نرجس
 
   



علت استرس مزمن

با این حال، زندگی های امروزه اغلب فرصتی برای پاسخگویی کامل به ان ها باقی نمی گذارند.در عوض، هنگامی که در وضعیت ثابتی قرار داشته باشیم آن را کنترل می کنیم.بسیاری از ما نمی توانیم از نظر فیزیکی استرس را از بین ببریم،اما با اختصاص دادن زمان کافی برای حل آن، مشکل واقعی را بر طرف می کنیم.

۱ – بر آشفتن ذهن

ممکن است فکر کنید برای انجام کاری، ضروری است که در تمام مدت زیر فشار باشید.با توجه به مقالات مرکز پزشکی دانشگاه مریلند (UMMC)، استرس های مزمن تاثیر مستقیمی بر توانایی و عملکرد دارندو می توانند بیشتر شما را در دردسر بیندازند.استرس مزمن اثرات ویران کننده ای بر حافظه و یادگیری دارد.در حقیقت سلول های مغز را نابود می کند. UMMC گزارش می کندکه افراد مبتلا به اختلالات استرس معمولا ۸ درصد انقباض هیپوکامپ را تجربه می کنند

که به شدت مرکز اصلی حافظه و توانایی یادگیری را تحت تاثیر قرار می دهد.موسسه فرانکلین توضیح می دهدکه کورتیزول یا هورمون استرس در طی پاسخ به گلوکز، سوخت کمتری را برای مغز فراهم می کند.بنا بر این در محیط های پر استرس، واکنش بدن به ان آنقدر زیاد فعال می گرددکه غالبا فرصت لازم برای بازگشت به حالت طبیعی و عادی به دست نمی آیدو بدین خاطر در عملکرد شناختی، اختلالاتی مشاهده می شود.

پیشگیری از استرس

همه چیز بستگی به قدرت یادگیری دارد. استرس می تواندبر توانایی دسترسی به حافظه تاثیر بگذارد و مانع به یاد آوردن برخی مسائل شود.

۲ – خطر ابتلا به بیماری قلبی و عروقی و سکته مغزی افزایش می یابد

بین استرس مزمن و خطر ابتلا به بیماری های قلبی و عروقی ارتبط تنگاتنگی وجود دارد.محققان UMMC گزارش می دهند استرس های مزمن،یکی از فاکتور های اصلی در بدتر شدن شرایط به شمار می روند.در حقیقت، ان ضربان قلب و نیرو را افزایش می دهد، عروق خونی را تنگ می کندو بر ریتم ضربان قلب تاثیر می گذارد. طبق اطلاعات منتشر شده از UMMC، این مسئله سبب غلیظ شدن خون می شودکه در برابر آسیب های نظیر از دست دادن خون محافظت می کند.

استرس فشار خون را افزایش می دهد و نوع مزمن آن باعث آسیب هایی به رگ های خونی می شودو حتی التهاباتی را ایجاد می کند.افزایش فشار خون نیز یکی از عوامل خطرناک در بروز سکته مغزی می باشد،موسسه فرانکلین گزارش می دهد که ان می تواندتصلب شرایین یا سختی سرخرگ ها را بالا ببرد، این موضوع یکی دیگر از عوامل سکته محسوب می شود.

عوارض استرس

۳ – تضعیف سیستم ایمنی بدن

اگر فکر می کنید مبارزه با عفونت برای بدن شما یک خطر جدی به شمار می رودباید بدانید که استرس های مزمن می توانند خطرناک تر باشند،زیرا باعث کاهش عملکرد سیستم ایمنی می شوند و مبارزه را بسیار دشوار تر می کنند.به گزارش UMMC، به نظر می رسد استرس مزمن بیماری عفونیمانند آنفلوآنزا و سرما خوردگی را تحت تاثیر قرار می دهد و به معنایی دوره بیماری را طولانی می کند.ان همچنین می تواند سبب بروز التهاباتی در بدن شود. سیستم ایمنی نیز ممکن است

واکنش متفاوتی در برابر اختلالات نشان دهد و از ترکیبات ایمنی شناخته شدهبا عنوان سیتوکین ها در برابر التهابات پاسخ های را صادر کنند.این ترکیبات می توانند در مبارزه با عوامل ناخوشایند بدن، سبب آسیب رساندن به سلول های سالم شوند.التهابات با بسیاری از بیماری ها و اختلالات ارتباط دارند، از بیماری آسم و دیابت گرفته تا سرطان و بیماری های قلبی و عروقی.

۴ – تسریع روند پیری

همانطور که گفتیم، ان بسیاری از فرآیند های فیزیولوژی بدن را مختل می کند.فقدان جریان خون در پوست را در نظر بگیرید. قطعا در روند پیری بسیار تاثیر گذار خواهد بود.بدتر از همه، استرس مزمن می تواند در روند پیری مغز موثر باشد.با بالا رفتن سن تعدای از سلول های مغز از بین می روند. دارو های شیمیایی،زندگی روزمره، رژیم نامناسب، فقدان فعالیت های ورزشی و از دست دادن روابط اجتماعی همگی به این امر کمک می کنند.در نهایت، ان می تواند اجازه دهد تا مواد سمی بیشتری

استرس و اثرات منفی آن

از خون عبور کنند و در عملکرد حافظه و یادگیری اختلال ایجاد کنند.زمانی که سلول های مغزی تحلیل می روند و دچار آسیب می شوند،اختلالات بسیاری در حالات رفتاری فرد به وجود می آید که مهمترین اختلال در حافظه و شناخت رخ می دهد.عواملی مانند بیماری های نظیر فشار خون کنترل نشده، دیابت،چربی خون، بیماری های تغذیه، استعمال دخانیات و مصرف الکل ابتلا به پیری مغزی را تسریع می کند،

APA گزارش می دهد، برخی مطالعات مربوط به تعیین سن فیزیولوژی با استرس در ارتباط هستند.به طور نمونه، زنان در طی چندین سال مراقبت از کودکان و افراد نا توان، از لحاظ فیزیولوژی ۱۰ سال بیشتراز سن معمول خود به نظر می رسیدند.به دلیل استرس مزمن توانایی آن ها در بازسازی سلول های خونی تحت تاثیر قرار گرفته بودو همچنین خطر ابتلا به پوکی استخوان، بیماری های قلبی و عروقی و آرتروز به شدت افزایش یافته بود.

۵ – افزایش وزن و اختلالات گوارشی

استرس مزمن می تواند باعث بروز بسیاری از اختلالات گوارشی شود.گرفتگی، یبوست و اسهال علائم استرس هستند.بنابر این ریفلاکس معده و سندروم روده تحریک پذیر می توانندناشی از این مسئله باشند. استرس حتی می تواند زخم ها و بیماری های التهابی روده را بدتر کنند.کورتیزول به تجمع چربی در اطراف شکم کمک می کند و همچنین گرایش به مصرف چربی ها و نمک و شکر را افزایش می دهد.

استرس و اثرات مثبت

مصرف کربو هیدرات های ناسالم ممکن است آرامش بخش باشد،زیرا این اختلالات رفتاری و هورمونی ناشی از پاسخ به استرس ها می باشد،متاسفانه این رفتار می تواند پس از مدتی عادی شده و در نهایت منجر به بروز مشکلاتی مانند دیابت و بیماری های قلبی شود.

۶ – تاثیر بر روحیه و روابط افراد

استرس پایدار می تواند الگو های خواب را تحت تاثیر قرار دهدو باعث کج خلقی، قدرت تمرکز پایین و واکنش های تند در شما شود. ممکن استدر زمان هایی که مضطرب هستید قادر به فعالیت یا استراحت نباشید.افسردگی نیز یک واکنش مشترک بین استرس مزمن است.

همه این ها می تواند کیفیت زندگی شما را کاهش دهد و روابطتان را با دیگران تحت تاثیر قرار دهد.استرس مزمن با احساس ضعف و عدم کنترل توانایی ها همراه است.به گفته UMMC، افراد کمالگرا احتمالا ازاختلال در سطح سروتونین ناشی ازمسئله ان رنج می برند،این ماده نزد افکار عمومی به عنوان جاری کننده، احساس خوب شناخته شده است.

۷ – افزایش درد

ارتباطی بین شدت درد و استرس مزمن از جمله سر درد،درد مفاصل و درد عضلانی وجود دارد. به نظر می رسد استرس در میزان درد های آرتروز و درد پشت کمر موثر است،در حقیقت استرس باعث افزایش تنش و سر درد می شود که می تواند با درد هایی در ناحیه پشت کمر همراه باشد.

مضرات استرس

۸ – تاثیر بر میزان باروری

باعث کاهش میل جنسی در زنان می شودو می تواند به اختلال نعوظ در مردان کمک کند. با شدت سندروم پیش از قاعدگی ارتباط داردو ممکن است بر باروری زنان تاثیر بگذارد.استرس در دوران بارداری با میزان بالایی از زایمان زودرس و سقط جنین مرتبط است.UMMC بیان می کند، استرس ممکن است برای جنین خطراتی را برای بعد از تولد به وجود بیاورد.تغییرات خلق و خوی مبتنی بر هورمون ها به همراه یائسگی می تواند ناشی از ان مزمن باشد

۹ – تاثیر بر روی پوست، مو و دندان ها

عدم تعادل هورمون ها ناشی از استرس بر سلامت پوست،مو و دندان ها تاثیر منفی می گذارد. اگزما یک واکنش رایج استکه حاصل از استرس می باشد. آکنه، کهیر و پسوریازیس با این مسئله مرتبط هستند.ریزش مو و بیماری های لثه نیز از این قضیه مستثنی نیستند.

روش های درمان استرس

۱۰ – اعتیاد

خیلی از افراد برای فرار از احساسات منفیبه دارو های تسکین دهنده موقت و یا فعالیت های که برای مدتی کوتاه سطح دوپامین و سروتونین را افزایش می دهند،روی می آورند. مصرف الکل،تنباکو و مواد مخدر روش های رایج برای درمان ان هستند.اعتیاد به غذا، قمار، بازی های ویدوئویی از عاداتی به شمار می روند که ممکن است به دلیل استرس مزمن در فرد ایجاد شده باشند.تمامی این رفتار ها در نهایت به بدتر شدن مشکلات و تحت تاثیر قرار دادن سلامت روحی و جسمی می شوند.

علت استرس مزمن

با این حال، زندگی های امروزه اغلب فرصتی برای پاسخگویی کامل به ان ها باقی نمی گذارند.در عوض، هنگامی که در وضعیت ثابتی قرار داشته باشیم آن را کنترل می کنیم.بسیاری از ما نمی توانیم از نظر فیزیکی استرس را از بین ببریم،اما با اختصاص دادن زمان کافی برای حل آن، مشکل واقعی را بر طرف می کنیم.

۱ – بر آشفتن ذهن

ممکن است فکر کنید برای انجام کاری، ضروری است که در تمام مدت زیر فشار باشید.با توجه به مقالات مرکز پزشکی دانشگاه مریلند (UMMC)، استرس های مزمن تاثیر مستقیمی بر توانایی و عملکرد دارندو می توانند بیشتر شما را در دردسر بیندازند.استرس مزمن اثرات ویران کننده ای بر حافظه و یادگیری دارد.در حقیقت سلول های مغز را نابود می کند. UMMC گزارش می کندکه افراد مبتلا به اختلالات استرس معمولا ۸ درصد انقباض هیپوکامپ را تجربه می کنند

که به شدت مرکز اصلی حافظه و توانایی یادگیری را تحت تاثیر قرار می دهد.موسسه فرانکلین توضیح می دهدکه کورتیزول یا هورمون استرس در طی پاسخ به گلوکز، سوخت کمتری را برای مغز فراهم می کند.بنا بر این در محیط های پر استرس، واکنش بدن به ان آنقدر زیاد فعال می گرددکه غالبا فرصت لازم برای بازگشت به حالت طبیعی و عادی به دست نمی آیدو بدین خاطر در عملکرد شناختی، اختلالاتی مشاهده می شود.

پیشگیری از استرس

همه چیز بستگی به قدرت یادگیری دارد. استرس می تواندبر توانایی دسترسی به حافظه تاثیر بگذارد و مانع به یاد آوردن برخی مسائل شود.

۲ – خطر ابتلا به بیماری قلبی و عروقی و سکته مغزی افزایش می یابد

بین استرس مزمن و خطر ابتلا به بیماری های قلبی و عروقی ارتبط تنگاتنگی وجود دارد.محققان UMMC گزارش می دهند استرس های مزمن،یکی از فاکتور های اصلی در بدتر شدن شرایط به شمار می روند.در حقیقت، ان ضربان قلب و نیرو را افزایش می دهد، عروق خونی را تنگ می کندو بر ریتم ضربان قلب تاثیر می گذارد. طبق اطلاعات منتشر شده از UMMC، این مسئله سبب غلیظ شدن خون می شودکه در برابر آسیب های نظیر از دست دادن خون محافظت می کند.

استرس فشار خون را افزایش می دهد و نوع مزمن آن باعث آسیب هایی به رگ های خونی می شودو حتی التهاباتی را ایجاد می کند.افزایش فشار خون نیز یکی از عوامل خطرناک در بروز سکته مغزی می باشد،موسسه فرانکلین گزارش می دهد که ان می تواندتصلب شرایین یا سختی سرخرگ ها را بالا ببرد، این موضوع یکی دیگر از عوامل سکته محسوب می شود.

عوارض استرس

۳ – تضعیف سیستم ایمنی بدن

اگر فکر می کنید مبارزه با عفونت برای بدن شما یک خطر جدی به شمار می رودباید بدانید که استرس های مزمن می توانند خطرناک تر باشند،زیرا باعث کاهش عملکرد سیستم ایمنی می شوند و مبارزه را بسیار دشوار تر می کنند.به گزارش UMMC، به نظر می رسد استرس مزمن بیماری عفونیمانند آنفلوآنزا و سرما خوردگی را تحت تاثیر قرار می دهد و به معنایی دوره بیماری را طولانی می کند.ان همچنین می تواند سبب بروز التهاباتی در بدن شود. سیستم ایمنی نیز ممکن است

واکنش متفاوتی در برابر اختلالات نشان دهد و از ترکیبات ایمنی شناخته شدهبا عنوان سیتوکین ها در برابر التهابات پاسخ های را صادر کنند.این ترکیبات می توانند در مبارزه با عوامل ناخوشایند بدن، سبب آسیب رساندن به سلول های سالم شوند.التهابات با بسیاری از بیماری ها و اختلالات ارتباط دارند، از بیماری آسم و دیابت گرفته تا سرطان و بیماری های قلبی و عروقی.

۴ – تسریع روند پیری

همانطور که گفتیم، ان بسیاری از فرآیند های فیزیولوژی بدن را مختل می کند.فقدان جریان خون در پوست را در نظر بگیرید. قطعا در روند پیری بسیار تاثیر گذار خواهد بود.بدتر از همه، استرس مزمن می تواند در روند پیری مغز موثر باشد.با بالا رفتن سن تعدای از سلول های مغز از بین می روند. دارو های شیمیایی،زندگی روزمره، رژیم نامناسب، فقدان فعالیت های ورزشی و از دست دادن روابط اجتماعی همگی به این امر کمک می کنند.در نهایت، ان می تواند اجازه دهد تا مواد سمی بیشتری

استرس و اثرات منفی آن

از خون عبور کنند و در عملکرد حافظه و یادگیری اختلال ایجاد کنند.زمانی که سلول های مغزی تحلیل می روند و دچار آسیب می شوند،اختلالات بسیاری در حالات رفتاری فرد به وجود می آید که مهمترین اختلال در حافظه و شناخت رخ می دهد.عواملی مانند بیماری های نظیر فشار خون کنترل نشده، دیابت،چربی خون، بیماری های تغذیه، استعمال دخانیات و مصرف الکل ابتلا به پیری مغزی را تسریع می کند،

APA گزارش می دهد، برخی مطالعات مربوط به تعیین سن فیزیولوژی با استرس در ارتباط هستند.به طور نمونه، زنان در طی چندین سال مراقبت از کودکان و افراد نا توان، از لحاظ فیزیولوژی ۱۰ سال بیشتراز سن معمول خود به نظر می رسیدند.به دلیل استرس مزمن توانایی آن ها در بازسازی سلول های خونی تحت تاثیر قرار گرفته بودو همچنین خطر ابتلا به پوکی استخوان، بیماری های قلبی و عروقی و آرتروز به شدت افزایش یافته بود.

۵ – افزایش وزن و اختلالات گوارشی

استرس مزمن می تواند باعث بروز بسیاری از اختلالات گوارشی شود.گرفتگی، یبوست و اسهال علائم استرس هستند.بنابر این ریفلاکس معده و سندروم روده تحریک پذیر می توانندناشی از این مسئله باشند. استرس حتی می تواند زخم ها و بیماری های التهابی روده را بدتر کنند.کورتیزول به تجمع چربی در اطراف شکم کمک می کند و همچنین گرایش به مصرف چربی ها و نمک و شکر را افزایش می دهد.

استرس و اثرات مثبت

مصرف کربو هیدرات های ناسالم ممکن است آرامش بخش باشد،زیرا این اختلالات رفتاری و هورمونی ناشی از پاسخ به استرس ها می باشد،متاسفانه این رفتار می تواند پس از مدتی عادی شده و در نهایت منجر به بروز مشکلاتی مانند دیابت و بیماری های قلبی شود.

۶ – تاثیر بر روحیه و روابط افراد

استرس پایدار می تواند الگو های خواب را تحت تاثیر قرار دهدو باعث کج خلقی، قدرت تمرکز پایین و واکنش های تند در شما شود. ممکن استدر زمان هایی که مضطرب هستید قادر به فعالیت یا استراحت نباشید.افسردگی نیز یک واکنش مشترک بین استرس مزمن است.

همه این ها می تواند کیفیت زندگی شما را کاهش دهد و روابطتان را با دیگران تحت تاثیر قرار دهد.استرس مزمن با احساس ضعف و عدم کنترل توانایی ها همراه است.به گفته UMMC، افراد کمالگرا احتمالا ازاختلال در سطح سروتونین ناشی ازمسئله ان رنج می برند،این ماده نزد افکار عمومی به عنوان جاری کننده، احساس خوب شناخته شده است.

۷ – افزایش درد

ارتباطی بین شدت درد و استرس مزمن از جمله سر درد،درد مفاصل و درد عضلانی وجود دارد. به نظر می رسد استرس در میزان درد های آرتروز و درد پشت کمر موثر است،در حقیقت استرس باعث افزایش تنش و سر درد می شود که می تواند با درد هایی در ناحیه پشت کمر همراه باشد.

مضرات استرس

۸ – تاثیر بر میزان باروری

باعث کاهش میل جنسی در زنان می شودو می تواند به اختلال نعوظ در مردان کمک کند. با شدت سندروم پیش از قاعدگی ارتباط داردو ممکن است بر باروری زنان تاثیر بگذارد.استرس در دوران بارداری با میزان بالایی از زایمان زودرس و سقط جنین مرتبط است.UMMC بیان می کند، استرس ممکن است برای جنین خطراتی را برای بعد از تولد به وجود بیاورد.تغییرات خلق و خوی مبتنی بر هورمون ها به همراه یائسگی می تواند ناشی از ان مزمن باشد

۹ – تاثیر بر روی پوست، مو و دندان ها

عدم تعادل هورمون ها ناشی از استرس بر سلامت پوست،مو و دندان ها تاثیر منفی می گذارد. اگزما یک واکنش رایج استکه حاصل از استرس می باشد. آکنه، کهیر و پسوریازیس با این مسئله مرتبط هستند.ریزش مو و بیماری های لثه نیز از این قضیه مستثنی نیستند.

روش های درمان استرس

۱۰ – اعتیاد

خیلی از افراد برای فرار از احساسات منفیبه دارو های تسکین دهنده موقت و یا فعالیت های که برای مدتی کوتاه سطح دوپامین و سروتونین را افزایش می دهند،روی می آورند. مصرف الکل،تنباکو و مواد مخدر روش های رایج برای درمان ان هستند.اعتیاد به غذا، قمار، بازی های ویدوئویی از عاداتی به شمار می روند که ممکن است به دلیل استرس مزمن در فرد ایجاد شده باشند.تمامی این رفتار ها در نهایت به بدتر شدن مشکلات و تحت تاثیر قرار دادن سلامت روحی و جسمی می شوند.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-01-29] [ 09:40:00 ق.ظ ]




استرس مزمن چه مشکلاتی برای ما پیش می آورد؟

استرس بسیار شایع است و خیلی ها را درگیر کرده است، و البته خیلی از افراد استرس مزمن دارند.

درمان استرس مزمن

استرس مزمن بسیار شایع است و خیلی ها را درگیر کرده است، و البته خیلی از افراد استرس مزمن دارند.استرس مزمن چه عوارضی دارد؟

روند رو به رشد تکنولوژی و افزایش مشکلات و گرفتاری های زندگی و در کنار آن بی توجهی به مقوله آرامش در کنار آسایش،جامعه را به سمت افزایش استرس منفی سوق می دهد.

استرس، یک کلمه سرشار از بار منفی به همراه احساسات نا خوشایند، اینطور نیست؟همیشه  وجود دارد،البته بدهم نیست.بدون آن، نمی توانیم انگیزه خودراحفظ کنیم وباارده کاری پیش برویم.

 

هر چند که پذیرش پدیده آسایش در جوامع در حال توسعه نیزخود چالشی دیگر در بر داردکه مورد بحث این مقاله نیست اما اهمیت موضوع و پیامدهای ناشی از استرس آدمی را وا می داردتا استرس را به خوبی بشناسد و با افزایش آگاهی و دانش خوددر این زمینه از عواقب احتمالی زندگی های اجتماعی که در پستی و بلندی های زندگی بر سر راه آدمی به ناچار قرار می گیرد

 

کنترل استرس مزمن

بکاهد، همچون مرگ فرد مورد علاقه (همسر، فرزند)، از دست دادنهر چیزی که برای فرد ارزشمند باشد، آسیب ها یا بیماری های شدید،اخراج یا تغییر شغل ، نقل مکان کردن به یک شهر یا استان جدید،مشکلات جنسی زوج ها، ورشکستگی مالی یا مقروض شدن شدید به بانک،تعارض مدام بین فرد و یکی از اعضای خانواده و دوست نزدیک یا همکار، خستگی دائمی ناشی از استراحت ، خواب یا تفریح ناکافی .

علل استرس

استرس، یک کلمه سرشار از بار منفی به همراه احساسات نا خوشایند،اینطور نیست؟ همیشه  وجود دارد، البته بد هم نیست. بدون آن،نمی توانیم انگیزه خود را حفظ کنیم و با ارده کاری پیش برویم. سطح مشخصی از ان به ما کمک می کندتا با محیط اطراف سازگار شده و به درستی حرکت کنیم.استرس های مزمن می توانند کمی نگرانی ایجاد کنند و به شیوه های مختلف بر کیفیت زندگی تاثیر بگذارند.

چگونه می توانید تشخیص دهید از شما از نوع خوب است و یا مزمن؟بیایید نگاهی بیندازیم که چگونه استرس مزمن می تواند کیفیت زندگی شما را تحت تاثیر قرار دهدو چرا به طور طبیعی می خواهیم که در زندگیمان میزان کمی از ان  وجود داشته باشد.

استرس خوب چیست؟ در حالی که ان تا به حال به عنوان یک امر مفید تلقی نشده است،اما هر یک از ما می دانیم به دلیل واکنش به این مسئله در موقعیت کنونی قرار گرفته ایم.اجدادمان نیز با واکنش هایی نظیر مبارزه، فرار و تهدید زندگی کردند و زنده ماندند.حال اینکه این امر مربوط به غذا یا تهدیدات فیزیکی بوده یا نه مسئله ای استکه مرکز برجسته علمی فرانکلین آن را مشخص کرده است.

با تولید آدرنالین و کورتیزول در بدن، فشار خون، تنفس و ضربان قلب افزایش می یابد.مکانیسم اصلی کورتیزول این است که باعث افزایش قند خون یا گلیسمی می گردد.آدرنالین نیز باعث افزایش ضربان قلب، انقباض عروق و انبساط راه های هوایی شدهو در بروز واکنش جنگ و گریز سیستم عصبی سمپاتیک اثر می گذارد.این هورمون معمولا در مواقعی که فرد هیجان بالا را تجربه می کند در بدن ترشح می شوند.

درمان استرس

جریان خون که در بدن کاهش می یابد در نهایت آستانه تحمل درد نیز بالا می رود.در طول یک بحران واقعی، واکنش های شما در پایان کار سبب معکوس شدنبرخی فر آیند ها خواهد شد. شما می توانید مسئله را حل و فصل کنید یا از آن بگریزید،و سپس به راحتی در کنار عزیزانتان به استراحت بپردازید.یا می توانید از طریق قدم زدن سطح آدرنالین و هورمون های خود را تنظیم کنید

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:39:00 ق.ظ ]




● کامیاب را به کارگاه فکرتان بفرستید

ذهن شما یک «کارگاه فکر» است.کارگاهی فعال که هر روز افکار فراوانی تولید می‌کند.تولید در این کارگاه ذهنی، تحت نظر دو نفر سرکارگر صورت می‌گیرد که یکی از آنها را آقای کامیاب و دیگری را آقای ناکام می‌نامیم.آقای کامیاب در کار تولید ذهنیات مثبت است.تخصص او تولید دلایلی بر واجد صلاحیت بودن، موفقیت و توانایی شماست.سرکارگر دیگر، آقای ناکام، افکار منفی و تحقیرآمیز می‌سازد.او در توجیه ناتوانی‌ها و نارسایی‌های شما خبره است.شعار تخصصی او «شکست می‌خورید» است.هر دو این حضرات یعنی آقای کامیاب و آقای ناکام بسیار فرمان‌بردار هستند.سریع در جایگاه خود حاضر می‌شوند و به کوچک‌ترین اشاره‌ای به جنبش و فعالیت در می‌آیند.هرگاه اشاره مثبت باشد، آقای کامیاب قدم پیش می‌گذارد و مشغول کار می‌شود و هرگاه اشاره منفی باشد، سروکله آقای ناکام پیدا می‌شود.آقای کامیاب را تمام وقت به کار بگیرید.هر زمان فکری وارد ذهن‌تان می‌شود، ازآقای کامیاب بخواهید به آن مشغول شود.او نشان می‌دهد که چگونه موفق خواهید شد.قدم به درون بگذارید.دروازه‌های پیروزی گشاده‌تر از هر زمان دیگر است.از هم‌اکنون خود را در شمار افراد منتخبی قرار دهید که می‌توانند ادعا کنند در زندگی موفق هستند.

● چهار آفت دست‌یابی به موفقیت

افراد ناموفق از یک بیماری فکری که اندیشه‌های آنان را سرکوب می‌کند، رنج می‌برند.ما نام «عذر تراشی» را بر این بیماری می‌گذاریم.همه افراد ناموفق نوع پیشرفته این بیماری و بیشتر افراد «متوسط» دست کم نوع خفیف آن را دارند.چهار صورت بهانه تراشی شامل این مواردند:

۱) من از سلامت کافی برخوردار نیستم:

ناخوشی به هزار شکل گوناگون به عنوان بهانه‌ای در توجیه ناتوانی در انجام خواسته‌ها، ناتوانی در پذیرش مسوولیت‌های سنگین، ناتوانی در کسب درآمد بیشتر و ناتوانی در موفقیت، مورد استفاده قرار می‌گیرد.میلیون‌ها میلیون انسان، گرفتار بیماری عذرتراشی هستند.ولی آیا معذورات آنها در بیشتر موارد موجه است؟ برای لحظه‌ای، تمام دوستان موفق خود را در نظر آورید که می‌توانستند از بیماری به عنوان بهانه‌ای استفاده کنند اما این کار را نکردند.پزشکان معتقدند که نمونه کاملی از فرد سالم به هیچ وجه وجود ندارد.همه افراد از لحاظ تندرستی دچار مشکلی هستند.بسیاری از آنها به طور کلی یا تا حدودی خود را تسلیم بهانه فقدان تندرستی می‌کنند اما انسان‌های کمال‌گرا هرگز چنین کاری نمی‌کنند.برای مقابله با این بهانه یعنی ادعای فقدان تندرستی لازم برای انجام کار راه‌حل‌های زیر را امتحان کنید: درباره بیماری خود صحبتی نکنید.نگران سلامت خود نباشید.از اینکه تا همین اندازه سالم و تندرست هستید، خوشحال باشید.

۲) برای موفق بودن باید باهوش بود:

بیشتر ما آدم‌ها در ارتباط با مسأله هوش و استعداد مرتکب دو اشتباه اساسی می‌شویم.هوش و استعداد خود را دست کم می‌گیریم و درباره هوش و استعداد دیگران اغراق می‌کنیم.به دلیل این دو اشتباه، بیشتر مردم توانایی‌های خود را چندان جدی نمی‌گیرند.آنها توان رقابت بر سر فرصت‌های شغلی را از دست می‌دهند زیرا معتقدند آن کار «کله» می‌خواهد، غافل از آن که نفر دیگری از راه می‌رسد که پروای هوش ندارد و کار را می‌رباید.میزان هوش، مسأله تعیین‌کننده نیست بلکه شیوه استفاده از هوش، هر اندازه که باشد، شرایط موفقیت یا شکست شما را تعیین می‌کند.نگرشی که نسبت به هوش خود دارید، بسیار مهم‌تر ازمیزان هوش شماست.اجازه بدهید این جمله را به دلیل اهمیت آن تکرار کنیم: نگرشی که نسبت به هوش خود دارید، بسیار مهم‌تر از میزان هوش شماست.برای از میان بردن بهانه‌های فقدان هوش، این سه راه را آزمایش کنید.هیچ وقت خودتان را کم‌هوش و دیگران را باهوش تصور نکنید.روزی چند بار به خود یادآوری کنید: «نگرش‌های من مهمتر از هوش من است.به یاد داشته باشید که توانایی فکر کردن با ارزش‌تر از توانایی حفظ کردن اطلاعات است.»

۳) بی فایده است،… دیگر پیر شده‌ام (یا هنوز خیلی جوانم):

حتما از صدها نفر که در سنین گوناگون هستند، شنیده‌اید که در توجیه کارایی نه‌چندان خوب خود در زندگی، می‌گویند: «برای شروع کردن دیگر پیر شده‌ام یا اینکه هنوزخیلی جوانم.نمی‌توانم به دلیل محدودیت‌های سن خود، کارهای مورد علاقه‌ام را شروع کنم.واقعا عجیب و تأسف‌آور است که کمتر آدمی ‌احساس می‌کند هم‌گام با «سن واقعی» خود در زندگی پیش می‌رود.این بهانه، هزاران انسان را از فرصت‌های حقیقی محروم کرده است.آنان تصور می‌کنند که سن‌شان مناسب نیست، از این رو به خود زحمت آزمودن نیز نمی‌دهند.با درمان عذرتراشی‌های سن فرصت‌هایی را که فکر می‌کردید برای همیشه از شما گرفته شده است، به دست آورید.به اختصار، راه‌حل‌های عذرتراشی مربوط سن به قرار زیر است: به سن کنونی خود خوش‌بینانه نظر کنید.حساب کنید که برای سازندگی و فعالیت هنوز چه مقدار فرصت باقی است.به یاد داشته باشید که افراد ۳۰ ساله هنوز ۸۰ درصد از زندگی فعال‌شان را پیش رو دارند و ۵۰ ساله‌ها هنوز چهل درصد – یا بهترین چهل درصد عمرشان را برای استفاده از فرصت‌ها در اختیار دارند.زندگی در عمل طولانی‌تر از آن است که بیشتر مردم تصور می‌کنند.فرصت‌های آینده را به انجام کارهایی که واقعا می‌خواهید انجام بدهید، اختصاص دهید.

۴) آخر مورد من تفاوت دارد، بدشانسی ولم نمی‌کند:

کمتر روزی است که نشنوید آدمی ‌مشکل خود را به «بد» اقبالی و موفقیت دیگری را به «خوش» اقبالی نسبت نداده باشد.با دو روش بر بهانه‌های نداشتن بخت و اقبال غلبه کنید.قانون علت و معلول را بپذیرید.خیال بافی نکنید.موفقیت از طریق ضوابط و تسلط بر اصولی که آن را تضمین می‌کنند، حاصل می‌شود.برای به دست آوردن ترفیع در کار، موفقیت و سایر موهبت‌های زندگی، روی بخت و اقبال حساب نکنید.در عوض بر تقویت قابلیت‌هایی تمرکز کنید، که موجب موفقیت شما می‌شود.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:38:00 ق.ظ ]




چگونه انسان بزرگی شویم؟

انسان بزرگ ● بزرگ فکر کنید آدم ی میانه حال و متوسط را در نظر بگیرید.او معتقد است که ارزش چندانی ندارد.بنابراین سهم اندکی هم نصیب او می‌شود.او اعتقاد دارد که از عهده انجام کارهای بزرگ برنمی‌آید.پس کار بزرگی هم انجام نمی‌دهد.او معتقد است که شخص مهمی‌نیست و جای پای این احساس را در کلیه […]

انسان بزرگ

● بزرگ فکر کنید

آدم ی میانه حال و متوسط را در نظر بگیرید.او معتقد است که ارزش چندانی ندارد.بنابراین سهم اندکی هم نصیب او می‌شود.او اعتقاد دارد که از عهده انجام کارهای بزرگ برنمی‌آید.پس کار بزرگی هم انجام نمی‌دهد.او معتقد است که شخص مهمی‌نیست و جای پای این احساس را در کلیه کارهای خود بر جای می‌گذارد.بی‌اعتقادی او به خودش، در طرز صحبت کردن، راه رفتن و سایر اعمال وی نمود پیدا می‌کند و از آنجا که دیگران نیز همان جنبه‌هایی را در ما می‌بینند که ما در خود می‌بینیم، او از نظر اطرافیانش هم می‌افتد.در نقطه مقابل، به آدم ی‌که حرکت رو به جلو دارد، نظر می‌اندازیم.کسی که معتقد است بیش از اینها می‌ارزد، سهم بیشتری می‌برد و معتقد است که می‌تواند وظایف دشوار و سنگینی را بر عهده گیرد و می‌تواند.آنچه انجام می‌دهد، رفتاری که اجازه می‌دهد مردم با او داشته باشند، شخصیت، افکار و دیدگاه‌هایش همه و همه نمایانگر این حقیقت‌اند که برای خودش احترام قایل است.

● فکرتان را اصلاح کنید

شخصیت شما تابع اندیشه‌های شماست.دیگران همان چیزی را در ما می‌بینند که ما در خود می‌بینیم.با ما همان‌گونه برخود می‌کنند که فکر می‌کنیم باید برخود کنند.تفکر چنین تأثیری دارد.کسی که در ضمیرش خود را کمتر از دیگران می‌پندارد، قابلیت‌های حقیقی‌اش در پرده می‌ماند زیرا افکار، ‌هادی اعمال است.اگر انسانی احساس حقارت کند، بر همان سیاق عمل خواهد کرد و هیچ ترفند یا نقابی قادر نیست این احساس ریشه‌دار را برای مدت طولانی پنهان نگاه دارد.فردی که احساس می‌کند کسی نیست، واقعا کسی نیست.از سوی دیگر، آدم ی که به طور عمیق معتقد است برای کاری ساخته شده است، برای همان کار ساخته شده است.برای آنکه تشخص داشته باشیم، باید فکر کنیم که متشخص هستیم.اگر چنین فکر کنیم، دیگران هم این گونه فکر خواهند کرد.فکر شما، عمل شما را تعیین می‌کند و عمل شما هم متقابلا تعیین‌کننده واکنشی است که دیگران نسبت به شما نشان می‌دهند.خودتان را متشخص جلوه دهید: این روش کمک می‌کند که برای خودتان ارزش بیشتری قایل شوید.ظاهرتان با شما حرف می‌زند و با بقیه هم همین‌طور.ظاهر شما تعیین کننده نظری است که دیگران نسبت به شما پیدا می‌کنند.درواقع چه خوب بود اگر مردم به فضایل یک انسان نظر می‌کردند، نه به لباس تن وی.ولی اشتباه نکنید! در عمل، مردم براساس ظاهرتان روی شما قضاوت می‌کنند؛ قضاوتی که خواه ناخواه صورت می‌گیرد.ظاهر شما نخستین معیاری است که مردم برای ارزیابی در اختیار دارند.اولین تأثیر هرگز از یادها نمی‌رود؛ هرچند که در درازمدت به وجود آمده باشد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:35:00 ق.ظ ]




چرا نماز را به عربی می خوانیم؟

پرسشی است که حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی  به آن در پایگاه خود پاسخ داده اند. متن پاسخ ایشان به این شرح است:

زبان عربي كامل ترين و پرمحتواترين زباني است كه بندگان خدا با آن صحبت مي نمايند و كلمات آن، داراي معاني لطيف و دقيقي است كه معمولاً به هنگام ترجمه نمودن به زباني ديگر نمي توان آن معاني را منتقل نمود، خدا در قرآن اين زبان را به عربي مبين نام برده و قرآن را كه بزرگترين كتاب آسماني است به اين زبان فرستاده و بر بندگان خود واجب نموده است كه نماز خود را به اين زبان بخوانند و كيفيت خواندن نماز، توسط پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ائمه علیهم السلام بيان شده است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:34:00 ق.ظ ]




اعمال ماه شعبان

اعمال مشترکه ماه شعبان آن چند امر است:

 

- هر روز هفتاد مرتبه بگوید: اَسْتَغْفِرُاللّهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ

 

- هر روز هفتاد مرتبه بگوید: اَسْتَغْفِرُاللّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَىُّ الْقَیوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَیهِ و در بعضى روایات الْحَىُّ الْقَیومُ پیش از الرَّحْمنُ الرَّحیمُ است و عمل به هر دو خوبست و از روایات مستفاد مى‌شود که بهترین دعاها و ذکرها در این ماه استغفار است و هر که هر روز از این ماه هفتاد مرتبه استغفار کند مثل آن است که هفتاد هزار در ماه‌هاى دیگر استغفار کند.

