نرجس
 
   



چرا برای اموات ختم قرآن می‌گیریم؟!

 

 

 

 

ما كه زنده ایم ،از قرآن چه بهره‌ای گرفته ایم كه می‌خواهیم برای مرده‌ها مجلس ختم قرآن بگیریم و به آنها بهره برسانیم! در مجلس ختم مرده‌ها هم مردم اصلاً گوش به صدای قرآن نمی‌دهند. وقتی اشعار خوانده می‌شود، گوش می‌دهند. دوست دارند یكی چهچه بزند و آنها هم به به بگویند و ثوابش را به روح خُلْد آشیانِ جَنَّت مكان هدیه كنند. ما نسبت به قرآن جفا می‌كنیم و سرانجام چوب آن را می‌خوریم.
فهم قرآن بهتر از ختم قرآن
( أ فَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أمْ عَلی قُلُوبٍ أقْفالُها ) ؛
«مگر این دلها بسته است كه قرآن راهی برای نفوذ در آنها نمی‌یابد.»
ده بار و صد بار هم كه ختم قرآن كنید از قرآن بی خبرید. یك آیه را بگیرید و روی آن تكیه كنید و در دل بنشانید و در عمل پیاده كنید، از ده ختم قرآن نافع تر است. شما كه زنده اید، از قرآن چه بهره‌ای گرفته اید كه می‌خواهید برای مرده‌ها مجلس ختم قرآن بگیرید و به آنها بهره برسانید! در مجلس ختم مرده‌ها هم مردم اصلاً گوش به صدای قرآن نمی‌دهند.
وقتی اشعار خوانده می‌شود، گوش می‌دهند. دوست دارند یكی چهچه بزند و آنها هم به به بگویند و ثوابش را به روح خُلْد آشیانِ جَنَّت مكان هدیه كنند. ما نسبت به قرآن جفا می‌كنیم و سرانجام چوب آن را می‌خوریم.
 یاران؛ به هوش باشید!
(‌… فَإنَّما یبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ…‌) ؛
می‌گوید: به هوش باشید كه دارید از خودتان مایه می‌گذارید و سعادت ابدی را از دست می‌دهید! شرف و عزّت انسانی خود را به پای جمادات و نباتات و حیوانات می‌ریزید! شما مرده پرستی می‌كنید دائماً این جمادات مرده را تر و خشك می‌كنید! مگر این خانه و ساختمانتان جماد نیست؟! مگر این ماشین و فرش و لباس و دكورهای زندگیتان جماد نیست؟! شما یك عمر است كه به همین‌ها عشق می ورزید؛ پس خودتان كجایید؟! هیچ به خودتان رسیده اید كه من چه كاره ام؟!  دیوار خانه را رنگ آمیزی و نقاشی كردید، آیا دیوار خانه‌ی قلبتان نقاشی و رنگ آمیزی نمی‌خواهد؟( صِبْغَةَ اللهِ وَ مَنْ أحْسَنُ مِنَ اللهِ صِبْغَةً … ) ؛
پس رنگ خدا در جان شما كجاست؟ مرگ بر آن انسانی كه شرف و شخصیتش بسته به جمادات باشد.
( قُتِلَ الْإنْسانُ ما أكْفَرَهُ ) ؛
خانه‌ی من زیبا و ویلای من اعلا و ماشین من رهوار است؛
من آنم كه رستم بود پهلوان!
خیاط، لباس خوب دوخته و بنّا، خانه‌ی خوب ساخته و نجّار، در و پنجره‌ی خوب درست كرده؛ شما خودت چه هستی و چه كردی؟!
انسان هر چه در این دنیا اضافه كند، از خودش كم كرده است. عمر و بینایی و شنوایی و قوای درّاكه‌ی روحی را از دست داده و یك مشت موجودات فنا پذیر را به دست آورده است!
ثعلبه چه كرد؟! خدا را با گاو و گوسفند و شتر معاوضه كرد!! آیا این معامله، احمقانه نیست؟  صَدَقَ اللهُ الْعَلی الْعَظیمُ؛
تمام دنیا را هم كه بگیرد و خدا را از دست بدهد زیان كرده است.
وَ كُلُّ وِجْدانِ حَظٍّ لاثَباتَ لَهُ             فَاِنَّ مَعْناهُ فِی التَّحْقیقِ فِقْـدانٌ
 هرچه كه بقا ندارد وجدان آن در واقع فقدان است! چون نیروهای الهی خود را از دست داده و آن فانی را به دست آورده است؛ پس در واقع وجدان نیست بلكه فقدان است؛ یافتن نیست بلكه باختن است.
آبادانی دنیا به چه قیمت؟!
یا عامِراً لِخَرابِ الدَّهْرِ مُجْتَهِداً                  بِاللهِ هَلْ لِخـَرابِ الدَّهْرِ عُمْرانٌ
 «ای كسی كه می‌كوشی دنیا را آباد كنی؛ [خانه و ماشین و تجمّلات زندگی‌ات را تازه و نو سازی] تو را به خدا قسم، آیا آنچه را كه روزگار ویران می‌كند تو می‌توانی آن را آباد كنی؟!»
روزگار دارد خودت را ویران می‌كند؛ موهای سیاه را سفید؛ صورت زیبا را پرچین و چروك ؛ چشم را نابینا و گوش را ناشنوا كرده است!! او دارد علی الدّوام روی تو كار می‌كند و پایه‌های ساختمان وجودت را در هم می‌ریزد؛ تو داری روی جمادات كار می‌كنی و آنها را می آرایی و آب و رنگ تازه و نو به آنها می‌زنی.
بـِلالُ الشَّیـْبِ فى فـَوْدَیــْكَ*  نادی
باَعْلَی الصَّوْتِ: حَی عَلَی الذِّهابِ
 این شاعر تشبیه خوبی كرده است: بلالِ مۆذّن بالای مناره می‌رود و فرارسیدن وقت نماز را اعلام می‌كند و می‌گوید: (حَی عَلَی الصَّلَوةْ)؛ «بشتاب به سوی نماز.» این موهای سفید بناگوش ما نیز دمِ گوش ما نشسته و اذان می‌گوید و فرا رسیدن وقت رفتن را اعلام می‌كند و می‌گوید:
(حَی عَلَی الذِّهابِ)؛ «بشتاب برای رفتن و آماده‌ی رفتن باش»
 ملاك انسانیت، روح و جان انسان است
یکی از معیارهای دیگر برای انسانیت، مسئولیت و تكلیف است. می گویند انسان كسی است كه احساس تكلیف بكند و بداند مسئول جامعة خویش است.
عرفای اسلامی كمال انسان را در سیر و سلوك الی الله و رسیدن به لقاءالله می دانند و از نظر فیلسوفان و حكمای اسلامی كمال انسان، یكی در حكمت است و دیگر در عدالت. مقصودشان از عدالت، عدالت اخلاقی است (عدالت اجتماعی تابع عدالت اخلاقی است) یعنی در میان قوا و غرائز انسان تعادل و توازن بر قرار باشد و این قوا و غرائز تحت حكومت قوّة عاقله باشد، یعنی عقل مسلّط بر سائر قوا و غرائز باشد.
 روح آدمی انسانیت را خواهد ساخت
انسانیت انسان به روح او است، چون از نظر فلسفی برای ما ثابت شده كه شیئیّت شیء به صورت او است. تا آن هست، شیء باقی است و چون از بین رفت، شیء هم از میان خواهد رفت. شكی نیست كه قرآن انسان را مركّب از روح و بدن می داند و آیة فإذا سویته و نفخت فیه من روحی؛ چون او را موزون كردم، از روح خود در او دمیدم. از این آیه و آیات دیگر استفاده می شود كه حقیقت روح چیزی غیر از بدن است و تا آن نباشد انسان به وجود نمی آید :
 یا خادِمَ الْجِسْمِ كَمْ تَسْعَی لِخِدمَتِهِ        فَاَنْتَ بِالنَّفْسِ لا بِالْجِـِــسْمِ اِنْسـانٌ
 ای نوكر جان نثار بدن؛ تو كه دایم مشغول چاق و چِلّه كردن این بدن هستی؛ گاه زیاد می‌خوری كه چاقش كنی، گاه رژیم می‌گیری كه لاغرش سازی! این بدنی كه چند روز دیگر خوراك مار و مور خواهد بود!! چرا به خودت نمی‌رسی؟! تو آخِر روح و جان نیز داری. ملاك انسانیت تو، روح و جان توست؛ نه این جسم و تن تو! بدن را می آرایی و برای كرم های زیر خاك، خوراك مناسب فراهم می‌كنی! امّا اصلاً خبر از روح بیچاره ات نمی‌گیری كه او چه هست و از كجا آمده است و به كجا می‌رود و برنامه‌ی چاق و لاغر كردن آن كدام است؟!!
خلاصه آن كه خداوند حكیم قصّه‌ی ثعلبه را برای ما گفته است تا هشدارمان بدهد كه: مراقب باشید؛ همچون ثعلبه نشوید كه خدا را بفروشید و گاو و گوسفند و شتر بخرید.اَلـْحَذَر؛ اَلـْحَذَر؛ خدا را از دست ندهید كه با پول های انباشته ی از راه نا مشروع، خانه و كاخ و برج و بارو بسازید و از دادن مال اندكی به عنوان خمس و زكات، طبق دستور خدا بخل بورزید كه فردا به طور مسلّم ـ همانگونه كه قرآن فرمود ـ طوق آتشین گردنتان خواهد شد!
( وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذِینَ یبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یوْمَ الْقِیامَةِ …)(آل عمران / 180)

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-02-26] [ 09:06:00 ق.ظ ]




زنده نگه داشتن یاد امام زمان(عج)

 

وقتی امام منتظَرمان همواره به یاد ماست و برایمان دعا می کند، چرا ما به یادش نباشیم؟ چرا ما یادش را همواره زنده نکنیم؟ چرا ما نکوشیم که به حضرتش خدمت کنیم؟ چرا ما نکوشیم که حقوق حضرت را رعایت نکنیم؟ …



وقتی دعای ندبه می خوانیم که «عَزیزٌ عَلَیَّ أَن أرَی الخَلقَ وَلا تُری» … باید یادمان باشد که این سخت بودن ندیدن امام را باید با عمل نشان دهیم نه فقط با حرف…!



دعای عهد که می خوانیم … « اللهمَّ أنِّی أُجَددُ لَه فِی صَبیحَةِ یَومِی هَذَا وَ مَا عِشتَ مِن أیَامِی عَهداً وَ عَقداً وَ بَیعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لا أَحُولُ عَنهَا و لا أزُولُ أَبَدا اللهمَّ اجعَلنِی مِن أنصَارِه وَ أعوَانِه وَ الذَّابینَ عَنهُ وَ المُسَارعینَ إلَیه فِی قَضَاءِ حَوائِجِه وَ المُمتَثِلینَ لاوَامِره وَ المُحَامینَ عَنهُ وَ السَّابِقینَ إلی إرادَتِه وَ المُستَشهَدینَ بَینَ یَدَیه»

 

باید که به عمل نشان دهیم تجدید این پیمان را، پایدار بودن و برنگشتن از این پیمان را، باید که بخواهی تا از یارانش باشی و کمک کارانش و از مدافعان حریمش و از شتاب کنندگان به سویش که خواسته هایش را انجام دهی و دستوراتش را اطاعت کنی … و برای همه این شدن ها و به عمل نشان دادن ها، در کنار همه آن گام هایی که باید برای انجام وظیفه برداریم، یک گتم دیگر هم هست. می دانی چیست؟



وقتی در جمع دوستانت نشسته ای، وقتی در این جمع از هر دری سخنی می گویید و می شنوید، وقتی درباره هزاران مسئله مورد علاقه تان یا مسائلی که فکرتان را مشغول کرده، با هم سخن می گویید، چقدر برای امام زمانت وقت می گذاری؟ چقدر در جمع دوستانت از فضایل امام می گویی و آثار وجودی حضرتش؟ چقدر از وظایفی که در مقابل امام بر عهده دارید، حرف می زنید؟ اصلاً می دانی حقوق امام چیست؟ تو و دوستانت چه چیزهایی را باید رعایت کنید؟ …



بگذار بحث حقوق حضرت را به زمان دیگری موکول کنیم که این نیز جای خود را می طلبد… اما یادت نرود امام صادق(علیه‌السلام) به یکی از یاران خود به نام فُضیل فرمود: «آیا می نشینید و با یکدیگر گفت و گو می کنید؟» فضیل گفت: آری فدایت شوم. امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: «همانا من آن مجالس را دوست می دارم، پس امر ما را احیا کنید. ای فُضیل! خدا رحمت کند کسی را که امر ما را احیا نماید»(1)…



یادت نرود که امام رضا(علیه‌السلام) فرمود: «هر کس در مجلسی بنشیند که در آن مجلس امر ما زنده می گردد، روزی که دل ها می میرد، دلش نخواهد مرد»(2) …



پس اگر می خواهی آن روز که دل ها می میرد، دلت زنده باشد؛ یادت باشد هر گاه در جمع دوستانت نشستی، از امام زمانت سخن بگو، از وظایفی که بر عهده دارید، از کارهایی که باید برای امام بکنید که زمینه و شرایط ظهورش را فراهم کنید و … .



اگر روایاتی را که با مضمون امامت به ما رسده است، نیم نگاهی بیندازیم؛ در همه آن ها می یابیم که زندگی همه انسان ها و موجودات به برکت امام معصوم است. وقتی زیستن مان را مدیون برکت وجود امام زمان مان هستیم، چرا در خدمت گذاری اش نکوشیم؟ مگر نه اینکه هر گاه کسی کاری برایمان انجام می دهد، می کوشیم که در جبران آن کار، خدمتی برایش انجام دهیم. امام که هستی مان مدیون وجود اوست، برایش چه کرده این؟

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:00:00 ق.ظ ]




 

 

 

 

حق الناس را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد. حق الناس مالی و غیر مالی

 

زندگی‌های امروز را که نگاه می‌کنیم می‌بینیم که سرشار است از افراط و تفریط‌های بی مورد. مثلاً اگر عده‌ای از مردم آنقدری که برای نجس و پاکی، ادای مخرج اذکار آن هم خارج از توان، وسواس دارند کمی هم به حق الناس اهمیت می‌دادند، مشکلات خیلی کم می‌شد. در حالی که اسلام، طهارت و نجاست را آسان گرفته و مردم بر خود سخت می‌گیرند؛ اما به حق الناس، بسیار اهمیت داده، ولی مردم آن‌ها را ساده می‌گیرند.

معمولا مردم گمان می‌کنند حق الناس فقط از دیوار مردم بالا رفتن یا دست در جیب مردم کردن است، غافل از آنکه حق الناس بسیار ریز است مانند:


خدای متعال راهی برای مؤمنین گشوده تا در بن بست گرفتار نباشند. مثلا اگر مال کسی را ضایع کرده ایم، می‌توانیم با اجازۀ حاکم شرع، این مال را به جای آن شخص صدقه بدهیم تا در قیامت با پرداخت ثواب صدقه به کسی که مالش ضایع شده، رضایت او را کسب کنند.

ماشینش را جایی پارک می‌کند که مزاحمت برای مردم است.
جلوی ماشین‌ها می‌پیچد.
بدون دلیل بوق می‌زند.
دزدگیر ماشینش را شب‌ها حالتی می‌گزارد که اگر پرنده‌ای هم روی آن نشست صدا کند.
پول کالا را به بیشتر رند می‌کند مثلا شده هزار و نهصد تومان می‌گوید دو هزار تومان.
عابر پیاده از چراغ قرمز می‌گذرد.
از پله‌های آپارتمان چنان می‌دود که همسایه‌ها اذیت می‌شوند.
در منزل را طوری می‌بندد که همه از خواب بیدار شوند.
کالای تاریخ گذشته یا بی کیفیت می‌فروشد.
امام جماعتی که دیر می‌آید.
صدای آهنگ یا حتی مداحی و قرآنش از مغازه یا منزل بلند است و دیگران را اذیت می‌کند.
در کتابخانه صحبت می‌کند و باعث آزار دیگران می‌شود.
در اداره از وقت مردم می‌زند و نماز مستحبی یا کتاب یا … می‌خواند.
حرفی می‌زند که باعث ناراحتی دیگران می‌شود و …
این‌ها بسیار ظریف است. اگر این مسائل کوچک و ظریف دقت نشوند نتیجه این خواهد شد که کم کم، تخم مرغ دزد، ۳ هزار میلیارد شتر اختلاس می‌کند.

حق الناس هم اقسامی دارد
حق الناس را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد. حق الناس مالی و غیر مالی. کسی که حقی یا مالی را از دیگران ضایع کرده باشد، نخست باید از این گناه بزرگ توبه کند، و از خدا عذر خواهی نماید. زیرا در درجه اول قانون خدا نا دیده گرفته شده، یعنی اول حق الله ضایع شده، سپس حق الناس. پس از توبه و استغفار، جبران حق الناس واجب است، مالی باشد یا غیر مالی.

آیا حق الناس را می‌توان با استغفار جبران کرد؟
۱- هر حق الناسی، حق الله هم محسوب می‌شود. علتش هم این است که وقتی انسان (مثلا) غیبت می‌کند. علاوه بر آن که آبروی دیگران را می‌ریزد، از اطاعت دستور الهی هم سرپیچی کرده است؛ بنابراین کسی که حق الناس کرده، علاوه بر آن که باید رضایت صاحب حق را کسب کند، باید با دعا و استغفار، رضایت خدای متعال را هم جلب نماید.

۲ ـ. راه ادای حق الناس، در اساسی‌ترین گام، طلب رضایت از خود شخصی است که حقش ضایع شده است؛ بنابراین اگر مال کسی را برده باشیم، معنایی ندارد که بخواهیم با پرداخت صدقه، رضایت صاحب مال را کسب کنیم! یا اگر آبروی کسی را برده باشیم، معنایی ندارد که بخواهیم با صرف استغفار، حق او را ادا کرده باشیم!

۳ ـ  گاهی اوقات، بنا به هر دلیلی امکان رضایت گرفتن از شخصی که حقش ضایع شده وجود ندارد.

* آن شخص برای ما مجهول است و وی را نمی‌شناسیم؛
* آن شخص را می‌شناسیم، اما نمی‌دانیم کجاست؛
* به علت غفلت یا فراموشی، متوجه ضایع شدن حق دیگری نیستیم.
در این صورت، خدای متعال راهی برای مؤمنین گشوده تا در بن بست گرفتار نباشند. مثلا اگر مال کسی را ضایع کرده ایم، می‌توانیم با اجازۀ حاکم شرع، این مال را به جای آن شخص صدقه بدهیم تا در قیامت با پرداخت ثواب صدقه به کسی که مالش ضایع شده، رضایت او را کسب کنند.


در برخی موارد، کسب رضایت، موجب بروز مفسده است. در چنین صورتی در امور غیر مالی، می‌فرمایند برای او استغفار کنید. مثلا غیبت کسی را کرده ایم و اگر بخواهیم حلالیت بطلبیم، موجب بروز کینه و کدورت، یا قطع ارتباط می‌شود.

یا این که اگر آبروی او را برده ایم، برای او طلب استغفار کنیم و از خداوند بخواهیم که دلش را نسبت به ما نرم کند. همۀ ما ممکن است حقوق افرادی را ضایع کرده باشیم و خبری از آن نداشته باشیم. راه جبران چنین ظلمی آن است که در امور مالی، به مقداری، رد مظالم بدهیم؛ و در امور مالی، در دعا و مناجات خود از خدای متعال بخواهیم که اگر حقی از کسی ضایع کرده ایم، خدای متعال دستگیرمان باشد و با نرم کردن دل آن شخص نسبت به ما کاری کند تا ما را حلال کند.

در برخی موارد، کسب رضایت، موجب بروز مفسده است. در چنین صورتی در امور غیر مالی، می‌فرمایند برای او استغفار کنید. مثلا غیبت کسی را کرده ایم و اگر بخواهیم حلالیت بطلبیم، موجب بروز کینه و کدورت، یا قطع ارتباط می‌شود.

در امور مالی هم می‌فرمایند به هر صورتی که شده مال را به او برگردانید. هر چند در قالب شخصی ناشناس باشد. در این صورت می‌توانیم مال را به حساب آن شخص واریز کنیم یا به شخص ثالثی بدهیم تا به گونه‌ای به او برساند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:58:00 ق.ظ ]




 

صلوات و این همه برکات و فواید شگفت انگیز

 

 

صلوات، از جانب خداوند رحمت است و از سوی فرشتگان پاک کردن گناهان و از طرف مردم دعا است .

صلوات:ذکری با بی نهایت فضیلت و ثواب

یکی از سنت های اصیل و ارزشمند الله، صلوات بر پیامبر وآل او(صلی الله علیه و اله)است . صلوات بهترین ذکر برای برآوردن حاجات ، درمان امراض و رفع گرفتاری ها ست . مسلمانان هر روز، حداقل 9 مرتبه در نماز های یومیه آن را بر زبان جاری می کنند. بیایید با ذکر صلوات ، خود را بیمه نماییم و ذکر صلوات را نصب العین خود قرار دهیم تا دعاهایمان مستجاب شود .

حضرت علی (علیه السلام) فرمود :دعایی مستجاب است که در اول و آخر آن، بر محمد و آل او (صلی الله علیه و اله) صلوات فرستاده شود .

ودر جایی دیگر امام صادق (ع) می فرماید؛ هر کس می خواهد درهای آسمان به روی او گشوده شود بر محمد وآل محمد(ص) صلوات بفرستد.

پند های صلواتی

صلوات، بهترین هدیه از طرف خداوند برای انسان است .


صلوات، تحفه ای از بهشت است .


صلوات، روح را جلا می دهد .


صلوات، عطری است که دهان انسان را خوشبو می کند .


صلوات، نوری در بهشت است .


صلوات، نور پل صراط است .


صلوات، شفیع انسان است .


صلوات، ذکر الهی است .


صلوات، موجب کمال دعا و استجابت آن می شود .


صلوات، موجب کمال نماز می شود .


صلوات، موجب تقرب انسان است .


صلوات، رمز دیدن پیامبر در خواب است .


صلوات، سپری در مقابل آتش جهنم است .


صلوات، انیس انسان در عالم برزخ و قیامت است .


صلوات، جواز عبور انسان به بهشت است .


صلوات، انسان را در سه عالم بیمه می کند .

 

صلوات، انیس انسان در عالم برزخ و قیامت است

 

آثار و برکات فرستادن صلوات

صلوات، از جانب خداوند رحمت است و از سوی فرشتگان پاک کردن گناهان و از طرف مردم دعا است .


صلوات، برترین عمل در روز قیامت است .

همچنین بخوانید : خواص رنگ قرمز از دیدگاه قرآن


صلوات، سنگین ترین چیزی است که در قیامت بر میزان عرضه می شود .


صلوات، محبوب ترین عمل است .


صلوات، آتش جهنم را خاموش می کند .


صلوات، زینت نماز است .


صلوات، گناهان را از بین می برد .


صلوات، فقر و نفاق را از بین می برد .


صلوات، بهترین داروی معنوی است .


چه خوب است که انسان همیشه اهل صلوات، باشد . چرا که پیامبر نیز دائم الصلوات ، بوده است.


چه خوب است که همیشه زبان انسان مشغول ذکر صلوات، باشد و فضای جامعه و محیط کار خود را معطّر به صلوات نمائیم. با ذکر صلوات، غم واندوه و حزن را از خود دور کنید .


با یک صلوات، نوری در بهشت برای خود بیا فرینید .


با یک صلوات گناهان خود را پاک وتولدی دیگر برای خود به وجود آورید .


با یک صلوات پاداش هفتادودو شهید را برای خود ثبت کنید .


حال ای برادران و خواهران گرامی ، حیف نیست که بجای صلوات با این همه ثواب و خواص خود را به اعمال بد وگفتاری که ادعا میکنیم حق است ولی نه تنها حق نیست بلکه باعث تیره شدن دلهایمان گردیده و ما را از مسیر اهل بیت دور کرده مانع روزی ودوری از خداوند می گردد .

 

 

آثار فرستادن صلوات

آثار صلوات

درباره آثار و فواید صلوات، روایات بی شماری نقل شده که برخی از آنها عبارتند از :

الف(آثار اخروی صلوات)

1- آمرزش گناهان
رسول خدا(ص) فرمود:«هر کس، هر روز از روی شوق و محبت به من سه مرتبه صلوات بفرستد، خدا گناهان او را در همان روز یا همان شب می آمرزد.»


2- میزان در قیامت
از پیامبر اعظم(ص) روایت شده است که:«روز قیامت من میزان اعمال هستم؛ یعنی هر کسی که کفه گناهانش سنگین تر از کفه حسناتش باشد، من صلواتهایی را که برایم فرستاده، می آورم و در کفه حسناتش می گذارم، تا آن که کفه حسناتش سنگین تر شود.»


3- دیدن بهشت
پیامبر(ص) فرمود:«هر کس در هر روز هزار صلوات بر من بفرستد، از دنیا نخواهد رفت تا جای خود را در بهشت ببیند.»


4- واجب شدن شفاعت
در وصیت رسول ا…(ص) به امیر مؤمنان(ع) آمده:«یا علی !هر کس به من هر روز و هر شب صلوات بفرستد، شفاعتم بر او واجب می شود، اگرچه گناهانش از گناهان بزرگ باشد.»


5- رفع عطش قیامت
خداوند به حضرت موسی (ع) وحی کرد:ای موسی !دوست داری که عطش قیامت تو را فرانگیرد و در مواقف آن روز تشنه نباشی؟ عرض کرد. بلی، ای پروردگار جهانیان. خطاب رسید امروز در دنیا بر حبیب من صلوات بفرست تا فردا از تشنگی قیامت ایمن باشی.»

ب( آثار دنیوی صلوات)

1- دعای محجوب
از امام صادق(ع) نقل شده که «همیشه میان دعا و اجابت آن، حجاب و پرده ای می آید و حایل می شود. تا بر محمد(ص) صلوات فرستاده نشود، آن حجاب و حایل برطرف نمی شود.»


2- ادای حاجت
در روایتی پیامبر(ص) فرمودند:«صلوات فرستادن شما بر من، باعث روا شدن حاجتهای شماست و خدا را از شما راضی می گرداند و اعمال شما را پاک و پاکیزه می کند.»


3- رفع فقر
رسول ا…(ص) فرمود:«صلوات فرستادن، فقر را برطرف می کند.»(7)


4- رفع فراموشی
رسول خدا(ص) فرموده اند که:«هر کس چیزی را فراموش کرد، بر من صلوات بفرستد، تا آن موضوع یادش بیاید.»


5- عافیت

و باز حضرت فرمود:«هر کس یک مرتبه صلوات بفرستد، خدا عافیت را بر او می گشاید»

 

 

صلوات و این همه برکات و فواید شگفت انگیز

 

 

صلوات، از جانب خداوند رحمت است و از سوی فرشتگان پاک کردن گناهان و از طرف مردم دعا است .

صلوات:ذکری با بی نهایت فضیلت و ثواب

یکی از سنت های اصیل و ارزشمند الله، صلوات بر پیامبر وآل او(صلی الله علیه و اله)است . صلوات بهترین ذکر برای برآوردن حاجات ، درمان امراض و رفع گرفتاری ها ست . مسلمانان هر روز، حداقل 9 مرتبه در نماز های یومیه آن را بر زبان جاری می کنند. بیایید با ذکر صلوات ، خود را بیمه نماییم و ذکر صلوات را نصب العین خود قرار دهیم تا دعاهایمان مستجاب شود .

حضرت علی (علیه السلام) فرمود :دعایی مستجاب است که در اول و آخر آن، بر محمد و آل او (صلی الله علیه و اله) صلوات فرستاده شود .

ودر جایی دیگر امام صادق (ع) می فرماید؛ هر کس می خواهد درهای آسمان به روی او گشوده شود بر محمد وآل محمد(ص) صلوات بفرستد.

پند های صلواتی

صلوات، بهترین هدیه از طرف خداوند برای انسان است .


صلوات، تحفه ای از بهشت است .


صلوات، روح را جلا می دهد .


صلوات، عطری است که دهان انسان را خوشبو می کند .


صلوات، نوری در بهشت است .


صلوات، نور پل صراط است .


صلوات، شفیع انسان است .


صلوات، ذکر الهی است .


صلوات، موجب کمال دعا و استجابت آن می شود .


صلوات، موجب کمال نماز می شود .


صلوات، موجب تقرب انسان است .


صلوات، رمز دیدن پیامبر در خواب است .


صلوات، سپری در مقابل آتش جهنم است .


صلوات، انیس انسان در عالم برزخ و قیامت است .


صلوات، جواز عبور انسان به بهشت است .


صلوات، انسان را در سه عالم بیمه می کند .

 

صلوات، انیس انسان در عالم برزخ و قیامت است

 

آثار و برکات فرستادن صلوات

صلوات، از جانب خداوند رحمت است و از سوی فرشتگان پاک کردن گناهان و از طرف مردم دعا است .


صلوات، برترین عمل در روز قیامت است .

همچنین بخوانید : خواص رنگ قرمز از دیدگاه قرآن


صلوات، سنگین ترین چیزی است که در قیامت بر میزان عرضه می شود .


صلوات، محبوب ترین عمل است .


صلوات، آتش جهنم را خاموش می کند .


صلوات، زینت نماز است .


صلوات، گناهان را از بین می برد .


صلوات، فقر و نفاق را از بین می برد .


صلوات، بهترین داروی معنوی است .


چه خوب است که انسان همیشه اهل صلوات، باشد . چرا که پیامبر نیز دائم الصلوات ، بوده است.


چه خوب است که همیشه زبان انسان مشغول ذکر صلوات، باشد و فضای جامعه و محیط کار خود را معطّر به صلوات نمائیم. با ذکر صلوات، غم واندوه و حزن را از خود دور کنید .


با یک صلوات، نوری در بهشت برای خود بیا فرینید .


با یک صلوات گناهان خود را پاک وتولدی دیگر برای خود به وجود آورید .


با یک صلوات پاداش هفتادودو شهید را برای خود ثبت کنید .


حال ای برادران و خواهران گرامی ، حیف نیست که بجای صلوات با این همه ثواب و خواص خود را به اعمال بد وگفتاری که ادعا میکنیم حق است ولی نه تنها حق نیست بلکه باعث تیره شدن دلهایمان گردیده و ما را از مسیر اهل بیت دور کرده مانع روزی ودوری از خداوند می گردد .

 

 

آثار فرستادن صلوات

آثار صلوات

درباره آثار و فواید صلوات، روایات بی شماری نقل شده که برخی از آنها عبارتند از :

الف(آثار اخروی صلوات)

1- آمرزش گناهان
رسول خدا(ص) فرمود:«هر کس، هر روز از روی شوق و محبت به من سه مرتبه صلوات بفرستد، خدا گناهان او را در همان روز یا همان شب می آمرزد.»


2- میزان در قیامت
از پیامبر اعظم(ص) روایت شده است که:«روز قیامت من میزان اعمال هستم؛ یعنی هر کسی که کفه گناهانش سنگین تر از کفه حسناتش باشد، من صلواتهایی را که برایم فرستاده، می آورم و در کفه حسناتش می گذارم، تا آن که کفه حسناتش سنگین تر شود.»


3- دیدن بهشت
پیامبر(ص) فرمود:«هر کس در هر روز هزار صلوات بر من بفرستد، از دنیا نخواهد رفت تا جای خود را در بهشت ببیند.»


4- واجب شدن شفاعت
در وصیت رسول ا…(ص) به امیر مؤمنان(ع) آمده:«یا علی !هر کس به من هر روز و هر شب صلوات بفرستد، شفاعتم بر او واجب می شود، اگرچه گناهانش از گناهان بزرگ باشد.»


5- رفع عطش قیامت
خداوند به حضرت موسی (ع) وحی کرد:ای موسی !دوست داری که عطش قیامت تو را فرانگیرد و در مواقف آن روز تشنه نباشی؟ عرض کرد. بلی، ای پروردگار جهانیان. خطاب رسید امروز در دنیا بر حبیب من صلوات بفرست تا فردا از تشنگی قیامت ایمن باشی.»

ب( آثار دنیوی صلوات)

1- دعای محجوب
از امام صادق(ع) نقل شده که «همیشه میان دعا و اجابت آن، حجاب و پرده ای می آید و حایل می شود. تا بر محمد(ص) صلوات فرستاده نشود، آن حجاب و حایل برطرف نمی شود.»


2- ادای حاجت
در روایتی پیامبر(ص) فرمودند:«صلوات فرستادن شما بر من، باعث روا شدن حاجتهای شماست و خدا را از شما راضی می گرداند و اعمال شما را پاک و پاکیزه می کند.»


3- رفع فقر
رسول ا…(ص) فرمود:«صلوات فرستادن، فقر را برطرف می کند.»(7)


4- رفع فراموشی
رسول خدا(ص) فرموده اند که:«هر کس چیزی را فراموش کرد، بر من صلوات بفرستد، تا آن موضوع یادش بیاید.»


5- عافیت

و باز حضرت فرمود:«هر کس یک مرتبه صلوات بفرستد، خدا عافیت را بر او می گشاید»

 


صلوات و این همه برکات و فواید شگفت انگیز


صلوات، از جانب خداوند رحمت است و از سوی فرشتگان پاک کردن گناهان و از طرف مردم دعا است .
صلوات:ذکری با بی نهایت فضیلت و ثواب
یکی از سنت های اصیل و ارزشمند الله، صلوات بر پیامبر وآل او(صلی الله علیه و اله)است . صلوات بهترین ذکر برای برآوردن حاجات ، درمان امراض و رفع گرفتاری ها ست . مسلمانان هر روز، حداقل 9 مرتبه در نماز های یومیه آن را بر زبان جاری می کنند. بیایید با ذکر صلوات ، خود را بیمه نماییم و ذکر صلوات را نصب العین خود قرار دهیم تا دعاهایمان مستجاب شود .
حضرت علی (علیه السلام) فرمود :دعایی مستجاب است که در اول و آخر آن، بر محمد و آل او (صلی الله علیه و اله) صلوات فرستاده شود .
ودر جایی دیگر امام صادق (ع) می فرماید؛ هر کس می خواهد درهای آسمان به روی او گشوده شود بر محمد وآل محمد(ص) صلوات بفرستد.
پند های صلواتی
صلوات، بهترین هدیه از طرف خداوند برای انسان است .

صلوات، تحفه ای از بهشت است .

صلوات، روح را جلا می دهد .

صلوات، عطری است که دهان انسان را خوشبو می کند .

صلوات، نوری در بهشت است .

صلوات، نور پل صراط است .

صلوات، شفیع انسان است .

صلوات، ذکر الهی است .

صلوات، موجب کمال دعا و استجابت آن می شود .

صلوات، موجب کمال نماز می شود .

صلوات، موجب تقرب انسان است .

صلوات، رمز دیدن پیامبر در خواب است .

صلوات، سپری در مقابل آتش جهنم است .

صلوات، انیس انسان در عالم برزخ و قیامت است .

صلوات، جواز عبور انسان به بهشت است .

صلوات، انسان را در سه عالم بیمه می کند .

صلوات، انیس انسان در عالم برزخ و قیامت است

آثار و برکات فرستادن صلوات
صلوات، از جانب خداوند رحمت است و از سوی فرشتگان پاک کردن گناهان و از طرف مردم دعا است .

صلوات، برترین عمل در روز قیامت است .
همچنین بخوانید : خواص رنگ قرمز از دیدگاه قرآن

صلوات، سنگین ترین چیزی است که در قیامت بر میزان عرضه می شود .

صلوات، محبوب ترین عمل است .

صلوات، آتش جهنم را خاموش می کند .

صلوات، زینت نماز است .

صلوات، گناهان را از بین می برد .

صلوات، فقر و نفاق را از بین می برد .

صلوات، بهترین داروی معنوی است .

چه خوب است که انسان همیشه اهل صلوات، باشد . چرا که پیامبر نیز دائم الصلوات ، بوده است.

چه خوب است که همیشه زبان انسان مشغول ذکر صلوات، باشد و فضای جامعه و محیط کار خود را معطّر به صلوات نمائیم. با ذکر صلوات، غم واندوه و حزن را از خود دور کنید .

با یک صلوات، نوری در بهشت برای خود بیا فرینید .

با یک صلوات گناهان خود را پاک وتولدی دیگر برای خود به وجود آورید .

با یک صلوات پاداش هفتادودو شهید را برای خود ثبت کنید .

حال ای برادران و خواهران گرامی ، حیف نیست که بجای صلوات با این همه ثواب و خواص خود را به اعمال بد وگفتاری که ادعا میکنیم حق است ولی نه تنها حق نیست بلکه باعث تیره شدن دلهایمان گردیده و ما را از مسیر اهل بیت دور کرده مانع روزی ودوری از خداوند می گردد .


آثار فرستادن صلوات
آثار صلوات
درباره آثار و فواید صلوات، روایات بی شماری نقل شده که برخی از آنها عبارتند از :

الف(آثار اخروی صلوات)

1- آمرزش گناهان
رسول خدا(ص) فرمود:«هر کس، هر روز از روی شوق و محبت به من سه مرتبه صلوات بفرستد، خدا گناهان او را در همان روز یا همان شب می آمرزد.»

2- میزان در قیامت
از پیامبر اعظم(ص) روایت شده است که:«روز قیامت من میزان اعمال هستم؛ یعنی هر کسی که کفه گناهانش سنگین تر از کفه حسناتش باشد، من صلواتهایی را که برایم فرستاده، می آورم و در کفه حسناتش می گذارم، تا آن که کفه حسناتش سنگین تر شود.»

3- دیدن بهشت
پیامبر(ص) فرمود:«هر کس در هر روز هزار صلوات بر من بفرستد، از دنیا نخواهد رفت تا جای خود را در بهشت ببیند.»

4- واجب شدن شفاعت
در وصیت رسول ا…(ص) به امیر مؤمنان(ع) آمده:«یا علی !هر کس به من هر روز و هر شب صلوات بفرستد، شفاعتم بر او واجب می شود، اگرچه گناهانش از گناهان بزرگ باشد.»

5- رفع عطش قیامت
خداوند به حضرت موسی (ع) وحی کرد:ای موسی !دوست داری که عطش قیامت تو را فرانگیرد و در مواقف آن روز تشنه نباشی؟ عرض کرد. بلی، ای پروردگار جهانیان. خطاب رسید امروز در دنیا بر حبیب من صلوات بفرست تا فردا از تشنگی قیامت ایمن باشی.»

ب( آثار دنیوی صلوات)

1- دعای محجوب
از امام صادق(ع) نقل شده که «همیشه میان دعا و اجابت آن، حجاب و پرده ای می آید و حایل می شود. تا بر محمد(ص) صلوات فرستاده نشود، آن حجاب و حایل برطرف نمی شود.»

2- ادای حاجت
در روایتی پیامبر(ص) فرمودند:«صلوات فرستادن شما بر من، باعث روا شدن حاجتهای شماست و خدا را از شما راضی می گرداند و اعمال شما را پاک و پاکیزه می کند.»

3- رفع فقر
رسول ا…(ص) فرمود:«صلوات فرستادن، فقر را برطرف می کند.»(7)

4- رفع فراموشی
رسول خدا(ص) فرموده اند که:«هر کس چیزی را فراموش کرد، بر من صلوات بفرستد، تا آن موضوع یادش بیاید.»

5- عافیت
و باز حضرت فرمود:«هر کس یک مرتبه صلوات بفرستد، خدا عافیت را بر او می گشاید»


صلوات و این همه برکات و فواید شگفت انگیز


صلوات، از جانب خداوند رحمت است و از سوی فرشتگان پاک کردن گناهان و از طرف مردم دعا است .
صلوات:ذکری با بی نهایت فضیلت و ثواب
یکی از سنت های اصیل و ارزشمند الله، صلوات بر پیامبر وآل او(صلی الله علیه و اله)است . صلوات بهترین ذکر برای برآوردن حاجات ، درمان امراض و رفع گرفتاری ها ست . مسلمانان هر روز، حداقل 9 مرتبه در نماز های یومیه آن را بر زبان جاری می کنند. بیایید با ذکر صلوات ، خود را بیمه نماییم و ذکر صلوات را نصب العین خود قرار دهیم تا دعاهایمان مستجاب شود .
حضرت علی (علیه السلام) فرمود :دعایی مستجاب است که در اول و آخر آن، بر محمد و آل او (صلی الله علیه و اله) صلوات فرستاده شود .
ودر جایی دیگر امام صادق (ع) می فرماید؛ هر کس می خواهد درهای آسمان به روی او گشوده شود بر محمد وآل محمد(ص) صلوات بفرستد.
پند های صلواتی
صلوات، بهترین هدیه از طرف خداوند برای انسان است .

صلوات، تحفه ای از بهشت است .

صلوات، روح را جلا می دهد .

صلوات، عطری است که دهان انسان را خوشبو می کند .

صلوات، نوری در بهشت است .

صلوات، نور پل صراط است .

صلوات، شفیع انسان است .

صلوات، ذکر الهی است .

صلوات، موجب کمال دعا و استجابت آن می شود .

صلوات، موجب کمال نماز می شود .

صلوات، موجب تقرب انسان است .

صلوات، رمز دیدن پیامبر در خواب است .

صلوات، سپری در مقابل آتش جهنم است .

صلوات، انیس انسان در عالم برزخ و قیامت است .

صلوات، جواز عبور انسان به بهشت است .

صلوات، انسان را در سه عالم بیمه می کند .

صلوات، انیس انسان در عالم برزخ و قیامت است

آثار و برکات فرستادن صلوات
صلوات، از جانب خداوند رحمت است و از سوی فرشتگان پاک کردن گناهان و از طرف مردم دعا است .

صلوات، برترین عمل در روز قیامت است .
همچنین بخوانید : خواص رنگ قرمز از دیدگاه قرآن

صلوات، سنگین ترین چیزی است که در قیامت بر میزان عرضه می شود .

صلوات، محبوب ترین عمل است .

صلوات، آتش جهنم را خاموش می کند .

صلوات، زینت نماز است .

صلوات، گناهان را از بین می برد .

صلوات، فقر و نفاق را از بین می برد .

صلوات، بهترین داروی معنوی است .

چه خوب است که انسان همیشه اهل صلوات، باشد . چرا که پیامبر نیز دائم الصلوات ، بوده است.

چه خوب است که همیشه زبان انسان مشغول ذکر صلوات، باشد و فضای جامعه و محیط کار خود را معطّر به صلوات نمائیم. با ذکر صلوات، غم واندوه و حزن را از خود دور کنید .

با یک صلوات، نوری در بهشت برای خود بیا فرینید .

با یک صلوات گناهان خود را پاک وتولدی دیگر برای خود به وجود آورید .

با یک صلوات پاداش هفتادودو شهید را برای خود ثبت کنید .

حال ای برادران و خواهران گرامی ، حیف نیست که بجای صلوات با این همه ثواب و خواص خود را به اعمال بد وگفتاری که ادعا میکنیم حق است ولی نه تنها حق نیست بلکه باعث تیره شدن دلهایمان گردیده و ما را از مسیر اهل بیت دور کرده مانع روزی ودوری از خداوند می گردد .


آثار فرستادن صلوات
آثار صلوات
درباره آثار و فواید صلوات، روایات بی شماری نقل شده که برخی از آنها عبارتند از :

الف(آثار اخروی صلوات)

1- آمرزش گناهان
رسول خدا(ص) فرمود:«هر کس، هر روز از روی شوق و محبت به من سه مرتبه صلوات بفرستد، خدا گناهان او را در همان روز یا همان شب می آمرزد.»

2- میزان در قیامت
از پیامبر اعظم(ص) روایت شده است که:«روز قیامت من میزان اعمال هستم؛ یعنی هر کسی که کفه گناهانش سنگین تر از کفه حسناتش باشد، من صلواتهایی را که برایم فرستاده، می آورم و در کفه حسناتش می گذارم، تا آن که کفه حسناتش سنگین تر شود.»

3- دیدن بهشت
پیامبر(ص) فرمود:«هر کس در هر روز هزار صلوات بر من بفرستد، از دنیا نخواهد رفت تا جای خود را در بهشت ببیند.»

4- واجب شدن شفاعت
در وصیت رسول ا…(ص) به امیر مؤمنان(ع) آمده:«یا علی !هر کس به من هر روز و هر شب صلوات بفرستد، شفاعتم بر او واجب می شود، اگرچه گناهانش از گناهان بزرگ باشد.»

5- رفع عطش قیامت
خداوند به حضرت موسی (ع) وحی کرد:ای موسی !دوست داری که عطش قیامت تو را فرانگیرد و در مواقف آن روز تشنه نباشی؟ عرض کرد. بلی، ای پروردگار جهانیان. خطاب رسید امروز در دنیا بر حبیب من صلوات بفرست تا فردا از تشنگی قیامت ایمن باشی.»

ب( آثار دنیوی صلوات)

1- دعای محجوب
از امام صادق(ع) نقل شده که «همیشه میان دعا و اجابت آن، حجاب و پرده ای می آید و حایل می شود. تا بر محمد(ص) صلوات فرستاده نشود، آن حجاب و حایل برطرف نمی شود.»

2- ادای حاجت
در روایتی پیامبر(ص) فرمودند:«صلوات فرستادن شما بر من، باعث روا شدن حاجتهای شماست و خدا را از شما راضی می گرداند و اعمال شما را پاک و پاکیزه می کند.»

3- رفع فقر
رسول ا…(ص) فرمود:«صلوات فرستادن، فقر را برطرف می کند.»(7)

4- رفع فراموشی
رسول خدا(ص) فرموده اند که:«هر کس چیزی را فراموش کرد، بر من صلوات بفرستد، تا آن موضوع یادش بیاید.»

5- عافیت
و باز حضرت فرمود:«هر کس یک مرتبه صلوات بفرستد، خدا عافیت را بر او می گشاید»

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:16:00 ق.ظ ]




برکات ماه مبارک رمضان

 

 

خدا را شاکریم که توفیق درک ماه رمضان دیگری را به ما عنایت نمود. ان شاء الله این ماه رمضان، ماه سلامت، امنیت، آرامش، آمرزش و ماه پیوند با ولایت باشد. بیاییم با گوشه ای از برکات این ماه عزیز آشنا شویم.
ماه مبارک رمضان، ماه گسترش سفره است.
آن هم چه سفره ای! رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: «تاکنون این سفره را نه کسی دیده، و نه کسی شنیده و نه به قلب کسی خطور کرده است. برسر این سفره فقط یک گروه می نشینند. این گروه فقط روزه دارها هستند.[1]
سفره ای که یک ماه گسترده و همه چیز در آن فراوان است، اگر انسان نتواند از این سفره بهره ببرد، خیلی غافل و مغبون است.

ماه رمضان، ماه فرصت
ماه رمضان، ماه فرصت یابی است.
1- ماه فرصت آشتی با خدا است؛ ماه ازدیاد تقوا و ماه تقویت اراده است. آن هایی که می گویند: به خدا قول می دهیم که دیگر گناه نکنیم، اما زیرش می زنیم؛ می توانند در این ماه عزیز اراده خود را تقویت کنند. شما که روز ماه رمضان از همسر حلالت اجتناب می کنی، پس می توانی از زن حرام در غیر ماه رمضان هم اجتناب کنی. تو که اراده ات، اراده است به خصوص هنگام غروب که چشمت سیاهی می رود، نزدیک آب نمی روی! پس می توانی دنبال مواد مخدر نروی، می توانی دنبال لقمه حرام نروی، می توانی دنبال شراب نروی.
حدیث از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم است که می فرماید: هرگاه «صائم»و روزه دار در جواب کسی که به او فحاشی می کند، بگوید: «إنّی صَائِمٌ، سَلامٌ عَلیک» ببخشید من جوابت را نمی دهم، فرمود: این در واقع حجابی از نور است که به شکل مانع و سدّی از رحمت خدا می آید و او را از آتش باز می دارد.[2] می گوید: او خودش را کنترل کرد. ماه رمضان فرصت تقویت اراده، فرصت حسن خلق و حسن برخورد است.
2- ماه فرصت نظم و برنامه ریزی است؛ به موقع بیدار شویم، به موقع بخوریم و به موقع بیاشامیم.

عظمت ماه رمضان
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم فرمودند: اگر بنده ارزش ماه رمضان را می دانست، آرزو می کرد که سراسر سال رمضان باشد. [3] لذا بزرگان ما مقید بودند روز اول ماه رمضان دو رکعت نماز شکر بخوانند که خدا را شکر زنده ماندند و ماه رمضان را درک کردند.

 غل و زنجیر شدن شیطان در این ماه
در این ماه شیطان بسته می شود. خیلی عجیب است شیطان که خیلی فعال است. چگونه در این ماه بسته می شود؟
امیرالمۆمنین علیه السلام می فرماید: «شیطان عقده، عقده پیش می آید»یعنی گره، گره.[4] به گفته یکی از بزرگان که می فرمود: «ابتدا شیطان، گره تعلق به مستحبات را از دل آدم باز می کند. آرام آرام مستحبات را کنار می گذاری. دوم شیطان گره تنفر از مکروهات را باز می کند؛ می گوید: مکروه عیبی ندارد و مکروه را مرتکب می شوی. در مرحله سوم گره علاقه به واجبات را باز می کند. پس نسبت به واجبات سست می شوی. چهارم گره تنفر از حرام را باز می کند و حرام را مرتکب می شوی».
حالا چرا شیطان در این ماه دستش بسته می شود؟! دلیلش این است که آدم یا مستحب انجام می دهد یا واجب. می خوابی، خوابت عبادت محسوب می شود. نفست تسبیح محسوب می شود. مسجد می آیی، قرآن می خوانی و یا از تلویزیون سخنرانی گوش می دهی؛ چون در این ماه این گره ها را سفت می کنی شیطان نمی تواند به تو راه پیدا کند.
البته اینکه گفته اند شیطان بسته است، نسبی است، در همین ماه رمضان انسان هایی هستند که جنایت می کنند، عرق می خورند، معصیت می کنند، حتی نماز هم نمی خوانند.
قرآن می فرماید: هر کس نور خدا در زندگی اش کم رنگ شود؛ شیطان ایمانش را سرقت می کند[5] و شیطان همراهش می شود. لذا تا هنگامی که نور خدا قوی است، او نمی تواند بیاید. در ماه رمضان نور خدا قوی است. در همه خانه ها قرآن تلاوت می شود و زبان ها مشغول ذکر خداست. طبیعتاً می گویند که دست شیطان بسته است و درهای رحمت باز است.

