نرجس
 
   



با نگرانی ها چه کنم؟


 اهل کبر و غرور در قیامت به صورت مورچه، ظاهر می شوند که زیر دست وپای مردم قرار می گیرند تا هنگامی که مردم از حساب فارغ شوند.

 

 

 کبر و خودبرتربینی و راه های درمان آن

 

یکی از بیماری های روانی که در اسلام از گناهان کبیره، و از مهلکات عظیمه به شمار می آید که متأسفانه اغلب دامن گیر خواصی از انسان ها بوده و مانعِ رسیدن آنها به کمال است، «کبر و خود برتربینی» است بحث و بررسی تفصیلی آن از حوصله این نوشتار خارج است، لکن به نحو اختصار پیرامون آن به بحث و بررسی می نشینیم.(۴۱۶)

 

تعریف تکبر

تکبر آن است که انسان خود را بزرگ تر و برتر از دیگران بداند. ریشه این صفتِ ناپسند، صفت عجب است. اگر انسان تنها حالت خودخواهی و بزرگ منشی داشته و پای غیر در میان نباشد، عجب است اگر این حالتِ بزرگی در رابطه باغیر باشد، تکبر است. اگر انسان خود را برتر و بزرگ تر از دیگران بداند ولی تنها در نفس خود چنین بپندارد و در مقام عمل آن را ابراز نکند، اصطلاحا آن را «کبر» گویند. اگر آن صفت را در مقام عمل، ابراز و اظهار نماید «تکبر» خوانده می شود. بنابراین کبر، صفت نفسانی است و تکبر، عمل خارجی.

 

اقسام تکبر

 

۱. تکبر در برابر خدا

عده ای هستند که در برابر حضرت حق سر تعظیم فرود نیاورده و از عبادت و پرستش او تکبر می کنند، بلکه خود را «رب» و صاحب مردم می دانند و مردم را به عبودیت و بندگی خویش می خوانند، همانند نمرود و فرعون. خداوند در قرآن کریم برای آنان عذاب سختی را مقرر فرموده است. چنان که فرمود:

«إِنَّ الَّذِینَ یسْتَکبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ؛(۴۱۷) آنان که از عبادت و دعای من اعراض وسرکشی می کنند زود است که با ذلّت و خواری وارد دوزخ شوند».

 

و در آیه دیگر فرمود:

«وَمَنْ یسْتَنْکفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَیسْتَکبِرْ فَسَیحْشُرُهُمْ إِلَیهِ جَمِیعاً؛(۴۱۸) هر کس از بندگی خدا سرپیچد و دعوی برتری کند، زود باشد که خدا همه را به سوی خود محشور سازد».

 

امام باقر علیه السلام فرمود:

«اَلعِزُّ رِداءُ اللّه وَالْکبْرُ اِزَارُهُ فَمَن تَناوَلَ شَیئاً مِنهُ اَکبَّهُ اللّه فِی جَهَنَّمَ؛(۴۱۹) عزت ردای خداست و بزرگ منشی اِزار خداست (عزت و بزرگی، تنها برای او رواست) و هر کس مقداری از آنها را بگیرد، خداوند او را در آتش سرنگون خواهد کرد».

 

۲. تکبر در برابر انبیاء

کسانی بودند که به خدا معتقد بوده ولی در مقابل فرستادگان خدا خاضع نبوده و خود را برتر می دانستند و می گفتند: ما چگونه به شما ایمان آوریم، در حالی که شما همانند ما بشر هستید، و یا دارای ثروت و مال نبوده و از تهیدستان هستید، و اگر ما بخواهیم از شما که همانند ما بشر هستید، تبعیت کنیم ضرر خواهیم کرد. قرآن کریم از این گروه نیز خبر می دهد. چنان که از زبان فراعنه نسبت به موسی و هارون علیه السلام نقل می کند که می گفتند:

 

«فَقالُوا أَنُؤمِنُ لِبَشَرَینِ مِثْلِنا وَقَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ؛(۴۲۰) آیا ما به دو بشری مثل خودمان ایمان بیاوریم، در صورتی که طایفه آنان مردم ما را اطاعت می کردند».

 

و یا آن که سران قوم نوح برای این که مردم به آن حضرت ایمان نیاورند به آنها می گفتند:

«وَلَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَکمْ إِنَّکمْ إِذاً لَخاسِرُونَ؛(۴۲۱) اگر بشری مانند خود را اطاعت کنید، بسیار زیان کار خواهید بود».