 

- در این ماه تصدق کند، اگر چه به نصف دانه خرمایى باشد تا حق تعالى بدن او را بر آتش جهنم حرام گرداند، از حضرت صادق(ع) منقول است که از آن جناب سوال کردند از فضیلت روزه رجب فرمود: چرا غافلید از روزه شعبان، راوى عرض کرد: یابن رَسول الله چه ثواب دارد کسى که یک روز از شعبان را روزه بدارد؟ فرمود: به خدا قسم! بهشت ثواب اوست، عرض کرد: یابن رسول الله بهترین اعمال در این ماه چیست؟ فرمود: تصدق و استغفار، هر که در ماه شعبان تصدق کند، حق تعالى آن را تربیت کند، همچنان‌که یکى از شما شتر بچه‌اش را تربیت مى‌کند تا آنکه در روز قیامت به صاحبش برسد، در حالتى که به قدر کوه احد شده باشد.

 

- در تمام این ماه هزار بار بگوید: لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَلانَعْبُدُ اِلاّ اِیاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوُ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ که پاداش بسیار دارد، از جمله آن‌که عبادت هزار ساله در نامه عملش بنویسند.

 

- در هر پنجشنبه این ماه دو رکعت نماز کند، در هر رکعت بعد از حمد صد مرتبه توحید و بعد از سلام صد بار صلوات بفرستد تا حق تعالى هر حاجتی که دارد، برآورد، از امر دین و دنیاى خود و روزه اش نیز فضیلت دارد و روایت شده که در هر روز پنجشنبه ماه شعبان آسمان‌ها را زینت مى‌کنند، پس ملائکه عرض مى‌کنند: خداوندا! بیامرز روزه‌داران این روز را و دعاى ایشان را مستجاب گردان، در خبر نبوى است که هر که روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه دارد، حق تعالى بیست حاجت از حوائج دنیا و بیست حاجت از حاجت‌هاى آخرت او را برآورد.

 

- در این ماه صلوات بسیار فرستد.

 

- در هر روز از شعبان در وقت زوال و در شب نیمه آن صلوات مَرْویه از حضرت امام زین العابدین (ع) را بخواند.

 

- صدقه دادن در این ماه، اگر چه به اندازه نصف دانه خرمایى باشد، خوب است و خداوند بدن صدقه دهنده را بر آتش جهنم حرام می‌کند.

 

- از جمله اعمالی که در ماه شعبان به آن سفارش شده تمرین سکوت برای اندیشیدن درخویش است و آماده شدن برای بهره برداری بهتر از ماه رمضان.

 

- مناجات است و آن یکی از کارهایی که بزرگان و پیشوایان دین در این ماه انجام می دادند، مناجات با رب الارباب است، از جمله مناجات‌ها، مناجات معروف «شعبانیه» است که از امیرالمؤمنین و فرزندان او است که در ماه شعبان می‌خواندند و آن مناجاتی است که برای اهلش عزیز و گرامی است و برای خاطر آن به ماه شعبان مأنوس می‌شوند، بلکه انتظار آن را می‌کشند و مشتاق آمدن ماه شعبان می‌شوند و در آن مناجات علوم سرشاری در کیفیّت معامله بنده با خدای متعال است که در آن اظهار ادب در طریق معرفت حق و سؤال و دعا و استغفار نسبت به خدای خود بیان شده و استدلالات ظریف و لطیفی که سزاوار مقام عبودیّت برای استحکام مقام امیدواری مناسب حال مناجات است، ذکر کرده و دلالت صریح و روشن در معنای قرب و لقای خداوند و دیدار او تنظیم شده است که به آن وسیله شبهات انسان‌ها و شکیّات منکران و وحشت اهل شک و شبهه را برطرف کرده است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:33:00 ق.ظ ]




فضیلت ماه شعبان از منظر احادیث و روایات

 

 

 

 

شعبان ماه شریفی است و آن ماه من است، حاملان عرش آن را بزرگ می‌شمارند و حق آن را می‌شناسند، آن ماهی است که در آن همچون ماه رمضان، روزی بندگان زیاد می‌شود.

 

 رسول‌ خدا محمد مصطفی(ص) می‌فرماید: شعبان ماه شریفی است و آن ماه من است، حاملان عرش آن را بزرگ می‌شمارند و حق آن را می‌شناسند، آن ماهی است که در آن همچون ماه رمضان، روزی بندگان زیاد می‌شود.

 

حجت‌الاسلام سید حسن هاشمی جزی، مدیرگروه اخلاق مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی به مناسبت فرا رسیدن ماه شعبان ماه پیامبر خدا(ص) و ماه آماده شدن برای میهمانی خدا یادداشتی نوشته که در پی می‌آید:

 

*فضیلت ماه شعبان

شعبان ماه بسیار شریفى است و به حضرت سید انبیاء صَلَّى اللهِ عَلِیهِ وَآله منسوب است و آن حضرت این ماه را روزه مى‌گرفت و به ماه رمضان وصل مى‌کرد و مى‌فرمود: شعبان، ماه من است هر که یک روز از ماه مرا روزه بگیرد، بهشت برای او واجب می‌شود و از حضرت صادق علیه‌السلام روایت شده است که چون ماه شعبان فرا می‌رسید، امام زین العابدین علیه‌السلام اصحاب خود را جمع مى‌کرد و مى‌فرمود، اى اصحاب من مى‌دانید این چه ماهى است؟ این ماه شعبان است.

 

حضرت رسول صلى الله علیه وآله مى‌فرمود: شعبان ماه من است، پس در این ماه براى جلب محبت پیغمبر خود و براى تقرّب به سوى پروردگار خود روزه بدارید، به حقّ آن خدایى که جان علىّ بن الحسین به دست قدرت اوست، سوگند یاد مى‌کنم که از پدرم حسین بن على علیهماالسلام شنیدم که فرمود، شنیدم از امیرالمؤمنین علیه السلام که هر که روزه بگیرد در ماه شعبان، براى جلب محبّت پیغمبر خدا و تقرّب به سوى خدا؛ خداوند او را دوست می‌دارد و در روز قیامت کرامت خود را نصیب او می‌گرداند و بهشت را براى او واجب می‌کند

 

سپس امام صادق علیه السلام چنین گفت: امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرمود: از هنگامی که شنیدم منادی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در ماه شعبان ندا داد، روزه شعبان از من فوت نشد و تا زمانی که زنده هستم، به خواست خداوند از من فوت نخواهد شد.

 

بنا بر آنچه در شماری از متون روایی وارد شده، پیامبر اکرم (ص) در یکی از سال‌ها، به هنگام آغاز این ماه خطبه‌ای خواندند و مردم را نسبت به شرافت این ماه آگاه فرمودند.

 

در بحارالانوار قسمت‌هایی از این خطبه چنین آمده است: شعبان ماه شریفی است و آن ماه من است، حاملان عرش آن را بزرگ می‌شمارند و حق آن را می‌شناسند، آن ماهی است که در آن همچون ماه رمضان، روزی بندگان زیاد می‌شود و در آن بهشت آذین بسته می‌شود و این ماه را شعبان نامیده‌اند، زیرا در آن ارزاق مومنان تقسیم می‌شود و آن ماهی است که عمل در آن چند برابر می‌شود و کار نیکو هفتاد برابر ثمره می‌دهد.

 

بنا بر آنچه در حدیثی دیگر که در وسایل الشیعه به آن اشاره شده، ماه شعبان، ماهی است که: «در هر پنجشنبه آن، آسمان‌ها زینت بسته می‌شود و فرشتگان به دعا می‌پردازند که پروردگارا! آن‌کس را که در این ایام روزه بدارد، ببخشای، و دعایش را اجابت فرمای. پس هر کس که در روز اول شعبان دو رکعت نماز گزارد و در هر رکعت آن یک‌مرتبه سوره حمد و یکصد مرتبه سوره توحید را بخواند و بعد از نماز نیز یکصد مرتبه صلوات بفرستد، خداوند تمامی حاجت‌های دینی و دنیایی او را اجابت می‌فرماید.

 

همچنین در حدیثی دیگر که در وسایل‌الشیعه، بحارالانوار و مصباح المتهجد اشاره شده در خصوص فضیلت ماه شعبان آمده است: «خداوند به ذات مقدس خود سوگند خورده است که هر کس را در این ماه به او پناه برده و از او درخواست کند، از رحمت خود محروم نکند.»

 

در فضیلت و اعمال ماه شعبان از امام جعفر صادق(ع) روایت است که چون ماه شعبان داخل مى‌شد، حضرت امام زین العابدین(ع) اصحاب خود را جمع مى‌کرد و مى‌فرمود: اى گروه اصحاب من! مى‌دانید این چه ماهى است، این ماه شعبان است و حضرت رسول (ص) مى‌فرمود: شعبان ماه من است، پس در این ماه روزه بدارید، براى محبت پیغمبر خود و براى تقرب به سوى پروردگار خود، به حق آن خدایى که جان على بن الحسین به دست قدرت اوست، سوگند یاد مى‌کنم که از پدرم حسین بن على(ع) شنیدم که فرمود شنیدم از امیرالمؤمنین(ع) که هر که شعبان را  روزه دارد، براى محبت پیغمبر خدا و تقرب به سوى خدا، خدا او را دوست دارد و نزدیک گرداند او را به کرامت خود در روز قیامت و بهشت را براى او واجب گرداند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:31:00 ق.ظ ]




آیت الله بهجت رحمه الله و چشم برزخی

آیت الله بهجت رحمه الله و چشم برزخی
روزى با خود فکر مى کردم که آقاى بهجت چرا این قدر ناراحت و محزون به نظر مى رسند چرا مثل دیگران با خنده و شادى سلام و احوال پرسى نمى کند، چند وقتى بود که در این فکر بودم شبى آقا را در خواب دیدم صورت آقا یک نورانیت خاصى داشت مى خندید و شاد بود آنچنان که هر فردى را به خود جلب مى کرد آن قدر نورانى و بشاش بود که در خواب داشتم ذوق مى کردم

آیت الله بهجت رحمه الله و چشم برزخی


روزى با خود فکر مى کردم که آقاى بهجت چرا این قدر ناراحت و محزون به نظر مى رسند چرا مثل دیگران با خنده و شادى سلام و احوال پرسى نمى کند، چند وقتى بود که در این فکر بودم شبى آقا را در خواب دیدم صورت آقا یک نورانیت خاصى داشت مى خندید و شاد بود آنچنان که هر فردى را به خود جلب مى کرد آن قدر نورانى و بشاش بود که در خواب داشتم ذوق مى کردم و از خوشحالى و محبت و شوق به ایشان در پوست خود نمى گنجیدم . بعد از خواب فهمیدم که این مردان خدا حدیث : المومن بشره فى وجهه … را بهتر از ما درک مى کنند اما وقتى انسان هاى دیو سیرت که هر کدام در باطن حیوانى است را مى بیند جایى براى شادى نیست .

گناه نکن

یکى از افراد که براى خود دبدبه و کبکبه اى داشت روزى نزد آقاى بهجت آمد و درخواست موعظه کرد آقا فرمودند: گناه نکن .
آن فرد جواب داد ما که گناه نمى کنیم یک نصیحت دیگر بفرمایید.
آقاى بهجت در گوش وى چیزى گفتند که کسى متوجه نشد اما آقا را دیدند که سر بزیر انداخت و با شرمسارى راه خود گرفت و رفت

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1397-01-28] [ 11:03:00 ق.ظ ]




 

کلید موفقیت در توسل به ائمه أطهار (علیهم السلام)

آیت الله سید علی آقا قاضی در یکی از نامه هایش چنین مرقوم فرمودند:«…. و تمام طرق …. توسل به ائمه أطهار(علیهم السلام) و توجه تام به مبدأ است. چونکه صد آمد، نود هم پیش ما است. با دراویش و طریق آنها کاری نداریم. طریقه، طریقه علما و فقها است، با صدق و صفا.»

  

معجزات توسل به حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)

محال است انسانی به جز از راه سیدالشهدا علیه السلام به مقام توحید برسد. سریان فیوضات و خیرات از مسیر حضرت سیدالشهدا علیه السلام است و پیشکار این فضیلت هم حضرت قمر بنی هاشم ابالفضل العباس علیه السلام است.

 

دعا برای فرج امام زمان (علیه السلام)

از آن چیزها که بسیار لازم و با اهمیت است دعا برای فرج حضرت حجت ـ صلوات الله علیه ـ در قنوت نماز وتر است بلکه در هر روز و در همه دعاها.

 

دل هیچ کس را نرنجانید!

دیگر آن که، گر چه این حرفها آهن سرد کوبیدن است، ولی بنده لازم است بگویم اطاعت والدین، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن و ترک خدعه و حیله و تقدم در سلام و نیکویی کردن با هر برّ و فاجر، مگر در جایی که خدا نهی کرده. الله الله الله که دل هیچ کس را نرنجانید!          

                                     

دعای رفع ناراحتی های روحی

آن مرحوم در هنگام اضطراب و ناراحتی های روحی، خواندن این کلمات را سفارش می کردند:«لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الحمد و له الملک و هو علی کل شیء قدیر، أعوذ بالله من همزات الشیاطین و أعوذ بک ربی من أن یحضرون إن الله هوالسمیع العلیم:هیچ معبودی جز خداوند یکتای بی شریک وجود ندارد و ستایش و حکومت مخصوص اوست و او بر هر کاری تواناست. از وسوسه های شیاطین به خدا پناه می برم و به تو پناه می برم ای پروردگارم از این که نزد من حاضر شوند. همانا خداوند شنوا و داناست.»

 

حق الناس

آیت الله نجابت نقل می کند:وقتی که بنده مشرف شدم خدمت ایشان فرمودند:«هر حقی که هر کس بر گردن تو دارد باید ادا کنی. خدمت ایشان عرض کردم:مدتی قبل در بین شاگردهایم که نزد بنده درس طلبگی می خواندند، یکی خوب درس نمی خواند. بنده ایشان را تنبیه کردم. اذن از ولیّ او هم داشتم در تربیت. در ضمن این جا هم نیست که از او طلب رضایت کنم. می فرمودند:«هیچ راهی نداری، باید پیدایش کنی. گفتم آدرس ندارم، گفتند باید پیدا کنی.

 آقای قاضی فرمودند:هر حقی که برگردنت باشد تا ادا نکنی باب روحانیت، باب قرب، باب معرفت باز شدنی نیست. یعنی این ها همه مال حضرت احدیت است. و حضرت احدیت رضایت خود را در راضی شدن مردم قرار داده است.»

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:02:00 ق.ظ ]




 

توصیه های آیت الله بهجت برای موفقیت

 

 

توصیه های آیت الله بهجت برای داشتن زندگی ایده آل و موفق و بخشی از وصایای سید علی قاضی (ره) یکی از برجسته ترین شخصیت های دینی و علمی را در این بخش می خوانید.

 توصیه های آیت الله بهجت برای موفقیت در زندگی و آرامش دنیوی و اخروی به همراه برخی از وصایای آیت الله سید علی قاضی (ره) همچون گنجینه هایی هستند که در این مطلب گردآوری شده اند.

نماز

شما را سفارش می کنم به اینکه نمازهایتان را در بهترین و با فضیلت ترین اوقات آنها به جا بیاورید و آن نمازها با نوافل، 51 رکعت است؛ پس اگر نتوانستید، 44 رکعت بخوانید و اگر مشغله های دنیوی نگذاشت آنها را به جا آورید، حداقل نماز توابین را بخوانید [نماز اهل انابه و توبه هشت رکعت هنگام زوال است.]

 مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله بهجت از ایشان نقل می کنند که می فرمودند:«اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند.»

 مرحوم آقای سید هاشم رضوی هندی می فرمایند:روزی یکی را به محضر آقای قاضی آوردند که مثلا آقا دستش را بگیرد و راهنمایی اش کند. مرحوم آقای قاضی فرموده بودند:«به این آقا بگویید که نماز را در اول وقت بخواند.» بعد معلوم شد که آن آقا وسواس در عبادات داشته و نماز را تا آخر وقت به تأخیر می انداخته است.

  اما وصیت های دیگر، عمده آنها نماز است. می فرمودند نماز را بازاری نکنید اول وقت به جا بیاورید با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفظ کردید همه چیزتان محفوظ می ماند و تسبیح صدیقه کبری سلام الله علیها که از ذکر کبیر به شمار می آید و آیت الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود.

  

دعای قنوت نماز

آقای قاضی می فرمودند این دعا را در قنوت نماز بخوانید:«اللهم ارزقنی حبّک و حبّ ما تحبه، و حبّ من یحبّک، والعمل الذی یبلغنی إلی حبّک واجعل حبّک احبّ الاشیاء إلی.» خداوندا محبت خود را و محبت کسانی را که دوست داری و محبت کسی که تو را دوست دارد و عملی که مرا بسوی محبتت برساند را ؛ روزی ما بفرما و محبت خود را محبوب ترین چیزها نزد ما قرار بده.

 

قرآن

آیت الله نجابت می فرمودند:آیت الله میرزا علی قاضی به مرحوم آیت الله شیخ علی محمد بروجردی (از شاگردان برجسته آقای قاضی) فرموده بودند که:«هیچ گاه از قرآن جدا مشو و ایشان تا آخر عمر بر این سفارش آقای قاضی وفادار و پایبند بود. هر وقت از کارهای ضروری و روزمره فارغ می شد، قرآن می خواند و با قرآن بود.»

 آقای سید محمد حسن قاضی می فرمایند:«چند سفارش ایشان عبارت است از:اول روخوانی قرآن، می فرمودند قرآن را خوب و صحیح بخوانید.

توصیه دیگر ایشان راجع به دوره تاریخ اسلام بود. می فرمودند یک دوره تاریخ اسلام را از ولادت حضرت پیغمبر(صلی الله و علیه وآله) تا 255 هـ.ق یا 260 هـ.ق بخوانید. و بعد از عمل به این ها می فرمودند برو نمازشب بخوان!»

 

آیت الله قاضی در نامه ای به آیت الله  طباطبایی می فرمودند:«دستورالعمل، قرآن کریم است؛ فیه دواء کل دواء و شفاء کل عله و دوا کل غله علماً و عملاً و حالاً. آن قره العیون مخلصین را همیشه جلوی چشم داشته باشید و با آن هادی طریق مقیم و صراط مستقیم سیر نمایید و از جمله سیرهای شریف آن قرائت است به حسن صورت و آداب دیگر، خصوص در بطون لیالی…»

 و نیز:«بر شما باد به قرائت قرآن کریم در شب با صدای زیبا و غم انگیز، پس آن نوشیدنی و شراب مۆمنان است. تلاوت قرآن کمتر از یک جزء نباشد.»

 

نماز شب

«اما نماز شب پس هیچ چاره و گریزی برای مومنین از آن نیست، و تعجب از کسی است که می خواهد به کمال دست یابد و در حالی که برای نماز شب قیام نمی کند و ما نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر به وسیله نماز شب.»

 علامه طباطبایی می فرمودند:«چون در نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم، از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی گاه گاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم تا یک روز در مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آن جا عبور می کردند. چون به من رسیدند، دست خود را روی شانه من گذاردند و گفتند:ای فرزند! دنیا می خواهی نماز شب بخوان، آخرت می خواهی نماز شب بخوان!»

همچنین بخوانید : اس ام اس و جملات زیبای آیت الله بهجت فومنی

 حاج سید هاشم حداد می فرمودند:«مرحوم آقا خودش این طور بود و به ما هم این طور دستور داده بود که در میان شب وقتی برای نماز شب برمی خیزید، چیز مختصری تناول کنید، مثلاً چای یا دوغ یا یک خوشه انگور یا چیز مختصر دیگری که بدن شما از کسالت بیرون آید و نشاط برای عبادت داشته باشید

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:00:00 ق.ظ ]




اعمال شب و روز اول ماه شعبان

شب اول ماه شعبان بر اساس آنچه که از مطالب نقل شده از حضرت محمد (ص) و ائمه اطهار (ع) به دست ما رسیده، اعمال متعددی دارد. ؟

این ماه شعبان است و حضرت رسول صلى الله علیه و آله مى‌فرمود شعبان ماه من است پس در این ماه براى جلب محبت پیغمبر خود و براى تقرّب به سوى پروردگار خود روزه بدارید. به حقّ آن خدایى كه جان علىّ بن الحسین به دست قدرت اوست سوگند یاد مى‌كنم كه از پدرم حسین بن على علیهماالسلام شنیدم كه فرمود شنیدم از امیرالمؤمنین علیه السلام كه هر كه روزه بگیرد در ماه شعبان براى جلب محبّت پیغمبر خدا و تقرّب به سوى خدا؛ خداوند او را دوست می‌دارد و در روز قیامت كرامت خود را نصیب او می‌گرداند و بهشت را براى او واجب می‌کند.

 

با فرا رسیدن ماه شعبان که پیامبر اسلام (ص) آن را اینگونه تعریف کرده است «شعبان ماه شریفی است و آن ماه من است، حاملان عرش آن را بزرگ می‌شمارند و حق آن را می‌شناسند، آن ماهی است که در آن همچون ماه رمضان، روزی بندگان زیاد می‌شود» اعمالی برای مسلمانان تعریف می‌شود که از آن جمله می‌توان به روزه سه روز اول این ماه اشاره کرد.

 

در خصوص روزه روز اول ماه شعبان از امام صادق (ع) چنین روایت شده است که «هر که روز اول شعبان را روزه بگیرد، بى تردید بهشت بر او واجب می‌شود.»

 

همچنین سید بن طاووس از حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله ثواب بسیارى را براى کسى که سه روز اوّل ماه شعبان را روزه بگیرد و در شب هاى آن، دو رکعت نماز بجاى آورد، با این ترتیب که در هر رکعت سوره «حمد» یک بار، و سوره «قل هو اللّه احد» یازده بار خوانده شود روایت کرده است.

 

شایان ذکر است در تفسیر امام حسن عسگرى (ع) نیز روایتى در فضیلت ماه شعبان و روز اول آن ذکر شده که فواید بسیاری در آن شمرده شده و ثقة الاسلام نورى آن روایت را ترجمه کرده و در پایان کتاب «کلمه طیّبه» آورده است. در این خبر چنین آمده است که «حضرت امیر‌المؤمنین علیه السّلام در روز اول شعبان به جماعتى برخورد که در مسجد نشسته بودند و درباره قدر و امثال آن گفت‌وگو می‌کردند تا آنکه لجاجت و جدالشان و فریاد و صدایشان سخت بلند شد. حضرت ایستاد و بر آن‌ها سلام کرد، پاسخ سلام را دادند و به احترام حضرت از جاى برخاستند و درخواست کردند کنار آنان بنشیند. ایشان توجّهى به دعوت آنان نکردند و در همان حالت ایستاده فرمودند: اى گروهى که سخن می‌گویید در مسئله‌ای که سودى نمی‌رساند، آیا ندانستید که خداى تعالى را بندگانى است که آنان را از هراس ساکت نموده بى آنکه لال باشند، یا از سخن گفتن عاجز باشند. اینان هرگاه عظمت خدا را به خاطر مى‌آورند، زبانهایشان شکسته و دلهایشان از جا کنده می‌شود و عقلشان از سر میرود و دچار بهت و حیرت می‌گردند، این همه به خاطر بلنداى عزت و شوکت و بزرگداشت خداست! هرگاه از این حالت به خود آیند با کردارهاى پاکیزه به سوى خدا رو می‌کنند و وجود خود را در شمار ستمکاران و خطاکاران به حساب می‌آورند. درحالیکه از تقصیر و کوتاهى پاکند، اینان براى خدا به کردار اندک راضى نمی‌شوند و عمل زیاد را براى او بسیار نمی‌شمارند، پیوسته به کار شایسته و عمل نیک مشغولند. اینان چنانند که هرگاه به ایشان بنگرى، ترسان و هراسان و در بیم و اضطراب به عبادت ایستاده اند. اى گروه تازه کاران شما کجا و ایشان کجا، آیا ندانستید که داناترین مردم به «قدر» ساکت‌ترین ایشانند در سخن از آن، و نادان‌ترین مردم به «قدر» سخنگوترین آنانند نسبت به آن. اى تازه کار‌ها امروز غرّه شعبان کریم است، پروردگار آن را شعبان نامیده به خاطر انشعاب یافتن و پراکنده شدن خیرات در آن، همانا پروردگار شما در شعبان درهاى حسنات را باز کرده، و قصر‌ها و خیراتش را به شما جلوه داد. به قیمتى ارزان و کارهایى آسان.

 

پس در مقام خرید برآیید، ابلیس دور از رحمت خدا شاخه هاى شرور و بلاهاى خود را براى شما آراسته و شما پیوسته در گمراهى و سرکشى می‌کوشید و به شاخه هاى ابلیس تمسّک مى‌جویید و از شاخه هاى خیرات که درهایش برای شما باز شده روى می‌گردانید و این غرّه ماه شعبان است و شاخه هاى خیراتش عبارت است از: 


نماز، روزه، زکات، امر به معروف، نهى از منکر، نیکى به پدر و مادر و خویشان و همسایگان، ایجاد صلح و صفا بین مردم و صدقه دادن به فقرا و مساکین. 

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:59:00 ق.ظ ]




سبک زندگی سالم چگونه است؟

حتماً شما هم در بسیاری از مقالات سلامتی خوانده اید که برای سالم زیستن و داشتن عمر طولانی تر باید سبک زندگی تان را تغییر دهید. اما این سبک زندگی جدید چیست؟

روش ها و شیوه های رسیدن به زندگی سالم به شما کمک خواهد کرد که در مسیر زندگی با نشاط و آرامش بیشتری حرکت کنید و زندگی فردی و اجتماعی موفق را سپری کنید.

 

سبک زندگی سالم

سلامت جسمانی:
وقتی صحبت از سلامت جسمانی می شود، هر آنچه که برای سلامتی جسم و تن انسان مفید هست باید مدنظر قرار گیرد و مواردی که سلامتی را به خطر می اندازد باید پرهیز گردد.
در مقوله شیوه های زندگی سالم بیش از همه چیز سلامت جسمانی در دید دیگران قرار دارد و خوشبختانه بیشتر موردتوجه است. برای حفظ سلامت جسمانی عواملی مانند تغذیه مناسب، خواب کافی در شبانه روز، ورزش مداوم، عدم مصرف سیگار و قلیان، پرهیز از پرخوری و نداشتن اضافه وزن بسیار کارا هستند.
اگر فرد بتواند سلامت جسمانی خود را حفظ نماید، با تسلط بر اوضاع زندگی خود با کسب اطلاعات و آموزش در سایر عرصه ها نیز موفقیت به دست خواهد آورد.

سلامت و بهداشت روان:
در این حوزه که زیاد به دید افراد نمی آید یک نیروی مخفی پیشران برای تمام زمینه هاست. به کمک نیروی ایمان و پالایش ذهنی و روانی انگیزه های مثبت برای زندگی سالم وجود خواهد داشت و شخص احساس پوچی و بیهودگی نمی کند.
هر چه بیشتر به مسائل معنوی توجه شود و پایه های ایمانی در فرد و جامعه مستحکم تر باشد، نتایج آن به تمام مسائل منتشر خواهد شد و در تصمیم گیری های شخص باایمان مؤثر خواهد بود.
برعکس اگر پایه های ایمانی سست باشد و نقطه اتکای معنوی و روانی وجود نداشته باشد، ممکن است اعمال پرخطر بیشتر شود و خسارات ناشی از آن نیز گریبان گیر فرد شود.

تعیین اهداف زندگی و سلامتی:
اهداف بلندمدت:
یک هدف بلندمدت چیزی نیست که به یکباره عملی شود. این نوع هدف به شما انگیزه داده و در زمان تکمیل، به شما نشان می دهد که برای رسیدن به این هدف چه مسیری را طی کرده اید. این هدفی است که معمولاً باید در بازه ای 6 ماهه یا یک ساله به آن دست یابید.
یک هدف بلندمدت می تواند سه بار پیاده روی یک ساعته در طول هفته باشد. برای استمرار در این مسیر، به این فکر کنید که با رسیدن به این هدف چقدر احساس غرور خواهید کرد.
وقتی به هدف بلندمدت خود برسید، می توانید با تعیین اهداف جدید روحیه خود را حفظ کنید. به کمک اهداف، می توانید به هرجا که می خواهید برسید!
یادتان باشد که اهدافتان را بنویسید. شاید اهدافتن تغییر کنند اما شما باید اهداف خود را ثبت کنید. نوشتن اهداف روشی فوق العاده برای شروع برنامه هایتان برای بهبود سلامتتان است.

اهداف کوتاه مدت:
اهداف کوتاه مدت به شما در رسیدن به اهداف بلندمدت کمک می کند. این اهداف باعث می شود هر روز در مسیر صحیح پیش بروید. معمولاً این اهداف به شکلی است که ظرف یک روز یا یک هفته به آنها دست می یابید.
برای مثال می توان به استفاده از پله در محل کار، یا یک پیاده روی 10 دقیقه ای در هر هفته و افزایش آن تا سه بار در هفته است. انجام اهداف کوتاه مدت ساده بوده و موجب رشد مداوم شما می شوند.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:57:00 ق.ظ ]




ماجرای ضرب المثل کوه به کوه نمی رسد

کوه به کوه نمی رسد، اما آدم به آدم می رسد!

در دامنه دو کوه بلند، دو آبادی بود که یکی «بالاکوه» و دیگری «پایین کوه» نام داشت؛ چشمه ای پر آب و خنک از دل کوه می جوشید و از آبادی بالاکوه می گذشت و به آبادی پایین کوه می رسید. این چشمه زمین های هر دو آبادی را سیراب می کرد. روزی ارباب بالا کوه به فکر افتاد که زمین های پایین کوه را صاحب شود.

پس به اهالی بالاکوه رو کرد و گفت: «چشمه آب در آبادی ماست، چرا باید آب را مجانی به پایین کوهی ها بدهیم؟ از امروز آب چشمه را بر ده پایین کوه می بندیم.» یکی دو روز گذشت و مردم پایین کوه از فکر شوم ارباب مطّلع شدند و همراه کدخدایشان به طرف بالا کوه به راه افتادند و التماس کردند که آب را برایشان باز کند. اما ارباب پیشنهاد کرد که یا رعیت او شوند یا تا ابد بی آب خواهند ماند و گفت: «بالاکوه مثل ارباب است و پایین کوه مثل رعیت. این دو کوه هرگز به هم نمی رسند. من ارباب هستم و شما رعیت!»

این پیشنهاد برای مردم پایین کوه سخت بود و قبول نکردند. چند روز گذشت تا اینکه کدخدای پایین ده فکری به ذهنش رسید و به مردم گفت: بیل و کلنگ تان را بردارید تا چندین چاه حفر کنیم و قنات درست کنیم. بعد از چند مدت قنات ها آماده شد و مردم پایین کوه دوباره آب را به مزارع و کشتزارهایشان روانه ساختند. زدن قنات ها باعث شد که چشمه بالاکوه خشک شود.

این خبر به گوش ارباب بالاکوه رسید و ناراحت شد اما چاره ای جز تسلیم شدن نداشت؛ به همین خاطر به سوی پایین کوه رفت و با التماس به آنها گفت: «شما با این کارتان چشمه ما را خشکاندید، اگر ممکن است سر یکی از قنات ها را به طرف ده ما برگردانید.» کدخدا با لبخند گفت: «اولاً؛ آب از پایین به بالا نمی رود، بعد هم یادت هست که گفتی: کوه به کوه نمی رسد. تو درست گفتی: کوه به کوه نمی رسد، اما آدم به آدم می رسد.»

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:07:00 ق.ظ ]




امام علی علیه السلام :

اَلْمُعِيْنُ عَلَى الطّاعَةِ خَيْرُ الاَْصْحابِ؛

يارى دهنده بر طاعت خداوند، بهترينِ ياران است.

شرح غررالحکم: ج 1، ص 298


 



پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله :

*
بسم الله الرحمن الرحیم
*
 
امام مهدی علیه السلام :

إنَّ اللّه‏َ بَعَثَ مُحَمَّدا رَحمَةً لِلعالَمينَ و تَمَّمَ بِهِ نِعمَتَهُ؛

خداوند محمّد را برانگيخت تا رحمتى براى جهانيان باشد و نعمت خود را تمام كند.

بحار الأنوار: ج 53، ص 194

مبعث پیامبر نور و رحمت، حضرت محمد صلی الله علیه و آله گرامی باد
 
*
احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله  .::. چهل حدیث « سیره نبوی » صلی الله علیه و آله
*
سیره امام کاظم علیه السلام :


بسم الله الرحمن الرحیم


ابن اثیر گوید :

كانَ [مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عليهماالسلام] يُلَقَّبُ بالكاظِمِ، لِأَنَّهُ كانَ يُحْسِنُ إِلى مَنْ يُسيى‏ءُ إِلَيْهِ كان هـذا عـادَتَـهُ أَبَـدا؛

امام موسى بن جعفر عليهماالسلام بدان جهت كاظم (فرو برنده غضب) نام گرفت، كه همواره به كسانى كه به او بدى مى ‏نمودند، نيكى مى‏ نمود، اين سيره و عادت هميشگى وى بود.

كامل ابن اثير: ج6، ص164

شهادت امام موسی کاظم علیه السلام تسلیت باد



احادیث امام کاظم علیه السلام :: چهل حدیث « سیره کاظمی » علیه السلام

جوانمردی، بازدارنده از پستی :


بسم الله الرحمن الرحیم


امام علی علیه السلام :

أَلْمُـرُوَّةُ تَمْنَعُ مِنْ كُلِّ دَنِيَّةٍ؛

مـــروّت، انسان را از هرگونه پستى باز مى ‏دارد.

ميزان الحكمة: ج9، ص

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:06:00 ق.ظ ]




تهدید، برای کسانی که از دعا کردن ابا دارند!!


یکی از نیازهای مهم انسانی دعا و نیایش است و مانند خداجویی از فطرت و ضمیر آدمی نشأت می‌گیرد. 


با دقت در فرهنگ و آداب و رسوم ملل مختلف جهان و ادیان گوناگون متوجه می‌شویم، که هر کدام از آنها برای خود اوراد و اذکار و دعاهای مخصوصی دارند و هیچ جای دنیا را نمی‌یابیم که مردمش از دعا جدا و بی‌نیاز باشند. حتی آنها که بت می‌پرستند در معابدشان با تمام قد به خاک می‌افتند و دعا می‌خوانند. 

 

معنای دعا چیست؟

فیروزآبادی درباره معنای دعا می گوید: «الدعاء: الرغبة الی الله …»; یعنی دعا همان میل و توجه به سوی خداست .

راغب اصفهانی می نویسد: «… دعوته: اذا سالته واذا استغثة … والدعاء الی الشی ء: الحث علی قصده …»; یعنی اینکه می گویی: «دعوته» هنگامی است که از او چیزی بخواهی و زمانی که از او یاری بخواهی… .

خواندن به سوی چیزی به معنای کسی را به کاری و چیزی دعوت و ترغیب کردن است …

خداوند در قرآن می فرماید: ” وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُۆْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ “(و چون بندگان من از تو درباره من بپرسند (بگو كه) من حتما (به همه) نزدیكم، دعاى دعاكننده را هنگامى كه مرا بخواند اجابت مى‏كنم، پس دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند، شاید كه راه یابند.) (بقره 186)

و همچنین در آیه دیگر می فرماید: ” أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَكْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَّا تَذَكَّرُونَ “( (آیا آن شریكان بهترند) یا كسى كه (دعاى) شخص گرفتار را هنگامى كه او را مى‏خواند، پاسخ مى‏دهد و آسیب و گرفتاریش را برطرف مى‏سازد، و شما را جانشینان (روى) زمین قرار مى‏دهد (جانشینان خدا در روى زمین، و حاضران در جاى رفتگان)؟ آیا با خداى یكتا معبودى هست؟ بسیار اندك متذكّر مى‏شوید.)(نمل 62)

با دقت در این دو آیه به اهمیت دعا در کلام الهی پی می بریم .

