایی مالی انسان را افزایش می دهد.(28) و این سخنان الهام گرفته از فرمایش رسول اکرم(ص) است که فرموده اند خوش سلوکی با همسایه یکی از چهار چیزی است که روزی را زیاد می نماید.(29) بنابراین نیکی به همسایه در همین دنیا آثار و برکاتی دارد. امام صادق(ع) از رسول اکرم(ص) نقل نموده اند: خوش رفتاری با همسایه مرگ را به تأخیر می افکند،(30) از ثمرات دیگر خوش رفتاری آن است که همسایگان زیاد می شوند، زیرا دوستان انسان خوش خوی افزایش می یابد و مردمان بیشتری با فرد خوش اخلاق انس می گیرند چنانچه حضرت علی(ع) متذکر گردیده اند.(31) همچنین خوش رفتاری با همسایگان سبب می شود تا در مشکلات و گرفتاری ها، به یاری آدمی برخیزند و بارش را از دوش او بردارند، زیرا به فرمایش مولای متقیان نیکی به افراد هم جوار، خدمه را زیاد می کند

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:02:00 ق.ظ ]




توصیه‌های اخلاقی حاج اسماعیل دولابی درباره خانواده
مرحوم حاج‌اسماعیل دولابی می‌گفت: مادرت را ببوس، دستش را بوسه بزن، پایش را ببوس، تا به گریه بیفتد، وقتی گریه افتاد خودت هم به گریه می‌افتی. آن وقت کارت روی غلطک می‌افتد و خدا همه درهایی را که به روی خودت بسته‌ای باز می‌کند.
 
 پیامبر اکرم(ص) مى‌فرماید: در اسلام هیچ نهادى محبوب‌تر و عزیرتر از تشکیل خانواده در نزد خداوند بنا نشده است.

هیچ فایده‌اى بعد از نعمت اسلام برتر و مفیدتر از این براى مرد مسلمان نیست که او همسرى داشته باشد که هروقت به او نگاه کند مسرور و شاداب شود و هنگامى که به او دستور دهد اطاعت کند، و هر وقتى که از نزدش برود حافظ جان خود و مال همسرش باشد.

نظام خانواده از چنان جایگاه و مقام شایسته در اسلام برخوردار است که حتى بر میزان ثواب عبادت و بندگى افراد تأثیر مى‌گذارد، تا جایى که دو رکعت نماز کسانى که تشکیل خانواده داده‌اند برتر از عبادت فرد مجردى است که شب و روز نماز بخواند.

در ادامه توصیه‌هایی از مرحوم محمداسماعیل دولابی از عارفان و سالکان طریق الهی در خصوص «خانواده و اهمیت آن» برای عموم علاقه‌مندان نقل می‌کنیم:

 

کمال انسان در این است که خانواده‌اش از او خشنود باشد. کمال مرد در آن است که خانواده‌اش از او راضی باشد.

هر زنی که مردش از او راضی باشد آن عزیز خداست، هر مردی هم که زنش از او راضی باشد آن مرد عزیز خداست، کمال زن و مرد در این است و بقیه‌اش سخنی دیگر است. چنین زن و مردی را خدا از همه اعمالشان راضی است. خوب رفتار کردن با زن هنر دین است. مردی که با زنش خوب رفتا کند همه جا آقاست. زن هم وقتی مردش از او راضا باشد می‌تواند همه کارهایش را به خوبی انجام دهد. نمونه کامل یک زن و شوهر مؤمن حضرت علی و حضرت زهرا(س) می‌باشند که یک روح و یک جان بودند در دو پیکر.

بهترین راه، محبت کردن به همسر و فرزندان است. پیامبر(ص) فرمود:

«خَیرُکم، خیرُکم لأَهْلِهِ وَ أَنَا خَیرُکم لأَهْلَی»؛ بهترین شما کسی است که بهترین شما در رابطه‌اش با خانواده‌اش باشد، و من بهترین شما در رابطه با خانواده‌ام هستم.

هر کاری که می‌توانی بکن، پول خرج همسرت کن، به او محبت کن، تا با هم یگانه شوید.

زن و مرد باید به همدیگر خوش‌بین باشند و هر کدام عیب را از خود بدانند، و به دیگری نسبت ندهند. اصلاً عیب دیدن کار خوبی نیست.

وقتی می‌خواهید از منزل خارج شوید اهل خانه را خشنود کنید و بیرون بیایید وقتی هم خواستید وارد خانه شوید بیرون در استغفار کنید و صلوات بفرستید و هر ناراحتی که داری بیرون بگذارید و با روی خوش داخل شوید تا اهل خانه هم با روی خوش به استقبال شما بیایند. کمال زن و مرد در این است.