 پنج جایزه برای فرد روزه دار
نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: فرد روزه دار پنج جایزه دارد:
1- نظر لطف خداوند شامل بنده اش می شود.
2- تمام شبانه روز ماه رمضان ملائکه برای روزه دار طلب مغفرت می کنند و می گویند: خدایا او را بیامرز.
3- خداوند در اول ماه رمضان به بهشت فرمان می دهد: خودت را برای بنده من زینت کن.
4- وقتی ماه تمام شود و بنده از این ماه عبور کند، آخرین شب ماه رمضان، خداوند همه گناهانش را می آمرزد. کسی بلند شد و گفت: آیا منظورتان شب قدر است؟ فرمود: نه، شب عید؛ چون مزد کار را آخرش می دهند.
5- بوی دهان آنها که به ظاهر بوی خوشی نیست نزد خدا مانند مشک و عنبر است.[6]

اما شرط این پنج جایزه : پیغمبر گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: اگر کسی شش مدرک زیر را ارائه کرد؛ «غَفَرَاللهُ لَهُ ذُنوبَهُ»، آن جایزه ها را به او می دهند :
1- «أن یَحفَظَ دینَهُ»، دینش را حفظ کند و نگذارد دین و اعتقاداتش ضعیف شود.
2- «وَ یَصُونَ نَفسَه»؛ خودش را کنترل کند. در بازار، در خیابان، در کوچه، در این دنیایی که فتنه ها و آماج معصیت رو آورده، خودش را حفظ کند.
3- «وَ یَصِلَ رَحِمَهُ»؛ ماه رمضان ماه رفع کدورت است. تنظیم کند شب ها به خانه بستگان برود و کدورت ها را دور بریزد.
4- «وَ لا یُۆذِیَ جَارَهُ»؛ همسایه اش را اذیت نکند. با بوق ماشینش، و با داد و فریاد بچه اش در کوچه، آزار ندهد.
5- «یَرعَی إخْوانَهُ»؛ حقوق مردم را رعایت کند.
6- «وَ یَخزُنَ لِسَانَهُ»؛ زبانش را کنترل کند .[7]
دیدیم سه مورد از این شش مورد که بیان شد به حق مردم بر می گردد: صله رحم، همسایه و مراعات مردم، و سه مورد دیگر مربوط به خود انسان می شود: کنترل زبان، حفظ دین و نگهداری خویش.
تا چشم روی هم بگذاریم ماه رمضان تمام می شود، بیاییم از لحظه لحظه این ماه عزیز استفاده کنیم. اگر افطار و سحر را با خواندن «انّا اَنْزَلناه»شروع کنیم، خداوند میان سحر و مغرب پاداش شهدا را به ما می دهد. هر کس وقت افطار صدقه بدهد اگر چه به اندازه یک قرص نان، برای او تبدیل به حجابی از آتش می شود. خداوندا توفیق بهره گیری از برکات این ماه عزیز را به ما ارزانی ده.
 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:14:00 ق.ظ ]




 

دعاها و ذکرهای افزایش رزق و روزی

 

 

افزایش رزق و روزی در کل به دوبخش اصلی وابسته است که یکی مربوط به رفتار و اعمل فرد است که قبلا گفتیم و دیگری دعاها و ذکرهایی است که در قران و احادیث امده است.

 

راه ها و دعاهای افزایش رزق و روزی

 افزایش رزق و روزی همانند بسیاری از مسائل دیگر در اسلام پاسخ و راهکارهایی دارد جامع و موثر که با تکیه و مداومت در انها نتیجه حاصل خواهد شد.

دعاهاو اذکار بسیاری در قرآن و فرمایشات پیشوایان آورده شده است که بهترین ها برای افزایش رزق و روزی هستند و در این بخش لیستی از موثرترین دعاها برای افزایش ثروت و رزق و روزی زندگی و مغازه را برایتان خواهیم گفت.

ذکر افزایش رزق و روزی

 لا إلهَ إلاَّ اللهُ المَلِکُ الحَقُّ المُبینُ. [ ١٠٠ مرتبه]، بعد از نماز صبح.

 یَا رَازِق یَا فَتَّاحُ یَا وَهَّابُ یَا غَنِیُّ یَا مغنِی یَا بَاسِط ُ. [ ١٠ مرتبه]، بعد از نماز صبح.

 سُبْحَانَ اللهِ العَظیمِ وَبِحَمْدِهِ، أسْتَغفِرُ اللهَ وأُتوبُ إلیهِ وَأسْأَلُهُ مِنْ َفضْلِهِ. [ ١٠ مرتبه] بعد از نماز صبح.

 

دعای افزایش رزق و روزی

 

دعابرای افزایش رزق و روزی

1- روایت ازحضرت صادق علیه السلام منقول است که هر که در دو ماه پیاپی هر روز چهارصد مرتبه این دعا بخواند خدا علم بسیار یا مال بسیار او را کرامت فرماید این است دعا:

 اَسْتَغْفِرُاللَّهَ الَّذی لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَیُّ

الْقَیُّومُ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ بَدیعُ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ مِنْ جَمیعِ ظُلْمی وَ جُرْمی

 وَ اِسْرافی عَلی نَفْسی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ

2- جهت تنگی روزی و رفع فقر 41 روز روزی یکمرتبه سوره مبارکه مزمل را بخواند.

3- توسل به حضرت جواد علیه السلام 

شیخ عباس قمی « ره » می‎گوید :علماء اعلام روزها را دوازده ساعت تقسیم کرده‎اند و هر ساعتی را به امامی نسبت داده‎اند و ساعت نه هر روز ، متعلق به آقا امام جواد علیه السلام  است و توسل به آن حضرت در این ساعت برای وسعت رزق نافع است و شایسته است که در توسل به آن حضرت این دعا را بخواند :

  اَللَّهُمَّ إنّی اَسْئَلُکَ بِحَقِّ وَلِیِّکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلامُ إّلا جُدْتَ بِهِ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ تَفَضَّلْتَ   بِهِ عَلَیَّ مِنْ وُسْعِکَ وَ وَسَّعْتَ بِهِ عَلَیَّ مِنْ رِزْقِکَ وَ اَغْنَیْتَنی عَمَّنْ سِواکَ وَ جَعَلْتَ حاجَتی إلَیْکَ وَ قَضائها عَلَیْکَ إنَّکَ لِما تَشاءُ قَدیرٌ 

این دعا بعد از نمازهای واجب ، جهت اداء دین و رزق مجرّب است 

 4- یکی از اصحاب می‎گوید :به آقا امام صادق علیه السلام گفتم به من چیزی تعلیم بفرمائید که با آن جلب روزی کنم  حضرت فرمودند :ناخنها را و شارب خود را کوتاه کُن و حتماً این کار را در روز جمعه انجام بده. « ثواب الاعمال ، ص 59 »

همچنین بخوانید : همه دعاها و ذکرها به همراه کاربرد آنها

 

5- امام صادق علیه السلام می‎فرمایند :هر که روزی 211 مرتبه این آیه را بخواند ، رزق و روزی او زیاد شود « اللهُ لَطیْفٌ بِعِبادِهِ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزیْز »« سورة شوری ، آیة 19 » خداوند متعال به بندگان لطف و محبت بسیار دارد و هر که را بخواهد روزی می‎دهد و او بر هر چیز توانای مطلق و مقتدر و غالب است . 

6- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند :خواندن سورة واقعه بعد از نماز عشاء موجب مکنت و ثروت می‎شود و نماز شب نیز باعث زیاد شدن رزق و روزی انسان می‎شود. « نشان از بی‎نشانها » 

 

دعای افزایش رزق و روزی مغازه

 

هر شخص کاسب یا تاجر این آیات را در روز پنج شنبه اول ماه با نیت خالص و توجه به خدا و معنی آن بنویسد و آن را  در منزل خود یا دکان خود نگاه دارد رزق و روزی او و کاسبیش بسیار شود و برکت در اموال و کاسبی او به ظهور رسد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:13:00 ق.ظ ]




 

اعمال مستحب ماه رمضان و فضیلت آنها

 

 

در بین ماه های سال، ماه رمضان، از قداست و جایگاه ویژه ای برخوردار است و اعمال مستحبی در این ماه از فضیلت بسیاری برخوردار است.

اعمال مستحب ماه رمضان + فضایل آن

در بین ماه های سال قمری، ماه رمضان، از قداست و جایگاه ویژه ای برخوردار است چنانکه در دعای مخصوص آن می خوانیم:

«… و هذا شهر عظمته و کرمته و شرفته و فضلته علی الشهور…»

«و رمضان، ماهی است که او را عظمت و کرامت و شرافت، و فضیلت دادی، نسبت به ماه های دیگر.»

رسول خدا(ص) می فرماید:«اگر کسی در این ماه، یک آیه از قرآن، تلاوت کند، ثوابش مثل کسی است که در غیر ماه رمضان، یک بار قرآن را ختم کرده باشد.»

حضرت علی(ع) از پیامبر خاتم(ص) نقل می فرماید:«هیچ مؤمنی نیست که ماه رمضان را، به حساب خدا، روزه بگیرد، مگر آن که خدای تبارک و تعالی، هفت

خصلت را برای او لازم گرداند، هرچه حرام در پیکرش باشد محو و ذوب گرداند. به رحمت خدای عزوجل نزدیک می شود. (با روزه خویش) خطای پدرش حضرت آدم

را می پوشاند. خداوند لحظات جان دادن را، برای او، آسان کند. از گرسنگی و تشنگی روز قیامت در امان است. خدای عزوجل از خوراکی های لذیذ بهشتی او را

نصیب دهد. و بالاخره خدای عزوجل، برائت و بیزاری از آتش دوزخ را به او عطا فرماید. (پرسش کننده در این حدیث مفصل، عالم یهودی بود) که عرض کرد راست

گفتی ای محمد.»

 

ماه رمضان از برترین ماهها در نزد خداوند است

به طور کلی احکام تکلیفی بر پنج قسم است. واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح.

مستحب به عملی گفته می شود که انجام آن خوب ولی لازم و ضروری نباشد و از ترک آن نهی نشده باشد.

اعمال مستحبی در ماه رمضان شامل ؛ 1 - دعا و استغفار در ماه رمضان. 2 - اعمال روزهای ماه رمضان. 3 - اعتکاف در ماه رمضان. 4 - تلاوت قرآن در ماه رمضان. 5 - افطاری و صدقه دادن در ماه رمضان.

اعمال مستحبی ماه رمضان و فضیلت آن

1- دعا و استغفار در ماه رمضان

الحدیث:

قال علی بن ابیطالب(ع):

»علیکم فی شهر رمضان بکثرة استغفار و الدعاء فاما الدعا فیدفع عنکم به البلاء و اما الاستغفار فتمحی به ذنوبکم.

ترجمه:بر شما باد در ماه رمضان به استغفار و دعای زیاد. اما دعاهای شما دافع بلا از شماست. و اما استغفار شما از بین برنده گناهان است.

توضیح:

از وظایف روزه داران در این ماه، دعا و درخواست‏حوایج از حضرت حق است که بنده احساس نیاز به پیشگاه بی نیاز کرده، و دستهای احتیاج خویش را به درگاه او دراز می‏کند.

 

2- روزهای ماه رمضان

الحدیث:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله):

ایها الناس انه قد اقبل الیکم شهر الله بالبرکة و الرحمة و المغفرة، شهر هو عند الله افضل الشهور، و ایامه افضل الایام و لیالی افضل اللیالی و ساعاته افضل الساعات.

ترجمه:

ای مردم ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به شما رو کرده است، ماهی است که پیش خدا بهترین ماه است و روزهایش بهترین روزها و شبهایش بهترین شبها و ساعاتش بهترین ساعات.

 

3- اعتکاف در ماه رمضان

الحدیث:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله):

اعتکاف عشر فی شهر رمضان تعدل حجتین و عمرتین.

ترجمه:اعتکاف در یک دهه از ماه مبارک رمضان برابر با ثواب دو حج و دو عمره است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:07:00 ق.ظ ]




چرا آدم‌ها دنیا را متفاوت می‌بینند؟ 

۱) آدم‌ها روی اشتباهات خودشان متمرکز هستند. اکثر کسانیکه مشکل اعتمادبه‌نفس دارند از این واقعیت آگاه نیستند که اکثر افراد خیلی بیشتر از اشتباهات دیگران روی اشتباهات و کمبودهای خودشان متمرکز هستند. مردی که فکر می‌کند قدکوتاه است، قد کوتاه یا بلند بودن مردهای دیگر بیشتر به چشمش می‌آید تا لاغر یا چاق بودن آنها. درحالیکه یک مرد قدبلند چاق نگران تصور یک مرد قدکوتاه لاغر درمورد خودش است درحالیکه آن دیگری بیشتر روی قد اولی تمرکز دارد نه وزنش. این واقعیت به تنهایی برای اینکه کنار آدمهای دیگر احساس راحتی و اعتمادبه‌نفس کنید، کافی است.

 

۲) آدم‌ها انعکاسی از ترس‌های خودشان را می‌بینند. دختری که از گربه‌ها می‌ترسد ممکن است هر چیزی که تکان بخورد تصور کند گربه است تا وقتی که به آن نگاه کند و متوجه شود که اینطور نیست. این مشکل درک و دریافت در برخورد آدمها با همدیگر هم اتفاق می‌افتد. کسانی که قبلاً به آنها خیانت شده، در برخورد با دیگران معمولاً روی یک چیزهای خاص متمرکز می‌شوند. افرادیکه قبلاً مورد سوء‌استفاده و آزار قرار گرفته‌اند هم همینطور. آدمها معمولاً انعکاسی از ترس‌های خودشان را در زندگی روزمره‌شان می‌بینند و به همین دلیل است که نگرش متفاوتی به دنیا دارند.

 

 

آدم‌ها انعکاسی از افکار خودشان را می‌بینند‎

 

۳) آدم‌ها اعتقادات و باورهای متفاوتی دارند. دستگاه اعتقادی آدمها بر نگرش آنها از واقعیت تاثیر دارد. مثلاً اگر باور داشته باشید که همه آدمها بدجنس هستند، آنوقت رفتارهای آنها را براساس این باور قضاوت خواهید کرد و سعی خواهید کرد ثابت کنید که این باور درست است. اگر باور داشته باشید که آدم‌های پولدار مغرور هستند، آنوقت همیشه آنها را اینطور می‌بینید. نه به این خاطر که همه آنها مغرور هستند بلکه به این خاطر که درک شما از واقعیت متعصبانه است. باورها از تجربیات قبلی ما به وجود می‌آیند و به همین دلیل است که محیطی که فرد در آن رشد و زندگی می‌کند بر نگرش او از دنیا تاثیر دارد.

 

۴) آدم‌ها هویت‌های متفاوتی دارند. من عاشق موسیقی‌های انگیزه‌دهنده در فیلم‌های جنگی هستم، ولی همین برای دوستم کاملاً عاری از جذابیت است. بعد از کمی بررسی فهمیدم که من به این دلیل از این موسیقی خوشم می‌آید که با دنیای درونی‌ام تطبیق دارد. به عبارت دیگر، من باور دارم که یک جنگنده هستم و به همین خاطر است که از این نوع موسیقی خوشم می‌آید. آدمها دنیا را براساس هویت‌های خودشان می‌بینند و درنتیجه یک چیز ممکن است برای فردی جذاب و برای دیگری عاری از جذابیت و کسل‌کننده باشد.

 

۵) آدم‌ها انعکاسی از افکار خودشان را می‌بینند. تابحال شده کسی را از دور خیلی دوست داشته باشید ولی وقتی به او نزدیک‌تر می‌شوید ببینید آدم کاملاً متفاوتی است؟ به هر چیزی که فکر می‌کنیم بر درک ما از واقعیت اثر می‌گذارد. این اشتباه درک و دریافت حتی وقتی یک تابلوی راهنمایی‌رانندگی یا یک کلمه در یک کتاب را می‌خوانیم هم اتفاق می‌افتد. به هر چیزی که فکر می‌کنید، تا حدی بر درک شما از واقعیت اثر می‌گذارد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1397-02-25] [ 08:35:00 ق.ظ ]




چرا باید «عذرخواهی کردن» را یاد بگیریم؟!

 

 

 

برخی افراد به راحتی عذرخواهی می‌کنند ولی برای برخی دیگر این کار بسیار سخت است

 

خیلی از افراد احساسات دردناک و بغرنجی در برابر عذرخواهی کردن دارند! بعضی از ما زمانی که بچه بودیم و باعث رنجش و آزار کسی می‌شدیم، مجبورمان می‌کردند تا عذر خواهی کنیم و بعضی از ما نیز، آزادانه و طبق اراده‌ی خودمان عذر خواهی می‌کردیم و بلافاصله بعد از آن هم احساس بهتری داشتیم.

 

برخی از افراد به راحتی عذرخواهی می‌کنند در حالیکه برای برخی دیگر این کار بسیار سخت است. بسیاری از کارشناسان هشدار می‌دهند که اگر عقیده داشته باشیم در رابطه‌ای که داریم نیازی نیست هرگز عذرخواهی کنیم، خودمان را در معرض شکست در آن رابطه قرار داده‌ایم.

 

احتمالا یاد گرفته‌ایم که اگر کسی را تصادفا ناراحت کردیم یا چیزهایی از این قبیل، لازم است عذر خواهی کنیم، اما آیا می‌دانید چرا عذر خواهی کردن واقعا اهمیت دارد و یک عذرخواهی بجا و درست، چه تاثیراتی می‌تواند داشته باشد؟ دانشمندان و روانشناسان دلایل مهمی را در این مورد ارائه کرده‌ و توجیه کرده‌اند که چرا وقتی یک ارزش یا قانون اجتماعی زیرپا گذاشته می‌شود، باید عذر خواهی کرد. برخی از نتایج مثبتی که عذرخواهی با خود به همراه دارد:

 

- وقتی یک هنجار اجتماعی را می‌شکنید، از رعایت نکردن نوبت گرفته تا قانون شکنی‌های بزرگ‌تر، با عذر خواهی کردن این را می‌رسانید که شما می‌دانید «قوانین» چه هستند، و موافقید که باید آنها را رعایت کرد. با این کار به دیگران اجازه می‌دهید احساس خطر نکنند، چون می‌فهمند که شما قبول دارید رفتارهای آزاردهنده، پسندیده نیستند.

 

- وقتی باعث رنجش کسی می‌شوید با عذرخواهی کردن می‌توانید احترام او را مجددا ارزشمند اعلام کنید و او نیز خواهد فهمید که شما قبول دارید تقصیر شما بوده، نه دیگران، در نتیجه احساس بهتری پیدا می‌کند و احترام و وجهه‌ی خودتان نیز حفظ می‌شود.

 

- عذر خواهی کردن به ترمیم روابط کمک می‌کند، باعث می‌شود دوباره درباره‌ی موضوع گفتگو کرده و مجددا نسبت به هم احساس صمیمیت کنید.

 

- عذرخواهی صادقانه و بی‌غل و غش باعث می‌شود دیگران بدانند شما بابت اشتباهی که مرتکب شده‌اید غروری ندارید و دیگر آن رفتار را تکرار نخواهید کرد. با عذر خواهی کردن به دیگران القاء می‌کنید که شما کسی هستید که مراقب است به دیگران آزاری نرساند و روی نقاط مثبت شما بیشتر تمرکز خواهند کرد تا روی اشتباهات‌تان.

 

فواید عذر خواهی کردن 

روابط خوب می‌توانند مسکّن‌های قوی برای استرس‌ها و اضطراب‌های ما باشند، اما ناسازگاری و کشمکش هم می‌تواند استرس‌های بزرگی ایجاد کند.

 

هنر عذر خواهی کردن را به خوبی یاد بگیرید تا بتوانید اثرات منفی اختلاف‌های‌تان را به میزان چشمگیری کم کرده و از استرس در روابط خود دور بمانید، زیرا عذر خواهی کردن به ما کمک می‌کند اختلاف نظرها و کشمکش‌ها را به خوبی پشت سر بگذاریم و رابطه‌مان را مدیریت کنیم. عذر خواهی کردن، لذت بخشیده شدن و شادی را به دنبال دارد و از استرس نیز کم می‌کند. عذر خواهی بجا، رابطه را تقویت کرده، اختلافات بعدی را کم می‌کند و خلاصه اینکه ارزشش را دارد!

 

 

عذر خواهی کردن به ترمیم روابط کمک می‌کند

 

چرا برای بعضی از افراد، عذر خواهی کردن کار سختی است؟ 

بعضی‌ها فکر می‌کنند اگر عذرخواهی کنند یعنی تائید کرده‌اند که فرد ناشایستی هستند و در ذات‌شان بدی وجود دارد. برخی دیگر هم باور دارند که اگر بعد از مثلا یک اختلاف برای عذرخواهی کردن پیشقدم شوند، تمام گناهان به گردن‌شان افتاده و باید مسئولیت تمام اشتباهات را یک تنه به گردن بگیرند؛ آنها فکر می‌کنند عذرخواهی کردن آنها به فرد مقابل اجازه می‌دهد هیچ بخشی از اشتباه را مربوط به خودش نداند.

 

در حالیکه یک عذرخواهی صادقانه و خوب ادا شده باعث می‌شود از بیشتر مشکلات بعدی جلوگیری شده و حتی راه حل پیدا شود، بنابراین ارزش‌های مشترک سر جای خود برگشته و احساسات مثبت، بازیابی می‌شوند. فقط باید بدانید چه زمانی و چطور عذر خواهی کنید.

 

چه زمانی عذرخواهی کردن ایده‌ی خوبی است؟ 

اگر کاری که انجام داده‌اید باعث درد و ناراحتی فرد دیگری شده، خوب است که عذر خواهی کنید، حتی اگر کاری که انجام داده‌اید کاملا غیرعمدی بوده باشد. چون عذر خواهی کردن، راههای ارتباطی را باز می‌کند و به شما این امکان را می‌دهد تا با فرد مقابل، مجددا ارتباط برقرار کنید.

 

با عذر خواهی کردن، می توانید احساس تاسف و پشیمانی خود را منتقل کنید و فرد مقابل هم خواهد فهمید که شما واقعا به احساسات او احترام می‌گذارید؛ در نتیجه در ارتباط‌های بعدی با شما احساس بهتری خواهد داشت. همچنین عذر خواهی کردن به شما اجازه می‌دهد در مورد اینکه «قوانین» آینده چه خواهند بود بحث و گفتگو کنید، مخصوصا اگر لازم باشد قوانین جدیدی وضع کنید این اتفاق روی خواهد داد.

 

ایجاد قوانین جدید در روابط می‌تواند به شما کمک کند شما نیز در آینده آزرده و ناراحت نشوید. ضمنا از این به بعد بیشتر مراقب هستید که رفتار آزاردهنده‌ای در برابر فرد مقابل انجام ندهید.

مثلا می‌توانید بگویید: متاسفم که بیدارتان کردم! حالا که فهمیدم شما دوست ندارید بعد از ساعت ۸ شب کسی با شما تماس بگیرد، از این به بعد رعایت خواهم کرد. این، درست همان جایی است که وضع یک قانون جدید، بسیار مفید خواهد بود.

 

پذیرفتن مسئولیت یعنی اینکه آشکارا اعلام کنید قبول دارید کاری که در آن موقعیت انجام داده‌اید اشتباه بوده، اما با متانت بیان کنید کاری که انجام داده‌اید از نظر شخص شما بد نبوده است. به این شیوه شما به خودتان می‌قبولانید که اگرچه در عذرخواهی پیشقدم شده‌اید اما مسئولیت تمام اشتباهات را به گردن نگرفته‌اید.

 

چه زمانی عذر خواهی کردن ایده‌ی خوبی نیست؟ 

خیلی مهم است که به یاد داشته باشید عذرخواهی کردنی که قول و تعهدات پوچ به همراه داشته باشد، اصلا خوب نیست. یک از مهمترین عملکردهای عذرخواهی این است که موجب فرصتی برای بازسازی اعتماد و اطمینان شود؛ تصمیم بر عدم تکرار اشتباه گرفته شده و یا تغییرات لازم صورت گیرد؛ این بخش مهمی از عذرخواهی است.

  

اگر قول یک تغییر را بدهید اما اجرا نکنید، این پیام را خواهید رساند که ممکن است کاری را که می‌دانید درست نیست انجام دهید. پس قولی ندهید که نمی‌توانید انجامش دهید، بلکه این اطمینان را به فرد بدهید که در آینده، رفتاری که موجب آزارش می‌شود انجام نخواهید داد. اگر طرف مقابل‌تان توقع نابجا یا غیرمنطقی دارد، پس حتما پیش از آن، بیشتر از حد لازم به او قول داده‌اید!

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:30:00 ق.ظ ]





گاهی رازداری خطرناک است
گاهی بچه ها رازداری را می آموزند و خیلی خوب هم آن را در زندگی شان اجرا می کنند، اما همین رازدار بودن  ممکن است به ضررشان تمام شود به همین دلیل، حتما باید زمانی که درباره راز و اهمیت حفظ آن صحبت می کنید، خطرها و مشکلات احتمالی را هم برایش توضیح دهید.
کودک باید بدانند همه افراد قابل اعتماد نیستند و او نباید رازدارشان باشد. همچنین باید بداند هر حرف و عملی، راز نیست و نباید همه آنها را پیش خودش نگه دارد. اگر درباره این مسائل با بچه ها صحبت نکنید و این موضوعات را با آنها در میان نگذارید، شاید غریبه ها براحتی بتوانند از کودک سوء استفاده کنند و دردسرساز شوند. پس قبل از هر چیز، مراقب فرزندتان باشید و پس از آن به کودک توضیح دهید هر حرفی راز نیست و او هم نباید رازدار همه افراد باشد.در ضمن، اگر کودک به پدر و مادرش اعتماد کافی داشته باشد و والدین این حس را در او ایجاد کرده باشند، درباره تمام مشکلاتش با آنها صحبت خواهد کرد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:28:00 ق.ظ ]




رازداری در خانواده و اهمیت آن

 

 

 

رازداری یکی از ویژگی های مثبت انسان هاست

 

رازداری یکی از ویژگی های مثبت انسان هاست که نه تنها در زندگی فردی و شخصی می تواند به آنها کمک کند که حتی برای داشتن یک زندگی اجتماعی موفق هم موثر خواهد بود.

 

بعضی وقت‌ها ممکن است رازهایی را درباره دیگران مطرح کنند که به هیچ وجه قابل بخشش نیست و نمی‌توانند جبرانش کنند، ولی بی‌توجه به اهمیت آن، می‌گویند و به حرفشان ادامه می‌دهند. در صورتی که از انسان، به عنوان موجودی عاقل و با تدبیر انتظار می‌رود در این هنگام کمی بیشتر فکر کند و حرف‌هایش را با دقت بیشتری مطرح کند. بعضی انسان‌ها، اما این نکته را به کلی نادیده می‌گیرند و مانند دستگاهی اتوماتیک، اطلاعاتی را که ذخیره کرده‌اند در اختیار همه افراد می‌گذارند؛ بدون این‌که قادر باشند موضوع صحبت‌ها را پردازش یا گروه خاصی را به عنوان مخاطب انتخاب کنند.

مهم‌ترین دلایل حفظ راز
چرا بعضی در هیچ شرایطی و به هیچ قیمتی، راز دیگران را فاش نمی‌کنند؟ چه چیزی باعث می‌شود حرف دیگران را پیش خودشان نگه دارند و به بقیه مردم چیزی درباره آن نگویند؟

شاید این پرسش برای ​بسیاری مطرح شود و نتوانند جواب قانع کننده‌ای برایش پیدا کنند، اما متخصصان دلایل متفاوتی را در این باره بیان می‌کنند؛ مواردی که افراد را ترغیب می‌کند، رازدار باشند و راز مردم را افشا نکنند.

یکی از مهم‌ترین دلایل حفظ راز، پایبندی به مسائل و موضوعات اخلاقی است و این‌که آنها افشای راز را کاری خلاف اخلاق می‌دانند. همچنین بسیاری ممکن است از ترس عواقب افشای راز، آن را فاش نکنند و هیچ‌وقت درباره آنچه شنیده‌اند، صحبتی به میان نیاورند. آنها نگران نظر مردم و همچنین نظر خود فرد گوینده راز، نسبت به خودشان می‌شوند و دوست ندارند قضاوت نادرستی درباره آنها وجود داشته باشد. به همین دلیل سعی می‌‌کنند، راز را پیش خودشان نگه دارند و درباره آن صحبتی نکنند.

از طرفی، رازداری باعث رشد شخصیت و احساس استقلال فرد نیز خواهد شد و به او انگیزه بیشتری برای حفظ رازها می‌دهد. دیگران هم اعتماد بیشتری نسبت به او خواهند داشت و در نتیجه دوستان بیشتری پیدا خواهد کرد. بنابراین طبیعی است برای داشتن رضایت و همین‌طور لذت‌بردن بیشتر از زندگی و روابط دوستانه، افراد بخواهند رازداری را در وجودشان پرورش دهند و آن را تقویت کنند.

چرا رازها افشا می‌شود؟
اگر رازداری خوب است، اگر صفتی پسندیده به حساب می‌آید و اگر همه انسان‌ها دوست دارند با انسان‌های رازدار معاشرت کنند، پس چرا خیلی​ها‌ نمی‌توانند راز دیگران را پیش خودشان حفظ کنند و خیلی راحت آن را فاش می‌کنند؟ بعضی‌ شاید علت این کار را ندانند، ولی خواسته یا ناخواسته، راز افراد را به دیگران می‌‌گویند و نمی‌توانند در حفظ رازها موفق باشند. برخی هم اینقدر این کار را تکرار کرده‌اند که دیگر برایشان به یک عادت تبدیل شده و اصلا به فکر برطرف کردنش هم نیستند.
 
گروهی از این افراد، کسانی هستند که دائم با دیگران حرف می‌زنند. درباره موضوعات مختلف با بقیه صحبت می‌کنند، نظر‌شان را می‌گویند و نظر دیگران را می‌پرسند و در این جریان طبیعی است که رازهایی هم مطرح شود.

این افراد معمولا در جمع دوست و خانواده، شناخته‌شده هستند و کسی تمایلی به همنشینی و صحبت با آنها ندارد. مگر افرادی که به قصد دشمنی و برهم زدن زندگی دیگران با آنها صحبت می‌کنند تا اطلاعات خاصی به دست آورند. بنابراین دشمنی و داشتن افکار نادرست برخی افراد هم می‌تواند یکی از دلایل فاش‌کردن راز باشد که البته معمولا با قصد و نیتی مشخص انجام می‌شود.

گاهی هم برعکس، افراد اینقدر به یکدیگر اعتماد دارند و به دوستی‌هایشان مطمئن هستند که فکر می‌کنند هیچ رازی میان آنها وجود ندارد. برای همین ممکن است راز دیگران را هم خیلی راحت مطرح کنند و درباره آن با یکدیگر حرف بزنند. در صورتی که حتی میان دوستان صمیمی و اعضای خانواده هم باید حریم رازها را مشخص و حفظ کرد. نکته مهم این است که رازهای مردم به هیچ بهانه‌ای نباید موضوع صحبت‌های دسته‌جمعی دوستان و آشنایان باشد و به همین دلیل، توصیه می‌شود هر حرفی را قبل از این‌که مطرح کنیم، بسنجیم و درباره‌اش بیندیشیم؛ چراکه گفتن همین رازهای به ظاهر ساده، می‌تواند خانواده‌ها را از هم بپاشد و مشکلاتی را برای آنها فراهم کند.

 

بچه ها را رازدار بار بیاوریم

 

بچه ها را رازدار بار بیاوریم
تاکنون فکر کرده اید اگر فرزندتان ببیند شما راز دوست و آشنا را با دیگران در میان می گذارید یا اگر رازی را که خودش به شما گفته است، در جمعی مطرح می کنید، چه احساسی به او دست خواهد داد؟ شاید فکر کنید بچه ها خیلی متوجه این موضوعات نمی شوند و در نتیجه بی توجه به آنها، رازهایشان را در مقابل دیگران فاش کنید و درباره راز بقیه هم حرف بزنید. پس اگر شما نتوانید رازدار خوبی باشید نباید از فرزندتان هم انتظار داشته باشید رازهای دیگران را پیش خودش نگه دارد.
علاوه بر این، زمانی که رازی را به شما می گوید یعنی به شما اعتماد دارد. پس به هیچ قیمتی نباید بگذارید این اعتماد از بین برود. اگر رازش را به دیگران بگویید حتی اگر با همسرتان در این باره صحبت کنید، نباید به گونه ای باشد که کودک اعتمادش را به شما از دست بدهد و فکر کند این کارتان فقط برای فاش کردن راز او بوده است. بچه ها باید در همان سال های کودکی این موضوع را درک کنند که اگر راز دیگران را فاش کنند، بقیه هم به آنها اعتماد  نخواهند داشت

رازداری به نفع‌تان است
رازداری نه تنها از ویژگی‌های مثبت اخلاقی به حساب می‌آید که حتی می‌تواند زندگی فردی و اجتماعی انسان را نیز تغییر دهد؛ تغییرات مثبتی که فقط به دلیل حفظ راز دیگران، برای فرد ایجاد می‌شود. به عنوان مثال، کسی که به عنوان فردی رازدار در جمع شناخته می‌شود، دوستان بیشتری خواهد داشت و افراد زیادی به او اعتماد خواهند کرد. به همین دلیل هم دیگران با احترام خاصی با او برخورد می‌کنند.

از طرف دیگر، انسان‌های رازدار می‌توانند این خصوصیت را به دیگران بیاموزند و با رفتارهایشان آنها را هم تشویق به رازداری کنند. برای همین اعضای خانواده و بویژه فرزندان این افراد هم اهمیت رازداری را بخوبی درک خواهند کرد و انسان‌های رازداری خواهند بود. پس آنها هم می‌توانند در گفت‌وگوهایشان به دیگران اعتماد کنند و از آنها بخواهند رازها را پیش خود نگه دارند.

زن و شوهر باید رازدار هم باشند
همه می‌دانند زن و شوهر شریک زندگی یکدیگرند؛ در خوبی‌ها و بدی‌ها، سختی‌ها و راحتی‌ها و در همه مراحل زندگی، چه خوب باشد و چه بد، آنها باید کنار هم و همپای هم باشند. بزرگ‌ترها اعتقاد داشته و دارند که زن و شوهر باید محرم اسرار هم باشند. نباید چیزی را از دیگری مخفی کنند و همسرشان را غریبه بدانند. با این حال، متاسفانه بعضی زوج‌ها انگار نمی‌توانند یا نمی‌خواهند با هم همراه و همراز باشند. عده‌ای به هیچ وجه بلد نیستند رازداری کنند و گروهی هم مخفیکاری را بیشتر از صداقت و روراستی می‌پسندند.

در صورتی که هر دو شیوه اشتباه است و سرانجامی تلخ و ناخوشایند خواهد داشت. از نظر کارشناسان نیز تنها راه حفظ و ادامه زندگی زناشویی، در صداقت و رازداری همسران است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:27:00 ق.ظ ]




کلمه قلب در قرآن و احادیث بسیار استعمال شده و از اهمیت خاصی برخوردار است؛ اما مراد از قلب، همین جسم صنوبری شکل که در طرف چپ بدن قرار گرفته و حیات حیوانی را تداوم می بخشد نیست؛ زیرا در قرآن چیزهایی به قلب نسبت داده شده که با این جسم صنوبری تناسب ندارد.مثلاً:

1. علم و تعقل
در قرآن می فرماید:«چرا در زمین سیر نمی کنید تا قلب هایی داشته باشید که با آنها تعقل کنید».(سوره حج، ایه 46)

2. عدم فهم و تعقل
در قرآن می فرماید:«آنها قلب هایی دارند که با آنها نمی فهمند و چشم هایی که با آنها نمی بینند».(سوره اعراف، ایه 179) و می فرماید:«بر قلب آنها مهر نهاده شده، پس نمی فهمند».(سوره توبه،ایه 78)

3. ایمان
در قرآن می فرماید:«خدا در قلب این مردم ایمان را ثبت کرده و با روحی از جانب خودش تاییدشان نموده است».(سوره مجادله، ایه 22)

اکثر کارهای نفسانی از قبیل:ایمان، کفر، نفاق، تعقل،فهم، عدم تعقل، تقوا، حسرت، آرامش، تکبر، حسد، عصیان و…، به قلب نسبت داده شده است.در صورتی که آن قلبی که در فارسی دل نامیده می شود، نمی تواند منشأ این آثار باشد؛بلکه این آثار،برای نفس و روح انسانی است.

مقام قلب در قرآن چنان عالی است که آنجا که سخن از وحی؛ یعنی ارتباط انسان با خدا به میان می اید، قلب ذکر می شود. خداوند در قرآن به پیامبرش می فرماید:

«جبرئیل قرآن را بر قلب تو نازل کرد تا از بیم دهندگان باشی».(سوره شعراء، ایه 194)

و می فرماید:«بگو هر کس که با جبرئیل دشمن است (با خدا دشمنی می کند) زیرا جبرئیل به اذن خدا قرآن را بر قلب تو نازل کرد».(سوره بقره، ایه 97)

 

سلامت و بیماری قلب
حیات ما بستگی به روح و قلب دارد و اوست که بدن را اداره می کند، تمام اعضا و جوارح مسخّر او هستند و همه اعمال و حرکات از قلب سرچشمه می گیرد.سعادت و شقاوت انسان نیز به چگونگی قلب او بستگی دارد. از قرآن و احادیث استفاده می شود که چنانکه بدن انسان گاهی سالم است و گاهی بیمار، قلب او هم گاهی سالم است و گاهی بیمار، خدا در قرآن می فرماید:«روزی که مال و اولاد برای انسان سودی ندارد مگر کسی که با قلب سالم به سوی خدا برود».(سوره شعراء، ایه 89)

چنانکه ملاحظه می کنید در ایات قرآن سلامت به قلب نسبت داده شده است و سعادت اخروی انسان را منوط به این می داند که با قلبی سالم و خاشع به سوی خدا باز گردد. از طرف دیگر قرآن بعضی قلوب را به عنوان قلب بیمار معرفی می کند، و می فرماید: «در قلوب آنها (منافقان) بیماری بود. پس خدا بیماری آنها را اضافه کرد».(سوره بقره، ایه 10)

از ایات قرآن و روایات چنین استفاده می شود که قلب و روح انسان مانند بدن سلامت و بیماری دارد. خدایی که خالق قلوب و نفوس است و معصومین که انسان شناس هستند از بعضی از بیماری های قلب خبر می دهند. آنها اموری از قبیل:کفر،نفاق، تکبر، کینه توزی، غضب،خیانت، خودبینی،غیبت، حرص و دیگر صفات زشت را به عنوان بیماری قلب و روح معرفی کرده اند. کسانی که با چنین قلب هایی از دنیا بروند با قلب های، سالم به نزد خدا نمی روند، تا مشمول این ایه باشند که:

«یوم لاینفع مال و لابنون.الاّ من اتی اللّه بقلب سلیم».(سوره شعراء، ایات 88 و 89)

بیماری های قلب و نفس را نمی توان کوچک و ناچیز شمرد، بلکه به مراتب از بیماری های جسم خطرناک تر و علاجش مشکل تر می باشند. در بیماری های جسمانی تعادل بدن به هم می خورد و درد و ناراحتی و احیاناً نقص عضو به وجود می اید؛ولی به هر حال محدود است و تا پایان عمر بیشتر ادامه ندارد؛اما بیماری های قلب و نفس، شقاوت و شکنجه و عذاب اخروی را به همراه دارد، درد و عذابی که تا عمق دل فرو می رود و روح را می سوزاند.

 

قلب در احادیث
در بعضی احادیث قلب به سه دسته تقسیم شده است. امام محمد باقر (ع) می فرماید:سه نوع قلب داریم:نوع اول، قلب واژگون که هیچ امر خیری را درک نمی کند و این قلب کافر است. نوع دوم، قلبی که یک نقطه سیاه در آن وجود دارد، در چنین قلبی خیر و شر همواره در حال جنگ و جدال هستند، پس هر یک از آن دو که قوی تر بود بر قلب غلبه می کند. نوع سوم، قلب مفتوح، چراغی در این قلب روشن شده که هیچگاه خاموش نمی شود و این قلب مؤمن است.1

امام صادق (ع) می فرماید:«برای قلب چیزی بدتر از گناه نیست. قلب با گناه مواجه می شود و با آن مبارزه می کند تا اینکه گناه بر قلب چیره می شود و او را واژگون می سازد.»2

انسان در ابتدا از ارتکاب گناه، ناراحت و پشیمان می شود؛ولی اگر یک مرتبه مرتکب گناه شد، برای مرتبه دوم آن پشیمانی اولی را ندارد .

در صورت ادامه گناه،به حدّی می رسد که نه تنها از ارتکاب گناه احساس ندامت نمی کند؛ بلکه آن را پیروزی می داند و خشنود می شود. قلب چنین افرادی سیاه و دگرگون شده و به اصطلاح قرآن قساوت یافته است. شیطان قلبشان را اشغال کرده و فرشتگان را از آنجا خارج کرده است.درهای نجات بر آنها مسدود گشته است. به طوری که امیدی به توبه و بازگشت آنها وجود ندارد.

خدا در قرآن می فرماید:«چرا وقتی بلای ما به آنها رسید توبه و تضرع نکردند؟ قلوب آنها قساوت یافته و شیطان کردار زشت را در نظرشان زیبا نموده است».(سوره انعام، ایه 43)

 

تهذیب و تکمیل نفس
خودسازی و پرورش نفس برای ما از ضروری ترین امور است؛زیرا سعادت دنیا و آخرت ما به این امر بستگی دارد و پیامبران الهی هم برای تعقیب همین هدف مبعوث گشته اند.

خودسازی را در دو مرحله باید انجام دهیم:

ـ مرحله اول تهذیب نفس از بدی ها؛ یعنی تصفیه دل از اخلاق زشت و اجتناب از گناه است که این عمل را تصفیه و تخلیه هم می نامند.

ـ مرحله دوم پرورش و تکمیل نفس به وسیله تحصیل علوم و معارف حقه و فضائل و مکارم اخلاق و انجام عمل صالح است. و این عمل را تحلیه هم می گویند،یعنی پرورش و تکمیل و آرایش دادن.

برای خودسازی، هر دو مرحله ضرورت دارد، زیرا زمین نفس اگر از بدیها پاک نباشد، برای پرورش علوم و معارف حقه و مکارم اخلاق و عمل صالح قابلیت ندارد.قلبی که آلوده و مرکز شیطان است چگونه می تواند مرکز تابش انوار الهی باشد و فرشتگان به چنین قلبی چطور راه یابند؟ از طرف دیگر اگر ایمان و معرفت و عمل صالح نباشد، نفس انسان به چه وسیله ای پرورش و تکامل یابد؟بنابراین برای خودسازی باید هر دو مرحله را انجام داد و هر دو را، با هم انجام داد، از یک طرف قلب را پاک کرد و از طرف دیگر عمل صالح را در آن رشد داد و تقویت کرد. شیطان را خارج و فرشته را داخل. این دو مرحله لازم و ملزوم یکدیگرند و هر دو مرحله باید همزمان و هماهنگ انجام بگیرد.

 

تهذیب نفس
در این مرحله باید سه عمل را انجام دهیم:

الف) تهذیب نفس از عقاید باطل و افکار غلط و خرافات

ب) تهذیب نفس از رذائل و اخلاق زشت

ج) ترک معاصی و گناهان

عقاید باطل و خرافات، جهالت و ضلالت و نادانی هستند که نفس را تاریک می سازند و از صراط مستقیم، تکامل و تقرّب به خداوند منحرف می نمایند. صاحبان عقاید باطل راه تکامل را نمی شناسند و در وادی های ضلالت و گمراهی قدم برمی دارند و قطعاً به مقصد نخواهند رسید.همچنین اخلاق زشت،ملکات و خویهای حیوانی را تقویت می کند و روح انسانی را تدریجاً به انزوا و خاموشی می کشاند.چنین فردی به هدف انسانیت که نیل به کمال و قرب الی الله است، نخواهد رسید.

همینطور ارتکاب گناه و معصیت نفس را تاریک و آلوده و از مسیر تکامل و تقرب به خدا منحرف و دور می گرداند.چنین فردی نیز به هدف نهایی و پایانی نخواهد رسید.

بنابراین تهذیب نفس برای ما سرنوشت ساز است و از امور بسیار ضروری محسوب می شود. پس ابتدا باید اخلاق زشت و گناهان را بشناسیم آن گاه وارد عمل شویم و نفسمان را از آنها پاک سازیم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-02-24] [ 10:37:00 ق.ظ ]




قلب حقیقت انسان و کانون ادراک و احساسات

بر اساس آموزه های قرآنی، قلب که با عناوینی چون صدر و فواد نیز بیان می شود، حقیقت انسان و قوه ادراکی بشر است به گونه که مخاطب اوامر الهی و معاتب خداوندی قرار می گیرد. خداوند در آیات بسیاری به این حقیقت اشاره می کند که قلب انسان، کانون ادراک و شناخت اوست.(بقره، آیات ۷ و ۸۸ و ۹۳ و ۹۷ و آیات بسیار دیگر)

پس این قلب است که حقایق هستی را از طریق ابزارها و منابع شناختی ظاهری و غیر ظاهری یا حسی و غیر حسی به دست می آورد و نسبت به عوالم خود و نیز عوالم بیرونی و هستی، شناخت و آگاهی و دانش و علم کسب می کند.(اعراف، آیه ۱۷۹) از این رو، هر گونه عدم فهم و ادراک و شناخت به قلب نسبت داده می شود؛ زیرا اگر این دستگاه به درستی کار نکند انسان نمی تواند ادراک و شناخت و علمی داشته باشد. بر همین اساس است که خداوند در آیات قرآنی با توجه به اموری چون بسته و مهمور شدن قلب و یا مطبوع بودن آن، اشاره می کند و می فرماید که برخی از انسان ها با آن که همه ابزارها و قوای ادراکی و شناختی چون گوش و چشم را دارا هستند ولی ناتوان از شناخت حقیقت هستند.(بقره، آیه ۷؛ نحل، آیه ۱۰۸)

فقه به معنای فهم عمیق قابلیتی است که خداوند برای قلب بشر قرار داده است،‌ اما بشر با عوامل گوناگون آن را محدود کرده و از میان می برد.(اعراف، آیه ۱۷۹؛ مطففین، آیه ۱۴؛ منافقون، آیه ۳؛ حدید، آیه ۱۶) از همین روست که انسان با داشتن قلب ناتوان از درک حقایق می شود و مثلا بسیارى از انسانها از فهم حقایق و معارف الهى، به رغم داشتن قلب محروم می شوند.(اعراف،‌ آیه ۱۷۹)

از نظر قرآن، قلب انسانی، مخزن اسرار اوست.(آل عمران، آیات ۲۹ و ۱۵۴؛ مائده، آیات ۷ و ۱۱۶ و آیات دیگر) از این روست که تنها خداوند است که به اسرار نهان او آگاه است.(همان)

هم چنین قلب انسانی، کانون عواطف و احساسات بشری است.(آل عمران، آیه ۱۰۳؛ زمر، آیه ۲۳؛ حدید، آیه ۲۷) پس انسان هم از نظر ادراکی و هم از نظر عواطف وابسته به چیزی است که از آن به قلب یاد می شود و اگر قلب نبود انسان به معنای آن چه می شناسیم وجود نداشت.

نقش قلب انسان را نیز می توان در اموری چون ایمان و کفر(بقره، آیات ۸ و ۱۰ و ۹۳؛ نساء، آیه ۱۵۵)، خوف و رجا(انفال، ایه ۲؛ حج، آیات ۳۴ و ۳۵ و آیات دیگر)، محبت و نفرت(بقره، آیه ۱۱۸؛ آل عمران، آیات ۱۱۸ و ۱۱۹؛ حجر، آیه ۴۷) ،‌ تعقل و علم و فهم و ادراک(حج، آیه ۴۶؛ نجم، ایات ۱۰ و ۱۱)،‌ تقوا و فجور(حج، آیه ۳۲)، حیات و زندگی(انفال، آیه ۲۴) تصمیم گیری و جزم فکری و عزم ارادی(احزاب، ایات ۴ و ۵ و آیات دیگر)، تعصب و غیرت(فتح، آیه ۲۶)، هدایت و گمراهی(آل عمران، آیه ۸؛ تغابن، آیه ۱۱) و ایمان و کفر(همان و نیز بقره، آیه ۹۳) و مانند آن ردگیری و شناسایی کرد. پس اگر قلب آدمی نبود ما در این امور به گونه ای دیگر بودیم و این قلب است که زندگی ما را معنا و مفهومی دیگر می بخشد و در همه این امور و مانند آن نقش اساسی و کانونی را ایفا می کند.

حالات گوناگون قلب

قلب را از آن رو قلب نامیده اند که همواره در احوالات گوناگون تقلب دارد و دگرگون می شود و کم تر در یک حالت ثابت و پایدار است. تقلب احوال قلب و دگرگونی های پیاپی و مداوم موجب می شود تا نتوان برای قلب یک عنوان ثابت برای احوالات آن مشخص و تعیین کرد.

در آموزه های قرآنی، برای قلب احوالات گوناگونی گفته شده که از جمله آن ها می توان به اضطراب قلب(نازعات، آیه ۱۰)، آرامش و اطمینان قلب(بقره، آیه ۲۶۰؛ آل عمران، آیه ۱۲۶؛ انفال،‌آیه ۱۰)، مرض قلب(بقره،‌ آیه ۱۰؛ انفال، ایه ۴۹) ، سلامت قلب(شعراء، آیه ۸۹)، ‌قساوت قلب (بقره، آیه ۷۴)، خشیت قلب(همان)، انابت قلب(ق، ‌آیه ۳۳) ، رافت قلب(حدید، آیه ۲۷)، رحمت قلب(همان)، رقت قلب(آل عمران، آیه ۱۵۹) ، اشمئزاز قلب (زمر،‌ آیه ۴۵) ضیق و تنگی قلب(حجر،‌آیه ۹۷؛ شعراء، آیه ۱۳) شرح قلب و صدر(زمر، آیه ۲۲) ، انحراف قلب(آل عمران، آیه ۸) طهارت و پاکی قلب(مائده، آیه ۴۱)، تیرگی و زنگار قلب(مطففین، آیه ۱۴)، قلب لین(زمر، آیه ۲۳)، انعطاف قلب(انفال، آیه ۲؛ زمر، آیه ۲۳) ،‌ خشوع قلب (حدید، آیات ۱۶ و ۱۷)، بصیرت و بینایی قلب(انعام، آیه ۵۰؛ هود، آیه ۲۴؛ رعد، آیه ۱۶؛ فاطر، آیه ۱۹) و مانند آن اشاره کرد.

در این میان سه حالات از احوالات قلب را می بایست حالات اصلی و بنیادی دانست که شامل سلامت، انابت و مرض است.

۱. قلب سلیم: خداوند انسان را با قلبی سالم و سلیم آفریده است. از این روست که همه حقایق هستی را به خوبی درک و فهم می کند و می تواند در مسیر کمالی حرکت کند و انسان را به کمال مطلوب نهایی برساند. قلب سلیم از نظر قرآن دارای ویژگی هایی است که برخی از حالات پیش گفته قلب در آن دیده می شود. به عنوان نمونه قلب سلیم به سبب سلامت آن دارای رافت،‌ رحمت، خشیت، رقت، طهارت ، نرمی و انعطاف است. خداوند قلب سلیم را قلبی خالی از هر گونه شائبه شرک می داند.(صافات، آیات ۸۳ تا ۸۵) همین قلب سلیم است که به سبب رهایی از هر گونه امراض روحی و اخلاقی انسان را در مسیر کمال و وصول به خدا و بهشت قرار می دهد(همان) قلب سلیم دارای آثاری است که از جمله آن ها می توان به آرامش و اطمینان و رهایی از هر گونه اضطرابی اشاره کرد.(رعد، آیه ۲۸ و آیات دیگر) این قلب به سبب همان ویژگی اش دریچه گشوده به سوی نعمت های الهی است و از عنایات خاص خداوندی نیز سود می برد.(فجر، آیات ۲۷ تا ۳۰) استقامت و ثبات از دیگر ویژگی های قلب سلیم است.(انفال، آیه ۹ تا ۱۱) هم چنین ایمان به خدا(رعد، آیه ۲۸)، قدرت بر انجام دادن کارهاى سخت و مخاطره آمیز(قصص، آیات ۷ تا ۱۰)، بهره مندی از امدادهای غیبی(آل عمران، آیات ۱۲۳ تا ۱۲۶) و پیروزی(همان) از دیگر آثار سلامت قلب و اطمینان آن است.