در ضمن در اینجا مقصود از “دعا”  طلب نیاز و استغاثه و دست احتیاج به سوی حضرت حق درازکردن است و منظور ما از دعا در این نوشتار نیز همین معناست.

در آیات بسیاری درباره دعا کردن سخن به میان آمده است و به ضرورت آن تأکید شده است تا جایی که خداوند می فرماید:” قُلْ مَا یَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاۆُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَكُونُ لِزَامًا “((بگو: «اگر دعاى شما نباشد، پروردگارم هیچ اعتنایى به شما نمى‏كند. در حقیقت شما به تكذیب پرداخته‏اید و به زودى [عذاب بر شما] لازم خواهد شد.» )(فرقان 77)

در این روایت تهدیدی شدید نسبت به کسانی دارد که نسبت به دعا کردن ابا دارند و می فرماید” كسانى كه از عبادت من تكبر مى‏ورزند به زودى با ذلّت وارد دوزخ مى‏شوند”

در این آیه اعتناء و توجه خداوند را منوط به دعا کردن انسان ها کرده است.

از امام باقر(علیه السلام) سۆال كردند:"كثرة القراءة افضل او كثرة الدعاء؟"( آیا بسیار تلاوت قرآن كردن افضل است یا بسیار دعا نمودن؟)

امام در پاسخ فرمودند:"كثرة الدعا افضل و قرء هذه الایة"(بسیار دعا كردن افضل است و سپس آیه فوق را تلاوت فرمود.)

در آیه دیگر خداوند دستور به دعا  کردن می دهد: ” وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ “(و پروردگارتان گفت: مرا بخوانید تا شما را اجابت كنم، (و تكبر از دعا تكبر از عبادت است و) البته كسانى كه از عبادت من تكبر مى‏ورزند به زودى خوار و سرافكنده وارد جهنم مى‏شوند.»)(غافر 60 )

در این روایت تهدیدی شدید نسبت به کسانی دارد که نسبت به دعا کردن ابا دارند و می فرماید :” كسانى كه از عبادت من تكبر مى‏ورزند به زودى با ذلّت وارد دوزخ مى‏شوند.”

امام محمد باقر (علیه السّلام ) در تفسیر و تبیین این آیه فرموده اند:منظور از کلام خداوند که می‌فرمایند: (إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَكْبِرُونَ … دعاست که برترین عبادت دعا می‌باشد.)

در روایتى از امام صادق علیه السّلام آمده است كه: «نزد خدا مقامى است كه جز با دعا و تقاضا نمى‏توان به آن رسید، و اگر بنده‏اى دهان خود را از دعا فرو بندد و چیزى تقاضا نكند چیزى به او داده نخواهد شد، پس از خدا بخواه تا به تو عطا شود، چرا كه هر درى را بكوبید و اصرار كنید ، سر انجام گشوده خواهد شد».

از امام باقر(علیه السلام) سۆال كردند:"كثرة القراءة افضل او كثرة الدعاء؟"( آیا بسیار تلاوت قرآن كردن افضل است یا بسیار دعا نمودن؟)امام در پاسخ فرمودند:"كثرة الدعا افضل و قرء هذه الایة"( بسیار دعا كردن افضل است و سپس آیه فوق را تلاوت فرمود)

در روایتى دیگر از پیامبر (صلی الله علیه و آله) مى‏خوانیم:” الدعاء سلاح المۆمن، و عمود الدین، و نور السموات و الارض” (دعا اسلحه مۆمن، و ستون دین و نور آسمان ها و زمین است.)

در حدیث دیگرى از امیر مۆمنان على (علیه السلام) آمده است:” الدعاء مفاتیح النجاح، و مقالید الفلاح، و خیر الدعاء ما صدر عن صدر نقى و قلب تقى"(دعا كلید پیروزى و مفتاح رستگارى است و بهترین دعا دعائى است كه از سینه پاك و قلب پرهیزگار برخیزد.)

درباره ادب دعا کردن در متون دینی به مواردی تأکید شده که به برخی از آنها می‌پردازیم: 

1- بسم الله الرحمن الرحیم؛ رسول خدا ( صلّی الله علیه و آله) می‌فرمایند: دعایی که اولش با بسم الله شروع شود رد نخواهد شد.

2- ثنا و تمجید پروردگار؛ امام صادق (علیه السّلام) می‌فرمایند: در نوشته‌های امیرالمۆمنین (علیه السّلام) بود که قبل از دعا، مدح و ثناء حضرت حق را بگویند.

3- صلوات بر محمد و آل محمد. 

4- توسل به اهل بیت(علیهم السّلام )؛ امام رضا(علیه السّلام ) فرمودند: هرگاه از خداوند تبارک و تعالی تقاضایی داشتی، بگو خداوندا از تو می‌خواهم که به حق محمد و علی که نزد تو مقام والایی دارند ، حاجت مرا برآورده سازی.

5- دعا در حق دیگران.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-01-27] [ 11:11:00 ق.ظ ]




بهترین روش برای تمرین صبر

 

 

 


عده ای در برابر ناملایمات و سختی‌ها مانند کوه آتشفشان می‌مانند و زبانه های آتش درون خود را مانند سیلاب کذاب بیرون می‌ریزند.شکوه و ناله سر می‌دهند و تحمل هیچ‌گونه سختی را ندارند و به اصطلاح قرآنی صبر نمی‌کنند . در نگاه اول صبر بسیار تلخ است و صبر نام درختی است که میوه ای بسیار تلخ مانند زهر دارد.


به نظر شما چرا در قرآن و روایات به صبر این قدر توصیه و تاکید شده؟

اهمیت صبر به خاطر چیست؟

معنای صبر

صبر به معنای شکیبایی و بردباری کردن و در اصطلاح قرآنی خویشتن داری و کف نفس است.به چیزی که شرع و عقل آن را شایسته و سزاوار می‌داند و یا از چیزی که شرع و عقل از آن نهی می‌کند.

صبر قدرت اراده‌ایمانی و تسلط آنست بر هیجان‌ها و انفعالات نفسانی که منشأ آن آرزوها و تأثرات بیرون از نفس می‌باشد.

 

علت بی صبری ،جهل است

دنیا همواره با مشکلات عجین شده است یکی از سنت‌های الهی این است که انسان در سختی‌ها تربیت می‌شود و یا به معنای جوهره وجودی انسان در سختی‌ها خالص می‌شود و از غبار غفلت و گناه پاک می‌شود ولی ما چون علت این مشکلات و مسائل را نمی‌دانیم سریعاً شکوه و ناله سر می‌دهیم.

صبر به معنای تحمل و سوختن نیست بلکه به معنای سازندگی است . بعضی‌ها یک عمری با فقر و نداری طی می‌کنند و هیچ تلاشی برای بهبود شرایط مالی شان نمی‌کنند

بچه ای که وارد مدرسه می‌شود باید نظم و قانون مدرسه را رعایت کند دیگر نمی‌تواند مثل قبل تا هر ساعتی که خواست بخوابد هر چه خواست بخورد و یا هر گونه که خواست رفتار کند این خویشتن داری از هر گونه عمل او را به تدریج تربیت می‌کند .طلا برای خالص شدن باید در درجه بالا حرارت ببیند تا ناخالصی‌ها از او گرفته شود.هر چقدر خالص‌تر با ارزش‌تر.

 

ساختن برای ماندن

صبر به معنای تحمل و سوختن نیست بلکه به معنای سازندگی است . بعضی‌ها یک عمری با فقر و نداری طی می‌کنند و هیچ تلاشی برای بهبود شرایط مالی شان  نمی‌کنند .

خانمی سالیان سال با مردی معتاد زندگی می‌کند و هیچ گامی برای زندگی سالم بر نمی‌دارد و یا مادری با فرزندان بد می‌سازد و هیچ کوششی در تغییر خود و تربیت فرزندان نمی‌کند . اینان همه می‌گویند ما داریم صبر می‌کنیم در حالی که این صبر در فرهنگ قرآنی هیچ جایگاهی ندارد.

صبر در دل خود تلاش و کوشش فراوان دارد و این که انسان صابر،شاکر و راضی است اما به بدبختی عادت نمی‌کند و به عبارت دیگر گروهی به بدبختی و نکبت در زندگی‌شان اعتیاد پیدا کرده‌اند و نمی‌توانند از این زندگی نکبت بار خود را نجات دهند.

قرآن بسیار زیبا صابران سربلند را معرفی می‌کند :

کسانی که بعد از آزمایشات خداوند و امتحانات الهی ،تلاش می‌کردند و صبر را پیشه خود می‌سازند.

ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ هَاجَرُواْ مِن بَعْدِ مَا فُتِنُواْ ثُمَّ جَاهَدُواْ وَصَبَرُواْ إِنَّ رَبَّکَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ.

اما پروردگار تو نسبت به کسانی که بعد از فریب خوردن، (به ایمان بازگشتند و) هجرت نمودند و سپس جهاد کردند و در راه خدا استقامت کردند پروردگارت، بعد از انجام این کارها، بخشنده و مهربان است (و آن‌ها را مشمول رحمت خود می‌سازد ).(نحل/110)

صابران هیچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان می‌رسید سستی نکردند و ناتوان نشدند و تن به تسلیم ندادند .خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد و سخنانشان این است خدایا گناهان و تندروی‌های ما را ببخش و قدم‌های ما را استوار بدار.

در مقابل نیز گروهی هستند که در هر مصیبتی به جزع و ناله می‌پردازند.

 

پاداش صابران و موفقیت در کارها

این قانون طبیعی است که هر کسی در هر کاری صبر و استقامت کند به نتیجه می‌رسد . شاگردانی که فقط شب امتحان درس می‌خوانند آنان که هیچ تلاشی برای زندگی خوب نمی‌کنند و همیشه چون تحمل سختی‌ها را ندارند زود صحنه را خالی می‌کنند پاداشی ندارند و روز کاشت گندمی نکاشته‌اند  تا روز برداشت درو کنند.

مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ .96

 مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ.97

آنچه نزد شماست فانی می‌شود; اما آنچه نزد خداست باقی است; و به کسانی که صبر و استقامت پیشه کنند ،

مطابق بهترین اعمالی که انجام می‌دادند پاداش خواهیم داد.

هر کس کار شایسته‌ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم و پاداش آن‌ها را به بهترین اعمالی که انجام می‌دادند، خواهیم داد.(96-97/نحل)

صابران هیچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان می‌رسید سستی نکردند و ناتوان نشدند و تن به تسلیم ندادند .خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد و سخنانشان این است خدایا گناهان و تندروی‌های ما را ببخش و قدم‌های ما را استوار بدار

مصونیت از ضرر

صابران از خسارت‌های مالی،جانی و از همه مهم‌تر ایمانی در امان هستند.

إِن تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُواْ بِهَا وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لاَ یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئًا إِنَّ اللّهَ به ما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ

اگر به شما خوشی رسد آنان را بدحال می‌کند و اگر به شما گزندی رسد بدان شاد می‌شوند و اگر صبر کنید و پرهیزگاری نمایید نیرنگشان هیچ زیانی به شما نمی‌رساند یقیناً خداوند به آنچه می‌کنند احاطه دارد(آل عمران/120)

 

مصادیق صبر

دفع بدی با نیکی

یکی از مصادیق صبر دفع بدی با نیکی است .زیرا هر کس بدی کند انتظار مقابله با مثل را دارد به ویژه افراد بد چون خودشان از این قماش بند،و گاه یک بدی را چند برابر پاسخ می‌گویند.

هنگامی که ببینند طرف مقابل نه تنها بدی را به بدی پاسخ می‌دهد بلکه با خوبی و نیکی به مقابله برخاسته طوفانی در وجودشان به پا می‌شود و در وجدانشان تحت فشار شدیدی قرار می‌گیرد و بیدار می‌گردد.

انقلابی به درون جانشان صورت می‌گیرد شرمنده می‌شوند و احساس حقارت می‌کنند و برای طرف مقابل عظمت قائل می‌شود.

اینجاست که کینه‌ها و دشمنی‌ها با طوفانی از درون جان در می‌رود و جای آن را محبت و صمیمیت می‌گیرد.

وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ

و نیکی با بدی یکسان نیست [بدی را] آنچه خود بهتر است دفع کن آنگاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است گویی دوستی یکدل می‌گردد(فصلت/34)

اگر چه همیشه افرادی هستند که اگر شما خوبی کنید باز بدی می‌کنند اما خداوند به تمام اعمال بندگان آگاه است و پاداش صابران را خود می‌دهد.

 

قسمی دیگر از صبر

مصداق دیگر صبر،حفظ خود از گناه و وسوسه های شیطان است بسیارند کسانی که دم از عشق خدا می‌زنند ولی در عمل صبر و استقامتی ندارند افرادی سست و ناتوان که وقتی در برابر طوفان شهوات قرار می‌گیرند با ایمان وداع کرده و در عمل مشرک می شوند و هنگامی که منافعشان به خطر می‌افتد همان ایمان ضعیف و مختصر را نیز از دست می‌دهند.

هر جوانی که در طوفان هیجانات و شهوات جنسی تسلیم اوامر الهی باشد و فرمان‌بردار محضر او گردد پاداش او را در دنیا و آخرت صدچندان می‌دهد .

دختران عفیف و پاک‌دامنی که با پوشش اسلامی در جامعه به پاکی و آراستگی رفت و آمد می‌کنند در حالی که می‌توانند اسیر نفسانیات و اوامر شیطان باشند،پا روی هوس‌های زودگذر می‌گذارند ،آیا در درگاه خداوند پاداش کارشان گم می‌شود و آیا این عفت و پاک‌دامنی در سرنوشتشان اثر نمی‌گذارد در حالی که در حال حاضر دختران و زنان جوانی به راحتی خود را عرضه می‌کنند و به تاراج گرگ صفتان می‌گذارند.این هم نوعی صبر است صبر در برابر خواهش‌های نفسانی.

هر کس کار شایسته‌ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم و پاداش آن‌ها را به بهترین اعمالی که انجام می‌دادند، خواهیم داد

استعاذه

بهترین ومهمترین روش برای تمرین صبر پناه بردن به قدرت لایتناهی خداوند است در بدترین شرایط وقتی شیطان در کمین است تا ایمانتان را به غارت برد در طوفان شهوات و در سختی‌ها و شدائد و در مصیبت و معصیت کمک خواستن از او انسان را قدرتمند می‌کند تا به راحتی این لحظات را با روسفیدی طی کند.

وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ

و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را از جای درآورد پس به خدا پناه ببر که او خود شنوای داناست(فصلت/36)

 

کلام آخر

گاهی آدم همه نعمت‌ها را دارد اما انگار آرامش ندارد،هیچ ندارد و گاهی هیچ بهره از مال دنیا و آسایش ندارد اما گویی همه چیز دارد چون خدا با اوست.خداوند بزرگ‌ترین پناه و یاور کسانی است که فقط به خاطر رضای او صبورند.

گاهی حس می‌کنی در پناه او هستی در سایه لطف و رحمت او زندگی می‌کنی چه طعم شیرینی دارد در برابر دیدگان او بودن.

در کلاس درس معلم به یکی از شاگردان توجه و محبت و احترام دیگری دارد در خانه پدر و مادر یکی از فرزندان را بسیار دوست دارد این توجه،محبت،رحمت و عنایت بهترین و زیباترین هدیه الهی است انگار در درون دلش می‌شنود که خداوند می‌فرماید:

بنده ما، ما تو را فراموش نمی‌کنیم تو در برابر دیدگان ما هستی و ما نیازهای تو را برآورده می‌کنیم و تو بنده خوب ما هستی پس صبر کن که خداوند با صابران است .

 "  و اصبر لحکم ربک فانک باعینا  “

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:09:00 ق.ظ ]




خدا در استجابت دعا خلف وعده نمی کند

مهم ترین شرط برای استجابت دعا

خيلی از مشكلاتی كه برای ما پيش می‌آيد و برای رفع مشكل آن دعا می‌كنيم به خاطر اين است كه در كار ديگران گره ايجاد كرده‌ايم.

 

 

با مطالعه قرآن کریم، شاهد وعده هایی از جانب خداوند هستیم که بر اساس نگرش دینی و توحیدی همه ی این وعده ها حق بوده و خداوند خلف وعده نمی کند.
یکی از این وعده ها، وعده ی استجابت دعا است؛ خداوند در قرآن می فرماید: « وَ قَالَ رَبُّكمُ ادْعُونى أَستَجِب ..» (1)
با نگاه ابتدایی و کلی به این آیه این استنباط پیش می آید که خداوند وعده داده که هر دعایی را با هر شرایطی مستجاب می کند. این در حالی است که برای فهم آیات قرآن کریم به ما سفارش شده که فهم آیه را به تنهایی و به طور کلی مدنظر نداشته و آن را در کنار آیات دیگر و همچنین روایات بفهمیم.

یادمان نرود که حفظ آبرو، اسرار و شخصیت آنان جزء حق الناس است.انسان مومن به قدري با ارزش است که نمي توان روي آن قيمت گذاشت و آسيب به او آسيب به ايمان او است. بر همين اساس تمام کارهايي که به نوعي آبروي انسان را مي برد و او را خراب و بي اعتبار مي کند حرام و از گناهان کبيره و از مصاديق حق الناس شمرده شده و به دست آوردن رضايت طرف مقابل واجب است گرچه جبران بعضي موارد، امکان ندارد.


با بررسی بیشتر در آیات قرآن کریم به این آیه نیز رسیده ایم؛ «وَ یَسْتَجیبُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ یَزیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ الْكافِرُونَ لَهُمْ عَذابٌ شَدید : خدا اجابت می‌کند دعای کسانی را که اهل ایمان و عمل صالح هستند.» (2)  
پس تا این جا 2 شرط اساسی برای استجابت از خود قرآن کریم کشف کردیم؛ ایمان و انجام عمل صالح.
آیه ای دیگر از قرآن کریم، شرایط دیگری را برای استجابت برای ما روشنگری می کنند؛ أَمَّن یجُِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاه ُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ: [آیا آن شریكان انتخابى شما بهترند] یا آنكه وقتى درمانده‏ اى او را بخواند اجابت مى‏ كند و آسیب و گرفتاریش را دفع مى‏ نماید؟ (3)
قید «اضطرار» براى این است كه در حال اضطرار، دعاى دعاکننده از حقیقت برخوردار است و دیگر گزاف و بیهوده نیست؛ زیرا تا آدمی درمانده و مضطر نشود، دعایش آن واقعیت و حقیقتی كه در حال اضطرار دارد را ندارد و این خیلى روشن است.

قید دیگرى که براى دعا آورده این است كه فرموده: « إِذَا دَعَاهُ ؛ وقتى او (خدا) را بخواند»، و در جایی دیگر فرموده : «دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ»(4) و این براى آن است كه بفهماند خداوند متعال وقتى دعا را مستجاب مى‏ كند كه دعا کننده به راستى او را بخواند؛ نه اینكه در دعا رو به خدا كند و دل به اسباب ظاهرى داشته باشد و این وقتى صورت مى‏ گیرد كه امید دعا کننده از همه اسباب ظاهرى قطع شده باشد؛ یعنى بداند كه دیگر هیچ كس و هیچ چیز نمى ‏تواند گره از كارش بگشاید. آن وقت است كه حقیقتا متوجه خدا مى‏ شود و در کمال صداقت تنها او را مى ‏خواند. (5)
آن وقت است که در دل و با زبان می گوید: «مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ؛ هر نعمتی که داریم از خداست». (6)

حق الناس، شرط مهم در استجابت دعا
همان طور که گفته شد در قرآن و روایات شرایطی برای استجابت دعا وجود دارد كه موارد قرآنی را مختصراً عرض کردیم.عامل مهم دیگری که در استجابت دعا نقش بسیار بسیار مهمی را در لسان روایات بیان شده پرداخت حق‌الناس است؛ چرا که می توان گفت خیلی از مشكلاتی كه برای ما پیش می‌آید و برای رفع مشكل آن دعا می‌كنیم به خاطر این است در كار دیگران گره ایجاد كرده‌ایم ، چرا كه خدا می‌گوید انسان تو كه پشت دیوار را نمی‌ بینی بنده دیگرم دست بلند كرده و می‌گوید خدایا این را گرفتار كن؛ لذا اولین شرط استجابت دعا رفع حق الناس است.

قید «اضطرار» براى این است كه در حال اضطرار، دعاى دعاکننده از حقیقت برخوردار است و دیگر گزاف و بیهوده نیست؛ زیرا تا آدمی درمانده و مضطر نشود، دعایش آن واقعیت و حقیقتی كه در حال اضطرار دارد را ندارد و این خیلى روشن است.


حق الناس را موضوع جدی در زندگی بدانیم و به آن بی توجه نباشم. دامنه حق الناس بسیار وسیع است از مسائل مال و اقتصادی و لقمه های حرام و حق خوری های مادی می تواند باشد تا آبروی آدم ها.
و چنین است که پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در سخني پيرامون حق الناس مي فرمايند: «کلّ المسلم علي المسلم حرامٌ دمُهُ و ماله و عِرضُهُ »(7) بر هر مسلماني خون، مال و آبروي مسلمان ديگر حرام است.
یادمان نرود که حفظ آبرو، اسرار و شخصیت آنان جزء حق الناس است.انسان مومن به قدري با ارزش است که نمي توان روي آن قيمت گذاشت و آسيب به او آسيب به ايمان او است. بر همين اساس تمام کارهايي که به نوعي آبروي انسان را مي برد و او را خراب و بي اعتبار مي کند حرام و از گناهان کبيره و از مصاديق حق الناس شمرده شده و به دست آوردن رضايت طرف مقابل واجب است گرچه جبران بعضي موارد، امکان ندارد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:07:00 ق.ظ ]




دعای یوسف علیه السلام

آیه 101 که مربوط به بخش های پایانی داستان یوسف علیه السلام است ، مناجات آن حضرت با خدای متعال را بیان می کند. ابتدا خداوند را برای نعمتهایی که به او ارزانی داشته شکرگزاری می کند: پروردگارا! بخشى از یك حكومت وسیع را به من مرحمت فرمودى (رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْكِ) و از علم تعبیر خواب به من آموختى (وَعَلَّمْتَنِی مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ).

بعد به تعریف و تمجید از خداوند متعال می پردازد:

تویى كه آسمانها و زمین را ایجاد نمودى (فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ).

بعد از آن به ارتباط خود با او و اینکه تو همه کاره من هستی ، اعتراف می کند (أَنتَ وَلِیِّی فِی الدُّنُیَا وَالآخِرَةِ) که این اعتراف به عظمت خدا و ذلت خود است.

دست آخر خواسته خود را عرض می کند: مرا مسلمان و تسلیم در برابر فرمانت از این جهان ببر (تَوَفَّنِی مُسْلِمًا) و مرا به صالحان ملحق كن (وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ).

اینگونه دعا کردن که قرآن کریم از یک پیامبر الهی نقل می کند دربردارنده نکاتی است که به دونکته آن اشاره می کنیم:

1. در دعا شایسته است به همین ترتیب که آن حضرت دعا کرد و قرآن کریم نقل کرد عمل شود:

الف) برشمردن نعمتهایی که خدا به ما ارزانی داشته است.

ب) توسل به نام هایی از اسماء الهی که بیانگر کمالات بی نهایت خداوند متعال است.

ج) اعتراف به عظمت و قدرت الهی از طرفی و ضعف و ناتوانی خود از طرف دیگر.

د) بیان درخواست خود.

2. با ایمان از دنیا رفتن و ملحق شدن به نیکان در سرای دیگر و در یک کلام عاقبت به خیری از بهترین دعاهاست که در عین کوتاهی، بسیار عمیق و وسیع است که هم دنیای انسان را تنظیم می کند و هم آخرت او را تأمین.

کسی که به دنبال این خواسته است خود را موظف می داند در راه رسیدن به آن تلاش کند که همین سبب می شود توفیق عاقبت به خیری نصیبش شود.

بنابراین شایسته است دعا به گونه ای باشد که در عین جامعیت دنیا و آخرت، در نوع رفتار عملی انسان نیز تأثیرگذار باشد.

 

شایسته است دعا به گونه ای باشد که در عین جامعیت دنیا و آخرت، در نوع رفتار عملی انسان نیز تأثیرگذار باشد.

اکثر مردم ایمان بیار نیستند

آیه 103 اعلام می کند که اکثر مردم ایمان بیار نیستند (وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُۆْمِنِینَ) و آیه 106 مومنین را مشرک می خواند (وَمَا یُۆْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِكُونَ)

هر چند معنای این دو آیه در نگاه اول عجیب و فهم آن دشوار به نظر می آید؛ اما باید دانست که مراد از ایمان در این آیات آن ایمان خالص و تهی از هر گونه شرک بین خالق و مخلوق است.[4]  

کسانی که مومن هستند و با آگاهی و از روی عمد، گناه می کنند ، آلوده به شرکند[5]؛ زیرا نظر خود بر انجام آن کار را در عرض نظر خدا بر ترک آن می دانند و این یعنی شرک؛ منتهی شرک در طاعت و عمل و نه شرک در عبادت و اعتقاد.[6]

و یا کسانی که خدا را اول و دیگران را که لطفی در حقشان کرده یا قرار است کنند را دوم قرار می دهند ، نیز مومنین مشرکند که در عمل و نه در عبادت برای خدا شریک و دومی قرار داده اند و می گویند اول خدا دوم شما؛ یا اگر فلانی نبود من می مُردم و یا مشکلم حل نمی شد و مانند آن.[7]

به جای این تعابیر باید گفت: خدایا شکر که به واسطه فلانی خطر را از ما دفع و یا مشکل ما را برطرف کرد.

مۆمن وظیفه دارد هم در اعتقاد و هم در عمل و هم در سخن گفتن به گونه ای باشد که منافاتی با توحید ناب نداشته باشد ، که اگر به چنین توفیقی دست پیدا کرد جزء آن اندکی خواهد شد که آیه 103 و 106 به آنها اشاره دارند.

 

خداوند محتاج عبادت خلق نیست  

آیه 8 سوره ابراهیم علیه السلام پاسخ روشن به کسانی است که خدا را محتاج عبادت هایی می دانند که به آن امر کرده است و گمان می کنند اگر ایمان نیاوردند و او را عبادت نکنند و بی مهابا گناه کنند ، خداوند دچار کمبود می شود و آسیبی می بیند. بی خبر از آنکه خداوند، بی نیاز محض است و نیازمند به هیچ چیز نیست تا چه رسد به ایمان و عبادت بندگانش.

کسانی که خدا را اول و دیگران را که لطفی در حقشان کرده یا قرار است کنند را دوم قرار می دهند ، نیز مومنین مشرکند که در عمل و نه در عبادت برای خدا شریک و دومی قرار داده اند و می گویند اول خدا دوم شما؛ یا اگر فلانی نبود من می مُردم و یا مشکلم حل نمی شد و مانند آن.

از این رو با صراحت تمام می فرماید حتی اگر تمام مردم روی زمین کافر شوند خداوند دچار ذره ای کمبود مشکل نمی شود چرا که از هر کس و هر چیز بی نیاز است (إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِی الأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ)

و اگر امر و نهی هست ، برای پرورش خود انسان و رعایت آن به نفع خود اوست. قرآن کریم می فرماید: كسى كه كار شایسته انجام دهد، به سود خود اوست و كسى كه مرتكب زشتى شود ، به زیان خود اوست و پروردگارت ستمكار به بندگان نیست (مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَیْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِیدِ).[8]

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:06:00 ق.ظ ]




به شیوه حضرت یوسف(علیه‌السلام) دعا کنیم!

 

 

 

 


جزء سیزدهم قرآن کریم که از آیه 53 سوره یوسف علیه السلام آغاز و به پایان سوره مبارکه ابراهیم علیه السلام ختم می شود ، در بردارنده آموزه ها و پیام های روح افزای الهی است که این نوشته تعدادی از آنها را نقل می کند.


جمال یوسف علیه السلام

در اینکه چهره یوسف علیه السلام زیبا بود حرفی نیست؛ همان چهره ای که وقتی زنان دیدند ، دست خود را به جای میوه بریدند و گفتند:

حَاشَ لِلّهِ مَا هَـذَا بَشَرًا إِنْ هَـذَا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِیمٌ ؛منزه است خداوند، این بشر نیست، این جز فرشته‏اى بزرگوار نیست.[1] اما آنچه او را یوسف قرآن کرد صفات اخلاقی فوق العاده او بود؛ نه چهره دلربایش.

جمال یوسف علیه السلام در این است که در تمام این آمد و شدها هیچ گاه آن ظلمی را که برادران جفاکار در حقش کردند ، به رویشان نیاورد و همواره از خدا و لطف و رحمت بی انتهایش سخن گفت.

در جریان کشف جام سلطان از بار بنیامین، در حضورش به او تهمت دزدی زدند و گفتند: اگر این پسر، دزدى كرده چیز عجیبى نیست؛ چرا كه برادرش (یوسف) نیز قبلاً مرتكب چنین كارى شده بود (قَالُواْ إِن یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ).

اما یوسف علیه السلام در چنین فضای سخت و جانسوز هم ، لب به توبیخ برادران نگشود و تنها در دل، آنها را سرزنش کرد (فَأَسَرَّهَا یُوسُفُ فِی نَفْسِهِ وَلَمْ یُبْدِهَا) و با خود گفت: منزلت شما بدتر است [كه ظاهرتان نشان مى‏دهد] و خدا به آنچه بیان مى‏كنید، داناتر است (أَنتُمْ شَرٌّ مَّكَانًا وَاللّهُ أَعْلَمْ بِمَا تَصِفُونَ). (آیه 77)

آنجا هم که برادران، او را می شناسند و ابراز شرمندگی می کنند، او نه تنها حرفی که بوی طعن و سرزنش بدهد بر زبان جاری نمی کند؛ به گونه ای با آنان سخن می گوید که گویا ایشان اصلاً خطایی نکرده اند؛ به آنها می گوید: هیچ ملامتی بر شما نیست (لاَ تَثْرَیبَ عَلَیْكُمُ). (آیه 92)

هنگامی هم که در محضر پدر شروع به تشریح جریانات گذشته می کند از زندان شروع می کند؛ سپس اشاره ای به بیابان کرده و شیطان را متهم می کند.

در این صحنه هم صحبتی از چاه و ظلم برادران به میان نمی آورد (إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزغَ الشَّیْطَانُ بَیْنِی وَبَیْنَ إِخْوَتِی). (آیه 100)

جمال یوسف علیه السلام در این است که در تمام این آمد و شدها هیچ گاه آن ظلمی را که برادران جفاکار در حقش کردند ، به رویشان نیاورد و همواره از خدا و لطف و رحمت بی انتهایش سخن گفت.

وعده استغفار

بعد از آشکار شدن آن خیانتی که برادران یوسف علیه السلام در سالهای دور مرتکب شدند ، نزد پدر آمدند و ضمن خطاکار خواندن خود از او خواستند تا برایشان از خدا، طلب آمرزش کند (یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِینَ). (آیه 92)

پدر كه روحى همچون اقیانوس وسیع و پرظرفیت داشت ،بى آنكه آنها را ملامت و سرزنش كند به آنها وعده داد كه من به زودى براى شما از پروردگارم طلب آمرزش می کنم (قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّیَ ) و امیدوارم او توبه شما را بپذیرد و از گناهانتان صرف نظر كند؛ چرا كه او غفور و رحیم است (إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ).

اینکه فرمود من به زودی برای شما طلب آمرزش می کنم بر اساس روایت امام صادق علیه السلام برای آن بود که انجام این تقاضا را به سحرگاهان شب جمعه[2] كه وقت مناسب ترى براى اجابت دعا و پذیرش توبه است، به تاخیر اندازد.

این نکته هم از این آیات شریفه قابل استفاده است که تقاضاى استغفار از دیگرى نه تنها منافات با توحید ندارد، بلكه راهى است براى رسیدن به لطف پروردگار و گرنه چگونه ممكن بود یعقوب پیامبر علیه السلام ، تقاضاى فرزندان درباره استغفار براى آنان را بپذیرد و به توسل آنها پاسخ مثبت دهد. این نشان مى دهد كه توسل به اولیاى الهى، اجمالا امرى جائز است و آنها كه آن را ممنوع و مخالف با اصل توحید مى شمرند ، با معارف قرآن بیگانه اند و یا تعصب هاى غلط مانع دید آنها مى شود.[3]

تقاضاى استغفار از دیگرى نه تنها منافات با توحید ندارد، بلكه راهى است براى رسیدن به لطف پروردگار و گرنه چگونه ممكن بود یعقوب پیامبر علیه السلام ، تقاضاى فرزندان درباره استغفار براى آنان را بپذیرد و به توسل آنها پاسخ مثبت دهد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:49:00 ق.ظ ]




یک از مراحل هفت‌گانه‌ی عشق، بردباری و صبر است که هر کس وارد این مرحله شود، خداوند متعال پاداش عظیمی به او عطا می‌فرماید.


 

صبر و بردباری زینت رهرو راستین حقیقت است. انسان صبور و شکیبا در محضر پروردگار جهان مقام و منزل خاصی دارد. به طوری که خداوند در قرآن کریم در آیات متعددی می‌فرماید: «الله مع الصابرین» و در همه آیاتی که از صبر و شکیبایی سخن به میان آمده به وضوح می‌توان برتری افراد صبور و بردبار را نسبت به افراد کم تحمّل درک کرد.

برای درک بیشتر مفهوم صبر و مقام صابران بهتر است کمی بیشتر روی این سوره‌ی مبارکه تأمل کنیم.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

سوگند به عصر [غلبه حق بر باطل]    وَالْعَصْرِ  كه واقعا انسان دستخوش زیان است 

   إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ ؛  مگر كسانى كه گرویده و كارهاى شایسته كرده و همدیگر را به حق سفارش و به شكیبایى توصیه كرده‏اند    إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ

سوگند به عصر نورانی رسول اکرم (ص) به درستی که انسان هر آینه در خسارت و زیان است مگر آنان که در مقابل فرمان خداوند متعال تسلیم شدند. به خدا ایمان آوردند و به خاطر رضای حضرت حق کارهای شایسته انجام دادند و در هر مورد در مقابل آزمایش پروردگار، مردم را به صبر و بردباری دعوت کردند.

خداوند متعال می‌فرماید: آنان که گفتند ما به خدا ایمان آوردیم، گمان می‌کنند، ما آن‌ها را رها می‌کنیم. نه آن طور نیست. ما از آنان امتحان می‌گیریم و اگر در مقابل امتحان ما صبر و بردباری نشان دهند و همچنان ایمان خود را نگهداری، به آن‌ها پاداشی عظیم می‌دهیم.

بهتر است راه روان حق کمی فکر کنند و ببینند از زمانی که به سن بلوغ رسیده‌اند تا اکنون، چقدر روحشان به گناه آلوده شده است و حساب کنند که چند سال باید در عذاب گناهان خود بسوزند. ده سال؟ بیست سال؟ یا بیشتر؟

باز خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:

(و اگر ما بشر را «در دنیا» به نعمت و رحمتی برخوردار کردیم «تا شکر کنند» سپس «چون کفران کرد» آن نعمت را از او باز گرفتیم سخت به نو میدی و کفران در افتد و اگر آدمی را به نعمتی پس از محنتی برسانیم، مغرور و غافل شود که دیگر روزگار زحمت و رنج من سر آمده و سرگرم شادمانی و مفاخرت گردد «این خوی بشر بی صبر کم ظرف ضعیف است» مگر آنکه دارای ملکه‌ی صبر و عمل صالح هستند «که هنگام نعمت، شکر خدا و گاه مصیبت صبر می‌کنند» بر آنان آمرزش حق و اجر بزرگ است.) (1)

از امام صادق علیه‌السلام روایت است: که چون بنیامین از دست حضرت یعقوب رفت، عرض کرد: بار پروردگارا به من دیگر رحم نمی‌کنی. از من قطع رحم کردی. چشمم را که گرفتی. فرزندم را نیز از من گرفتی؟ خدای تبارک و تعالی به او وحی کرد: که اگر من آن دو را [یعنی یوسف و بنیامین را] می‌رانده باشم، به رایت زنده‌شان می‌کنم. اما آیا به یاد دارای آن گوسفندی که سرش را بریده و بریان کردی و خوردی، فلان و فلان همسایه‌ات روزه بودند و چیزی برای خوردن نداشتند. شما گوسفند را با خانواده‌ی خود تنها خوردید و به آن‌ها چیزی ندادید و به خاطر آن گناه بزرگ، به مدت بیست سال شما را به بلا گرفتار کردم.