 

و یا خدا به آنان خطاب می کند:

«أَفَکلَّما جاءَکمْ رَسُولٌ بِما لاتَهْوی أَنْفُسُکم اسْتَکبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کذَّبْتُمْ وَفَرِیقاً تَقْتُلُونَ؛(۴۲۲) آیا هرگاه پیامبری به شما مبعوث شد که برنامه های وی مخالف با امیال شما بود، تکبر می ورزید، عده ای را تکذیب کرده و گروهی را به قتل می رسانید».

 

۳. تکبر در برابر بندگان خدا

تکبر در مقابل بندگان خدا همان است که انسان دیگران را حقیر و پست شمرده و خود را بزرگ و برتر از آنان بشمرد و این همان است که مردم به آن مبتلا هستند. گرچه خطر آن به مقدار دو قسم اول نیست (زیرا آن دو قسم منجر به کفر می شدند) ولی از گناهان بزرگ بوده و مانع از کمالات انسان خواهد بود. برای آن که کبریایی و عظمت، تنها در خور شأن کسی است که از همه نقایص و بیچارگی ها مبرا و منزّه باشد، نه کسی که سرتاسر وجود او را فقر و بیچارگی فرا گرفته و به تعبیر علی علیه السلام: اولش نطفه و آخرش مردار و در وسط هم حامل کثافات است. لذا حضرت می فرماید: من تعجب می کنم از انسان با این حالش، چگونه به خود اجازه می دهد که تکبر کرده و بزرگ منشی اختیار کند؛

«عَجِبتُ لإبنِ آدَمَ اَوَّلَهُ نُطفَة و آخِرُهُ جِیفَة وَهُوَ قائِمٌ بَینَهُما وِعاءً لِلْغَائِطِ ثُمَّ یتَکبَّرُ».(۴۲۳)

 

علل و عوامل تکبر

 

امور متعدده ای ممکن است باعث تکبّر و فخر فروشی انسان گردد.

۱. علم:   علم و دانشِ بسیار، که همراه با تهذیب نفس نباشد، ممکن است باعث کبر و غرور گشته و انسان خود را برتر از دیگران بداند.

 

۲. عبادت:   گاهی عبادتِ انسان، سبب تکبر او می گردد، یعنی ممکن است انسان که خود را در حال عبادت و اطاعت دیده و دیگران را در حال معصیت، همین باعث کبر و غرور او گردیده و او خود را برتر از دیگران ببیند.

 

۳. حسب و نسب:   انسان ها ممکن است با نگرشی به گذشته و حسب و نسب خود ببینند که آبا و اجداد آنان از نظر قدرت، ثروت، حکومت، علم، سیادت و مانند این ها، برتر بوده و در عصر خود معروف بودند، ولی دیگران از چنین آبا و اجدادی محروم بوده اند، و همین باعث تکبر آنان گردد.

 

۴. قوت و شجاعت.

۵. جمال و زیبائی.

۶. مال و ثروت.

۷. سلطنت و حکومت.

۸. فامیل، عشیره، مریدان و طرفداران بسیار.

 

و مانند این ها که برای انسان مایه غرور و کبرند. انسان باید بداند که همه این ها در معرض زوال و فنا هستند و چیزی که زوال پذیر است، نمی تواند مایه فخر، غرور و کبر باشد، حتی عبادت انسان نمی تواند سبب آن شود که عابدی خود را برتر از گنه کار بداند؛ زیرا عابد ممکن است در پایان کار در اثر ارتکاب معصیتی، همه اعمال خود را از بین ببرد ولی آن گنه کار در پایان عمرش متنبه شود و از کرده های خود پشیمان شده و توبه نماید و خدا توبه او را بپذیرد. در نتیجه، همان انسانِ عاصی از این انسانِ مطیع، برتر و بهتر باشد. لذا کبر و فخرفروشی در هرحال و به هر علتی که باشد، مذموم است گرچه آن علّت، علم و اطاعت حضرت حق باشد.

 

علامت و نشانه تکبر

از علایم کبر آن است که انسان خود را بهتر از دیگران دانسته و حاضر نباشد که سخن حق را بپذیرد.