۲. قلب مریض : دومین حالت اساسی قلب حالت مرض است. قلب انسان گرفتار مرض اخلاقی و اعتقادی می شود و سبب آن نیز بر اساس آموزه های قرآنی گناه است. ارتکاب گناهان در یک فرآیندی قلب را از حالت سلامت آن خارج و بیمار می کند. البته مرض قلبی دارای درجات و مراتبی است و در آیات قرآنی بر هر درجه از آن نامی گذشته شده است. از جمله این مراتب مرض قلب می توان به انحراف و زیغ قلب(آل عمران، آیه ۸)، زنگار گرفتگی (مطففین، آیه ۱۴)، ضیق و تنگی (حجر، آیه ۹۷)، قساوت و سنگدلی(بقره، آیه ۷۴؛ حج، آیه ۵۳) و مانند آن اشاره کرد. از نظر قرآن کافران و مشرکان و منافقان گرفتار بیماردلی هستند.(احزاب، ایه ۱۲؛ محمد، آیات ۲۰ و ۲۴) بیماردلی دارای آثاری چون اذیت و آزاررسانی به مومنان(احزاب، آیات ۵۹ و ۶۰)، ارتداد و گرایش آنان به کفر(مائده، آیات ۵۱ تا ۵۴)، برخورد استهزاآمیز با عقاید و افکار دیگران(بقره، آیات ۱۰ تا ۱۴؛ مدثر، آیات ۳۰ و ۳۱)، اعراض از داوری عادلانه(نور، آیات ۴۸ و ۵۰)، افتراء و متهم ساختن اهل ایمان به سفاهت و بى خردى(بقره،‌آیات ۱۰ و ۱۳)، انذار ناپذیری(بقره، آیات ۶ تا ۱۰)، پلیدی و افزایش خباثت(توبه، آیه ۱۲۵)، حبط و از میان رفتن اعمال نیک(مائده، آیات ۵۲ و ۵۳)، حق ناپذیری و مانع از شناخت حق(حج، آیات ۵۲ و ۵۳)، خدعه و نیرنگ زدن(بقره، آیات ۸ تا ۱۰)، دروغگویی(همان)، طمع به زنان نامحرم(احزاب، آیه ۳۲)، ظلم و ستم(مائده، آیات ۵۱ و ۵۲)، ذلت و خواری(همان)، فتنه گری(آل عمران، آیه ۷)، افتادن در دام فتنه(حج، آیه ۵۳)، فساد(بقره،‌آیات ۱۰ و ۱۱)، کفر(توبه، آیه ۱۲۵)، کینه(محمد، آیه ۲۹)، نفاق(بقره، آیات ۸ تا ۱۰)، نصحیت ناپذیری(بقره، آیات ۱۰ و ۱۱)، یاس از خدا(انفال، آیه ۴۹) و ناتوانی از درک و شناخت و فهم امور و حقایق(بقره، آیات ۸ تا ۱۲؛ توبه، آیات ۱۲۴ تا ۱۲۷) و مانند آن است. از نظر قرآن، قلب مریض در بدترین حالات خود، طبیعت خود را از دست می دهد و مسخ می شود و دیگران نمی تواند حقایق را چنان که هست درک و فهم نماید و تفسیر و تحلیل کند و هم چنین در این حالت شخص سرگردان میان حق و باطل می شود.(انعام، آیات ۱۰۹ و ۱۱۰) و پس از مدتی چنان از مسیر حق دور شده که بر آن قلب، قفل و مهر می خورد و دیگر نمی تواند چیزی را بفهمد و درک کند. ختم قلوب در حقیقت کیفر است نه آن که خداوند قلب را این گونه آفریده باشد؛ بلکه انسان با گناه خود قلب را به جایی می رساند که سنت و قانون الهی حاکم بر طبیعت وتکوین آن را مهمور و مختوم می کند.(محمد،‌آیات ۲۴ و ۲۵؛ روم، آیات ۵۸ و ۵۹)

۳. منیب: قلب منیب یعنی قلبی که در مسیر بازگشت قرار گرفته و شخص می کوشد تا از مرض بیرون آید و به درمان آن بپردازد. قلب منیب با انابه و تضرع بر آن است تا تحت غفران الهی قرار گیرد و گذشته خود را بازسازی کرده و از میان بردارد و دوباره به سلامت قلب فطری خود باز گردد. در حقیقت قلب منیب قلبی است که از خواب غفلت بیرون آمده و درد قلبی خود را شناخته و برای درمان اقدام می کند. درد شناس است و درمان را می جوید و با انابه و توبه می خواهد خود را در مسیر درست قرار دهد و از برکات قلب سالم و سلیم بهره مند شود. قلب منیب به سبب بازگشت به سوی خدا و درمان بیماری ها در دنیا از خداوند خشیت دارد که ترس و خوفی آگاهانه از عظمت الهی است(ق، آیات ۳۰ تا ۳۴) و خدوند برای او در بهشت نعمت های خاص و ویژه و بی حد و حصری را فراهم آورده است.(همان) خداوند در آیاتی از قرآن مهم ترین عامل شفای از بیماری ها را مراجعه به آموزه های قرآن می داند؛ زیرا این کتاب آسمانی کتابی است که شفای همه دردها به ویژه بیماردلی است.(یونس،‌آیه ۵۷؛ اسراء، آیه ۸۲؛ فصلت، ایه ۴۴) البته بیماردلانی که از اهل ایمان باشند از راه دیگر از جمله امدادهای غیبی و عنایت خاص خداوندی از بیماری ها پاک و تحمیص می شوند و خداوند با هجوم اندوهها و سختیها در صحنه سخت زندگی از جمله جنگ به پالایش و پاکى قلب مؤمنان از ناخالصیها اقدام می کند و قلب آنان را سالم می گرداند.(آل عمران، آیه ۱۵۴) در این میان می بایست به نقش احترام به پیامبر(احزاب، ایه ۵۳)، توبه از گناه(تحریم،‌آیه ۴؛ مائده، آیه ۴۱)، عفت و حیاورزی(احزاب، آیه ۵۳) و مانند آن به عنوان عوامل تاثیرگذار در پاکسازی قلب از بیماری اشاره کرد. هم چنین اموری چون حج گزاری(حج، آیه ۳۲) ، تعظیم شعائر الهی(همان)، رعایت ادب به ویژه با پیامبر(حجرات، آیه ۳)، دوری از شرک(حج، آیات ۳۱ و ۳۲)، انجام مناسک حج(حج، آیه ۳۲) و مانند آن موجب ازدیاد تقوا در قلب آدمی می شود و آدمی را به سمت سلامت نفس سوق می دهد و زنگارهای تیرگی و حجاب قلب را بر می دارد.(مطففین، آیات ۱۳ تا ۱۵ و ایات دیگر)

این ها تنها گوشه ای از حقیقت قلب و حالات و احوالات آن از نظر قرآن است. بیان همه این موارد و تبیین جزئیات آن بر اساس آموزه های قرآنی وقت و حوصله دیگری می طلبد و در همین جا به همین میزان بسنده می شود. امید است که همواره از قلب سالم و سلیم برخوردار بوده و اجازه ندهیم که زنگارهای گناه آن را مسخ کرده و از حالت طبیعی آن خارج نماید تا نیازمند پاکسازی و تصیفه قلب و انجام درمان سخت برای درمان و شفای قلب بیمار شویم؛ بلکه با صیانت از قلب سالم خود نیاز به درمان حذف شود؛ چرا که هماره پیشگیری بهتر از درمان است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:34:00 ق.ظ ]




چند نوع قلب در قرآن ذکر شده است؟

در آیات قرآن کریم اشاره شده که در روز قیامت تنها چیزی که از انسان پذیرفته می شود قلب سلیم است.این در حالیست که در ایات دیگر از انواع دیگر قلوب هم یاد شده که در ادمه به معانی آنها و وجه تمایز آنها اشاره خواهد شد.

وارث: در آیات قرآن کریم اشاره شده که در روز قیامت تنها چیزی که از انسان پذیرفته می شود قلب سلیم است.این در حالیست که در ایات دیگر از انواع دیگر قلوب هم یاد شده که در ادمه به معانی آنها و وجه تمایز آنها  اشاره خواهد شد.

 

القلب السلیم: و آن قلبی است مخلص برای خدا و خالی از کفر و نفاق و هرگونه پستی . 
{ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ }

القلب المنیب: و آن قلبی است که همیشه در حال برگشت و توبه به سوی خدا و از آن سو ثابت و پابرجاست بر طاعت خدا .
{ مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِیبٍ }

القلب المخبت: و آن قلبی است فروتن و آرام به ذکر خدا .
{ فتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ }

القلب الوجل: و آن قلبی است که از یاد خدا می لرزد که مبادا عمل وی به درگاه خدا قبول نشود و از عذاب خدا نجات نیابد .
{ وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ }

القلب التقی: و آن قلبی است که به احکام خدا احترام می گذارد .
{ ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ }

القلب المهدی: و آن قلبی است که تسلیم امر خدا و راضی به قضا و قدر پروردگار است .
{ وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ }

القلب المطمئن: و آن قلبی است که با یاد خدا و توحیدش آرام می گیرد .
{ وتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّه }


القلب الحی: و آن قلب زنده ای است که از شنیدن داستان های امت های گذشته که با گناه و طغیان هلاک شدند پند و اندرز می گیرد .
{ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ }

القلب المریض: و آن قلبی است که دچار بیماری شک و نفاق شده و مبتلا شده به فسق و فجور و شهوت های حرام .
{ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ }

القلب الأعمى: و آن دل کوری است که حق را نمی بیند و در نتیجه پند و اندرز نمی گیرد .
{ وَلَکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ }

القلب اللاهی: و آن دلی است که از قرآن غافل و مشغول لهو و لعب و شهوت های دنیاست .
{ لاهِیَةً قُلُوبُهُمْ }

القلب الآثم: و آن دلی است که گواهی حق را کتمان می کند و می پوشاند .
{ وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ }

القلب المتکبر: و آن دل مغرور و متکبری است که از توحید و طاعت خداوند رویگردان است ، زورگو و جبار است به خاطر ظلم و طغیان .
{ قلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ }

القلب الغلیظ: و آن دلی است که عطوفت و رحمت و رأفت از آن برداشته شده .
{ وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ }


القلب المختوم: و آن قلبی است که هدایت را نمی شنود و تعقل نمی کند .
{ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ }

القلب القاسی: و آن دلی است که به عقیده و ایمان نرم نمی شود و وعظ و ارشاد در آن تأثیری ندارد و از یاد خداوند رویگردان است .
{ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً }

القلب الغافل: و آن قلبی است که مانع ذکر و یاد پروردگار است و هوا و هوسش را بر طاعت حق تعالی ترجیح می دهد .
{ وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا }

الَقلب الأغلف: و آن دلی است که پوشیده شده است به طوری که اقوال و فرمایشات رسول اکرم صلى الله علیه و آله در آن نفوذ و رسوخ نمی کند .
{ وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ }

القلب الزائغ: و آن قلبی است که از حق و حقیقت اعراض می کند .
{ فأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ }

القلب المریب: و آن قلبی است که در شک و شکوک متحیر و سرگردان است .
{ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ }

حال باید دید ما صاحب کدام یک از این قلوب مذکور در قرآن هستیم .
اللهم إجعل قلوبنا من القلوب السلیمة المطمئنة البیضاء.. وثبتنا على الهدى والایمان..

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:31:00 ق.ظ ]




دعای ویژه ملائکه برای روزه‌ داران شعبان :

 

 

 

از عبادتهایی که در ماه شریف شعبان فراوان به آن سفارش شده، روزه است. روزه در این ماه می تواند روزه قضای سالهای گذشته خود انسان یا به نیابت، روزه قضای یکی از عزیزان و بستگانی باشد که از دنیا رفته است یا روزه ای مستحبی باشد که فرد برای رسیدن به اجر الهی آن را می گیرد. در هر صورت، روزه در این ماه از سفارش و ثواب کم نظیری برخوردار است و به هر کدام از این نیتها که باشد آن پاداش ویژه را خواهد داشت. آنچه در ادامه می آید احادیثی است گهربار در مورد ارزش و پاداش روزه ماه شعبان که از کهن ترین منابع روایی استخراج و با دقت خاصی به فارسی روان، ترجمه گردیده است.

 

دعای ویژه ملائکه برای روزه داران پنج شنبه

 

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: تَتَزَیَّنُ السَّمَاوَاتُ فِی كُلِّ خَمِیسٍ مِنْ شَعْبَانَ در هر پنج شنبه ماه شعبان آسمانها را تزیین می کنند. ملائکه عرضه می دارند: پروردگارا! روزه داران امروز را ببخش و بیامرز و دعای آنها را اجابت کن. (وسائل‏الشیعة 8/104)

 

در ادامه فرمودند: هر کس تنها یک روز از این ماه را روزه بگیرد حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ؛ خداوند بدن او را بر آتش جهنم حرام می کند.(همان، 10/493)

 

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، شفیع روزه دار شعبان

 

امام رضا علیه السلام فرمودند: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یُكْثِرُ الصِّیَامَ فِی شَعْبَانَ؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله در ماه شعبان بسیار روزه می گرفت و اگر همسران آن حضرت روزه قضایی(1) از ماه رمضان گذشته داشتند آن را تا ماه شعبان به تاخیر می انداختند تا مبادا نیاز حضرت را رد کنند. رسول خدا صلی الله علیه و آله مرتب می فرمودند: شعبان ماه من است و برترین ماههای خدا بعد از ماه رمضان است؛ پس هر کس یک روز از آن را روزه بگیرد من در قیامت شفیع او خواهم بود. (فضائل‏الأشهرالثلاثة، ص 55، ح33)

 

در روایت دیگری امام صادق علیه السلام فرمودند: مَنْ صَامَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ مِنْ شَعْبَانَ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ؛ هر کس سه روز از شعبان را روزه بگیرد بهشت بر او واجب شده و رسول خدا صلی الله علیه و آله در قیامت شفیع او خواهد بود. (فضائل‏الأشهرالثلاثة ص 61 ح42)

 

باز در روایت دیگری رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: شَعْبَانُ شَهْرِی وَ شَهْرُ رَمَضَانَ شَهْرُ اللَّهِ؛ شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه خداست. هر کس روزی از ماه مرا روزه بگیرد من در قیامت شفیع او خواهم بود و هر کس دو روز آن را روزه بگیرد گناهان گذشته او بخشیده می شود و اگر کسی سه روز آن را روزه گرفت به او گفته می شود اعمال خودت را از سر گیر. (الأمالی‏للصدوق، ص 19، مجلس6، ح 1)

 

روزه شعبان، روزه پیامبران و پیروان آنها

 

امام باقر علیه السلام فرمودند: إِنَّ صَوْمَ شَعْبَانَ صَوْمُ النَّبِیِّینَ وَ صَوْمُ أَتْبَاعِ النَّبِیِّینَ؛ روزه شعبان، روزه پیامبران و پیروان آنهاست. پس هر کس در ماه شعبان روزه بگیرد پس به این ندای رسول خدا صلی الله علیه و آله لبیک گفته که فرمودند: خداوند رحمت کند کسی را که مرا در ماهم یاری کند. (المقنعة ص 37)

 

چهل حاجتی که از روزه دار دوشنبه و پنج شنبه برآورده می شود

 

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: مَنْ صَامَ یَوْمَ الْإِثْنَیْنِ وَ الْخَمِیسِ مِنْ شَعْبَانَ؛ هر کس روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه بگیرد؛ بیست حاجت دنیایی و بیست نیاز آخرتی او برآوره می شود. (إقبال‏الأعمال ص68)

 

رحمت، آمرزش و لطف ویژه الهی بر روزه داران شعبان

 

امام رضا علیه السلام فرمودند: مَنْ صَامَ أَوَّلَ یَوْمٍ مِنْ شَعْبَانَ وَجَبَتْ لَهُ الرَّحْمَةُ هر کس روز اول شعبان را روزه بگیرد رحمت الهی برایش حتمی می شود و هر کس دو روز از ماه شعبان را روزه بگیرد، به طور قطع در روز قیامت، رحمت، آمرزش و کرم الهی شامل حال او خواهد شد.(فضائل‏الأشهرالثلاثة، ص 5، ح31)

 

رو به راه شدن وضع معیشتی و محفوظ ماندن از شر دشمنان به برکت روزه شعبان

 

امام صادق علیه السلام فرمودند: صِیَامُ شَعْبَانَ ذُخْرٌ لِلْعَبْدِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ روزه شعبان، اندوخته ایست برای روز قیامت. اگر بنده ای در ماه شعبان زیاد روزه بگیرد به طور قطع خداوند متعال وضع معیشتی او را رو به راه کرده و او را از شر دشمنانش حفظ می کند. آنگاه فرمودند: کمترین پاداشی که نصیب روزه دار یک روزه شعبان می شود این است که بهشت بر او واجب می شود. (الأمالی‏للصدوق، ص16، مجلس5، ح1)

 

توصیه جدی امام صادق علیه السلام به شیعیان در مورد روزه شعبان

 

زید شَحّام می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا کسی از نیاکان شما در ماه شعبان روزه می گرفت؟ فرمودند: نَعَمْ كَانَ آبَائِی یَصُومُونَهُ وَ أَنَا أَصُومُهُ وَ آمُرُ شِیعَتِی بِصَوْمِهِ بله؛ در این ماه هم پدران من روزه می گرفتند هم من روزه می گیرم و هم به شیعیانم توصیه می کنم که از روزه این ماه غفلت نکنند. هر کس از شما شیعیان روزه های ماه شعبان خود را به ماه رمضان ختم کند قطعا خدا دو بهشت به او می دهد و هر شب به هنگام افطار فرشته ای از عرش او را ندا می دهد که تو پاک شدی؛ بهشت گوارای تو باد و تو را همین بس که رسول خدا صلی الله علیه و آله را بعد رحلتش شادمان کردی. (المقنعة، ص37)

 

روزه شعبان، داروی وسوسه های درونی و آشفتگی های روحی

 

امام صادق علیه السلام فرمود امیرالمومنین علیه السلام در جلسه ای با اصحابش برای آبادی دین و دنیای مومن چهارصد نکته به آنها آموختند که یکی از آن نکات این است صَوْمُ شَعْبَانَ یَذْهَبُ بِوَسْوَاسِ الصَّدْرِ وَ بَلَابِلِ الْقَلْبِ؛ روزه ماه شعبان وسوسه های درونی و پریشانی خاطر و آشفتگی های قلبی را از بین می برد.(الخصال 2/611)

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:28:00 ق.ظ ]




فضیلت روزه گرفتن در ماه شعبان از زبان اهل بیت (ع)

 

 

*امام صادق علیه السلام در این باره فرموده است: “کسی که روز اول ماه را روزه بگیرد، حتما وارد بهشت می شود. و کسی که دو روز را روزه بگیرد خداوند در هر شب و روزی (به چشم رحمت) به او می نگرد و در بهشت هم به این نگاه ادامه می دهد. و کسی که سه روز روزه بگیرد، با خداوند در عرش و بهشت او دیدار می کند.”
*امیرالمومنین علیه السلام فرموده است: “در هر پنجشنبه شعبان آسمان ها زینت شده و آنگاه فرشتگان عرض می کنند: خدای ما! روزه داران شعبان را ببخش و بیامرز و دعایشان را اجابت فرما. بنابراین کسی که دو رکعت نماز بجا آورد که در هر رکعت سوره فاتحه را یک بار و قل هو الله احد را صد بار بخواند و بعد از سلام دادن صد بار بر پیامبر صلی الله وعلیه واله وسلم درود فرستد، خداوند تمام خواسته های دینی و دنیایی او را بر آورده می فرماید. و کسی که یک روز آن را روزه بگیرد، خداوند بدن او را بر آتش حرام می کند.”

درباره روزه سه روز آخر شعبان گفته شده است:
روزه این سه روز برای کسی که تمام این ماه را روزه نگرفته، فضیلتی دارد که سزاوار نیست مراقب آن را ترک کند. از امام صادق علیه السلام روایت شده است: “کسی که سه روز آخر شعبان را روزه گرفته و آن را به ماه رمضان وصل کند، خداوند روزه دو ماه پی درپی برای او می نویسد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:27:00 ق.ظ ]




یکی اززمینه های شادکامی خنده وشوخی است .مزاح وشوخی فشاروانی انسان را می کاهد وفضا روان را صفا ونشاط می بخشد..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-02-16] [ 10:59:00 ق.ظ ]




امام صادق"ع"می فرماید:لذت زندگی هنگامی قابل درک است که انسان از نعمت سلامت برخوردارباشد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:53:00 ق.ظ ]





بهترین راه قرار گرفتن در زمره یاران امام عصر(عجل الله تعالی فرجه)

برای این کار باید دید که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) که خود یکی از امامان و پیشوایان دینی ما است چه اعمالی انجام می دهد و زمانی که ظهور کند چه برنامه هایی را اجرا می کند. همان گونه که می دانیم در دین اسلام بهترین چیز برای رشد و تعالی و رسیدن به خدا، ایمان و عمل صالح است، لذا برای اینکه بتوانیم یار و یاور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) شویم همان اجرای دستورات دینی؛ یعنی انجام واجبات و ترک محرمات بهترین کار و آغاز راه برای خود سازی و تهذیب نفس است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:44:00 ق.ظ ]




مفهوم شناسی خودسازی

در قرآن کریم از مسئله خودسازی با عنوان تزکیه و تزکی یاد شده است و معنای لغوی آن عبارت است از: پاک نمودن خود از ناپاکی ها. در آیات متعددی از قرآن مجید بر اهمیت این پاک¬سازی تأکید شده است؛ مثلاً در سورۀ شمس می خوانیم: “به تحقیق کسانی که نفس خود را پاک کردند، به رستگاری رسیدند و کسانی که آن را آلوده و ضایع کردند، ضرر دیدند”؛ همچنین در آیه ۱۹ سوره فاطر و آیات ۱۴ و ۱۵ سوره اعلی، بر این مسئله تأکید شده است.

مراحل آغازین خودسازی و تزکیۀ نفس

نقطه شروع خودسازی و تزکیه نفس برای افراد مختلف، متفاوت است. برای فرد غیر مسلمان، اوّلین راه و نقطه شروع، اسلام آوردن است. به طوری که عده ای از علمای اخلاق، همین مطلب را درجه بندی کرده و گفته اند: اول اسلام، بعد ایمان، در مرحله سوم هجرت و بعد از آن جهاد فی سبیل الله است که در این راه وجود دارد”.

اما نسبت به کسانی که وارد حریم امن اسلام و ایمان شده اند و مورد خطاب آیات قرآنی: “ای مؤمنان به فکر خود باشید” و یا آیه ای که می فرماید: “ای ایمان آوردندگان ایمان خود را تجدید کنید”. قرار گرفته اند، باید گفت اوّلین مرحله خودسازی، تنبه و بیداری است. به این که باید شروع کرد و خود را از ناپاکی ها جدا کرد. بعد از این تنبه و آگاه شدن، این سؤال پیش می آید که از کجا باید شروع کرد؟ می توان گفت کسی که اوّلین مرحله را گذرانده است؛ با فکر و عقل، به این نتیجه رسیده است که “این عالم جای ماندن نیست و این همه امکانات و بعثت انبیا برای حیوانی زیستن نیست”.

بعد از این مرحله (تفکر و تنبه) نوبت به مرحله «توبه» می رسد؛ یعنی جبران آن چه از دست رفته است. جبران حقوق دیگران که ضایع کرده ایم و جبران حقوق خداوند که بر گردن ما باقی مانده است. البته این توبه به همراه عزم است. توبه از آن چه کرده ایم و عزم به سوی آن چه می خواهیم پیش برویم، به همین جهت، عده ای از علمای اخلاق، منزل دوم را توبه و عده ای عزم گفته اند.مرحله بعدی برای این امر ترک معصیت و انجام واجبات است.

آیت الله بهجت در جواب سؤالی که پرسیده شده: تصمیم به سیر و سلوک دارم، چه کنم؟ می گوید: ترک معصیت برای تمام عمر کافی و وافی است، اگرچه هزارسال باشد. پس در این مرحله باید واجبات الاهی را به اندازه ¬ای که علم داریم، انجام داده و محرمات الاهی را نیز به اندازه علم¬مان ترک کنیم. این مسئله باعث می شود خداوند علم های جدیدی به ما عطا کند و به این وسیله، در سیر و سلوک خود رشد پیدا کنیم. ما هر چه می دانیم عمل می کنیم و خداوند علم به ندانسته ها را به ما عنایت می کند و تا وقتی که ما به وظیفۀ خود عمل کنیم، این چرخه ادامه دارد. پیامبر (صلی الله علیه واله) فرموده اند: هر کس آن چه را می داند انجام دهد، خداوند علم مجهولات را به او می فهماند. این روایت، مطابق با آیه قرآنی است که می¬ فرماید: “کسانی که در راه ما تلاش کنند، راه های خود را به آنان نشان داده و هدایت شان می کنیم”. علاوه بر این، باید دانست انسان تا زنده است، هیچ گاه ساکن نیست؛ یا به سوی نور (هدایت) در حرکت است و یا به سوی ظلمت (گمراهی)، و مطلب مهم، رهبری این حرکت به سوی نور است .

لزوم وجود استاد در مسیر تزکیه و خود¬سازی

مسلماً وقتی علوم ظاهری و تجربی؛ مانند طبابت جسم نیاز به استاد داشته باشد، طبابت روح که سخت تر و دقیق تر است حتماً به طبیب و استاد احتیاج دارد. اما این، مسیری است که در پیمودن آن بزرگ ترین استاد، انسان را راهنمایی می کند. استاد اوّلیه برای همۀ انسان ها و راهنمای آنان، خداوند است. در قرآن آمده است: “خداوند سرپرست ایمان آورندگان است و آنها را از تاریکی ها به سوی نور می کشاند”. و یا می فرماید: “کسانی که در راه ما تلاش کنند قطعاً آنها را به راه¬های خود هدایت می کنیم”. پس با استعانت و توکل بر او می توان در این راه گام نهاد و اگر در این مسیر، خداوند شخصی وارسته، صالح و متقی را در مسیر انسان قرار داد، از او استفاده می کند، اما اگر چنین نعمتی نبود، این راه تعطیل نمی شود، بلکه با عمل به آن چه می دانیم خداوند علم به مجهولات را به ما عنایت می کند.

در سؤالی از محضر آیت الله بهجت پرسیده شد: آیا این مسیر نیاز به استاد دارد؟ در جواب فرمودند: “استاد تو علم تو است، به آن چه می دانی عمل کن، آن چه را نمی دانی کفایت می شود”. پس استاد اوّلیه خداوند است و به همین جهت پیامبرانش را برای هدایت خلق فرستاده است و پس از آنها ائمۀ اطهار (علیهم السلام) و بعد از آنها انسان های وارسته، متقی و راه پیموده، سمت استادی خواهند داشت. انسان در نبود استاد خاص می تواند با استعانت از خداوند متعال و روح پیامبر اعظم (صلی الله علیه واله) و ائمۀ اطهار (علیهم السلام) راه را شروع نموده و ادامه دهد و علم خود را مانند معلمی بداند که او را به نیکی ها راهنمایی کرده و از معاصی باز می دارد و همین ترک معصیت و انجام واجبات، موجب رشد در این مسیر خواهد شد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:42:00 ق.ظ ]




سخن از آیت الله محمدجواد انصاری همدانی است که در زندگی طلبگی خود موفق شد از بزرگانی مانند آیات سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ عبدالکریم حائری یزدی و سید محمدتقی خوانساری، اجازه اجتهاد دریافت دارد و البته با شخصیت‌هایی مانند حضرت امام خمینی و آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی، همدرس و هم مباحثه باشد.
او در حالی در زندگی متواضعانه و عارفانه خود، شخصیت‌هایی مانند آیت الله شهید سید عبدالحسین دستغیب، آیت الله شیخ حسنعلی نجابت و مرحوم دولابی را پرورش داد که آیت الله علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی هم به عنوان یکی از برجسته ترین شاگردان او - که تلقین پیکر مطهر معظم‌له را در قبر و به هنگام خاکسپاری خواند – درباره‌اش می‌فرماید:
“او یکى از اولیاى برجسته قرن اخیر بود که قولاً و عملاً و اعتقادا و سرّا در ممشاى ائمّه طاهرین صلوات الله علیهم أجمعین قدم می‌زد و نمونه ‏اى بود که سیره و اخلاق و معارف آن بزرگواران را به عصر خود معرفى می‌نمود … .”
و اما درباره ویژگی‌ها و توصیه‌های آیت الحق، آیت‌الله انصاری همدانی، سخنان بسیاری وجود دارد که برای نمونه، به موارد زیر اشاره می‌شود:
1. تواضع و فروتنی مثال‌زدنی
این، یکی از بارزترین ویژگی‌های شخصیتی این عارف بالله است؛ تا آنجا که خود، کارهای منزل را انجام می‌‌داد؛ شخصا از بازار خرید می‌کرد و اجازه نمی ‌داد که کسی در خرید خانه و حمل کالا به او کمک کند.
یکی از شاگردانش، از این ویژگی مهم استاد چنین نقل کرده است:
“با اینکه من 20 سال بیشتر نداشتم و مشغول خواندن کفایه بودم و آیت الله انصاری، مجتهد مسلم و بیش از 40 سال داشت؛ روزی من مشغول نماز بودم که ناگهان متوجه شدم این مرد الهی در نماز به من اقتداء کرده ‌است.”
2. اهمیت فوق العاده به نماز
می‌فرمود: “خداوند تمام اسرار عرفان را در نماز جمع کرده است.”
اینگونه بود که به نماز، بسیار اهمیت می‌داد و دیگران را هم به آن توصیه می‌فرمود و از آنان می‌خواست که نوافل را نیز به جا آورند و حتی اگر نمازهای مستحبی – و به‌ویژه نماز شب – ترک شد؛ قضای آن را به جا آورند.
3 . توصیه به مدد گرفتن از ارواح بزرگان دین و مومنین و مومنات
در این باره خود آیت‌الله انصاری همدانی چنین فرموده است:
“من در قدیم، به زیارت قبر غیر معصوم و غیر امام نمی‌رفتم؛ چون تصوّر می‌کردم که فقط از قبور ائمّه علیهم‌السّلام که به مقام طهارت مطلقه رسیده ‌اند، بسط و گشایش حاصل می‌شود؛ ولى بر قبور غیر آنها، اثرى مترتّب نیست.
تا اینکه در سفر اوّلى که به عتبات عالیات با جمعى از تلامذه روحانى خود به زیارت مشرّف شدیم، یک روز در ایّام اقامت در کاظمین علیهما السّلام، براى تماشاى بناى مدائن و ایوان شکسته کسرى ـ که حقّاً موجب عبرت بود ـ از بغداد به مدائن رهسپار شدیم و پس از تماشاى مدائن و به‌جاى آوردن دو رکعت نماز در آن ایوان - که مستحب است - به سمت قبر سلمان که در قُرب آن ایوان قرار دارد به راه افتادیم.
ما در کنار قبر سلمان نه به دلیل زیارت بلکه به جهت رفع خستگى و استراحت با جمیع احباب و دوستان نشسته بودیم که ناگهان خود حضرت سلمان از ما پذیرایى کرد و خود را به صورت واقعی نشان داد و به حقیقت خود، تجلّى کرد.
چنان روح او لطیف و صاف و بدون ذرّه‌‏اى از کدورت و چنان واسع و زلال بود که ما را در یک عالم از لطف و محبت و سعه و صفا فرو برد و چنان در فضاى وسیع و لطیف و بدون گره از عالم معنى ما را داخل کرد که حقّا مانند فضاى بهشت پر لطف و صفا و چون ضمیر منیر عارف بالله مانند آبِ صافى، زلال و مانند هوا لطیف بود.
من از اینکه به دلیل زیارت در کنار قبر او نیامده بودم،؛ شرمنده شدم و سپس به زیارت پرداختیم و از آن پس نیز به زیارت قبور غیر ائمّه طاهرین علیهم السّلام هم، از علماء بالله و مقرّبان و أولیاء خدا می‌روم و مدد مى‏گیرم و به زیارت قبور مؤمنین در قبرستان می‌روم و به شاگردان خود توصیه کرده‌ام که از این فیض الهى محروم نمانند.”
چهار . توصیه به خوش رفتاری با خانواده و همسر
نقل است که شخصی برای گرفتن دستورالعمل سیر و سلوک به محضر معظم‌له رسید و چنین شنید:
“تو با خانمت بد رفتاری می‌کنی؛ برو اخلاقت رو درست کن! حجاب تو این است.” ادامه ماجرا از زبان آن شخص، شنیدنی است:"وقتی برگشتم؛ همسرم خیلی با ناراحتی به من گفت باز رفتی مسافرت؟! خم شدم و دستش را بوسیدم؛ او با توجه به رفتارهای نامناسب گذشته من، کاملا تعجب کرد و پرسید این کار را چه کسی به تو یاد داده است؟ گفتم همان آقایی که می‌گویی چرا نزدش رفتی!
پس از آن بود که در سفرهای بعدی به همدان، با خانمم به محضر آیت الله انصاری همدانی مشرّف می‌شدیم و از روحانیت معظم له استفاده می‌بردیم.”
5. توصیه همیشگی به مراقبت از نفس
معظم له می‌فرمود: “اگر انسان خودش را اصلاح کند و غلّ و غش نداشته باشد و طریقه اهل بیت عصمت (ع) را بگیرد و در این راه به یکی از اولیای خدا وصل بشود زودتر به نتیجه می‌رسد؛ عمده کار دست خود انسان است.
هرجا که نفس انسان به چیزی خیلی تمایل داشت، باید آن را ترک کرد تا جایی که ذره ای مخالف راه هدایت، عمل نشود و انسان به مرحله‌ای برسد که از نفس گذشته باشد.
آن جا دیگر هیچ نمی‌ماند جز خدا.”
نهمین روز از اردیبهشت ماه سال 1339 هجری شمسی بود که آیت الله انصاری همدانی در بین نماز ظهر و عصر مبتلا به سکته شد و وقتی پزشکی برای وی آوردند، فرمود: خود را به زحمت نیندازید؛ مرگ من نزدیک است.
این عارف و عالم ربانی سرانجام در چنین روزهایی به ملکوت اعلی پیوست.
اکنون در سالروز ارتحال ملکوتی آن عارف بالله، یکی از کرامات او را از زبان خودش از نظر می‌گذرانیم:
“در یکى از خیابان‌هاى همدان عبور می‌کردم؛ دیدم جنازه‏‌اى را تشییع و به سوی قبرستان می‌برند؛ ولى از جنبه ملکوتیّه، او را به سمت یک تاریکى مبهم و عمیقى می‌بردند و روح مثالى آن مرد متوفى در بالاى جنازه اش حرکت می‌کرد و پیوسته فریاد می‌کرد که:
مرا نجات دهید … مرا نجات دهید؛
ولى زبانش به نام خدا جارى نمى‌شد.
به هر حال، صدایش به گوش کسى نمى‌رسید.
من صاحب جنازه را مى‌شناختم؛ اهل همدان و حاکمی ستمگر و ظالم بود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1397-02-15] [ 10:27:00 ق.ظ ]




سبک زندگی (3): توصیه های زیبا از حاج آقا دولابی برای سبک زندگی

استاد اخلاق میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه ۱۵ دستورالعمل را ذکر می‌کند که به ترتیب در ذیل آورده شده است:


۱٫ هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

۲.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

۳.اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

۴. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

۵.موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

۶.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

۷.تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

۸.هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

۹. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.

۱۰.با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

۱۱.خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

۱۲. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.

۱۳.ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله

۱۴.دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”

۱۵.هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا”، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله”را بگو همه ی دلت را تصرف کند.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:26:00 ق.ظ ]




استاد اخلاق میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه ۱۵ دستورالعمل راذکر می‌کند که به ترتیب درذیل آورده شده است.

 


۱.هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

۲.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

۳.اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

۴. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

۵.موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

۶.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:25:00 ق.ظ ]




در تقوا وپرهیز از گناه
يا أباذر المتقون ساده. و الفقهاء قاده. و مجالستهم زياده. ان المؤمن ليرى ذنبه كأنه تحت صخره يخاف أن تقع عليه. و ان الكافر ليرى ذنبه كأنه ذباب مر على أنفه. يا أباذر ان الله تبارك و تعالى اذا أراد بعبد خيرا جعل الذنوب بين عينيه ممثله، و الاثم عليه ثقيلا وبيلا؛ و اذا أراد بعبد شرا أنساه ذنوبه. يا أباذر لا تنظر الى صغر الخطيئه، و لكن انظر الى من عصيت.يا أباذر ان نفس المؤمن أشد ارتكاضا من الخطيئه من العصفور حين يقذف به فى شركه. يا أباذر من وافق قوله فعله، فذاك الذى أصاب حظه. و من خالف قوله فعله فانما يوبخ نفسه. يا أباذر ان الرجل ليحرم رزقه بالذنب يصيبه.
اى ابوذر متقيان و پرهيزكاران بزرگواران‏اند. و فقها و علما قائد و راهنماى مردمان‏اند. و همنشينى علما كردن موجب زيادتى علم و كمالات است. و به درستى كه مؤمن گناه خود را چنان عظيم مى‏بيند و از آن در حذر است كه گويا در زير سنگى است كه مى‏ترسد كه بر سرش فرود آيد. و به تحقيق كه كافر گناه خود را چنان سهل مى‏داند كه گويا مگسى بر بينى او نشست و گذشت. اى ابوذر به درستى كه هرگاه حق تعالى خير و سعادت بنده را خواهد گناهان او را پيوسته در ميان دو چشم او ممثل6 مى‏گرداند كه منظور نظر7 او باشد، و گناه را بر او گران و دشوار مى‏گرداند. و اگر سعادت بنده را نخواهد و او شقى باشد گناه او را از خاطر او فراموش مى‏سازد. اى ابوذر نظر مكن به كوچكى و خرد بودن گناه، وليكن نظر كن به بزرگوارى و عظمت خداوندى كه معصيت او كرده‏اى. اى ابوذر نفس مؤمن اضطرابش از گناهان بيشتر است از اضطراب گنجشكى كه در دام افتاده باشد. اى ابوذر هركه گفتارش با كردارش موافق بوده باشد، پس او بهره خود را از سعادت يافته است. و اگرنه چنين باشد، كه قولش نيكو و كردارش بد باشد، در قيامت خود راسرزنش و ملامت خواهد كرد. اى ابوذر بسيار است كه كسى از روزى خود محروم مى‏گردد به سبب گناهى كه از او صادر مى‏شود. بدان كه تقوا درجه‏اى رفيع است از درجات مقربان. و بعد از اين مجملى از احوال متقيان ان‏شاءالله مذكور خواهد شد. و مجالست و همنشينى علماى ربانى كه به شرايط علم عمل كرده باشند و به آثار آنچه دانسته‏اند متصف شده باشند8، موجب سعادت دنيا و آخرت است. چنانچه از حضرت امام موسى صلوات‏الله عليه منقول است كه: با عالم گفت‏وگو كردن و صحبت داشتن بر روى مزبله‏ها بهتر است از سخن گفتن و مصاحبت كردن با جاهل بر روى فرشها و تكيه‏گاههاى زيبا. و به سند معتبر منقول است از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله كه: حواريان9 به حضرت عيسى گفتند كه: با چه جماعت همنشينى كنيم؟ فرمود كه: با كسى بنشينيد كه خدا را به ياد شما آورد ديدن او، و علم شما را بيفزايد سخن گفتن او، و ديدن عمل او شما را به آخرت راغب10 گرداند. و منقول است كه: لقمان به فرزند خود گفت كه: به ديده بصيرت نظر كن و از روى بينايى مجالس را براى خود اختيار كن. پس اگر بينى جماعتى را كه خدا را ياد مى‏كنند با ايشان بنشين. پس اگر تو عالم باشى علم براى تو نفع خواهد كرد در اين مجلس، و اگر جاهل باشى آن جماعت تو را تعليم خواهند كرد. و گاه باشد كه رحمتى از خدا بر ايشان نازل گردد و تو را با ايشان فراگيرد. و اگر جماعتى را بينى كه در ياد خدا نيستند با ايشان منشين، كه اگر عالم باشى چون با ايشان نشينى علم تو به تو نفع نمى‏دهد، و اگر جاهل باشى جهل تو را زياده مى‏گردانند. و شايد كه عقوبتى بر ايشان نازل گردد و تو را فراگيرد. و بدان كه مفاسد گناهان هرچند صغيره باشند عظيم است و موجب جرئت شيطان و سلب توفيق خداوند عالميان مى‏گردد و باعث قساوت قلب و سياهى دل و دورى از رحمت الهى مى‏شود. بلكه مكروهات را سهل نمى‏بايد شمرد، كه ارتكاب مكروهات موجب دخول در محرمات و گناهان صغيره مى‏شود، و بر گناهان صغيره كه مُصِر11 شدند و از آنها توبه نكردند خود كبيره مى‏شوند. زيرا كه اصرار بر صغيره كبيره است و باعث جرئت بر گناهان كبيره نيز مى‏گردند. و ارتكاب كباير آدمى را به كفر و شرك مى‏رساند نعوذبالله منه12. پس بايد كه گناهان را خرد نشمارند و نظر به عظمت پروردگار كنند كه معصيت عظيم سهل13 نمى‏باشد. چنانچه حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه فرمود كه: صغير و خرد نمى‏باشد چيزى كه در روز قيامت نفع دهد، و صغير نمى‏باشد چيزى كه در روز قيامت ضرر كند. و از حضرت امام رضا عليه‏السلام منقول است كه: گناهان صغيره راههايند به گناهان كبيره. و كسى كه در اندك از خدا نترسد در بسيار هم نمى‏ترسد. و اگر خدا مردم را به بهشت و دوزخ نمى‏ترسانيد واجب بود بر مردم كه او را اطاعت كنند و معصيت او نكنند براى تفضلهايى14 كه به ايشان فرموده و احسانهايى كه نسبت به ايشان كرده و نعمتهايى كه بدون استحقاق بر ايشان فرستاده. و حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله فرمود كه: حقير مشماريد چيزى از بدن را هرچند خُرد نمايد در نظر شما، و اعمال خير خود را بسيار مدانيد هرچند بسيار نمايد در نظر شما. به درستى كه كبيره باقى نماند با استغفار، و صغيره صغير نيست با اصرار.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:23:00 ق.ظ ]




مراقب نفست باش!

ای عزیز! در کارهای خود دقیق شو و از نفس خود در هر عملی حساب بکش و او را در برابر هر پیشامدی، استنطاق کن که اِقدامش در خیرات و در امور شریفه برای چیست؟ دردش چیست که می خواهد از مسائل نماز شب سؤال کند؟ یا اذکار آن را تحویل بدهد؟ می خواهد برای خدا مسأله بفهمد یا بگوید؟ یا می خواهد خود را از اهل آن قلمداد کند؟ چرا سفر زیارتی که رفته، با هر وسیله ای است به مردم می فهماند؟ حتی عددش را. چرا صدقاتی را که در خفا می دهد، راضی نمی شود که کسی از او مطلع نشود؟ با هر راهی شده، سخنی از آن به میان آورده، به مردم ارائه می دهد؟ اگر برای خداست و می خواهد که مردم دیگر به او تأسی کنند و مشمول «الدالّ علی الخیر کفاعله»1 گردد، اظهارش خوب است. شکر خدا کند به این ضمیر صاف و قلب پاک؛ ولی ملتفت باشد که در مناظره با نفس، گول شیطنت او را نخورده باشد و عمل ریایی را با صورت مقدسی به خوردش ندهد و اگر برای خدا نیست، ترک آن اظهار کند که این «سمعه» است و از شجرة ملعونه ریا است و عمل او را خداوند منان قبول نمی فرماید و امر می فرماید در سجین قرار دهند. باید به خدای تعالی از شر مکاید2 نفس پناه ببریم که مکاید آن خیلی دقیق است.

اگر ما بندة مخلص خداییم، چرا شیطان در ما اینقدر تصرف دارد؟ با آنکه او با خدای خود عهد کرده است که به «عباد لله المخلَصین» کار نداشته باشد و دست به ساحت قدس آنها دراز نکند. به قول شیخ بزرگوار ما شیطان، سگ درگاه خدا است. اگر کسی با خدا آشنا باشد، به او عوعو نمی کند و او را اذیت نمی کند. سگ در خانه، آشنایان صاحب خانه را دنبال نمی کند. شیطان نمی گذارد کسی که آشنایی به صاحب خانه ندارد، وارد خانه شود. پس اگر دیدی شیطان با تو سر و کار دارد، بدان کارهایت از روی اخلاص نیست و برای حق تعالی نیست. اگر شما مخلصید، چرا چشمه های حکمت از قلب شما به زبان، جاری نشد؟ با اینکه چهل سال است به خیال خود قربة الی الله عمل می کنید، با این که در حدیث وارد است که کسی که برای خدا، چهل صباح اخلاص ورزد، چشمه های حکمت از قلبش به زبانش جاری گردد.3 پس بدان اعمال ما برای خدا نیست و خودمان هم ملتفت نیستیم و درد بی درمان همین جا است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:22:00 ق.ظ ]




انسان بعد از مرگ کجا میرود آیا روح انسان بعد مرگ با ما ارتباط دارد؟

 

روح پس از آن كه به وسیله فرشته مرگ قبض شد، در جهان دیگری به نام برزخ قرار می‌گیرد و ارتباط او با دنیا قطع می‌گردد؛ البته رابطه روح با افرادی كه در دنیا هستند، امری محال و غیرممكن نیست‌، امّا چنین نیست كه روح هر فردی بتواند با هر كسی كه بخواهد رابطه برقرار كند، چنان كه انسان‌های زنده هم نمی‌توانند با ارواح مردگان تماس بگیرند.

آن چه مسلّم است این كه ارتباط باارواح در عالم بیداری و خواب‌، برای برخی اتفاق افتاده كه به دو مورد اشاره می‌شود:

الف ـ پیامبر اكرم به سلمان فارسی فرمود: هنگامی كه مرگت نزدیك شود، مرده‌ای با تو سخن می‌گوید در مرضی كه سلمان‌(رض‌) در آن از دنیا رفت‌، دستور داد او را به قبرستان ببرند؛ با صدای بلند بر مردگان سلام كرد و گفت‌: من سلمان فارسی هستم‌، دوست دارم یكی از شما با من سخن بگوید؛ روح مرده‌ای پاسخ او را داده گفت‌: هر چه می‌خواهی بپرس‌، سلمان پرسید:
آیا اهل بهشتی یا دوزخ‌، گفت‌: بهشتی هستم‌، هم چنین او درباره چگونگی مرگش و اوضاع و احوال پس از مرگ‌، پرسش‌هایی نمود و پاسخ شنید، سپس فرمود او را به منزل بردند، شهادتین بر زبان جاری كردو جان به جان آفرین تسلیم نمود.[۱]

ب ـ در یكی از شهرهای ایران مرد مؤمن و پرهیزكاری از دنیا می‌رود، مدّتی پس ازمرگ به خواب پسرش می‌آید و می‌گوید: پانصد تومان به فلان فرد بدهی دارم‌، قرض مرا پرداخت كنید تا مشكل من برطرف گردد، پسر به این گفته اعتنا نمی‌كند، پس از مدّتی دوباره پدرش را در خواب می‌بیند و پدر همان تقاضا را تكرار می‌كند. پسر می‌گوید: شما نشانه‌ای بدهید كه یقین كنم بدهكارید، می‌گوید: به یاد داری روزی انگشتر من گم شد، هر چه جست و جو كردیم پیدا نشد؛ همان روز بر اثر باران فراوان‌، دیوار اطاقك روی چاه منزل خراب شده بود و دو نفری آن را تعمیر كردیم‌، انگشتر در لابه‌لای گِل‌ها در فلان گوشة دیوار است‌، پسر تا از خواب بیدار شد، آن محل را با تیشه‌ای تراشید و انگشتر را یافت‌، سپس پانصد تومان را به طلب‌كار پرداخت نمود.[۲]

بنابراین‌، رابطة روح مرده یا افراد دیگر، در مواردی امكان‌پذیر است‌، لكن چنین نیست كه در هر شرایطی این امر تحقق پیدا كند؛ البته از روایات استفاده می‌شود كه روح مرده در بعضی اوقات‌، به ویژه در شب و روزهایی كه انتظار مردگان برای احسان و نیكی به آن‌ها بیش‌تر است‌، مانند شب‌های جمعه و قدر، به خانوادة خود سركشی كرده التماس می‌كند كه به یاد من باشید و به من كمك كنید؛ با سیر كردن گرسنه‌ای و یا پوشاندن برهنه‌ای‌، مرا یاری كنید، لیكن چنین نیست كه بستگان وی ندای او رابشنوند، و این هشداری است كه باید به یاد مردگان بود و با انجام كارهای نیك به نیّت آن‌ها، كمی از مشكلات آن‌ها در جهان برزخ را كاهش داد.

در مورد دیدار روح مرده از بستگان خود، روایات فراوان رسیده كه دو نمونه از آن‌ها در این جا بیان می‌شود: ۱. اسحاق بن عمّار می‌گوید: از موسی بن جعفر(ع)پرسیدم‌: آیا روح مؤمن كه مرده‌، به زیارت خانواده خود می‌آید، فرمود: آری‌، عرض كردم‌: در چه مدت و زمان‌، فرمود: به مقدار رتبه و فضیلتی كه مؤمن دارد، بعضی از آن‌ها هر روز به كسان خود سر می‌زنند، بعضی دو روز یك بار، برخی در سه روز یك مرتبه و كم‌ترین فرد مؤمن از نظر منزلت‌، در هر جمعه به بستگان و خانواده خود سركشی می‌كند، اسحاق می‌پرسد در چه ساعتی‌؟ حضرت فرمود: هنگام زوال خورشید، روح مؤمن وقتی می‌بیند بستگان او در طاعت وبندگی خدا مشغول هستند، مسرور و شادمان می‌شود.[۳] در روایت دیگر امام صادق(ع) می‌فرماید: هیچ فرد مؤمن و كافری نیست‌، مگر این كه هنگام زوال شمس‌، به خانه خود می‌آید، هنگامی كه خانواده و بستگان خود را مشغول به عمل صالح می‌بیند، مسرور می‌شود و حمد و ثنای الهی به جای می‌آورد، ولی كافر اگر خانواده خود را مشغول به كار خیر ببیند، باعث حسرت و حُزن او می‌شود، زیرا خود او به واسطه ترك اعمال خیر، گرفتار عذاب شده‌.[۴]

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:07:00 ق.ظ ]




آیا عذرخواهی گناهکاران در قیامت فایده ای دارد؟

عده ای معتقدند در قرآن کریم پیرامون معذرت خواهی گناهکاران در قیامت تضاد وجود دارد. اما واقعیت آن است که بر اساس آیات قرآن دنیا تنها جایی است که خداوند به ما اختیار داده تا در آن عمل کنیم و در صورت اشتباه عذرخواهی کنیم. اما قیامت مجالی برای عذرخواهی و توبه وجود ندارد.