آری یعقوب به مدت بیست سال در آتش عذاب خود سوخت و وقتی که مدت عذابش تمام شد، خداوند به وعده‌ی خود عمل کرد و یوسف و بنیامین را به یعقوب رساند. در روایت دیگری نقل شده که یعقوب پس از آن وحی همیشه از منزلش در هر چاشتگاه تا سر یک فرسنگی فریاد می‌کشید: که هر کس غذا خواهد نزد یعقوب آید. و در هر شامگاه نیز جا رمی زدند: که هر کس شام می‌خواهد نزد یعقوب آید.

یعقوب علیه‌السلام پیغمبر خدا بود و مثل ماها گناهان متعددی را مرتکب نمی‌شد. ایشان فقط انفاق نکرده بود و بیست سال عذاب کشید.

بهتر است راه روان حق کمی فکر کنند و ببینند از زمانی که به سن بلوغ رسیده‌اند تا اکنون، چقدر روحشان به گناه آلوده شده است و حساب کنند که چند سال باید در عذاب گناهان خود بسوزند. ده سال؟ بیست سال؟ یا بیشتر؟

با توجه به مطالب فوق، راه روان حق باید با ایمانی راسخ، راه صبر پیش گیرند که امید است به زودی از زندان گناه آزاد شوند و به معشوق ازلی برسند. عاشقان باید در فراق یار آنقدر گریه کنند و سوز هجران و داغ دل بکشند، آنقدر خدا گویند تا از زندان گناه برون آیند  در این مدت فراق هیچ‌گاه از لطف معشوق نامید و مأیوس نشوند.

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: هر کسی از مؤمنین به بلادی گرفتار شد، باید صبر کند. و در این صبر برایش اجر و ثواب هزار شهید باشد. مؤمنین زیاد به بلا گرفتار می‌شوند و صبر از لوازم ایمان است. هر کس صبر کند اندکی صبر کرده و هر کسی بی تابی کند، اندکی بیتابی کرده. زیرا عمر انسان کوتاه است و عمر مصیبت کوتاه ‌تر.

«ابراهیم گفت: ای فرزندم من در عالم خواب دیدم که تو را قربانی می‌کنم. نظر تو درباره‌ی این واقعه چیست؟ اسماعیل جواب داد: ای پدر بر انجام هر کاری مأموری، انجام ده که انشاء الله مرا از بندگان با صبر و شکیبا خواهی یافت. پس چون هر دو تسلیم شدند و او را برای کشتن به روی در افکند، ما در آن حال «که کارد به گلویش کشید» خطاب کردیم که‌ای ابراهیم تو مأموریت عالم رویا را انجام دادی «کارد از گلویش بردار» ما نیکوکاران را چنین نیکو پاداش می‌دهیم. این ابتلا همان امتحانی است که حقیقت حال ایمان را روشن می‌کند. و ما بر او ذبح بزرگی فدا ساختیم و ثنای او را بر آیندگان «از فرزندان ابراهیم که حضرت حسین (ع) است» واگذاردیم. سلام و تحیّت خدا بر ابراهیم باد.»(2)

خداوند خودش به ندای او پاسخ می‌دهد و به یاری او می‌شتابد و دست پر از امید او را می‌گیرد و با عزت به سوی خودش می‌برد

کسب مرحله‌ی بردباری نیاز به ایمان و اراده‌ی قوی دارد. کسی که در راه خدا و برای جلب رضایت او صبر پیشه می‌کند، خداوند علاوه بر اجر بزرگی که به او می‌دهد، او را به مقامی می‌رساند که خودش بر او سلام و تحیّت می‌فرستد و او را شایسته و لایق سلام خود می‌کند.

کسی که می‌خواهد به مقام صبر برسد باید بداند که ثمره‌ی پر بار صبر، رضایت پروردگار است. و در این راه علاوه بر مشکلاتی که گریبان گیر شخص می‌شود، وسوسه‌های شیطانی نیز شخص را احاطه می‌کند. خداوند خطاب به این اشخاص می‌فرماید: « لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ »(3) یعنی از وسوسه‌های تفرقه آور شیطان پیروی مکنید.

راه روان راستین باید ابتدا به راهی که می‌روند، ایمان راسخ داشته باشند و از اراده‌ای پولادین برای غلبه بر وسوسه‌های شیطانی و نیل به مقصود نهایی همه‌ی دل‌سوخت‌گان طرق حق برخوردار باشند و هنگامی که مشکلی و مصیبتی به رایشان پیش آمد، بدانند که «ماالحَیوة الدّنیا الاّ لعبٌ وّ لهوٌ وَّ للدّارُ الاخرةٌ خیرٌ»(4)

دنیا به جز بازیچه‌ی کودکانه و هوسرانی بی خردان نیست و همان سرای دیگر نیکوتر است.

هر کاه بنده‌ای با نیتّی خالص، دست امید به درگاه الهی دراز کند و از ته دل فریاد بزند:

«ربّنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا»(5)

خداوند خودش به ندای او پاسخ می‌دهد و به یاری او می‌شتابد و دست پر از امید او را می‌گیرد و با عزت به سوی خودش می‌برد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:47:00 ق.ظ ]




آرامش خواهر به واسطه دعاي برادر

اگرچه حضرت زينب(س) در واقعه عاشورا بسيار بي‌تابي مي‌كردند، ولي امام حسين(ع) دعا كردند كه خداوند آرامش و سكينه را بر قلب ايشان فرود آورد و بدين ترتيب، ايشان آرامش پيدا كردند و تمام سختي‌ها و مصيبت‌هاي كربلا را تحمل كردند و توانستند پيام كربلا را به گوش كساني‌كه از آن غافل بودند و از ترس، به ياري سيدالشهداء(ع) نيامدند، برسانند.

رضايت و تسليم محض در برابر پيشگاه خداوند

وقتي حضرت زينب(س) پيكر آغشته به خون برادر را ديدند، به خداوند عرضه كرد: «أللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذا الْقُرْبان؛ پروردگارا اين قرباني را از ما بپذير» و حضرت با اين جمله نشان دادند كه رضايت و تسليم در برابر امر الهي در گفتار و شخصيت او موج مي‌زند .

 

يکي ديگر ازجملات حضرت زينب(س) كه نشان‌دهنده صبر بالاي ايشان است، اين جمله است كه فرمودند: «ألْحَمْدُ للهِ الَّذي أكْرَمَنَا بِالشَّهَادَةِ؛ سپاس خدايي را كه ما را با شهادت گرامي داشت»، حتي حضرت زينب(س) هنگامي‌كه فرزندان خود را در كربلا از دست داد، از خيمه بيرون نيامدند و اين نشان مي‌دهد كه روح اين بانوي بزرگوار، چقدر باعظمت بوده است.

جز زيبايي هيچ نديدم !

پس از واقعه كربلا، هنگامي‌كه يزيد به حضرت زينب(س) گفت: «آيا ديدي خداوند با شما چه كرد و در كربلا چه به سرتان آمد؟» حضرت در جواب يزيد فرمودند: «مَا رَأيْتُ إلَّا جَمِيلاَ؛ من چيزي جز زيبايي نديدم» اين جمله بسيار پر معناي حضرت زينب(س) نشان‌دهنده مقام صبر و رضاي اين بانوي با عظمت است كه هميشه تسليم امر و قضاي الهي بودند و هيچ‌گاه به درگاه الهي شكوه و شكايت نكردند.

زينب (س) حافظ پيام عاشورا بود!

سخنراني حضرت زينب(س) در كوفه كه هيچ مردي جرأت بيان آن سخنان را نداشت، حقيقتا براي همه بهت‌‌آور بود، اگر سخنراني حضرت زينب(س) در كوفه نبود، قطعا حضرت سيدالشهداء(ع) نمي‌توانستند پيام خود را به گوش جهانيان برسانند.

چگونه مي‌توان از اين صبر و شكيبايي حضرت زينب(س) الگو گرفت؟

صبر، نياز به يك پشتوانه معرفتي دارد؛ يعني انسان بايد حقيقت امور را بشناسد تا بتواند صبر كند، اگر انسان بداند كه در پس آنچه برايش اتفاق مي‌افتد، چه حقيقت، معنا و حكمتي نهفته است،‌ آن‌گاه مي‌تواند در برابر سختي‌ها و ناملايماتي كه برايش رخ مي‌دهد، صبر و شكيبايي كند.

نكته ديگر براي الگو گرفتن از صبر و شكيبايي حضرت زينب(س) توجه به جايگاه صابرين در قرآن كريم است، آنجا كه خداوند متعال مي‌فرمايد: «إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ؛ شكيبايان پاداش خود را بى‏حساب [و] به تمام خواهند يافت.» (سوره مباركه زمر، آيه شريفه 10)

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-01-26] [ 09:31:00 ق.ظ ]




سرچشمه صبر حضرت زينب عليهاالسلام

 

 

 

 

 

«صبر»، نياز به يك پشتوانه معرفتي دارد؛ يعني انسان بايد حقيقت امور را بشناسد تا بتواند صبر كند، اگر انسان بداند كه در پس آنچه برايش اتفاق مي‌افتد، چه حقيقت و حكمتي نهفته است،‌ آن‌گاه در برابر سختي‌ها صبر و شكيبايي مي‌كند كه اين امر در حضرت زينب(س) مصداق مي‌يابد.

حضرت زينب(س) از جمله افرادي در خاندان رسول‌الله(ص) هستند كه نام شريفشان را خود خداوند متعال تعيين كرده‌اند؛ يعني اين فرزند بزرگوار اميرالمؤمنين علي(ع) از ابتداي تولدشان مورد توجه خاص خداوند متعال بوده‌اند، ايشان تحت تعاليم الگوهاي بالاي انسانيت؛ يعني در كنار خاندان وحي تربيت شدند و يكي از توصيفات حضرت زينب(س) اين بود كه پيامبر اكرم(ص) درباره ايشان فرمودند: «او شبيه همسرم خديجه(س) است».

ويژگي ممتاز بانوي صبر و استقامت

ويژگي‌هاي حضرت زينب(س) اين بود كه تا حدي كه توان داشت، به خانواده خود، چه به برادرانش و چه به همسرش عبدالله بن جعفر خدمت مي‌كرد، به طوري که در تاريخ آمده كه هيچ‌گاه خلاف خواسته شوهر خود كاري انجام نداد و البته تمام اين‌ها را از مادرش حضرت فاطمه(س) آموخته بودند.

جمله اي در بيان مقام علم لدني حضرت زينب(س)

امام سجاد(ع) جمله معروفي درباره حضرت زينب(س) دارند، كه به ايشان مي‌فرمايند: «أنْتِ الْحَمْدُ للهِ عالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَيرُ مُفَهِّمَة؛ شكر خدا، تو داناي بدون آموزگار هستي و تو بانوي فهيمي هستي كه فهماننده‌اي نداشته‌اي» حضرت زين‌العابدين(ع) در اين جملات به صراحت اعلام مي‌كنند كه عمه‌شان حضرت زينب(س) علم لدني دارند؛ يعني خداوند متعال مستقيما علم الهي را در وجود اين بانوي بزرگوار قرار داد و ايشان بدون اين‌كه تحت تعليم ظاهري قرار بگيرند، واجد علوم الهي شدند.

عفت و حجب و حياي حضرت زينب(س)

نقل است كه يكي از همسايگان اميرالمؤمنين(ع) در كوفه مي‌گويد: «من پنج سال در همسايگي ايشان زندگي مي‌كردم، اسمي از زينب(س) شنيدم، ولي شخصيت او را نديدم» يعني آنقدر حيا و عفت حضرت زينب(س) زياد بود كه حتي در برابر چشمان نامحرمان ظاهر نمي‌شد.

اگرچه حضرت زينب(س) در واقعه عاشورا بسيار بي‌تابي مي‌كردند، ولي امام حسين(ع) دعا كردند كه خداوند آرامش و سكينه را بر قلب ايشان فرود آورد و بدين ترتيب، ايشان آرامش پيدا كردند و تمام سختي‌ها و مصيبت‌هاي كربلا را تحمل كردند و توانستند پيام كربلا را به گوش كساني‌كه از آن غافل بودند و از ترس، به ياري سيدالشهداء(ع) نيامدند، برسانند

ايشان در تمام جنگ‌ها همراه اميرالمؤمنين(ع) و امام حسن(ع) بود و بردباري بسيار زيادي داشت .

ايشان صبر و رضا را از پدر و برادر خود آموخته بود، صبر پدر را در فقدان حضرت زهرا(س) و صبر برادر را در برابر دشواري‌هاي كربلا ديده بود، همان‌طور كه امام حسين(ع) مي‌فرمايد: «إلهِي صَبْراً بِقَضَائِكَ، تَسْليماً لِأمْرِكَ؛ خدايا من، در برابر قضاء تو صبر مي‌كنم و در برابر امر تو تسليم هستم» حضرت زينب(س) نيز در برابر امر و تقدير الهي كاملاً صبور و شكيبا بود.

حضرت سيدالشهداء(ع) در هنگام وداع به خواهر گفتند: «مرا در نماز شبت دعا كن» وقتي امام معصوم(ع) به كسي بگويد مرا دعا كن، جايگاه چنين فردي بسيار بالا و متعالي است و اين نشان مي‌دهد كه حضرت زينب(س) به جايگاه عصمت بسيار نزديك بوده‌اند

سرچشمه صبر حضرت زينب عليهاالسلام

 

 

 

 

 

«صبر»، نياز به يك پشتوانه معرفتي دارد؛ يعني انسان بايد حقيقت امور را بشناسد تا بتواند صبر كند، اگر انسان بداند كه در پس آنچه برايش اتفاق مي‌افتد، چه حقيقت و حكمتي نهفته است،‌ آن‌گاه در برابر سختي‌ها صبر و شكيبايي مي‌كند كه اين امر در حضرت زينب(س) مصداق مي‌يابد.

حضرت زينب(س) از جمله افرادي در خاندان رسول‌الله(ص) هستند كه نام شريفشان را خود خداوند متعال تعيين كرده‌اند؛ يعني اين فرزند بزرگوار اميرالمؤمنين علي(ع) از ابتداي تولدشان مورد توجه خاص خداوند متعال بوده‌اند، ايشان تحت تعاليم الگوهاي بالاي انسانيت؛ يعني در كنار خاندان وحي تربيت شدند و يكي از توصيفات حضرت زينب(س) اين بود كه پيامبر اكرم(ص) درباره ايشان فرمودند: «او شبيه همسرم خديجه(س) است».

ويژگي ممتاز بانوي صبر و استقامت

ويژگي‌هاي حضرت زينب(س) اين بود كه تا حدي كه توان داشت، به خانواده خود، چه به برادرانش و چه به همسرش عبدالله بن جعفر خدمت مي‌كرد، به طوري که در تاريخ آمده كه هيچ‌گاه خلاف خواسته شوهر خود كاري انجام نداد و البته تمام اين‌ها را از مادرش حضرت فاطمه(س) آموخته بودند.

جمله اي در بيان مقام علم لدني حضرت زينب(س)

امام سجاد(ع) جمله معروفي درباره حضرت زينب(س) دارند، كه به ايشان مي‌فرمايند: «أنْتِ الْحَمْدُ للهِ عالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَيرُ مُفَهِّمَة؛ شكر خدا، تو داناي بدون آموزگار هستي و تو بانوي فهيمي هستي كه فهماننده‌اي نداشته‌اي» حضرت زين‌العابدين(ع) در اين جملات به صراحت اعلام مي‌كنند كه عمه‌شان حضرت زينب(س) علم لدني دارند؛ يعني خداوند متعال مستقيما علم الهي را در وجود اين بانوي بزرگوار قرار داد و ايشان بدون اين‌كه تحت تعليم ظاهري قرار بگيرند، واجد علوم الهي شدند.

عفت و حجب و حياي حضرت زينب(س)

نقل است كه يكي از همسايگان اميرالمؤمنين(ع) در كوفه مي‌گويد: «من پنج سال در همسايگي ايشان زندگي مي‌كردم، اسمي از زينب(س) شنيدم، ولي شخصيت او را نديدم» يعني آنقدر حيا و عفت حضرت زينب(س) زياد بود كه حتي در برابر چشمان نامحرمان ظاهر نمي‌شد.

اگرچه حضرت زينب(س) در واقعه عاشورا بسيار بي‌تابي مي‌كردند، ولي امام حسين(ع) دعا كردند كه خداوند آرامش و سكينه را بر قلب ايشان فرود آورد و بدين ترتيب، ايشان آرامش پيدا كردند و تمام سختي‌ها و مصيبت‌هاي كربلا را تحمل كردند و توانستند پيام كربلا را به گوش كساني‌كه از آن غافل بودند و از ترس، به ياري سيدالشهداء(ع) نيامدند، برسانند

ايشان در تمام جنگ‌ها همراه اميرالمؤمنين(ع) و امام حسن(ع) بود و بردباري بسيار زيادي داشت .

ايشان صبر و رضا را از پدر و برادر خود آموخته بود، صبر پدر را در فقدان حضرت زهرا(س) و صبر برادر را در برابر دشواري‌هاي كربلا ديده بود، همان‌طور كه امام حسين(ع) مي‌فرمايد: «إلهِي صَبْراً بِقَضَائِكَ، تَسْليماً لِأمْرِكَ؛ خدايا من، در برابر قضاء تو صبر مي‌كنم و در برابر امر تو تسليم هستم» حضرت زينب(س) نيز در برابر امر و تقدير الهي كاملاً صبور و شكيبا بود.

حضرت سيدالشهداء(ع) در هنگام وداع به خواهر گفتند: «مرا در نماز شبت دعا كن» وقتي امام معصوم(ع) به كسي بگويد مرا دعا كن، جايگاه چنين فردي بسيار بالا و متعالي است و اين نشان مي‌دهد كه حضرت زينب(س) به جايگاه عصمت بسيار نزديك بوده‌اند

سرچشمه صبر حضرت زينب عليهاالسلام


«صبر»، نياز به يك پشتوانه معرفتي دارد؛ يعني انسان بايد حقيقت امور را بشناسد تا بتواند صبر كند، اگر انسان بداند كه در پس آنچه برايش اتفاق مي‌افتد، چه حقيقت و حكمتي نهفته است،‌ آن‌گاه در برابر سختي‌ها صبر و شكيبايي مي‌كند كه اين امر در حضرت زينب(س) مصداق مي‌يابد.
حضرت زينب(س) از جمله افرادي در خاندان رسول‌الله(ص) هستند كه نام شريفشان را خود خداوند متعال تعيين كرده‌اند؛ يعني اين فرزند بزرگوار اميرالمؤمنين علي(ع) از ابتداي تولدشان مورد توجه خاص خداوند متعال بوده‌اند، ايشان تحت تعاليم الگوهاي بالاي انسانيت؛ يعني در كنار خاندان وحي تربيت شدند و يكي از توصيفات حضرت زينب(س) اين بود كه پيامبر اكرم(ص) درباره ايشان فرمودند: «او شبيه همسرم خديجه(س) است».
ويژگي ممتاز بانوي صبر و استقامت
ويژگي‌هاي حضرت زينب(س) اين بود كه تا حدي كه توان داشت، به خانواده خود، چه به برادرانش و چه به همسرش عبدالله بن جعفر خدمت مي‌كرد، به طوري که در تاريخ آمده كه هيچ‌گاه خلاف خواسته شوهر خود كاري انجام نداد و البته تمام اين‌ها را از مادرش حضرت فاطمه(س) آموخته بودند.
جمله اي در بيان مقام علم لدني حضرت زينب(س)
امام سجاد(ع) جمله معروفي درباره حضرت زينب(س) دارند، كه به ايشان مي‌فرمايند: «أنْتِ الْحَمْدُ للهِ عالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَيرُ مُفَهِّمَة؛ شكر خدا، تو داناي بدون آموزگار هستي و تو بانوي فهيمي هستي كه فهماننده‌اي نداشته‌اي» حضرت زين‌العابدين(ع) در اين جملات به صراحت اعلام مي‌كنند كه عمه‌شان حضرت زينب(س) علم لدني دارند؛ يعني خداوند متعال مستقيما علم الهي را در وجود اين بانوي بزرگوار قرار داد و ايشان بدون اين‌كه تحت تعليم ظاهري قرار بگيرند، واجد علوم الهي شدند.
عفت و حجب و حياي حضرت زينب(س)
نقل است كه يكي از همسايگان اميرالمؤمنين(ع) در كوفه مي‌گويد: «من پنج سال در همسايگي ايشان زندگي مي‌كردم، اسمي از زينب(س) شنيدم، ولي شخصيت او را نديدم» يعني آنقدر حيا و عفت حضرت زينب(س) زياد بود كه حتي در برابر چشمان نامحرمان ظاهر نمي‌شد.
اگرچه حضرت زينب(س) در واقعه عاشورا بسيار بي‌تابي مي‌كردند، ولي امام حسين(ع) دعا كردند كه خداوند آرامش و سكينه را بر قلب ايشان فرود آورد و بدين ترتيب، ايشان آرامش پيدا كردند و تمام سختي‌ها و مصيبت‌هاي كربلا را تحمل كردند و توانستند پيام كربلا را به گوش كساني‌كه از آن غافل بودند و از ترس، به ياري سيدالشهداء(ع) نيامدند، برسانند
ايشان در تمام جنگ‌ها همراه اميرالمؤمنين(ع) و امام حسن(ع) بود و بردباري بسيار زيادي داشت .
ايشان صبر و رضا را از پدر و برادر خود آموخته بود، صبر پدر را در فقدان حضرت زهرا(س) و صبر برادر را در برابر دشواري‌هاي كربلا ديده بود، همان‌طور كه امام حسين(ع) مي‌فرمايد: «إلهِي صَبْراً بِقَضَائِكَ، تَسْليماً لِأمْرِكَ؛ خدايا من، در برابر قضاء تو صبر مي‌كنم و در برابر امر تو تسليم هستم» حضرت زينب(س) نيز در برابر امر و تقدير الهي كاملاً صبور و شكيبا بود.
حضرت سيدالشهداء(ع) در هنگام وداع به خواهر گفتند: «مرا در نماز شبت دعا كن» وقتي امام معصوم(ع) به كسي بگويد مرا دعا كن، جايگاه چنين فردي بسيار بالا و متعالي است و اين نشان مي‌دهد كه حضرت زينب(س) به جايگاه عصمت بسيار نزديك بوده‌اند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:29:00 ق.ظ ]




بندگان خاص خدا چه ویژگی دارند؟

 

 

بندگان خوب خدا کسانی هستند؛ که خود را از تکبر و خود بزرگ بینی دور نگه می‌دارند

 

«و بندگان خداى رحمان کسانى‌ اند که روى زمین به نرمى گام برمى ‌دارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ مى‌‌دهند».  [فرقان/63]

شرح نکته‌ها و پیام‌های آیه:
اولین نکته زیبا که از این آیه شریف استفاده می‌شود این است که خدای متعال در ابتدای آیه سخن را در قالبی مدح آمیز و با منتسب کردن گروهی خاص از بندگان به خود  آغاز می‌نماید به این معنا که این چنین افرادی بندگان خدای رحمان هستند.

سپس خدای متعال به معرفی دو ویژگی منحصر به فرد این دسته از افراد می‌پردازد:

ویژگی اول: با تکبر در روی زمین راه نمی‌روند
بندگان خوب خدا کسانی هستند؛ که خود را از رذیله اخلاقی همچون تکبر و خود بزرگ بینی دور نگه می‌دارند، و با تواضع و فروتنی در روی زمین راه می‌روند. این مطلب گواه بر این است که برخورد این دسته از افراد با دیگران از روی تواضع و فروتنی و بدور از هرگونه گردن کشی و تکبر است.

در اهمیت و ارزش تواضع وفروتنی 
در اهمیت و ارزش تواضع آیات و روایات ارزشمندی در منابع اسلامی وجود دارد. از جمله اینکه در منابع روایی از رسول اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) نقل شده است: «برترینِ مردم در بندگى [خدا ]کسى است که در عین بزرگى فروتنى کند.»

فروتنی و تواضع عامل بزرگی
برخلاف تصور کسانی که خیال میکنند با خود بزرگ بینی و تکبر می توانند در قلب دیگران و اجتماعی جای بازکند و صاحب منزلت نزد دیگران شوند؛ در فرهنگ روایات تواضع عامل رفعت و منزلت نزد دیگران و خدای متعال معرفی شده است؛ کما اینکه در روایتی از رسول اکرم (صلی الله علیه واله و سلم) نقل شده است:«فروتنى جز بر رفعت و بلندى آدمى نمى افزاید. پس فروتنى کنید تا خداوند شما را رفعت بخشد.»

ویژگی دوم: با نیکی با دیگران برخورد می‌کنند
ویژگی دیگری که باعث خاص شدن بندگان خوب خدا شده این است که هرگاه با افراد نادان برخورد می‌کنند با نیکی و بزرگواری با آنها برخورد نموده و رفتار همانند آنها ازخود بروز نمی‌دهند:«[فرقان/63] و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ مى‌دهند.»

درس بسیار زیبایی که اگر در زندگی نهادینه شود بسیاری از مشاجرات و درگیریها از زندگی رخت خواهد بست چرا که اگر افراد در عرصه تعاملات اجتماعی هرگاه با گفتار و رفتار جاهلانه‌ای برخورد کرد رفتار همانند آن را از خود بروز ندهد زندگی فردی و اجتماعی افراد رنگ اخلاقی و الهی را به خود خواهد گرفت.

ویژگی سوم: وقت خاص برای ارتباط با خدا دارند
در ادمه آیات سوره مبارک فرقان خدای متعال ویژگی بندگان خوب خود را با این صفت که این دسته افراد اوقات خاصی را برای ملاقات و صحبت با خدای متعال را معین کرده اند ادامه می دهد.«[فرقان /64]و آنانند که در حال سجده یا ایستاده، شب را به روز مى‌ آورند.»

ویژگی چهارم: اهل انفاق‌اند ولی اسراف نمی‌کنند
چهارمین ویژگی که خداوند متعال برای بهترین بندگان خود معرفی می‌فرماید این است که این دسته از افراد به تهیدستان توجه و عنایت خاص دارند ولی در این کار خیر خود زیاده‌روی و اسراف را روا نمی دارند از این رو با یک رویکرد متعادل بخشش میکنند؛ از این رو خداوند متعال در وصف این دسته از افراد می‌فرماید: « [فرقان/67] و کسانى‌ اند که چون انفاق کنند، نه ولخرجى مى‌کنند و نه تنگ مى‌ گیرند، و میان این دو [روش‌] حد وسط را برمى‌گزینند».

ویژگی پنجم: مطیع محض خدای متعال هستند
از جمله زیباترین ویژگی این دسته از افراد این است که غیر از خدا را همتای او قرار نمی‌دهند و از جمیع فرامین و دستورات الهی اطاعت می‌ورزند از اینرو خود را آلوده‌ی تباهی و معاصی نمی‌کنند لذا خدای متعال در این خصوص می‌فرماید:« [فرقان/68] و کسانى ‌اند که با خدا معبودى دیگر نمى‌خوانند و کسى را که خدا [خونش را] حرام کرده است جز به حق نمى‌ کُشند، و زنا نمى ‌کنند، و هر کس اینها را انجام دهد سزایش را دریافت خواهد کرد»

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:17:00 ق.ظ ]




چرا سوره های قرآن با بسم الله شروع می شوند؟

 

 

 و اما اينكه اين نام شريف بر سر هر سوره تكرار شده ، نخست بايد دانست كه خداى سبحان كلمه (سوره ) را در كلام مجيدش چند جا آورده ، از آن جمله فرموده : (فاتوا بسورة مثله )، و فرموده : (فاتوا بعشر سور مثله مفتريات ) و فرموده : (اذا انزلت سورة )، و فرموده : (سورة انزلناها و فرضناها). از اين آيات مى فهميم كه هر يك از اين سوره ها طائفه اى از كلام خدا است ، كه براى خود و جداگانه ، وحدتى دارند، نوعى از وحدت ، كه نه در ميان ابعاض يك سوره هست ، و نه ميان سوره اى و سوره اى ديگر.
و نيز از اينجا مى فهميم كه اغراض و مقاصدى كه از هر سوره بدست مى آيد مختلف است ، و هر سوره اى غرضى خاص و معناى مخصوصى را ايفاء مى كند، غرضى را كه تا سوره تمام نشود آن غرض نيز تمام نمى شود، و بنا بر اين جمله (بسم الله ) در هر يك از سوره ها راجع به آن غرض واحدى است كه در خصوص آن سوره تعقيب شده است .
پس بسم الله در سوره حمد راجع به غرضى است كه در خصوص اين سوره هست و آن معنائى كه از خصوص اين سوره بدست مى آيد، و از ريخت اين سوره برمى آيد حمد خدا است ، اما نه تنها بزبان ، بلكه باظهار عبوديت ، و نشان دادن عبادت و كمك خواهى و در خواست هدايت است ، پس كلامى است كه خدا به نيابت از طرف بندگان خود گفته ، تا ادب در مقام اظهار عبوديت را به بندگان خود بياموزد.
و اظهار عبوديت از بنده خدا همان عملى است كه مى كند، و قبل از انجامش بسم الله مى گويد، و امر ذى بال و مهم همين كارى است كه اقدام بر آن كرده ، پس ابتدا به نام خداى سبحان هم راجع به او است ، و معنايش اين است : خدايا من به نام تو عبوديت را براى تو آغاز مى كنم ، پس بايد گفت : متعلق باء در بسم الله سوره حمد ابتداء است ، در حقيقت مى خواهيم اخلاص در مقام عبوديت ، و گفتگوى با خدا را به حد كمال برسانيم ، و بگوئيم پروردگارا حمد تو را با نام تو آغاز مى كنم ، تا اين عملم نشانه و مارك تو را داشته باشد، و خالص براى تو باشد، ممكن هم هست همانطور كه قبلا گفتيم متعلق آن فعل (ابتداء) باشد، و معنايش اين باشد كه خدايا من خواندن سوره و يا قرآن را با نام تو آغاز مى كنم ، بعضى هم گفته اند: (باء) استعانت است ، و لكن معنى ابتداء مناسب تر است ، براى اينكه در خود سوره ، مسئله استعانت صريحا آمده ، و فرمود: (اياك نستعين )، ديگر حاجت به آن نبود كه در بسم الله نيز آن را بياورد.
معنى و موارد استعمال لفظ (اسم )
و اما اسم ؟ اين كلمه در لغت بمعناى لفظى است كه بر مسمى دلالت كند، و اين كلمه از ماده (سمه ) اشتقاق يافته ، و سمه به معناى داغ و علامتى است كه بر گوسفندان مى زدند، تا مشخص شود كداميك از كدام شخص است ، و ممكن هم هست اشتقاقش از (سمو) به معناى بلندى باشد، مبدا اشتقاقش هر چه باشد كارى نداريم ، فعلا آنچه لغت و عرف از لفظ (اسم ) مى فهمد، لفظ دلالت كننده است ، و معلوم است كه لازمه اين معنا آن است كه اسم غير از مدلول و مسمى باشد.
البته اين يك استعمال است ، استعمال ديگر اينكه اسم بگوئيم و مرادمان از آن ذاتى باشد كه وصفى از اوصافش مورد نظر ما است ، كه در اين مورد كلمه (اسم ) ديگر از مقوله الفاظ نيست ، بلكه از اعيان خارجى است ، چون چنين اسمى همان مسماى كلمه (اسم ) به معناى قبلى است .
مثلا كلمه (عالم - دانا - كه يكى از اسماء خدايتعالى است ) اسمى است كه دلالت مى كند بر آن ذاتى كه به اين اسم مسمى شده ، و آن ذات عبارت است از ذات بلحاظ صفت علمش ، و همين كلمه در عين حال اسم است براى ذاتى كه از خود آن ذات جز از مسير صفاتش خبرى نداريم ، در مورد اول اسم از مقوله الفاظ بود، كه بر معنائى دلالت مى كرد، ولى در مورد دوم ، ديگر اسم لفظ نيست ، بلكه ذاتى است از ذوات كه داراى وصفى است از صفات .
فرق بين اسم و اسم اسم و علت تفكيك بين آندو
و اما اينكه چرا با اين كلمه چنين معامله اى شده ، كه يكى مانند ساير كلمات از مقوله الفاظ، و جائى ديگر از مقوله اعيان خارجى باشد؟ در پاسخ مى گوئيم علتش اين شده كه نخست ديده اند لفظ (اسم ) وضع شده براى الفاظى كه دلالت بر مسمياتى كند، ولى بعدها برخوردند كه اوصاف هر كسى در معرفى او و متمايز كردنش از ديگران كار اسم را مى كند، به طوريكه اگر اوصاف كسى طورى در نظر گرفته شود كه ذات او را حكايت كند، آن اوصاف درست كار الفاظ را مى كند، چون الفاظ بر ذوات خارجى دلالت مى كند، و چون چنين ديدند، اينگونه اوصاف را هم اسم ناميدند.
نتيجه اين نامگذارى اين شد كه فعلا (اسم ) همانطور كه در مورد لفظ استعمال مى شود، و بان لحاظ اصلا امرى لفظى است ، همچنين در مورد صفات معرف هر كسى نيز استعمال مى شود، و به اين لحاظ از مقوله الفاظ نيست ، بلكه از اعيان است .
آنگاه ديدند آن چيزى كه دلالت مى كند بر ذات ، و از هر چيزى به ذات نزديكتر است ، اسم بمعناى دوم است ، (كه با تجزيه و تحليل عقلى اسم شده )، و اگر اسم به معناى اول بر ذات دلالت مى كند، با وساطت اسم بمعناى دوم است ، از اين رو اسم بمعناى دوم را اسم ناميدند، و اسم به معناى اول را اسم اسم .
البته همه اينها كه گفته شد مطالبى است كه تحليل عقلى آن را دست مى دهد، و نمى شود لغت را حمل بر آن كرد، پس هر جا كلمه (اسم ) را ديديم ، ناگزيريم حمل بر همان معناى اول كنيم .
در صدر اول اسلام اين نزاع همه مجامع را بخود مشغول كرده بود، و متكلمين بر سر آن مشاجره ها مى كردند، كه آيا اسم عين مسمى است ؟ و يا غير آنست ؟ ولكن اينگونه مسائل ديگر امروز مطرح نمى شود، چون آنقدر روشن شده كه به حد ضرورت رسيده است ، و ديگر صحيح نيست كه آدمى خود را به آن مشغول نموده ، قال و قيل صدر اول را مورد بررسى قرار دهد، و حق را به يكطرف داده ، سخن ديگرى را ابطال كند، پس بهتر آن است كه ما نيز متعرض آن نشويم .
توضيح لفظ جلاله (الله )
و اما لفظ جلاله (الله )، اصل آن (ال اله ) بوده ، كه همزه دومى در اثر كثرت استعمال حذف شده ، و بصورت الله در آمده است ، و كلمه (اله ) از ماده (اله ) باشد، كه به معناى پرستش است ، وقتى مى گويند (اله الرجل و ياله )، معنايش اين است كه فلانى عبادت و پرستش كرد، ممكن هم هست از ماده (و ل ه ) باشد، كه بمعناى تحير و سرگردانى است ، و كلمه نامبرده بر وزن (فعال ) به كسره فاء، و بمعناى مفعول (ماءلوه ) است ، همچنان كه كتاب بمعناى مكتوب (نوشته شده ) مى باشد، و اگر خدايرا اله گفته اند، چون ماءلوه و معبود است ، و يا بخاطر آن است كه عقول بشر در شناسائى او حيران و سرگردان است .
و ظاهرا كلمه (الله ) در اثر غلبه استعمال علم (اسم خاص ) خدا شده ، و گرنه قبل از نزول قرآن اين كلمه بر سر زبانها دائر بود، و عرب جاهليت نيز آن را مى شناختند، همچنان كه آيه شريفه : (و لئن سئلتهم من خلقهم ؟ ليقولن الله ) (و اگر از ايشان بپرسى چه كسى ايشان را خلق كرده ، هر آينه خواهند گفت : الله )، و آيه : (فقالوا هذا لله بزعمهم ، و هذا لشركائنا)، (پس درباره قربانيان خود گفتند: اين مال الله ، و اين مال شركائى كه ما براى خدا داريم )، اين شناسائى را تصديق مى كند.
از جمله ادله ايكه دلالت مى كند بر اينكه كلمه (الله ) علم و اسم خاص خدا است ، اين است كه خدايتعالى به تمامى اسماء حسنايش و همه افعالى كه از اين اسماء انتزاع و گرفته شده ، توصيف مى شود، ولى با كلمه (الله ) توصيف نمى شود، مثلا ميگوئيم الله رحمان است ، رحيم است ، ولى بعكس آن نميگوئيم ، يعنى هرگز گفته نميشود: كه رحمان اين صفت را دارد كه الله است و نيز ميگوئيم (رحم الله و علم الله و رزق الله )، (خدا رحم كرد، و خدا دانست ، و خدا روزى داد،) ولى هرگز نميگوئيم (الله الرحمن ، رحمان الله شد)، و خلاصه ، اسم جلاله نه صفت هيچيك از اسماء حسناى خدا قرار مى گيرد، و نه از آن چيزى به عنوان صفت براى آن اسماء گرفته ميشود.
از آنجائى كه وجود خداى سبحان كه اله تمامى موجودات است ، خودش خلق را به سوى صفاتش هدايت مى كند،و مى فهماند كه به چه اوصاف كمالى متصف است ، لذا مى توان گفت كه كلمه (الله ) بطور التزام دلالت بر همه صفات كمالى او دارد، و صحيح است بگوئيم لفظ جلاله (الله ) اسم است براى ذات واجب الوجودى كه دارنده تمامى صفات كمال است ، و گرنه اگر از اين تحليل بگذريم ، خود كلمه (الله ) پيش از اينكه نام خدايتعالى است ، بر هيچ چيز ديگرى دلالت ندارد، و غير از عنايتى كه در ماده (ا ل ه ) است ، هيچ عنايت ديگرى در آن بكار نرفته است .
معنى رحمن و رحيم و فرق آن دو
و اما دو وصف رحمان و رحيم ، دو صفتند كه از ماده رحمت اشتقاق يافته اند، و رحمت صفتى است انفعالى ، و تاءثر خاصى است درونى ، كه قلب هنگام ديدن كسى كه فاقد چيزى و يا محتاج به چيزى است كه نقص كار خود را تكميل كند، متاءثر شده ، و از حالت پراكندگى به حالت جزم و عزم در مى آيد، تا حاجت آن بيچاره را بر آورد، و نقص او را جبران كند، چيزيكه هست اين معنا با لوازم امكانيش درباره خدا صادق نيست ، و به عبارت ديگر، رحمت در خدايتعالى هم به معناى تاءثر قلبى نيست ، بلكه بايد نواقص امكانى آن را حذف كرد، و باقى مانده را كه همان اعطاء، و افاضه ، و رفع حاجت حاجتمند است ، به خدا نسبت داد.
كلمه (رحمان ) صيغه مبالغه است كه بر كثرت و بسيارى رحمت دلالت مى كند، و كلمه (رحيم ) بر وزن فعيل صفت مشبهه است ، كه ثبات و بقاء و دوام را ميرساند، پس خداى رحمان معنايش خداى كثير الرحمه ، و معناى رحيم خداى دائم الرحمه است ، و بهمين جهت مناسب با كلمه رحمت اين است كه دلالت كند بر رحمت كثيرى كه شامل حال عموم موجودات و انسانها از مؤ منين و كافر مى شود، و به همين معنا در بسيارى از موارد در قرآن استعمال شده ، از آن جمله فرموده : (الرحمن على العرش استوى )، (مصدر رحمت عامه خدا عرش است كه مهيمن بر همه موجودات است ) و نيز فرموده : (قل من كان فى الضلاله فليمدد له الرحمن مدا)، (بگو آن كس كه در ضلالت است بايد خدا او را در ضلالتش مدد برساند) و از اين قبيل موارد ديگر.
و نيز بهمين جهت مناسب تر آنست كه كلمه (رحيم ) بر نعمت دائمى ، و رحمت ثابت و باقى او دلالت كند، رحمتى كه تنها بمؤ منين افاضه مى كند، و در عالمى افاضه مى كند كه فنا ناپذير است ، و آن عالم آخرت است ، همچنانكه خدايتعالى فرمود: (و كان بالمؤ منين رحيما)، (خداوند همواره ، به خصوص مؤ منين رحيم بوده است )، و نيز فرموده : (انه بهم رؤ ف رحيم )، (بدرستى كه او به ايشان رئوف و رحيم است )، و آياتى ديگر، و به همين جهت بعضى گفته اند: رحمان عام است ، و شامل مؤ من و كافر مى شود، و رحيم خاص

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:16:00 ق.ظ ]




چرا دعا می کنیم اما به اجابت نمی رسد؟!