 

امام صادق علیه السلام فرمود:

«الکبرُ اَن تُقمِصَ النّاسَ وَ تُسفِهَ الحَقَّ؛(۴۲۴) تکبر آن است که مردم را خوار و حق را سبک بشماری».

 

گاهی علایم و آثار تکبر از نحوه سخن گفتن ویا نشستن و راه رفتنِ افراد، ظاهر می گردد. و گاهی هم دوست دارد که وقتی حرکت می کند عده ای پشت سر او به راه بیفتد، و یا دیگران در مقابل او مانند عبد ذلیلی بایستند.

این ها علایم تکبر است، ولی انسان بهتر از همه خود را می شناسد و بهتر از هرکس می فهمد که چه کاره است، آیا صفت زشتِ کبر، در او هست یا نه؟ «بَلِ الإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ وَلَوْ أَلْقی مَعاذِیرَهُ(۴۲۵)».

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-11-06] [ 09:39:00 ق.ظ ]





8. توسل به اولیاء دین[133]توسل به اولیای الهی مانند پیامبران و اوصیای گرامشان یقیناً مایه امن و آرامش روان است؛ زیرا علاوه بر این که به تجربه ثابت شده که بسیاری از مشکلات و بیماری های جسمی و روانی با توسل حل و برطرف شده، در قرآن کریم و روایات اهل بیت نیز به آن دستور اکید داده شده است. به عنوان نمونه آیه شریفه: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ؛(232) ای کسانی که ایمان آورده اید، پرهیزکاری پیشه کنید و وسیله ای برای تقرب به خدا انتخاب نمایید».

وسیله در اصل به معنای تقرب جستن و یا چیزی است که باعث تقرب به دیگری از روی علاقه و رغبت می شود، می باشد(233) بنابراین وسیله در آیه فوق معنای وسیعی دارد و شامل هر کار و هر چیزی که باعث تقرب انسان به خدا می شود. مهم ترین آنها ایمان به خدا و پیامبر، جهاد در راه خدا، عبادات، زیارت خانه خدا، صله رحم، انفاق در راه خدا هم چنین هر کار خیر و پسندیده می باشد.(234) و هم چنین شفاعت پیامبران، امامان و بندگان صالح خدا که طبق صریح قرآن باعث تقرب به خداست، در مفهوم وسیع توسل داخل است. البته منظور از توسل به پیامبر وامام یا هر عبد صالح دیگر، این نیست که چیزی را از آنها مستقلاً تقاضا کنند، بلکه منظور این است با اعمال صالح یا پیروزی از پیامبر و امام یا شفاعت آنان یا سوگند دادن خدا به مقام و مکتب آنها، از خداوند چیزی را بخواهند. این معنا نه بوی شرک می دهد و نه برخلاف آیات قرآن است و نه از عموم آیه فوق بیرون است. البته توسل به اولیای الهی مورد قبول علمای شیعه و سنی است. اهل تحقیق برای آگاهی به نظر اهل سنت به کتاب «وفاء الوفاء» نوشته دانشمند معروف اهل سنت به نام «سمهودی» مراجعه کنند که در جلد سوم ص 1371 در کتاب «التوصل الی حقیقه التوسل» روایاتی را نقل کرده و با صراحت تمام می گوید: «مدد گرفتن و شفاعت

[134]خواستن در پیش گاه خداوند از پیامبر صلی الله علیه و آله و از مقام و شخصیت او، هم پیش از خلقت او مجاز است و هم بعد از خلقت و تولد او و هم بعد از رحلتش، هم در عالم برزخ و هم در روز رستاخیز سپس روایت معروف توسل آدم علیه السلام را به پیامبر اسلام از عمربن خطاب نقل کرده که آدم روی اطلاعی که از آفرینش پیامبر اسلام در آینده داشت به پیش گاه خداوند عرضه داشت: «یا ربِّ اَسئَلک َبِحقِّ محمَّدٍ لما غَفرْتَ لی». تنها گروهی از اهل سنت یعنی وهابی ها توسل را شرک به خدا می دانند و آن را جایز نمی دانند. به هر حال یکی از راه های درمان بیماری های روانی توسل به پیامبر و خاندان معصومش می باشد.