 

یکی از شبهات مطرح پیرامون قرآن کریم تضاد در آیات قرآن پیرامون معذرت خواهی گناهکاران در روز قیامت است. بر اساس این شبهه خداوند در آیه ای می فرماید به گناهکاران اجازه معذرت خواهی داده نمی شود و در آیه ای دیگر بر خلاف آن چنین مطرح شده که آنها در قیامت معذرت خواهی می کنند. برای روشن شدن این موضوع چند نکته را یادآور می شوم:

1. خداوند با توجه به اختیاری که به انسان داده، دنیا را محلی برای انجام عمل قرار داده و آخرت را محل رسیدگی به اعمال و بر همین اساس اگر انسان با توجه به اختیار خویش گناهی یا ظلمی انجام داد تنها در همین دنیا می تواند عذر خواهی کرده و از عمل خویش توبه نماید. توبه یا همان عذرخواهی از خداوند ، بابی است که تنها در عالم دنیا برای انسان ها گشوده شده و این در با مردن انسان بسته می شود و راهی برای عذرخواهی در عالم قیامت وجود ندارد. خدای متعال در این زمینه می فرماید: « وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَـئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا؛ برای کسانی که کارهای بد را انجام می‌دهند، و هنگامی که مرگ یکی از آنها فرا می‌رسد می‌گوید: «الان توبه کردم!» توبه نیست؛ و نه برای کسانی که در حال کفر از دنیا می‌روند؛ اینها کسانی هستند که عذاب دردناکی برایشان فراهم کرده‌ایم »[نساء/18]
2. با توجه به نکته اول؛ قیامت مجالی برای عذرخواهی نیست اما این امر منافات ندارد با اینکه مجرمان و گناهکاران وقتی عذاب الهی را می بینند و ترس تمام وجود آنها را فرا می گیرد برای رهایی خود از عذاب شروع به عذرخواهی می کنند کما اینکه در امور دنیوی نیز به همین منوال است. از همین روست که در آیاتی مانند «فيَوْمَئِذٍ لَا يَنْفَعُ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُون؛ آن روز عذرخواهی ظالمان سودی به حالشان ندارد، و توبه آنان پذیرفته نمی‌شود.»[روم/57]  و آیه « يوْمَ لَا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّار؛ روزی که عذرخواهی ظالمان سودی به حالشان نمی‌بخشد؛ و لعنت خدا برای آنها، و خانه (و جایگاه) بد نیز برای آنان است.»[غافر/52] به صورت صریح و روشن بیان شده که معذرت خواهی و توبه ظالمان و گناهکاران در قیامت سودی به حال آنها ندارد.

3.قیامت دارای موقف های متعددی است که در برخی از آنها بر دهان انسان مهر زده می شود و اعضاء و جوارح او بر علیه او شهادت می دهند « يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُون؛ در آن روز زبانها و دستها و پاهایشان بر ضدّ آنها به اعمالی که مرتکب می‌شدند گواهی می‌دهد! »[نور/24] از این رو ممکن است آیاتی که در آنها موضوع عدم اذن و اجازه به گناهکاران برای معذرت خواهی مطرح شده مربوط به این موقف ها باشد. در این زمینه قرآن کریم می فرماید: « هَـذَا يَوْمُ لَا يَنطِقُونَ * وَلَا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُون؛ امروز روزی است که سخن نمی‌گویند (و قادر بر دفاع از خویشتن نیستند* و به آنها اجازه داده نمی‌شود که عذرخواهی کنند.»[مرسلات/35،36]
نتیجه
با توجه به نکات مطرح شده در بالا عبارت است از اینکه توبه و عذرخواهی تنها مربوط به عالم دنیاست و در قیامت اگر هم عذرخواهی باشد مربوط به گناهکارانی است که از ترس عذاب برای کارهای خود توجیهاتی می آورند و عذرخواهی می کنند.
در برخی از موقف های قیامت انسان قادر به سخن گفتن نیست و تنها اعضاء و جوارحش بر علیه او شهادت می دهند. لذا مجموع این آیات در خصوص عذرخواهی ظالمان و گناهکاران در قیامت و موقف های مختلف است و هیجگونه تضادی با هم ندارند.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:06:00 ق.ظ ]




جایگاه همسایه داری در اسلام

همسایه آن قدر در آرامش و امنیت انسان نقش دارد كه قبل از خرید منزل گرفتن امتیاز است مكانی و ساختمانی باید نسبت به همسایه‌ها دقت نمود. پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «الْتَمِسُوا الْجَارَ قَبْلَ شِرَاءِ الدَّارِ وَ الرَّفِیقَ قَبْلَ الطَّرِیقِ؛ پیش از خانه خریدن، همسایه را بجویید و پیش از سفر كردن، رفیق را بیابید!»

 

زندگی اجتماعی و جمعی بشر، در عین حال كه محسّنات و نقطه‌های مثبت و قابل تمجیدی دارد، برخی آثار منفی و زیانبار را نیز در پی دارد، مانند: آلودگی شهرها، بالا رفتن قیمت مسكن، تراكم جمعیت بیش از حد و اندازه كه بر اثر ازدحامها به وجود می‌آید؛ ندا می‌طلبد كه قوانین و دستوراتی وضع شود تا زندگی جمعی را سر و سامان بدهد و بشر به راحتی بتواند به زندگی و زندگانی فردی خویش در كنار جمع ادامه دهد. یكی از مواردی كه نیاز به وجود قوانین و دستورات فقهی و اخلاقی دارد، همسایه داری است.
اسلام به عنوان یك دین كامل و اجتماع ساز و تأمین كننده سعادت دنیوی و اخروی انسان، قرنها بیش‌تر از توسعه زندگی شهری امروزی، دستورات و توصیه‌های اخلاقی و حقوقی را برای همسایه داری در نظر گرفته است كه با مراعات آن انسانها می‌توانند در كنار هم به راحتی و آسایش زندگی كنند. آنچه پیش رو دارید، گامی است در این مسیر، امید كه برای همه مفید و قابل استفاده باشد.

اهمّیت همسایه داری
قرآن كریم این كتاب جاوید و ماندگار الهی، در كنار دستور به پرستش الهی و احسان به پدر و مادر و بستگان و خویشاوندان، توصیه به نیكی و احسان در حق همسایگان نموده است؛ آنجا كه می‌فرماید: «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَیئاً وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبی وَ الْیتامی وَ الْمَساكینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبیلِ»؛ «و خدا را بپرستید و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید و به پدر و مادر و همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسكینان و همسایه نزدیك و همسایه دور و دوست و همنشین و واماندگان در سفر نیكی كنید!»
قرار گرفتن مراعات حق همسایه در كنار حق بندگی و نیكی به والدین، نشان از اهمّیت همسایه‌داری در منظر قرآن دارد. در روایات نیز تعبیرات نغر و زیبایی درباره اهمّت همسایه‌داری آمده كه به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

1. احترام همسایه

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «حُرْمَةُ الْجَارِ عَلَی الْإِنْسَانِ كَحُرْمَةِ أُمِّهِ؛ حرمت همسایه بر [عهده] انسان مانند احترام به مادرش می‌باشد.»

2. نشانه سعادت

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءُ الْمَسْكَن وَ الْجَارُ الصَّالِحُ وَ الْمَرْكَبُ الْهَنِی ءُ؛ خانه و همسایه خوب و مركب راهوار از خوشبختی مرد است.» البته این موارد، مربوط به سعادت دنیا است، نه سعادت آخرت.

3. سفارش پیامبر صلی‌الله علیه و آله

علی علیه السلام فرمود: «اللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِكُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِیةُ نَبِیكُمْ مَا زَالَ یوصِی بِهِمْ حَتَّی ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیوَرِّثُهُمْ؛ خدا را! خدا را! درباره همسایگان [و حقوقشان را رعایت كنید] كه وصیت پیامبر شماست و همواره به خوشرفتاری با همسایگان سفارش می‌كرد تا آنجا كه گمان بردیم برای آنان ارثی معین خواهد كرد.»

4. معیار نیكوكار بودن

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اِذا اَثنی عَلَیكَ جیرانُكَ اَنَّكَ مُحْسِنٌ فَاَنْتَ مُحْسِنٌ وَ اِذا اَثْنی عَلَیكَ جیرانُكَ اَنَّكَ مُسِی ءٌ؛ هر گاه همسایگانت هنگام ثنا و سخن گفتن درباره تو، تو را نیكوكار بدانند، پس تو نیكوكاری، و اگر همسایه گانت بدكارت شمارند، تو بدكاری.» چرا كه ممكن است انسان در غیر محل خود عیوب خویش را پنهان كند و خوبی و بدی او شناخته نشود؛ ولی در همسایگی واقعیت انسان آشكار می‌شود. به این جهت، فردی كه همسایه‌ها نیكوكار بدانند، واقعاً نیكوكار است.

5. رفع بلا

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اِنَّ اللَّه تَعالی لَیدْفَعُ بِالْمسْلِمِ الصَّالِحِ عَنْ مِأَةِ اَهْلِ بَیتٍ مِنْ جیرانِهِ الْبَلاءَ؛ به راستی خداوند بلند مرتبه به واسطه مسلمانان درستكار، بلا را از صد خانه همسایه‌اش دور می‌كند.» بنابراین همچنان كه خدا به بركت مكه عذاب را از اهل آن و به بركت پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله بلا را از مكّه و مدینه دور كرده، وجود همسایه مؤمن باعث رفع بلا از همسایه می‌شود.

6. اوّل همسایه، بعد خرید خانه

همسایه آن قدر در آرامش و امنیت انسان نقش دارد كه قبل از خرید منزل گرفتن امتیاز است مكانی و ساختمانی باید نسبت به همسایه‌ها دقت نمود.
پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «الْتَمِسُوا الْجَارَ قَبْلَ شِرَاءِ الدَّارِ وَ الرَّفِیقَ قَبْلَ الطَّرِیقِ؛ پیش از خانه خریدن، همسایه را بجویید و پیش از سفر كردن، رفیق را بیابید!»
چون عیب خانه را می‌توان با تعمیر بر طرف كرد، ولی همسایه معیوب را به راحتی نمی‌توان اصلاح نمود.

7. امان از همسایه بد

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اِسْتَعیدُوا بِاللَّهِ مِنْ شَرِّ جارِ الْمُقامِ فَاِنَّ جارَ الْمُسافِرِ اِذا شاءَ اَنْ یزایلَ زایلَ؛ از شرّ همسایه ماندنی به خدا پناه آورید؛ زیرا همسایه‌ی مسافر هرگاه بخواهد برود می‌رود.»
و همچنین فرمود: «ثَلاثَۀٌ هُنَّ اُمُّ الفُواقِرِ… وَ جارٌ عَینُهُ تَرعاکَ و قَلبُهُ یَنعاکَ، اِن رَأی حَسَنَۀً دَفَنَها و لَم یُفشِها، وَ اِن رَأی سَیِّئَۀً اَظهَرَها و أَذاعَها؛ سه چیز در راس مصیبت‌های کمرشکن است…. و همسایه‌ای که چشمانش تو را می‌پاید و دلش خواهان رسوایی توست، اگر خوبی ببیند آن را می‌پوشاند و فاش نمی‌سازد و اگر بدی ببینید آن را آشکار و همه جا پخش می‌کند.»

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:03:00 ق.ظ ]




برگزاری همایش یاوران مهدی
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:56:00 ق.ظ ]




برگزاری مراسم نیمه شعبان  وروز معلم توسط مدرسه علمیه خواهران  ابدانان
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:54:00 ق.ظ ]




برگزاری مراسم نیمه شعبان توسط مدرسه علمیه خواهران  ابدانان
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:48:00 ق.ظ ]




زندگینامه امام زمان برای کودکان

نام پدر و مادر امام زمان (ع):
نام پدر این بزرگوار امام حسن عسکری (ع) پیشوای یازدهم و نام مادر گرامیشان نرجس خاتون (س) می باشدکه ایشان بنا بر روایات یک شاهزاده رومی بودند و درخواب با امام حسن عسکری (ع) آشنا شده و مسلمان می شوند . امام زمان تنها فرزند امام حسن عسکری (ع) می باشد

مقام و منصب :
ایشان معصوم چهاردهم و امام دوازدهم شیعیان هستند
تاریخ ولادت :
یک سال و یک ماه پس از ازدواج امام حسن عسکری (ع) و نرجس خاتون امام زمان به دنیا می آیند حضرت ولی عصر (ع) بنا بر بیشترین روایت روز جمعه نیمه شعبان 255 هجری قمری متولد شده اند.
جالب است بدانیم او پیش از آفتاب چشم به این جهان گشود، تا همیشه آفتاب را پشت سر قرار دهد
شب این میلاد خجسته را «شب برات» و «شب مبارک» و «شب رحمت» خوانند. شیخ صدوق درکمال الدین نقل می کند نرجس خاتون روزی مشاهده می کند که نوری وارد بدن او می شود و به امام حسن عسکری موضوع را گزارش می کند و امام او را نوید به بارداری امام زمان می دهد و می فرماید : پسری می آوری که نامش محمد است و پس از من ، جانشین من خواهد بود.
نرجس ، عروس فاطمه ، شد مادر صاحب زمان در مهد نور ، مهدی ظهور آیینه حق شد عیان پس میلادش روزجمعه نیمه شعبان 255 هجری است چون پدرش وفات کرد او 5 ساله بود و مشهور بین علماء نیز همین تاریخ است و کسی در این جهت اعتراضی نکرده مگر کلینی در کافی و صدوق در کمال الدین و شیخ طوسی در الغیبه که این سه بزرگوار یک مرتبه سال 255 و بار دیگر 256 نوشته اند اما هرسه بیشتر سال 255 هجری را قبول دارند.
برای ولادت ایشان تاریخ های دیگری هم ذکر شده علت اینکه در تاریخ تولد ایشان عده ای اختلاف دارند ممکن است به دلیل پنهان نگه داشتن تولد آن امام بوده باشد بنابراین اصل ولادت مهدی جزء مسلّمات تاریخ است و در این تاریخ بین علما و محدثان و علمای فریقین هیچگونه اختلافی نیست.
شهید اول درکتاب دروس از امام جعفر صادق روایت کرده که آن حضرت فرموده اند : درشبی که قائم آل محمد (ع) متولد گردد هرمولودی متولد شود با ایمان است و اگر در زمین شرک متولد گردد، خداوند به برکت وجود امام، او را به سرزمین ایمان منتقل خواهد کرد
پس بنابر مبنای مشهور حضرت پس از شهادت جدگرامیش ، امام هادی (ع) حدود یک سال بعد ، متولد شده است یعنی حدود یک ماه از حکومت مهتدی عباسی گذشته ، زیرا مهتدی یک شب به آخرماه رجب مانده به حکومت رسید و تولد امام (ع) نیمه شعبان است.

مدت عمر شریف امام زمان (ع):
از سال 255 تا کنون
سال به امامت رسیدن و سن ایشان در آن هنگام :
سال به امامت رسیدن 260 هجری و سن شریفشان درآن هنگام 5 سال است
دوران زندگی
از تولد تا غیبت:
حضرت مهدی(عج) پس از تولد حدود پنج سال تحت سرپرستی پدر بزرگوارشان امام عسکری علیه السلام به صورت نیمه مخفی زندگی کردند. یکی از کارهای بسیار مهمی که حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در این دوره انجام دادند این بود که امام مهدی (عج) را به بزرگان شیعه معرفی کردند تا در آینده در مسئله امامت دچار اختلاف نشوند.
غیبت صغری:
پس از شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در سال 260 قمری دوره غیبت صغری آغاز شد و تا سال 329 قمری ادامه پیدا کرد. در این دوره حضرت مهدی (عج) از طریق چهار نائب به ادامه امور مردم می پرداختند.
نواب اربعه :
1. ابو عمرو عثمان بن سعید عَمری
منابع شیعه اطلاعات کمی در مورد زندگی دو نایب اول امام زمان به ما می دهند. عثمان ادعا می نمود که فرزند حسن عسکری را به چشم دیده بود. او وکیل حسن عسکری بوده است. به اعتقاد کنونی شیعه? عثمان بن سعید مستقیماً توسط حسن عسکری به نیابت تعیین شده بود? هر چند چنین پیداست که تعیین وی به طور رسمی نبوده است

او سازماندهی شیعیان سامرا را به عهده داشت. در زمان حسن عسکری، عثمان پول از شیعیان عراق به شیعیان سامرا (که تحت کنترل شدید عباسیان بودند) می رساند. عثمان کسی بود که بعد از مرگ حسن عسکری مراسم خاکسپاری او را سازمان دهی کرد

2. ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید
محمد همراه پدرش عثمان بن سعید وکالت حسن عسکری را بر عهده داشت. از دیدگاه کنونی شیعه محمد چهل سال وکالت را عهده دار بود و طی این مدت وجوهات شیعه را تحویل می گرفت و توقیعاتی از جانب امام به آنان می داد. وی سرانجام در سال 305 قمری درگذشت.
3. ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی
به گفته شیخ طوسی شروع نیابت نوبختی به سال 306 هجری قمری بود. او توقیعاتی را منتسب به امام زمان ارائه می کرد و به پرسش های علمای قم پاسخ می داد. چنین به نظر می رسد که حسین بن روح نوبختی بیش از نواب پیشین نزد شیعیان هم عصرش شناخته شده بود. حسین بن روح توانست به عنوان تنها نائب زمان خود توسط شیعیان پذیرفته شود و خاندان نوبختی تأثیر غالبی بر جامعه شیعیان و علما داشتند.
حسین بن روح همچنین کوشید تا غیبت را علاوه بر توجیه براساس حدیث با رویکردی عقلی نیز توجیه نماید. حسین بن روح علاوه بر آنکه در میان شیعیان بغداد از موقعیت اجتماعی خوبی بهره مند بود، در میان دستگاه خلافت عباسی بخصوص آل فرات نیز از نفوذ و احترام قابل ملاحظه ای برخوردار بود.
در دوران حسین ابن روح، ابوجعفر محمد بن علی الشلمغانی (اعدام شده در سال 322/ 933) دستیار حسین روح و مامور او در بغداد ادعا کرد که او سفیر واقعی و برحق اوست و البته او بعداً بطور کلی قضیه وجود امام غایب را انکار کرد. همچنین منصور حلاج نیز از کسانی بودند که به مخالفت با نیابت حسین ابن روح پرداخت و هر دو خشم شیعیان آن زمان را بر انگیختند و با نفوذی که خاندان نوبختی داشتند، توسط دولت عباسی اعدام شدند.
4. ابوالحسن علی بن محمد سمری
از دیدگاه تاریخی تنها در زمان خاندان نوبختی بود که نواب مورد پذیرش عموم شیعه بودند و کنترل شیعیان را در دست داشتند. در زمان علی بن محمد این کنترل دوباره از بین رفت و مورد پذیرش عموم شیعه ها نبود. با مرگ سمری در سال 329 دوران موسوم به غیبت کبری شروع شد.

دوره غیبت کبری:
این دوران از سال 329 ق شروع شد و تا زمانی که خداوند مصلحت بدانند ادامه خواهد داشت در این دوره پاسخ به پرسش ها و احکام مردم بر عهده نایبان عام آن حضرت است و حضرت نایب خاصی برای این دوره معرفی نکرده اند.

دوره حکومت:
پس از ظهور، امام زمان(عج) بر اساس احکام اسلام حکومت واحد جهانی تشکیل خواهند داد که در سایه آن سرتاسر عالم پر از عدل و داد خواهد شد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1397-02-11] [ 11:55:00 ق.ظ ]




ویژگی های حضرت مهدی (عج)

ابـوحـمـزه گـویـد: حـضـرت صـادق (ع ) را دیـدم کـه هـنـگـامـى کـه مـى خـواسـت از منزل بیرون رود لبانش را مى جنبانید و بر در خانه ایستاده بود، عرض کردم : من شما را دیـدم کـه هـنگامى که از منزل بیرون آمدى لبانت را مى جنباندى آیا چیزى گفتى ؟ فرمود: آرى هـمـانـا انـسان چون از منزل بیرون رود هنگامى که خواهد بیرون رود سه بار بگوید: (((اللّه کـبـر))) و سـه بـار بـگـویـد: (((بـاللّه خـرج و بـاللّه دخل و على اللّه توکل ))) (سپس گوید:) (((اللهم افتح لى فى وجهى هذا بخیر و اختم لى بـخـیـر وقـنـى شـر کـل دابة انت آخذ بناصیتها ان ربى على صراط مستقیم ))) پیوسته در ضـمـانـت خداى عزوجل مى باشد تا خداوند او را بجائى که بوده است برگرداند

ویژگی های حضرت مهدی (عج)


برخی خصایص و ویژگی های امام زمان (عج) مطابق احادیث و روایات عبارتند از:

از خاندان و ذریه پیامبر است
هم نام و هم کنیه پیامبر (ص) و شبیه ترین مردم به آن حضرت است
نهمین فرزند از فرزندان امام حسین (ع) است
اسم پدرش حسن (ع) است
مادرش سیده کنیزان و بهترین ایشان است
دوازدهمین امام و خاتم الائمه است
دارای دو غیبت صغری و کبری
عمر بسیار طولانی دارد
زمین را پر از عدل و داد میکند پس از آنکه پر از ظلم و ستم شده باشد
گذشت روزگار او را پیر نمیکند
ولادتش پنهانی است
دشمنان خدا را میکشد و زمین را از شرک و ظلم پاک میکند
دین خدا را آشکار و اسلام حقیقی را در روی زمین گسترش میدهد و فرمانروای روی زمین میشود
با شمشیر قیام میکند
دارای نسبتهایی از انبیاست که از آن جمله غیبت است
روش او سیره پیامبر است
پس از آنکه مردم در آزمایش های سخت واقع شوند ظهور میکند
وقتی حضرت مهدی ظهور کند حضرت عیسی نازل میشود و پشت سرش نماز میخواند
پیش از ظهورش بدعت ها و ظلم و گناه و تجاهر به فسق و فجور رایج میشود
هنگام ظهورش منادی آسمان به نام او و پدرش ندا میکند که همه آن را میشنوند و ظهور آن حضرت را اعلام میکنند
پیش از ظهورش نرخ ها بالا میرود و بیماری ها زیاد میشود و جنگ های بزرگ برپا میشود و بسیاری کشته میشوند
پیش از ظهورش نفس زکیه و یمانی کشته میشوند و در بیدا (مکانی بین مکه و مدینه)خسوفی واقع میشود و دجال و سفیانی خروج میکنند و حضرت آنها را میکشد
پس از ظهورش برکات آسمان و زمین آشکار میشود و زمین آباد میگردد و هیچ کس غیر خدا را پرستش نمیکند
سیصد و سیزده نفر اصحاب او هستند که در یک ساعت به محضرش حاضر میشوند
معجزات بسیاری دارد  و بسیاری به دیدار رحضرتش مشرف شده اند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:54:00 ق.ظ ]




معلم در کلام استاد مطهری:

معلم باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون شود. باید قوه ابتکار او را زنده کند؛ یعنی در واقع، کار معلم آتش گیره دادن است. فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا آن را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گیره از خارج می آورید و آن قدر زیر این چوب ها و هیزم ها قرار می دهید که اینها کم کم مشتعل شود.

 

شعر مقام معلم:

می توان در سایه آموختن          گنج عشق جاودان اندوختن

اول از استاد، یاد آموختیم          پس، سویدای سواد آموختیم

از پدر گر قالب تن یافتیم          از معلم جان روشن یافتیم

ای معلم چون کنم توصیف تو          چون خدا مشکل توان تعریف تو

ای تو کشتی نجات روح ما          ای به طوفان جهالت نوح ما

یک پدر بخشنده آب و گل است          یک پدر روشنگر جان و دل است

لیک اگر پرسی کدامین برترین          آنکه دین آموزد و علم یقین

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:50:00 ق.ظ ]




تأثیر رفتار معلمان بر شاگردان:

غالباً افراد مهم، چهره های موفق علمی، هنری، فرهنگی و نیز کسانی که از حیث معنوی و اخلاقی دارای تعالی هستند، نظر دیگران را به خود جلب می کنند و برای آنان سرمشق می شوند. خوش بختانه در نظر دانش آموزان، معلمان نیز نقش الگویی دارند.

 

«معلم با آموزش های مستقیم و غیر مستقیم خود، نقش تعیین کننده ای هم در نگرش و هم در رفتار دانش آموزان خود دارد تا جایی که این تأثیر، سالیان سال در ذهن ایشان باقی می ماند.»

 

گفتار، نوع حرکت و رفتار یک معلم بیشتر از خود دانش آموز بر او تأثیر دارد و مورد پذیرش قرار می گیرد. «آلبرت بندورا» که از واضعان نظریه یادگیری اجتماعی است، مهم ترین یادگیری انسان را تقلید یا سرمشق گیری می نامد.»

 

داستانی زیبا از رابطه شاگرد و معلم:

بهترین نوع این رابطه که سرشار از ادب و فروتنی است، در داستان حضرت موسی (ع) به عنوان شاگرد و حضرت خضر (ع) در مقام معلم ـ نمود دارد. موسی (ع) مأمور شد تا از بنده ای صالح به نام خضر (ع) کسب علم کند. قرآن آغاز گفت و گوی این معلم و شاگرد را این چنین بیان می کند:

 

قال له موسی هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشداً * قال انک لن تستطیع معی صبراً * و کیف تصبر علی ما لم تحط به خبراً * قال ستجدنی ان شاء الله صابراً و لا اعصی لک امراً * قال فان اتبعتنی فلا تسئلنی عن شی ءٍ حتی احدث لک منه ذکراً.

 

موسی به او گفت: «آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده که مایه رشد است به من بیاموزی؟ گفت : «تو هرگز هم پای من نمی توانی صبر کنی و چگونه در مورد چیزهایی که از آن شناخت نداری، شکیبایی می کنی؟» گفت: «اگر خدا بخواهد، مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری نافرمانی تو نمی کنم». گفت: اگر به دنبال من آمدی، چیزی از من مپرس تا خودم از آن با تو سخن بگویم.»

 

سخنان بزرگان درباره معلم و معلمی:

در تکریم منزلت معلم همین بس که اسلام بزرگ داشت عالم و معلم را تکریم پروردگار می داند. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «من وقّر عالماً فقد وقّر ربّه؛ هر کسی عالمی را احترام کند، به تحقیق خدا را احترام کرده است»

 

بنا به روایتی، امام حسین علیه السلام دامان معلمی را که به یکی از فرزندانش سوره حمد یاد داده بود، پر از دُرّ و گوهر کرد. عبدالرحمان سلمی می گوید: «وقتی فرزند امام علیه السلام سوره حمد را نزد ایشان خواند، امام برای آموزگار او هزار دینار فرستاد و به او لطف ها کرد. کسی به حضرت گفت: آیا گمان نمی کنید که در این بذل و بخشش افراط کرده اید و بیش از آنچه سزای معلمی است، به او بخشیده اید؟ امام علیه السلام بی درنگ و با صدای بلند فرمود: این عطا کجا و اجر آموزگار کجا!»

 

امام خمینی قدس سره می فرماید: «این شغل شریف ترین شغل ها و پر مسئولیت ترین شغل هاست.»

 

شخصی نزد امام علی علیه السلام آمد و گفت: من معلم هستم و گاهی اوقات شاگردانم را به حال خود رها می کنم. حضرت او را از این کار نهی کرد و فرمودند: «شغلک کشغل القاضی؛ شغل تو مانند شغل قاضی است»؛ یعنی معلمی به این آسانی ها که ما فرض می کنیم نیست؛ همان طور که کار قاضی مهم است و یک اشتباه او جان افراد را به خطر می اندازد، همین طور هم، کار معلم اهمیت دارد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:48:00 ق.ظ ]




ارزش و مقام معلم:

شرافت و مرتبت معلم زمانی اهمیت دارد که بتواند شان خداوند و پیامبران را در وجود خود محقق سازد و پیوند انسان به هدف متعالی خلقت یعنی عبادت را برقرار سازد. لذا در این تعریف شهید مرتضی مطهری یکی از آن معلمان راستین است که اولاً با نگاه ترکیبی به همه معارف بشری نظر می کند و ثانیا تمامی تلاشهای علمی و عملی را مقدمه ای برای عبادت می داند و در این راه به مرحله سوم دینداری راه می یابد و با شهادت، عبادت عملی و علمی خود را کامل می سازد. خداوند را می خوانیم که او رابا سالار و سرور شهیدان امام حسین (ع) محشور سازد.

 

هنر معلمی:

معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنر توانمندی است معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی است. در نخستین آیات قرآن که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) نازل شد، به این هنر خداوند اشاره شده است:

اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم.

 

بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت کریمترین است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمی دانست.

 

در این آیات خداوند، خود را «معلم» می خواند و جالب این که معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیده ترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان آورده است.

 

مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرینش قرارداد. نوعی انسانی را که هیچ نمی دانست، به وسیله قلم آموزش داد که این از اوج خلاقیت و هنر شگفت خداوند در امر آفرینش حکایت دارد:

چو قاف قدرتش دَم بر قلم زد هزاران نقش بر لوح عدم زد.

 

از این رو، می توان گفت که هنر شگفت معلمی از آن خداوند عالم است.

 

ویژگی های یک معلم خوب:

همه ما سال هایی پر از خاطره را به یاد داریم که آموزگارانی می آمدند و تا پایان سال تحصیلی با ما همراه می شدند. آنها همه یک جور نبودند؛ جوان و پیر، کوتاه و بلند، زود رنج و صبور، خسته و تازه نفس؛ اما همه معلم بودند و دوست داشتنی.

 

از میان صفات خوب یک معلم، برخی برجسته اند که به مواردی از آنها اشاره می کنیم:

1- عشق به تعلیم: معلمی، شغلی است توأم با عشق. معلم، یک انسان به تمام معنا عاشق است و عاشقانه تعلیم می دهد.

 

«معلمان بزرگ بر این باورند که نخستین نشانه یک معلم موفق، برخورداری از سوز و گداز انسان سازی است.»

 

«انسان حتی با مطالعه بهترین نظریه های تعلیم و تربیت، مربی نمی شود. معلمی که قواعد عمومی و اختصاصی تربیت و اصول روان شناسی را می داند، ولی از عشق به تعلیم و تربیت، آتش به جان ندارد، در شغل خود هزاران بار بیشتر از زمانی که از این قواعد و این اصول چیزی نمی دانسته، در خطر اشتباه است.»

 

2- رعایت عدالت: یک معلم خوب باید بداند دانش آموزان او از استعداد و قدرت درک و یادگیری متفاوت برخوردارند، بنابر این باید حال آنان را از حیث فهم، ادراک و گنجایش ذهنی در نظر گرفته، برای تدریس و کمک به ایشان از راه های مختلف و عوامل گوناگون بهره بگیرد.

 

همچنین باید میان دانش آموز درس خوان و مرتب با دانش آموز ضعیف و نامرتب، تفاوت منطقی قائل شود. البته این تفاوت هرگز به معنای تبعیض نیست، بلکه از عدالت سرچشمه می گیرد.

 

3- تواضع و اخلاص: امام صادق علیه السلام می فرماید: «علم را بجویید و با آن به بردباری و وقار آراسته گردید و در مقابل شاگرد خود و یا معلم، تواضع پیشه کنید.»

 

4- یگانگی در گفتار و عمل: این ویژگی از جمله ویژگی های تأثیر گذار در تقویت ایمان دانش آموز به معلم و آرمان های اوست. معلمی که سخنان و اعمالش با هم منطبق نباشد و از صداقت خالی باشد، هرگز موفق نخواهد شد.

 

5- پذیرش حق: یک معلم خوب به گفتار درست و به حق مخالف خود بها می دهد و آن را می پذیرد.

 

6- آشنایی با مسئولیت، نیازها و تسلط بر بحث: خود آگاهی، شناخت موضوعات، نقش ها و مسئولیت ها، تسلط بر بحث و چگونگی ورود و خروج در آن، یکی از صفات برجسته یک معلم است. بیان مطالبِ متناسب با نیازهای دانش آموزان نیز، در گرو کسب این آشنایی است.

 

7- خوش خلقی و بردباری: یک معلم خوب نباید سر کلاس زود رنج باشد و اخم هایش را در هم بکشد. وقتی وارد کلاس می شود، چهره ای خندان و خوشحال داشته باشد. اگر دانش آموزی درس را دیرتر از بقیه می فهمد، آن را تکرار کند و عصبانی نشود. برای بچه ها دوستی صمیمی باشد، احساسات آنها را درک کند و مشکلاتشان را با حلم و بردباری مو به مو برطرف نماید.

 

8- توان مندی: توان مندی معلم از جهات مختلف از جمله: تدریس، کنترل کلاس، تفهیم با حرکات موزون و نگاه های دقیق و بیان شیوا، یکی دیگر از امتیازات اوست. مطالعه قبلی و تنظیم برنامه درسی مطابق با شرایط کلاس، در بالا بردن توان معلم بسیار مؤثر است.

 

9- اقرار به نادانی: وقتی از معلمی در باره موضوعی سؤال شد که به آن آگاهی ندارد یا اطلاعاتش کم است و یا هنگام تدریس به مسئله ای برخورد که از آن مطلع نیست، باید با شهامت کامل، به ندانستن خود اعتراف کند و بگوید: از آن اطلاعی ندارم و باید در باره اش تحقیق کنم. چنین خصلتی، در ایجاد اعتماد متقابل بین معلم و شاگرد بسیار مؤثر است.

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:47:00 ق.ظ ]




انسان تا چه اندازه به داشتن ثروت مغرور میشود؟

جوان ثروتمندی نزد عالیم رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست.
عالیم او را به کنار پنجره برد و پرسید: چه می بینی؟
گفت: آدم هایی که می آیند و می روند و گدای کوری که در کوچه صدقه می گیرد
بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در آینه بیبین و بعد بگو چه می بینی؟
گفت: خودم را می بینم !

عالیم گفت: دیگران چه حالا دیگر آنها را نمی بینی؟

گفت نه

عالم گفت:

آینه و پنجره هر دو شیشه است.
اما درپشت آینه لایه ی نازکی از نقره  قرار گرفته و در آن بجز خودت کسی دیگر را نمی بینی
این دو شی شیشه ای را با هم مقایسه کن :
وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می بیند و به آن ها احساس محبت می کند.
اما وقتی از جیوه (یعنی ثروت) پوشیده می شود، تنها خودش را می بیند
تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش جیوه ای را از پیش چشم هایت برداری،
تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوست بداری.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-02-09] [ 11:23:00 ق.ظ ]




چه کسی میتواند خدا را بیبیند؟

روزی مرد جوانی نزد زاهدی آمد و گفت: می­خواهم خدا را همین حالا ببینم!!!

 

زاهد گفت: قبل از آنکه خدا را ببینی باید به رودخانه بروی و خود را شستشو بدهی…

 

او آن مرد را به کنار رودخانه رودخانه برد و گفت: بسیار خوب حالا برو درون آب.

 

هنگامی که جوان در آب فرو رفت، زاهد او را به زیر آب نگه داشت.

 

تلاش مرد این بود که برای بدست آوردن هوا مبارزه کند. وقتی زاهد متوجه شد که آن شخص دیگر بیشتر از این نمی­تواند در زیر آب بماند به او اجازه داد از آب خارج شود.

در حالی که آن مرد جوان در کنار رودخانه بریده بریده نفس می­کشید، زاهد از او پرسید: وقتی در زیر آب بودی به چه فکر می­کردی؟ آیا به پول، زن، بچه یا شهرت و مقام؟!!

 

مرد پاسخ داد: نه به تنها چیزی که فکر می­کردم هوا بود.

 

زاهد گفت: درست است. اگر به خدا هم به همان طریق فکر کنی فوری او را خواهی دید… 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:56:00 ق.ظ ]




مال دنیا!

روزی یک مرد زاهد از راه میگذشت از شدت تشنگی العطش مزد که نا گهان چشمه سر شار از آب زالال را می بیند به طرف آن میرود در کناره چشمه مینیشیند قدری آب مینوشد و دست و صورت خود را با آب میشوید متوجه سنگ در درون چشمه میشود این سنگ را میگیرد و به راه خود ادامه میدهد.

چند قدم پیشتر میرود جوان را میبیند که از گرسنگی و تشنگی نزدیک است که بمیرد این مرد زاهد کنار مرد نشت پرسید که چه شده مرد گفت که خیلی تشنه و گرسنه ام.

این مرد زاهد یگ مقدار آب و نان که داشت به این مرد داد مرد بعد از خوردن نان و آب سر حال آمد مرد زاهد میخواست که به راه خود ادامه بدهد که این مرد دیگری گفت میشودکه  از تان یگ خواهش بکنم؟

مرد زاهد جواب داد بلی چرا نه…!

این مرد دیگر گفت: میشود آن سنگ که در داخل بکس تان است به من بدهی؟

مرد زاهد سنگ را از داخل بکس خود بیرون میکند به این مرد دیگر میدهد این مرد میداند که سنک که مرد زاهد برایش داده چه قدر با ارزش است.

بعد از چند مدت باز هم همین دو تا مرد باهم رو برو میشود.

مرد که در صحرا از گرسنگی و تشنگی نزدیگ بود که جان خود را از دست بدهد به زاهد گفت: سنگ که آن روز به من دادی دو باره آوردم میخواهم برایت پس بدهم.

 زاهد سوال کرد: چرا این سنگ مشکل تو را حل نکرد!؟ مرد جواب داد من چیزی با ارزش تر از سنگ از تو یاد گرفتم اینکه در این دنیا هیچگاه به مال دنیا ایمان نداشته باشم. چرا که حسادت مال دنیا انسان را کور میسازد و دیگر نمیتوان کسی جزء خودش دید مانند آینه که پشت شان با نقره جیوه شده باشد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:44:00 ق.ظ ]




پول با برکت!

 

حضر علی بن ابیطالب (ع) از طرف پیغمبر اکرم(ص) مأمور شد به بازار برود و پیراهنی برای پیغمبر بخرد. رفت پیراهنی به دوازده درهم خرید و آورد. رسول اکرم پرسید:

“این را به چه مبلغ خریدی؟”

_"به دوازده درهم.”

_"این را چندان دوست ندارم، پیراهنی ارزانتر از این میخواهم، آیا فروشنده حاضر است پس بگیرد؟”

_” نمی دانم یا رسول الله.”

_"برو بیبین حاضرمیشود پس بگیرد یا نه؟”

علی(ع) پیراهن را با خود بر داشت و به بازار برگشت. به فروشنده فرمود:

“پیغمبر خدا پیراهن ارزانتر از این میخواهد، آیا حاضری پول مارا پس بدهی و این پیراهن را پس بگیری؟”

فروشنده قبول کرد و علی(ع) پول را گرفت نزد پیغمبر آورد. آنگاه رسول اکرم(ص) و علی(ع) با هم به طرف بازار رفتند؛ در بین راه چشم پیغمبر به کنیزکی افتاد که گریه میکند. پیغمبر نزدیک رفت و از کنیزک پرسید:

” چرا گریه میکنی؟”

_"کنیزک گفت اهل خانه به من چهار درهم دادند و مرا برای خرید به بازار فرستاد؛ نمیدانم چطور شد پول ها گم شد. اکنون جرِئت نمیکنم به خانه بر گردم.”

رسول اکرم چهار درهم از آن دوازده درهم را به کنیزک داد و فرمود: “هر چه میخواستی بخری بخر، و به خانه برگرد.” و خودش به طرف بازار رفت و لباس به چهار درهم خرید و پوشید.

در وقت برگشت برهنه ای را دید، لباسش را از تن خود بیرون کرد و به او داد. این هادثه دوبار تکرار شد. بار سوم به بازار رفت باز هم لباس به چهار درهم خرید در وقت برگشت باز هم کنیزک را دید که حیران و نگران نشسته، حضرت فرمود:

“چرا به خانه نرفتی”

_"یا رسول الله خیلی دیر شده می ترسم مرا بزند که چرا اینقدر دیر کردی.”

_"بیا با هم برویم، خانه تان را به من نشان بده من بخشش میخواهم که مزاهم تو نشود.”

رسول اکرم با اتفاق کنیز راه افتاد.

همینکه با پشت در خانه رسیدند کنیزک گفت:

“همین خانه است.” رسول اکرم از پشت در با آواز بلند گفت:

“ای اهل خانه سلام علیکم.”

جوابی شنیده نشد. بار دوم سلام کرد، باز جوابی نیامد. سومین بار سلام کرد جواب دادند.

السلام علیک یا رسول الله.

_"چرا اول جواب ندادید؟ آیا آواز مرا نمی شنیدید؟”

_"چرا همان اول شنیدم و تشخیص دادیم که شمائید.”

_ پس علت جواب ندادن چه بود؟

“یا رسول الله خوش ما می آمد سلام شما را مکرر بشنویم، سلام شما برای خانه ما فیض و برکت و سلامت است.”

_"این کنیزک شما دیر کرده، من اینجا آمدم از شما خواهش کنم که او را ببخشید.”

یا رسول الله بخواطر مقدم گرامی شما، این کنیز از همین ساعت آزاد است.

پیامبر گفت: خدارا شکر، چه دوازده درهم پر برکتی بود، دو برهنه را پوشانید و یک برده را آزاد کرد.

نتیجه اخلاقی داستان:

هر چیزی که از راه حلال به دست می آید چنان با ارزش است که خود ما هم نمیدانیم. و چیزی که از راه حرام بدست می آید همان قسم که به دست می آید همان قسم از دست می رود که ما نمی فهمیم که در کجا مصرف شد. پس همیشه کوشش کنیم کم بخوریم حلا و با لذت بخوریم

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:43:00 ق.ظ ]




ایمان راسخ انسان را از هر بلا نجات میدهد

جوان شاگرد بزاز از موضوع بی خبر بود که چه دامی برایش گذاشته شده. او نمی دانست این زن زیبا و خوش قیافه که به بهانۀ خرید پارچه به دکان آنها رفت آمد میکند، عاشق دلباخته خودش است، و در قلبش طوفان از عشق و هوس بر پا است.

یک روز همان زن به در دکان آمد و دستور داد که مقدار زیادی جنس بزازی جدا کند، آنگاه به بهانه اینکه نمی تواند همه اینها را انتقال بدهد و پول هم همراهش ندارد گفت: “جنس ها را بدهید این جوان بیاورد، و در خانه به من تحویل دهد و پول بگیرد.”

مقدمات کار قبلاً از طرف زن فراهم شده بود، خانه هم خلوت به نظر میرسید، این جوان هم که از زیبائی بی بهره نبود_ پارچه ها را گرفت همراه آن زن آمد. به محض اینکه درون خانه شد در از پشت بسته شد. جوان به داخل اطاقی مجلل راهنمائی شد، جوان بیجاره منتظر بود خانم هر چه زود تر بیاید جنس را تحویل بگیرد و پول را بی پردازد. انتظار به طول انجامید. پس از مدتی پرده بالا رفت. خانم در حالی که خود را هفت قلم آرایش کرده بود، با هزار امید پا به درون اطاق گذاشت. جوان درهمان لحظه محدود فهمید که دامی برایش گذاشته شده است. فکر کرد که با نصیحت یا خواهش خانم را منصرف کند، دید خشت بر دریا زدن بی حاصل است. خانم عشق سوزان خودش را برای او شرح داد، به او گفت:” من خریداد اجناس شما نبودم، خریدار تو بودم.” جوان از خدا و قیامت برای تعریف میکرد، اما در دل زن اثری نمی کرد، التماس و خواهش کرد فایده نداد. گفت چاره ای نیست باید کام مرا بر آوری. و همینکه دید جوان در عقیدۀ خودش پا فشاری میکند، او را تهدید کرد، گفت:” اگر به عشق من احترام نگذاری و مرا کامیاب نسازی، من همین حالا فریاد میزنم و میگویم که این جوان نسبت به من قصد سوء دارد. آنوقت تو میفهمی که به چه بلا گرفتار میشوی.”

موی بر بدن جوان راست شد. از طرفی ایمان و عقیده و تقواء بر او فرمان میداد که پاکدامنی خود را حفظ کن. از طرف دیگر سر باز زدن از تمنای آن زن به قیمت جان و آبرو و همه چیزش تمام می شد. چارۀ جز اظهار تسلیم ندید. اما فکر مثل برق از خاطرش گذشت. فکر کرد که یک راه باقی است، کاری کنم که عشق این زن تبدیل به نفرت شود و خودش از من دست بردارد. اگر بخواهم دامن تقوا را از آلودگی حفظ کنم، باید یگ لحظه آلودگی ظاهر را تحمل کنم، به بهانۀ قضاء حاجت از اطاق بیرون رفت، با وضع و لباس آلوده بر گشت و به طرف زن آمد. تا چشم آن زن به او افتاد، روی در هم کشید و فوراً او را از منزل خارج کرد.

نتیجه اخلاقی داستان:

ایمان و عقیده خالص به خداوند در هر کجا از انسان همایت میکند  و انسان را از هر بلا و بد بختی نجات میدهد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:39:00 ق.ظ ]




به چه کسی اعتماد دارید؟

روزی امام علی(ع) و سپاهیانش سوار بر اسپ ها آهنگ حرکت به سوی جنگ داشت. نا گهان یکی از سران اصحاب رسید و مردی را همراه خود آورد و گفت: “یا امیرالمؤمنین این مرد"ستاره شناس” است و مطلبی دارد میخواهد بگوید.”

ستاره شناس: “یا امیرالمؤمنین در این ساعت حرکت نکنید، اندکی صبر کنید بگذارید حد اقل دو یا سه ساعت از روز بگذرد، آنگاه حرکت کنید.”

_"چرا؟”

_چون اوضاع کواکب نشان میدهد که هر که در این ساعت حرکت کند از دشمن شکست خواهد خورد و زیان سختی بر او وارد خواهد شد، ولی اگر در آن ساعت که من میگویم حرکت کنید، پیروز خواهید شد و به مصود خواهید رسید.

حضرت علی(ع) از مرد ستاره شناس سوال کرد: “این اسب من آبستن است، آیا متوانی بگوئی که کره اش نر است یا ماده؟”

_"اگر بنشینم حساب کنم میتوانم.”

_"دروغ میگوئی ای مرد، نمی توانی، قرآن میگوید: هیچ کس جزء خدا از نهان آگاه نیست. آن خدا است که میداند چه در رحم آفریده است.”

محمد رسول خدا چنین ادعائی که تو میکنی نکرد. آیا تو ادعا داری که بر همه جریانات عالم آگاهی و می فهمی در چه ساعت خیر و در چه ساعت شر می رسد. پس اگر کسی به تو و این علم تو اعتماد کند به خداوند(ج) نیازی ندارد.

حضرت بعد به مردم خطاب کرد و فرمود: مبادا دنبال این حرف ها بروید، اینها منجر به کهانت و ادعای غیب گویی میشود.

آنگاه به ستاره شناس گفت ما مخالف نظریات تو هستیم و ما فقد به خدای خود اعتماد دارم و بس.

حرکت کرد و به طرف دشمن رفت، و بعد از چند لحظه پیروزی به نفع علی(ع) شد.

جالب اینجا است که مرد ستاره شناس از افراد دشمن بود که میخواست نیرنگ جلوی سپاهیان علی را بگیرد تا دشمن از پشت حمله کند.

نتیجه اخلاقی داستان:

همواره مواظب دشمن باشید دشمن امکان دارد در چهره دوست در کنار شما باشد. با حیله و نیرنگ شما را مغلوب سازد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:38:00 ق.ظ ]




ایمان واقعی!

روزی تاجری موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و دکانش در غیاب او آتش گرفته و اجناس گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت زیادی به او وارد آمده است .

فکر می کنید آن مرد چه کرد؟!

خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت ؟ نه…..

او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت : “خدایا ! می خواهی که اکنون چه کنم؟

مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود ، تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود :
مغازه ام سوخت ! اما ایمانم نسوخته است ! فردا شروع به کار خواهم کرد!
نتیجه اخلاقی داستان!
مال دنیا امروز است فردا ممکن است نباشد. اما ایمان واقعی همیشه همراهت است. مال دنیا را هر زمان که خواسته باشی بدست آورده میتوانی نا وقت نخواهد شد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:35:00 ق.ظ ]




نگران هیچ چه نباشید همیشه یک راه حل وجود دارد

روزگاری یک دهقان در قریه زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.

دهقان دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد دهقان نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر دهقان ازدواج کند قرض او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: …

اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.

این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت!

سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.

دخترک دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.

در همین لحظه دخترک گفت: آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است….

و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:28:00 ق.ظ ]




درس آموزگار به شاگردانش!

معلم یک مدرسه به بچه های کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند. او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدم هایی که از آنها بدشان می آید ، سیب زمینی بریزند و با خود به مدرسه بیاورند.

فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به مدرسه آمدند.در کیسه‌ی بعضی ها ۲ بعضی ها ۳ ، و بعضی ها ۵ سیب زمینی بود. معلم به بچه ها گفت : تا یک هفته هر کجا که می روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند.روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به شکایت از بوی سیب زمینی های گندیده. به علاوه ، آن هایی که سیب زمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند. معلم از بچه ها پرسید: از اینکه یک هفته سیب زمینی ها را با خود حمل می کردید چه احساسی داشتید؟ بچه ها از اینکه مجبور بودند. سیب زمینی های بدبو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند شکایت داشتند.

آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی، این چنین توضیح داد: این درست شبیه وضعیتی است که شما کینه آدم هایی که دوستشان ندارید را در دل خود نگه می دارید و همه جا با خود می برید. بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد می‌کند و شما آن را همه جا همراه خود حمل می‌کنید. حالا که شما بوی بد سیب زمینی‌ها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید پس چطور می خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:25:00 ق.ظ ]




آیا نیت پاک انسان را کمک میکند؟

 

داستان را حتماً بخوانید……

مردي صبح زود از خواب بيدار شد تا نمازش را در مسجید بخواند. لباس پوشيد و راهي مسجید شد.

در راه مسجد، مرد به زمين خورد و لباسهايش کثيف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.

مرد لباسهايش را عوض کرد و دوباره راهي خانه خدا شد. در راه مسجد و در همان نقطه مجدداً به زمين خورد!

او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. يک بار ديگر لباسهايش را تبدیل کرد و راهي مسجید شد.

در راه مسجید، با مردي که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسيد. مرد پاسخ داد: (( من ديدم شما در راه مسجید دو بار به زمين افتاديد.))، به خواطر همین چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او بطور فراوان تشکر مي کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه مي دهند. همين که به مسجد رسيدند، مرد اول از مرد چراغ

بدست در خواست مي کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداري مي کند.