 

 

دعا كردن، همراه و همرنگ شدن با كلّ هستى است. طبق آیات قرآن، تمام هستى در تسبیح و قنوت هستند «كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» (بقره، 116) و تمام موجودات به درگاه او اظهار نیاز دارند «یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (الرحمن، 29) پس ما نیز از او درخواست كنیم تا وصله ‏ى ناهمگون هستى نباشیم.

وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُۆْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ (بقره ـ 186)

و هر گاه بندگانم از تو درباره من پرسند (بگو:) همانا من نزدیكم دعاى نیایشگر را آنگاه كه مرا مى‏ خواند پاسخ مى‏ گویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند، باشد كه به رشد رسند.

در مقاله قبل که آیه 186 سوره بقره را مطرح کردیم نکاتی از این آیه را تذکر دادیم .

در ادامه، نوشتار زیر را که تکمیل کننده مباحث گذشته است تقدیم می داریم:

 نكته‏ های آیه 186 سوره مبارکه بقره
مفهوم واقعى دعا
پس از آنكه دانستیم كه دعا در مورد نارسایی هاى قدرت ما است، نه در مورد توانایى و قدرت، و به عبارت دیگر دعاى مستجاب دعائى است كه به مضمون” أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ” (سوره نمل آیه 62) به هنگام اضطرار و عقیم ماندن تمام تلاش ها و كوشش ها انجام گیرد، روشن مى‏شود كه مفهوم دعا درخواست فراهم شدن اسباب و عواملى است كه از دائره قدرت انسان بیرون باشد ، آن هم از كسى كه قدرتش بى‏پایان و هر امرى براى او آسان است. ولى این درخواست نباید تنها از زبان انسان صادر شود، بلكه از تمام وجود او برخیزد و زبان در این قسمت نماینده و ترجمان تمام ذرات وجود انسان و اعضا و جوارح او باشد.

 شرائط اجابت دعا
توجه به كیفیت این شرایط نیز روشنگر حقایق تازه‏اى در زمینه مسأله به ظاهر بغرنج دعا است، و اثر سازنده آن را آشكار مى‏سازد .

در روایات اسلامى شرایطى بر استجابت دعا مى ‏خوانیم از جمله:

1- براى اجابت دعا باید قبل از هر چیز در پاكى قلب و روح كوشید و از گناه توبه كرد ، خودسازى نموده و از زندگى رهبران الهى الهام گرفت.

از امام صادق علیه السلام نقل شده كه فرمود: ” مبادا هیچ یك از شما از خدا تقاضایى كند مگر اینكه نخست حمد و ثناى او را بجا آورد و درود بر پیامبر و آل او بفرستد بعد به گناه خود نزد او اعتراف (و توبه) كند ، سپس دعا نماید. (سفینة البحار ، جلد اول ، صفحه 448 و 449)

2- در پاكى زندگى از اموال غصب و ظلم و ستم بكوشد، و تغذیه او از حرام نباشد. از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده: ” كسى كه دوست دارد دعایش مستجاب گردد باید غذا و كسب خود را پاك كند.” (سفینة البحار جلد اول صفحه 448 و 449)

3- از مبارزه با فساد و دعوت بسوى حق خود دارى نكند، زیرا آنها كه امر بمعروف و نهى از منكر را ترك مى‏گویند دعاى مستجابى ندارند، چنان كه از پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله نقل شده: ” باید امر به معروف و نهى از منكر كنید و الا خداوند بدان را بر نیكان شما مسلط مى ‏كند و هرچه دعا كنند مستجاب نخواهد شد"! (سفینة البحار جلد اول صفحه 448 و 449)

4- عمل به پیمان هاى الهى- ایمان و عمل صالح و امانت و درستكارى یكى دیگر از شرائط استجابت دعا است. زیرا آن كس كه به عهد خویش در برابر پروردگارش وفا نكند نباید انتظار داشته باشد كه مشمول وعده اجابت دعا از ناحیه پروردگار باشد.

كسى نزد امیر مۆمنان على علیه السلام از عدم استجابت دعایش شكایت كرد و گفت : با اینكه خداوند فرموده : دعا كنید من اجابت مى‏كنم، چرا ما دعا مى‏كنیم و به اجابت نمى‏رسد؟! اما در پاسخ فرمود: ” قلب و فكر شما در هشت چیز خیانت كرده (لذا دعایتان مستجاب نمى‏شود):

1- شما خدا را شناخته‏اید اما حق او را ادا نكرده‏اید، به همین دلیل شناخت شما سودى به حالتان نداشته!.

2- شما به فرستاده او ایمان آورده‏اید سپس با سنتش به مخالفت برخاسته ‏اید . پس ثمره ایمان شما كجا است؟

3- كتاب او را خوانده‏اید ولى به آن عمل نكرده ‏اید، گفتید شنیدیم و اطاعت كردیم سپس به مخالفت برخاستید!

4- شما مى ‏گوئید از مجازات و كیفر خدا مى ‏ترسید، اما همواره كارهایى مى‏كنید كه شما را به آن نزدیك مى‏ سازد …

5- مى‏ گوئید به پاداش الهى علاقه دارید اما همواره كارى انجام مى ‏دهید كه شما را از آن دور مى ‏سازد …

6- نعمت خدا را مى‏ خورید و حق شكر او را ادا نمى‏ كنید.

7- به شما دستور داده دشمن شیطان باشید (و شما طرح دوستى با او مى‏ریزید) ادعاى دشمنى با شیطان دارید اما عملاً با او مخالفت نمى‏ كنید.

8- شما عیوب مردم را نصب العین خود ساخته و عیوب خود را پشت سر افكنده‏ اید … با این حال چگونه انتظار دارید دعایتان به اجابت برسد؟ در حالى كه خودتان درهاى آن را بسته‏ اید؟

تقوا پیشه كنید، اعمال خویش را اصلاح نموده ، امر به معروف و نهى از منكر كنید تا دعاى شما به اجابت برسد". (سفینة البحار ج 1- صفحه 448 و 449)

این حدیث پر معنى با صراحت مى‏ گوید: وعده خداوند به اجابت دعا یك وعده مشروط است نه مطلق، مشروط به آنكه شما به وعده ‏ها و پیمان هاى خود عمل كنید در حالى كه شما از 8 راه ، پیمان شكنى كرده‏اید و اگر به این پیمان شكنى پایان دهید دعاى شما مستجاب مى‏شود.

5- دیگر از شرائط استجابت دعا توأم گشتن آن با عمل و تلاش و كوشش است.

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:15:00 ق.ظ ]




آسیب های پیش روی صله رحم

حذف گناهان کبیره از مجلس صله رحم


1). از غیبت بپرهیزیم:
یکی از آسیب های شومی که شادی دیدار با نزدیکان را به سیاهی و تباهی مبدل می سازد دور شدن از موازین اخلاقی و گرفتار شدن در دام رذایل و گناهان کبیره است. گاهی دیده شده است مجلس دید و بازدید به مجلس توأم با گناهان مختلف از جمله غیبت و بدگویی از دیگران مبدل می شود که شایسته فرهنگ و آموزه های اسلامی نیست و می بایست از آن اجتناب نمود.


2). تجملگرایی و اسراف و زیاده روی:
از جمله آسیب های مجلس صله رحم تجملاتی شدن آن و گرفتار شدن در گناه اسراف و زیاده روی است. این رویه نامناسب باعث می شود بازار دید و بازدید کمرنگ شود چرا که نوعاً افراد به واسطه چشم و هم چشمی خواهان برگزاری مجلس مهمانی مشابه هستند در حالی که توانایی مالی آن را نیز ندارند. و این موضوع به ختم ارتباطات خویشاوندی منجر می شود.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:13:00 ق.ظ ]




نقش صله رحم در توسعه رزق و روزی

 

 

هیچ خانواده ای صله رحم نمی کند، جز اینکه خداوند روزی را بر آنها جاری می نماید

 

توجه به نزدیکان و دید و بازدید از اقوام و آشنایان یکی از زیباترین و با ارزش ترین کارهای اخلاقی و دینی است که ما ایرانیان در طول سال بخصوص در ایام فراغت و تعطیلات مبادرت به انجام آن می ورزیم، با رونق یافتن بازار دید و بازدید در ایام تعطیلات شادابی، طراوت و زیبایی خاصی به زندگی ها بخشیده می شود.

 

صله رحم و به یاد داشتن نزدیکان و برقراری ارتباط با ایشان یکی از راههای مهم ابراز محبت، مهروزی و نوع دوستی به حساب می آید. با توجه به اهمیت و کارکرد مهمی که این واجب الهی در زندگی فردی و اجتماعی به دنبال دارد برای تقویت و گسترش فرهنگ نوع دوستی و صله رحم سزاوار است با شناسایی و برطرف نمودن آسیب های پیشروی آن موجبات بهره مندی از برکات این واجب دینی را فراهم نماییم.


معنا و مفهوم صله رحم در فرهنگ اسلامی
صله رحم از دو واژه صِلِه و رَحِم تشکیل شده است. صله از ریشه «وصل» به معنای پیوستن دو چیز است [1] معنای اصطلاحی صله رحم، ارتباط و دیدار با خویشاوندان و کمک به آنها است. [2]


كلمه «ارحام» جمع كلمه «رحم»  است و رحم در اصل به معناى محل نشو و نماى جنین در شكم مادران مى باشد ولى بعدها به عنوان استعاره و به علاقه ظرف و مظروف در معناى قرابت و خویشاوندى استعمال شد، چون خویشاوندان همه در اینكه از یك رحم خارج شده اند مشتركند پس كلمه” رحم” به معناى نزدیك و ارحام به معناى نزدیكان انسان است. [3]


صله رحم و فقط دیدار نیست، همیاری هم هست.
باید به یاد داشت فرهنگ صله رحم نباید تنها به دیدار ختم شود بلکه سزاوار است، با آگاه شدن از نیاز و گرفتاری های  اطرافیان قدمی در مسیر حل آن نیز برداریم.


 از این رو در روایتی از امام علی (علیه السلام) نقل شده است: «فَمَنْ أَتاهُ اللَّهُ مالًا فَلْیَصِلْ بِهِ قَرابَتَه[4] كسى كه از سوى خدا ثروتى به دست آورد، باید بستگان خویش را به وسیله آن دستگیرى كند».


جایگاه و اهمیت صله ارحام در آیات و روایات
از آنجا که آموزه های ارزشمند اسلامی برای حفظ و تقویت بنیانهای اجتماعی و روابط خویشاوندی تأکید بسیاری دارد، ترک و بی توجهی به ارحام، در منطق و فرهنگ اسلامی یکی از زشت ترین و بزرگترین گناهان کبیره به حساب آورده است.


بی توجهی به ارحام در منطق قرآن آنقدر مورد نکوهش است که خداوند متعال در آیاتی چند به طور صریح و آشکار از کسانی که به این واجب دینی بی توجهی می نمایند، به شدت  نکوهش می نماید و ایشان را از ترک صله رحم باز می دارد: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَیْكُمْ رَقیباً؛ [نساء، آیه1] و از خدایى كه به نام او از یكدیگر درخواست مى كنید و از [بریدن با] خویشاوندان پروا داشته باشید، كه خداوند بر شما نگاهبان است».


در مذمت و نکوهش قطع ارتباط با خویشاوند و شومی آن همین بس که در روایتی از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است که  فرمودند: «مبادا با كسى كه قاطع رحم است رفاقت كنى، زیرا من او را در سه موضع از قرآن خدای عز و جل یافتم كه به او لعن شده است. [6]


خداوند عز و جل می فرماید (23 سوره محمد): «بسا باشد كه اگر پشت دادید در زمین تباهى به بار آورید و قطع رحم كنید (24) آنهایند آن كسانى كه خدا لعنتشان كرده است و آنها را از گوش و چشم هایشان كور نموده است» و فرموده است (24 سوره رعد): «آن كسانى كه بشكنند پیمان خدا را پس از بستن آن و ببرند از آنچه خدا فرمان داده كه پیوست باشد و فساد كنند در زمین، آنانند كه لعنت از آن آنها است و بد خانمانى» و در بقره فرموده است (27): «آن كسانى كه بشكنند عهد و پیمان خدا را پس از بستن آن و ببرند آنچه را خدا فرمان داده كه پیوست شود و فساد كنند در زمین هم آنانند زیان كاران».


نقش صله رحم در توسعه رزق و روزی و فقر زدایی:
شاید در باور بعضی افراد ارتباط فقر زدایی و توسعه روزی با مسئله صله ارحام و ارتباط با خویشاوندان قدری مشکل به نظر برسد!.


مگر می شود کسی با این شیوه بتواند فقر را از خود دور نماید.! چه ارتباطی بین این دو وجود دارد؟


اگر قدری نگرش خود در خصوص اسباب رزق و عوامل توسعه روزی ارتقاء بخشیم و نگاه خود را در خصوص محاسبات دنیایی و تأثیر گذار بودن عوامل مادی اصلاح نماییم،  قدرت، اراده و تقدیر الهی را در این خصوص پر رنگ تر خواهیم دید.

 

کسانی که روحیه ارتباط با دیگران در آنها قوی تر است امید بهتری به زندگی دارند


در واقع می توان این چنین بیان داشت ارتباط با خویشاوند و دستگیری از ایشان موجب جلب رحمت و برکت الهی می شود قانون ثابت و مشخصی که در فرهنگ روایات به آن اشاره شده است.


در روایتی از پیامبر اکرم نقل شده است: « هیچ خانواده ای صله رحم نمی کند، جز اینکه خداوند روزی را بر آنها جاری می نماید و آنها در تحت حمایت خداوند هستند» [7]


در روایتی دیگر نقل شده است: امام على (علیه السلام): «اِذا قَطَّعُوا الرحامَ جُعِلَتِ الموالُ فى أیدىِ الشرارِ؛[8] هرگاه مردم قطع رحم كنند، ثروت ها در دست افراد شرور قرار مى گیرد».


یکی از معانی  ظاهری و ابتدایی که از این روایت به دست می آید این است، کسانی که صله رحم را قطع می کنند در این احتمال خطر قرار دارند که مالشان را از دست داده و افراد ناصالح مثل دزدان و کلاه برداران آن را تصاحب نمایند. از اینرو برای حفظ نعمت و دارایی سفارش به ارتباط با خویشاوندان شده است. کما اینکه از امام علی علیه السلام نقل شده است: «حِراسَةُ النِّعَمِ فى صِلَةِ الرَّحِمِ؛[9] حفظ نعمت ها در صله رحم است».

  
ارتباط صله رحم و طول عمر
به طور طبیعی و زیستی کسانی که روحیه اجتماعی و نوع دوستی و ارتباط با دیگران در آنها قوی تر است امید بهتری به زندگی دارند و نشاط و شادابی بهتری در زندگی ایشان خودنمایی می کند، از طرفی کسانی که از روحیه انزوا گرا  برخوردارند و هیچ تمایلی به ارتباط با نزدیکان ندارند، خود را از این نشاط محروم ساخته اند.


این دسته افراد علاوه بر محروم شدن از نشاط اجتماعی از برکاتی که خداوند متعال برای ارتباط با خویشاوندان قائل شده نیز محروم می شوند. از جمله برکات ارزشمند ارتباط با خویشاوندان طول عمر معرفی شده است. از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) نقل شده است: «مَن سَرَّهُ اَن یُنسَاَل َهُ فى عُمُرِهِ وَ یُوَسَّعَ لَهُ فى رِزقِهِ فَلیَتَّقِ اللّه  وَ لیَصِل رَحِمَهُ؛ [10] هر كس دوست دارد كه عمرش طولانى و روزى اش زیاد شود، تقواى الهى پیشه كند و صله رحم نماید».

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:12:00 ق.ظ ]




نقش صله رحم در توسعه رزق و روزی

 

 

هیچ خانواده ای صله رحم نمی کند، جز اینکه خداوند روزی را بر آنها جاری می نماید

 

توجه به نزدیکان و دید و بازدید از اقوام و آشنایان یکی از زیباترین و با ارزش ترین کارهای اخلاقی و دینی است که ما ایرانیان در طول سال بخصوص در ایام فراغت و تعطیلات مبادرت به انجام آن می ورزیم، با رونق یافتن بازار دید و بازدید در ایام تعطیلات شادابی، طراوت و زیبایی خاصی به زندگی ها بخشیده می شود.

 

صله رحم و به یاد داشتن نزدیکان و برقراری ارتباط با ایشان یکی از راههای مهم ابراز محبت، مهروزی و نوع دوستی به حساب می آید. با توجه به اهمیت و کارکرد مهمی که این واجب الهی در زندگی فردی و اجتماعی به دنبال دارد برای تقویت و گسترش فرهنگ نوع دوستی و صله رحم سزاوار است با شناسایی و برطرف نمودن آسیب های پیشروی آن موجبات بهره مندی از برکات این واجب دینی را فراهم نماییم.


معنا و مفهوم صله رحم در فرهنگ اسلامی
صله رحم از دو واژه صِلِه و رَحِم تشکیل شده است. صله از ریشه «وصل» به معنای پیوستن دو چیز است [1] معنای اصطلاحی صله رحم، ارتباط و دیدار با خویشاوندان و کمک به آنها است. [2]


كلمه «ارحام» جمع كلمه «رحم»  است و رحم در اصل به معناى محل نشو و نماى جنین در شكم مادران مى باشد ولى بعدها به عنوان استعاره و به علاقه ظرف و مظروف در معناى قرابت و خویشاوندى استعمال شد، چون خویشاوندان همه در اینكه از یك رحم خارج شده اند مشتركند پس كلمه” رحم” به معناى نزدیك و ارحام به معناى نزدیكان انسان است. [3]


صله رحم و فقط دیدار نیست، همیاری هم هست.
باید به یاد داشت فرهنگ صله رحم نباید تنها به دیدار ختم شود بلکه سزاوار است، با آگاه شدن از نیاز و گرفتاری های  اطرافیان قدمی در مسیر حل آن نیز برداریم.


 از این رو در روایتی از امام علی (علیه السلام) نقل شده است: «فَمَنْ أَتاهُ اللَّهُ مالًا فَلْیَصِلْ بِهِ قَرابَتَه[4] كسى كه از سوى خدا ثروتى به دست آورد، باید بستگان خویش را به وسیله آن دستگیرى كند».


جایگاه و اهمیت صله ارحام در آیات و روایات
از آنجا که آموزه های ارزشمند اسلامی برای حفظ و تقویت بنیانهای اجتماعی و روابط خویشاوندی تأکید بسیاری دارد، ترک و بی توجهی به ارحام، در منطق و فرهنگ اسلامی یکی از زشت ترین و بزرگترین گناهان کبیره به حساب آورده است.


بی توجهی به ارحام در منطق قرآن آنقدر مورد نکوهش است که خداوند متعال در آیاتی چند به طور صریح و آشکار از کسانی که به این واجب دینی بی توجهی می نمایند، به شدت  نکوهش می نماید و ایشان را از ترک صله رحم باز می دارد: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَیْكُمْ رَقیباً؛ [نساء، آیه1] و از خدایى كه به نام او از یكدیگر درخواست مى كنید و از [بریدن با] خویشاوندان پروا داشته باشید، كه خداوند بر شما نگاهبان است».


در مذمت و نکوهش قطع ارتباط با خویشاوند و شومی آن همین بس که در روایتی از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است که  فرمودند: «مبادا با كسى كه قاطع رحم است رفاقت كنى، زیرا من او را در سه موضع از قرآن خدای عز و جل یافتم كه به او لعن شده است. [6]


خداوند عز و جل می فرماید (23 سوره محمد): «بسا باشد كه اگر پشت دادید در زمین تباهى به بار آورید و قطع رحم كنید (24) آنهایند آن كسانى كه خدا لعنتشان كرده است و آنها را از گوش و چشم هایشان كور نموده است» و فرموده است (24 سوره رعد): «آن كسانى كه بشكنند پیمان خدا را پس از بستن آن و ببرند از آنچه خدا فرمان داده كه پیوست باشد و فساد كنند در زمین، آنانند كه لعنت از آن آنها است و بد خانمانى» و در بقره فرموده است (27): «آن كسانى كه بشكنند عهد و پیمان خدا را پس از بستن آن و ببرند آنچه را خدا فرمان داده كه پیوست شود و فساد كنند در زمین هم آنانند زیان كاران».


نقش صله رحم در توسعه رزق و روزی و فقر زدایی:
شاید در باور بعضی افراد ارتباط فقر زدایی و توسعه روزی با مسئله صله ارحام و ارتباط با خویشاوندان قدری مشکل به نظر برسد!.


مگر می شود کسی با این شیوه بتواند فقر را از خود دور نماید.! چه ارتباطی بین این دو وجود دارد؟


اگر قدری نگرش خود در خصوص اسباب رزق و عوامل توسعه روزی ارتقاء بخشیم و نگاه خود را در خصوص محاسبات دنیایی و تأثیر گذار بودن عوامل مادی اصلاح نماییم،  قدرت، اراده و تقدیر الهی را در این خصوص پر رنگ تر خواهیم دید.

 

کسانی که روحیه ارتباط با دیگران در آنها قوی تر است امید بهتری به زندگی دارند


در واقع می توان این چنین بیان داشت ارتباط با خویشاوند و دستگیری از ایشان موجب جلب رحمت و برکت الهی می شود قانون ثابت و مشخصی که در فرهنگ روایات به آن اشاره شده است.


در روایتی از پیامبر اکرم نقل شده است: « هیچ خانواده ای صله رحم نمی کند، جز اینکه خداوند روزی را بر آنها جاری می نماید و آنها در تحت حمایت خداوند هستند» [7]


در روایتی دیگر نقل شده است: امام على (علیه السلام): «اِذا قَطَّعُوا الرحامَ جُعِلَتِ الموالُ فى أیدىِ الشرارِ؛[8] هرگاه مردم قطع رحم كنند، ثروت ها در دست افراد شرور قرار مى گیرد».


یکی از معانی  ظاهری و ابتدایی که از این روایت به دست می آید این است، کسانی که صله رحم را قطع می کنند در این احتمال خطر قرار دارند که مالشان را از دست داده و افراد ناصالح مثل دزدان و کلاه برداران آن را تصاحب نمایند. از اینرو برای حفظ نعمت و دارایی سفارش به ارتباط با خویشاوندان شده است. کما اینکه از امام علی علیه السلام نقل شده است: «حِراسَةُ النِّعَمِ فى صِلَةِ الرَّحِمِ؛[9] حفظ نعمت ها در صله رحم است».

  
ارتباط صله رحم و طول عمر
به طور طبیعی و زیستی کسانی که روحیه اجتماعی و نوع دوستی و ارتباط با دیگران در آنها قوی تر است امید بهتری به زندگی دارند و نشاط و شادابی بهتری در زندگی ایشان خودنمایی می کند، از طرفی کسانی که از روحیه انزوا گرا  برخوردارند و هیچ تمایلی به ارتباط با نزدیکان ندارند، خود را از این نشاط محروم ساخته اند.


این دسته افراد علاوه بر محروم شدن از نشاط اجتماعی از برکاتی که خداوند متعال برای ارتباط با خویشاوندان قائل شده نیز محروم می شوند. از جمله برکات ارزشمند ارتباط با خویشاوندان طول عمر معرفی شده است. از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) نقل شده است: «مَن سَرَّهُ اَن یُنسَاَل َهُ فى عُمُرِهِ وَ یُوَسَّعَ لَهُ فى رِزقِهِ فَلیَتَّقِ اللّه  وَ لیَصِل رَحِمَهُ؛ [10] هر كس دوست دارد كه عمرش طولانى و روزى اش زیاد شود، تقواى الهى پیشه كند و صله رحم نماید».

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:09:00 ق.ظ ]




روز مبعث چه روزی است؟

 

مبعث

 

روز مَبْعَث بر پایهٔ باورهای اسلامی، روزی است که محمد، پیامبر اسلام، به درجه پیامبری برگزیده شد. مسلمانان معنقدند او در غار حرا، توسط جبرئیل و از سوی خدا به پیامبری نایل آمد و مأمور شد که چندخداپرستی و بت‌پرستی را از زمین بردارد و خداپرستی را رواج دهد و پیام وحی را به مردم برساند. محمد در این زمان چهل سال داشت و در مکه زندگی می‌کرد.

 

باور شیعیان

بر اساس باور شیعیان، محمد مصطفی در روز ۲۷ رجب عام الفیل، سال ۱۳ پیش از هجرت پیامبر اسلام مبعوث شد. شیعیان این روز را جشن می‌گیرند و در روایات اسلامی اعمال مستحبی برای روز مبعث پیش بینی شده‌است. دعا، نماز و غسل مستحب از اعمال این روز است.

 

باور اهل سنت

در نزد اهل سنت تاریخ دقیق بعثت پیامبر مشخص نیز ولی بعضی معتقدند که این واقعه در شب ۲۱ ماه رمضان بوده است. به دلیل نامعلوم بودن تاریخ، مبعث نزد اهل سنت جشن گرفته نمی‌شود.

 

روز مبعث چه روزیست؟

 

روز مَبْعَث، روزی است که حضرت محمد، پیامبر گرانقدر اسلام، به درجه پیامبری برگزیده شد. در تقویم هجری قمری، ۲۷ رجب روز مبعث است.

 

حضرت محمد مصطفی در روز (۲۷ رجب) سال ۴۰ عام الفیل، همزمان با سال ۱۳ پیش از هجرت پیامبر اسلام، در غار حرا، توسط (جبرئیل) و از سوی خدا به پیامبری نایل آمد و مأمور شد که چندخداپرستی و بت‌پرستی را از زمین بردارد و خداپرستی را رواج دهد و پیام وحی را به مردم برساند.

 

روز مبعث، روز برانگیختن خردهایی است که در تابوت خُرافه گرایی، هوس پرستی و جهل پیشگی دفن شده بود. روز مبعث روز تولّد عاطفه هاست؛ عاطفه هایی که در رقص شمشیرها زخمی می شد و در جنگل نیزه ها جان می باخت. آن روزها، دخترکان معصوم، به جای آغوش گرم مادر، در دامان سرد خاک می خفتند. جوانان بلندقامت، در جنگ جهالت ها، جان به بارش تیرها می دادند و زنان بی پناه، در بند اسارت می زیستند. آه که چه خارهایی به پای بشریّت می خلید و چه زخم هایی دل عاطفه ها را می خَست.

 

روز مبعث، روز مرگ قساوت ها و شرارت ها بود؛ روز مرگ کرامت هایی که به پای بت ها قربانی می شد؛ روز مرگ جهل و شرک و پرستش های ناروا بود.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:06:00 ق.ظ ]





دعای امام کاظم (ع) در زندان

از جمله دعا‌های امام موسی کاظم (ع) در زندان به این شرح بوده است:

«اللّهُمَّ اِنَّکَ تَعلَمُ اِنِّی کُنتُ اَسئَلُکَ اِن تُفرِغَنی لِعِبادَتِکَ اَللّهُمَّ وَ قَد فَعَلتُ فَلَکَ الحَمدُ»
«خداوندا! تو می‌دانی که من از تو تقاضا کرده بودم، مرا در گوشه‌ای خلوت قرار دهی تا مشغول عبادت باشم؛ تو تقاضای مرا برآوردی، تو را سپاس می‌گویم.»


درباره شهادت امام موسی کاظم و تلاش برای کتمان آن

زندگی نامه امام موسی کاظم (ع) سرشار از سختی هایی است که خلفای وقت برای ایشان به وجود آورده بودند. خلیفه عباسی که از وجود امام موسی کاظم (ع) احساس خطر کرده بود تصمیم گرفت که ایشان را مسموم کند و به شهادت برساند. او مقداری خرما طلب کرد، چند دانه از آن‌ها را خورد و بقیه را مسموم کرد و برای امام فرستاد و سندی بن شاهک را مامور کرد که حتماً آن‌ها را به امام بخوراند. سندی همین کار را کرد و امام (ع) به اجبار چند دانه از خرما‌های مسموم را خورد و بعد از سه روز در بستر شهادت قرار گرفت. سندی برای ظاهرسازی، چند نفر قاضی و عادل را احضار کرد تا گواهی بدهند که امام ناراحتی مزاج ندارد. امام (ع) متوجه آن‌ها شد و به آن‌ها فرمود: «گواهی ندهید، زیرا که من سه روز است مسموم شده‌ام و بر اثر همین سم از دنیا می‌روم.»
بعد از شهادت امام موسی کاظم (ع) جنازه را درون تابوت گذاشتند و از زندان بیرون آوردند و آن را بر روی پل بغداد گذاشتند و به مردم اعلام کردند که بیایید و ببینید که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا رفته است و اثر جراحتی در بدنش دیده نمی‌شود. یکی از شیعیان گفت: «امام، مرده و زنده ندارد؛ من از شخص امام جریان را سؤال می‌کنم». او نزدیک جنازه آمده عرض کرد: «ای فرزند رسول خدا! تو راستگو و پدرت نیز راستگو است، به ما خبر بده که آیا تو را کشته‌اند یا خود از دنیا رفته‌ای؟» امام لب به سخن گشود و سه بار فرمود: «قَتلاً، قَتلاً، قَتلاً؛ مرا کشته‌اند».


محل دفن امام موسی کاظم (ع)

امام کاظم (ع) را در موضعی در نزدیکی بغداد به نام باب التین که محل دفن طایفه قریش بود به خاک سپردند که در طول گذر ایام شهر کاظمین در جوار این مزار مطهر ساخته شده است.


تاریخ دقیق شهادت امام موسی کاظم (ع)

بیشتر مورخین تاریخ شهادت امام کاظم (ع) را روز ۲۵ ماه رجب سال ۱۸۳ هجری قمری می‌دانند، اما شیخ مفید معتقد است که ایشان در روز جمعه ۲۴ رجب به شهادت رسیده است و گروهی هم روز ۵ ماه رجب را سالروز شهادت امام موسی کاظم (ع) می‌دانند. تعداد کمی از مورخان نیز سال شهادت ایشان را ۱۸۶ هجری قمری گزارش کرده‌اند.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-01-22] [ 11:23:00 ق.ظ ]




درباره شهادت امام موسی کاظم (ع) و دوران حبس ایشان

امام موسی کاظم (ع) در روز ۲۵ رجب سال ۱۸۳ هجری قمری به شهادت رسید. ایشان در طول سالیان دراز در زندان‌های خلفای زمان خود به سر بردند و در نهایت بر اثر مسمومیت شهید شدند. در این مطلب بطور کامل درباره شهادت امام موسی کاظم و دوران حبس ایشان توضیح داده شده است. با ما همراه باشید.

روز ۲۵ ماه رجب سالروز شهادت امام موسی کاظم (ع) است و مجله ستاره برای شما این مقاله را درباره شهادت ایشان ارائه کرده است. در این مقاله درباره چگونگی شهادت امام موسی کاظم (ع)، تاریخ شهادت، محل دفن و سایر اطلاعات در این باره صحبت شده است.

 

 


دوران حبس امام موسی کاظم (ع)

شیخ مفید در کتاب «ارشاد» خود درباره زندانی شدن امام کاظم (ع) توسط هارون‌الرشید چنین می‌نویسد:
«علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن برمک بوده است؛ زیرا هارون فرزند خود، امین را به یکی از مقربان خود به امام جعفر بن محمد ابن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت به امین برسد جعفر بن محمد را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و برمکیان از مقام خود بیفتند.
جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قائل به امامت موسی بن جعفر (ع) و یحیی این معنی را به هارون اعلام می‌داشت. سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند.
گویند امام (ع) هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود و اگر ناچار می‌خواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و به وسیله او پیش هارون بار یافت و گفت: از شرق و غرب ممالک اسلامی مال به او می‌دهند تا آنجا که ملکی را توانست به هزار دینار بخرد.
هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام (ع) و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در کنار قبر حضرت رسول (ص) گفت: یا رسول‌الله از تو پوزش می‌خواهم که می‌خواهم موسی بن جعفر را به زندان افکنم، زیرا او می‌خواهد امت تو را بر هم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام (ع) را از مسجد بیرون برده و او را پوشیده به بصره نزد والی آن عیسی بن جعفر بن منصور برند.
عیسی پس از مدتی نامه‌ای به هارون نوشت و گفت که موسی بن جعفر در زندان جز عبادت و نماز کاری ندارد؛ یا کسی بفرست که او را تحویل بگیرد یا من او را آزاد خواهم کرد. هارون امام (ع) را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست که امام را آزاری برساند، اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمکی سپرد. چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخرالامر یحیی امام (ع) را به سندی بن شاهک سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم کرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فق‌ها و اعیان بغداد نشان داد که ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التین در موضعی به نام مقابر قریش دفن کردند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال ۱۸۳ قمری در ۵۵ سالگی گفته‌اند.»