اگر زن و بچه‌ات زشت و بد به نظرت آمدند، به خودت بگو: درست نگاه کن، خدا آن‌ها را درست کرده، مصنوع خدا مگر زشت و بد می‌شود؟!

موظب باش که مجلس ذکر، تنبل‌خانه تو نشود و زن و بچه را به حال خود رها نکنی! شرط زندگی و معاشرت را دعوا نکردن قرار دهید، یگانگی و الفت مبدأ همه خوبی‌هاست. از حدیث کسا ادب صحبت کردن فرزندان و شوهر و همسر با یکدیگر را بیاموزید؛ اگر زن با مرد مدارا کند، در نصف اعمال خوب او شریک است. با بزرگ خانواده‌تان مدارا کنید. زن با شوهرش، فرزندان با پدرشان مدارا کنند و حرمت او را نگاه دارند.

قرآن در مورد ازدواج می‌فرماید: «لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا»؛ تا در نزد همسرتان آرامش و سکون بیابید. مقصود، سکون و آرامش دل است و این وقتی عملی می‌شود که ایمان وجود داشته باشد.

هماهنگی و موافقت اخلاقی بین زن و مرد در محیط خانواده از هر لحاظ و به صورت صددرصد برای غیر انبیا و اولیا(ع) غیرممکن است. اگر بخواهیم محیط خانه، گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید، صبر و استقامت و گذشت و چشم‌پوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد اگر این‌ها نباشد اصطکاک و برخورد پیش خواهد آمد. و همه اختلافات خانوادگی از همین جا ناشی می‌شود.

فرزند تا هفت سال سلطان است و باید از او فرمان برد، هفت سال دوم وزیر است و باید او را مشاور قرار داد و از او نظر خواست، بعد از آن عبد می‌شود و فرمان خدا و خوبان را می‌برد.

دختر رحمت و پسر نعمت است. رحمت شما را حفظ می‌کند، نعمت را شما باید حفظ کنید. نعمت را باید مواظبت کرد، ولی رحمت صاحبش را مراقبت و حفظ می‌کند. رحمة للعالمینی پیامبر اکرم(ص) هم در حضرت زهرا(س) تبلور یافته است.

وقتی دیدی یک روز صبح فرزندت خودش بیدار شد و بدون اینکه کسی به او بگوید وضو گرفت و در گوشه خلوتی نماز خواند، بدان که نماز فرزندت را گرفت. سجده شکر به جا بیاور. مبادا از آن پس او را برای نماز خواندن تحریک کنی.

بچه‌ها خوبند، قشنگند. به بچه‌ها خیلی ایراد نگیرید؛ اغلب پدر و مادرها به قصد خوبی کردن به بچه‌ها و تربیت آنها بچه‌ها را خراب می‌کنند چون علم ندارند. حالا که علم نداریم و نمی‌توانیم درست کنیم حداقل به حال خودشان بگذاریم و دائم به آن‌ها امر و نهی نکنیم و اذیت‌شان نکنیم. با همین به اصطلاح تربیت کردن‌هاست که پدر و مادرها بچه‌ای را که با فطرت متولد شده است به راست یا چپ منحرف می‌کنند و یواشکی آن‌ها را یهودی یا نصرانی می‌کنند.

پیامبر اکرم(ص) فرمود: «کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ حَتَّى یَکُونَ أَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ‏ وَ یُنَصِّرَانِهِ»؛ هر نوزادی بر فطرت الهی متولد می‌شود تا اینکه پدر و مادرش او را یهودی یا نصرانی می‌کنند. به نظر من اصلاً به بچه دست نزنید. خودت درست راه برو، بچه که در کنار تو است همین که تو را می‌بیند، برای ساخته شدنش کافیست. چقدر ائمه(ع) فرمودند: مردم را با عمل‌تان و نه با زبان‌تان به راه دین دعوت کنید و وقتی انسان حق پدر و مادرش را ادا کند جمال امام‌ها پیدا می‌شود. نکند حق آن‌ها را تضییع کنی که راهت بسته می‌شود. اگر زنده‌اند یا مرده، هر طور که می‌توانی آن‌ها را از خودت راضی کن.

پدر و مادر را از خود خشنود کنید. مادرتان را ببوسید، به پای او بوسه بزنید. وقتی دل آن‌ها از شما راضی و شاد شود، از ته دل دعایتان می‌کنند این در سیر شما بسیار مؤثر است.

مادرت را ببوس، دستش را بوسه بزن، پایش را ببوس، تا به گریه بیفتد، وقتی گریه افتاد خودت هم به گریه می‌افتی. آن وقت کارت روی غلطک می‌افتد و خدا همه درهایی که به روی خودت بسته‌ای را باز می‌کند. این که فرمود: بهشت زیر پای مادر است؛ یعنی تواضع کن

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:00:00 ق.ظ ]