مرد اول درخواستش را دوبار ديگر تکرار مي کند و مجدداً همان جواب را مي شنود. مرد اول سوال مي کند که چرا او

نمي خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.

مرد دوم پاسخ داد: ((من شيطان هستم.)) مرد اول با شنيدن اين جواب تکان خورد. شيطان در ادامه توضيح مي دهد:

((من شما را در راه مسجید ديدم و اين من بودم که باعث زمين خوردن شما شدم.)) وقتي شما به خانه رفتيد، خودتان را تميز کرديد و به راهمان به مسجد برگشتيد، خدا همه گناهان شما را بخشيد. من براي بار دوم باعث زمين خوردن شما شدم و حتي آن هم شما را تشويق به ماندن در خانه نکرد، بلکه دوباره به راه مسجد برگشتيد. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشيد. من ترسيدم که اگر يک بار ديگر باعث زمين خوردن شما بشوم، آنوقت خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشيد. بنا براين، من سالم رسيدن شما را به  مسجید مطمئن ساختم.

نتيجه داستان:
کار خيري را که قصد داريد انجام دهيد به تعويق نياندازيد. زيرا هرگز نمي دانيد چقدر اجر و پاداش ممکن است داشته باشد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:15:00 ق.ظ ]




اهمیت دادن به نقاط مثبت یکدیگر

در تداوم و تعمیق مناسبات انسانی و ارتباطات کلامی، برخی عوامل از اهمیت بیشتری برخوردارند. نقش این عوامل در مناسبات همسران، به لحاظ ارتباط نزدیک و مستمر آنان تعیین کننده است. ارتباط نزدیک موجب می شود که همسران علاوه بر شناخت قوت ها، توانمندی ها، نقاط مثبت و علایق، از ضعف، کاستی ها و نقاط منفی یکدیگر آگاه شوند. با سعه صدر و بلندنظری با یکدیگر زندگی کنند و نسبت به برخی نقایص اغماض و چشم پوشی نمایند. فقدان سعه صدر، طرفین را برمی انگیزد تا در قبال این ضعف ها و کاستی ها و احیاناً بی حرمتی ها، اقدام به واکنش نمایند؛ واکنشی که قطعاً با رنجش و سرخوردگی عاطفی همراه است. از سوی دیگر تشویق و تحسین و برجسته کردن نقاط مثبت یکدیگر، باعث رشد اعتماد به نفس، علاقه مندی، رضایت خاطر و دلبستگی به همسر می شود. [18] این تفسیر ساده از این تعبیر گویا و لطیف قرآن است که می فرماید: ((هُنَّ لِبَاسٌ لَّکمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ))؛ «آنان برای شما لباسی هستند و شما برای آنان لباسی هستید». [19]

توجه به نقاط مثبت و اظهار آن ها، در زندگی مشترک امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) جایگاه ویژه ای داشته است. هنگامی که پیامبر(ص) بعد از گذشت مدتی از شروع این زندگی مشترک از آنان درباره یکدیگر سؤال کرد، حضرت زهرا(س) در پاسخ فرمود: «یا أَبَتِ خَیرُ زَوْج؛ پدرجان! او را بهترین همسر یافتم».[20] امام علی(ع) نیز فرمود: « نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَی طَاعَةِ اللّه؛ فاطمه را بهترین یاور خود بر اطاعت پروردگار یافتم».[21]

بانوی بزرگ اسلام در بیان فضایل بی شمار امیرالمؤمنین(ع) در سخن دیگری خطاب به رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: «وَ الَّذِی اصْطَفَاک وَ اجْتَبَاک وَ هَدَاک وَ هَدَی بِک الْأُمَّةَ لاَزِلْتُ مُقِرَّةً لَهُ مَا عِشْت؛ قسم به پروردگاری که تو را برگزید و هدایت نمود و به واسطه تو امت را هدایت کرد، تا زنده ام به فضایل و ارزش های علی اعتراف خواهم کرد».[22]

خانواده در سیر تکاملی هر فرد و اجتماعی، از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ به گونه ای که غفلت از آن، جامعه انسانی را دچار انحراف کرده و موجب عدم استفاده بهینه از ظرفیت هایی که خداوند به انسان عطا نموده، می شود. از همین رو، مکتب انسان ساز اسلام به این مهم توجه ویژه داشته و معارف زیادی را در مسیر استحکام بنیان خانواده به ذهن های تشنه بشریت، عطا نموده است.

در دنیای معاصر هر روز مکتبی نوظهور خود را میهمان ناخوانده اندیشه های انسانی می کند که هر کدام مدعی اعطای آرامش به انسان بوده و در حیطه مسائل خانواده و ارتباط همسران نیز نسخه پیچی می کنند؛ اما آرامش و تحکیم واقعی پایه های زندگی را تنها از سیره اهل بیت رسول گرامی اسلام(ص) می توان دریافت.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:15:00 ق.ظ ]




فراهم نمودن زمینه رشد یکدیگر

رشد حقیقی در قرآن، رشد معنوی، رشد ایمان و تکامل اخلاقی است؛ جنبه ای که انسان باید با اختیار خودش آن را کسب نماید و مدارج آن را بپیماید، و گرنه تمام انسان ها در مراحل خلقت و رشد جسمانی یکسانند. آن چه یکی را بر دیگری ممتاز می گرداند، درجه رشد ایمان و تقواست. زن و شوهر باید همدیگر را در راه صحیح و صراط مستقیم الهی حمایت کنند. اگر عمل خیر و کار شایسته ای از هر کدام از آن ها سر می زند، دیگری او را تشویق کند؛ به عبارتی زن و شوهر باید یکدیگر را رشد داده و پر پرواز یکدیگر شوند تا در مسئولیت سنگین تربیت فرزندان بدرخشند؛ هم چنان که امام علی(ع) درباره حضرت زهرا(س) فرمود: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَی طَاعَةِ اللّه؛ فاطمه را بهترین یاور خود بر اطاعت پروردگار یافتم» و حضرت زهرا(س) نیز، امام علی(ع) را بهترین همسر و مایه خیر معرفی کرد: «خَیرَ بَعْل». [10]

توجه به این سخنان امام علی(ع) و حضرت زهرا(س)، این نکته را به خوبی نمایان می کند که حضرت زهرا(س) با مدیریت صحیح و خوب شرایط منزل، زمینه بندگی و اطاعت همسرش را فراهم می کرد و امام(ع) نیز در زمینه رشد و تعالی همسر و فرزندانش، نقش بسیار تأثیرگذاری داشته است.

تبعیت و پیروی زن از شوهر

قوام، تحکیم و استمرار زندگی زناشویی به محبت، دوستی، تفاهم، احترام متقابل و به رسمیت شناختن و رعایت حقوق همدیگر است. دین اسلام برای آنکه محیط و اجتماع کوچکِ خانواده قوام پیدا کند و تداوم یابد، برای هر یک از زن و شوهر حقوقی در نظر گرفته و در مقابل این حقوق، وظایفی را نیز برای آنان تعیین کرده است. وظایفی که همسران در قبال همدیگر دارند، وظایفی است که خدا برای انسان ها تعیین فرموده است. بنابراین انجام وظایف و تکالیف، به اطاعت از خدا بر می گردد. اطاعت زن از شوهر ـ در حدی که شرع مشخص نموده ـ نیز در راستای تلاش او برای دوام زندگی و در حقیقت اطاعت از خدا ارزیابی می گردد؛ از این رو قابل تمجید و ستایش است. [11]

محترم شمردن حقوق و اختیارات یکدیگر، به خصوص تفاهم همسران و اطاعت و پیروی زن از شوهر از دیگر عواملی است که موجب تقویت نظام خانواده می شود. تبعیت و پیروی زن از شوهر، ضمن تحکیم روابط حاکم بر خانواده، زمینه یادگیری فرزندان و الگوگیری را برای آنان فراهم می کند. تبعیت و پیروی از شوهر، از ویژگی های بارز حضرت زهرا(س) بود. حتی در مواردی که تصمیمات حضرت به ظاهر بر خلاف میل بانوی اسلام بود، حضرت زهرا(س) با کمال ادب و احترام، نظر امام را می پذیرفت. نمونه بارز آن نیز وقتی بود که در جریان جانشینی پیامبر(ص) و غصب فدک، وقتی حضرت در بستر بیماری بود، آنان را که برای عیادت آمده بودند، به حضور نپذیرفت. آنان به امیرالمؤمنین(ع) متوسل شدند و وقتی امام این مسئله را با بانوی بزرگ اسلام در میان گذاشت، حضرت فرمود: «الْبَیتُ بَیتُک وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُک فَافْعَلْ مَا تَشَاء؛ علی جان! خانه، خانه توست و من همسر تو هستم؛ هر چه خواهی انجام بده».[12]

گزینش معیار شایسته سالاری

برای داشتن یک زندگی موفق و شاد میان همسران، آموختن مهارت ها و نکات لازم، ضروری و مهم است. یکی از مهم ترین این مهارت ها، برقراری ارتباط سالم و صحیح میان همسران است؛ چه بسا ریشه بیشتر اختلافات خانوادگی به دلیل شیوه ناصحیح برقراری ارتباط زن و شوهر با یکدیگر است. در حالی که این دو نفر از طریق به کارگیری روش های ارتباط صحیح می توانند از بروز مسائل و مشکلات پیش گیری کرده و یا آن ها را حل کنند؛ زیرا روابط انسانی در زندگی، به ویژه در زندگی مشترک که محل آرامش و آسایش اعضای خانواده است، اهمیت ویژه ای دارد. صمیمیت میان همسران، از مواهب برقراری ارتباط صحیح آنان با یکدیگر است. برای داشتن یک زندگی با نشاط و موفق باید خوب اندیشید، وقت گذاشت، احساس مسئولیت کرد، موانع ارتباط سالم را از میان برداشت و به عوامل ایجاد کننده روابط سالم و صمیمیت توجه کرد. اگر همسران از خودکامگی و قدرت طلبی دست بردارند و به جای آن، در جست وجوی تسلط بر خویشتن و صمیمیت با یکدیگر باشند، آن گاه است که شادی وارد زندگی می شود و ریشه اندوه و افسردگی از خانواده رخت برمی بندد. [13]

از آنجا که همسران در زندگی خود دارای اهداف مشترکی هستند، تشریک مساعی و همکاری صمیمانه و روابط مطلوب و به دور از تنش و تحمیل برای آنان ضروری است. از جمله عواملی که می تواند مانع شکل گیری روابط صمیمانه و تشریک مساعی آنان گردد، خودکامگی هر یک از همسران به ویژه شوهر و تحمیل نظرات و خواسته های خود بر دیگری است.

از جمله ویژگی های ممتاز زندگی امام علی(ع) و حضرت زهرا(س)، حاکمیت فضای عاطفی در زندگی آنان بود. امام علی(ع) در این باره فرموده است: «فَوَ اللَّهِ مَا أَغْضَبْتُهَا وَ لَا أَکرَهْتُهَا عَلَی أَمْرٍ حَتَّی قَبَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیهِ وَ لَا أَغْضَبَتْنِی وَ لَا عَصَتْ لِی أَمْرا وَ لَقَدْ کنْتُ أَنْظُرُ إِلَیهَا فَتَنْکشِفُ عَنِّی الْهُمُومُ وَ الْأَحْزَان؛ سوگند به خدا، تا زهرا زنده بود، من هرگز او را خشمگین نکردم و او را بر خلاف میلش به کاری وا نداشتم. او نیز مرا خشمگین نکرد و در هیچ امری مرا نافرمانی نکرد. به راستی که هر وقت به او نگاه می کردم، غم و غصه هایم زایل می گشت». [14]

یاور یکدیگر در سختی ها و خوشی ها

زناشویی یک پیمان مقدس انسانی و پیوند معنوی است. دو انسان با هم عهد و پیمان می‎بندند که تا آخر عمر، یار غمخوار و مونس هم باشند. به اعتماد همین پیمان مقدس است که دختر، پدر و مادر و خویشانش را رها کرده، با صدها امید و آرزو به خانه شوهر قدم می‎گذارد و سرمایه عفت خویش را در اختیار او قرار می‎دهد. ازدواج، هوسبازی نیست که مرد و زن به اندک بهانه‎ای آن را بر هم زنند. زن و شوهر همیشه به تعاون و اظهار محبت احتیاج دارند، لیکن این احتیاج در بعضی مواقع شدیدتر می‎شود. انسان در موقع گرفتاری و بیماری، بیشتر از سایر اوقات احتیاج به دلجویی و پرستاری دارد. زن از شوهرش انتظار دارد که در موقع بیماری به یاریش بشتابد و بهتر از پدر و مادرش از او پرستاری کند. نوازش‎ها و همدردی‎های او را از علائم صفا و محبت می‎شمارد. [15]

زن و شوهر در همه حال، باید در خوشی ها و ناخوشی ها یاور همدیگر باشند؛ زیرا این امر سبب می شود تا مشکلات بر دوش یکی به تنهایی سنگینی نکند و در محیط خانه نشاط بیشتری به وجود بیاید؛ چنان که در زندگی مشترک حضرت زهرا و امام علی(عع) این امر به خوبی نمایان است. در شرایط دشوار سیاسی و اجتماعی بعد از رحلت رسول خدا(ص) که فشار بسیاری بر امیرالمؤمنین(ع) وارد می شد، حضرت زهرا(س) همپای امام بود و از آن حضرت دفاع کرد. وقتی حضرت را برای بیعت به سوی مسجد بردند، بانوی بزرگ اسلام برای حمایت از همسر خویش به مسجد آمد و هنگامی که سلمان فارسی به دستور امام(ع)، از ایشان خواست تا دست از نفرین مردمان بردارد، فرمود: «یا سَلْمَانُ یرِیدُونَ قَتْلَ عَلِی مَا عَلَی صَبْرٌ فَدَعْنِی حَتَّی آتِی قَبْرَ أَبِی فَأَنْشُرَ شَعْرِی وَ أَشُقَّ جَیبِی وَ أَصِیحَ إِلَی رَبِّی؛ ای سلمان، آن ها قصد جان علی را دارند و من در شهادت علی نمی توانم صبر کنم، صبرم تمام شده، مرا به حال خود بگذار تا کنار قبر پدرم بروم، موهایم را پریشان نموده، گریبان چاک سازم و به درگاه خدا ناله سَر دهم».[16]

هم چنین هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) از مسجد بیرون آمد، خطاب به ایشان فرمود: «رُوحی لروحِکَ الْفِداءُ و نَفْسی لِنَفْسِکَ الْوِقا یا اَبَالحَسَنْ اِن کُنْتَ فی خیرٍ کُنْتُ مَعَکَ و اِنْ کُنْتَ فی شَرٍّ کُنْتُ مَعَک؛ علی جان، جانم فدای جان تو و جان و روح من سپر بلای جان تو، یا اباالحسن! همواره با تو خواهم بود؛ اگر تو در خیر و نیکی به سر می بری، با تو خواهم زیست و اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی، باز هم با تو خواهم بود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:05:00 ق.ظ ]




تعدیل در انتظارت از یکدیگر

زندگی مشترک یک ارتباط دوسویه بین دو نفر است که زن و شوهر در تمامی ابعاد جسمانی و روانی شریک یکدیگرند. اگر چه «وظایف» محدوده عمل آدم ها را مشخص می کند، ولی یک زندگی گوارا و دلنشین تنها بر اساس تذکر وظایف افراد، شکل نمی گیرد. وظایف برای پیشگیری از تخطی افراد است، نه شکل دهنده یک زندگی زیبا و دلچسب؛ زندگی مشترک مناسب، مهر و ارادت، ایثار و گذشت، احترام به احساس و خواهش همراه دارد؛ خوشرویی و خوشگویی می خواهد و شور و مهر و عشق دارد.

ایجاد آسایش و توجه به نیازهای خانواده، از وظایف مهم شوهر است که باید نسبت به وسع و توان خود، برای اعضای خانواده گشایش رقم می زند. شوهر بایستی روحیه توجه به نیازهای زن و فرزندان را در محیط خانه داشته باشد و در بین کارهای خود برای رسیدگی به امور مختلف خانه برنامه ریزی کند. زن نیز بایستی در مسائل و مشکلاتی که شوهر در اداره زندگی در پیش روی خود دارد، با او همدلی کند و این همدلی را به صورت های مختلف ابراز نماید. احساس همدلی که شوهر در همسر خود مشاهده می کند، جرئت و شهامت برای مقابله با سختی ها و نیروی روانی او را افزایش می دهد.

این امر به خوبی در زندگی مشترک حضرت زهرا(س) و امیرالمؤمنین(ع) مورد توجه قرار گرفته بود. امام(ع) ضمن انجام وظایفی که در خارج از خانه به دوش داشت، در حد توان و وقت خویش در کارهای خانه به حضرت زهرا(س) کمک می کرد و آن جا که خود نمی توانست، خدمتکاری به نام اسماء را استخدام کرد. بانوی اسلام نیز به خوبی وضعیت مالی و اقتصادی امام را درک می کرد و هیچ گاه چیزی که در توان حضرت نبود، از ایشان درخواست نکرد؛ چنان که در روایت آمده است: روزی علی(ع) که سخت گرسنه بود، به فاطمه(س) گفت: «آیا نزد تو غذایی هست؟» فاطمه(س) گفت: «سوگند به خدایی که پدرم را به نبوت مبعوث گردانید و تو را وصی او قرار داد! هیچ چیز نزد من نیست و دو روز است که طعامی نداشته ایم، جز غذای مختصری که آن را به تو داده ام و تو را بر خود و این دو پسرم، حسن و حسین، مقدم داشته ام». علی(ع) فرمود: «چرا به من نگفتی تا چیزی برای شما تهیه کنم؟» فاطمه(س) گفت: «یا أَبَا الْحَسَنِ إِنِّی لَأَسْتَحْیی مِنْ إِلَهِی أَنْ تُکلِّفَ نَفْسَک مَا لَا تَقْدِرُ عَلَیه؛ ای اباالحسن! من از خدای خود شرم می کنم چیزی را که توانایی آن را نداری، بر تو تحمیل کنم».[4]

تقسیم کار و همکاری با یکدیگر

اساس تداوم یک زندگی مشترک، حرکت کردن در مسیر صحیح و مطابق با هنجارهای اجتماعی به منظور پاسخ به نیازهای مشترک طرفین بوده و به دنبال آن با تولد فرزندان، نیاز به اداره خانواده با یک مدیریت صحیح و منسجم بیش از پیش احساس می شود. این حرکت را از دو سو می توان مورد تدقیق قرار دارد. از سویی تقسیم کار میان اعضای خانواده و مشارکت که یکی از برنامه های مدیریتی است و اجرای آن با توجه به تغییرات نقش اعضا در جامعه مدرن امروزی، برای دستیابی و تحقق آرمان های اعضای یک خانواده موفق لازم است. از سوی دیگر نیز همکاری اعضای خانواده با یکدیگر در امور خانه، سبب صمیمیت بیشتر آنان شده و خانواده را به سوی موفقیت بیشتر رهنمون می شود.

نظام خانوادگی مطلوب، نظامی است که در آن، هر یک از زن و مرد، حدود وظایف خود را بشناسند و در نیکو انجام دادن آن تلاش کند. تعیین محدوده وظایف و تعیین مسئولیت ها و تقسیم کار معقول و متناسب با ظرفیت ها و توانایی های هر یک از همسران، باعث احساس اطمینان و آرامش در آن ها می شود و ایشان را به زندگی خود امیدوار می سازد؛ بدین وسیله ریشه هرگونه اختلاف و نزاع برچیده می شود.

امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) با توجه به اهمیت این مسئله، در آغازین روزهای زندگی مشترک به حضور رسول خدا(ص) رسیدند تا محدوده وظایف هر یک از آنان را تعیین کند. رسول خدا(ص) نیز با توجه به توانایی ها و محدودیت های جنسیتی فرمود: «فَقَضَی عَلَی فَاطِمَةَ بِخِدْمَةِ مَا دُونَ الْبَابِ، وَ قَضَی عَلَی عَلِی مَا خَلْفَه؛ کارهای درون خانه مربوط به فاطمه و کارهای بیرون از خانه مربوط به علی است».[5]

مراجعه آنان به رسول خدا(ص) برای تعیین محدوده وظایف در همان روزهای آغازین زندگی مشترک و دستورالعمل رسول خدا(ص)، بیانگر آن است که زن و شوهر، نه تنها نباید بر سر فزون طلبی و امتیازخواهی های نابه جا با یکدیگر نزاع کنند؛ بلکه باید هر کدام به جایگاه دیگری و امتیازهای مخصوص به وی احترام گذارد و او را در احساس قدرتمندبودن و رضایت و کفایت، یاری کند. کمک هر یک از همسران به دیگری در احساس رضا و قدرتمندی در خانواده، هر یک از آن ها را در استفاده متعهدانه از امتیازات یاری خواهد نمود. [6]

ازدواج و تشکیل خانواده و برقراری روابط سالم میان زن و شوهر و نیز والدین و اولاد، همواره از جمله اموری بوده است که مورد توجه خاص و تأکید فراوان انبیای الهی و به خصوص پیامبر(ص) بوده است تا با ایجاد محفلی گرم و با صفا و سرشار از صمیمیت و محبت و مهربانی، فرزندان صالح و شایسته ای پرورش یابند. از این روست که اسلام، بر روابط خوب زن و مرد، تأکید فراوان کرده و هر آن چه که بر بهتر و مستحکم تر شدن آن کمک کند، به خصوص کاری که از سوی خود زن و شوهر صورت گیرد، ستوده و مستوجب ثوابی عظیم، دانسته است. حتی در برخی روایات، علاقمندی به خانواده به نوعی نشأت گرفته از ایمان مرد قلمداد شده و آمده است: «رَجُلًا یزْدَادُ فِی الْإِیمَانِ خَیراً إِلَّا ازْدَادَ حُبّاً لِلنِّسَاء؛ هر اندازه افراد جامعه، زنان(خانواده) خود را بیشتر دوست بدارند، ایمانی برتر خواهند داشت».[7]

کمک مرد به همسر در امور خانه، بیانگر علاقه و محبت مرد، نسبت به خانواده است. در اسلام کمک به همسر در امور خانه، از فضائل یک انسان وارسته و خودساخته، برشمرده شده و بر انجام آن تأکید و سفارش فراوان شده است. پیامبر(ص) خود، اول کسی بود که بیش از همه، به این امر اهتمام ورزیده و آن را در سیره عملی اش جاری و ساری ساخته بود. در سیره آن حضرت آمده است: «با اهل خانه خود، در کار خانه، شرکت می فرمود. به دست مبارک خویش، گوسفندان را می دوشید و جامه و کفش خود را می دوخت».[8]

همکاری مرد در انجام کارهای منزل سبب می شود تا زن به دور از فشارهای کاری زیاد و با کم شدن دغدغه های رسیدگی به امور منزل، تمرکز بیشتری برای انجام نقش مادری داشته و زمینه پرورش فرزندان سالم و صالح را فراهم نماید. این امر در سیره خانوادگی امام علی(ع) به خوبی رعایت شده است. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «کانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یحْطِبُ وَ یسْتَسْقِی وَ یکنُسُ وَ کانَتْ فَاطِمَةُ تَطْحَنُ وَ تَعْجِنُ وَ تَخْبِز؛ امیرالمؤمنین هیزم جمع می کرد و آب می آورد و جارو می کرد و حضرت فاطمه گندم آرد می کرد و خمیر درست می کرد و نان می پخت».[9]

فراهم نمودن زمینه رشد یکدیگر

رشد حقیقی در قرآن، رشد معنوی، رشد ایمان و تکامل اخلاقی است؛ جنبه ای که انسان باید با اختیار خودش آن را کسب نماید و مدارج آن را بپیماید، و گرنه تمام انسان ها در مراحل خلقت و رشد جسمانی یکسانند. آن چه یکی را بر دیگری ممتاز می گرداند، درجه رشد ایمان و تقواست. زن و شوهر باید همدیگر را در راه صحیح و صراط مستقیم الهی حمایت کنند. اگر عمل خیر و کار شایسته ای از هر کدام از آن ها سر می زند، دیگری او را تشویق کند؛ به عبارتی زن و شوهر باید یکدیگر را رشد داده و پر پرواز یکدیگر شوند تا در مسئولیت سنگین تربیت فرزندان بدرخشند؛ هم چنان که امام علی(ع) درباره حضرت زهرا(س) فرمود: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَی طَاعَةِ اللّه؛ فاطمه را بهترین یاور خود بر اطاعت پروردگار یافتم» و حضرت زهرا(س) نیز، امام علی(ع) را بهترین همسر و مایه خیر معرفی کرد: «خَیرَ بَعْل». [10]

توجه به این سخنان امام علی(ع) و حضرت زهرا(س)، این نکته را به خوبی نمایان می کند که حضرت زهرا(س) با مدیریت صحیح و خوب شرایط منزل، زمینه بندگی و اطاعت همسرش را فراهم می کرد و امام(ع) نیز در زمینه رشد و تعالی همسر و فرزندانش، نقش بسیار تأثیرگذاری داشته است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:04:00 ق.ظ ]




راه هایی برای بهتر زیستن

جامعه بزرگ انسانی، از واحدهای کوچک تری شکل می گیرد و قدیمی ترین و طبیعی ترین آن، خانواده است که از آغاز زندگی بشر وجود داشته است. خانواده، هسته مرکزی اجتماع است که کانون حفظ سنن ملی و مرکز رشد عواطف و احساسات می باشد. این واحد همانند سنگ بنای اول ساختمان اجتماع است که هر چه از استحکام بیش تری برخوردار باشد، به استحکام بیش تر جامعه منجر خواهد شد. بدون تردید ازدواج، یکی از باارزش ترین و مقدس ترین وقایع و فعالیت ها در زندگی انسان هاست که نه تنها مورد پذیرش و تأیید اقوام و ملل مختلف در دنیاست؛ بلکه از جانب تمامی ادیان الهی نیز مورد تأکید واقع شده است؛ چنان که در دین مقدس اسلام، ازدواج به عنوان یکی از ارکان دین و حافظ نیمی از دین معرفی شده است: «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ، فَلْیتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْبَاقِی؛ کسی که ازدواج کند، نیمی از دین خود را محکم نگه داشته است و برای نگهداری نیمه دوم باید تقوای خدا را در پیش گیرد».[1]

خانواده به عنوان مهم ترین کانون بشری، عنصر اساسی در تشکیل، پیشرفت و موفقیت یک جامعه و ملت است؛ از این رو سعادت هر جامعه ای منوط به نیک بختی خانواده های آن جامعه است. بنابراین، باید هر چه بیشتر در جهت نیل به سعادتمندی آن کوشید که دست یابی به این مهم تنها از طریق شناسایی کامل عوامل تحکیم بنیان خانواده امکان پذیر است.

خانواده نمونه

اسلام، اهل بیت پیامبراکرم(ص) را به عنوان نمونه ای کامل از خانواده برتر معرفی و صلاحیت الگویی آن را برای جهانیان امضا کرده است. خداوند سبحان این خانواده را از هر گونه رجس و پلیدی مبرا دانسته است: ((إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا))؛ «خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند».[2]

اهل بیت پیامبراکرم(ص) که از نظر اسلام، برترین خانواده شمرده می شوند، از تمام ویژگی های ارزشی و استانداردهای مکتبی به صورتی کامل برخوردارند. این خانواده باید برای همگان الگو قرار گیرند و ویژگی های آن به عنوان نوک قله و اوج ارزش های اسلامی مورد توجه باشد. خانواده های اسلامی نیز برای رشد و تعالی خود و دستیابی به زندگی ایده آل و مکتبی، باید همواره ارزش های متعالی را مدنظر قرار دهند و تمام حرکات و سکنات و جهت گیری های خود را با آن هماهنگ سازند، در همان سمت و سو حرکت کنند و خود را به نوک قله نزدیک سازند. هم چنان که امام علی(ع) می فرماید: «انْظُرُوا أَهْلَ بَیتِ نَبِیکمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ فَلَنْ یخْرِجُوکمْ مِنْ هُدًی وَ لَنْ یعِیدُوکمْ فِی رَدًی فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا وَ إِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا وَ لَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا وَ لَا تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِکوا؛ مردم! به اهل بیت پیامبرتان بنگرید، از آن سو که گام بر می دارند بروید، قدم جای قدمشان بگذارید، آن ها شما را هرگز از راه هدایت بیرون نمی برند و به پستی و هلاکت باز نمی گردانند. اگر سکوت کردند سکوت کنید، و اگر قیام کردند قیام کنید، از آن ها پیشی نگیرید که گمراه می شوید، و از آنان عقب نمانید که نابود می گردید».[3]

زندگی مشترک امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) فارغ از اینکه زندگی دو معصوم در کنار یکدیگر است، پر از درس هایی است که امروز می توان آن ها برای استحکام هر چه بیشتر خانواده، به کار برد. آن چه در این زندگی بیشتر از همه می تواند الگو و سرمشق باشد، نحوه تعامل این دو بزرگوار با یکدیگر در جریان زندگی است؛ اصولی که در پیشبرد زندگی آنان نقش بسیار عمیقی داشته است. اندیشیدن در ابعاد شخصیتی حضرت زهرا(س)، زندگی مشترکش با امیرالمؤمنین(ع) و نقش سازنده اش در صحنه های پاسداری از فضیلت و دیانت، از آن رو دارای اهمیت و توجه است که آموزگارش پیامبر گرامی اسلام(ص) و تعالیمش، تعالیم انسان ساز قرآن کریم است.

توجه به زندگی مشترک آن حضرت در عصر غربت انسان و کسادی بازار ایمان، برای انسان های گریزپا و سرگردان، حیات بخش و راهگشا خواهد بود تا روح انسان امروزی، در سایه سار نخل وجود حضرت زهرا(س) آرامش گیرد و جان تشنه انسان سراب زده قرن ما، از شراب طهور کوثر وجودش سیراب شود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:02:00 ق.ظ ]




چگونه به جوانان خود یاری برسانیم ؟

 

فرزند انسان از بدو تولد در جستجوی تعلق، وابستگی، محبت، صمیمیت و زندگی در یک محیط گرم و مطمئن بوده و سعی می کند تا خود و محیط خویش را ارزش گذاری نماید.

 

این نیاز به تعلق داشتن، بودن یک عضو در یک گروه به نام خانواده، داشتن هویت در این جمع و اجرای یک نقش، همواره در تمامی مراحل زندگی کودک ما، رلی مهم و اصولی را بازی می کند. این کودک وقتی به سن نوجوانی و جوانی می رسد درحقیقت موقعیت اجتماعی و خانوادگی خود را می شناسد و در قالب رل های مختلفی که به ایشان داده شده است، فعالانه خود و یا خویشتن خویش را به معرض نمایش می گذارد. این جوان و یا فرد شکل گرفته و عضوی از محیط کوچک خانواده، اینک دارای تعلقات فکری، فردی و اجتماعی خاص خود میباشد و ما تنها با آگاهی و مکالمه سالم با این جوان است که می توانیم گوشه ای از دنیای او را شناسایی کنیم. عوامل زیادی باعث می گردند که فرزندان ما دچار بحران روحی و روانی شده و در نتیجه دنیای ایشان نیز از آن متاثر گردد از جمله این عوامل میتوان به دوری ها، مهاجرت ها، از دست دادن دلبستگی ها و یا بدست نیاوردن دلبستگی های جدید (یافتن دوست هم سن و سال) اشاره نمود. فرزندان ما همزمان در دوران رشد و طی کردن مراحل سنی در تلاش برای بدست آوردن تفکر معنوی و تعریف از خویشتن خویش نیز می باشند.
این دو سیر همزمان، یعنی سیر تکامل رشدی و شخصیتی و سیر جابجایی ها و نیاز مبرم همگرایی و مطابقت با شرایط جدید، گاهی مبدل به یک مشغله فکری عجیبی میشود که فرزند ما در آن احساس ناتوانی و عجز می کند. افسردگی و ناراحتی های روحی در جوانان و فشارهای ناشی از عدم رضایت از وضعیت فیزیکی بدن خود، امروزه یک امر بسیار عادی تلقی میشود که فقط یک خانواده ی آگاه می تواند برای مقابله با عواقب خطرناک این شرایط، دست به راه حل های اصولی و منطقی بزند.
ما هر گاه جوانان خود را ناراحت و پریشان می بینیم سعی می کنیم که با پند و اندرز دادن هایی که خود از پدران و مادران مان یاد گرفته ایم به آنها کمک کنیم. گاهی اوقات بدون در نظر گرفتن دنیای امروزی و شرایط جدیدی که فرزندان ما با آن روبرو هستند، ما سرمشق های از پیش آماده شده و نسخه های قدیمی به ایشان می دهیم، نسخه هایی که خود با آن بزرگ شده ایم و به نوعی هم شاید به ما کمک کرده باشند. در این مهم ما تفاوت نسلی، زمانی و مکانی را نادیده می گیریم.
ما در واقع گاهی نگرانی های خود را به فرزندان جوانمان منتقل می کنیم، نگرانی های دعوای با همسر ، نیافتن کار و یا مسائل دیگر. البته مشاورت و در میان گذاردن مسائل خانواده با همه اعضای خانواده کاری است منطقی و این امر باعث باز بودن درهای مکالمه و تفاهم می شود. در مواردی ما از این امر غافل می شویم که فرزندان ما در سن های خیلی پائین متاسفانه با مسائل بزرگترها آشنا می شوند ، مسائلی که بهتر بود میان بزرگ ترها حل می شد ولی آن امور به دلایلی در معرض آگاهی های فرزندان (یعنی شنیدن، دریافتن و دانستن) گذاشته شده است. ما گاهی با پیش فرضیه و تعصب خود، شور و اشتیاق و قدرت تصمیم گیری و امکان تجربه سالم را از فرزندان خود می گیریم بدون اینکه واقعا نیازهای اصلی فرزند خود را بدانیم و یا بشنویم. در مواردی دیده میشود که ما پدر و مادرها محبت و عشق و علاقه را با دنیای مادیات می خریم ولی در نهایت مادیات و کالاهای رنگ و وارنگ بزودی جذبه خود را از دست داده و جوان و یا نوجوان ما بدون دریافت رابطه و احساس دوست داشته شدن، در دنیای تنهای خود بیشتر غرق می شود.
زندگی ما ایرانیان به نوعی متاثر از شرایط مهاجرت و جابجایی ها و تطابق با شرایط جدید و بدست آوردن امکانات زندگی مناسب، گاهی ما را بیشتر از زندگی فرزندان خود دور می کند. همین که ما به کانادا آمدیم و در شهری مستقر شدیم فکر می کنیم که فرزندان ما خودبخود جذب محیط درس و دانشگاه شده و ما هم می توانیم بدنبال برآورده کردن آرزوها و آمال شخصی خود به کار و مشغولیت بپردازیم. متاسفانه ما گاهی با مسائل دنیای مهاجرت و فلسفه و ساختار مهاجرت به عنوان یک متغیر بزرگ ناآشنا هستیم، و یا اینکه زندگی و همگامی های جدید را در محیط جدید کمی آسان می شماریم. باید متوجه این موضوع باشیم که اگر ما بزرگترها در شروع زندگی مهاجرتی خود، مشکل پیدا کردن کار، مسکن، امکانات تحصیلی و اجتماعی برای خود و خانواده خود داریم، نواجوانان و جوانان ما دچار مشکل و معضل یافتن و تعریف مجدد خویشتن خویش در این دنیای جدید می باشند. خیلی از ما خانواده های ایرانی وقتی که مهاجرت می کنیم فراموش کرده و یا متوجه نیستیم که فرزندان جوان ما (بنا بر سن ایشان در بدو ورود) چقدر می توانند بدلیل از دست دادن دوستان و محیط آشنای قبلی خود، غمگین، متاثر و یا نگران باشند.
2

همه ما پدر و مادران ایرانی دارای یک ارزش فرهنگی بسیار مقدس هستیم که آن رابطه عاطفی ما با کودکانمان می باشد. همگی (اکثر ما) برای تامین زندگی فرزندانمان و همچنین موفقیت آنها نهایت سعی خود را می نماییم. این علاقه “به سر و سامان رساندن” فرزندانمان و عشق عمیق و قلبی ما به آنها یکی از زیباترین خصوصیت های مشترک ما ایرانیان است. در این که ما همه تلاش خود را برای حمایت و هدایت فرزندانمان می کنیم هیچ شکی نیست. ما ایرانیان همواره خواهان یافتن زندگی بهر و فعالیت های مثمرثمر از قبیل تحصیلات عالیه برای خود و فرزندانمان هستیم.
اما در شرایط مهاجرت، برای اینکه روحیه فرزندانمان را خوب نگاه داریم گاهی با عشق و علاقه زیاد خود، ضربه ای به آنها می زنیم که از آن غافلیم مثلا قبل و بعد از رورد به جامعه کانادا قول های بزرگی از جمله تهیه زندگی لوکس و امکاناتی بیشتر و بهتر از زندگی قبل از مهاجرت به این فرزندان می دهیم که متاسفانه اکثرا تحقق نمی یابد و به علل نیافتن شغل و درآمد مناسب به رویایی مبدل می گردد.
وقتی که به هر دلیلی از عهده انجام قول ها و وعده هایی که به فرزندانمان داده ایم برنمی آئیم و حتی زندگی خانوادگی هم در شرایط مهاجرت به نوعی از هم پاچیده می شود، فرزندان ما دچار سردرگمی، بحران و نابسامانی روحی می گردند.
در مورد این مسئله که بسیاری از مردان ایرانی همچنان در ایران کار می کنند تا زندگی زن و فرزندانشان را در این جامعه تامین نمایند شکی نداریم. موضوع قابل توجه در اینجا فرزندان جوان ما هستند که تا دیروز لااقل در هر شرایطی که در ایران داشتند، دارای یک محیط گرم خانوادگی بودند، حالا اینجا پدر و مادر هر کدام بسوی کارهای خود می روند، یکی در ایران و یکی در کانادا ( یا هر کشور دیگری که مهاجرت کرده اند). البته فرزندان ما به ظاهر این مسئله دوری و جدایی والدین را قبول می کنند ولی در نهایت دچار یک خلاء روحی می شوند. آنها همیشه به کانون گرم خانوادگی نیاز دارند و فقط و فقط در چنین محیطی است که آنها می توانند توانا و خردمند و فعال شوند.
در بسیاری از خانواده ها این تاثیرجدائی فرزند از پدر یا مادر، خود را به نوعی بروز می دهد. شرایط مهاجرت گاهی ایجاب می کند که بعد از ورود به مکان و محیط جدید در کشور میزبان، زندگی پس از مدتی به روال عادی و شرایطی ثابت برگردد. اگر در بدو ورود هیجانات زیادی جهت کسب اطلاعات برای تهیه خانه، انتخاب مدرسه و آشنایی با مراکز خرید وجود داشت اینک پس از چند ماه بودن در این محیط و پایان یافتن این هیجانات، کم کم تشویق و نگرانی از آینده به سراغ خانواده ها می آید.
دلیل این تشویش ، اضطراب و نگرانی می تواند تضادی در روح و روان و شرایط این فرزندان و خانواده هایشان ایجاد کند. در این مرحله از مهاجرت، گاهی یک خلاء خاص بدلیل از دست دادن علایق سابق، دوستان قدیمی و یا شرایط زندگی پیشین می تواند بوجود آید.
در شرایط ثبات یعنی زمانی که خانواده کم کم در محیط جدید جا می افتد و یا شاید هم بصورت اجبار افراد خانواده خود را با محیط وفق می دهند، گاهی جوانان برای یافتن هیجانات و گرمای روابط خانوادگی (اگر قبلا وجود داشته) سعی بر برون نگری و رفتن به مراکزی می کنند که در آن بیشتر خوشی آنی را تجربه نمایند.
اگر آرزوها و آمال مهاجرین برای زندگی جدید در محیط جدید، بیشتر از واقعیت های کنونی و شرایط موجود باشند این عدم تعادل بین احساسات و منطق می تواند شک و تردید و بی علاقگی به ادامه امور زندگی را بوجود آورد.
اینجاست که مرحله دوم مهاجرت و یا دوران مقایسه و شک و تردید می تواند وارد زندگی و روابط اجتماعی جوانان ما شود. البته برای بعضی از خانواده شرایط می تواند به نوعی دیگر باشد یعنی خانواده قادر به تامین همه خواسته های مادی، معنوی، روحی و احساسی فرزندان در شرایط جدید باشد و فرزندان جوان یاد می گیرند که واقع بینانه با شرایط واقعی و گاهی سخت مهاجرت، دست و پنجه نرم کنند.
در شرایط ثبات ، وقتی که پدر و مادر مشغول به کار شده و مخارج زندگی را تامین می کنند، گاهی این مشغله های جدید آنها را از پرداختن به امور احساسی فرزندان خود باز می دارند. در اثر عدم توجه و ارتباط پدر و مادر با فرزندان خود، این فرزندان در جستجوی مهر و محبت و توجه ، به محیط های جدیدی وارد می شوند که هرگز والدین در فکر خود نمی گذرانند.
در چنین شرایطی است که گفتگوی محبت آمیز و بدون سرزنش و توبیخ می تواند به جوانان این کمک فکری را بدهد که محیط خانواده همیشه امن بوده و اعضای خانواده توانایی مقابله با همه مسائل ایجاد شده در محیط های خارج از منزل را دارند. در بعضی از خانواده ها این سوء تفاهم پیش می آید که وقتی جوان هیچ گله و شکایتی از زندگی رومزه و شرایط بدست آمده ندارد پس این جوان مشکلی هم ندارد. این سوء تفاهم می تواند تبدیل به مشکلات بعدی شود: پدر و مادر هر لحظه فشار درس خواندن و شاگرد اول شدن را بر دوش فرزند خود می گذارند بدون توجه به این امر که این جوان آنقدرها هم که والدین فکر می کنند با محیط جدید وفق پیدا نکرده است. اگر فرزندان ما زبان انگلیسی را زودتر از ما می آموزند و بدون لهجه از پس ارتباطات روزمره برمی آیند، این دلیل بر موفق شدن در محیط های آکادمیک نیست. پس اگر فشار ما مبنا بر ورود به دانشگاه و قبولی در رشته های مورد علاقه ما همراه با تمایلات احساسی این جوانان باشد آنگاه مرحله بحران روحی و آزردگی روانی حتمی است.
فرزند جوان ما در راه یافتن هویت خویش به هر گوشه ای سر می زند و آنجا که خود را قابل قبول، مورد احترام، مورد اعتماد و توانا بیابد، به آن محیط دلبسته و متعلق می شود.
اگر می خواهیم که به جوانان خویش یاری رسانیم باید به نیازهای جوانان خویش که اکثرا به تعریف کردن و یافتن معنای خویش مربوط می شود کمک کنیم.
ما باید بدانیم و بیاموزیم که جوانان ما در حال یافتن خویش هستند و این هویت و دریافت آن گاهی به قیمت گزافی بدست می آید. ما باید چشم به دیدن و دریافتن ناراحتی های روحی فرزندان خود باز کنیم و افسردگی ها و اضطراب ایشان را از راه درست مداوا کنیم. اگر می خواهیم که نسل جوان ما از سردرگمی هویتی و دوگانگی روحی به دور باشند، باید بتوانیم به دنیای ایشان دست یابیم و با ایشان به نوعی جدید آشنا شویم.
اگر نمی دانیم که چگونه میشود با فرزندان جوان خود رابطه برقرار کرد، بهتر از سعی کنیم تا کمکی در این راه پیدا کنیم. یادمان باشد که سرکوفت زدن، احساس گناه دادن، کوچک شمردن، ناسزا گفتن، مقایسه کردن با دیگران که بهترند و بی توجهی به جوانان ضربه های عمیق و جبران ناپذیری را به جان و روح این گلهای در حال رشد می زند.
باید جوانان را دریابیم و به آنها کمک کنیم تا خواهان ورود به اجتماع، یادگیری یک حرفه و مشارکت اجتماعی باشند. کارکردن و ارتباط گیری با محیط های شغلی و تجاری، خود درسهای بزرگی را به این جوانان می آموزد که گاهی در مقایسه با دروس آکادمیک بسیار باارزش هستند.
باید بدانیم که جوانان ما می توانند کار کنند و درس بخوانند و درعین حال سرگرمی ها و فعالیت های سالم خود را داشته باشند. داشتن یک روح و روان سالم، به پیدایش یک جسم و وجود سالم و پویا می انجامد که خود شرط اولیه یک زندگی مفید و فعال است.

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1397-02-08] [ 09:13:00 ق.ظ ]




چه کنیم تا بقیه به ما گوش بدهند؟

 

 

 

خوب حرف زدن مهارتی است که هر کسی که بخواهد می‌تواند آن را یاد بگیرد‎

 

واقعا لازم نیست با مهارت حرف زدن در میان عموم متولد شده باشید تا بدانید چکار کنید که بقیه به حرف‌های‌تان گوش بدهند. بلکه این مهارتی است که هر کسی که بخواهد می‌تواند آن را یاد بگیرد و به تبحر برسد. اگر قصد دارید مهارت صحبت در میان عموم را به خوبی یاد بگیرید در این مطلب برخی از بهترین نکات را به شما یادآوری می‌کنیم.

 

کنترل تُن صدا 

تُن صدای شما بهترین ابزاری است که دیگران را جذب می‌کند تا شما را بشنوند. تُن صدا شامل گونه‌ی کاربردی صداست همراه با طیفی از صداهایی که هنگام حرف زدن استفاده می‌کنید. در یک مکالمه‌ی معمولی سعی کنید از گلوی‌تان صحبت کنید اما وقتی که با حضار صحبت می‌کنید باید از سینه‌تان حرف بزنید.

 

علاوه بر تُن صدا، باید هنگام صحبت مراقب اعتماد بنفس‌‌تان نیز باشید. کلمات و عباراتی که نیاز به تاکید دارند با تاکید بیان کنید تا به راحتی توجه افراد بیشتری را جلب کنید. با تاکید ادا کردن کلمات این امکان را به شنوند‌ه‌ها می‌دهید که بدانند چیزی که می‌گویید مهم است. یادتان باشد وقتی زیر و بم صدای خود را تغییر می‌دهید، معنای چیزی که می‌گویید نیز تغییر می‌کند پس از آن درست استفاده کنید.

  

بیان احساس در گفتار (پروسودی) 

پروسودی به الگو و ریتمی گفته می‌شود که افراد در شعر از آن استفاده می‌کنند و جزئی مهم از سخنرانی برای جمع است که نباید از آن غافل شوید. زمانی که با یک تُن یکنواخت صحبت می‌کنید، ممکن است شنونده کسل شود. در نتیجه دیگر به چیزهایی که شما می‌گویید گوش نخواهد کرد. گهگاه در گفتارتان احساساتی را بیان کنید تا شنونده‌ها را جذب کنید.

 

سرعت مناسب برای حرف زدن 

وقتی که خیلی تند یا خیلی آهسته حرف می‌زنید نمی‌توانید دیگران را جذب کنید تا به شما گوش بدهند. شما باید مناسب‌ترین سرعت را برای کلام خود انتخاب کنید. اگر خیلی سریع حرف بزنید این پیام را به شنونده منتقل می‌کنید که هیجان زده هستید. وقتی خیلی آهسته حرف می‌زنید نیز باعث احساس خواب آلودگی شنونده خواهید شد. البته همیشه باید اهیمت «ساکت شدن» را مد نظر داشته باشید و هر ازگاهی که لازم شد شنونده در مورد چیزی که گفته‌اید فکر کند یا حرف‌های‌تان را درک و تجزیه و تحلیل کند از آن استفاده کنید.

 

ولوم (رسایی) 

ولوم صدای شما با تُن صدای‌تان فرق می‌کند. اینکه بدانید چه زمانی صدای خود را بالا ببرید کمک‌تان می‌کند توجه شنوندگان را جلب کرده و آنها را سر شوق بیاورید. یادتان باشد اینکه بدانید چطور ولوم صدای خود را بالا یا پایین کنید کافی نیست، اگر می‌خواهید کلام‌تان خیلی موثرتر شود باید این را هم بدانید که چه زمانی ولوم صدای خود را تغییر دهید.

 

 

علاوه بر تُن صدا، باید هنگام صحبت مراقب اعتماد بنفس‌‌تان نیز باشید‎

 

تماس چشمی 

حفظ تماس چشمی خیلی مهم است زیرا به شما این فرصت را می‌دهد که با شنونده‌های‌تان ارتباط بهتری برقرار کنید. ضمنا داشتن تماس چشمی باعث می‌شود شنونده‌ها چیزی که شما می‌گویید را علاوه بر شنیدن حس نیز بکنند. تا جایی که ممکن است سعی کنید با تمام شنونده‌های‌تان این ارتباط چشمی را حفظ کنید تا مطمئن شوید که همه به حرف‌های شما توجه می‌کنند.

 

پرهیز از اغراق 

وقتی بزرگنمایی و غلو می‌کنید به زبانی که از آن استفاده می‌کنید توهین می‌کنید. پس سعی کنید کلمات خود را محدود کنید، مخصوصا وقتی که راجع به موضوعی ساده و اصولی حرف می‌زنید. مشکل اغراق این است که باعث می‌شود در معرض دروغ گفتن قرار بگیرید و وقتی دروغ می‌گویید تا تاثیر بگذارید، شنونده‌ها علاقه و اشتیاق خود را نسبت به حرف‌های شما از دست می‌دهند.

 

اجتناب از قضاوت در کلام 

آدم‌ها وقتی تصحیح می‌شوند یا راه حلی به آنها ارائه می‌شود گوش می‌‌دهند اما زمانی که احساس کنند قضاوت می‌شوند احتمال اینکه دیگر نخواهند گوش دهند بسیار زیاد است. اگر شنونده‌های شما چیزهایی که انتظار دارند را نشوند هم ممکن است همین اتفاق بیفتد.

 

مثلا اگر قصد شما از حرف زدن پیشنهاد راه حل باشد باید پیشنهادها را ارائه دهید و شنونده‌ها را منتظر و بلاتکلیف نگه ندارید. هر زمانی از صحبت شما اگر احساس کنند حرف‌های شما چیزی نیست که منتظرش بودند، علاقه‌ و تمرکز خود را از دست داده و توجه خود را معطوف چیزهای دیگری خواهند کرد

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:26:00 ق.ظ ]




از کجا بفهمیم بدنمان دچار کمبود ویتامین است؟

متخصصان همیشه بر لزوم اهمیت دریافت مقدار کافی از ویتامین ها و مواد مغذی در رژیم روزانه غذایی تاکید می کنند، اما نکته بسیار مهمی که بسیاری از افراد جامعه توجه زیادی به آن ندارند، مصرف درست و به اندازه آنها است.

نشانه های کمبود ویتامین

اصولا ویتامین ها چه نقشی در بدن ایفا می کنند؟ آیا ریزش مو نشانه کمبود ویتامین B در بدن است یا پوسته پوسته شدن لب ها به دنبال کمبود ویتامین E اتفاق می افتد؟

اصلا کمبود ویتامین در بدن با تظاهرات بالینی همراه است یا تنها راه اینکه بفهمیم بدن مان به چه ویتامین هایی نیاز دارد، انجام آزمایش خون است؟

برای یافتن پاسخ این پرسش ها سراغ دکتر نیاز محمدزاده هنرور، متخصص تغذیه و رژیم درمانی و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران رفتیم. با ما همراه باشید تا با خواندن این گفت و گو به پاسخ این پرسش ها برسید.