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:22:00 ق.ظ ]




همه چیز در دست خداست
به غیر از حافظیّت خدا، به هیچ چیز نباید اعتماد داشت. همه چیز در دست خداست؛ در روایت است که لا حول و لا قوه الا بالله یعنی هیچ روگردانی از گناهان نیست مگر با حفظ و نگهداری خود خدا و هیچ نیرویی بر طاعت و عبادت خدا نداریم مگر به کمک و یاری خداوند.(تحف العقول ص 468) 
 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:21:00 ق.ظ ]




شهادت امام موسی کاظم (ع)

واپسین روزهای عمر امام کاظم (ع) در زندان سندی بن شاهک سپری شد. شیخ مفید گفته است سندی، به دستور هارون الرشید امام را مسموم کرد و امام سه روز پس از آن به شهادت رسید. شهادت امام در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ در بغداد رخ داده است.

درباره كيفيت شهادت امام سه روايت مختلف نقل شده است:

شهادت آن حضرت در پى مسموم كردن امام صورت گرفته است. اين در روايتى از امام رضا (ع) آمده است. همينطور روايات ديگرى كه يحيى بن خالد را به قتل آن حضرت متهم مى‏كند، اين نكته آمده است.

در نقلى آمده است كه آن حضرت را در فرشى پيچانده و چنان فشار داده‏اند كه حضرت به شهادت رسيده است.

روايت ديگر آن است كه حمدالله مستوفى نقل كرده: شيعه گويند به فرمان هارون الرشيد سرب گداخته در حلق ایشان ريختند.

در اين باره روايتى كه بيش از همه شهرت دارد، مسموم ساختن امام است. پس از شهادت امام، جسد مبارك آن حضرت را به دو دليل در معرض ديد خواص اهل بغداد و عموم مردم قرار دادند:

بنا به نوشته اربلى، سندى بن شاهك، فقها و وجوه اهل بغداد را كه هيثم بن عدى نيز در ميان آنها ديده مى‏شد، بر سر جسد مبارك امام آورد تا ببينند زخم و جراحت و يا آثار خفگى در بدن آن حضرت وجود ندارد و به مرگ طبيعى از دنيا رفته است.

از آنجا كه برخى از شيعيان معتقد به مهدويت آن حضرت بودند و يا احتمال داشت اعتقاد به مهدويت او پيدا كنند، جسد امام را روى پل بغداد بر زمين نهادند و يحيى بن خالد دستور داد تا فرياد زنند: اين موسى بن جعفر است كه رافضه معتقدند او نمرده است. پس از آن مردم آمده و او را در حالى كه از دنيا رفته بود نگاه كردند.

تاريخ شهادت امام بنا به نقل شيخ صدوق 25 رجب 183 بنا به نقل شيخ مفيد 24 رجب، و در نقل مستوفى، روز جمعه 14 صفر بوده است‏.

پیکر امام موسی بن جعفر (ع) را در منطقه شونیزیه در مقبره خانوادگی منصور که به مقابر قریش شهرت داشت، دفن کردند. آرامگاه امام کاظم (ع) و امام جواد (ع)، در منطقه کاظمین در بغداد به حرم کاظمین مشهور و زیارتگاه مسلمانان به‌ویژه شیعیان است. بر پایه روایاتی از امام رضا (ع)، ثواب زیارت قبر امام کاظم، با زیارت قبر پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) برابری می‌کند.

 

شخصیت اخلاقی امام موسی کاظم (ع)

امام موسی کاظم (ع) در علم و تواضح و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی ضرب المثل بود. بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بی کران خویش تربیت می فرمود. شبها به طور ناشناس در کوچه های مدینه می گشت و به مستمندان کمک می کرد. مبلغ دویست، سیصد و چهارصد دینار در کیسه ها می گذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت می کرد. موسی بن جعفر در مدینه معروف بود و اگر به کسی صره ای می رسید بی نیاز می گشت.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:20:00 ق.ظ ]




زندگینامه امام موسی کاظم (ع) از تولد تا شهادت

زندگینامه امام موسی کاظم (ع) شامل دوران کودکی ایشان، ازدواج، دوران امامت و زندانی شدن امام موسی بن جعفر توسط خلفای معاصر ایشان بوده است.

 در بررسی زندگینامه امام موسی کاظم (ع) مشاهده می کنیم که ایشان در طول دوران امامت خود چندین بار از سوی خلفای عباسی احضار و زندانی شدند و در نهایت در زندان به شهادت رسیدند.

 

تولد امام موسی کاظم (ع)

 موسی بن جعفر در سال ۱۲۸ یا ۱۲۹ هجری قمری هنگامی که امام صادق (ع) و همسرش حمیده از حج بازمی‌گشتند، در منطقه ابواء به دنیا آمد. برخی مکان ولادت ایشان را مدینه دانسته‌اند. درباره تاریخ ولادت امام کاظم اختلاف است؛ طبری ولادت ایشان را در ذی‌الحجه و طبرسی آن را در ۷ صفر دانسته است.

 

دوران کودکی امام موسی کاظم (ع)

مادر آن حضرت حمیده کنیزی از اهل مغرب یا اندلس (اسپانیا) بوده است و نام پدر حمیده را صاعد مغربی (بربری) گفته اند. امام موسی کاظم (ع) هنوز کودک بود که فقهای مشهور مثل ابو حنیفه از او مسئله می پرسیدند و کسب علم می کردند.

امام موسی بن جعفر (ع) در دوران انتقال قدرت از امویان به عباسیان به دنیا آمد. در چهار سالگی وی، نخستین خلیفه عباسی به حکومت رسید. در منابع تاریخی از زندگی امام کاظم تا پیش از امامت وی، اطلاعات چندانی در دست نیست، جز چند گفتگوی علمی در زمان کودکی از جمله گفتگو با ابوحنیفه و عالمان ادیان دیگر که در مدینه رخ داده است.

 

همسران و فرزندان امام موسی کاظم (ع)

تعداد همسران امام کاظم (ع) روشن نیست. نخستین آن‌ها، نجمه مادر امام رضاست. از تعداد فرزندان ایشان نیز در منابع تاریخی گزارش‌های متفاوتی آمده است. به گزارش شیخ مفید، او ۳۷ فرزند (۱۸ پسر و ۱۹ دختر) داشته است. امام رضا (ع)، إبراهیم، شاهچراغ ، حمزه، اسحاق از جمله پسران و فاطمه معصومه و حکیمه از جمله دختران او هستند. نوادگان امام کاظم (ع) به سادات موسوی شهرت دارند.

 

دوران امامت امام موسی کاظم (ع)

امام موسی بن جعفر (ع)، پس از شهادت امام صادق (ع) در سال ۱۴۸ قمری در سن ۲۰ سالگی به امامت رسید. مدت امامت موسی بن جعفر ۳۵ سال بود و با شهادت ایشان در سال ۱۸۳ امامت به فرزندشان، امام رضا (ع) منتقل شد.

 

خلفای معاصر امام موسی کاظم (ع)

خلفای دوران پیش از امامت امام موسی کاظم (ع) مربوط به سال های ۱۲۸ تا ۱۴۸ قمری است. در این سال ها به ترتیب مروان بن محمد (۱۲۸-۱۳۲)، سفاح (۱۳۲-۱۳۶) و منصور دوانیقی (۱۳۶-۱۴۸) بر کرسی خلافت نشستند.

خلفای دوره امامت شامل چهار خلیفه می شود که از سال 148 تا 183 قمری خلافت کردند. اسامی خلفای دوران امامت امام موسی کاظم (ع) عبارتند از منصور دوانیقی (۱۴۸-۱۵۸)، مهدی عباسی (۱۵۸-۱۶۹)، هادی عباسی (۱۶۹-۱۷۰) و هارون عباسی (۱۷۰-۱۸۳).

 

دوران زندان امام موسی کاظم (ع)

امام کاظم (ع)، در طول دوران امامتش چندین بار از سوی خلفای عباسی احضار و زندانی شد.

امام موسی کاظم چند سال در زندان بود؟ نخستین بار در زمان خلافت مهدی عباسی، امام را به دستور خلیفه از مدینه به بغداد منتقل کردند. هارون نیز دو بار امام را زندانی کرد. زمان دستگیری و زندان اول در منابع ذکر نشده ولی دومین بار در ۲۰ شوال سال ۱۷۹ ایشان را در مدینه دستگیر و در ۷ ذیحجه در بصره در خانه عیسی بن جعفر زندانی کرد. بنا به گزارش شیخ مفید، هارون در سال ۱۸۰ در نامه‌ای به عیسی بن جعفر، از او خواست امام را به قتل برساند، ولی او نپذیرفت. امام را پس از مدتی به زندان فضل بن ربیع در بغداد منتقل کردند. امام کاظم (ع) سال‌های پایانی عمر خود را در زندان‌های فضل بن یحیی و سندی بن شاهک گذراند. در زیارتنامه امام کاظم (ع) با عبارت الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُون‏؛ «کسی که در سیاهچال‌ها شکنجه می‌شد» به او سلام داده شده است.

درباره دلیل دستگیر شدن امام هفتم شیعیان توسط خلفای عباسی و انتقال ایشان به زندان، گزارش‌های متفاوتی در منابع آمده است. بنا بر برخی گزارش‌ها دلیل دستگیری وی به دستور هارون، حسادت یحیی برمکی و بدگویی علی بن اسماعیل بن جعفر از وی نزد هارون بوده است. گفته شده هارون به ارتباط شیعیان با امام کاظم حساس بود و از اینکه اعتقاد شیعیان به امامت آن حضرت باعث تضعیف حکومت وی شود، بیم داشت. همچنین بر پایه برخی گزارش‌ها دلیل زندانی شدن امام کاظم (ع) این بود که برخی از شیعیان همچون هشام بن حکم، با وجود اینکه امام دستور به تقیه داده بود، خواست امام را رعایت نمی‌کردند. این گزارش‌ها مناظره‌های هشام بن حکم را از جمله اسباب زندانی شدن امام برشمرده‌اند.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:19:00 ق.ظ ]




نفرین مظلوم در روایات

امام صادق (علیه السلام) می فرماید:«از نفرین مظلوم بترسید که نفرین مظلوم به آسمان می رود.» آن حضرت در روایت دیگر فرمود:«بترسید از نفرین مظلوم، همانا او حقّ خود را از خدا می خواهد و خداوند سبحان گرامی تر از این است که حقی خواسته شود، مگر این که آن را اجابت کند» .

 

نفرین پدر و مادر

اگرچه صرف قدم گذاشتن در وادی بی احترامی به والدین تاثیرات و پیامدهای مخرب فراوانی را بر زندگی مادی و معنوی انسان خواهد گذاشت اما باید دانست که این تاثیرات مخرب هنگامی به اوج خود می رسد که نَفَس از سینه مادر برون آید و به دادستانی، از بی احترامی فرزندش، او را نفرین کند. گویا که در چنین شرایطی خود خداوند دادستان او خواهد بود و بی شک هیچ کس هم جلودار چنین دادستانی نخواهد بود.

رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود:از نفرین پدر خود، سخت بپرهیزید، زیرا چنین نفرینی «ابر» را هم می شکافد و بالاتر می رود، و مورد توجه خدا قرار می گیرد، تا جایی که خداوند متعال می فرماید:آن نفرین را نزد من آورید تا مستجاب گردانم. بنابراین، از نفرین پدر علیه خود، سخت پرهیز داشته باشید، زیرا از شمشیر برنده تر است! (نوادر راوندی)

زمخشری صاحب تفسیر کشاف، در حادثه ای یک پایش را از دست داد. او می گوید در زمان کودکی، گنجشکی را گرفته و پایش را به نخی بسته بودم. گنجشک از دستم پرید و داخل سوراخی شد نخ را آن قدر کشیدم که یک پای حیوان از جا کنده شد. مادرم از جریان با خبر شد و فوق العاده متأثّر گردید و در حقّم نفرین کرد و گفت:«خدا پای چپت را قطع کند، همچنان که پای چپ این حیوان بیچاره را قطع کردی». هنگامی که به سنّ رشد رسیدم و برای کسب دانش به بخارا می رفتم، از اسب به زمین افتادم و پایم شکست. پزشکان چاره ای جز این ندیدند که پایم را قطع نمایند. این است که می بینی از پای چپ، عاجز مانده ام. (وفیات¬الأعیان، ج4،ص225)

هر چند نفرین پدر و مادر اجابت می شود اما به پدرها و مادرهای عزیز عرض میکنم که در هر حالت فرزندانتان را نفرین نکنید. حضرت نوح فرزندش را دعا کرد. در حالی که خدا در قرآن می فرماید:این فرزند از اهل تو نیست. البته نوح دیگر بر خواسته اش اصرار نکرد و طلب مغفرت هم کرد. اینکه پدر و مادر فرزند را از یک لطف الهی طرد کنند خوب نیست.

خدا در سوره فرقان می فرماید:بنده های ویژه خدا می گویند که زن و بچه های ما را نور چشم ما قرار بده و ما را پیشوای متقیان قرار بده. بچه نور چشم است و باید برای او دعا بشود. او ذریه است، نسل شماست فرزندان را نفرین نکنید و اگر یک ناسازگاری از آنها دیدید، دعا کنید، نصیحت کنید و اصلاحشان کنید. دعای پدر در حق فرزند مستجاب است و نفرین مادر در حق فرزند گیرا است ولی یک موقع نفرین ها بی مبنا است یعنی مادر عصبانی میشود و می گوید که خدا ذلیلت بکند، این جور نفرین ها نمی گیرد و تاثیر گذار نیست ولی اگر مادر از ته دل نفرین می کند، کاری بکنید که این نفرین به زندگی شما نیاید .

ما قرار است پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) را الگوی خود قرار دهیم پیامبر ما پیامبر رحمت بودند، در یک روایتی داریم که وقتی دندان پیغمبراکرم (صلی الله و علیه و آله) را شکستند و ایشان مجروح شد، از صورت ایشان خون می ریخت، آمدند به حضرت گفتند:آقا! مشرکین مکّه را نفرین کن! فرمود: «اِنّی لَم اَبعَثُ لَعانا وَلکِنّی بُعِثتُ داعِیاً وَ رَحمَه اَللّهُمَّ عَهدِ قَومی فَاِنَّهُم لا یَعلَموُن»؛ نگاه کنید! شیوه ایشان جذب است، چون اصل در اسلام همین است، اصل در اسلام، مسئله جذب است نه دفع.

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-01-20] [ 11:56:00 ق.ظ ]




 

نفرین پدر و مادر در آیات و احادیث

 

 

اگرچه صرف قدم گذاشتن در وادی بی احترامی به والدین تاثیرات و پیامدهای مخرب فراوانی را بر زندگی مادی و معنوی انسان خواهد گذاشت اما زمانی این تاثیرات به اوج می رسد که نفرین پدر و مادر را به دنبال داشته باشد.

نفرین پدر و مادر در آیات و احادیث

از آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام برمی آید که مقام والدین خصوصا مادر در پیشگاه الهی آنچنان والا و پرارزش است که هیچ کس در هیچ جایگاه و مقامی نمی تواند در برابر آن بایستد و اندکی از ارزش آن بکاهد. گویا که خداوند در این مساله با هیچ کس تعارف ندارد و به هیچ وجه با خلافکاران این وادی کنار نمی آید.

نفرین به معنای دعای بد برای مرگ، ناکامی و بدبختی کسی یا چیزی است. (انوری،ج8،ص7888) و همینطور به معنای لعن، لعنت و نکوهش نیز آمده است. (لغت نامه دهخدا،ج43،ص660)

معادل نفرین در قرآن کریم “لعن” می باشد که در معنای عام می توان بدین صورت تعریف نمود:لعن از ناحیه خداوند متعال به معنای دور ساختن کسی از رحمت خویش در دنیا و در آخرت عذاب و عقوبت و از ناحیه بندگان نیز لعن و نفرین در واقع همان دعا به ضرر و بر ضد دیگران است.(مفردات راغب اصفهانی، ص471)

نفرین در آیات قرآن

در قرآن واژه لعن به کار رفته است. آن جا که خداوند ابو لهب (عموی پیامبر) را به دلیل اذیت و آزار پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نفرین می کند:«تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ وَ تَب» (سوره مسد، آیه 1) بریده باد هر دو دست ابو لهب و مرگ بر او باد.

در آیه دیگر خداوند می فرماید: « لَعْنَةُ اللّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ :لعنت خدا بر ستمگران باد»، (هود، آیه 18) یا در آیات دیگر کسانی که خدا و پیامبر صلی الله و علیه و آله را اذیت و آزار دهند:إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ (سوره احزاب، آیه 57) یا پیمان خود بشکنند: فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ (سوره مائده، آیه 13) خداوند در دنیا و آخرت آن ها را لعن نموده است و….

سرگردانی انسان ها نیز از آثار نفرین است. اگر انسان کاری کند که نفرین حقی او را بگیرد، ممکن است در زندگی گرفتار سرگردانی شود، چنان که دعای بد و نفرین حضرت موسی (علیه السلام) موجب سرگردانی یهودیان به مدت چهل سال شد (مدثر، آیات 42 تا 62)

آثار نفرین کردن در روایات

اصل نفرین در آموزه های دینی ما مسئله ای شناخته شده است. اگر چه نفرین و در خواست احقاق حق از حقوق مسلم مظلومان و ستم دیدگان است، اما در متون دینی ما سفارش به عفو و بخشش بهتر از نفرین و انتقام گرفتن است. خداوند متعال می فرماید: ” وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ"؛ آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند، آیا دوست نمی دارید خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است! (نور، 22)

از امام محمد باقر (علیه السلام) منقول است که فرمود:چون لعنت از دهان شخص بیرون بیاید، میان او و آن شخص که به او لعنت شده، تردد می کند، و اگر آن شخص سزاوار لعن باشد، به او تعلق می گیرد، و اگر نباشد، به صاحبش بر می گردد. (اصول کافی، ج5، ص341)

امام صادق (علیه السلام) فرمود:هرگاه مردی مورد ظلم و ستم واقع شد و شروع کند به نفرین کردن بر ظالم و ستمکار خود، خداوند عزوجل به او می گوید:همان طوری که تو به ظالم خود نفرین می کنی، کسی دیگر هم از دست ظلم و ستم تو نفرین می کند. اگر می خواهی، نفرینت را درباره ی ظالم تو بپذیرم و نفرین مظلومت را هم درباره ی تو، و اگر خواستی، نفرین هر دو شما را به تاخیر بیندازم، تا شاید رحمت و عفو من شما را فرا گیرد!

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:54:00 ق.ظ ]




 

پیامبر در مورد حفظ حقوق فرزندان چه سفارشی فرمودند!

 

 

حفظ حقوق فرزندان گاه بقدری عظیم دانسته شده که هم پای حفظ حریم والدین خوانده شده است

پیامبر در مورد حفظ حقوق فرزندان به والدین چه سفارشی فرمودند؟

رفتار فرزندان بازتاب رفتار والدین است. تربیت صحیح ایجاب می نماید که با فرزندان با احترام رفتار شود. اگر کودک از طفولیت خود رفتار محترمانه نبیند، محترمانه رفتار نمی نماید.

سفارش در خصوص والدین امری است که به کرات در متون دینی دیده می شود. احترام به والدین، محبت به ایشان و برآوردن نیازهایشان اموری است که بدان ها تاکید شده است تا آنجا که حتی مشرک بودن و یا مرگ آنها دلیلی برای دست کشیدن و توقف از نیکی کردن نمی گردد.
در اهمیت این مطلب همین بس که قرآن کریم در چندین جا به نیکی کردن به پدر و مادر امر کرده و از رنجاندن ایشان بر حذر داشته است. تعابیر بکار برده شده در کلام الله مجید در این باره بسیار ریز بینانه و دقیق است تا آنجا که ائمه (علیهم السلام) به عنوان برترین مفسران کتاب الهی، به توضیح و تفسیر این تعابیر پرداخته اند و مفسران در قرون بعدی به تفصل در خصوص این موضوع سخن رانده اند.

سفارشات در این مورد بقدری پر رنگ است که ممکن است چنین بنظر آید که برحذر داشتن از بی حرمتی تنها در خصوص والدین؛ به فرزندان است و عکس این مطلب از نظر شریعت آسمانی جایگاهی ندارد، اما با نگاهی جامع تر در منابع دینی با روایاتی مواجه می شویم که تامل برانگیزاند. روایاتی که در آنها سخن از حفظ حقوق فرزندان و حرمت فرزندان به میان آمده و گاه این امر بقدری عظیم دانسته شده که هم پای حفظ حریم والدین خوانده شده است. رسولُ اللّه ِ (صلی الله علیه و آله) «یَلزَمُ الوالِدَینِ مِن عُقوقِ الوَلَدِ ما یَلزَمُ الوَلَدَ لَهُما مِن العُقوق. (من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج3، ص483، ح4705) پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله ):همان گونه که فرزند نباید به والدین خود بی احترامی کند، والدین نیز نباید به او بی احترامی کنند» و یا در جایی دیگر آمده:«رسولُ اللّه ِ(صلی الله علیه و آله):أکرِموا أولادَکُم و أحسِنوا آدابَهُم. (عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، ج 1، ص254، ح 11) پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) :به فرزندان خود احترام بگذارید و آنها را نیکو تربیت کنید».
چرایی حفظ حرمت والدین امری واضح و روشن است. پدر و مادر منشا وجودیِ افرادند و از اینرو حقوق زیادی بر گردن فرزندان خود دارند اما آنچه سوال برانگیز و ناپیداست علت تاکید بر حفظ حرمت فرزندان است.

 

 

حقوق متقابل فرزندان و والدین

فرزندان از محیطی که در آن رشد یافته اند می آموزند و آنگونه رفتار می نمایند که با ایشان رفتار شده است. از آنجا که بیشترین ارتباط فرزندان با والدینشان است در نتیجه بیشترین تاثیر پذیریشان از اعمال و رفتار پدر و مادرشان می باشد. شاید بدین جهت است که در شریعت آسمانی اسلام تاکید بر حفظ حرمت فرزندان شده است و این تاکید تا بدانجا است که باز دارندگی از بی حرمتی به فرزندان و والدین یکسان دانسته شده است تا جایی که هر آنچه فرزند در ارتباط با پدر و مادر ملزم به مراعات آن است، والدین هم ملزم به رعایت آن در رابطه ی با فرزندانشان هستند.
فرزندی نیک و مودب، حاصل رفتار محترمانه ی پدر و مادری نیکو است. با آنکه احترام گذاردن به فرزندان موضوعی مهم در روند تربیتی آنهاست اما سفارشات بر حفظ حریم فرزندان در مقابل سفارشات بر حفظ حریم والدین بسیار کمرنگ تر می نمایاند. علاوه بر روایات بسیاری که در حفظ حریم والدین نقل شده است همانطور که بیان گردید قرآن کریم نیز به اختصاص بدان پرداخته است آنجا که می فرماید:«وَ قَضی رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماً؛ (سوره اسرا، آیه23) و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید. اگر یکی از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردگی رسیدند به آنها [حتی] «اف» مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگوی» و این امر را تا بدانجا بالا برده که بعد از سفارش به یکتا پرستی به سفارش در خصوص والدین پرداخته است.
از این کمرنگی تاکیدات دینی بر حفظ حریم فرزندان در مقابل تاکیدات در خصوص والدین ممکن است تعبیر به کم اهمیتی و یا بی اهمیتی این مهم شود اما با نگاهی دقیق و موشکافانه در روابط اجتماعی در خواهیم یافت که اگر این قبیل سفارشات در متون دینی کمتر به چشم می خورد نه به جهت بی اهمیتی و یا کم اهمیتی است بلکه این امر ریشه در نوع روابط حاکم میان افراد دارد. آنچه بطور معمول در اکثر خانواده ها دیده می شود احترام و اکرام به فرزندان و محبت بدیشان است.
والدین پیوسته در تلاشند تا فرزندانی نیکو تربیت نمایند و تا آنجا که ممکن است نیازشان را برآورده سازند. مهرورزی به فرزندان از سوی والدین امری است که در جامعه به وفور دیده می شود. این مهم چیزی است که از سوی بیشتر خانواده ها به خوبی مراعات می شود اما بالعکس احترام و اکرام به والدین و تلاش برای برآوردن نیازهایشان امری است که در میان خانواده ها کمرنگ است و از سوی فرزندان کمتر بدان توجه می شود شاید از اینرو است که در متون دینی سفارشات در خصوص والدین بسی بیشتر از توصیه در خصوص فرزندان است.
جداشدن افراد بطور معمول از والدین در سنین بزرگسالی و توجه به مسئولیتهای جدید و پرداختن به مشغله های روزمره سبب می گردد تا از توجه به آنانکه روزگاری در دامانشان رشد و نمو یافته اند باز بمانند. اما از آنجا که دین؛ عهده دار طرحی برای زندگی است که به موجب آن افراد از سعادت دنیوی و اخروی بهره مند گردند با تاکیدات فراوان پیشوایان دینی سبب می گردد تا فرد دچار غفلت نشود و همواره توجه به آنانکه حقوق بسیاری بر گردنش دارند سرلوحه ی کارهایش قرار گیرد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:53:00 ق.ظ ]




 

عفت و پاکدامنی در احادیث و روایات ناب

 

 

در احادیث و روایات بسیاری که در زمینه عفت و پاکدامنی از ائمه ( ع) نقل شده است برتین عبادت و شرافت را داشتن عفت و حفظ پاکدامنی دانسته اند.

احادیثی ناب درباره عفت و پاکدامنی

در روایات بسیاری، از عفت و پاکدامنی، به بالاترین شرافتها، نتیجه عقل، برترین عبادت و از کمال نعمت و به معنای خویشتن داری در کردار و گفتار تعبیر شده است.مطالعه تاریخ حیات بشر در دورترین زمانهای ذکر شده، همراه با نشانه هایی از تمسک همیشگی انسان به حفظ پاکی و احترام به عفت و پاکدامنی است. همه اینها و مراجعه به وجدان، گویای فطری بودن عفت طلبی انسان می باشد؛ یعنی:خداوند متعال، پاک بودن و پاک زیستن را در سرشت و نهاد بشر به ودیعت گذاشت.

 

حدیث امام علی

برخی از احادیث ناب که امامان و فرستادگان خداوند به مسلمانان فرموده اند را با هم مرور می کنیم.

1- امام باقر علیه السلام: فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً قَالَ قُولُوا لِلنَّاسِ أَحْسَنَ مَا تُحِبُّونَ أَنْ یُقَالَ لَکُمْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُبْغِضُ اللَّعَّانَ السَّبَّابَ الطَّعَّانَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ السَّائِلَ الْمُلْحِفَ وَ یُحِبُّ الْحَیَّ الْحَلِیمَ الْعَفِیفَ الْمُتَعَفِّفَ.

درباره این گفته خداوند که «با مردم به زبان خوش سخن بگویید» فرمود:بهترین سخنی که دوست دارید مردم به شما بگویند، به آنها بگویید، چرا که خداوند، لعنت کننده، دشنام دهنده، زخم‏زبان زن بر مؤمنان، زشت‏گفتار، بدزبان و گدای سمج را دشمن می‏دارد و با حیا و بردبار و عفیفِ پارسا را دوست دارد.
امالی(صدوق) ص 254 ، ح 4

2- پیامبر صلی الله علیه و آله: عِفُّوا تَعِفُّ نِساؤُکُم؛

پاکدامن باشید تا زنانتان پاکدامن باشند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 553 ، ح 3

3- امام علی علیه السلام: صیانَةُ المَراَةِ اَنعَمُ لِحالِها وَ اَدوَمُ لِجَمالِها؛

محفوظ بودن زن، برای سلامتی ‏اش مفیدتر است و زیبایی او را با دوام‏تر می ‏کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 405 ، ح 9286

4- امام علی علیه السلام: عِفَّتُهُ (الرَّجُل) عَلی قدرِ غَیرَتِهِ؛

پاکدامنی مرد به اندازه غیرت اوست.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 477 ، حکمت‏47

5- پیامبر صلی الله علیه و آله: إنَّ اللّه‏َ یُحِبُّ الحَیِیَّ الحَلیمَ العَفیفَ المُتَعفِّفَ؛

خداوند انسان با حیایِ بردبارِ پاک دامنی را که پاکدامنی می ‏ورزد، دوست دارد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 112، ح 8

6- پیامبر صلی الله علیه و آله: اضْمَنُوا لِی سِتّاً مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَضْمَنْ لَکُمُ الْجَنَّةَ اصْدُقُوا إِذَا حَدَّثْتُمْ وَ أَوْفُوا إِذَا وَعَدْتُمْ وَ أَدُّوا إِذَا اؤْتُمِنْتُمْ وَ احْفَظُوا فُرُوجَکُمْ وَ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ وَ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ.

همچنین بخوانید : بازیگر زن بی حجاب سریال پایتخت کارمند شبکه جم است؟!

شش چیز را برای من ضمانت کنید تا من بهشت را برای شما ضمانت کنم، راستی در گفتار، وفای به عهد، بر گرداندن امانت، پاکدامنی، چشم بستن از گناه و نگه داشتن دست (از غیر حلال).
کنز الفؤاد ج 2 ، ص 11 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 74 ، ص 170

7- امام علی علیه السلام: العِفَّةُ رَأسُ کُلِّ خَیرٍ؛

عفّت، سرآمد هر خوبی است.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 45 ، ح 1115

8- امام علی علیه السلام: العِفَّةُ أفضَلُ الفُتُوَّةِ؛

عفّت، برترین جوانمردی است.

غررالحکم و دررالکلم ص 37 ، ح 582

9- امام علی علیه السلام: اَصلُ المُروءَةِ الحَیاءُ وَ ثَمَرَتُهَا العِفَّةُ؛

ریشه مردانگی حیا و میوه اش پاکدامنی است.

عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 112 ، ح 2449

10-امام علی علیه السلام: العَفافُ یَصونُ النَّفسَ و یُنَزِّهُها عَنِ الدَّنایا؛

عفّت، نفس را مصون می دارد و آن را از پستیها دور نگه می دارد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 256 ، ح 5420

11- امام علی علیه السلام: أفضَلُ العِبادَةِ العَفافُ

برترین عبادت، پاکدامنی است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 468، ح 8

12- امام صادق علیه السلام: عِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تَعِفَّ نِسَاؤُکُمْ.

نسبت به زنان مردم عفت داشته باشید تا زنانتان عفیف بمانند.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:52:00 ق.ظ ]





عذاب ویژه دروغگویان
دروغگو از نماز شب محروم است در نتیجه از برکاتی که این عبادت بزرگ دارد محروم می ماند که از آن جمله سعه رزق است.عیسی بن مریم(ع) فرمود:« کسی که دروغگوئیش زیاد شود حسن و جمال و وقارش نزد خدا و خلق از بین می رود به طوریکه مردم از او متنفر و منزجر می شوند»(34)

خداوند او را هدایت نمی کند و راه حق را نشان او نمی دهد:«إن الله لا یهدی من هو مسرف کذاب»(35)

دروغگو قابل رفاقت و برادری نیست .حضرت علی(ع):« مسلمان باید از دوستی و برادری دروغگو بپرهیزد زیرا به سبب دروغ گفتن اگر راست هم بگوید باور نمی شود»(36)

گوش دادن به دروغ
باید دانست همانطور که دروغ بر دروغگو حرام است نقل دیگری هم حرام و همچنین ثبت کردن و نوشتن یا خواندن و گوش دادنش هم حرام می شود

«سمّاعون للکذب» (37)در مذمت گوش فرادادن به دروغ و با علم به اینکه دروغ است آن را می‏پذیرند چون اگر علم به دروغ بودن آن نداشته باشند صرف شنیدن دروغ صفت مذموم شمرده نمی‏شود

انواع دروغ
انواع و نمونهای متعددی را می توان نام برد اما به عنوان مثال چند نمونه را ذکر می کنیم

دروغهای نامرئی مانند نفاق و ژشتهای خلاف واقع مثل اینکه کسی کتابخانه بزرگی دارد ولی فقط برای زیبائیش تهیه شده است.

دروغهای عملی مانند ریا و تکذیب حرف راست که این هم دروغ عملی است . نوشتن دروغ و اشاره دروغ و تدلیس یعنی زیبا جلوه دادن جنس هم از مصادیق این گروه اند.

دروغهای عادی و رایج مانند تعارفات معمولی و تعریف خواب با کم و زیاد کردن.

دروغهای مکتبی مانند :تحریف و کج فهمی و کتمان.

توریه چیست؟
توریه بر وزن توصیه به سخنی گفته می شود که از ظاهر آن چیزی فهمیده می شود درحالیکه منظور گوینده چیز دیگری است. در معنی توریه چنین گفته اند:توریه عبارت از این است که انسان کلامی بگوید و از آن معنی مطابق واقع اراده نموده ولی آن کلام طوریست که شنونده معنی دیگری از آن می فهمد و منظور گوینده نیز همین است که در عین اراده معنی صحیح ، مخاطب چیز دیگری بفهمد .

مشهور در میان فقهای ما این است که در مواردی که دروغ به خاطر ضرورتی تجویز می شود از توریه باید استفاده کرد و تا توریه ممکن است نباید دروغ صریح گفت.

آیا توریه جزء دروغ نیست ؟
آنچه در اینجا کاملا حایز اهمیت است این است که روشن شود آیا توریه داخل در ادله کذب می باشد به طور کلی سه قول دیده می شود :گروهی معتقدند توریه اصلا دروغ نیست و لذا گفته اند باید در موارد ضرورت چنان سخن بگوید که از دروغ خارج گردد. گروه دوم توریه را داخل در کذب می دانند و گروه سوم می گویند توریه مصداق کذب است ولی میزان قبح و فساد آن از کذب معمولی کمتر است.

راه درمان دروغ
با توجه به عواملی که در ایجاد این صفت و ریشه دارساختن آن موثر است راه درمان آن نسبتا روشن خواهد بود و به طور کلی برای درمان این انحراف اخلاقی باید از طریق زیر اقدام نمود:

قبل از هر چیز باید مبتلایان را به عواقب دردناک و آثار سوء معنوی و مادی ، فردی و اجتماعی این رذیله زشت متوجه ساخت و با تدبیر و تفکر در آیات قرآن کریم و سخنان پیشوایان بزرگ دین و تجزیه و تحلیل گذشته و گفتار بزرگان به این نکته برسید که دروغ در پاره ای از موارد هر چند نفع شخصی نیز داشته باشد نفعی آنی و زود گذر است و هیچ سرمایه ای برای یک انسان در اجتماع بالاتر از سرمایه اعتماد و اطمینان مردم نسبت به وی نیست که بزرگترین دشمن آن همین دروغ است.

ایجاد شخصیت:یکی دیگر از موثرترین طرق درمان دروغ پرورش شخصیت در افراد است زیرا همانطور که دانستیم یکی از عوامل مهم روانی دروغ، احساس حقارت و کمبود شخصیت است و در حقیقت دروغ گفتن یک نوع عکس العمل برای جبران این موضوع است.اگر مبتلایان به دروغ احساس کنند صاحب نیروها و استعدادهایی در درون خود هستند که با پرورش آنها می توانند ارزش و شخصیت خود را بالا ببرند نیازی به توسل جستن به دروغ برای ایجاد شخصیت قلابی در خود نمی بینند به علاوه باید اینگونه افراد را متوجه ساخت که ارزش اجتماعی یک انسان راستگو بالاتر است ازهر سرمایه مادی و چیزی با آن برابری نمی کند.

کوشش برای تقویت پایه های ایمان به خدا در دل مبتلایان و توجه دادن آنها به این حقیقت که قدرت خدا مافوق تمام قدرتهاست و قادر برحل تمام مشکلاتی است که افراد ضعیف الایمان به خاطر آن به دروغ پناه می برند . راستگویان در برابر حوادث گوناگون بر خدا تکیه دارند ولی دروغگوها در این گونه موارد تنهایند.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:53:00 ق.ظ ]




دروغ سبب خرابی ایمان می شود
امام باقر(ع) می فرماید« دروغ ویران کننده ایمان است».