لازم به تذکر است که عوامل درمان منحصر به این هشت امر نیست؛ بلکه امور دیگری از قبیل: دعا و اذکار خاص به ویژه ذکر یونسیه، فرو بردن خشم، خواندن سوره «الم نشرح» به مدت 27 روز، صبح و شب، ذکر خدا، توجه به رحمت و قدرت لایزال خداوند، توسل به امام زمان بالخصوص که امروزه وسیله امن وا مان اهل زمین است و ده ها عامل دیگر را می توان نام برد.

«اللَّهمَّ وفِّقنا لمَا تحبُّ و ترضی»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:30:00 ق.ظ ]


...



توبه چیست؟«توبه» در لغت به معنای بازگشت است و در قرآن کریم، هم به خدا نسبت داده شده و هم به انسان. «توبه خدا» به معنای برگرداندن لطف و رحمت خود به سوی بندگان، و توبه انسان به معنای برگشت او از حالات و اعمال فاسد گذشته خود است لذا هر توبه انسان، محفوف به دو توبه از خداست اول، خدا توبه می کند؛ یعنی لطف خود را به بندگانِ گنه کار، برمی گرداند و با این لطف، انسان متوجه بدی های خود می شود. پس از این توجه، توبه کرده و از افعال و اعمال گذشته خود پشیمان می شود و برمی گردد. پس از این حالت، بار دیگر خدا لطف کرده و توبه او را می پذیرد. آری، یک توبه انسان، میان دو توبه لطف خدا قرار می گیرد.

اول: خدا توفیقِ توجه به عیب ها را به انسان عطا می کند.

دوم: انسان، پشیمان شده و از آن عیب ها و فسادها، توبه می کند.

سوم: خداوند کریم و رحیم، این توبه را می پذیرد.

قرآن کریم، این حقیقت را چنین بازگو می کند: «ثُمَّ تابَ عَلَیهِمْ لِیتوبوا إِنَّ اللهَ هُوَالتَّوَّابُ الرَّحِیم؛(280) خداوند لطف خودش را بر آنان شامل می کند و می فهمند که بد

[172]کرده اند، سپس آن افراد، متوجه توبه می شوند، بار دیگر خداوند رحیم، توبه آنان را پذیرفته وآنان را می بخشد».

علی علیه السلام «توبه» را چنین معنا می کند: «التَّوبَةُ نَدَمٌ بِالْقَلْبِ وإستغفارٌ باللِّسانِ وَتَرَک بِالْجَوارحِ وإِضمارٌ اَنْ لا یعوُدَ؛(281) توبه از چهار چیز تشکیل می گردد: اول: پشیمان شدن قلبی، دوم: آن پشیمانی در قالب استغفار به زبان جاری گردد، سوم: در کنار آن دو، ترک معاصی و رها کردن فسادهای گذشته، تحقق یابد. چهارم: تصمیم بر این که در آینده نیز آن گناهان و فسادها تکرار نگردد».

به هر حال، پشیمانی از گذشته و تصمیم بر ترک کردار زشت در آینده، و ابراز این حالت با ذکر استغفار، بدنه اصلی توبه را تشکیل می دهد.

آثار توبه

با مراجعه به آیات قرآن کریم و روایت اهل بیت علیه السلام درباره توبه، معلوم می شود که برای توبه، آثار بسیاری است که در این جا به بخشی از آنها در حد این نوشتار، اشاره می کنیم.

البته توبه ای دارای آثار ذیل است که با شرایطِ کامل و به عنوان توبه حقیقی و یا به تعبیر قرآن کریم «توبه نصوح» واقع شده باشد، نه آن که با صرف گفتن یک «استغفراللّه » این همه آثار بر آن مترتب شود. اساساً اگر شخصی توبه کند و پس از توبه، هم چنان به کردار زشتش ادامه دهد، نه تنها توبه کار نیست، بلکه به تعبیر امام باقر علیه السلام مستهزء و مسخره کننده است. «المُقیمُ علی الذَّنبِ وَهُوَ یسْتَغْفِرُ مِنهُ کالْمُستَهزِء؛(282) کسی که نسبت به گناه پافشاری داشته و در عین حال، استغفار می کند، مانند کسی است که مسخره می کند».