ویتامین ها نقش حیاتی برای سلامت انسان ها داشته و وجود آنها در بدن برای ادامه بقا لازم و ضروری است. احتمالا می دانید ویتامین ها به دو گروه تقسیم می شوند؛ برخی محلول در آب و برخی محلول در چربی هستند.

از طرفی بهترین راه دریافت این ترکیبات موثر رعایت تنوع و تعادل در برنامه غذایی و استفاده مناسب از تمام گروه هایی غذایی به ویژه میوه ها و سبزیجات است.

البته کمبود ویتامین ها در بدن، علائم متفاوتی ایجاد می کند که گاهی بسیار خفیف و گاهی خطرناک و غیرقابل جبران است. از اینرو می توان به نقش حیاتی آنها پی برد. در این میان نشانه های کمبود، با توجه به نوع هر ویتامین در نقاط خاصی از بدن ظاهر می شوند.

وقتی کمبود ویتامین A دارید

ویتامین A در کبد ذخیره می شود و کمبود آن در مدت زمان کوتاه، عارضه ای ایجاد نمی کند چون کبد در مواقع ضروری مقادیر زیادی از آن را برای استفاده بدن آزاد می کند.

در موارد خاص، برخی از بیماری ها مثل اختلالات جذب و اسهال چرب باعث می شوند، کبد نتواند میزان کافی از این ویتامین را جذب کرده و در نتیجه فرد دچار علائمی از کمبود این ویتامین می شود.

این علائم عبارت اند از اختلال در بینایی و شب کوری، اختلال باروری به ویژه در جنس مذکر، سقط خود به خودی، کم خونی و اختلال در سیستم ایمنی.

به همین دلیل توصیه می شود در صورت مشاهده هر یک از این علائم به متخصص مراجعه کنید تا در صورت ابتلا به کمبود شدید ویتامین A اقدامات ضروری صورت گیرد.

نشانه های کمبود ویتامین D

ویتامین D توسط نور خورشید در بدن ساخته می شود و در مناطقی که نور خورشید کمتر به زمین می تابد، کمبود این ویتامین بیشتر مشاهده می شود و با علائمی مثل پوکی استخوان در بزرگسالان و نرمی استخوان در کودکان در حال رشد بروز می کند.

بر اساس آخرین تحقیقات، این ویتامین در پیشگیری از ابتلا به افسردگی و برخی از سرطان ها موثر است. همچنین نقش ویتامین D در پیشگیری از ابتلا به بیماری ام اس هم از دیگر نتایج این تحقیقات است.

اگر کمبود ویتامین E و K داشته باشید

اگرچه کمبود ویتامین E و K چندان شایع نیست اما عوارضی از کمبود این دو ویتامین در مواردی که این کمبود، شدید باشد، گزارش شده است. این نشانه ها عبارت اند از اختلال در انعقاد خون و شکستگی های استخوانی.

در خصوص کمبود ویتامین E هم می توان به اختلالات عصبی، عضلانی و تولید مثل اشاره کرد.

ویتامین های گروه B

ویتامین های گروه B اهمیت بالایی در حفظ انرژی بدن دارند اما این ویتامین در بدن ذخیره نمی شود و تامین آن از طریق مواد غذایی ضروری است.

البته ویتامین B۱۲ تنها ویتامین گروه B محسوب می شود که دارای ذخایر کبدی برای تامین نیازهای بدن به مدت ۵ تا ۷ سال بوده و تنها در گیاه خواران مطلق، کمبود آن به چشم می خورد.

کمبود این ویتامین پوست را درگیر می کند

ویتامین B۱ یا تیامین از آن دسته ویتامین هایی است که کمبود آن در بدن با نشانه های ظاهری در پوست همراه است. این ویتامین نقش بسیار مهمی در تولید انرژی ناشی از مصرف غذاها در بدن دارد. از دیگر علائم کمبود آن می توان به بی اشتهایی، کاهش وزن و علائم قلبی و عصبی اشاره کرد.

کمبود ویتامین B۲

ترس یا حساسیت نسبت به نو (فتوفوبیا)، سوزش، خارش و اشک ریزش چشم، کاهش شفافیت بینایی و درد و سوزش لب ها و زبان از جمله مهم ترین نشانه های کمبود ویتامین B۲ است.

در مواقعی که شدت کمبود این ویتامین بالا باشد، بروز مشکلاتی مثل ترکیلوز (شکاف و ترک خوردگی لب)، آنگولار استوماتیت (شکاف در پوست گوشه دهان و شقاق گوشه لب ها)، بثورات چرب پوستی، زبان متورم ارغوانی و افزایش رشد مویرگ های اطراف قرنیه چشم نیز دیده می شود.

وقتی کمبود ویتامین B۳ دارید

وقتی این علائم را در بدن خود مشاهده کردید، امکان دارد به کمبود ویتامین B۳ مبتلا شده باشید:

ضعف عضلانی، بی اشتهایی و سوء هاضمه و بثورات جلدی. این کمبود با تغییرات پوستی نیز بروز می کند به این ترتیب که نواحی از پوست که در معرض نور آفتاب هستند (دست ها، بازو، گردن و پاها) دچار ترک خوردگی، تیرگی رنگ و درماتیت پوسته ریزی کننده خواهند شد.

حتی گاهی کمبود نیاسین سیستم عصبی را هم درگیر می کند که اغلب با نشانه هایی مثل گیجی و منگی، التهاب عصبی و تغییرات دستگاه گوارش به شکل تحریک پذیری و التهاب غشای مخاطی دهان و لوله گوارش همراه است.

کمبود ویتامین B۶ و بروز صرع

ویتامین B۶ در بدن نقش مهمی داشته و کمبود آن موجب مشکلات پوستی و عصبی در فرد می شود و زمانی که بدن فرد این ویتامین را به میزان کافی ذخیره نکرده باشد، دچار علائمی مانند ضعف، بی خوابی، نوروپاتی محیطی، کیلوز، التهاب زبان، التهاب حفره دهان و اختلال ایمنی سلولی خواهدشد.

شاید تعجب کنید اما کمبود ویتامین B۶ در درازمدت می تواند فرد را مبتلا به بیماری صرع کند. البته خوشبختانه درمان با پیریدوکسین یا پیریدوکسال فسفات کمک کننده است.

اگر زود خسته می شوید

کمبود فولات یا ویتامین B۹ منجر به بروز کم خونی در بدن شده و بررسی ها نشان می دهند که عدم مصرف این عنصر حیاتی در دوران بارداری می تواند جنین را به نقایص سیستم عصبی مبتلا کند، زیرا در صورت بروز این کمبود هنگام بارداری، لوله عصبی جنین به صورت کامل تشکیل نمی شود و سلامت جنین به خطر می افتد.

با این حساب توجه به مصرف کافی این ویتامین در تمام خانم ها به ویژه در سنین باروری ضروری است.

کمبود ویتامین B۱۲ و خستگی زودرس

یکی از عوارض مهم عدم مصرف ویتامین B۱۲ ایجاد عارضه کم خونی است که همین امر زمینه ساز بروز مشکلات عصبی و استرس های مزمن را نیز فراهم می کند. بدنیست بدانید بی حالی و خستگی زودرس در افراد می تواند یکی از دلایل کمبود این ویتامین باشد.

اگر ویتامین C بدن تان کم است

اگر می خواهید کمبود ویتامین C بدن تان را رفع کنید، سراغ مصرف ترکیبات طبیعی حاوی این ویتامین بروید، زیرا کمبود این ویتامین نه تنها شما را مدام به انواع سرماخوردگی دچار می کند بلکه ممکن است به بیماری اسکوربوت هم مبتلا شوید. همچنین حذف ویتامین C از رژیم افراد سالم طی ۳۰ روز حتی در صورت اشباع بودن ذخایر آن در بدن، علائم کمبود را تشدید می کند.

بزرگسالان مبتلا به اسکوربوت ممکن است دچار تورم و خونریزی لثه، از دست دادن دندان، خواب آلودگی، خستگی، دردهای مفاصل در پاها، تحلیل عضلانی، ضایعات پوستی و تغییرات روانی مختلف (مانند هیستری، هیپوکندری و افسردگی) شوند.

از دیگر علائم کمبود ویتامین C می توان به خونریزی زیرپوستی، پیچ خوردگی شدید موها، درد مفاصل، تورم لثه، افسردگی، سندروم شوگرن (نوعی اختلال التهابی مزمن و وابسته به دستگاه ایمنی) تب، تنگی نفس و… اشاره کرد.

عوارض مصرف بی رویه مکمل ها

باید بدانید مصرف خودسرانه ویتامین ها مانند کمبود آنها افرد را دچار عوارض خطرناکی می کنند.

به طور مثال برخی افراد برای جلوگیری از ابتلا به سرماخوردگی روزانه اقدام به مصرف ویتامین C می کنند اگرچه به گفته پزشکان مصرف بیش از حد این ویتامین خطری را متوجه فرد نمی کند و به طور معمول محدوده مصرف ویتامین C حدود ۲۰۰۰ میلی گرم در نظر گرفته می شود، اما افرادی که در طول یک روز بیش از این میزان ویتامین را مصرف می کنند ممکن است دچار علائمی چون استفراغ، سردرد، بی خوابی و ترش کردن شوند. حی در مواردی مصرف غیرمجاز این ویتامین فرد را مبتلا به اسهال می کند.

بایدها و نبایدهای مکملی

این روزها انواع و اقسام مکمل ها غذایی حاوی ویتامین های مختلف در داروخانه ها یافت می شوند که اتفاقا مشتریان زیادی هم دارند.

در واقع بسیاری از خانم ها به توصیه اطرافیان شان برای رشد بهتر مو و ناخن مکمل زینک (روی) مصرف می کنند، برای پیشگیری از پوکی استخوان مکمل کلسیم می خورند و برای رفع مشکلات ناشی از کمبود انواع ویتامین ها، سراغ مولتی ویتامین می روند.

این در حالیست که بر اساس پژوهش های محققان مصرف خودسرانه مکمل غذایی مثل تیغ دولبه عمل می کند و سلامت مصرف کننده ها را به خطر می اندازد.

به گفته این محققان، مصرف بی رویه این مکمل ها در خانم ها باعث تغییرات هورمونی، افزایش موهای زائد، بروز جوش صورت و بدن و در آقایان باعث کاهش سطح تستسترون (هورمون جنسی مردانه) و حتی ناباروری می شود. البته این خطرات متوجه مکمل غذایی خاصی نیست و مصرف هریک از آنها بدون مشورت با پزشک دردسرساز خواهد بود.

یک باور اشتباه

یکی از مهم ترین مشکلاتی که بسیاری از خانم های ایرانی با آن مواجه اند، کمبود کلسیم است.

در صورتی که خواب شبانه منظم و باکیفیتی دارید، اما در طول روز دچار خواب آلودگی می شوید، باید به پزشک مراجعه کنید چون محققان می گویند بین سطح ویتامین D بدن و خواب آلودگی روزانه رابطه مستقیمی وجود دارد و شاید با مصرف مکمل این مشکل برطرف شود.

اگر مکمل مصرف می کنید

کم نیستند افرادی که به دلیل کمبود ویتامین و توصیه پزشک شان مکمل مصرف می کنند. اگر شما هم جزو این افراد هستید، باید بدانید یک ساعت پیش از خوردن صبحانه یا ۲ ساعت پس از مصرف هر یک از وعده های غذایی، بهترین زمان برای مصرف مکمل ها به ویژه مکمل آهن است.

همچنین بهترین زمان برای مصرف مولتی ویتامین ها صبح و هنگام خوردن اولین وعده غذایی است، زیرا ویتامین ها مواد ترکیبی هستند و بهترین زمان جذب آنها در بدن هنگامی است که با یک ماده خوراکی مصرف شوند

از کجا بفهمیم بدنمان دچار کمبود ویتامین است؟

متخصصان همیشه بر لزوم اهمیت دریافت مقدار کافی از ویتامین ها و مواد مغذی در رژیم روزانه غذایی تاکید می کنند، اما نکته بسیار مهمی که بسیاری از افراد جامعه توجه زیادی به آن ندارند، مصرف درست و به اندازه آنها است.

نشانه های کمبود ویتامین

اصولا ویتامین ها چه نقشی در بدن ایفا می کنند؟ آیا ریزش مو نشانه کمبود ویتامین B در بدن است یا پوسته پوسته شدن لب ها به دنبال کمبود ویتامین E اتفاق می افتد؟

اصلا کمبود ویتامین در بدن با تظاهرات بالینی همراه است یا تنها راه اینکه بفهمیم بدن مان به چه ویتامین هایی نیاز دارد، انجام آزمایش خون است؟

برای یافتن پاسخ این پرسش ها سراغ دکتر نیاز محمدزاده هنرور، متخصص تغذیه و رژیم درمانی و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران رفتیم. با ما همراه باشید تا با خواندن این گفت و گو به پاسخ این پرسش ها برسید.

ویتامین ها نقش حیاتی برای سلامت انسان ها داشته و وجود آنها در بدن برای ادامه بقا لازم و ضروری است. احتمالا می دانید ویتامین ها به دو گروه تقسیم می شوند؛ برخی محلول در آب و برخی محلول در چربی هستند.

از طرفی بهترین راه دریافت این ترکیبات موثر رعایت تنوع و تعادل در برنامه غذایی و استفاده مناسب از تمام گروه هایی غذایی به ویژه میوه ها و سبزیجات است.

البته کمبود ویتامین ها در بدن، علائم متفاوتی ایجاد می کند که گاهی بسیار خفیف و گاهی خطرناک و غیرقابل جبران است. از اینرو می توان به نقش حیاتی آنها پی برد. در این میان نشانه های کمبود، با توجه به نوع هر ویتامین در نقاط خاصی از بدن ظاهر می شوند.

وقتی کمبود ویتامین A دارید

ویتامین A در کبد ذخیره می شود و کمبود آن در مدت زمان کوتاه، عارضه ای ایجاد نمی کند چون کبد در مواقع ضروری مقادیر زیادی از آن را برای استفاده بدن آزاد می کند.

در موارد خاص، برخی از بیماری ها مثل اختلالات جذب و اسهال چرب باعث می شوند، کبد نتواند میزان کافی از این ویتامین را جذب کرده و در نتیجه فرد دچار علائمی از کمبود این ویتامین می شود.

این علائم عبارت اند از اختلال در بینایی و شب کوری، اختلال باروری به ویژه در جنس مذکر، سقط خود به خودی، کم خونی و اختلال در سیستم ایمنی.

به همین دلیل توصیه می شود در صورت مشاهده هر یک از این علائم به متخصص مراجعه کنید تا در صورت ابتلا به کمبود شدید ویتامین A اقدامات ضروری صورت گیرد.

نشانه های کمبود ویتامین D

ویتامین D توسط نور خورشید در بدن ساخته می شود و در مناطقی که نور خورشید کمتر به زمین می تابد، کمبود این ویتامین بیشتر مشاهده می شود و با علائمی مثل پوکی استخوان در بزرگسالان و نرمی استخوان در کودکان در حال رشد بروز می کند.

بر اساس آخرین تحقیقات، این ویتامین در پیشگیری از ابتلا به افسردگی و برخی از سرطان ها موثر است. همچنین نقش ویتامین D در پیشگیری از ابتلا به بیماری ام اس هم از دیگر نتایج این تحقیقات است.

اگر کمبود ویتامین E و K داشته باشید

اگرچه کمبود ویتامین E و K چندان شایع نیست اما عوارضی از کمبود این دو ویتامین در مواردی که این کمبود، شدید باشد، گزارش شده است. این نشانه ها عبارت اند از اختلال در انعقاد خون و شکستگی های استخوانی.

در خصوص کمبود ویتامین E هم می توان به اختلالات عصبی، عضلانی و تولید مثل اشاره کرد.

ویتامین های گروه B

ویتامین های گروه B اهمیت بالایی در حفظ انرژی بدن دارند اما این ویتامین در بدن ذخیره نمی شود و تامین آن از طریق مواد غذایی ضروری است.

البته ویتامین B۱۲ تنها ویتامین گروه B محسوب می شود که دارای ذخایر کبدی برای تامین نیازهای بدن به مدت ۵ تا ۷ سال بوده و تنها در گیاه خواران مطلق، کمبود آن به چشم می خورد.

کمبود این ویتامین پوست را درگیر می کند

ویتامین B۱ یا تیامین از آن دسته ویتامین هایی است که کمبود آن در بدن با نشانه های ظاهری در پوست همراه است. این ویتامین نقش بسیار مهمی در تولید انرژی ناشی از مصرف غذاها در بدن دارد. از دیگر علائم کمبود آن می توان به بی اشتهایی، کاهش وزن و علائم قلبی و عصبی اشاره کرد.

کمبود ویتامین B۲

ترس یا حساسیت نسبت به نو (فتوفوبیا)، سوزش، خارش و اشک ریزش چشم، کاهش شفافیت بینایی و درد و سوزش لب ها و زبان از جمله مهم ترین نشانه های کمبود ویتامین B۲ است.

در مواقعی که شدت کمبود این ویتامین بالا باشد، بروز مشکلاتی مثل ترکیلوز (شکاف و ترک خوردگی لب)، آنگولار استوماتیت (شکاف در پوست گوشه دهان و شقاق گوشه لب ها)، بثورات چرب پوستی، زبان متورم ارغوانی و افزایش رشد مویرگ های اطراف قرنیه چشم نیز دیده می شود.

وقتی کمبود ویتامین B۳ دارید

وقتی این علائم را در بدن خود مشاهده کردید، امکان دارد به کمبود ویتامین B۳ مبتلا شده باشید:

ضعف عضلانی، بی اشتهایی و سوء هاضمه و بثورات جلدی. این کمبود با تغییرات پوستی نیز بروز می کند به این ترتیب که نواحی از پوست که در معرض نور آفتاب هستند (دست ها، بازو، گردن و پاها) دچار ترک خوردگی، تیرگی رنگ و درماتیت پوسته ریزی کننده خواهند شد.

حتی گاهی کمبود نیاسین سیستم عصبی را هم درگیر می کند که اغلب با نشانه هایی مثل گیجی و منگی، التهاب عصبی و تغییرات دستگاه گوارش به شکل تحریک پذیری و التهاب غشای مخاطی دهان و لوله گوارش همراه است.

کمبود ویتامین B۶ و بروز صرع

ویتامین B۶ در بدن نقش مهمی داشته و کمبود آن موجب مشکلات پوستی و عصبی در فرد می شود و زمانی که بدن فرد این ویتامین را به میزان کافی ذخیره نکرده باشد، دچار علائمی مانند ضعف، بی خوابی، نوروپاتی محیطی، کیلوز، التهاب زبان، التهاب حفره دهان و اختلال ایمنی سلولی خواهدشد.

شاید تعجب کنید اما کمبود ویتامین B۶ در درازمدت می تواند فرد را مبتلا به بیماری صرع کند. البته خوشبختانه درمان با پیریدوکسین یا پیریدوکسال فسفات کمک کننده است.

اگر زود خسته می شوید

کمبود فولات یا ویتامین B۹ منجر به بروز کم خونی در بدن شده و بررسی ها نشان می دهند که عدم مصرف این عنصر حیاتی در دوران بارداری می تواند جنین را به نقایص سیستم عصبی مبتلا کند، زیرا در صورت بروز این کمبود هنگام بارداری، لوله عصبی جنین به صورت کامل تشکیل نمی شود و سلامت جنین به خطر می افتد.

با این حساب توجه به مصرف کافی این ویتامین در تمام خانم ها به ویژه در سنین باروری ضروری است.

کمبود ویتامین B۱۲ و خستگی زودرس

یکی از عوارض مهم عدم مصرف ویتامین B۱۲ ایجاد عارضه کم خونی است که همین امر زمینه ساز بروز مشکلات عصبی و استرس های مزمن را نیز فراهم می کند. بدنیست بدانید بی حالی و خستگی زودرس در افراد می تواند یکی از دلایل کمبود این ویتامین باشد.

اگر ویتامین C بدن تان کم است

اگر می خواهید کمبود ویتامین C بدن تان را رفع کنید، سراغ مصرف ترکیبات طبیعی حاوی این ویتامین بروید، زیرا کمبود این ویتامین نه تنها شما را مدام به انواع سرماخوردگی دچار می کند بلکه ممکن است به بیماری اسکوربوت هم مبتلا شوید. همچنین حذف ویتامین C از رژیم افراد سالم طی ۳۰ روز حتی در صورت اشباع بودن ذخایر آن در بدن، علائم کمبود را تشدید می کند.

بزرگسالان مبتلا به اسکوربوت ممکن است دچار تورم و خونریزی لثه، از دست دادن دندان، خواب آلودگی، خستگی، دردهای مفاصل در پاها، تحلیل عضلانی، ضایعات پوستی و تغییرات روانی مختلف (مانند هیستری، هیپوکندری و افسردگی) شوند.

از دیگر علائم کمبود ویتامین C می توان به خونریزی زیرپوستی، پیچ خوردگی شدید موها، درد مفاصل، تورم لثه، افسردگی، سندروم شوگرن (نوعی اختلال التهابی مزمن و وابسته به دستگاه ایمنی) تب، تنگی نفس و… اشاره کرد.

عوارض مصرف بی رویه مکمل ها

باید بدانید مصرف خودسرانه ویتامین ها مانند کمبود آنها افرد را دچار عوارض خطرناکی می کنند.

به طور مثال برخی افراد برای جلوگیری از ابتلا به سرماخوردگی روزانه اقدام به مصرف ویتامین C می کنند اگرچه به گفته پزشکان مصرف بیش از حد این ویتامین خطری را متوجه فرد نمی کند و به طور معمول محدوده مصرف ویتامین C حدود ۲۰۰۰ میلی گرم در نظر گرفته می شود، اما افرادی که در طول یک روز بیش از این میزان ویتامین را مصرف می کنند ممکن است دچار علائمی چون استفراغ، سردرد، بی خوابی و ترش کردن شوند. حی در مواردی مصرف غیرمجاز این ویتامین فرد را مبتلا به اسهال می کند.

بایدها و نبایدهای مکملی

این روزها انواع و اقسام مکمل ها غذایی حاوی ویتامین های مختلف در داروخانه ها یافت می شوند که اتفاقا مشتریان زیادی هم دارند.

در واقع بسیاری از خانم ها به توصیه اطرافیان شان برای رشد بهتر مو و ناخن مکمل زینک (روی) مصرف می کنند، برای پیشگیری از پوکی استخوان مکمل کلسیم می خورند و برای رفع مشکلات ناشی از کمبود انواع ویتامین ها، سراغ مولتی ویتامین می روند.

این در حالیست که بر اساس پژوهش های محققان مصرف خودسرانه مکمل غذایی مثل تیغ دولبه عمل می کند و سلامت مصرف کننده ها را به خطر می اندازد.

به گفته این محققان، مصرف بی رویه این مکمل ها در خانم ها باعث تغییرات هورمونی، افزایش موهای زائد، بروز جوش صورت و بدن و در آقایان باعث کاهش سطح تستسترون (هورمون جنسی مردانه) و حتی ناباروری می شود. البته این خطرات متوجه مکمل غذایی خاصی نیست و مصرف هریک از آنها بدون مشورت با پزشک دردسرساز خواهد بود.

یک باور اشتباه

یکی از مهم ترین مشکلاتی که بسیاری از خانم های ایرانی با آن مواجه اند، کمبود کلسیم است.

در صورتی که خواب شبانه منظم و باکیفیتی دارید، اما در طول روز دچار خواب آلودگی می شوید، باید به پزشک مراجعه کنید چون محققان می گویند بین سطح ویتامین D بدن و خواب آلودگی روزانه رابطه مستقیمی وجود دارد و شاید با مصرف مکمل این مشکل برطرف شود.

اگر مکمل مصرف می کنید

کم نیستند افرادی که به دلیل کمبود ویتامین و توصیه پزشک شان مکمل مصرف می کنند. اگر شما هم جزو این افراد هستید، باید بدانید یک ساعت پیش از خوردن صبحانه یا ۲ ساعت پس از مصرف هر یک از وعده های غذایی، بهترین زمان برای مصرف مکمل ها به ویژه مکمل آهن است.

همچنین بهترین زمان برای مصرف مولتی ویتامین ها صبح و هنگام خوردن اولین وعده غذایی است، زیرا ویتامین ها مواد ترکیبی هستند و بهترین زمان جذب آنها در بدن هنگامی است که با یک ماده خوراکی مصرف شوند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:25:00 ق.ظ ]




جوانی چنین گفت روزی به پیری

که چون است با پیری ات زندگانی

بگفت اندر این نامه حرفی است مبهم

که معنیش جز وقت پیری ندانی

تو بِهْ کز توانایی خویش گویی

چه می پرسی از دوره ناتوانی؟

جوانی نکو دار کاین مرغ زیبا

نمانَد در این خانه استخوانی

متاعی که من رایگان دادم از کف

تو گر می توانی، مَدِه رایگانی

چو سرمایه ام سوخت، از کار ماندم

که بازی است بی مایه بازارگانی

از آن بُرد گنج مرا، دزد گیتی

که در خواب بودم گهِ پاسبانی

پروین اعتصامی

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:23:00 ق.ظ ]




تحول در جوان

جوانی، آغاز شکفتن است. جوانی، میلاد دوباره انسان است. انسان در جوانی، بار تکلیف الهی را به تازگی بر دوش گرفته است. خداوند، بسیاری از نعمت هایش را در جوانی به انسان ارزانی می دارد. جوانی، موهبتی از جانب خداوند است. جوانی، ثروتی است که انسان باید آن را جز در بهای بهشت، خرج نکند. پس خوشا به حال آنان که جوانی را قدر می دانند و این گوهر گران بها را در راه سعادت خویش، به کار می گیرند.

ضمیر جوان، آینه پاکیهاست؛ آینه ای که هنوز گردی از گناهان بر روی آن ننشسته است. نگاه جوان، پنجره ای است که رو به سوی افق های روشن گشوده شده است. پنجره ای که آفتاب حقیقت را می نوشد. دل جوان، رودخانه ای است که می خواهد تمام سنگ ها و صخره ها را در نوردد و از تمام دشت ها و دره ها بگذرد تا به آستانه دریا قدم نهد. خیال جوان، نسیم پویایی است، که می تواند به هر جا سفر کند و کرانه ها را کشف کند. جوان، همواره در جستجوی چشم اندازهای روشن است. جوان، همواره در پی تجربه و تماشاست. جوانی، دوره طوفانی عمر است. جوان اگر چه از مرحله نوجوانی که دوره آشوب شدید است بیرون آمده و به دنیای آرامش نسبی وارد شده است، اما هم چنان مثل آتش، برافروخته و شعله ور است. جوانی، دنیای تحول است؛ دنیای بحران و دنیای تغییر و تحولات جسمی و غریزی که سبب بروز حالات روحی و دگرگونی عواطف می شود.

سازندگی در نشاط جوانی

جوان، کانون شور و هیجان، مرکز نشاط و سلامت، قلب تپنده و سرمایه آینده یک ملت است؛ از این رو در برنامه ریزی ها و سیاست های فرهنگی و اجتماعی توجه ویژه ای به این نسل می شود و دولت ها برای بهره برداری صحیح و استفاده مطلوب از نیروها و استعدادهای جوانان در امور مختلف سازندگی و اداره کشور، تمام تلاش خود را به کار می گیرند که شور و نشاط و توانایی های جوانان را، سالم و سازنده برای رفع نیازها و رفاه و آسایش حال و آینده جامعه هدایت کنند.

جوان سرمایه ملی

نسل جوان، از آسیب پذیرترین و حساس ترین نیروهای هر کشور است. جوانان، از گذشته های دور همچنان شکار خوبی برای دشمنان اسلام و انقلاب بوده اند. دشمنان انقلاب، امروز به خوبی دریافته اند که غارت و چپاول منابع مادی و معنوی ملل جهان سوم خصوصاً کشورهای اسلامی، منوط به تحریف فرهنگ و ارزشهای ملی و مذهبی و از سوی دیگر تحمیل نگرش غربی و سرانجام اشاعه فساد و بی تفاوتی میان مردم به ویژه نسل جوان است. از این روست که ژرف نگری و دقت در امور جوانان و رفع نیازمندی های فکری و معنوی آنان اهمیت بیشتری می یابد.

الگوی نسل جوان

نسل جوان همیشه به دنبال الگوی مناسب خود بوده و برای یافتن آن، دو شعار گفتار و عمل را پیش رو قرار داده و به دنبال الگویی است که به گفته های خودش جامه عمل بپوشاند. اگر نسل جوان بین گفتار و کردار الگوی خود تضاد و تعارض ببیند نمی تواند به او اعتماد کرده و از اندیشه های او پیروی کند.

همچنان که راز استقبال و روی آوردن جوانان به امام خمینی ره را باید در اهل عمل بودن ایشان جست و جو کرد؛ چرا که جوانان می دیدند که حضرت امام ره تنها سخن نمی گوید بلکه قبل از سخن گفتن خود به آن عمل می کند.

رشد یا انحراف

پیدایش سوالات جدید و نیازهای تازه، نشانه انحراف و انحطاط فکری و زائیده هوس های نسل جوان نیست، بلکه نشانه رشد و حیات یک جامعه زنده است؛ البته به شرط آن که اندیشمندان و فرهنگ گستران به وظیفه خود در پاسخگویی و رفع نیازهای این نسل به خوبی عمل کنند، چون تنها پیدایش سؤال، علت رشد فکری در جوان نیست، بلکه می بایست به سؤالاتشان جواب صحیح نیز داده شود تا رشد فکری جوان در خط پوچی و گمراهی نباشد. همانطور که حضرت علی(ع) می فرماید: «ذهن جوان اگر با مطالب حق پر نشود، با مطالب ناحق و پوچ پر می شود؛ از این رو شایسته است اندنیشه و تفکر جوانان را با مطالب منطقی و صحیح غنی سازیم تا نتیجه آن رشد صحیح فکری جوان باشد.»

درمان دغدغه های جوان

شناخت دردها و دغدغه های فکری نسل جوان ضروری است. باید دانست که دردها همیشه نشانه بیماری نیست، بلکه گاه نشانه بیداری نیز هست. برای درمان، باید این نسل نوخواسته را بشناسیم و مزایا و عیبهایش را بدانیم، چه آن که چاره کردن این مشکلات بدون در نظر گرفتن مزایا و بدون احترام گذاشتن به آنها میسر نیست. با بی اعتنایی به این امر محال است که بتوانیم با نسل جوان ارتباط چاره جویانه، مناسب و منطقی برقرار کنیم. عدم برخورد منطقی و آگاهانه، نسل جوان را به انحراف کشانده و آنها را به مکاتب و اندیشه های منحرف سوق می دهد.

جوان و نیاز

بدون تردید در بین همه مراحل عمر آدمی، هیچ مرحله ای به اهمیت مرحله جوانی نیست. واژه جوان یادآور حیاتی پر از نشاط و همراه آن تلاش و کوششی در عرصه های حیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. جوان مجموعه ای از استعدادهای شکوفا شده و فشرده از نیروهای ذخیره شده آماده به کار و نام و عنوانش یادآور امیدها و آرزوهاست. دامنه و نوع نیازهای جوان ممکن است فطری یا اکتسابی، طبیعی یا غیرطبیعی باشد. به هر حال انواع نیازها و پیدایش آن در جوانان، عامل تحرک و جنبش و سببی برای دستیابی به رشد، تامین سلامت جسم و روان و شادابی و نشاط آنان است و باید مورد توجه همه برنامه ریزان فرهنگی کشور قرار گیرد.

نیاز اجتماعی و فرهنگی

جوان، خود را عنصری از جامعه و نیازمند معاشرت و همدلی می داند و می خواهد به خانواده، کانون یا گروهی وصل باشد. جوان، نیازمند زندگی در اجتماع و مشارکت در فعالیتهای جمعی است. خود را نیازمند به ادب و اخلاق در روابط اجتماعی می شناسد و به محیطی امن، جامعه ای سالم، افرادی وفادار و پای بند به حق محتاج است. او دوستدار قداست هاست، خواهان ظرافت و هنرورزی در کارها و داشتن زمینه ای جهت ابداع و اختراع و در سایه آن نام و آوازه است. از این رو برای شناخت جوان، باید نیازهایش را شناخت و توانایی هایش را کشف کرد.

جوان و اشتغال

جوان، خواستار شغلی است که در سایه آن بتواند استقلال خود را در عرصه اقتصادی تامین کند و این برای او یک نیاز و در عین حال یک درخواست است. چه بسیارند مشکلات و نابسامانی هایی که از بیکاری و تنبلی ناشی می شوند. جوان خواستار شغل است ولی نه هر شغلی، بلکه آن کار و شغل که در سایه آن حرمت و آبروی او محفوظ بماند. او نمی تواند با امر و نهی دیگران زندگی کند و نمی تواند سلیقه خود را در خرید اسباب و مایحتاجش نادیده بگیرد و همه این موارد وقتی برای او محقق می شود و وقتی جوان را قانع می کند که او از نظر اشتغال، مشکلی نداشته باشد. امروز مساله اشتغال جوانان، از دغدغه های فکری مسئولان سیاسی و فرهنگی هر کشور است.

زندگی مشترک

از مراحل مهم زندگی، اقدام به تشکیل خانواده است که غالباً در آغاز جوانی تحقق می یابد. اگرچه ریشه ازدواج، یک نیاز روحی و روانی است اما این رویداد همچون یک منشور، ابعاد مختلفی دارد، که از جمله می توان به یافتن هویت اجتماعی اشاره کرد. جوان، زمانی می تواند به یک ازدواج موفق و پایدار اقدام کند که ابتدا درک صحیحی از خویشتن و هویت فردی خود داشته باشد و علاوه بر آن، برداشت منطقی و استواری از معنا و مفهوم زندگی، ازدواج و شریک زندگی اش، کسب کند. در این صورت، ازدواج می تواند در تکوین و تکامل هویت اجتماعی جوان مؤثر باشد.

هویت دینی

فرهنگ اسلام، جوان را در جایگاهی ارزشمند و بلند قرار داده و تعابیر والایی را در شأن او آورده است. دین اسلام، جوان را به ملکوت نزدیکتر از دیگران می داند و معتقد به تکریم و بزرگداشت اوست. در حدیثی از رسول اکرم (ص) آمده که فرموده اند: فضیلت جوان عابد که از آغاز جوانی عبادت کند بر پیری که وقت کهولت به عبادت بپردازد، همانند فضیلت پیغمبران بر دیگر مردمان است.[5]

ختم کلام در کلام آفتاب

تحصیل، تهذیب و ورزش

اگر در یک جمله ی کوتاه از من بپرسند که شما از جوانان چه می خواهید، خواهم گفت: تحصیل، تهذیب و ورزش. من فکر می کنم که جوانان باید این سه خصوصیت را دنبال کنند. تحصیل اعم از تحقیق و کارهای علمی هم است. چون این نیرو در جوانان هست، بایستی در کار تحصیل خیلی تلاش کنند. هر کاری هم بخواهید بکنید، در دوران جوانی می شود کرد، یعنی در هر سه زمینه –هم زمینه ی علمی، هم در زمینه ی تهذیب نفس، هم در زمینه ی ورزش –باید در دوره ی جوانی کار کنید. البته همه می دانند که در دوره ی پیری، ورزش این قدر تأثیری که در دوره ی جوانی دارد، ندارد. اما غالبا تهذیب نفس را نمی دانند، خیال می کنند انسان باید بماند، پیر که شد، عبادت و تهذیب نفس کند. در حالی که آن وقت تهذیب نفس مشکل است، و گاهی محال است. در دوره ی پیری، تهذیب نفس سخت است، اما در دوره ی شما- در دوره ی جوانی- تهذیب نفس خیلی آسان است. به هر حال جوانان این سه کار را باید جدی بگیرند.[6]

امید آنکه ولادت جوان بنی هاشمی بهانه ای باشد؛ برای شناخت، خود، شناخت خداوند، و شناخت مردم و جوانان جامعه دینی. و هر کجا باشیم و هر که هستیم، قدم در مسیر شناخت اهلبیت علیهم السلام و معارف بلند دین برداریم و بتوانیم سیر سوالات جوان و جوانی را پیدا نماییم و پاسخ های اقناع کننده خود را بیابیم و در صدد اصلاح و اقدام و حل مشکلات برآییم.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:20:00 ق.ظ ]




ولادت جوان بنی هاشمی، حضرت علی اکبر و روز جوان

 

یازدهم شعبان؛ ولادت سراسر نور شبه رسول، حضرت علی اکبر علیه السلام؛ بهانه ای است حضرتش را بشناسیم و دمی با «جوان و جوانی» بنشینیم و همدلی و همراهی با جوان اهلبیت و جوانان اهلبیتی بیشتر آشنا گردیم. در این مقاله به شناخت شخصیت علی اکبر علیه السلام و جوانان، پرداخته شده است.

ماه شعبان ایام شادی و سرور اهلبیت پیامبر علیهم السلام می باشد. یازدهم شعبان نیز ولادت گل هاشمی، جوان کربلا، ولادت حضرت علی اکبر(ع) می باشد. ولادت سراسر نور علی اکبر بهانه ای است حضرتش را بشناسیم و دمی با جوان و جوانی بنشینیم و همدلی و همراهی با جوان اهلبیت و جوانان اهلبیتی بیشتر آشنا گردیم.

بنا به روایتی در یازدهم شعبان، سال 43 قمری در مدینه منوره متولد شد. پدر گرامی اش امام حسین علیه السلام و مادرش لیلی بنت ابی مره بن عروه بن مسعود ثقفی است. در کتاب اعلام النساء آمده: «هِی مِن فَواضِلِ نِساءِ عَصرِها؛ مادر علی اکبر از زنان فاضله عصر خودش بود». تاریخ ولادت و وفات این مادر بزرگورا معلوم نیست؛ همچنان که آمدن او به کربلا هم معلوم نیست.

«مادر آن جناب دختر ابی مرّة بن عروة بن مسعود ثقفی است و عروة بن مسعود یکی از سادات اربعه در اسلام و از عظمای معروفین است. و او را مثل صاحب یس و شبیه ترین مردم به عیسی بن مریم گفته اند. و علی اکبر علیه السّلام جوانی خوش صورت و زیبا و طلاقت لسان و صباحت رخسار و سیرت و خلقت اشبه مردم بود به حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم. شجاعت از علی مرتضی علیه السّلام داشت و به جمیع محامد و محاسن معروف بود چنان که ابو الفرج از مغیره روایت کرده که یک روز معاویه در ایام خلافت خویش گفت: سزاوارتر مردم به امر خلافت کیست؟ گفتند: جز تو کسی را سزاوارتر ندانیم. معاویه گفت: نه چنین است، بلکه سزاوارتر برای خلافت علی بن الحسین علیه السّلام است که جدّش رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است، و جامع است شجاعت بنی هاشم و سخاوت بنی امیه و حسن منظر و فخر و فخامت ثقیف را».[1]

همنام علی بن ابیطالب

«نقل است، روزی علی اکبر(ع) به نزد والی مدینه رفته و از طرف پدر بزرگوارشان پیغامی را خطاب به او می برد، در آخر والی مدینه از علی اکبر سؤال کرد نام تو چیست؟ فرمود: علی، سئوال نمود نام برادرت؟ فرمود: علی، آن شخص عصبانی شد و چند بار گفت: علی، علی، علی، «ما یُریدُ اَبُوک؟؛ پدرت چه می خواهد، همه اش نام فرزندان را علی می گذارد. این پیغام را علی اکبر(ع) نزد اباعبدالله الحسین(ع) برد، ایشان فرمود: والله اگر پروردگار ده ها فرزند پسر به من عنایت کند نام همه آنها را علی می گذارم و اگر ده ها فرزند دختر به من عطا نماید، نام همه آنها را نیز فاطمه می گذارم.»

زندگی جوان بنی هاشم

گرچه زندگی حضرت علی اکبر، خیلی به قلم تحریر نیامده است ولی همین مقداری که بیان شده است حاکی از روح بلند، بزرگواری، تقوا، ادب و دیانت اوست. درباره دوران کودکی علی اکبر، روایتی نقل شده که گویای اعجاز و کرامت و تربیت او در دامان حسین بن علی علیهما السلام است. «کثیر بن شاذان» گزارش کرده که گفت: «خودم شاهد بودم که علی اکبر در غیر فصل مناسب، از پدر بزرگوارش انگور طلب کرد. ناگاه امام حسین علیه السلام با دست به کناره دیوار مسجد زد که انگور و موزی از آن خارج شد. پس فرزند خود را از آن خورانیده و فرمود: از آنچه نزد خدای تعالی است به اولیائش بیشتر می رسد.«شَهِدْتُ الْحُسَینَ بْنَ عَلِی(عَلَیهِمَا السَّلَامُ) وَ قَدْ اشْتَهَی عَلَیهِ ابْنُهُ عَلِی الْأَکبَرُ عِنَباً فِی غَیرِ أَوَانِهِ، فَضَرَبَ یدَهُ إِلَی سَارِیةِ الْمَسْجِدِ فَأَخْرَجَ لَهُ عِنَباً وَ مَوْزاً فَأَطْعَمَهُ، وَ قَالَ: مَا عِنْدَ اللَّهِ لِأَوْلِیائِهِ أَکثَر» [2]

درباره شخصیت علی اکبر(ع) گفته شد، که وی جوانی خوش چهره، زیبا، خوش زبان و دلیر بود و از جهت سیرت و خلق و خوی و صباحت رخسار، شبیه ترین مردم به پیامبر اکرم(ص) بود و شجاعت و رزمندگی را از جدش علی ابن ابی طالب(ع) به ارث برده و جامع کمالات، محامد و محاسن بود. در روایتی به نقل از شیخ جعفر شوشتری در کتاب خصائص الحسینیه آمده است: اباعبدالله الحسین هنگامی که علی اکبر را به میدان می فرستاد، به لشگر خطاب کرد و فرمود:«اللهمّ اشهد أنّه قد برز إلیهم غلام أشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولک، و کنّا إذا اشتقنا إلی نبیک نظرنا إلیه…؛پروردگارا! شاهد باش، پسری را به میدان می فرستم، که شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول تو است. و هر زمان دلمان برای پیامبرت(ص) تنگ می شد نگاه به وجه این پسر می کردیم»[3] امام حسین(ع) در تربیت وی و آموزش قرآن ومعارف اسلامی و اطلاعات سیاسی و اجتماعی به آن جناب تلاش بلیغی به عمل آورد و از وی یک انسان کامل و نمونه ساخت و شگفتی همگان، از جمله دشمنانشان را بر انگیخت. به هر روی علی اکبر(ع) در ماجرای عاشورا حضور فعال داشت و در تمام حالات در کنار پدرش امام حسین(ع)بود و با دشمنانش به سختی مبارزه می کرد.

جوان و حلّ مشکلات

در بخش دوم مقاله به مناسبت ولادت جوان امام حسین علیهماالسلام به جوان و جوانی می پردازیم.

جوان و جوانی همیشه با سوالات روز مره و یا بی قاعده مواجه است که به دنبال پاسخ بدانها است حال، یا برای یافتن خود یا نه جهت پاسخ به معضلات و سوالات مکرر دیگران، مهم این است که ذهن فعال جوان درگیر سوالات ساده و بعضا سخت روزگار و پیرامون خویش است. چرا اوضاع ما جوانان این چنین است؟ چرا شغل مناسبی ندارم؟ چرا درس بخوانم؟ چرا آینده برخی جوانان نامعلوم است؟ چرا این قدر محروم و بدبختم؟ چرا شغلی ندارم و یا اگر شغل دارم درآمد کافی ندارم؟ و…

اینها نمونه سوالاتی است که جوان از خود پرسیده و یا با دوستان خود در میان گذاشته است و شاید خود شمات نز این دوره را پشت سر گذاشته اید. البته درست است که این مسائل و پدیده ها، دلایل و عوامل بیرونی نیز دارند که نقش آنها را در ایجاد چنین وضعی نمی توان نادیده گرفت؛ امّا ریشه بیشتر این مشکلات و سؤالات را می توان در درون هر شخص یافت و با پی بردن به منشأ و علّت آنها می توان برای تغییر یا حلّشان راه پایانی یافت. در این جا، کوشش شده است که فرمول ها و راه کارهایی عملی جهت شناخت و تقویت قوای درونی و اراده ارائه شود، تا از طریق آن جوان بتواند در جهت مسلّط شدن بر اوضاع و ایجاد تغییرات بیرونی مطلوب، گام بردارد.

1. دوستی با خداوند

ذکر نام و یاد خداوند، به انسان، چنان آرامش و اطمینانی می بخشد که در پرتو آن، انسان، قدرت خاصی به دست می آورد. به تعبیر قرآن: «دل، با یاد خداوند آرام می گیرد». البته ذکر خداوند، نعمتی است که بندگان خاص خداوند دارند؛ زیرا هرگاه شما یاد خدا کردید، معلوم می شود اوّل خدا به یاد شما بوده و به شما توفیق چنین کاری را عطا نموده است

و برعکس، کسانی که از خدا روی گردان اند و از یاد و نام خدا غافل و در تمام عمر نخواسته اند که به این موضوع بپردازند، زندگی شان با مشکلات و معضلات فراوانی مواجه می شود که به بیان قرآن: «هر که از یاد من روی گرداند، زندگی دشواری خواهد داشت.» و بعد در جای دیگر به دنبال علت آن هستند.یاد خدا در جوانی می تواند کمک خوبی برای طی کردن مسیر زندگی باشد.

کسانی که از خدا روی گردان اند و از یاد و نام خدا غافل و در تمام عمر نخواسته اند که به این موضوع بپردازند، زندگی شان با مشکلات و معضلات فراوانی مواجه می شود که به بیان قرآن: «هر که از یاد من روی گرداند، زندگی دشواری خواهد داشت.» و بعد در جای دیگر به دنبال علت آن هستند.

2. شروع کردن از خود و پرداختن به خویش

در این خصوص، اعتقاد بر این است که جوان باید ابتدا از خودش شروع کند؛ چرا که انسان، خلیفة الله است و قدرت خلق و تغییر به او عطا شده است. جمله معروفی است که شما نیز شاید شنیده یا خوانده باشید که: «انسان ها معمولاً همان می شوند که می اندیشند». تصور انسان از خودش و از جهان پیرامونش راه و هدف او را تعیین می کند. کسی که خود را بدشانس، بدبخت و ناتوانْ خطاب و احساس کند، نباید انتظار داشته باشد که دیگران به خوش بختی او کمک کنند.

مراقبت از خویش

مراقب تنهایی خود باش که به اندیشه تبدیل می شود؛ مراقب اندیشه خود باش که به عمل تبدیل می شود؛ مراقب عمل خود باش که به عادت تبدیل می شود؛ مراقب عادات خود باش که به شخصیّت تبدیل می شود؛ مراقب شخصیت خود باش که به سرنوشت تبدیل می شود؛ سرنوشت را نمی توان از سر نوشت

پرداختن به خود و تسلط یافتن بر نفس خویش می تواند در انجام دادن درست کارها به انسان کمک کند؛ چرا که انسان همیشه در حال نبرد با دو قدرت و دشمن است: یکی مشکلات و موانع بیرونی و دیگری وسوسه ها و هجوم های درونی. مقابله با اولی، دوری از تنبلی و تن پروری و سستی و خُمود و البته کار و تلاش دائم را می طلبد و مقابله با دومی، جرئت و جسارت و ایمان و شجاعت لازم دارد که البته برترین فضائل اند و به همان اندازه به دست آوردنشان هم دشوارتر. اینها برای مقابله با دشمن درونی، لازم اند.

3. داشتن هدف و برنامه روزانه زندگی

بی برنامگی و بی هدفی، جوان را به روزمرّگی می کشاند و کسی که دچار روزمرگی شود، به دام افسردگی و احساس بیهودگی در زندگی نیز خواهد افتاد. نتیجه روزمره زندگی کردن، این است که: انسان، هر چه برایش پیش می آید، انجام می دهد، نه هر چه پیش بینی کند. هر چه برای او پیش می آید، می خواهد، نه هر چه بخواهد، برایش پیش آید؛ یعنی باری به هر جهت! یعنی منتظر بخت و شانس و اقبال و.. . بودن؛ یعنی متوقف شدن و تکراری زندگی کردن. داشتن هدف و برنامه، آدمی را به تفکر و تلاش مستمر وا می دارد که حاصل آن، حرکت و تغییر و رشد و موفقیت و جاری شدن است که: «هستم اگر می روم. اگر نروم، نیستم!». کسی که نداند در 24 ساعت آینده چه کارهایی قرار است انجام دهد، مجبور است کارهایی را که قرار نیست، به اجبار و برخلاف میل خودش انجام دهد و طبعاً نتایج ناخواسته و پیش بینی نشده ای رخ خواهد داد.

4. ایجاد تغییر در نظام باورها

نظام باورها و نحوه تلقّی هر کس از خود و جهان پیرامونش، نوع نگاه، اهداف، برنامه ها و کلاً همه هستی او را تحت الشعاع خود قرار می دهد. پس یک جوان موفق باید نظام باورهای خود را نسبت به هستی و جهان، به گونه ای تغییر داده که از بدبینی، کج اندیشی و افکار ویرانگر و مأیوس کننده خالی شود. کسی که باور دارد جهان و هر چه در کیهان هست، آمده اند تا به او کمک کنند، یا باور دارد که ابر و باد و مَه و خورشید و فلک در کارند تا او نانی به کف آرد و به غفلت نخورد، سرنوشت او، تفاوت خواهد داشت، با کسی که اعتقاد دارد که جهان و تمام آدم و عالم، کمر به کشتن او بسته اند و فلک، غدّار است و روزگار، کج مدار و بدرفتار! چرا که این گونه اندیشیدن ها نه تنها در شکل گیری شخصیت و منش آدمی مؤثر است، بلکه در دستیابی یا عدم دستیابی انسان به کلیدهای فائق آمدن بر مشکلات نیز تأثیر دارد.

5. داشتن آرزوهای ممکن و خیال های مثبت

آرزو داشتن و خیال پردازی، تا زمانی که حالت افراط به خود نگرفته و از واقعیتْ دور نشده باشد، می تواند مفید باشد. تاریخ از آنِ کسانی است که آرزو و هدف دارند. انسانی که آرزو و هدف داشته باشد، فقر نمی شناسد. وقتی گفته می شود: «آرزو بر جوانانْ عیب نیست»، شاید به همین دلیل است که آرزو، حرکت و انگیزه و امید لازم را برای رسیدن به هدف در آدمی ایجاد می کند و چنان نیروی قوی ای است که می تواند آدمی را به هدف برساند و مانند سُکان یک کشتی، جهت حرکت را مشخّص می کند. خیال، حتّی گاهی منشأ آگاهی و اطلاع آدمی می شود که می توان با آن، دید و به کشف و اختراع و ابتکار، دست یافت یا آثار ادبی و هنری پدید آورد.اما نباید خیال پردازی بیش از حد باشد ویا آرزوهایی را در سر پروراند که غیر ممکن بوده و روحیه ی جوان را تضعیف کند.