دروغ بدترین بیماری
حضرت علی (ع) می فرماید« بیماری دروغ ، زشت ترین بیماری است» (21)

روزی انسان در ارتباط با خدا
رسول گرامی اسلام(ص) فرمودند:« دروغ روزی انسان را کم می کند»

دروغ بدترین رباها
رسول خدا(ص) فرمودند:« بدترین و بالاترین رباها دروغ است» (زیرا در ربای اقتصادی سرمایه افراد از میان می رود لکن در دروغ اصل ایمان خدشه دار می شودو ربا خوار مالی دارد و آن را زیاد می‏کند و دروغ گو از هیچ، چیزی درست می‏کند). أَرْبَی الرِّبَا الْکذِبُ(22)

دروغ فراموشی می آورد
امام صادق(ع) فرمودند:« خداوند فراموشی را بر دروغ پردازان مسلط می سازد که انسان علاوه بر اینکه لازم است خود از دروغ گفتن بپرهیزد بایستی از همنشینی و دوستی با افراد دروغگو خودداری کند». قَالَ الصَّادِقُ(ع):إِنَّ مِمَّا أَعَانَ اللَّهُ بِهِ عَلَی الْکذَّابِینَ النِّسْیانَ (23)

از امام صادق(ع) نقل شده که امیرالمومنین علی(ع) مکرر بالای منبر می فرمود« سزاوار است انسان مسلمان از دوستی با سه کس دوری کند:پر روی بی باک و تبه کار – احمق و دروغگو سپس درباره دروغگو فرمود زندگی کردن با دروغگو برای تو سزاوار نیست چون سخنان تو را برای دیگران و سخنان دیگران را برای تو بازگو می کند و هرگاه داستانی را به پایان رساند ، داستان دیگری به آن می افزاید تا آنجا که اگر راست گوید کسی باور نکند».

امیرالمومنین علی(ع) در ضمن حدیثی به امام حسن مجتبی(ع) فرمود« از دوستی با دروغگو برحذر باش زیرا او مانند سراب است که در نظرت دور را نزدیک و نزدیک را دور می سازد»

امام باقر(ع) می فرماید:« خدای تعالی بر بدی ها قفل های فراوانی زده و شراب را کلید آن قرار داده است اما دروغ از شراب بدتر است».

پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند:« خیانت بزرگی است که با برادرت سخنی بگویی که او تو را تصدیق کند و تو به او دروغ گفته باشی (24) و نیز می فرماید:دروغ روزی را کم می کند و ممکن است مومن هر خصلتی پیدا کند و حتی با همان خصلت بمیرد اما به خیانت و دروغ آلوده نمی شود».

امیرالمومنین(ع) فرمودند:«بزرگترین کژی ها و لغزشها نزد خدا زبان دروغ پرداز است».

امام باقر(ع) می فرمایند:« دروغ مایه ویرانی ایمان است».

مواردی که دروغ گفتن جایز است
چنانچه گفته شد دروغ بالطبع از کارهای زشت و ناپسند و عادت به آن از رذایل اخلاق و گناهان کبیره است و تا ضرورت و مصلحت مهمی در کار نباشد گفتن دروغ جایز نیست.

مقام ضرورت و ناچاری
قرآن کریم تقیه را در مقام اکراه و اضطرار جایز دانسته و بدیهی است که تقیه از مصادیق دروغ و خلاف واقع است و انسان در مقام اضطرار می تواند عقیده خود را پنهان کند و بر خلاف عقیده و ایمانش گواهی دهد.

از رسول خدا(ص) نقل شده است که:« ما من شیء إلا و قد أحله الله لمن إضطر ألیه»(25) هیچ کاری نیست جز آنکه خداوند آنرا برای کسیکه ناچار شده باشد حلال کرده است.

در باب رفع ضرر احادیثی به تواتر رسیده که انسان به خاطر جلوگیری از ضرر مالی و جانی و عرضی و… می تواند سوگند دروغ یاد کند.


اصلاح میان مردم
یعنی در صورتی که انسان برای ایجاد الفت و محبت و رفع کینه و کدورت دروغ بگوید و بدین وسیله میان آنها صلح و صفا و صمیمیت برقرار کند که در این موارد دروغ حرام نیست.

در وصیت پیانبر(ص) به علی (ع)آمده است که ای علی خداوند دروغ مصلحت آمیز را دوست دارد و از راست فتنه انگیز بیزار است»(26)

خدعه و نیرنگ
شک نیست که جنگ یک ضرورت دینی و اجتماعی است که به دلایل مختلف عقیدتی، سیاسی و اقتصادی و… بر ملتها و جوامع بشری الزام یا تحمیل می گردد و معمولا برای خروج از این تحمیل و رهایی از این مخمصه و سرعت بخشیدن به شکست دشمن از وسایلی استفاده می شود که در مواقع عادی جایز نیست. یکی از این موارد مهم غافلگیری دشمن است که در این راستا عنصر خدعه و نیرنگ می تواند وسیله خوبی باشد. در وصایای رسول(ص)به علی(ع)آمده است:« ای علی سه چیز است که دروغ بر آنها نیکوست:خدعه و نیرنگ در جنگ – وعده به همسر و اصلاح میان مردم»(27)

وعده به خانواده و همسر
در دین مقدس اسلام نفقه(هزینه زندگی)زن و فرزند به عهده مرد است . البته نفقه به تناسب امکانات و در حدّ میانه روی است و بیش از آن لزومی ندارد ولی چون بسیاری از اوقات در اثر زیاده طلبی و چشم و هم چشمی تقاضای خانواده فراتر از امکانات مرد و بیش از حد کفایت است در چنین وضعی مرد بر سر دوراهی قرار می گیرد که یا باید با برخورد منفی و ردّ صریح در برابر خواسته های آنان موضع گیری کند و یا با برخورد امیدوار کننده و وعده های مصلحتی تا حدودی آنها را راضی و قانع نماید. اما باید در نظر داشت که اگر سرپرست خانواده بخواهد هر روز به بهانه های پوچ و بی اساس به خانواده اش دروغ بگوید علاوه بر آنکه از نظر تربیتی آثار بدی در پی دارد حسّ اعتماد و اطمینان را در اعضای خانواده از بین می برد و جایگاه رفیع پدر و سرپرست خانواده را متزلزل ساخته و آنرا در معرض سقوط قرار می دهد و در نتیجه اساس خانواده از بین می رود.

آثار دروغ
دروغ به جز آثار سوء اخلاقی که در شاکله خود انسان دارد بنیان و شالوده جامعه را ویران می کند مثل موشهایی که سد سبا را با آن استحکام ویران کردند. دروغ در خانه ، دروغ در مدرسه ، دروغ در بازار و محله و اداره و … نظام خانواده و مدرسه و بازار و اداره و… را از هم می پاشد. دروغ آثار زیانباری از جهت فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی به دنبال دارد .

بی آبرویی
امام علی(ع):«الکذب یزری بالانسان» (28)

رسوایی
« والله مخرج ما کنتم تکتمون»(29)

به قول علامه طباطبایی هر جزء نظام هستی با اجزاء دیگر و لوازمش مرتبط است . دروغگو اگر چیزی را پنهان کند لوازمش را چه کند لذا زود رسوا می شود. بر فرض گرگ یوسف را درید پیراهنش چرا سالم است؟ گندم کاشتی پس چرا جو سبز شد همین است که قرآن می فرماید:

« إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّار»(30)

« ْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّاب‏»(31)

دروغ گو در اضطرار است
پیامبر(ص):« راستی آرامش است ولی دروغ هراس است»(32) دروغگو در هیجان است که مبادا حرف امروزش با فردا تضاد داشته باشد.

 

دورغ نابود کننده دین است

دروغ از بدترین معایب، زشت ترین گناهان و منشأ بسیاری از مفاسد است

 


سرچشمه دروغ
همانطور که در سابق هم اشاره شد دروغ معمولا از یکی از نقاط ضعف روحی سرچشمه می گیرد.

گاهی از ضعف ایمان که انسان خدا را شاهد نمی داندیا به خاطر تبرئه خودیا به قصد تفریح و شوخی:علی(ع):« بنده ای مزه ایمان را نچشد تا دروغ را وانهد چه شوخی باشد و چه جدی»(33)

گاهی انسان به خاطر ترس از فقر ، پراکنده شدن مردم از دور او ، از دست دادن موقعیت و مقام دروغ می گوید . زمانی به خاطر علاقه شدید به مال و جاه و مقام و شهرت دیگری زبان به دروغ می گشاید و از این وظیفه نامشروع برای تامین مقصود خود کمک می گیرد. گاهی تعصب های شدید و حبّ و بغض های افراطی سبب می شود که انسان به نفع کسی که مورد علاقه اوست یا به زیان کسی که مورد نفرت و کینه او می باشد بر خلاف واقع سخن بگوید. زمانی برای آنکه خود را بیش از آنچه که هست بنمایاند و اظهار علم کند دروغ می گوید. ولی در تمام این صفات رذیله که ریشه صفت دروغ را تشکیل می دهد باید از کمبود شخصیت و ضعف ایمان نام برد.

یکی دیگر از عوامل مهم دروغگویی ، احساس کمبود شخصیت و عقده حقارت است کسانی که گرفتار چنین عقیده ای هستند با انواع دروغها و لاف و گزافها حقارتی را که در خود احساس می کنند جبران می کنند . و گاهی نیز به خاطر عدم توجه به مضارّ دروغ و اهمیت راستگویی یا آلودگی محیط خانوادگی یا محیط اجتماع و معاشرین این رذیله در انسان ریشه می دواند.

تلقین - احساس کمبود- نجات یافتن- خجالت نابجا- دشمنی و حسد- طمع در مال و مقام-نقل همه چیزو پیش گویی ها از دیگر عوامل دروغگویی به شمار می آیند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:51:00 ق.ظ ]





دروغ نابود کننده سرمایه اطمینان است
می‏دانیم مهمترین سرمایه یک جامعه اعتماد متقابل و اطمینان عمومی است، و مهمترین چیزی که این سرمایه را به نابودی می‏ کشاند دروغ و خیانت و تقلب است، و یک دلیل عمده بر اهمیت فوق العاده راستگویی و ترک دروغ در تعلیمات اسلامی همین موضوع است.

در احادیث اسلامی می‏ خوانیم که پیشوایان دین از دوستی با چند طایفه از جمله دروغگویان شدیدا نهی کردند، چرا که آنها قابل اطمینان نیستند.

علی( ع ) در کلمات قصارش می‏فرماید:
«ایاک و مصادقة الکذاب فانه کالسراب، یقرب علیک البعید، و یبعد علیک القریب»(15)
” از دوستی با دروغگو بپرهیز که او همچون سراب است، دور را در نظر تو نزدیک و نزدیک را دور می‏سازد” .

خدا نکند کسی معروف شود به دروغگویی که هیچ چیز شاید بیشتر از این به حیثیت انسان لطمه نمی زند.(16)

البته سخن در باره زشتیهای دروغ و فلسفه آن و همچنین علل پیدایش دروغگویی از نظر روانی و طرق مبارزه آن بسیار زیاد است که باید آن را در کتب اخلاق جستجو کرد.

سوگند دروغ
یکی از موارد رواج دروغ ، سوگند دروغ است. این عمل از زشت ترین گناهان و فاحش ترین عیوب است.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند:« هر کس سوگندی به خدا یاد کند که به اندازه بال پشه ای دروغ در آن باشد نقطه ای سیاه در قلبش پدید می آید و تا روز قیامت باقی می ماند»

حضرت رسول(ص) فرمودند:« چه خیانت بزرگی است که به برادرت چیزی بگویی که تو را تصدیق کند و تو به او دروغ گفته باشی»

پیامبر(ص)فرمودند:« سه گروهند که فردای قیامت خدا با آنها سخن نمی گوید و به آنها توجه نمی کند و آنها را از گناهانشان تزکیه نمی کند اول کسانی که چون چیزی ببخشند منت می گذارند دوم کسانی که کالای خود را با سوگند دروغ به فروش می رسانند و سوم انسانهای متکبر.»

 


دروغ در ردیف شرک به خدا
رسول گرامی اسلام(ص) فرمودند:« آیا شما را از بزرگترین گناهان خبر ندهم ؟بزرگترین گناه شرک به خدا و درفتاری نسبت به پدر و مادر و دروغ گفتن است»(17)

دروغ از پستی انسان است
پیامبر(ص) می فرمایند:« دروغ گو دروغ نمی گوید مگر به سبب پستی نفسش» (18)

دروغ هم گناه است و هم مقدمه فتنه‏ها
علی(ع):« دروغ انسان را به سوی بدیها هدایت می کند و بدیها نیز به سوی آتش جهنم»(19)

تمام انبیاء دروغ را تحریم کردند
امام صادق(ع) فرموده اند:« خدای عزوجل انبیاء را مبعوث نکرد مگر به راستی سخن و اداء امانت به نیک و فاجر» (20)

دروغ سبب خرابی ایمان می شود
امام باقر(ع) می فرماید« دروغ ویران کننده ایمان است».

دروغ بدترین بیماری
حضرت علی (ع) می فرماید« بیماری دروغ ، زشت ترین بیماری است» (21)

روزی انسان در ارتباط با خدا
رسول گرامی اسلام(ص) فرمودند:« دروغ روزی انسان را کم می کند»

دروغ بدترین رباها
رسول خدا(ص) فرمودند:« بدترین و بالاترین رباها دروغ است» (زیرا در ربای اقتصادی سرمایه افراد از میان می رود لکن در دروغ اصل ایمان خدشه دار می شودو ربا خوار مالی دارد و آن را زیاد می‏کند و دروغ گو از هیچ، چیزی درست می‏کند). أَرْبَی الرِّبَا الْکذِبُ(22)

دروغ فراموشی می آورد
امام صادق(ع) فرمودند:« خداوند فراموشی را بر دروغ پردازان مسلط می سازد که انسان علاوه بر اینکه لازم است خود از دروغ گفتن بپرهیزد بایستی از همنشینی و دوستی با افراد دروغگو خودداری کند». قَالَ الصَّادِقُ(ع):إِنَّ مِمَّا أَعَانَ اللَّهُ بِهِ عَلَی الْکذَّابِینَ النِّسْیانَ (23)

از امام صادق(ع) نقل شده که امیرالمومنین علی(ع) مکرر بالای منبر می فرمود« سزاوار است انسان مسلمان از دوستی با سه کس دوری کند:پر روی بی باک و تبه کار – احمق و دروغگو سپس درباره دروغگو فرمود زندگی کردن با دروغگو برای تو سزاوار نیست چون سخنان تو را برای دیگران و سخنان دیگران را برای تو بازگو می کند و هرگاه داستانی را به پایان رساند ، داستان دیگری به آن می افزاید تا آنجا که اگر راست گوید کسی باور نکند».

امیرالمومنین علی(ع) در ضمن حدیثی به امام حسن مجتبی(ع) فرمود« از دوستی با دروغگو برحذر باش زیرا او مانند سراب است که در نظرت دور را نزدیک و نزدیک را دور می سازد»

امام باقر(ع) می فرماید:« خدای تعالی بر بدی ها قفل های فراوانی زده و شراب را کلید آن قرار داده است اما دروغ از شراب بدتر است».

پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند:« خیانت بزرگی است که با برادرت سخنی بگویی که او تو را تصدیق کند و تو به او دروغ گفته باشی (24) و نیز می فرماید:دروغ روزی را کم می کند و ممکن است مومن هر خصلتی پیدا کند و حتی با همان خصلت بمیرد اما به خیانت و دروغ آلوده نمی شود».

امیرالمومنین(ع) فرمودند:«بزرگترین کژی ها و لغزشها نزد خدا زبان دروغ پرداز است».

امام باقر(ع) می فرمایند:« دروغ مایه ویرانی ایمان است».

مواردی که دروغ گفتن جایز است
چنانچه گفته شد دروغ بالطبع از کارهای زشت و ناپسند و عادت به آن از رذایل اخلاق و گناهان کبیره است و تا ضرورت و مصلحت مهمی در کار نباشد گفتن دروغ جایز نیست.

مقام ضرورت و ناچاری
قرآن کریم تقیه را در مقام اکراه و اضطرار جایز دانسته و بدیهی است که تقیه از مصادیق دروغ و خلاف واقع است و انسان در مقام اضطرار می تواند عقیده خود را پنهان کند و بر خلاف عقیده و ایمانش گواهی دهد.

از رسول خدا(ص) نقل شده است که:« ما من شیء إلا و قد أحله الله لمن إضطر ألیه»(25) هیچ کاری نیست جز آنکه خداوند آنرا برای کسیکه ناچار شده باشد حلال کرده است.

در باب رفع ضرر احادیثی به تواتر رسیده که انسان به خاطر جلوگیری از ضرر مالی و جانی و عرضی و… می تواند سوگند دروغ یاد کند.


اصلاح میان مردم
یعنی در صورتی که انسان برای ایجاد الفت و محبت و رفع کینه و کدورت دروغ بگوید و بدین وسیله میان آنها صلح و صفا و صمیمیت برقرار کند که در این موارد دروغ حرام نیست.

در وصیت پیانبر(ص) به علی (ع)آمده است که ای علی خداوند دروغ مصلحت آمیز را دوست دارد و از راست فتنه انگیز بیزار است»(26)

خدعه و نیرنگ
شک نیست که جنگ یک ضرورت دینی و اجتماعی است که به دلایل مختلف عقیدتی، سیاسی و اقتصادی و… بر ملتها و جوامع بشری الزام یا تحمیل می گردد و معمولا برای خروج از این تحمیل و رهایی از این مخمصه و سرعت بخشیدن به شکست دشمن از وسایلی استفاده می شود که در مواقع عادی جایز نیست. یکی از این موارد مهم غافلگیری دشمن است که در این راستا عنصر خدعه و نیرنگ می تواند وسیله خوبی باشد. در وصایای رسول(ص)به علی(ع)آمده است:« ای علی سه چیز است که دروغ بر آنها نیکوست:خدعه و نیرنگ در جنگ – وعده به همسر و اصلاح میان مردم»(27)

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:45:00 ق.ظ ]




دورغ از گناهان کبیره می باشد

ابزار بسیاری از گناهان دروغ است


معنای دروغ
کذب بر وزن وِزر و کَتِف به معنی دروغ گفتن می باشد. صحاح و قاموس و اقرب و … هر دو وزن را مصدر گفته اند ولی استعمال قرآن نشان میدهد که کذب بر وزن وزر مصدر است.(3)

کذب بر وزن کَتِف اسم مصدر است به معنی دروغ مثل « یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِب‏» (4) چون کذب مفعول به یفترون است لذا اسم است نه مصدر یعنی بر خدا دروغ می بندند.

تکذیب آن است که دیگری را به دروغ نسبت دهی و بگویی دروغ می گوید.

کذّاب مبالغه است یعنی بسیار دروغگو« إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّاب(5)» .

کاذبه مصدر است مثل عاقبه ، عافیه و باقیه« إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ - لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَة»(6)

کذب در لغت به معنای عدم مطابقت است و همانگونه که سخن به دروغ متّصف می شود اعتقاد و عمل هم به آن متّصف می گردد. گمان و اعتقاد مخالف با واقع دروغ است ، همانگونه که عمل مخالف با سخن و وعده نیز دروغ است.(7)

دروغ از منظر آیات و روایات:
آیات و روایات بسیاری در زمینه زشتی دروغ سخن می گویند و آیات تکان دهنده ای حتی دروغگ را در ردیف کافران و منکران آیات الهی می شمارند.

« إِنَّما یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْکاذِبُون‏»(8) گرچه در این آیه دروغ و افترا بر خدا و پیامبر است ولی به هر حال زشتی دروغ اجمالا در این آیه مجسم شده است و در تعلیمات اسلام به مساله راستگویی و مبارزه با کذب و دروغ فوق العاده اهمیت داده شده است که نمونه های آن را در زیر می آوریم.

دروغ سرچشمه همه گناهان
در روایات اسلامی دروغ به عنوان ” کلید گناهان” شمرده شده است، علی (ع) می‏ فرماید:«الصدق یهدی الی‏ البر، و البر یهدی الی الجنة»(9) ” راستگویی دعوت به نیکوکاری می‏ کند، و نیکوکاری دعوت به بهشت".

در حدیثی از امام باقر( ع) می‏خوانیم:« ان اللَّه عز و جل جعل للشر اقفالا، و جعل مفاتیح تلک الاقفال الشراب، و الکذب شر من الشراب» “(10) خداوند متعال برای شر و بدی، قفلهایی قرار داده و کلید آن قفلها شراب است (چرا که مانع اصلی زشتیها و بدیها عقل است و مشروبات الکلی عقل را از کار می‏اندازد) سپس اضافه فرمود:دروغ از شراب هم بدتر است” .

امام حسن عسکری (ع) می‏فرماید:«جعلت الخبائث کلها فی بیت و جعل مفتاحها الکذب»(11)” تمام پلیدیها در اطاقی قرار داده شده، و کلید آن دروغ است” .

رابطه دروغ و گناهان دیگر از این نظر است که انسان گناهکار هرگز نمی ‏تواند، راستگو باشد، چرا که راستگویی موجب رسوایی او است، و برای پوشاندن آثار گناه معمولا باید متوسل به دروغ شود. و به عبارت دیگر، دروغ انسان را در مقابل گناه آزاد می‏کند، و راستگویی محدود.

اتفاقا این حقیقت در حدیثی که از پیامبر (ص) نقل شده ،کاملا تجسم یافته، حدیث چنین است:

شخصی به حضور پیامبر( ص) رسید، عرض کرد نماز می‏ خوانم و عمل منافی عفت انجام می‏ دهم، دروغ هم می‏ گویم! کدام را اول ترک گویم؟! پیامبر( ص) فرمود:دروغ، او در محضر پیامبر( ص) تعهد کرد که هرگز دروغ نگوید:هنگامی که خارج شد، وسوسه‏ های شیطانی برای عمل منافی عفت در دل او پیدا شد، اما بلافاصله در این فکر فرو رفت، که اگر فردا پیامبر( ص) از او در این باره سؤال کند چه بگوید، بگوید چنین عملی را مرتکب نشده است، اینکه دروغ است و اگر راست بگوید حد بر او جاری می ‏شود، و همین گونه در رابطه با سایر کارهای خلاف این طرز فکر و سپس خود داری و اجتناب برای او پیدا شد و به این ترتیب ترک دروغ سرچشمه ترک همه گناهان او گردید.

دروغ سرچشمه نفاق است
چرا که راستگویی یعنی هماهنگی زبان و دل، و بنا بر این دروغ ناهماهنگی این دو است، و نفاق نیز چیزی جز تفاوت ظاهر و باطن نیست.

در آیه 77 سوره توبه می‏خوانیم:فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلی‏ یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ:"(12)اعمال آنها نفاقی در دلهایشان تا روز قیامت ایجاد کرد، به خاطر اینکه عهد خدا را شکستند و به خاطر اینکه دروغ می ‏گفتند".

دروغ با ایمان سازگار نیست
این واقعیت نه تنها در قرآن بلکه در احادیث نیز ثابت می شود:در حدیثی چنین می‏ خوانیم:سئل رسول اللَّه (ص) یکون المؤمن جبانا؟ قال نعم، قیل و یکون بخیلا؟ قال نعم، قیل یکون کذابا؟ قال لا!"(13) از پیامبر پرسیدند آیا انسان با ایمان ممکن است (گاهی) ترسو باشد فرمود:آری، باز پرسیدند آیا ممکن است (احیانا) بخیل باشد فرمود:آری، پرسیدند آیا ممکن است کذاب و دروغگو باشد؟ فرمود نه"!

چرا که دروغ از نشانه‏ های نفاق است و نفاق با ایمان سازگار نیست.

و نیز به همین دلیل این سخن از امیر مؤمنان (ع)نقل شده است:

«لا یجد العبد طعم الایمان حتی یترک الکذب هزله وجده»(14)
” بنده ای مزه ایمان را نچشد تا دروغ را وانهد چه شوخی باشد و چه جدی” .

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:23:00 ق.ظ ]




 

دروغ گفتن از دیدگاه قرآن واحادیث

 

 

دروغ از بدترین معایب، زشت ترین گناهان و منشأ بسیاری از مفاسد است و بالطبع از کارهای زشت و ناپسند و عادت به آن از رذایل اخلاقی و از گناهان کبیره است

دروغ گفتن از دیدگاه قرآن واحادیث

دروغ گفتن یکی از محرمات و آفت های خطرناک زبان، است و دروغ از گناهان کبیره می باشد.

دروغ در دنیا و آخرت انسان را از رحمت الهی محروم می کند و در میان مردم بی اعتبار می نماید و اعتماد عمومی را سلب و جامعه را به بیماری نفاق دچار می سازد و از آفات زبان و خراب کننده ایمان است.

علت اصلی دروغ ، عقده حقارت و خود کم بینی انسان دروغگو است و این یکی از نکات روانی است که به عنوان روانشناسی اخلاقی در کلمات معصومین به آن اشاره شده است.

سرچشمه دروغ نیز گاهی به خاطر ترس از فقر، پراکنده شدن مردم از دور او ، از دست دادن موقعیت و مقام و زمانی نیز به خاطر علاقه شدید به مال و جاه و مقام و …است که شخص از این وسیله نامشروع برای تامین مقصود خود کمک می گیرد.

ابزار بسیاری از گناهان دروغ است اینکه افراد دروغگو بدبینی و سوء ظن خاصی نسبت به همه کس و همه چیز دارند ، با دروغ خود را بزرگ جلوه می دهند، با دروغ هزار گونه تملق می گویند و یکی از راههای درمان دروغ این می باشد که قبل از هر چیز باید مبتلایان را به عواقب دردناک و آثار سوء معنوی و مادی آن متوجه ساخت و نیز باید باید متوجه ساخت که اگر چه دروغ در پاره ای از موارد نفع شخصی دارد ولی نفعش بسیار آنی و زودگذر است و یکی دیگر از موثرترین راههای درمان دروغ پرورش شخصیت در افراد و کوشش برای تقویت پایه های ایمان در دل آنان است و باید محیط های تربیتی و معاشرتی مبتلایان را از وجود افراد دروغگو پاک کرد تا تدریجا طبق اصل محاکات و تاثیرپذیری محیط وجود آنها از این رذیله پاک گردد.

در سراسر جهان هستی قانون صداقت و صراحت و حقیقت جاری است . هر چند به حسب ظاهر در عالم هستی تضادها و تعارض هایی دیده می شود ولی دروغ و خیانت در طبیعت اصلا وجود ندارد. اصولا حقایق ناب را در طبیعت و هستی باید جستجو کرد و از زبان آفرینش باید شنید. مگر جز این است که تمام قوانین علمی و فلسفی برداشتی است نسبی از جهان هستی و قوانین حاکم بر آن و طالبان حقیقت همه و همه در اسرار هستی می اندیشند و از آن الهام می گیرند و جز با هستی و قوانین حاکم بر آن سروکاری ندارند؟

خلاصه کلام آنکه بنای خلقت و طبیعت بر حقیقت و راستی استوار است ، لکن این انسان ظالم و ستمکار است که حق را با باطل به هم آمیخته و آن را وارونه جلوه می دهد، زیرا باطل محض را نمی شود به مردم ارائه داد که طبع حقیقت جوی مردم خود به خود آن را دفع می کند.

خداوند سبحان چه با زبان تکوین و چه با زبان تشریع با صداقت و راستی با بندگانش سخن می گوید و می فرماید که صداقت برای شما بهتر است. علی(ع) در نهج البلاغه می فرمایند « ولکن یُوخَذُ مِن هذا ضِغثٌ و من هذا ضغث فَیُمزجان …»(1) مردم قسمتی از حق و قسمتی از باطل را گرفته و در هم می آمیزند و از این راه ، باطل را به خورد مردم می دهند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:21:00 ق.ظ ]




ذکر یونسیه چیست؟

 

 

حضرت یونس علیه السلام مدت ها در میان قومش به ارشاد مردم پرداخت ولی در مدت سی و سه سال فقط دو نفر به او ایمان آوردند او هم قوم خود را نفرین کرد و خداوند به او وعده داد که در فلان تاریخ عذاب خود را بر آنان خواهد فرستاد  یونس از شهر خارج شد اما یکی از دوستانش در شهر ماند و مردم را از عذاب خدا ترساند و از آنها خواست توبه کنند و آنها که نشانه های عذاب وعده داده شده را دیدند  از ترس عذاب توبه و ناله کردند تا خدا عذابش را از آنان بر گرداند یونس به امید اینکه مردم نابود شده اند به شهر بازگشت و وقتی دید همه چیز عادی است و مردم به کارشان مشغول  عصبانی شد و شهر را بدون اجازه خداوند ترک کرد و با یک کشتی راهی دریا شد.

در بین راه ماهی غول پیکری به کشتی حمله کرد و به خواست خداوند متعال حضرت یونس را بدون اینکه به او آسیب برساند بلعید حضرت یونس وقتی به هوش آمد متوجه اشتباه خود شد و با ناله و تضرع به درگاه خداوند توبه کرد که توبه او در قرآن آمده است و بخشی از آیه به عنوان ذکر یونسیه مشهور شده است که علما و عرفا خواص بیشماری را برای آن نقل میکنند .

 قرآن میفرماید : «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»1 ؛ ذوالنون 2 را ، آنگاه که خشمناک برفت و پنداشت که هرگز بر او تنگ نمی گیریم و در تاریکی ندا داد : هیچ خدایی جز تو نیست ، تو منزه هستی ومن از ستمکاران هستم.

ذکر یونسیه یعنی گفتن: «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین»
 
آثار و برکات ذکر یونسیه
1- پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله وسلم : هر بیمار مسلمانى که این دعا را بخواند، اگر در آن بیمارى (بهبودى نیافت و) مرد پاداش شهید به او داده مى شود و اگر بهبودى یافت خوب شده در حالى که تمام گناهانش آمرزیده شده است .

2-. رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم : آیا به شما خبر دهم از دعایى که هرگاه غم و گرفتارى پیش آمد آن ادعا را بخوانید گشایش ‍ حاصل شود؟ اصحاب گفتند: آرى اى رسول خدا. آن حضرت فرمود: دعاى یونس که طعمه ماهى شد: «لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین»

3- امام صادق علیه السلام : عجب دارم از کسى که غم زده است چطور این دعا را نمى خواند «لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین» چرا که خداوند به دنبال آن مى فرماید: ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این چنین مؤ منان را نجات مى دهیم .

4- مرحوم کلینى نقل مى کند: مردى خراسانى بین مکه و مدینه در ربذه به امام صادق علیه السلام برخود و عرضه داشت : فدایت شوم من تا کنون فرزند دار، نشده ام ، چه کنم ؟حضرت فرمود: هرگاه به وطن برگشتى و خواستى به سوى همسرت روى آیه ( 78 سوره انبیا) را بخوان انشاء الله فرزند دار خواهی شد .


برای تقویت نفس و قلب و مکاشفات بسیار خوب است وبرای رفع حجب و نورانیت موثر است و استجابت دعا و نجات مؤمنین از طرف خدا شامل گوینده آن می شود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-01-19] [ 10:21:00 ق.ظ ]




نمازی که ثواب چهل‌ مرتبه قرآن خواندن را دارد

 

 

 

 

 

در بحارج ۸۹ از حضرت‌صادق(ع) روایت نموده: هر کس پیش از ظهر روز جمعه دو رکعت نماز بکند در هر رکعت یک مرتبه سوره(حمد) و شصت‌مرتبه سوره (قُل هُوَ اللّه) را بخواند و در سجودش بگوید( بعد از ذکر سجود):

 

سَجَدَ لَکَ سَوادی وَ خیَالی وَ آمَنَ بِکَ فُؤادی وَ أبُوءُ إلَیْکَ وَ‌ أعْتَرِفُ لَکَ بِالذِّنْبِ الْعَظیم عَمِلْتُ سُوءً وَ ظَلَمْتُ نَفْسی فَاغْفِرلی ذُنُوبی فَإنِّهُ لا یَغْفِرُ الذِّنُوبَ إلاّ أنْتَ أعوذُ بِعَفْوکَ مِنْ عُقُوبِتَکَ وَ‌ أعوذُ بِرِضاکَ مِنْ سَخَطِکَ وَ أعوذُ بِکَ مِنْکَ لا أبْلُغُ مِدْحَتَکَ وَلا اُحْصی نِعْمَتَکَ وَلا الثّناءَ وَ عَلَیْکَ أنْتَ کَما أثْنَیْتَ عَلی نَفْسِکَ وَ‌عَمِلْتُ سُوءً وَ‌ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْلی ذُنُوبی إنِّهُ لا یَغْفِرَ الذِّنُوبَ إلاّ أنْتَ.

 

پس کسی که این کار را بکند ثواب آن را دارد که چهل‌مرتبه قرآن را قرائت نموده.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:18:00 ق.ظ ]




دعایی از امام سجاد (ع) برای رفع گرفتاری 

 

امام سجاد(ع) برای رفع غم و اندوه این دعا را می‌خواند
صحیفه سجادیه به «زبور آل محمد(ص)» معروف بوده و شامل زمزمه‌های عارفانه و نیایش‌های امام چهارم شیعیان، حضرت زین‌العابدین(ع) با خداوند یکتا است.

 

دعای پنجاه و چهارم صحیفه سجادیه:
1. يَا فَارِجَ الْهَمِّ، وَ كَاشِفَ الْغَمِّ، يَا رَحْمَانَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِيمَهُمَا، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ افْرُجْ هَمِّي، وَ اكْشِفْ غَمِّي.


2. يَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ يَا صَمَدُ يَا مَنْ‏ «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ»،[۱] اعْصِمْنِي وَ طَهِّرْنِي، وَ اذْهَبْ بِبَلِيَّتِي. وَ اقْرَأْ آيَةَ الْكُرْسِيِّ وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، وَ قُلْ:


3. اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ سُؤَالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ، وَ ضَعُفَتْ قُوَّتُهُ، وَ كَثُرَتْ ذُنُوبُهُ، سُؤَالَ مَنْ لَا يَجِدُ لِفَاقَتِهِ مُغِيثاً، وَ لَا لِضَعْفِهِ مُقَوِّياً، وَ لَا لِذَنْبِهِ غَافِراً غَيْرَكَ، يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ أَسْأَلُكَ عَمَلًا تُحِبُّ بِهِ مَنْ عَمِلَ بِهِ، وَ يَقِيناً تَنْفَعُ بِهِ مَنِ اسْتَيْقَنَ بِهِ حَقَّ الْيَقِينَ فِي نَفَاذِ أَمْرِكَ.


4. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اقْبِضْ عَلَى الصِّدْقِ نَفْسِي، وَ اقْطَعْ مِنَ الدُّنْيَا حَاجَتِي، وَ اجْعَلْ فِيمَا عِنْدَكَ رَغْبَتِي شَوْقاً إِلَى لِقَائِكَ، وَ هَبْ لِي صِدْقَ التَّوَكُّلِ عَلَيْكَ.


5. أَسْأَلُكَ مِنْ خَيْرِ كِتَابٍ قَدْ خَلَا، وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ كِتَابٍ قَدْ خَلَا، أَسْأَلُكَ خَوْفَ الْعَابِدِينَ لَكَ، وَ عِبَادَةَ الْخَاشِعِينَ لَكَ، وَ يَقِينَ الْمُتَوَكِّلِينَ عَلَيْكَ، وَ تَوَكُّلَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْكَ.


6. اللَّهُمَّ اجْعَلْ رَغْبَتِي فِي مَسْأَلَتِي مِثْلَ رَغْبَةِ أَوْلِيَائِكَ فِي مَسَائِلِهِمْ، وَ رَهْبَتِي مِثْلَ رَهْبَةِ أَوْلِيَائِكَ، وَ اسْتَعْمِلْنِي فِي مَرْضَاتِكَ عَمَلًا لَا أَتْرُكُ مَعَهُ شَيْئاً مِنْ دِينِكَ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ.
7. اللَّهُمَّ هَذِهِ حَاجَتِي فَأَعْظِمْ فِيهَا رَغْبَتِي، وَ أَظْهِرْ فِيهَا عُذْرِي، وَ لَقِّنِّي فِيهَا حُجَّتِي، وَ عَافِ فِيهَا جَسَدِي.


8. اللَّهُمَّ مَنْ أَصْبَحَ لَهُ ثِقَةٌ أَوْ رَجَاءٌ غَيْرُكَ، فَقَدْ أَصْبَحْتُ وَ أَنْتَ ثِقَتِي وَ رَجَائِي فِي الْأُمُورِ كُلِّهَا، فَاقْضِ لِي بِخَيْرِهَا عَاقِبَةً، وَ نَجِّنِي مِنْ مَضَلَّاتِ الْفِتَنِ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.


9. وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ الْمُصْطَفَى وَ عَلَى آلِهِ الطَّاهِرِينَ.

ترجمه دعای پنجاه و چهارم صحیفه سجادیه:
1. ای زداینده‌اندوه و برطرف کننده غم،‌ای رحمن دنیا و آخرت و رحمت آورنده در دو دنیا، بر محمد و آلش درود فرست، و اندوه مرا برطرف ساز، و غم دلم را بزدای،‌

 

2. ای یگانه،‌ ای یکتا،‌ ای بی‌نیاز،‌ای کسی که نزاده‌ای و زائیده نشده‌ای و کسی همتای حضرت تو نیست، مرا حفظ کن و به پاکی آر، و گرفتاریم را برطرف کن. - و آیةالکرسی و معوّذتین (سوره‌های فلق و ناس) و قل هوالله را بخوان و بگو:


3. خداوندا، از تو می‌خواهم همچون خواهش کسی که نیازش سخت، و نیرویش سست است، و گناهانش افزایش یافته، همچون خواهش کسی که برای نیاز خود فریادرسی، و برای ضعفش نیرودهنده‌ای، و برای معصیتش آمرزنده‌ای جز تو نمی‌یابد،‌ ای صاحب جلال و اکرام، از تو درخواست عملی دارم که هرکه آن را بجای آورد دوستش داری، و یقینی که هر کس در مسیر قضای تو به آن آراسته به حقّ یقین گردد او را بدین خاطر نفع رسانی.