در قرآن کریم، تنها در یک آیه پنج اثر برای «توبه» بیان شده است که عیناً متن آیه آورده می شود:

[173]«یا أَیها الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلی اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسی رَبُّکمْ أَنْ یکفِّرَ عَنْکمْ سَیئاتِکمْ وَیدْخِلَکمْ جَنّات تَجْرِی مِنْ تَحْتِها الأَنْهارُ یوْمَ لا یخْزِی اللّهُ النَّبِی وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یسعی بَینَ أَیدِیهِمْ وَبِأَیمانِهِمْ یقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَاغْفِرْ لَنا إِنَّک َ عَلی کلِّ شَی ء قَدِیرٌ؛(283) ای کسانی که ایمان آورده اید! توبه کنید، توبه خالص. امید است با این کار، پروردگارتان، گناهان شما را ببخشد و شما را در باغ هایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است، وارد کند؛ در آن روزی که خداوند پیامبر و کسانی که به او ایمان آورده اند را خوار نمی کند. این در حالی است که نور آنان از پیشاپیش آنان و از سمت راستشان در حرکت است و می گویند: پروردگارا! نور ما را کامل کن و ما را ببخش که تو بر هر کار توانایی».

از این آیه و سایرآیات استفاده می شود که «توبه نصوح و خالص» دارای چند اثر بزرگ است:

1. بخشودگی سیئات و گناهان. که در آیات دیگر نیز وارد شده و اساساً ثمره اصلی توبه همین است: «وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی؛(284) من بخشنده کسانی هستم که توبه نمایند و ایمان آورده و عمل شایسته انجام دهند (و از نظر امور سیاسی و تبعیت از رهبر الهی و لایق نیز) هدایت یافته باشند (یعنی بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله از اهل بیت او تبعیت کرده باشند)».

2. رسوا و مفتضح نشدن در روزی که پرده ها کنار می رود و حقایق آشکار می گردد و دروغ گویانِ تبهکار، رسوا می شوند. آری در آن روز، تنها پیامبر صلی الله علیه و آله و موءمنان، آبرومند خواهند بود؛ چرا که آن چه گفتند، به واقعیت می پیوندد: «یوْمَ لا یخْزِی اللّهُ النَّبِی وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ».(285)

3. نور ایمان و عمل آنان در پیشایش و سمت راست آنان حرکت می کند و مسیر آنان را به سوی بهشت روشن می سازد: «نُورُهُمْ یسعی بَینَ أَیدِیهِمْ وَبِأَیمانِهِمْ».(286)

[174]4. توجه شان به خدا بیشتر می گردد. لذا رو به سوی درگاه خدا آورده و از او تقاضای تکمیل نور و آمرزش کامل گناه خویش می کنند: «یقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَاغْفِرْ لَنا».(287)

5. بالاخره، ورود در بهشت پربرکت و نعمت الهی، یکی از ثمرات آن است: «وَیدْخِلْکمْ جَنّات تَجْرِی مِنْ تَحْتِها الأَنْهارُ».(288)

6. شیرین شدن زندگی تلخ و ناگوار همراه با آلودگی، چنان که می فرماید: «تُوبُوا إِلَیهِ یمَتِّعْکمْ مَتاعاً حَسَناً؛(289) هرگاه شما توبه کنید، خداوند شما را به بهره ای نیکو، کامیاب می نماید».

7. تبدیل سیئات به حسنات، یعنی نه تنها خداوند در اثر توبه گناه را می بخشد، بلکه گناه را تبدیل به ثواب و «سیئات» را مبدل به «حسنات» می نماید. چنان که می فرماید:

«إِلاّ مَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَاُّولئِک یبَدِّلُ اللّهُ سَیئاتِهِمْ حَسَنات؛(290) کسی که توبه کرده و ایمان آورده و عمل صالح انجام دهد، خداوند بدی های آنان را به حسنات تبدیل می کند».

8. نزول برکات و توانمندی، در اثر توبه و پاک شدن از آلودگی ها، خداوند برکاتش را از قبیل باران و غیره نازل می کند و او را توانمند قرار می دهد. چنان که می فرماید: «تُوبُوا إِلَیهِ یرْسِلِ السَّماءَ عَلَیکمْ مِدْراراً وَیزِدْکمْ قُوَّةً إِلی قُوَّتِکمْ؛(291) توبه کنید تا خداوند آسمان را برای شما به باریدن فراوان بگمارد و نیرویی بر نیرویتان بیفزاید».