6. تلاش و کوشش و اعتماد به نفس

در مقابل اراده آهنین آدمی همه چیز امکان پذیر است و اگر انسان به چیزی علاقه مند شد و برای رسیدن به آن تلاش مستمر داشت قطعاً بدان دست می یابد. به تعبیر قرآن: «تنها آنچه انسان با سعی و کوشش به دست می آورد، برای او می ماند.» و یافتن و رسیدن، راهی جز کوشش و خواستن ندارد و البته در این راه، اراده نیز لازم است. نباید فراموش کرد که انعطاف پذیری و تطبیق و وفق دادن خود با شرایط نیز لازم است. البته این موضوع نباید به معنای عقب نشینی، منفعل بودن، دائم اثر پذیرفتن یا همیشه همرنگ جماعت شدن و… باشد.

7. مطالعه و تحقیق و کسب دانش

جستجوی حقیقت، به انسان، آگاهی و بینش می دهد و انسان را مهیّای عزیمت و رهایی و آزادی معنوی می نماید. البته همه اینها یک شرط دارد و آن هم همراه شدن با توفیق الهی است که قطعاً شامل احوال همه بندگان نخواهد بود و تابع رضایت الهی است. اولاً باید مراقب بود که علم و درسِ آدمی باعث گمراهی نگردد. و ثانیاً باید مراقب بود که آدمی، عالم بی عمل نگردد که چون زنبوری بی عسل و درخت بی بار است. چه خوب است که از علم در جهت مثبت و خیر و نیکی استفاده شود.[4]

تحول در جوان

جوانی، آغاز شکفتن است. جوانی، میلاد دوباره انسان است. انسان در جوانی، بار تکلیف الهی را به تازگی بر دوش گرفته است. خداوند، بسیاری از نعمت هایش را در جوانی به انسان ارزانی می دارد. جوانی، موهبتی از جانب خداوند است. جوانی، ثروتی است که انسان باید آن را جز در بهای بهشت، خرج نکند. پس خوشا به حال آنان که جوانی را قدر می دانند و این گوهر گران بها را در راه سعادت خویش، به کار می گیرند.

ضمیر جوان، آینه پاکیهاست؛ آینه ای که هنوز گردی از گناهان بر روی آن ننشسته است. نگاه جوان، پنجره ای است که رو به سوی افق های روشن گشوده شده است. پنجره ای که آفتاب حقیقت را می نوشد. دل جوان، رودخانه ای است که می خواهد تمام سنگ ها و صخره ها را در نوردد و از تمام دشت ها و دره ها بگذرد تا به آستانه دریا قدم نهد. خیال جوان، نسیم پویایی است، که می تواند به هر جا سفر کند و کرانه ها را کشف کند. جوان، همواره در جستجوی چشم اندازهای روشن است. جوان، همواره در پی تجربه و تماشاست. جوانی، دوره طوفانی عمر است. جوان اگر چه از مرحله نوجوانی که دوره آشوب شدید است بیرون آمده و به دنیای آرامش نسبی وارد شده است، اما هم چنان مثل آتش، برافروخته و شعله ور است. جوانی، دنیای تحول است؛ دنیای بحران و دنیای تغییر و تحولات جسمی و غریزی که سبب بروز حالات روحی و دگرگونی عواطف می شود.

سازندگی در نشاط جوانی

جوان، کانون شور و هیجان، مرکز نشاط و سلامت، قلب تپنده و سرمایه آینده یک ملت است؛ از این رو در برنامه ریزی ها و سیاست های فرهنگی و اجتماعی توجه ویژه ای به این نسل می شود و دولت ها برای بهره برداری صحیح و استفاده مطلوب از نیروها و استعدادهای جوانان در امور مختلف سازندگی و اداره کشور، تمام تلاش خود را به کار می گیرند که شور و نشاط و توانایی های جوانان را، سالم و سازنده برای رفع نیازها و رفاه و آسایش حال و آینده جامعه هدایت کنند.

جوان سرمایه ملی

نسل جوان، از آسیب پذیرترین و حساس ترین نیروهای هر کشور است. جوانان، از گذشته های دور همچنان شکار خوبی برای دشمنان اسلام و انقلاب بوده اند. دشمنان انقلاب، امروز به خوبی دریافته اند که غارت و چپاول منابع مادی و معنوی ملل جهان سوم خصوصاً کشورهای اسلامی، منوط به تحریف فرهنگ و ارزشهای ملی و مذهبی و از سوی دیگر تحمیل نگرش غربی و سرانجام اشاعه فساد و بی تفاوتی میان مردم به ویژه نسل جوان است. از این روست که ژرف نگری و دقت در امور جوانان و رفع نیازمندی های فکری و معنوی آنان اهمیت بیشتری می یابد.

الگوی نسل جوان

نسل جوان همیشه به دنبال الگوی مناسب خود بوده و برای یافتن آن، دو شعار گفتار و عمل را پیش رو قرار داده و به دنبال الگویی است که به گفته های خودش جامه عمل بپوشاند. اگر نسل جوان بین گفتار و کردار الگوی خود تضاد و تعارض ببیند نمی تواند به او اعتماد کرده و از اندیشه های او پیروی کند.

همچنان که راز استقبال و روی آوردن جوانان به امام خمینی ره را باید در اهل عمل بودن ایشان جست و جو کرد؛ چرا که جوانان می دیدند که حضرت امام ره تنها سخن نمی گوید بلکه قبل از سخن گفتن خود به آن عمل می کند.

رشد یا انحراف

پیدایش سوالات جدید و نیازهای تازه، نشانه انحراف و انحطاط فکری و زائیده هوس های نسل جوان نیست، بلکه نشانه رشد و حیات یک جامعه زنده است؛ البته به شرط آن که اندیشمندان و فرهنگ گستران به وظیفه خود در پاسخگویی و رفع نیازهای این نسل به خوبی عمل کنند، چون تنها پیدایش سؤال، علت رشد فکری در جوان نیست، بلکه می بایست به سؤالاتشان جواب صحیح نیز داده شود تا رشد فکری جوان در خط پوچی و گمراهی نباشد. همانطور که حضرت علی(ع) می فرماید: «ذهن جوان اگر با مطالب حق پر نشود، با مطالب ناحق و پوچ پر می شود؛ از این رو شایسته است اندنیشه و تفکر جوانان را با مطالب منطقی و صحیح غنی سازیم تا نتیجه آن رشد صحیح فکری جوان باشد.»

درمان دغدغه های جوان

شناخت دردها و دغدغه های فکری نسل جوان ضروری است. باید دانست که دردها همیشه نشانه بیماری نیست، بلکه گاه نشانه بیداری نیز هست. برای درمان، باید این نسل نوخواسته را بشناسیم و مزایا و عیبهایش را بدانیم، چه آن که چاره کردن این مشکلات بدون در نظر گرفتن مزایا و بدون احترام گذاشتن به آنها میسر نیست. با بی اعتنایی به این امر محال است که بتوانیم با نسل جوان ارتباط چاره جویانه، مناسب و منطقی برقرار کنیم. عدم برخورد منطقی و آگاهانه، نسل جوان را به انحراف کشانده و آنها را به مکاتب و اندیشه های منحرف سوق می دهد.

جوان و نیاز

بدون تردید در بین همه مراحل عمر آدمی، هیچ مرحله ای به اهمیت مرحله جوانی نیست. واژه جوان یادآور حیاتی پر از نشاط و همراه آن تلاش و کوششی در عرصه های حیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. جوان مجموعه ای از استعدادهای شکوفا شده و فشرده از نیروهای ذخیره شده آماده به کار و نام و عنوانش یادآور امیدها و آرزوهاست. دامنه و نوع نیازهای جوان ممکن است فطری یا اکتسابی، طبیعی یا غیرطبیعی باشد. به هر حال انواع نیازها و پیدایش آن در جوانان، عامل تحرک و جنبش و سببی برای دستیابی به رشد، تامین سلامت جسم و روان و شادابی و نشاط آنان است و باید مورد توجه همه برنامه ریزان فرهنگی کشور قرار گیرد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:20:00 ق.ظ ]




شرح و تفسیر آیه 16 سوره مبارکه حدید

آیه ای که دزد را هم مومن می کند

یاد خداوند اگر در عمق جان قرار گیرد، و همچنین شنیدن آیاتى که بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شده است هرگاه به درستى تدبر شود، باید مایه خشوع گردد، ولى قرآن گروهى از مؤمنان را در اینجا سخت ملامت مى کند که; چرا در برابر این امور، خاشع نمى شوند؟

 

 

خداوند در آیه 16 سوره حدید، مومنین را مورد خطاب قرار می دهد و در قالب یک سوال آن ها را مواخذه می کند.« أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ؛ آیا برای اهل ایمان وقت آن نرسیده که دل هایشان برای یاد خدا و قرآنی که نازل شده نرم و فروتن شود؟»
خطاب آیه گرچه برای مواخذه است اما از طرفی آنقدر پر نفوذ است که هر انسان سلیم النفسی را به فکر وا می دارد و باعث خجالت مومن می شود.
فکرش را بکنید خداوند می گوید ای بنده من این مسیر اشتباه را رفتی، عیب ندارد، وقت آن نرسیده که به سمت خالق خود برگردی؟

تفسیر آیه

رسـيـدن وقـت هـر چـيـز اسـت، و خـشـوع قـلب آن تـاثـيـرى اسـت كـه قـلب آدمـى در قـبـال مشاهده عظمت و كبريايى عظيمى به خود مى گيرد، و منظور از ذكر خدا هر چيزى است كـه خـدا را بـه ياد آدمى بيندازد.
«تَخْشَعُ» از ماده «خشوع» به معنى حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است که در برابر حقیقت مهم یا شخص بزرگى، به انسان دست مى دهد.
روشن است، یاد خداوند اگر در عمق جان قرار گیرد، و همچنین شنیدن آیاتى که بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شده است هرگاه به درستى تدبر شود، باید مایه خشوع گردد، ولى قرآن گروهى از مؤمنان را در اینجا سخت ملامت مى کند که; چرا در برابر این امور، خاشع نمى شوند؟; و چرا همچون بسیارى از امتهاى پیشین، گرفتار غفلت و بى خبرى شده اند؟ همان غفلتى که نتیجه آن قساوت دل، و همان قساوتى که ثمره آن فسق و گناه است!
آیا تنها به ادعاى ایمان قناعت کردن، و از کنار این مسائل مهم، به سادگى گذشتن، و تن به زندگى مرفه سپردن، در ناز و نعمت زیستن، و پیوسته مشغول عیش و نوش بودن، با ایمان سازگار است؟!

خواجه نصیرالدین طوسی در تعریف خشوع می گوید: «خشوع، خضوع آمیخته با ترس یا محبت است، بدین‌نحو که در اثر هیبت و عظمت محبوب بلندمرتبه، قوای طبیعی نفس به حالت سکون درمی‌آید.»

 

گناه کردی که با شنیدن این آیه توبه کرد

«فضیل» که در کتب رجال، به عنوان یکى از راویان موثق، از امام صادق(علیه السلام)و از زهاد معروف، معرفى شده و در پایان عمر، در جوار «کعبه» مى زیست و همانجا در «روز عاشورا» بدرود حیات گفت، در آغاز کار، راهزن خطرناکى بود که همه مردم از او وحشت داشتند.
از نزدیکى یک آبادى مى گذشت، دخترکى را دید و نسبت به او علاقه مند شد، عشق سوزان دخترک «فضیل» را وادار کرد که شب هنگام از دیوار خانه او بالا رود، و تصمیم داشت به هر قیمتى شده به وصال او نائل گردد، در این هنگام بود که در یکى از خانه هاى اطراف، شخص بیدار دلى مشغول تلاوت قرآن بود و به همین آیه رسیده بود: «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ…» این آیه همچون تیرى بر قلب آلوده «فضیل» نشست، درد و سوزى در درون دل احساس کرد، تکان عجیبى خورد، اندکى در فکر رفت، این کیست که سخن مى گوید؟ و به چه کسى این پیام را مى دهد؟ به من مى گوید: اى فضیل! «آیا وقت آن نرسیده است که بیدار شوى؟ از این راه خطا برگردى؟ از این آلودگى خود را بشوئى؟ و دست به دامن توبه زنى؟! ناگهان صداى «فضیل» بلند شد، و پیوسته مى گفت: بَلى وَ اللّهِ قَدْ آنَ، بَلى وَ اللّهِ قَدْ آنَ!: به خدا سوگند وقت آن رسیده است، به خدا سوگند وقت آن رسیده است»!

تفسیر عرفانی آیه

خواجه نصیرالدین طوسی در تعریف خشوع می گوید: «خشوع، خضوع آمیخته با ترس یا محبت است، بدین‌نحو که در اثر هیبت و عظمت محبوب بلندمرتبه، قوای طبیعی نفس به حالت سکون درمی‌آید.»
یعنی آنقدر برای محبوب ارزش و قداست و عظمت قائل باشیم که نفس سرکش خود را ساکن کرده و همانی را بخواهیم که محبوبمان بدان میل دارد.

«أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ…» این آیه همچون تیرى بر قلب آلوده «فضیل» نشست، درد و سوزى در درون دل احساس کرد، تکان عجیبى خورد، اندکى در فکر رفت، این کیست که سخن مى گوید؟ و به چه کسى این پیام را مى دهد؟ به من مى گوید: اى فضیل! «آیا وقت آن نرسیده است که بیدار شوى؟ از این راه خطا برگردى؟ از این آلودگى خود را بشوئى؟ و دست به دامن توبه زنى؟! ناگهان صداى «فضیل» بلند شد، و پیوسته مى گفت: بَلى وَ اللّهِ قَدْ آنَ!:  به خدا سوگند وقت آن رسیده است»!



حالا فرض کنید محبوب ما خداوندی باشد که با عظمت ترین موجود عالم است، وجودی که بر همه عالم تسلط دارد و ناظر ظاهر و باطن انسان ها است؛ آیا نباید در برابر چنین محبوبی خشوع داشت و خواسته او را به خواسته خود ترجیح داد؟
نکته جالب در تفسیر عرفانی خشوع این است که خشوع ناشی از یک حسی بین ترس و محبت است. عاشق ها از طرفی می ترسند کاری کنند که معشوق خوشش نیاید و از طرفی کشش عجیبی به معشوق خود دارند.

خشوع دارای سه مرتبه است: درجه نخست (مبتدیان)، تعبد به امر خداست و تسلیم حکم او شدن در کمال خضوع و همراه با عجز و مسکنت و اعتقاد به این‌که حق او را می‌بیند، ولو این‌که بنده حق را نبیند. درجه دوم (متوسطان) آن است که شخص بر اثر وقوف به کاستی های نفس، منتظر بروز آفات و امراض نفس همچون عُجب و ریا باشد و از این جهت حالت خشوع به وی دست دهد. همچنین از آفات نیت و عمل بترسد، حقوق دیگران را بر حقوق خود مقدّم بدارد، به فضل دیگران اذعان و فضل خود را فراموش کند و نفس خود را پاک و مبرا نداند. درجه سوم خشوع (منتهیان) آن است که شخص در مقام مکاشفه گرفتار شطحیات نگردد و در قبض و بسط ، خویش را مهار کند و به یاری خشوع، احوال و کرامات خود را پنهان سازد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1397-02-04] [ 10:45:00 ق.ظ ]




جایگاه همسایه داری در اسلام

همسایه آن قدر در آرامش و امنیت انسان نقش دارد كه قبل از خرید منزل گرفتن امتیاز است مكانی و ساختمانی باید نسبت به همسایه‌ها دقت نمود. پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «الْتَمِسُوا الْجَارَ قَبْلَ شِرَاءِ الدَّارِ وَ الرَّفِیقَ قَبْلَ الطَّرِیقِ؛ پیش از خانه خریدن، همسایه را بجویید و پیش از سفر كردن، رفیق را بیابید!»

 

زندگی اجتماعی و جمعی بشر، در عین حال كه محسّنات و نقطه‌های مثبت و قابل تمجیدی دارد، برخی آثار منفی و زیانبار را نیز در پی دارد، مانند: آلودگی شهرها، بالا رفتن قیمت مسكن، تراكم جمعیت بیش از حد و اندازه كه بر اثر ازدحامها به وجود می‌آید؛ ندا می‌طلبد كه قوانین و دستوراتی وضع شود تا زندگی جمعی را سر و سامان بدهد و بشر به راحتی بتواند به زندگی و زندگانی فردی خویش در كنار جمع ادامه دهد. یكی از مواردی كه نیاز به وجود قوانین و دستورات فقهی و اخلاقی دارد، همسایه داری است.
اسلام به عنوان یك دین كامل و اجتماع ساز و تأمین كننده سعادت دنیوی و اخروی انسان، قرنها بیش‌تر از توسعه زندگی شهری امروزی، دستورات و توصیه‌های اخلاقی و حقوقی را برای همسایه داری در نظر گرفته است كه با مراعات آن انسانها می‌توانند در كنار هم به راحتی و آسایش زندگی كنند. آنچه پیش رو دارید، گامی است در این مسیر، امید كه برای همه مفید و قابل استفاده باشد.

اهمّیت همسایه داری
قرآن كریم این كتاب جاوید و ماندگار الهی، در كنار دستور به پرستش الهی و احسان به پدر و مادر و بستگان و خویشاوندان، توصیه به نیكی و احسان در حق همسایگان نموده است؛ آنجا كه می‌فرماید: «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَیئاً وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبی وَ الْیتامی وَ الْمَساكینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبیلِ»؛ «و خدا را بپرستید و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید و به پدر و مادر و همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسكینان و همسایه نزدیك و همسایه دور و دوست و همنشین و واماندگان در سفر نیكی كنید!»
قرار گرفتن مراعات حق همسایه در كنار حق بندگی و نیكی به والدین، نشان از اهمّیت همسایه‌داری در منظر قرآن دارد. در روایات نیز تعبیرات نغر و زیبایی درباره اهمّت همسایه‌داری آمده كه به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

1. احترام همسایه

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «حُرْمَةُ الْجَارِ عَلَی الْإِنْسَانِ كَحُرْمَةِ أُمِّهِ؛ حرمت همسایه بر [عهده] انسان مانند احترام به مادرش می‌باشد.»

2. نشانه سعادت

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءُ الْمَسْكَن وَ الْجَارُ الصَّالِحُ وَ الْمَرْكَبُ الْهَنِی ءُ؛ خانه و همسایه خوب و مركب راهوار از خوشبختی مرد است.» البته این موارد، مربوط به سعادت دنیا است، نه سعادت آخرت.

3. سفارش پیامبر صلی‌الله علیه و آله

علی علیه السلام فرمود: «اللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِكُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِیةُ نَبِیكُمْ مَا زَالَ یوصِی بِهِمْ حَتَّی ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیوَرِّثُهُمْ؛ خدا را! خدا را! درباره همسایگان [و حقوقشان را رعایت كنید] كه وصیت پیامبر شماست و همواره به خوشرفتاری با همسایگان سفارش می‌كرد تا آنجا كه گمان بردیم برای آنان ارثی معین خواهد كرد.»

4. معیار نیكوكار بودن

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اِذا اَثنی عَلَیكَ جیرانُكَ اَنَّكَ مُحْسِنٌ فَاَنْتَ مُحْسِنٌ وَ اِذا اَثْنی عَلَیكَ جیرانُكَ اَنَّكَ مُسِی ءٌ؛ هر گاه همسایگانت هنگام ثنا و سخن گفتن درباره تو، تو را نیكوكار بدانند، پس تو نیكوكاری، و اگر همسایه گانت بدكارت شمارند، تو بدكاری.» چرا كه ممكن است انسان در غیر محل خود عیوب خویش را پنهان كند و خوبی و بدی او شناخته نشود؛ ولی در همسایگی واقعیت انسان آشكار می‌شود. به این جهت، فردی كه همسایه‌ها نیكوكار بدانند، واقعاً نیكوكار است.

5. رفع بلا

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اِنَّ اللَّه تَعالی لَیدْفَعُ بِالْمسْلِمِ الصَّالِحِ عَنْ مِأَةِ اَهْلِ بَیتٍ مِنْ جیرانِهِ الْبَلاءَ؛ به راستی خداوند بلند مرتبه به واسطه مسلمانان درستكار، بلا را از صد خانه همسایه‌اش دور می‌كند.» بنابراین همچنان كه خدا به بركت مكه عذاب را از اهل آن و به بركت پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله بلا را از مكّه و مدینه دور كرده، وجود همسایه مؤمن باعث رفع بلا از همسایه می‌شود.

6. اوّل همسایه، بعد خرید خانه

همسایه آن قدر در آرامش و امنیت انسان نقش دارد كه قبل از خرید منزل گرفتن امتیاز است مكانی و ساختمانی باید نسبت به همسایه‌ها دقت نمود.
پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «الْتَمِسُوا الْجَارَ قَبْلَ شِرَاءِ الدَّارِ وَ الرَّفِیقَ قَبْلَ الطَّرِیقِ؛ پیش از خانه خریدن، همسایه را بجویید و پیش از سفر كردن، رفیق را بیابید!»
چون عیب خانه را می‌توان با تعمیر بر طرف كرد، ولی همسایه معیوب را به راحتی نمی‌توان اصلاح نمود.

7. امان از همسایه بد

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اِسْتَعیدُوا بِاللَّهِ مِنْ شَرِّ جارِ الْمُقامِ فَاِنَّ جارَ الْمُسافِرِ اِذا شاءَ اَنْ یزایلَ زایلَ؛ از شرّ همسایه ماندنی به خدا پناه آورید؛ زیرا همسایه‌ی مسافر هرگاه بخواهد برود می‌رود.»
و همچنین فرمود: «ثَلاثَۀٌ هُنَّ اُمُّ الفُواقِرِ… وَ جارٌ عَینُهُ تَرعاکَ و قَلبُهُ یَنعاکَ، اِن رَأی حَسَنَۀً دَفَنَها و لَم یُفشِها، وَ اِن رَأی سَیِّئَۀً اَظهَرَها و أَذاعَها؛ سه چیز در راس مصیبت‌های کمرشکن است…. و همسایه‌ای که چشمانش تو را می‌پاید و دلش خواهان رسوایی توست، اگر خوبی ببیند آن را می‌پوشاند و فاش نمی‌سازد و اگر بدی ببینید آن را آشکار و همه جا پخش می‌کند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:44:00 ق.ظ ]




جایگاه همسایه داری در اسلام

همسایه آن قدر در آرامش و امنیت انسان نقش دارد كه قبل از خرید منزل گرفتن امتیاز است مكانی و ساختمانی باید نسبت به همسایه‌ها دقت نمود. پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «الْتَمِسُوا الْجَارَ قَبْلَ شِرَاءِ الدَّارِ وَ الرَّفِیقَ قَبْلَ الطَّرِیقِ؛ پیش از خانه خریدن، همسایه را بجویید و پیش از سفر كردن، رفیق را بیابید!»

 

زندگی اجتماعی و جمعی بشر، در عین حال كه محسّنات و نقطه‌های مثبت و قابل تمجیدی دارد، برخی آثار منفی و زیانبار را نیز در پی دارد، مانند: آلودگی شهرها، بالا رفتن قیمت مسكن، تراكم جمعیت بیش از حد و اندازه كه بر اثر ازدحامها به وجود می‌آید؛ ندا می‌طلبد كه قوانین و دستوراتی وضع شود تا زندگی جمعی را سر و سامان بدهد و بشر به راحتی بتواند به زندگی و زندگانی فردی خویش در كنار جمع ادامه دهد. یكی از مواردی كه نیاز به وجود قوانین و دستورات فقهی و اخلاقی دارد، همسایه داری است.
اسلام به عنوان یك دین كامل و اجتماع ساز و تأمین كننده سعادت دنیوی و اخروی انسان، قرنها بیش‌تر از توسعه زندگی شهری امروزی، دستورات و توصیه‌های اخلاقی و حقوقی را برای همسایه داری در نظر گرفته است كه با مراعات آن انسانها می‌توانند در كنار هم به راحتی و آسایش زندگی كنند. آنچه پیش رو دارید، گامی است در این مسیر، امید كه برای همه مفید و قابل استفاده باشد.

اهمّیت همسایه داری
قرآن كریم این كتاب جاوید و ماندگار الهی، در كنار دستور به پرستش الهی و احسان به پدر و مادر و بستگان و خویشاوندان، توصیه به نیكی و احسان در حق همسایگان نموده است؛ آنجا كه می‌فرماید: «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَیئاً وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبی وَ الْیتامی وَ الْمَساكینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبیلِ»؛ «و خدا را بپرستید و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید و به پدر و مادر و همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسكینان و همسایه نزدیك و همسایه دور و دوست و همنشین و واماندگان در سفر نیكی كنید!»
قرار گرفتن مراعات حق همسایه در كنار حق بندگی و نیكی به والدین، نشان از اهمّیت همسایه‌داری در منظر قرآن دارد. در روایات نیز تعبیرات نغر و زیبایی درباره اهمّت همسایه‌داری آمده كه به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

1. احترام همسایه

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «حُرْمَةُ الْجَارِ عَلَی الْإِنْسَانِ كَحُرْمَةِ أُمِّهِ؛ حرمت همسایه بر [عهده] انسان مانند احترام به مادرش می‌باشد.»

2. نشانه سعادت

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءُ الْمَسْكَن وَ الْجَارُ الصَّالِحُ وَ الْمَرْكَبُ الْهَنِی ءُ؛ خانه و همسایه خوب و مركب راهوار از خوشبختی مرد است.» البته این موارد، مربوط به سعادت دنیا است، نه سعادت آخرت.

3. سفارش پیامبر صلی‌الله علیه و آله

علی علیه السلام فرمود: «اللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِكُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِیةُ نَبِیكُمْ مَا زَالَ یوصِی بِهِمْ حَتَّی ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیوَرِّثُهُمْ؛ خدا را! خدا را! درباره همسایگان [و حقوقشان را رعایت كنید] كه وصیت پیامبر شماست و همواره به خوشرفتاری با همسایگان سفارش می‌كرد تا آنجا كه گمان بردیم برای آنان ارثی معین خواهد كرد.»

4. معیار نیكوكار بودن

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اِذا اَثنی عَلَیكَ جیرانُكَ اَنَّكَ مُحْسِنٌ فَاَنْتَ مُحْسِنٌ وَ اِذا اَثْنی عَلَیكَ جیرانُكَ اَنَّكَ مُسِی ءٌ؛ هر گاه همسایگانت هنگام ثنا و سخن گفتن درباره تو، تو را نیكوكار بدانند، پس تو نیكوكاری، و اگر همسایه گانت بدكارت شمارند، تو بدكاری.» چرا كه ممكن است انسان در غیر محل خود عیوب خویش را پنهان كند و خوبی و بدی او شناخته نشود؛ ولی در همسایگی واقعیت انسان آشكار می‌شود. به این جهت، فردی كه همسایه‌ها نیكوكار بدانند، واقعاً نیكوكار است.

5. رفع بلا

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اِنَّ اللَّه تَعالی لَیدْفَعُ بِالْمسْلِمِ الصَّالِحِ عَنْ مِأَةِ اَهْلِ بَیتٍ مِنْ جیرانِهِ الْبَلاءَ؛ به راستی خداوند بلند مرتبه به واسطه مسلمانان درستكار، بلا را از صد خانه همسایه‌اش دور می‌كند.» بنابراین همچنان كه خدا به بركت مكه عذاب را از اهل آن و به بركت پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله بلا را از مكّه و مدینه دور كرده، وجود همسایه مؤمن باعث رفع بلا از همسایه می‌شود.

6. اوّل همسایه، بعد خرید خانه

همسایه آن قدر در آرامش و امنیت انسان نقش دارد كه قبل از خرید منزل گرفتن امتیاز است مكانی و ساختمانی باید نسبت به همسایه‌ها دقت نمود.
پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «الْتَمِسُوا الْجَارَ قَبْلَ شِرَاءِ الدَّارِ وَ الرَّفِیقَ قَبْلَ الطَّرِیقِ؛ پیش از خانه خریدن، همسایه را بجویید و پیش از سفر كردن، رفیق را بیابید!»
چون عیب خانه را می‌توان با تعمیر بر طرف كرد، ولی همسایه معیوب را به راحتی نمی‌توان اصلاح نمود.

7. امان از همسایه بد

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اِسْتَعیدُوا بِاللَّهِ مِنْ شَرِّ جارِ الْمُقامِ فَاِنَّ جارَ الْمُسافِرِ اِذا شاءَ اَنْ یزایلَ زایلَ؛ از شرّ همسایه ماندنی به خدا پناه آورید؛ زیرا همسایه‌ی مسافر هرگاه بخواهد برود می‌رود.»
و همچنین فرمود: «ثَلاثَۀٌ هُنَّ اُمُّ الفُواقِرِ… وَ جارٌ عَینُهُ تَرعاکَ و قَلبُهُ یَنعاکَ، اِن رَأی حَسَنَۀً دَفَنَها و لَم یُفشِها، وَ اِن رَأی سَیِّئَۀً اَظهَرَها و أَذاعَها؛ سه چیز در راس مصیبت‌های کمرشکن است…. و همسایه‌ای که چشمانش تو را می‌پاید و دلش خواهان رسوایی توست، اگر خوبی ببیند آن را می‌پوشاند و فاش نمی‌سازد و اگر بدی ببینید آن را آشکار و همه جا پخش می‌کند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:43:00 ق.ظ ]




آیا عذرخواهی گناهکاران در قیامت فایده ای دارد؟

عده ای معتقدند در قرآن کریم پیرامون معذرت خواهی گناهکاران در قیامت تضاد وجود دارد. اما واقعیت آن است که بر اساس آیات قرآن دنیا تنها جایی است که خداوند به ما اختیار داده تا در آن عمل کنیم و در صورت اشتباه عذرخواهی کنیم. اما قیامت مجالی برای عذرخواهی و توبه وجود ندارد.

 

یکی از شبهات مطرح پیرامون قرآن کریم تضاد در آیات قرآن پیرامون معذرت خواهی گناهکاران در روز قیامت است. بر اساس این شبهه خداوند در آیه ای می فرماید به گناهکاران اجازه معذرت خواهی داده نمی شود و در آیه ای دیگر بر خلاف آن چنین مطرح شده که آنها در قیامت معذرت خواهی می کنند. برای روشن شدن این موضوع چند نکته را یادآور می شوم:

1. خداوند با توجه به اختیاری که به انسان داده، دنیا را محلی برای انجام عمل قرار داده و آخرت را محل رسیدگی به اعمال و بر همین اساس اگر انسان با توجه به اختیار خویش گناهی یا ظلمی انجام داد تنها در همین دنیا می تواند عذر خواهی کرده و از عمل خویش توبه نماید. توبه یا همان عذرخواهی از خداوند ، بابی است که تنها در عالم دنیا برای انسان ها گشوده شده و این در با مردن انسان بسته می شود و راهی برای عذرخواهی در عالم قیامت وجود ندارد. خدای متعال در این زمینه می فرماید: « وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَـئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا؛ برای کسانی که کارهای بد را انجام می‌دهند، و هنگامی که مرگ یکی از آنها فرا می‌رسد می‌گوید: «الان توبه کردم!» توبه نیست؛ و نه برای کسانی که در حال کفر از دنیا می‌روند؛ اینها کسانی هستند که عذاب دردناکی برایشان فراهم کرده‌ایم »[نساء/18]
2. با توجه به نکته اول؛ قیامت مجالی برای عذرخواهی نیست اما این امر منافات ندارد با اینکه مجرمان و گناهکاران وقتی عذاب الهی را می بینند و ترس تمام وجود آنها را فرا می گیرد برای رهایی خود از عذاب شروع به عذرخواهی می کنند کما اینکه در امور دنیوی نیز به همین منوال است. از همین روست که در آیاتی مانند «فيَوْمَئِذٍ لَا يَنْفَعُ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُون؛ آن روز عذرخواهی ظالمان سودی به حالشان ندارد، و توبه آنان پذیرفته نمی‌شود.»[روم/57]  و آیه « يوْمَ لَا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّار؛ روزی که عذرخواهی ظالمان سودی به حالشان نمی‌بخشد؛ و لعنت خدا برای آنها، و خانه (و جایگاه) بد نیز برای آنان است.»[غافر/52] به صورت صریح و روشن بیان شده که معذرت خواهی و توبه ظالمان و گناهکاران در قیامت سودی به حال آنها ندارد.

3.قیامت دارای موقف های متعددی است که در برخی از آنها بر دهان انسان مهر زده می شود و اعضاء و جوارح او بر علیه او شهادت می دهند « يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُون؛ در آن روز زبانها و دستها و پاهایشان بر ضدّ آنها به اعمالی که مرتکب می‌شدند گواهی می‌دهد! »[نور/24] از این رو ممکن است آیاتی که در آنها موضوع عدم اذن و اجازه به گناهکاران برای معذرت خواهی مطرح شده مربوط به این موقف ها باشد. در این زمینه قرآن کریم می فرماید: « هَـذَا يَوْمُ لَا يَنطِقُونَ * وَلَا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُون؛ امروز روزی است که سخن نمی‌گویند (و قادر بر دفاع از خویشتن نیستند* و به آنها اجازه داده نمی‌شود که عذرخواهی کنند.»[مرسلات/35،36]
نتیجه
با توجه به نکات مطرح شده در بالا عبارت است از اینکه توبه و عذرخواهی تنها مربوط به عالم دنیاست و در قیامت اگر هم عذرخواهی باشد مربوط به گناهکارانی است که از ترس عذاب برای کارهای خود توجیهاتی می آورند و عذرخواهی می کنند.
در برخی از موقف های قیامت انسان قادر به سخن گفتن نیست و تنها اعضاء و جوارحش بر علیه او شهادت می دهند. لذا مجموع این آیات در خصوص عذرخواهی ظالمان و گناهکاران در قیامت و موقف های مختلف است و هیجگونه تضادی با هم ندارند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:41:00 ق.ظ ]




انسان بعد از مرگ کجا میرود آیا روح انسان بعد مرگ با ما ارتباط دارد؟

 

روح پس از آن كه به وسیله فرشته مرگ قبض شد، در جهان دیگری به نام برزخ قرار می‌گیرد و ارتباط او با دنیا قطع می‌گردد؛ البته رابطه روح با افرادی كه در دنیا هستند، امری محال و غیرممكن نیست‌، امّا چنین نیست كه روح هر فردی بتواند با هر كسی كه بخواهد رابطه برقرار كند، چنان كه انسان‌های زنده هم نمی‌توانند با ارواح مردگان تماس بگیرند.

آن چه مسلّم است این كه ارتباط باارواح در عالم بیداری و خواب‌، برای برخی اتفاق افتاده كه به دو مورد اشاره می‌شود:

الف ـ پیامبر اكرم به سلمان فارسی فرمود: هنگامی كه مرگت نزدیك شود، مرده‌ای با تو سخن می‌گوید در مرضی كه سلمان‌(رض‌) در آن از دنیا رفت‌، دستور داد او را به قبرستان ببرند؛ با صدای بلند بر مردگان سلام كرد و گفت‌: من سلمان فارسی هستم‌، دوست دارم یكی از شما با من سخن بگوید؛ روح مرده‌ای پاسخ او را داده گفت‌: هر چه می‌خواهی بپرس‌، سلمان پرسید:
آیا اهل بهشتی یا دوزخ‌، گفت‌: بهشتی هستم‌، هم چنین او درباره چگونگی مرگش و اوضاع و احوال پس از مرگ‌، پرسش‌هایی نمود و پاسخ شنید، سپس فرمود او را به منزل بردند، شهادتین بر زبان جاری كردو جان به جان آفرین تسلیم نمود.[۱]

ب ـ در یكی از شهرهای ایران مرد مؤمن و پرهیزكاری از دنیا می‌رود، مدّتی پس ازمرگ به خواب پسرش می‌آید و می‌گوید: پانصد تومان به فلان فرد بدهی دارم‌، قرض مرا پرداخت كنید تا مشكل من برطرف گردد، پسر به این گفته اعتنا نمی‌كند، پس از مدّتی دوباره پدرش را در خواب می‌بیند و پدر همان تقاضا را تكرار می‌كند. پسر می‌گوید: شما نشانه‌ای بدهید كه یقین كنم بدهكارید، می‌گوید: به یاد داری روزی انگشتر من گم شد، هر چه جست و جو كردیم پیدا نشد؛ همان روز بر اثر باران فراوان‌، دیوار اطاقك روی چاه منزل خراب شده بود و دو نفری آن را تعمیر كردیم‌، انگشتر در لابه‌لای گِل‌ها در فلان گوشة دیوار است‌، پسر تا از خواب بیدار شد، آن محل را با تیشه‌ای تراشید و انگشتر را یافت‌، سپس پانصد تومان را به طلب‌كار پرداخت نمود.[۲]

بنابراین‌، رابطة روح مرده یا افراد دیگر، در مواردی امكان‌پذیر است‌، لكن چنین نیست كه در هر شرایطی این امر تحقق پیدا كند؛ البته از روایات استفاده می‌شود كه روح مرده در بعضی اوقات‌، به ویژه در شب و روزهایی كه انتظار مردگان برای احسان و نیكی به آن‌ها بیش‌تر است‌، مانند شب‌های جمعه و قدر، به خانوادة خود سركشی كرده التماس می‌كند كه به یاد من باشید و به من كمك كنید؛ با سیر كردن گرسنه‌ای و یا پوشاندن برهنه‌ای‌، مرا یاری كنید، لیكن چنین نیست كه بستگان وی ندای او رابشنوند، و این هشداری است كه باید به یاد مردگان بود و با انجام كارهای نیك به نیّت آن‌ها، كمی از مشكلات آن‌ها در جهان برزخ را كاهش داد.

در مورد دیدار روح مرده از بستگان خود، روایات فراوان رسیده كه دو نمونه از آن‌ها در این جا بیان می‌شود: ۱. اسحاق بن عمّار می‌گوید: از موسی بن جعفر(ع)پرسیدم‌: آیا روح مؤمن كه مرده‌، به زیارت خانواده خود می‌آید، فرمود: آری‌، عرض كردم‌: در چه مدت و زمان‌، فرمود: به مقدار رتبه و فضیلتی كه مؤمن دارد، بعضی از آن‌ها هر روز به كسان خود سر می‌زنند، بعضی دو روز یك بار، برخی در سه روز یك مرتبه و كم‌ترین فرد مؤمن از نظر منزلت‌، در هر جمعه به بستگان و خانواده خود سركشی می‌كند، اسحاق می‌پرسد در چه ساعتی‌؟ حضرت فرمود: هنگام زوال خورشید، روح مؤمن وقتی می‌بیند بستگان او در طاعت وبندگی خدا مشغول هستند، مسرور و شادمان می‌شود.[۳] در روایت دیگر امام صادق(ع) می‌فرماید: هیچ فرد مؤمن و كافری نیست‌، مگر این كه هنگام زوال شمس‌، به خانه خود می‌آید، هنگامی كه خانواده و بستگان خود را مشغول به عمل صالح می‌بیند، مسرور می‌شود و حمد و ثنای الهی به جای می‌آورد، ولی كافر اگر خانواده خود را مشغول به كار خیر ببیند، باعث حسرت و حُزن او می‌شود، زیرا خود او به واسطه ترك اعمال خیر، گرفتار عذاب شده‌.[۴]

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:40:00 ق.ظ ]




 

7 کلید اصلی خودسازی !

 

 

 


پدر در حال مطالعه روزنامه بود پسر کوچکش امان نمی داد، اذیت می کرد، پدر روزنامه باطله ای را برداشت و نقشه جغرافیایی جهان را به چند تکه تقسیم کرد و گفت برو این نقشه را کامل کن تا جایزه خوبی برایت تهیه کنم، کودک رفت. پدر با خود گفت او که نقشه را نمی شناسد، مدتی طولانی مشغول خواهد شد. چند دقیقه ای طول نکشید آمد و گفت پدر نقشه را چیدم. پدر با تعجب گفت چطور ممکن است؟ کودک گفت پشت نقشه شکل و قامت یک انسان بود آن را شناختم و کامل کردم، نقشه (دنیا) ساخته شد. …


در داستانواره فوق اصلی ترین نکته همان ساختن انسان است. بدون ساختن و پرداختن انسان جهان، ویرانه ای بیش نخواهد بود. ساخته شدن دنیا، محصول و خروجی ساخته شدن انسان است.

نابودی محیط زیست (کوه ها، دریاها، آلودگی هوا، از بین رفتن منابع طبیعی،…) مسأله ترافیک و تبدیل شدن شهرها به ستون ها و استوانه های بلند بتونی آهنی و جنگ های و خونریزی ها و بیماری های جسمی و روحی و آسیب های اجتماعی نظیر اعتیاد، طلاق، فاصله های عظیم طبقاتی، قتل ها و سرقت ها، همه و همه ریشه در ساخته نشدن انسان و به حاشیه رانده شدن هزینه های مادی و غیرمادی در حوزه تربیت و تزکیه انسان ها دارد. در حالیکه  همه جهان و هر آنچه آفریده شده برای ساخته شدن انسان و بازگشت او به فطرت و اصالت انسانی خو بوجود آمده اند.

اگر چه کتاب های قطور و همایش و آموزش ها و کلاس های متعددی در این خصوص تدارک دیده شده امّا در عصر فست فوت و mp3و افسردگی مردم، حوصله پرداختن به کلاس های طولانی و گوش دادن به سخنرانی های طولانی که اغلب تکرار و ملال آور شده و نیز کتاب بسیار پر حجم که در صورت کاربردی کردن آن ها به چند سطر محدود می شوند، وجود ندارد.

به همین دلیل نوشته ها و گفته ها و نمایش ها و همایش نیز می بایست مناسب زمانه و زمینه باشند. مختصر، مفید و موثر و کاربردی، بدین منظور در این اختصار به طور اجمال محورهای ذیل را بدون پرداختن به مثال ها و مصادیق و حواشی مورد توجه و تأمل قرار می دهیم:

1- اولین گام در بستر خودسازی تنظیم و تدوین یک تئوری با مطالعه و بازخوانی کتب اخلاقی و عرفانی است. بدون مطالعه و تمرکز بر محورها و پیش نیازهای خودسازی محال است. افتخار ما این است که تنها دین مترقی عالم که با اقرأ (بخوان) آغاز شده دین مبین اسلام است. برای تغییر کنش فردی و اجتماعی می بایست گرایش و بینش خود را تغییر دهیم و برای تغییر بینش، باید دانش خود را تغییر دهیم.

معاشرت با دیگران را به افراط و تفریط نکشانیم. معاشرت و مراوده زیاد، فرصت و فضای خودسازی را محدود، و حساسیت ها و حسادت ها و دخالت های دیگران در زندگی را افزایش داده و همین ها سد بزرگی در بستر خودسازی خواهد شد.

چه خوب فرموده حضرت علی (علیه السلام) که برای رسیدن به سرنوشت متعالی و مطلوب، باید افکار خود را متعالی کنیم یعنی این فرآیند را طی کنیم: افکار – گفتار – رفتار – عادت – شخصیت – سرنوشت بنابراین اولین اقدام خالی افکار از بدی ها و پر کردن آن از خوبی هاست. امّا چگونه؟ با کنترل سه شاهراه اصلی افکار: دیدنی ها، شنیدنی ها و خوردنی های پاک.

2- در اخلاق و خودسازی تابع اکثریت نباشیم. از اکثریت خط نگیریم. همواره خوبان در اقلیت هستند ، از  مدل ها و الگوهای تمام نمای خود، ائمه اطهار (علیهم السلام)  الگو برداری کنیم. برای رسیدن به قلّه باید حرکت کرد. و به آنان نزدیک شد.

اگوست کنت که برخی وی را پدر جامعه شناسی مدرن می دانند، می گوید: «اکثر مردم، تابع اکثر مردم اند. یعنی مردم، مردم پرستند نه خداپرست. به عبارتی دیگر نظر و نگاه مردم را در تصمیم گیری ها و رویکرد و عملکرد خود، اصل می دانند.»

بعد از مطالعه و مشاوره و دست یابی به تئوری برگرفته از طریق نخبگان اندیشه ورزان متکی به منابع وحی و حدیث، مصمم و محکم در پی تمرین و تجربه و تحقق آن تئوری باشیم.

3- در فرآیند تمرین، هر زمان و هر جا که لغزیدیم و نخواستیم یا نتوانستیم و یا بر پایه عواطف و احساسات و نه عقل و اندیشه و تئوری مذکور عمل کردیم. خود را جریمه و تنبیه کنیم. و یا به عبارت صحیح تربیت و تزکیه کنیم. برای مثال مقداری صدقه بدهیم. چند رکعت نماز بخوانیم. یک روز روزه بگیریم و… همان کاری که همه عارفان و عالمان وارسته انجام می دادند و می دهند.

4- راحت ترین راه پرهیز از گناه و بستر سازی برای خودسازی، وارد نشدن به محیط مسموم و آلوده به گناه است. روح و روان آدمی همچون جسم او همواره در معرض بیماری می باشد.

در اخلاق و خودسازی تابع اکثریت نباشیم. از اکثریت خط نگیریم. همواره خوبان در اقلیت اندازه مدل ها و الگوهای تمام نمای خود، ائمه اطهار (علیهم السلام) الگو برداری می کنیم. برای رسیدن به قلّه باید حرکت کرد. و به آنان نزدیک شد

همانطور که اگر در فضای آلوده به ویروس سرماخوردگی یا وبا و… واقع شویم، آسیب دیده و بیمار می شویم. روح و روان ما نیز در فضای آلوده به گناه، مسموم خواهد شد.

5- طمع و تجمل گرایی و عدم پایبندی به قواعد قناعت و ساده زیستی از اصلی ترین موانع باز دارنده در مسیر خود سازی و بالندگی است. لذا دندان طمع را باید کشید و دور انداخت. بزرگترین ثروت به تعبیر حضرت علی (علیه السلام) قناعت است. و قناعت موجب آرامش و فراهم ساخت زمینه آموزش و نیایش و خدمت طمع موجب تملق در برابر صاحبان قدرت و ثروت، برای رسیدن به لذت و شهوت و در نتیجه زمین گیر شدن در گرداب تمامی رذایل می شود. لذا با هم از قناعت به عنوان پادزهر طمع بهره بگیریم.

6- معاشرت با دیگران را به افراط و تفریط نکشانیم. معاشرت و مراوده زیاد، فرصت و فضای خودسازی را محدود، و حساسیت ها و حسادت ها و دخالت های دیگران در زندگی را افزایش داده و همین ها سد بزرگی در بستر خودسازی خواهد شد.

البته معاشرت با خوبان و پاکان و آنان که موجب تقویت دانش و آرامش و سلامت و بهداشت روانی ما می شوند، از پیشنیازهای اصلی خودسازی است. معاشرت با بالاتر از خود به لحاظ معنوی و پایین تر از خود به لحاظ مادی (آن هم به طور محدود) تقویت کننده، بسیار خوبی برای خودسازی می باشد.

7- عمر بالاتر و ارزشمندتر از طلاست. در هزینه کردن آن بخیل باشیم. مدیریت زمان را فراموش نکنیم. مدیریت زمان موجب مدیریت ذهنی و زبان و زندگی خواهد شد.

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-02-03] [ 10:01:00 ق.ظ ]




تعریف خودسازی

خودسازی، اتخاذ روشی برنامه ریزی شده، دقیق و برگرفته از آموزه های توحیدی اسلام، برای مهاجرت از طبیعت و تعدیل هویت بشری، در جهت احیا و پرورش هویت انسانی و الهی انسان، در عرصة حیات عقلانی و عرفانی و در راستای تحقق جامعیت مظهری انسان نسبت به خدای تعالی و تقرب به اوست.

بنا بر تعریف ارائه شده، خودسازی، تنها منحصر به ترک گناه و انجام تکالیف شرعی یا تهذیب نفس از اسارت ها و عادت ها و کسب آزادی یا مبارزه با رذایل اخلاقی و کسب فضایل یا انجام عبادت نیست و شامل برنامة جامعی برای تحقق تمامی این عرصه ها, رفع نقایص گوناگون و تکمیل نفس آدمی می شود.

برنامة عملی خودسازی

مهم ترین اموری که در خودسازی و پی ریزی ساختمان وجودی انسان مؤمن و سالم دخالت دارند، عبارتند از: آگاهی و شناخت، ایمان به خدا، دین و رستاخیز، تقویت ارتباط معنوی با خداوند و تقید به وظایف واجب عبادی و اجتماعی.

هدف زندگی، چیزی جز خداشناسی و خداپرستی و رسیدن به قرب خداوند نیست. قرآن کریم می فرماید: مردم هیچ ماموریتی ندارند؛ جز این که دستورهای دین را مخلصانه برای خدا انجام دهند.1 مفهوم و حقیقت عبادت، بسیار فراگیر است و شامل تمام فعالیت های انسان در زندگی می شود؛ حتی خوردن و خوابیدن و ازدواج انسان، بیرون از دایرة عبادت و پرستش خداوند نیست.

به طور کلی، مراحل خودسازی عبارتند از:

1. تقویت ایمان از طریق سیر مطالعاتی و افزایش اطلاعاتی که منتهی به آگاهی و بیداری می شود. در این زمینه، شرکت در جلسات مذهبی، گوش دادن به سخنرانی ها، تلاوت مداوم قرآن کریم و مطالعة شرح زندگی بزرگان و اهل عرفان و سلوک و… بسیار مفیدند.

2. پاک سازی و تهذیب نفس از عادت های بد و دل بستگی ها و وابستگی ها و از اموری که مانع کمال و سیر و سلوک انسان به سوی خدا می باشند.

3. اصلاح صفات شخصیتی و پاک سازی دل و درون از رذایل اخلاقی و آراسته شدن به فضایل اخلاقی، از طریق راهکارهای علم اخلاق و تمرین آنها در معاشرت با مردم و رعایت اخلاق اجتماعی.

4. تفکر شخصی در سؤال های اساسی انسان که در بینش دینی مطرح می شوند؛ مانند خداشناسی، انسان شناسی و هستی شناسی، دین شناسی و معادشناسی.

5. انجام وظایف عبادی و تحصیل صفت تقوا و پرهیزکاری, از طریق آشنایی با واجبات دینی و گناهان و پای بندی به احکام دینی.

6. تقویت ارتباط عاشقانه با خداوند و معصومینعلیهم السلام و مومنان اهل ولایت و محبت, از طریق انجام مستحبات و زیارات.

در صورتی که این مسیر به درستی و عالمانه طی شود, به طور قطع، حالات انسان دارای ثبات خواهد شد و دگرگونی ها و تحولات، سامان یافته تر می شود و نگرانی ها رفع خواهد شد.

تقویت آگاهی

اولین و مهم ترین راه تقویت ایمان، تحصیل و تقویت آگاهی از طریق مطالعه، تامل و تفکر است. ریشة ایمان قلبی در معرفت و اندیشه قرار دارد. آگاهی و تفکر، بیدار کنندة قلب از خواب غفلت و زنده کنندة دل انسان است. کسی که آگاهی ندارد، در حقیقت، مرده ای است که میان زندگان راه می رود.

به خاطر اهمیت و تأثیری که آگاهی در رسیدن انسان به کمال دارد، حوزه های شناخت و آگاهی، فراوانند. مهم ترین آگاهی برای تقویت ایمان به خدا، تحقیق، مطالعه و تفکر در ذات، صفات و افعال الهی و سرانجام، توحید هستی است.