4. خداوندا بر محمد و آلش درود فرست، و جان مرا در حال - ثبات و استواری بگیر، و نیازم را از دنیا قطع کن، و رغبتم را به رحمتت برانگیز تا شوق لقایت در سر داشته باشم، و مرا صدق توکل بر خودت مرحمت فرما.


5. از تو بهترین سرنوشت گذشته را مسئلت دارم، و از بدترین سرنوشت گذشته به تو پناه می‌برم، پروردگارا، ترس بندگان، و عبادت خاشعان، و یقین توکل کنندگان، و توکل مؤمنان را از تو درخواست دارم.


6. خداوندا رغبت و شوق مرا در گدایی‌ام مانند رغبت عاشقانت در گدایی‌شان، و ترسم را مانندترس اولیائت قرار ده، و مرا در رضای خود چنان به کار‌دار که با وجود آن چیزی از دین تو را به خاطر وحشت از آفریده‌ای ترک نکنم.


7. خداوندا این نیاز من است، پس رغبتم را در آن عظیم کن، و عذرم را در آن آشکار فرما، و حجتم را در آن بر زبانم گذار، و جسمم را در آن سلامت بخش.


8. خداوندا هر کس روز کند در حالی که به غیر تو اعتماد و امیدی داشته باشد، پس من روز کردم در حالی که در همه کارها اعتماد وامیدم تویی، پس - برایم برنامه‌ای مقدّر فرمای که پایان آن از همه فرخنده‌تر باشد، و از فتنه‌های گمراه‌کننده رهایی‌ام بخش، به حق مهربانیت‌ای مهربانترین مهربانان

9. و درود و برکات خداوند بر سرور ما محمّد فرستاده و برگزیده حق، و بر خاندان پاکش باد.

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:08:00 ق.ظ ]




 بیشتر بخوانید: نماز مستحبی ماه رجب
 

8- سید بن طاووس در اقبال از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) فضیلت بسیاری براى خواندن سوره قل هو الله أحد نقل کرده است که ده هزار مرتبه یا هزار مرتبه یا صد مرتبه در این ماه تلاوت شود. و نیز روایت كرده كه هر كس در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه سوره قل هو الله أحد را بخواند براى او در قیامت نورى شود كه او را به بهشت بكشاند.


9- سید بن طاووس از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) روایت كرده كه: هر كس در روز جمعه ماه رجب، مابین نماز ظهر و عصر، چهار ركعت نماز بگزارد و در هر ركعت حمد یك مرتبه و آیة الكرسى هفت مرتبه و قل هو الله أحد پنج مرتبه بخواند، و سپس ده مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ» حق تعالى براى او از روزى كه این نماز را گزارده تا روزى كه بمیرد هر روز هزار حسنه به او عطا فرماید، و او را به هر آیه‌ای كه خوانده شهرى در بهشت از یاقوت سرخ و به هر حرفى قصرى در بهشت از دُرّ سفید دهد و تزویج فرماید او را حورالعین و از او راضى شود .


10- سه روز از این ماه را كه پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه گرفته شود. زیرا كه روایت شده هر كس در یكى از ماه‌هاى حرام، این سه روز را روزه بدارد حق تعالى براى او ثواب نهصد سال عبادت بنویسد.


11- از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت شده است كه: هر كس در یك شب از شب‌هاى ماه رجب ده ركعت نماز به این نحو که در هر ركعت حمد و قل یا ایها الكافرون یك مرتبه و توحید سه مرتبه بخواند، خداوند گناهان او را می‌آمرزد.

 

اعمال شب و روز اول ماه رجب
شب اول
این شب، شب شریفى است و در آن چند عمل وارد شده است .


1- وقتی هلال ماه دیده شد فرد بگوید:
اللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَیْنَا بِالْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ وَ السَّلامَةِ وَ الْإِسْلامِ رَبِّى وَ رَبُّكَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ.
و از حضرت رسول صلى الله علیه و آله منقول است كه چون هلال رجب را مى‏دید مى‏گفت: اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِى رَجَبٍ وَ شَعْبَانَ وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ رَمَضَانَ وَ أَعِنَّا عَلَى الصِّیَامِ وَ الْقِیَامِ وَ حِفْظِ اللِّسَانِ وَ غَضِّ الْبَصَرِ وَلا تَجْعَلْ حَظَّنَا مِنْهُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ.

 
2- غسل.
حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) فرموده‌اند: هر كس ماه رجب را درك كند و اول و وسط و آخر آن ماه را غسل نماید، از گناهان خود پاک می‌شود مانند روزى كه از مادر متولد شده است.


3- زیارت امام حسین علیه السلام .

4- بعد از نماز مغرب بیست ركعت، یعنی 10 تا دو رکعتی نماز گزارده شود. تا خود، اهل، مال و اولادش محفوظ بماند و از عذاب قبر در پناه باشد.


5- بعد از نماز عشاء دو ركعت نماز گزارده شود بدین نحو:
در ركعت اول حمد و ألم نشرح یك مرتبه و توحید سه مرتبه و در ركعت دوم حمد و ألم نشرح و توحید و معوذتین خوانده شود و پس از سلام، سى مرتبه لا إِلَهَ إِلا اللهُ بگوید و سى مرتبه صلوات بفرستد تا حق تعالى گناهان او را بیامرزد مانند روزى كه از مادر متولد شده است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:06:00 ق.ظ ]




فضیلت و اعمال ماه مبارك رجب

 

 

 

ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان شرافت زیادی دارند و در فضیلت آنها روایات بسیاری وارد شده است. از حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) روایت شده كه: ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهى در حرمت و فضیلت به آن نمى‏رسد و جنگیدن با كافران در این ماه حرام است و رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است كسى كه یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودى خدای بزرگ می‌گردد و غضب الهى از او دور می گردد و درى از درهاى جهنم بر روى او بسته گردد.


از حضرت موسى بن جعفر(علیهماالسلام) روایت شده است كه: هر كس یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، آتش جهنم یك سال، از او دور شود و هر كس سه روز از آن را روزه بگیرد بهشت بر او واجب می گردد.


و همچنین فرمود كه: رجب نام نهرى است در بهشت که از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‏تر است. هر كس یك روز از رجب را روزه بگیرد البته از آن نهر بیاشامد.


از امام صادق(علیه السلام) روایت است كه حضرت رسول اکرم( صلى الله علیه و آله) فرمود كه: ماه رجب ماه استغفار امت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش كنید كه خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را “أصب” مى‏گویند زیرا كه رحمت خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته مى‏شود پس بسیار بگوئید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ».


ابن بابویه از سالم روایت كرده است كه گفت: در اواخر ماه رجب كه چند روز از آن مانده بود، خدمت امام صادق(علیه السلام)رسیدم. وقتی نظر مبارك آن حضرت بر من افتاد فرمود كه آیا در این ماه روزه گرفته‏اى؟ گفتم نه والله اى فرزند رسول خدا. فرمود كه آنقدر ثواب از تو فوت شده است كه قدر آن را به غیر از خدا كسى نمى‏داند به درستى كه این ماهى است كه خدا آن را بر ماه‌هاى دیگر فضیلت داده و حرمت آن را عظیم نموده و گرامی داشتن روزه دار را در این ماه بر خود واجب گردانیده است.


پس گفتم یابن رسول الله اگر در باقیمانده این ماه روزه بدارم آیا به بعضى از ثواب روزه‏داران آن نائل مى‏گردم؟ فرمود: اى سالم هر كس یك روز از آخر این ماه را روزه بدارد خدا او را ایمن گرداند از شدت سكرات مرگ و از هول بعد از مرگ و از عذاب قبر و هر كس دو روز از آخر این ماه را روزه بگیرد از صراط به آسانى بگذرد و هر كس سه روز از آخر این ماه را روزه بگیرد ایمن گردد از ترس بزرگ روز قیامت و از شدت‌ها و هول‌هاى آن روز و برات بیزارى از آتش جهنم به او عطا كنند. و بدان كه براى روزه ماه رجب فضیلت بسیار وارد شده است و روایت شده كه اگر شخصی قادر بر آن نباشد هر روز صد مرتبه این تسبیحات را بخواند تا ثواب روزه آن را دریابد: سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ سُبْحَانَ مَنْ لا یَنْبَغِى التَّسْبِیحُ إِلا لَهُ سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَكْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزََّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ .


اعمال مشترك ماه مبارک رجب
اینها اعمالی است كه انجام دادن آنها متعلق به همه ماه است و اختصاصى به روز معینی ندارد و آن چند مورد است :


1- در تمام ایام ماه رجب دعای ذیل را که روایت شده امام زین العابدین(علیه السلام) در حجر در غره خواندند، خوانده شود:
“یَا مَنْ یَمْلِكُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ وَ یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْكَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِیدٌ اللَّهُمَّ وَ مَوَاعِیدُكَ الصَّادِقَةُ وَ أَیَادِیكَ الْفَاضِلَةُ وَ رَحْمَتُكَ الْوَاسِعَةُ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَقْضِىَ حَوَائِجِى لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِیرٌ .”


2- دعایی را كه از امام صادق(علیه السلام) روایت شده، خوانده شود:
«خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِكَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلا لَكَ وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِكَ وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَكَ بَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ وَ خَیْرُكَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِینَ وَ فَضْلُكَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِینَ وَ نَیْلُكَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِینَ وَ رِزْقُكَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاكَ وَ حِلْمُكَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاكَ عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِیئِینَ وَ سَبِیلُكَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِینَ اللَّهُمَّ فَاهْدِنِى هُدَى الْمُهْتَدِینَ وَ ارْزُقْنِى اجْتِهَادَ الْمُجْتَهِدِینَ وَلا تَجْعَلْنِى مِنَ الْغَافِلِینَ الْمُبْعَدِینَ وَ اغْفِرْ لِى یَوْمَ الدِّینِ .»

 

 

 

3- از امام صادق (علیه السلام) روایت شده كه در ماه رجب این خوانده شود:
«اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِینَ لَكَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِینَ مِنْكَ وَ یَقِینَ الْعَابِدِینَ لَكَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْعَلِىُّ الْعَظِیمُ وَ أَنَا عَبْدُكَ الْبَائِسُ الْفَقِیرُ أَنْتَ الْغَنِىُّ الْحَمِیدُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِیلُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ امْنُنْ بِغِنَاكَ عَلَى فَقْرِى وَ بِحِلْمِكَ عَلَى جَهْلِى وَ بِقُوَّتِكَ عَلَى ضَعْفِى یَا قَوِىُّ یَا عَزِیزُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْأَوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ وَ اكْفِنِى مَا أَهَمَّنِى مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.»


قابل توجه است که ادعیه دیگری نیز برای این ماه عزیز ذکر شده است که می‌توانید به مفاتیح الجنان مبحث اعمال ماه رجب رجوع نمایید .


4- از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) روایت شده كه: هر كس در ماه رجب صد مرتبه بگوید:

«أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَحْدَهُ لا شَرِیكَ لَهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» و آن را به صدقه ختم فرماید حق تعالى براى او به رحمت و مغفرت و كسى كه چهار صد مرتبه بگوید بنویسد براى او اجر صد شهید عطا فرماید.

 


5- از نبی مکرم اسلام روایت است: كسى كه در ماه رجب هزار مرتبه “لا إِلَهَ إِلا اللهُ” بگوید خداوند عز و جل براى او صد هزار حسنه عطا کند و براى او صد شهر در بهشت بنا فرماید .


6- روایت است كسى كه در رجب در صبح هفتاد مرتبه و در شب نیز هفتاد مرتبه بگوید:

“أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ” و پس از اتمام ذکر، دست‌ها را بلند كند و بگوید: “اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِى وَ تُبْ عَلَىَّ” اگر در ماه رجب بمیرد خدا از او راضى باشد و به بركت ماه رجب، آتش او را مس نكند .

 

 

 
7- در کل این ماه هزار مرتبه ذکر:

أَسْتَغْفِرُ اللهَ ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثَامِ ” گفته شود؛ تا خداوند رحمان او را بیامرزد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:13:00 ق.ظ ]




 

دلیل قضاوت کردن درباره دیگران چیست؟

 

 

هیچوقت نمی توانید با قطعیت بدانید که چه چیز به دیگران انگیزه می دهد. اما می توانید چیزهایی در خودتان که می پذیرید یا قضاوتشان می کنید را دریابید.

واکنش ما به اظهارنظرهای دیگران همیشه به قضاوت شخصی ما از خودمان و احساس کمبود یا قدرت شخصی مان بستگی دارد، نه فرد مقابل.

 

همچنین بخوانید : دلیل ازدواج نکردن بازیگران و “ستاره های مشهور” ایرانی چیست؟

دلایل قضاوت درمورد دیگران

اکثر قضاوت های دیگران از یکی از سه علت زیر ریشه می گیرد:

1. آن رفتار و خصوصیت تان برای خودتان هم قابل تحمل نیست.
بعنوان مثال، ممکن است خجالتی باشید و با فردی بسیار اجتماعی برخورد کنید. قضاوت شما چیزی شبیه به این خواهد بود:چقدر خودنما، خیلی پرسروصدا و آزاردهنده است. چون خودتان نمی توانید آنطور رفتار کنید، به کسی که اینطور هست کینه می ورزید.
این نوع قضاوت مشخص می کند که شما به طور کامل خودتان را بروز نمی دهید و درنتیجه از کسانیکه اینکار را می کنند نفرت دارید، حتی اگر اینکار غیرعمدی باشد.آگاه شدن از واقعیت این واکنش و تلاش برای ابراز احساساتتان باعث می شود بسیار بهتر خود را بروز دهید.

2. شما همان رفتار را نشان می دهید و از آن آگاهی ندارید، به همین علت وقتی آن را در کسی می بینید دوست ندارید.
همه ما با این وضعیت روبه رو شده ایم. یک نفر درمورد یکی از دوستان یا آشنایان شکایت می کند و شما با خودتان فکر می کنید، «خنده دار است، اون خودش همین رفتاری که فکر می کنه اشتباهه رو انجام میده!».
نگاهی صادقانه به خودتان بیندازید شاید خیلی از خصوصیاتی که در دیگران دوست ندارید، در خودتان باشد. اگر اینطور بود ممکن است باعث تعجبتان شود و به این ترتیب خود را بهتر پذیرفته و احساس درک و دلسوزی بیشتری نسبت به دیگران پیدا خواهید کرد.

3. فردی حسود هستید و به همین دلیل به داشته های دیگران حسد می ورزید و آنها را قضاوت می کنید.
کسیکه در زمینه ای به موفقیت رسیده باشد ممکن است شما را یاد عدم موفقیت خودتان در آن زمینه بیندازد. به موفقیت بالاتر او حسادت کرده و بعد سعی می کنید اشکالی در او پیدا کنید تا حس کمبود خودتان را جبران کنید.
ازآنجاکه الگوگیری انگیزه بسیار قوی تری است تا رقابت، اگر سعی کنید به جای اینکه وقتتان را برای پیدا کردن عیب و ایراد در آن فرد تلف کنید، آن فرد را الگوی خود قرار دهید، موفق تر خواهید بود.
بیشتر قضاوت ها و انتقاداتی که از دیگران می کنیم، استراتژی های ذهن برای جلوگیری از  بروز احساسات ناراحت کننده است. اما اگر ندانید این احساسات از کجا ناشی می شوند، ممکن است موجب ناراحتی بسیار بیشتر شود.
آگاه شدن از ذات این انتقادها به این معنی نیست که دیگر هیچ اولویتی ندارید، هنوز هم ممکن است متوجه برخی رفتارهای خاص که برایتان نامطلوب است، بشوید.اما با درک درست و کمی تلاش، بصیرت و تمایز گذاشتن جای قضاوت و انتقاد را می گیرد و باعث می شود برای دیگران احساس دلسوزی و شفقت کنید، حتی اگر علاقه چندانی به آن رفتار نداشته باشید.
بصیرت، آگاهی و درک بدون واکنش احساسی است. قضاوت هایی که موجب واکنش های احساسی می شوند کلید راهنما برای کمک به شما برای پیدا کردن بینش فردی است.وقتی به جای قضاوت کردن دیگران، اعتقادات و تصورات آنها را کشف کنید، دری برای گستردن خودآگاهی و پذیرش خود باز خواهید کرد.
به جای اینکه اسیر دام نفس برای قضاوت دیگران شوید، اجازه بدهید واکنش ها و قضاوت هایتان برای دست یافتن به خودآگاهی بیشتر کمکتان کند و بنابرآن به خوشبختی و موفقیت بیشتری دست خواهید یافت.
وقتی از قضاوت خود از دیگران بعنوان آینه ای برای نشان دادن عملکرد ذهنتان استفاده کنید، انعکاس هر فرد می تواند هدیه ای ارزشمند برایتان باشد و هر فردی که با او برخورد می کنید را به معلمی برایتان تبدیل خواهد کرد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-01-15] [ 11:09:00 ق.ظ ]




قرآن ؛ دنیای نوین در انتظار شماست  ! 

زمانی که شما به سوی قرآن می آیید ، قدم به سوی دنیای جدید بر می دارید . هیچ اقدام مهم شما در زندگی والاتر ، مهم تر ، ظریف تر ،ظریف تر، بابرکت تر و سودمند تر از سفر به سوی قرآن و شناور شدن در دریای بی کران قرآن نمی تواند باشد . این سفر شما را به درون شادی ها و گنجینه های ارزشمند پایان ناپذیری سوق خواهد داد که آفریدگارتان برای شما و تمامی بشریت فرستاده است . در این جا جهانی از گنجینه های غیر قابل وصف علم و دانش خواهید یافت ،که در جاده های زندگی ، شمارا راهنمائی خواهد کرد و به اندیشه و کردار شما شکل صحیحی خواهد بخشیددر واقع زندگی با قرآن حس را به تحرک در می آورد ، به قلب گشایش می دهد ، و به روح شفافیت می بخشد ……. إن الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم …..﴿﴾…… در حقیقت، خدا حال قومى را تغییر نمى دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند…….. سوره ، رعد آیه ۱۱).

  امت اسلامی نیازمند روح تازه ای است که در کالبدش دمیده شود ، به واسطه آن بیدار گشته و او را به کار و تلاش در راه رضای خدا وا دارد ،حال منبع یگانه و کامل که مدام احساسات را برانگیخته ، تارهای  قلب را نواخته ، و نیرو و توان روحی تولید نماید. آن منبع یگانه ای که همه ی این خصوصیات را در برگیرد چیست ؟

آیا خداوند مارا بدون آن معجزه و یا منبع این گونه رها می کند؟  آیا همین حالا وجود دارد یا باید در شوق وصالش بسوزیم ؟

بی گمان خداوند بندگانش را این گونه  رها نمی کند که دست و پا گم کرده و بی هیچ فایده ای به دور خود بچرخند ، در حالی که مهربانی و رحمت را برخود واجب گردانیده…..

اگر با هم در این موضوع بیندیشیم ، و احسان پیوسته خداوند بر بندگانش را به یاد آوریم ، خود را در برابر حقیقتی آشکار می بینیم آن حقیقت این است که باید این معجزه هم اینک در میان ما موجود باشد .

آری …… این چنین است اما آن را نمی شناسیم یا ارزشش را درک نمی کنیم ، و بر اساس جوهر و ماهیت آن تعامل نمی کنیم اما بی شک آن معجزه موجود است…. آن معجزه چیست ؟!   

خداوند این معجزہ را به زمان و مکان خاص و حتی شخص پیامبر اکرم ( ص) مرتبط نگردانیده که با وفات ایشان زمان أن معجزه نیز به سر رسد….بلکه آن را مناسب و درخور همه ی زمان ها ومکان ها تا برپایی قیامت گردانیده است…… آگاه باشید خودتان را با این معجزه آشنا کنید ؛ خواننده گرامی شاید از این که متوجه شوی که آنچه ما در جست وجوی آنیم میان خودمان موجود است تعجب کنی ….. برای یافتن جواب نیازی نیست که دورتر بروید . به جستجو در دل خود بپردازید ، رفتار خود را بررسی کنید.   آری ، تو مقداری در این خصوص معذوری ، و چرا این گونه نباشد در حالی که ما این معجزه را رها کرده آیم ، و شیوه غلط در تعامل با آن به ارث برده ایم …..!!  این معجزه این توانایی را دارد تا امت بیش از یک ملیارد و سیصد میلیون نفری به دور آن جمع شوند !!   اگر در تمام چیزهایی که در اختیار ماست به جستجو بپردازیم تنها یک چیز را می توانیم بیابیم که همگان از او داوری بطلبند…… آری آن معجزه قرآن کریم است .!

قدرت تاثیرگذاری این معجزه ( قرآن ) به گونه ای بوده که موی سر پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم را سفید کرده است . این ابوبکر صدیق رضی اللہ عنہ است که به پیامبر ( ص) میگوید؛ ای پیامبر (ص) موهای سرت سفید شده است ،و پیامبر اسلام فرمود : ( سوره های هود، واقعه،مرسلات ، إذا الشمس کورت مرا پیرکردند) /صحیح بخاری .

دایره ی تأثیر گذاری این معجزه نیرومند به حدی است که تنها بر آدمیان محدود نمی شود بلکه هنگامی که گروهی از جن بدان گوش فرا دادند چنین گفتند : قل أوحی إلی أنه استمع نفر من الجن فقالوا إنا سمعنا قرآنا عجبا ﴿﴾  بگو: «به من وحى شده است که تنى چند از جنیان گوش فرا داشتند و گفتند: راستى ما قرآنى شگفت آور شنیدیم.(سوره جن آیه ۱)

یهدی إلى الرشد فآمنا به و لن نشرک بربنا أحدا  ()  [که ] به راه راست هدایت مى کند. پس به آن ایمان آوردیم و هرگز کسى را شریک پروردگارمان قرار نخواهیم داد. (سوره جن آیه ۲).

پیام این دو آیه این است ؛ قرآن کتاب شگفتی است که عقل محدود بشر نمی تواند ابعادش را درک کرده و میزان قدرت تاثیرگذاریش را دریابد

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:53:00 ق.ظ ]




قرآن،آیین کامل زندگی است . 

طوری که به همه جوانب ( زندگی) بشری به گونه ای پرداخته است که او را صالح می سازد و برای او مصلحت است : رابطه فرد با پروردگار خویش ، رابطه فرد با جامعه ، رابطه حاکم با محکوم ، روابط جنس مرد با جنس زن ، روابط خانوادگی ، روابط جنس مرد با زن ، روابط مسلمان با گروه های غیر مسلمان موجود در داخل جامعه اسلامی .  این کتاب إعجاز آمیز ، به همه امور موجود در زندگی بشر ، به تفصیل یا اجمال ، پرداخته است .

از این رو ، هیچ امری در زندگی سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، اخلاقی ، فکری ، یا روحی فرد مسلمان یافت نمی شود که در آنها به منبع دیگری غیر از این کتاب ، که شرح و تفصیل آن در سنت رسول خدا صلی الله علیه وسلم است ، رجوع کند . در زندگی وی هیچ امری هم وجود ندارد که روا باشد از آموزه های این کتاب خارج شود ؛ هر قدر هم که امور جدید پدید بیایند !!   هر قدمی که در درون دنیای قرآن برداشته شود و هر لحظه ای که با آن سپری شود ، شما را به سوی یک قله رفیع سوق خواهد داد و در محاصره آن نیرو و زیبایی قرار خواهید گرفت ، که همانند زندگی در قرآن در تکاپوست . برای کسانی که نخستین بار قرآن را از زبان رسول الله صلى الله علیه وسلم  می شنیدند، آن را یک حقیقت زنده و پویا یافتند. به همین دلیل زمانی که قرآن را می شنیدند ، ذهن و قلب آنان را فرا می گرفت . اشک از چشمانشان جاری می شد و تنشان به لرزه در می آمد. قرآن آنها را از دو جنبه فردی و اجتماعی ، به طور کامل به یک وجود نو ، زنده و زندگی بخش تبدیل کرده بود. کسانی که به بز چرانی و شتربانی مشغول بودند و در سطح معمولی دادوستد داشتند ، به راهنمایان بشر تبدیل شدند.

امروزه همان قرآن در برابر ماست . صدها هزار نسخه از آن در گردش است . در منازل ، مساجد ومنابر شبانه روز، به طور دائم تلاوت می شود. برای درک مفاهیم و مطالب آن ، ذخیره های انبوهی از تفاسیر وجود دارند .برای بیان تعالیم قرآن و گرایش ما به آن در زندگی همواره سخنرانی های پایان ناپذیری صورت گرفته است . اما اشکی از چشم ها جاری نمی شود و تأثیری بر دلها دیده نمی شود . سخن به مغز نمی رسد و هیچ تغییری در زندگی ایجاد نمی شود .

 آیا یا گذشت صدها سال اکنون قرآن برای ما به همان میزان نیروبخش می تواند باشد؟ چگونه می توانیم تحت راهنمایی قرآن سرنوشت خویش را تغییر دهیم ؟ 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:52:00 ق.ظ ]




آرامش زندگی  زیر سایه  قرآن 

 

زندگی زیر سایه قرآن نعمتی است . نعمتی که ارج و ارزشش را نمی شناسد جز کسی که آن را خود چشیده باشد. بزرگترین نعمت در روی زمین و در عرصه تاریخ ، نعمت قران کریم است که بر عمر می افزاید و پاکیزه و مبارکش می گرداند . قرآن در جان مؤمن جایگاهی دارد که هیچ کتابی دیگر ، مطلقاً چنین نیست . چون قرآن نزدیک ترین وسیله ارتباط میان بشر ناسوتی و عالم ملکوت به شمار می رود.

فرد مؤمن پیش از هرچیز پروردگار خود را تعظیم می کند. به تبع آن هر چیزی را که از طرف پروردگارش برای وی بیاید ، تعظیم می کند ؛ چه برسد به کلام نازل شده پروردگار خویش ؛ که نزد وی فرستاده شده است تا او را به راه راست و درست راهنمایی کند ، دل و راه روشن سازد، و خیر دنیا و خیر آخرت را به وی هدیه کند ؟!    

کتابی که از طرف مؤلفی به دست برسد که موضوع آن ارزشمند است ، به اندازه اطلاعی که از جایگاه علمی آن مؤلف خبر داشته باشم ، نزد من ارزشمند است . پس کتاب پروردگار جهانیان ، توانا ، توانمند، بسیار دان ، و حکیم چگونه است ؟ کتابی که بدانم اگر بخوانم ، جایگاه من را تا چه حد در ملأ اعلی بالا می برد و منزلت من را نزد پروردگار جهانیان والا می سازد ؟راستی برای انسان چه بزرگداشتی بزرگتر از این بزرگداشت آسمانی و بزرگ است ؟این قرآن تا چه اندازه عمر را افزون می کند ؟پروردگار انسان چه مقام و منزلت بزرگی به وسیله این قرآن به انسان عطا کرده است ؟ 

کتابی که استادم به من می دهد ، و می دانم که خواندن آن مقام من را نزد وی افزایش می دهد ، به اندازه ای که درجه و نمره من را بالا ببرد ، بر خواندن آن علاقمند خواهم بود، حال ، این کتاب چه ، که تلاوت آن تعبدی است که درجات من را نزد خداوند بالا می برد ؟ و البته مثل خداوند در همه آسمان ها و زمین از این گونه امور والاتر است .  در سراسر تاریخ بشری کتابی یافت نمی شود که در جان پیروان خود چنین جایگاهی را به دست بیاورد که قرآن در دل مؤمنان به دست آورده است .

بدون شک کشش و قدرت قرآن به حدی است که اگر شخصی همانند یک کتاب معمولی به مطالعه بپردازد ، در این صورت اگر با ذهنی باز به این عمل دست بزند ، از آن بهره مند خواهد شد . أما قرآن یک کتاب معمولی نیست . آغاز آن با این جمله مؤکد شروع می شود : {  ذلک الکتاب لا ریب فیه هدى للمتقین ///

 این است کتابى که در[حقانیت ] آن هیچ تردیدى نیست؛ [و] مایهء هدایت تقواپیشگان است: # سوره بقره آیه ،۲} .

پیام این آیه این است که از خواندن و مطالعه آن هدف شما یک هدف معمولی نیست . در این مطالعه شما خواهان هدایتی هستید که شخصیت شما را به طور کامل تغییر داده و به راه راست رهنمون شود و در آن ثابت قدم بدارد . برای ایجاد یک رابطه پر ثمر با قرآن ، برخی رفتارها و حالت های اساسی ذهن و دل از شرایط ضروری می باشند . تا هرجا که می توانید آنها را رشد و ترقی داده ، بخش زنده و پویایی از شعور خود بکنید و آنها را همیشه زنده نگه دارید . آن شرایط را با اعمال مرتبط کرده ، اجازه دهید در اعماق وجودتان وارد شوند. بدون کمک این وسایل درونی، نمی توانید سهم کامل خود را از برکات و رحمت های قرآن دریافت کنید. این ها از همراهان ضروری شما در سفرتان خواهند بود . رسیدن به این وسایل نه مشکل است ونه غیر ممکن است هرچه بیشتر به این امر بپردازید ، همانقدر قابلیت نزدیکی به قرآن را کسب خواهید کرد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:50:00 ق.ظ ]




برگزار مراسم اعتکاف توسط طلاب فرهیخته ومبلغ
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:46:00 ق.ظ ]




خوشبختی یعنی...

خوشبختی یعنی داشتن خانواده

خوشبختی همین در کنار هم بودن هاست همین دوست داشتن هاست خوشبختی همین لحظه های ماست همین ثانیه هاییست که در شتاب زندگی گمشان کرده ایم .

 

ؤ

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:44:00 ق.ظ ]




؟

 


: چگونه توبه کنیم؟


 

توبه حقیقی شرایط و لوازم و آثار عملی دارد. مهم‏ترین آن، عبارت است از این‌که تصمیم بگیرید که:

 

۱ ـ. دیگر هیچ گناهی را انجام ندهید. اگر بدلیل ندانستن مسئله و جهل یا غفلت و فراموشی یا هر دلیل دیگر، دوباره گناهی را مرتکب شدید، بلا فاصله توبه کنید و با اشک و گریه، از خداوند بخواهید که شما را بیمارزد.

 

۲ ـ. خود رابه احکام و دستور های دین مقید و پایبند کنید و گناهان گذشته خودرا جبران نمایید.

 

گناه انسان هر قدر هم بزرگ باشد با رعایت شرایط فوق «پشیمانی از گناه و جبران گذشته و امید به رحمت خدا و بشارت به بخشش توبه کنندگان» مطئمنا مورد قبول خدا قرار خواهد گرفت.

 

توبه آداب خاصی دارد که باید آنرا از مستحبات توبه دانست که عبارتند از:

 

 

۱. سه روز روزه گرفتن

 

۲. غسل توبه

 

۳. خواندن دو یا چهار رکعت نماز

 

۴. دعاهای توبه

 

۵. خودرا مقید به نماز اوّل وقت کند

 

۶. تا حد امکان نماز‌ها در مسجد خوانده شود

 

۷. با دوستان مؤمن معاشرت کنید و از رفاقت با افراد بدنام و فاسد پرهیز نمایید.

 

۸ . دعاهای توبه‏اي راکه از ائمه معصومین وارد شده‏است، به ویژه دعاهای صحیفه سجادیه، مخصوصاً دعای ۳۱ و یا مناجات خمسْ عشر، به‏ خصوص مناجات تائبین را بخوانید.

 

۹. هرروز صبح بعد از نماز و هر شب هنگام خوابیدن، پس از خواندن دو رکعت نماز از خدا بخواهید که شما را در پیمان توبه موفق بدارد.

 

۱۰. از توسل به چهارده معصوم علیهم السلام به خصوص توسل به امام زمان علیه السلام غافل نشوید.

 

۱۱. از فرصت استثنایی ماه‌هاي‌ رجب و شعبان و رمضان هم چنین ایام عزاداری محرم کمال استفاده را ببرید.

 

۱۲. گاهی در دل شب، هنگام سحر، نزدیکی‌هاي‌ صبح، با خدا خلوت کن. جاییکه کسی جز خدا شما را نبیند و صدای درد دل گفتنت با خدا را نشنود.

 


: مراحل کامل توبه از گناه


 

آیت الله دستغیب (ره) در کتاب گناهان کبیره در مورد اولین و بزرگترین گناه می‌گوید:اولین گناه کبیره شرک به خداوند متعال است و به کبیره بودن آن پیامبر اسلام (ص) و امام علی (ع) و امامان دیگر تصریح فرمود: ه اند بلکه از امام صادق (ع) روایت است:از هر گناه کبیره بزرگتر شرک به خدا است.

 

ایشان ادامه می‌دهد:دلیل بزگتر بودن شرک به خداوند این است که حضرت حق می‌فرماید:خدا نمی‌آمرزد شرک شرک آورنده شده به او را و غیر از شرک را از هرکه بخواهد می‌آمرزد.

 

آیت الله دستغیب (ره) در ادامه می‌گوید:خداوند در جای دیگری می‌فرماید کسی که به خدا شرک آورد بهشت را بر او حرام فرمود: ه و جایگاهش دوزخ است و برای ستم کنندگان یاری کنندگانی نیست.

 

ایشان ادامه می‌دهد:کبیره بودن گناه شرک نزد مسلمانان از بدیهیات است و ذکر آیات و روایات دیگر در این باب لزومی ندارد. اما چیزی که مهم است دانستن مفهوم شرک و مراتب آن است. مشرک در مقابل موحد است چنانکه توحید اولین رکن دین است و دارای مراتبی است.

 

۱. توحید و شرک در مقام ذات

۲. توحید و شرک در مقام صفات

۳. توحید شرک در مقام افعال

۴. توحید و شرک در مقام اطاعت

۵. توحید و شرک رر مقام عبادت

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:44:00 ق.ظ ]




چگونه می توان از گناهان کبیره توبه کرد ؟

 

اگر از گناه و اشتباهی که انجام داده اید پشیمان هستید خود اول گام از مراحل توبه است .

.

 

چگونه می توان از گناهان کبیره توبه کرد ؟

 

قرآن می‌فرماید: پروردگارت نسبت به آنان که از روی جهل اعمال بد انجام داده اند، سپس توبه کردند ودر مقام جبران بر آمدند، آمرزنده و مهربان است. طبق این آیه توبه به توبه قلبی و ندامت درونی محدود نمی شود، بلکه روی اثر عملی آن تأکید شده و اصلاح و جبران، مکمّل توبه شمرده شده، تا این فکر نادرست را از مغز خود بیرون کنیم که هزاران گناه رابا جمله «استغفرالله» می توان جبران کرد.

 

بنابر این باید عملاً خطا‌ها جبران گردد. قسمت هایي که از روح انسان و یا جامعه بر اثر گناه آسیب یافته، اصلاح و مرمّت شود.

البته توبه کردن از گناهان، بستگی به گناهی دارد که انجام شده است.

 

گناهانی راکه از انسان سر می زند، از دو حالت یا دو دسته زیرخارج نیست:

 

یک دسته حق الله است، مثل ترک نماز و روزه، راه جبرانش این است که قضای آن رابه جا آورید. اگر از عهده قضای همه ی آن برنمی‌آیید، هر مقداری که می توانید، انجام بدهید.

 

دسته دوم حق الناس است. جبران حق الناس آن است که رضایت قلبی صاحبان حق رابه هر صورتی شد، به دست آورید. اگر مالی را از مردم تصرّف کرده یا ضایع نموده یا ضربه‌اي بر بدن آنان وارد کرده اید که دیه یا قصاص دارد، باید یا رضایت آنان را جلب کنید و یا مال و دیه رابه آنان بدهید.

 

اگر با زبان یا عمل تان، روح آنان را آزرده‌اید و آبرو و حیثیت آنان را برده‌اید، درصورت امکان از آنان رضایت بگیرید، اما اگر ممکن نیست، برای آنان دعا کنید.

 

اگر برخی افراد را نمی‌شناسید یا مرده‌اند یا دسترسی به آنان ندارید، در امور مالی، مال رابه فرزندان یا وارثان آنان بپردازید. اگر دسترسی به آنان هم ممکن نباشد، در راه خدا برای شان صدقه بدهید.

 

در غیر امول مالی، در حق آنان دعا و استغفار کنید و صدقه و خیراتی هدیه نمایید

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:41:00 ق.ظ ]