9. رزق و روزی مادی و معنوی فراوان برای انسان تائب. چنان که می فرماید: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ إِنَّهُ کانَ غَفّاراً یرْسِلِ السَّماءَ عَلَیکمْ مِدْراراً وَیمْدِدْکمْ بِأَمْوال وَبَنِینَ وَیجْعَلْ لَکمْ جَنّات وَیجْعَلْ لَکمْ أَنْهاراً».(292)

[175]10. محبوب خدا و خلق خدا شدن؛ زیرا انسانی که خود را از آلودگی ها پاک نماید و درصدد اصلاح خود برآید و تمام همش را کسب رضای خدا قرار دهد، قهراً محبوب خدا خواهد شد. چنان که در آیه شریفه آمده است: «إِنَّ اللّهَ یحِبُّ التَّوّابِینَ؛ (293)خداوند، توبه کاران را دوست دارد».

در حدیثی، رسول خدا ضمن برشمردن وظایف مردم، فرمودند:

«وَیحِبّونَ التّائِب؛(294) مردم باید کسانی را که به راه حق بازگشته و توبه کرده اند، مورد محبت قرار دهند».

یعنی شخص گنه کار نباید برای همیشه مورد بُغض و طعن مردم باشد. اگر از گناه خود توبه کرد و درصدد اصلاح مفاسد پیشین برآمد، مردم نیز باید رفتار خود را نسبت به او تغییر دهند و او را در جامعه پذیرا شوند تا گنه کاران دیگر نیز تشویق به توبه شوند.

11. پیوند با موءمنین: منافقین و تبهکاران در اثر عقاید فاسد و اعمال ناشایسته، رابطه دینی شان از موءمنین قطع شده و دیگر به اصطلاح جزء برادران دینی به حساب نمی آیند، ولی وقتی توبه کنند و مفاسد پیشین را اصلاح و خرابی ها را جبران کنند، دو مرتبه به موءمنین می پیوندند. چنان که می فرماید: «فَإِنْ تابُوا وَأَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکاةَ فَإِخْوانُکمْ فِی الدِّینِ».(295)

با توجه به توبه و آثارِ رحمت بار آن دیگر جایی برای نگرانی، اضطراب و افسردگی از احساس گناه نیست؛ زیرا توبه همانند آب زلالی است که هر نوع آلودگی  را پاک نموده و شستشو می دهد و انسان را به حالت اول خلقت برمی گرداند. «کیومٍ وَلَدَتْهُ اُمُّهُ» احساس گناه به خاطر آن است که راه نجات از عواقب اعمال گذشته خود را نمی یابد و نمی داند که چگونه آن را جبران نماید. حق دارد که در اثر احساس گناه، رنج بکشد و آزرده گردد و برای همیشه برای عاقبت

[176]دردناک خود نگران باشد، اما اگر شخصی است که پای بند به تعلیمات دینی است و در دین راه نجات را به او نشان داده اند و به او فهمانده اند که چگونه از چنگال عواقب سوء آن رهایی یابد، می تواند احساس آرامش و راحتی کند.

بنابراین احساس گناه برای بی دینان باعث رنج، ملال، نگرانی و اضطراب است؛ اما برای متدینان به دین اسلام که توبه یکی از ضروریاتِ آن است، ابداً مایه رنج و نگرانی نخواهد شد؛ چون راه گریز از عواقب سوء گناه در اختیار است و انسان با انتخاب آن راه گریز، خود را از عواقب سوء احساس گناه نجات می دهد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:15:00 ق.ظ ]





سنگتراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت میکرد، از نزدیکی خانه بازرگانی رد میشد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دیدبرای دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: این بازرگان چقدر ثروتمند است! و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد.  در یک لحظه، او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد. 

 

 

تا مدتها فکر میکرد که از همه قدرتمندتر است. تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم به حاکم احترام میگذارند حتی بازرگانان.  مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قویتر میشدم!  در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم میکردند. احساس کرد که نور خورشید او را می‏آزارد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است.  او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند.  پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است، و تبدیل به ابری بزرگ شد.  کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بار آرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قویترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد.  همانطور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدائی را شنید و احساس کرد که دارد خرد میشود. نگاهی به پایین انداخت و سنگتراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:10:00 ق.ظ ]






امام صادق علیه السلام:

اِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الْحِسابَ یَوْمَ الْقِیامَةِ.

معاشرت و رفت و آمد با خویشاوندان، حساب روز قیامت را بر انسان آسان مى کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-11-02] [ 08:23:00 ق.ظ ]