تقویت ارادة عملی

پس از تقویت شناخت و آگاهی، اکنون نوبت عمل و تقویت ایمان، به وسیلة ارادة عملی است. منظور از عمل در این مسیر، رفع موانع و ایجاد شرایط ارتباط و توجه عملی به خداوند است. عبادت و پرستش، شاهراه ارتباطی بنده با خداوند و تقویت ایمان به اوست؛ اما برای رسیدن به آن و انجام عبادت به صورت مؤثر، پیمودن مراحل زیر، ضروری می باشند:

1. مبارزه با ریشه های گناه؛ گناه، رفتار ناهنجاری است که ناشی از خودخواهی و هواپرستی انسان است و ایمان آدمی را تضعیف می کند. برای پاک سازی خود از گناه، ریشه ای ترین کار، مبارزه با زمینه های نفسانی آن است؛ یعنی صفات و ملکاتی که انگیزة این رفتار را در آدمی به وجود می آورند.

2. مبارزه با عادت هایی که مانع رشد انسان هستند؛ برخی عادت ها در انسان، مانع حرکت او در جادة ایمان تلقی می شوند؛ به عنوان مثال، کسی که به پرخوری، پرخوابی و پرگویی عادت نموده، قادر نخواهد بود به انجام وظایف واجب و مستحب خود اقدام کند.

3. مبارزه مستقیم با گناهان و ترک و جبران آنها؛ علاوه بر مبارزه با زمینه های گناه، مبارزه مستقیم با گناه و ترک و جبران آن از طریق روش توبه، زمینة تقویت ایمان و پاکی انسان را از آلودگی و تاریکی فراهم می آورد.

4. انجام وظایف واجب شرعی؛ یکی از مراحل بسیار مهم و سرنوشت ساز در تقویت ایمان، انجام وظایف واجب و اطاعت از فرامین خداوند است. این مرحله که در عرفان اسلامی از آن به قرب فرایض تعبیر می شود، سرانجام به حصول تقوا و بهره مندی از آثار و ارزش های ناشی از آن، خواهد انجامید.

5. انجام نوافل و مستحبات؛ نهایی ترین مرحله در جادة ایمان که به محبت و عشق الهی می انجامد، مرحلة انجام مستحبات و نوافل است؛ مرحله ای که عرفا از آن تحت عنوان قرب نوافل و راه عشق تعبیر می کنند. قرب نوافل، پایانی ترین مقصد دین و مؤثر ترین راه نزدیکی انسان به خدا و کسب مقام ولایت و خلافت الهی است.

خودسازی موفق

کسب هر موفقیتی، آمیخته با تلاش و تحمل سختی است؛ اما سختی ها وقتی به چشم نمی آیند که پاداش های فراوانی در برابر سختی ها داده شود. خدواند به کسانی که توبه کنند، نوید داده که نه تنها گناهان گذشتة آنان آمرزیده می شود، بلکه پاداش جایگزین آنها می شود؛ «[فرخنده و] بزرگوار است آن کسی که در آسمان، برج هایی نهاد و در آن، چراغ و ماهی نوربخش قرار داد».2

از این پس نیز به خودتان فشار نیاورید؛ بلکه همین اندازه که واجبات را مانند نماز، روزه و… به جا آوردید و حرام ها را مانند حریم نامحرم، رعایت کردید، کافی است و برای این که از فکر گذشته رها شوید، بهترین روش، پر کردن اوقات خود به وسیلة درس و تفریح و فراهم سازی زمینة ازدواج و اشتغال است.

اسباب توفیق و سلب آن

هیچ کاری بدون علت نیست؛ هم موفقیت، ناشی از علل و عوامل است و هم عدم آن. برای موفق شدن، ابتدا باید اسباب و علل آن را شناخت و از راه اسباب آن وارد شد. اگر کسی با شناخت کافی وارد این میدان شود و شایسته عمل کند، به طور قطع، شاهد موفقیت خواهد شد. در برنامه ریزی، توجه به امور زیر، بایسته است:

1. واقع گرایی، سالک و رهرو، توان واقعی خود را می سنجد؛ حال و روز خود را می نگرد و بر اساس آن، به تنظیم برنامة خودسازی می پردازد. انسان ها دارای تفاوت های روحی و جسمی و شرایط متفاوتی می باشند و هر کسی باید برای خود برنامه ای برگزیند که سنگین و طاقت فرسا نباشد؛ بلکه پیوسته حال و نشاط او در طول برنامه، محفوظ بماند و به عنوان یک دستورالعمل کلی، باید نشاط را پیوسته در خود نگه داشته، از اجبار و اکراه - به ویژه در مراحل ابتدایی - پرهیز کند.

2. جذابیت؛ در برنامه ریزی، باید به کیفیت، بیش از کمیت اهتمام ورزید؛ به عنوان مثال، به جای این که شخص تصمیم بگیرد هر صبحگاهان یک جزء قرآن بخواند، می تواند آن را حتّی به یک صفحه تقلیل دهد؛ اما کوشش کند که تلاوتش در جای خلوت، با حال و توجّه کامل و تدبّر و ژرف اندیشی در معانی باشد و نیز بکوشد نمازهایش را با حضور قلب و توجّه بخواند.

3. تدریج؛ از حداقل شروع کند؛ ولی در اندیشة افزون سازی تدریجی باشد؛ برای مثال، اگر از اول، خواندن نماز شب سخت است، بنا داشته باشد که فقط یک رکعت (وتر) بخواند و پس از یک هفته، دو رکعت (شفع) را هم اضافه کند و پس از مدتی، کم کم هشت رکعت نافلة شب را هم بخواند.

4. رعایت مراتب حال؛ در روند خودسازی، باید مرحله به مرحله پیش رفت و از اول نمی توان تمام مدارج کمال را یک مرتبه پیمود. بهتر است انسان ابتدا از عمل به واجبات و رعایت شرایط و جزئیات آنها شروع کند و در کنار آنها، به ترک محرمات بپردازد و همواره بر نیفتادن در دام های شیطان و هوای نفس، جدیت کند و پس از مدتی که سراسر وجودش تسلیم شد و ایمان در روح و جسم او نفوذ کرد، به انجام دادن مستحبات و ترک مکروهات بپردازد. از این مرحله به بعد، عنایات خداوند، او را راهنمایی خواهد کرد؛ «و آنان که در راه ما به جان و مال، جهد و کوشش کردند، به تحقیق، آنان را به راه خویش هدایت می کنیم و خدا همیشه یار نکوکاران است».3

5. عزم و استواری؛ پس از تنظیم برنامه، با اراده ای قاطع، باید بر انجام دادن آنها ایستادگی کرد و نفس خود را از تنبلی و کسالت با جدیت تمام باز داشت.

6. استعانت و توسل؛ برای موفقیت در جهاد اکبر، باید از خداوند بزرگ، استمداد جست و به ائمه معصومعلیهم السلام، متوسل شد.

7. اسوه گزینی؛ افزایش معرفت و پیروی از الگوهای راستین (ائمه معصومعلیهم السلام و بزرگان اخلاق) همواره باید مورد توجه باشد.

8. مشارطه، مراقبه و محاسبه؛ سالک باید پیوسته از طریق ارکان سلوک، یعنی، مشارطه، مراقبه و محاسبه، با خداوند در ارتباط باشد. امام خمینی در این باره می نویسد: «و از اموری که لازم است از برای مجاهد، مشارطه، مراقبه و محاسبه است. «مشارطه» آن است که در اول روز، مثلاً با خود شرط کند که امروز بر خلاف فرمودة خداوند - تبارک و تعالی - رفتار نکند و این مطلب را تصمیم بگیرد. معلوم است یک روز خلاف نکردن، امری است خیلی سهل [که ] انسان می تواند به آسانی از عهدة [آن ] بر آید. تو عازم شو و شرط کن و تجربه نما؛ ببین چقدر سهل است. ممکن است شیطان و جنود آن ملعون، بر تو این امر را بزرگ نمایش دهند؛ ولی این از تلبیسات آن ملعون است. او را از روی واقع و قلب، لعن کن و اوهام باطل را از قلب بیرون کن و یک روز تجربه کن؛ آن وقت تصدیق خواهی کرد.

پس از این مشارطه، باید وارد «مراقبه» شوی و آن چنان است که در تمام مدت شرط، متوجه عمل به آن باشی و خود را ملزم بدانی به عمل کردن آن. اگر خدای نخواسته در دلت افتاد که امری را مرتکب شوی که خلاف فرمودة خدا است، بدان که این، از شیطان و جنود اوست که می خواهند تو را از شرطی که کردی، باز دارند؛ به آنها لعنت کن و از شرّ آنها به خداوند پناه ببر و آن خیال باطل را از دل بیرون نما و به شیطان بگو که من یک امروز با خود شرط کردم که خلاف فرمان خداوند تعالی نکنم؛ ولی نعمت من سال های دراز است که به من نعمت داده، صحّت و سلامت و امنیت، مرحمت فرموده و مرحمت هایی کرده که اگر تا ابد خدمت او کنم، از عهدة یکی از آنها بر نمی آیم. سزاوار نیست که یک شرط جزئی را وفا نکنم! امید است ان شاء اللَّه، شیطان طرد شود و منصرف گردد و جنود رحمان غالب آید. این مراقبه با هیچ یک از کارهای تو، از قبیل کسب و سفر و تحصیل و غیرها، منافات ندارد.

به همین حال باشی تا شب که موقع «محاسبه» است و آن عبارت است از این که حساب نفس را بکشی؛ در این شرطی که با خدای خود کردی که آیا به جا آورد[ی ] و با ولی نعمت خود در این معامله جزئی خیانت نکردی؟ اگر درست وفا کردی، شکر خدا کن در این توفیق و بدان این که یک قدم پیش رفتی و مورد نظر الهی شدی و خداوند، ان شاءاللَّه، تو را راهنمایی می کند در پیشرفت امور دنیا و آخرت و کار فردا، آسان تر خواهد شد. چندی به این عمل مواظبت کن؛ امید است ملکه گردد از برای تو؛ به طوری که از برای تو، کار خیلی سهل و آسان شود؛ بلکه آن وقت لذت می بری از اطاعت فرمان خدا و از ترک معاصی در همین عالم. با این که این جا عالم جزا نیست، لذت می بری و جزای الهی اثر می کند و تو را مُلْتَذ (کامروا) می نماید.

بدان که خدای - تبارک و تعالی - تکلیف شاق بر تو نکرده و چیزی که از عهده تو خارج است و در خور طاقت تو نیست، بر تو تحمیل نفرموده [است ]؛ لکن شیطان و لشکر او، کار را بر تو مشکل جلوه می دهند و اگر خدای نخواسته در وقت محاسبه، دیدی سستی و فتوری شده در شرطی که کردی، از خدای تعالی، معذرت بخواه و بنا بگذار که فردا مردانه به عملِ شرط، قیام کنی. به این حال باشی تا خدای تعالی، ابواب توفیق و سعادت را بر روی تو باز کند و تو را به صراط مستقیم انسانیت برساند».4

10. سخت کوشی و تحمل سختی ها؛ اگر طالب موفقیت هستیم، باید بپذیریم که همه چیز با کار و کوشش سخت، بردباری و مقاومت در مقابل دشواری ها به دست می آید و کسی با خوش گذرانی و راحت طلبی، به جایی نمی رسد.

11. برنامه، نظم و تداوم؛ هدف خویش را در زندگی و رسیدن به قرب الهی، مشخص و برای رسیدن به آن، برنامه ریزی کنید و بر آن برنامه، پای بفشارید. نظم و برنامه ریزی، از لوازم ضروری موفقیت در دین داری و یا هر کار دیگر است و امکان ندارد که یک فرد بی انضباط و بی نظم، در رسیدن به اهداف زندگی خود موفق باشد.

این برنامه که در حقیقت، یک دستورالعمل خودسازی و قرب الهی است، باید با دقت و مطالعه و با مشورت متخصصان متعهد و علمای دین تنظیم شود؛ تا هم قابل عمل باشد و هم از افراط و تفریط به دور باشد و موفقیت در عمل و عبادت خدا، در گرو تداوم عمل به این برنامه است.

12. تأمین اقتصادی، از نظر اسلام هم فقر زیاد مانع انجام وظایف بندگی است و هم ثروت فراوان و بهترین حالت برای آسودگی خاطر و تمرکز در بندگی خداوند، حالت تعادل و تأمین اقتصادی است. کسی که فقیر است، همواره باید به فکر آب و نان خانوادة خود باشد و کسی که مال و ثروت فراوان دارد، همواره باید وقت و نیروی خود را در جهت سامان دادن و حفظ و حراست اموال خود به هدر بدهد و این دو گروه، معمولا در دین داری و عبودیت خداوند، موفق نیستند.

قرآن کریم نسبت به ثروت فراوان می فرماید: «انسان همین که خود را ثروتمند و بی نیاز احساس کند، به شورش و طغیان گری دست می زند».5 از رسول اکرم صلی الله علیه وآله نقل شده که فرموده که فرمود: نزدیک است فقر، آدم فقیر را به کفر بکشاند6.

13. رفق و مدارا؛ یکی از شرایط موفقیت در عبادت، اقتصاد در آن و رفق و مدارا با خود است؛ حتی عبادت را نباید به خود تحمیل کرد. عبادت تحمیلی، باعث زدگی انسان می شود و حال بندگی را زایل و خود عملی بی ثمر است.

در روایات اسلامی، تاکید فراوان شده است که در عبادت، میانه رو باشید و اقبال و ادبار قلب خویش را در نظر بگیرید و در حالتی که میل و اقبال دارید، بیشتر عبادت کنید و در موقع بی حالی و بی اشتیاقی به عبادت، به انجام واجبات بسنده کنید.

14. طلب توفیق از خداوند؛ دعا و درخواست، به ویژه با تضرع و گریه و با دل شکسته، علاوه بر آثار مادی و معنوی استجابت و موفقیت در رسیدن به اهداف، دل را برای انجام اوامر الهی، رقیق و آماده می سازد و آن را از کدورت ها و تعلق و تشویش و اضطراب های ناشی از وسوسه های یأس آور شیطان و نفس اماره، پالایش می دهد.

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:57:00 ق.ظ ]




مفهوم شناسی خودسازی

در قرآن کریم از مسئله خودسازی با عنوان تزکیه و تزکی یاد شده است و معنای لغوی آن عبارت است از: پاک نمودن خود از ناپاکی ها. در آیات متعددی از قرآن مجید بر اهمیت این پاک­سازی تأکید شده است؛ مثلاً در سورۀ شمس می خوانیم: “به تحقیق کسانی که نفس خود را پاک کردند، به رستگاری رسیدند و کسانی که آن را آلوده و ضایع کردند، ضرر دیدند”؛ همچنین در آیه ۱۹ سوره فاطر و آیات ۱۴ و ۱۵ سوره اعلی، بر این مسئله تأکید شده است.

مراحل آغازین خودسازی و تزکیۀ نفس

نقطه شروع خودسازی و تزکیه نفس برای افراد مختلف، متفاوت است. برای فرد غیر مسلمان، اوّلین راه و نقطه شروع، اسلام آوردن است. به طوری که عده ای از علمای اخلاق، همین مطلب را درجه بندی کرده و گفته اند: اول اسلام، بعد ایمان، در مرحله سوم هجرت و بعد از آن جهاد فی سبیل الله است که در این راه وجود دارد”.

اما نسبت به کسانی که وارد حریم امن اسلام و ایمان شده اند و مورد خطاب آیات قرآنی: “ای مؤمنان به فکر خود باشید” و یا آیه ای که می فرماید:  “ای ایمان آوردندگان ایمان خود را تجدید کنید”. قرار گرفته اند، باید گفت اوّلین مرحله خودسازی، تنبه و بیداری است. به این که باید شروع کرد و خود را از ناپاکی ها جدا کرد. بعد از این تنبه و آگاه شدن، این سؤال پیش می آید که از کجا باید شروع کرد؟ می توان گفت کسی که اوّلین مرحله را گذرانده است؛ با فکر و عقل، به این نتیجه رسیده است که “این عالم جای ماندن نیست و این همه امکانات و بعثت انبیا برای حیوانی زیستن نیست”.

بعد از این مرحله (تفکر و تنبه) نوبت به مرحله «توبه» می رسد؛ یعنی جبران آن چه از دست رفته است. جبران حقوق دیگران که ضایع کرده ایم و جبران حقوق خداوند که بر گردن ما باقی مانده است. البته این توبه به همراه عزم است. توبه از آن چه کرده ایم و عزم به سوی آن چه می خواهیم پیش برویم، به همین جهت، عده ای از علمای اخلاق، منزل دوم را توبه و عده ای عزم گفته اند.مرحله بعدی برای  این امر ترک معصیت و انجام واجبات است.

آیت الله بهجت در جواب سؤالی که پرسیده شده: تصمیم به سیر و سلوک دارم، چه کنم؟ می گوید: ترک معصیت برای تمام عمر کافی و وافی است، اگرچه هزارسال باشد. پس در این مرحله باید واجبات الاهی را به اندازه ­ای که علم داریم، انجام داده و محرمات الاهی را نیز به اندازه علم­مان ترک کنیم. این مسئله باعث می شود خداوند علم های جدیدی به ما عطا کند و به این وسیله، در سیر و سلوک خود رشد پیدا کنیم. ما هر چه می دانیم عمل می کنیم و خداوند علم به ندانسته ها را به ما عنایت می کند و تا وقتی که ما به وظیفۀ خود عمل کنیم، این چرخه ادامه دارد. پیامبر (صلی الله علیه واله) فرموده اند: هر کس آن چه را می داند انجام دهد، خداوند علم مجهولات را به او می فهماند. این روایت، مطابق با آیه قرآنی است که می­ فرماید: “کسانی که در راه ما تلاش کنند، راه های خود را به آنان نشان داده و هدایت شان می کنیم”. علاوه بر این، باید دانست انسان تا زنده است، هیچ گاه ساکن نیست؛ یا به سوی نور (هدایت) در حرکت است و یا به سوی ظلمت (گمراهی)، و مطلب مهم، رهبری این حرکت به سوی نور است .

لزوم وجود استاد در مسیر تزکیه و خود­سازی

مسلماً وقتی علوم ظاهری و تجربی؛ مانند طبابت جسم نیاز به استاد داشته باشد، طبابت روح که سخت تر و دقیق تر است حتماً به طبیب و استاد احتیاج دارد. اما این، مسیری است که در پیمودن آن بزرگ ترین استاد، انسان را راهنمایی می کند. استاد اوّلیه برای همۀ انسان ها و راهنمای آنان، خداوند است. در قرآن آمده است: “خداوند سرپرست ایمان آورندگان است و آنها را از تاریکی ها به سوی نور می کشاند”. و  یا می فرماید: “کسانی که در راه ما تلاش کنند قطعاً آنها را  به راه­های خود هدایت می کنیم”.  پس با استعانت و توکل بر او می توان در این راه گام نهاد و اگر در این مسیر، خداوند شخصی وارسته، صالح و متقی را در مسیر انسان قرار داد، از او استفاده می کند، اما اگر چنین نعمتی نبود، این راه تعطیل نمی شود، بلکه با عمل به آن چه می دانیم خداوند علم به مجهولات را به ما عنایت می کند.

در سؤالی از محضر آیت الله بهجت پرسیده شد: آیا این مسیر نیاز به استاد دارد؟ در جواب فرمودند: “استاد تو علم تو است، به آن چه می دانی عمل کن، آن چه را نمی دانی کفایت می شود”. پس استاد اوّلیه خداوند است و به همین جهت پیامبرانش را برای هدایت خلق فرستاده است و پس از آنها ائمۀ اطهار (علیهم السلام) و بعد از آنها انسان های وارسته، متقی و راه پیموده، سمت استادی خواهند داشت. انسان در نبود استاد خاص می تواند با استعانت از خداوند متعال و روح پیامبر اعظم (صلی الله علیه واله) و ائمۀ اطهار (علیهم السلام) راه را شروع نموده و ادامه دهد و علم خود را مانند معلمی بداند که او را به نیکی ها راهنمایی کرده و از معاصی باز می دارد و همین ترک معصیت و انجام واجبات، موجب رشد در این مسیر خواهد شد.

بهترین راه قرار گرفتن در زمره یاران امام عصر(عجل الله تعالی فرجه)

برای این کار باید دید که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) که خود یکی از امامان و پیشوایان دینی ما است چه اعمالی انجام می دهد و زمانی که ظهور کند چه برنامه هایی را اجرا می کند. همان گونه که می دانیم در دین اسلام بهترین چیز برای رشد و تعالی و رسیدن به خدا، ایمان و عمل صالح است، لذا برای اینکه بتوانیم یار و یاور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) شویم همان اجرای دستورات دینی؛ یعنی انجام واجبات و ترک محرمات بهترین کار و آغاز راه برای خود سازی و تهذیب نفس است

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:54:00 ق.ظ ]




راز طول عمر امام زمان (عج) به روایت حجت‌الاسلام قرائتی



حجت‌الاسلام محسن قرائتی نوشت: اگر یک روزنامه‏ خارجى گفته باشد که یک ماهى در اقیانوس پیدا شده است که ۳ میلیون سال عمر دارد، مردم فوراً باور می‌کنند، اما اگر ۱۵۰ حدیث داشته باشیم که امام زمان (عج) زنده است و ۱۳۰۰ سال عمر دارد، مى‏‌گوید: از نظر علمى نمى‌‏شود!

به گزارش فارس، حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی رئیس ستاد اقامه نماز در ذیل آیه 14 سوره عنکبوت درباره طول عمر امام زمان (عج) می‌نویسد:

«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسینَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ»­

و به راستى نوح را به سوى قومش فرستادیم، پس در میان آنان هزار سال، به استثناى پنجاه سال، درنگ کرد - ولى جز اندکى از مردم به سخن او گوش ندادند - پس طوفان (قهر خداوند) آنان را در حالى ­که ستمگر بودند، فرا گرفت.

نکته‌ها:

1. قرآن، با بیان عمر طولانى انسان­‌های گذشته، آن را امری ممکن و شدنی خوانده است. «أَلْفَ سَنَةٍ»

2. تنها پیامبرى که مدت رسالتش در قرآن بیان شده، حضرت نوح (ع) است، البته 950 سال، مدت رسالت آن حضرت تا زمان طوفان است، اما مدت پیامبری ایشان پس از طوفان و سال­‌های عمرش بیان نشده است.

3. عمر طولانى دادن به بشر، برای خداوند محال نیست؛ همان­گونه که او حضرت مهدى (عج) را قرن‌ها زنده نگه داشته تا حکومت عدل جهانى را بر پا کند، گر چه جسم تمام مردم پس از کهولت سن فرسوده می‌­شود، ولى آن حضرت به گفته بزرگان دین، همچنان در چهره انسان چهل­‌ ساله ثابت است و این جاى تعجب نیست.

در صورت همه‏ ما، موى ابرو و مژه ده‌‏ها سال ثابت است، در صورتى که موى سر و صورت همواره در حال تغییر و تحول است، با آنکه آب و غذا و هوا و محل هر دو مو، یکى است. آرى! خداوند می‌‏تواند انسانى را ثابت و دیگران را متغیر قرار دهد.

4. گاهی پرسیده می‌شود که چگونه عمر بیش از هزار سال حضرت مهدى (عج) را باور کنیم؟

پاسخ آن است که در آیه‏ 259 سوره‏ بقره مى‏‌خوانیم: شخصى ـ که به گفته‏ روایات و تفاسیر، عُزیر نام داشت ـ از کنار یک آبادى عبور می­‌کرد که دیوارهاى آن بر روى سقف‏‌هایش فرو ریخته بود و مشخص بود که مدتی طولانى از مرگ ساکنین آن­جا و زمان تخریبش می‌‌گذرد، با خود گفت: «خداوند چگونه ساکنین اینجا را پس از مرگ‌شان زنده مى‌‏کند؟».

خداوند در همان لحظه جان او را گرفت و پس از صد سال زنده کرد و به او گفت: «چقدر درنگ کردى؟»، گفت: «یک روز یا بخشى از یک روز!»، خداوند فرمود: «نه؛ بلکه صد سال است که در اینجا مانده‌‏اى، به غذا و نوشیدنى خود که همراه داشتى، نگاه کن که با گذشت سال­‌ها تغییر نکرده است، به الاغ خود نگاه کن که هیچ اثرى از آن باقى نمانده است، ما زنده شدن تو را نشانه و حجتى براى مردم قرار مى‏‌دهیم، اکنون به استخوان‏‌هاى الاغ مرده خود بنگر و ببین که چگونه آن­ها را به هم پیوند مى‏‌دهیم و بر آن­‌ها گوشت مى‏‌پوشانیم و زندگى دوباره به آن مى‌­بخشیم‏».

بنابراین آیه، غذا و نوشیدنى به مدت صد سال تغییر نکرد، در حالى ­که به طور طبیعى می­‌بایست پس از چند روز فاسد مي‌شد، صد سال برابر 5200 هفته است و خداوند غذایى که فقط یک هفته سالم می­‌ماند را 5200 برابر عمر طبیعى‏‌اش سالم نگاه داشت، اکنون به سراغ عمر امام زمان (عج) مى‌‏رویم که هنوز حتى به حد 20 برابر عمر طبیعى نرسیده است، بنابراین نه دلیل عقلى بر محدود کردن عمر انسان داریم و نه عمر طولانى، چیز محالى است.

از طرفى تعجب ما از طولانى بودن عمر به خاطر مقایسه آن با خودمان و قدرت محدود خودمان است، در حالی ­که نمونه‏‌هاى دیگرى از طول عمر نیز در تاریخ و طبیعت وجود دارد؛ از جمله: مدت رسالت حضرت نوح (ع) 950 سال، اصحاب کهف و خواب چند صد ساله آن­ها، عمر چندین هزار ساله نوعى ماهى و برخى از درختان و… . آرى! خداوندى که به استخوان، قدرت شنیدن و به پیه چشم، قدرت دیدن مى‌‏دهد، مى‏‌تواند عمر انسان را نیز طولانى کند.

متأسفانه برخی در پذیرفتن مسائل منطقی دین، دیرباور هستند، اگر یک روزنامه‏ خارجى گفته باشد که یک ماهى در اقیانوس اطلس پیدا شده است که سه میلیون سال عمر دارد، فوراً باور می‌کنند، اما اگر 150 حدیث داشته باشیم که امام زمان (عج) زنده است و هزار و سیصد سال عمر دارد، مى‏‌گوید: از نظر علمى نمى‌‏شود

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1397-02-01] [ 08:39:00 ق.ظ ]




ارزش حجاب

امام خمینی (ره) در باره ارزش حجاب می فرماید: (حجاب اسلامی یعنی حجاب وقار، حجاب شخصیت، ساخته من فقیه نیست; این نص صریح قرآن است. آن قدری که قرآن مجید بیان کرده، نه ما می توانیم از آن حدود (محدوده) خارج شویم و نه زنانی که معتقد به این کتاب بزرگ آسمانی هستند. )14

باید به دنیا تفهیم کنیم که دست یابی به مدارج علمی به معنای پشت کردن به مفاهیم ارزشی دینی و رویکرد به مظاهر فریبای تمدن غربی نمی باشد.

از این جا روشن می شود که چرا فرانسه در ممنوعیت تحصیل دختران با حجاب اسلامی در دانشگاه ها پیشگام شده است، چون نقش آن را در پیروزی الجزایر چشیده است.

فرانس فانون می نویسد: (هر چادری که دور انداخته می شود، افق جدیدی را که بر استعمارگران ممنوع بود، در برابر او می گشاید و بدن زن الجزایری را که عریان شده است، به او نشان می دهد و پس از دیدن هر چهره بی حجابی، امیدهای حمله ور شدن اشغال گران ده برابر می گردد. هر بار که یک زن کشف حجاب می کند، در واقع وجود جامعه الجزایری را بر سیستم دفاعی سست بنیاد، باز و متلاشی شده به اشغال گران اعلام می دارد. )15

بنابر این، حجاب، پاسخی است به ندای فطرت، نشانِ تمدن و فرهنگ اسلامی است، فزونی بخش حرمت زنان و مایه سلامت جسم و آرامش روان جامعه است.

اسلام، طرفدار پرده نشینی نیست، اسلام می خواهد زن در حضور مردهای اجنبی، بدن خود را بپوشاند بدون آن که مجبور باشد از اجتماع کناره گیری کند. رعایت پوشش اسلامی در قالب دو اصل (پوشیدگی) و (سادگی)، آثار و نتایج مهمی از لحاظ فردی و اجتماعی در بر دارد.

در مخزن شرف، گهری جز حجاب نیست

شمشیر دیده را سپری جز حجاب نیست

ای ملتی که یک سره در خواب غفلتید

در کاستن ز فرّ نیاکان شتاب چیست؟

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:37:00 ق.ظ ]




جـایگاه حجاب در نظام هستـى

 

 

یکى از نکات اساسى که زمینه اى براى عمل بـه احکام است, شناخت جـایگاه هر چیز در نظام هستـى است. البـتـه در نظامى که خداوند متـعال در جاى جاى آن دیده مى شود و ارتـبـاط اشیإ و اعمال بـا خداوند بسیار مشهود است و با درک این ارتباط و حضور, بسیارى از مشکلات زندگى بشر حل مى شود.

((حق)) , بـه عنوان زیبـاترین و پـسندیده ترین واژه آفرینش در تمامى ادیان و جوامع بشرى مورد تـوجه قرار گرفتـه است و حقوق و اداى آنها فراتـر از زمانها و مکانها و اشخـاص و ادیان است. در واقع هر فردى از هر طبقه اجتماعى و از هر دین و ملیت, نسبت بـه اداى حقوق دیگران حساسیت نشان مى دهد و این مطلب, حق و حـقوق را فرازمانى و فرامکانى مى کند.  

برخی از اندیشه گران و حکیمان بر این باورند که حجاب, حق الله است و در این باره مى گویند:

((حرمت زن نه اختصاص بـه خود زن دارد, نه مال شوهر و نه ویژه بـرادر و فرزندانش مى بـاشـد. همه اینها اگر رضایت بـدهند, قرآن راضى نخواهد بـود, چـون حرمت زن و حیثـیت زن بـه عنوان حق الله مطرح است. لذا کسى حق ندارد بـگوید من بـه نداشتـن حجـاب رضایت دادم. از اینکه قـرآن کـریم مى گـوید: هر گـروهى, اگـر راضـى هم باشند, شما حد الهى را در برابر آلودگى اجرا کنید, معلوم مى شود عصمت زن حق الله است.)) 

پرواضح است آدمى نمى تواند حقوق الهى را کاملا ادا کند ولى بـا انجـام بـرخى کارها مى تـوان رضایت الهى را بـه دست آورد. حـضرت رسول(ص)مى فرماید: ((ان حقوق الله جل ثنائه اعظم من ان یقوم بها العبـاد و ان نعم الله اکثـر من ان یحـصیها; حـقوق خـداوند متعال بـزرگتـر از آن است که تـوسط بـندگان ادا شود و نعمتـهاى خداوند بیشتر از آن است که به شمارش آید.)) و حضرت على(ع)مى فرماید: ((لکنه سـبـحـانه جـعـل حـقه عـلى العـبـاد ان یطیعوه; ولى خداوند متـعال بـر بـندگان حقى قرار داده و آن این است که او را اطاعت کنند.))

اگر چه حق خدا بـزرگ است و قابـل ادا نیست, ولى اداى وظایف و اطاعت از خداوند متـعال بـه نوعى اداى حق محسوب مى شود. حجاب که امر خدا است و شارع مقدس بـه عنوان یکى از احـکام ضرورى دین آن را واجب کرده است, بـاید حفظ شود. حفظ این واجـب الهى اطاعت از او است و اطاعت از او حـقى است که بـر بـندگان نهاده است. و هر انسان باورمندى باید تعبدا و نه فقط به خاطر مصالح عمومى و … این حد و حق الهى را ادا کند.

پس حکمت حجاب, سنجش میزان عبودیت و اطاعت بندگان است. بانوان با حفظ حجاب مى توانند اطاعت را, که روح و پیام اصلى عبادات بشر اسـت, اثـبـات کنند و در زمره اطاعـت کنندگان الهى قـرار گیرند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:36:00 ق.ظ ]




آرامش‌ روان‌ شخصي‌ و اجتماعي‌


غريزه‌ جنسي‌ امري‌ واقعي‌ در نفس‌ انسان‌است‌: نفس‌ كه‌ كانون‌ خواهشها و تمنيات‌ مي‌باشد،بعدي‌ از ابعاد وجودي‌ است‌ كه‌ مستقل‌ از عقل‌عمل‌ مي‌كند. انسان‌ ممكن‌ است‌ عقل‌ نداشته‌ باشدو مجنون‌ باشد، ولي‌ به‌خاطر نفس‌، كششهاي‌شهوي‌ داشته‌ باشد.

ارضاي‌ غريزه‌ جنسي‌ از امور طبيعي‌ زندگي‌انسان‌ پس‌ از بلوغ‌ جنسي‌ است‌ كه‌ اين‌ مهم‌ باپديده‌ ازدواج‌ در اسلام‌ سامان‌ مي‌يابد.

غريزه‌ جنسي‌ به‌ معناي‌ اعم‌، شامل‌ فعل‌ فيزيكي‌و خواهش‌ نفساني‌ است‌ كه‌ از دو جهت‌: ازدواج‌براي‌ زن‌ و مرد، و نگاه‌ براي‌ مرد و حجاب‌ براي‌زن‌ كنترل‌ مي‌شود; يعني‌ ازدواج‌ به‌ تنهايي‌ به‌عنوان‌ يك‌ عامل‌ كنترل‌ غريزه‌ جنسي‌ عمل‌ مي‌كندو جهت‌ دوم‌; نگاه‌ مرد و حجاب‌ زن‌ است‌; اگر مردموظف‌ به‌ حفظ نگاه‌ و زن‌ موظف‌ به‌ حفظ حجاب‌نباشد، جامعه‌ تا آزادي‌ جنسي‌ غربي پيش‌ مي‌رودو نبودن‌ حريم‌ قانوني‌ ميان‌ زن‌ و مرد و آزادي‌معاشرتها و مباشرتهاي‌ جنسي‌، بي‌بند و باريها و هيجانهاي‌ جنسي‌ را افزايش‌ مي‌دهد و تنها راه‌آرامش‌ در اين‌ ديدگاه‌، آزادي‌ كامل‌ جنسي‌ براي‌مرد و زن‌ است‌ كه‌ با توجه‌ به‌ مسئله‌ خانواده‌ و مادرشدن‌ زنها، آرامش‌ روان‌ خانمها به‌ عنوان‌ يك‌انسان‌ از جهت‌ شخصي‌ و اجتماعي‌ بيشتر تخريب‌مي‌شود. آزادي‌ عرياني‌ و بندباري‌ جنسي‌ با رفع‌هرگونه‌ پوشش‌ و حجاب‌ از محيط شخصي‌ وخانوادگي‌ تا محافل‌ عمومي‌ و اجتماعي‌ مانندساحل‌ درياها، استخرها، خيابانها و… از زن‌ يك‌كالاي‌ مصرفي‌ مي‌سازد كه‌ براي‌ تمام‌ مردان‌هوسباز بهره‌دهي‌ حظ بصر داشته‌ باشد و شيادان‌فاسد را به‌ تماشاي‌ مجاني‌ زيباييهاي‌ زن‌، كه‌ وديعه‌الهي‌ براي‌ او، شوهرش‌ و خانواده‌اش‌ است‌،مي‌كشاند و پايه‌ تجارت‌  و زنان در دنياي‌ به‌اصطلاح‌ متمدن‌ و آزاد، براساس‌ شكستن‌ حرمت‌و روان‌ زن‌ و تجاوز به‌ حريم‌ او، بعد از كشف‌حجاب‌ زنهاست‌; گرچه‌ اين‌ مفاهيم‌ با القاي‌ تربيت‌فاسد و غلط غربي در دختران‌ و سرانجام‌ پذيرش‌خودشان‌، جامه‌ عمل‌ مي‌پوشد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:28:00 ق.ظ ]




فلسفه حجاب

 

یکی از نکات اساسی که زمینه‌ای برای عمل به احکام است شناخت جایگاه هرچیز در نظام هستی است. البته در نظامی که خداوند متعال در جای جای آن دیده می‌شود و ارتباط اشیا و اعمال با خداوند بسیار مشهود است و با درک این ارتباط و حضور، بسیاری از مشکلات زندگی بشر حل می‌شود. «حق» به عنوان زیباترین و پسندیده‌ترین واژه آفرینش در تمامی ادیان و جوامع بشری مورد توجه قرار گرفته است و حقوق و ادای آنها فراتر از زمانها و مکانها واشخاص و ادیان است.

در واقع هر فردی از هر طبقه اجتماعی و از هر دین و ملیت، نسبت به ادای حقوق دیگران حساسیت نشان می‌دهد واین مطلب، حق و حقوق را فرازمانی و فرامکانی می‌کند. برخی از اندیشه‌گران و حکیمان بر این باورند که حجاب، حق‌الله است و در این‌باره می‌گویند: «حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد و نه مال شوهر و نه ویژه برادر و فرزندانش می‌باشد. همه اینها اگر رضایت بدهند، قرآن راضی نخواهد شد، چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق‌الله مطرح است. لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم.

از اینکه قرآن می‌گوید: هر گروهی، اگر راضی هم باشند، شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید، معلوم می‌شود عصمت زن حق‌الله است.»(۶) پر واضح است که آدمی نمی‌تواند حقوق الهی را کاملا ادا کند ولی با انجام برخی کارها می‌تواند رضایت الهی را به دست آورد. حضرت رسول‌(ص) می‌فرمایند: «حقوق خداوند متعال بزرگتر از آن است که توسط بندگان ادا شود و نعمت‌های خداوند بیشتر از آن است که به شمارش آید»(۷) و حضرت علی(ع) می‌فرماید: «خداوند بر بندگان حقی قرار داده و آن این است که او را اطاعت کنند.»(۸) اگرچه حق خدا بزرگ است و قابل ادا نیست ولی ادای وظایف و اطاعت از خداوند متعال به نوعی ادای حق محسوب می‌شود. حجاب که امر خداست و شارع مقدس به عنوان یکی از احکام ضروری دین آن را واجب کرده است باید حفظ شود.

حفظ این واجب الهی اطاعت از اوست و اطاعت از او حقی است که بر بندگان نهاده است و هر انسان باورمندی باید تعبدا و نه فقط به خاطر مصالح عمومی و… این حق و حد الهی را ادا کند. پس حکمت حجاب، سنجش میزان عبودیت واطاعت بندگان است. بانوان با حفظ حجاب می‌توانند اطاعت را که روح و پیام اصلی عبادات بشر است اثبات کنند و در زمره اطاعت‌کنندگان الهی قرار گیرند. بانوان به عنوان نیمی از جامعه اسلامی که در دامان خود انسان‌های پاک و برجسته می‌پرورانند، دارای حرمت واحترام ویژه‌ای می‌باشند. آنان معلمان عاطفه هستند و پیکره اجتماع، با محبت و تربیت آنها استوار خواهد ماند.

مفسران واندیشه‌گران بر این باور هستند که «قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن می‌گوید، می‌فرماید: حجاب عبارت است از یک نحوه احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند. در قرآن علت و فلسفه حجاب را چنین ذکر می‌کند که: ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین، یعنی برای اینکه شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند، چرا که آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.»(۹)

با اندکی تدبر در آیات قرآن فلسفه حجاب را به گونه‌ای صریح می‌بینیم و می‌یابیم که احترام و حرمت زن، فلسفه حقیقی و یا یکی از فلسفه‌های حجاب است براستی اگر معرفت انسان به شریعت و تعالیم دینی بالا رفته و قرآن را که آئین‌نامه سعادت و کمال بشر است درک کند، به عظمت حجاب پی برده و می‌فهمد بدحجابی و بی‌حجابی ثمره عدم معرفت و شناخت حقیقی جایگاه زن در هستی است.

خداوند در آیه ۳۱ سوره نور حکم حجاب را به گونه‌ای صریح و آشکارا مطرح نموده و علاوه بر ظرافت‌های خاصی که در نوع پوشش زنان وجود دارد، اشخاص محرم را نیز ذکر می‌کند تا نامحرم‌ها بازشناسانده شوند و در پایان فلسفه پوشش بیان شده است که زینتها و زیبایی‌های زنان در مقابل نامحرم آشکار نشود، تا آنها مورد توجه نگاه‌های ناپاک قرار نگیرند و احترام آنان حفظ گردد. در آیه دیگر حرمت و شخصیت زن به عنوان فلسفه حجاب مطرح می‌شود: «ای پیامبر به زنان ودخترانت و زنان مومن بگو، پوشش خود را بر خود فرو پوشند.

این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند.» (احزاب، آیه ۵۹) در این آیه زنان و دختران پیامبر و زنانی که همسر مردان مومن هستند از دیگر زنان جامعه آن روز جدا می‌شوند و حکم حجاب برای این زنان محترم آورده می‌شود. از ظاهر آیه می‌توان دریافت که حجاب به خاطر احترام و حرمت زنان بوده و مقام آنان به قدری والاست که باید از طریق حجاب شناخته شوند؛ مبادا مانند زنان کفار مورد اذیت و آزار قرار گیرند. این دسته از زنان به خاطر اعتقادات و باورهای دینی، دارای ارزش و مقامی افزون از دیگران هستند و حرمت آنها باید مورد شناسایی قرار گیرد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:26:00 ق.ظ ]




مبانی‌ حجاب‌


چرا زنان مسلمان‌ باید حجاب‌ داشته‌ باشند، درحالی‌كه‌ زنان كافر بدون‌ پوشش‌ و با خودآرایی‌در جامعه‌ حاضر می‌شوند؟ چرا دولتهای‌ غربی; ازجمله‌ فرانسه‌، با حجاب‌ زنان مسلمان‌ مخالفت‌می‌كنند؟ چرا بسیاری‌ از نظامهای‌ وابسته‌ به‌دیكتاتوری‌; مانند رژیم‌ پهلوی‌، با حجاب‌ زنان‌مخالفت‌ كردند؟ مگر اساس‌ و پایه‌ حكم‌ وجوب‌حجاب‌ زن‌ مسلمان‌ چیست‌ كه‌ این‌ گونه‌ موردمخالفت‌ قرار می‌گیرد؟

احكام‌ اسلام‌ بر اساس‌ جلب‌ مصالح‌ و دفع‌مفاسد مبتنی‌ بر فطرت‌ پاك‌ انسان‌ و عدم‌ ضرراست‌. خالق‌ انسان‌ بهتر از هر نهاد یا منبعی‌ می‌داندكه‌ نیاز فطری‌ انسان‌ چیست‌; زیرا بدون‌ تردید اگرپروردگار را تنها علت‌ اصلی‌ پیدایش‌ عالم‌ هستی‌بدانیم‌، به‌ طور قطع‌ علم‌ و عدالت‌ آن‌ ذات‌بی‌همتا اقتضا دارد كه‌ منبع‌ اصلی‌ قانونگذاری‌ نیزبرای‌ رفتار و گفتار شخصی‌ و اجتماعی‌ انسان‌ باشد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:25:00 ق.ظ ]




حجاب وعفاف

 

حجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه بـشرى و بـویژه جوامع اسلامى مطرح اسـت. همواره این دو واژه در کنار هم بـه کار بـرده مى شوند و در نگاه اول بـه نظر مىآید هر دو بـه یک معنا بـاشند, اما با جستجو در متون دینى و فرهنگنامه ها بـه نکته قابـل توجهى مى رسیم و آن تفاوت این دو واژه است.  

در بـرخى کتـب لغت حجاب را این گونه تـعریف کرده اند: الحجاب: المنع من الـوصـول; حـجـاب یعـنى آنچـه مانع رسـیدن مى شـود.

برخى گفته اند: حجب و حجاب هر دو مصدر و بـه معناى پنهان کردن و منع از دخول است.(و به عنوان شاهد آیه شریفه ((و من بـیننا و بینک حجاب)) را ذکر کرده اند.  

در دیگر کتـابـهاى لغت حجـاب را بـه معناى ((پـرده)) آورده و نوشته اند: امرإه محجوبـه(محجبـه); زنى که پوشانیده است خود را به پوشاندنى. 

بـا تـوجه بـه معانى ذکرشده درمى یابـیم حجاب امرى ظاهرى و در ارتبـاط بـا جسم است, اگر چه این پـوشش بـرخاسته از اعتقادات و باورهاى درونى افراد است, ولى ظهور در نشئه مادى و طبیعى دارد; یعنى پوشش ظاهرى افراد و بـویژه زنان را حجاب مى گویند, که مانع از نگاه نامحرم به آنان مى شود.  

عفاف نیز داراى معانى گوناگونى است, که در مجموع تعریف کاملى را بـه ما خـواهد داد. راغـب اصـفـهانى در ((مفـردات القـرآن)) مى نویسد: العفه حصول حاله للنفس تـمتـنع بـها عن غلبـه الشهوه; عفت حالتى درونى و نفسـانى اسـت که تـوسـط آن از غلبـه شهوت جلوگیرى مى شود.  

البته قابـل ذکر است که در قرآن کریم از واژه عفت در دو معنا استفاده شده است; گاه بـه معناى خودنگهدارى و پـاکدامنى است که در مورد برخى افـراد آمده اسـت, مانند; و ان یسـتـعـفـفـن خـیر لهنو: ولیستعفف الذین لا یجدون نکاحا.  

در ادامه تـوضیح بـیشتـرى در بـاره این آیات خـواهد آمد. گاه ((عفت)) به معناى قناعت آمده و مسایل مالى مورد نظر است, نظیر; و من کان غنیا فلیستعفف و من کان فقیرا فلیإکل بالمعروف; و آن کس که توانگر است, باید(از گرفتـن اجرت و سرپـرستـى)خوددارى کند و آنکه تهیدست است, مطابق عرف بخورد.  

آنچـه در این مقاله مورد نظر ما اسـت, مفهوم اولى اسـت; یعنى خودنگهدارى از شهوت و مسایل جـنسى; اگر چه مى تـوان بـراى هر دو معنا واژه عفت را آورد و ضررى به مفهوم آن نمى خورد.  

دیگر کتب لغت نیز آورده اند: تعفف(عفت داشتن): نگاه داشتن نفس از انجام حرام و درخواست از مردم است.

 برخى از لغت شناسان, عفت را بـه معناى ((ترک شهوات و پاکى خوى و جسم)) آورده اند.  

از مجموع معانى ذکرشده براى حجاب و عفاف مى تـوان نتـیجه گرفت که عفاف نوعى حجـاب درونى است که انسان را از گناه بـازمى دارد.  

حفظ چشم, گوش, قلب و تمامى اعضا و جوارح از هر گونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجـاب درونى, پـوشش ظاهرى است. بـه تـعبـیرى لطیف تـر; حـجـاب میوه عفاف اسـت و عفاف ریشـه حـجـاب. بـرخى افراد ممکن است حجـاب ظاهرى داشتـه بـاشند, ولى عفاف و طهارت باطنى را در خویش ایجاد نکرده بـاشند. این گروه, از حجاب تنها پوسته اى و ظاهرى بى معنا دارند, و از سوى دیگر کسانى هستند که ادعاى عفاف کرده و با تعابیرى همچون; من قلب پاکى دارم, خدا با قلبها کار دارد, آدم باید چشمش پاک باشد و … خود را سرگرم کرده و مصداق ((لیفجر امامه)) مى شوند. انسانهایى چنین باید در قاموس اندیشه خود نکته اى اساسى را بـنگارند و آن این است که درون پاک, بیرونى پاک مى پروراند و هرگز قلب پاک موجب بارور شدن میوه ناپاکى به نام بى حجابى و بدحجابى نخواهد شد.  

امام خـمینى, پـیامآور ارزشهاى الهى, در بـاره حـجـاب و عفاف مى فرماید: ((توجه داشته باشید که حجابى که اسلام قرار داده است, بـراى حفظ ارزشهاى شماست. هر چه را که خدا دستـور فرموده است ـ چه براى مرد و چه براى زن ـ بـراى این است که آن ارزشهاى واقعى که اینها دارند و ممکن است به واسطه وسوسه هاى شیطانى یا دستهاى فاسد استـعمار پـایمال شـوند, این ارزشـها زنده بـشوند

زنان چون مظهر جمال خداوند هستند و همینطور به این دلیل است که میل به خود نمایی و خود آرایی دارند، پوشش در اسلام به آنها اختصاص یافته است و برای مردان هم مسئله کنترل نگاه بیان شده است.

اما در فلسفه پوشش در اسلام به آرامش روانی نیز توجه شده است که در اثر وجود حجاب و عفاف در زنان این آرامش برای جامعه به ارمغان می آید. در صورت عدم آن و از بین رفتن حریم میان زن و مرد هیجانها و التهابهای جنسی افزایش می یابد و باعث می شود که جامعه آرامش خود را از دست بدهد و دچار تزلزل شده و افراد آن به بیماری های روحی مبتلا شوند، این با توجه به روح سرکش و غریزه اشباع نشدنی انسان قابل درک است.

جنبه دیگر فلسفه پوشش جنبه خانوادگی است که به استحکام پیوند خانوادگی برمی گردد، این کاملا واضح است که زن اگر زیبایی های خود را در خانه و برای همسر خود محدود کند هم به تقویت بنیان خانواده ی خود کمک می کند و هم به آرامش روانی جامعه و جلوگیری از ایجاد فساد در آن، با رواج یافتن التذاذهای جنسی در سطح جامعه و بیرون از محیط خانه باعث آسیب های اجتماعی از جمله گریز جوانان از ازدواج می شود.

جنبه اجتماعی حجاب به استواری اجتماع مربوط می شود. همانطور که در مورد قبلی مطرح کردیم کشیده شدن التذاذهای جنسی از محیط خانه به اجتماع علاوه بر بروز آسیب های اجتماعی متفاوت، باعث تضعیف نیروی کار و فعالیت جامعه می شود

شهید مطهری در این باره می فرمایند که بر عکس آنچه که مخالفین حجاب خرده گیری کرده اند و گفته اند: ((حجاب موجب فلج کردن نیمی از افراد اجتماع است)) بی حجابی و ترویج روابط آزاد جنسی موجب فلج کردن نیروی نیمی از افراد اجتماع است. و این کاملا در کشورهای غربی معلوم است و چه رسوایی هایی که در اینباره در این جوامع پیش آمده و می آید.

و بالاخره آخرین جنبه که  بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او است موجب ارزش و احترام زن میگردد، زنان هر چقدر که در جامعه و در رفتارشان با نامحرمان عفیف تر و با وقار تر باشند بر ارزششان افزوده می شود و احترامشان بیشتر می شود و مردان اجازه هر نوع برخوردی با آنان را به خود نمی دهند.

حال غرب با توجه به حجاب و اهمیت آن در سلامت جوامع اسلامی سالهاست که درصدد ضربه زدن به آن درآمده تا بتواند از طریق آن به پاکی زنان ضربه وارد کند و از طریق این ضربه است به راحتی می تواند به تمامی جامعه آسیب زند و به سمت نیل باهداف خود پیش د

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:23:00 ق.ظ ]